بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حرکت جوهری - برهان صدیقین

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
یادداشت ویژه ای با موضوع انتخابی یافت نشد
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22142
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: عذرخواهم از اینکه وقت شما را می گیرم، چند سوالی داشتم از محضرتون ۱. اگر بنا به تقریر جزوه اعتکاف ۹۷ و مباحث شما در آنجا باشد، درست است که در دوران حضرت امام زمانی در جهان حاکم بود که اولا امام آن را شناخت و ثانیا امام به فرا زمان خود سیر کرد و ثالثا مردم را هم بوسیله اراده الهی به فرا تاریخ خود سیر دادند؟ ۲. آیا انقلاب اسلامی رخدادی در زمان ما می باشد؟ یا یک نوع حضور در زمان است یا خود زمان است؟ ۳. اینکه می فرمایید ما نیاز به تذکر تاریخی داریم تا مردم متوجه حقیقت حضور انقلاب اسلامی در زمان خود بشوند و در جای دیگر می فرمایید ما باید فراتاریخ باشیم و نیز جای دیگر می فرمایید زمان ما زمان پوچی هاست، با هم منافاتی ندارند؟ ۴. شما در چه مقام و در چه فضایی می فرمایید که ما مثل سابق به علم کلام نیاز نداریم و به زبان وجود نیاز داریم تا از دوگانگی رها شویم؟ (شما در قبال نگرانی دانجشویان از صحبت های مصطفی ملکیان فرمودید جواب فکر با فکر است، خب با علم وجود که نمی شود جواب شبهات کلامی را داد؟) با تشکر از پاسخگویی جنابعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علت آن‌که مباحث برایتان ابهام دارد، به جهت آن است که مخاطب آن مطالب، رفقایی بودند که مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را کار کرده‌اند. توصیه‌ی بنده نیز همان است که به آن دو بحث و شرح صوتی آن رجوع فرمایید وگرنه همچنان این ابهامات در همه‌ی سخنان بنده برای مخاطبان پیش می‌آید. موفق باشید

22126
متن پرسش
سلام و خدا قوت: مدتی هست که بر اثر یک اتفاق به مرور زمان در همه چیز دچار شک تردید شدم و خدایی که با استدلال پذیرفته بودم و لذت حضور او را چشیده بودم دیگر آنگونه نیست که هر کار می کنم این نفس احساس ذلت در مقام او بکند بدتر می شود و همین طور سوالات از فکر و ذهن من سرازیر می شود و لحظه ای نفسم را راحت نمی گذارد تا با آرامش پیش برود و باعث شبهات حتی به معصوم هم گشته و آن حس لطافت ارتباط با معصوم نیز دیگر نیست و همش در ذهنم می آید که نکند هیچ حقیقتی نیست و همه چیز یکسری حالات خوش بوده و من فکر می کردم حقیقت یا واقعیت است...و.... در کل روح خسته و پژمرده شد نتایج این تحیرها که نمی توانم قدم بردارم و آرامش دل و روح را نیز از دست دادم و راحت نمی گذارد حال مرا در با خانواده بودن را می فهمم نه با دوستان بودن را و........عده ای می گویند به این شک ها بی توجه باش درست می شود اما چگونه؟ احساس می کنم سر خودم را کلاه گذاشتن است و.... ممنون می شوم راهکاری ارائه دهید که آر از چه شروع کنم درباره توحید امام شناسی تا.... و در چنگال سوالات غرق شوم یا.... لازم به ذکر است که من قبلها از معارف اطلاعاتی نداشت و در اثر اتفاقاتی پاییم به معارف دین باز شد و بسیار استفاده کردم و با جان دل آن مباحث را درک می کردم. و اما حالا اصلا نمی دانم چه کنم که آن قدر خسته کننده است که مجبورم سر خود را با فیلم یا کتاب پرت کنم اما آرام نمی شود این روح و می دانم این راه دین راه درستی است اما قلبم و نفسم دیگر نمی پذیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت می‌تواند حالت خوبی باشد تا انسان‌ها مبنای عبادات خود را با استحکام بیشتری انجام دهند و آن‌چه در برزخ از طریق ملکین نکیر و منکر سراغ آن‌ها می‌آید و همه‌چیز آن‌ها را اگر با مبنا انجام نداده باشند زیر سؤال می‌برد؛ را در این دنیا از قبل برای خود اصلاح کند. پیشنهاد ما دنبال‌کردن مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است. موفق باشید

22042
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده به توفیق الهی اکثر کتب شما رو مطالعه کردم و با نوع تفکر شما مانوس گشته ام از تاکیدات شما بر فلسفه صدرا و همچنیت توصیه های رهبر انقلاب و امام راحل بر فلسفه صدرا شیفته فلسفه صدرا گشته ام. رهبر انقلاب نیز بارها توصیفه فرموده اند که فلسفه صدرایی در مدارس تدریس شود از آنجا که بنده دبیر هستم و در جمع دوستان و شاگردان هم رای بار ها از نکات شیرین و لطاءف فلسفه صدرا که بیان فرمودید نقل کرده ام آنها نیز مجذوب این مباحث شده و به کرات از من تقاضای تدریس فلسفه صدرا نموده اند. با توجه به دور افتاده بودن و نبود اساتید فلسفه صدرایی در شهر ما از شما استاد محترم تقاضا دارم سیر مطالعاتی و یا فایل های صوتی مشخص فرمایید تا به صورت مقدماتی نیز که شده با فلسفه صدرایی آشنا گردم تا ان شاءلله به دستور مقام معظم رهبری نیز در حد توان خود جامه عمل بپوشانم. ضمنا بنده در مقطع کارشناسی الکترونیک و در مقطع ارشد الهیات خوانده ام. لطفا مفصل پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید که اگر به ترتیب از «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و بحث کتاب «معاد» کار را جلو ببرید، با روح حکمت متعالیه آشنایشان کرده‌اید و سپس کتاب «عرشیه» را با شرحی که آقای دکتر امامی‌جمعه داده‌اند به میان آورید. موفق باشید

