بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: ازدواج ، خانواده ، تربیت فرزند

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18821
متن پرسش
سلام: ببخشید امسال عید که می خواهم به خانه اقوام بروم آنها چون می دانند بنده تازه طلبه شده ام هر کدام می خواهند یه متلکی بگویند چگونه با آنها برخورد کنم؟ می توانم جواب حرف هایشان را بدهم اما سکوت کنم و بخندم و یا نه سفت و محکم جوابشان را بدهم تا دیگر جرات بی احترامی به طلاب را نکنند. تا همین الان یه عالمه فحش شنیدیم کلا حالا که در این موضع هستم جواب متلک ها را بدهم یا نه و چگونه بدهم؟ ببخشید مزاحم شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاً جدالی به میان نیاورید با مهربانی بگویید دعا بفرمایید تا همه در خدمت قرآن و معارف اهل‌البیت«علیهم‌السلام» باشیم و بتوانیم به مردم خدمت کنیم. موفق باشید

18772
متن پرسش
جناب استاد سه سال پیش خواستگاری داشتم که بسیار به ایشان دلبسته شدم اما به خاطر برخی ضعف ها مجبور شدم از خدا بخواهم رابطه را قطع کنند. ایشان هم همین احساس را نسبت به بنده داشت. رابطه در کمال ناباوری برای اطرافیان ایشان بهم خورد. بنده دستاوردهای بسیار زیادی از این علاقه به دست آوردم اما نتوانستم این محبت را علی رغم تذکرات پی در پی در خواب و کشف فراموش کنم. زیاد استغفار و توسل می کنم. استاد سلوکی بنده فرمودند که در قطع این علاقه برای بنده شکست خورده اند. نظر حضرتعالی هم در مورد این شخصیت منفی بود. امام (ره) فرمودند هر وقت خیالات اذیتت کرد استغفار کن. چه کنم استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در مقابل آن خطورات که پیش می‌آید، مقاومت کنید، نه‌تنها از آن‌ها راحت می‌شوید بلکه به صورتی غیر قابل تصور توانایی‌هایی در خود نسبت به کنترل خیالات می‌یابید که باور نمی‌کردید. موفق باشید

