بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حرکت جوهری - برهان صدیقین

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
یادداشت ویژه ای با موضوع انتخابی یافت نشد
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
31815
متن پرسش

سلام استاد: بنده بعضی جاهای شرح شما بر کتاب از برهان تا عرفان رو متوجه نمیشم. به همین علت مجبورم به صورت سوال اونها رو مطرح کنم. ممنون بابت توجهتون. در جلسه اول بیان می‌کنید که نورانیت اگر قابل اشاره کردن باشه که دیگه توحید نیست. چرا؟ اینجا منظورتون از توحید چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید همان حضور نور یگانه عالم است. ما به اشیاء می‌توانیم اشاره کنیم ولی به یگانگی عالم که نمی‌توان اشاره کرد. موفق باشید

31804
متن پرسش

استاد سلام: یک ویدئو در کلیپ زیر اومده که میخواد برهان صدیقین رو رد کنه لطف می کنید به اون پاسخ بدید. خدا خیرتون بده فقط با فیلترشکن باید وصل بشید https://www.youtube.com/watch?v=Zck0vOa-Vsc

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که این نوع مباحث برای مخاطبان آن، برداشت‌های متفاوتی را پیش می‌آورد. رفقا باید بفرمایند کدام نکته و کدام جمله از آن ویدئو منظور نظرشان می‌باشد تا بر همان نکته متمرکز شویم. موفق باشید

31794
متن پرسش

با سلام: چگونه از منظر نظریه حقیقت و رقیقت می‌توان آیاتی که در آن از رویت و لقای خداوند صحبت شده استفاده کرد؟ چنانچه در کتاب یا جلسه ای مفصل در مورد آن فرمایش مفصل داشته اید خوشحال می‌شوم آدرس آن مفصل را در کنار جواب مجمل همین مجال داشته باشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع را می‌توانید در مباحث «اصالت وجود» و تشکیکی‌بودن آن دنبال بفرمایید از آن جهت که «وجود» به عنوان حقیقی‌ترین حقایق، دارای شدت و ضعف است. پیشنهاد می‌شود سری به کتاب «از برهان تا عرفان» در قسمت «برهان صدیقین» بزنید. موفق باشید

31745
متن پرسش
بسمه تعالی بازخوانی هویت دینی و ملی محضر طربناک استاد سلام و درود: کره زمین در چه زمان و فضایی رو به نیستی و زوال می‌رود؟ برای تبیین بیشتر سوال باید عرض کنم: ما در مباحث معرفت النفسی داریم که اگر انسان در شرایط و بستر طبیعی رشد کند و عواملی مثل چشم زخم و تصادف و بیماری های غیر منتظره انسان را زودتر از وقت مقدر حیاتشان به وادی مرگ جسمی نکشاند، به تدریج از جایی به بعد این روح احساس می‌کند با نظر به این جسم نمی‌تواند ادامه حیات دهد و باید از نظر و تدبیر جسم دست بردارد و به عالم بالا برود. حال سوال این است که رسیدن قیامت و نابودی کره زمین هم در این ساحت اتفاق می افتد؟ یعنی روح جمعی بشر (منظور روح تکوینی که مختص همه ماست) در آینده به چنان تعالی و معنویتی در کره زمین نائل می‌گردد که گویا دیگر نمی‌توان در کره ای مادی با چنان ظرفیت متعالی و معنوی زندگی کرد و آن هنگام است که خورشید افول می‌کند و در نفخ صور می‌دمند تا روح جامع بشری که روزی از عالم ملکوت به عالم ماده آمده بود دوباره از عام ماده به عالم ملکوت برود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بحث «حرکت جوهری» در این مورد بسیار کارساز است زیرا در هر صورت نفوس انسانی تحت تجلیات انوار الهی همراه با عالم ماده در کلیت‌شان از قوه به فعل می‌رسد و در همین رابطه انسانِ آخرالزمانی به میان می‌آید. موفق باشید

