بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: وجود و عدم

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9438
متن پرسش
سلام علیکم. مناظره ای در باب وحدت وجود در سال 1390 در منازل آقای نصیری بین آقای رمضانی و میلانی انجام شده است. اخیرا فیلمش منتشر شده است. میخواستم نظر شما را به ابهامات وارده بدانم. آدرس فیلم( س بخش) : http://simafekr.tv/0fa718idattach.htm
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متن این مناظره را در همان زمان مطالعه کرده‌ام. کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از حجة‌الاسلام استاد یزدان‌پناه خیلی خوب جایگاه منطقی وحدت وجود را روشن می‌کند. آقای نصیری بنا دارند آنچه خودشان می‌گویند را بر سخن عرفا تحمیل کنند، نه آنچه عرفا می‌گویند. موفق باشید
9399
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: پس میشود بگوییم: «فرق ابوسفیان و پیامبر، در این است که مصادیق کمالشان مثل علم و حیات، در حوزة انسانی، شدت و ضعف دارد.»، و لذا پذیرفتن اختلاف پیامبر و ابوسفیان، ما را نمیرساند به این که پس حتماً باید در انسانیتشان با هم فرق داشته باشند. دلیل شما برای تشکیکی بودن انسانیت چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید در بحث اتحاد عاقل و معقول حل کرده ‌باشید به این معنی که باید ذاتی باشد که با علم متحد می‌شود و مسلّم ذات پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» با ذات ابوسفیان متفاوت است و از آن‌جهت که آن ذات با علم متحد است و علم، تشکیکی است، ذوات انسانی تشکیکی است. دو سوال بعدی هم با فهم این نکته مرتفع خواهد بود. موفق باشید
9390
متن پرسش
با سلام: چرا میگوییم صفات رذیله نظیر غرور، بخل، خصوصا دروغ نمی تواند در خدا راه داشته باشد؟ در جایی خواندم که به این علت این صفات در خداوند راه ندارد که این صفات ناشی از نیاز است و این با واجب الوجود بودن خدا متعارض است. اما مثلا در بسیاری از انسان ها دروغ گفتن ناشی از نیاز نیست و به صورت صفت اخلاقی آنها بروز میکند. خواهشمندم با کلمات ساده پاسخ دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت اگر کسی از همه‌ی جهات کامل باشد معنا نمی‌دهد که بخواهد با دروغ‌گفتن نقص خود را پنهان نماید و یا کمال غیر واقعی را به خود نسبت دهد. موفق باشید
9359
متن پرسش
با سلام: 1. منظور از «یا من یحول بین المرء و قلبه» چیست؟ 2. در جوشن کبیر داریم که «یا من خلق الاشیا من العدم»، در حالیکه ما عدم را نیستی میدانیم پس چگونه خلق می شود، و دیگر اینکه آیا انسان قدیم است؟ 3. اینکه خدا به شیطان گفت سجده کن اما نکرد نشان از اختیار می دهد ولی از آن طرف عالم تکوین بود و اختیار معنی نمی دهد پس چه بوده؟ 4. آیا در عالم تکوین جبر هست؟ 5. آیا قضای حتمی یعنی جبر درش خوابیده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- یعنی ای خدایی که حتی از جان ما به ما نزدیک‌تری 2- یعنی ای خدایی که اشیاء را قبل از این‌که موجود باشند تو موجود کردی نه این‌که علت موجودیتشان «عدم» باشد 3- دستور حضرت حق در آن مقام که ملائکه و شیطان وجود داشتند، تکوینی است ولی همان دستور در حوزه‌ی شخصیتی که اختیار دارد حالت تشریعی به خود می‌گیرد مثل بعضی از الهاماتی که به شما به صورت تکوینی می‌رسد ولی شما با اختیار خود با آن‌ها برخورد می‌کنید 4- به همین معنا می‌توان گفت در نظام تکوین چند‌جنبه‌ای وجود ندارد که اختیار معنا داشته باشد 5- قضای حتمی یعنی همان اراده‌ای که حضرت حق برای شما کرده است ولی در هر حال این شمایید که باید در حوزه‌ی اختیارتان آن را عملیاتی کنید. موفق باشید
9277
متن پرسش
چه اشکالی دارد که بگوییم: «کمالاتِ انسانهای برتر مثل علم و حیات، شدیدتر از انسانهای دیگر است؟»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، هیچ اشکالی ندارد، ولی فراموش نکنید وقتی متوجه تشکیکی‌بودن علم و حیات در حوزه‌ی انسانی شدیم معنای خاص خود را دارد و لذا در ذیل انسان کامل باید این صفات تعریف شود. مثل آن‌که گرما در ذیل آتش تعریف می‌شود و نه در ذیل خدا. موفق باشید
