بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نقشه‌های دشمن، بصیرت

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4673
متن پرسش
ضمن سلام و احترام. عاجزانه تمنا دارم سوال بنده را در سایت پاسخ بفرمایید و بی پاسخ نگذارید. اولا با عرض پوزش آیا جناب عالی این احتمال را می دهید که ممکن است در فتنه ی 92 غربال شوید ؟ دوم آیا مطالبی که در اینترنت به عنوان نقد مطالب سیاسی شما نوشته می شود را مطالعه می فرمایید ؟ مثلا همان مطلبی که درباره غیر قابل تفکیک بودن مدیریت سیاسی و مدیریت فرهنگی جامعه نوشته شد و کدهایی از تاریخ اهل البیت آورده شده بود یا سایر مطالب . سوم توصیه ی شما به ماها که حرف های سیاسی شما توی کتمان نمی رود چیست ؟ چهارم به نظر شما ریشه ی این که ما این بار بر خلاف همه ی موارد گذشته نتوانستیم مواضع سیاسی شما را پیشبینی و حتی تحلیل کنیم چیست ؟ به اذعان همه ی دوستان غیر قابل تحلیل شده اید. پنجم شما کدام دسته از کسانی که مباحث شما را کار می کنند راهشان را درست تر می دانید ، آن دسته که مواضع سیاسی شما را بی چون و چرا پذیرفته اند - به دلیل حکمت غیر قابل انکار شما - یا آن دسته که با اطلاعات دقیق و مبانی فکری ارائه شده توسط شما به نتیجه ای خلاف نتایج گرفته شده توسط شما رسیده اند و نمی توانند شما را تحلیل کنند ؟ پنجم به چه دلیل شما نیازی ندیده اید که حرف های دسته ی دوم در سوال قبلی را پاسخ بفرمایید برایشان ؟ آیا لطافت روحی شما و اعتقاد شما مبنی بر جدلی بودن این حرف ها ، پاسخ به این حرف ها را بر نمی تابد یا به نظرتان پاسخ آن ها را لابه لای حرف هایتان داده اید یا سکوت را بهتر می دانید یا چه ؟ ششم و آخرین سوال این که به نظر آیا درست است که بگوییم این وضعیتی که برای ما و دوستان پیش آمده یکی از مقاطع حساس تاریخ است که باید محصولش احساس عجز تاریخی باشد که با مبانی تفکری مشترک با شما به نتیجه ای غیر از شما می رسیم ؟ و به خود تلنگری بزنیم که اگر نتوانیم نورانیت امام معصوم را در درون بشناسیم ، در آینده ی تاریخ هیچ کسی نیست که بتوانیم از او کمک بگیریم و قطعا غربال خواهیم شد ؟ استاد حقیر هیچ ترسی از انتخابات سال 92 ندارم اما همه ی نگرانی ام از 8 سال یا 16 سال آینده است که در فتنه ی های بعدی چگونه عمل خواهم کرد و با چشمانی هراسان به آینده می نگرم. نگرانی بنده این است که چرا با مبانی ای که از شما اخذ کرده ام در نگاه سیاسی مقابل شما قرار گرفته ام ؟ باز امسال شرایط برای بنده مبهم نیست ولی فتنه های بعدی را چه کنم ؟ بالاخره حق چیست و باطل چیست ؟ چرا با مبانی یکسان نتایج مختلف گرفته ایم ؟ ما نور وجود شما را نداریم یا شما اطلاعات ما را ؟ قضیه چیست ؟ گناه از کیست ؟ چگونه بتوانیم از شما عبور کنیم ؟ چگونه دستمان را از دستان استادی که تا این جای راه ما را آورده است جدا کنیم ؟ مجددا خواهش و تمنای عاجزانه دارم که سوالات فوق را پاسخ بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانم که جنابعالی با تمام وجود در زیارت جامعه‌ی کبیره در محضر امامان معصوم«علیهم‌السلام» اظهار می‌دارید: «بِاَبی اَنتُم و اُمّی و نَفسی و اَهلی و مالی» و از این طریق اعلام می‌کنید تمام نسبت‌ شما با پدر و مادر و جان خود و اهل و مال‌تان همه در ذیل نسبت شما با امامان معصوم«علیهم‌السلام» معنا می‌یابد و اصیل‌ترین معنای خود را در ذیل وجود مقدس امام معصوم که اسلام فعلیت یافته است جستجو می‌کنید و در این راستا در این زمان به حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی و ولیّ فقیه زمان رجوع داشته‌اید. پس معلوم است که بنده و جنابعالی در این زمان هیچ معنایی برای خود نمی‌شناسیم مگر در راستای نسبتی که با این انقلاب الهی داریم و از پیر فرزانه‌ی خود یعنی حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آموختیم که فرمودند: «چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است» و فرمودند: «من بارها اعلام کرده‌ام که با هیچ‌کس در هر مرتبه‌ای که باشد عقد اخوت نبسته‌ام» و تمام همّت حضرت امام آن بود که خدشه‌ای بر اهداف مقدس این انقلاب الهی وارد نشود و از این جهت بود که می‌توان گفت حضرت امام هیچ نسبتی را اصیل نمی‌دانستند جز وفاداری به انقلاب اسلامی و اهداف انقلاب و وفاداری به نهادهایی که جزء لاینفک و لازمه‌ی ادامه‌ی انقلاب‌اند. نمی‌دانم چرا می‌گویید نتوانسته‌اید مواضع سیاسی بنده را پیش‌بینی کنید؟ مگر بنا نبود تمام نسبت‌های خود را با انقلاب اسلامی معنا کنیم؟ و مگر فصل‌الخطاب‌قراردادن نظر و مواضع رهبری عزیز جزء لاینفک انقلاب اسلامی نیست؟ حال با توجه به این امر باید در هر قدمی که برمی‌داریم نسبت آن قدم را با اهداف انقلاب و رهنمودهای رهبری عزیز ارزیابی نماییم. حال اگر در اشارات رهبری نسبت به آینده‌ی انقلاب و نظام‌سازی که باید شکل بگیرد نیاز به شرایطی داریم که کشور باید در درون با آرامش تمام و بدون حاشیه اداره شود و حضور آقای مشائی به عنوان رئیس جمهور چنین شرایطی را به‌بار نمی‌آورد و لذا حتماً باید از این حضور حمایت نکرد، این را شما از جانب بنده یک نظر غیر قابل پیش‌بینی می‌دانستید؟ مگر ما و شما با آقای احمدی‌نژاد عقد اخوت بسته‌ایم که هرکاری ایشان کردند، بپذیریم؟ مگر همیشه همه‌ی گِله‌ی ما با اصول‌گرایان سیاسی آن نبود که چرا وقتی رهبری، دولت را تأیید می‌کنند، آن‌ها رهنمودهای رهبری را نادیده می‌گرفتند و از این طریق اصرار می‌کردیم ملاک ما در تأیید دولت سخنان رهبری است؟ حال چه شده است که گویا انتظار دارید بنده آقای احمدی‌نژاد را به خودی خودشان قبول کنم و ایشان را فصل‌الخطاب قرار دهم و چون ایشان فرموده‌اند: «احمدی‌نژاد یعنی مشائی و مشایی یعنی احمدی‌نژاد» ما هم آقای مشائی را دربست بپذیرم؟ مگر قرار این بود؟ ما تا حال و از این به بعد دولت آقای احمدی‌نژاد را در راستای تأییدات رهبری عزیز می‌پذیریم زیرا می‌دانیم بصیرت و احاطه‌ی رهبری به موضوعات از ما بیشتر است و در همین رابطه معلوم است که نمی‌توانیم جایگاهی برای آقای مشائی قائل باشیم مگر آن‌که تصمیم گرفته باشیم در کنار معنایی که برای خود نسبت به انقلاب اسلامی کرده‌ایم معنای جدیدی وارد کنیم و آن تعهد به همه‌ی حرکات و نظرات آقای احمدی‌نژاد است و فکر نمی‌کنم جنابعالی چنین معنایی برای خود کرده باشید که در بست حرکات و گفتار آقای احمدی‌نژاد را فصل‌الخطاب قرار دهید. آیا قبول ندارید آقای احمدی‌نژاد مرد کارهای بزرگ و اشتباهات بزرگ است و اگر در روز یک‌شنبه‌ی سیاه در ابتدای صحبت‌ها حرف‌های بزرگی زد ، در انتها نیز اشتباه بزرگی انجام داد. بنده معتقدم آقای احمدی‌نژاد در کنار کارهای بزرگی که داشتند، طرح آقای مشائی به این شکل و این روش یکی از آن اشتباهای بزرگ ایشان است که همه‌ی 8 سال کار ایشان را به‌هم زد، همان‌طور که درآن یکشنبه‌ در آخر صحبت‌ها با طرح آن ویدئو همه‌ی حرف‌های ارزشمند ابتدای کار را از بین بردند. در آینده خواهید فهمید آقای احمدی‌نژاد در رابطه با طرح آقای مشائی به این شکل چه اشتباه بزرگی انجام دادند، گویا ایشان در موقعی که پای آقای مشائی در میان است آنچنان احساساتشان بر حکمت‌شان حاکم می‌شود که متوجه نیستند چه می‌کنند و از این جهت برای دوستانی که در این موضوع دقت کافی ندارند نگرانم و می‌ترسم یک نحوه جدایی بین‌ آن‌ها و اصل انقلاب اسلامی ظهور کند. تقاضای بنده از جنابعالی و دوستانتان آن است که هیچ تعهدی جز تعهد نسبت به انقلاب و حضرت امام و رهبری بر دوش خود نگذارید و همه‌ی نسبت خود را در عصر حاضر با انقلاب و اهداف جهانی آن معنا کنید و با این دید به بعضی از حرکات و گفتار آقای احمدی‌نژاد بنگرید تا بین آن وجوه از حرکات ایشان که در ذیل نظرات رهبری موجب احیاء گفتمان انقلاب اسلامی شده و آن وجوه از حرکات ایشان که هیچ معنای منطقی ندارد، بتوانید تفکیک کنید. و اگر از این موضوع غفلت کنید باید دلواپس آینده‌ی خود باشید که از یک‌جایی زاویه‌ی شما با نظام اسلامی تحت علاقه‌مندی به آقای مشائی شروع می‌شود. زیرا همان رهبری که در مقاطع مختلف از دولت آقای احمدی‌نژاد پشتیبانی کردند از شورای نگهبان پشتیبانی نمودند، حال آقای احمدی‌نژاد در راستای طرح آقای مشائی و ریاست جمهوری ایشان و عدم تأیید آقای مشائی توسط شورای نگهبان ، با شورای نگهبان مسئله پیدا کرده‌اند و نظر شورای نگهبان را نپذیرفته‌اند و می‌خواهند از طریق حکو ولایی رهبری مسئله را حل کنند، در حالی‌که اگر نسبت ما با آقای احمدی‌نژاد در رابطه با تأیید رهبری از دولت ایشان باشد، ما در رابطه با اعتراض ایشان به شورای نگهبان هیچ نسبتی با ایشان نداریم و از این کار ایشان سخت گله‌مند هستیم. ولی اگر آقای احمدی‌نژاد را به خودی خودشان بپذیرید مجبورید به دنبال ایشان شما هم نسبت به شورای نگهبان معترض شوید. در حالی‌که تا حال همیشه جریان‌هایی با شورای نگهبان مقابله می‌کردند که از جنس انقلاب نبودند و هم‌صدا با رادیو و تلویزیون‌های بیگانه، شورای نگهبان را مانع اهداف خود که عموماً متمایل‌کردن انقلاب به غرب بود، می‌دانستند، و این شروع زاویه‌ای است که آقای احمدی‌نژاد در ذیل ارادت و شیفتگی به آقای مشائی نسبت به یکی از اصیل‌ترین نهادهای انقلاب – یعنی شورای نگهبان - پیدا کردند، شورای نگهبانی که در کلیت خود عین نظام اسلامی است. همچنان که روحانیت در کلیت خود عین اسلام است و حضرت امام فرمودند: «اسلام منهای روحانیت یعنی اسلام منهای اسلام». با این‌که می‌توان به بعضی از روحانیون اشکال داشت ولی اگر نفی کلی روحانیت کردیم خواسته یا ناخواسته نفی اسلام نموده‌ایم. در مورد شورای نگهبان نیز اگر به بهانه‌ی نقد سخنان بعضی از اعضاء آن، نفی کلی کردیم و تصمیم نهایی آن جمع را نپذرفتیم عملاً زاویه‌ی خود با نظام را شروع کرده‌ایم و دیگر انتظار نداشته باشید برکات معنوی که نصیب نیروهای ولایی در این انقلاب شده نصیب شما شود. چه شده است که وقتی آقای احمدی‌نژاد نظر به ریاست جمهوری آقای مشائی دارند، نظر خود را از نظر مجموعه‌ای از علمائ و حقوق‌دانان برتر می‌دانند؟ آیا این آقای احمدی‌نژاد، همان آقای احمدی‌نژاد هستند که جدای از آقای مشائی رئیس جمهوری توانا و ارزشمندی بودند که رهبری عزیز تمام قد از ایشان دفاع کردند؟ و حالا به شورای نگهبانی اعتراض دارند که حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به عنوان یک نهاد لاینفک از انقلاب اسلامی در موردش آن‌همه تأکید داشتند و عجیب آن است که این اعتراض توسط یک مقام رسمی کشور که در جایگاه ریاست جمهوری می‌باشند به شکل علنی صورت می‌گیرد!
