بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: وجود و عدم

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38289
متن پرسش

عرض سلام و ادب استاد گرامی: خواستم نظر شما را بدانم و سوالی از خدمتتان داشتم. استاد آیا این بیان صحیح است که بنده در هر عمل و فکر و تصمیمی با دو جبهه روبه رو هستم؛ جبهه ی اول حقیقت وجود و آنچه که حقیقا وجود دارد که اگر مبنای تفکر و عمل باشد در هر صحنه ای مثلا در ارتباط با دیگران می شود ایثار و تواضع و عشق به هم نوع... در ارتباط با تصمیم اقدام برای کاری می شود عقلانیت و مشورت و سپس توکل و سپس رضا و جبهه ی دیگر که تعریف متفاوت و ماهیات و اشیای جدا از هم هستند که اگر مبنای تفکر این جدایی ها و تعاریف ذهنی ساخته شده ذهن باشد حاصل می شود ترس و غضب و شک وغم و. استاد گویی دو دین متفاوت است یکی با بنیان وحدت می شود تمام صفات و اخلاق و عقاید پسندیده و بهشت و یکی با بنیان جدا انگاری می شود جهنمی عذاب آور و تقوی ابزار پاک شدن از جدا دانستن هایِ جهنم ساز است. استاد سوال اینکه شاید بنده سعی کرده ام از دل بستن ها و شهوات دنیا کمی آزاد شوم اما نمی دانم چرا در ارتباطاتم از ترس وغضب آنطور که باید آزاد نیستم. استاد به نظر شما تا چه حد ترس یا غضب که به نظرم کوچک بودن انسان را می رساند تقدیر یا حد انسان است که جزو خصوصیات فرد به حساب آید؟ تشکر استاد یک درخواست هم از خدمتتان داشتم. منت می‌گذارید اگر سرنمازتان برای عاقبت به خیری بنده و همه جوانان دعا کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده ان شاءالله دعاگوی رفقا هستم. آنچه هست با نظر به «اصالت وجود»، انسان به حضوری می‌رسد که دیگر هیچ امری جز حقیقت وجود برایش اصالت ندارد تا آن امور، منشأ اثر باشد. موفق باشید

38281
متن پرسش

سلام علیکم: زیارت اربعین تان قبول درگاه حق و التمای دعا. در مورد حالتی که به انسان دست می دهد و در آن حالت زندگی را بی معنا می‌شمرد و دیگرمعنایی برای خودش نمی یابد یعنی همان حالتی که گفته می شود درک نیست انگاری یا بگوییم مواجه با عدم من احساس می کنم این حالت فراخوانی از سوی وجود هست برای اینکه آنچه که ما داریم را خراب بکند تا خود وجود بنیانی را برای ما و افقی را برای ما پیش آورد در چنین حالتی انسان باید با این حالت مواجه شود تا گوش به ندای وجود دهد پس ما نباید از این حالت ترس داشته باشیم و فرار کنیم و دنبال درمان باشیم بلکه باید گوش به ندای بی صدای همچین فراخوانی دهیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درک نیست‌انگاری و فهم آن، نوعی به خودآمدن است تا از توهّمات عبور کنیم و با نظر به «اصالت وجود» این امر ممکن است. موفق باشید

38261
متن پرسش

سلام علیکم: قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیا» و... آیا منظور همان مقام وحدت علمی و اعیان ثابته است یا نه؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور، همان وجود است بما هو وجود. موفق باشید

38204
متن پرسش

سلام و عرض ادب: حقیقتا برای بنده سوال شده بود که تفاوت های وجود نزد جناب ملاصدرا و وجود نزد هایدگر چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم است که مفصلاً اندیشه این دو اندیشمند را در این مورد دنبال بفرمایید. امری نیست که در محدوده سؤال و جواب بگنجد. موفق باشید