21873
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بابت پاسخ به سوال ۲۱۸۶۴ کمال تشکر رو از جنابعالی دارم. استاد جان ۱_برخورد ما در مقابل اینطور نگاه های غیرمنصفانهِ امثال آقای غصنفری باید چطور باشه؟ و چطور باید این افراد رو - که غالبشون از بچه مذهبی های خیلی خوب هستند - رو متوجه مساله مهم تر نسبت به جریان آقای روحانی و... کرد!؟ که بجای تخریب های کودکانه و پرداختن به شایعات بی اساس و غلط املایی گرفتن از حرفاشون دنبال شناخت حقیقت این جریان و شناخت چگونگی برخورد این جریان توسط رهنمودهای حضرت آقا (حفظه الله) باشند؟ استاد کار به حدی رسیده که بعصی از دوستان چسبیدند به ظاهر جناب آقای روحانی! و در مقابل کار های سخیفشون توجیه اینکه ایشون دارند برخلاف انقلاب حرکت می کنند رو میارند! و تا حرفی در مقابل چنین رفتارشون میخوایم بزنیم ما رو حامی این آقا تلقی می کنند! یه راهکار جامع بدید استاد جان ۲. استاد عزیز برای خواندن کتاب «معرفتِ نفس و حشر» در مقدمه کتاب فرمودید که با یک استاد کتاب رو بخونیم! ما که استادی سراغ نداریم چاره کار چیه!؟ و آیا صوت حضرتعالی برای شرح این کتاب موجودِ؟ و توصیه ایی برای بهتر خواندن و عمیق درک کردن کتاب بفرمایید لطفا. الله تعالی حفظتون کنه و بهترین جزا رو بهتون عنایت کنند التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حقیقتاً این مشکل تاریخی را به خوبی متوجه شده‌اید و همه‌ی سعی بنده در کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و شرح آن برای آن است که متذکر این تنگنای تاریخی بشویم که چگونه دیگری را بفهمیم و حتی مخالف خود را همواره «خصم» حساب نکنیم. چاره‌ای نیست بالاخره ما در مسیر بلوغ انقلاب به چنین بصیرت و هوشیاری خواهیم رسید. تأسف آن است که رفقای مذهبی دیر این راه را طی کنند و بعد تأسف می‌خورند که چگونه با این افراط و تفریط‌ها بهره‌های لازمی که می‌توانستیم از انقلاب ببریم را، زدودیم 

2- شرح صوتی کتاب «معرفت نفس و حشر» کیفیتش پایین است ولی در اختیار جناب آقای نظری هست اگر رفقا بتوانند استفاده کنند. در ضمن اگر بعد از بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «معاد» کسی به کتاب مذکور رجوع کند مقدار زیادی از مقصد کتاب را متذکر می‌شود. موفق باشید

21835
متن پرسش
با سلام: آیه «ان االله یحول بین المرء و قلبه» به چه معناست؟ در معرفت نفس چگونه می توان از آن استفاده نمود؟ چگونه می توان آن را درک نمود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» روشن شد که درجه‌ی وجودیِ حضرت حق شدت کامل دارد و در «معرفت نفس» روشن شد هرکه شدت وجودی بیشتر داشته باشد و به درجه‌ی تجرد بیشتر نایل باشد، حاضرتر است. بنابراین خداوند برای انسان از خودِ انسان برای انسان حاضرتر است و این یک موضوع ارزشمند توحیدی است که انسان حتی قبل از آن‌که خود را بیابد، خدا را می‌یابد. موفق باشید

21727
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و توفیقات روز افزون: با توجه به بحثی که در برهان صدیقین داشتید. می شود گفت با توجه به اینکه هستی ما از هست مطلق است و هستی بر ما عارض شده است و اگر از هستی خود استفاده کنیم و بخواهیم هستیمان تمام نشود ناچارا باید به هست مطلق وصل باشیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف بسیار درستی است. به هر اندازه که ما به حضرت حق متصل باشیم بقایِ حقیقی داریم وگرنه بقای ما وَهمی خواهد بود. موفق باشید

21676
متن پرسش
سلام علیکم: لطفا در خصوص مراتب عالم (عقل و مثال و ماده) و مراتب انسان (نبات و حیوان و روح) توضیح و یا راهنمایی بفرمایید بنده از مطالب در سایت شما خیلی استفاده می کنم دقیقا مصداق «مما رزقناهم ینفقون» است خداوند به شما خیر دنیا و آخرت را اعطاء بفرماید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر بتوانید بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با صوت آن که بر روی سایت هست، دنبال فرمایید نه‌تنها این نوع سؤالاتتان جواب داده می‌شود بلکه طلیعه‌ای می‌شود برای تفکر بهتر و بیشتر. موفق باشید

