بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: جبر و اختیار

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
یادداشت ویژه ای با موضوع انتخابی یافت نشد
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10532
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در بحث برهان صدیقین علامه معروف به برهان واقعیت و برهان صدرا بر اساس فقز ذاتی معلول آنگاه که روشن شد که تنها یک وجود و یک واقعیت می تواند در عالم باشد و موجودات متکثر اصلا وجود نیستند بلکه ظواهر وجودند چراکه تشکیک در اصل وجود نیست بلکه در ظواهر آن است چند سوال پیش می آید که مرا مشغول کرده و نتوانستم از زاویه نگاه اصاله الوجود آن را حل کنم. 1- اگر تنها خدا در عالم است پس دلیل علم حضوری ما به خود و اینکه یقیین داریم که هستیم چیست؟ بر اساس برهان اگر بگوییم این ظهور علم الهی است و در حقیقت علم خدا به خودش است آیا به این نتیجه نمی رسیم که ما همان خدا هستیم به نازله؟ و آیا این منجر به شرک نمی شود؟ 2 - ما اگر وجود بین باشیم و همه چیز را تنها ظواهر وجود ببینیم موارد بسیاری وجود دارد که شریعت نظر ما را به ماهیت می اندازد مانند تفاوت بین رفتار با پدر و مادر و استاد با غیر یا تفاوت رفتار کافر با مومن آنجا که می فرماید و «بالوالدین احسانا» یا می فرماید «اشداء علی الکفار رحماء بینهم». آنگاه با این تفاوت ها چکار کنیم؟ 3- چگونه بپذیریم که تنها خدا در صحنه است (اگرچه از نظر برهانی کاملا پذیرفته ایم) درحالی که قرآن می فرماید جن و انس را خلق نکردیم الا لیعبدون و می دانیم که عبادت امری دو طرفه است و یک عبد می خواهد و یک معبود. آیا این خود خداست که خود را ستایش و عبادت می کند؟ پس آنگاه دلیل پاداش و عقوبت اعمال را چکار کنیم؟ 4- همانطور که اگر بگوییم اختیار ما ظهور اسم مختار خداست پس عبادت ما چرا به پای ما نوشته می شود؟ 5- بسیاری از دستورات شریعت برپایه روابط اجتماعی است و نظر به ماهیت موجودات دارد و حیثیت های اعتباری را برای آنها قائل می شود و در این صورت چگونه بازهم تنها خدا را در عالم ببینیم. 6- اگر که تنها خدا در صحنه است و براساس توحید افعالی فعل ما ظهور فعل الهی است چرا به پای ما نوشته می شود؟ مگر نه اینکه رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند آیا می پنداری که انسانی خود توانسته 40 سال خود را چنین امین و درستکار نگاه دارد؟ (الاحتجاج طبرسی) و تاکید می کنند که خداوند مرا حفظ کرده. این مشابه فرمایش قرآن در مورد حضرت یوسف است. پس من هم اگر خطایی دارم آیا خدا نخواسته درستکار باشم؟ چراکه جز خداوند در صحنه نیست. 7- چگونه ممکن است که بودن و شدن یک چیز متفاوت باشد؟ وقتی که عالم تنها مظهر اسماء الله است و وجود در هر رتبه ای بود خود را می یابد؟ 8- اگر رابطه فعل و اختیار ما با خدا رابطه ی طولی است چگونه ممکن است اراده ما با اراده الهی دوگانه شود تا ما بخواهیم اراده خود را با اراده الهی یگانه کنیم؟ 9- وقتی پذیرفتیم ظهور مختار، مختار است و فهمیدیم که آن مختار باید در همه مراتب هستی دارای ظهور اختیارش باشد و نیز پذیرفتیم در همه مراتب عالم حضور دارد پس چرا در یک مرتبه قوه است و در یک مرتبه فعلیت محض. او که اکنون در همه مراتب عالم حضور و ظهور دارد چه نیازی به بازگشت و معاد دارد؟ 10- استاد عزیز از زمانی که به قطع رسیدم که تنها خدا در صحنه است در اینکه کیستم و اینجا چکار می کنم؟ اصلا هستم یا نیستم؟ چرا شریعت؟ چرا عبادت؟ در چگونگی ارتباط با جامعه و طبیعت دچار یک سردرگمی شدم. از یک سو از دیدی که به جهان خلقت پیدا کردم شگفت زده شدم و لذت می برم که می بینم هیچ جا نیست که تنها باشم و خدا نباشد چرا که حالا خدایی که همیشه می پرسیدم کجاست را از طریق ظهوراتش دائما می بینم و از یک سو سوالات بالا دائما در ذهنم مرور می شود. لطفا راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحث وحدت شخصی وجود که روشن می‌کند اصالتاً خدا است که دارای حضور مطلق است و بقیه‌ی مخلوقات مظاهر انوار الهی هستند، منکر امکان ذاتی مخلوقات نیست زیرا ممکن‌الوجود در ذات خود ممکن‌الوجود است و حضرت حق به ممکن‌الوجود وجود می‌دهد و آن ممکن‌الوجود از جهت وجود مظهر کمالات وجود مطلق است، ولی محدودیت ممکن الوجود از خودش می‌باشد. آری وقتی ما در علم حضوری به خودمان علم داریم به اعتبار تجلی وجود مطلق در وجود امکانی ما، متوجه حضور تجلیات