بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سیر مطالعاتی،مطالعه وتفکر

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2147
متن پرسش
5- از نظر حضرتعالی دوستانی که به این مباحث می‌پردازند چه افقی را باید در نظر داشته باشند و چه نقش تاریخی می‌توانند برای خود در نظر بگیرند؟
متن پاسخ
ما همگی مأمورِ نظر به توحید حضرت حق هستیم و هرگونه حجابی را که مانع تجلی حضرت حق باشد بر نمی‌تابیم، چه آن حجاب ابوسفیان باشد و فرهنگ جاهلیت و چه فرهنگ مدرنیته باشد. در راستای نظر به حق و انصراف از شرک، زندگی خود را معنا می‌کنیم و عملاً تاریخ خود را می‌سازیم و نقش تاریخی خود را ایفاء می‌کنیم. به حکم رجوع به حق با مباحث معرفت نفس به حضور خداوند در عالم اشاره می‌کنیم تا قلب خود و دیگران را از حضرت معبود بر نداریم و به حکم پشت‌کردن به جاهلیت مدرن و شرک، فرهنگ مدرنیته را نقد می‌کنیم که صورت لعنت الهی بر قوم ظالم است و با این کار زندگی خود را معنا می‌کنیم و نقش تاریخی خود را ایفا می‌نماییم. بنابراین ما از طریق این مباحث، سلوکی را اراده کرده‌ایم که آن را به سلوک انبیاء و اولیاء(ع) نزدیک‌تر از سلوک فردی می‌دانیم که بعضی از اهل دل در تاریخ گذشته - که امکان چنین سلوکی نبود- به آن پرداخته‌اند و آن را نهادینه کرده‌اند به طوری‌که گویا تنها سلوک همان سلوک معهودی است که قبلاً بوده و گویا قدیسان تنها کسانی هستند که به حضور اجتماعی دیانت کمتر پرداخته‌اند.
2129
متن پرسش
سلام یک سیر مطالعاتی درموضوع غرب شناسی معرفی نمایید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم کتاب‌های آقای رنه‌گنون و آقای دکتر داوری خوب است ولی بهتر است ابتدا کتاب فرهنگ و توسعه از مرحوم شهید آوینی خوانده شود. بنده خودم را در شناخت سیر مطالعاتی در غرب‌شناسی صاحب نظر نمی‌دانم چون به کتاب‌هایی که فعلا در بازار در باره‌ی غرب هست آگاهی کامل ندارم. موفق باشید
2122
متن پرسش
سلام علیکم :خیلی از افراد هستند که چندین سال است سیر تالیفات شما را در دست گرفته اند و ادعا میکنند که با مطالعه منظم این کتب قلب میگیرند آیا خروجی دیگری مد نظر شماهست ؟لازم به ذکر است این افراد از مباحث استدلالی شدیدا گریزانند به نظر شما چگونه میتوان فهمید که دیگر به ساحل رسیده ایم و باید از مرکب عقل پیاده شویم نطر قرآن در این رابطه چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هرگز خودم چنین نمی‌کنم که از مباحث استدلالی و عقلی فاصله بگیرم و معتقدم عقل به حقایق عالم بالا اشاره می‌کند و شریعت الهی راه رسیدن و انس قلب با آن حقایق را نشان می‌دهد. پس هیچ‌وقت نباید از مرکب عقل پیاده شد بلکه نباید تنها به مفهوم حقایق بسنده کرد. استدلال عقلی راه را نشان می‌دهد و چیزی نیست که انسان از آن گریزان باشد. موفق باشید
2120
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در وبلاگ حجت الاسلام حسن میلانیhttp://milani-hasan.blogfa.com نقدی در دو قسمت در مطالب تیر ماه 90 بر کتاب برهان و عرفان جنابعالی نوشته شده است اگر صلاح میدانید جوابیه ای بنویسید تا استفاده نماییم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:می دانید که دعوای بین اخباریون و حکماء چیز جدیدی نیست و بنده هم بنا ندارم وارد این دعوا ها شوم بحمد الله اساتید بزرگی در میدان هستند .تنها برای این که سوال شما را بی جواب نگذاشته باشم و وارد یک بحث فنی هم نشوم نوشته آقای حسن قربانی را تقدیم می کنم .« اسلام چه گوهریست که به دلیل انطباقش بر حقایق نظام تکوین و فطرت انسانی، در مواجهه با دشمنان خود می فرماید: «قل هاتوا برهانکم»؟ به راستی مکتبی که انسانها را دائماً به تفکر و تعقل دعوت کرده و از منکرین خود برهان طلب می کند، خود با چه برهان عقلی به سؤالات آنها پاسخ می دهد؟ ابرمرد دوران غیبت امام معصوم (عج)، امام خمینی (ره)، در سن حدود 60 سالگی پس از یک عمر کسب معارف، خودسازی و سیر و سلوک الی الله و نوشتن انواع کتابهای عمیق فقهی فلسفی عرفانی از جمله تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، سرالصلوة، رساله لقاءالله و حاشیه بر اسفار اربعه، پای در میدان مبارزه با طاغوت نهاد و شجره ی طیبه ای به نام انقلاب اسلامی را که اولین ثمره اش، نظام جمهوری اسلامی ایران بود بنا نهاد اما به واقع، عظیم تر از تغییر ساختار سیاسی در ایران، انقلاب معرفتی آن حکیم الهی بود. سرگذشت عرفا و حکمای بزرگ الهی مالامال از سختی ها و فشارهای جانسوز است. از سر بر دار شدن منصور حلاج و شیخ شهاب الدین سهروردی، تا به آتش کشیده شدن عین القضات همدانی، تا تبعید صدر المتألهین ملا صدرای شیرازی به کهک قم، تا متهم شدن به صوفی گری اولیائی همچون حاج میرزا علی آقا قاضی طباطبائی و اقدام نافرجام به قتل ایشان، تا تبعید عارف بیداردل سید حسن مسقطی از نجف اشرف، تا فحاشی و دشنام ها به امثال علامه طباطبائی و علامه حسن زاده آملی. علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) در کتاب «گفتگو با علامه حسن زاده آملی» می فرمایند: «روزی مرحوم علامه طباطبایی را در خیابان زیارت کردم و در معیت ایشان، تا درب منزلشان رفتم. به درب منزل که رسیدیم ایشان تعارف کردند. عرض کردم مرخص می شوم. ایشان، در پله بالا ایستاده بودند و من پایین بودم و رو به من کردند و گفتند: حکمای الهی این همه فحشها را شنیدند، سنگ حوادث را خوردند، قلمها به دشنام و بدگویی آنها پرداختند. این همه فقر و فلاکت و بیچارگی را از تبلیغات سوء کشیدند. گاهی به "کهک" بسر می بردند و گاهی ... با این همه حقایق را در کتابهایشان نوشتند و گفتند: آقایانی که به ما بد گفتید و فحش دادید و زندگی را در کام ما تلخ کردید و مردم را علیه ما شورانیدید،حرف این است و حق این است که نوشته ایم و برای شما گذاشته ایم، حال هر چه می خواهید بگویید. آنها حرف حقشان را نوشتند و برای نفوس مستعد به یادگار گذاشتند و تمام تلاش این هست که منطق وحی را بفهمیم.» آنگاه که سید روح الله موسوی خمینی، ، در اولین سال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جلسه ی تفسیر فلسفی عرفانی خود از سوره ی مبارکه ی حمد را به دلیل برخی اعتراض های تفرقه افکنانه نتوانست بیش از پنج جلسه ادامه دهد، حقیقت این اندیشه ی غالب در طول تاریخ بیشتر خودنمایی کرد. آن حکیم الهی و عارف کامل، در تاریخ 11 دی ماه 67، یعنی تنها چند ماه قبل از پایان عمر مبارکشان، پیامی به میخائیل گورباچف، رهبر بزرگترین دولت ملحد جهان، از طریق شاگرد محضر فلسفی عرفانی مرحوم علامه طباطبائی، آیت الله جوادی آملی ارسال کرده و آنان را به اسلام دعوت می کنند. اما ایشان کافران را با چه براهینی به اسلام فرا می خوانند؟ در این پیام آمده است: «انسان مى‏خواهد به «حق مطلق» برسد تا فانى در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگى ابدى در نهاد هر انسانى نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است. اگر جنابعالى میل داشته باشید در این زمینه‏ها تحقیق کنید، مى‏توانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‏هاى فارابى و بوعلى سینا - رحمة اللَّه‏ علیهما- در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختى بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانى کلى و نیز قوانین کلى که هر گونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهاى سهروردى - رحمة اللَّه علیه- در حکمت اشراق مراجعه نموده، و براى جنابعالى شرح کنند که جسم و هر موجود مادى دیگر به نور صِرف که منزه از حس مى‏باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودىِ ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسى است. و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین - رضوان اللَّه تعالى علیه و حشره اللَّه مع النبیین والصالحین- مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده، و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمى‏کنم و از کتب عرفا و بخصوص محى الدین ابن عربى نام نمى‏برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهى قم گردانید، تا پس از چند سالى با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهى از آن امکان ندارد.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 223) آن فیلسوف کبیر، کمتر از دو ماه بعد در تاریخ سوم اسفند ماه 67، در نامه ای به روحانیون و طلاب حوزه علمیه که به منشور روحانیت معروف شد، دردمندانه اینچنین نوشت: «عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان ازاین دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است . وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهرا فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و درسیاست ]و[ حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد .به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیاس و روحانی کاردان و زیرک ، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت .و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجی ، کفر و فلسفه و عرفان ، گناه و شرک بشمار می رفت . در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم ، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم . تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان ومجد واقعی حوزه ها را حفظ نمود.» پس از این مجاهدت معرفتی امام برای شکستن جو مخالفت با عرفان و فلسفه الهی، اخیراً جریانی از دینداران، متأسفانه به هر دلیلی، تردیدهایی در باب فلسفه و عرفان اسلامی به راه انداختند و بسیاری را دچار شبهه نمودند. سفر تاریخی فرزند خلف امام خمینی، حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی) به شهر مقدس قم و سخنان صریح، شفاف و مکرر ایشان در این باب که حاکی از اهمیت موضوع است، حجت را بر همه ی مؤمنین تمام کرد. ایشان در جمع مردم قم اینگونه از امام بزرگوار یاد کردند: «همه‌ى دنیا بدانند این انقلاب، یک انقلاب دینى و مذهبى است؛ هیچ تفسیر به رأیى، هیچ تفسیر مادى‌اى از این انقلاب نمیشود کرد؛ خاستگاهش قم است؛ رهبرش یک فقیه، یک فیلسوف، یک عالم بزرگ، یک روحانى معنوى است. شناسنامه‌ى انقلاب، اینجور در همه‌ى دنیا شناخته شده است.» و در جمع طلاب حوزه ی علمیه فرمودند: «اجتهاد مخصوص فقه هم نیست؛ در علوم عقلى، در فلسفه، در کلام، اجتهاد کسانى که فنان این فنون هستند، امر لازمى است. اگر این اجتهاد نباشد، خواهیم شد آب راکد.» « امروز حوزه نباید در صحنه‌هاى متعدد فلسفى و فقهى و کلامى در دنیا غائب باشد. این همه سؤال در دنیا و در مسائل گوناگون مطرح است؛ پاسخ حوزه چیست؟ نه باید غائب باشد، نه باید منفعل باشد؛ هر دو ضرر دارد. فکر نو لازم است، پاسخ به نیازهاى نوبه‌نو لازم است که دارد مثل سیل در دنیا مطرح میشود؛ باید شما برایش جواب فراهم کنید. جواب شما باید ناظر باشد به این نیاز، و نیز ناظر باشد به پاسخهائى که مکاتب و فرقه‌هاى گوناگون میدهند. اگر از جوابهاى آنها غافل باشید، پاسخ شما نمیتواند کار خودش را انجام دهد. باید پاسخ قوى، منطقى و قانع کننده بیاورید وسط. باید پاسخها در دنیا مطرح شود. دائم بایستى صادرات قم - همان طور که عرض کردیم، این قلب معرفتى دنیاى اسلام - پمپاژ بشود.» «یک مسئله، مسئله‌ى درس فلسفه و رشته‌ى فلسفه است. توجه بکنید؛ اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشته‌ى فلسفه و علم فلسفه؛ هر کدام از اینها مسئولیتى دارند. رشته‌ى فقه مسئولیاتى دارد، فلسفه هم مسئولیتهاى بزرگى بر دوش دارد. پرچم فلسفه‌ى اسلامى دست حوزه‌هاى علمیه بوده است و باید باشد و بماند. اگر شما این پرچم را زمین بگذارید، دیگرانى که احیاناً صلاحیت لازم را ندارند، این پرچم را برمیدارند؛ تدریس فلسفه و دانش فلسفه مى‌افتد دست کسانى که شاید