بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: جبر و اختیار

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
یادداشت ویژه ای با موضوع انتخابی یافت نشد
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25409
متن پرسش
با سلام: شبهه ای در دین سوال و جواب برای من پیش آمده است. (معنای تقدیر تاریخی یا موجبیت تاریخی شماره سوال: ۱۰۵۳۴ تاریخ ارسال: پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۳ آخرین تغییر: دوشنبه ۲۶ آبان ۹۳ موضوع: تفسیر قرآن، معارف قرآنی، حضرت علی(ع)، امام حسین(ع)، کربلا، تاریخ اسلام، جبر و اختیار، تاریخ، فلسفه ی تاریخ، شبهات دینی، سلام: ما در روایاتی از امام صادق (علیه السلام) داریم که مثلا اگر فلان کار را فلان شخص در تاریخ می کرد تاریخ اینگونه تغییر می کرد و یا در سخنرانی آقا داریم که اگر شریح قاضی در مورد هانی بن عروه آن شهادت را به نفع عبیدالله نمی داد شاید تاریخ عوض شده بود و کار به قتل امام حسین (علیه السلام) نمی کشید. با این حساب تقدیر تاریخی یا موجبیت تاریخی چه می شود؟ باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین موارد از حضرت علی «علیه‌السلام» داریم که به کسی می‌گفتند تو سعی کن جزو لشکر عمر سعد نباشی ولی خواهی بود. این‌ها نشان می‌دهد ما یک وظیفه‌ای جهت اصلاح خود داریم و خداوند نیز اراده‌ای جهت مدیریت عالم دارد. در گرماگرم جنگ صفین جبهه‌ی معاویه به‌هم ریخت. به حضرت عرض کردند معاویه کشته شد، حضرت فرمودند او کشته نمی‌شود و بر شما حکومت خواهد کرد. سؤال کردند پس چرا با او جنگ می‌کنید؟ حضرت متذکر وظیفه‌ای شدند که به عهده دارند. شریح قاضی به وظیفه‌ی خود عمل نکرد و اگر عمل می‌کرد آن حادثه پیش نمی‌آمد، ولی از قبل نوشته شده است او به وظیفه‌ی خود عمل نمی‌کند و آن حادثه واقع می‌شود و قرآن در این رابطه در سوره‌ی حدید می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ (۲۲) هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى‏ دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در کتابی ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است!» موفق باشید) در خط آخر اشاره به قبل دارید که ثبت شده است. منظور شما قبل زمانی است یا ذاتی یا رتبی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی قبل از آن‌که موجود، خلق شود و این تقدم نسبت به آن موجود، تقدمِ زمانی است. موفق باشید

25386
متن پرسش
با سلام: آیا آینده من که موجودی مختار هستم قابل تغییر است؟ اگر جواب نه است علم به آینده ممکن است؟ اگر جواب آری است علم به آینده غیر ممکن است. نظرتان درباره موارد بالا چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌ها با انتخاب‌های خود آینده‌ی خود را در بستر سنت‌های الهی شکل می‌دهند. موفق باشید

25304
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد از اینکه وقتتان رو می گیرم. استاد با توجه به این حدیث که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرماید اگر اسرافيل و جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان حامل عرش و من همگى با هم براى تو دعا كنيم، جز با زنى كه برايت نوشته و مقدّر شده است ازدواج نخواهى كرد. پس تکلیف دعا و خواست و اراده ی آدم ها چی میشه؟ با این حساب دعا کردن در مورد ازدواج کردن با شخص خاصی که از نظرمون مناسب هست بی فایده هست در حالی که تو خیلی از احادیث تاکید به دعا کردن شدیم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعا بعضا جهت بهتر استفاده‌کردن از تقدیرات الهی است نه تغییر تقدیرات  مثل این‌که با دعا، یک خانم تغییر جنسیت نمی‌دهد که مرد شود، ولی می‌تواند به کمک دعا خانم خوبی باشد. موفق باشید

25164
متن پرسش
با سلام: چگونه توسط معرفت نفس می توان شمه ای از جمله «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» را وجدان کرد. لطفا تفسیر انفسی برای «و اوحینا الیهم فعل الخیرات» مرقوم فرمایید. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. موضوع جبر و اختیار چیزی است که هرکس در جان خود حسّ می‌کند که از چه جهات در تکوین او حضرت ربّ العالمین حاضرند و او را در این موارد اختیاری نیست و از چه جهت اوست که باید شخصیت خود را شکل دهد. ۲. این دومی طلب‌تان، زیرا در این منزل، تنها بنده می‌توانم جواب سؤال عزیزان را بدهم منزل کلاس و درس در جای دیگر مستقر باید باشد. موفق باشید

23335
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید این که ما از قبل، زندگی خود را در آن عالم انتخاب کرده‌ایم؛ اساس انتخاب ما چه بوده است؟ مگر اساس بندگی نبوده! و شرایط یکسان؟ چه می شود که یکی انتخاب می کند داعشی باشد و یکی شیعه؟ آیا این همان انتخاب هم اکنون ما است که خودمان انتخاب می کنیم که بر اساس شرایط چه کنیم و شخصیت خود را می سازیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل همین امروز در دنیا هم، انسان‌ها با تصور و برداشتی که از خود و از امکان‌های خود دارند، انتخاب می‌کنند. همیشه همین‌طور بوده است در عین این‌که همیشه دارای فطرت الهی و توحیدی بوده و هستند. موفق باشید

