بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حضرت علامه طباطبایی (ره)

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6147
متن پرسش
سلام علیکم-قبلا از شما در مورد آیاتی سوال کردم که مانند دقت در نحوه خلقت شتر یا نحوه هدایت آبهای زیر زمینی و مانند آن که در قرآن کم نیستند و معلوم است که اهمیت زیادی دارد و نمیتوان به سادگی از آن رد شد وقتی جای جای قرآن عزیز ما را به دقت در نحوه خلقت میخواند یک مطلب بزرگی در آن نهفته است که شما فرمودید این آیات برای اثبات نبوت است در صورتیکه شما اگر به حدیث شریف مفضل دقت کنید مساله مشابهی را پیدا میکنید یعنی امام معصوم در این حدیث شریف بصورت تفصیلی عجایب خلقت را آنهم به جزییات بیان فرموده که شباهت زیادی به ایات قرآن در نحوه و جزییات خلقت دارد ولی هدف امام ع اثبات نبوت نبوده بلکه هدف ریشه دار کردن توحید است به نظر بنده در این آیات و همچنین حدیث شریف مفضل خواسته اند بگویند یک شعور خاص و ماورا قوانین فیزیکی در عالم جاریست و میخواهند انسانها از طریق پی بردن به این شعور کم کم خود را از یک ذهن مادی نگر و فیزیکی آزاد کنند و بفهمند حتی در ظاهر قوانین عالم و ظاهر این حرکت مادی نیز آیات خداوند متعال پیداست واین ارتباط مستقیم و جدی با نبوت ندارد هرچند نبوت را هم میتوان با کمک این موضوع بهتر اثبات کرد .چرا امام معصوم اینهمه وقت گذاشته اند و توحید مفضل را عنایت فرموده اند یا خداوند متعال اینهمه در قران دعوت جدی به دقت در آفرینش کرده مثلا دقت در غذا دقت در خلقت شتر و..... برای این است که همین چیزها دور وبر انسان را گرفته نمیشود چشمها را بست و ارتباط گرفت اتفاقا باید چشم ها باز باشند و لابلای همین ظاهر دنیا خدا را ناظر و حاضر دید به نظر من این آیات ارتباط جدی با بحث نبوت ندارد لطفا راهنمایی بفرمایید اثبات نبوت که اینهمه تکرار نمیخواهد ولی بیرون کشیدن انسانها از نگاه صرفا فیزیکی بدلیل تماس طولانی با موجودات عالم و زندگی در دنیای مادی نیاز به تکرار و تمرین دارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید فضایی که قرآن به صحنه آمده با چه‌چیزی روبه‌روست و فضایی که حضرت صادق«علیه‌السلام» آن حدیث را به مفضل می‌فرمایند چه فضایی است. مشرکین حجاز مشکلی به نام خالقیت خدا نداشتند، حتی علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در تفسیر شریف خود تا آن‌جا پیش می‌روند که هیچ آیه‌ای را دلیل بر وجود خدا تفسیر نمی‌کنند چون مشکل مشرکین حجاز نبوت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بوده و اگر این موضوع که حکایت از ربوبیت حضرت حق دارد برای آن‌ها و برای بشریت حل می‌شد صراط مستقیم الهی که همان شریعت است را می‌پذیرفتند ولی در زمان امام صادق«علیه‌السلام» با منکرینی مثل ابن ابی‌العوجاع‌ها و ابن مقفع‌ها روبه‌روئیم در حدّی که جناب مفضل با ابن‌ابی‌العوجاع درگیر می‌شود، حالا حضرت صادق«علیه‌السلام» باید شبهه‌ی این‌ها را برطرف کنند. بنده فکر می‌کنم عزیزان باید متوجه تفاوت نظر بین ربوبیت حضرت حق و خالقیت او بشوند. چیزی که امروز نیز ما نیاز داریم. موفق باشید
6001
متن پرسش
سلام خسته نباشید سوال اول : استاد به تازگی ترجمه تفسیرالبرهان چاپ شده است. تفسیر برهان که گردآوری احادیث از منابع روایی توسط ملاهاشم بحرانی هست به نظرم اثری فاخر است . کافی است به مقدمه ی آن در جلد اول نگاهی بیندازید .احادیثی در خصوص نهی از تفسیر قرآن وجود دارد که واقعا خوف وجودم رافراگرفت .کافیست نگاهی بیندازید . حتی در حدیثی امام صادق فروموده است : که حتی شخص اگر قرآن را صحیح هم تفسیر کند باز هم جایز نیست و انگار کاری انجام نداده و.... ( رجوع شود به جلد اول ترجمه تفسیرالبرهان ) . سوال اول من این است که ما این همه روایات داریم که آقا قرآن را تفسیر نکنید . آیا روایاتی هم داریم که بگویند قرآن را تفسیربکنید ؟بهترنیست باب تفسیر را ببندیم و به قول معصوم تکیه کنیم تا دچار عواقب الهی نشویم . آخر استاد احادیث واقعا لرزه به جان انسان من انداخت . حال اگر حدیثی از جانب معصوم مبنی بر اجازه تفسیر قرآن توسط غیر معصوم میدانید میشود به من هم بگویید سوال دوم : من تفاسیر روایی را نگاه میندازم و وقتی که به تفاسیر دیگر از بزرگان و علمای دین رجوع میکنم تفسیری مخالف با تفسیر معصوم میبینم . اگر همین تفسیر البرهان را نگاهی بیندازید و تفاسیر آیاتی را انتخاب کنید و سپس همان آیات را در تفاسیر علما پیگیری کنید متوجه میشوید که در اکثر جاها هیچ ربطی به هم ندارد . بعنوان مثال نمونه ای در زیر آورده ام درخصوص تفسیر آیه ی 18 سوره سبا: امام باقر به حسن بصری میگوید فقیه اهالی بصره شده ا ی. که امر بزرگی را به عهده گرفتی .امام آیه ی زیر را برای حسن بصری میخواند و میگوید تفسیرش چیست ؟( و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ....) که ترجمه اش میشود میان آنان و میان آبادانی هایی که در آنها برکت نهاده بودیم شهرهای متصل به هم قرار داده بودیم و در میان آنها مسافت را به اندازه مقرر داشته بودیم.در این (راه) ها , شبان و روزان آسوده خاطر بگردید . سپس امام میگوید شنیدم جای امن را به مکه تفسیر کرده ای و این چه امنیتی است که کالای مردم به سرقت میرود و.... سپس امام باقر به سینه ی مبارک خود میزند و میگوید مراد از آن قریه ها ما هستیم (بحارالانوار جلد24 صفحه 232 ح 1 وبحاراالانوار جلد 24 صفحه 235 ح4).البته این را خلاصه ی کوچکی از حدیث بود که کامل آن را میتوانید در بحارالانوار دنبال کنید . تفسیر این آیه از لسان مبارک امام سجاد هم هست که دقیقا همین گونه تفسیر کرده اند و میگویند منظور از قریه ها ما اهل بیت هستیم . اگر اشتباه نکنم در مجمع البیان مرحوم طبرسی جلد 14 در تفسیر آیه 18 سوره سبا تو پاورقی این حدیث منظور گردیده است حال شما این آیه را در تفاسیر معتبر نگاهی بیندازید و ببینید علما چه تفسیر کرده اند . خب این تقابل بین حرف معصوم و حرف عالم شیعه در چیست ؟ و برای چیست ؟ سوال سوم : من خودم المیزان را نخواندم ولی شنیدم علامه در یکی از جلدهای المیزان فرموده راه رسیدن به حقایق سه تاست : عرفان و کشف و شهود – فلسفه – مسیر دینی . و سپس عرض کردند راه این سه از هم جداست و این سه در مقابل هم هستند . در حالیکه میبینیم شاگردان ایشان از قبیل آیت الله جوادی و علامه حسن زاده نظری برخلاف این دارند . حال میخواستم بپرسم این گفتار در المیزان آمده است یا خیر؟ و نظر شما چیست ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذیل توصیه‌ی قرآن به تدبّر، ما معتقدیم خط را باید از معصوم گرفت که فرموده‌اند: «علینا بإلقاء الاصول و علیکم بالتفریع» بر ما است که اصول را بگیریم و بر شما است که آن را در امور جزیی وسعت دهید. کاری که فقهاء ما با آیات الاحکام به کمک روایات می‌کنند و یا کاری که علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» در تفسیر المیزان کرده‌اند 2- عنایت داشته باشید که علماء بزرگ ما چه در فقه و چه در تفسیر سعی می‌‌کنند در بین روایات متعدد که بعضاً به خاطر شرایط مختلف و یا مخاطبان مختلف متعارض‌اند، جمع‌ بندی خوبی داشته باشند حتی در مورد همین آیه که می‌فرمایید از طریق معصوم راهنمایی‌های متفاوتی به ما می‌شود به طوری که وقتی حسن بصری مخاطب امام‌اند حضرت به نور آن آیه یک طور او را هدایت می‌کنند و وقتی زراره و محمدبن مسلم مخاطب حضرت‌اند حضرت به نور آن آیه یک طور دیگر آن‌ها را هدایت می‌کنند 3- باید با دقت منظور علامه را درست فهمید تا این سه راه با همدیگر قاطی نشود. اگر کسی شهود را عین شریعت و یا فلسفه را عین شریعت بداند، نه شریعت را فهمیده و نه فلسفه و عرفان را و اساتیدی که نام بردید به‌خوبی متوجه این امر هستند. موفق باشید