21667
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد: بنده با توجه به سیر مطالعاتی سایت کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس» را همراه با صوت خوانده ام و احساس می کنم مباحث آن طوری که باید جا نیفتاده است آیا توصیه می کنید کتابها را دوباره مطالعه کنم و یا با توجه به سیر مطالعاتی کتاب از برهان تا عرفان را بخوانم و مطالب برایم روشن می‌شود، و شیوه ی صحیح مطالعه کردن چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه با ادامه‌ی بحث «برهان صدیقین» و کتاب «خویشتن پنهان» و ادامه‌ی مباحث کتاب «معاد» مطالب بیشتر روشن می‌شود. موفق باشید

21652
متن پرسش
سلام: در هنگام مطالعه و تعمق در براهینی نظیر وجوب و امکان، به این نتیجه می رسیم که لازم است از رابطه علت و معلولی بیشتر آگاه باشیم. ما معمولاً در خصوص علل معده و خواص آن اطلاع داریم ولی در خصوص علت حقیقی و این که موجودی «وجود» خود را از علتی داشته باشد درک دقیقی نداریم. چگونه و از چه راهی می توان از این رابطه و خواص آن آگاه شد. عده ای رابطه بین نفس و ارده را مثال می زنند، چگونه می توان مطمئن بود که نوع ارتباط بین نفس و اراده (به عنوان علت و معلول) در خصوص سایر علت و معلول ها هم برقرار است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این امر بدیهی است که اگر موجودی عین «وجود» نیست، معلول است و به عین وجود ختم می‌شود. تصور این موضوع برای تصدیق آن کافی است. بد نیست در این مورد به بحث «برهان صدیقین» رجوع کنید. موفق باشید

21507
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا برداشت من از انسان کامل صحیح می باشد ممنون میشم اگه راهنمایی بفرمایید. ۱. یه وجود داریم مثل نمک که خاصیت وجودی آن در مرتبه وجودیش شوری هست. ۲. یه وجود انسان کامل داریم که مرتبه عالی و اتم وجود هست که خاصیت وجودی آن، وجود ما انسان ها و زمین و کهکشان ها و برزخ و قیامت هست. درست مثل شوری برای نمک! با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و در همین رابطه است که ما معتقدیم انسانِ کامل، واسطه‌ی فیض‌اند و در مخلوقیت در مرتبه‌ی عالی و اتمّ می‌باشند. موفق باشید

21441
متن پرسش
به نام خدا. با سلام خدمت شما و با تشکر از زحمات شما: می خواستم بدانم آیا با توجه به حرکت جوهری که می گوید ماده یک وجود سیال است و حرکت است و لذا زمان نیز عارض بر حرکت می شود و با وجود اینکه زمان مانند حرکت غیر قار است آیا ممکن است کسی بگوید من الان می توانم کاری کنم که با وجود اینکه مردم الان در زمان خودشان هستند من بروم به 100 سال پیش! (در عین اینکه مردم دارند به زمان خودشان ادامه می دهد) که به آن سفر به گذشته می گویند. این موضوع قطعا غیر عقلی است و با تناقضات عجیبی همرا است ولی آیا از لحاظ فلسفی و حرکت جوهری چنین چیزی محال است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به تجرد نفس ناطقه‌ی انسانی، انسان می‌تواند ماورای زمان در گذشته و آینده حاضر شود، مشروط بر آن‌که از سلطه‌ی بدن خود و تعلق به آن، آزاد باشد. که این بیشتر کار انبیاء و اولیاء می‌باشد. موفق باشید

21105
متن پرسش
با سلام با توجه به پاسخ 21075 تان برایم مبهم است که مقصودتان از سوفسطایی کیست؟ در کتاب آمده که سوفسطایی قائل به موجودی ورای ذهنش نیست. خوب مگر قبول ندارد که ذهنش موجودست همان را مقدمه قرار داده به عین وجود می رسیم یا مثلا فرض کنید برهان انسان معلق که ابن سینا آورده در آن حالت که آدمی از هرچیز جز خود غافلست راهی به اثبات خدا ندارد؟ یا فرض کنید فردی مادرزاد در حالی که هیچ یک از حواس را ندارد و فلج کاملست متولد شده سالها بعد آن فرد قطعا نمی داند ورای او موجوداتی هست یا نه لکن باز خود را درک می کند و می داند وجود دارد و می توان همین درک را مقدمه برهان صدیقین قرار داد پس چرا شما در کتاب تاکید بر قبول موجودات اطراف دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده تفاوت نمی‌کند که انسان چه چیز را بنیاد تفکّر خود نسبت به «وجود» قرار دهد. بالاخره باید بپذیرد وجودی هست که عین وجود نسبت به این وجود مبنا و بنیاد است در حالی که سوفسطایی حاضر نیست بر هیچ وجودی تأکید کند؛ همه را خواب و خیال می‌داند. موفق باشید

21076
متن پرسش
سلام علیکم: در ادامه پرسش 21060 مگر در عالم معنا فعلیت محض نیست؟ پس تغییر و حرکت هم نیست. بنابراین چطور آن صورت زشت تبدیل به صورت زیبا می شود؟ و اگر تبدیل نمی شود چگونه جای خود را بصورت زیبا می دهد و چه می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به تعبیر آیت اللّه شجاعی در کتاب «معاد یا بازگشت به خدا» در قیامت، حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل نیست، ولی رفع حجاب به این معنا که صفتی ظهور کند و صفتی پنهان شود؛ هست. موفق باشید