23316
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد ارجمند: لطفا بفرمایید چگونه و با چه استدلالی باید مواجه شویم با نوجوانان و جوانانی که عدالت خداوند را زیر سوال می برند با این توجیه که این همه قتل و خونریزی و جنایت در دنیا اتفاق می افتد؟ اگر مسئله اختیار انسان هم مطرح شود برایشان قابل پذیرش نیست جنایات امثال داعشی ها و سعودی ها در قبال زنان و کودکان و ... بی دفاع سوریه و یمن و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال ابتدا باید انسان متوجه‌ی حکمت حضرت ربّ العالمین شود تا در بستر حکمت خالق هستی، رازِ این نوع مشکلات را جستجو کند و عملاً به توحید و بصیرتش افزوده شود وگرنه اگر نتواند متوجه‌ی حکمت الهی بگردد، همواره در این سرگردانی خواهد ماند. موفق باشید

23247
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: پرسشگر سوال 23111 هستم که سوالاتم مربوط به عدل الهی و فلسفه‌ی خلقت بود. متاسفانه قانع نشدم. مباحثی که راجع به امکان ذاتی مطرح کردید، اصلا قانع کننده نیست. خصوصا که یک آیه از قرآن با این امکان و طلب ذاتی در تضاد است. در جواب سوال یکی از کاربران فرموده بودید که شأن خداوند اجل از این است که قبل از جنایت، قصاص بکند؛ یعنی کسی را که علم دارد اهل جهنم است، قبل از به فعلیت رسیدنش، او را خلق نکند. ولی این با آیه‌ از قرآن تطابق ندارد که حضرت خضر پس از کشتن آن نوجوان، در جواب اعتراض حضرت موسی به او گفت: «و اما الغلام فکان ابواه مومنین فخشینا ان یرهقهما طغیانا و کفرا.» من کاری به این بحث ندارم که حضرت حضر مأمور به باطن است یا ظاهر، ولی ایشان به هر حال مأمور الهی بود و دلیل کارش را هم اینگونه بیان می‌کند که او اگر زنده بماند، پدر و مادرش را به طغیان و کفر می کشاند. مسلما آن نوجوان الآن در بهشت است‌‌. ولی آیا تمام کسانی که عاقبت به شر شدند و اهل آتش، نمی توانند به این آیه استدلال کنند که خدایا تو که می دانستی ما اهل آتش می شویم پس چرا ما را خلق کردی و اگر هم خلق کردی پس چرا مثل همان نوجوان، ما را قبل از تکلیف از این دنیا نبردی؟ این آیه را دیگر چطور با بحث طلب و امکان ذاتی جمع می کنید؟ استاد! من نه فیلسوفم نه عارفم و نه متکلم؛ بلکه یکی از همین جوانان گناه آلود دوره‌ی آخرالزمان هستم که حالم از خلقت و آفرینش و این بدبختی‌ها و فلاکت‌ها به هم می خورد. ظاهراً خلقت به نام انسان است و به کام خدا! ما باید بدبختی و فلاکت و رنج بکشیم تا جناب خدا اسمائشان به ظهور برسد! آن وقت جالبش هم اینجاست که باید صبر و استقامت هم داشته باشیم و راضی هم باشیم به رضای خدا و دم نزنیم! چه حکمتی در خلقت این کمیت شگفت آور از انسانها وجود دارد با اینکه اکثر آنها - از جمله خودم - مانند حیوانات زندگی می‌کنند و اصلا نمی‌دانند برای چه آفریده شده‌اند؟ و در آخر هم اکثرشان باید به جهنم بروند تا جایی که خود قرآن می گوید: «یوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید؟!» استاد عزیز! ما که اهل مناجات و نماز شب و راز و نیاز با خدا نیستیم ولی اگه شما هستی حتما و حتما یه سوالی رو از طرف من از خدا بپرس: «خدایا راستی اگه خودت جای ما بودی با این همه غرائز و هوا و هوس های رنگارنگ، بهشتی می‌شدی یا جهنمی؟» حتما این سوال رو‌ در خلوتتون از خدا بپرسید و اگه جوابی شنیدید بهم بگید. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بد نیست ابتدا به این نکته فکر کنید که بالاخره مائیم و چنین حضوری در این عالَم و ابدیتی که در پیش رو داریم و باید تلاش کنیم آن را برای خود آباد نماییم، آن‌هم در نظامی و عالَمی که خداوند درمقابل ما قرار داده و ما را در آن خلق کرده. انسانِ عاقل در چنین شرایطی چگونه عمل می‌کند تا ابدیت خود را آباد نگه دارد؟ در رابطه با این نگاه است که شاعر می‌گوید: «در کف شیر نرِ خونخواره‌ای / غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای» وگرنه، نه خدا شیرِ خونخواره است و نه ما راههایی در این‌دنیا به سوی سعادت نداریم. البته از طرف دیگر خداوند به ما خواهد گفت اگر من جای شما بودم، نوعی خود را به عنوان انسان تعریف می‌کردم که علی «علیه‌السلام» در نامه به فرزندشان، انسان را تعریف کردند و در آن نحوه تعریف، بسیاری از این اعتراضات فرو می‌نشست. ۲. در روایت داریم آن فردی که حضرت خضر «علیه‌السلام» مأمور به قتل‌رساندن او بودند، شخصی بود که موجب آزار بسیاری می‌شد و در روایت، نحوه‌ی آزارهای او را نیز آورده‌اند. موفق باشید

