بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نماز

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22788
متن پرسش
سلام علیکم: اگر بخواهیم دلیل اینکه چرا به نماز نیاز داریم را بفهمیم شما چه منبعی را معرفی می کنید؟ اگر خلاصه باشد در حد یک صفحه بهتر است. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نماز، راه رجوع به حضرت ربّ العالمین است تا راهِ نزدیکی به حقیقت گم نشود. کتاب «آداب الصلواة» امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نکات ارزشمندی را با شما در میان می‌گذارد. موفق باشید

22731
متن پرسش
سلام: در جلسه دوشنبه بین دو نماز کلیپی پخش شد که از ترک عادت به عنوان افضل اعمال نام برده شد چه خوب و چه بد. حال تکلیف اینکه می گویند مداومت بر عمل است که راه می گشاید چه می شود؟ مثلا نماز شب رو باید بعد یه مدت ترک کرد و دوباره خواند؟!! یا مثلا نباید بر خواندن مناجات تائبین مداومت داشت؟ یا نماز شب جمعه را نباید همیشگی خواند؟ یا نماز غفیله یا....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور، عباداتی است که عادت می‌شود. وگرنه عباداتی که انسان با حضور قلب پیگیری می‌نماید که همواره باید آن را دنبال کرد. موفق باشید

22722
متن پرسش
با سلام و ادب محضر استاد طاهرزاده: اگر کسی چله ای شروع کند مثلا چله زیارت عاشورا و به فضل خدا سعی در مراقبه داشته باشد اما در طول چله یکبار بخاطر کم خوابی و خستگی مفرط نماز صبح وی قضا شود آیا چله اش بی اثر می شود؟ در یک کتاب خواندم قضا شدن نماز صبح سرنوشت چله را هَبَاءً مَّنثُورًا می کند. این مطلب به نوعی یاس آور و باعث از بین رفتن همت و عزم آدم می شود مثلا فرض کنید ۲۰ روز با زحمات زیارت عاشورا خوانده شده اما همه چیز به یکبار فرو می ریزد و شیطان بعد از زدن ضربه خود شروع به این القاء می کند که دیگر چه فایده ای در ادامه دادن چله هست شاید برای چله های معمولی آدم با عزمی جدید و از نوع شروع بکند اما برای چله هایی مثل چله کلیمی که در طول سال یکبار تکرار می شود واقعا زجرآور است و باعث نشستن خستگی در روح می شود. نظر استاد در این رابطه و توصیه شون چی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان، خودش و با اراده‌ی خودش ترک نماز بکند، عزمِ او به هم می‌خورد و عملاً چله‌ی او باطل می‌شود. ولی اگر عزمش پا برجا باشد به صرف آن‌که بدون اراده‌ی او نمازش قضا شود، مشکلی برایش نباید باشد. موفق باشید

22719
متن پرسش
سلام: ۱. آیا مسیر رسیدن به حق و حقیقت و سعادت، ذاتاً پُر از سختی ها و رنج ها و ابهامات و حیرت هاست؟ و یا مشکل از ضعف و نا پاکی ما و حجاب هایی که خودمان ایجاد کرده ایم است؟ و مقصود از روایت امیر المومنین علیه السلام که فرمود: ان امرنا صعب مسعتصب، چیست؟ ۲. چرا عموماً در ترک گناه، موفق نمی شویم و دَرْجا می زنیم؟ مشکل کارمان چیست؟ مخصوصا گناهانی که به آنها عادت کرده ایم و خصوصا گناهان جنسی. حقیر به شخصه چندین سال است که از گناهانم خسته شده ام و تلاش زیادی برای ترک آنها کرده ام زیرا با تمام وجود احساس کرده ام که گناهانم مرا از قافله ی حق و حقیقت، دور کرده است. پس چرا خداوند کمک نمی کند؟ کم کم دارم از همه چیز نا امید می شوم حتی از خدا. یا علی مدد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در آن روایت می‌خواهند ما را متذکر این امر نمایند که ورود به آن ساحتِ متعالی که اولیاء معصوم در آن تنفس می‌کنند، مشکل است. زیرا باید انسان‌ها از ساحتِ حسی و معمولی خود خارج شوند و به یک معنا باید از خود بیرون آیند و این کار آسانی نیست. در مورد عبور از گناه هم می‌توان به این موضوع فکر کرد که حوزه‌ی حضور خود در این عالم را با حضور هرچه بیشتر به حضرت حق تغییر دهیم و این کار با صبر در مقابل امیال نفسانی و با صلات یعنی رجوع به خداوند ممکن می‌شود به همان معنایی که به ما فرمودند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (بقره/153). یعنی: اى کسانى که ایمان آورده ‏اید، از صبر و نماز کمک بگیرید که خداوند با صابران است و یا در آیه 45 و 46 همین سوره می فرماید: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ». یعنی ‏از صبر و نماز کمک بجوئید و آن بسى سنگین است مگر براى خشوع پیشگان. در کافى از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: هر وقت امرى و پیشامدى على (ع) را به وحشت مى ‏انداخت، برمی خاست، و به نماز مى ‏ایستاد، و مى‏ فرمود: (اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ)، از صبر و نماز کمک بگیرید. و نیز در همین کتاب از آن جناب روایت کرده که امام صادق (ع) فرمود: صبر همان روزه است، و فرمود: هر وقت حادثه‏ اى براى کسى پیش آمد، روزه بگیرد، تا خدا آن را بر طرف سازد، چون خداى تعالى فرموده: (وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ)، که منظور از آن روزه است. موفق باشید 

