سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی: در صوت جدیدی که در جوابِ سوال «عارف چگونه دنیا را میبیند» فرمودید که عارف واصل خوب زندگی میکند و بعد فرمودید که > کاش در همین صوت تعریف درستی از زندگی میکردین. از حرفای شما در این صوت این طور برداشت میشه که من از امروز بشینم پای نگاه کردن سریال های بی سرو ته تلویزیون و مشغول بازی هایی بشم که به تازگی مد شده مثل مافیا و پانتومیم و گل یا پوچ و یا از فردا هر شب بریم پارک و بازار گردی و و یا منی که مراعات میکردم که دو روز پشت سرهم گوشت نمی خوردم از این به بعد بخورم و در جمع های لغو که همراه با جک و خنده است وارد بشم و از فردا مبل و لوستر و زندگی آنچنانی و پرده های گرانقیمت و ... داشته باشم و شروع کنم به تعویض وسایل زندگی و... چون تعریف زندگی در این تاریخ یعنی همین. امروزه من متهم هستم که زندگی نمیکنم. با این صوت، بیشتر این اتهام به بنده زده میشه. البته بنده امکانات زندگی رو در حد معمول دارم و کم و کسری نیست. ولی خب من که سعی میکردم که خیلی با مد زندگی نکنم و به کفاف زندگی کنم با این صوت انگار باید روش زندگیم رو عوض کنم. مثلا من هنوز تلویزیون ۲۱ اینچ ۱۷ سال قبل رو دارم استفاده میکنم، با وجود اصرار بقیه به خرید ال سی دی و ال ای دی هنوز با همین دارم زندگی میکنم و هیچ مشکلی هم ندارم و اصلا احساس کمبود نمیکنم. شما در جلسه ۴۳ معاد فرمودید که اولین شرط سلوک فاصله گرفتن از زندگی عوام الناس است. در بحث های حدیث معراج نیز همین نوع زندگی رو تاکید میکنید که از دنیا در حد کفاف داشته باشید. به من انگ خشک بودن می زنند چون نمیشینم پای تلویزیون و فیلم و سریال ببینم نفریح و شادی رو نشستن پای سریال ها میدونند و بالاتر از اون نشستن پای این نوع برنامه ها رو جزئی از دین به عنوان تاکید اسلام به تفریح میدونند یا اینکه عمرم رو در پارک ها و شب نشینی ها و مسافرت های پوچ و بی معنی نمیگذرونم و یا اینکه جشن تولد رو قبول نمیکنم و عروسی شرکت نمیکنم. در یک کلام من متهم به زندگی نکردن هستم ولی من در اوج نشاط هستم. تعریف زندگی امروز یعنی زندگی در عیش مردن در خوشی. همیشه مثال عینک امام خمینی رو میزنید اما مردم اکثرا این رو زندگی نمیدونن و عقیده دارند که باید بهترین چیزها رو استفاده کنیم. پس خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه رو چکار کنیم؟ ببخشید که طولانی شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سؤالی که تحت عنوان «عارف دنیا را چگونه میبیند» شد بحث در آن بود که «ره چنان رو که رهروان رفتند» مانند علمای جلیلالقدر که نمونۀ روشن آن حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بودند. نمیدانم از کدام قسمت از آن بحث، این برداشت شد که ما خود را مشغول زندگی اهل دنیا کنیم که اکثراً زندگی را به بطالت میگذرانند؟!!! موفق باشید
اعجازگونگی خلقت مابین روزمرگی ها آنچنان گم شده که انگار نه انگار عالم را رمزی هست! با کت و شلوارهایی اتو کشیده شغل و صاحبخانه بودن و درآمد ثابت و تعداد فرزندانمان را به یکدیگر متذکر میشویم که نکند خدایی ناکرده بی معرفت بمیریم! لابلای غربزدگیهامان میگوییم بیچاره مردم مظلوم غزه و یمن باید یاری شوند تا وجدانمان قبل و بعد از مذاکره آرام بگیرد! به هم لبخند میزنیم و میخواهیم سر به تن هیچکس نباشد! آه ای انسان ای غریبترین مخلوق هستی... کاش نبودی تا همه آسوده باشند! انگار فقط مشکل تویی ای انسان! مواظب باشیم موقع بالابردن دستمان در نماز جمعه هنگام تکبیر و مرگ بر آمریکا گفتن، خدایی نکرده اتوی کتمان خراب نشود! کاش خطبه دوم زودتر تمام شود آخر ناهار خانه پدرخانم به صرف کباب دعوتیم! الناس عبید الدنیا هم باشد برای بعد از آروغ ناهار... بیایید به هم لبخند بزنیم، راستی دوغ آبعلی با کباب میچسبد. [در راه خانه پدرخانم وقتی شیشههای جلو پایین هستند] چقدر امروز اکسیژن هوا لطیف است و ما را یاد بهار دلها میاندازد... پسرم دَرسَت را بخوان بروی دانشگاه برایمان دندانپزشک شوی! (یک کلام از وجدان: کاش دندانپزشکی بود که دندان حرص و طمعت را میکند.) لَش شدن بعد از کباب هم خیلی میچسبد! گور بابای معرفت! اصلا تقصیر مردم است که اشتباه رای میدهند، این بد حجابها را باید توی گونی کرد (خطابات مرد شریف نماز جمعه خوان بعد از میل کردن کباب به همراه دوغ آبعلی و اتفاقات پس از آن به پدرخانم)... _کادر بسته: بوس پدرخانم از لپهای نوه_ داماد نمازجمعه خوان بعد از هضم غذا: الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا را در ذهن مرور میکند که مجلس، مجلس غفلت نبوده باشد خدای ناکرده که تفکر ساعتی افضل است از عبادت ۷۰ سال! وسطهای موت اختیاری مادر خانم میوه و چایی را آورد... هرچه زده بودیم پرید... آه غزه ان شاالله کار تو باشد برای شنبه... تو که کلی برای بیداریمان صبر کردی، یک روز که دیگر بجایی بر نمیخورد... شنبه هم که انگار نافش به جمعه بعدی گره خورده! جمعه بعدی هم که صبح کله پاچه میهمان همکارمان هستیم که با او رفت و آمد خانوادگی داریم! آخرین سکانس: دیگر دیر وقت است برویم بخوابیم، شب بخیر...
باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی نه!!! ای غزّه! تو ما را کُشتی. خدا میداند حتی اگر مُردن در این زمانه همراه با اشک و آه برای مردم غزّه نباشد، مُردن نیست، سَقَط کردن است. ولی حکایت رهبر عزیز و بصیر ما، حکایت وجدان و وجدانهایی است که تماماً با مظلومترین مردم به سوی آیندهای نظر دارند که نهتنها انتقام آن مردم مظلوم گرفته میشود، متوجه اراده و عزمی هستیم که حضرت ربّ العالمین با توجه به آه و اشک مردم جهان که همه هر روز با مردم غزّه میمیرند؛ میباشد و محال است، آری! محال است خداوند ذیل آن وجدان و این عزم و اشک و آه، ارادهای را به ظهور نیاورد و در راستای ظهور آن اراده، در موقعیتی که آسانترین کار شهیدشدن زیر بمبهای رژیم صهیونیستی است، ما اطمینان داریم به انتقام بزرگ الهی برای ویرانکردن خانۀ هرگونه غربزدگی و نژادپرستی. و اینجا است که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «ایمان به هدف و یقین به حقّانیت مسیر بسیار مهم است» که البته به گفتۀ ایشان تلاشهای خصمانهای برای مخدوشکردن آن وجود دارد، در عین آنکه اگر به گفتۀ شما عدهای گمان میکنند با زندگیهای عادی میتوانند در آن جبهه حاضر باشند؛ به اشتیاق وصفناپذیر صدها و هزاران جوان مؤمن و پرانگیزه در این حضور باید نظر کرد، آن طور که رهبر معظم انقلاب در نگاه واقعبینانۀ خود به آنان نظر دارند. در بیانات (24 فروردین 1304). موفق باشید
سلام: طاعات قبول. مجددا به خطبه شعبانیه رجوع داشتم و باز با «الورع عن محارم الله» با عنوان افضلالاعمال روبرو شدم. بیشتر دنبال این هستم که با این ورع چگونه در این تاریخ مواجه شویم؟ کتاب رمضان دریچه رویت رو سال پیش و سالهای پیش مطالعه کردهام، اما انگار باید با صحبت شما متذکر ایمانی پس از ایمان دیگر شد. و با نظر به سید حسنها و حاج قاسمها باید این ورع را جست. از طرفی عجیب متذکر صحبتهای اخیر در رابطه با ایمان هستم. چه در جلسه تفسیر سوره بقره چه در جلسه حضرت نرجس خاتون. ایمانی بس عجیب و بس استوار و گویا تنها به قامت انسان امروز میآید. یاعلی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «رمضان، دریچۀ رؤیت» در رابطه با پاسداشتِ ایمان عرض شد؛ آری! راه، بسی باریک و حساس است و از این جهت پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در جواب مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» که بنا داشتند در ظریفترین حضور نسبت به ایمان حاضر شوند، متذکر «ورع» به معنایی شدند که عرض شد یعنی «یک چشمزدن غافل از آن یار نباشید / شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید». و این یعنی هجرت از اصالت ماهیت و خود را در میدان «وجود» حاضرکردن، که سراسر حقیقت است در عین شدت و ضعف. و این یعنی مناجات شریف «ابوحمزه» و عرایضی که در رمضان سال گذشته تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهمالسلام» و عرفا» شد. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81#sound-row-5090
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه کنیم در ذیل آیه ی «الحمدلله رب العالمين» سوره ی حمد خودمان را از خود جدا کنیم و به الله وصل کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث توحیدی نهج البلاغه در این مورد ان شاءالله مؤثر خواهد بود مانند خطبه 163 که شرح آن را در سایت میتوانید دنبال بفرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/726 . موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: شما در صوت سوم دقیقه ۲۹ شرح خطبه یک نهج البلاغه میفرمایید که: عارف نمیگوید که یک فرد نسبت به فرد دیگر عدم است. بلکه فقط نسبت به خدا عدم هستیم. سوالم این است که وقتی وجود مطلق خداست، دیگر وجودی نمیماند چه نسبت به خدا چه نسبت یک فرد انسانی نسبت به فرد دیگر انسانی؟ باتشکر از زحمات استاد عزیزم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. به حکم تشکیک وجود، هرچه هست از جهت وجود، جلوهای از جلوات وجود است و «وجود» در نهایت خود و در کمال عالیهاش همان حضرت حق است که منشأ وجود همۀ موجودات است که مظاهر جلوات او هستند و هیچکدام، او نیستند، اوست که اوست. موفق باشید
سلام وقت شما به خیر: سوالی داشتم از خدمتتون؛ آیا امکانش هست که استاد طاهرزاده خطبهی عقد دائم ما رو بخونند؟🙏 ما مراسممون ۲۵ دی ماه هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد وارد نمیشوم. آرزوی خوشبختی برای شما و همسرتان دارم. موفق باشید