5981
متن پرسش
سلام استاد عزیز در مقدمه‌ی نهایه الحکمه در فضائل علامه طباطبایی (ره) حکایتی از علامه جوادی (حفظ الله) نقل شده به این شرح: "اوج تکامل عقلی و تجرد روح این ابرمرد حکمت به مقامی رسید که کلیات عقلی را بدون دخالت قوه تخیل و تمثل مصداق آن‌ها در مرحله‌ی خیال و تجسد آن در مرتبه‌ی مثال متصل یا با صرف نظر از آن ادراک می‌نمود. یکی از ادله‌ی تجرد روح همانا ادراک کلیات مرسله است که از هر قید مجرد و از هر کثرتی منزه می‌باشد، و روحی که یک موجود مجرد تام را ادراک می‌کند و می‌یابد حتما مجرد خواهد بودو البته این برهان تجرد روح از راه ادراک کلی، درباره اوحدی از نفوس ناطقه صادق است، نه درباره نفوس همه‌ی مردم. بعد از پایان بحث مزبور از مرحوم استاد علامه پرسیدم: آیا شما می‌توانید کلی را بدون تمثیل هیچ فرد خیالی آن، و نیز بدون تخیل انتشار آن در بین مصادیق مثالی ادراک کنید؟ فرمود: تاحدی. و این جواب با توجه به خفض جناح و تواضع جبلی آن بزرگوار که هرگز اعجاب و خودبینی نداشت یعنی «آری»." – 1) ظاهرا علامه جوادی بین تصور مصداق کلیات در مرحله‌ی خیال و مرحله‌ی مثال تفاوت گذاشته‌اند. این تفاوت چیست؟ 2) می‌فرمایند ادراک کلیات بدون تصور مصادیق جزئی در مورد اوحدی از انسان‌ها صادق است. این چه طور ممکن است؟ بنده مثلا وقتی مفهوم انسان به ذهنم متبادر می‌شود بدون این که انسان جزئی به ذهنم بیاید معنای آن را حس می‌کنم. آیا این همان ادراک مفهوم کلی بدون مصداق آن در خیال نیست؟ اما علامه می‌فرمایند اوحدی از نفوس این توانایی را دارند و آن را از امتیازات علامه طباطبایی می‌دانند. این چگونه ممکن است؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولیای الهی امثال علامه توانسته اند به حقیقت کلی بدون نظر به مناظر و اعیانی که محل ظهور حقایق اند، نظر کنند مثل آن که نور کبریائی حق را به خود کبریایی بیابند ولی نه از منظر اعیانی که مظهر کبریایی حق اند. و این غیر از نظر به مفاهیم است، مسئله خیلی بالاتر از این هاست و تنها با توحید ناب ظهور می کند، آن طور که علی«علیه السلام» قبل از دیدن هرچیز و با آن چیز و بعد از آن چیز ،«اللّه» را می بینند. از این سنخ است ولی در مرتبه ی خودشان. موفق باشید
5982
متن پرسش
سلام.حضرت علامه در المیزان ذیل کدام آیات درباره علم امام و وسعت آن صحبت کرده اند؟به طور اجمالی نظر ایشان را تقریر کنید واظهار به نشئه به چه معناست در این بحث؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به خاطر ندارم که علامه کجا در مورد علم امام صحبت کرده اند ولی بنده در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان نصاب علم امام بحثی کرده ام که نوعاً تحت تأثیر سخنان علامه است. موفق باشید
5813
متن پرسش
سلام بر اساس برهان فارابی که می فرمایید هر مابالعرض به ماب الذات ختم میشود حالا ان قلت: پس شیطان هم وجود است این شیطان از آن شیطان شیطان تر است پس به شیطان کل که همان ابلیس است ختم می شود به این افراد با این تفکر چه پاسخی باید داده شود؟سوال دوم قبول دارید حضوری کردن انسان چقدر سخت است چه تمرین هایی در این خصوص که انسان حضوری شود سراغ دارید در رساله ولایت علامه طباطبایی می فرماید به عدد یک فکر کن و سعی کن هیچ چیزی در آن موقع به آن فکر نکنی دیگر چه باید کرد.؟ سوال سوم استاد ارجمند دسترسی ما به شما از طریق 15 تا دی وی دی است که به تهران رسیده است که به نظر می رسد برای چندین سال قبل است خواهشی که دارم سایر دی وی دی ها را توزیع فرمایید سوال چهارم کسانی را می شناسم که پیگیر تفکرات آقای طاهری هستن که الان در زندان اوین است در یک کلام زندگی را به صورت یک چرخه می بیند که کسی که در این چرخه دنیا می افتد در سوال خداوند جواب می دهد من نمی گوید من با خدا خدا هستم حتی ائمه اطهار را اینگونه می بیند و این تفکر را ندارد که این سروران دائم الفیض هستد چه کارکنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- سخن مرحوم فارابی نظر به چیزهایی دارد که وجودی‌اند، آری اگر موجودی هست که وجودش ذاتی‌اش نیست وجودش به وجودی برمی‌گردد که وجودبرای آن ذاتی‌است ولی موضوعات اعتباری و یا معدومات که وجودی نیستند که اگر وجودشان بالعرض است به وجودی برگردد که وجودبرای آن ذاتی‌ باشد. وجود شیطان مثل وجود هر موجودی به عین وجود برمی‌گردد ولی شیطنت شیطان به جهت انقطاع از حق است و جنبه‌ی وجودی در میان نیست 2- بنده یادم نیست که علامه چه می‌فرمایند ولی فکر می‌کنم می‌خواهند از جنبه‌ی نسبت‌ها و اعتباریات به جنبه‌ی وجودی منتقل شویم 3- فرمایش شما را به مسئول محترم گروه فرهنگی المیزان عرض خواهم کرد 4- به این افراد باید متذکر شد فرق خرافه با عقیده‌ی صحیح آن است که عقیده‌ی صحیح بر مبنای استدلال عقلی و یا بر مبنای سخن شریعت و سخن امامان معصوم است که از طریق علماء دین به ما می‌رسد وگرنه با خیالات و احساسات خود زندگی کرده‌ایم، حال آن افراد مبنای این سخنانشان کجا است؟ آیا می‌توانند بگویند ما این‌طور احساس می‌کنیم؟ مگر همه‌ی خرافه‌گراها همین را نمی‌گویند؟ موفق باشید
5747
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد آیت الله جوادی آملی حفظه الله و علامه حسن زاده آملی حفظه الله هر دو در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی کار میکنند .میخواستم آثار ایشان را مطالعه کنم . خب خودتان در جریان هستید هم آیت الله جوادی در زمینه متون فلسفی و عرفانی مطالب زیادی دارند هم علامه حسن زاده آملی. و هر دو بزرگوار شاگرد علامه طباطبایی بودند . برای شروع آثار کدام یک بهترست.و یا اگر میشود تفاوت ها و شباهت های آثار این دو بزرگوار را به اختصار بیان کنید . بطور مثال یک نمونه که من خودم متوجه آن شدم علامه حسن زاده در متن آثار فلسفی و عرفانی ادبیات و شعر را زیاد بکار میبرند و از عرفای پیشین بسیار یاد میکنند و نظرات اشان را لابلای نظرات خود می آورند . اما آیت الله جوادی آملی بیشتر به فلسفه صدرایی و قرآن و حدیث اکتفا میکنند .البته این برداشت شخصی خودم بود . اگر میشود کمی توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظرم بستگی به خودتان دارد که با کدام روش بیشتر می‌توانید ارتباط برقرار کنید. بنده خودم با آن‌ که محضر آیت‌اللّه حسن‌زاده را بیشتر درک کردم ولی به جهت نظم خاصی که آیت‌اللّه جوادی در ارائه‌ی مباحث داشتند از آیت‌اللّه جوادی بیشتر استفاده کردم ولی بعضی‌ها با روحیه‌ی آیت‌اللّه حسن‌زاده بهتر می‌توانند سلوک کنند. در هر حال «شاخ گُل هر جا که می‌روید گل است». موفق باشید
5728
متن پرسش
باسلام استاد پیشنهادی که شما فرموده بودید به استاد واسطی بدهیم را به ایشان پیام دادیم و ایشان در جواب اینگونه فرمودند:((سایت(حکمت و عرفان)چندماهی است از طرف موسسه مطالعات راهبردی توسط آقای وکیلی برای نقدتفکرتفکیک و تفکرات غلط مدعی عرفان فعال است اسم سایت را در گوگل جستجو کنید می آید لطفا خدمت استادارجمند آقای طاهرزاده ابلاغ تحیت حقیر و مطلب فوق را اطلاع رسانی بفرمایید)).