38201
متن پرسش

با سلام: در برهان صدیقین شما فرمودید که در اصل باید بگوییم که این وجود است که شکل اسب در آمده است، این وجود است که به شکل ملک در آمده است و.‌‌.. سوال: این که می‌گویید این وجود است که به این شکل ها در آمده است آیا منظورتان این است که عین وجود به این شکل ها در آمده است یا مطلب طور دیگری است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به تشکیکی‌بودن وجود، هر موجودی به اعتبار ذومراتب‌بودن وجود، مظهری از وجود است. موفق باشید

38198
متن پرسش

سلام علیکم: نسبت وجود با خدا چیست؟ طبق معنایی که هیدگر از وجود بیان می‌کند آیا وجود غیر الله هست یا ذات اقدس الهی یا فراتر یا پایین تر از الله هست مثلا عقل اول؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر هایدگر وجود، همان حقیقت است و به نظر می‌آید از نظر صدرا می‌توان وجود را همان توحید قلمداد کرد. به هر حال وجود، مبنای مبناها است. موفق باشید

38091
متن پرسش

سلام استاد: در خواب می‌بینیم که پاساژی هست و خیابان و میدانی و مثلا دوچرخه‌ای دارم و... در حالی که اینها کاملا زاییده ذهن من اند! حتی احساس وزن داشتن اشیاء و بعد داشتن و جسم مادی بودنشان و زمان هم هست در خواب در حالی که می‌دانیم خیال وزن ندارد! اگر بیدار نشویم هم متوجه نمی‌شویم این‌همه صور و معانی خواب بوده اند از بس که واقعی اند و شاید واقعی اند. از کجا مطمئن شوم که در بیداری همه این صور و معانی حتی شما، حتی کریستین رونالدو، کره زمین و کهکشان و... صور و معانی نیستند که زاییده من من هستند و با مرگ من همه این انبساط عالم جمع می‌شود و دیگر عالمی نیست حداقل برای من! استاد حس می‌کنم فقط منم که هستم و هرچیز دیگری که هست، هستش به هست من است! و شاید همه چیز من هستم! آیا ما به خودمان دروغ می‌گوییم؟ این‌همه تشویش تا کی ادامه دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرکس تنها، خودش با خودش است با همه آنچه در نزد خود دارد و این‌که می‌فهمد بعضی از آنچه نزد خود دارد نسبت به خودش، اصیل نیست و زندگی یعنی تجربه همین حضور که کدام امور برای او اصیل است و افقی را برای ادامه بیشتر می‌گشاید، و کدام امور اصیل نیست و نباید معطل آن شد. آن حضورِ اصیلی که هرکس باید در نسبت با خود با آن کنار بیاید؛ استقرار در «وجود» است و این‌که در پیام خود فرموده بودید به دنبال «راه» هستید، آن راه، راهِ حضور در «وجود» است هرچند این حضور، امرِ ساده‌ای نیست. به طوری که جناب مولوی نیز در همین رابطه و تحت تأثیر همین احوالات در سیطره آن غزل مشهور، بر زبان رانده است آنچه را که بر زبان رانده. 
ای بی تو حیات‌ها فسرده
وِی بی‌تو سماع مرده مرده
ما بر در عشق حلقه کوبان
دو قفل زده، کلید برده
هر آتش زنده از دم توست
رحم آر بر این دم شمرده
خامیم بیا بسوز ما را
در آتش عشق همچو خرده
چون موسی شیر کس نگیریم
با شیر توایم خوی کرده
در پرده مباش ای چو دیده
خوش نیست به پیش دیده پرده
کم گوی ز عشق و عشق می‌خور
گفتن نبود چنانک خورده
آری! بخواهید و نخواهید «دو قفل زده کلید برده». و مائیم و در پشتِ درهای عشق، درهایی که دو قفل بر آن زده‌اند و کلید آن را نیز برده‌اند. وای! اگر صدرالمتألهین و «اصالت وجود» به میان نیامده بود!!! موفق باشید  

 