4675
متن پرسش
باسمه تعالی: جناب استاد؛ با توجه به عدم احراز صلاحیت آقایان هاشمی و مشائی ما چه وظیفه‌ای داریم در حالی‌که گمان می‌کنیم اگر آقای مشائی به صحنه‌ی انتخابات وارد می‌شدند ممکن بود با شور و امید بیشتری نسبت به آینده‌ی انقلاب کارها جلو رود. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: علیکم السلام: عنایت داشته باشید که انقلاب اسلامی این ودیعه‌ی الهی به وسعت همه‌ی تاریخی که گذشته‌ی ما را به آینده‌ی نورانی ما متصل می‌کند امروز به صحنه آمده است و با بصیرت مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الله» هر روز بیش از پیش جای خود را می‌گشاید و جلو می‌رود و در این راستا و با نظر به چنین وسعتی که برای انقلاب قائلیم جایگاه شورای نگهبان را جایگاهی بسیار ارزشمند و اساسی می‌دانیم که جایگاهی است به وسعت انقلاب و لذا زیباترین نحوه‌ی وفاداری ما به انقلاب و رهبری عزیز احترام به نظر مبارک شورای نگهبان است که ملاحظه می‌کنید از علماء و زعمایی تشکیل شده که هرکدام بصیرت تاریخی خود را نسبت به انقلاب و تعهد خود را نسبت به اسلام نشان داده‌اند. بنابراین چه زیباست که دوستان و رفقا با یک بازخوانی همه‌جانبه نظر شورای نکهبان را به عنوان نظری مبارک که دشمنان را برای حادثه‌آفرینی‌های چندماهه‌ی اخیر مأیوس کرد، بپذیریم و شاکر باشیم که همواره خداوند نظر لطفش را ازاین ملت دریغ نداشته. باز تاکید می کنم عزیزان مواظب باشند برای آباد کردن دهی کوچک نباید شهر بزرگی را خراب کرد.موفق باشید
4681
متن پرسش
با سلام،ما و جمعی از دوستان از 2سال پیش سیر کتابهای شما را دنبال میکنیم،اما چند تن از دوستان اخیر به بهانه حمایت شما از آقای مشایی اشکالاتی را وارد کرده اند و دوستان را در این مسیر دلسرد نموده اند.لطفا نظر خود را در مورد آقای مشایی و جریان انحرافی بیان کرده و علت چنین اتهاماتی را بیان کنید با تشکر فراوان از آثار پربرکتتان.یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن عزیزان خودشان می‌دانند که کتاب‌های این حقیر را بخوانند یا نخوانند، ولی کجا و چه وقت بنده یک کلمه از آقای مشائی دفاع کرده‌ام، اتفاقاً همیشه برعکس آن بوده است که به سخنان آقای مشائی از همان اول اشکال داشتم و طرح آقای مشائی در این چند ماه اخیر را یکی از اشتباهات بزرگ آقای احمدی‌نژاد می‌دانم که گفتمانی را که رهبری عزیز تمام قد از آن دفاع کردند و بسیاری از افراد در کنار رهبری از آن گفتمام دفاع نمودند ، آقای احمدی‌نژاد با طرح آقای مشائی به حاشیه بردند. فکر می‌کنم کار جریان‌های نفوذی بین نیروهای اصول‌گرا آن است که تفرقه ایجاد کنند، ما باید نگذاریم کسی بی‌دلیل و مدرک سخن بگوید. بنده به هیچ‌وجه برای خودم نگرانی ندارم ولی وظیفه‌ی شما بوده است که از آن طرفی که چنین حرفی گفته است می‌پرسیدید دلیل و مدرک شما چیست، تا این نوع افراد نتوانند فضای فرهنگی جامعه را آلوده کنند. مگر فراموش کردید چه اتهاماتی به شهید بهشتی زدند؟ بهشتی عزیز که ضرر نکرد، نیروهای مذهبی که گرفتار آن شایعات شدند ضرر کردند. موفق باشید
4466
متن پرسش
استاد بزرگوار سلام علیکم دلتنگی که باعث دوری از شماست که ناشی از گناهان نفس خبیس می باشد اجازه نداد صبوری کنم به قول حضرت امام در دیوان شعرشان خواستم ادم شوم اما نشد استاد بزرگوار شرایط امروزه را شرایط حساسی میبینم که بنده حقیر عادت کرده ام برای حوادث امروز در تاریخ صدر اسلام نمونه ای بیابم تا بتوان حکم الهی را با مصداق روشن تری تشخیص داده و به وظیفه عمل کنم انشالله. البته با علم به تفاوت جایگاه ویزه معصومین علیهم السلام و بدون مقایسه جایگاه و مقام اهل بیت و ولایت ایشان بنده فکر میکنم زمانه ما به زمانه غدیر شباهت زیادی پیدا کرده است از یک طرف پیامبر برای ابلاغ حق دچار تردید و انگرانی از اینده مسلمین و اختلاف بین مسلمین و خواص و عوام و دوست داران اسلام و جریان انزال ایه مبارکه یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک ....فما بلغت رسالتک... و از طرف دیگر جریان مقابل با ایجاد شایعه و تهدید و مکر و برنامه ریزی برای کشتن پیامبر و ایجاد فضای ترس و دروغ شایعه پراکنی و تطمیع و تهدید عوام و خواص تاثیر گذار در تلاش برای اماده سازی جامعه برای انتخاب صالح مقبول به جای اصلح است. امروز آنقدر شبهات زیاد شده است که حتی دفاع کردن از گفتمان انقلاب اسلامی و مهدویت چون شاید به دفاع از رئیس جمهور قانونی این کشور اسلامی منجر شود انحراف شمرده می شود و عزیزانی که با خلوص کامل فقط جهت ارتقای افکار ناب حضرت امام و گفتمان انقلاب اسلامی از سر دلسوزی تمام جهاد گونه و با از خودگذشتگی تمام شجاعانه در هر حالی وظیفه خود را دفاع از ارمانهای شهدا و امام راحل میدانند و انصافا عمارگونه وارد میدان شده اند هم از طرف دوستان و نزدیکان خود به تند رو و بی مبالات و از طرف دیگران منحرف و ضد ولایت فقیه شده اند استاد عزیز گاها دوستان میگویند باید صبر کرد و سکوت تا بتوان گفتمان را ادامه داد و حتی برای حفظ اصل گفتمان ایجاد سقیفه دیگر را بر مصلحت می دانند استاد بزرگوار به جان حضرت زهرا سلام الله علیها اکنون که این مطالب را یاد داشت میکنم جز ارزوی شهادت چیزی بر دل ندارم که ای کاش بارها فدای بی بی دو عاالم شوم که تحمل تکرار سقیفه ها برایم غیر ممکن است حضرت استاد اگر باید سکوت کرد تا اختلافی پیش نیاید پس والله یعصمک و دلداری خدا به پیامبر را چه کنیم اگر بناست سکوت کرد تا سقیفه به ارامی تکرار شود پس انقلاب فاطمی را چه کنیم استاد بزرگوار والله اگر در دل و جانمان جز اعتلای کلمه توحید در عالم و متصل شدن انقلاب اسلامی به انقلاب مهدوی چیز دیگری مد نظر ما باشد والله برای هیچ احدی در این دنیا جز معصومین علیهم السلام عصمت قایل نیستیم اشهد بالله که ما هم دوست داشتیم فرصت نقد این دولت را داشتیم اما چه کنیم که وقتی همه تیرها را به یک طرف نشانه رفتند خوش نداشتیم گلهای انتقاد ما هم در همراهی تیر و سنگها به این گفتمان به حساب اید فرموده اید باید در جامعه اخلاق اسلامی بیان شود والله که وقتی برای عمل به این وظیفه از روایات و ایات غیبت و تهمت استفاده میکنیم باز هم ما را بی بصیرت تلغی میکنند البته که این تهمتها را به جان میخریم از عسل شیرین تر است برایمان و خوب متوجه می شویم برای خدا و در راه خدا این یک امر طیعیست کاش استاد بزرگوار همیشه معتکف بودیم و در خلوت خود با خدایمان توفیق خدمتگذاری عباد صالح خدارا داشتیم کاش از این دنیای سراسر توحید ذره ای از عشق ناب و جام کوثری می نوشیدیم تا در شرایط سخت گودی قتلگاه هم لا معبود سواک می توانستیم سر دهیم کاش شیطان لعین را از خود دور کرده بودیم تا اکنون به جای خون دل خوردن دیدگانمان از سنتهای الهی که رهبری بزرگوار میبینند پر بود دلمان از امید شاد میشد استاد یک کلام دلم برای همه خوبی های عالم تنگ شده است اما گناه و هوای نفس نمی گذارد استاد به همه خوبان عالم این روزها برای همه ما دعا کنید اگر با جان دادن ا این انقلاب به مقصد می رسد دعا کنید زودتر فدایی شویم روحی فداک استاد بزرگوار
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» وعده داد که غدیرِ تو را از توطئه‌ی منافقان حفظ می‌کنم و این از یک جهت با فاطمه«سلام‌الله‌علیها» محقق شد که با اعتراض به موقع خود همه‌ی نقشه‌هایی که می‌خواستند به عنوان جانشین رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» ادامه‌ی کار دهند خنثی شد و به عنوان خلفایی زورگو بدون آن قداستی که می‌خواستند، ادامه‌ی کار دادند. آیا در این هشت‌سال همین محقق نشد که عده‌ای می‌خواستند در قالب اصول‌گرا نقشه‌ی خود را ادامه دهند ولی به عنوان یک حزب سیاسی معنا شدند؟ باید به روشی فکر کرد که این هشت‌سال برای انقلاب حفظ شود. موفق باشید
4463
متن پرسش
با سلام میخواستم درباره مجاهدین خلق و از اهدافشون چه در زمان انقلاب و چه در حال حاضر بدونم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جواب‌گویی به این سؤال باید کتاب‌هایی که در این مورد نوشته شده است را مطالعه بفرمایید، سؤالی نیست که بتوان در حدّ یک جواب آن را روشن کرد. کتاب خاطرات عزّت شاهی یا کتاب احمد احمد شروع خوبی است. موفق باشید
4442
متن پرسش
