بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: جبر و اختیار

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
متأسفانه هیچ نتیجه ای در جزوات یافت نشد!
یادداشت ویژه ای با موضوع انتخابی یافت نشد
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3137
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهر زاده (حفظة الله) با توجه به آیه أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى ( آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آرى ) مشخص می شود که در عالم ذر انسان دارای اختیار بوده است چون سوال در موارد غیر اختیاری معنا نمی دهد . خواهشمند است در صورت امکان از وضعیت اختیار انسان در عالم ذر و اینکه در آن عالم روح در چه بدنی بوده است توضیحاتی بفرمائید . با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اختیار مربوط به جنبه‌ی ممکن‌الوجودبودن انسان است چون اختیار یک نوع طلب است و ممکن‌الوجودبودن ذاتی انسان است. از طرفی در آن موطن که حقیقت انسان در صحنه است نمی‌توان به دنبال اشخاص بود تا بحث بدن در میان باشد. موفق باشید
2999
متن پرسش
با عرض سلام خدمت حضرت استاد،با توجه به سوال 2780 اینکه جنابعالی فرمودید حضرت علی (ع) از قبل می دانست که ابن ملجم قاتل اوست(باتوجه به ویژگی خلقت ابن ملجم )آیا با این وجود ابن ملجم می توانست قاتل حضرت علی(ع) نباشد؟(چون در کتاب یکی از علما خواندم صرف علم داشتن موجب سلب اختیار نمی شود مثل اینکه من علم دارم 2 ساعت دیگر می خواهم به مغازه بروم اما میتوانم که در آن موقع نروم)با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین طور است که می‌فرمایید چون علم ائمه«علیهم‌السلام» علم به واقعه است آن طور که واقع می‌شود. یعنی چون ابن ملجم قاتل حضرت علی«علیه‌السلام» است، حضرت به آن واقعه علم دارند. در این مورد می‌توانید جزوه‌ی «جبر و اختیار» که در سایت هست را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2861
متن پرسش
استاد محترم سلام علیکم، در راستای پاسخ سؤال 2793 و مباحثی که در جلسه ی دوم شرحی بر تفسیر سوره ی حمد مطرح شد ( اینکه خداوند به هر مخلوقی امکان ذاتی او را می‌دهد تا خودش با انتخاب خودش آنچه باید بشود، بشود)، برای بنده این سؤال پیش آمده که اساساً هر مخلوقی، خودِ امکان وجود را از کجا به دست آورده است؟ چگونه است که هر مخلوقی در علم حضرت حق امکانی خاص دارد؟ چه کسی غیر از ذات احدیت می تواند خود امکان را به مخلوقات داده باشد؟ حال چه چیز باعث شده که یکی امکان انار شدن داشته باشد و یکی امکان سیب شدن؛ یکی امکان جهنمی شدن داشته باشد و یکی امکان بهشتی شدن؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی می‌گوییم امکان، ذاتی هر ممکن‌الوجودی است دیگر معنا نمی‌دهد که بگوییم خداوند امکان به او داده، خداوند به ممکن‌الوجود، وجود می‌دهد و انارشدنِ انار و سیب‌شدنِ سیب مربوط به خودشان است. در مورد انسان؛ امکانِ جهنمی‌شدن و بهشتی‌شدن در ذات انسان مطرح نیست بلکه اختیار مطرح است حال با اختیار خود می‌تواند جهنمی‌شدن را برای خود انتخاب کند یا بهشتی‌شدن را، چون امکان برای موجودی که وجوه مختلفی دارد مثل انار نیست که یک وجه داشته باشد. در همین رابطه هر انسانی در مقابل عملی که انجام می‌دهد احساس می‌کند می‌توانسته غیر آن را هم انجام دهد و آن عمل را به خدا نسبت نمی‌دهد. موفق باشید
2778
متن پرسش