38067
متن پرسش

سلام علیکم استاد: در صورت امکان نظرتون را در مورد تحلیل فلسفی زیر بفرمایید, آیا آن را متقن میدونید؟ ورودی متفاوت به فلسفه اسلامی بدون پرداختن به اصالت وجود (به اختصار) آنچه در خارج است عین خارجیت است و ذهن هرگز به کنه و واقعیت و ذات آن راه ندارد و آن را درک نمی کند و آنچه از آن درک می کند تصویری است حاکی از دارایی ها و نادارایی ها و خواص و حدود آنها که در قالب مفاهیم ماهوی رخ می نمایند. پس کنه حقیقت واقعیات خارجی چیزی است که عین خارجیت و عینیت و طاردیت عدم است و آن یک حقیقت واحد است چرا که این خواص و جهات فقط از یک حقیقت بر می آید و ثانی آن حقیقت (یا نقیض ذاتی آن و چیزی که به تمام ذات با آن متباین باشد) عدم و پوچی است. به عبارت دیگر اگر دو حقیقت دارای کنه و ذوات متباین باشند محال است کنه ذات هر دو طاردیت و ضدیت با عدم باشد پس هر دو دارای اشتراک ذاتی هستند و محال است متباین باشند, اگر دو چیز هیچ گونه اشتراک ذاتی نداشته باشند چگونه ممکن است دارای اثر عینی یکسان از همان جهت که اختلاف دارند, باشند؟ پس درکنه تمام واقعیات خارجی یک حقیقت ساری و جاری است و باعث شده از حیطه عدم خارج شوند که به آن حقیقت, وجود می گوییم. حقیقتی که ذاتا عین بودن و عین کمال و شدت است و ذاتا مخالف نیستی و نقص و ضعف و محدودیت است چرا که غیر از حقیقت وجود چیزی نیست که موثر در آن باشد و یا وجود به آن مناط باشد و یا وجود را محدود کند و واضح است که خود حقیقت وجود هم باعث عروض ضد خود (نیستی و نقصان و ضعف) بر خود نمی شود, پس حقیقت وجود ذاتا متصف به وجوب و لاحدی و یگانگی است و با تحلیل نظام علی معلولی و حقیقت رابطه علت و معلول مشخص می‌شود این نیستی و نقص و محدودیت به واسطه معلولیت بر آن عارض می شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان نگاه «اصالت وجود» است به عالم، و همین طور است که می‌فرمایید مهم آن است که در نگاهی که «وجود» به عنوان مبنای مبناها همواره در هر مخلوقی حاضر است بتوانیم نگاه هستی‌شناسانه نسبت با همه چیز پیدا کنیم. موفق باشید

37853
متن پرسش

سلام و نور: امیدوارم حال شما خوب باشه. من ده سال است که در حال امتحان الهی هستم، قبلا خیلی پر شور و شاداب بودم، رفته رفته این امتحان و رنج بسیارش مرا رشد داد، به سمت مطالعه و کتاب کشیده شدم، وویس گوش می‌کنم، سعی کردم خود شناسی و خدا شناسی را پی بگیرم فلسعه می‌خوانم و دروس معرفت نفس. بیشتر از کتاب ها رنج آن امتحان خیلی مرا رشد داد و بزرگ کرد، صبور شدم برای حوائجم مثل قبل بی قراری نمی‌کنم گویی در ذهن من یک سکون و یک سکوت است که مرا به صبر بر این رنج فرمان می‌دهد، عمیق فکر می‌کنم، عمیق نگاه می‌کنم، مثل صبورانه در انتظار مقدراتم نشسته‌ام و سعی می‌کنم خودسازی کنم. سوالم راجع به این سکوت ذهنی من است این سکوت ذهن چیست؟گاهی حس می‌کنم شاید نیاز به مشاور باشد. گاهی می‌گویم این سکوت ذهن، آرامش بی نظیر پس از آن ابتلائات است همه می‌گویند خیلی تغییر کرده ای، درون گرا شده ای اما عمیق.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گمان می‌کنم این همان حالت حضور در «وجود» باشد . حضوری که در نسبت با «وجود»، انسان با هیچ چیز خاصی روبرو نیست زیرا «وجود» چیزی نیست مگر خود وجود در عین آشکارگی در جلوه مخلوقات. موفق باشید

