بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حرکت جوهری - برهان صدیقین

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
یادداشت ویژه ای با موضوع انتخابی یافت نشد
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30699
متن پرسش
با عرض سلام: در پاسخ قبلی فرمودید عین کمال یعنی بی نهایت کمال این اصل مدعاست که من اتفاقا از شما خواسته بودم اثبات فرمایید. عین کمال را اگر اینگونه تقریر کنیم که هر چه کمال هست در اوست اما کمالات بینهایت نیستند چه اشکالی دارد؟ پس بنابرین فعلا فقط به دنبال این هستم که ادله اینکه کمالات بی نهایت است را بیابم. حال اگر در سوال و جواب می گنجد بیان فرمایید والا منابع معرفی نمایید و فعلا کار به عین کمال و خدا و ... نداریم چون گفتم که در کبرا مشکل ندارم و قطعا اگر کمالات بی نهایت باشد در وجود حق مستغرق است بنابرین ادله تحقق بی نهایت بالفعل را بیان نمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در آن جواب، تنها مبانی «برهان صدیقین» تقریر شد. بحث آن را در کتاب «از برهان تا عرفان» و شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. در آن‌جا عیناً این مسئله بحث شده است. موفق باشید

30691
متن پرسش
بسمه تعالی سلام خدای با نهایت را از اعماق قلب بی نهایت من پذیرا باشید. با تشکر از پاسخ قبلیتان و عذر تصدیع خدمت استاد عرض می‌نمایم که پاسخ شما بار دیگر مرا به تامل فرو برد. ادله را بررسی کردم در پاسخ شما اندیشیدم و نتیجه را با استاد در میان می گذارم. از عین وجود بودن بی نهایتی بیرون نمی آید هرچه هست اوست درست. اما که گفته هست ها بی نهایت است این مساله نیاز به اثبات دارد. دقیقا مانند ابعاد عالم ماده است که تا کنون هم ثابت نشده است که بی نهایت است یا کرانمند. درین عالم ماده هم هر چه پیش رویم عالم ماده است ولی این اثبات نمی‌کند که ابعاد عالم بی نهایت باشد بله با برخی براهین چون برهان ترسی، سلمی، حفظ النسبه و... برخی سعی در اثبات تناهی ابعاد داشتند و برخی دیگر ابعاد را بی نهایت می‌دانند بگذریم از این مسائل جدل الطرفینی کانتی. در مورد ادله بی نهایتی خداوند آنچه من دیدم این بود که عموما تحقق بی نهایتی بالفعل را در عالم واقع پیش فرض یا امر مسلم می گیرند بعد می گویند اگر حق بی نهایت نباشد کمالی از وجود او خارج است در حالیکه ما گفتیم هر چه کمال هست در خداست اما کمالات بی نهایت نیستند بنابرین خداوند کل هستی، عین وجود، عین کمال و .. است اما اینکه کمالات بی نهایت هستند نیاز به دلیل داریم لهذا لطف کنید دلیل اینکه کمالات بی نهایت هستند را بیان کنید و چون در کبرا یعنی هر چه کمالست اوست مشکل ندارم. بنابرین حاج اصغر صغری را ثابت فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز به سراغ «برهان صدیقین» باید رفت و این‌که خداوند عین «وجود» است و نقص، عدم است پس وجود، کمال است و خداوند عین کمال است و عین کمال، یعنی بی‌نهایت کمال. موفق باشید

30650
متن پرسش
سلام استاد: در ص ۱۱۱ کتاب معرفت نفس و حشر فرمودید اساساً خود طبیعت در حقیقت آتشی است غیر محسوس که اجسام را آتش می زند و بدن ها را ذوب می نماید و پوست ها را تحلیل می برد و تبدیل می کند منظور از طبیعت چیست؟ لطفاً بیشتر توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور همان ذات عالَم ماده است که عین حرکت می‌باشد و تمام آن صفاتی که مطرح شده، مربوط به حرکت است. موفق باشید

