بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حرکت جوهری - برهان صدیقین

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
یادداشت ویژه ای با موضوع انتخابی یافت نشد
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21070
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: ببخشید من چنتا سوال داشتم در خصوص کتاب آشتی با خدا که به صورت مختصر سعی می کنم بنویسم: 1. اینکه جایگاه فکر در خداشناسی کجاست (فکر فقط پله ی اول است برای پذیرفتن خدا و بعد ارتباط با خدا و گذر از فکر یا نیاز به فکر در ابتدای کار هم نیست)؟ 2. فرمودین که من انسان محدودیت ندارد خب این من تا کجا محدودیت ندارد و تا کجا می تواند سیر کند؟ آیا در عالم برزخ و بهشت هم انسان سیر و حرکت دارد اگر دارد تا کجا و این حد داشتن محدودیت نیس؟ آیا انسان می تواند هنوز هم به مقام پیامبری برسد که اگر خیر آیا این محدودیت نیست؟ 3. فرمودین که مخلوقات جلوه ی تنزل یافته ی خداوندند اما خب برای اشیا چیستی تعریف می شود و برای انسان فقط هستی مگر هر دو از یک جنس نیستند پس چرا انسان چیستی ندارد و آن شی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید 2- ذیل ولایت الهی قرارگرفتن، محدود نیست و تا آخر می‌توان جلو رفت. آری! نبوت و امامت که دو مأموریت خاص‌ برای بشریت‌اند، چیزی نیست که هرکس بتواند به‌دست آورد و اساساً به‌دست‌آوردنی نیست 3- هرموجودی غیر از خدا، از آن جهت که عین هستی نیست، چیستی دارد و در نسبت با حضرت حق، وجودشان نازله است که آن را می‌توانید در بحث «برهان صدیقین» پس از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» دنبال فرمایید. موفق باشید

21063
متن پرسش
با سلام: در کتاب از برهان تا عرفان چنین ذکر شده: «واژه تشکیک در فلسفه جایی استفاده می شود که صفات وجود و یا خود وجود در ذات خود دارای شدت و ضعف باشد و شدت و ضعفش به جهت عامل خارجی نباشد.» حال این که در خصوص موجودات محدود گفته می شود محدود بودن آن ها نشان از معلولیت است، و در واقع «نقص» نشان از این است که یک عامل خارجی آن را محدود کرده است. پس ضعف و نقص نمی تواند به جهت عامل خارجی نباشد. این تناقض چگونه توجیه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نقص، نشانه‌ی معلولیت است و معلولیت، ذاتیِ هر ممکن‌الوجودی است و تنها واجب‌الوجود است که نه معلول است و نه محدود. در حالی‌که همین‌که موجود، ممکن‌الوجود باشد محدودیتِ ذاتی دارد پس نیاز نیست که محدودیت و معلولیتِ آن از خارج بر آن وارد شده باشد. موفق باشید

20994
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: خسته نباشید. استاد بنده شنیدم که شما فرمودید ابتدای انقلاب آقای سروش درس مثنوی در صدا و سیما برگزار می کردند و بعد از چندی این درس تعطیل شد و علت تعطیلی این بوده است که امام گویا اینگونه فرموده بودند که ایشان تفسیرشان از مولوی عمیق نیست و فهمشان از مثنوی سطحی است آیا این صحت دارد و اگر اینگونه هست مدرک، دلیل و منبع این خبر کجاست؟ گرچه اگر امام هم نمی فرمودند ما می توانستیم به راحتی پی ببریم به این مطلب از آنجاییی که فهم مثنوی قلبی می خواهد که مثنوی را یافته باشد و اساسا آقای سروش را کاری با اشراقات و یافته ها نیست. ثانیا استاد شما باز در جایی در نوشته ها فرمودید آنچه را جناب آقای فردید در ابتدا از سروش فهمیدند که ایشان سواد فلسفی ندارند ما بعدها فهمیدیم می خواستم بدانم ادعای شما بر بی اطلاعی و بی سوادی این فرد چیست؟ زیرا شما فرمودید ایشان واقعا یک کلمه از فلسفه اسلامی نمی دانند. حتی از فلسفه ی غرب خوب این مدعای شما نیازمند دلیلی هم هست، دلیلتان بر این مطلب چیست و نظرتان راجع به حرکت جوهری ایشان چیست؟ چون کسانی که از مباحث ایشان استفاده می کنند صرف ادعا را پذیرا نیستند و دلیل و شاهد برای این مدعا می خواهند و شاید استناد دقیق بتواند گشایشی در روشن سازی شخصیت پیچیده ی این آقا باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود بنده این موضوع را در سایت مرکز اسناد انقلاب دیدم که امام فرموده بودند این برنامه‌ی آقای دکتر سروش تعطیل شود. بد نیست در آن سایت، مطلب را دنبال کنید 2- دكتر فرديد در همان سال‏هاى اول انقلاب در همين رابطه مى‏ گويد: ... من پيام كوچكى به امام خمينى دارم، اين انقلاب را عبدالكريم سروش خراب مى‏ كند ...[1] ربط بين سخنان سروش و سوبژكتيويته و تقابل با حقيقت، در ابتداى انقلاب كار مشكلى بود، ممكن بود انسان در فضاى سوبژكتيويته از انقلاب اسلامى طرفدارى كند ولى با همان هدفى كه به كليسا رجوع مى‏ كند، اين نوع رجوع، رجوع پايدارى نيست چون مقصد و مقصود رجوع‏ كنندگان، رجوع به مجاز است و نه به حقيقت. به قول هايدگر: «هر جا سوبژكتيويته و ابژكتيويته باشد سخن از خدا نيست»[2] کافی است در این مورد نقدی که آیت اللّه صادق لاریجانی و آقای دکتر غفاری به ایشان داشته‌اند را مطالعه فرمایید و نقد آقای دکتر عبدالکریمی نسبت به رؤیای رسولان ایشان، هم خوب است نگاه شود  3- در شبی که بنده در منزل آقای میرزایی – معاون سیاسی استانداری اسبق همدان – دعوت داشتم و آقای سروش هم از سفر انگلستان برگشته بودند و در آن جلسه دعوت داشتند، آقای میرزایی فرمودند دکتر سروش گفت: سروش حرکت جوهری مُرد. در حالی‌که بنده در ابتدای انقلاب با بعضی از رفقا 7 روز به مدت 8 ساعت در روز با ایشان در رابطه با حرکت جوهری کار می‌کردیم و بعداً در جمع‌بندی متوجه شدم که ایشان طوری تحت تأثیر کانت می‌باشند که عملاً کارشان به سوبژکتیویته کشیده شد. بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این رابطه عرایضی داشته‌ام. موفق باشید