آن وجود مطلق در محدوده‌‌ای که ما هستیم می‌شویم نه آن‌که آن وجود در آن محدوده خدا باشد، بلکه خدا وجود مطلق است و وجود ما تجلیات آن وجود مطلق می‌باشد. 2- بنابراین ماهیّات به معنای موجوداتی که هرکدام وجود مستقل داشته باشند معنا ندارند ولی از این جهت که هرکدام امکان خاص خود را دارند معنا دارد و به همین جهت در قرآن داریم «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون‏» امر خدا آن است که اگر خواست چیزی را ایجاد کند مانند آن است که به آن بگوید بشو و می‌شود. پس در علم خدا ماهیت آن شیئ و امکان خاص‌اش بود ولی وجود نداشت و خدا به آن وجود داد و در این رابطه ما با کثرت مخلوقات روبه‌رو هستیم. 3- عبادت جنّ و انس جهت به فعلیت‌رساندن جنبه‌ی امکانی‌شان است، آری شما زمینه‌ و استعداد آن را دارید که محل تجلیات انوار بیشتر الهی شوید با عبادات زمینه‌ی طلب تکوینی خود را فراهم می‌کنید و نور الهی به جان شما می‌تابد. 4 و 5 – اختیار به عنوان یکی از لوازم وجود امکانی ما ذاتی ما است. ممکن‌الوجودی که جهت به فعلیت‌رساندن خود وجوه مختلف‌اش در صحنه است و مثل سنگ و درخت نیست که یک وجه داشته باشد، در معرض ترجیحِ به فعلیت‌رساندن این وجه یا آن وجه قرار می‌گیرد و انتخاب او ظهور می‌کند و لذا هر وجهی را انتخاب کرد چون امکان انتخاب وجه دیگری هم برای او بود آن انتخاب مربوط به خودش می‌شود. 6- وقتی ما آماده شدیم که حضرت حق انوار هدایت و تربیت خود را بر ما متجلّی کند، آیا اَدب و واقع‌بینی این نیست که متوجه لطف الهی شویم؟ ولی این بدین معنا نیست که نظر به اختیار خود جهت آماده‌کردن زمینه‌ی آن تربیت نداشته باشیم. 7- در علم کلام بحث می‌کنند که خداوند اختیار ما را اراده کرده و نه فعل ما را و روشن می‌کنند چون اختیار عین انجام فعل و ترک آن است، پس آن فعل مربوط به انسان می‌شود زیرا امکان ترک آن را نیز خداوند به او داده بود. 9- فکر می‌کنم با مرورِ نکاتی که عرض شد این مسئله هم حل می‌شود. 10- عظمت تفکر توحیدی آن است که بتوانیم بین حق و نحوه‌ی حضور او در عالم جمع کنیم که به آن وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت می‌گویند که إن‌شاءاللّه به مرور برایتان روشن می‌شود. موفق باشید
10534
متن پرسش
سلام: ما در روایاتی از امام صادق (علیه السلام) داریم که مثلا اگر فلان کار را فلان شخص در تاریخ می کرد تاریخ اینگونه تغییر می کرد و یا در سخنرانی آقا داریم که اگر شریح قاضی در مورد هانی بن عروه آن شهادت را به نفع عبیدالله نمی داد شاید تاریخ عوض شده بود و کار به قتل امام حسین (علیه السلام) نمی کشید. با این حساب تقدیر تاریخی یا موجبیت تاریخی چه می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین موارد از حضرت علی«علیه‌السلام» داریم که به کسی می‌گفتند تو سعی کن جزو لشکر عمر سعد نباشی ولی خواهی بود. این‌ها نشان می‌دهد ما یک وظیفه‌ای جهت اصلاح خود داریم و خداوند نیز اراده‌ای جهت مدیریت عالم دارد. در گرماگرم جنگ صفین جبهه‌ی معاویه به‌هم ریخت. به حضرت عرض کردند معاویه کشته شد، حضرت فرمودند او کشته نمی‌شود و بر شما حکومت خواهد کرد. سؤال کردند پس چرا با او جنگ می‌کنید؟ حضرت متذکر وظیفه‌ای شدند که به عهده دارند. شریح قاضی به وظیفه‌ی خود عمل نکرد و اگر عمل می‌کرد آن حادثه پیش نمی‌آمد، ولی از قبل نوشته شده است او به وظیفه‌ی خود عمل نمی‌کند و آن حادثه واقع می‌شود و قرآن در این رابطه در سوره‌ی حدید می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ (22) هیچ مصیبتى در زمین و نه در وجود شما روى نمى‏دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در کتابی ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است!» موفق باشید
10452
متن پرسش
بنده سوالی در ذهن دارم که اگر جواب آن را پیدا کنم مصداق آن حدیث خواهم بود که ساعتی فکر کردن از هزار سال عبادت بهتر است ان شا الله شما سبب خیر باشید. می گویند خدا نسبت به بندگانش از مادر هم دلسوزتر و مهربانتر است از طرفی در حدیث داریم که حتی مومنین هم در برزخ عذاب می بینند. مثل این است که شما یک اتوموبیل را (بدن مادی) در اختیار یک راننده ناشی قرار دهید و او را وارد یک جاده پر پیچ و خم کنید انسان اینگونه وارد یک نظام بسیار دقیق و هوشمند شده است که تاوان اشتباهاتش را باید در برزخ و قیامت بدهد. آیا اینگونه نیست؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤالات موجب رشد معارف در شما می‌شود. خداوند از مادر برای ما دلسوزتر است و لذا نتیجه و لوازم اعمال ما را به ما گوشزد می‌کند. مثل آن‌که لازمه‌ی رسیدن به منزل، طی‌کردن مسافت بین آن‌جایی که هستیم تا منزل است، حال می‌فرماید اگر در این دنیا این‌طور عمل کنی در برزخ و قیامت که با صورت اعمالت روبه‌رو می‌شوی آن صورت، چنین خصوصیاتی دارد و لذا اگر خواستی با آن روبه‌رو نشوی در این دنیا به آن عمل دست نزن. مطالعه‌ی کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن در این موارد تصور خوبی به شما می‌دهد. موفق باشید