30605
متن پرسش
سلام: در بعضی از کتب مرحوم شهید مطهری قول فلاسفه مبنی بر قدیم بودن عالم مورد تایید قرار گرفته است جنابعالی نیز عالم را قدیم می‌دانید اگر آری این دو اشکال را پاسخ دهید: ۱.قانون دوم ترمودینامیک نافی قدم عالم نیست؟ ۲. اگر عالم قدیم باشد یعنی بی نهایت به معنای واقعی کلمه زمان گذشته تا به زمان حال برسد چگونه چنین چیزی ممکن است ازل را نقطه الف در نظر بگیرید زمان حال نقطه ب همانطور که الف در بی نهایتی ب است نقطه ب هم در بی نهایتی الف است پس از ازل تا کنون بی نهایت زمان طی شده است و بی نهایت چیزی نیست که بتواند بالفعل محقق شود در ثانی اگر در زمان حال در فاصله بی نهایتی ازل هستیم آیا زمان های آینده بر بی نهایت افزوده می‌شود و آینده فوق بی نهایت است اگر آری که خلاف تعریف بی نهایت است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حرکت جوهری به خوبی روشن می‌شود که زمان، امرِ عارضی بر عالَم ماده است که عین حرکت می‌باشد و لذا نمی‌توان گفت عالَم در زمان است بلکه زمان، در إزای عالَم ظاهر می‌شود. در موضوع اصل دوم ترمودینامیک، بحث در حرکت و فرسایشی است که در پدیده‌های مادی واقع می‌باشد و همه‌ی آن‌ها در عالَمی هستند که زمان، عارضِ آن است. موفق باشید

30595
متن پرسش
به نام خداوند و عرض سلام محضر استاد طاهرزاده: در برخی سوالات نظرات مشهور در باب آغاز جهان، بحث تکامل و... را مردود دانستید اگر لطف فرمایید مجملا نظر خود را در مورد این موارد بیان فرمایید: ۱. اگر جهان با بیگ بنگ آغاز نشده نظر مقبول شما درین باره چیست؟ ۲. اینکه زمین از خورشید جدا شده و ماه از زمین مورد تاییدتان است؟ ۳. بحث تکامل که رد فرمودید آیا بدیل آن را آفرینش دفعی می‌دانید؟ درین صورت «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها» چه می‌شود؟ ۴. سایر مشهورات علوم جدیده چون کروی بودن زمین گردش آن به دور خورشید و.. مورد تایید است؟ ۵. سرنوشت جهان هستی را چه می‌دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته موارد فوق، مواردی نیست که در حوزه‌ی سؤال و جواب بگنجد. ولی به هر حال ۱. موضوع بینگ‌بنگ که مسئله‌ی آغاز را حل نمی‌کند؟ بالاخره چیزی بوده که چنین شده. به نظر می‌آید بحث فیض مدام، عالمانه‌تر باشد. ۲. تحول میمون به انسان، در مجامع علمی پذیرفته‌شده نیست. دلیلی نداریم که انسان به صورت مجزا خلق نشده باشد. آری! طی فرآیندی، به قدرت خداوند و با تدبیر او، در خاک زمینه‌ی تجلی روح انسانی توسط خدا فراهم شده. ۴. تحقیقی خاص در این مورد نداشته‌ام. نظرات مخالف و موافق را دیده‌ و شنیده‌ام. شاید هنوز نظریه‌ی کروی بودن زمین و گردش آن به دور خورشید، منطقی‌تر باشد. ۵. بحث حرکت جوهری به‌خوبی در این مورد روشن می‌کند که چگونه جهان ماده با تبدیل قوه‌هایش به فعلیت، به هویت برتری که هویت تجرد و بقاء است، سیر می‌کند. موفق باشید

30536
متن پرسش
سلام: قبلاً سیر کتب شهید مطهری را خوانده ام و مدتی هست که سیر کتب جنابعالی رو مطالعه می‌کنم. برای خواندن تفسیر المیزان الان باید شروع کنم یا اینکه مقدماتی دارد و کتابهایی از همین سیر را باید بخوانم و بعد به سراغ تفسیر بروم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین و «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها، إن‌شاءالله تفسیر شریف المیزان افق‌های خوبی را در مقابل انسان می‌گشاید به شرطی که از جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» غفلت نشود. موفق باشید