سلام.استاد عزیز اگر همیشه دراین 2و3سال اخیر در جمع به علت اینکه نظر سیاسی من نسبت به بقیه متفاوت جلوه می کردمجبور بودم زخم زبان بخورم ولی همیشه سیره شمادر ذهنم بود که باید برای اینکه سخنان رهبر در جامعه گفته شود هزینه داد.ولی کم کم خسته شدم از سال قبل که به حوزه رفتم (بعد از دوره دانشجویی)اوضاع بدترشده.دراین جا مخصوصا از 3 و4 ماه اخیر که به انتخابات نزدیک می شیم .اگر در حوزه تمام حرفم این بود که باید ملاک قضاوت ما نسبت به افراد سخنان رهبری باشد ده ها تحلیل از این سمت وآن سمت می آوردند که آیا این روحانی یا عالم اشتباه کرده توی بایه اولی درست فهمیدی تحلیل های اشخاصی چون آقای مصباح که تاییداتی از رهبر را نیز به یدک می کشد یا حاج آقا طائب علم الهدی نبویان و ..زیادند از این دست.و دوستانی که من را از قبل نیز می شناختند نیز با ورود به حوزه و مقایسه نظرت من با بقیه اساتید روحانی بدبین شدند و حتی با من سرجنگ افتادند وکم کم فکر می کنم اگر ادامه دهم بعد از این که تهمت منحرف بودن خوردم باید آماده ی تکفیر شدن باشم.اساتید با اعتماد به نفسی عجیب یا رییس جمهور را تهمت وافترا می زنند ویاگاها تمسخر می کنند یا به صورت خیلی جدی مباح بودن بی احترامی وفحاشی مشایی را صادر کردند!(اساتید ما از قشر ولایی ومرید آقای مصبا ح اند) ومن در منگنه ای گیر کرده ام که نمیدانم جه کنم از طرفی اینها اساتید من هستند واگر به جز مواردی گفت وگو کمی با تندی صحبت کنم هم شاید بی احترامی به استاد شود !وهم چنین فضای کلاس آنقدر رادیکال است که حتی ممکن است مرا تکفیرکنند واز طرفی غیرت دینی و تکلیفی که برگردنم مبنی براینکه باید در این فضا یاور مظلوم باشم می بینم نمی توان بی تفاوت باشم واین سبب بروز یک سری آسیب های عصبی و روانی در من شده وآرامشم از دست رفته! خیلی داغونم استاد راهنمایی کنید و بدرانه نصیحتی کنید وبگویید چه کنم و وظیفه ام چیست؟ دوستدار همیشگی شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدون هرگونه درگیری اگر شرایط آماده‌ی تبادل نظر بود ما وظیفه داریم بر سخنان رهبر عزیز تأکید کنیم و افراد را به دقت در آن سخنان دعوت نمائیم بدون آن‌که شخص آقای احمدی‌نژاد منظور نظر ما باشد. همان‌طور که مکرراً عرض کرده‌ام رهبر عزیز بر روی گفتمانی که آقای احمدی‌نژاد طرح کردند تأکید دارند و این به آن معنا نیست که ما و شما مطلقاً آقای احمدی‌نژاد را پذیرفته باشیم. ما هم مثل بعضی‌ها برایمان سؤال است که همراهی آقای مشائی در سفرهای استانی چه معنا دارد و این پرچم‌تکان‌دادن‌ها یعنی چه؟ ولی آیا می‌توان از آن گفتمان چشم‌پوشی کرد؟ حامیان اصلی ولایت فقیه و بازماندگان نسل دفاع مقدس و فرزندان محرومیت‌کشیده‌ی انقلاب، برای روی‌ کارآمدن این گفتمان خون دل‌ها خورده‌اند و آن را آغاز دورانی می‌دانند که در انتظار آن بودند و حمایت‌های کم‌نظیر رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الله» در راستای دفاع ازآن گفتمان بود و نباید از مرحله‌ای که پس از شانزده‌سال بعد از دولت‌های کارگزاران و مشارکتی‌ها شروع شد ساده بگذریم، حفظ دورانی که شروع شده سلوک خاصی را می‌طلبد که متأسفانه نه نیروهای حزب‌اللهی و نه آقای احمدی‌نژاد آن‌طور که شایسته است برای حفظ آن ظرافت‌های لازم را به‌کار نمی‌گیرند. به امید آن‌که با نگاه به رهنمودهای رهبری که در گذشته متذکر بودند وآینده ایراد می‌فرمایند راه‌کار حفظ دورانی که شروع شد را جستجو کنیم. موفق باشید
4225
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید در پاسخ شما به سؤال شماره 4202 به نام منافقین محارب اند دو اشکال وجود دارد یکی اینکه اینها که در زندان بودند و امکان ارتباط آنها با بیرون نبوده که بتوانند نیت براندازی کنند دوم اینکه مگر قصاص قبل از جنایت در اسلام وجود دارد؟ مگر حضرت علی قصاص قبل از جنایت کرد در ارتباط با ابن ملجم با اینکه میدانست قاتل اوست. بهتر نیست در جواب به این سؤال در اصل موضوع و اینکه امام خمینی چنین دستوری را داده باشد تشکیک شود تا ساحت امام از اینگونه اتهامات مبرا شود احتمال نمی دهید دستهای پنهان این کشتار را انجام داده باشند و به امام منتسب کرده باشند؟چون صدور چنین دستوری با هیچیک از موازین عقلی و شرعی سازگار نیست
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسنادی در عقب‌نشینی منافقان در عملیات مرصاد به‌دست آمد ، حاکی از آن بود اعضاء منافقین در عین آن‌که در زندان بودند آمادگی و عضویت خود را جهت قتل عام دست جمعی ملت ایران اعلام کرده بودند و این نوع آمادگی و اراده برای کشتار ملت خودش جنایت است، مثل این‌که شما اگر کسی که می‌خواهد بمب‌گذاری کند قبل از بمب‌گذاری دستگیر کنید و به عنوان محارب با نظام اسلامی او را به قتل برسانید. در مورد ابن‌ملجم و آن صحنه‌ای که می‌فرمایید هنوز ابن‌ملجم هیچ اراده‌ای در این مورد نکرده و به همین جهت وقتی آن سخن را از علی«علیه‌السلام» می‌شنود تعجب می‌کند، آیا می‌شود در حین جنگ ،اول اجازه دهیم دشمن ما را به قتل برساند و بعد او را بکشیم و یا همین‌که آمده است تا ما را به قتل برساند بر ما واجب است او را به قتل برسانیم؟ موفق باشید
3805
متن پرسش
با سلام ایا پروتکل های منتشر شده یهود جعلی هست یا حقیقت دارد؟خواهش میکنم حقیقت را بگویید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تحقیق نکرده‌ام ولی از حرکات و سکنات رژیم صهیونیستی و صهیونیست‌های دنیا برمی‌آیدزما که برنامه‌ای برای آینده‌ی خود در آن ن داشته‌اند. موفق باشید
3665
متن پرسش
سلام:شما در جواب سوال 3637فرمودین از اشتباهاتشان بگذریم و خائن سازی نکنیم! حالا که نوبت خودتان رسید بله؟پس آقای خاتمی هم اگر اشتباهی کرده بگذریم چرا شما نمیگذریدچرا مرتب شما و روزنامه کیهان خطاههای خاتمی را پیراهن عثمان کردید و تو سر شون می کوبید. ما شاگرد شما هستیم اما خاتمی را دوست داریم و به این سید جلیل القدر افتخار می کنیم و به شما هم هم چنین . اما انصاف داشته باشید!موسوی و کروبی که حسابشان جداست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب آن سؤال عرض کردم خائن‌سازی نکنیم و همیشه از این جهت نسبت به روزنامه‌ی کیهان گله‌مند بوده‌ام که همه را با یک چوب می‌راند و هرگز معتقد نیستم امثال آقای خاتمی اهل خیانت است هرچند انتقاداتی اساسی نسبت به ایشان دارم ولی ایشان در آخر دولت‌شان پیشنهاد رهبری را عمل کرد که فرمودند خودتان معاهده‌ی تعلیق در مورد انرژی هسته‌ای را تعلیق کنید و ایشان این کار را کرد. موفق باشید
3470
متن پرسش
با سلام استاد عزیز پیامبر عظیم الشأن اسلام می فرمایند: الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم. به زبان امروز یعنی حکومت لائیک و سکولار می تواند دوام داشته باشد اما حکومت اسلامی اگر آلوده به ظلم باشد دوام نمی آورد. استاد درست است که حکومت ما دینی است اما با این همه تبعیض، رانتخواری، آقازاده بازی، تجمیع سرمایه های ملی در دست یک عده و خفه کردن صدای هرکس که نسبت به این گرانی ها و تبعیض ها معترض است؛ ایا دوام می آورد؟آیا پابرجا می ماند؟بالاخره آن مسئولینی که تبعیض قائلند، رانتخواری می کنند، جلب سرمایه می کنند،وامهای بی در و پیکر می گیرند و بر آه بیوه زنان و اشک یتیمان و فقر پابرهنگان-که به فرموده امام رضوان الله تعالی صاحبان اصلی این انقلاب هستند- کاخ قدرت خود را می آرایند باعث به زمین خوردن این نظام نمی شوند؟مگر نه اینکه رسول راستین فرمود ملک با کفر می ماند اما با ظلم نه. آیا همین جمله خبر سرنگونی نظام ما را نمی دهد؟چه باید کرد؟استاد گرامی چه باید کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این دزدی و گرگی‌ها هدف نظام نیست بلکه نظام سعی دارد ان‌ها را کنترل کند برعکس نظام‌های ظالم که خودِ نظام به مردم ظلم می‌کند. بحمدالله جهت‌گیری نظام مقدس اسلامی طوری است که از این انحراف‌ها می‌گذرد و هر روز ریشه‌های او مستحکم‌تر و اصل نظام پایدارتر خواهد بود. موفق باشید
3367
متن پرسش
بسمه تعالی باسلام. استاد بفرمایین آیا مطالب زیر صحیح است یاخیر طلاق از ذهن آغاز میشود ثروت از ذهن آغاز میشود. کسی که احساس فقر میکند فقیر میشود و کسی که احساس ثروت میکند ثروتمند میشود. باور همه چیز است.در بیرون نفس آنچه در درون نفس است اتفاق می افتد وعمل خارجی تابع عمل داخلی است.خوشبختی و ثروت یک حالت ذهنی هستند که از ذهن آغاز میشوند. باور ثروتمند شدن انسان را ثروتمند و باور فقر انسان رافقیر میکنداین را بدانید دنیاو حوادث و رویدادهایی که در آن برای شما اتفاق میفتد فقر و ثروت همه وهمه انعکاس دنیای ذهنی و درونی شماست.احساس ثروت است که تولید ثروت میکند و برای کسب ثروت لازم نیست سخت کار کنید و به بیگاریی بپردازید ثروت یک اعتقاد راسخ است که در ضمیر باطن شما نهفته است. اگر باورتان بیشتر بشود روی هوا هم راه میروید. انا عند ظن عبدی بی نیز گواه این مطلب است خداوند چون باور صرف است همه چیز را بوجود آورده و میاورد. پس شماهم باورتان را زیاد کنید تا همه چیز متناسب با باورتان تحقق خارجی بیابد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این حرف‌ها مبتنی بر سوبژکتیویته است که انسان را منبع همه‌ی حقیقت می‌داند در حالی‌که روایتی که آورده است سخن او را نفی می‌کند چون رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در آن روایت می‌فرمایند: اگر یاران عیسی«علیه‌السلام» یقین‌شان بیشتر بود در هوا هم راه می‌رفتند. به تعبیر حضرت صادق«علیه‌السلام»، «یقین» یعنی از خود ناامیدشدن و به حق امیدوارگشتن، بنابراین آموزه‌های دینی ما را کمک می‌کند که به خدا تکیه کنیم و با امیدواری به خداوند راضی می‌شویم به آن‌چه حضرت حق برای ما مصلحت می‌داند و این غیر از این حرف‌ها است که همه‌چیز از ذهن ریشه می‌گیرد. موفق باشید