22434
متن پرسش
میت وانید حداقل و حداکثر قدرت نماز شب در رشد دنیا و آخرتی و معنویت و مادیات و ... برایم بگید. چون من در مرحله ی اول به طمع کسب مواهب و امتیاز و نیاز و حاجت به درگاه خدا در ساعات سحر به نماز ایستاده ام، می خواهم بدانم اولین چیزی که خداوند می خواهد به من بدهد تا من هم قوت بگیرم انگیزه بگیرم همت کنم که این مسیر را ادامه دهم و ان شاءلله سال به سال رشد معنوی من مرا به مراتب بالای از معنویت برساند. کسب فضایل اعمال و اثرات اعمال به نظر من باید مراتب داشته باشد. مثلا من بدانم که اگر یک ماه به پای سجاده ی نماز شب آمدم چی دستم را خواهد گرفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام عبادات باید با انگیزه‌ی اُنس با حضرت ربّ العالمین انجام گیرد و با پشت‌کار و صبر إن‌شاءاللّه حجاب‌های بین «عبد» و «ربّ» برطرف می‌شود. آری! نماز شب یکی از بهترین راه‌های اُنس عبد با ربّ است. پیشنهاد می‌شود سه جلسه‌ی صوت «همدمی ربّ و عبد» را را که بر روی سایت هست، دنبال کنید. موفق باشید

22416
متن پرسش
سلام: در طول هفته برای نماز صبح بیدار می شویم گاهی هم خدا توفیقی میده یک رکعتی نماز وتری هم می خوانیم ولی مدتی است جمعه صبح نمازم قضا می شود. با اینکه زمانبندی کار و استراحت همان است. گاهی زودتر هم می خوابیم شب جمعه دعای کمیل هم می خوانیم. علت را در کجا جستجو کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه با خوش‌خُلقی و صداقت و تواضع مشکل حل می‌شود. موفق باشید

22405
متن پرسش
سلام استاد عزیز: نماز نافله رو به چه نیتی بخونم که دچار عجب و غرور نشم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نیّتِ گشوده‌شدنِ راهِ حقیقت به سوی خداوند. موفق باشید

22281
متن پرسش
سلام استاد گرامی: برای حضور قلب در نماز چاره ای نداشتم جز تصور کردن خدا در بالا یا همه اطراف که دارد مرا نظاره می کند. بالفرض این کار را کنیم و تمرکز هم پیدا کنیم باز بی فایده است چرا که این خدای ذهنی و موهوم است که پرستش می کنیم نه خود خدا. استاد چه می شود کرد که خود خدا را بپرستیم فارغ از تصورات ذهنی و خیالی؟ آیا می شود حالا که خدا را قبول داریم (بحثی نیست) ولی چون به هیج وجه نه قابل دیدن است نه قابل تصور و ادراک است اصلاً او را پرستش نکنیم که با این نحو پرستش، خدا را نعوذ بالله داریم تا سطح خیال کوچک می کنیم؟! «الله اکبر»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پرستش خدا به معنای به‌میان‌آوردنِ عبودیت‌مان در مقابل ربوبیت حق است و در این رابطه می‌توان مظاهر ربوبیت او را مدّ نظر داشت و نه ذات حضرت حق را. به همین جهت در روایت داریم که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند در عبادات خود یکی از ائمه را مدّ نظر بیاورید. موفق باشید

22285
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد زبانی در بعضی روایات بکار رفته که در ترجمه فارسی به مشکل بر می خورد، مثلا در روایات داریم که بیشترین چیزی که انسان را به خدا نزدیک می کند فلان چیز است بعد روایاتی دیگر با همین کلمات چیز دیگری را مطرح می کند. مثلا یک جا می فرماید «احب الاعمال الی الله الصلاه لوقتها» در جایی دیگر با همین عبارت می فرماید «احب الاعمالالی الله حفظ اللسان» و موارد متعدد دیگر و یا می فرماید: «ان اخوف ما اخاف علی امتی بعد چندین چیز را همچون منافق چرب زبان، عمل قوم لوط، پیشوایان گمراه کننده در روایات متعدد عنوان می فرماید. حال بالاخره پیامبر بیش از هر چیز از کدام یک بر امت خویش بیمناک بود؟ با تشکر و التماس دعا. لطفا در سایت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همه‌ی زبان‌ها این‌‌گونه ادبیات‌ها هست. باید گفت هرکدام در جای خود چنین اقضایی دارند. مثلاً در نسبت بین انسان و خدا، أحبّ الأعمال، نماز است و در نسبت بین انسان و سایر انسان‌ها أحبّ الأعمال، حفظ لسان است. موفق باشید  

22261
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: من در زمینه کنترل نفس برای خوردن مشکل دارم. انجام برنامه ریزی روزانه و عمل به آن برایم بسیار مشکل است و بسیاری از اوقات به برنامه هم عمل نمی کنم. بیدار شدن سحر برایم بسیار مشکل و تقریبا غیر ممکن است. حتی بسیاری از روزها نماز صبحم قضا می شود. البته واجبات خود را انجام می دهم و نمازهای ظهر تا عشا را اول وقت و معمولا به جماعت می خوانم. ممنون میشم راهکار و توصیه ای کاربردی برای من ارائه فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین این‌که نباید به خود سخت‌گیری کرد باید با تمرکز بر روی معارف الهی و سیره‌ی اولیاء الهی، جهتِ روح را به سوی شرایط مطلوب جلو برد. سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید

22252
متن پرسش
با سلام مجدد: استاد محترم. من توی سوال شماره ( 22250 یا 22259 ) درباره نماز پرسیده بودم. اگر که نماز نتونه به رفع توهم کمک کنه بذارمش کنار. یک حقیقتی که من از اون بابت نگرانم این هست که هر چی از دوران کودکی دور میشیم حقیقت زندگی رو بیشتر می فهمیم و من یکباره با این حقایق روبرو شدم. برای همین دچار این دست افکار میشم. شاید دلهره ام از این هست که آیا من مثلا در طی ده سال آینده چقدر خواهم توانست با این حقایق هماهنگ بشم؟ چقدر خواهم توانست نماز واقعی بجا بیاورم؟ خسته ام از این تلاش و در جا زدن، نماز یکجور متعادل کردن ذهن ما رو باعث میشه؟ درست هست؟ در واقع نماز یک جور مراقبه هست که در کنار مراقبه باید موارد دیگر چون تغذیه درست و سبک زندگی درست رعایت بشه تا به نتیجه برسیم؟ ولی این جور تفسیری با آن دست هشدارها که اگر یک روز نماز نخونی دچار غضب پروردگار میشی و تو رو نمی بخشند و... جور در نمیاد. من خیلی شاکی ام از اینگونه طرز تلقی ها و این زبان دور از فهم دین. به دعاهای شما و مخاطبان محترم سایت شما نیازمندیم. موفق و پیروز و شاد باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: آن‌چه در امثال نماز برای انسان پیش می‌آید تحقق روحیه‌ی عبودیت است تا حضرت رب العالمین با ربوبیت خود ما را دستگیری کند و اصل عبادت به تسلیم امر و نهی الهی است حال چه با حضور قلب باشد و چه نباشد؛ در هر صورت آن عزم اولیه در میان هست و تقویت وجه عبودیت ما در آن راستا به وجود می‌آید، به همین جهت ما دستورات الهی را ابتدا به عنوان تکلیف خود می‌پذیریم و انجام می‌دهیم و نباید به هیچ وجه از این غافل شد به طوری که در روایات داریم «فنای فی الله تحقق امر و نهی الهی بر جان انسان است». موفق باشید

22250
متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار چرا اینقدر اصطلاحات رمزگونه می گذارند روی اعمال؟ مثلا نماز با مراقبه چه فرقی داره؟ آیا اشکال داره یک اسم دیگر بهش بدیم؟ دوم اینکه من با اینکه فهمیده ام که نماز مراقبه ایست که ما را به حضور میرسونه، بیرون رفتن از توهم و تک افتادگی و یک سیر درونی دارد، اما هر از گاهی لای الفاظ و مفاهیم ذهنی گم میشم و مثلا الله اکبر گفتن ها و صحبت کردن با یک موجود برتر، به گونه ای برای یک فرد معمولی گمراه کننده هم میتونه باشه، حتی در حد مریضی که من می بینم برخی از افراد به نوعی درگیر این تصورات هستن. منظورم این هست که میتونه بر توهمات ما بیفزاید. مثلا من خودم گاهی وقتها که اذکار و سوره ها را قرائت می کنم در صورت می مانم و نمیتوم فراتر برم و ناراحت میشم. یک آن به خود میایم و می بینم فقط دارم به معنی این اعمال و اذکار فکر می کنم که این خم و راست شدن منو به کی میرسونه و آیا بجز این الله گفتن نمیشه راهی بود؟ و اصلا من مگه چقدر احمق باشم که کسی رو بپرستم که نامش رو هم الله گذاشته ام و دارم می پرستمش ولی نمیدونم کجاست؟ و چطوری میشه ارتباط برقرار کرد و این دست افکار ماورایی داشتن و تصور موجودات خیالی که از ما برتر هستن. ببینید استاد این افکار درسته ساده لوحانه و مال یک آدم بی دانش و مبتدی هست ولی حقیقت این هست که من گاهی یادم میره اصلا حس و حال واقعی و همینطور بدم میاد از این حماقت که میدونم حال خوبه نیست و نمازم یکجور بازی با الفاظ هست و ذهن خودم هست و حتی وقتی یک مرتبه به خودم میام می بینم اصلا حضور ندارم و صداهای اطرافم و نشنیدم و یکجور دارم تو ذهنم غرق میشم و غرق خودم و افکار هستم. در صورتیکه یک مراقبه واقعی این هست که در همان مکانی که هستیم حضور موثر داریم و غرق در خود نیستیم و اگر صداها را نشنویم یا مثل حضرت علی علیه سلام که درد را حس نکرد وقتی شئ را از پای ایشون خارج کردند و متوجه نشد به این معنی که آمد نیست. بلکه ایشان در حال حضور داشتن و از این بابت بود. اما من گاهی در نماز آنقدر توی خودم و عالم ذهنی ام گیر هستم که اطرافم رو نمی بینم و گویی دارم خدای ذهنیم رو و اون تصویر ذهنیم رو که شاید بیشتر همون ترس های من هستند رو می پرستم. خیلی نگرانم کمکم کنید. من فکر می کنم خیلی دچار توهم هستم. استاد با عرض معذرت، شاید حرفم خام بنظر برسه ولی پرسیدن عیب نیست. اگر من حالم با نماز خوب نشه و بدتر بشم. آیا کسی هست واقعا جواب این و بده. همونقدر که ما رو از بی نمازی ترساندن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: گفت «ای برادر عقل یک دم با خود آر/ دم به دم در تو خزان است و بهار»