صلاحیتهاى لازم را برایش نداشته باشند. امروز اگر نظام و جامعه‌ى ما از فلسفه محروم بماند، در مقابل این شبهات گوناگون، این فلسفه‌هاى وارداتى مختلف، لخت و بى‌دفاع خواهد ماند. آن چیزى که میتواند جواب شماها را بدهد، غالباً فقه نیست؛ علوم عقلى است؛ فلسفه و کلام. اینها لازم است. در حوزه، اینها رشته‌هاى مهمی است. رشته‌ى مهم دیگر، تفسیر است؛ انس با قرآن، معرفت قرآنى. ما نباید از تفسیر محروم بمانیم. درس تفسیر مهم است، درس فلسفه مهم است؛ اینها رشته‌هاى بسیار باارزشى است.» «امروز در همه‌ى دنیا اینجور است که وضع نظام مادى و فشار مادى و مادیت، جوانها را بى‌حوصله میکند؛ جوانها را افسرده میکند. در یک چنین وضعى، دستگیر جوانها، توجه به معنویت و اخلاق است. علت اینکه مى‌بینید عرفانهاى کاذب رشد پیدا میکند و یک عده‌اى طرفشان میروند، همین است؛ نیاز هست. جوان ما در حوزه‌ى علمیه - جوان طلبه؛ چه دختر، چه پسر - نیازمند تهذیب است. ما قله‌هاى تهذیب داریم. در همین قم، مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى، مرحوم علامه‌ى طباطبائى، مرحوم آقاى بهجت، مرحوم آقاى بهاءالدینى (رضوان اللَّه تعالى علیهم) قله‌هاى تهذیب در حوزه بودند. رفتار اینها، شناخت زندگى اینها، حرفهاى اینها، خودش یکى از شفابخش‌ترین چیزهائى است که میتواند انسان را آرام کند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائى بدهد، دلها را نورانى کند. در نجف بزرگانى بودند؛ سلسله‌ى شاگردان مرحوم آخوند ملاحسینقلى تا مرحوم آقاى قاضى و دیگران و دیگران؛ اینها برجستگانند. به نحله‌هاى فکرى و عرفانى اینها هم کارى نداریم. در اینجا مسئله، مسئله‌ى نظرى نیست. بعضى‌ها نحله‌هاى مختلفى هم داشتند. مرحوم سید مرتضى کشمیرى (رضوان اللَّه تعالى علیه) یکى از اساتید مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى است؛ اما نحله‌ى فکرى اینها بکلى از هم متفاوت است. ایشان از داشتن یک کتابى بشدت منع میکند، ایشان به آن کتاب عشق میورزد؛ منافاتى ندارد. همین بزرگانى که در مشهد بودند، مردمانى بودند که ما اینها را به تقوا و طهارت و پاکیزگى شناختیم؛ مرحوم حاج میرزا جواد آقاى تهرانى، مرحوم حاج شیخ مجتبى و امثال ایشان؛ اینها هم همین جورند. عمده این است که این دل زنگار گرفته را یک زبان معنوى، یک سخن برخاسته‌ى از دل شفا ببخشد و این زنگار را برطرف کند. بنابراین ما اینجا بحث عرفانهاى نظرى را نداریم.» به فرموده علامه حسن زاده آملی، فلسفه تفسیر برهانی قرآن کریم و عرفان تفسیر انفسی قرآن کریم است. ایشان در رساله شریف «صد کلمه در معرفت نفس» می فرماید: « آن که انسان کامل است، به تعبیر عارف، مبیّن حقایق اسماء است. فیلسوف گوید :فیلسوف کامل امام است، که فلسفه، علم به حقایق اشیاء است و اشیاء اسماء عینی اند. قرآن کریم فرماید: و علم آدم الأسماء کلها، و کل شیء احصیناه فی إمام مبین. پس قرآن و عرفان و برهان را از یکدیگر جدایی نیست.» اکنون به حول و قوه الهی، انقلاب عظیم معرفتی به رهبری امام خمینی در حال به بار نشستن است و سخنان شاگرد اول مکتب ایشان، امام خامنه ای حکیم در شهر مقدس قم همه ی سدّهای فراروی اسلام ناب محمدی را شکسته و نویدبخش برپایی بنای عظیم تمدن اسلامی جهانشمول است. إن‌شاء الله به امید آن روز» موفق باشید.
2121
متن پرسش
بسمه تعالی عرض سلام دارم خدمت استاد طاهرزاده بنده 21 سال و چند ماه سن دارم. استاد حدود یک سال است که با شما آشنا شده ام.در طول این مدت به صورت پراکنده از طریق کتاب جزوه و سی دی با مباحث آشنا شده ام. ولی حالا قصد دارم از ابتدا شروع کنم و به صورت سیر مطالعاتی و مستمر خود را در اختیار مباحث قرار دهم. این است که در ابتدای کار چند سوال برایم مطرح است که خواهشمندم راهنمایی فرمایید. آنطور که من فهمیده ام اگر خود را در اختیار مباحث قرار دهیم و اعمال عبادی خود را هم انجام دهیم در حالت سیر و سلوک قرار گرفته ایم و این بسیار ارزشمند است.حال اگر اشتباه میکنم خواهشا راهنمایی نمایید. بنده جزوه ضرورت مطالعه را که مطالعه میکردم شما چند سیر مطالعاتی پیشنهاد کردید که یکی از آنها مربوط به آثار حضرت امام(ره) بود. حال نمیدانم سیر مطالعاتی را پیرامون مباحث شما داشته باشم یا حضرت امام.البته بیشتر به مباحث شما علاقه دارم ولی فکر میکنم کمی برایم دیر شده است. از طرف دیگر وقتی پیگیر مباحث هستم برنامه هایی مثل سمت خدا و این شبها را که از طریق رسانه ملی پخش میشوند تا حد قابل توجهی از دست میدهم. چون بنده دانشجو هستم و فعالیتهای درسی هم دارم حقیقتش را بخواهید نمیتوانم به طور همزمان پیگیر هردو باشم.این است که خواهشمندم در این زمینه هم مرا راهنمایی فرمایید. از پاسخ شما بسیار سپاسگذارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- مباحثی مثل «ده نکته از معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و بحث معاد مقدمه می‌شود که آثار حضرت امام را راحت بفهمید 2- بالاخره به خودتان برنامه بدهید و بدون عجله هرکاری را در جای خودش انجام دهید. ابتدا زمانی که برای دروس دانشگاهی می‌گذارید را معلوم کنید و در وقت اضافه بقیه‌ی کارها را جای دهید. موفق باشید
2091
متن پرسش
با سلام بنده این سوال را ارسال کردم ولی هفته هاست جوابی دریافت نکرده ام!!!! «با سلام من از جناب عالی شنیدم که فرمودید :«من پیشرفتم را مدیون کسانی هستم که مرا به فکر کردن واداشتند» میخواستم بپرسم فکر کردن یعنی چه ؟ چه مقدماتی دارد؟ چگونه وارد عالم تفکرو تعقل باید شد؟ من نیز دوست دارم با راهنمایی شما مسیر شما را ادامه دهم . باتشکر اگر مرا به تفصیل راهنمایی نمایید.» اگر لطف میفرمایید پاسخ دهید متشکر میشوم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده این سوال را جواب دادم و با شماره‌ی 2028 در سایت هست. در پرسش و پاسخ سایت، قسمت همه‌ی موارد را بزنید و به شماره‌ی 2028 رجوع فرمایید. موفق باشید.