باسمه تعالی. سلام علیکم خدمت استاد عزیز: من یک خواهش بسیار زیادی دارم که اگر بشود ان شاء الله سفارش ویژه ای بفرمایید که این مباحث شرح نهج البلاغه که چند خطبه آن را شرح داده اید، مکتوب شود و انتشار داده شود. واقعا نیاز جامعه هست گرچه شرح نامه ۳۱ متشرشده است. ولی امیدواریم ان شاء الله سایر خطبه ها هم منتشر شود چون واقعا به خصوص برای ما که مشغول تحصیل هم هستیم شاید فرصت گوش دادن به صوت ها نباشد و بنده به خصوص با این وجود، خودم را از این مباحث ارزشمند محروم می بینم. با تشکر و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که به صورت مکتوب در آوردن هر کدام از آن مباحث زمان زیادی میبرد که فکر نمیکنم امکانش برای رفقایی که دست اندرکار این امورند، فراهم باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در مورد خطبه ۸۰ نهج البلاغه که در آن امیر المومنین از کاستی زنان در عقل، ایمان، بهره اقتصادی صحبت می کنند. خواهشمند هستم شرح و تفسیر این خطبه را بفرمایید. متاسفانه توجه به معنای ظاهری خطبه باعث برداشت های غلطی از این خطبه در مورد خانم ها شده است و همین امر باعث جبهه گرفتن سفت و سخت خانم ها نسبت به این خطبه و دیگر خطبه های امیر المومنین در مورد زنان شده است. ممنون از راهنمایی شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آیت الله جوادی در رابطه با این خطبه فرمودهاند از آن جهت که سید رضی خطبه را تقطیع کرده است، به راحتی نمیتوان از آن خطبه نتیجه خاصی به دست آورد بخصوص که در جای دیگر مثل نامه ۳۱ حضرت، واژه «ریحانه» را در توصیف زنان به کار بردهاند. عرایضی در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» در این رابطهها شده است. موفق باشید
سلام استاد: ۵ سالی هست که توفیق شرکت در جلسات مباحثه سیر مطالعاتی شما رو دارم. دو سوال داشتم از خدمتتون: ۳ روز فاطمیه اول دعوت شدم نیم ساعتی برای خانم ها صحبت کنم پیشنهاد شما کدوم مبحث هست برای این ۳ روز؟ دوم اینکه برای دبیرستان دخترانه هم دعوت به همکاری شدم که هفته ی یک جلسه با بچه هایی که داوطلب هستند و دبیران جلسات مباحثه داشته باشیم نظر جنابعالی شروع از جوان و انتخاب بزرگ و ادامه ی سیر هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به بحث «بصیرت حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در کتاب مربوطه رجوع شود و متذکر این امر باشیم که حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» در عین نماد متعالی عبودیت، چگونه در زمانه خود و در مناسبات اجتماعی حاضر میشوند تا آنجایی که آن خطبه غرّاء را در مسجد مدینه ایراد میفرمایند که سراسر بصیرت تاریخی میباشد. ۲. در مورد دوم آری! بحث «جوان و انتخاب بزرگ» در راستای درک حضور ابدی انسان میتواند مفید باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: آیا روح در جهان دیگر مثل گیاهان حال نباتی میشود؟ بخاطر اعمال بدش یا کفر و نفاق و بی نمازی و .. و این خود جهنم است؟ لطفا متن سوال رو پاک کنید و فقط جواب بدهید. ۲. استاد برای اینکه توحید را خوب درک کنیم چه کتابهایی برای من مبتدی پیشنهاد دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حال نباتی که برای بعضی پیش میآید ربطی به نفس ناطقه آنها و اراده درونی آنها که مطابق آن ارادهها در قیامت حاضر میشوند؛ ندارد. ۲. همانطور که در سیر مطالعاتی سایت در مورد مباحث توحیدی عرض شد؛ پس از مباحث «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس»، خوب است به این مباحث پرداخته شود: «برهان صديقين» و «برهان حركت جوهري» در كتاب « از برهان تا عرفان»، همراه با سیدی و تفسير سورههاي حديد جلسات ۱ تا ۴ - سوره زمر- شرح نهجالبلاغه خطبههای ۱ و ۱۸۶ و ۱۶۳ و ۱۱۴. موفق باشید
محضر مبارک استاد طاهرزاده؛ سلام علیکم: در خصوص پرسش شماره ۳۷۹۹۰ راستش دلم برای کاربری که اینطور سوال کرده سوخت، و مطلبی را خدمتتان عرض می کنم که شاید به حال این عزیز و عزیزانی از این دسته مفید افتد؛ کاش رهبری هم نهج البلاغه می خواند! دیدی رسانه با ما چه کرد که گفتیم: «ای کاش رهبری هم نهج البلاغه می خواند ؟!» آیا این جمله برایمان آشنا نیست؟ و ما را به یاد جمله ی «مگر امیرالمومنین هم نماز میخواند و اهلِ مسجد و محراب بود؟!» نمی اندازد؟ ... و تاریخ به ما یاد داد که اینگونه جملات، تحت تاثیر رسانه و هجمه های تبلیغاتی بر زبانِ غافلانِ از حقیقتِ زمانه جاری می شود؛ و فرقی نمیکند، چه رسانه ی اموی و تاریخ جاهلیت در صحنه باشد و چه رسانه ی نظام سلطه و تاریخ جدید؛ آری! برای بنده و امثالِ بنده شاید خیلی تعجب برانگیز باشد که در فضایِ سایت لب المیزان و در قسمتِ پرسش ها و پاسخ ها به ناگاه با کاربری مواجه شویم که خطاب به استاد طاهرزاده می گوید «کاش رهبری هم نهج البلاغه میخواند!»، ولی کافی است سری هم به رسانه های دیگراندیش بزنیم که برای خود فضای دیگری ساخته اند و با مخاطبِ خود به گونه ای دیگر تنفس میکنند، به وضوح خواهیم دید که اینگونه جملات، چندان غیر عادی و به دور از احتمال هم نیست؛ بله! قرار است که در اینگونه فضاهای رسانه ای نگذاریم رهبری دیده شود و حتی قرار بر این است که به گونه ای شرایط را فراهم کنیم که اثری هم از آثار ایشان دیگر دیده نشود؛ اگر جو رسانه ای میخواهد القا کند که حکومت و رهبری در این مملکت، پهلو می زند به پهلویِ طالبان و میخواهند در خیابانها دیوارکشی کنند و دختران را از رفتنِ به مدرسه منع کنند، طبیعی است که به راحتی می توانند به خوردت دهند که رهبری با نهج البلاغه که هیچ، با قرآن و متونِ دینی هم آشنایی ندارد چه رسد به اینکه حافظ قرآن باشد و... ؛ و دیکتاتورِ خودرای را چه سروکار با قرآن و نهج البلاغه ی امیرالمومنین؟! آری! اشکالِ کارِ ما نهج البلاغه خوانده ها این است که این کتاب شریف، لقلقه ی زبانمان گشته و مثلِ آبِ خوردن محفوظاتِ خود و یا روخوانی هامان را تحویل مخاطب میدهیم، ولی ذره ای ذوب در نهج البلاغه نشده ایم و با آن متحد و محقَقِ در آن نشده ایم؛ مگر آن حضرت در خطبه ی ۱۹۴ مشهور به خطبه ی منافقین نفرمود که ای انسانها (ای مومنین)! «احذرکم اهل النفاق» و مگر در ادامه یکی یکی صفات و ویژگیهایِ آنها را برنشمرد تا ما را از خطرِ نفوذ و رسانه های نفوذی که همچون مورچه ای در دلِ تاریکِ شب بر صخره های سیاهِ افکارِ عمومی راه میروند و شرک و شبهه و نفاق را بر دلها وارد می کنند، آگاهی دهد؟ مگر نفرمود که نفاق و منافق برای هر دری کلیدی دارند و برای هر شبی چراغی افروخته اند؟ مگر نفرمود که اینها هر راهی را رفته اند و در هر دلی راهی دارند و مانند شیطان به همه ی زوایایِ پیدا و ناپیدایِ قلبِ انسان آشنایند؟ مگر نفرمود که اینها سخن می گویند ولی به تردید و اشتباه می اندازند؛ و توصیف می کنند ولی فریب می دهند؟ گفت که: «چو دزدی با چراغ آید گُزیده تر بَرَد کالا» کالای عشق و علاقه به اولیاء الهی و مردانِ خدا، کالایی است که هرکه دارد، تا به حال از فتنه ها و شبهات و دروغ و شایعات، در اَمان مانده است؛ واهلِ نفاق که کارشان نفوذ در دلِ مردمان است به این کالای اساسی پی برده اند؛ و از آنجا که به فرمایشِ همان امیرالمومنین و در همان خطبه ی ۱۹۴، این کوردلان بر آسایش و رفاهِ مردمان رشک میبرند و بر بلا گرفتاری شان می افزایند، حالا دیگر با این حربه به صحنه آمده اند تا اصل و نسخه ی راستینِ «نهج البلاغه ی ناطق» را از ما بربایند و با لطایف الحیل «ناطقِ نهج البلاغه» را به عنوانِ نسخه ی بدلی به خوردمان دهند! ان شاالله که حواسمان جمع هست؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همانطور که متوجه هستید اگر نتوانیم جایگاه رسانه را درست فهم کنیم و متوجه باشیم رسانه، به خودی خود، حجّت نیست؛ همانطور که آن کاربر عزیز گرفتار آن شد، ما نیز نسبت به امور دیگر همچنان گرفتار هستیم. مشکلِ بسیار بسیار پیچیدهای است و حقیقتاً سواد رسانه ای کار سادهای نیست بخصوص که بعضاً سخن افراد را تقطیع میکنند و ما را طوری با آن افراد از آن طریق روبرو میکنند که درست بر عکسِ آنچه که واقع بوده است، ما گمان میکنیم. قبلاً عرض شد و باز هم باید بسیار بر این نکته تأکید کرد که جهان، دارای سنتهای خاص و لایتغیر است و جایگاه هر خبر و هرچیزی را باید در دل سنتها بررسی کرد که آیا سنتها اجازه چنین صحنهها و یا چنین خبرها را میدهند؟ و این هنرِ درک جایگاه رسانه است وگرنه هر روز مائیم و هزاران حیله که از طریق رسانه به سوی ما میآید. موفق باشید
با سلام: خطبه های دیروز نماز جمعه تهران را گوش دادم. جناب خاتمی به همه عوامل دست اندر کار انتخابات تبریک گفتند و تمجید کردند. مقام معظم رهبری که شایسته هم همین بود به مردم و همه کاندیدا ها و دست اندرکاران انتخابات و... اما یه کلمه به منتخب مردم تبریک نگفتند در صورتی که اگر آقای جلیلی عزیز رای آورده بود هزار تبریک و تهنیت نثار ایشون و به مردم بخاطر حسن انتخابشان می کردند. این برخوردها تفرقه انگیز و لجاجت آور است و از امام جمعه که یکی از شرایطش عدالت است این گونه برخورد بی عدالتی نیست؟ مگه سفارش رهبر معظم نیست که از حرفهای تفرقه آمیز خوداری کنید مگه اینا مطیع رهبر نیستند و مردم را به تقوا دعوت نمیکنند؟ چرا خودشان تقوا را رعایت نمی کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره نوع برخوردی که آقای پزشکیان در مناظره دوم از خود نشان دادند، در شأن رئیس جمهور یک کشور نبود و از این جهت خاطرههای اهل معرفت کمی نسبت به ایشان مکدر شد، هرچند به حکم قانون چون ایشان رأی بیشتر آوردهاند رئیس جمهور رسمیِ کشورند. ولی آیا قابل مقایسه با شهید رئیسی هستند؟ و آن افقهای بلندی که آن مرد برای ادامه انقلاب مقابل ما گشود که موجب میشد مشکلات و دغدغههایی که امثال آقای پزشکیان نیز نگران آن هستند، به صورت مبنایی مرتفع شود. که بحث در این مورد بسیار است. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد: ایام شهادت آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام را خدمتتون تسلیت عرض می کنم. ببخشید از جنابعالی چند سوال داشتم. آیا بعد از تحقیق برای اطمینان قلبی اشکالی دارد استخاره کنیم؟ آیا استخاره را باید به فرد خاصی دهیم یا خودمان هم انجام دهیم اشکالی ندارد؟ و سوال آخر اینکه در ماه صفر خطبه ساده عقد جاری کردن آیا از نظر روایی کراهت دارد؟ امیدوارم خدا عمری پر برکت و عزت و سلامت و توفیقات روز افزون نصیبتان گرداند. حق یار و نگهدارتان .🤲🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هرکس جایگاه آیات قرآن را در سورهها بداند میتواند استخاره کند. ولی بعد از اطمینان قلبی، دیگر چه جایی برای استخاره؟!! ۲. خیر، اشکالی ندارد. موفق باشید