10426
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض تسلیت. آیا خود شیطان هم دشمن بیرونی داشت (شیطان دیگری برای انحراف خود شیطان) یا نه؟ اگر جواب منفی هست، می شود گفت خود شیطان از طریق نفس اماره منحرف شد (تکبر ورزید) و ریشه شیطان بیرونی هم شیطان درونی هست. لذا برای تحقق نظام احسن که اختیار معنا پیدا کند هوای نفس کفایت می کند و شیطان کمک کننده به نفس اماره است؟ و اینکه پیامبر (ص) فرمودند شیطان من بدست خودم مسلمان شده شیطان درون است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف درستی است، بالاخره شیطان اگر دستگیره‌ای در درون ما پیدا کند وارد می شود. موفق باشید
10153
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر از اینکه زود پاسخ می دهید. می خواستم بپرسم با توجه به اینکه انسان به هر حال بدون اختیار قدم به دنیا گذاشته و بار سنگین امانت بر دوشش گذاشته می شود و گذشتن از موانع این دنیا و مهم تر از آن مراحل برزخی و اخروی سخت است چرا این همه عذاب باید ببیند؟ و چرا این همه عذاب بیشتر به صورت آتش مطرح می شود؟ در ضمن اگر در این زمینه کتاب یا جزوه ای دارید معرفی نمایید تا استفاده بیشتری ببرم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» داشته‌ ام. عنایت داشته باشید هیچ وقت در قیامت عذابی به انسان نمی‌دهند بلکه قرآن در آیه52 سوره‌ی یونس(علیه‌السلام) می‌فرماید: «ثُمَّ قیلَ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُون‏» به آن‌هایی که در دنیا ظلم کردند گفته‌ می‌شود بچشید عذاب جاودانه را، جز آن‌چه خودتان برای خودتان کسب کردید جزا داده شدید؟ در واقع ما را خلق کردند برای این که ما آینه‌ی نمایش کمالات الهی باشیم و از کمالات الهی برخوردار شویم؛ حال اگر خودمان به خودمان ظلم کردیم و چیزهای دیگر را انتخاب کردیم، تنها آثار همان اعمال‌مان را به ما می‌دهند که چون آن اعمال با فطرت ما نمی‌خواند و مطابق حقیقت خود عمل نکردیم، عذاب آور است. موفق باشید
9904
متن پرسش
سلام: قضا و قدر را می شود تغییر داد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قضا و قدر الهی قوانین و سنت‌های جاری در هستی هستند، ما نمی‌توانیم آن‌ها را تغییر دهیم ولی می‌توانیم خود را تغییر دهیم تا قضا و قدری که در راستای رحمت الهی است برای ما جاری شود. موفق باشید
9773
متن پرسش
سلام علیکم: قاعده ی 1: استاد در بحث علت و معلول اثبات شد که معلول عین ربط به علت است و معلول چون وجود استقلالی ندارد باید مدام از علت فیض بگیرد. حال اگر معلول فعلی را انجام دهد این فعل به نفس او باز می گردد و چون نفس معلول قائم به خویش نیست پس فعل او هم قائم به نفس خویش نیست. و نمی توان فعل او را جدا و مستقل از علت اصلی اش که خداوند است تصور کرد. پس می توان گفت تمام افعال به خدا باز می گردد. قاعده 2 : از طرفی هم خداوند عین وجود است و عین وجود نیز عین کمال و عین خیر است. عین خیر که بود دیگر شر معنا نمی دهد. مثل اینکه در دریا که عین تری است خشکی معنا نمی دهد. در نور ظلمت معنا نمی دهد. پس می توان نتیجه گرفت که شر از جنس عدم است. آیت الله جوادی هم در قسمتی از تفاسیرشان فرموده بودند که شر از جنس عدم است. پس شر هم مثل جهل است. حال سوال: از طرفی گفته می شود تمام افعال در عالم هستی به خدا باز می گردد و از طرفی از خداوند شر نمی رسد و می گویند شر عدمی است. پس باید هرچه در عالم رخ می دهدخیر باشد و بگوییم هیچ شری در عالم نیست. و سوال پیش می آید افعالی که در عالم رخ می دهد مثل حمله ی اسرائیل به غزه فعل خدا هست یا فعل خدا نیست؟ اگر فعل خدا هست پس باید خیر محض باشد. ولی در ظاهر ما آن را شر می پنداریم. می شود توضیحی بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید خداوند عین وجود است و از وجود جز وجود صادر نمی‌شود، ولی هر وجودی در هر مرتبه‌ای که باشد به جهت آن مرتبه‌اش خاصیت خاص خود را دارد که آن خاصیت را نباید به خدا نسبت داد، بلکه باید به آن مرتبه نسبت داد مثل حرکتی که در جوهر ماده هست و به همین جهت نمی‌گوییم خدا عین حرکت است. در مورد انسان هم وجود انسان از خدا است ولی این انسان در این مرتبه‌ی وجودی دارای اختیار است که این مربوط به خودش است و لذا هر فعلی که در اثر اختیار او انجام می‌شود مربوط به خودش می‌باشد. موفق باشید