سلام استاد خوبم من مسئله ی قضا و قدر را در اتفاقات و رخداد های زندگی متوجه نمی شوم. فرض مثال در مسئله تصادف دانش آموزان راهیان نور آیا این اتفاق بهر حال رخ می داد یا اینکه تنها به خاطر چند لحظه غفلت یک نفر خداوند جان 24 نفر دیگر را می گیرد؟ و اگر راننده در آن لحظه دقت لازم را داشت این اتفاق نمی افتاد؟ لطفاً راهنماییم کنید. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از خودت بپرس آیا می‌شود خداوند سرنوشت 24 انسان را در دست یک راننده‌ی بی‌احتیاط قرار دهد؟ درست است که ما باید کار راننده را تقبیح کنیم ولی در یک سطح دیگر نباید از برنامه‌های خداوند در عالم غافل باشیم. آری چون تقدیر الهی برای آن جوانان آن بوده که به عالم دیگر منتقل شوند خداوند در این مسیر قرارشان داد که به این صورت کار انجام گیرد. قرآن می‌فرماید: «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ....» هر جا باشید، مرگ شما را درمى‏یابد؛ هر چند در برجهاى محکم باشید! موفق باشید
2780
متن پرسش
با توجه به اینکه خدا عالم است که کدام انسان جهنمی می شود آیا خلق چنین انسانی نافی رحمانیت نیست؟ آیا حکیمانه نیست موجودی را که می داند به هدف غایی آفرینش دست پیدا نمی کند نیافریند؟ دلیل این آفرینش چیست؟ استاد عزیز جواب رو طوری بیان کنید که قابل درک برای دانش آموز دبیرستانی باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر خداوند چون می‌داند فلان کس جهنمی است او را خلق نکند، عملاً به تقاضای کسی که می‌خواسته جهنمی باشد بی‌محلی کرده است. خداوند از آن جهت که خالق است هرمخلوقی که امکان خلقت دارد، خلق می‌کند و کار از جهت خداوند تمام است. آن مخلوق است که به هدف خود نرسیده، نه این‌که خداوند به هدفش دست نیافته باشد. پس خداوند به جهت رحمت واسعه‌اش بر کافر و مؤمن، هر موجودی که امکان خلق‌شدن دارد خلق می‌کند. اگر انسان‌های بد را خلق نمی‌کرد از کجا معلوم می‌شد آن انسان بد است چون تا به دنیا نیاید و بدی نکند که بد نشده است. از نمونه‌ی اعمالی که نشان میدهد پیامبر(ص) و ائمه(ع) مأمور به حکم به ظاهر بودند اینکه علامه‌ی عسگری میفرماید: ابن ملجم از اسکندریه با گروهی جهت تبریک و بیعت، خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدند. حضرت به ابنملجم نگاه کردند و چون بیرون رفت فرمودند: «اُریدُ حَیاتَهُ وَ یُریدُ قَتْلی» من میخواهم او زنده بماند و او میخواهد مرا به قتل برساند، عدهای گفتند پس او را بکش. فرمودند: «اِذاً قَتَلْتُ غَیرَ قاتِلی» در این صورت غیر قاتل خود را کشته ام. ملاحظه میکنید علم غیبی امام موجب تکلیف خاص برای حضرت نشد تا اراده کنند ابن ملجم را به قتل برسانند. در مورد خداوند نیز موضوع از همین قرار است. موفق باشید
2511
متن پرسش
سلام علیکم استاد. مدتی است بر سر انتخاب یک دوراهی حیاتی در زندگی قرار گرفته ام. بر سر این دو راه نیز به اندازه کافی تحقیق و بررسی انجام داده ام. با علم به داشتن یک عین ثابته برای هر کس در عالم وجود(هر کس در این عالم کاملا مختارانه انتخاب میکند تا به ان شخصیت که خودش در عالم الس برای خود انتخاب کرده برسد) و با علم به مختار بودن انسان حال سوالم این است بنده از کجا بفهمم انتخابم در راستای آن عین ثابته است؟ ایا این جمله درست است " من می دانم که به درد این کار نمی خورم" چگونه میتوانیم به این دریافت از خود یقین اوریم؟ و ایا مثلا بر سر تنبلی در انجام یک کار به این نتیجه نرسیده ایم؟ مثلا در ذکر زندگی ایت الله بهاالدینی امده که ایشان با امام خمینی بر سر درس فلسفه حاضر شدند اما ایشان در همان جلسه اول به این نتیجه رسیدند که به درد خواندن فلسفه نمی خورند و دیگر ادامه ندادند وشدند انچه شدند و امام شد انچه شد اولا بر چه مبنایی به این نتیجه قطعی رسیدند ثانیا ایا ایشان به دلیل این انتخاب در ان عالم احساس نقص نمیکنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گفت: «هرکسی را بهر کاری ساختند... میل آن اندر دلش انداختند» در امور شرعی چون فطرت‌ها مساوی است، فطرت همه‌ی انسان‌ها گرایش به دین دارد و اگر در امر دین کوتاهی کنند از فطرت خود فاصله گرفته‌اند. در سایر امور هرکس باید درون خود را بکاود که آیا در این کاری که شروع کرده‌اند از جهت درونی با آن کار احساس تناسب می‌کند یا نه. شاید آیت‌الله بهاءالدین احساس نقص نکنند چون در مسیر بندگی به آن‌چه می‌خواستند رسیده‌اند منتها از غیر از مسیری که فلسفه نشان می‌دهد. اگر با فلسفه مخالفت کرده بودند شاید فردا به مشکل برمی‌خوردند. موفق باشید
2437
متن پرسش
سلام علیکم! خدا در آیات متعددی فرموده هدایت و ضلالت دست منه و اگه کسی من هدایتش کنم کسی نمی تونه گمراهش کنه و اگه کسی رو من گمراه کنم کسی نمی تونه هدایتش کنه حتی خطاب به پیامبر ص نیز می فرمان حتی تو هم کاره ای نیستی از طرفی ما میگیم مثلا ما با عملکرد بد خودمون نباید موجب گمراهی و از دین گریزی یه عده ای بشیم حالا طبق اون آیات می تونیم بگیم اگه با عملکرد بد فرضا من نوعی یکی گمراه شد اگه من اون عملکرد بد رو هم نداشتم بازم اون گمراه میشد اما با یه طریق دیگه ای!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خداوند از یک طرف می‌فرماید: «یُضلّ من یشاء و یهدی من یشاء» هرکه را خواست گمراه می‌کند و هر که را خواست هدایت می‌نماید و از طرف دیگر می‌فرماید: «یهدی الیه من اناب» خداوند هرکس را به سوی او برگردد هدایت می‌کند. پس تنها کسانی را گمراه می‌کند که به سوی او برنگردند. و در این رابطه کسی که نمی‌خواهد به سوی خدا برگردد تحت تأثیر افرادی قرار می‌گیرد که او را دعوت به گمراهی می‌کنند و لذا در عین آن‌که آن کسی که طرف را دعوت به گمراهی کرده مقصر است، گمراهی آن فرد که تحت تأثیر قرار گرفت به خودش برمی‌گردد. موفق باشید
2302
متن پرسش
باسلام در تفسیر تسنیم مجلد 12 ذیل آیه 7 سوره آل عمران و در بخش روایی روایتی از امام باقر نقل شده که این روایت از جمله روایات طینت است و مضمون آن چنین است:کارهای خیر نواصب به حساب شیعیان نوشته می شود و دشمنان ولایت از کارهای خوب خویش سودی نخواهند برد چنانکه کارهای بد مومن در پرونده اعمال نواصب ثبت می شود و هر یک به اصل خود باز می گردد.(تسنیم جلد 12 ص 218 /بحارالانوار ج5 ص231 /علل الشرایع ج2 ص334) سوال من این است که چگونه این روایت را توجیه می کنید؟ آیا ما اگر کار بدی انجام دهیم به حساب نمی آید و برعکس اگر دشمنان ولایت کار خوبی کنند به حساب ما می آید؟ آیا کسی وزر دیگری را حامل است؟کلاً نظرتان در مورد روایات طینت چیست؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- عزم مؤمن آن است که همه‌ی کارهای خوب را انجام دهند و لذا اگر شرایط انجام آن‌ها نبود به حساب او می‌نویسند و عزم دشمن ولایت و عصمت و طهارت آن است که با هر کار پاکی دشمنی کند و اگر شرایط طوری بود که کارهای خوبی انجام داد به حساب او نمی‌نویسند و این عین رعایت « وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ » است. 2- روایات طینت روایات بسیار عمیقی است که نیاز به مباحث فلسفی و عرفانی عمیق دارد گویا هنوز زمینه‌ی فرهنگی طرح آن فرا نرسیده. موفق باشید