«همیشه دیگران باش، خاستگاه عشق همین است.» باورم نمیشه دارم گریه میکنم فقط بخاطر اینکه سالهاست عشق از بینمون رفته و با خودم میگم آیا ممکنه باز هم عشقو تجربه کنم؟! آیا عشق یه دروغه؟!. هرجای این عالم پا میذاشتم با عشق همه مشکلات کنار میرفت چون من زاده عشقم و هرگز نتونستم مثل عده ای شرایطو تحلیل کنم و بپذیرم و از سیاست مداری های بد بجای عشق استفاده کنم. آه آیا ممکنه باز عاشق شم؟ باز آزاد و زیبا و مهربان و آرام و زنده بشم؟. (در اولین صفحه داستان زندگی نوشته بود عشق!. تا وقتی که یه حس درست، اشتباه به نظر بیاد، انگار دارم میجنگم / اما از عشقش سرخوش بودم، از نفرتش عاجزم / انگار به بوی عشق معتاد و دیوانهش شدم، هرچی تحمل میکنم، بیشتر احساس خفگی میکنم / و درست قبل از اینکه خفه شم، اون حتما میاد و نجاتم میده من مطمئنم / اما خفه شدم و اون نیومد و من سخت مردم / مثل چی ازم بدش میاد، و من عاشقشم، وایسا کجا میری؟! باشه تنهات میذارم، نه، اینکارو نکن / برگرد، داریم برمیگردیم، باز روز از نو روزی از نو / با عقل جور در نمیاد، چون وقتی خوب پیش میره، همه چی بهم میریزه / من انسانی میشم که به عشقش پشتگرمه، اون میشه دور ولی معشوق مرده من! / ولی وقتی بد پیش میره و افتضاح میشه، احساس سرافکندگی میکنم / با تندی گفتم: این کارا چیه؟ چون من حتی اسمشم نمیدونم / روم دست بلند کرد، دیگه هیچوقت اینقدر پست نمیشم / فکر کنم از صفات مثبت من خبر نداره / نمیتونم دقیقا بهت بگم که چیه، فقط میتونم بهت بگم چه حسی داره / و همین الان، انگار یه چاقو تو گلوم فرو کردن و نمیتونم نفس بکشم / ولی هنوزم میجنگم وقتی میتونم عشقو برگردونم / قول میدم تغییرت ندم فقط بسپارمت به عشق / من تو رو قضاوت نمیکنم من فقط عاشقتم و میسپارمت به عشق / منو دوست داشته باش من در بی آزار ترین حالت یک آدمم/ هرگز بهم آسیب نزن و عشقمو به آغوش بکش تا خودت باشی / تو وقتی عاشق باشی زیباترینی و من فقط زیباییو میشناسم.)
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتی حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» تا آنجا در مسیر عشق جلو رفتند که برای قاتلانشان نیز دلسوزی میکردند و این را میتوان در خطبههای آن حضرت در روز عاشورا ملاحظه کرد. در این مورد خوب است به کتاب «کربلا، مبارزه با پوچیها» که روی سایت هست، مراجعه فرمایید. موفق باشید
سَرِ دار از جمارانش مگر سر بود؟ حتما نه خمینی جرمش از حلاج کمتر بود؟ حتما نه دعوی حلاج شخصی بود و انا الحق میگفت! دعوی خمینی (ره) جهانی بود و ماورای جهانی و نحن الحق میگفت! انگار خون به ناحق ریخته شدهی حلاج با شدیت بیشتری به تاریخ برگشت که «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها». خمینی (ره) یک رهبر سیاسی-اجتماعی نبود! او روح الله بود که با نفخه رحمانیاش در کالبد بیجان ایران و جهان دمید و اسلامیاش کرد. حلاج میگفت بکشید مرا تا بیدار شوم اما خمینی (ره) هر لحظه میگوید: بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود. خمینی (ره) پرچمدار نهضتی است که فجر صادق نهضت جهانی مهدی امتهاست. و اکنون ماییم و انتخاب تاریخیمان که خمینی (ره) را برگزینیم یا غرب وحشی را، یک سو مکتب شهادت و یک سو مکتب فضاحت! انتخاب با ماست، هرچه بودیم و هستیم را کنار بگذاریم و پسفردایی شویم که «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»، با همت و ارادهای که مثل آن را تاریخ به خود ندیده است. فردا را با ارادهای الهی با هم خواهیم ساخت و بهتر است بگوییم خدا میسازد که قدر الرجل علی قدر همته. من به خال لبت، اي دوست! گرفتار شدم / چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم / فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم / همچو منصور خريدار سر دار شدم. انقلاب اسلامی خمینی (ره) فریاد نحن الحقی خداوند است در تاریخ ما؛ پس بیایید قدرش را بدانیم. اصلح_جلیلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: راستی! چه رمزی در آن بیت از غزل حضرت روح الله نهفته بود که فرمود: «فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم / همچو منصور خريدار سر دار شدم.»؟ جز آن است که او از خود فانی و به حق باقی شد تا حکایت تاریخ آینده ای باشد که آن تاریخ، بسترِ تولد و ظهور فرزندانی است همچون شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید سید ابراهیم رئیسی. و عظمت کار در این جاست که هرکس در این تاریخ حاضر نباشد اگر چندین و چند خطبه از نهج البلاغه بخواند و یا لباس روحانیت به تن داشته باشد؛ از آنجایی که خود را بیرون از تاریخ حضرت روح الله احساس میکند، چه اندازه با کلماتِ دشمن شادکن آینده را برای خود سیاه می یابد و در بلای بی تاریخی چه اندازه حیران و پریشان است. موفق باشید