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بسیار از اقدام جناب حجت‌الاسلام آقای وکیلی مسرور شدم و آن سایت را دیدم. ضمن تشکر از عزیزان امیدوارم سایت مذکور موجب دفع شبهاتی باشد که به اندیشه‌ی حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا و عرفان محی‌الدین گرفته می‌شود در حالی‌که به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی اشکالاتی که بر ملاصدرا گرفته می‌شود نوعاً به جهت عدم دقت در فهم اندیشه‌ی مرحوم ملاصدرا است و به گفته‌ی امام برای فهم اندیشه‌ی محی‌الدین باید دقت‌هایی داشت که سخنان از مو باریک‌تر او را بتوانیم بفهمیم. موفق باشید
5731
متن پرسش
سلام علیکم اخیرا حکم اعدام 5 بسیجی که تحت تأثیر سخنرانی آیت الله مصباح اقدام به قتل چندنفر به جرم فساد و فحشا کرده بودند صادر شد. آیت الله مصباح گفتند که در آن سخنرانی عین احکام فقهی را استنساخ کرده اند ولی فتوایی صادر نکرده اند. اما به هر حال نتیجه آن شده است احساس تکلیف کردن 5 بسیجی و این قتل ها. به نظر حقیر و به نظر بسیاری از منتقدین آیت الله مصباح نفس مطرح کردن چنین مورادی و موارد دیگر ریشه در باور آیت الله مصباح به هدایت و اصلاح اجباری جامعه دارد که به نظر میرسد فرسنگ ها با آموزه های اسلام و اهل بیت فاصله دارد. اظهار نظر اخیر آیت الله مصباح که در آن گفته بودند من به این نتیجه رسیدم که قرار نیست همه افراد بشر را به زور وارد بهشت کرد نشان میدهد که روزگاری چنین عقیده واضح البطلانی داشته اند. این رویکرد در شاگردان آیت الله مصباح هم به چشم می خورد که با آسمان و ریسمون به هم بافتن از گروه های دگراندیش، کافر و مرتد میسازند حتی از آقای مشایی! از آن میترسم که مبادا جنجال های اصلاح طلبان که روزی میگفتند افراد وزارت اطلاعات با فتوای آیت الله مصباح اقدام به قتل های زنجیره ای کردن صحت داشت باشد! اظهاراتی منسوب به مرحوم سعید امامی هست که این را تأیید میکند. گذشته از این موارد جنجالی، آیا نفس صدور فتوای قتل شهروندان جامعه اسلامی مبتنی بر مستمسک فقهی مطابق با روح ارشادگری اسلام و تکریم جان انسان ها در اسلام هست؟ اگر آری آنگاه سوال جدیتری مطرح میشود. اگر بخواهیم با چنین رویه ای با مفاسد اجتماعی برخورد کنیم آنگاه آن کارگزاران حکومتی که در اثر اجرای برنامه های غلط و فسادزا در حوزه مدیریت اقتصادی کشور، مسبب بسیاری از مفاسد و معضلات اجتماعی شده اند اولی به اعدام شدن نیستند؟ خوب اگر بخواهیم بنا به رویکرد آیت الله مصباح علل مفساد اجتماعی را بشناسیم باید حکم به اعدام بسیاری از مسئولین نظام دهیم که سیاست های نیولیبرال شیاطین وال استریت را در مملکت ما پیاده کردند و نتیجه اش شده است بسیاری از مفاسد و ناهنجاری های اجتماعی که در این دو دهه اخیر داشتیم و داریم. این حکم آخر، نتیجه منطقی آن رویکرد فقهی است. یعنی سزاوار است که معلول ها را اعدام کنیم و مسببین و عاملین سیاسی این مفاسد هیچ گاه محاکمه و مجازات نشوند؟ مردمی که قربانی شده اند در این وضعیت مطمئنا این گونه مسئله را تحلیل میکنند. گذشته از این، آیا به نظر حضرت عالی اصل اجرای حکم مفسد فی الأرض در صورت تعلل نهادهای جزایی حکومت اسلامی برای افراد به طور سرخورد مجاز است؟ البته میدانم هیچ پاسخ قطعی به این سوال نمیتوان داد چرا که هزار محزور و مصلحت در مصادیق به وجود می آید. پس چرا اساسا چنین حکمی که در مقام انطباق با مصادیق میتوان مفسده آفرین باشد را مطرح کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: البته بنده از این‌که می‌فرمایید اطلاعی ندارم ولی تا آن‌جا که بنده آیت‌اللّه مصباح را می‌شناسم و سیره‌ی علماء را درک کرده‌ام، روح و روحیه‌ی این بزرگان این نیست که با وجود نظام اسلامی سخنی بگویند که منجر به چنین نتایجی بشود که می‌فرمایید آن آقایان به جرم فساد و فحشاء اقدام به قتل چند نفر کرده‌اند، و حقیقتاً معتقدم پروژه‌ای در کار است که چهره‌ی این عالم بصیر و دلسوز را که در اوج تعادل است مخدوش کنند و در آن صورت به‌خوبی تیر خود را به هدف زده‌اند. بنده اگر آیت‌اللّه مصباح را نمی‌شناختم و از نزدیک متوجه نگاه باز و همه‌جانبه‌ی ایشان نبودم ممکن بود احتمال صدق این سخنان را بدهم. جرم ایشان این است که خیلی زودتر از بقیه متوجه انحراف می‌شوند و به کمک همین بصیرت خدادادی کشور را از خطر بزرگی که اصلاح‌طلبان برای انقلاب ایجاد کرده بودند نجات دادند و آن‌ها به کمک اربابان استکباری‌شان کینه‌های نهفته‌ی بسیاری نسبت به آیت‌اللّه مصباح دارند تا کلّیت شخصیت این مرد بزرگ را زیر سؤال ببرند وگرنه هرکسی ضعف‌هایی دارد ولی کلیّت این مرد مجاهد خودساخته فوق‌العاده پذیرفتنی و پسندیده است. ایشان از افراد نادری هستند که می‌دانند با حضور انقلاب در تاریخ معاصر چه کار بزرگی شروع شده است و به همین جهت شب و روز در تلاش اند تا انقلاب اسلامی به زیبایی تمام از همه‌ی انحراف‌ها مصون بماند. ای کاش جناب آقای احمدی‌نژاد به ایشان نزدیک می‌شد تا امروز سرنوشت انقلاب ما در جاده‌ای بسیار گسترده‌تر جلو می‌رفت. دوستان شاهدند که بنده همان روزهایی که در ذیل تأیید رهبری از آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کردم مکرراً عرض می‌کردم اگر بنده مخیّر باشم بین آقای احمدی‌نژاد و آیت‌اللّه مصباح یکی را انتخاب کنم حتماً آیت‌اللّه مصباح را انتخاب می‌کنم و تأکید می کردم با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند و زیبایی موضوع این بود که آن دوستان با توجه به تأکیدشان نسبت به دفاع از آقای احمدی‌نژاد، همگی بر همین نظر متفق بودند و مطمئن باشید دشمن هوشیارانه متوجه این امر هست که با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند. ملاحظه کنید خود جنابعالی چطوری با مقدمات قیاسی به نتیجه‌ای رسیده‌اید که اگر خودتان را کنترل نکنید خواهید گفت همه‌ی ظلم‌ها به آیت‌اللّه مصباح برمی‌گردد چون معتقدید نتیجه‌ی منطقی رویکرد فقهی آیت‌اللّه مصباح در نهایت غفلت از ارزیابی ریشه‌ای فساد است. این نوع قیاس شبیه قیاسی است که گروه فرقان در مورد آیت‌اللّه مطهری داشتند که به اصطلاح اهل منطق انسان‌ از یک مقدمه‌ی جزئی به یک نتیجه‌ی جزئی می‌رسد بدون آن‌که کبرای مناسبی در قضیه‌ی خود داشته باشد، در حالی‌که بسیاری از جوانب در این نتیجه‌گیری به جهت ضعف مقدمات مورد غفلت قرار می‌گیرد. شما هوشیاری آیت‌اللّه مصباح را نسبت به ضعف‌های اسلامی دولت آقای هاشمی و کینه‌ای که طرفداران تفکرآقای هاشمی نسبت به ایشان در دل دارند و بعضاً با روش خاص خود عملیاتی می‌کنند، مدّ نظر داشته باشید و از آن طرف تأییدات مکرر رهبری از ایشان را نیز مورد غفلت قرار ندهید تا از کلّیت بسیار مثبت آیت‌اللّه مصباح غفلت نفرمایید و ضعف بعضی از افراد را که خود را به ایشان منتسب می‌کنند را پای ایشان نگذارید وگرنه با این ملاک بسیاری از بزرگان دین را نیز باید نادیده بگیریم چون مثلاً فرزندشان جعفر کذّاب بوده است. در آخر تأکید می‌کنم چنانچه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» متوجه کلّیت شخصیت آیت‌اللّه مصباح نباشند چنین تعبیرهایی نمی‌کنند که بعضی از آن تعبیرات چنین است: «رهبر معظم انقلاب اسلامی در منزل آیت‌الله مصباح یزدی: بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را - حالا به این تعبیر بگوییم- خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا. رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. رهبر معظم انقلاب درباره درس هفتگی استاد مصباح فرمودند: هر چه از آن پخش شده و من گوش کردم واقعا انسان استفاده می‌کند. در ماه مبارک رمضان که سخنرانی ایشان عصرها پخش می‌شد من غالباً گوش می‌کردم و بهره می‌بردم. رهبر انقلاب: «آقای مصباح موردهجوم است چون هرجا منطق قوی وجود داشته باشد،دشمن تشخیص میدهد/ با شهیدمطهری هم همینطور کردند. «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل سیاسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند». «من خدا را شکر و حمد می کنم که نسل جوان ما در سراسر کشور به ایشان(استادمصباح یزدی) شدیداً علاقمند و قدردان هستند». آیا ما نباید از خود بپرسیم این تفاوت نگاه بعضی‌ها به آیت‌اللّه مصباح با نگاه رهبری از کجا ریشه گرفته است؟ و آیا انحراف به این معنا یک واقعیت جدّی نیست که وحدت ملی و دینی ما را با امثال این تحلیل‌ها که شما متذکر شدید نشانه گرفته است؟ موفق باشید
5398
متن پرسش
استاد گرامی! سلام طاعاتتان قبول در خطبه 113 نهج البلاغه امام علی (علیه السلام) فرمودند: أسمعوا دعوه الموت آذانکم قبل ... . اگر این دستور امام را بخواهیم در زندگی خود کاربردی بکنیم و دعوت مرگ را به خودمان بشنوانیم چه کارهایی را باید انجام بدهیم؟ و برای اینکه در این راستا ساحتمان را عوض بکنیم لطف فرموده و ما را راهنمایی کنید و چند دستور العمل کاربردی به ما بیان کنید. بیانات شما بسیار متین و عالی است ولی قبول بفرمایید که کلی است و برای کسی که بخواهد مثلاَ از امروز شروع کند دقیقاَ نمی داند چکار باید بکند. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش حضرت علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمت‌اللّه‌علیهما»آن بود که تفکر را با ما در میان می‌گذاردند تا ما مناسب حال خودمان به کمک دستورات دینی جلو برویم. به نظرم این روش خیلی روش خوبی است از بنده نخواهید از این روش عدول کنم. پیشنهاد می‌کنم با حوصله‌ی زیاد جلد دوم کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» را مطالعه بفرمایید تا جواب سؤال خود را از بهترین منبع عالم هستی یعنی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بگیرید. موفق باشید 5399
5307
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده. این نامه ویژه مطلبی خاص است و فوق العاده مهم است. این موضوع که می نویسم سال ها – با شدت ضعف متفاوت – درگیرش بوده ام.لطفا جواب را به ایمیل بدهید. جوانی هستم 22 سال اهل مشهد. عاشق رهبری هستم.تا آن جا که یادم هست با جان و دل به احمدی نژاد رای دادم و فکر کنم دعا می کردم روزی مثل ایشان شوم. - احمدی نژاد منهای آقای مشایی ای که برایم مجهول است - .چند وقتی است با آثاری از شما آشنا شده ام. و از غربی نگری متنفرم از فرزند تفکر غربی بودن و از همه مهمتر عمل به آن چه تفکر غربی می گوید.از اوایل دانشگاه دغدغه دینی کارکردن داشتم.رشته ی من مهندسی شهرسازی است - رشته ی من همان است که کاربری می دهد،تراکم تعیین می کند،خیابان می کشد،مبلمان شهری می کند و .. - و اگر خدا بخواهد از مهر همین امسال شاید ارشد در رشته ی برنامه ریزی شهری یا برنامه ریزی منطقه ای قبول شوم.براساس گفته ی چند نفر و شناخت برخی اطرافیانم در این رشته از محتوای خوبی برخوردار شده ام و درس نسبتا خیلی خوب بوده . خودم فکر می کنم تا حد خیلی خوبی به مباحث رشته ی خود آشنایی دارم و همین الان در این رشته و مجلات موجود به نظر می توانم با همین سطح به راحتی بسیاری مقاله بنویسم(البته با کمک اساتید و مقالات چند نفره).در تحلیل و فهم نظریات قدرت خوبی دارم. اما با این تفاصیل پی بردم – البته پی بردنش خیلی راحت است - که شهرسازی کشور ما تقریبا (یا دقیق ترش شاید این باشد: تماما) حاصل شهرسازی آمریکایی و انگلیسی و شاید غیره است.طرح های جامع شهری اساسا امریکایی و انگلیسی است و الان نگرش راهبردی که در رشته های مختلف شناخته شده است هم غربی است.(هر چند به نظر می رسد این نگرش ویژگی های مثبت زیادی دارد).اصلا رویکردهای ساماندهی و توسعه ی شهری جدید از انجمن نوشهرسازی آمریکا است مثل:رویکرد توسعه ی حمل و نقل محور(TOD) و دهکده های شهری(URBAN VILLAGE) و ... . اما شاید تاسف آورتر این است که در فضای مقالات ما هم مشاهده می شود که پس از توضیح این رویکرها کاربردی کردن آن ها مطرح است فرض کنید در مقاله مثلا این مطرح بشود که در شهر اصفهان در کنار کدام ایستگاه مترو مرکز TOD می توان زد. اصلا به شخصه من یکی ندیدم تی او دی در ایران با نقد مواجه شده باشد.انگار در شهرسازی ما، ما دربست در اختیار غربیم، دربست. البته شاید تی او دی درست باشد ولی مهم این است که بفهمیم درست است یا نه،اگر درست است چقدر درست است... اما تلاش هایی در خصوص شهرسازی اسلامی – ایرانی شده است ولی به نظر آنقدر ضعیف که استاد ما در پاسخ به سوالی می گفت برخی می گویند شهرسازی اسلامی – ایرانی و برخی می گویند ایرانی – اسلامی ،البته این می تواند از ضعف استاد ما باشد که دانشجوی دکترا هم هست.این یعنی دانشجوی دکترای شهرسازی این را هنوز تشخیص نداده که اول ایرانی بیاید یا اول اسلامی ..یعنی اینقدر این شهرسازی اسلامی – ایرانی غریبه و جا نیفتاده است. شاید بتوان پدر این شهرسازی را دکتر محمد نقی زاده دانست که ایشان رجوع زیاد به قرآن دارند و در کتاب ایشان نام جناب علامه طباطبایی مطرح می شود.ایشان در کتاب مبانی نظری خود از وحدت در کثرت،زیبایی و نظم و .. سخن می گویند... و البته این گونه نیست که واقعا تلاش نبوده و جدیدا در تبریز همایش سالانه در این خصوص برگزار می شود و مقاله می گیرد و ... . ولی در عمل و توسعه ی شهری شاید 100% غربی باشیم. جالب است بدانید که در تقریبا در همه ی شهرسازی ما اگر عکسی از فلان میدان در اروپا که مردم دور آن نشسته اند و بستنی می خورند و همه ساله در آن کارناوال فلان برگزار می شود گذاشته شود از آن به عنوان یک فضای شهری موفق نام برده خواهد شد و شهرسازان ایرانی باید این چنین فضایی را الگو قرار دهند. حال با توصیف خیلی اجمالی از شهرسازی موجود کشور و نسبت خود با این شهرسازی، می خواهم گام بردارم و در ذیل تفکر انقلاب اسلامی ، شهرسازی اسلامی کاربردی ارائه دهم،البته من مهم نیستم یعنی می خواهم یک کاری بکنم،عذاب وجدان راحتم نمی گذارد وقتی بدانم می توانستم کاری کنم و نکردم بعد شاید بتوان گفت واقعا چگونه دعای فرج بخوانم ؟! .آخر شهر جایی است که تاثیرات جدی بر زندگی دارد اصلا در بستر همان طبیعتی است که شما می گویید باید با آن تعامل کرد،من احساس می کنم می شود از شهرسازی تا حدی بستری برای توسعه ی کاربردی فرهنگ و عقاید ایجاد کرد. یعنی شهری ساخت در جهت زندگی بندگان خدا. نمی گویم شهر توان این دارد که بشود استاد کامل سخنگوی فلسفه ولی مسکنش که می تواند جایی برای تعالی سریع تر انسان باشد.