21075
متن پرسش
با سلام: حضرتعالی مقدمه اول را سوفسطایی نبودن فرد می دانید لکن به نظر می رسد مشکل سوفسطاییان معرفت شناسانه است نه هستی شناسانه بنابرین آنها در اینکه لااقل خودشان وجود دارند یا این گزاره که وجودی هست و اینگونه نیست که عدم مطلق بر سراسر عالم حاکم باشد تردیدی شاید نداشته باشند، بنابرین برهان انفسی که نمی دانم تقریری از صدیقین است یا نه برای سوفسطایی هم کاربرد دارد و آن اینست که من وجود دارم (یا وجودی هست) این وجود یا عین وجود است یا وابسته به او من عین وجود نیستم پس عین وجودی موجودست حتی اگر فرد سوفسطایی ادعا کند که خود عین وجود یا خدا است باز به مقصود خود که می خواستیم اثبات کنم عین وجودی هست رسیدم منتها او در مصداق اشتباه کرده که باید با متذکر شدن نقصهایش عین وجود نبودنش را ثابت نمود بنابراین حتی در این مورد خاص هم اختلاف کبروی نخواهد بود و صغروی است پس به نظر می رسد این برهان برای همه حتی شکاک ترین افراد هم تام است و نیازی نیست در مقدمه برهان صدیقین سوفسطایی نبودن ذکر شود کما اینکه در تقریر علامه نیز ذکر نشده و حتی سفسطه را نیز با تقریرشان دفع می کنند و هذه هى الواقعیةُ الّتى ندفعُ بها السفسطةُ یا باید پذیرفت که هیچ نیست یا اگر پذیرفتیم که اندک موجودی فارغ از ماهیت اش وجود دارد گریزی از پذیرش عین وجود نداریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید همین اندازه که شما با برهانِ انفسی موضوع «بودن» را مدّ نظر قرار دهید، عملاً باب «کافی است که سوفسطایی نباشیم» به میان آورده‌ایم. فکر می‌کنم در تقریر علامه از برهان صدیقین در اصول فلسفه، علامه با همین جمله، برهان صدیقین را شروع کرده‌اند که کافی است سوفسطایی نباشیم. موفق باشید

21070
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: ببخشید من چنتا سوال داشتم در خصوص کتاب آشتی با خدا که به صورت مختصر سعی می کنم بنویسم: 1. اینکه جایگاه فکر در خداشناسی کجاست (فکر فقط پله ی اول است برای پذیرفتن خدا و بعد ارتباط با خدا و گذر از فکر یا نیاز به فکر در ابتدای کار هم نیست)؟ 2. فرمودین که من انسان محدودیت ندارد خب این من تا کجا محدودیت ندارد و تا کجا می تواند سیر کند؟ آیا در عالم برزخ و بهشت هم انسان سیر و حرکت دارد اگر دارد تا کجا و این حد داشتن محدودیت نیس؟ آیا انسان می تواند هنوز هم به مقام پیامبری برسد که اگر خیر آیا این محدودیت نیست؟ 3. فرمودین که مخلوقات جلوه ی تنزل یافته ی خداوندند اما خب برای اشیا چیستی تعریف می شود و برای انسان فقط هستی مگر هر دو از یک جنس نیستند پس چرا انسان چیستی ندارد و آن شی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید 2- ذیل ولایت الهی قرارگرفتن، محدود نیست و تا آخر می‌توان جلو رفت. آری! نبوت و امامت که دو مأموریت خاص‌ برای بشریت‌اند، چیزی نیست که هرکس بتواند به‌دست آورد و اساساً به‌دست‌آوردنی نیست 3- هرموجودی غیر از خدا، از آن جهت که عین هستی نیست، چیستی دارد و در نسبت با حضرت حق، وجودشان نازله است که آن را می‌توانید در بحث «برهان صدیقین» پس از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» دنبال فرمایید. موفق باشید

21063
متن پرسش
با سلام: در کتاب از برهان تا عرفان چنین ذکر شده: «واژه تشکیک در فلسفه جایی استفاده می شود که صفات وجود و یا خود وجود در ذات خود دارای شدت و ضعف باشد و شدت و ضعفش به جهت عامل خارجی نباشد.» حال این که در خصوص موجودات محدود گفته می شود محدود بودن آن ها نشان از معلولیت است، و در واقع «نقص» نشان از این است که یک عامل خارجی آن را محدود کرده است. پس ضعف و نقص نمی تواند به جهت عامل خارجی نباشد. این تناقض چگونه توجیه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نقص، نشانه‌ی معلولیت است و معلولیت، ذاتیِ هر ممکن‌الوجودی است و تنها واجب‌الوجود است که نه معلول است و نه محدود. در حالی‌که همین‌که موجود، ممکن‌الوجود باشد محدودیتِ ذاتی دارد پس نیاز نیست که محدودیت و معلولیتِ آن از خارج بر آن وارد شده باشد. موفق باشید