30520
متن پرسش
سلام و عرض ادب: وقتتون بخیر. عذرخواهم که وقتتون رو می‌گیرم، مسئله‌ای برام پیش اومده که خیلی اذیتم می‌کنه. بنده یک پسر ۱۷ ساله هستم و خدا رو شکر نسبتا اطلاعات دینی خوبی دارم و بحمدالله سعی بر این داشتم که طبق دستورات خداوند و ائمه زندگی کنم. رجب سال گذشته بود که تصمیم گرفتم یک چله به طور جدی مراقبه و محاسبه داشته‌باشم، البته این مراقبه اعمال سختی نداشت، فقط علاوه بر دوری از گناه، برای اعمال روزمره سعی در متعالی بودن نیّت داشتم. توی ماه رمضان همون سال، مشغول مطالعۀ کتابی دربارۀ سیرۀ امیرالمومنین بودم که کم‌کم احساس شک نسبت به حقانیت امیرالمومنین برای خلافت و ولایت پیش اومد خیلی احساس وحشتناکی بود که به لطف و عنایت خدا، بعد از تضرع و دعاهای شبانه، برطرف شد. از اون زمان تا همین امروز درگیر شک‌ها و تردیدهای مختلفم، یه بار به ائمه شک می‌کنم، یه بار به پیامبر، یه بار به عرفا و علما، یه بار به انقلاب، یه بار به فلسفۀ اسلامی و حتی نعوذبالله به خود خدا. خدا فرموده «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» لذا من هم در حد توان برای با قصد یاری اولیای خدا سعی می‌کنم با کارای رسانه‌ایم فضائل اهل بیت رو نشر بدم ولی با همۀ عنایتی که اهل بیت به من داشتن، باز هم تقریبا هر دفعه که حدیث شریف کسا رو می‌خونم شک می‌کنم که «از کجا معلوم که صحت داشته باشه، از کجا معلوم که نعوذ‌بالله...» برای رفع این شک‌ها، خیلی نیاز به استدلال ندارم چون که از نظر عقلی این عقاید رو صحیح می‌دونم، ولی یک چیزی توی وجودم هست که هروقت خدا لطف می‌کنه دلم رو نسبت به یک چیز، آروم می‌کنه، یک شک دیگه پیدا میشه، حسرت زندگی مثل یک شیعۀ عادی به دلم مونده، حسرت یه زیارت با معرفت به دلم مونده، حسرت یه روضۀ بدون تردید و بدون بی‌حرمتی به دلم مونده. آخه چه چیزی توی شاکله‌ام هست که این تردیدها رو جذب می‌کنه؟ من مگه چه گناه بزرگی کردم که باید اینطور تقاص پس بدم؟ بعضی وقتا با خودم می‌گم نکنه خدای نکرده لقمه‌ای که سر سفرمونه مشکل داره و شبهه‌ناکه؟ درسته که اونطور که زمینه و ظرفیت داشتم، عبودیت نکردم، ولی چرا باید هر روز حسرت سال قبل رو داشته باشم؟ توقع یقین ندارم ولی این حد از شک رو تقریبا توی هیچ کس ندیدم. به طور واضح دارم می‌بینم که محبتم نسبت به شهدایی مثل حاج قاسم کم شده، تبدیل شدم به یک موجود سست عنصر و بی‌اراده و در عین حال ناسپاس و احتمالا به دلیل ظاهر مذهبی، منافق. نمی‌دونم چرا باید دقیقا زمانی که هدف زندگی‌م رو پیدا کردم این بلا سرم بیاد؟ الان احساس می‌کنم نسبت به همون هدف که عبودیت و انجام تکلیف بر اساس خواسته الهیه، هم سست شدم و با اینکه عقلا ضرورتش رو فهمیدم، یه چیزی توی وجودم می‌گه که ضرورتی نداره عمل بر اساس این هدف. فکر کنم اگر توی این مسئلۀ آخر شکست بخورم، دیگه نمیتونم سر بلند کنم و توی غرایز غرق می‌شم و در حیوانیت می‌میرم. توی سن من خیلی زوده که از سطح وظیفه به غریزه تنزل پیدا کنم، خواهش می‌کنم راهنمایی کنید چطور نجات پیدا کنم از این قلب مریض؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این یک لطف باشد تا راهِ تعمق در معارف دینی که جنبه‌ی وجودی دارد، مقابل شما گشوده شود. پیشنهاد اولیه‌ی بنده، دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است همراه با شرح صوتی آن‌ها. تا إن‌شاءالله به جایی برسید که بودن‌تان عین جهان شود و آن‌جا است که هیچ شکی در میان نمی‌ماند. موفق باشید