23111
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد: سوالات و شبهاتم راجع به عدل الهی، تمامی ندارد به طوری که روز به روز محبتم نسبت به خدا کمتر می شود. اگر امکان دارد مرا به جایی ارجاع ندهید و اگر جوابی دارید خودتان مستقیما جواب بدهید؛ البته این درخواست به دلیل تنبلی ام در رجوع نیست بلکه به خاطر این است که آن ارجاعات شما جوابگوی حقیر نیست. صوت های «عدل الهی» و «قضا و قدر» و صوت های «پوچی و اضطراب برای چه؟» و «برای چه خدا ما را خلق کرد؟» را کامل گوش کرده‌ام؛ همچنین جزوه و مباخث جبر و اختیار را هم مطالعه کرده ام ولی قانع نشدم. در تمام کتابها و مقالاتی که راجع به عدل الهی نوشته شده و در تمام صوت هایی که از شما گوش کرده ام، بحث فلسفه‌ی خلقت و ضرورت خلقت مطرح شده؛ در صورتی که شبهاتی که ما جوان را حیران و آشفته کرده، چیزهای دیگری است و آن بحثِ «چگونگی خلقت» است: ۱. شما می فرمایید که خداوند، حکیم است و حکمت، همان رعایت کردن رجحان هاست و حکیمی که می تواند بیافریند و می تواند نیافریند، می آفریند چون آفرینش رجحان دارد و ارزش در وجود است و خلقت، نه در نیستی و عدم. و اینکه نیافریدن برای خدایی که فیاض است، بخل است و خداوند هم بخیل نیست‌. تا این جا درست، ولی: چرا باید بار مسئولیت و سختی ها و رنج های انسانیت را بر دوش من بگذارد؛ او می توانست مرا یک فرشته خلق کند یا یک کبوتر، در این صورت دیگر این بار کمر شکن و این سختی ها بر دوشم نبود و چیزی هم از فیاض بودن و خالق بودن خدا کم نمی شد. خواهشاً بحث کمال را مطرح نکنید که گول زدن ما جوانان بی چاره است! کمالی که باید قبلش هزاران بلا و سختی و مکافات بکشی، دیگر کمال نیست بلکه عین عذاب است! اختیاری که ما را سرگردان و حیران کند و در آخر به عذاب قبر و جهنم بکشاند از صد تا جبر هم بدتر است. ما را جبر هم که شده سر به راه کن خیری ندیده ایم از این اختیار ها اگر خیلی ارحم الراحمین است و خلاصه خیلی ادعایش می شود، پس چرا ما را مستقیم به بهشت نبرد؟ آیا چیزی از خدا بودنش کم می شد؟ چیزی از خالق بودنش کم می شد؟ چیزی از فیاض بودنش کم می شد؟ چیزی از حکیم بودنش کم می شد؟ چرا ما را در این دنیا خلق کرد تا اینهمه سختی و رنج بکشیم؟ من بهشتی را که با سختی ها و رنج ها و بدبختی ها باید به دست آورم، نمی خواهم! همان جهنم برایم بهتر است تا اینکه دلخوش کنم که خدا کریم است در این ‌دنیا سختی و ذلت بکش و آن دنیا برو بهشت و از این حرفها. من این بهشت و این انسانیت خفت بار را نمی خواهم. احساس می کنم که مثل خداوند با خلقت انسان، مثل همان انسانی است که پرنده ای را در قفس می کند و جلویش هم گاهی آب و دانی می ریزد تا از دیدن آن لذت ببرد. ۲. خدایی که می داند این بنده ای که دارد خلقش می کند، عاقبتش جهنم است پس چرا او را خلق می کند اگر ادعا می کند که خیلی رحمن و رحیم است؟ خدا این همه دردسر به بشر داده تا خودش را ثابت کند و الا چرا باید بشری را خلق کند که خودش می داند ظلم ها به یکدیگر می کنند و اینهمه کشت و کشتار و این همه بدبختی و فقر و این همه خون و خون ریزی. ۳. چرا خداوند، عذابش برای ظالمان فقط مختص پیشینیان است؟ فرعون، قوم عاد و ثمود و لوط و... این همه ظلم های بزرگی که دارد صورت می گیرد از کودک کشی در یمن گرفته تا آتش زدن مسلمانان میانمار، آیا برای خدا کافی نیست تا عذابش را بر ظالمان نازل کند؟ می دانم جوابتان چیست! لابد می خواهید مثل همیشه پای انقلاب اسلامی را وسط بکشید و بگویید که عذاب خدا برای ظالمان، همین انقلاب اسلامی است! یا شاید می خواهید بگویید که آن ظالمان و مستکبرین عالم، بیایند و سیر مطالعاتی شما را بخواند و یا تفسیر المیزان بخوانند و معرفت النفس را شروع کنند! ظاهراً در آخرالزمان همه چیز وارونه گشته حتی سنت های الهی که از آن دم می زنید! چرا خدا به جای اینکه عذابش را بر عربستان کودک کش و یا بر نجومی بگیران و دزدان دولتی نازل کند، عذابش را بر مردم کرمانشاه و کپر نشینان سیستان نازل کرده است؟! ۴. در روایت هست که: «اگر شما گناه نمی کردید خداوند قومی را می آفرید تا گناه کنند و او ببخشاید» اگر گناه کردن ما موجب ظاهر شدن اسم غفار و اسم ستار خداست پس دیگر چرا ما گناه نکنیم؟ ۵. اختیار در جایی حکمت است که راه حق از باطل روشن باشد ولی شواهد نشان می دهد که تاریک ترین راه، راه دینداری است که انسان را به حیرت وا می دارد سپس به ناکجاآباد می کشاند. راه حقی که تاریک باشد و پر از شبهه ها، چه به درد من می خورد. لابد باید سیر مطالعاتی سایت را شروع کنیم! روزگار آشفته‌ی جهان نشان می‌دهد دهد که خداوند، جهان را به حال خودش رها کرده است! این همه فقیر و گرسنه در جهان است آن وقت شما کتاب جایگاه رزق انسان در هستی می نویسی! ۶. مگر خدا با انسان دشمنی دارد که می گوید: و لو شئنا لاتینا کل نفس هداها ولکن حق القول منی لاملان جهنم من الجنة و الناس اجمعین! ۷. انسانی که قوه‌ی شهوت و غضب در او هست، چرا خداوند باید قوانین هستی را طوری بچیند که با کوچکترین غفلت، یک عمر پشیمانی به بار آید مثل تصادفات رانندگی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شما که تا این‌جاها فکر کرده‌اید خوب است که نسبت به «امکان» که هر موجودی در ذات خود دارد فکر کنید و تحقق آن امکان که به خود انسان مربوط است. خداوند کسی را فرشته یا کبوتر نکرده است، بلکه ذات هرکس امکانِ انسان‌شدن یا فرشته‌شدن یا کبوترشدن است. خداوند به آن امکان، وجود می‌دهد. پس اگر ما را آن‌طور که شما می‌گویید از همان ابتدا به بهشت ببرد، در واقع جواب امکانِ ما را نداده است و ما را به بهشت نبرده. تنها با به فعلیت‌رسیدنِ امکانِ ما، ما به نتیجه‌ای که مربوط به خود ما است می‌رسیم.