20994
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: خسته نباشید. استاد بنده شنیدم که شما فرمودید ابتدای انقلاب آقای سروش درس مثنوی در صدا و سیما برگزار می کردند و بعد از چندی این درس تعطیل شد و علت تعطیلی این بوده است که امام گویا اینگونه فرموده بودند که ایشان تفسیرشان از مولوی عمیق نیست و فهمشان از مثنوی سطحی است آیا این صحت دارد و اگر اینگونه هست مدرک، دلیل و منبع این خبر کجاست؟ گرچه اگر امام هم نمی فرمودند ما می توانستیم به راحتی پی ببریم به این مطلب از آنجاییی که فهم مثنوی قلبی می خواهد که مثنوی را یافته باشد و اساسا آقای سروش را کاری با اشراقات و یافته ها نیست. ثانیا استاد شما باز در جایی در نوشته ها فرمودید آنچه را جناب آقای فردید در ابتدا از سروش فهمیدند که ایشان سواد فلسفی ندارند ما بعدها فهمیدیم می خواستم بدانم ادعای شما بر بی اطلاعی و بی سوادی این فرد چیست؟ زیرا شما فرمودید ایشان واقعا یک کلمه از فلسفه اسلامی نمی دانند. حتی از فلسفه ی غرب خوب این مدعای شما نیازمند دلیلی هم هست، دلیلتان بر این مطلب چیست و نظرتان راجع به حرکت جوهری ایشان چیست؟ چون کسانی که از مباحث ایشان استفاده می کنند صرف ادعا را پذیرا نیستند و دلیل و شاهد برای این مدعا می خواهند و شاید استناد دقیق بتواند گشایشی در روشن سازی شخصیت پیچیده ی این آقا باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود بنده این موضوع را در سایت مرکز اسناد انقلاب دیدم که امام فرموده بودند این برنامه‌ی آقای دکتر سروش تعطیل شود. بد نیست در آن سایت، مطلب را دنبال کنید 2- دكتر فرديد در همان سال‏هاى اول انقلاب در همين رابطه مى‏ گويد: ... من پيام كوچكى به امام خمينى دارم، اين انقلاب را عبدالكريم سروش خراب مى‏ كند ...[1] ربط بين سخنان سروش و سوبژكتيويته و تقابل با حقيقت، در ابتداى انقلاب كار مشكلى بود، ممكن بود انسان در فضاى سوبژكتيويته از انقلاب اسلامى طرفدارى كند ولى با همان هدفى كه به كليسا رجوع مى‏ كند، اين نوع رجوع، رجوع پايدارى نيست چون مقصد و مقصود رجوع‏ كنندگان، رجوع به مجاز است و نه به حقيقت. به قول هايدگر: «هر جا سوبژكتيويته و ابژكتيويته باشد سخن از خدا نيست»[2] کافی است در این مورد نقدی که آیت اللّه صادق لاریجانی و آقای دکتر غفاری به ایشان داشته‌اند را مطالعه فرمایید و نقد آقای دکتر عبدالکریمی نسبت به رؤیای رسولان ایشان، هم خوب است نگاه شود  3- در شبی که بنده در منزل آقای میرزایی – معاون سیاسی استانداری اسبق همدان – دعوت داشتم و آقای سروش هم از سفر انگلستان برگشته بودند و در آن جلسه دعوت داشتند، آقای میرزایی فرمودند دکتر سروش گفت: سروش حرکت جوهری مُرد. در حالی‌که بنده در ابتدای انقلاب با بعضی از رفقا 7 روز به مدت 8 ساعت در روز با ایشان در رابطه با حرکت جوهری کار می‌کردیم و بعداً در جمع‌بندی متوجه شدم که ایشان طوری تحت تأثیر کانت می‌باشند که عملاً کارشان به سوبژکتیویته کشیده شد. بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این رابطه عرایضی داشته‌ام. موفق باشید


[1] ( 1)- محمد مددپور، ديدار فرهى و فتوحات آخرالزمان، ص 168.

[2] ( 2)- سيد موسى ديباج، آراء و عقايد فرديد، ص 46. جمله‏ى فوق را دكتر فرديد از قول هايدگر نقل كرده است.