[1] ( 1)- محمد مددپور، ديدار فرهى و فتوحات آخرالزمان، ص 168.

[2] ( 2)- سيد موسى ديباج، آراء و عقايد فرديد، ص 46. جمله‏ى فوق را دكتر فرديد از قول هايدگر نقل كرده است.

20965
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی توفیقات روزافزون برای استاد گرامی، چند سوال داشتم از شما 1. شما در کتاب از برهان تا عرفان درباره برهان صدیقین گفته اید که این برهان مدعی است برای اثبات وجود خداوند نیاز به هیچ مقدمه و واسطه ای نیست. و بالاتر از برهان امکان و وجوب است. در حالی که اگر به متن برهان صدیقین که توسط شما تقریرشده دقت کنیم؛ می بینیم که در این برهان هم ابتدا کار را از موجود و نه وجود شروع می کنیم. و گفته شده که "موجودات" اطراف ما یا باید عین وجود باشند و یا به عین وجودی ختم بشوند. بنده اصل برهان صدیقین ملاصدرا را در اسفار ندیده ام. ولی طبق تقریر شما، ادعای برهان با خود برهان ناسازگاری دارد و باز هم در اینجا پای موجود و نظر به موجود در میان است. یعنی نظر به موجود، تقدم دارد بر نظر به وجود. خواستم در این زمینه توضیحاتی بفرمایید. 2. شما در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم و البته به طور پراکنده در بقیه گفته ها و آثار خود و به تاسی از فلسفه اسلامی، از دوگانه هستی و چیستی سخن گفته اید و چیستی را جنبه عدمی شیء و ماهیت را حد وجود دانسته اید. این نگاه، برکات و ثمرات خود را دارد. بنده هم مدتی با آن اقناع می شدم. اما به نظر می رسد چنین نگاهی تا حدی نادقیق و زمخت می باشد. طبق این نگاه، دیگر فرقی میان یک پیراهن و یا فرش خوش رنگ و دل انگیز با یک پیراهن و یا تصویر زشت و بدرنگ نیست. چرا که در هر دو، زنگ جنبه عدمی شیء هست؛ بر طبق مثال منشور و نور بی رنگ. در حالی که بنده فکر می کنم سیطره چنین نگاهی باعث می شود تا ما نتوانیم بسیاری از زیبایی ها و ظرافت های عالم ماده را ببینیم. چرا که این امور، جنبه عدمی آن هاست و ما باید به وجود و هستی شان نظر بیندازیم. مثلا ما می توانیم از رنگ سبز درختان در جنگل، به طراوت خود وجود منتقل بشویم. در حالی که هستی درخت با هستی یک شیء معمولی تر، تفاوتی ندارد. نمی دانم تا چه حد این اشکال بنده را وارد می دانید و راه حل شما برای رفع این مشکل چیست؟ شاید نیاز باشد دیوار میان چیستی و هستی اشیاء برداشته شود. 3. در بحث تشکیک وجود، کل عالم ماده یک مرتبه از وجود به حساب می آید. در حالی که به نظر می رسد این نگاه هم در عین راه گشا بودن، زمخت و ناپخته است. درست است که به اعتبار مجرد نبودن، تمام عالم ماده را می توان یک مرتبه از وجود به حساب آورد؛ اما شاید بتوان از منظرهای دیگر این نگاه را زیر سوال برد. مثلا از منظر عدم تعین. یعنی به این اعتبار که وجود امری بی تعین و بی صورت است؛ به نظرم باید میان مثلا نور بی رنگ و سنگ و یا نور آبی تفاوت قائل شد. چرا که نوربی رنگ مادی امری بی صورت و بی تعین است و همین امر باعث شده که ظرفیت بالایی برای تمثیل های عرفانی داشته باشد. یعنی خود عالم ماده را نمی توان یک دست دید. می خواستم نظر شما در این رابطه را نیز جویا شوم. 4. فکر می کنم بر خلاف گفته شما که تفکر اصالت وجودی ملاصدرا را بالاترین تفکر می دانید؛ تفکری بالاتر از آن هم وجود دارد و البته خودتان هم با این تفکر آشنایی کافی دارید و آن هم تفکر معنوی-تاریخی است که در واقع در آن اصالت نه با وجود، که با "ظهور تاریخی وجود" است و به واقع آن چه که در صحنه است، نه وجود، که "تقدیر وجود" است. به نظرم این تفکر، حقیقی ترین تفکر است و فکر می کنم تعلق و یا شاید تعصب شما به تفکر ملاصدرا این اجازه را به شما نداده که به این ضعف بنیادی و اساسی حکمت متعالیه و فلسفه اسلامی - که در نهایت بیرون از تاریخ متافیزیک نیست - ؛ به طور جدی اشاره کنید. فکر می کنم ناتوانی اصحاب فلسفه اسلامی در شنیدن ندای وجود در این تاریخ و بیرون از تاریخ بودن قریب به اتفاق آن ها، خود گواه محکمی بر ضعف بنیادین تفکر صدرایی و فلسفه اسلامی باشد. 5. در مورد نسبت حرکت جوهری و حرکت مکانی سوالی داشتم. آیا می توان گفت حرکت مکانی به این دلیل در عالم ماده وجود دارد که در ذات این عالم حرکت هست. (یا ذاتش عین حرکت هست.) آیا عقلا محال است که مرتبه ای از وجود در صحنه باشد؛ که حرکت جوهری داشته باشد؛ اما حرکت مکانی نداشته باشد؟ و همیچنین برعکس آن. یعنی آیا عقلا محال است که در مرتبه ای از وجود، ما حرکت جوهری نداشته باشیم؛ اما حرکت مکانی داشته باشیم؟ این سوال را از این جهت می پرسم که شما در ابتدای جزوه حرکت جوهری تان گفته بودید که بحث جرکت جوهری می تواند در این زمانه سرعت و شتاب، تحلیل خوبی در مورد حرکت و نسبت آن با ذات عالم ماده به ما بدهد. یعنی به نوعی خواسته بودید میان حرکت مکانی و حرکت جوهری، ارتباط برقرار کنید. 6. در برهان صدیقین و فضای عرفانی، برای نشان دادن نسبت میان مخلوقات (عالم) با خداوند، از مثال دریا و موج استفاده می شود. اما بنده فکر می کنم با توجه به عدم تشکیک ذاتی وجود، این مثال چندان به صواب نیست. نسبت میان حق و خلق را شاید بتوان به مانند نسبت میان "معنای عقلی" و "کلماتی" است که ما بر زبان می آوریم. یعنی وجود، امری "مطلقا دیگر" است و وجود و موجود، از دو جنس اند در نهایت. اگر چه وجود با مخلوقات هست، اما یگانه با آن ها نیست. همانند معنای عقلی که همراه با کلمات هست. اما یگانه با آن نیست. در حالی که مثال موج و دریا خیلی نمی تواند این "دیگر بودن وجود" را بنمایاند. با تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که از موجود، نظر به وجودِ‌ مطلق شود دیگر هیچ مقدمه‌ی عقلانی در میان نیست و به تعبیر علامه‌ی طباطبایی در تقریر «برهان صدیقین» در کتاب «اصول فلسفه»، «کافی است سوفسطائی نباشیم» یعنی همین‌که به واقعیت اطراف آگاه هستیم، می‌توانیم عین وجود را بیابیم  2- عنایت داشته باشید در آن‌جا که گفته می‌شود ماهیت، حدّ وجود است؛ نمی‌خواهد ماهیت را به عنوان مظهر وجود نفی کند 3- عالم ماده از نظر وجود، پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود است ولی از نظر مظهریت کمال، یکسان نیست. مثل شدیت مظهریتِ چشم نسبت به کف پا در نشان‌دادن حالات نفس. ملاصدرا تحت عنوان «تفاوت مشهدبودنِ مخلوقات» این بحث را دنبال کرده است 4- اگر صدرا در وجودشناسی درست درک شود، اتفاقاً بهترین مبنا برای فهم وجود در آینه‌ی تاریخ سخن او خواهد بود در آن حدّ که هایدگر نیز از بحث هستی و زمان در شخصیت متأخر خود به هستی و تاریخ نظر می‌کند، یعنی وجود حقیقی در آینه‌ی تاریخ خود را به شکل حضوری و آزاد از انتزاعیات نشان می‌دهد و این از برکات تفکر صدرایی است به شرطی که با نگاهِ مشائی‌گری، صدرا را مطالعه نکنیم 5- اساساً وقتی حرکتِ مکانی یک حرکت عرضی باشد، مسلم ذاتی که محلِ پذیرش چنین حرکتی است که باید عین حرکت باشد در میان است 6- ذات حق، تشکیکی نیست ولی وجود، تشکیکی است و بحث در مورد وجود است، نه ذاتِ حق. موفق باشید   