2263
متن پرسش
سلام اسمایی مانند "مضل" و "ضار" دقیقا چه معنایی دارد؟معنی "الله یضل من یشا" چیست؟یعنی چه که خداوند ضرر می رساند یا گمراه می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: می فرماید: خداوند هرکس را به جهت شایستگی که دارد هدایت می کند «یهدی من یشاء» و هرکی را خواست به جهت عدم شایستگی که دارد مانع می شود که بتواند نقشه هایش را به نتیجه برساند و او را از مسیری که شایسته ی او نیست منحرف می کند. زیرا باید متوجه باشید خودش در قرآن می فرماید: «والله لا یهدی القوم الظالمین» خدا افراد ظالم را هدایت نمی کند، پس اگر فرمود هرکس را خواست گمراه می کند تا نتواند نقشه هایش را عملی کند قبلش فرموده کسی را هدایت نمی کند که ظالم است، پس گمراه کردن خداوند از سر حکمت است و نه بر اساس یک میل غیر منطقی. موفق باشید
2162
متن پرسش
با سلام.فراموش کردن خود و نشاندن حق به جای من یعنی اینکه ما هویت و هستی خود را فراموش کنیم و خودمان را نفی کنیم؟یا منظور شما چیز دیگری است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی با اراده و انتخاب خودمان حکم خدا را بر میل نفس امّاره حاکم کنیم به شخصیتی برتر می‌رسیم. موفق باشید
2067
متن پرسش
باسلام واحترام محضراستادگرانقدر: چگونه از پدر و مادری پاک و دارای روزی حلال و اهل نماز و معنویات فرزندی بدکار و بی آبرو و فاسد جامعه بوجود می آید و گاهی برعکس فوق از پدر و مادری اهل گناه و معصیت که در محله مشهور می باشند فرزندی بدنیا می آید که به خوبی شهره منطقه می شود.مسئله جبر و اختیار در این موضوع چیست.تاثیر لقمه و محیط چگونه است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان، موجود انتخاب‌گر و مختار است و پدر و مادر شرائطی هستند که اگر فرزند خواست بد باشد و یا خوب باشد او را راهنمایی و یا کمک کنند ولی در هر حال انتخاب مربوط به خود انسان است. در این مورد می‌توانید به کتاب «تعلیم و تربیت اسلامی» از آیت‌الله حائری شیرازی رجوع فرمایید. در آن کتاب روشن می‌کنند که لقمه و محیط نقش معدّات و شرایط را دارند و لذا می‌شود در محیطی خوب و با پدری مؤمن فرزندی ناخلف بزرگ شود. مثل فرزند حضرت نوح. در این‌جا نباید حضرت نوح«علیه‌السلام» را ملامت کرد زیرا فرزند حضرت مختار است و خودش آن نوع زندگی را انتخاب کرده. موفق باشید
2014
متن پرسش
سلام استاد گرامی سوالی داشتم درباره ی روایتی ازحضرت علی (ع)که زیردیوارشکسته نشته بودندوبعدبه طرف دیوارسالم ...وسوالی که ازایشان شده بودودرپاسخ حضرت فرموده بودند:ازقدرالهی به قضای الهی پناه میبرم .خواستم بدونم حضرت این را برای مردم عوام گفته اندیاهمه درصورتی که بعضی ازشهدابایقین کامل که لا حول ولاقوِة الا بلله دراوج گلوله باران میرفتن وضومیگرفتن وچایی دم میکردن ومیگفتن اگه قسمتمون شهادت یایکی ازون گلوله ها باشه اتفاق میافته... وبی پروا بعضی ازین کارارو انجام می دادن.آیا تناقضی وجودندارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در شرایط عادی وظیفه‌ی ما همان است که حضرت علی«علیه‌السلام» عمل کردند ولی یک وقت در فضایی قرار دارید که هیچ جای امنی در آن نیست، در این شرایط خیلی لازم نیست به دنبال پناهگاه باشیم بدون آن‌که بدون دلیل خود را در معرض مرگ قرار دهیم کار را به عهده‌ی خدا می‌گذاریم و جلو می‌رویم. چنین فضایی در جبهه‌ها حاکم بود در عین آن‌که خاکریز بنا می‌کردند و در پشت خاکریز می‌جنگیدند. موفق باشید