۲. خداوند طلبِ ذاتی مخلوق را به او می‌دهد و بهشتی‌شدن و جهنمی‌شدن به عهده‌ی خود اوست که چگونه آن امکان و بالقوه‌گی را جهت دهد.

۳. به این نکته فکر کنید که همه‌ی مظلومان عالم اگر بدانند با این ظلم‌ها که می‌کشند، عملاً عامل دفع ظالم می‌گردند؛ آیا خود را سربازی نمی‌یابند که در جنگ به ظالم قرار گرفته باشند؟ آیا کودکانی که توسط فرعون کشته شدند عملاً سربازانی نبودند تا فرعونیت فرعون را نمایان کنند و انگیزه‌ی مبارزه‌ی بنی‌اسرائیل با او را به میان آورند؟ علی اصغر «علیه‌السلام» به همان اندازه برای نهضت کربلا نقش آفرین نبود؟ آیا آن جناب ضرر کردند که در کودکی مظلومانه شهید شدند؟ البته این موضوع، بحثِ مفصلی را می‌طلبد که جناب ابن‌عربی در فصّ «موسوی» فصوص الحکم به میان آورده است. ولی همین اندازه هم خوب است که در مورد این نکته فکر کنید.

۴. شاید با طرح روایت مذکور، خواسته‌اند متذکر این امر باشند که ما با گناه‌کردن مأیوس نشویم و با توبه به اسمِ غفّار حضرت ربّ العالمین رجوع داشته باشیم، وگرنه همه‌ی دین برای دوری از گناه است.

5- با آن‌همه آشفتگی که در این عالم هست، آیا اگر مسیر دینداری طی شود، در این عالم مأواهای متنوعی نیست که ما در آن قرار گیریم؟ امروز صبح بر سر مزار شهید مدافع حرم جناب جواد محمدی در گلزار شهدای دینان به همین فکر می‌کردم که چه اندازه مأواهای متنوعی خداوند در مقابل ما گشوده است. شهید محمدی‌ها در حیات خود همه‌ی تلاششان این بود تا متذکر حقیقتی شوند که در عالم گشوده شده است و به همین مسرور بودند که انسان‌ها را با آن حقیقت آشنا کنند. و عجیب است که با زائرِ مزارِ خود همان کار را می‌کنند که در حیات خود انجام می‌دادند. آیا این شهداء از این‌که چنین مأوایی برای انسان‌ها هستند، مسرور نمی‌باشند؟ و مثل همان زمان که در دنیا با هدایت انسان‌ها دلشاد بودند، با این نوع مأواشدن دلشاد نیستند؟

6- حضرت حق می‌فرماید این‌طور نیست که چیزی بر من حاکم باشد ولکن حقیقی‌ترین سنت آن است که با نظر به ابعاد منفیِ انسان‌ها، جهنم را با چنین انسان‌هایی سرریز کنم زیرا خواست خدا، خواستِ حکیمانه است و در راستای همان حکمت تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند.