31695
متن پرسش
سلام علیکم: جناب استاد گرانقدر آقای طاهرزاده اینجانب مردی ۴۰ ساله دارای مدرک فوق دکتری در علوم پزشکی هستم که بیش از ۱۰ سال خارج از ایران زندگی می کنم. شخصا به عرفان عملی اسلامی گرایش دارم و مطالبی از اساتیدی نظیر علامه حسن زاده آملی و دیگر بزرگان را دنبال می کنم. اخیرا فردی نام حضرتعالی را به من معرفی کرد. غرض از اینکه مصدع اوقات می شوم اینکه اگر صلاح می دانید دستورالعمل سلوکی و یا چهله ای که متناسب برای یک فرد مبتدی باشد، برایم ارائه فرمائید. و من الله توفیق. بسیار سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه بنده به رفقا پیشنهاد می‌کنم مطالب معرفتی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» در ابتدای امر و سپس انس با مباحث قرآنی است که مطالب روی سایت هست. موفق باشید

31577
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: خدا شما را حفظ کنه و بر طول عمر شما بیافزاید. سوال شماره 31550 سوال بنده هم هست که مدتهاست به آن فکر می‌کنم ولی از جوابی که شما فرمودید، پاسخم را نگرفتم. لطف می‌کنید توضیح بیشتری بدید و مطلب را باز کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحث مبتنی بر مباحث مربوط به «حرکت جوهری» است به همین جهت خوب است اگر فرصت داشتید مباحث حرکت جوهری را در کتاب «از برهان تا عرفان» که روی سایت هست، دنبال بفرمایید. موفق باشید

31584
متن پرسش
سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: ببخشید استاد در بخشی از کتاب زن می‌فرمایید؛ « بشر همواره سه نوع «بودن» داشته كه عبارت است از «معنايِ بودن»، «حقيقتِ بودن» و «شكل و سرايِ بودن»، كه اگر اين سه بودن برايش درست حاصل شود، ديگر خود را بي خانمان و بي وطن احساس نمي كند.» خواستم بپرسم مراد از هرکدام از این سه نوع بودن دقیقا چی هست؟! مرزشون رو دقیق نمیتونم تفکیک کنم. متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان مقدمه فهم این مطالب، خوب است که مباحث معرفت نفس و «برهان صدیقین» را دنبال فرمایید. موفق باشید

31571
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: چنانچه آگاهی دارید طی سالهای اخیر و با گسترش فضای مجازی انتشار شبهات اعتقادی بویژه بین جوانان گسترش یافته. اخیرا دختر خانم جوان دانشجویی یک مقاله حدود ۶۰ صفحه ای برای من فرستاده با عنوان برهان شر که در این مقاله سعی شده همه نظریات و دلایل و تفاسیر مربوط به وجود شرور در عالم مطرح و پاسخ علی الظاهر استدلالی داده شود و در پایان نتیجه گرفته شده که وجود شرور دلیل بر عدم وجود خداست! لطفا اگر در این زمینه توضیحات راهکار و توصیه ای دارید بفرمایید. آیا واقع برای یک جوان ۲۰ ساله هیچگونه دلیل منطقی قانع کننده ی علمی فلسفی وجود ندارد که تناقض مسئله شر با وجود یک خدای خیر مطلق حکیم توانا را حل کند!؟ با کمال تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً این مباحث، بیشتر در محافل فکریِ غربی مطرح است که پشتوانه‌های معرفتی کاملی برای فهم جایگاه شرور ندارند. کافی است شما سری به کتاب گرانقدر «عدل الهی» استاد مطهری بزنید و یا با «برهان صدیقین» جناب صدرالمتألّهین آشنا شوید تا ملاحظه کنید چه اندازه زیبا می‌توان جایگاه شرور را در حکمت الهی مشخص نمود. موفق باشید

31550
متن پرسش
سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: استاد اگر « فس جمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» هست (به این معنی که انسان ابتدا فقط ماده هست و بدن مادی با حرکت جوهری قوه‌هایش بسترِ فعلیتِ تجرد_که همان نفس باشد_ می‌شود. (تعبیر استاد دینانی از این جمله و بیان مراد ملاصدرا ره از جمله‌شان.)، این مطلب با این جمله که «نفس بدن متناسب با خودش را شکل می‌دهد» به چه معنایی قابل جمع هست؟(چراکه جمله دوم اینگونه به ذهن متبادر می‌کند که نفس پیش از شکل‌گیری بدن یک فعالیتی دارد که بدن خود را شکل می‌دهد. آیا می‌توان مراد از شکل دهیِ بدن توسط نفس را اینگونه بدانیم که فعلیت تجرد به عنوان فضل و فعلیت بعید جهت صورت مادی را مشخص می‌کند؟!) اگر غیر این هست، این تجرد اخیر نفس در بستر بدن مادی، چگونه با روایت امیرالمؤمنین (ع) قابل جمع هست که ارواح هزاران سال پیش از بدن خلق شده اند؟ (یعنی فعلیت پیدا کرده اند؟!؟!) تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ارواح، قبل از ابدان در علم خدا در مقام امکان ذاتی خود حاضرند ولی تعیّن و به فعلیت‌درآمدن‌شان منوط به بدنی است مناسب آن روح، و حال که آن بدن را انتخاب کنند وقتِ نزول فیض الهی است تا آن بدن با تبدیل قوه‌هایش به فعلیتِ مناسب، بستر تحقق آن روح شود. اگر جسم با حرکت جوهری آماده نمی‌شد آن روح، محقق نمی‌گشت. موفق باشید