9269
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام: چندین بار مبحث اصالت وجود رو خوندم اما هر بار کمتر متوجه میشم. یه جا گفته میشه خارج تنها توسط وجود پر شده و ماهیت از وجود توسط ذهن انتزاع می شود. در جای دیگر از اتحاد ماهیت و وجود در خارج سخن میگن. به نظر من این 2 کاملا با هم متفاوتن. آیا این دیدگاه دوم که به اتحاد ماهیت و وجود در خارج معروفه درسته و اصلا چگونه با دید گاه اول قبل جمع هست؟ ممنون میشم واضح توضیح بدین و به ایمیلم بفرستین. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روشن شد تنها «وجود» در میان است نکته‌ی دوم نیز روشن می‌شود که آنچه به صورت ماهیات در عالم هست صورت‌های مختلف وجود است و اتحاد ماهیت و وجود به همین معنا است که ماهیات حدّ وجودند. در این مورد سعی کنید برهان صدیقین را با سی‌دی شرح آن دنبال کنید یا برهان صدیقین را با یک استاد پیگیری کنید. موفق باشید
9231
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد خدا خیرتون بده از وقتی که در مسجد امیرالمومنین بحث وحدت وجود و تشکیک در ظهور رو به جای تشکیک در وجود بیان کردید شیرازه معرفتیم ریخته به هم. تا قبل از این طبق برهان صدیقین خیلی راحت مراتب عالم مثل عالم عقل و عالم مثال و عالم ماده و اختلاف وجودات در عالم ماده رو با تشکیک شدت وجودشون حل می کردم و مباحث معرفت نفس و مراتب اونها مثل بدن و نفس و قلب و سر و ... برام قابل فهم بود اما الان نه. یا مثلا خیلی از کاربرانی که از شما سوال می پرسند شما ارجاعشون میدید به برهان صدیقین و بحث تشکیک در وجود و در مثالهاتون برای جواب سوال مخاطب از تشکیک در وجود صحبت می کنید. بعد تو مسجد فرمودید اینها فقط برای آموزش است و در حقیقت یک وجود بیشتر نیست و تشکیک در وجود معنا نداره! و تشکیک در ظهورات است!!!! گیج شده ام! تا اینجا رو میفهمم که طبق «لم یلد و لم یولد» یه خدا و یه مخلوق نمیتونیم داشته باشیم که یه خدا داشته باشیم یه طرف و یه طرف هم مخلوق رو داشته باشیم میفهمم که فقط خدا در صحنه است اما چرا خب می فرمایید وجود این خدا مراتب نداره؟! تا حالا اینطور برداشتم بود که یه واجب الوجود داریم که در تجرد محض است که همه جا هست بعد مرتبه نازله این واجب الوجود اشد الوجود است که این هم همه جا هست (به نازله) و بعد شدید الوجود که آن هم مرتبه نازله اشد الوجود است که آن همه همه جا هست و چون همه مجرد اند مانع حضور دیگری نمیشوند و بعد هم عالم ماده. و خدا به عنوان واجب الوجود در همه مراتب عالم (حتی عالم ماده) هست. خب حالا همه اینها با وحدت وجود میریزه به هم؟! ممنون میشم بنده رو از این حیرانی در بیارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر دقت بفرمایید همین‌که می‌فرمایید همه‌ی مراتب وجود همه‌ جا هستند و هیچ‌کدام مانع حضور دیگری نمی‌شود، عملاً متوجه هستید که همه‌ی مراتب وجود در نزد وجود مطلق هستند و این همان وحدت وجود و یا وحدت در عین کثرت است به این معنی که کثرات در زیر سایه‌ی حضور مطلق ظهور دارند. می‌ماند که علت این کثرات را تشکیک در وجود بدانیم آن‌طور که برهان صدیقین می‌گوید یا علت این کثرات را تجلیات اسماء الهی بر عین ثابته‌ی مخلوقات بدانیم از آن‌جهت که امکان، ذاتی مخلوقات است و خداوند آن‌ها را وجود می‌دهد. بنابر این دستگاهی که از قبل داشتید و بحمدلله خوب هم تنظیم کرده‌اید سر جایش است زیرا باز همان مراتب وجود حقیقت دارد منتها به اعتبار ظهوری که برای شما دارند و هر اندازه شما به توحید نزدیک‌تر شوید با مرتبه‌ی شدیدتری از حقیقت روبرو می‌شوید؛ مثل نور که مرتبه‌ی نازله‌ی آن دروغ و غیر واقعی نیست ولی مرتبه‌ی شدیدتر آن همان مرتبه‌ی نازله است با شدیّت بیشتر. این چنین نیست که علم حضرت محمد«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به نسبت علم حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» یکی درست باشد و یکی غلط بلکه علم حضرت محمد«صلی‌الله‌علیه‌وآله» شدیدتر است. موفق باشید