30380
متن پرسش
سلام علیکم: در بحث برهان صدیقین صرف ادراک وجود مطلق بدون هیچ ماهیتی بوسیله عقل برای درک صحیح این برهان کافی است یا مطلب بالاتر از این حرفهاست؟ یعنی گاهی از وجودات مقید و دارای ماهیت به وجود صرف و هستی مطلق می‌رسیم چرا که هر ما به العرضی در نهایت به مابه ذاتی ختم می‌شود و گاهی هم بدون واسطه مستقیما نظر عقلی و در مرتبه بالاتر شهود قلبی به وجود و هستی داریم و برای مثال نمی‌گوییم چون اشیا را می‌بینم پس نوری هست بلکه فقط نظر به خود نور داریم که چون نوری هست اشیا را می بینم آیا درک صحیح برهان صدیقین همین است؟ جزاک الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، چه از طریق «برهان لمّی» و چه از طریق «برهان إنّی»، می‌توان عقلاً وجود مطلق را فهم کرد. ولی نظر به او از طریق مظاهر، امر دیگری است که باید قلب در میان باشد. موفق باشید

30371
متن پرسش
سلام استاد عزیز: این برداشت بنده از حرکت جوهری درست است که حرکت جوهری ناشی از آفرینشهای پی در پی خداوند است که حس ما آن را ثابت می‌بیند ولی عقل ما با دلایلی مثل حقیقت و ماهیت زمان اثبات می‌کند که جهان سیال است و تشابه صور متعاقب باعث اشتباه حس می‌شود؟ در ضمن چگونه آن حقایق عالم ملکوت که لطیف هستد وقتی تنزل و تجلی پیدا کردند متکاثف و صفت می‌شوند؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برداشت خوب و درستی است 2- در «برهان صدیقین» روشن می‌شود که نزول وجود، به جهت نقص‌هایی که در آن نزول پیدا می‌شود موجب تکاثف می‌گردد و این به جهت وجودِ مرتبه است و نه مربوط به ذات وجود باشد. موفق باشید

30340
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: استاد عزیز مقداری از بحث حرکت جوهری را با توجه به کتاب شما برای عزیزی که رشته تحصیلی اش، تجربی هست بنا به درخواست خودشان می‌گفتم. سوالی کرد که ذهنم مشغول شد. پرسید مگر در مورد عالم ماده حرف نمی‌زنیم پس چرا جوهر یا حرکت جوهری مشهود و ملموس نیست مگر ماده نیست چرا باید در مورد عالم ماده وجه عقلانی ای مطرح باشد؟ ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع جوهر، یک موضوع عقلی است که با نظر به حرکتی که در عالم ماده می‌یابیم، متوجه‌ی آن می‌شویم. لذا بنا نیست امرِ عقلی، محسوس باشد. به همین جهت جناب صدرا در مورد حرکت فرمود: حرکت، محسوسی است به کمک عقل و یا معقولی است به کمک حس. موفق باشید

30174
متن پرسش
سلام وقتتون بخیر: سوالی داشتم خدمتتون در مباحث حرکت جوهری فرمودین که چون عالم ماده هنوز بالقوه گی هاش تبدیل به بالفعل نشده و هنوز داره فیض میگیره پس هنوز قیامت نشده و حرکت این جهان به سمت قیامته ولی چون هنوز بالفعل نشده نمیتونیم بگیم چقد قیامت شده و... ولی جلسه هفتم معاد فرمودین که برزخ ظهور عالم قیامت هست و میدونیم که همین الان قیامت و برزخ هست پس اونی که در حرکت جوهری گفتین تا دنیا هست و ماده هست و بالقوه هست قیامت نمیشه سوالی که دارم اون قیامتی که در مباحث حرکت جوهری که فرمودین که هنوز اتفاق نیفتاده فرقش با این قیامتی که الان هست و ظهورشم برزخ هست چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در قیامت‌شدنِ این دنیاست، وگرنه هم‌اکنون هم برزخ هست و هم قیامت. موفق باشید

30163
متن پرسش
سلام استاد: مطلبی از شما دیدم مبنی بر اینکه انسان عاقل زود به گریه نمی افتد. استاد من یه مشکل بزرگ دارم و اونم اینه که بسیار تحت تأثیر قرار می‌گیرم و اشکم در مشکم هست. حالا دنبال این نیستم که چرا من اینجوری هستم، بلکه بنده چند سالی است نفس تنگی های شدید می گیرم که احساس می‌کنم منشاء روحی و روانی داره و به عبارتی گرفتار افسردگی و اظطراب و... هستم. به نظر شما این مشکلات روحی و روانی ناشی از اینه که بنده زیاد به خیالات و وهم میدان داده ام و عقل زمام امور را از دست داده؟! به نظر شما چیکار کنم این مشکلات روحی و روانی و افسردگی و اظطراب حل بشه تا مشکل بزرگم یعنی نفس تنگی ام هم حل بشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نتوان نظر قابل اعتمادی در این مورد داد. آنچه می‌ماند بالاخره تدبّر در قرآن و تأمّل در مباحثی مثل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» است. موفق باشید

