متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب بصیرت فاطمه زهرا (س) در بخش (ریشة عدم بصیرت روشنفكران ما نسبت به دشمن) شما فرمودید
دانشجویان خط امام «رحمةاللهعلیه» به سفارتخانة آمریكا در زمان دولت موقتِ آقای بازرگان حمله میكنند، آقای بازرگان استعفا میدهد كه چرا به سفارتخانه آمریكا حمله كردهاید، چون او آمریكا را یك دولت میداند، كنار بقیة دولتهای دنیا، در حالیكه دانشجویان ما متوجّة توطئههای آمریكا زیر پوشش سفارتخانه میشوند. چرا دانشجویان خط امامی میفهمند این سفارتخانه یك جاسوسخانه است و امثال بازرگان و بنیصدر و قطبزاده نمیفهمند؟ ریشة مسئله را در نزدیكی و دوری به بصیرت فاطمه (س) باید جستجو كرد و هوشیاری خاص آن حضرت كه جایگاه هر حادثهای را در متن تاریخ میبیند و نه در شعارها و شخصیتهای آن حادثه.
اما تحلیل امروز در خصوص تسخیر لانه جاسوسی اینگونه است که چون قبلتر از این شدت احساسات ایدئولوژیک نه فقط در بین سران حکومت که حتی در جامعه به حدی بود که اگر کسی این حرف را میزد میشد جاسوس خائن! امروز است که داریم متوجه میشویم دولت کارتر تا قبل از تسخیر سفارت با دولت موقت برای تأمین امنیت همکاری میکرد و حتی اطلاعات ارتش عراق را در اختیار ایران میگذاشت و حاضر بود همهنوع همکاری و سرمایهگذاری داشته باشد (نخستین دولتی که تنها یک ساعت پس از سقوط بختیار و پیروزی انقلاب، دولت موقت را به رسمیت شناخت آمریکا بود یک روز بعد پاکستان و سه روز بعد از پیروزی شوروی به رسمیت شناخت) الآن است که داریم متوجه میشویم تسخیر سفارت و بلوکه شدن سرمایههای ایران در بانکهای آمریکا یک بانک آمریکایی را از خطر ورشکستگی حتمی نجات داد امروز است که مطلع شدهایم اشغال سفارت باعث شد پس از نزدیک به یک سال که افکار عمومی مردم جهان حتی در آمریکا و انگلستان به نفع ایران بود و همه انقلاب را تأیید میکردند ناگاه پس از اشغال سفارت اکثر این افکار علیه ایران شد و فضا برای برخود قهری با انقلاب توسط دولتهای بزرگ از تحریم گرفته تا حمایت تسلیحاتی از ارتش عراق فراهم آمد و ... .
آیا شما اندیشه و طرز فکر امروزی را بر مبنای تسخیر لانه جاسوسی می پسندید؟ من مطلب کپی کردم امیدوارم در سایت بدست شما برسه چون گویا مطالب کپی شده قابل روئیت نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مطلع هستید که زوایای جریان گـروگـانگيــري جاسوسان در سفارت آمریکا، زوایای دقیقی دارد که باید با دقت دنبال کرد. بنده در جواب جنابعالی یادداشتهایی داشتم که خدمتتان ارسال میکنم تا إنشاءاللّه خودتان در مورد آن عمل فکر کنید. موفق باشید
در تاريخ معاصر حادثهاي به عظمت گروگانگيري نداشتهايم. كه لازم است در رابطه با آن حادثه دو نوع عامل را در نظر گرفت:
الف) عواملي كه ارتباط مستقيم با قضيه داشتند، ولي عوامل اصلي نبودند مثل
۱. پذيرش شاه از سوي آمريكا ۲. ملاقات نخست وزير دولت موقت با برژينسكي
ب) عوامل اصلي : ۱. گروگانگيري بازتاب طبيعي دخالتهاي آمريكا در پنجاه ساله اخير در امور مسلمين بود. ۲. بازتاب الهامات تدريجي ولي مؤثر از تعاليم اسلامي، به خصوص تشيع بود و روحيه سازش نكردن با ظلم و ظالم و نگراني و شناختي كه از توطئه آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني وجود داشت، الزاماً چنين واقعهاي را ميطلبيد.
۳. بازتاب كينه ديرينهاي است كه در عمق وجدان ملت موجود بود و مذهب و مليت ما از آمريكا جريحهدار شده بود.
۴. بازتاب و تجلي توكل يك ملت به خدا بود كه از رهبر الهي خود آموزش ديده بودند.
سفارت در ۱۳ آبان سال ۵۸ به دست دانشجويان افتاد (به مدت ۴۴۴ روز) و مورد پشتيباني مردم و رهبري قرار گرفت. امام فرمودند: «آن انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است». آيتالله بهشتي در سمت نايب رئيس مجلس خبرگان از پشتيبانان اين كار بودند و گروههاي چپ و ماركسيست كه هميشه مذهبيها را به ساده گرفتن امپرياليسم متهم ميكردند و معتقد بودند آمريكا با پيچيدگيهايي كه دارد بالاخره انقلاب را منحرف ميكند و خودشان را هميشه طلايهدار و پيشتاز مبارزه با امپرياليسم ميدانستند، يك مرتبه متوجه شدند در اين راه، بسياربسيار از ملت و رهبرالهي آن عقب افتادهاند و به همين جهت در ابتدا ميگفتند حركتي است مشكوك ولي بعد كه ديگر حيثيتي براي آنها نمانده بود، ديدند حركتي بسيار انقلابي و سازش ناپذير است بخصوص كه اسناد مربوط به خط ميانه و سازشكار داخلي را نيز دانشجويان خط امام منتشر كردند، مثل اسناد مربوط به رابطه پنهاني حسن نزيه، مقدم مراغهاي و تيمسار مدني كه همگي از اعضاء دولت موقت آقاي بازرگان بودند.