9219
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشیدخدمت استاد: رجوع به وجود چگونه صورت می گیرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی باید نظر به وجود در میان آید تنها باید نظر کرد، سؤال در این مقام، خودش موجب حجاب است. بحث را در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» دنبال بفرمایید. موفق باشید
9189
متن پرسش
در همان ابتدای بحث قوه و فعل بدایه علامه میفرماید: «وجودُ الشىءِ فِى الأعیانِ، بحیثُ یترتبُ علیه آثارُهُ المطلوبةُ منهُ، یسمّى «فعلاً» و یقالُ: إنّ وجودَهُ بالفعلِ; و إمکانُهُ الذى قبلَ تحققِهِ یسمّى «قوّةً».» یعنی «قوه» امکانِ قبل از تحقق است؛ یعنی بالاخره هنوز در خارج محقق نشده. شما چطور میفرمایید: «صورت بالفعلِ پیریِ من، الآن محقق شده است.»؟! البته من بدایه یا نهایه را به دقت نخوانده ام و چند سالی است که قصد دارم نهایه را به دقت بخوانم، اما هنوز فرصت نشده. البته مباحث «حرکت جوهری» شما را حدود دوازده سال قبل چند بار به دقت گوش دادم و خلاصه برداری کردم، و دو سال قبل هم در جمع دوستان در قم مباحثه کردیم. کجای بدایه یا نهایه علامه فرموده اند که صورت بالفعلِ آن چیزی که بالقوه است، همین الآن بالفعل موجود است؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتظار آن است که مباحث گذشته را به‌خصوص آن‌جایی که موضوع بالصراحه بحث شد، فراموش نشود. عنایت داشتید که عرض شد فعلیت برای موجودی که در حال حاضر نسبت به آن فعلیت در حال بالقوه است بعداً محقق می‌شود ولی آن فعلیت در خارج از آن موجود موجود است. آن وقت جنابعالی رفته‌اید سخن علامه را آورده‌اید که چون فعلیت برای این شیئ بعداً محقق می‌شود، پس آن فعلیت در خارج محقق نشده؟!! شما این دو نکته را با خود حل کنید تا موضوع روشن شود. اولاً: در بحث قوه و فعل، نگاه وجودی را مورد غفلت قرار ندهید مثل سیر از حیات مادون به حیات برتر و مثال‌های اعتباری را مدّ نظر قرار ندهید. ثانیاً: ملاحظه فرمایید بالاخره این قوه وقتی در حال بالفعل‌شدن است به چه سمتی حرکت می‌کند. آیا به آن سمتی که حرکت می‌کند باید در خارج موجود باشد یا نه؟ مثال حرکت از حیات مادون به سوی حرکت برتر را از نظر دور ندارید و سیر انسان به سوی حضرت حق به عنوان غایت سیر در راستای وجود خدا در خارج معنی می‌دهد وگرنه گرفتار یک نوع سوبژکتیویته‌ی خطرناکی خواهیم شد. در مورد قوه و فعل بدایه باید کلّ بحث دنبال شود. موضوع غایت داشتن حرکت از بدیهیات کتاب‌های فلسفی در مورد قوه و فعل است که قوه به سمتی که حرکت می‌کند نمی‌شود موجود نباشد وگرنه لازم می‌آید حرکت سمت و سویی نداشته باشد و این مساوی با بی نهایت قوه و مساوی با عدم حرکت است. موفق باشید
9086
متن پرسش
سلام استاد: در مورد استدلال سوم علامه طباطبایی در اشتراک معنوی وجود بدایه میخواستم بدانم که آیا اصل استدلال مشکل ندارد یعنی ما وجود را به خاطر یک معنایی بودن نقیض عدم گرفتیم بعد از این مطلب یک معنایی بودن وجود را نتیجه گرفتن خلاف نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که متناقضین باید در یک هویت باشند وقتی حقیقتاً عدم با وجود متناقض است و ما دو معنا از عدم نداریم، پس نمی‌توان دو معنا از وجود داشته باشیم لذا وجود در هر شکلی که در موجودات ظاهر شود، وجود است به یک معنا. موفق باشید
9079
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: جناب ملاصدرا همانطور که میدانید معتقد به بداهت وجود است و همین طور دارای یک فلسفه و متافیزیک خاص است - اما در نگاه آقای هایدگر و آقای فردید و مفسرانشان مثل جناب سید عباس معارف ایشان مخالف با بداهت وجود هستند و همینطور در مورد متافیزک حتی خود شما هم معتقد به پایان متافیزیک هستید - سوال بنده این است این دو نحوه وجود (صدرایی و هایدگر) چطور با هم جمع میشوند و چطور آینده انقلاب اسلامی با فلسفه ی (متافیزیک) صدرایی میتواند جلو برود؟ تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلا هم عرض کردم ملاصدرا آن وقت که به زبان قوم سخن می‌گوید بحث «بداهت مفهوم وجود» را به میان می‌آورد ولی اگر عنایت داشته‌باشید که اصل حرف ملاصدرا در اصالت وجود، تشکیکی بودن وجود است، حال وقتی وجود تشکیکی است یعنی همواره شما در مقابل وجودی قرار دارید که در ظهور و خفاء است و خودش در عین شکوفایی خود، عامل مستوری خود می‌باشد و بنده این حرف را پایان متافیزیک می‌دانم و معتقدم ملاصدرا در آن شرایط تاریخی باب آن را باز کرد ولی متأسفانه در حجاب زمانه قرارگرفت با این که او با بحث اصالت وجود و به تبع آن وحدت وجود ما را متوجه عرفان محیی الدین می‌کند که به هیچ وجه در متافیزیک نمی‌گنجد و حضرت روح‌الله در آثار خود ما را متذکر آن می‌کند. بنده حتی معتقدم وقتی ما هایدگر را درست می‌فهمیم که مبانی فکری فرهنگ خود را درست بفهمیم و از این جهت فهم فردید از هایدگر را قابل مقایسه با فهم آن‌هایی که نمی‌فهمند ملاصدرا چه می‌گوید، نمی‌دانم. استادی که نمی‌فهمد در حرکت جوهری ملاصدرا، حرکت در مرتبه‌ای از وجود مدّ نظر است و به تقلید از پدیدار شناسان می‌گوید «چون ملاصدرا از جوهر و ذات حرف زده نمی‌تواند به وجودی که هایدگر گفته نزدیک شود» باید در سخن خود سخت تجدید نظر کند. بنده از آن جهت معتقدم که انقلاب اسلامی با فلسفه‌ی صدرایی جلو می‌رود که صدرا را انعکاس تفکر دینی در مقابل فلسفه‌ی دکارتی غرب می‌دانم که در دربار صفویه با هم روبرو شدند. در آن زمان از یک طرف مستشرقین با ذوق زدگی تمام بر اندیشه‌ی سوبژکتیو وجدایی عین و ذهنِ دکارت تأکید داشتند و در طرف دیگر ملاصدرا و اساتید او بودند و تعمّق ملاصدرا در تقابل با نگاه دکارت به عالم موجب اشراق تشکیک وجود شد و تا غرب هست و دکارت هست این اشراق زنده و فعال به ما کمک خواهد کرد. در این مورد گفتگو زیاد است به‌خصوص در این‌که آیا هایدگر از آن جهت که ملاصدرا وجود را بدیهی می‌داند، منکر بدیهی‌بودن وجود است یا نه. جناب آقای دکتر اصغر مصلح در کتاب «حقیقت انسان» که آراء هایدگر را با محی‌الدین مقایسه کرده است نظرات خوبی از هایدگر و نگاه وجودی او از متون معتبر آورده است که فکر می‌کنم در نزدیکی بین ملاصدرا و هایدگر نیز می‌توان از آن جملات استفاده کرد. موفق باشید
9067
متن پرسش
باعرض سلام و توفیق روز افزون برای استاد: در بحث رجوع به وجود (که برای بنده کشف معرفتی که سالها بدنبال آن می باشم بتوسط جنابعلی بوده است) بعنوان افق سیر و جهت محقق شدن آن با توجه به مطالب کتاب ارزشمند سلوک ذیل شخصیت امام (رضوان الله) آنچه که من متوجه شدم حضرتعلی دو راه کار ارائه داده اید: 1) پرداختن به مباحث معرفت النفس و کتب مربوطه بعنوان بهره گیری از نفس ناطقه ملموس. 2) تزکیه نفس جهت اشراق حقیقت وجود با توجه به ظرفیت وجودی هر کس که با ترک محرمات و انجام واجبات و مستحبات حاصل می شود و به زعم بنده استفاده از دو ابزار عقل و قلب برای بحضور آوردن وجود و درک حضوری آن است بر خلاف عقیده بعضی از دوستان من که معتقدند بحث وجود درخور ما نمی باشد که بحثی پیچیده و در اختیار فلاسفه می باشد. می خواستم نظر حضرتعالی را در خصوص رجوع بوجود بدانم که آیا مطلب همان است که بنده فهمیدم یا چیز دیگری است و عقیده دوستان صحیح می باشد یا خیر؟ راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «وجود» بدیهی‌ترین بحث است، کافی است ما درست با آن برخورد کنیم. امروز دوره‌ی متافیزیک و مفهوم‌گرایی و به حجاب‌بردنِ «وجود»، گذشته است. تاریخ دیگری شروع شده، بعضی‌ها هنوز در گذشته زندگی می‌کنند و به هیچ‌چیزی نمی‌رسند. اساساً تفکر، تفکر «وجود» است و حضور در محضر حق، خدا دیگر غائب نیست که ما با خدایی که غایب است زندگی کنیم، خداوند با نور انقلاب اسلامی ظهور کرده است. در بحث بر روی آیه‌ی 41 سوره‌ی احزاب عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید
9040
متن پرسش