2088
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی : مدت تقریبا دوساله که به یک حالتی در روحم دچار شدم. خیلی از ضعف ان در رنجم و به ادعیه ها و قران پناه بردم. دانشجوی رشته معارف قرانیم..ومشکلی در اعتقاداتم ندارم بلکه بسیار به انها پایبندم وبه انها عشق میورزم.....بااین وجود نمیدانم چرایه حسه تکراری بودن روی زندگیم سایه افکنده...که هیچ چیزی برا التیام ان در دنیا نمیبینم. ....اگرچه گذران زندگی می کنم اما متاع های دنیا اگر هم یک شبه برای من مهیا شود التیامی برای این حس من نیست....بسیار عذاب میکشم و میدانم مشکل من یک مشکل روحی است....امابه هر دری زدم تا حال موفق به مهار این حس ناخوشایند نشدم ....نمیدانم چکار کنم....خواهش میکنم ازسوالم سرسری گذر نکنید ومرادر یافتن به ارامش روحیم یاری فرمایید....(حسی راکه میگویم در صورتی است که اعتقاد به معاد دارم نه مثل بعضی ها که فکر می کنندشاید هم خبری بعد این دنیا نباشد ...امامن به لطف خدا این اعتقاداتم راقبول دارم...میدانم هرروزکه میگذرد اگر با خداباشیم به کمالمان نزدیکتر میشویم اما باز این حس مدام عذابم می دهد)
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سعی بفرمایید اعتقاداتتان را از حالت حصولی به حضوری تبدیل کنید. مباحث معرفت النفسی اگر به روش حضوری دنبال شود خوب است. بعد از بحث معرفت نفس کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» انشاء الله مفید خواهد بود. موفق باشید.
2073
متن پرسش
باعرض سلام منظور ازتقویت اعتماد بنفس درعرف معمول ودیدگاه دین جیست وتقویت کدام نفس است لطفا جندکتاب معرفی بفرماییید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اعتماد به نفس به معنای واقعی همان اعتماد بر حق است و صورت عملی آن همان توکل است. با تدبّر در قرآن و روایات توحیدی مسأله حل می‌شود. موفق باشید
2074
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد استاد بنده از حدود سال 85 بحث برهان صدیقین را توفیق داشتم ودر خدمت شما کارکردم(بنده از همان وقت دوست داشتم تخصصی تر و فلسفی تر بحث توحید را دنبال کنم.)بنده دانشجو بودم وخب درس های دانشگاهیم هم بود اما بنده کم وبیش بعضی ازکتاب های شما را مطالعه کردم و بحث ده نکته ازمعرفت النفس را هم کامل با سیدی های شما کارکردم. استاد بنده مشکلی که دارم این است که بسیار دچارانکاروشک و تردید میشوم که انگارهیچی دستم نیست و خودم تعجب میکنم که این پیگیریها که کردم کجارفته.خواستم بنده را راهنمایی بفرمایید.والبته خودم حس میکنم که هنوز به قو ل شماعقلم ورزیده نشده ودوست دارم مبحث توحید را استدلالی تر و فلسفی تر دنبال کنم اما نمیدانم چه براهین یا کتبی را کار کنم.ممنون میشوم اگر بنده را راهنمایی کنید. استاد بنده با شوق بسیار وپس از دعای بسیار به زیارت اقا امام رضا (ع )مشرف شدم اما انجا هم این انکار دست ازسرمن برنداشت بنده سعی کردم تا ان جا که ممکن بود اعمال زیارت اقا را به جا اورم اما به دلیل این انکار وشک و تردید حال خوبی نداشتم واین احساس اون حسه معاشقه ی زیارت رااز من گرفت.یا مثلا در هنگام نماز خواندن یا زیارات ائمه فکرهای قبیح در ذهنم می اید یا قبل از ان در دوره ای توهین های بدی نسبت به حضرت حق در ذهنم می امد و این خودم را عصبانی میکرد و بدش حالم بد میشد. استاد لطف کنید و بنده را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌که مباحث را دنبال کنید و مباحث معاد و خویشن پنهان را دنبال کنید و مسیر خود را به حب اهل بیت (علیهم‌السلام) برسانید به مرور جان شما با حقیقت مأنوس می‌شود و در آن حالت نه تنها شک و انکار از میان می‌رود بلکه نورٌ عَلی نُور خواهد شد و شیطان از ایجاد وسوسه مأیوس می‌شود. موفق باشید
2063
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد محترم دختری 27 ساله و مجرد هستم که در یکی از بهترین دانشگاههای فنی-مهندسی ایران، با رتبه عالی، در مقطع دکتری در حال تحصیل می باشم. کمتر از یکسال است که به لطف خدا با جنابعالی و اندیشه ی شما آشنا شده و آن را به عنوان راهنمای طریق زندگی خود برگزیده ام. آثار شما و خصوصا اندیشه ی کتاب زن آنگونه که باید باشد بر من تأثیر زیادی داشته است. تا قبل از این، درس و دانشگاه برایم اهمیت زیادی داشت و حتی در تدارک سفر به خارج از ایران برای ادامه تحصیل بودم ولی در این مورد به جهت زن بودن و مشکلات این نوع زندگی برای زنان همواره نگران و مردد بوده و مرتبا از خدا می خواستم تا راه درست را به من نشان دهد، تا اینکه طی ماجراهایی با آثار شما آشنا شده و قید سفر خارج را زدم. حالا نمی دانم آیا باز دچار افراط شده ام یا در مسیر درست هستم: در درسم سست شده ام و فکر میکنم درس خواندن و کار کردن در محیط دانشگاه برایم (خصوصا در حال تجرد) مانع بزرگ رشد معنوی است؛ از طرفی فکر بیت المالی که در همه ی این سالها صرف تحصیلم شده، زحمات پدر و مادر، استعداد خدادادی و همه ی عمری که فقط در پای خوب درس خواندن گذاشتم نمی گذارد به راحتی قید همه چیز را بزنم و از طرفی نگرانم که بیش از این، عمر را در این دنیا بیهوده (و برای اعتباریات) سپری کنم و توشه ی قابلی برای آخرت برندارم! لطفا به من بفرمایید که (با این تضاد) وظیفه من در قبال خودم و مملکت اسلامی چیست؟ اکنون که در مرحله ای هستم که باید هرچه زودتر مسیر کاریم را مشخص کنم چه تصمیمی بگیرم که هم از وظیفه ی اجتماعیم غافل نشوم و هم پاکی و لطافت روح زنانه ام را برای فردای زندگی مشترک و مسئولیت اصلیم حفظ کنم؟ التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم می‌توانید جواب سوالتان را در جواب‌های قبلی که خواهران در همین رابطه سوال فرمودند پیدا کنید. بنده فکر می‌کنم هنر شما باید آن باشد که بتوانید فعالیّت‌های اجتماعی و سلوک فردی را جمع کنید و غفلت حاکی از حضور در محیط دانشگاه را با غلبه‌‌ بر حالت معنوی ‌خود کم کنید و کار را ادامه دهید. موفق باشید
2053
متن پرسش
با سلام واحترام دختری.........ساله دانشجوی سال........روانشناسی هستم با دغدغه های بسیار درزمینه غربی بودن این رشته!مدتهاست که در تعارضی سرگردانم.خیلی این در و آن در زده ام...بسیار فکر کرده ام... با دیگران صحبت کرده ام ...ولی به نتیجه ای نرسیده ام.راستش به رشته ام علاقه مندم وخیلی دوست دارم در راستای صحبتهای آقا در زمینه بومی سازی علوم انسانی با کمک خدا قدمی هرچند کوچک بردارم و ادای تکلیف کنم...از طرفی این مسئله نیز رهایم نمی کند که برای ادامه تحصیل وانجام کارعلمی -پژوهشی مجبورم با نامحرم درارتباط باشم. واین باور قلبی راهم دارم که ارتباط با نامحرم هرچقدرهم که حدود را رعایت کنم واز لحاظ شرع پسندیده عمل کنم اثراتش را خواهد گذاشت مسیر سلوک وقرب را برایم سخت تر ودورتر خواهد کرد...حجاب های جانم رابیشتر خواهد کرد...توفیقات را سلب خواهدکرد و... نزدیک 2سال است که دراین تعارض اسیرم.نمی خواهم بیشتر ازاین جونی ام وفرصتهای ناب را در این بلاتکلیفی از دست بدهم. البته هدف اصلی واساسی ام برایم مشخص است: خشنودی خدا و آقا امام زمان(روحی له الفداء).ولی تکلیفم را نمی توانم تشخیص دهم؟! خواهش میکنم لطف کنید مرا راهنمایی بفرمایید.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌فرمایند: «آن کسانى که سابقه دارند، میدانند که زنان، هم در دوران مبارزه نقش داشتند، هم بخصوص در همان دوران انقلاب - یعنى آن یک سال و نیمى که حرکت انقلابىِ عمومى شروع شد - نقش داشتند. زنان یک نقش مؤثر و بى‌جایگزین داشتند؛ که اگر نبودند زنان توى این اجتماعات، بلاشک این اجتماعات عظیم و این تظاهرات عظیم، آن اثر را نمیبخشید؛ ... و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسى که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلى چیزهاى دیگرى که اول او فهمید، در حالى که هیچکدام از ماها نمیفهمیدیم - همچنان که امام نقش مردم را فهمید. امام تأثیر حضور مردم را درک کرد، آن وقتى که هیچ کس درک نمیکرد. بزرگانى با یک تعبیرات زشتى به ما میگفتند که شما فکر میکنید با همین مردم میشود کار بزرگى انجام داد؟! آنچنان با تحقیر حرف میزدند، کأنه اصلاً انسان نیست آن کسى که به او اشاره میکنند! امام نه؛ امام قدر مردم را دانست، مردم را شناخت، توانائى‌هاى آنها را درک کرد، کشف کرد، فراخوان داد. امام چون صادق بود، چون سخن از آن دل پاکِ بزرگِ نورانى بیرون مى‌آمد، اثر گذاشت؛ لذا همه آمدند توى میدان. آن روزى که روز تشکیل کمیته بود، از همه‌ى قشرها آمدند توى کمیته؛ دانشجو آمد، استاد آمد، طلبه آمد، عالم طراز بالا آمد، مردم کوچه و بازار آمدند؛ آمدند عضو کمیته شدند. آن روزى که نوبت جنگ شد، همه به دستور امام رفتند داخل میدان جنگ شدند. آن روزى که امام در اواخر عمرش فرمود باید بروید، بسازید، درست کنید - استغناء - آمدند وارد میدان سازندگى شدند. آن راهگشائى‌ها تا امروز هم ادامه دارد. به نظر من الان هم هرچه ما داریم پیش میرویم، ضرب دست امام است. ایشان آنچنان این گوى را محکم پرتاب کرده، که حالا حالاها امثال بنده باید دنبالش بدویم. این مردم حرکت کردند. نسل به نسل هم دارد دست به دست میشود. امام در زمینه‌ى زن هم همین جور بود. امام نقش زنان را فهمید؛ والّا بودند بزرگانى از علما که ما با اینها بگومگو داشتیم، که اصلاً زنها در تظاهرات شرکت بکنند یا نکنند! آنها میگفتند زنها در تظاهرات شرکت نکنند. آن حصار محکمى که انسان به او تکیه میداد، خاطرجمع میشد، تا بتواند در مقابل اینجور نظراتى که از مراکز مهمى هم ارائه میشد، بایستد، حصار رأى امام و فکر امام و عزم امام بود. رحمت خداى متعال تا ابدالآبدین بر این مرد بزرگ باد. به هر حال نقش زنان، یک نقش بى‌بدیلى است. پس خود این نقش، اقتضاء میکند؛ چون آینده دارد. تازه از عمر انقلاب، سى و دو سال گذشته. سى دو سال براى یک انسان هم عمر جوانى است، چه برسد براى یک تاریخ. این نظام الهى باید صدها سال عمر کند. ما هنوز در اول جوانى‌اش هستیم. آینده احتیاج دارد به این حضور زنانه در مجموعه‌ى حضور ملى. پس بایستى ما راجع به مسئله‌ى زن و حفظ این ظرفیت که در جامعه‌ى ما وجود دارد، تلاش کنیم. »(14/10/90‍.) با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب باید در عین حضور در مجامع علمی رعایت دستورات الهی را بکنید. إن‌شاءالله با نظر به هدف مقدسی که دارید حجاب‌ها زودگذر خواهند بود. موفق باشید