7- به نظر بنده این‌طور نیست که خداوند با کوچک‌ترین غفلت همه‌چیز را تمام نماید. در تصادفات هم به این فکر کنید که تقدیر طرف او را به این‌جا کشانده است و زندگی او به انتها رسیده است. موفق باشید 

22938
متن پرسش
با سلام مجدد: استاد عزیز دیروز چند تا سوال مطرح کردیم اما یک سوالم باقی ماند اگر این سوالم را در کنار سوالات قبلی جواب بدهید بی نهایت سپاسگزارم: سوال قبلی ام در مورد آثار مهدی طیب بود. سوال جدید و بسیار بسیار مهم: ایا تمامی اعمالی که انجام می دهیم نظیر حرف زدن و کار کردن و انواع رفتارهای خارجی از قبل در عالم تکوین بوده؟ یعنی اینکه مثلا من امروز نماز جمعه رفتم آیا قبلا در لوح پیش حق تعالی ثبت شده بوده؟ مثلا من سهوا و غفلتا یک گناهی مرتکب می شوم آیا قبلا در لوح ثبت بود و حتما باید رخ می داد؟ استاد عزیز من اینها را بدین خاطر می پرسم که بعضا آدم دچار اشتباهی می شود و یک کاری انجام می دهد و بعدا پشیمان و حسرت می خورد که ای کاش باید این کار را نمی کردم و یا ان کار را می کردم و .... چون اگر الحق از قبل در لوح ثبت باشد دیگر جای حسرت و پشیمانی وجود ندارد!!! چون اراده خدا بر این بود و حتما خیر در این بود. نکته ای که هست در کتاب طبیب عشق نظر نویسنده بر این است که تمامی اعمال و حوادث از قبل در لوحی ثبت است. در صورت امکان لطفا راهنمایی فرمایید. یا کتابی در این مورد معرفی کنید. با تشکر. اجرکم عندالله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مطالعه‌ی جزوه‌ی «جبر و اختیار» و دقت بر روی تفاوت امر تکوینی با امر تشریعی، جواب سؤالتان داده خواهد شد. موفق باشید

22662
متن پرسش
سلام بر استاد: در کتاب بن لایه های شناخت مرحوم احمدی فکر کنم اینگونه آمده بود که هیوم چون وجود ماخوذ از هیچ انطباعی نیست را معتبر نمی دانسته است نظر حضرتعالی را درین باره خواستارم و اینکه چگونه می توان اثبات کرد وجود وجود دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یافتِ وجود یک یافتِ بدیهی است. اشکال هیوم آن بود که به جای پایداری در این امر بدیهی، اصالت را به صِرفِ تجربه داد و خواست وجود را تجربه کند، در حالی‌که در هر تجربه‌ای، وجود به عنوان امری استعلایی در صحنه است. این مثل آن است که کسی بخواهد در جنگل به دنبال درخت بگردد و درخت‌ها را فقط به عنوان جنگل قبول داشته باشد و نه به عنوان درخت، عملاً چنین فردی نمی‌داند به دنبال چه می‌گردد. موفق باشید

22592
متن پرسش
سلام علیکم: استاد با توجه به اینکه در عهد الست همسر و ذریه ی افراد مشخص شده است و طبق برخی از آیات قرآن هم همسران از یک نفس واحد یا از یک گل آفریده شده اند، کسانی که در این دنیا هرگز ازدواج نمی کنند تکلیفشان چگونه است؟ آیا برای آنها ذریه ای در نظر گرفته نشده؟ آیا این در تعارض با آیات قران نیست که می گوید خدا هر موجودی را جفت آفریده است؟ درست است که معنی این آیه استدلال بر جفت بودن به معنی زن و مرد بودن دارد. اما مگر در عدل خدا تنهایی مادام العمر کسی جا می گیرد؟
متن پاسخ

مه تعالی: سلام علیکم: همچنان که بدخلقی رزق را تنگ می‌کند، ولی رویهم‌رفته عده‌ای بنا به مصلحت‌‌شان، رزق‌شان تنگ است بدون آن‌که بدخُلق باشند. شاید بتوان گفت اگر ما بدون دلیل خودمان باعث تنهایی نشویم، آن تنهایی تقدیر ما باشد و به مصلحت ما است. موفق باشید

22558
متن پرسش
با سلام: با توجه به پیشگویی های امامان درباره برخی از افراد ثانیا با توجه به علم خداوند از آینده انسان و ثالثا با توجه به رویای صادقه به نظر می رسد که آینده بنده مشخص است. حال با توجه به اینکه خدا می داند که با اراده خودم سرنوشتم مشخص است. چون با توجه به مفروضات بالا نتیجه گرفته ام. من با فرض اینگه من با ارده خودم سرنوشت خودم را انتخاب کرده ام. نتیجه اینکه یا جهنم ام یا بهشتی. و باید بی خیال سرنوشتم باشم. اگر بگویید مثلا ابن ملجم می توانست پیشگویی حضرن را بر عکس کند من قانع می شوم که در آن صورت اینده ای نیست که خدا بداند. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم جزوه‌ی «جبر و اختیار» که بر روی سایت هست بتواند جواب سؤالات جنابعالی را بدهد. موفق باشید

22424
متن پرسش
سلام: در کتاب معراج السعاده حدیثی دیدم که نوشته بود: هرکس یقین به قضا و قدر داشته باشد غمناک نگردد. از طرفی روایت داریم که «ازالة الفرصه غصة» یا «اضاعة الفرصة غصة از غررالحکم»، این دو روایت چطور باهم قابل جمع است؟ کسی که فرصتی را از دست بدهد و کوتاهی کند غمگین و پشیمان می شود، حال آنکه روایت اول می گوید اگر یقین به قضا و قدر داشته باشید نباید غمگین بشوید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یقین به قضا و قدر الهی یعنی یقین به وقوع امری که حضرت ربّ العالمین بنا به ربوبیتِ خود تقدیر نموده و واقع شده و لذا جای نگرانی نیست و حتماً حسابی در کار بوده. ولی آن روایت که می‌فرماید از دست‌دادن فرصت‌ها غصه دارد؛ می‌خواهد بگوید که اتفاقاً آن فرصت‌هایی که بنا به تقدیر الهی پیش آمده تا ما وظیفه‌ی خود را انجام دهیم را، نباید از دست بدهیم. مثل دفاع مقدسی که پیش آمد و یا تقابلی که امروز در راستای مشکلات اقتصادی با استکبار پیش آمده است و باید از این فرصت، بهترین استفاده را کرد. موفق باشید

22332
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: سوالی در رابطه با محتوای کتاب «هدف حیات زمینی آدم» داشتم! فرموده اید که جنس آدم شجره گرا و کثرت گراست و همین موجب هبوط وی شد! اما مگر آفرینش «جنس» آدم در اختیار خداوند نبوده است!؟ آیا می توان گفت که آدم حداقل در بهشت نزولی اختیاری از خود نداشته و خداوند با این هدف که آدم از زمین با اراده و اختیار خود به بهشت صعودی راه پیدا کند، چنین برنامه ای را طرح کرده باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار انسان در هرحال ذاتیِ خود انسان است و این مسئله‌ی مهمی است که در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» بر آن تأکید شده است. موفق باشید

22157
متن پرسش
سلام: چرا خداوند اختيار داده به بندگانش اگر با اختيار به خدا برسيم چرا بايد بهشت و جهنم باشد؟ پس انسان اگر اختيار نكند جهنمي است خارج شده اگر اختيار كند بهشتي است اگر خدا اختيار داده چرا بايد انتخاب كند انتخاب نكند كافرست و جهنمي است پس بحث اختيار چي ميشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان موجودی است با امکانات مختلف و باید این امکانات را در راستای تکامل خود از قوه به فعل درآورد و در این راستاست که باید مختار باشد تا خودش شخصیت خود را در بین امکانات مختلف شکل دهد. موفق باشید

22101
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ادب: ان شاء الله که طاعاتتان مورد قبول حق واقع شده باشد. ببخشید استاد «من» انسان مومن با کافر چه تفاوتی دارد؟ اگه تفاوتی ندارد چرا یکی شده مومن یکی کافر؟ آیا «من» انسان ها رشد می کند و به تعالی میرسه؟ اگر نه پس وقتی میگیم ما داری سیری رو به تکامل هستیم پس چی مون داره به تعالی میرسه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه‌ی انسان در ذات خود مختار است و با اختیار خود کافر یا مؤمن می‌شود و در همین راستا می‌تواند رو به تکامل داشته باشد. موفق باشید

21853
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در روایتی در نهج الفصاحه آمده که کسی از شما کار بهشتیان را انجام می دهد تا جایی که بین او و بهشت ذراعی بیش نماند ولی «فیسبق علیه الکتاب فیعمل بعمل اهل النار فیدخل النار» و مردی کار جهنمیان کند تا آنجا که بین او و جهنم ذراعی فاصله نیست «فیسبق علیه الکتاب فیعمل بعمل اهل الجنه فیدخل الجنه نهج الفصاحه» روایت 582 1. این کتاب چیست که پس از عمری کار بهشتی غلبه می کند و آدم را جهنمی می کند آیا بوی جبر نمی آید؟ 2. این روایت بسیار نگران کننده است. نکند کتاب ما چنین شود چه خاکی بر سر کنیم؟ لطفا جواب در سایت. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور آن تصمیم مبنایی است که انسان‌ها در جان خود نگاشته‌اند که به زبان عرفا همان «عین ثابته» می‌باشد. البته در تمام این حالات، اختیارِ انسان محفوظ است و روایت مذکور می‌خواهد ما در عمیق‌ترین لایه‌ی وجودِ خود به «توحید» نظر کنیم تا کارهایمان نتیجه بدهد. موفق باشید  