سلام و عرض ادب در دریافتی که بنده از مطالعات در مورد هایدگر داشتم متوجه شدم ایشان بین وجود و موجود تفاوت قائل است ولی جناب ملاصدرا این تفاوت را قائل نیستند و وجود و موجود را یکی میدانند- لطفا 1- بفرمایید دریافت بنده از هیدگر درست بوده یا نه اگر نه درستش چیست؟ 2- شباهت وجودی که جناب هایدگر میگوید با جناب صدرا چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عظمت ملاصدرا در این است که اصالت را به «وجود» می‌دهد و موجودات را نمودهای متفاوت وجود می‌داند که بحث آن مفصل است و جناب هایدگر نیز تحت تأثیر «اکهارت» و وحدت وجودی که «اکهارت» مطرح کرد متوجه «وجود» می‌شود و روشن می‌کند که در تاریخ متافیزیک از وجود غفلت شده. به نظرم اگر سخن این دو اندیشمند را با دقت دنبال کنیم بسیار به هم نزدیک‌اند با این تفاوت که هرکدام در فضای فرهنگی خودشان سخن گفته‌اند. بنده معتقدم ملاصدرا از یک جهت شرح یا ادامه‌ی فلسفه مشاء و یا اشراق نیست، بلکه تفکر دیگری است با موضوعی دیگر، اگر متوجه تشکیک وجود شویم می‌فهمیم ملاصدرا از ماهیت عبور کرده، کاری که هایدگر در کتاب «هستی و زمان» شروع کرد. موفق باشید
8615
متن پرسش
سلام علیکم . در جواب عزیزی فرموده بودید : "حضرت حق بر اساس امکان و ظرفیت هر شیئ به نور اسماء‌اش بر آن شیئ تجلی می‌کند که آن ظرفیت و استعداد، همان جنبه‌ی امکانی آن شیئ است. " سوال اول اینکه آن ظرفیت شی را برای بار نخستین چه کسی تعیین میکند؟ آیا خب ذات احدیت این ظرفیت را تعریف میکند یا همان وجود شی؟ اگر حالت اول باشد که جبر پیش میاید؟ و سوال دوم اینکه امکان و ظرفیت هر شی ء همان عیت ثابت است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- «امکان» ذاتیِ هر شیئ است، چیزی نیست که خالق بخواهد. خالق شیئ «امکان» را وجود می‌دهد. به قول ابن‌سینا: «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها» خداوند زردآلو را، زردآلو نکرد بلکه آن را ایجاد کرد. 2- آری امکانِ شیئ همان عین ثابته‌ی آن شیئ است که به عنایت الهی وجود پیدا کرده. موفق باشید
7768
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی ایا میشود گفت ماهیت همان ظهور وجود خارجی است در ظرف ادراک ما.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حرف خوبی است. موفق باشید
7770
متن پرسش
سلام علیکم اجمالا سوالم را مطرح می کنم آنچه که ما از حکمت متعالیه و اصالت وجود فهم کرده ایم و سعی کرده ایم که حضورا درک کنیم، آن است که آنچه که بدون واسطه از واقعیت بماهو واقعیت حکایت می کند، مفهوم وجود است نه سایر مفاهیم که ماهوی هستند. و درکلام برخی شارحین و همچنین در برخی عبارات جنابعالی در کتب مختلف تان، برمی آید که مفاهیم همه اعتباری اند، حتی مفهوم وجود و انچه اصیل است، خود وجوذ است سوال اینجاست که مفهوم وجود با خود وجود تفاوتی دارد؟ چه؟ و آیا مفهومی که اعتباری ست و اصالتی ندارد، می تواند از واقعیت عینی بدون واسطه، حکایت کند؟ چگونه؟ و سوال دیگر که شاید بی ربط به سوال قبل نباشد، آن است که منظور از وجود دقیقا چیست؟ آیا منظور وجود مطلقی ست که عالم را فراگرفته و همه چیز طلق ملک اوست؟ یا منظور، وجود هرشیئی ست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: گفت: «چون گهر در بحر گوید بحر کو .... و آن خیال چون صدف دیوار او»، «گفتن آن کو حجابش می‌شود.... ابرِ تابِ آفتابش می‌شود». همه‌ی مشکل آن است که از «وجود» می‌پرسی، در حالی‌که تا از «وجود» بپرسی «گفتن این کو حجابت می‌شود» از چیزی که فقط می‌توان با تجربه‌ی هستی خود به آن نظر کرد سؤال می‌کنی؟ در حالی که تنها از ساحت حضور خود می‌توانی آن را احساس کنی. همه‌ی مشکل در این است که می‌پرسی «مفهوم وجود با وجود چه تفاوتی دارد؟». «بودن» یک درک حضوری است و خودش خود را می‌نمایاند و افق هستی تو است بدون هیچ نحوه مستوری، آشکارشدگی‌اش به نحوه‌ی نگاه شما بستگی دارد و نه به سؤال کردن‌تان. پدرم در آمده تا در شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» این را متذکر شوم تا بفهمیم حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در تفسیر سوره‌ی حمد به کجا اشاره دارند. ما تنها با وجود است که می‌توانیم با عالم ارتباطی درست برقرار کنیم و آن‌ از مستوری نسبت به ما خارج می‌شود و در عالَم ما احساس میگردد. موفق باشید