37759
متن پرسش

با سلام! آیا درست است که در بیداری ما خیلی چیزهایی که مشاهده می‌کنیم روح ما با حقایق عالم مثال روبرو می‌شود و بر اثر آن صورتهایی در ذهن ما شکل می‌گیرد. اگر مطالب بالا درست است، نتیجه می‌گیریم که ما در بیداری با موجودات مثالی روبرو هستیم. آیا مطالب بالا درست است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جای بحث دارد که با چه رویکردی به موجودات بنگریم تا آن‌ها را آینه‌هایی ببینیم که متذکر وجه مثالی و ملکوتی خود باشند به جای آن‌که حجابی گردند که موجب سرگردانی ما در عالم کثرات باشد. در این رابطه است که باید با نگاه «اصالت وجود» به میان آمد به جای اصالت‌دادن به ماهیات که همان کثرات‌اند. موفق باشید

37450
متن پرسش

با سلام: در متن زیر شهید مطهری مخالف نظریه وحدت وجود عرفاست. مگر شهید مطهری مخالف عرفان بود؟ با تشکر! «ما ، درباره نظريه عرفا كه در متن منظومه طرح نشده بحثي نمي‌‏كنيم. لازمه‏ نظريه عرفا اينست كه هيچگونه كثرتي در متن واقعيت نباشد، از نظر فلاسفه‏ اين نظر قابل قبول نيست، زيرا همانطور كه بالبداهه مي‏‌دانيم «واقعيتي هست‏» و جهان بر خلاف نظر سوفسطاييان پوچ اندر پوچ نيست، مي‌‏دانيم واقعيت‏ داراي نوعي كثرت است و ماهيات گوناگون به تبع وجود موجودند و اين‏ ماهيات عين يكديگر نمي‏‌باشند و ممكن نيست وجودي كه هيچ نوع كثرتي در او نيست منشأ انتزاع ماهيات گوناگون باشد.» شرح منظومه ۱ صفحه ۴۸

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نوع «وحدت وجود» که امثال شهید مطهری نپذیرفته‌اند، غیر از «وحدت وجودی» است که حضرت امام و جناب ملاصدرا تحت عنوان «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» مطرح می‌کنند. موفق باشید

37429
متن پرسش

سلام و عرض ادب: با توجه به جلسات راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه سها ضرورتی در جمعی از بانوان در این بابت ایجاد شد و به تازگی جلسات تفسیر ملاصدرا توسط سرکار خانم ملاباشی در موسسه پُرسا برگزار می‌شود. خواستیم به اطلاع شما برسانیم که در صورت صلاحدید به اطلاع علاقمندان برسانید. این کلاس ها در این کانال ایتا اطلاع رسانی می‌شود: https://eitaa.com/porsa_andishe

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است. امید است علاقه‌مندان به آن مباحث که در واقع با نظر به «اصالت وجود»، اندیشه انسان مفتخر به فتح‌الفتوح می‌گردد؛ بتوانند استفاده نمایند. موفق باشید    