20952
متن پرسش
ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرامی: شما در فایل صوتی مربوط به مبحث حرکت جوهری فرموده اید که: «جسم مثالی حاصل حرکت جسم طبیعی است» یعنی جسم مادی در اثر حرکت جوهری به جسم مثالی تبدیل می شود. این در حالی است که انسانها در خواب هم دارای جسم مادی هستند و هم جسم مثالی و جسم مادی به مثالی تبدیل نشده! یا وقتی کسی می میرد جسم مادی هنوز ماده است و به جسم مثالی تبدیل نشده ولی متوفی در برزخ جسم مثالی خود را داراست. استدعا دارم این ابهام ذهنی بنده را روشن بفرمایید. بی نهایت از الطافتان سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم مثالی که حاصل حرکت جسمِ طبیعی است، آن جسمی است که انسان پس از مرگ با خودش در قوس صعود دارد و مربوط به خود اوست. ولی آن‌چه فعلاً به‌عنوان جسم مثالی دارد، مربوط به قوس نزول است و بعد از مرگ، مثل همین جسم که برای او از بین می‌رود، جسم مثالی قوس نزول هم از بین می‌رود و خودش می‌ماند و اعمال او و جسمی که حاصل اعمال و عقاید اوست. موفق باشید 

20871
متن پرسش
جناب استاد با سلام: لطفا روشهای اثبات صفت حکمت خداوند را به صورت کامل بیان کنید، چه ارتباطی بین صفت حکمت و صداقت و علم خداوند وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» کار کنید تا ثابت شود چون خدا عین کمال است، عین حکمت و صداقت و علم و .... هست. موفق باشید

20835
متن پرسش
سلام: یک سوال مربوط به کتاب برهان صدیقین داشتم: (من دارم گیج میشم، عالم ماده مگر نباید مادی و محسوس باشد پس خلا چیست چرا محسوس نیست) ما الان در عالم ماده قرار داریم و طبق آن چیزی که من از این کتاب فهمیدم مادیات اعم از سنگ و چوب و ... که وجود دارند وجودشان را از عین وجود که خدا باشد گرفتند حال سوال من این است که ماده تشکیل شده است از جامد، مایع، گاز هر کدام هم وجودی دارند که با گفته کتاب وجودشان به عین وجود برمی گردد حال حالتی را در نظر بگیرید که خلا باشد یعنی هیچ یک از صورت های سه گانه ماده را ندارد، مثلا جو خارج از زمین که نه گاز دارد و نه جامد و نه مایع، تکلیف این محدوده خلا چه می شود؟ این محدوده مخلوق خداست؟ و ...... 2. اگر جوابتان این باشد که این خلا چیزی است ماورا ماده و مادون غیب که هم می تواند ماده در آن باشد و هم می تواند نباشد و چیزی است مابین این دو که خصوصیات هر کدام را به لطافت دارد پس می توان به وجود روح بخاری برای انسان که چیزی است میان مجرد و ماده فکر کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر خلاء به معنای واقعی هم داریم؟! آری! بالای جوّ فضایی هست که نسبت به هیدروژن و اکسیژن خلاء است، ولی آن‌جا هم گازهای خود را دارد. موفق باشید

20818
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد ما تازه سیر مطالعاتیتون را شروع کردیم و از اونجایی که کیلومترها از اصفهان دور هستیم امکانش نیست که حتی از شاگردانتون سوالاتمون را بپرسیم و راحتترین راه برامون از طریق همین سایتتون هست، خدا خیر بده شما و دست اندرکاران این امر را. اما سوالاتمون: توی فصل ۲ از آشتی با خدا ۱. بحثی در مورد فیاض مطلق بودن خدا میفرمایین و میگین چون خدا فیاض مطلقه پس همواره فیض میده. اصلا چرا فیاض مطلقه؟ منظور از فیض مطلق چیه؟ چرا خدا وجود مطلق و هستی محض است؟ ۲. چرا خدا انسان را از اول کامل نیافرید؟ آیا امکانش هست که اگر سوال دیگه ای برایمان پیش آمد باز هم از همین طریق از شما بپرسیم؟ بسیار سپاسگزارم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: شما سؤالاتتان را بفرمایید مشروط بر آن‌که آن‌چه بنده عرض می‌کنم را دنبال کنید: اولین عرض بنده آن است که این سؤالات را فعلاً نگه دارید تا با دنبال‌کردن مباحث کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن و بحث «برهان صدیقین» در کتاب «از برهان تا عرفان» به‌خوبی به جواب آن‌ها برسید. موفق باشید