7750
متن پرسش
با سلام فرموده اید:جنبه ثبات هرچیزی جنبه امری آن است.در عالم ماده همه چیز در حال تغییر است غیر از اصل وجود هرچیزی که البته میتواند شدت و ضعف پیدا کند.میتوان گفت جنبه وجودی هر چیزی در عالم ماده همان جنبه امری و ملکوتی آن است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌طور است. به شرطی که بتوانیم بین وجود و ماهیت فرق بگذاریم و ماهیت شیئ را وجود آن ندانیم. موفق باشید
7740
متن پرسش
سلام علیکم استاد شخصی میگوید نمیشود عین وجود , وجودش از خودش باشد . میگویم به چه دلیل ؟ میگوید به همان دلیل که عین شوری , شوری اش به خواست خداست . میگوید در نهایت آتش و آب و نمک به وجود محض یعنی خدا ختم میشود . و میگوید برای من سوال است که بالاخره عین وجود وجودش را از جایی گرفته باشد . میگویم بابا عین وجود یعنی عین هستی . یعنی کسی که تمام وجود ها و هستی ها به او هست . قانع نمیشود . حال من از کتاب برهان تا عرفان بخش "خداوند وجود اشیا را میدهد نه خاصیت آنها را "دوباره خواندم . دنبال قاعده دو تسلسل هم گشتم ولی مشکل ام حل نشد . مشکل این دوست ما این است که بین مفاهیم خلط ایجاد میکند . بین نمک (شوری محض) و خدا ( وجود محض) رابطه برقرار کرده است . و میگوید اگر نمک عین شوری هم باشد باز هم به خدا ختم میشود . و خدا به چه کسی ختم میشود ؟ من خودم هم گیج شدم . میشود یک راهنمایی بکنید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آری نمک در عین آن‌که عین شوری است و شوری‌اش از خودش است، ولی وجودش به خدا ختم می‌شود که عین وجود است. ولی خدایی که عین وجود است که نمی‌شود وجودش به وجود دیگری ختم شود. موفق باشید
7554
متن پرسش
با سلام آیا میتوان ارتباط روح ثابت آدمی با جسم لطیف قیامتی را دهر تعریف کرد؟اینطور که تحقیق کردم میرداماد ارتباط موجودات ثابت را با موجودات متغیر شامل دهر میداند.(همانطور که ارتباط موجوادت این جهان با یکدیگر شامل تقدم و تاخر میشود و همان را زمان میدانیم)
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در آن دستگاه حرف همان است که جناب میردامادی می‌زند. ولی اگر بحث اصالت وجود به میان آید و موجود متغیر به عنوان مرتبه‌ای از وجود مدّ نظر قرار گیرد که در ذات خود متغیر است بحث ارتباط ثابت با متغیر در میان نخواهد بود بلکه تشکیک وجود در میان است و در آن صورت رابطه‌ی وجود نازله با وجود بالاتر مطرح است که در حرکت جوهری به‌خوبی به آن پرداخته شده است. موفق باشید
7447
متن پرسش
سلام علیکم علامه حسن زاده فرموده اند لاتاخذنی سنه و لانوم . که خب این را جنابعالی هم توضیح دادید و بنده قبول هم دارم . ولی از جایی که هیچ امری خارج از قدرت خدا نیست . آیا میشود که نفس ناطقه به اذن خدا بخوابد یا اینکه محال ذاتی است
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما که یادی از استاد عزیز به میان آوردید . آری نفس ناطقه به عنوان یک حقیقت مجرد یک موضوع وجودی است و نه یک ماهیت و از آن‌جایی که برای وجود، عدم معنا ندارد برای نفس ناطقه، خواب معنا ندارد. موفق باشید
7398
متن پرسش
باسلام 1.ما می گوییم ملاصدرا آخرش به وحدت شخصی وجود رسید و آنرا پذیرفت پس چرا برای اثبات حرفهای معاد و چیزهای دیگر متوسل به تشکیک وجود می شویم؟ 2. امام خمینی جمله ای دارند که روحانیون نباید تجمل گرا باشند حال بنده طلبه هستم آیا برای خودم مبل خریدن جز تجمل گرایی محسوب می شود یانه؟ 3. بنده طلبه هستم در مورد ازدواج آیا بهتر این نیست که با دختری ازدواج کنیم که خانه دار باشد و کارهای بیرون از خانه از جمله در حوزه درس خواندن یا در دانشگاه درس خواندن را نداشته باشد و در خانه خودش مطالعات علمی داشته باشد چون در صورتی که خانه دار نباشد در مسایل تربیت فرزند و... شاید دچار مشکل شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تشکیکِ وجود در ابتدای امر به عنوان یک کار آموزشی بسیار کارساز است، مضافاً آن‌که یک نحوه تشکیکِ وجود هم هست که با وحدت شخصی وجود می‌خواند و آن تجلی حق بر اساس عین ثابته‌ی مخلوقات است در تعیّن ثانی که حق برای خودش مطابق عین ثابته‌ی مخلوقات تجلی می‌کند 2- به نظرم همین طور است، چه نیازی است که طلبه مبل داشته باشد 3- امروز شرایط طوری نیست که بتوان این حرف‌ها را به صورت مطلق زد. گاهی حضور زنان در اجتماعی بسیار لازم است ولی به شرطی که اصل را بر حفظ نظام توحیدی خانه قرار دهند. موفق باشید