آری فطرت انسان‌ها خداگرایی لازم را همراه با معرفت فطری دارد ولی همواره با ادامه‌ی عبادات است که بعضا این فطرت ظهور می‌کند و آرام آرام به فعلیّت لازم می‌رسد؛ به همین جهت شریعت الهی با توجه به چنین احوالاتی که ما انسان‌ها داریم عبادات ما را می‌پذیرد در عین این‌که همه‌ی آن‌ها با حضور قلب همراه نیست زیرا در کلیت، آن عبادات جواب‌گویی به فطرت است و آن‌چه در نهایت پیش می‌آید برایند آن رجوعی است که در طول زندگی نسبت به حضرت پروردگار برای انسان پیش می‌آید و به همین جهت نباید آن عباداتی که به ظاهر با حضور قلب همراه نیست را بی بها دانست هر چند که باید تلاش کرد شرایط غفلت نسبت به حضور قلب را به حد اقل رساند. موفق باشید

22209
متن پرسش
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد طاهرزاده: مساله بسیار مهمی در مورد نحوه ذکر گفتن و نماز داشتم در صورت امکان لطفا راهنمایی ام کنید: 1. در نماز هوش و حواس را دقیقا در کجا متمرکز کنیم؟ آیا در نماز خدا را فقط طوری تصور کنیم که ما را می بیند؟ 2. آیا این روشم درست است که: چون جای اصلی خدا در قلب است بنابراین هوش و حواسم را شش دانگ متمرکز می کنم به قلبم یعنی قلبم را مخاطب دعا و کلمات نمازم می کنم یعنی انقدر قلبم را مخاطب قرار دهم تا بالاخره قلب زبان بگشاید! 3. استاد اگر در نماز اینطور تصور کنیم که خدا جلوی ماست و ما را می بیند این از جهتی محدود کردن خداست چرا که خدا در سمت پشت ما نیز هست نه فقط جلو! اما چون قلب مومن عرش خداست بنابراین در نماز فقط قلبمان را مخاطب قرار دهیم نه بیرون را! 4. چطور ذکر بگوییم که قلب زنده به ذکر شود؟ مثلا اینجانب برای ذکر «غفار» اینطور عمل می کنم: اول کاملا تصور می کنم که خدا در قلبم هست و عمیقا و قلبا خدا را در قلبم خطاب قرار می دهم و می گویم «یا غفار» «یا غفار» ... تا از درون جواب دهد نه از برون! 5. من بعضا در ذکر گفتن اینطور عمل می کنم: مثلا یک انسان بزرگی مثلا علامه طباطبایی را در نظر می گیرم و متحدا ذکر و دعا را از زبان ایشان می گویم! و یا بعضا در نمازهای مستحبی ام اینطور تصور می کنم پیامیر (ص) در جلو حضور دارند و من پشت ایشان اقامه صلاه می کنم و حمد و سوره را از زبان ایشان می گویم آیا درست است؟ 6. آیا این درست است که: در بیرون خبری نیست بایستی عمیقا و عمیقا «قلب خود» را برای دعاها خطاب قرار داد نه خدای بیرونی را؟ 7. جهت تمرکز در نماز من چشم هایم را می بندم آیا این درست است؟ 8. نظر جنابعالی در مورد ذکر گفتن و نحوه نماز خواندن چیست و مخاطب نماز را چطور تصور کنیم؟ با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. اجر زحماتتان با حق تعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی آن‌چه فرموده‌اید در جای خودش خوب است و همان‌طور که برایتان پیش می‌آید استقبال کنید. مثل آن‌که گاهی در قلب خود با نور خداوند کار را جلو می‌برید و گاهی نورِ علوّ او را در مقابل خود احساس می‌کنید. هرکدام نحوه‌ای است که در آن شرایط، رزقِ شما شده است. چشم‌بستن در ابتدای سلوک، مانعی ندارد. موفق باشید

22134
متن پرسش
سلام: در ادامه پرسش 22130 ، پس تفاوت ما که حمد خدا رو بر زبان بیاوریم و بگوییم همه چیز خوب است و تلاش کنیم و.... با روشنفکران غرب زده که به مخاطبین خود توصیه می کنند هر روز جلوی آیینه بایست و بگو همه چیز خوب است و.... چیست؟ آیا قرار است هر دو فرهنگ با زبان یک نتیجه خوب بگیرند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حمدی که ما در نماز داریم نظر به حضرت ربّ‌العالمین است و اظهار این باورِ متعالی که منشأ همه‌ی خوبی‌ها و پاکی‌ها از اوست، و با این کار، نحوه‌ای از گفتگویی صمیمی با آغازین‌ترین حقیقت و مبنایی‌ترین وجود به میان می‌آوریم. این چه ربطی به نحوه‌ای از القای روان‌شناسانه دارد که تنها شارژکردنِ خود می‌باشد از طریق توهّم‌سازی؟! موفق باشید   