آیت الله خامنهای در خطبههای مشهور ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ در نمازجمعه تهران فرمودند: « از این طرف هم شبیه همین کارها به نحو دیگرى انجام گرفت. کارنامه ى درخشان سى ساله ى انقلاب کمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد که اینها شخصیتهاى این نظامند؛ اینها کسانى هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند. بنده در نماز جمعه هیچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم؛ اما اینجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم. به طور خاص از آقاى هاشمى رفسنجانى، از آقاى ناطق نورى من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسى متهم به فساد مالى نکرده؛ حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعائى دارد، بایستى در مجارى قانونى خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمیشود اینها را رسانه اى کرد. اگر چیزى اثبات بشود، فرقى بین آحاد جامعه نیست؛ اما اثبات نشده، نمیشود اینها را مطرح کرد و قاطعاً ادعا کرد. وقتى اینجور حرفها مطرح میشود، تلقى هاى نادرست در جامعه به وجود مى آید، جوانها چیز دیگرى خیال میکنند، چیز دیگرى میفهمند. آقاى هاشمى را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئولیتهاى بعد از انقلاب نیست؛ من از سال ۱۳۳۶ - یعنى ۵۲ سال قبل - ایشان را از نزدیک میشناسم. آقاى هاشمى از اصلى ترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدى و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزى انقلاب از مؤثرترین شخصیتهاى جمهورى اسلامى در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبرى تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسئولیتهاى زیادى داشت: هشت سال رئیس جمهور بود؛ قبلش رئیس مجلس بود؛ بعد مسئولیتهاى دیگرى داشت. در طول این مدت هیچ موردى را سراغ نداریم که ایشان براى خودش از انقلاب یک اندوخته اى درست کرده باشد. اینها یک حقایقى است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.» سلام: خیلی از آقای هاشمی بد گفته میشه من واقعا با خواندن متن تسلیت که اشاره های عجیبی داشتند و متن های سخنرانی و و خصوصا اشاره ای که در متن تسلیت داشتند که خناسان نتوانستند ما رو جدا کنند و و میخواستم بپرسم چرا اینقدر موضع شما نسبت به آقای هاشمی به گونه ایست که ایشان انگار منحرف شدند. خصوصا اینکه شما در کتاب سلوک چقدر نگاه متعادلی به موضوعات دارید و بحث نگاه آزاد اندیشی و را مطرح کرده اید. واقعا آقای هاشمی اینقدر بد بودند که وقتی کسانی از شما سوال میکنند و کلی توهین میکنند شما تایید میکنید. خواهش میکنم سوال من در لب المیزان گذاشته نشه و همچنین پاسخش. خصوصی بفرستید ممنونم. استاد من شما رو خیلی قبول دارم سالهاست از دور شاگرد شمام و شما را به عدالت قبول دارم. ان شاءالله از پاسخ شما ابهامات ذهنی من حل بشه
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچند بحث در این مورد مفصل است و تصور میشود اگر سؤالات مربوط به آقای هاشمی را در آرشیو سؤالات سایت دنبال بفرمایید؛ تا حدی موضوع جایگاه متفاوت آقای هاشمی در مراحل مختلف حضور ایشان در میدان انقلاب روشن میشود. مهم مسیر شخصیت ایشان است که چگونه از شخصیتی مبارز با آنهمه توصیفاتی که رهبر معظم انقلاب در مورد ایشان به کار بردند، در مقابله با آقای احمدینژاد کارشان به جایی رسید که رهبری بفرمایند در مقایسه با آقای هاشمی به احمدینژاد نزدیکترند و حتی در نماز میتی که برای آقای هاشمی خواندند برخلاف معمول جمله«اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا» را بر زبان نراندند. موفق باشید
سلام استاد: این خطبه ۴۳ نهج البلاغه که حضرت علی میفرمایند: امروز، روز عمل است و حسابی نیست، و فردا روز حساب است و عملی نیست با این حدیث شریفِ الآن قیامتی قائم برایم تضاد آمیز هست، چرا که اگر طبق حدیث الان قیامتی قائم بخواهیم دنیا را تفسیر کنیم پس علاوه بر روز عمل، روز حساب هم هست و گویا در این حدیث، حضرت علی، حساب را در آینده و فردا معنا میکنند نه الان، ممنون میشم توضیح بدین
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر ما با رعایت دستورات شرعی و رعایت تقوای الهی کار را جلو ببریم؛ حجابهای بین ما و ابدیتمان طوری برطرف میشود که إن شاءالله حضورِ قیامتی خود را احساس میکنیم. ولی به جهت آنکه هنوز در دنیا هستیم، تکالیف همچنان باقی است. همانطور که برای پیامبر خدا (ص) آن تکالیف باقی بود و اتفاقاً با رعایت تکالیف دینی آن حضور برای آن حضرت میماند و بعد از مرگ است که دیگر آن تکالیف به عهده انسان نیست. موفق باشید
سلام و عرض ادب: ما شنیدیم برخی از بزرگان و اولیای الهی با خواندن قرآن حالات خاصی بهشون دست میده. ظاهراً در خطبه متقینِ مولای متقیان سلام الله علیه هم اشاره ای شده. آیا شهود مثالی و مشاهده صورت و معنا در باطن کلمات قرآن رخ میده واسشون؟ پرده ها کنار میره و با همین چشم سر و در بطن این کلمات قدسی صحنههای خاصی می بینن؟ چجوری میشه به اینجا رسید؟ اینکه رهبر معظم انقلاب هم در ابتدای ماه مبارک امسال فرمودند:«قرآن هنر تصویر دارد. یعنی حوادث را تصویر میکند...» آیا میشه گفت شاید منظور اصلی شون همین شهود مثالی باشه؟ استاد اگر این برداشت های بنده توهمی است به من بگید. من ناراحت نمیشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست موضوعی را که از طریق انس با قرآن پیش میآید، به شهود مثالی تعبیر کنیم. مهم توجه به اشاراتی است که باطن انسان را منوّر مینمایند و انسان متذکر معانی عالیه میشود که در عزم خود صاحبِ روحیه اولوالعزمی میگردد و بهترین انتخابها را انجام میدهد. موفق باشید