31323
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام. وقتتون بخیر و عافیت. با توجه به حرکت جوهری وقتی قوای عالم تماما فعلیت یافت قیامت می شود، lیوم تبدل الارض بغیر الارض» بنابراین چطور می توان گفت عالم ماده همیشه استمرار دارد و دائما خلقتهای متعدد داریم؟و دایره ی وجود استمرار دارد؟ یعنی اون زمین که تبدیل شد به الارض از جنس مجرد در قیامت، زمین مادی دیگری خلق می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از آن جهت که تجلی، تعطیل‌بردار نیست و لذا باز زمینی و باز حرکتی و باز فیضی برای تبدیل ما به‌القوه‌ها به ما به‌الفعل. موفق باشید

31285
متن پرسش
عرض سلام و ادب، وقتتون بخیر: در کتاب معرفه النفس و حشر گفته شده رابطه ی بدن و نفس رابطه ی قوه و فعل است و نفس صورت و بدن ماده ی آن است. این مسئله چطور با نقش ابزاری بدن که مشائی بیشتر به آن قائل هستند و در جلسات معاد توضیح فرمودید جور هست در حالی که ملاصدرا (ره) می فرمایند که بدن نازله ی حقیقت روح است ولی در اون جلسات گفته شد که بدن ابزاری هست برای روح چون تمام جلوات اون را به نزول ندارد. پس چگونه این نفس جسمانیه الحدوث هست در حالی که بدن نازله ی او نیست. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چند نکته در این سؤال نهفته است. آری! در بحث معرفت نفس، بدن به معنای بدن برزخی است که با اراده‌های ممتد نفس ناطقه ساخته می‌شود و به همین جهت بعضی بدن‌های برزخی زشت و بعضی زیباست، مطابق اراده‌هایی که آن را ساخته است. و این غیر از بدن مادی است که به عنوان ابزار در اختیار نفس ناطقه است و می‌تواند موجب کمال آن نفس شود.

جسمانیة الحدوث بودن نفس را باید در حرکت جوهری مدّ نظر قرار دهید که چگونه جسم با پذیرش فیض وجود، مابه‌القوه‌های خود را به فعلیت می‌رساند تا آن‌جایی که بستر فیضانِ نفس می‌شود. موفق باشید

31231
متن پرسش
سلام استاد: در جوابی که به سوال ۳۱۲۲۵ دادید چرا اولش حرفم رو تایید کردید ولی آخرش باز یک چیز دیگه فرمودید؟ اولش گفتید نکته درستی می‌فرمایید (این حرفتون یعنی اینکه سایر موجودات محل ظهور «همه» اسماء الهی هستند منتها نه به شدتی که یک انسان می‌تواند باشد) ولی آخرش گفتید: سایر موجودات محل ظهور اسم یا اسمایی هستند (این حرفتون یعنی اینکه سایر موجودات محل ظهور «همه» اسماء الهی نیستند) آخرش هستند یا نیستند؟ اگر نیستند پس چطور امیرالمومنین مثلا به سنگ که نگاه می‌کرد اسم الله (که جامع تمام اسماء الهی است) را میدید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نگاه کلی آن سخن، سخن درستی بود و در عین دقت به آنچه عرض شد باید ملاحظه بفرمایید که نگاه حضرت در آن روایت، با توجه به معیّت حضرت حق است با موجودات، و این ربطی به مظهریت آن موجودات ندارد و به همین جهت حضرت می‌فرمایند: «ما رأیتُ شیئاً إلا و رایتُ الله قبله و معه و بعده». و بحث معیت حضرت حق با هر اسمی از مباحث خوبی است که در عرفان مورد بحث قرار می‌گیرد. موفق باشید