9730
متن پرسش
سلام: خدا قوت. چرا خدای الرحمن الراحمین با اینکه می داند چه کسانی عاقبتشان جهنم است آنها را از ابتدا خلق می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به حکم جُود خود هرکس را که امکان خلق‌شدن دارد خلق می‌کند ولی او را جهنمی خلق نمی کند بلکه او خودش تصمیم می‌گیرد جهنمی شود و خداوند این را از قبل می‌داند که او با اختیار خود جهنمی می‌شود، حال اگر او را خلق نکند، خلقت او را به او نداده و این با اسم «جواد» و جُود خدا نمی‌خواند. موفق باشید
9583
متن پرسش
با سلام: شما در سوره حدید فرمودید که خداوند آینده من را می داند، این را قبول داریم و قبول که خدا اراده و اختیار را جبری من کرده است اما سوال: این حادثه ای که رخ می دهد مثلا طلاق پدر و مادر و یا اعتیاد و یا دعوای اعصاب خرد کن آنها و اذیت و آزار فرزندان یا هر مسئله ای که در زندگی رخ می دهد در دست خدا هست یا نه؟ همانطور که خودتان فرمودید خدا فقط می داند و خدا فقط اختیار داده است، خب ناخودآگاه چون در همین حد است باز دست خدا بسته است و مرا نگران می کند و نمی گذارد توکل کنم، چون می گویم که خدا اختیار داده است و هر کس هم در این دنیا می تواند هر کار که خواست بکند خب آنها اختیار می کنند که مرا بکشند و یا ضربه به من بزنند خب خدا هم که همه را آزاد گذاشته و کاری هم نمی کند چون امتحان می خواهد بکند، پس من نمی توانم باز به این خدا توکل کنم چون من باز هم دائم نگرانم که نکند که دوستم به من ضربه بزند و حق مرا بخورد خب خدا او را در ظلم کردن و نکردن آزاد گذاشته پس اگر ظلم کردن را انتخاب کرد خدا هم می گذارد که هر کاری خواست بکند خب با این وجود توکل چه معنایی می تواند داشته باشد او که ضرر خودش را آخرش به من می زند؟ و سوال دوم: 2. اینکه همه شرایط دست خداست و خدا به وجود آورده است این هم بی معنا می شود، بله از آن جهت که اختیار داده، باعث به وجود آمدن این شرایط هم می تواند غیر مستقیم باشد، اما از آن جهت که من دارم این کار را می کنم و شرایط را به وجود آوردم خب این دیگر کار خدا نیست، پس به چه معنا است که شرایط در قبضه خداست؟ آیا فقط به معنای علم داشتن به آن است که علم داشتن تنها، دست خدا را می بندد و این خیلی کم است که فقط بداند و نتواند هیچ کار دیگری بکند، خب با اعتقاد یهودیان باز خیلی فرقی نکرد؟ (البته اگر فقط بخواهیم دنیایی نگاه کنیم و قائل هم به ثواب و عقاب آخرتی نباشیم) با تشکر از جواب شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در عین آن‌که اختیار به انسان‌ها داد، به اختیار انسان‌ها علم دارد و ربوبیت خود را در دل علم به اختیار انسان‌ها انجام می‌دهد و لذا اگر فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» پس اگر انسان‌ها با اختیار خود بخواهند آبروی مؤمنی را ببرند او با ربوبیت خود مدافع آبروی آن مؤمن می‌شود. و اساساً اختیار انسان‌ها در آن حدّی است که خداوند در نظام اَحسن‌اش به آن‌ها اجازه می‌دهد و وقتی مخلوق در تمام ابعاد وجودی در قبضه‌ی خداوند است آن استقلالی که منجر به دست‌بسته‌شدن خدا باشد، پیش نمی‌آید. موفق باشید
9397
متن پرسش
با عرض سلام: یکی از دوستان بنده ایمیلی به بنده فرستاده است که با استناد به آن نتیجه میگیرد که مولوی دشمن اهلبیت است! ایشان از لحاظ علمی و مطالعه فکر نمیکنم در سطح بالایی باشد. بنده اینجا عین ایمیل ایشان را می آورم و خواهشمندم جواب آن را بدهید تا مطلب روشن شود و برای ایشان هم بفرستم: «مولوی (محمد بلخی) : ابن ملجم دست خدا بود که امام علی (ع) را کشت! (العیاذ بالله) مولوی در مثنوی در راستای جبر اندیشی عرفانی با یک دروغ پردازی از زبان امیر المؤمنین علی علیه السلام ابن ملجم را تبرئه کرده و به وی می گوید که من از تو هیچ بغضی در دلم ندارم. چرا که قاتل من تو نبودی. تو فقط آلت فعل خداوند بودی و قاتل واقعی من خداوند بود! من همی گویم برو جفّ القلم