3330
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .انشاالله زیارتتان قبول حق باشد و انشاالله وصل به زیارت حضرت بقیه الله ارواحنا فداه قرار گیرد و توشه مابقی عمر شریف باشد،انشاالله. . . 1-استاد جسارتا،دیدی که شما درباره ولایت فقیه به ما داده اید،و مارا با سلوکی آشنا کردید که اصلا باور نمیکردیم اینقدر برکت داشته باشد،سوالاتی برایمان بوجود آورده،از جمله درباره علما دین. . .امام خامنه ای حفظه الله تعالی فرمودند:اون عالمی که عباش رو به کولش بکشه و بره یک گوشه بگه به سیاست کاری ندارم این عالم سکولاره و صحبتایی از این قبیل. . .چرا مثلا بعضی علما در مورد مسائل سیاسی کشور نظری ندارند؟چرا مثلا درباره فتنه جدید که انتخابات آزاد هست نظر ندارند؟چرا درباره مسائل سیاسی روز اونطور که باید و شاید نظری نمیدن؟چرا واقعا مثل علامه آیت الله جوادی آملی،مثل علامه مصباح،اونطور که باید بصیرت پراکنی نمیکنن؟آیا انتظار ما زیاده یا اینها در اشتباهن؟یا حدی داره که ما نمیدونیم؟. . .2-جسارتا این سوال ربطی به موضوع بحث نداره،ولی من هر روز تقریبا اکثر خبرگزاری ها و روزنامه ها رو مرور میکنم،تا از وضعیت سیاسی طبق فرامایش رهبری آگاهی باشم و این واقعا گاهی وقتمو زیاد میگیره،مثلا شاید روزی 4 ساعت و امکان بهره نبردن از بعضی منابع رو میده،اما الحمد لله تحلیل سیاسی میتونم بکنم وقایع رو و به گفته رهبری عمل کنم،به نظرتون این سیاست زدگی که یه وقت نیست؟. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- همان‌طور که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» فرمودند: این ننگ است که روحانی بگوید من کاری به مسائل کشور ندارم، کشوری که با ولایت فقیه اداره می‌شود، ولی مصداق آن روحانی مسلّم آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» نیستند که در واقع باید گفت یکی از عمیق‌ترین تئوریسین‌های نظام ولایت فقیه می باشند. تفاوت روش آیت‌الله جوادی با آیت‌الله مصباح«حفظه‌الله‌تعالی» نباید موجب شود که عظمت کار آیت‌الله جوادی را که پایه‌های معرفتی تمدن اسلامی را می‌سازند، نادیده گرفته شود 2- چهارساعت کار جهت این امر برای یک طلبه زیاد است، بیش از یک‌ساعت نباید وقت بگذارید همین‌که اجمال موضوعات را در دست دارید کافی است. موفق باشید
2941
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار:‌جملاتی که در پیش می آید بخشی از سخنان آقای دستغیب نماینده مردم شیرازدر خبرگان و از شاگردان آقای نجابت که ایشان نیز از عرفای نامی و از شاگردان آاقی انصاری همدانی و اقای قاضی بودند. که همه عارف بودند.خواستم ببینیم نظر حضرتعالی در باره آن چیست چون مدتی است دچار شک و تردید شدم . ممنونم استاد آقایان حضرت حجة الاسلام خاتمی، مهندس میر حسین موسوی و حجة الاسلام کروبی، واقعاً انسانهای صادقی هستند و دم از اسلام و اجرای قانون اساسی می زنند. بنده این مطلب را بارها در مجلس خبرگان به سمع اعضا رسانده ام که آقای خاتمی شخص صادقی است و خلاف صدق عمل نکرده است ؛که خود اعضا هم به این امر پی بردند به جهت این که در مدت مسئولیتش در پی جمع آوری مال نبود، که اگر خلاف این امر به اثبات رسیده بود عده ای جنجال به راه می انداختند و همه جا می گفتند. بنده از آقای میر حسین موسوی جز صداقت سراغ ندارم. بارها مرحوم آیت اللّه نجابت که خود اهل معرفت بود از ایشان تعریف می ‌کرد و بعنوان شخصی که می خواهد خودش را فدای اسلام کند از ایشان سخن به میان می آورد. همچنین آقای کروبی.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی ما با ملاکی که از سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در دست داریم ، نامبردگان را بازی‌خورده‌ی فتنه‌ای می‌دانندکه آن فتنه تا براندازی نظام اسلامی جلو آمد و آقایان فوق‌الذکر هیچ برائتی از آن‌ها اظهار نکردند، چه جای استناد است به سخنان آقایی که نشان داد در تشخیص فتنه بصیرت لازم را ندارد، احتمال دهید در نقل قول سخنان جناب آقای نجابت نیز حق مطلب را اداء نکرده‌اند. موفق باشید
2738
متن پرسش
سلام استاد گرامی نظر شما در مورد انتخابات ریاست جمهوری پیش رو چیست؟ آیا فشار این گرانی بر مردم موجب روی کار آمدن فردی میانه رو در حوزه ی سیاست خارجه می شود؟ وظیفه ی ما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده امید دارم از طریق عبور از حیله‌های دشمن در امور اقتصادی یکی دیگر از توانایی‌های انقلاب ظاهر شود و مردم با امید بیشتر در انتخابات شرکت کنند و فرد اصلح را انتخاب نمایند. موفق باشید
2550
متن پرسش
با سلام نظر جنابعالی در مورد قیمت دلار چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ظاهراً جنگ بین نظام اسلامی و جبهه‌ی استکبار در حوزه‌ی اقتصادی کار را به این‌جا کشانده و باید مواظب باشیم دشمن از این طریق ما را به جان هم نیندازد و به دولت کمک کنیم تا انقلاب را در این مبارزه جلو ببرد. خدا را باید شکر کرد که در زمانی استکبار جهانی به جنگ اقتصادی ما آمده و شمشیر را از رو بسته است که از یک طرف مقام معظم رهبری با هوشیاری تمام زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی را فراهم کردند و از طرف دیگر دولتی بر سر کار است که همچون کوه و با فعالیت شبانه‌روزی در مقابل این هجوم ایستادگی می‌کند تا إن‌شاءالله همان‌طور که با مقاومت حضرت امام و رزمندگان جبهه‌های دفاع مقدس توانستیم از حمله‌ی نظامی دشمن عبور کنیم بتوانیم از این هجمه‌ی عمیق اقتصادی نیز عبور نماییم و برای همیشه به یکی از اهداف بزرگ انقلاب که استقلال اقتصادی است نایل شویم. امیدوارم که مردم عزیز ما متوجه باشند که در این جبهه نیز باید با روحیه‌ی جهادی به موضوع بنگرند و نگذارند این موضوع ما را گرفتار دوگانگی نسبت به خود بکنند و فریب شعارهایی را بخوریم که احزاب جهت شکستن رقیب سیاسی خود و مطرح‌کردن خودشان اظهار می‌دارند. موفق باشید
2447
متن پرسش
سلام . مگر بعد از رحلت امام خمینی (ره) ، خود امام آقای منتظری را بعنوان رهبر پیشنهاد ندادند؟ چرا ایشان رهبر نشد؟ و مگر آقای خامنه ای را امام پیشنهاد دادند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آخر عمر، اعضای مجلس خبرگان را خواستند و دستور دادند وظیفه‌ی ما است که آقای منتظری را – با توجه به مشکلاتی که دارند – از قائم مقام رهبری‌بودن عزل کنیم و خبرگان به اتفاق آراء آقای منتظری را عزل کردند و بعد از رحلت حضرت امام مجلس خبرگان آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان رهبر انقلاب انتخاب کردند. نظر جنابعالی را به نامه‌ی حضرت امام به آقای منتظری جلب می‌کنم که می فرمایند: بسم الله الرّحمن الرّحیم: با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعا بر نظر خود مقدم می دانم ؛ خدا را در نظر می گیرم و مسائلی را گوشزد می کنم . از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام رااز دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتیددیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم . مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند ومی بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید. در مسئله مهدی هاشمی قاتل ، شمااو را از همه متدینین متدینتر می دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم . شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که پول برای شما می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می دانید - که مسلما منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خرابتر می کند - با دلی شکسته و سینه ای گداخته ازآتش بی مهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می کنم دیگر خود دانید: جناب آقای منتظری: 1- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین وگروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد. 2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعا تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم ، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی کنم . والله قسم ، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می دانستم . والله قسم ، من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم . 3- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند. 4- نامه ها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم می رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان - روحی له الفدا - و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند. سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم : من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگزچشم پوشی نکنم . من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم ؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم . روح الله الموسوی الخمینی یکشنبه 6/1/68 در ضمن آقای هاشمی رفسنجانی خاطرات خود را در این رابطه نوشته‌اند که خبرگزاری فارس آن را آورده، به این آدرس رجوع فرمایید: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8801080186 موفق باشید