37342
متن پرسش

سلام استاد عزیزم: بنده چند مدت پیش، کتاب عدل الهی مرحوم مطهری را مطالعه کردم، قسمتی از متن را متوجه نمی‌شوم، یا احتمالا متن را دقیق ادراک نمی‌کنم که ارتباط معنایی صحبت ایشان را با موضوع پیدا نمی‌کنم موضوع این است که، درک من از حرف آقای مطهری این بود که گویا فرمودند که خداوند چون فیاض مطلق است، هر موجودی را که امکان وجود داشته باشد را خلق می‌فرماید  و اگر فیض به طور کامل به او نرسیده است بخاطر کمبود ظرف وجودی مخلوق است و جهان هم با یک اراده ی واحد خلق شده است و همه چیز در جهان پیوستگی کامل دارد، و نمی‌توان چیزی را فرم دیگری داد، و موجودات با علت‌های وجودی خود ارتباط کاملا تکوینی دارند، یعنی موجودات با علتهای خودشان یکی هستند مثالی هم زدند که ۲ تنها ممکن است بین ۱ و ۳ وجود داشته باشد نمی‌توان آن را بین ۴ و ۶ جاداد، حال سوال پیش می آید من چطور می‌توانم این موارد مطرح شده را درک کنم؟ و اینکه اگر خدا فیاض مطلق است ظرف وجودی آن نابینا را خودش عطا فرموده است، و باز هم اگر خدا بنا بر فیاضی هر موجودی که امکان به وجود آمدنش وجود دارد، بوجود می آورد، بنا بر قدرتش بی‌نهایت موجود می‌تواند بوجود بیاورد بی نهایت انسان یا هر چیز دیگری یا امکانش نبود هر خانواده ای چند فرزند بیشتر داشته باشند؟ چطور می‌شود با در نظر گرفتن قدرت بی انتهای خدا تنها چیزهایی که امکان بوجود آمدنشان وجود داشته بوجود آمده مگر برای خدا امکان بوجود آمدن و نیامدن موجودی وجود داد؟ کن فیکون پس چیست؟ سوال دیگر آیا در قرآن هم بحث عدل الهی را به شکل دیگر می‌توان فهم کرد؟ یا فلسفه اسلامی چقدر مطابق با قرآن است؟ ببخشید طولانی عرضه کردم اگر جواب من را به شکلی بدهید که موضوع برایم قابل درک تر بشود ممنون می‌شوم، یا اگر منبع درست و مطمئنی در این مورد سراغ دارید معرفی بفرمایید زیاده عرضی نیست خدا شما را خیر دهد.🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله در نکاتی که مطرح می‌فرمایید به مطالب خوبی دست یافته‌اید. مهم آن است که متوجه باشیم امکانِ هر موجودی، دذاتیِ آن موجود است و به همین جهت در قرآن داریم: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» بدین معنا که خداوند خلقت هر موجودی را به آن موجود عطا می‌کند به همان معنایی که فرمود: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» ملاحظه می‌کنید که خداوند در خطاب به آن شیء می‌فرماید «بشو» و «می‌شود» و از این جهت امکانِ هر شیئی در علم خداوند موجود است و نه آن‌که خداوند آن امکان را  به آن شخص و یا آن شیء داده باشد. آری! خداوند وجودِ آن شیء را به آن شیءمی‌دهد. 
خوب است رفقا به این نکته فکر کنند که وقتی انسان متوجه امکان ذاتیِ هستی خود شد، متوجه بودنِ خاصی می شود که تنها آن بودن، بودنِ او است و بودن یک آهو و یا یک درخت، بودنِ او نیست و از آن جهت که خداوند تنها بر مبنای امکان ذاتی انسان، «وجود» را به انسان می دهد و بنیاد انسان همان بودنی است که بر مبنای امکان ذاتی اش به او عطا می شود. موفق باشید
 

37298
متن پرسش

سلام: امروز روز بحث تجلیات ایمان را دارید مطرح می‌کنید. پس یقین برای بنده چطور حاصل می‌شود؟ ایمان یعنی هنوز نه ولی یقین یعنی دیگر آری! یقین جاییست که نفسم آرام می‌گیرد و می‌تواند زندگی را شروع کند. یا من گیجم و نمی‌فهمم یا که عرضم درست است؟ می‌شود مرا آگاه سازید لطفا. زندگی برایم خیلی سخته. لطفا کمکم کن با جواب این سئوال