30164
متن پرسش
سلام استاد: تو سوالای سایت تقریبا زیاد دیدم که راجع به عرفان های نوظهور سوال کردند. از اوشو و اکهارت تله گرفته تا اوپانیشادها و چاکرا و کندالینی و... البته از نحوه پاسخ های شما که اجمالی بوده برمیاد که اطلاع عمیقی از این مکاتب ندارید و در پاسخ می‌نویسید عرفان اسلامی بهترین روش برای الهی شدن انسان است. ۱. از شما درخواست دارم که عرفان اسلامی مد نظرتون رو کمی شرح بدید. ما از عرفان اسلامی فصوص و اسفار رو می‌شناسیم. البته در حد شناخت مباحثشان ۲. بنده کتاب «چگونگی به فعلیت رسیدن باورهای دینی» شما رو مطالعه کردم. ادعایی ندارم که درباره آموزه های عرفان های نوظهور هم عمیقا مطلع ام اما تا جایی که من بررسی کردم همپوشانی زیادی با مباحث این کتاب دارد. یاد جملات خودتون افتادم که می‌گفتید: علامه طباطبایی ره کتاب «این است مذهب من» گاندی رو خوندند و گفتند ما هم که همین رو میگیم. افتادم. از شما خواهش دارم کمی بیشتر بر روی این مکاتب وقت بگذارید تا ما هم به واسطه وجود پربرکت شما روشن تر بشیم. آموزه های گورجیف یا اکهارت توله (متفاوت با مایستر اکهارت هست که در یکی از پاسخ ها فرموده بودید) متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در زمان‌های گذشته مقداری به‌خصوص در مورد بودا مطالعاتی دنبال شد. جمع‌بندی بنده آن بود که بعضاً مبانی آن‌ها با توهّمات همراه است و از طرفی در مقایسه با عرفان اسلامی که مبنای آن کشف محمدی است چیز کمی نیست به‌خصوص که ما در عرفان به دنبال اُنس با محبوب ازلی هستیم که با شریعت و عبادات مطمئن پیش می‌آید. به نظر بنده مباحث «معرفت نفس» و براهین صدرایی در این وادیه‌ها کارساز است. به جواب 30067 هم سری بزنید.موفق باشید

30112
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: استاد در بحث اصالت وجود و اصالت ماهیت که فلاسفه گفتن که: مردم عادی میگن درختی که هست حرف اشتباهی است بلکه وجودی است که تو می‌بینی یعنی ما در ذهن خودمون وجود داریم و در بیرون به آن شیء درخت میگیم. طبق آیه «سُیِّرَتِ الجِبالُ فَکانَت سَرابا» (سوره نبأ) که می‌فرماید روز قیامت کوه ها حرکت می‌کند می فهمی سراب بوده، وجود بوده که تو کوه می دیدی یا مثلا میگن ماهیت، حقایقی بوده و اومده به عوالم پایین صورت پیدا کرده. یا مثلا میگن در عوالم بالا اصلا صورتی نیست همه اسماءالله هستند یه بخشی اومده در عالم پایین شکل پیدا کرده و تبدیل به کوه شده (یعنی ما چیزی به نام کوه نداریم، کوه تجلی اسم عظیم خداست) یا مثلا میگن ما اصلا چیزی به نام آب نداریم بلکه مظهر اسم حیّ را می نوشیم تازه نوشیدن هم نداریم. یا مثلا میگن حق و باطل یعنی واقعیت و توهّم. حق یعنی هر چیزی که واقعیت دارد و باطل یعنی هر چیزی توهّم است و نیست. لطفا درباره این موارد توضیح بفرمایید تا روشن تر بشوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن را دنبال بفرمایید. موفق باشید