21827
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز لطفاً بفرمائید سئوال اول: با توجه به آیه 180 سوره اعراف منظور از انحراف از نام های خدا چیست؟ وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ ۚ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» و خدا را نیکوترین نامهاست، بدانها خدا را بخوانید، و آنان را که در نامهای او به انحراف می‌گرایند به خود واگذارید، که به زودی کردار بدشان را مجازات خواهند دید.» سئوال دوم: آیا بالا بردن کوه طور بر بالای سر بنی اسرائیل نوعی اکراه در دین نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همچنان‌که در بحث سوره‌ی اعراف در رابطه با آیه‌ی مذکور تا حدی به صورت مفصل عرض شد، انحراف در آیه‌ی مذکور به معنایِ انحراف از نظر به حق است که به صورت نظر به اسماء الهی او نباشد. حال یا با نظر به کثرات این انحراف محقق می‌شود و یا نظر به حضرت حق بدون نظر به اسماء حسنایِ او. مثل این‌که بخواهیم صرفاً خدا را با عقلِ انتزاعی داشته باشیم، در آن صورت رجوع به خدا به معنایِ «فادعوه بها» صورت نمی‌گیرد 2- شاید در مرحله‌ی اول یک نوع تهدید و ادب‌کردن برای آن قوم که در آن حدّ منحرف شده بودند، لازم بوده است تا در مرحله‌ی بعدی، خودشان دینداری را با اختیار ادامه دهند. موفق باشید

21690
متن پرسش
سلام علیکم: در روایات داریم که حضرت علی علیه السلام پیش بینی کرده بود که به وسیله ابن ملجم لعنة الله علیه به شهادت می رسد، و همچنین در مورد عمر بن سعد لعنة الله علیه پیش بینی شده بود که در آینده از کسانی است که در شهادت امام حسین علیه السلام نقش دارد، اگر اینطور است پس نقش اختیار چه می شود؟ وقتی از قبل مشخص شده که ابن ملجم این کار را می کند و عمر سعد در شهادت امام زمانش نقش دارد. اگر اینطور باشد و از قبل مشخص شده باشد پس جهنم رفتن اینها چگونه است وقتی از قبل باید این کار صورت می گرفته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم قبل از عمل، مانع عمل همراه با اختیار نیست. مثل آن‌که خداوند از قبل می‌داند که شما امروز این عمل را با اختیار خود انجام می‌دهید. بحث این نکته در جزوه‌ی جبر و اختیار که بر روی سایت هست، شده. موفق باشید

21534
متن پرسش
سلام استاد: اختیار ما چطور ذیل مشیت الهی قرار میگیره؟ چون یه جاهایی من یه چیزی رو میخوام که خدا اونو برای من نمیخواد. اینجا مشیت الهی در صحنه است؟ اگر جواب بله است پس اختیار دایره اش کجاست؟ در جزوه های شما جای مشیت الهی خالیه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نظام احسن عالم وجود می‌توانیم خود را پرورش دهیم نه آن‌که بتوانیم مقابل نظام الهی قرار گیریم. جزوه‌ی «جبر و اختیار» در این مورد نکاتی برای شما دارد. موفق باشید

21523
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به سئوال 21500 شاید این ابهام پیش آید که اگر ارواح قبل از حدوث جسم در علم خداوند بوده اند پس عهد گرفتن خداوند و دیگر مسایل چگونه توجیه شود. و مسایلی که در مورد روح قبل از جسم مطرح شده است (در روایات) چگونه قبل از وجود عینی روح که فرموده اید می توان پاسخ گفت؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در مقام انسانی، قبل از آن‌که برای خود جسمی بسازد و اراده‌های خود را در آن جسم و بر آن جسم إعمال کند، مختار است که بحث آن در موضوع «اعیان ثابته»ی انسان‌ها شده است و به لحاظ همان اختیار ذاتی‌اش مطابق فطرتش، عهد توحیدی خود را در آن عالَم اظهار کرده است. موفق باشید

21405
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد گرامی: استاد من در مباحث استاد محمد شجاعی (موسسه منتظران منجی) در بحث عدل الهی ایشان تمام اتفاقات را دارای مسبب علی و معلولی می دانند و می گویند اگر مثلا فرزندی دارای نقص باشند و معلولیت جسمی و ذهنی داشته باشد از ناحیه پدر یا مادر یا محیط و یا اتفاقاتی که ممکن است برای جنین بیفتد این عوامل موجب این معلولیت ها می شود و از حرف هایشان این فهمیده می شود که خداوند به ذات هیج وقت نمی خواهد شخصی دارای معلولیت هایی باشد. آیا این نظریه صحیح است که خداوند هیچ گاه نخواسته است این گونه مشکلات را، حتی اگر مثل داستان حضرت خضر بداند که این شخص در آینده عصیان گر است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در اراده‌ی اولیه، حضرت حق عین خیر و لطف است ولی آن‌گاه که می‌بیند اگر به کسی ثروت بدهد عصیان می‌کند، رزق او را بسط نمی‌دهد و یا برعکس. موفق باشید