31232
متن پرسش
سلام علیکم: در اواخر بحث برهان صدیقین فرمودید که بین وحدت تشکیکی و وحدت شخصی فرق هاست. خواستم بگم درسته که در برداشت اولیه از تشکیک وجود ما مراتبی را تصور می‌کنیم ولی اگر خوب نگاه کنیم (خصوصا با تطبیق این مطالب به مباحث وحدت نفس با قوایش که در کتاب ده نکته گذراندیم) بین تشکیک وجود و وحدت وجود فرقی نمی‌بینیم. فرقش اینه که تشکیک در وجود مربوط به ذهن است و وحدت وجود مربوط به خارج است. درسته استاد؟ آخه من از اول برهان سعی کردم مطالب رو با وحدت من و قوایم در موطنهای مختلف چک بکنم به خاطر همین از اول برهان تا آخرش وقتی از تشکیک وجود صحبت می‌شد من برداشت وحدت وجود می‌کردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود، در ذات خود دارای وحدت شخصی است ولی در نسبت با ما، ظهوراتش متفاوت است و بدین لحاظ، وحدتش نسبت به ما تشکیکی می‌باشد. موفق باشید

31226
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به مباحث برهان صدیقین می‌توانیم بگوییم موجودات از جهت «ماهیت» خدا نیستند ولی از جهت «وجود» خدا هستند؟ یعنی وجود وقتی محدود میشه دارای ماهیت میشه که این ماهیت خدا نیست ولی از جهت اینکه این «وجود» همان عین وجود است که محدود شده خدا هست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجود» به خودی خود یک مفهوم است و آنچه در خارج واقع است مظاهر وجود است با شدت و ضعف خاص خودش و در این رابطه وجود مطلق است که می‌توان گفت مقام حضرت حق می‌باشد و چون سایر مراتب وجود، وجودِ مطلق نیستند مصداق وجود خداوند نمی‌باشند. موفق باشید

31225
متن پرسش
سلام علیکم: در رابطه با برهان صدیقین چندتا سوال برام پیش اومده: ۱. در کتاب فرمودید که هر درجه از وجود، عین همان درجه از علم، حیات، قدرت و... هست. سوالم اینه: یعنی هر درجه از وجود، متناسب با درجه ی وجودیش جامع تمام اسماء و صفات خداست؟ اگر بله؛ پس چرا فقط می‌گوییم انسان جامع تمام اسماء و صفات الهی است؟ در صورتی که بقیه موجودات هم هستند. منتها هر موجودی راست خودش جامع تمام اسماء است که البته انسان قابلیت ظهور تامِ تمام اسماء را دارد. ۲. یه چیزی از این برهان برداشت کردم و اونم اینه که: خدا اگر بخواهد قیامت برپا کند، آیا درست است که بگوییم قیامت به وسیله مظهر تام خدا که حضرت مهدی (عج) باشد انجام می‌شود؟یعنی این اراده حضرت مهدی (عج) است که قیامت برپا می‌کند که البته این اراده تجلی تام اراده الهی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نکته درستی می‌فرمایید ولی عنایت داشته باشید انسان محل ظهور کمالات الهی می‌تواند باشد زیرا مختار است و خلیفه الله در زمین است ولی سایر موجودات مطابق مرتبه خود محل ظهور اسم یا اسمایی می‌باشند. ۲. برپاییِ قیامت امری است تکوینی که بحث آن در «حرکت جوهری» شده است. موفق باشید