افرادي مثل قطبزاده و بنيصدر با گروگانگيري مخالفت كردند و بنيصدر گفت: «با گروگانگيري، ما گروگان شدهايم». و خود را بدين طريق به آمريكا نزديك كرد و از مسير حماسي انقلاب و رهبري آن از همان روز فاصله گرفت.
عكسالعمل آمريكا : ۱. مسدود كردن داراييهاي ايران. ۲. تحريم اقتصادي ايران توسط متحدين آمريكا. ۳. حمله ناموفق طبس ۴. تحريك و ايجاد كودتاي نوژه ۵. دادن چراغ سبز به عراق براي حمله به ايران
امام خميني (رحمتاللهعليه) امر رسيدگي به مسئله گروگانها را به عهده اولين مجلس شوراي اسلامي واگذار كردند كه نهايتاً در نشست الجزاير و با وساطت آن كشور به نتايج زير رسيد.
۱. اموال ايران از توقيف خارج گشت. ۲. قرار شد اموال شاه و ديگر طاغوتيان فراري با تهيه درخواست حقوقي از سوي ايران به دادگاههاي صالحه ارجاع شود و آمريكا متعهد گرديد در امور ايران مداخله نكند (عجيب اينكه همانهايي كه ميگفتند چرا گروگانگيري كرديد، بعد ميگفتند چرا گروگانها را محاكمه نميكنيد؟».
نتايج گروگانگيري
۱. در عرف نظام سياسي جهان، عملي ارزش آفرين بود كه عامل بقا و شخصيت دادن به يك ملت و انقلاب شد.
۲. تحقير آمريكا كه موجب ريشهدار شدن انقلاب گرديد. ۳. براي جهان روشن شد كه سفارت آمريكا، سفارت نبود، بلكه جاسوسخانه بود و عملاً حيثيت آمريكا در عرف بينالمللي براي هميشه از بين رفت. ۴. اسناد نشان داد نوكرهاي آمريكا در حال برنامهريزي بر عليه انقلاب بودهاند. ۵. شيرازه عوامل توطئه كه توسط سفارت رهبري ميشدند، از هم پاشيد، در داخل سفارتخانه دستگاه گيرنده و فرستنده عجيبي داشتند كه با آن ميتوانستند روي تمام امواج بيسيمهاي جمهوري اسلامي بيابند. ۶. بسياري از عواملشان رسوا شد و بيآبرويي برايشان آورد. ۷. بسياري از برنامههايشان كشف و خنثي شد. ۸. براي جهانيان روشن شد كه آمريكاييها خيلي هم قلدر نيستند و زورشان به امت مؤمن نميرسد. و در نتيجه اُبهتشان نزد ساير ملل شكست و تأثير اسلام در مقابله با قدرتهاي مستكبر نمودار گشت. لانه جاسوسى آمريكا را دانشجويان خط امام گرفتند. امام فرمودند: اين انقلاب از انقلاب اول مهمتر بود، به جاى اينكه بگويند چرا اين جوانان ما را با آمريكا درگير كردند، از كار آنها استقبال نمودند و عملًا انقلاب را چند قدم جلو آوردند. اين روحيه، روحيه اى است كه هركس سيره اولياء الهى را بشناسد از آن استقبال مى كند. فرمايش امروز مقام معظم رهبرى «حفظه الله تعالي» بسيار عالمانه بود. ايشان فرمودند كسانى كه مى گويند در دوره سازندگى ما به سازندگى كشور بپردازيم و كارى به آمريكا نداشته باشيم، خيلى ساده هستند. اصلًا مگر مى شود؟ مى گفتند استكبار يا با تو مى جنگد تا تو را به زانو در آورد يا بايد از اول تسليم او شوى. مگر او مى گذارد ما سازندگى مان را بكنيم. جنس حركتهاى توحيدى و انقلابى اين است كه موحدان در كنار سازندگى، جنگ هم داشته باشند و از حادثه ها هراسى به خود راه ندهند. آرى «التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ» تجارت بى خطر نمى شود. زندگى يك تجارت پر مخاطره است. شما از خطر نترسيد زيرا كه جلوه اى از گوهر عقيده و ايمان شما در همين مخاطرات به نمايش مى آيد و از آن طرف وَهمى بودن شخصيت دشمنان اسلام نيز ظاهر مى گردد.
زندگى هاى تاريخ ساز
انسانى كه از اين قاعده غافل است انتظار دارد براى انجام برنامه هايش هيچ مانع و مخاطره اى پيش نيايد و لذا در مقابل اولين مانع ناراحت و عصبانى مى شود، كه اى واى حالا اين حادثه ى غير منتظره همه كارها را خراب مى كند. ولى زيبايى هاى كار در درست برخوردكردن با همين حادثه ها است. راستى اگر معاويه در همان ابتداى حاكميت على (ع) مزاحم آن حضرت نبود، آيا امروز تاريخ شاهد بزرگى هاى آن حضرت مى شد؟ درست است كه به ظاهر كارهاى معاويه و خوارج براى برنامه هاى آن حضرت مزاحمت ايجاد كرد ولى آن حضرت در همين مخاطرات بشر را به چشمه هاى هدايت ابدى متصل نمودند و تا تاريخ، تاريخ است بشر مى تواند از شخصيت آن حضرت تغذيه كند. بنده در كارهاى اجرايى متوجه شدم اصلًا مخاطره جنس كار است. و مدير آن است كه مخاطره ها را به سوى اهداف خود جهت دهد و نه از آن فرار کند.