2033
متن پرسش
بنام خدا سلام علیکم بنده23سالم هست و باکتب شما آشنا هستم مادر شهرستان هستیم ویگروه7-8نفره هستیم ومیخواهیم در دوبخش باصطلاح کارفرهنگی کنیم:1.اول برای همین گروه 7-8نفره که بین15-23سال دارند چه برنامه ایی یا موضوعی را شروع کنیم. 2. وبرای هیئتی دانش آموزی که هر هفته زیارت ال یاسین برگزار میشود چه برنامه ایی را درپیش بگیریم. نظرخودم با توجه به کتب وجزوات شما ودیگران موضوعات زیر است؟1.فرهنگ وزندگی غرب2.اصول دین که با معرفت نفس شروع کنیم 3.مطالبا رهبری وجنگ نرم لطفا نظرات تون را بفرمایید لطفا اگر اشکالی نداردپاسخ به ایمیلم ارسال شود سوالات قبلی را که م پرسیدم در سایت پیدا نکردم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای گروه خودتان سیر مطالعاتی «ده نکته» و «برهان صدیقین» و «معاد» خوب است به شرطی که از مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و کتاب‌های مربوطه غافل نباشید. در مورد هیئت باید شرایط را در نظر گرفت اگر کسی بتواند بحثی از نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که در کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» طرح شده است به صورت تذکر مطرح کند خوب است و یا فرازی از کتاب «بصیرت و انتظار فرج» را در فرصت کوتاهی برای جمع بخواند انشاء الله مفید خواهد بود. موفق باشید
2028
متن پرسش
با سلام من از جناب عالی شنیدم که فرمودید :«من پیشرفتم را مدیون کسانی هستم که مرا به فکر کردن واداشتند» میخواستم بپرسم فکر کردن یعنی چه ؟ چه مقدماتی دارد؟ چگونه وارد عالم تفکرو تعقل باید شد؟ من نیز دوست دارم با راهنمایی شما مسیر شما را ادامه دهم . باتشکر اگر مرا به تفصیل راهنمایی نمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به جای تقلید از تفکر بقیه و با تکرار سخن بقیه در برخورد با هر سخنی با ملاک‌های عقلی و قرآنی و روایی مطالب را بسنجیم و از طرف دیگر با افرادی مأنوس باشیم که اندیشه‌ی ما را مخاطب قرار می‌دهند و همواره با عقل ما سخن می‌گویند. موفق باشید
2029
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیزتر از حانم ضمن قبولی طاعات و عبادات شما در ماه رجب بنده هرروز مجبورم بخاطر رفتن به سر کار 200 کیلومتر رفت و آمد داشته باشم گاهی با خودم میگویم که این کار جون برای در آوردن رزق و از طرفی کمک به انقلاب است و برا ی این است که من میخواستم حلال در بیاورم که مجبورم این همه راه بیایم پس خیلی باارزش است اما گاهی احساس میکنم جون با سرعت و وسایل نقلیه ای که با طبیعت معارضند سر و کار دارم این کار کار بیهوده ای است از طرفی همسرم حاضر به زندگی در شهرستان کاری من نیست می خواستم شما راهنماییم کنید تا آرام بگیرم و از این دغدغه راحت بشوم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: سعی بفرمایید در طول راه با مطالعه‌ی کتاب و یا با گوش‌دادن مطالب دینی و علمی ذهن خود را گرفتار سرعت ماشین و طول سفر نگردانید. موفق باشید
2021
متن پرسش
با سلام استاد بزرگوار چندی است که به اتفاق دوست عزیزی منتظر فرصتی برای مطالعه اثار شما بودیم. هردو کتب گوناگونی را از شما مطالعه کرده و فایل صوتی چندید اثر از شما را گوش داده بودیم، اما با دریافت سیر مطالعاتی که بر سایت هست تصمیم گرفتیم دراین مسیر حرکت کنیم و چند کتاب را هم مطالعهه کرده ایم ضمن مرور اثار متوجه مطابقت کامل تیتر های کتاب مجمل ده نکته با کتاب خویشتن پنهان که شرح همین نکات است شدیم به نظر شما خواندن ده نکته جدای از خویشتن پنهان ضروری است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به جواب شماره‌ی 2016 رجوع فرمایید. موفق باشید
2022
متن پرسش
با عرض سلام در روایات در باب اندیشیدن زیاد تاکید داریم همچنین عبارات قرآنی مثل (افلا یعقلون) ولی سوال من این است «قلوب یعقلون بها » یعنی چه ؟ و چگونه کسب میشود ؟ یا به تعبیری محقق میشود؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: «بها» نظر به سنتی دارد که چگونه منکران نبوت را هلاک نمود و با عبرت‌گرفتن از سرنوشت آن اقوام قلب انسان به چنین شعوری دست می‌یابد. موفق باشید
2016
متن پرسش
با سلام باتوجه به اینکه کتاب خویشتن پنهان شرح ده نکته است، لزوم به خواندن ده نکته قبل از خویشتن پنهان هست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعد از ده نکته لازم است بحث برهان صدیقین و معاد را دنبال کنید و پس از مدتی که آماده شدید به کتاب «خویشتن پنهان» بپردازید. موفق باشید
1998
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم اینجانب پایه 1 حوزه علمیه می باشم باتوجه به تاکیدات مقام معظم رهبری، به نظر حضرتعالی از چه پایه ای باید مطالعه فلسفه را شروع کرد و از چه کتابی؟ چه مدتی باید بر روی فلسفه سرمایه گذاری کرد؟ بسیار ممنون و متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: پس از گذراندن ادبیات و ملکه‌شدن در آن خوب است که بدایه و نهایه را به مرور بخوانید، ولی اسفار را چند سال که درس خارج را گذراندید شروع کنید. شاید برای ابتدای کار کتاب «ده نکته از معرفت نفس» و «از برهان تا عرفان» قسمت برهان صدیقین همراه با سی‌دی کافی باشد. موفق باشید