20816
متن پرسش
درود محضر استاد طاهرزاده: حضرتعالی در جواب سوال 20735 بحث تواتر را مطرح کردید لکن بنظرم چند ایراد وارد است: 1. اگر دقت فرمایید در آن سوال پرسیدم منابع غیر مسلمان که در صدر اسلام نوشته شده باشد و در آن ذکر وجود حضرت محمد شده باشد را معرفی کنید، این بدین خاطر است که در تواتر باید قطع به عدم تبانی صورت پذیرد و صرف کثرت راویان موجب یقین نمی گردد وقتی اثبات وجود حضرت مبتنی باشد فقط بر کتب مسلمانان چون طبری این شبهه تقویت می شود که وجود ایشان ساخته اعراب بوده است از طرفی مستلزم نوعی دور است. همیشه اقوال بی طرفان مقبولست نه ذی نفعان. 2. حضرت استاد جوادی در کتاب شریف تبیین براهین اثبات خدا، فصل هشتم: برهان نظم ذیل بحث برهان نظم و حساب احتمالات می فرمایند: «حساب احتمالات احتمال وقوع تصادفی و اتفاقی یک مجموعه را گرچه به سوی صفر میل می دهد لکن هرگز به صفر نمی رساند به همین دلیل تنها برای اطمینان عرفی و یقین روانشناختی مفید است و هیچگاه یقین علمی را به همراه ندارد.» اگر به کلام دانشمندان دقت شود که برای ساخته شدن یک پروتوئین چقدر احتمال تصادفی بودن پایینست و اگر اشتباه نکنم چند برابر طول عمرزمین زمان لازم است تا تصادفا فقط یک پروتوئین ساخته شود حال این را اضافه کنید به دی ان ای که فوق العاده پیچیده است و مغز و کل بدن آدمی و زمین و آسمان و کل موجودات و نظم فوق العاده ای که دارند باز انسان حکیمی چون جوادی می گوید این میل به صفر است نه صفر. استاد گرامی وقتی برهان نظم افاده یقین نمی کند چگونه نقل چند عرب و طبری و... بر وجود حضرت محمد یقین آورست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید برهان نظم به گفته‌ی شهید مطهری یک تذکر است و نه یک برهان. برعکسِ برهان‌هایی مثل برهان «امکان و وجوب» و «برهان صدیقین» که موجب یقین عقلی می‌شود. در مورد حادثه‌های تاریخی، بحث در کتب مسلمانان و غیر مسلمانان نیست، بحث در آن است که آیا عقل می‌پذیرد چنین حادثه‌هایی که سینه به سینه در نسل‌های گسترده که امکان تبانیِ آن‌ها نیست، با تبانیِ عده‌ای به‌وجود آمده باشد؟ موفق باشید

20796
متن پرسش
با سلام: بنده عباراتی را در آثار شما می بینم که به علت کم سوادی، دقیقاً نمی دانم یعنی چه. این که انسان برای نظر به حق، باید از کثرات منصرف شود یعنی چه؟ دقیقاً باید چه کار کند؟ نظر به جنبه وجودی عالم دقیقاً چگونه میسر است؟ در صورت امکان ساده و قابل فهم توضیح فرمایید، و به صورت دستورات عملی و قابل اجرا. یعنی اگر بخواهیم به جنبه وجودی عالم نظر کنیم دقیقاً بایستی چه رفتارهایی را انجام بدهیم و چه رفتارهایی را انجام ندهیم. آیا لذت بردن از لذات حلال با این امر منافاتی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن کمک می‌کند. از طرفی در روایت داریم: لذّات حلال عامل شوق در عبادات خواهد بود. موفق باشید 

20670
متن پرسش
سلام: در متن برهان صدیقین گفته می شود که بر هیچ مقدمه ای استوار نیست، حال این که «کل ما بالعرض لا بد ان ینتهی الا ما بالذات» خود یک مقدمه است. چگونه این توجیه می شود. ضمناً چگونه از محدود بودن یک موجود، بالعرض بودن وجودش نتیجه گرفته می شود؟ آیا ممکن نیست یک وجود مقید، همان وجود مقیدش را از خود داشته باشد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این یک امر بدیهی است که هر بالعرضی به بالذاتی ختم می‌شود 2- ذاتِ وجود، اگر محدود باشد عیت وجود نیست، بلکه چیزی است خاص، یعنی چیزی هست و چیزی نیست. پس ذاتِ وجود محدود نیست. از طرفی هر وجودی که عین وجود نیست، نمی‌شود وجودش از خودش باشد چون عین وجود نیست. موفق باشید