7289
متن پرسش
سلام استاد. در بحث برهان صدیقین موضوع وجود و ماهیت مطرح شد که مثلا علم وجودی است ولیکن دیوار ماهیت است و فرمودین هرچه که صفت تر و ترین بگیرد در واقع وجودی است مثل انسان تر و یا عالمتر. خوب استاد چیزهایی مثل شیرینی و شوری و گرمی چی؟اینها هم صفت تر و ترین می گیرند آیا ماهیت نیستند؟ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در واقع وقتی می‌گوییم شیرین‌تر، این شیرینی یعنی شکر نیست که شدت پیدا کرده است بلکه وقتی با چیزهای دیگری که مانع ظهور شیرینی آن شده کمتر ترکیب شود، شیرینی خود را بهتر نشان می‌دهد. در مورد شوری و گرمی هم همین‌طور، یعنی شرایط ظهور این صفات متفاوت است نه این‌که ذات آن‌ها تشکیک‌پذیر باشد. موفق باشید
7285
متن پرسش
باسمه تعالی سلام خدمت استاد بنده مباحث انسان شناسی شما را تاحدودی(قبل از معاد) کارکردم اما جلوترنرفتم می خواستم ببینم چقدرباید آدم به غیر ازمطالعه تمرین کند که این وجودی دیدن برای فرد ایجاد شود؟یک عمر؟چه تمرینی کنم توبحث برهان صدیقین گفتید این حس بدبختم کرده هی وارد حیطه عقل می شود نه من را من می گیرم وکارشب وروز من وبازم پوچی؟ وشاید این لقمه ها برای دهان حقیر بزرگ بوده ونباید می خوردم که ورم کردم. خلاصه تقاضای تمرین واذکری وراهنمایی داشتم؟ ادامه شرح حال من(اگرفرصت داشتین) بنده حتی با مطالعه ودانستن یه دفعه خودم که گم می شوم در مسائل وخداهم که گم می شود باید جه کار کرد با این اوضاع آیا همه ی این ها نتیجه سخنتونه که می گید ساحت انسان عوض شود وعالم تغییر کند عمری طول می کشد آخر اگر این طور باشد کی انسان ببیند وبچشد و صرف قیل وقال حس میکنم یه جوربازی شده از وجود حرف زدن واصالت آن و جلوه وحرف های قشنگ قشنگ... خیلی شرمنده طولانی شد. ایمیل هم فرستادم... باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول حافظ: «اَلا یا اَیُهَا السّاقی اَدِرکأساً و ناوِل‌ها .... چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» مگر بنا است موضوع به‌راحتی حل شود و حجاب فی‌الفور مرتفع گردد؟! کار می‌برد. بعد از معاد و شرح آن إن‌شاءاللّه کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» با شرح آن با شما حرف دارد. موفق باشید
7262
متن پرسش
سلام:1نخستین پیام اصالت وجود جدا کردن حساب مفهوم وجود از دیگر مفاهیم تشخص و وحدت از نظر صدقشان بر امور و حقایق خارجی ست. لطفا پاسخ فرمائید *2 بحث اصالت وجود میان مفهوم عام وجود و حقیقت عینی به چه معناست *3معلول نسخه ضعیف از علت خوداست(دارای علم و.)مباشد آیا علم معلول بعلت یک نحوه اشرافیت بحق است *4تشخص شخص حقانی حق در مقام واحدیت تحت عنوان یک وجود واحده تعبیر به نفس رحمانی شده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصالت وجود یعنی آنچه در عالم عینی و بیرونی هست، وجود است و به همین جهت آتش عینی و بیرونی می‌سوزاند ولی آتنش ذهنی نمی‌سوزاند. چون آتش بیرونی وجودی است که به صورت آتش درآمده و به همین جهت منشأ اثر است. این بحث در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» طرح شده که چرا خدای مفهومی خدایی نیست که بتوان حیات و علم و قدرت را از او گرفت. وحدت و تشخص مربوط به وجود عینی و خارجی است. در رابطه با موارد 3 و 4 اخیراً عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 7221 داشته‌ام. موفق باشید
7005
متن پرسش