2347
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز استاد اینکه حضرت امام خامنه ای تا به حال چندین بار فرمودند دنیا در یک پیچ تاریخی است منظورشان چیست؟ یعنی سرنوشت عالم به کدام سو است؟ آیا شما مقاله آقای دکتر شریعتی در این باره را که در کیهان زده بودند تایید می کنید؟ اگر دنیا در حال پیچ به سمت اسلام ایرانی است باید مسئولیت ما خیلی زیاد باشد از شما می خواهم برای قشر دانشجو وطلبه وظیفه ای که دارند را تشریح کنید. بسیار ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عمده وظیفه‌ی ما آن است که متوجه باشیم در دنیا چه می‌گذرد تا جایگاه ایران و انقلاب اسلامی را درست بفهمیم و از این زاویه به آنچه در کشور ما پیش می‌آید نظر کنیم و مثلاً بفهمیم چرا دولت نهم و دهم تا این حدّ توسط استکبار در فشار است و متوجه باشیم این‌که بعضی در داخل کشور می‌گویند دولت نهم و دهم با شعارهای انقلابی دارد شمن‌تراشی می‌کند به تعبیر رهبری«حفظه‌الله» حرف بافی است. بنده یادم نیست مقاله‌ی آقای دکتر شریعتی چه بود. موفق باشید
2285
متن پرسش
سلام جناب استاد از راهنمایتان سپاسگزارم میخواستم بپرسم دلیل تبعید ملاصدرا چه بود آیا کار استعمار انگلیس بود یا فقط عقاید ایشان در خصوص حرکت در جوهر بود وعقایدایشان که جز ائمه اطهار کسی نمیتواند پیشوا ی مسلمین باشد که با ولایت فقیه در تضاد است و اینکه پیامبر اکرم (ص)و ائمه اطهار بعد از رحلت دوباره زنده نمیشوند که با رجعت این در تضاد است وبا حقیقت نوری اهل بیت هم در تضاد است و موارد دیگر که بنده اطلاع ندارم حال اگر این عقاید را داشتند که با آنچه امام (ره) دارند متناقص است فکر نمیکنید انسان با خواندن فلسه به این افکار می رسد ضمناً این تفکر که انسان در سیر استکمالی مجدداً به عقب برنمی گردد نظرتان چیست ببخشید زیاد شدبا تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: علّت تبعید ملاصدرا را بیشتر باید با شواهد تاریخی که خیلی هم روشن نیست به‌دست بیاوریم و این‌که بالاخره مستشرقین غربی که در دربار شاه‌عباس رفت و آمد فعال داشتند می‌توانستد انسان‌های سطحی را در لباس اهل علم تحریک کنند و بهانه‌ای بتراشند و خلاف میل شیخ بهایی و میرداماد و میرفندرسکی بر ضد ملاصدرا جو سازی کنند و شاه را که بالاخره نان را به نرخ روز می‌خورد تحریک نمایند تا او را تبعید نکند. ملاصدرا معاد را جسمانی می‌دانست ولی معتقد به جسم مثالی است نه جسم مادی که به تعبیر علامه طباطبایی (ره) آن جسم همچون نفس زنده و بیدار است. او را متهم کردند که به معاد جسمانی معتقد نیست در حالی که او از همه بهتر به معاد جسمانی معتقد است و به گفته‌ی حضرت امام خمینی(ره) ملاصدرا مسائلی از معاد را حل کرد که شیخ‌الرئیس نتوانست حل کند. ولی در مورد تقلید از فقیه در امور احکام عملیه و یا در رابطه با رجعت عقیده‌اش همان عقیده‌ای است که شیعه از طریق روایات اهل‌البیت علیهم‌السلام متوجه آن‌ها شده‌است. در مورد نقش مستشرقین در دربار شاه‌عباس و تشابه نظر اخباریون در سطحی نگاه‌کردن به دین با نظر فلسفه‌ی حسی غرب و تضاد آن ها با تفکّر ملاصدرا می‌توانید به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» رجوع کنید. موفق باشید.
2271
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی قبولی طاعات و شب زنده داری هایتان. استاد سوالی از محضر شما بزرگوار داشتم که دوست دارم در فضایی دوستانه پاسخم را بدهید و خدایی ناکرده از من نرجید. استاد، من چند روز پیش سوالی از شما پرسیدم در خصوص سیاست خارجی کشورمان(سوال 2226)که شما هم زحمت کشیدید و پاسخ دادید. استاد من سه سالی است با ایده ها و آثار و اندیشه های شما آشنا هستم و هرکس را که ببینم اندک گرایشی به مذهب دارد شما و سیاق شما و آثارتان را به عنوان نمونه ای جامع و همه سونگر از دین و عرفان معرفی می کنم و ارادت ویژه ای به شما دارم. اما استاد پاسخ این سوال در خصوص میانمار و ..(2226) را که دریافت کردم، پاسختان را با یکی از مسئولین کشوری و فعالان در عرصه بین الملل و سیاست در میان گذاشتم. ایشان با توجه به اینکه خودشان دستی بر آتش دارند، گفتند این پاسخ آقای طاهرزاده، رگه هایی از حقیقت را دارد اما مواضع جمهوری اسلامی ایران در مورد مسائل بین المللی اعم از فلسطین، چچن، میانمار و ... بیشتر از آنکه رسالتی و دینی باشد، سیاسی است. مثلا ما چون مجبوریم با روسیه روابط خوبی داشته باشیم، مسائل چچن را چندان حائزاهمیت نمیدانیم و از اعلام نظر صحیح می پرهیزیم. اما مثلا در قبال سوریه سریعا واکنش نشان می دهیم. البته ایشان، یادآور شدند که احتمالا بین وظایف سیاسی ما و رسالتی مان رابطه ای هست، اما بیشتر سیاسی است و... استاد من به حرفهای شما، جوابهای شما ایمان داشتم. راستش من قبلا دین را دوست داشتم اما از جهات مختلف عملکردجمهوری اسلامی را نقد می کردم(البته ولایت فقیه را قبول داشته و دارم)، به خاطر دیدگاههای شما احساس کردم دیدگاهم خوب شد، اما الان فکر می کنم شما در برخی موارد صرفا دفاع می کنید و اصل را بر دفاع قرار می دهید و نه بر شفاف سازی. استاد همون مسئول کشوری که خدمتتان عرض کردم خودشان را از سربازان نظام دانسته و ولایی هستند و حتی عنوان کردند مقام معظم رهبری در تمام عرصه ها تنهاست، منظورم این است که ایشان دیدگاه معاندانه ای دربیان این نقد نسبت به پاسخ شما نداشتند و صرفا آنچه را دیده بودند طرح کردند. استاد سوال من این است، شما بر اساس چه مستنداتی سیاست ایران را در عرصه بین الملل مورد تائید قرار می دهید؟ استاد راستش برای من مهم است که بفههم شما ساده انگارانه به قضایا نگاه نمی کنید، بعد فکر می کنم نکند نسبت به تمام مسائل دینی هم همینطور برخورد دارید و من هم که از حرف شما تبعیت می کنم به همان مسیر می روم؟یا نکند شما صرفا برای اینکه آبروی نظام را حفظ کنید اینگونه دفاع می کنید؟ که این برایم سخت تر است و به قول آن نویسنده که می گوید: ناراحتی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این است که دیگر نمی توانم تو را باور کنم...استاد دلم نمیخواهد باورهایم نسبت به شما فرو بریزد، خدا می داند چقدر وجود شما، اندیشه های شما، دیدگاههای شما در زندگیم برکت آفرید...سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ مبانی بنده در رابطه موضع‌گیری‌های وزارت امور خارجه در مسائل بین‌المللی مبتنی بر نظرات مقام معظّم رهبری است و سعی می‌کنم با دقّت هر‌چه بیشتر گوهر و مغز سخن ایشان را در این مورد پیداکنم به همین جهت تعجب کردم که می‌فرمایید آن آقایی که از مسائل بین‌المللی آگاهی دارند گفته‌اند «مواضع‌ جمهوری اسلامی در مورد مسائل بین‌المللی بیش‌از آن‌که رسالتی و دینی باشد سیاسی است و چون مجبوریم با روسیه روابط خوبی داشته‌باشیم مسائل چچن را چندان حائز اهمیّت نمی‌دانیم اما در مقابل سوریه سریعا واکنش نشان می‌دهیم» نمی‌دانم سخنان مقام معظم رهبری در 14خرداد سال1390 را در حرم امام خمینی رضوان‌الله علیه در رابطه با سوریه شنیده‌اند یا نه که ایشان یک‌سوم سخنان خود را در رابطه با موضوع سوریه گذاشتند و مواضع ضدّ اسرائیلی بودن سوریه و حاکمیتی که در آن کشور دست نشانده‌ی اجنبی نیست را از آن مهم‌تر دانستند. آیا عزیز ما متوجه نیستند استکبار جهانی به کمک ارتجاع عرب و دولت سکولار ترکیه بنا دارند با حذف بشاراسد از نظام سیاسی سوریه نقشه‌ی خاور میانه‌ی جدیدی را شکل دهند که روش ترکیه به جای روش ایران مد‌ نظر حرکت‌های منطقه قرار‌گیرد و به کلّی ایران به عنوان یک الگو از منطقه حذف شود. آیا باید به چچن هم همانند سوریه حساسیت نشان‌دهیم؟ نمی‌دانم مواضع رهبری معظَم در جمع دانشجویان در ماه رمضان گذشته وا مسال در رابطه با وزارت امور خارجه را دنبال فرموده‌اند که در سال گذشته مستقیما در مقابل انتقاد یکی از دانشجویان از وزارت امور خارجه دفاع کردند وامسال فرمودند نباید گمان شود با مواضع آرمانی که نظام اسلامی دارد، وزارت امور خارجه باید از عرف دیپلماتیک خود دست بردارد. 2ـ تعجّب بیشتر بنده از سخن جناب‌عالی بود که می‌فرمایید نکند نسبت به مسائل دینی هم ساده‌انگارانه نگاه می‌شود در حالی که تلاش بنده همیشه این بوده‌است که عقل عزیزان را مورد خطاب قرار‌دهم تا شما با عقل‌تان موضوعات را تجزیه و تحلیل کنید و خدای ناکرده رابطه‌ی مرید و مرادی پیش نیاید وانتظار دارم شما هم با عقل‌تان با موضوعات مطرح شده برخورد کنید و آن‌جایی که موضوعات با مبانی عقلی تقابل داشت، نه تنها نپذیرید و تبعیّت نکنید بلکه با همان عقل خدادادی انتقاد کنید. موفق باشید.