20651
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید: در مورد برهان حرکت جوهری که می‌فرمایید زمان با ماده است، در سوره اعراف، آیه ۵۴ که می‌فرماید زمین و آسمان را در شش روز آفریدییم. لطفاً توضیح دهید. با تشکر و عرض قدر‌دانی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آن شش روز از شش روزهای عادی نیست. زیرا روزهای عادی با بودنِ زمین و خورشید شکل می‌گیرد. آری! در شش مرحله تجلیات الهی جهت تحقق زمین و آسمانی که غیر مجردند ظهور کرده و این تقدّم و تأخر نسبت به عالم ماده، حالتی بعد از حالتی یا خلقی بعد از خلقی است هرچند که نسبت به حضرت حق با یک اراده همراه باشد، به همان معنایی که فرمود: «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» امر و ایجاد ما، یک امر واحدی است مثل یک چشم برهم‌زدن. موفق باشید

20591
متن پرسش
استاد گرامی سلام علیکم: سیر مطالعاتی را تا معاد دنبال کرده ام ولی هضم بعضی مطالب برایم مشکل است: 1. چرا من انسان که از نظر وجودی برتر از تن انسان و جهان مادی است برای ارتباط با جهان مادی نیاز به ابزار مادی دارد؟ 2. چرا من انسان که از تن به عنوان ابزار استفاده می کند هنگامی که تن دچار آسیب های شدید می شود و دیگر آن کارایی لازم را ندارد آن را رها نمی کند به عنوان مثال افرادی چندین سال در حال اغما به سر می برند و یا افرادی چنان دچار کهولت سن می شوند که حتی اختیار نگهداری مواد زائد بدن را از دست می دهند بطوریکه اطرافیان شخص دچار زحمات زیادی می شوند؟ البته رسیدگی به سالمندان ثواب دارد ولی منظورم اینست که خود شخص از زنده بودن در این حالت چه هدفی را دنبال می کند که از بدن منصرف نمی شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ در حرکت جوهری بحث شد که برای تبدیل قوه به فعل باید به چیزی که عین حرکت یعنی عین تبدیل قوه به فعل است نظر کرد تا در آن سیر کمال انسان صورت گیرد. 2ـ اگر بگذارند آن شخص بیمار در بستر طبیعی خود جلو برود نفسِ ناطقه‌ی او به وقتش بدنش را ترک می‌کند ولی متأسفانه با تنفس‌ توسط دستگاه و یا انواع داروها نفس ناطقه‌ی او را معطّل می‌کنند. موفق باشید

20353
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: 1. برای فهم منطق الطیر اگر سیر سایت را دنبال کنیم و فلسفه هم بخوانیم باز هم نیاز به استاد هست؟ چه کنیم که استاد نداریم؟ 2. مجمعی از علاقه مندان به ادبیات عرفانی که برخی معلمان ادبیات فارسی اند از حقیر خواستند مثنوی بگویم بنده دانستن فلسفه و عرفان را لازم دانستم چشم انداز بنده برای ورود به ادبیات عرفانی این هست سیر کتب حضرتعالی در فلسفه 4 (کتاب) کتب عرفانی به ترتیب جلد 1 مقالات تفسیر حضرتعالی از سوره واقعه و نبا، تفسیر حمد، رساله الولایه، مصباح الهدایه، مبانی و اصول عرفان نظری استاد یزدانپناه. تا این حد مرحله مقدماتی و متوسط است و به نظر بنده کافی است برای علاقه مندان به مطالعه عمیق تر 3 کتاب اصلی عرفان. تایید می فرمایید؟ 3. چه سیری را برای ادبیات عرفانی صلاح می دانید؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد استاد، نظر کنید به سخن آیت اللّه بهجت که می‌فرمایند: «علم تو، استاد توست» . در این مورد در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، عرایضی شده است 2- به نظر بنده اگر کتاب‌هایی که می‌فرمایید مطالعه شود، می‌توانید با افکار جناب مولانا و آن‌چه بر روح و روان آن می‌گذرد، مرتبط شوید 3- همین مطالب که می‌فرمایید خوب است، البته که مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» و «خویشتن پنهان» را به عنوان مقدمه فراموش نکرده‌اید. موفق باشید

20327
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: بعضی از صوت های حضرت عالی را گوش کرده ام سوالاتی در خصوص قیامت و حرکت جوهری برایم پیش آمده است : 1- آیاتی از قرآن که معاد را مثال می زند اشاره دارد که معاد جنسانی است مثل حضرت ابراهیم (ع) و چهار پرنده و یا داستان حضرت عزیر (ع) ولی در سخنرانیهای جنابعالی آمده که معاد جسمانیست نه جنسانی 2- بر اساس حرکت جوهری هنگامی که تمام قوه ها بالفعل شد قیامت واقع می شود ولی بر طبق احادیث فرمودید که قیامت در حال حاضر وجود دارد . 3- اینکه گفته شده در زمان حکومت امام زمان (عج) استعدادها شکوفا می شود مثل اینکه گفته شده که - باران به قدر کفایت ببارد و کره زمین سبز و خرم شده و تمام درختها میوه دار شوند - آیا این موضوع با حرکت جوهری ارتباط دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اخروی» در موضوع آن 4 پرنده مطابق نظر صدرالمتألهین که معاد را جسمانی می‌داند و نه مادی؛ مطالبی عرض شده است. خوب است به آن جزوه رجوع فرمایید 2- آری! عالم ماده بر اساس حرکت جوهری از قوه به فعل می‌رسد و به قیامت خود نایل می‌گردد، ولی طبق قاعده‌ی «غایتِ مفقود محال است» باید قیامتی باشد که عالم به سوی آن حرکت کند 3- در این‌که در آخرالزمان ظرفیت زمین بیش از این می‌شود که هست، می‌توان گفت به یک معنا بعضی صفات قیامتی در آخرالزمان ظهور می‌کند. به همین جهت آن شرایط را «اشراط السّاعة» یعنی شرطِ تحقق قیامت نامیده‌اند. موفق باشید