20965
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی توفیقات روزافزون برای استاد گرامی، چند سوال داشتم از شما 1. شما در کتاب از برهان تا عرفان درباره برهان صدیقین گفته اید که این برهان مدعی است برای اثبات وجود خداوند نیاز به هیچ مقدمه و واسطه ای نیست. و بالاتر از برهان امکان و وجوب است. در حالی که اگر به متن برهان صدیقین که توسط شما تقریرشده دقت کنیم؛ می بینیم که در این برهان هم ابتدا کار را از موجود و نه وجود شروع می کنیم. و گفته شده که "موجودات" اطراف ما یا باید عین وجود باشند و یا به عین وجودی ختم بشوند. بنده اصل برهان صدیقین ملاصدرا را در اسفار ندیده ام. ولی طبق تقریر شما، ادعای برهان با خود برهان ناسازگاری دارد و باز هم در اینجا پای موجود و نظر به موجود در میان است. یعنی نظر به موجود، تقدم دارد بر نظر به وجود. خواستم در این زمینه توضیحاتی بفرمایید. 2. شما در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم و البته به طور پراکنده در بقیه گفته ها و آثار خود و به تاسی از فلسفه اسلامی، از دوگانه هستی و چیستی سخن گفته اید و چیستی را جنبه عدمی شیء و ماهیت را حد وجود دانسته اید. این نگاه، برکات و ثمرات خود را دارد. بنده هم مدتی با آن اقناع می شدم. اما به نظر می رسد چنین نگاهی تا حدی نادقیق و زمخت می باشد. طبق این نگاه، دیگر فرقی میان یک پیراهن و یا فرش خوش رنگ و دل انگیز با یک پیراهن و یا تصویر زشت و بدرنگ نیست. چرا که در هر دو، زنگ جنبه عدمی شیء هست؛ بر طبق مثال منشور و نور بی رنگ. در حالی که بنده فکر می کنم سیطره چنین نگاهی باعث می شود تا ما نتوانیم بسیاری از زیبایی ها و ظرافت های عالم ماده را ببینیم. چرا که این امور، جنبه عدمی آن هاست و ما باید به وجود و هستی شان نظر بیندازیم. مثلا ما می توانیم از رنگ سبز درختان در جنگل، به طراوت خود وجود منتقل بشویم. در حالی که هستی درخت با هستی یک شیء معمولی تر، تفاوتی ندارد. نمی دانم تا چه حد این اشکال بنده را وارد می دانید و راه حل شما برای رفع این مشکل چیست؟ شاید نیاز باشد دیوار میان چیستی و هستی اشیاء برداشته شود. 3. در بحث تشکیک وجود، کل عالم ماده یک مرتبه از وجود به حساب می آید. در حالی که به نظر می رسد این نگاه هم در عین راه گشا بودن، زمخت و ناپخته است. درست است که به اعتبار مجرد نبودن، تمام عالم ماده را می توان یک مرتبه از وجود به حساب آورد؛ اما شاید بتوان از منظرهای دیگر این نگاه را زیر سوال برد. مثلا از منظر عدم تعین. یعنی به این اعتبار که وجود امری بی تعین و بی صورت است؛ به نظرم باید میان مثلا نور بی رنگ و سنگ و یا نور آبی تفاوت قائل شد. چرا که نوربی رنگ مادی امری بی صورت و بی تعین است و همین امر باعث شده که ظرفیت بالایی برای تمثیل های عرفانی داشته باشد. یعنی خود عالم ماده را نمی توان یک دست دید. می خواستم نظر شما در این رابطه را نیز جویا شوم. 4. فکر می کنم بر خلاف گفته شما که تفکر اصالت وجودی ملاصدرا را بالاترین تفکر می دانید؛ تفکری بالاتر از آن هم وجود دارد و البته خودتان هم با این تفکر آشنایی کافی دارید و آن هم تفکر معنوی-تاریخی است که در واقع در آن اصالت نه با وجود، که با "ظهور تاریخی وجود" است و به واقع آن چه که در صحنه است، نه وجود، که "تقدیر وجود" است. به نظرم این تفکر، حقیقی ترین تفکر است و فکر می کنم تعلق و یا شاید تعصب شما به تفکر ملاصدرا این اجازه را به شما نداده که به این ضعف بنیادی و اساسی حکمت متعالیه و فلسفه اسلامی - که در نهایت بیرون از تاریخ متافیزیک نیست - ؛ به طور جدی اشاره کنید. فکر می کنم ناتوانی اصحاب فلسفه اسلامی در شنیدن ندای وجود در این تاریخ و بیرون از تاریخ بودن قریب به اتفاق آن ها، خود گواه محکمی بر ضعف بنیادین تفکر صدرایی و فلسفه اسلامی باشد. 5. در مورد نسبت حرکت جوهری و حرکت مکانی سوالی داشتم. آیا می توان گفت حرکت مکانی به این دلیل در عالم ماده وجود دارد که در ذات این عالم حرکت هست. (یا ذاتش عین حرکت هست.) آیا عقلا محال است که مرتبه ای از وجود در صحنه باشد؛ که حرکت جوهری داشته باشد؛ اما حرکت مکانی نداشته باشد؟ و همیچنین برعکس آن. یعنی آیا عقلا محال است که در مرتبه ای از وجود، ما حرکت جوهری نداشته باشیم؛ اما حرکت مکانی داشته باشیم؟ این سوال را از این جهت می پرسم که شما در ابتدای جزوه حرکت جوهری تان گفته بودید که بحث جرکت جوهری می تواند در این زمانه سرعت و شتاب، تحلیل خوبی در مورد حرکت و نسبت آن با ذات عالم ماده به ما بدهد. یعنی به نوعی خواسته بودید میان حرکت مکانی و حرکت جوهری، ارتباط برقرار کنید. 6. در برهان صدیقین و فضای عرفانی، برای نشان دادن نسبت میان مخلوقات (عالم) با خداوند، از مثال دریا و موج استفاده می شود. اما بنده فکر می کنم با توجه به عدم تشکیک ذاتی وجود، این مثال چندان به صواب نیست. نسبت میان حق و خلق را شاید بتوان به مانند نسبت میان "معنای عقلی" و "کلماتی" است که ما بر زبان می آوریم. یعنی وجود، امری "مطلقا دیگر" است و وجود و موجود، از دو جنس اند در نهایت. اگر چه وجود با مخلوقات هست، اما یگانه با آن ها نیست. همانند معنای عقلی که همراه با کلمات هست. اما یگانه با آن نیست. در حالی که مثال موج و دریا خیلی نمی تواند این "دیگر بودن وجود" را بنمایاند. با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که از موجود، نظر به وجودِ‌ مطلق شود دیگر هیچ مقدمه‌ی عقلانی در میان نیست و به تعبیر علامه‌ی طباطبایی در تقریر «برهان صدیقین» در کتاب «اصول فلسفه»، «کافی است سوفسطائی نباشیم» یعنی همین‌که به واقعیت اطراف آگاه هستیم، می‌توانیم عین وجود را بیابیم  2- عنایت داشته باشید در آن‌جا که گفته می‌شود ماهیت، حدّ وجود است؛ نمی‌خواهد ماهیت را به عنوان مظهر وجود نفی کند 3- عالم ماده از نظر وجود، پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود است ولی از نظر مظهریت کمال، یکسان نیست. مثل شدیت مظهریتِ چشم نسبت به کف پا در نشان‌دادن حالات نفس. ملاصدرا تحت عنوان «تفاوت مشهدبودنِ مخلوقات» این بحث را دنبال کرده است 4- اگر صدرا در وجودشناسی درست درک شود، اتفاقاً بهترین مبنا برای فهم وجود در آینه‌ی تاریخ سخن او خواهد بود در آن حدّ که هایدگر نیز از بحث هستی و زمان در شخصیت متأخر خود به هستی و تاریخ نظر می‌کند، یعنی وجود حقیقی در آینه‌ی تاریخ خود را به شکل حضوری و آزاد از انتزاعیات نشان می‌دهد و این از برکات تفکر صدرایی است به شرطی که با نگاهِ مشائی‌گری، صدرا را مطالعه نکنیم 5- اساساً وقتی حرکتِ مکانی یک حرکت عرضی باشد، مسلم ذاتی که محلِ پذیرش چنین حرکتی است که باید عین حرکت باشد در میان است 6- ذات حق، تشکیکی نیست ولی وجود، تشکیکی است و بحث در مورد وجود است، نه ذاتِ حق. موفق باشید   