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یقین، به معنای به هدف‌رسیدن نیست؛ به معنی حضور در صراطی است که رفتن در آن عین بودن و گسترده‌شدن است که جای بحث آن بسیار است و با اصالت‌دادن به «وجود»، گشوده می‌شود. عرایضی در این رابطه در بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» شد که خوب است به آن‌جا رجوع شود. موفق باشید

37119
متن پرسش

با سلام! پاسخ شبهه زیر چیست؟ تفسیر علم به حضور معلوم نزد عالم، غلطه. چون ما به معدومات هم عالم هستیم. همانطور که خداوند هم به معدومات مثل شریک باری عالم است، با اینکه حضور معلوم در مورد معدومات نادرسته، پس تفسیر علم به حضور معلوم نادرست شد. با تشکر!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مفهوم معدومات و علمِ به مفهوم آن‌ها، غیر از علم به حضور معلوم است نزد عالِم. و این دو نباید خلط شود. موفق باشید

37000
متن پرسش

سلام علیکم: در رابطه با سوال ۳۶۹۹۱ خوب نتوانستم منظورم را برسانم. من نگفتم که چرا از امکان ماهوی ابن سینا استفاده کردید. ابن عربی اگر از آن استفاده کرده است، قبل از ملاصدرا و حکمت متعالیه بوده است. امکان ذاتی ماهوی بر اساس اصالت ماهیت است. وقتی اصالت ماهیت باطل است خوب امکان ماهوی هم غلط است. مشکلی که من دارم این است که شما اصالت وجودی هستید. حال چگونه اصالت ماهیتی که باطل شده است، شما بر اساس آن استدلال می کنید؟ باز هم باید توجه داشته باشید که در دوران ابن عربی فلسفه مشاء غالب بوده و ابن عربی استفاده کرده است. لطفاً توضیح بفرمایید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اصالت‌دادن به ماهیت، غیر از توجه به امکانِ ذاتی موجودات است که علامه طباطبایی در کتاب شریف «بدایۀ الحکمه» به خوبی به آن پرداخته‌اند که بحث در امکانِ ذاتی ممکن‌الوجود است و لا اقتضاء بودن آن نسبت به وجود یا عدم. موفق باشید

36991
متن پرسش

سلام علیکم: شما در شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی (ره) در صوت دوم میایید و اثبات می کنید که ممکن نسبتش با وجود و عدم مساوی است برای همین احتیاج دارد تا عاملی او را از تساوی خارج کرده و به ممکن وجود دهد. و نتیجه می‌گیرید که این واجب است که در صحنه است. سوال من این است که چرا شما از امکان ذاتی ماهوی که نظر مشا است استفاده می کنید؟ چرا از فقر ذاتی معلول استفاده نمی کنید؟ شما پیرو مشا هستید یا ملاصدرا؟ نمیشه که در یکجا از مشا استفاده کنید و در جای دیگر از حکمت متعالیه. وقتی نظرات ملاصدرا را قبول دارید، چرا سراغ مشاء می‌روید؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «امکان ذاتی» برای ممکن‌الوجود، موضوعِ بسیار ارزشمندی است که همه متفکران حتی جناب ابن عربی متوجه آن است. اتفاقاً این نکته یکی از ارکان فلسفه اسلامی است که فلسفه یونان بویی هم از آن نبرده است و موضوعی است کاملاً عقلانی. و البته فقر ذاتی معلول در دستگاه «اصالت وجود» ظرایف خود را دارد. موفق باشید

36788
متن پرسش

با سلامک فاقد شئ نمی تواند واجد شئ باشد. خداوند که مخلوقات را می آفریند باید خودش واجد مخلوقات باشد. اگر مطالب بالا صحیح است آیا در ذات خدا ترکیب بوجود نمیاد؟ با تشکر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند از نظر وجودی، واجدِ وجود همه مخلوقات است در مقام وجودی خودش. و این غیر از واجدِ مخلوقات باشد به اعتبار ماهیت و نقص آن‌ها. موفق باشید