30096
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در پاسخ به سوال 30086 فرمودید که بوی تناسخ می‌دهد ولی منظور بنده از تبدیل ماده بدن در چرخه حیات به خاک و گیاه و غیره این بود که مقایسه ای کرده باشم بین ماده بدن که با مجرد شدن نفس معدوم نمی‌شود و ماده عالم طبیعت که با قیامت عدم نمی‌شود و با توجه به اینکه خلقت تعطیل بردار نیست مجددا جهانی نو با پدیده های نو خلق می‌شود البته این برداشت بنده از سخنرانی بعضی بزرگان بود سوال قرآنی داشتم که در آیه «و من الناس من یشری نفسه ابتقاء...» که شان نزول آن علی (ع) است چطور از کلمه ناس استفاده شده که در فرهنگ قرآن شانیت پایینی دارد و مثلا از کلمه من المومنین استفاده نشده؟ جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر بخواهید تا این‌جاها در این مسائل ورود داشته باشید، لازم است سیر مطالعاتی سایت به‌خصوص مباحث «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» همراه با شرح صوتی آن را دنبال بفرمایید. وگرنه با سؤالات این‌چنینی جواب خود را نمی‌گیرید. موفق باشید

30087
متن پرسش
سلام علیکم: برداشت این حقیر از بعضی دروس شما خصوصا معاد شناسی این است که با قیامت کبری بساط عالم ماده برچیده می‌شود اگر چنین است این با قاعده منطقی که می‌گوید موجودات مجرد از ماده تجلی و ظهور دارند چگونه سازگار است یعنی تجلی عالم ملکوت سفلی که مرتبه نازله آن عالم ناسوت است قطع می‌گردد مثل اینکه نور خورشید در یک مرتیه خاص دیگر نور افشانی نکرده و منقطع شود. این تناقض ظاهری را چگونه باید حل کرد؟ جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث حرکت جوهری عرض شد که این عالم قیامت می‌شود و باز عالمی دیگر و قیامتی دیگر. در روایت داریم: «عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِم‏» - ابو حمزه ثمالى گفت از حضرت زين العابدين عليه السّلام شنيدم مي‌فرمود خداوند محمّد و علي و پاك فرزندانش را از نور عظمت خود آفريد و آنها را بصورت شبح قرار داد قبل از آفرينش مخلوقات سپس فرمود تو خيال ميكنى خداوند جز شما چيزى نيافريده بخدا سوگند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفريد كه تو در آخرين عالم قرار گرفته‌‏اى. موفق باشید

30086
متن پرسش
سلام علیکم: جمله ای از عارف و بزرگواری شنیدم که ما قیامتها داشته ایم و اولین موجودات عالم هستی در نظام مادی و ناسوتی نبوده و آخرین آن هم نیستیم و با قیامت خداوند متعال از خاکستر جهان هستی عالم جدید و آدم جدید خلق می‌کند چرا که همانطور که در قیامت صغرای انسانی ماده بدن در چرخه همین دنیا باقی می‌ماند و تغییر و تبدیل پیدا می‌کند ماده عالم ناسوت نیز معدوم نشده (با توجه به اینکه وجود عدم نمی‌شود) با گذشت ملیونها سال مستعد که شد صورت دیگری از عالم معنا به آن افاضه می‌گردد آیا این برداشت و طرز فکر درست است؟ جزاک الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌توانم به راحتی این مطلب را بپذیرم. به‌خصوص که بوی نوعی تناسخ می‌دهد. نگاه جناب صدرالمتألّهین در موضوع بحث «حرکت جوهری» چیز دیگری است که می‌فرمایند: «النّفسُ جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء». موفق باشید

30069
متن پرسش
سلام: استاد ببخشید جوابی که به سوال ۳۰۰۶۲ دادید رو نفهمیدم. بگذارید جور دیگر سوالم رو بپرسم. وقتی می‌گوییم خدا به دلیل حضور کاملتری که نسبت به امام زمان دارد به انسان نزدیکتر است یعنی چه؟ این نزدیکتر بودن خدا نسبت به امام زمان چه جوری است؟ یا وقتی می‌گوییم خدا نسبت به امام زمان حضور تمام تری نزد انسان دارد یعنی چه؟ این تمام تر بودن یعنی چه؟ تشکر استاد. ببخشید وقتتون رو می‌گیرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد این واژه‌ها را باید در بستر باوری فهمید که خداوند همه‌جا هست، ولی نزدیکی او به ما غیر از نزدیکی ما به اوست. او به ما نزدیک است به اعتبار مطلق‌بودنش، ولی ما به اندازه‌ای که از حجاب‌های دنیایی آزاد شویم، به او نزدیک می‌گردیم و نزدیکی او را می‌فهمیم. در مورد حضور هم، قضیه از همین قرار است. در این مورد خوب است که مباحث «برهان صدیقین» را دنبال بفرمایید. موفق باشید