20952
متن پرسش
ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی: شما در فایل صوتی مربوط به مبحث حرکت جوهری فرموده اید که: «جسم مثالی حاصل حرکت جسم طبیعی است» یعنی جسم مادی در اثر حرکت جوهری به جسم مثالی تبدیل می شود. این در حالی است که انسانها در خواب هم دارای جسم مادی هستند و هم جسم مثالی و جسم مادی به مثالی تبدیل نشده! یا وقتی کسی می میرد جسم مادی هنوز ماده است و به جسم مثالی تبدیل نشده ولی متوفی در برزخ جسم مثالی خود را داراست. استدعا دارم این ابهام ذهنی بنده را روشن بفرمایید. بی نهایت از الطافتان سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم مثالی که حاصل حرکت جسمِ طبیعی است، آن جسمی است که انسان پس از مرگ با خودش در قوس صعود دارد و مربوط به خود اوست. ولی آن‌چه فعلاً به‌عنوان جسم مثالی دارد، مربوط به قوس نزول است و بعد از مرگ، مثل همین جسم که برای او از بین می‌رود، جسم مثالی قوس نزول هم از بین می‌رود و خودش می‌ماند و اعمال او و جسمی که حاصل اعمال و عقاید اوست. موفق باشید 

20871
متن پرسش
جناب استاد با سلام: لطفا روشهای اثبات صفت حکمت خداوند را به صورت کامل بیان کنید، چه ارتباطی بین صفت حکمت و صداقت و علم خداوند وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» کار کنید تا ثابت شود چون خدا عین کمال است، عین حکمت و صداقت و علم و .... هست. موفق باشید

20835
متن پرسش
سلام: یک سوال مربوط به کتاب برهان صدیقین داشتم: (من دارم گیج میشم، عالم ماده مگر نباید مادی و محسوس باشد پس خلا چیست چرا محسوس نیست) ما الان در عالم ماده قرار داریم و طبق آن چیزی که من از این کتاب فهمیدم مادیات اعم از سنگ و چوب و ... که وجود دارند وجودشان را از عین وجود که خدا باشد گرفتند حال سوال من این است که ماده تشکیل شده است از جامد، مایع، گاز هر کدام هم وجودی دارند که با گفته کتاب وجودشان به عین وجود برمی گردد حال حالتی را در نظر بگیرید که خلا باشد یعنی هیچ یک از صورت های سه گانه ماده را ندارد، مثلا جو خارج از زمین که نه گاز دارد و نه جامد و نه مایع، تکلیف این محدوده خلا چه می شود؟ این محدوده مخلوق خداست؟ و ...... 2. اگر جوابتان این باشد که این خلا چیزی است ماورا ماده و مادون غیب که هم می تواند ماده در آن باشد و هم می تواند نباشد و چیزی است مابین این دو که خصوصیات هر کدام را به لطافت دارد پس می توان به وجود روح بخاری برای انسان که چیزی است میان مجرد و ماده فکر کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر خلاء به معنای واقعی هم داریم؟! آری! بالای جوّ فضایی هست که نسبت به هیدروژن و اکسیژن خلاء است، ولی آن‌جا هم گازهای خود را دارد. موفق باشید