1876
متن پرسش
با سلام.سوالی مدتی است ذهن مرا به خودش مشغول کرده است و اذیتم می کند.ببینید،اگر عصمت ائمه موهبتی الهی است (تا آ ها وظیفه شان را به درستی انجام دهند و الگوی کاملی در همه شئون برای اسنان ها باشند) و نیز علم و دانایی آن ها به اراده خداوند است(و باز نیز به جهت وظیفه ای است که دارند) و در مقام شهود مطلق و توحید خالص هستند(بدون اینکه تلاشی کرده باشند،مانند یک سالک آن هم برای سال های بسیار) پس ائمه چه فضیلتی دارند؟چرا برای آن ها آنقدر احترام قائل هستیم،همه چیز را که به رایگان به آن ها داده اند.آقای طاهر زاده،منزلت و فضیلت یک سالک (که تلاش می کند و در پی مصونیت از زشتی است و به دنبال کسب علم)بالاتر است یا امام؟در آخرت مقام یک کارگر ساده که به علل محیطی و خانوادگی نه درس خوانده نه درک عمیقی دارد و فقط می دانسته خدایی هست و باید نماز خواند و گناه نکرد،بالا تر است یا امام؟بالاخره این کارگر باید در مقامی باشد که امام در آخرت هست یا نه؟مقام حضرت خدیجه بالاتر است یا همسر یک روحانی که در یک روستای دور افتاده به او کمک می کند و برایش همسر ی میکند تا آن روحانی به چند روستایی قرائت حمد و سوره یاد دهد؟منظور من از مقام همان کشف ها و شهود هایی هست که قرار است داشته باشند همان علوم حقیقی است که قرار است به ان ها داده شود همان مقام همنشینی و رویت خداوند است همان مقام فنا در خداوند است. بگویید فضیلت امام در آخرت به آن کارگر چیست؟و چرا؟سوال اساسی تر این است که اصلا مگر امام و پیامبر فضیلتی هم دارند؟فرض کنید به شما مقام عصمت بدهند هر وقت بخواهید چیزی بدانید بدانید حجاب ظلمانی و نورانی نداشته باشید،خب بندگی می کنید دیگر!خب فقط الله الله می گویید دیگر.مگر غیر این است؟اگر قرار است به کسی احترام گذاشته شود ان فرد ان کارگر است دیگر؟نه امام.این سوالات مرا رنج می دهد خیلی هم صادقانه و بی ریا پرسیدم بدون ترس یا احترام دروغین یا الان کفر گفتی و از دین خارج شدی و ...! لطفا جوابی بدهید که دوباره سوال نپرسم.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به طور مختصر می توانم عرض کنم که عصمت امام، اختیار را از امام ساقط نمیکند، چون محور عصمتِ امام علم یقینی و شهود ملکوتی اوست، یعنی از بس زشتی گناه برای امام روشن است از آن دوری میکند و عظمت امام، به ماندنِ در این عصمت است و نگهداشتن خود حتی از کوچکترین لغزش، عبادات و مناجاتهای امام وسیله ی حفظ این عصمت است. آنان استغفار میکنند تا با نوری که نصیب آنها میشود، گناه سراغشان نیاید. یعنی استغفار آنها برای دفع گناه است (استغفارٌ لِلدَّفع) و استغفار بقیه ی مؤمنین برای رفع گناهانی است که مرتکب شده اند (استغفارٌ لِلرَّفع). در هر صورت امیال نفس امّاره مثل سایر انسانها در امام هست، امام با نور یقین و همّت بلند خود آنها را زیر پا میگذارد، کمال امام آن است که توانسته است عصمت خود را حفظ کند. موفق باشید
1864
متن پرسش