زان قلم بس سرنگون گردد علم هیچ بغضی نیست در جانم ز تو زان که این را من نمیدانم ز تو آلت حقی تو، فاعل دست حق کی زنم بر آلت حق طعن و دق! و بعد از زبان امیر المؤمنین علیه السلام به دروغ خطاب به ابن ملجم می گوید که بابت عملی که مرتکب شده ای نگران نباش، من در قیامت شفیع تو خواهم بود: لیک بیغـم تو، شفیع تو منـــم خـواجـه روحـم نـه ممــلـــوک تـــنم (مثنوی معنوی/ دفتر اول/ ص۱۹۰) بر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) لعنت»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه‌ی حضرت امام خمینی به احمد آقا آن است که: ‌ای احمد! اگر زبان این طبقه را نمی‌فهمی لا اقل انکارشان نکن. آیت‌الله تهرانی در کتاب «روح مجرد» یک بحث مفصلی در تشیّع مولوی و محیی الدین آورده‌اند و خودِ من از آیت‌الله جوادی شنیدم که مولوی در عقاید، شیعه است. مولوی در مورد علی‌ «علیه‌السلام» می‌گوید: «تو ترازوی احد خو بوده‌ای .... بل زبانه‌ی هر ترازو بوده‌ای» یعنی علی «علیه‌السلام» را ملاک حقانیت هرچیز می‌داند. از طرفی حتما می‌دانید که زبان عرفان، زبان اظهار تکوینیات نیز هست لذا عرفا حادثه‌ها را و به همان معنایی که خداوند اراده‌کرده‌است می‌نگرند. آیا می‌توان از نظر تکوین بگوییم خدا نمی‌خواسته حضرت امام حسین «علیه‌السلام» شهید شوند؟ یا این‌که از جهت تکوین همین را می‌خواسته که واقع شد و گرنه لازم می‌آید بگوییم قدرت یزید از قدرت خداوند بیشتر است. آری تشریعاً خداوند خواسته که همه حرمت حضرت امام حسین«علیه‌السلام» را به عنوان امام زمان در آن تاریخ نگه دارند. اشعاری هم که مولوی در این‌جا آورده نظر به نگاه تکوینی علی‌ «علیه‌السلام» دارد که چگونه حضرت با آن شعور تکوینی خود متوجه‌ی اراده‌ی حضرت حق در این حادثه است و نسبت به آن‌که ابن ملجم در نظام تکوین کاری انجام نداده مگر آن‌چه را خدا اراده کرده و معلوم است اولیاء الهی هر آن‌چه خدا اراده کند می‌پسندند و بدان راضی‌اند. به همین جهت می‌گوید: «آلت حقی تو، فاعل دست حق». اتفاقا مولوی از این جهت دارد ما را متوجه نگاهِ بصیر علی «علیه‌السلام» می‌کند و در همین رابطه در جایی دیگر خطاب به علی «علیه‌السلام» می‌گوید: «ای علی که جمله عقل و دیده‌ای .... شمه ای بنما از آن‌چه دیده‌ای» می‌گوید ای علی تو تنها عاقل نیستی، خودِ عقلی و خودِ بصیرت هستی و از آن حضرت تقاضا می‌کند شمه‌ای از آن بصیرت را به ما بده. موفق باشید
9359
متن پرسش
با سلام: 1. منظور از «یا من یحول بین المرء و قلبه» چیست؟ 2. در جوشن کبیر داریم که «یا من خلق الاشیا من العدم»، در حالیکه ما عدم را نیستی میدانیم پس چگونه خلق می شود، و دیگر اینکه آیا انسان قدیم است؟ 3. اینکه خدا به شیطان گفت سجده کن اما نکرد نشان از اختیار می دهد ولی از آن طرف عالم تکوین بود و اختیار معنی نمی دهد پس چه بوده؟ 4. آیا در عالم تکوین جبر هست؟ 5. آیا قضای حتمی یعنی جبر درش خوابیده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- یعنی ای خدایی که حتی از جان ما به ما نزدیک‌تری 2- یعنی ای خدایی که اشیاء را قبل از این‌که موجود باشند تو موجود کردی نه این‌که علت موجودیتشان «عدم» باشد 3- دستور حضرت حق در آن مقام که ملائکه و شیطان وجود داشتند، تکوینی است ولی همان دستور در حوزه‌ی شخصیتی که اختیار دارد حالت تشریعی به خود می‌گیرد مثل بعضی از الهاماتی که به شما به صورت تکوینی می‌رسد ولی شما با اختیار خود با آن‌ها برخورد می‌کنید 4- به همین معنا می‌توان گفت در نظام تکوین چند‌جنبه‌ای وجود ندارد که اختیار معنا داشته باشد 5- قضای حتمی یعنی همان اراده‌ای که حضرت حق برای شما کرده است ولی در هر حال این شمایید که باید در حوزه‌ی اختیارتان آن را عملیاتی کنید. موفق باشید
9308
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرامی: جمع کردن دو موضوع برام سخت شده اینکه خداوند طبق عین ثابته هر کس آن مقدار که استعداد دارد وجود میدهند و هدایت میکنند و هر شیی در دنیا در مسیر تکاملش قرار میگیرد و پیامبران فرستاده شدند تا وجودها به کمال برسند حال یک کافر طبق ذات خودش در مکانی قرار میگیرد که از دین خبری نیست و اگر در خواسته قلبیش طلب دین باشد به او میرسد چون در المیزان فرمودند رحیمت این است که هر کس طالب خوبی یا بدی باشد به او جواب داده میشود و در عهد الست هم عهد گرفته شده. سوال: چگونه کافر با اینکه ذاتش کافر هست در دنیا با وجود اختیار هم برنگشته طلب دین هم نداشته که به او برسد حال وقتی مرد و ملکاتش در کفر محکم شده چگونه میشود گفت او از آتش رها میشود؟ چون حجت بر او تمام نشده. راهنمایمان کنید. خدا حفظتان کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کس در هر حال از اول تا آخر در مقام انتخاب است و هر لحظه می‌تواند مطابق اختیاری که دارد انتخاب قبلی خود را تغییر دهد حال اگر کسی بر کفر خود پایدار ماند و نسبت به تذکر انبیاء تغییری در انتخاب خود ایجاد نکرد حجت بر او تمام شده. موفق باشید