20289
متن پرسش
با سلام: چرا واجب الوجود عین وجود است؟ با اثبات به صورتی که شوری برای نمک یا تری برای آب عین ذاتش است برایم اثبات نمی شود چون این ها مثال هستند ولی چگونه بدون این مثال ها می توان اثبات کرد که وجود عین ذات خداست؟ من نظرم این است که اگر موجودی، صفتی را داشته باشد 3 حالت پیش می آید: 1. باید از دیگری آن را بگیرد (مثل آب نمک) یا 2. آن صفت به صورت ازلی در او وجود داشته باشد و از بین نرود. 3- آن صفت به صورت ازلی در او وجود داشته باشد و مثلا پس از 10 سال از بین برود. سوال اول : حالت سوم چگونه حذف می شود؟ سوال دوم: اگر حالت سوم حذف شود، چرا اگر صفت به صورت ازلی در او وجود داشته باشد و از بین نرود، عین وجود محسوب می شود؟ سوال سوم (شرمنده از تعداد سوالات): چرا عین وجود عین کمال است؟ (این که گفته می شود چون صفات مانند علیم و بصیر و ... صفات وجودی هستند، پس چون عین وجود است، پس عین کمال نیز هست، اصلا برایم قانع کننده نیست. چه طور صفات علیم و بصیر و ... صفات وجودی اند و چگونه این صفات وجودی می توانند، عین وجود بودن خدا را ثابت کنند؟) استاد لطفا کمک کنید. حدود یک سال کتاب های فلسفی میخوندم و آخر حتی کامل بودن خدا هم درست برام اثبات نشده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح کتاب «از برهان تا عرفان» روشن شد که چون وجود مخلوقات از خودشان نیست و از خدا است، باید خدا عین وجود باشد و چون نقص‌ها از عدم است پس عین وجود عین کمال است. خوب است در شرح این موضوعات به کتاب مذکور و شرح صوتی آن رجوع فرمایید. http://lobolmizan.ir/sound/1130 موفق باشید

20277
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده کتاب از برهان تا عرفان و همچنین چند کتاب فلسفی دیگر را نیز خوانده ام و ابدی و ازلی بودن واجب الوجود را قبول دارم. در عبارت: «اگر واجب الوجود نقص داشت پس نیازمند می شود و اگر نیازمند شد پس دیگر واجب الوجود نیست» 2 مشکل دارم: 1. ممکن است مثلا چیزی نقص داشته باشد ولی نیاز به رفع آن چیز در خودش احساس نکند و نخواهد نقصش را برطرف سازد. 2. چرا واجب الوجود نیازمند نیست؟ من فقط برایم اثبات شده که وجود او ازلی و ابدی است و خالق ممکن الوجود نیز هست. (یگانه بودن آن نیز برایم اثبات نشده چون کامل بودن آن برایم اثبات نشده)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در برهان صدیقین روشن می‌شود واجب‌الوجود عین وجود است و از آن‌جایی که عین وجود، عین کمال است پس واجب‌الوجود هیچ نقصی و نیازی ندارد. موفق باشید

20215
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته: ضمن آرزوی سلامتی حضرت استاد حکیم طاهرزاده: نظر به پاسخ تان به پرسش 20163. خواهشمندم مرحمت فرموده لینک دریافت درس گفتار «شرح برهان صدیقین» را به بنده ارائه کنید. هر چه این عنوان را در سایت جست و جو می کنم، نمی یابم. والحمدلله رب العاشقین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب را در نوار بالای صفحه‌ی سایت در قسمت نوشتارها می‌توانید بیابید و صوت آن را در http://lobolmizan.ir/sound/1130 می‌یابید. موفق باشید

20214
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در مورد اینکه موجودات را به وجود و ماهیت تقسیم می کنیم و در پی اثبات اصالت وجود هستیم، چه علتی دارد که وجود و یا حتی ماهیت که ناشی از تقسیمات ذهنی است حقیقتی داشته باشد؟ آیا تقسیمات ذهنی حقیقت دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که به کتاب «بدایة الحکمه» از مرحوم علامه طباطبایی و یا به کتاب «از برهان تا عرفان» که بر روی سایت هست، مراجعه فرمایید. موفق باشید