سلام علیکم . در یکی از سایت های تفکیکیان مطلبی در نقد کتاب از برهان تا عرفان نوشته اند و چون من اکنون همان بحث را کار میکنم بعنوان تمرین خواندم تا ببینم اگر این بحث رو در رو بود چقدر میتوانستم طرفین را متقاعد کنم.اما جاهایی از بحث را نتوانستم جواب دهم که قسمت های از آن را جدا کردم و خدمت حضرت عالی فرستادم . اگر میشود جواب مرا بدهید . این متن نقد شماره ی اول کتاب از برهان تا عرفان نوشته ی آیت الله حسن میلانی است . و من فقط قسمت هایی از آن را بریدم و به حضورتان رساندم 1-وجود عین شیرینی محال ذاتی است و در خارج هم هرگز عین شیرینی وجود ندارد 2-اگر حقیقتی متجزی و عددی نبود اتّصافش به تناهی یا عدم تناهی موضوعاً باطل است 3-امّا در مورد بطلان قسمت دوم سخن ایشان که تصریح کردند: یک وجود بیشتر در صحنه نیست که مرتبه شدیده (مرتبه نامتناهی) همان یک وجود، واجب است و مرتبه ضعیفه آن، ممکنات و مخلوقات هستند، باید بگوئیم: اوّلاً: این قسمت از نقدآیت الله میلانی را توانستم خودم جواب دهم ثانیاً: تناهی و عدم تناهی مانند ملکه و عدم، موضوع آن حقائق متجزی و عددی است لذا اگر حقیقتی متجزی و عددی نبود اتّصافش به تناهی یا عدم تناهی موضوعاً باطل است، به همین خاطر خداوند متعال که جزء و کلّ و مقدار و عدد و زمان و مکان ندارد، ذاتاً به کوچکی و بزرگی، و کمی و زیادی، و تناهی و عدم تناهی وصف نمی‌شود. و چنان‌چه کسی نامتناهی را موجودی حقیقی بداند و در عین حال بگوید: «این موجود نامتناهی جزء ندارد!» معنای نامتناهی را نفهمیده چرا که توجّه ندارد موضوع تناهی و عدم تناهی مقدار و اجزا است و قابلیت زیاده و نقصان خاصیّت ذات مقداری و شیء دارای اجزاء می‌باشد. و سخن او درست مانند سخن کسی است که معنای جسم را نفهمیده و نداند که موضوع تصوّر جسمیّت طول و عرض و عمق است سپس در مورد خداوند بگوید: «خداوند جسمی است که نه طول دارد و نه عرض و نه ارتفاع و نه زمان و نه مکان و نه…». از جهت معنای لغوی نیز کلمات «متناهی» و «نامتناهی» ، «محدود» و «غیرمحدود» تنها در مورد موضوعاتی به کار می‌رود که دارای کشش و امتداد و اجزا باشند. برخی پنداشته‌اند که در روایات اهل‌بیت علیهم السلام خداوند متعال با عنوان «نامتناهی» وصف شده است، این افراد اشتباهاً تقابل متناهی و نامتناهی را تقابل دو معنای نقیض انگاشته و روایاتی را که برای بیان فراتری ذات خداوند متعال از قابلیّت اتّصاف به اوصاف مخلوقات و مقداریّات و حقائق قابل زیاده و نقصان وارد شده است، به معنای نامتناهی ساخته اوهام خود ـ که وجود آن ذاتاً محال است ـ حمل کرده‌اند. لذا هیچ یک از علمای اعلام متقدّم قائل به نامتناهی بودن خدای تبارک و تعالی نشدند، بلکه وجود نامتناهی را محال دانستند[۵] و خود فلاسفه هم اعتراف کرده‌اند[۶] که تا هزار سال پس از ظهور اسلام، نام و نشانی از نامتناهی بودن خدا در کلمات فلاسفه اسلامی وجود نداشته است. [۶]. المیزان، ۶/۱۰۳٫ اصولاً باید دانست که در طول تاریخ اعتقادى شیعى، اعتقاد به محال‏ بودنِ وجود نامتناهى از امور مسلّم و بدیهى بوده است، و اعتقاد به آن توسّط فلسفه یونان و عرفاى اهل‌سنّت در بین برخى از ایشان رخنه کرده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم انتقادکننده بر چه مبنایی این حرف‌ها را می‌گوید؛ کدام عقل می‌پذیرد که عین وجود محال ذاتی است و در خارج وجود ندارد و کدام عقل تناهی را، تناهی عدد می‌داند؟ مگر وقتی می‌گوییم خداوند علیم مطلق است متوجه نیستیم که او منشأ تمام علم‌هاست و در علم او هیچ محدودیتی نیست؟ ایشان معلوم نیست از کجا تناهی و وعدم تناهی را منحصر به عدد می‌داند. بنده به ایشان توصیه کردم یک ماه تشریف بیاورند تا بنده تصوراتشان را درست کنم و سپس ببینند آیا باز هم جایی برای اشکال به فلسفه و عرفان برایشان می‌ماند؟ همان‌طور که ملاحظه می‌کنید ایشان یک تصوراتی را ابتدا برای خودشان شکل داده‌اند و بر مبنای آن تصورات موضوعات فلسفه و عرفان را نقد می‌کنند درحالی که عرفا و فلاسفه بر مبنای دیگری سخن می‌گویند که ایشان هیچ تصور درستی از آن مبانی را نتوانسته اند درک کنند و به همین جهت عموما کار به مراء می‌کشد. روش این آقا یان بیشتر مراء و جدال است و روش عرفا و فلاسفه دوری از مراء است زیرا مراء قلب را می‌میراند. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!