9179
متن پرسش
با سلام: نظر شما در مورد مقاله دکتر مجتبی زارعی در نشریه مدرسه علوم اسلامی سیاسی در نقد استاد داوری چیست؟ لطفا به این سوال هم پاسخ دهید: از نظر بعضی اساتید، مباحث تقدیر تاریخی دکتر فردید به نوعی جبر تاریخی می انجامد و در این دستگاه فکری امکان وقوع انقلاب اسلامی وجود ندارد. شبیه این مطلب را استاد رحیم پور به صورت اجمالی و سربسته بدون ذکر نام دکتر فردید در همایش امام خمینی و تقدیر تاریخی عصر فرموده بودند. خواستم نظر خود را بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقاله‌ی آقای دکتر زارعی را ندیدم و تقدیر تاریخی که دکتر فردید می‌گوید همان توجهی‌ است که ما در متون دینی به سنت‌های الهی در عالم داریم و نه تنها جبر پیش نمی‌آورد بلکه انسان را به تاریخ خود آگاه می‌کند تا بداند چه کاری را می‌تواند در این تاریخ انجام دهد. در شش جلسه که در مدرسه‌ی معصومیه عرض شد، در این موارد عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
8915
متن پرسش
با سلام: آیا در عین ثابته هر شخص بیماریها و مصایبی که در زندگی پیش می آید و حتی معلولیت افراد هست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع عین ثابته‌ی افراد نباید با جبرگرایی خلط شود. این مثل آن است که یک معلم می‌داند که دانش‌آموزش با این هویتی که دارد چه موفقیت‌ها و چه شکست‌هایی در إزاء انتخاب‌هایی که می‌کند نصیبش می‌شود. بنابراین عرصه‌ی اختیار و انتخاب انسان همواره در میان است. موفق باشید
8823
متن پرسش
سلام استاد علامه طباطبایی می فرمایند: اعمال خلق - که یکى از آنها اعمال اختیارى خود او است -، هر چند که نسبتى به خود او دارد، و لیکن در حقیقت این خداى سبحان است که آن عمل را اراده و از طریق اختیار بنده اش و اقتضاى سایر اسباب ایجاد مى کند، پس در حقیقت خالق آن اعمال هم خدا است. سوال: اگر خدا آن عمل را اراده کرده باشد و از طریق اختیار بنده ایجاد کند خب این نوعی جبر بوجود نمی آید؟ یعنی وقتی بنده اختیار می کند" با اختیارش" اراده خدا را ایجاد می کند و اختیار نقش ایجاد کننده دارد نه انتخاب کننده.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: از آن جهت جبر پیش نمی‌آید که آن عمل از مسیر اختیار انسان انجام می‌گیرد، بدین معنا که انسان می‌تواند انجام ندهد زیرا خداوند خواستِ انسان را به آن عمل هدایت می‌کند نه این‌که انسان را مجبور به انجام آن عمل بنماید. موفق باشید
8664
متن پرسش
سلام علیکم استاد. استاد در جواب 8637 بنده گفته بودم که این میشود اختیار تام. شما هم گفته بودید همینطور است. سپس بنده پرسیدم پس اگر اختیار تام باشد پس ««امر بین الامرین» چه میشود؟ که در این خصوص جوابی مرقوم نفرموده بودید. سوال دوم اینکه مگر عین ثابت با عهد الست فرق میکند؟ سوم اینکه یک چیزی به ما معرفی کنید تا این قضیه عین ثابت هم مثل حرکت جوهری و برهان صدیقین و معاد و نفس برایمان حل شود.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1ـ فکر کردم متوجه هستید که بین اختیار تام و امر بین الامرین هیچ تنافی وجود ندارد؛ زیرا وقتی شما با قلم روی کاغذ می‌نویسید از یک طرف تماماً قلم نوشته و از طرف دیگر تماماً شما نوشته‌اید چون این دو در طول هم هستند و از آن‌جایی که خداوند اختیار شما را به شما داده شما در مختاربودن مجبور هستید و از طرف دیگر چون شما مختار هستید هر آن‌چه انجام می‌دهید تماماً شما انجام داده‌اید که این بحث را می‌توانید در جزوه‌ی «جبر و اختیار» یا در آخر کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» دنبال کنید. 2ـ آری تفاوت بحث عین ثابته و اقراری که حقیقت انسانیت در عهد الست نسبت به ربوبیت حضرت حق کرده‌است را عرض کردم. عین ثابته‌ی هر کس جنبه‌ی امکانی اوست که به وجود الهی، موجود شده ولی عهد الست، انعکاس حقیقت انسانیت انسان است هر چند در هر انسانی این دو با هم هستند. 3ـ فکر می‌کنم کتاب «عرفان نظری» جناب حجة‌الاسلام استاد یزدان‌پناه کمک کند. موفق باشید