کافی است تا با عنایت امام زمان – عجل الله تعالی فرجه - شهر بسازیم که اگر آرمان شهر نیست دشمن شهر هم نباشد و حداقل بعضی ویژگی های غلط را نداشته باشد،حداقل حداقل مسجدش درست مکان یابی شود... من با شناختم از شهرسازی می گویم می شود اگر حداقل حداقل نشود دیگر حداقل حداقل حداقل حداقل که می شود.. اما من نیاز به استاد دارم،نیاز به کسی دارم که اسلامی باشد،من خودم هم در راه اسلامی بودن قدم بر می دارم ولی شاید می توان سریع تر گام برداشت، باید سریع تر گام برداشت،شهرساز شدن در چند سال آسان است اما استاد طاهرزاده شدن،احمد رهدار شدن، جناب واسطی شدن به این زودی ها مگر با عنایت ویژه از بالا،نیست.حالا من تا حدی شهرساز شدم اما نیاز دارم به استاد اسلامی ،نیاز دارم به راهنمای تمدن شناس... کسی که حداقل بگوید برو فلان کتاب را بخوان بعد ببین این وحدت در کثرت که آقای نقی زاده مطرح می کنند کیفیتش چگونه است،اصلا تفکر آقای نقی زاده چقدر درست است و ... . کسی که بگوید فلان کار را در شهرسازی موجود بکنی عیبی ندارد الان خوب است.. به این راحتی ها دغدغه ام را کنار نمی گذارم، باور کنید می شود در این زمینه کار کرد.البته نمی خواهم آویزان شوم فقط حداقل به اندازه ی جوانی که سوال از ازدواج و عشقش به دختری دارد و با چشم گریان و دلی طوفان زده جلوی شما در خیابان ظاهر می شود کمکم کنید کافی است. حالا می خواهم یک نقشه ی راه اولیه بگیرم، مثل اینکه بگویید چه کتاب هایی را بخوانم،یا در مشهد به کدام جلسه مراجعه کنم، یا فوق العاده است که وقتی به من بدهید با کتاب های شهرسازی ام یکی دو جلسه یک ساعته به دیدارتان بیایم، طی الارض بلد نیستم ولی با همین ماشین غربی خودم را از مشهد می رسانم!. نمی دانم چگونه سخن بگویم که بدانید من بچه پر رو نیستم فقط کمک می خواهم... . اگر فکر می کردم در این زمینه نمی توانم کاری کنم جلو نمی آمدم... اگر نیاز به توضیح بیشتر است لطفا بفرمایید مطالب تکمیلی بفرستم. ببخشید مطلب طولانی بود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که می‌فرمایید می‌توان شهری ساخت که بستر زندگی را به سوی خداخواهی سوق دهد که اگر آرمان‌شهر نیست لا اقل جایگزینی‌های کاذب ایجاد نکند که انسان احساس کند خداخواهی‌اش به حاشیه رفته. اگر به طرز زیبایی ذهن‌ها به جای تصور حضور در پارک، تصور حضور در مسجد را داشته باشند و در تصور حضور در مسجد گم‌شده‌هایی را مدّ نظر بگیرد که حضور در پارک حجاب آن گمشده‌های معنوی باشد، چقدر جهت‌گیری انسان‌ها در زندگی شهری عوض می‌شود. بنده به‌خوبی خلأ وجود چنین شهری را احساس می‌کنم و می‌دانم نتوانسته‌ایم به مردم بفهمانیم مبلمان شهری وقتی براساس نگاه غربی تنظیم شود ما را به ایده‌آل‌های غربی متوجه می‌کند و به‌کلی از ورود به عالم قدس و ملکوت محروم می‌کند. ولی تا کلیات موضوع در انسان‌شناسی درست تبیین نشود چه کسی می‌پذیرد مبلمان شهری چه اندازه در جهت‌گیری دینی و غیر دینی موثر است. در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» اصولی در این مورد عرض کرده‌ام. عنایت داشته باشید کاربردی‌کردنِ موضوعات به عهده‌ی امثال جنابعالی است و نگاه کلی‌دادن در این مورد وظیفه‌ی امثال ما است. اگر با همین دغدغه، مباحثی که عرض کرده‌ام را دنبال کنید آرام‌آرام قلب شما آماده می‌شود تا اشراقی در راستای طراحی شهری در شما ایجاد شود که روح انسان‌ها در آن شهر در هوای عبودیت سیر کند. ریزه کاری‌های زیادی در میان است. نیاز نیست ریز مطالب را برای امثال بنده ارائه دهید، وقتی توانستید از یک طرف روشن کنید چگونه شهرسازی غربی حجاب رجوع به عالم قدس است و چرا نمی‌توان در یک شهر کافه تریا و پارک داشت و باز جامعه از مسجد تغذیه‌ی معنوی بکند و وقتی توانستید از طرف دیگر روشن کنید مقصد انسان‌ها در این دنیا چیست و چرا مساجد از وظیفه‌ی خود باز مانده‌اند، آرام‌آرام نقطه‌های رجوع به شهرسازی اسلامی ماوراء نگاه غربی به مسجد و پارک شروع می‌شود. چه کسی باور می‌کند این نوع شهرسازی ریشه در روحیه‌ای دارد که معتقد به حکیمانه‌بودن نظام عالم نیست و به خود حق می‌دهد هرطور خواست در عالم و آدم تصرف کند؟ موفق باشید
5268
متن پرسش
باسلام ا.استاد شما در بحث معاد فرمودید بعضی 700هزار سال بخاطر اینکه عقیده درستی از معاد ندارند سر پل صراط صبر می کنند می خواستم ببینم آیا آیت الله بروجردی هم که خود شما فرمودید نباید در مباحث معاد به ایشان مراجعه کرد بلکه باید به طباطبایی ها مراجعه کرد آیا ایشان هم آن دنیا چون معادی را که علامه طباطبایی مد نظرشان نبود را نخواندند 700هزار سال صبر می کنند؟2. نسبت به افراد عوام چطور؟ 3.آیا انسان در این دنیا باید نامحدود را بخواهد تا در آن دنیا هم نامحدود را بخواهد یا نه همه انسانهای خوب بلا استثنا حتی اگر نامحدود را نخواهند و در یک حدی توقف داشته باشند هم آن دنیا سیر نامحدود می کنند؟ 4.فرق ایمان با یقین چیست؟و کدام بالاتر است؟ 5.در آخرین جلسه سوره اعراف فرمودید امام ملاقات هایشان را حتی با رئیس جمهور در ماه مبارک رمضان قطع می کردند این چطور با سیره مقام معظم رهبری که این همه ملاقات در ماه مبارک دارند جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم. 1- آیت‌اللّه بروجردی خودشان اهل حکمت صدرایی بوده‌اند ولی وظیفه‌ی خود را در ارائه‌ی فقه می‌دانستند در حالی‌که علامه طباطبایی وظیفه‌ی خود را در تبیین معارف اسلامی می‌دانستند. با این‌همه به گفته‌ی آیت اللّه جوادی، علامه طباطبایی نیز معتقد بودند حوزه تا آن زمان آمادگی طرح معاد را ندارد 2- در هر صورت هراندازه رجوع ما به خداوند در معاد درست‌تر باشد بنا به روایات سرعت ما در صراط بیشتر است 3- همه فطرتاً به دنبال نامحدود هستند هرچند مصداق‌ها را اشتباه می‌گیرند 4- یقین درجه‌ی کامل‌تر ایمان است در حدّی که انسان به جایی می‌رسد که نقش فعال خداوند را در همه‌چیز می‌یابد 5- مقام معظم رهبری که در ماه رمضان ارشاد ملت را به عهده گرفته‌اند این با خلوت‌داشتن نسبت به امور سیاسی و اجتماعی تنافی ندارد. تازه هرکدام از آن عزیزان وظیفه‌ی خودشان را دارند. موفق باشید
5250
متن پرسش
سلام استاد عزیز در تفسیر سوره انعام حضرت علامه میفرمایند طبق ایه قران حضرت الله اول زمین را خلق کرد بعد اسمان را ما اینطور فهمیدیم زمین نازله اسمان هست لطفا توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نیستم لطفاً عین متن را ارسال فرمایید تا اگر چیزی به ذهنم آمد خدمتتان عرض کنم. موفق باشید
5238
متن پرسش
باسلام 1- استاد ایا شما جایگاهی عرفانی هم برای ولایت فقیه قائل هستید یعنی این ولایت را ضعیف شده همان ولایت تکوینی انسان کامل می دانید؟اگر این طور است پس نظر ایت الله جوادی املی دراینباره چگونه تبین می شود که ولایت را تقسیم وتفکیک می کنند وتنها در بخش جزی فقیه را دارای ولایت می دانند؟ 2-استاد چرا علامه طباطبایی وعلامه جعفری تئوری ولایت فقیه رانپذیرفتند، درصورتی که زمان این دوبزرگوار این نظریه مطرح ودرحال نظریه پردازی بود؟ 3-استاد شما ازجریان فراماسونری چه تعریفی دارید وجایگاه آن را-باتوجه به مستنداتی که این شبها تلوزیون پخش می کند-در تمدن سازی مدرنیته به این شدت قبول دارید؟ 4-پیرو سوال قبل استاد شما در ظهور مدرنیته آیا نقشی برای فعالیت های عرفانی کابالایی و نوعی ارتباط با ماوائ شیطانی قائل هستید؟ 5- آیا این حرف درست است که(( حق وحقیقت ثابت است واین باطل است که در تاریخ چهره های گوناگونی به خود میگرد وامروزه باطلی که ما با آن روبه رو هستیم فضای غرب ومدرنیته است)) اگر صحیح است ما چگونه مردم را متوجه مدرنیته کنیم درحالی که انها نه بااصطلاحات فلسفی وجامعه شناسی اشنایند وهم بسیار با تکنولوژی خو گرفته اند برای انها امری بدیهی شده است و بدی تمدن غرب را در مفاسد اخلاقی ان می دانند وخواستار ژاپن اسلامی هستند در این فضا ما باید کجا شروع کنیم تا دیگران رامتوجه غرب کنیم؟ استاد این راهم باید اضافه کنیم که بسیاری ازعلما هم غرب را فقط ازفیتلر فقه ما می گذارنند ومردم هم این را می پذیرند. التماس دعا