36769
متن پرسش

لطفا در رابطه با کثرات که در سوره مبارک زلزال با آن روبرو شدیم بفرمایید اصلا کثرات نتیجه چیست و اندیشه چگونه جای خود را با زلزله ای پیدا تر می کند در واقع اندیشه چکار ازش بر خواهد آمد؟ بالاخره کثرات بیشترین آسیب ها را به ما رساند بله این نتیجه سپردن زندگی خود به مدرنیته و استکبار بود. خدایا این که بهشت و جهنمی در نظام دینی بنا فرمودی خود از لطف و محبتت به ما بود حال ای کسی که ما را این همه دوست داری ما را به بهشتت زود تر برسان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کثرات مربوط به ممکن‌الوجودها می‌باشد مثل انسان و درخت و دریا که هر کدام استحقاق وجودداشتن دارا می‌باشند و خداوند جواب آن استحقاق را می دهد. مهم آن است که ما در دل آن کثرات، متوجه وحدتی شویم که همان حقیقت وجود است و این، سیرِ کثرت به وحدت است. موفق باشید

36715
متن پرسش

سلام: در پاسخ ۳۶۶۹۴ هستی است به صورت آن ذات!! دقت کن به تعابیری که ازش استفاده می کنی. هستی به صورت ذات باز رفتی دنبال تحلیل ذات. هر گونه تحلیل، تفکیک، ترکیب و... از فرایند ذهن تو خارج ذات هست و مشخص که تشخصات ذات باعث تضاد با ذوات دیگره

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید چون در فهم «وجود بما هو وجود» تلاش نمی‌شود واگر هنوز گرفتار نظر به «موجود بما هو موجود» باشیم، عملاً به دنبال همان چیزی خواهیم بود که می‌خواهیم بیابیم، وگرنه در آن گفتاری که گفته شد مطلب روشن بود بخصوص اگر بتوانیدبا نگاهی که جناب صدرالمتألهین در «برهان صدیقین» مطرح کرده‌اند همراهی کنید. به هر حال «اطفئ السراج فقدطلع الصبح». موفق باشید

36694
متن پرسش

ضمن عرض سلام مجدد: در پاسخ 36680 واقعیت ذات در عالم تکوین با تمام تشخصاتش هست. هرگونه فرایند تفکیک از خاصیت ذهن. برای اینکه می گم وجود صرفا یک مفهوم ذهنی نه حقیقت خارجی. چون در وجود در صدد تفکیک هستی از متشخصات ذات هستند. خب در تکوین اونچه که هست ذات با تمام تشخصاتش نه منفک از متشخصات. برای اینکه گفتم مسیر آقایون اشتباه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ذاتی که از موجودات در بیرون هست، هستی است به صورت آن ذات، و ما در نسبت با هستیِ خود که عین ربط به هستی مطلق است می‌توانیم با وجود مطلق ربطی حضوری داشته باشیم و این غیر از وجود مفهومی است. حال با درک نسبت حضوری که از ربط وجود خود با وجود مطلق احساس می‌کنیم، در وسعتی که پیش می‌آید با «وجود» در همه مظاهر می‌توان رابطه داشت. موفق باشید

36680
متن پرسش

با سلام: در پاسخ 36667 استقرار ذات در عالم تکوین نه به توسیط وجود نه به ماهیت. در وجود تشخصات ذات ملاحظه نمیشه همین یعنی مسئله وجود یک مفهوم ذهنی حقیقتی در عالم تکوین ندارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که علامه طباطبایی آن مرد متفکر و حقیقت‌شناس در کتاب شریف «بدایة الحکمه» راهنمای کسانی هستند که بنا دارند قدم‌قدم به حقیقت برسند؛ بحث در واقعیتِ ذات در خارج است به آن معنا که وجودی است که اسب است و یا وجودی است که انسان است. بنابراین آنچه گسترده و بیکران است، «وجود» است. موفق باشید