8630
متن پرسش
با سلام دوباره خدمت عزیزمان. این نکته برایمان مبهم است ممکن میتواند باشد و واجب وجود میدهد، حال یهودی بودنش عین ثابته اوست یا در عهد الست و عرضه دین انتخاب کرده؟ اگر عین ثابته اوست میتوان گفت نقصی برایش نیست چون باید به اصلش برگردد یا چون خدا میداند چکارست در میان یهودیها قرارش میدهد آیا شیعیانی که یهودی میشوند عین ثابته آنها یهودیست یا انتخابشان را عوض میکنند، با همه این حرفها اگر عین ثابته ممکن همه چیز را در بر دارد چه نیازی به عهد الست هست با عرض بوزش از سوال به هم ریخته.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حقیقتِ بالفعلِ هر انسانی را با همه‌ی انتخاب‌ها و اختیاراتی که می‌کند، عین ثابته‌ی او می‌گویند. ولی فطرت هر انسانی جنبه‌ی آرمانی اوست که انسانیت انسان آن را به جهت عهد الست‌اش می‌شناسد و این دو در هر فردی تلاقی دارند ولی دو موضوع هستند. موفق باشید
8637
متن پرسش
سلام علیکم . استاد فرمودید " «امکان» ذاتیِ هر شیئ است، چیزی نیست که خالق بخواهد. خالق شیئ «امکان» را وجود می‌دهد. به قول ابن‌سینا: «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها» خداوند زردآلو را، زردآلو نکرد بلکه آن را ایجاد کرد. " پس اینکه کسی مثل سید علی آقا قاضی رضوان الله که نفس اش این قدر سعه ی بالائی داشت خودش خواسته که چنین باشد و خداوند هم او را ایجاد کرده است. درست فهمیدم؟ پس «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» چه میشود؟ اینکه اختیار تام شد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور است، پس در واقع خداوند سمیع است و طلب هر مخلوقی را می‌شنود و برآورده می‌کند و خلقت هر مخلوقی را به او می‌دهد. همان‌طور که داریم: «ربنا الذی اعطی کل شیئ خلقه» آری فرمود «خلقهُ» خلقت او را به او می‌دهد. موفق باشید
8619
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز من بعد از کمی تفکر و تحقیق در مورد ارتباط بین عین ثابته هر کس با اختیارش، به نتیجه زیر رسیدم. لطفا اگر این نتیجه گیری درست است ان را تکمیل کنید و اگر غلط است تصحیح کنید. عین ثابته هر کس، سیر هر کس است از پایین ترین مرتبه تا بالا ترین مرتبه وجودی خودش. حال هر کس با همتی که از خود نشان میدهد میتواند خود را در این سیر بالا و پایین کند. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: از این جهت حرف درستی است. زیرا اختیار ذاتی انسان است. موفق باشید
8336
متن پرسش
سلام علیکم (اصلاح سوال) با توجه با پاسخ سوال 8328 ابن ملجم چون مختار بود می توانست در حیات خود دوباره با حضرت عهد کند و ولایت حضرت علی را بپذیرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور است چون انسان در ذات خود مختار است هرچند خدا و اولیاء او می‌دانند او در آینده با اختیار خود چه چیزی را انتخاب می‌کند. موفق باشید
8343
متن پرسش
سلام. می دانیم این طور نیست که خداوند یک موجود باشد و انسان یک موجود دیگر.پس چگونه جایگاه گناه را باید فهمید. می‌گویند وقتی انسان گناه می‌کند خداوند بر او غضبناک می‌شود . در اینجا در ذهن دو موجود ایجاد می‌شود انسانی که گناه می‌کند و خدایی که بر او غضبناک می شود. لطفا توضیح کامل بفرمایید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همان‌طور که صورت‌های ذهنی شما هرکدام برای خود نسبت به صورت‌های دیگر ذهن شما مستقل هستند ولی همه در نزد شما می‌باشند، ما هرکدام خودمان هستیم ولی همه در نزد خدائیم و خود مختار می‌باشیم در عین آن‌که از نظر تکوینی و وجودی در نزد خدائیم، هر کدام می‌توانیم از نظر تشریعی و شخصی نسبت‌های متفاوت با خدا داشته باشیم. حال اگر کاری کنیم که نسبت ما با خدا ضعیف شود، صورت این نحوه جدایی تشریعی از خدا را غضب الهی نسبت به ما می‌گویند. موفق باشید
8282
متن پرسش