21997
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ببخشید استاد شاید سوالم پیش پا افتاده باشه ولی خب برایم حل نشده. موقع گفتن اذکار «استغفرالله ربی و اتوب الیه» و یا «العفو» در نماز شب، بنده برای اینکه هم تمرکز داشته باشم و هم آن حالت ندامت و خضوع و انکسار در وجودم ایجاد بشه گناهانم رو یکی یکی جلوی چشمم تصویر می کنم و اذکار را می گویم. از طرفی شما در چند جایی فرموده بودید توقف در گناهان گذشته درست نیست و وقتی گناهی انجام دادید و توبه کردید دیگه بخشیده شده و فکر کردن به آنها و دوباره تقاضای عفو و گذشت از آن گناهان یک نوع بی حرمتی به خداست. اما خب از طرفی هم اگر فقط اذکار را بگویم و به گناهان گذشته ام فکر نکنم فکرم به همه جا منحرف می شود. تکلیف چی است باید چکار کرد؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طلب عفو و استغفار، وجوه مختلفی دارد در آن حدّ که حتی فرموده‌اند: «وجودک ذنب لایقاس به ذنب»؛ هستی تو گناهی است که هیچ گناهی به پایه‌اش نمی‌رسد. لذا بسیاری موارد، استغفار و طلب عفو در راستای آن است که خداوند حجابی که مانع بین ما و اوست را برطرف نماید که این از اصیل‌ترین نحوه‌ی استغفار است. موفق باشید

21948
متن پرسش
سلام چند سوال داشتم خدمتتان: 1. مدتیه سحر که از خواب بیدار میشم نماز نمیتونم بخونم ولی بیدار میمونم و دعا می کنم، سجده میرم ولی انگار بدنم کوفته است برا نماز شب. قبلا ایطور نبودم در هر صورت میخوندم. کلا دعا و قران که خیلی حالت رسمی نماز رو نداره بیشتر دل میدم. این مشکل رو چطور حل کنم؟ 2. آقای پناهیان از قول همسر شهید اندرزگو و بعضی از قول امام می گویند که ظهور در دوره رهبر کنونی خودمان است آیا این مصداق کذب الوقاتون نیست. مثلا خود آقای بهجت وقتی زنده بودند گفتند پیرمردهایتان هم ظهورش را درک می کنند با اینکه الان خیلی از رحلت ایشان گذشته آیا باعث ضعف ایمان بقیه مردم نمی شود و جزء تعیین کنندگان وقت نیستند. حتی شنیدم خود حضرت هم ممکنه ظهورش را نداند. 3. گاهی برایم سوال پیش می آید و برای این سوال از عاقبت بخیر شدنم ترس دارم که طبق فرمایشات اهل بیت (ع) ممکن است نظر اهل تسنن درباره ظهور درست باشد. مثلا از ذریه پیامبر است ولی به دنیا نیامده است. چرا که بعضی از احادیث اهل بیت مثل امام باقر و صادق علیه سلام طوری است که انگار آنها انتظار داشتند همان دوره آنها ظهور کند. مثلا حدیث دعای عهد امام صادق را فقط گفته برای دوران ما! یا امام باقر علیه اسلام وقتی از ایشان سوال می کنند که ظهور کی است می گویند وقتی که مومنین دست در جیب هم بکنند. یعنی انگار اعتقاد نداشتند باید امام حسن عسگری بیاید و بعد ایشان امامی باشد و بعد ایشان غائب شود. و احادیثی از این قبیل که باز وجود دارد یعنی حدیثی ندیدم که بگوید (غیر از حدیث رسول الله) که بگوید فعلا به دنیا نیامده یعنی همان موقع انتظار آمدنش بوده!!!! 4. و اینکه چطور خودمان را توجیه و راضی کنیم که امام امت می تواند 5 ساله باشد یعنی زمانی که امان رضا و امام عسگری علیه اسلام به شهادت رسیدند چطور فرزندانشان امام شدند؟ یعنی اگر حکمت دستشان بود چطور می شد انسانی هر چند شریف و دانا ولی 5 ساله حکومت و تدبیر فردی 40 ساله را داشته باشد. لطفا کمکم کنید و همچنین دعایم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نماز شب به خودی خود در قالب همان یازده‌ رکعت، آثار تکوینی دارد و انتظار نداشته باشید نتایج آن به سرعت ملموس باشد 2- تعیین وقت ظهور که انکار شده است، شاید به معنای تعیین زمان خاص باشد ولی این‌که متذکر شرایط ظهور حضرت شود شاید از آن جهت است که احساس ظهور می‌کنند ولی نه به معنای ظهور تامّ که با حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» محقق می‌شود. کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که بر روی سایت هست، می‌تواند متذکر این امر باشد 3- بین آن‌که حاکمیت در اختیار ائمه قرار گیرد و یا این‌که حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ظهور کنند باید فرق گذاشت. آری! چند بار امکان آن‌که امر ائمه محقق شود، فراهم شده بود ولی شیعیان درست وظیفه‌ی خود را انجام ندادند و این غیر از آن است که امام صادق «علیه‌السلام» در مورد ظهور حضرت می‌فرمایند دوست دارم ظهور کند و در خدمتش باشم. 4- وقتی مردم گرفتار روزمرّه‌گی شدند، نیاز بود کاری صورت گیرد تا برای همه کارِ خارق‌العاده‌ای محسوب شود و لذا امامت که امری است موهبی و نه اکتسابی، در امامانی با سنّ کم ظهور کرد که به طور عمومی چنین علومی را کسی نمی‌توانست به‌دست بیاورد به خصوص در آن سن. در این مورد خوب است به جزوات «هویت گمشده‌ی شیعه در تاریخ» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