20189
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: با عرض خسته نباشید خدمت حضرتعالی در مورد کار کردن کتب «ده نکته از معرفت النفس» و «از برهان تا عرفان» را برای طلاب از چه پایه ای صلاح می دانید که به دروسشان هم لطمه ای نخورد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که از همان ابتدا این کار انجام بگیرد ولی با کنترل، تا درس رسمی حوزوی طلبه به حاشیه نرود. موفق باشید

20167
متن پرسش
سلام: استاد با توجه به گسترش کانال های تلگرامی در خصوص موجودات فضایی و سفر در زمان به آینده یا گذشته، آیا شما با وجود داشتن موجودات فضایی و سفر در زمان و... موافقید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امکان وجود موجوداتِ دیگر در فضا نامعقول نیست، ولی سفر در زمان، یک امر غیر عقلی است که استدلال‌های مطرح در حرکت جوهری روشن می‌کند حرکت، عین ماده و عین زمان است و چیزی به نام حرکت در زمان که انسان از هویت مادی خارج شود، معنا ندارد و بدین لحاظ تنها با سرعتی می‌توان حرکت کرد که ماده ظرفیت آن را دارد. مثل این‌که اگر بخواهیم به سرعت نور حرکت کنیم، باید نور باشیم. موفق باشید

20170
متن پرسش
سلام استاد: پیرو سوال 20135 اینطور فهمیدم که عالم ماده ی بعدی مثل همین ماده هست یعنی در عالم ماده ی بعدی من وجود دارم همان طور که در عالم ماده ی قبلی وجود داشتم. آیا این حرف درسته؟ چون فرمودید به اعتبار تجلیه خدا عالم ماده ازلی و ابدی است و تایید فرمودید که دقیقا مثل همین ماده است. حالا چند سوال برام پیش اومده: 1. اینکه خدا وقتی انسان را آفرید به خودش آفرین گفت. من از این حدیث اینو می فهمم که خلق انسان یه ابتدایی داره که قبلش نبوده در حالی که انسان به عنوان جزئی از عالم ماده (که به اعتبار تجلیه خدا ازلی است) همیشه باید بوده باشه آیا پرسیدن از کی و چه وقت از اینکه خدا این حرف رو زده درسته؟ یا این حرف خدا به لا مکان و زمان بر میگرده و اصلا نباید بگم که کی این حرفو زده؟ 2 همین الان که من در عالم ماده هستم باید در جهنم یا بهشت باشم منتها چون هنوز در عالم ماده گیر کردم متوجه بهشتی یا جهنم بودن خودم نیستم درسته؟ 3. اینکه خدا دائم در خلقه این یعنی دائم در حال افاضه ی وجوده درسته؟ یعنی چیز جدیدی خلق نشده به معنای اینکه قبلش وجود نداشته درسته؟ با توجه به سوال دوم بهشتی یا جهنمی بودنم به حال آخر عمر دنیاییه من بستگی داره درسته؟ یعنی الان اگه گناهکار باشم میتونم امید وار باشم که معناش جهنمی بودنم نیست درسته؟ ببخشید مزاحم شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق حرکت جوهری این عالم که شما هم مربوط به آن هستید، در حال عبور از قوه به سوی فعلیت‌اش می‌باشد تا به قیامت خود برسد و عالم دیگری ایجاد شود با آدم‌های خودش، آن عالم دیگر عالمِ شما نیست. موفق باشید

20163
متن پرسش
سلام علیکم: یک بنده خدایی چند کتاب از آثار شما خوانده بود و گفت که آقای طاهرزاده بعضا مطالب سخت عرفانی ای را بیان می کنند که برای فهم آنها نیاز است که یک مقداری فلسفه و عرفان نظری بلد باشیم، من هم در جواب گفتم که اگر طبق سیر ایشان پله پله جلو برویم مشکلی پیش نخواهد آمد و می توانیم مطالب را بفهمیم. حال خواستم نظر خودتان را بفرمایید. آیا واقعا ما باید اول برویم فلسفه و عرفان بخوانیم؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً رفقا باید با «ده نکته معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن شروع کنند. موفق باشید

20150
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خسته نباشید. دو سوال از خدمتتون داشتم. اول اینکه برای خواندن کتاب مصباح امام شرح سوره حمد مقدمه آن است؟ دوم اینکه از قول علامه حسن زاده شنیدم که جزا نفس عمل است حال که در روایات داریم که پیامبر صورت آن چهار ذکر تسلیحات اربعه را به صورت ساختن قصر در معراج دیده اند حال جزا نفس عمل است چه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شرح صوتی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» 2- شاید منظور حضرت آقا، عمل به آن چیزی است که می‌دانیم؛ در آن صورت است که نفس بهره‌ی لازم را می‌برد. موفق باشید

20135
متن پرسش
سلام استاد: پیرو سوال 20103 آیا میشه گفت چون خدا دائم در حال تجلی است پس عالم ماده هم ازلی و ابدی است (به اعتبار تجلیه خدا). عالم ماده ی بعدی آیا دقیقا مثل همین عالم ماده هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در بحث «حرکت جوهری» روشن شد همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!