2226
متن پرسش
باسلام. استاد سوالی از محضرتان داشتم که سوال خیلی از دوستان است و آن اینکه چرا رسانه ملی کشورمان و مقامات کشور در برابر کشتار مسلمانان در میانمار موضع چندان محکمی ندارند و یا در مورد کشتار مسلمانان چچن و یا در مورد کشتار مسلمانان آذربایجان؟ اما اگر یک فلسطینی زخمی یا کشته شود روزی هزار بار تصاویرشان در تلویزیون پخش می شود. استاد مگر مسلمان با مسلمان به لحاظ نژاد فرق دارند؟ اگر مسلمانان میانمار و آذربایجان و چچن اهل تسنن هستند فلسطینی ها هم اهل تسنن هستند. دلیل این فرق گذاری فاحش چیست؟ جز اینکه احتمالا ممکن است مسائل و مقاصد سیاسی پشت قضیه باشد؟ مگر رسول الله صلی الله علیه و آله نفرمود اگر مسلمانی فریاد دادخواهی مسلمانی را بشنود و کمک نکند مسلمان نیست؟مسلمین باهم چه فرقی دارند که حکومت ما -به عنوان ام القرای جهان اسلام- اینقدر تفاوت برایشان قایل است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گاهی درگیری‌ها به اختلاف قبیلگی برمی‌گردد و باید مواظب باشیم دشمنان اسلام آن را به جنگ بین مسلمانان و غیر مسلمانان تبدیل نکنند، کاری که وزارت امور خارجه سعی می‌کند در میانمار انجام می دهد این است که موضوع به شکل رفع اختلاف دو قبیله حل شود . گاهی جنگ بین مسلمانانی است با روحیه‌ی القاعده که القاعده در چچن مأمور است برای تضعیف روسیه در جوامع بین المللی به نفع امریکا جنگ بین چچن‌ها و دولت روس راه بیاندازد که نظام دیپلماسی ما در این موارد به شکلی موضع‌گیری می‌کند که با همان بلندگویی که سعودی با روسیه برخورد می‌کند، برخورد ننماید و در آذربایجان نیز ظرائف خاصی هست که باید رعایت شود و بحمدالله دستگاه دیپلماسی خودش مواظب است ولی قضیه‌ی فلسطین یعنی تقابل با اسرائیل و اسرائل همه‌ی کفر است و باید با تمام وجود از فلسطین دفاع کرد تا با همه‌ی کفر درگیر شد. موفق باشید.
2195
متن پرسش
با سلام و تشکر. ابتدا می خواستم تحلیل شما را راجع به اتفاقات میانمار بدانم. با توجه به مباحثی که در بحث تمدن زایی شیعه مطرح شد، نظر شما این بود که بوداییسم به نوعی حامل نوعی معنویت و عرفان است و به همین جهت غربیها برای فرار از مدرنیسم به آن رو می آورند و از این جهت به دین اسلام نزدیک است و به همین جهت می تواند به عنوان گذرگاهی باشد که نهایتا آنها را به اسلام متصل نماید. حال سوال اینجاست که علت وقوع این حوادث چیست؟ سوال دوم این است که دکتر فیاض در مصاحبه با رجانیوز تحلیلی کاملا متفاوت از بوداییسم ارائه داده اند که با تحلیل شما تناقض دارد که خلاصه آن در اینجا ذکر می شود. خواهشمند است تحلیل خود را راجع به مطالب ارائه شده در این مصاحبه بیان فرمایید " فیاض در تحلیلی متفاوت از چرایی بوجود آمدن این کشتار بزرگ توسط بودائیان با چراغ سبز امریکا، این موضوع را ناشی از تلاش غرب برای برتری دادن بودائیسم به عنوان یک معنویت انسان محور و مبتنی بر آموزه‌های تمدنی غرب بر سایر معنویت‌ها عنوان کرده و برای این تحلیل خود استدلال‌هایی را بیان می‌کند. وی معتقد است آنچه غرب را در شرق بسط خواهد داد بودائیسم است و به همین دلیل امروز مورد توجه ویژه غرب قرار گرفته است. در ادامه متن این گفتگو را می‌خوانید: بودا رقیب مذهبی هندوئیسم بوده است. یعنی هندوئیسم خدامحور بوده و بودائیسم انسان‌محور است و خدا در آن مطرح نیست. درنتیجه اومانیسم عرفانی امروز دنیای غرب معنای دیگری به غیر از بودائیسم ندارد. یعنی اومانیسم عرفانی که در بودائیسم مطرح است امروز هم که غرب از اومانیسم فلسفی عبور می‌کند و به طرف اومانیسم عرفانی می‌آید مرجع خوبی برای بودائیسم شده است. اگر شما به غرب سفر کنید می‌بینید که …بهترین مکان‌های آن … در سیطره تبلیغ بودائیسم است. یعنی به عبارت دیگر آن چیزی که شرق را غربی می‌کند همان بودائیسم است و غرب به دنبال این است که این‌گونه خود را در جهان بسط ‌دهد. مظهر بزرگ اومانیسم عرفانی، شیطان پرستی است. شیطان است که مدام می‌گوید « من » که اگر نگاه کنید در بودائیسم شیطان پرستی به شدت مسلط است. یعنی شیطان را بجای خدا گذاشته است و جالب است که اگر در تایلند بروید به هشت منطقه تبدیل شده است و هر منطقه 6 شیطان دارد و این شیاطین در تمام جایگاه‌ها قرار دارند، مثل حجله، دم در خانه‌ها، کارخانه‌ها و پاساژها در همه جا نماد شیطان وجود دارد. هر روز برایش عود روشن می‌کنند، غذا جلوی او می‌گذارند،خنده‌آور است حتی در کارخانه‌ها این اعمال را انجام می‌دهند که این شیطان به این‌ها رحم کند و اذیت‌شان نکند. هرجا بروید چنین چیزی وجود دارد. پس بودائیسم یعنی شیطان پرستی و به همین اندازه گناه و طغیان به شدت بین آنها بالاست قرار بوده که بودائیسم آئینی بدور از خشونت باشد ولی اتفاقاً مثل هندوئیسم که وقتی با دخالت امریکائی‌ها به رادیکالیسم دچار شد، کشتارهایی را در هند رقم زد و موجب تخریب مسجد بابری شد تا راجپایی سرکار آمد یعنی از حزب کنگره که در هند یک حزب سکولار بود یک حزب مذهبی راجپایی سرکار آمد که هندوئیسم را سرکار آورد و از بین رفتند و الآن هم این‌گونه نیستند. در این ماجرا هم ظاهرا سفر خانم کلینتون با تلاش برای یک کشور کاملا بودائی بی ارتباط نباشد. کلینتون وقتی به میانمار رفت و با رئیس جمهور میانمار که یک زن است ملاقات کرد، بستری آماده می‌شود برای مسلمان‌کشی و تصفیه دینی در این کشور و دیگر کشورهای بودایی که یکی از آن‌ها هم نپال است، برای تفوق بودائیسم به عنوان یک دین غالب در این کشورها که البته دنیا این را می‌فهمد و مسئله به این سادگی نمی‌ماند اینکه امروز اومانیسم عرفانی الهام بخش غرب شده است بخاطر فرآیند تغییر از اومانیسم به فلسفه عرفانی، بوداست. …خود بودا پوچ گرا است. نه خدایی وجود دارد و نه قیامت و آخرتی. فقط همین دنیاست." البته در انتهای این مصاحبه دکتر فیاض مطلبی را بیان می کنند که ظاهرا با مطالب قبلی تناقض دارد: سوال: پیروان مذهب بودا می‌توانند در کنار مسلمانان زندگی کنند ولی فتنه‌ای که غرب به وجود آورده است این امکان را به وجود نمی‌آورد؟ جواب: نه. بودائیسم معنایی ندارد شیطان پرستی بی‌معناست. الآن خود جوان‌های بودایی دارند بودا را رها می کنند. این ها می‌گویند بودا می رود و مسلمان‌ها جای آن ها را می گیرند. من خودم در تایلند دیدم آن موقع که دعاهای امام سجاد علیه السلام را ترجمه کردند به زبان تایی چه قدر شاعران بودایی از این مفاهیم استقبال کردند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم سخنان جناب آقای دکتر فیاض را خواندم. ممکن است بودا زمینه برای سوء استفاده داشته‌باشد ولی همین‌طور که در اخبار ملاحظه کردید درگیری مسلمانان با یک گروه از بودائیان افراطی است و درگیری جنبه‌ی قبیلگی دارد و نه جنبه‌ی دینی. سخنان سفیر ایران در تایلند که خودش منطقه را از نزدیک می‌شناخت همین نکته‌ی اخیر را تأیید می‌کرد و پیشنهاد ایشان این بود که مواظب باشید غرب ما را در مسیری نیندازد که جنگ بین اسلام و بودا به صحنه آید، هرچند باید مسلمانان به شدت به دولت میانمار فشار بیاورند که حقوق شهروندانش را نادیده نگیرد ولی نه به این معنی که بودائیان ضدّ مسلمانان و در دست غرب‌اند. موفق باشید
2120
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در وبلاگ حجت الاسلام حسن میلانیhttp://milani-hasan.blogfa.com نقدی در دو قسمت در مطالب تیر ماه 90 بر کتاب برهان و عرفان جنابعالی نوشته شده است اگر صلاح میدانید جوابیه ای بنویسید تا استفاده نماییم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:می دانید که دعوای بین اخباریون و حکماء چیز جدیدی نیست و بنده هم بنا ندارم وارد این دعوا ها شوم بحمد الله اساتید بزرگی در میدان هستند .تنها برای این که سوال شما را بی جواب نگذاشته باشم و وارد یک بحث فنی هم نشوم نوشته آقای حسن قربانی را تقدیم می کنم .« اسلام چه گوهریست که به دلیل انطباقش بر حقایق نظام تکوین و فطرت انسانی، در مواجهه با دشمنان خود می فرماید: «قل هاتوا برهانکم»؟ به راستی مکتبی که انسانها را دائماً به تفکر و تعقل دعوت کرده و از منکرین خود برهان طلب می کند، خود با چه برهان عقلی به سؤالات آنها پاسخ می دهد؟ ابرمرد دوران غیبت امام معصوم (عج)، امام خمینی (ره)، در سن حدود 60 سالگی پس از یک عمر کسب معارف، خودسازی و سیر و سلوک الی الله و نوشتن انواع کتابهای عمیق فقهی فلسفی عرفانی از جمله تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، سرالصلوة، رساله لقاءالله و حاشیه بر اسفار اربعه، پای در میدان مبارزه با طاغوت نهاد و شجره ی طیبه ای به نام انقلاب اسلامی را که اولین ثمره اش، نظام جمهوری اسلامی ایران بود بنا نهاد اما به واقع، عظیم تر از تغییر ساختار سیاسی در ایران، انقلاب معرفتی آن حکیم الهی بود. سرگذشت عرفا و حکمای بزرگ الهی مالامال از سختی ها و فشارهای جانسوز است. از سر بر دار شدن منصور حلاج و شیخ شهاب الدین سهروردی، تا به آتش کشیده شدن عین القضات همدانی، تا تبعید صدر المتألهین ملا صدرای شیرازی به کهک قم، تا متهم شدن به صوفی گری اولیائی همچون حاج میرزا علی آقا قاضی طباطبائی و اقدام نافرجام به قتل ایشان، تا تبعید عارف بیداردل سید حسن مسقطی از نجف اشرف، تا فحاشی و دشنام ها به امثال علامه طباطبائی و علامه حسن زاده آملی. علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) در کتاب «گفتگو با علامه حسن زاده آملی» می فرمایند: «روزی مرحوم علامه طباطبایی را در خیابان زیارت کردم و در معیت ایشان، تا درب منزلشان رفتم. به درب منزل که رسیدیم ایشان تعارف کردند. عرض کردم مرخص می شوم. ایشان، در پله بالا ایستاده بودند و من پایین بودم و رو به من کردند و گفتند: حکمای الهی این همه فحشها را شنیدند، سنگ حوادث را خوردند، قلمها به دشنام و بدگویی آنها پرداختند. این همه فقر و فلاکت و بیچارگی را از تبلیغات سوء کشیدند. گاهی به "کهک" بسر می بردند و گاهی ... با این همه حقایق را در کتابهایشان نوشتند و گفتند: آقایانی که به ما بد گفتید و فحش دادید و زندگی را در کام ما تلخ کردید و مردم را علیه ما شورانیدید،حرف این است و حق این است که نوشته ایم و برای شما گذاشته ایم، حال هر چه می خواهید بگویید. آنها حرف حقشان را نوشتند و برای نفوس مستعد به یادگار گذاشتند و تمام تلاش این هست که منطق وحی را بفهمیم.» آنگاه که سید روح الله موسوی خمینی، ، در اولین سال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جلسه ی تفسیر فلسفی عرفانی خود از سوره ی مبارکه ی حمد را به دلیل برخی اعتراض های تفرقه افکنانه نتوانست بیش از پنج جلسه ادامه دهد، حقیقت این اندیشه ی غالب در طول تاریخ بیشتر خودنمایی کرد. آن حکیم الهی و عارف کامل، در تاریخ 11 دی ماه 67، یعنی تنها چند ماه قبل از پایان عمر مبارکشان، پیامی به میخائیل گورباچف، رهبر بزرگترین دولت ملحد جهان، از طریق شاگرد محضر فلسفی عرفانی مرحوم علامه طباطبائی، آیت الله جوادی آملی ارسال کرده و آنان را به اسلام دعوت می کنند. اما ایشان کافران را با چه براهینی به اسلام فرا می خوانند؟ در این پیام آمده است: «انسان مى‏خواهد به «حق مطلق» برسد تا فانى در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگى ابدى در نهاد هر انسانى نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است. اگر جنابعالى میل داشته باشید در این زمینه‏ها تحقیق کنید، مى‏توانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‏هاى فارابى و بوعلى سینا - رحمة اللَّه‏ علیهما- در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختى بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانى کلى و نیز قوانین کلى که هر گونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهاى سهروردى - رحمة اللَّه علیه- در حکمت اشراق مراجعه نموده، و براى جنابعالى شرح کنند که جسم و هر موجود مادى دیگر به نور صِرف که منزه از حس مى‏باشد نیازمند است؛ و ادراک شهودىِ ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسى است. و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین - رضوان اللَّه تعالى علیه و حشره اللَّه مع النبیین والصالحین- مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده، و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمى‏کنم و از کتب عرفا و بخصوص محى الدین ابن عربى نام نمى‏برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهى قم گردانید، تا پس از چند سالى با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهى از آن امکان ندارد.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 223) آن فیلسوف کبیر، کمتر از دو ماه بعد در تاریخ سوم اسفند ماه 67، در نامه ای به روحانیون و طلاب حوزه علمیه که به منشور روحانیت معروف شد، دردمندانه اینچنین نوشت: «عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان ازاین دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است . وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهرا فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و درسیاست ]و[ حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد .به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیاس و روحانی کاردان و زیرک ، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت .و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجی ، کفر و فلسفه و عرفان ، گناه و شرک بشمار می رفت . در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم ، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم . تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان ومجد واقعی حوزه ها را حفظ نمود.» پس از این مجاهدت معرفتی امام برای شکستن جو مخالفت با عرفان و فلسفه الهی، اخیراً جریانی از دینداران، متأسفانه به هر دلیلی، تردیدهایی در باب فلسفه و عرفان اسلامی به راه انداختند و بسیاری را دچار شبهه نمودند. سفر تاریخی فرزند خلف امام خمینی، حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی) به شهر مقدس قم و سخنان صریح، شفاف و مکرر ایشان در این باب که حاکی از اهمیت موضوع است، حجت را بر همه ی مؤمنین تمام کرد. ایشان در جمع مردم قم اینگونه از امام بزرگوار یاد کردند: «همه‌ى دنیا بدانند این انقلاب، یک انقلاب دینى و مذهبى است؛ هیچ تفسیر به رأیى، هیچ تفسیر مادى‌اى از این انقلاب نمیشود کرد؛ خاستگاهش قم است؛ رهبرش یک فقیه، یک فیلسوف، یک عالم بزرگ، یک روحانى معنوى است. شناسنامه‌ى انقلاب، اینجور در همه‌ى دنیا شناخته شده است.» و در جمع طلاب حوزه ی علمیه فرمودند: «اجتهاد مخصوص فقه هم نیست؛ در علوم عقلى، در فلسفه، در کلام، اجتهاد کسانى که فنان این فنون هستند، امر لازمى است. اگر این اجتهاد نباشد، خواهیم شد آب راکد.» « امروز حوزه نباید در صحنه‌هاى متعدد فلسفى و فقهى و کلامى در دنیا غائب باشد. این همه سؤال در دنیا و در مسائل گوناگون مطرح است؛ پاسخ حوزه چیست؟ نه باید غائب باشد، نه باید منفعل باشد؛ هر دو ضرر دارد. فکر نو لازم است، پاسخ به نیازهاى نوبه‌نو لازم است که دارد مثل سیل در دنیا مطرح میشود؛ باید شما برایش جواب فراهم کنید. جواب شما باید ناظر باشد به این نیاز، و نیز ناظر باشد به پاسخهائى که مکاتب و فرقه‌هاى گوناگون میدهند. اگر از جوابهاى آنها غافل باشید، پاسخ شما نمیتواند کار خودش را انجام دهد. باید پاسخ قوى، منطقى و قانع کننده بیاورید وسط. باید پاسخها در دنیا مطرح شود. دائم بایستى صادرات قم - همان طور که عرض کردیم، این قلب معرفتى دنیاى اسلام - پمپاژ بشود.» «یک مسئله، مسئله‌ى درس فلسفه و رشته‌ى فلسفه است. توجه بکنید؛ اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشته‌ى فلسفه و علم فلسفه؛ هر کدام از اینها مسئولیتى دارند. رشته‌ى فقه مسئولیاتى دارد، فلسفه هم مسئولیتهاى بزرگى بر دوش دارد. پرچم فلسفه‌ى اسلامى دست حوزه‌هاى علمیه بوده است و باید باشد و بماند. اگر شما این پرچم را زمین بگذارید، دیگرانى که احیاناً صلاحیت لازم را ندارند، این پرچم را برمیدارند؛ تدریس فلسفه و دانش فلسفه مى‌افتد دست کسانى که شاید صلاحیتهاى لازم را برایش نداشته باشند. امروز اگر نظام و جامعه‌ى ما از فلسفه محروم بماند، در مقابل این شبهات گوناگون، این فلسفه‌هاى وارداتى مختلف، لخت و بى‌دفاع خواهد ماند. آن چیزى که میتواند جواب شماها را بدهد، غالباً فقه نیست؛ علوم عقلى است؛ فلسفه و کلام. اینها لازم است. در حوزه، اینها رشته‌هاى مهمی است. رشته‌ى مهم دیگر، تفسیر است؛ انس با قرآن، معرفت قرآنى. ما نباید از تفسیر محروم بمانیم. درس تفسیر مهم است، درس فلسفه مهم است؛ اینها رشته‌هاى بسیار باارزشى است.» «امروز در همه‌ى دنیا اینجور است که وضع نظام مادى و فشار مادى و مادیت، جوانها را بى‌حوصله میکند؛ جوانها را افسرده میکند. در یک چنین وضعى، دستگیر جوانها، توجه به معنویت و اخلاق است. علت اینکه مى‌بینید عرفانهاى کاذب رشد پیدا میکند و یک عده‌اى طرفشان میروند، همین است؛ نیاز هست. جوان ما در حوزه‌ى علمیه - جوان طلبه؛ چه دختر، چه پسر - نیازمند تهذیب است. ما قله‌هاى تهذیب داریم. در همین قم، مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى، مرحوم علامه‌ى طباطبائى، مرحوم آقاى بهجت، مرحوم آقاى بهاءالدینى (رضوان اللَّه تعالى علیهم) قله‌هاى تهذیب در حوزه بودند. رفتار اینها، شناخت زندگى اینها، حرفهاى اینها، خودش یکى از شفابخش‌ترین چیزهائى است که میتواند انسان را آرام کند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائى بدهد، دلها را نورانى کند. در نجف بزرگانى بودند؛ سلسله‌ى شاگردان مرحوم آخوند ملاحسینقلى تا مرحوم آقاى قاضى و دیگران و دیگران؛ اینها برجستگانند. به نحله‌هاى فکرى و عرفانى اینها هم کارى نداریم. در اینجا مسئله، مسئله‌ى نظرى نیست. بعضى‌ها نحله‌هاى مختلفى هم داشتند. مرحوم سید مرتضى کشمیرى (رضوان اللَّه تعالى علیه) یکى از اساتید مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى است؛ اما نحله‌ى فکرى اینها بکلى از هم متفاوت است. ایشان از داشتن یک کتابى بشدت منع میکند، ایشان به آن کتاب عشق میورزد؛ منافاتى ندارد. همین بزرگانى که در مشهد بودند، مردمانى بودند که ما اینها را به تقوا و طهارت و پاکیزگى شناختیم؛ مرحوم حاج میرزا جواد آقاى تهرانى، مرحوم حاج شیخ مجتبى و امثال ایشان؛ اینها هم همین جورند. عمده این است که این دل زنگار گرفته را یک زبان معنوى، یک سخن برخاسته‌ى از دل شفا ببخشد و این زنگار را برطرف کند. بنابراین ما اینجا بحث عرفانهاى نظرى را نداریم.» به فرموده علامه حسن زاده آملی، فلسفه تفسیر برهانی قرآن کریم و عرفان تفسیر انفسی قرآن کریم است. ایشان در رساله شریف «صد کلمه در معرفت نفس» می فرماید: « آن که انسان کامل است، به تعبیر عارف، مبیّن حقایق اسماء است. فیلسوف گوید :فیلسوف کامل امام است، که فلسفه، علم به حقایق اشیاء است و اشیاء اسماء عینی اند. قرآن کریم فرماید: و علم آدم الأسماء کلها، و کل شیء احصیناه فی إمام مبین. پس قرآن و عرفان و برهان را از یکدیگر جدایی نیست.» اکنون به حول و قوه الهی، انقلاب عظیم معرفتی به رهبری امام خمینی در حال به بار نشستن است و سخنان شاگرد اول مکتب ایشان، امام خامنه ای حکیم در شهر مقدس قم همه ی سدّهای فراروی اسلام ناب محمدی را شکسته و نویدبخش برپایی بنای عظیم تمدن اسلامی جهانشمول است. إن‌شاء الله به امید آن روز» موفق باشید.