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هیچ‌کس ولایت فقیه را به اعتبار جایگاه ولایت فقیه، جایگاه عرفانی نمی‌داند. هرچند ممکن است شخصی که به عنوان ولیّ فقیه در مسند کار قرار گرفته انسان عارفی باشد و تأثیرات تکوینی بر جامعه داشته باشد. می‌ماند که بنا به سخن حضرت رضا«علیه‌السلام» هرکس امور بندگان را به‌دست گرفت خداوند مددهایی از جمله مددهای تکوینی به او می‌کند که آن بحث دیگری است و بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این مورد عرایضی داشته‌ام 2- ابداً این طور نیست که این دو بزرگوار ولایت فقیه را قبول نداشته باشند. بنده با افکار علامه جعفری و علامه طباطبایی آشنایم و این را یک تهمتی می‌دانم که رادیوهای بیگانه مطرح کردند 3- نمی‌دانم منظورتان چیست. معلوم است که یکی از ابعاد فرهنگ غربی فراماسیونری است 4- تمام این‌ها برای ترمیم روح مدرنیته است تا فرهنگ مدرنیته بتواند جای دین را بگیرد 5- همیشه حقایق ثابت‌اند و ظهورات مختلف دارد و باطل همیشه مانع ظهور حقیقت است. به نظرم رنه‌گنون بعد از مسلمان‌شدنش این کار را به‌خوبی به عهده گرفت و بنده در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» سعی کرده‌ام اندیشه‌ی او را تبیین کنم و مردم به‌خوبی از این طریق می‌توانند متوجه حجاب مدرنیته نسبت به حقایق قدسی بشوند. موفق باشید
5239
متن پرسش
اینکه علامه حقیقت ومنشا عصمت رادرجایی علم یاعلم حضوری یا نیروی درونی یاتسدیدالهی باروح القدس ودرموردی هم منشا ان رامحبت الهی دانستند ایا این موارد مخصوصا چهارمورداول باهم فرق دارند یانه؟آیا منظور از این موارد علم لدنی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف علامه حرف بسیار دقیقی است چون علم حضوری یک حقیقت وجودی است که با اتصال به وجود مطلق و نظر قلبی به حضرت حق ظهور می‌کند. آری به یک اعتبار می‌توان گفت علم حضوری علم لدنّی است زیرا وجود معلوم نزد عالم است و نه مفهوم معلوم، ولی این‌که لازم می‌آید همیشه موهبی باشد، این‌طور نیست. موفق باشید
5157
متن پرسش
سلام علیکم با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و بهره مندی کامل از برکات ماه مبارک رمضان امیدوارم پرسش مرا پاسخ بفرمائید: آیا می شود گفت حیوانات مانند یک سیستم رایانه هستند و از خود هیچ اختیاری ندارند؟ یعنی تمام غرائز و احساسات آنها و زندگی اجتماعی بسیاری از آنها برخاسته از همان برنامه ریزی دقیق و حساب شده است. به صورتی که حتی برای رویدادهای جدید هم برنامه ریزی شده اند و بی اختیار در مواجهه با آن رویداد طبق فرمولِ از قبل داده شده، عمل می کنند؟ اگر جواب مثبت باشد مواردی مانند رفتار ذوالجناح بعد از شهادت ابی عبد الله علیه السلام، هدهد سلیمان و آهوی پناهنده به امام رضا علیه السلام ، و . . . باید توجیه شود. و اگر جواب منفی باشد یعنی آنها هم مانند انسان ها دارای اختیارند و بنابراین نیاز به شریعت و . . . دارند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» در ذیل آیه‌ی «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ» آیه‌ی 38 سوره‌ی انعام نکات ظریفی را مطرح می‌کنند که حاکی از یک نحوه اختیار برای حیوانات است ولی در آن حدّ از اختیار که به هدایت‌های تکوینی و غریزی خود دو شکل می‌توانند جواب دهند و لذا لازم نیست به آن نحو شریعت برای آن‌ها بیاید که در ریزترین موضوعات نیز لازم باشد انتخاب کنند. بنده نیز در شرح این آیه عرایضی داشته‌ام که شاید در جهت تبیین سؤال‌تان مفید افتد. موفق باشید
5002
متن پرسش
با عرض سلام خالصانه و خسته نباشید به محضر استاد بزرگوار. به نظر حضرتعالی اولاً : جایگاه « روایات اهل البیت(ع) »در تفسیر قرآن کریم ، بالخصوص در تفسیر به روش قرآن به قرآن چیست؟ ثانیاً: آیا اینکه حضرت علامه طباطبایی (رض) در تفسیر شریف المیزان (بعنوان نمونه شاخص در تفسیر به روش قرآن به قرآن) صرفاً به یک « بحث روایی» و در قالب بیان روایاتِ متناسب با آیات مورد بحث و آن هم در آخر هر بحث قناعت فرموده اند، را چگونه ارزیابی میکنید؟ با تشکر . التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در جزوه‌ی «چگونگی کار با تفسیر المیزان» عرض کرده‌ام؛ روش تفسیر قرآن با قرآن از خود اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شروع شده بنابراین به کمک روایات عملاً قرآن را با قرآن تفسیر کرده‌ایم و علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» دقیقاً همین‌طور عمل کرده‌اند به طوری که ابتدا تمام روایات مربوط به آیات مورد بحث را دیده‌اند و سپس بحث خود را شروع می‌کنند و در آخر نیز بحث روایی را مطرح می‌کنند. و روح المیزان به کمک روایات شکل گرفته. موفق باشید
4926
متن پرسش
سلام علیکم. ضمن تبریک ایام و اعیاد شعبانیه و به امید اینکه در این ماه های عزیز ما را هم از دعای خیر فراموش نفرمایید. چند سوال پیرامون سلوک خدمتان عرضه می گردد 1- اگر مدیریت اشراقی را معتقد باشیم ایا جای تلاش و جهاد کمرنگ نمی شود؟ اصولا مرز استفاده اشراقات با برنامه ریزیهای کلان و خرد در زندگی فردی و اجتماعی چیست؟ مثلا ما برای اینکه یک مشکلی را حل کنیم باید کلی برنامه ریزی کنیم اما اگر بخواهیم بر اساس اینکه به موقع اشراق حل آن مساله از طرف عالم ملکوت به ما خواهد رسید دیگر باید دست روی دست گذاشت و منتظر ماند؟ می دانم که به این افتضاحی که من نوشتم نباید بود ولی خواستم مرز دریافت اشراق را با تلاش و برنامه ریزی مشخص کنید خصوصا وقتی که می بینیم مقام معظم رهبری از این شیوه استفاده می کنند که برنامه 40 ساله و 20ساله و 5 ساله می ریزند و حتی برای ابعاد فرهنگی هم قدم به قدم راهبرد و برنامه کلان و خرد تعریف می کنند. اگر فضای اشراقی بخواهد حاکم باشد چگونه با این برنامه ریزیها باید هماهنگ شد؟ اگر برنامه خلاف اشراق بود چه باید کرد؟ 2- به نظر شما جهت کارهای جمعی که نیاز به کارهای تفکری و برنامه ریزی و هماهنگی افراد با هم وجود دارد چه جایگاهی برای مباحث اشراق باقی می ماند؟ آیا می توان گفت همانطور که به فرد اشراق می شود به جمع هم اشراق می شود؟ 3- فرق امام با سایر علمای بسیار بزرگ مثل علامه و ایت الله بهجت و اقای قاضی و .. چیست؟ چرا آنها تحت اشراق الهی جهت هدایت اجتماع قرار نگرفتند؟ اصولا سلوک مثل آقای قاضی سلوک کاملی بوده است در حالی که به اجتماع توجه لازم نداشته است؟ 4- آیا در سلوک فردی واخلاقی هم باید فقط به امام رجوع کرد یا در ذیل امام به سایر شخصیتهای اخلاقی می توانیم رجوع کنیم؟ اگر جواب فرض دوم باشد این سوال پیش می آید که جمع بین شخص دیگر با امام در دستورات چگونه باید باشد؟ 5- ایا رجوع اصلی به امام علاوه بر گرفتن مبانی فکری ایشان از کتب و دستگاه فکری ایشان، باید با ارتباط روحی و قلبی با امام جهت اشراق مطابق مقتضیات زمان هم باشد؟ در این صورت راه ارتباط روحی چگونه است؟ آیا باید مثل رجوع روحی به ائمه با امام خمینی هم به صورت توسل مرتبط شد یا به صورت توجه به ملکوت ایشان ارتباط برقرار می شود؟.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مدیریت اشراقی به این معنا است که اولاً: انسان جوانب موضوعی را که می‌خواهد دنبال کند به‌خوبی بشناسد و در انجام وظیفه‌ای که تشخیص می‌دهد کوتاهی نکند ولی منتظر هدایت‌های خاص الهی نیز باشد. مثل آن‌که حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مورد انقلاب انجام دادند و یا مقام معظم رهبری بر اعتماد به امداد الهی تأکید دارند، پس کار از طرف ما باید ادامه یابد ولی از انوار الهی غفلت نکنیم. گله‌ای که رهبری به سخنان نامزدهای ریاست جمهوری داشتند همین بود که گویا جایی برای امدادهای الهی نمی‌شناسند و برای جهانِ بدون خدا برنامه‌ریزی کرده‌اند. 2- آری اگر جمع در سلامت روحی و قلبی باشد حتماً با انوار الهی منور می‌شود و جلو می‌رود 3- هرکدام از آن عزیزان مطابق دغدغه‌‌ای که در زمان خود باید داشته باشند منور به اشراق خاص خود می‌شدند 4- به نظرم در ذیل کلیت شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌توان در امور فردی به سایر علماء اخلاق رجوع کرد و مشکل پیش نمی‌آید 5- ارتباط روحی با حضرت امام از طریق رهنمودها و عمل به آن‌ها و تفکر در کتاب‌هایشان خود به خود روح را از شخصیت ایشان متأثر می‌کند و یک نحوه هماهنگی با ملکوت ایشان ایجاد می‌کند. موفق باشید
4907
متن پرسش
سلام استاد گرامی آیا میتوان تقسیم بندی علم به حقیقی و اعتباری را جزء نوآوری های معرفت شناسناسانه علامه طباطبایی (ره) دانست؟ آیا اصطلاحات حقیقی و اعتباری که در اخلاق و عرفانی عملی هم به وفور به کار می روند بعد از این نوآوری علامه باب شده اند؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» در کتاب «اصول فلسفه» بحث بسیار دقیقی از جایگاه اعتباریات و مبنای اعتباریات می‌کنند که منحصر به ایشان است ولی نه این‌که تقسیم علم به اعتباری و حقیقی موضوعی باشد که ایشان مطرح کرده‌اند. موفق باشید
4852
متن پرسش
باسلام 1.کتاب ده نکته شمار اباشرح صوتی و از برهان تا عرفان و معاد را با شرح صوتی کارکرده ام آیا برای ورود به المیزان لازم است بدایه الحکمه را بخوانم؟ و یا چیزهای دیگر برای مقدمه المیزان لازم است؟ 2. شما قائل به این هستید که سلوک باید ذیل اندیشه امام باشد و دلیل هم استناد می دهید به سخن آیت الله بهجت که استاد تو علم توست، واقعا دچار تزلزل فکری شده ام که آیا این همه از علما و عرفا می گویند باید استاد داشته باشی هم آیت الله جوادی هم علامه حسن زاده و هم علامه طهرانی در کتاب سرالفتوح، حال آن استاد چون ولی خداست و از باطن امور آگاهی دارد به ما باید اجازه دهد که وارد سیاست شویم یا نه، نه اینکه در سلوک فردی استاد داشته باشیم ولی در سلوک اجتماعی تحت امام باشیم و ثانیا شاید آن استادی که خدا به ما می دهد اصلا نظریات امام را قبول نداشته باشد لطفا من را راهنمایی فرمایید؟ 3.تعریف اخبارگری را بیان فرمایید؟ بعضی ها می گویند چرا استاد طاهرزاده مدام از امام و آقا برای اثبات دلایلش سخن می آورد آیا این اخبارگری نیست و آیا اینگونه نیست که شاید بعضی ها نظرات علمی آقا و امام را قبول نداشته باشند فلذا بیانات شما فراگیر نمی شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» سعی کرده‌اند در تفسیر المیزان مباحث فلسفی را جدا مطرح کنند تا مطالعه‌ی المیزان منوط به مباحث فلسفی نباشد 2- شاید سخن آیت الله بهجت از آن جهت است که می‌دانند زمانه طوری است که دیگر اساتیدی مثل مرحوم قاضی پیدا نمی‌شود. بنده عرایضی در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت الله بهجت» عرض کرده‌ام. خوشا به حالتان اگر استاد قابل اعتمادی پیدا کردید ولی به نظر شما اگر استاد سلوکی نظرات حضرت امام را قبول نداشته باشد قابل اعتماد است؟ 3- اخباریون معتقدند نه می‌توان به عقل اعتماد کرد و نه می‌توانیم قرآن را بفهمیم و لذا فقط باید به ظاهر روایات بسنده کرد که لازمه‌ی آن یک نوع تحجر است. ولی اگر دلایلی عقلی یا نقلی مطرح کردیم و بعد شاهدی از سخنان امام و رهبری آوردیم این را اخباری‌گری نمی‌گویند چون اندیشه را مخاطب قرار می‌دهیم نه آن‌که اندیشه را تعطیل کنیم.مرحوم شهید مطهری اخباری گری را این طور توصیف می کند « خود اخباریّین مدعى هستند که قدماى شیعه تا زمان «صدوق» همه مسلک اخبارى داشتند. ولى حقیقت این است که اخباریگرى به صورت یک مکتب با یک سلسله اصول معین که منکر حجیت عقل باشد، و همچنین حجیت و سندیت قرآن را به بهانه اینکه فهم قرآن مخصوص اهل بیت پیغمبر است و وظیفه ما رجوع به احادیث اهل بیت است منکر شود، و همچنین بگوید اجماع بدعت اهل تسنن است، پس از ادلّه اربعه یعنى کتاب و سنت و اجماع و عقل، تنها سنت حجت است، و همچنین مدعى شود که همه اخبارى که در کتب اربعه یعنى کافى و من لایحضره الفقیه و تهذیب و استبصار آمده صحیح و معتبر بلکه قطعى الصدور است، خلاصه مکتبى با این اصول، پیش از چهار قرن پیش وجود نداشته است. شیخ طوسى در کتاب عُدّة الاصول از گروهى از قدما به عنوان «مقلّده» یاد مى‏کند و انتقاد مى‏نماید، ولى آنها مکتبى از خود نداشته‏اند. علت اینکه شیخ آنها را مقلّده مى‏خواند این است که در اصول دین هم به اخبار استدلال کرده‏اند. به هر حال مکتب اخباریگرى ضد مکتب اجتهاد و تقلید است. آن اهلیت و صلاحیت و تخصص فنى که مجتهدین قائلند او منکر است، تقلید غیرمعصوم را حرام مى‏کند. به حکم این مکتب چون حجت و سند منحصر به احادیث است و حق اجتهاد و اعمال نظر هم نیست مردم موظفند مستقیماً به متون مراجعه کنند و به آنها عمل نمایند و هیچ عالمى را به عنوان مجتهد و مرجع تقلید واسطه قرار ندهند.» (مجموعه‏ آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏20، ص: 169 ) موفق باشید
4793
متن پرسش