21749
متن پرسش
بسم رب المهدی. سلام علیکم استاد: درونیات من. می خواهم خودم باشم. «خود واقعی» ام. خودی که دیگر نمی تواند تقابل و تضاد را بپذیرد. می خواهم آرامشی را در درونم ابدی کنم که نشان از جایگاه واقعی ام باشد. می خواهم بدانم در این جهان جایم کجاست؟ فکر نکنم توقع زیادی داشته باشم. بس است تضاد دیدن از درونم و بیرونم. انگار اعمال و رفتارم پاسخگوی آن چیزهایی نیستند که در درون به دنبال آنها هستم. حتی گاهی اوقات می خواهم خودم نباشم و تمام کنم این بازی سر دو باخت را. خسته شدم از این همه متفاوت بودن. متفاوت بودن را به معنای خاص شدن نمی گویم از این جا که دیگر خیلی از اطرافیانت آن چیزی نیستند که انگار تو به دنبال آنی. افراد انگشت شماری فقط تو را می فهمند. دردی که اکنون شاید در وجودت حس کردی را فقط با تعداد اندکی از افراد می توانی بازگو کنی. تمام زندگی ام شده مواجه شدن با دوگانه هایی که نمی دانم اکنون کدام یک بر دیگری غلبه دارد. همیشه راهی غیر از این دو راه هم برای هر شخصی تصویر می شود که باید به آن سمت گسیل داده شود. کاش زندگی ام مانند همه ی کسانی که بی خیال زندگی می کنند، تداوم داشت. البته این عبارتی است که زمانی که خیلی از همه چیز خسته می شوم به کار می برم. با اینکه می دانم این راه هم نمی تواند مرا جواب دهد. حسم این است که انسان وقتی در عالمی زندگی می کند معنا می شود با آن. وقتی تو در عالمی زندگی می کنی که با عالم غرب و پست مدرن و مذهب و اسلام و سنت و همه و همه درگیر شده است چگونه می خواهی خودت باشی؟ اصلا چگونه می خواهی یک نفر باشی؟ انگار خودم هم به دو نیم تبدیل شده ام نیمه ام غربی و نیمه دیگرم شرقی شده است. باید بتوانی افقی را فرا روی خودت متصور شوی که با آن هم نواشوی ولی افق کجاست؟! من و انقلاب می توانیم حرف مشترکی برای هم داشته باشیم؟ راستی آخر کلام این را هم بگویم که من یک "دختر"م و باتمام ویژگیهای دخترانه ام حس و حالم را بازگو می کنم. راستی خود جدیدم چه شکلی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در تاریخی که انسان می‌خواهد در عین قدسی‌بودن از ارتجاع و مدرنیته یعنی از نیهیلیسم عبور کند، ساز و کار خاص خود را می‌خواهد. معارف بلند مطرح‌شده در آثار امام مثل کتاب «آداب الصلواة» مقدمه‌ی کار است. فهم تاریخی انقلاب بر اساس آن‌چه بر روح و روان شهداء می‌گذشت، بسیار کارساز است. حضور در چنین فضایی، خود به خود راهی است که چون نوری در میان جنگلی انبوه، خود را می‌نمایاند. موفق باشید

21744
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ۱. از کجا بفهمیم که استاد اخلاق عرفانی مد نظرمان، استاد اخلاق عرفانی واقعی است؟ آیا همین که از نفس حضور در محضر ایشان فیوضاتی را درک کنیم یا موانعی را خرق کنیم می توان فهمید یا راه های دیگری هم دارد؟ لطفا همه راه های تشخیص را بفرمایید که دوباره سوال نپرسیم.۲. افرادی که شاگردان فرد عرفانی بودند اما معلوم نیست که خودشان به توحید ذاتی رسیده باشند یا نرسیده باشند نمی توانند بگویند فلانی استاد واقعی نیست و روشش اشتباه است چون اعتبار این که نفس خودشان به مطلوب رسیده و کمال را درک کرده و قدرت دست گیری و اشرافش به شاگرد هنوز معلوم نیست چطور حرفش را قبول کنیم؟ درست است استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم روش حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این تاریخ، روش مطمئنی باشد که با تأمل با عرفانی که ایشان در آثارشان تدوین کرده‌اند، جلو برویم و در نهایت، نظر به جنبه‌های معرفتیِ قرآن و روایات داشته باشیم، در آن صورت خود به خود اخلاق ما، اخلاق خوبی خواهد شد اگر سعی کنیم در آن معارف اصیل تأمل نماییم. به عنوان مقدمه کتابِ «آداب الصلواة» ایشان را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید

21722
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: گاهی اوقات انسان تلاش می کنه مراقبت های خود رو زیاد کنه. نمازها به جماعت و استغفار و ...اما در این بین یک دفعه نماز صبحش قضا می شود. این چه طور است؟ آیا به جهت غرور است یا...؟ حالا بعد از این در این فکر می رویم که با توجه به حدیث که می فرماید اگر یک نماز صبحت قضا شد به اندازه کوه هم طلا بدهی فایده ندارد چه کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که ما با یک برنامه‌ریزی معقول وظایف خود را انجام دهیم و بقیه را به خدا واگذاریم. شاید برای نجات ما از عُجب، این مسئله پیش آید. موفق باشید