با سلام در کتاب هدف حیات زمینی آدم نوشته اید در داستان آدم به اختیار شیطان به سجده نکردن در عین تکوینی بودن آن اشاره کرده اید و در پاورقی فرموده اید مثل عصمت تکوینی ائمه در عین داشتن اختیار.عصمت تکوینی ائمه در عین داشتن اختیار با داشتن دو ساحت مقام نوری و نفس ناطقه قابل توجیح است،اما در مورد شیطان این مطلب را اصلا متوجه نمیشوم.اگر امکان دارد این مطلب را تبیین فرمایید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شیطان هم از آن جهت که از جنّ است و جنّ از آن جهت که دارای بدن و روح است و مثل فرشتگان نیست، و جسم شیطان از مارِج و لهیبی از آتش است ولی روح‌اش مجرد است. پس شیطان هم می‌تواند از جهت تکوینی مورد خطاب سجده باشد در عین آن‌که اختیار دارد می‌تواند دستور را انجام ندهد. در جلسه‌ی اخیر تفسیر سوره‌ی احزاب در مورد رابطه‌ی عصمت تکوینی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و اختیار آن‌ها عرایضی داشته‌ام که إن‌شاءاللّه ادامه دارد. موفق باشید
7806
متن پرسش
سلام علیکم شما در جواب سئوال عوامل خلقت در چنین زمان و مکانی فرمودید که در عین ثابته انتخاب کرده ام با توجه به عهدی که در سور ه اعراف به آن اشاره شده و ما در جواب «قالوا بلی» گفته ایم : 1- آیا این به همان و اینکه طوعا او کرها جواب داده ایم مربوط می باشد؟ 2- در اینصورت با توجه به اینکه ذره ای جبر و یا ظلم در خلقت خدا راه ندارد خلق اولیه (نوری) ما چگونه بوده است و براستی باید برای ابتدا به خیربودنمان و عاقبت به خیربودنمان را از خدا بخواهیم و شکرگزار باشیم؟ 3- لطفا برای اینکه بصورت تفصیلی اطلاعات بیشتری داشته باشم منابع مطالعاتی را راهنمایی فرمایید تا بدان رجوع نمایم. از مرحمت و توجه شما بسیار متشکرم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- عهد ما در «قالُوا بَلى‏» نظر به جنبه‌ی فطری و گرایش توحیدی ما دارد و این‌که همه‌ی مخلوقات طوعا او کرها تحت حاکمیت و دعوت الهی قرار می‌گیرند مربوط به جنبه‌ی تکوینی موجودات است و عین ثابته‌ی انسان‌ها جنبه‌ی د یگری غیر از آن دو جنبه است و به وجه امکانی آن‌ها برمی‌گردد که باید در مباحث عین ثابته در قسمت مباحث عرفانی دنبال فرمایید. 2- همین‌که ما در ذات خود ممکن الوجود هستیم و جنبه‌ی امکانی ما انسان ها ، ما را در گذرگاه‌های متفاوت برای انتخاب یکی از آن‌ها قرار می‌دهند ما در ذات خود مختار هستیم واز ابتدا تا انتها ،خودمان باید زندگی خود را انتخاب کنیم و در همین راستا از خداوند تقاضای حُسن عاقبت می‌کنیم. 3- این مباحث بیشتر در عرفان نظری به‌خصوص در فصّ شیثی از فصوص الحکم محیی‌الدین به طور دقیق مورد بررسی قرار گرفته ولی ساده تر از آن را به صورت علم کلام در کتاب «انسان و سرنوشت» شهید مطهری می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید
7789
متن پرسش
سلام استاد عزیز با عذرخواهی از تصدیع مجددا اوقات. پیرو سوال 7784، بنده سیر انسان بعد از مرگ در مقوله معاد را مد نظر داشتم. ظاهرا انسان بعد از مرگ هم سیری دارد آیا این سیر به محو کامل تشخص و تمایز انسان تا آن جا که کاملا در ذات احدی فانی شود منجر می شود یا این که انسان تا ابد شخصیت متمایز خود را در آخرت حفظ می کند؟ ظاهرا آیه کل من علیها فان و یبقی وجه ربک... با حالت اول انطباق دارد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: چون انسان با انتخاب‌های خود هویت خود را می‌سازد و ابدیت او همواره با همین هویت همراه است هیچ‌وقت تشخص او از بین نمی‌رود، در عین آن‌که در حق فانی است. فانی‌شدن آنچه در زمین است و باقی‌بودن وجه رب با این موضوع منافات ندارد، زیرا در قیامت همه‌ی مخلوقات بالحق موجودند و با وجه حقانی‌شان در محضر حق حاضر می‌شوند که در اصطلاح عرفانی به آن تلوین بعد از تمکین می‌گویند. در این مقام هر موجودی خودش است ولی با جنبه‌ی حقانی‌اش، حتی اهل جهنم با جنبه‌ی حقانی غضب الهی در قیامت هستند و جاودانه در آتش‌اند و عذاب می‌بینند. موفق باشید
7793
متن پرسش
سلام علیکم 1- چه امری و یا دلائلی سبب شده است که در یک خانواده پاک و شیعی و در این مکان ( اصفهان)و در زمان امام دوازدهم متولد شوم؟ 2- چه عواملی در میزان بندگی, ایمان و خلق و خوی اینجانب و شدت میل به خوبیها در تولدم موثر بوده است و برای رفع کاستیها و نیل به حقیقت وجودی خویش چه باید بکنم تا به مصداق حدیث نورانیت , آن نور الهی در دلم بتابد و از هدایت الهی برخوردار شوم( هدی للمتقین)؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- ما این‌ها را به عین ثابته‌ی فرد مرتبط می‌دانیم که خودش قبل از به‌دنیاآمدن چنین انتخابی را داشته 2- انسان با انتخاب‌هایش خود را می‌سازد و سرنوشت خود را مدیریت می‌کند و با قرارگرفتن در ذیل دستورات شریعت الهی زمینه‌ی تجلی نور الهی را بر قلبش فراهم می‌کند. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!