باسلام وعرض ادب در خدمت استاد گرامی در کتاب شما (آشتی با خدا) در جواب سوال این که چرا خدا ما را خلق کرد؟ فرمودید که خدا فیاض مطلق است پس باید همواره خلق کند. سوال بنده این است که آیا وقتی خداوند می داند که انسان ولو با اختیار خود به جهنم می روند آیا باز هم باید خلق کند؟ وقتی می داند که انسان بعد از خلقت می گوید که من نمی خواستم باز هم باید خدا او را باید خلق کند؟ چرا خدا بندگان را خلق کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در همان کتاب روشن شد فلسفه‌ی خلقت، فیاض‌بودن خداوند است تا از هر موجودی که استعداد موجودشدن دارد فیض خود را دریغ نکند. آری خداوند می‌داند صدام وقتی به دنیا بیاید با سوء اختیار خود دست به اعمالی می‌زند که جهنمی می‌شود حال باید صدام را خلق کند تا صدام آنچه می‌خواهد بشود، بشود و مطابق عملی که انجام می‌دهد استحقاق رفتن به جهنم را پیدا کند، آیا می‌شود صدام را قبل از آن‌که اعمالی مطابق انسان جهنمی انجام دهد، به جهنم برد؟ علم خدا علم به فعلی است که بنده انجام می‌دهد، منتها قبل از آن‌که آن فعل انجام گیرد او می‌داند ولی نمی‌شود که قبل از انجام فعل، طرف را به جرم فعل انجام نداده عذاب کرد. موفق باشید
1751
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله ... جناب استاد ببخشید که این سوال رو مطرح می کنم اما هرچی فکر کردم به نتیجه نرسیدم و عاقبت به شما پناه آوردم. چند وقتیه که یک فایل صوتی از حجت الاسلام صمدی املی در فضای اینترنت پخش شده که ایشان در ان اظهار میدارند: "آقای حسن زاده اعتقاد دارند که ماهیت هم تشکیکی است . که منشا این سخن اسفار ملاصدرا است . اگر این قضیه که می فرماید عین ثابت را می شود عوض کرد ثابت باشد ، آنوقت می بینیم قبل از اینکه ما برویم بهشت ، یزید و یارانش رفته اند. حتی آیه قرآنی که با این معنا در تضاد است با تفسیر انفسی حل می شود . مردم بیچاره دارند آنها را لعنت می کنند. همه می خواهند شمر و قاتلین را دور کنند ولی امام حسین علیه السلام می گوید بیا! ای عزادار این لعنت کردن ، کمال برای خودت است. با لعن کردن ، خودت به کمال می رسی. آنها(شمر و یزید و…) که دین و ناموس خدا را نابود نکردند . آنها در روز قیامت برهان اقامه میکنند! و می گویند: اگر من نبودم شما عزاداری نمیکردید.الان ما چقدر باید متشکر شمر باشیم . اگر شمر قتال با سید الشهدا (علیه السلام) را رها می کرد چه میشد؟ حالا حضرت (علیه السلام) چند سال بیشتر عمر میکرد! جناب نوح ۹۰۰ سال زحمت کشید ۷۰ نفر و امام حسین ۷۲ نفر ولی شمر با این کارش این همه خیل عزادران را جذب کرد!حالا می بینید حق شمر هم هست اینهمه بالا بیاید. استعدادهایی در آنها (شمر و یزید و…) دیده میشود که معلوم میکند آنها هم چیزهایی دارند! بله بله؛ منتها آن که در ذهن ما هست که جهنم آنها، این حرفی نیست؛ آری این عین ثابتش تا عوض بشود جان را به لب می آورد؛ …" آیا واقعا چنین تفاسیری جایی در تفکر شیعی دارند؟ . ممنون از لطف شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده هم آن فایل را گوش دادم و به رسم آزاداندیشی که باید هر سخنی نقد و بررسی شود تا جای خود را بیابد، عرض می‌کنم که ظاهراً در آن سخنان بین «ماهیت» به معنای «عین ثابته» با «ماهیت» به معنای چیستی شیئ که در مقابل وجود قرار دارد، خلط شده. ماهیت به عنوان عین ثابته همان وجودِ علمی هرکس است نزد خدا با اختیار ذاتی که انسان در مقام امکان ذاتیِ خود دارد و از آن‌جایی که هر انسانی در ذات خود مختار است می‌تواند هر نوع شخصیتی را که خواست انتخاب کند و در ادامه در زندگیِ دنیایی، آن انتخاب را شدت ببخشد و ماهیت به این معنا می‌تواند تشکیکی باشد ولی این معنا برای ماهیت هیچ ربطی با ماهیت به معنای چیستی شیئ ندارد که جنبه‌ی عدمی شیئی است و عدم، چیزی نیست که تشکیک‌بردار باشد. عین همین خلط بین وجود تکوینی و تشریعی شیطان و شمر شده است. آری وجود شیطان از نشانه‌های حکمت الهی است تا انسان‌ها از یک طرف در