30060
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: ببخشید که وقت شما رو گرفتم سوالی داشتم: با توجه به تاکید شما به مباحث پایه و معرفت النفس، برای یک نوجوان ۱۵ ساله کتاب (ده نکته از معرفت نفس) و مباحث برهان صدیقین و حرکت جوهری سنگین نیست؟ استاد شما گفته بودید روی این مباحث باید بدون عجله و با حوصله به مدت ۳ سال کار کرد و با توجه به این که با کنکور خیلی فاصله ندارم و می ترسم نتونم روی این مباحث خیلی خوب کار کنم و از طرفی دیگر سختی مباحث، بهتر نیست فعلا کتب: جوان و انتخاب بزرگ و آشتی با خدا رو کار کنم و ان شا ء الله در آینده این مباحث رو از اول تا پایان معاد به طور جدی کار کنم؟ با تشکر فراوان از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده فکر خوبی کرده‌اید. همان‌طور که متوجه شده‌اید عمل کنید، إن‌شاءالله برکت لازم را می‌یابید. موفق باشید

29946
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده وقتتون به خیر: استاد چند سوال داشتم ازتون خیلی ممنون میشم اگر وقت بزارید پاسخ بدید. من ۱۷ سالمه و دبیرستانی هستم و چند وقتی هست به مباحث اسلامی و قرآنی و مباحث مربوط به انقلاب علاقه مند شده ام و وظیفه ی اصلی خودم رو در راه پیشبرد انقلاب جهاد علمی می‌دانم. همانطور که رهبر هم به جهاد علمی تاکید داشته اند و بعد از شهادت آقای فخری زاده از این بابت مطمئن شدم که یکی از بیشترین کمک ها را کار جهاد علمی به انقلاب می‌کند که تروریست ها حاضر شدند چنین اقدامی را در ایران جلوی خانواده ی این شهید بزرگوار انجام دهند و من خودم را موظف می‌دانم که راه ایشان و شهدای علمی دیگر را ادامه دهم و میدونم که غرب هم از پیشرفت علمی ما می‌ترسد. از طرف دیگر میدونم که در این دوره و زمان که فتنه ها و شبهات در جهان و مخصوصا در کشور ما با کار رسانه ای بسیار قوی دشمنان روز به روز بیشتر می‌شود اگر کسی به خودسازی نپردازد و از سیم خاردار نفسش نگذرد نمی‌تواند کار جهادی انجام دهد و در شبهات غرق می‌شود. و از طرفی وظیفه ی خود می‌دانم که تا می‌توانم اصول اعتقادی خود را تقویت کنم و به خودساری بپردازم تا اولا شبهات و فتنه ها را بتوانم پشت سر بگذارم و ثانیا در حد توان بتوانم دست دیگران هم بگیرم و آنها را هم کمک کنم. اما نمی‌دانم از کجا شروع کنم از تفسیر قرآن؟ نهج البلاغه؟ مباحث مربوط به انقلاب؟ اعتقادی؟ تاریخی؟ شبهات؟ و ... شما در سایتتون سیر مطالعاتی که قرار داده اید متاسفانه ترتیب مطالعه را مشخص نکردید اگر ممکنه راهنمایی کنید از کجا شروع کنم؟ و سوال دوم هم اینکه آیا این وظیفه ای که من در رابطه خودم با انقلاب درک کرده ام وظیفه ی درستی است یا خیر؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با کتاب «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» شروع بفرمایید همراه با شرح صوتی آن‌ها. و سپس آرام‌ارام وارد بحث معاد همراه با مباحث صوتی آن بشوید. البته بدون عجله و با یک برنامه‌ی سه ساله ۲. به نظر بنده درک خوب و درستی است و موجب عاقبت به خیری می‌شود. موفق باشید

29924
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی که خیر و برکت و عاقبت بخیری را براتون آرزو دارم: در ده نکته فرمودید چیزهای وجودی قابلیت «تر گرفتن» دارند مثل وجود انسان که انسانتر می‌شود آیا درخت که وجودی است لفظ درخت تر بر آن صادق است؟ پیشاپیش متشکرم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: درخت به اعتبار حیاتش باید مدّ نظر باشد و حیات، شدت و ضعف ندارد و انسان نیز به اعتبار انسانیت‌اش باید مدّ نظر باشد که امری است معنوی و دارای شدت و ضعف، وگرنه انسان به عنوان حسن و رضا و ... که شدت و ضعف‌بردار نیست! موفق باشید