31217
متن پرسش
سلام بر استاد طاهرزاده: ۱. آیا نابودی عالم در اثر حرکت جوهری مختص عالم ماده است یا عوالم مثال و عقول را هم در برمی‌گیرد. ۲. اگر فقط ماده نابود می‌شود مرگ جبرئیل و ملک الموت و... که در روایات گویا آمده به چه معناست؟ ۳. برای آفرینش مجدد، حق ماده جدید را از عدم می آفریند؟ و درین صورت جایگاه آن سخن که نه موجود معدوم می‌شود و نه معدوم موجود کجاست؟ ۴. مکانیسم خلق ماده جدید به صورت بیگ بنگ است یا به صورت دیگریست؟ ۵. چه اشکالی دارد پس از نابودی زمین در سایر کرات بشر بیافریند بجای نابودی کل جهان ماده؟ ۶. چه اشکالی دارد همانند بدن که مدام موادش در حال عوض شدن است مدام در همین عالم ماده، ماده ی جدید بیافریند و مواد کهنه را طی حرکت جوهری به مرتب بالاتر سوق دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در حرکت جوهری در نابودی عالم نیست. بحث در فیض مدام است که موجب تبدیل قوه‌های عالم به فعلیت می‌شود. ۲. آری! مرگ ملک الموت به معنای آن است که در آن موطن، تغییر از میان می‌رود. ۳. بر اساس مراتب وجود، همواره عالم ماده در جای خود هست. ۴. خلق جدید به صورت مستدام در حال تحقق است نه به صورت بینگ بنگ. ۵ و ۶. با دقت در بحث حرکت جوهری این مسائل برایتان بهتر روشن می‌شود. موفق باشید

31209
متن پرسش
سلام علیکم: بعد از حکومت حضرت مهدی (عج) وقتی که قیامت برپا بشود و همگی وارد قیامت بشویم آیا عالم ماده دیگر وجود نخواهد داشت؟ آخه طبق مباحث برهان صدیقین من اینجوری برداشت کردم که خلق کردن چیزی نیست که تمامی داشته باشه. عین وجود دائما در حال تجلی در همه‌ مراتب وجود است و تمام شدن معنا ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باز عالَمی و باز آدمی. در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره 31009 رجوع فرمایید. موفق باشید

31168
متن پرسش
سلام: در حرکت جوهری گفتید نفس بدلیل تعلق به بدن حرکت جوهری بر آن اثر می‌کند. حال سوال بنده اینست که حرکت مربوط به عالم ماده است چطور نفسی که ذاتش متفاوت با عالم ماده است و حرکت پذیر نیست حکم عالم ماده در آن اثر می‌کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در بحث حرکت جوهری عرض شده مقام نفس تا به مرحله عقل نرسیده، مقام تعلق به بدن را دارا می باشد و لذا با حکم بدن دارای حرکت جوهری خواهد بود تا آنکه از مقام نفسیت به مقام عقل خود برسد که در آن صورت دیگر حرکت جوهری برایش معنا ندارد. در این مورد خوب است به کتاب معرفت نفس و حشر رجوع شود. موفق باشید

31131
متن پرسش
سلام: استاد با توجه به فرمایش شما به پرسش ۳۱۰۸۹ این سوال مطرح می شود که اینکه عالم ماده ذاتا حرکت است و ماده چون در ذات و عرض حرکت و به این دلیل نمی تواند ثابت باشد پس این چه حرکتی است که او را تغییر نمی دهد و زمین بعد سال ها هنوز زمین است و جسم انسان بعد از گذشت سال ها هنوز به آن شکل خود باقی مانده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بحث «حرکت جوهری» را با دقت دنبال بفرمایید. در آن‌جا جواب این نوع سؤالات را خواهید گرفت. موفق باشید