20818
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد ما تازه سیر مطالعاتیتون را شروع کردیم و از اونجایی که کیلومترها از اصفهان دور هستیم امکانش نیست که حتی از شاگردانتون سوالاتمون را بپرسیم و راحتترین راه برامون از طریق همین سایتتون هست، خدا خیر بده شما و دست اندرکاران این امر را. اما سوالاتمون: توی فصل ۲ از آشتی با خدا ۱. بحثی در مورد فیاض مطلق بودن خدا میفرمایین و میگین چون خدا فیاض مطلقه پس همواره فیض میده. اصلا چرا فیاض مطلقه؟ منظور از فیض مطلق چیه؟ چرا خدا وجود مطلق و هستی محض است؟ ۲. چرا خدا انسان را از اول کامل نیافرید؟ آیا امکانش هست که اگر سوال دیگه ای برایمان پیش آمد باز هم از همین طریق از شما بپرسیم؟ بسیار سپاسگزارم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: شما سؤالاتتان را بفرمایید مشروط بر آن‌که آن‌چه بنده عرض می‌کنم را دنبال کنید: اولین عرض بنده آن است که این سؤالات را فعلاً نگه دارید تا با دنبال‌کردن مباحث کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن و بحث «برهان صدیقین» در کتاب «از برهان تا عرفان» به‌خوبی به جواب آن‌ها برسید. موفق باشید

20816
متن پرسش
درود محضر استاد طاهرزاده: حضرتعالی در جواب سوال 20735 بحث تواتر را مطرح کردید لکن بنظرم چند ایراد وارد است: 1. اگر دقت فرمایید در آن سوال پرسیدم منابع غیر مسلمان که در صدر اسلام نوشته شده باشد و در آن ذکر وجود حضرت محمد شده باشد را معرفی کنید، این بدین خاطر است که در تواتر باید قطع به عدم تبانی صورت پذیرد و صرف کثرت راویان موجب یقین نمی گردد وقتی اثبات وجود حضرت مبتنی باشد فقط بر کتب مسلمانان چون طبری این شبهه تقویت می شود که وجود ایشان ساخته اعراب بوده است از طرفی مستلزم نوعی دور است. همیشه اقوال بی طرفان مقبولست نه ذی نفعان. 2. حضرت استاد جوادی در کتاب شریف تبیین براهین اثبات خدا، فصل هشتم: برهان نظم ذیل بحث برهان نظم و حساب احتمالات می فرمایند: «حساب احتمالات احتمال وقوع تصادفی و اتفاقی یک مجموعه را گرچه به سوی صفر میل می دهد لکن هرگز به صفر نمی رساند به همین دلیل تنها برای اطمینان عرفی و یقین روانشناختی مفید است و هیچگاه یقین علمی را به همراه ندارد.» اگر به کلام دانشمندان دقت شود که برای ساخته شدن یک پروتوئین چقدر احتمال تصادفی بودن پایینست و اگر اشتباه نکنم چند برابر طول عمرزمین زمان لازم است تا تصادفا فقط یک پروتوئین ساخته شود حال این را اضافه کنید به دی ان ای که فوق العاده پیچیده است و مغز و کل بدن آدمی و زمین و آسمان و کل موجودات و نظم فوق العاده ای که دارند باز انسان حکیمی چون جوادی می گوید این میل به صفر است نه صفر. استاد گرامی وقتی برهان نظم افاده یقین نمی کند چگونه نقل چند عرب و طبری و... بر وجود حضرت محمد یقین آورست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید برهان نظم به گفته‌ی شهید مطهری یک تذکر است و نه یک برهان. برعکسِ برهان‌هایی مثل برهان «امکان و وجوب» و «برهان صدیقین» که موجب یقین عقلی می‌شود. در مورد حادثه‌های تاریخی، بحث در کتب مسلمانان و غیر مسلمانان نیست، بحث در آن است که آیا عقل می‌پذیرد چنین حادثه‌هایی که سینه به سینه در نسل‌های گسترده که امکان تبانیِ آن‌ها نیست، با تبانیِ عده‌ای به‌وجود آمده باشد؟ موفق باشید

20796
متن پرسش
با سلام: بنده عباراتی را در آثار شما می بینم که به علت کم سوادی، دقیقاً نمی دانم یعنی چه. این که انسان برای نظر به حق، باید از کثرات منصرف شود یعنی چه؟ دقیقاً باید چه کار کند؟ نظر به جنبه وجودی عالم دقیقاً چگونه میسر است؟ در صورت امکان ساده و قابل فهم توضیح فرمایید، و به صورت دستورات عملی و قابل اجرا. یعنی اگر بخواهیم به جنبه وجودی عالم نظر کنیم دقیقاً بایستی چه رفتارهایی را انجام بدهیم و چه رفتارهایی را انجام ندهیم. آیا لذت بردن از لذات حلال با این امر منافاتی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن کمک می‌کند. از طرفی در روایت داریم: لذّات حلال عامل شوق در عبادات خواهد بود. موفق باشید 

20670
متن پرسش
سلام: در متن برهان صدیقین گفته می شود که بر هیچ مقدمه ای استوار نیست، حال این که «کل ما بالعرض لا بد ان ینتهی الا ما بالذات» خود یک مقدمه است. چگونه این توجیه می شود. ضمناً چگونه از محدود بودن یک موجود، بالعرض بودن وجودش نتیجه گرفته می شود؟ آیا ممکن نیست یک وجود مقید، همان وجود مقیدش را از خود داشته باشد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این یک امر بدیهی است که هر بالعرضی به بالذاتی ختم می‌شود 2- ذاتِ وجود، اگر محدود باشد عیت وجود نیست، بلکه چیزی است خاص، یعنی چیزی هست و چیزی نیست. پس ذاتِ وجود محدود نیست. از طرفی هر وجودی که عین وجود نیست، نمی‌شود وجودش از خودش باشد چون عین وجود نیست. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!