معرض وسوسه‌های شیطان قرار گیرند و از طرف دیگر در معرض الهامات الهی فرشتگان باشند و در این مسیر آنچه را خواستند انتخاب کنند و گوهر خود را بنمایانند. در این رابطه باید از خدا تشکر کرد که چنین نظامی را به‌وجود آورده که شیطان در آن قرار دارد، نه این‌که از شیطان تشکر کنیم. اتفاقاً همواره باید از شیطان به عنوان «عَدُوٌّ مبین» متنفر بود زیرا همه‌ی زشتی‌ها از اوست به قول شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» اشاعره به جای آن‌که خدا را تنزیه کنند، جبّاران و ظالمان را تنزیه کردند. چون اشاعره از توحید افعالی این‌طور نتیجه می‌گرفتند که همه‌ی فعل‌ها، فعل خدا است و در نتیجه فعل جباران نیز فعل خدا است، غافل از این‌که فعل خدا در انسان، اختیار انسان است که اقتضای انجام فعل و ترک فعل را دارد و در نتیجه اگر انسان به میخانه رفت چون می توانسته‌ است به مسجد هم برود، آن فعل، فعل انسان است. در مورد شمر و عمر سعد نیز قضیه از همین قرار است. آری این طور نیست که آن دو ملعون مقابل اراده‌ی تکوینی الهی عملی انجام داده باشند خداوند تکویناً آن‌ها را مختار آفرید و تکویناً خواست تا هرطور خواستند بتوانند عمل کنند هرچند به اراده‌ی تشریعی از طریق شریعت الهی بهترین عمل را به آن‌ها تذکر داد. و این از حکمت الهی است که آن‌ها به اراده‌ی تکوینیِ الهی آنچه می‌توانند بکنند و خداوند با این کار با نمایش ایمانِ امام حسین«علیه‌السلام» زیباترین صحنه را به‌وجود آورد و امام حسین«علیه‌السلام» با علم به این مسئله با اختیار خود به صحنه آمدند و به بهترین شکل دین خدا را نمایاندند ولی کار شمر و عمر سعد تماماً مطرود است و با شهادت ولیّ خدا برای همیشه در اسفل درکات جهنم قرار دارند زیرا مقابل فطرت خود عمل کردند و شخصیت خود را در دنیا در مسیر پشت‌کردن به فطرت خود شکل دادند و در قیامت که حجاب‌های نفس امّاره به کنار می‌رود حالت تقابل با فطرتشان برایشان ظهور می‌کند و برای همیشه عذابِ زیر پاگذاردن فطرت گریبان آن‌ها را می‌گیرد که صورت بیرونی آن عذاب همان آتشی است که آن‌ها را«فی‏ عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ » احاطه کرده. در روایت داریم که حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در ابتدای نهضت کربلا در مدینه رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» را در خواب دیدند که به حضرت فرمودند: « یَا حُسَیْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلا» ای حسین حرکت کن، خداوند می‌خواهد تو را کشته ببیند. مرحوم شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند این سخن هیچ تضادی با اختیار امام حسین«علیه‌السلام» ندارد زیرا رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرموده‌اند خداوند تشریعاً می‌خواهد تو شهادت را انتخاب کنی همان‌طور که خداوند می‌خواهد ما به کسی ظلم نکنیم. در هر حال امام حسین«علیه‌السلام» با انتخاب خود سعی کردند آنچه را خدا می‌خواهد عمل کنند و روایت را به اراده‌ی تشریعی خداوند ربط می‌دهند، ولی عده‌ای آن روایت را به اراده‌ی تکوینی خداوند ربط می‌دهند و نتیجه می‌گیرند که امام حسین«علیه‌السلام» مجبور بودند شهید شوند چون خدا اراده کرده بود و این نیز یکی از مواردی است که بین اراده‌ی تکوینی و تشریعی خلط شده. فکر می کنم جواب شماره‌ی 1364در موضوع «عین ثابته» به فهم بحث کمک ‌کند. موفق باشید
1744
متن پرسش