باعرض سلام به استاد عزیز بنده مدتی است ذهنم مشغول شده وبه یک سردر گمی رسیده ام که امیدوارم شما جوابم رابدهید:چراکه وقتی سراغ مباحث وسخنرانی های آقای مشایی میروم و زمانی که مباحث وکتاب آقای شریف زاده(آوای خرد)دردفاع ازتفکر آقای مشایی رامطالعه میکنم وبعد آنهارابامباحث ودرس های شما تطبیق میدهم میبینم تقارب بسیاربسیار بالایی بامبانی تفکری شماداردوتطبیق فراوانی با مباحث امام ومحی الدین(در مبحث انسان محی الدین که ازخودشما درس گرفتیم)دارد -وهمین طورآقای شریف زاده نحوه ی عرضه ی دین درتفکر مشایی واحمدی نزاد راوتطابق آن با تفکرامام ره رادر کتابش تبین میکند وبازاین هم با مباحث شما تقارب زیادی دارد وبنده وامسال من از تفکر ومبانی شما به آن رسیده ایم اما وقتی به نقدهای شما به آقای مشایی نگاه میکنم واین که میفرمایید(مضمونا)تفکر مشایی دوراز تفکر امام است به سردرگمی عجیبی میرسم حضرت استاد سوال بنده صرفا ازجهت سیاسی نیست بلکه ازجهت علمی واشرقی هم برایم اهمیت دارد(این سوال نه برای من بلکه برای خیلی از دیگرشاگردان شمامطرح است) تشکروالتماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده اثباتاً و نفیاً در مورد تفکر و مبانی آقای مشائی سخنی نگفته‌ام. عرض بنده آن بود که صلاح نبود آقای احمدی‌نژاد آقای مشائی را به عنوان رئیس جمهور مطرح کنند که دلایل آن را تحت عنوان «چرایی عدم حمایت از کاندیداتوری آقای مشائی» عرض کردم. آن‌چه مهم است سخنان بنده و امثال بنده نیست نهایت ارزش سخنان اینجانب وقتی ظهور خواهد کرد که بتواند خوانندگان عزیز را به ستون‌های اصلی اندیشه‌ی دینی مثل علامه طباطبائی‌ها و مطهری‌ها و حضرت امام و آیت‌الله جوادی و آیت‌الله حسن‌زاده سوق دهد و در همین راستا خواهشمندم مواظب باشید در رجوع به آقای مشائی طوری برخورد نشود که ما در نهایت به اندیشه‌ی سلسله‌ی علماء بزرگ متصل نگردیم زیرا در آن صورت ناخواسته فرقه‌ای خواهیم شد جدا از دریای بیکران سلسله‌ی علماء دین که حامل فقه و حکمت و عرفان‌اند، وای اگر با روحیه‌ی علاقه‌مندی به عرفان و سیر قلبی ارتباط تنگاتنگ با فقه و حکمت در ما ضعیف شود. موفق باشید
4019
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز که با این روش پاسگویی به سوالات فکر کنم یکی از مهمترین خلا ها و مشکلات جوانان کشور را مرتفع نمودید - از نوشته های شما برداشتم این بود در مسیر سلوک بیش از استاد ، همت و اخلاص فرد از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است که فرمودید علت اصلی است ، به نظر شما علت تفاوت همت ها چیست این همت های قوی از کجا نشات می گیرند که افرادی چون علامه طباطبایی ها را می سازند ، برای تقویت آن چه راه و عملی را پیشنهاد می کنید و برای به اخلاص رسیدن ، اخلاصی که حضرتعالی مد نظرتان است بهترین راهکار و میزان و معیار برای تشخیص آن چیست با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه دارای همت بلند هستند منتهی یکی آن را در هدف بلند به‌کار می‌گیرد می‌شود علامه‌ی طباطبایی و یکی در هدف روزمرّه آن‌را به‌کار می‌گیرد و آن را ضایع می‌کند. با جهت‌گیری صحیح، همت بلند شما ظهور می‌کند. پیشنهاد من توصیه‌های مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» به فرزندشان در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه است. همه‌چیز در آن نامه هست. موفق باشید
4000
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد بزگوار : 1- ظاهرا شما معتقد به این هستید در این زمانه مسیر را می توان بذون استاد طی نمود ولی نظر شما با نظر بسیاری از بزرگان متفاوت است از جمله می فرمایند کتب و سی دی مرده اند و مرده نمی تواند مرده زنده کند و... پاسخ حضرتعالی در خصوص این تناقض چیست2-آیا حضرتعالی سیر مطالعاتی آیت الله صمدی آملی را قبول داریذ3-برخی علما مانند علامه حسن زاده برخی رجوع کنندگانی که به ئنبال نصیحت و راهنمایی هستند را ترد کرده و تحویل نمی گیرند و جواب درستی نمی دهند وگاها غیض می کنند آیا می شود گفت این حتما بخاطر این است که تا برزخ طرف را دیده اند و ثمری در او ندیده اند4 -آیا شما سوالات را جواب می دهید جنبه روحی افراد را هم در نظر می گیرید و با توجه به باطن افراد پاسخ می دهید و یا صرفا عقلی جواب می دهید .5- برای تعبیر خواب شخصی مطمئن را معرفی کنید ممنون می شویم با تشکر بسیار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینکه بنای بنده این است که جواب این گونه سوالات را به ایمیل شخصی عزیزان ارسال کنم ولی جنابعالی ایمیل خود را ننوشته بودید مجبور شدم به صورتی عمومی طرح کنم . 1- بنده عرایضی در جزوه‌ی « وظیفه و نحوه‌ی سلوک طلبه‌ی عصر انقلاب.» داشته‌ام شاید مفید افتد 2- بنده به عنوان یک معلم جواب سؤالات را مطابق روایات و نظر علماء بزرگ مثل حضرت امام و علامه طباطبایی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیهما» می‌دهم 3- برای تعبیر خواب کسی را نمی‌شناسم 4- در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت الله بهجت» موضوع نیاز به استاد از نظر ایشان را عرض کرده‌ام. موفق باشید
3938
متن پرسش
با عرض سلام، منظور از این که گفته می شود علامه طباطبایی یک معرفت شناسی تأسیس کردند چیست؟ متشکرم!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی است در فلسفه به نام اپیستومولوژی یا شناخت‌شناسی، شاید منظور باشد که بحث آن مفصل است و تحت عنوان شناخت‌شناسی می‌توانید آن را دنبال کنید. موفق باشید
3236
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در سایت مشرق مصاحبه ای است از دکتر یثربی با عنوان حکمت متعالیه برهان نیست ادعای برهان است. میخواستم بدانم شما با دکتر یثربی و اثار او اشنا هستید و دلیل این حرف او را چه میدانید اگر این مصاحبه به صورت عمومی منتشر نشده بود چندان مهم نبود بحثی بود ین اهل علم ولی وقتی عمومی میشود فرق میکند البته دکتر یثربی مدعی است که تا چهل سالگی کتب فلسفی را خوانده حتی درس اسفار علامه را هم شرکت کرده بعد به این نتیجه رسیده که حکمت متعالیه برهان نیست ادعای برهان است البته من به سایت ایشان رجوع کردم دیدم اثار زیادی دارد ولی نتوانستم کتابی از ایشان مطالعه کنم در مجموع دوست دارم بدانم کسی که مدعی است کتب فلسفی را خوانده است چگونه به این نتیجه رسیده که برهانهایی که بر اصالت وجود تشکیک وجود و غیره اقامه شده برهان نیست و امثال شهید مطهری که معتقدند برهاین حکمت متعالیه مانند براهین ریاضی مستحکم ست و سلسله وار از هم نتیجه گرفته میشود متوجه برهانی نبودن انها نشده اند البته مشکل همین است که اینها مدعی اند ما چند سال فلسفه را خواندیم و کلاس علمایی مانند علامه هم رفتیم و نتیجه ای نگرفتیم ممنون میشوم اگر توضیحی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده نیز سخنان ایشان را شنیده‌ام و کتب ایشان را هم مطالعه کرده‌ام و در مقایسه با سخنان حکمی حضرت امام و علامه طباطبایی به این نتیجه رسیدم آقای یثربی نتوانسته‌اند آن‌طور که حضرت امام و علامه متوجه حکمت متعالیه شدند، مطلب را بگیرند و چون بنده جلد هشتم و نهم اسفار را ترجمه‌ کرده‌ام دیدم آقای یثربی در همان مورد نفس و معاد مطالب را به شدت ناقص فهمیده‌اند. موفق باشید
3100
متن پرسش
با سلام و احترام به نظر شما چرا علما و مراجع نه تنها عکس العملی در برابر این پرسش بیمورد نمی کنند بلکه در جهت تائید آن متوسل به حدیث و روایت هم می شوند؟ این پرسش اینست: علت اینکه مردمان کافر در غرب از انواع نعمتهای خداوندی برخوردارند چیست ؟ مانند بارندگی فراوان در صورتی که نه سئوال کننده معنای کافر را می داند و نه مردمان غرب کافر هستند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: علمای ما مثل علامه طباطبایی‌ها در رابطه با سنت استدراج که غرب گرفتار آن است سخن‌ها گفته‌اند و روشن نموده‌اند این راحتی و رفاه افراطی فرصتی است تا خداوند باطن آن‌ها را ظاهر کند تا به شدیدترین نحو عقوبت نماید. پیشنهاد می‌کنم حتی اگر در اینترنت «سنت استدراج» را جستجو کنید مطالب خوبی به‌دست ‌آورید. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!