1957
متن پرسش
سلام علیکم! در احادیثی که راجع به ثواب اعمال است گاها انسان با احادیثی مواجه می شود که برای یک عمل بسیار کوچک و اندک که شاید حداکثر یکی دو ساعت وقت از انسان بگیرد ثوابهائی نقل شده که آنچنان عجیب و زیاد است که انسان نمی تواند آنها را باور کند. مثلا در حدیث داریم:«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ جَلَسَ بَیْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ فِی الْمَغْرِبِ کَانَ کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّه‏» المحاسن ج1 ص50 خوب جلسه بین اذان و اقامه کار خاصی نیست که این حدیث عجیب در موردش آمده است. یک جلسه بین اذان و اقامه که حداکثر دو سه ثانیه طول می کشد و هیچ زحمت و خرجی هم ندارد کجا و غلتیدن در خون خود در جهاد فی سبیل الله کجا؟؟؟!!! یعنی واقعا این دو عمل را می توان یکی دانست؟؟!! یا مثلا عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ یَجْهَرُ بِهَا صَوْتَهُ کَانَ کَالشَّاهِرِ سَیْفَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا سِرّاً کَانَ کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا عَشْرَ مَرَّاتٍ غُفِرَتْ لَهُ عَلَى نَحْوِ أَلْفِ ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ.»کافی ج2 ص621 این هم مانند قبل. یعنی واقعا خواندن یک سوره قدر مانند شمشیر کشیدن در راه خداست؟؟؟!!! جهادی که کلی زحمت دارد کلی درد سر دارد امکان شهادت هست امکان مجروحی هست امکان اسیری هست در زمانه فعلی امکان شیمیا ئی شدن و میکروبی شدن که نه تنها خود فرد درد سر می کشد بلکه اثراتش در نسلهای بعد از او هم دیده می شود و ... کجا و یک سوره قدر خواندن کجا؟؟؟!!! یا مثلا در احادیث اعمال خاص برخی شبها که مثلا می فرمایند هر کس در این شب(مانند شب اول رجب یا لیلة الرغائب) فلان اعمال را انجام دهد گناهی از او نمی ماند مگر اینکه آمرزیده شود هر چند به تعداد قطرات باران های باریده شده باشد یا تعبیرات مشابه. خوب فهم صحیح از این روایات چیست!؟ یعنی اگر کسی عمری گناه کند بعد یکبار در عمرش فلان اعمال را بجا بیاورد همگی بخشیده خواهد شد!؟
متن پاسخ
اسمه تعالی؛ علیکم السلام: آیت‌الله ملکی تبریزی«رحمة‌الله‌علیه» در کتاب شریف «المراقبات» همین بحث را پیش می‌کشند و می‌فرمایند درست است که به ظاهر یک عمل کم هزینه است و آن‌همه نتیجه ولی با این‌همه می‌بینید که بسیاری موفق به انجام آن نمی‌شوند زیرا روحیه‌ی خاصی باید در میان باشد که با اعتماد به وعده‌ی الهی به آن عملِ به ظاهر کم‌هزینه دست بزند . شاید هم آن‌همه ثواب به جهت آن است که آن عمل کم‌هزینه زمینه‌ی ایجاد شخصتی می‌شود که موفق به جهاد فی‌سبیل‌الله می‌گردد. موفق باشید
1965
متن پرسش
سلام علیکم. آیا پیشنهادی برای سیر مطالعاتی در مورد فلسفه هنردارید؟ همچنین بغیر از مباحث شهید آوینی و مرحوم مددپور چه افراد دیگری را در این زمینه توصیه میکنید؟ با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده در این مورد. صاحب‌نظر نیستم باید با آقایان دکتر محمدعلی رجبی ودکتر محمد رجبی ارتباط بر قرار کنید. موفق باشید
1952
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند مدت زیادی سرگردان بودم و مباحث دینی هیچ کدام پاسخ سوال مرا نداشت تا اینکه جوان و 10 نکته را کار کردم و اکنون هم برهان را با استاد کار میکنم. عاشق هنر بودم و با اینکه در کنکور رتبه بالایی نداشتم ولی فرصت پیام نور هم کافی بود تا به آنچه می خواهم برسم. (تحول در هنر به سوی هنر اسلامی) اما فتوای مرجعم و فضای آکادمیک دانشگاه مرا به حوزه کشاند. وقتی آمدم کاملا میدانستم بخاطر یک تکلیف آمدم و شروع علمی عالی داشتم اما بعد از مدتی مثل آنکه گم کردم چرا باید اینطور درس بخوانم. شما در آشتی با خدا می گویید علم اعتبار است و افتخار به آن ما را به پوچی می یکشاند حال باید چکار کنم و چه چیزی را نمیدانم که دیگر نمیتوانم آنطور درسبخوانم؟ چه چیزی عامل مجاهدتهای علمی بزرگان حوزه است؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: علم جنبه‌ی طریقیت دارد و راهی است که ما را متوجه هدف می‌کند تا آن‌جایی که مرحوم ملاصدرا می‌فرماید: «المعرفة بذر المشاهده» معرفت به حقایق بذری می‌شود که آرام‌آرام قلب متوجه خودِ حقایق می‌شود. علوم اعتباری مثل ادبیات عرب نیز جنبه‌ی طریقیت دارد و ما را در راهی قرار می‌دهد که با زبان حقیقت یعنی قرآن و روایت آشنا می‌شویم همچنان که علم فقه ما را از احکامی آگاه می‌کند که شرط رسیدن به محبوبمان در رعایت آن احکام است. وقتی جایگاه هر علمی را بشناسیم إن‌شاءالله مجاهدت علمی ما شروع می‌شود و آگاهانه و عالمانه وارد بندگی پروردگارمان خواهیم شد. موفق باشید
1953
متن پرسش