سلام علیکم وخسته نباشید خدمت استاد عزیز : آیا انسان در این دنیا می تواند به مقام انسان کامل برسد یا اینکه در ادامه زندگیش در برزخ می تواند به این مقام برسد ؟ واینکه می گویند انسان قبل از آفرینشش امتحان می شود یعنی قبل از پا به دنیا گذاشتنش امتحان می شود و با اختیار خودش مسیر زندگیش را انتخاب می کند واین می شود که حضرت فاطمه (س)انسان کامل می شود ومن انسان عادی ،من این اختیار رانمی توانم درک کنم لطفا توضیح دهید . اجر کم عند الله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام انسان در ذات خود موجود مختاری است و بر همان اساس قبل از خلقت در علم خدا موجود است و با اختیار خود آن نوع شخصیتی را که خواست برای خود انتخاب می‌کند و همواره به جهت اختیاری که دارد می‌تواند بر انتخاب خود باقی باشد و می‌تواند آن را تغییر دهد. ممکن است کسی در آن عالم انتخاب کند که انسان کاملی باشد و بعد که در عالم کثرات قرار گرفت بر انتخاب اولیه‌ی خود پایدار نماند و یا ممکن است در همان عالم شرارت را انتخاب کند و در دنیا هم بر همان انتخاب پایدار بماند. هنر زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» آن بود که در آن دنیا بهترین انتخاب را کردند که در حوادث بعد از رحلت پیامبر شکیبا و پایدار بمانند و بر آن انتخاب پایدار ماندند و خداوند نیز همین را در حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» دید و برای این کار بزرگ او را خلق کرد. در ضمن جواب شماره 1364 در رابطه اعیان ثابته ممکن است موضوع را روشن کندموفق باشید
684
متن پرسش
با عرض سلام خمت استاد عزیز اولین سوال من این است که با توجه به روند رو به رشد انقلاب اسلامی وهمه گیر شدن انقلاب واز آن جایی که انقلاب همان اسلامی است که ناب و مورد نظر ائمه اطهار است وهمه دنیا نظر به این چنین اسلامی دارند پس شمار مسلمانها بالا میرود ولی ما روایاتی از ائمه معصومین داریم که در اخر زمان همه مسلمانها را مسخره میکنند شمار مسلمانان کم میشود واین را باید مدنظر داشته باشیم که انقلاب همان اسلامی است که ناب و مورد نظر ائمه اطهار است واز این قبیل روایتها من این مسئله برایم سئوال شده .سئوال بعدی من این است که شما در سئوال 675فرمودید تا چند سال بعد از درس خارج فلسفه وعرفان رابخوانیم پس در این سالها چه کار کنیم علاوه بر سیر مطالعاطی شما ومباحث معرفت النفسی که در آن است وکتابها ی استاد محمد شجاعی به خصوص مقالات ج 1 تا آن زمان که چندین سال است چه کار باید کرد و چه مباحثی را باید مطالعه کرد که در این چند سال به نتیجه لازم رسید ومقدمه برای آن کتا بها باشد ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: همان‌طور که می‌فرمایید پیش‌بینی‌های امامان امروز به خوبی محقق شده و فرهنگ ظلمانی غرب اسلام واقعی را برنمی‌تابد و اسلام واقعی در جهان امروز و در فرهنگ مسلمانان غرب‌زده مورد تمسخر است و همین نااگاهی آن‌ها موجب تصمیماتی می‌شود که سقوط آن‌ها را به همراه دارد. در مورد قسمت دوم سؤالتان عرض بنده آن است که همان‌طور که برای فقه و اصول‌خواندن یک ذهن آزاد نیاز است که تمام همت خود را بر روی آن بگذارید، در مورد فلسفه و عرفان هم موضوع از همین قرار است و لذا طلبه ابتدا باید با تمرکز کامل بر فقه و اصول به ملکات لازم دست یابد تا در درس خارج فرصت تمرکز بر روی فلسفه و عرفان پیدا کند ولی در حین ادامه‌ی فقه و اصول، بدایة‌الحکمه و نهایة‌الحکمه و از این قبیل کتب را به عنوان مقدمه می‌تواند ادامه دهد. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!