21656
متن پرسش
سلام استاد: من همیشه از بی خدایی خودم رنج می برم. از این زندگی و بندگی نکبت باری که دارم رنج میبرم. از اینکه چرا نماز شب بیدار نمی شوم یا حتی نماز صبح ها هم اکثر اوقات بیدار نمی شوم. تا اینکه چند شب پیش وقتی که خواستم بخوابم با خودم این افکار را مرور می کردم که ناگهان گریه ام گرفت از این وضع بندگی ام. خیلی هم گریه کردم و اشک ریختم (با اینکه من خیلی سخت اشک چشمم می آید). استاد جان! خیلی خیلی دلم برای خدا تنگ شده بود. (خیلی حالت عجیبی بود). ولی استاد بعد از اینکه گرفتم خوابیدم، نه برای نماز شب بیدارم کرد و نه برای نماز صبح. استاد این حالات چندین بار برایم اتفاق افتاده ولی هر بار حتی برای نماز صبح هم بیدارم نکرد. سوالم این است که چرا؟! چرا احساس می کنم التفاتی نمی شود؟ گاهی وقت ها هم به خاطر همین، افکار شیطانی سراغم می آیند که اینها همه الکی اند و خبری نیست و ...تو رو خدا راهنمایی ام کنید. از دست نروم! یه جوری جوابم را بدهید که دلم را قانع کند. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید در این موارد مأیوس شد. سعی کنید با آمادگی‌هایی که در روز در خودتان ایجاد می‌کنید، روح‌تان را نسبت به بیدارشدن حساس کنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید

21644
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید. ببخشید استاد سوالی داشتم، استاد شما در جواب سوال شماره ۲۱۶۲۵ که در مورد حضور قلب در نماز سوال کرده بودن، فرمودین که: با برنامه سلوکی در راستای اصلاح خواطر، آرام آرام حجاب بین ما و حقیقت رقیق و رقیق تر می شود، سوال اینجاست که کدوم دستورات سلوکی؟ تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان رعایت حرام و حلال الهی و رعایت اخلاق فاضله، اگر با رویکرد دفع خطورات باشد؛ کارساز خواهد بود. موفق باشید

21522
متن پرسش
سلام: بنده چند وقتی هست در اقامه نماز کاهل شده ام و خیلی وقت ها نماز نمی خوانم و در ضمن می دانم این نمازهایی که نمی خوانم را بدهکارم و بالاخره باید بخوانم و می دانم که اگر الان بمیرم در جهنم عذاب خواهم دید و همچنین درک می کنم که نوعی مرض در نفس من به وجود آمده که نخواندن نماز برای من سهل و آسان شده، این مرض را می فهم اما دلیل به وجود آمدنش را نمی دانم، لطفا به بنده بفرمایید چطور این مرض نفسانی را درمان کنم و از این حالت خلاص بشوم؟ راه و روشی روشن جلوی پای بنده بگذارید، با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که با تقویت معارف الهیه این مشکل رفع می‌شود. پیشنهاد اولیه‌ی بنده مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن است. هر دو بر روی سایت هست. موفق باشید

21515
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید از اینکه وقت گرانبهایتان را می گیرم. دو سوال هست که مدتهاست ذهنم را مشغول کرده می دانم که در راستای پرسش و پاسخ های شما نیست ولی این از مشکلات ماست که فرد قابل اعتمادی را برای پاسخ سوالاتمان پیدا نمی کنیم. ١. چه حکمتی دارد که زنها باید در ماه، ٧-١٠ روز از نماز و روزه و عبادات محروم شوند. ما که هنوز به حقیقت نماز و عبادات نرسیده ایم ولی اگر کسی حقیقت نماز را درک کرده باشد چطور می تواند تحمل کند که نماز نخواند؟ در این مورد چه تفاوتی بین زن و مرد هست؟ بعضی اوقات واقعا ناراحت کننده است که موقعیتهای مکانی و زمانی را که در سال یک بار توفیق داریم مثلا شبهای قدر، اعتکاف، زیارت و... را از دست می دهیم. ٢. مگر خواندن صیغه عقد بین دختر و پسر منجر نمی شود تا حقیقت رحم که در عرش است در بین آنها تجلی کند تا به همدیگر محرم شوند پس اجازه پدر در این حقیقت چه نقشی دارد؟ آیا اگر اجازه پدر نباشد این حقیقت و این محرمیت ایجاد نمی شود؟ آیا مربوط به مسائل اجتماعی و شرایط جامعه است؟ به طوری که آقای مکارم شیرازی فتوا داده اند که دختران بالای سی سال نیازی به اجازه پدر ندارند. اصلا سن در این حقیقت چه نقشی دارد؟ وقتی دو دختر در شرایط یکسان هستند با این تفاوت که یکی پدر دارد و دیگری ندارد، چطور است که برای او که پدر ندارد حقیقت ایجاد می شود ولی برای دیگری نه؟ به دنبال حکم فقهی آن نیستم ولی در این مورد در یک سرگردانی هستم که امیدوارم جواب شما مرا از این سرگردانی نجات دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند از ما بندگی خود را می‌خواهد، حال چه با نمازخواندن و چه با نمازنخواندن 2- فکر می‌کنم با رعایت ادب، ارتباط با عالم عرش در آن خانواده بهتر محقق شود و به همین جهت بین مراجع تفاوت نظر هست که اگر آن‌جایی که باید اذن پدر گرفته شود، از آن عدول گردد عقد باطل است، یا بدون باطل‌بودنِ عقد، گناهی صورت گرفته. موفق باشید