36664
متن پرسش

سلام: در نفی اصاله الوجود و وحدت وجود من وقتی اصاله بذات می بینم وجود هم تشخص پیدا می کنه (به جهت تبعیت مفهوم انتزاعی از منشاء انتزاع) مسئله وحدت وجود تو مبانی حکمی من اصلا طرح نمیشه. معتقدیم ادراک مفهوم ماهیت متاخر از مفهوم وجود است. اما مفهوم وجود یک مفهوم است. مفاهیم تصورات هستند. ظرف تصور عالم ذهن است. پس اصالتی ندارد. آنچه که اصیل است ذات با تمام تشخصاتش در عالم تکوین است. از این ذات یک مفهوم استقرار ذات در عالم تکوین در ذهن انتزاع می شود که اسمش می‌ذارند وجود. یک تصویر متشخصات در عالم ذهن ایجاد می شود که اسمش گذاشتن ماهیت. هر دو مفهوم دارند انتزاع از ذات در عالم تکوین می شوند. و مفاهیم انتزاعی تابع منتزعشون (در اینجا ذات) هستند. خب اگر کسی این مسیر را با ما بیاد ذوات با یک دیگر متغایر هستند پس مفهوم وجود که انتزاع از این ذوات هم باید با یک دیگر متغایر باشند. لذا اصلا مجال برای طرح نظریه وحدت وجود مطرح نمیشه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بحث در این مورد عمیق‌تر و گسترده‌تر از آن است که در محدوده جواب و سؤال بگنجد ولی در هر حال بحث در واقعیتی است که ذهن از آن واقعیت، مفهوم می‌سازد. حال سؤال این است که ذوات متکثره به چه نوع حضوری در عالم حاضرند و مبنا و بنیاد آن‌ها چیست؟ این‌جا است که بحث «اصالت وجود» پیش می‌آید و اخیراً عرایضی تحت عنوان «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» شروع شده است که می‌توانید به دو جلسه اولیه آن رجوع فرمایید. https://eitaa.com/soha_sima/3244 البته مقدمه این جلسات، سلسله بحث‌هایی بوده است تحت عنوان «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://eitaa.com/soha_sima/1871  که طی 30 جلسه بدان پرداخته شد. موفق باشید

36549
متن پرسش

با سلام: من چگونه قانون علت و معلول را در زندگی خود بکار ببرم و از سوی دیگر به برهان صدیقین وفادار باشم؟توضیح آن که اگر برهان صدیقین را در پیش رو داشته باشم، دیگر نگاه علی و معلولی بین اشیاء نخواهم داشت و دیگر نگاه علمی را باید کنار گذاشت. به بیان دیگر باید دور تمام دانشهای تجربی که الان هست را خط کشید. لطفاً توضیح دهید. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» می‌یابیم هر علتی از علل، صورتی از وجود است. آری! وجود در جلوه‌ای از مرتبه وجود، تر می‌کند و آتش در مرتبه‌ای از وجود، می‌سوزاند. و لذا از یک طرف تأثیر آب در ترکردن و تأثیر آتش در سوزاندن، به جهت «وجود» است و از طرف دیگر به جهت محدودیتی که در آب و آتش هست که مربوط به امکانِ ذاتی‌شان می‌باشد؛ به خودِ آب و آتش مربوط است. و این‌جا است که هم نظامِ علّی و معلولی محفوظ است و هم «وحدت شخصیه» وجود. موفق باشید 

36491
متن پرسش

با سلام: در بحث وحدت وجود اگر ما وجود را فقط خدا بدانیم و کثرت را در مظاهر برده و از آنها به عنوان نمود یاد کنیم، آیا من به عنوان نمود، می‌توانم احساس وجود کنم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما در «وجودِ» خود عین ربط به وجود مطلق خود را در عین آن‌که هیچ نیستیم جز ربط؛ می‌یابیم آن‌گاه که بتوانیم از کثرت ماهیات عبور نماییم. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!