2061
متن پرسش
به نام خدا . سلام. من دانشجوی سال آخر رشته ی کامپیوتر هستم،این ترم درسی داشتم با نام میانی فناوری اطلاعات. ما در این درس هرچه جلوتر می رویم با پیشرفت فناوری اطلاعات حضور انسان در فرآیند های مختلف داره کمرنگ و کمرنگ تر میشه و بجای انسان از ربات و عامل های هوشمند در جهت انجام امورات استفاده میشه ، و به دلیل هزینه کمتر ،احساس عدم خستگی عامل های فناوری اطلاعات، فعالیت شبانه روزی این عاملها، دقت بسیار بالا و خطای بسیار کم و راندمان بالا ،... صاحبان کار و سرمایه به استفاده از این عاملها و ربات ها تمایل بیشتری نشان میدهند.اگر این فرآیند مبانی فناوری اطلاعات رو بررسی کنیم (مثل همین بانک ها که الان 24 ساعته به مشتریانشون سرویس میدن و بخش زیادی از حجم کاریشون الکترونیک شده و بدون نیاز به انسان) این تعدیل نیرو ی انسانی در سازمان ها و شرکت ها از آغاز فناوری اطلاعات تا به امروز رشد بسیار زیادی داشته . اگر بخواهیم 50 سال آینده و یا 100 سال آینده رو نگاه کنیم میبینیم که در 100 سال آینده ما فقط افرادی دارای شغل و شرایط زندگی خواهند بود که تخصص ویژه داشته باشند یعنی در بین سایر متخصصین حوزه مربوط به تخصص خود، برتر باشند.مثلا ما در 70 سال آینده برای انجام یک عمل جراحی نیازی به تکنسین های اتاق عمل نخواهیم داشت، و رباط ها جای این تکنسین ها را خواهند گرفت، و فقط دکتر متخصص آن هم از راه دور و از طریق ویدئو کنفرانس عمل را هدایت خواهد کرد.با این تفاسیر ما نیازی به کارگر ، راننده ، کارمند، پرستار، حسابدار ، .... و دیگر شغل های عامیانه نخواهیم ئاشت و سیستم های الکترونیک و روباتیک جایگزین اینها خواهند شد و خیلی بهتر عمل خواهند کرد. مثلا ما در یک سازمان به افراد زیادی نیاز نخواهیم داشت و کسانی هم که وجود خواهند داشت قطعا باید برای موقعیت های مهم و کلیدی سازمان باشند که برای حضور در این موقعیت ها هم باید متفاوت از سایرین باشند. در آینده میتونه پول به عنوان پشتوانه جامعه نباشدو تخصص و دانایی پشتوانه جامعه باشد. این یعنی فقط یه عده ی خاص که به لحاظ دانایی و تخصص خاص هستند میتوانند زنده بمانند و صاحبان دنیا خواهند بود و مردم عامی و کم سواد و حتی متوسط جامعه جایی برای درآمدزایی و کار براشون وجود نخواهد داشت. یعنی در آینده 50-100 سالی به جای 8میلیارد نفر ، جمعیت جهان باید به 800 میلیون نفر و شاید کمتر ، تقلیل یابد و یا اینکه فقط برای 800 میلیون نفر شرایط زندگی فراهم خواهد بود. داریم پس لرزه های این اتفاق مهم جهانی رو در امریکا و اروپا و در جنبش وال استریت میبینیم.و لی اصلا این داستان مورد بررسی قرار نمیگیره. الان اگه توجه کنید رشد جمعیتی در کشورهای پیشرفته عدد منفی رو به خودش اختصاص داده و این گویای این است که مردم جوامع پیشرفته بدون اینکه به این موضوع فکر کنند دارن این موضوع رو درک میکنن. این دقیقا شبیه این است که مردم جهان در یک اتومبیل با بالاترین امکانات نشستن و و داران یک مسیر پر پیشرفت رو طی میکنن ولی با گذشت زملن و بوجود آمدن پیشرفت جدید افرادی از این اتومبیل به بیرون انداخته میشن،یعنی هرچه پیشرفت رخ میده افراد بیشتری از درون این اتومبیل حذف میشن. داستان مهم و اتفاق فاجعه باری داره رخ میده. از محضر ارجمند حضرتعالی خواستارم که نظر خود را در مورد این موضوع بطور کامل بفرمائید.باسپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحث مفصل آن را باید در آثار فلاسفه‌ای مثل هایدگر دنبال کنید. ایشان می‌فرمایند: رشد جهان در فرهنگ مدرنیته ریاضی‌گونه است و کمیّت امکان ادامه‌ی تا بی‌نهایت را ندارد و لذا از یک مرزی موضوع برعکس می‌شود و جهان تحمل ادامه‌ی نگاه کمیت‌گرا را بر خود ندارد چون طبیعت بالذات تابع احکام ریاضی نیست. جهت بررسی بیشتر می‌توانید به کتاب «فلسفه در بحران» مقاله‌ی هایدگر و «گشایش راه تفکر» از دکتر داوری رجوع فرمایید. موفق باشید
1840
متن پرسش
سلام علیکم بنده دانشجوهستم.برای نشریه دانشگاه قراراست مطلبی بنویسم باعنوان توهم توطئه یاتوطئه توهم.نوشته ای ازاستادمصباح دراین مورد دیدم .همچنین بانظرات مخالف ایشان هم آشناییت پیداکردم.مشکلم این است که چگونه میتوان بازبان ساده این رابه قشردانشجوتزریق کرد؟لطفاراهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به نظرم اگر بتوانید از توطئه‌هایی که بعد از انقلاب دشمنان انقلاب انجام داده‌اند خوب نمونه بیاورید و روشن کنید حقیقتاً ذات غرب با انقلاب اسلامی در تضاد است و غرب نمی‌تواند توطئه نکند، معلوم می‌شود این هم که گفته می‌شود توطئه‌ای نیست بلکه توهم توطئه است یکی از توطئه‌های غرب است تا ما از دشمن اصلی خود غافل شویم و به جان همدیگر بیفتیم. موفق باشید
1784
متن پرسش
جناب آقای استاد طاهر زاده(دامت توفیقاته) سلام علیکم ضمن تسلیت ایام شهادت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها احتراما تقاضا دارم حقیر را نسبت به رویکرد مطالعاتی مدنظر راهنمایی فرمایید. موضوع مطالعاتی بنده "سکولاریسم اسلامی" است. و در این زمینه مباحث مختلفی را مطالعه کرده ام که عموما از منظر مبانی مدرنتیه این بحث را بررسی کرده اند. سوال اصلی در این تحقیق این است که مواجهه انقلاب اسلامی با سکولاریسم اسلامی چگونه است؟ چارچوب نظری مورد نظر نیز مباحث مطروحه حضرتعالی است در خصوص " سقیفه و خلافت به عنوان مفهومی که رودر روی امامت قرار گرفته و در جامعه گسترش می باد" پیش فرض این است که سکولاریسم یک راهبرد است برای پیاده شدن مبانی اومانیسم در جامعه. یعنی برای اجرای اومانیسم، مدرنیته دست به دامن سکولاریسم می شود. و با توجه به نفوذ مدرنیته در جوامع اسلامی این نوع مواجهه در زندگی مسلمانان نیز نفوذ کرده است. فرضیه نیز چنین است: سکولاریسم اسلامی اگر چه به لحاظ لغوی مفهومی است که در بستر محوریت عقلانیت مدرنتیه فهم می شود ولی چنین رویکردی در تاریخ اسلامی ریشه در سقیفه و جایگزینی مفهوم خلافت به جای امامت دارد. راه حل برخورد با آن نیز رجوع به امامت است. جسارتا از حضرتعالی چند خواهش و پرسش دارم 1) اصلا بررسی موضوع سکولاریسم اسلامی در این چار چوب نظری قابل طرح است؟ و آیا منتج به راه حل می شود؟ 2) برای استفاده بیشتر از مطالب حضرتعالی پیشنهاد مطالعه کدام مباحث و سرفصلها را میفرمایید؟ 3) راه حل ارائه شده باید ناظر بر مطالب کاربردی باشد لذا خواهشمند است حقیر را راهنمایی بفرمایید که چگونه از موضوع رجوع به امامت راه حلی کاربردی که در منظومه انقلاب اسلامی و شرایط فعلی قابل تعریف و اجرا باشد مطرح نمایم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- بر موضوع بسیار ارزشمندی انگشت گذاشته‌اید و حقیقتاً همین‌طور که می‌فرمایید فقط با رجوع به امامت و عقل قدسی ناشی از آن‌ها می‌توان از سکولاریسم پنهان در مناسبات جامعه‌ی اسلامی نجات یافت. 2- بنده در نوشته‌های خود دو کتاب را پیشنهاد می‌کنم یکی «خطر مادی‌شدن دین» و دیگری «امام و امامت در تکوین و تشریع». إن‌شاءالله با پیگیری این موضوع نکات حساسی را به نظام فکری و فرهنگی جامعه گوشزد می‌کنید تا بفهمند از کجاها داریم ضربه می‌خوریم. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!