31112
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: به نظرتون این متن درسته؟ بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم تبیین عالم ذرّ جسم و جسد پس از توضیح ماده و صورت و تشکیل جسم از این دو، به تبیین بدن و بُعد جسمانی از دیدگاه ملاّصدرا رسیدیم. بدن اصلی نفس را بدنی معرفی کردیم که هم خواص مجرد و هم خواص طبیعی دارد. این بدن با نفس، ترکیب اتحادی دارد و همان است که با عنوان بدن برزخی شناخته می‌شود. بدنی که از آن سخن می‌گوییم، در واقع قوّه‌ای از قوای نفس است که نفس برخی از افعال خود را با آن انجام می‌دهد و آن را به حرکت وامی‌دارد. این بدن نیز به خودی خود نمی‌تواند از نفس تخلف کند؛ تا جایی که به دلیل اتحاد نفس با بدن خود، بدن نیز همراه با نفس می‌رود تا به تجرد می‌رسد. روشن است که این بدن، غیر از بدن ظاهری است که از ترکیب عناصر چهارگانه تشکیل شده. زیرا بدن ظاهری تحت تأثیر حالات گوناگون تغییر حالت می‌دهد، دچار ضعف و سستی می‌شود، تجرد و بقا ندارد و در مرتبه‌ای از نفس جدا می‌گردد، که همان مرگ است؛ پس معلوم می‌شود اتحاد با نفس ندارد و تابع آن نیست. علاوه بر این گفتیم بدن اصلی نفس، حرکت جوهری دارد و حرکت جوهری از نقص رو به کمال است؛ اما بدن ظاهری برعکس، به مرور زمان زایل می‌شود و رو به فنا می‌رود. بدن اصلی، از قوای نفس و در واقع رتبۀ نازل آن است؛ یعنی نفس در رتبۀ نازل خود با این بدن تحقق می‌یابد. بدن ظاهری را نیز همین بدن انشا می‌کند. یعنی بدن ظاهری، بدن مرتبۀ نازل نفس است که برخلاف بدن اصلی، با خود نفس غیریت دارد. پس معلوم می‌شود در ابتدا بدنی در کار نبوده که نفس در آن حادث شود؛ بلکه حدوث نفس مساوی است با شکل‌گیری بدن اصلی که به آن جسم می‌گوییم و این همان معنای جسمانیةالحدوث است. در واقع نفس پیش از تشکیل بدن ظاهری، جسمانیةالحدوث شده و پس از حدوث، با جسم حرکت می‌کند؛ تا اینکه در عالم طبیعت قرار می‌گیرد و بدن ظاهری را انشا و در آن تصرف می‌نماید. به این ترتیب دیگر در تبیین آیۀ الست نمی‌شود این اشکال را وارد کرد که: «عالم ذرّ نمی‌تواند موطن نفس باشد، چون نفس جسمانی است و در عالم ذرّ، جسمی نبوده است!» زیرا منظور از این جسمانیت، عناصر چهارگانه و جسد مادی نیست. بدن اصلی نفس یا همان جسم، پایین‌ترین رتبۀ تجرد و نقطۀ اتصال عالم محسوس و مجرد ماست و ما با آن بدن به روحانیةالبقا می‌رسیم. اما مشکل اینجاست که بدن ظاهری یا همان جسد را اصل دیده‌ایم، از ضعف و بیماری‌اش هراس داریم و می‌ترسیم که وقتی با مرگ، این بدن را از دست بدهیم، چطور از نعمت‌های بهشتی استفاده کنیم! حال آنکه خاصیت این بدن، همین است و گریزی از ضعف و بیماری و مرگ ندارد. اصل، بدنی است که در ابدیت با آن زندگی خواهیم کرد و باید مراقب آن باشیم. زیرا نفس همیشه و در هر عالمی بدن اصلی خود را که جسم است، دارد و می‌تواند بدن متناسب با آن عالم را برای خود بسازد؛ در دنیا با عناصر چهارگانه، در برزخ با ملکات و در قیامت با عقل. برای همین است که به عنوان مثال، بینایی به عنوان یکی از قوای نفس، نه تنها در عالم ماده، بلکه در برزخ و قیامت نیز چشمی متناسب با آن عوالم دارد که آلت و مجرای ظهورش است؛ چنان‌که در روایات آمده است[1]. تدبیر ذاتی نفس برای بدن اصلی، این است که هرگز از آن جدا نمی‌شود و هرگز نمی‌میرد. نور حیات و حس و ادراک نیز در همین بدن اصلی، جاری و ذاتی است و دردها و لذت‌های مادی را آن بدن درک می‌کند، نه بدن ظاهری. اما جسد ذاتاً جماد است و نفس، آن را برای ادارۀ امور ناسوتی خود می‌سازد. بعد هم با قوای خود در آن تصرف و تدبیر می‌کند. البته با اینکه ساختن و تدبیر جسد، به عهدۀ نفس یا همان بدن اصلی است، اگر جسد به نحو معتدل ساخته و تدبیر نشود، تقصیر نفس نیست؛ زیرا نفس با عناصر و موادی که به آن داده شود، کار خود را می‌کند. پس اگر مثلاً عنصر آتش در این مواد غالب باشد، بدنی هم که ساخته می‌شود، معتدل نیست و غلبۀ صفرا دارد. از همین روست که در اسلام این‌همه به نوع تغذیه، سبک زندگی و حتی رفتار و گفتار و افکار مادر در دوران بارداری اهمیت داده شده و پس از آن برای شیردهی و تربیت فرزند نیز آداب بسیاری آمده؛ همه برای اینکه در دنیا بدن کودک با مزاج سالم و معتدل ساخته شود. همچنین ملکاتی در او رشد کند که بدن فردایش را نیز معتدل و زیبا بسازد. نتیجه آنکه ماده‌ای که صورت نفس را می‌پذیرد و نفس در آن تصرف می‌کند، این بدن ظاهری ثقیل نیست؛ بلکه ماده‌ای لطیف، معتدل و نورانی است که استعداد و شوقِ تجرد دارد؛ برخلاف جسد و بدن ظاهری که می‌خواهد در دنیا بماند! آن مادۀ لطیف یا همان جسم و بدن اصلی، متناسب با جوهر نفس است. اما جسد با جوهر نفس، تناسبی ندارد؛ ازآن‌رو که برخلاف نفس، فانی است. بنابراین هستی و حتی بدن ما این بدن ظاهری نیست که نگران باشیم پس از مرگ بدون آن چه کنیم! ما قبل از این بدن بوده‌ایم؛ پس از این بدن هم خواهیم بود. بدن ظاهری، بدنی عاریه‌ای است که نمی‌تواند جزء حقیقت موجودیت ما باشد؛ زیرا تنها به عنوان پوشش و غلافی برای جسم ساخته می‌شود، آن هم صرفاً در محدودۀ دنیا؛ و همچون لباسی است که کهنه و پاره و دور انداخته می‌شود. منظور از جدایی نفس از بدن هنگام مرگ، کندن همین لباس است که از اول هم خارج از ذات نفس بوده؛ نه جدایی از بدن اصلی. ذاتی جسد، پوسیدن و از بین رفتن است. اما برای کسی که آن را اصل دیده و وقت و انرژی‌اش را صرف بدن ظاهری کرده، همین پوسیدن و از بین رفتن، عذاب است. برعکس کسی که این بدن را اصل نگرفته، وقتی از دنیا به موطن اصلی خود رفت، لباس دنیایش را درمی‌آورد و تازه آرام و سرحال می‌شود. مثل کسی که از محل کار و جامعه و بازار به خانه برمی‌گردد و قبل از هر کاری لباس خود را عوض می‌کند و متناسب با خانه می‌پوشد تا راحت و آسوده باشد. اگر آیات قرآن را دربارۀ نفس و خلقت آدمی درک می‌کردیم، این مسائل برایمان روشن می‌شد و همۀ سؤالاتمان دربارۀ نفس، بدن، عذاب قبر، برزخ، قیامت و... به پاسخ می‌رسید. اما افسوس که اهل تفکر و تدبّر در آیات خدا نیستیم! [1]- بحارالأنوار، ج65، ص82.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این موضوع بیشتر باید فکر بفرمایید که «حرکت جوهری» صرفاً مربوط به عالَم ماده است و در همین بدن مادی صورت می‌گیرد. باید توجه شود این بدن در دوره جنینی آماده قبول نفس می‌گردد و در بستر این بدن، بدنِ برزخیِ خود را می‌سازد و البته پس از مدتی با بدن برزخی خود، خود را ادامه می‌دهد و قصه «روحانیة البقا» یش شکل می‌گیرد. موفق باشید