سلام استاد: حفظکم الله! بنده قصد دارم نهج البلاغه رو بخونم، البته قبلش شرح نامه ی فرزندم این چنین باید بود رو خواندم! اما اگر بخواهم مستقیم با نهج البلاغه ارتباط موثر بگیرم، چگونه باید عمل کنم؟ نگاه هم به حکمت ها، خطبه ها و نامه ها چگونه باید باشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود ابتدا به همان شرحهایی که از نهجالبلاغه در سایت وجود دارد، رجوع شود. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد عزیز جناب طاهرزاده: من جوانی ٢٣ ساله هستم اهل اصفهان، من زمانی که نوجوان بودم چند سال در اروپا زندگی کردم و بعد از تنفس در فضای غرب، پوچی غرب را از عمق وجود احساس کردم و سوالات زیادی برایم در مورد معنای زندگی و پوچی و هدف انسان به وجود آمد. پس از بازگشت به ایران به واسطه رفقای عزیزم در مجمع شهید اژه ای با کتابهای شما و به خصوص با کتاب آشتی با خدا آشنا شدم و مانند تشنه ای که به آب رسیده باشد، از این کتاب و مطالب استفاده کردم و تحولی درون من ایجاد شد. انگار که تک تک کلمات آن را با تمام وجودم درک میکردم سالها از این تحول گذشت و من با سرلوحه قرار دادن احکام دین و معارف دینی وارد زندگی ای حقیقتا سرشار آرامش و اطمینان شدم اما باز بعد از گذشتن زمان و درگیر شدن با چالش هایی مانند تمام کردن دانشگاه، کار، سربازی و ارتباط جدی ای که به واسطه شغلم، با انسانهای پوچ و بی هدف پیدا کردم، باز وارد فضای اضطراب درونی شدم و حال با وجود اینکه همان مطالب قبلی را میخوانم و با وجود اینکه علی الظاهر حتی کلمه به کلمه آن را حفظ هستم اما اثری در جانم نمیگذارد و نمیتوانم خود را در فضا و حضوری خدایی بیابم و اینکه در کانالی که در تلگرام دارید (اشارت) فرموده بودید انسان امروز میتواند با بهره گیری از سخنان حضرت علی (ص) و با یافتن ایشان میتوانیم طلب بزرگ خود را بیابیم و از بحران بزرگی که در مقابل بشریت هست نجات بیابیم سوال بنده این است که با توجه به شرایطی که عرض شد این نجات چگونه میتواند حاصل شود؟ با تشکر و دعای خیر برای شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: حداقل میتوانید مدتی با خطبههای توحیدی آن حضرت مأنوس باشد و بنگرید آن حضرت چه نوع حضوری را برای ما مدّ نظر میآورند. در این رابطه میتوانید به قسمت سیر مطالعاتی سایت بخش مربوط به خطبههای نهج البلاغه رجوع فرمایید. و البته از «برهان صدیقین» و شرح مربوط به آن که روی سایت هست؛ غفلت نشود. موفق باشید
با سلام: آیا در مبانی دینی موردی در رابطه با اینکه چه افرادی در هنگام قرائت خطبه عقد حضور داشته باشند وجود دارد؟ دیده میشود این مسئله که برخی را در این مراسم دعوت نمیکنند به این بهانه که «افراد حاضر باید نفسشان پاک باشد» باعث دلخوری و اختلاف بین خانواده ها شده. آیا دین تاکید دین به حسن ظن در این گونه موارد نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید حُسن ظنّ داشت و با ذکر «صلوات» و با شروعی که با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» انجام میگیرد؛ آثار منفی مورد نظر دفع میشود. موفق باشید.
با عرض سلام خدمت شما! من از زمانی که چشم گشودم و به خود آمدم. فهمیدم که ذهنی کنجکاو دارم. ذهنی که از هر پاسخی چند سوال درست میکند. نمیدانم که وسواس الخناس در من قوی است که اینچنین هستم. برای همین هیچگاه آرامش ندارم. من کتابهایی از علامه حسنزاده آملی و صوت ایشان. صوت های صمدی آملی و کتاب ها و صوت های زیادی از شما را گوش دادهام. احساس میکنم که ته دلم خالی است. از یک طرف تفکرات کلامی مرا جذب میکند و دوست دارم که روش کلامی در پیش بگیرم و قید فلسفه و عرفان را بزنم. اما نمیتوانم این ذهن فلسفی خودم را اقناع کنم. فقط فلسفه آن را سیراب میکند. مانند کشتی بی سکان بر روی دریا میروم. نمیدانم وقتی که مشکلی در زندگی برایم بوجود می اید، تمام آن اطلاعات کلامی فلسفی و عرفانی به باد میرود و به زمین و زمان ناسزا میگویم. از وضعیت خویشتن هم هراسان هم نگران و هم ناتوانم. به نظر شما در اینچنین وضعیتی باید چکنم.؟ التماس دعا!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه در دلِ آنچه فرمودید مهم است، نظر به ایمانی است که از طریق انس با قرآن و روایات و خطبههای توحیدی نهج البلاغه پیش میآید. پیشنهاد اولیه همان دنبالکردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و شرح سوره اعراف است که صوت همه آن مطالب، روی سایت هست تا إن شاءالله با مطالعه جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» که روی سایت هست، راهِ انس با قرآن از طریق آن تفسیر إن شاءالله گشوده خواهد شد. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: لطفا نظرتون رو در مورد نوشته زیر بفرمایید که در مورد مقام عرفانی حضرت زهرا سلام الله علیهما است. ممنون. مقدمه اول اینکه، هر موجودی که در عالم هستی وجود داره، دارای یک ویژگی است که اگر اون رو نداشت اصلا وجودی رو دریافت نمیکرد و اون ویژگی قابلیت و پذیرش وجودی هست که اون موجود داره، یعنی اینکه هر موجودی ظرف پذیرش وجود خودش است، به عبارت دیگه موجودات از اون جهت که وجود خودشون رو از علت خود دریافت کردند، قابل هستند و اون علت، فاعل. این واقعیت در مورد کل عالم وجود هم صدق میکنه یعنی کل عالم وجود دارای یک جنبه پذیرش و قابلیت برای دریافت وجود خودش هست و اگه اون قابلیت رو نداشت عالم هستی موجود نمیشد، به این مقام در اصطلاح عرفانی می گویند مقام نفس کل، پس در عالم هستی حقیقتی به نام نفس کل هست که اگه نبود، عالم خلقت موجود نمیشد، به عبارت دیگه نفس کل، ظرف و بستر وجود عالم است. اما مقدمه دوم اینکه، هر مقام و حقیقتی که دارای تجرد تام هست، در هر یک از مراتب وجود از صقع ربوبی گرفته، یعنی تعین اول یا مقام احدیت و بعد از اون، تعین ثانی یا مقام واحدیت تا عوالم خلقی، یعنی عالم عقل یا جبروت، عالم مثال یا ملکوت و عالم ماده یا ناسوت، متناسب با مرتبه وجودی اون عالم، دارای مصداق و مظهر و تجلی تام است که این شامل نفس کل هم میشه، دلیلش این هست که مجرد تام هیچ مانعی چه فاعلی و چه قابلی برای ظهورش نداره برای همین در تمام عوالم وجودی حضور داره. و مقدمه سوم اینکه، بین تجلی و صاحب تجلی یا همان ظاهر و باطن، سنخیت کامل وجود داره، چون در واقع یک چیز هستند در دو مرتبه. نتیجه اینکه، مصداق و مظهر نفس کل در عالم ماده، باید اولا کامل ترین موجود باشه یعنی انسان، اون هم در مقام فعلیت کامل، چون مقام نفس کل به وسعت تمام عالم وجود هست و حامل تمام کمالات وجودی و ثانیا جنبه قابلیت در اون غلبه داشته باشه، چون نفس کل مقام قابلیت عالم هستی است، این یعنی انسان کامل مونث (زن)، چون در زنها جنبه قابلیت و پذیرش، بر جنبه فاعلیت غلبه داره. و آن مصداق و مظهر کسی نیست جز صاحب عصمت کبری، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، حالا فهمیدید که چرا میگویند حضرت زهرا (س) مادر تمام عالم وجودند و واسطه فیض در خلقت عالم هستی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. زیرا اگر کسی متوجه باشد که بالاخره قبولِ تامّ فیض الهی مظهری میخواهد از جنس زن یا مادر، اگر در این عالم مصداق آن حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» نباشند، با آنهمه عظمت که نمونه آن را در خطبه آن حضرت در مسجد مدینه با آن ابعاد توحیدی فوقالعاده ملاحظه میکنید؛ چه کس دیگری را از جنس زنان عالم سراغ دارید؟ موفق باشید
سلام و عرض ادب: سوالی داشتم از خدمت شما. به مدت یک هفته هست فهمیدم که خیلی توجه به خود دارم و این موضوع اذیتم می کند امروز هم بحث خطبه ۱۳۱ رو گوش کردم بین من الهی و من استقلالی مانده ام و این همه سال رو با آن من تمام کارهایم رو انجام دادم. روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟ تقریبا از دوران دبیرستان با این شعر مانوس بودم. الان به دلیل عمری که سپری شده و دست ام خالی هست نگران هستم و چگونه می توانم گذشته رو جبران کنم؟ مانند حضرت یونس علیه السلام که در شکم ماهی حبس شدند در این دنیا هم من این احساس رو دارم. بسم الله الرحمن الرحیم لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین چه ذکر و دعایی رو بخوانم که کمکم کنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر از همین ذکر یونسیه میتوان غافل بود؟ در حالیکه با فراز اولیه آن یعنی ذکر «لا اله الا انت» نظر به نور توحید الهی میکنیم و در فراز «سبحانک» نظر را به تعالی او معطوف میداریم و با فراز «انی کنت من الظالمین» نظر به خود میکنیم که چه اندازه نسبت به راهی که در انس با حضرت حق در پیش داریم، کوتاهی میکنیم. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: حدود ۱۰ سالی است که کم و بیش همراه مباحث شما هستم. بیشتر کتاب های شما را خوانده ام و کتاب های دیگر بی حوصله ام میکنند. پس از این همه سال تاکید شما بر روی ورزش نظرم را جلب کرد و عجیب و غریب برایم مؤثر واقع میشود طوری که پیاده روی ام را به روزی دو ساعت رسانده ام. و طور دیگری درک میکنم. پس از ده سال متعجبم که چرا روز اول با وجود اینکه کتاب جوان شما رو خواندم چرا همون موقع این رو نفهمیدم؟ به تازگی برای چندمین بار که ادب خیال و عقل و قلب رو خوندم دیدم که گنگ هستم نسبت به تاکید شما روی مطالعه و واقعا ضرورت اون رو نمیفهمم. بعد این مساله سراغم اومد که نکنه ده سال باید بگذره تا من به چنین ضرورتی برسم. چطور میشه به ضرورت مطالعه رسید؟ من با خودم فکر میکنم که الان که نمازهام رو در مسجد میخونم و ورزش هم میکنم دیگه تمامه و با به صحنه اومدن وجه تجرد با ورزش و اعتدال در تغذیه به قول شما حی قیوم که عین اتصال به الله به صحنه میاد. پس باید روی همین ها تمرکز کنم تا وجه وحدانی ام تقویت بشه. گیر کار کجاست؟ چطور به ضرورت مطالعه برسم؟ با خودم گفتم ورزش و تغذیه و مسجد رو محکم بگیرم تا در ادامه بلکه مساله برام باز بشه. اما به نظر جواب کاملی نیست لطفا کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نباید از قرآن و روایت غفلت کرد. در این مورد پیشنهاد سیر مطالعاتی مربوط به سورهها و مربوط به خطبههای نهجالبلاغه را دارم. موفق باشید