سلام خدمت استاد چه کسی می تواند بگوید که نظر اسلام در فلان مورد این است؟ چه کسی می تواند تبلیغ دین بکند؟ باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ چه درسهایی خوانده باشد؟ آیا اساتید معارف دانشگاه ها به صرف خواندن دروسی در مورد اسلام می توانند تبلیغ دین بکنند و نگاه خود به دین را ترویج کنند؟ آیا امثال حضرت عالی که خود به مطالعه علوم حوزوی پرداخته اند و مجتهد در فقه نیستید حق نشر معارف اسلام را دارند؟(خواهشا نفرمایید بنده یک معلم هستم ، شما اکنون در معارف دینی تولیدات زیادی داشته اید که منحصر به شماست) امثال آقای بانکی که دکترای فلسفه دارند حق دارند در این سطح به تبلیغ دین بپردازند؟
متن پاسخ
.باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که یک فقیه در فقه مجتهد‌است و بقیه باید احکام دین را از فقیه بگیرند و در عین حال آن فقیه ممکن است در تفسیر و یا فلسفه خودش مقلد باشد و از امثال علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» مطلب را بگیرند. شما هم اگر در کلام و یا فلسفه و یا عرفان در حدّی رسیدید که صاحب‌نظر شدید وظیفه دارید اسلام را نشر دهید و حقیقت اسلام را به گوش مردم برسانید. اساتید معارف وقتی یک یا چند موضوع از موضوعات کلامی و یا فلسفی را به خوبی فهمیدند مثل برهان در اثبات خدا یا صفات و اسماء الهی یا برهان در وجود معاد، وظیفه دارند آن را نشر دهند زیرا «زکات العلم نشره» زکات علم نشر آن است. همچنان که اگر استاد معارف شما با مطالعه‌ی تفسیر المیزان از طریق شرح علامه طباطبایی«رحمه‌الله‌علیه» متوجه پیام بعضی از آیات و روایات شد وظیفه دارد آن را نشر دهد. مگر این‌همه روحانی که مسئول تبلیغ اسلام هستند مجتهدند؟ این‌ها وظیفه دارند از طریقی صحیح اسلام را بگیرند و نشر دهند. موفق باشید
1932
متن پرسش
سلام علیکم یکی از مشکلات طلاب این است که حوزه آنها را به صورت جامع رشد نمی دهد. یعنی در نهایت دید جامعی نسبت به دین (قرآن، روایات، علوم مختلفت تفسیر و تاریخ و ...) ندارند. آیا سیر درسی و مطالعاتی ای وجود دارد که طلبه از سال اول آن را دنبال کند تا در نهایت واقعا اسلام شناس شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حوزه‌های علمیه طوری طلبه را از نظر علمی تربیت می‌کنند که به خوبی می‌تواند به متون دینی مراجعه نماید و بهره‌ی لازم را از آن‌ها ببرد و بقیه‌ی انسان‌ها را نیز از متون دینی بهره‌مند کند. اشکال کار آن است که طلبه گمان کند فقط باید آن موضوعاتی که در حوزه تدریس می‌شود را بداند، در حالی که سیره‌ی بزرگانی مثل امام و شهید مطهری‌ها این بود که با زمینه‌ی حوزوی که داشتند خودشان به متون روایی و فلسفی و عرفانی رجوع می‌کردند و خود را توانا می‌ساختند. طلبه در سال‌های اول حتی تا دوره‌ی سطح باید سعی کند بیشترین وقت خود را صرف ادبیات و سایر متون درسی کند و در حدّ محدودی به بقیه‌ی کتاب‌ها رجوع کند تا آن‌که در درس خارج فرصت پرداختن به قرآن و برهان و عرفان به نحو مناسب برایش پیش آید. موفق باشید
1903
متن پرسش
بسمه تعالی سلام دانشجویی هستم درحال تدوین پایان نامه.با اینکه موضوع رساله ام را مطابق علاقه ام انتخاب کردم،ولی با گذشت3ماه شروع تدوین هنوز کار قابل توجهی درپیشبرد آن نکردم. دربرنامه ریزی دچار اهمال کاری بسیاری هستم.به روانشناس مراجعه کردم.به تشخیص ایشان بنده فردی آرمانگرا درهدف ودرعین حال اهمالکار هستم. در درسم موفق بوده ام.ولی ویژگی بارزم دقیقه نودی کار کردن است. به اذعان دوستان واطرافیان فرد باهوش وبا حاقظه قوی هستم.ولی تلاش زیادی در بهتر کردن موقعیتم نداشتم. ازجمله اینکه بخونم برای دانشگاههای عالی وبرتر. همیشه تنبل وسست بودم. البته این2-3ساله.قبلا وقتمو تلف نمیکردم. برای ساعات زندگی ام برنامه داشتم.از حرفهای بیهوده وجلسه های لهو ولعب پرهیز میکردم به هوای اینکه سخنرانی گوش بدم.کتابی بخونم وعلمم را افزایش بدم.ملی الان تنبل وبی حوصله شدم.برای پایان نامه در روز وقت زیادی نمیذارم. فکرم بسیار مشغول شده.حتی عبادت وراز ونیازهام هم مثل قبل نیست.برای مطالعه حرص وولع زیادی مثل قبل ندارم. بیشتر کتابها را تکراری میدانم.ازتنوع خوشم میاد.وخلاصه یه دل زدگی درمن ایجاد شده که من راه برون رفت ازاونو نمیدونم. نمیدونم چطوری برنامه بریزم. پایان نامم را پیش ببرم.افکارم را متمرکز کنم. عبادت با حال داشته باشم.متشکر میشم منو راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اولاً: نگران نباشید این حالت می‌آید و می‌رود. ثانیاً: یک برنامه‌ریزی کنید و بدون آن‌که به خودتان سخت بگیرید هرچیزی را در جای خودش قرار دهید و بدون نگرانی و با یک برنامه‌ی ساده کار پایان‌نامه را شروع کنید خودش جلو می‌رود. موفق باشید
1902
متن پرسش
سلام استاد چی کار کنم من تازه فهمیدم دیگران رو خودم می دونم زندگیم شده تقلید اصلا از خودم انگاری هیچی ندارم . کتاب هم خوندم مخصوصا کتاب های انسان شناسی یک و دو و جوان و انتخاب بزرگ رو هم خوندم ولی نمی دونم چرا اینجوریم . چیکار کنم .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: هر اندازه انسان با اندیشه و تفکر جلو برود به خودش نزدیک می‌شود و در آن صورت اگر هم از کسی تقلید کند به اعتبار آن‌که عقل او پذیرفته است که مثل آن کس عمل کند که در این صورت تقلیدی واقع نشده. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!