31093
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: ضمن تشکر و عرض احترام و خدا قوت استاد جان برای درک حرکت جوهری در عالم و وجوب به کار گیری آن، این مثال را می‌توان مطرح کرد که حرکت جوهری در عالم مثل موج دریایی است که موجبات حرکت کشتی ها را فراهم می‌کند، حال اگر کشتی ما با التزام به امور شرعیه و دیگر التزامات بصورت صحیح بر این موج نشست به مقصد خواهد رسید و اگر کشتی با رویکردی گناه آلود صدمه دید و سوراخ شد، همان موج آن‌را غرق خواهد کرد. ناظر به یکی از یادداشت‌های حضرتعالی که فرموده بودید انسان کاری نکند که بواسطه غفلت و انجام گناهان، خداوند بهترین بندگانش را بدستان او به شهادت برساند. یعنی همان موجی که کشتی را به مقصد می‌رساند همان موج باعث غرق شدن کشتی دیگر خواهد شد. لذا حرکت در جوهر عالم در وجودی مانند انسان این ظهورات را خواهد داشت. یک جلوه در وجود انسانی وارسته مثل سردار شهید سلیمانی ظهور می‌کند و در همان حال در وجودی پلید مثل ترامپ.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید مباحثی مثل «حرکت جوهری» مباحث فلسفی و وجودی است و نباید با مسائل اخلاقی و ارزشی و اعتباری خلط کرد. در بحث حرکت جوهری، بحث در ذات عالم ماده است که عین حرکت و عین قبول از عالم بالا است تا قوه عالم ماده به فعلیت برسد و جهان عالم ماده قیامت شود. انسان‌ها در بستر چنین عالمی می‌توانند خود را تغییر دهند و خود را به کمال برسانند. موفق باشید