29822
متن پرسش
سلام وقتتون بخیر: چند صباحی ست که با کتاب «معرفت نفس» و «هدف حیات زمینی آدم» استاد شروع به یادگیری مباحث معرفتی و عرفانی کرده ایم. ولی برای پیگیری مباحث، با وجود وسعت معارف، سر در گم هستیم که چه مسیری را طی کنیم. لطفا راهنمایی بفرمایید که از چه مباحث یا کتابهایی برای ادامه راه بهره ببریم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مباحث «معرفت نفس» خوب است که سراغ «برهان صدیقین» و سپس مباحث «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها بروید و در کنارش، بعضی از مباحث قرآنی مثل سوره‌ی آل‌عمران را دنبال بفرمایید. موفق باشید

29818
متن پرسش
سلام استاد: شرط استفاده از صوتهای فصوص و منازل السائرین شما چی هستش؟ چه مراحلی و با چه کیفیتی حرمت شرعی استفاده از فایلها رو بلا مانع میکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا «ده نکته در معرفت نفس» و سپس «برهان صدیقین» و بعد از آن مباحث «معاد» که همه إن‌شاءالله با شرح صوتی آن دنبال شود و در کنار آن اُنس با مباحث قرآنی مثل سوره‌ی آل‌عمران؛ دنبال شود می‌توان آماده‌ی دنبال‌کردن مباحث شرح فصوص شد. موفق باشید

29742
متن پرسش
سلام: استاد بنده وقتي كتاب يا صوت معرفتي گوش مي كنم حالم خوبه، ولي بعدش همش حوصله ام سر ميره و دلم ميگيره و يه آشوبي در دلم مدام دارم، و برام هم اين سوال هست كه مثلاً حالا اومدم و كل صوت هاي معرفتي رو گوش دادم و كتابهارو هم خوندم، بعدش چي؟! توصيه شما براي خوب شدن مداوم حال روحيم چيه؟ (چون گاهي حال روحيم خوبه و گاهي بد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان گفت این یک امر طبیعی است تا إن‌شاءالله انسان به حضوری برسد که به جای حضور در عالم کثرات به عالم وجود دست یابد. در این رابطه توصیه می‌شود بعد از دنبال‌کردن مباحث «ده نکته در معرفت نفس» به بحث «برهان صدیقین» رجوع شود و هر دو بحث با شرح صوتی آن دنبال گردد. موفق باشید

29599
متن پرسش
سلام: مطالعات زیادی در مورد این سوال داشتم که آیا جهان برای ادامه حیات خود نیاز به علت حادث خود یعنی خدا دارد یا خیر؟ اکثرا از آقایان علامه طباطبایی و ملاصدرا (ره) مطالبی بیان می‌کردند که برای بنده قانع کننده نبود، بیشترین توضیح مبنی بر این بود که ممکن الوجود هر لحظه برای ممکن بودن نیاز به علت دارد و چون این جهان خودش ممکن الوجود است ... درحالیکه از نظر بنده ۱. ممکن الوجود ممکن است وجود داشته باشد ممکن است وجود نداشته باشد، اگر وجودش حادث شد دیگر نمی‌تواند وجود نداشته باشد مگر علتی دیگر بر آن واقع شود ۲. حتی اگر بر فرض محال ممکن الوجود هر لحظه نیاز به علت داشته باشد این جهان می‌تواند چند مجموعه باشد که مجموعه الف هر لحظه علتی برای مجموعه ب و مجموعه ب هرلحظه علتی برای مجموعه الف باشد و نیاز به علت حادث که همان خدا هست نباشد. لطفا از زدن مثال پرهیز کنید چرا که در مثالها تناقضات زیادی است، سوال همچنان پا برجاست: اینکه ادعا می‌کنیم وجود خدا هر لحظه برای ادامه روند این دنیا نیاز است به چه علت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن‌الوجود در ذات خود همواره ممکن‌الوجود است و لذا وقتی هم که حادث شد، برای ادامه‌ی بقاء نیاز به خلقت مدام دارد زیرا ذاتی که ممکن است، هیچ‌وقت واجبِ بالذات نمی‌شود. در این مورد خوب است «برهان صدیقین» مطالعه شود تا بین علت حقیقی و علت معدّه تفکیک گردد. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!