21345
متن پرسش
با سلام ادب و احترام: برادر بنده نمازخوان بود مدتی هم شروع به قرائت قرآن کرده بود اما بعد مدتی هر دو رو کنار گذاشت به خاطر رفتار بد بعضی مومنین و نیز آیاتی در قرآن که به نظرش نعوذبلله بی معنی و شاید ظالمانه می اومد یکیش آیه ۳ سوره نسا که به مردان اجازه اختیار ۴ زن را می دهد. لطف کنید ضمن توضیح مختصر این آیه بفرمایید چطور میشه به ایشون و افراد مشابه کمک کرد؟ اجر شما با فاطمه زهرا سلام الله علیه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که آیه‌ی مذکور در شرایطی نازل شده که به جهت جنگ و جهاد، تعداد زیادی همسران‌شان را از دست داده‌اند و قرآن برای رعایت یتیمان آن‌ها متذکر آن امر می‌شود و اتفاقاً در همان‌جا هم تأکید می‌کند در شرایطی می‌توانید بیش از یک همسر داشته باشید که عدالت را رعایت کنید و به آن‌ها رخصت چنین کاری را می‌دهد. بنده تا حدّی نسبتاً مفصل در تفسیر سوره‌ی نساء، مطالبی در این امر عرض کرده‌ام. می‌ماند که ما اگر بندگی خدا را دوست داریم و یاد خدا موجب آرامش قلب می‌شود، چرا از بندگیِ او فاصله بگیریم؟ در حالی‌که بهترین ذکر، نماز است و فرمود: «اقم الصلواة لذکری». موفق باشید

21298
متن پرسش
سلام و درود: استاد بزرگوار. شما رو خواهش دارم یک جواب قانع کننده بهم بدید. شرایط خیلی خاصی هست برام. من سالها با ترس عجیبی (به دلایلی که پیش آمد) واژه هایی مثل الله و... قرآن و این مسایل مذهبی رو دچار ذهنیت شدم. یعنی نه بطور معمولی، چون از بچگی در شرایط ناآرام بزرگ شدیم. ولی بعد از گذر سالها به دلایل دیگری (مثلا برخورد با یکی از این عرفانهای ناشناخته جدید) رفتم تو دل عبادت فشرده به همون الله پناه بردم. بعد از حدود یکسال فهمیدم اصلا الله گفتن و اینا فقط یکجور لفظ هست و من دارم با این طرز فکرهام به خلا ذهنی می رسم و اون چیزی که فکر می کردم وجود نداشت و فشار عجیبی رو تحمل می کردم تا اینکه دست کشیدم و برگشتم به حالت عادی. الان سوالم این هست. من که می فهمم این نماز مرا دچار ذهنیت جاافتاده خودم میکنه و اصلا اون چیزی نیست که باید باشه. و علاوه براین بیش از حد معمول نسبت به ترسهام نزدیکم میکنه. چون الله از کودکی شبیه ترین موجود به ترسهای زیادم بوده. به شخصیت قهار زندگیم. خواهش می کنم شما را بخدا بگید چرا یک نفر نیست منطقی جوابم رو بده. این نماز و دوس دارم ولی کمکی بهم نمیکنه. دارد روز بروز برتوهمم می افزاید. ولی تو شرایط معمولی و خارج از این حرکات و اذکار من آرامم. بیشتر متوجه واقعیت خودم هستم. و کنترل خودم را دارم. برای یک فرد با شرایط معمولی نمیگم برای شرایط خودم حس می کنم با نماز دچار مشکل شده ام. برای یک مدت نخونم خیلی خیلی مخلصانه تر و خیلی به خودم رحم کرده ام بنظرم. خواهش می کنم چرا همه وقتی این حرف رو می زنم بد برخورد میکنن و فکر میکنن من کافر شدم و دعوام میکنن. شما لطفا آرام جواب بدهید. مسئولیت وجدانیش هم با خودم هستش. خب نماز هم یک روش هست. این را می دانم ولی واقعا تو این شرایط من بعضی وقتها نزدیکه اصلا غش یا سکته کنم اینقدر ذهنم ترسیده. تقصیری ندارم شرایط زندگیم پر استرس بوده و غیر طبیعی. حالا که فهمیدم نمیدونم چه کنم واقعا. اگر لازم هست لطفا ایمیل بدهید. تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چه اشکال دارد تا قبل از رسیدن به گشودگیِ نماز، صرفاً به عنوان تکلیف به نماز رجوع کنید در آن حدّ که معلوم باشد دستور خدا را عمل کرده‌اید و خیلی هم از خودتان انتظار زیاد نداشته باشید 2- در کنار این کار، مباحث «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوتی آن که هم کتاب و هم صوت بر روی سایت هست، کار کنید. به این امید که متوجه‌ی حضور خود در این عالم بشوید. فکر می‌کنم شروع خوبی است. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!