31089
متن پرسش
سلام: استاد از پاسخی که به سوال ۳۱۰۸۴ دادید متشکرم و اینکه بنده ده نکته و خویشتن پنهان را دنبال کردم ولی در مبحث معاد یکی از ادله ای که حضرتعالی آوردید که با آن تجرد روح را ثابت می‌کنید به نظر اشکال دارد چون شما می فرمایید جسم همیشه در حال تغییر است در صورتی که این طور نیست چون در مزاج شناسی می گویند مزاج اولیه افراد موقع تولد به هیچ وجه تغییر نمی کند، و اینکه برای بنده تجرد روح اثبات شده است بحث در تغییر جسمانیات است که آیا تعییر پذیرند یا خیر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که در «حرکت جوهری» روشن می‌شود ماده در ذات خود عین حرکت است و بنابراین نمی‌تواند در ذات و در اعراض، ثابت باشد و لذا اگر با امر ثابتی روبه‌رو شدیم که در ذات خود ثابت است، آن امر، مجرد می‌باشد. موفق باشید

31075
متن پرسش
سلام: در رابطه با سوال 31071 قبلا بحث حرکت جوهری را با صوت کار کرده ام ولی جواب این سوالها را نگرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره عنایت داشته باشید که آن سؤالات در رابطه با مبانی حرکت جوهری که مخاطب آن سؤالات از آن آگاهی داشت در جواب شماره 31009 عرایضی شد. نکته جدیدی برای گفتن ندارم. موفق باشید

31071
متن پرسش
سلام: چند سوال در مورد تکرار خلقت عالم ماده داشتم ۱. امام معصوم می‌فرمایند: «لَقَدْ خَلَقَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ اَلْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ اَلْآدَمِيِّينَ» چرا در آخر این جمله می‌گوید «تو آخرین آن عوالم و آدمیان هستی» اگر قرار باشد این خلقت همیشگی باشد چرا گفت تو آخرین آن هستی؟ ۲. آیا در عالم ماده بعد از ما قرآن همین الفاظ قرآن ما را دارد؟ ۳. چه لزومی دارد عالم ماده ما به فعل برسد و بعد عالم دیگری خلق شود؟ آیا می‌شود همین الان عالمی به موازات عالم ما در حال به فعلیت رسیدن باشد؟ همان نظریه جهانهای موازی که در امروزه می‌گویند. ۴. آیا حضرت محمد عالم قبل از ما همین شکل و شمایل ظاهری حضرت محمد ما را داشته است و آیا پیامبر ما بدلیل آزاد بودن از زمان و مکان خود را در عوالم ماده قبلی حس می‌کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطالب در رابطه با بحث «حرکت جوهری» مطرح است و تا بحث حرکت جوهری را دنبال نفرمایید، سؤالاتتان به خوبی قابل جواب‌دادن نیست مگر آن‌که به صِرف روایت بپذیریم. در رابطه با «حرکت جوهری» می‌توانید به کانال زیر رجوع فرمایید.

 https://eitaa.com/joinchat/4205510679C9b5284950e موفق باشید

31069
متن پرسش
سلام: در پاسخ یکی از کاربران فرمودید «در بحث حرکت جوهری روشن شد که دائماً عالم ماده با تبدیل قوه‌ها به فعل، قیامت می‌شود و باز سلسله عالم وجود تا عالم ماده بسط می‌یابد و باز حرکت جوهری و باز فعلیتِ قوه‌های عالم ماده» این جمله یعنی همیشه یک آدم ابوالبشری خواهد آمد و یک حضرت محمدی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین‌طور است. عرایضی قبلاً در جواب سؤال شماره 31009 شده است. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!