21391
متن پرسش
سلام علیکم: 1. خب اینکه انسان قبل از تولد انتخاب می کند پس ما تبلیغ چه چیزی را کنیم؟ چه امیدی به هدایتش داشته باشه باشیم او انتخاب کرده؟! تلاش برای هدایت بیهوده نیست؟ ۲. آیا حیوانات در این دنیا یک نوع امتحان می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان از قبل دارای ملکه‌ی انتخاب بوده و همواره روحیه‌ی انتخابگری را دارد و هر لحظه می‌تواند انتخاب خود را تغییر دهد و تذکر و تبلیغ برای بهترانتخاب‌کردن است 2- خوب است در این موردبه تفسیر آیه‌ی « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» (38)/مائده) رجوع فرمایید که علامه در تفسیر المیزان به نحوی برای سایر حیوانات اختیار قائل‌اند زیرا آیه می‌فرماید: «إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ». موفق باشید

21362
متن پرسش
درود بر آقای طاهرزاده: چرا خداوند بدون اجازه و به صورت اجباری من را آفرید؟ حضرت حق مگر در علم ازلی نمی دانست که مرا میلی به حیات نیست خوب نمی آفرید تا من و خلقی آسوده باشیم. البته کار به اینکه بعد از آفرینش هدف غایی خلقت چیست و اینکه باید به کمال رسید ندارم. بحث از قبل از خلقت است و نمی توان گفت من نبودم که خدا بخواهد اجازه بگیرد چون در علم او و عین ثابته موجود بودم پس کسانی چون شما که خواهان کمالید را باید می آفرید و امثال ما را نمی آفرید و اینگونه عذاب نمی داد از بدحادثه نمی توان خودکشی کرد و راحت شد و روح هم عدم پذیر نیست و الا قطعا درخواست عدم می کردیم به غیر از مسیری که حق مشخص کرده هم بخواهیم برویم عذاب دوزخ در انتظارست چه کنیم نه میلی به بهشت است و نه می توان نسبت به جهنم بی تفاوت بود. چرا آفرید و ما را به رنج انداخت؟ به قول مرحوم عشقی خلقت من در جهان یک وصله ی ناجور بود من که خود راضی به این خلقت نبودم، زور بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد عرایضی در کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «چرا خدا ما را خلق کرد؟» شده است. ببین به کارت می‌اید جهت ورود به تفکر نسبت به این موضوع؟ موفق باشید

21321
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: لطفا در مورد موارد زیر توضیح بفرمایید: 1. در خصوص داستان قابیل در آیات قرآن کریم بعد از فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ و فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ هیچ اشاره ای به امکان توبه برای وی نشده است و در طول تاریخ انسان های زیادی بعد از گمراهی دچار عذاب وجدان شدید شده اند و از درد ناچاری خودکشی نموده اند. آیا فقط گناهانی در حد خوردن میوه درخت ممنوعه آن هم بعد از 40 سال گریه و زاری در ظاهر بخشیده می شود؟ می گویم در ظاهر چون به رغم اینکه گفته می شود بخشیده شدند به جایگاه قبلی برنگشتند. دیگر اینکه انسان هرقدر تلاش کند خداشناس تر و عابدتر از شیطان نمی تواند بشود که آن هم مطرود شد. با این اوصاف چرا نباید مایوس بود؟ 2. در خصوص موضوع جبر و انتخاب بعنوان مثال وقتی برای خرید جنسی به مغازه می رویم چند مدل نشان می دهد و ما مجبوریم از مدل های موجود یکی را انتخاب کنیم در ظاهر حق انتخاب داریم ولی در باطن مجبوریم. در خصوص انتخاب حق و باطل توسط انسان نیز وضع به همین گونه است انسان هنگامی می توانست انتخاب گر محض باشد که در خصوص بودن یا نبودنش در هستی هم امکان انتخاب داشت. اینکه می گویند انسان خودش خواسته که باشد را اصلا درک نمی کنم حتی شعر معروف - ما نبودیم و تقاضامان نبود .... لطف تو ناگفته ما می شنود – را طوری معنی می کنند که انسان خود خواسته که باشد در صورتیکه در مصرع اول می گوید ما تقاضامان نبود. وقتی تقاضایی نبوده چرا می گویند بوده. با این حال فرض می کنیم که خود انسان خواسته که باشد اگر چنین است باید حالا نیز در خصوص بودن یا نبودنش (منظورم جسم نیست) هم مختار باشد ولی می بینیم که اینطور نیست و خودکشی فقط جسم را از بین می برد و هیچ کاری در خصوص روحش نمی تواند انجام دهد و محکوم است که باشد. خلاصه اینکه از مجموع شواهد و قرائن مشخص می شود که فقط جبر محض بطور پنهان حکمفرماست. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: باید از خود مأیوس بود وقتی هنوز با عبادات‌مان، روحِ استکباری به روح تواضع و بندگی تبدیل نشود و در مقابل فرمان خدا که فرمود به آدم سجده کنیم، بگوییم ما بهتر از آنیم وگرنه اگر خودِ بندگی در محضر پروردگار برایمان زیبا باشد، چرا نباید به رحمت پروردگار امیدوار بود؟ 2- خداوند نظامی را ایجاد کرده است که انسان‌ها در بستر آن نظام می‌توانند خود را معنا ببخشند و یا گرفتار پوچی و بی‌معنایی شوند و اساساً اختیار به معنای آن‌که ما نظام عالَم را به‌وجود آوریم، مطرح نیست، ما در نظام الهی هستیم و نه بر نظام عالم. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!