18758
متن پرسش
سلام خدمت شما استاد عزيز: بنده میدونم شما وقتتون خیلی پره، و مشاوره نمیدید، و فقط در مورد معارف پاسخ میدید، ولی من به اندازه چند سوال به کمک شما نیاز دارم من همون موضوعه حوزه رو با شما مطرح كردم و قبلش هم درباره بودن يه طلبه حرف زدم كه ايشون از لحاظ معنوي به من كمك زيادي كردند اگر يادتون باشه (سلام خدمت استاد من دختري هجده ساله هستم كه با پسري طلبه آشنا شدم كه از لحاظ معنويات هم خيلييييي بالاتر از بنده بودن اون موقع اصلا هدف و آرزوي من پزشكي بود و اعتقادات خاصي نداشتم پوچ و بي هدف، ايشون اول بصورت مشاور بنده بودن يعني سوالات ديني خود را مي پرسيدم بعد كاري كردن كه به دين علاقه پيدا كنم به خدا به پيغمبر به خيليييييي مسائل اصلا من حجاب درستي هم نداشتم اصلا خدا برام محور نبود ولي بعد از صحبت ايشون خدا محور قرار گرفت خدا رو شناختم هدفه خودمو شناختم راه زندگيم عوض شد. بعد ايشون ميخواستن تشريف بيارن خواستگاري براي آشناي بهتر اما به دلايلي من گفتم بزاريد دوره دبيرستانم را پايان بپزيرم بعد تشريف بياوريد. بعد الان من تصميم گرفتم بيام حوزه، اخلاقم، بينشم، رفتارم، حجاااابم بشدت تغيير كرد. اصلا تو وادي قرار گرفتم كه بي نظيره اما ايشون كه واقعااااا طلبه بسيار خوبي هستن كم كم داشت يه رابطه مجازي ايجاد ميشد بعد ايشون استادشون فرمودند كه اين ريسمان شيطاني را ترك كنيد و ايشون گفت كه اين كار شيطان بوده اين طرز آشناي درست نيس اصلا علاقه بايد بعد عقد ايجاد بشه شيطان بطور ماهرانه اي ما رو گول زده و ...من حالم خيلي بد شد ايشون گفت بزاريد اين رابطه قطع بشه يعني بايد بشه چون هر ازدواجي كه بر اين مبنا باشه فايده اي نداره و نبايد با دروغ و كلك از اين حرفا باشه و اينقدر قشنگ براي من اين موضوعو شرح دادن كه من ديدم واقعا ازدواج از اين طريق فايده اي نداره بعد اين رابطه قطع شده تا تابستون كه ايشون بخوان بيان خواستگاري به نظر شما استاد همچين ازدواجي خوبه؟ ما ميدونيم بد شروع کرديم ولي به اشتباهممون پي برديم نظر شما چي هست؟ اگر از طريق شرعي و قانوني و بدون اطلاع بنده باشه خوبه؟ و اون رابطه اي كه ايجاد شده بود رو چطور جبران كنيم؟ توبه بايد بكنيم؟ چه عملي انجام بديم كه اون گناه از بين بره؟ اين سوال بنده بودش كه شما گفتيد اين راهي براي كسب ديانت بوده مگر مي شود خدا در ميان نبوده باشه و شما به نور بندگي منور شده باشيد بعد از هزاران مشكلي كه پشت سر گذاشتم تونستم خانوادمو راضي كنم برم حوزه فقط سوالاتي داشتم درباره آقاي طلبه اي كه زندگي بنده رو عوض كردن ايشون در شهر تهران ساكن هستند و بنده در اهواز، بنده به ايشون علاقه ي بسيار زيادي پيدا كردم بخاطر تفكر و بينش و أفكار زيباي كه داشتن چند تا سوال دارم ازتون: ١. آيا بخاطر ارتباط قبلي كه الان اون گونه نيست و قطع شده و فهميديم اون گونه ارتباط و آشناي اشتباهه و ما گول شيطان را خورديم و الان در صدد آنيم كه جبران كنيم بازم ازدواج اشتباهه؟ حتي ما به خداوند توكل كرديم و نتيجه كار م به او سپريم ٢. صحبت كردن در مورد هماهنگي ازدواج و جلو اوندن بطور خيلي سنگين و مختصر مشكلي دارد اگر دارد قطع كنيم؟ ٣. چطوري آنها پيش قدم بشوند؟ ٤. بگويند چگونه من را شناختن؟ اگر بگويند به من مشاوره مي دادن ديدگاه بدي نداره؟ البته ميدونم حرف مردم اهميت چنداني ندارم اما خب همان پدر و مادر هم مهمه و راهي به ما پيشنهاد كنيد كه بتونيم بدون كلك و دروغ كاري رو انجام بديم چون اصلا صلاح نميدونم خود بنده بخواهم زندگيمو اينطور شروع كنم و مي دانم خود خدا هم خوشش نمي آيد 5. اينكه شهر ديگه هستيم مشكلي دارد؟ از لحاظ شرعي مشكل ساز مي شود؟ ٦. ما همدیگه رو دوست داريم و اين دوري مخصوصا براي من سخت تره چون ايشون طلبه هستن و ايمان قوي تري دارن. فكر كنم برای ايشون راحت تر باشه ولي براي من سخته. اما دوست هم ندارم کاري خلاف رضاي خدا انجام بدم يعني نظر خدا هم خيلي براي من اهميت داره اگر بدونم خداوند هم راضي نيست نميتونم زندگيو شروع كنم. ٧. تقريبا هم اعتقادات نزديكي داريم چون تقريبا تمام اعتقادات من رو خود ايشون ساختن بهتر ميتونم حرفاشونو درك كنم و بفهمم و اگر با كس ديگري ازدواج كنم احساس مي كنم به مشكل بخورم بخاطر اينكه اون نفري كه بخوام ازدواج كنم اعتقادات خاص خودش را هم دارم منم اعتقاداتم بصورت ديگري شكل گرفته خودم احساس مي كنم زندگي موفق تري خواهم داشت با ايشون و تمام سختي هاي الان هم فقط بخاطر رضاي خدا دارم تحمل مي كنم و خداوند هم خيلي كمك كردن آرامش بم دادن كه قبلا نداشتم. استاد نظر شما براي من خيلي مهمه ما بر مبناي حرف شما ميخوايم تصميم بگيريم تو رو خدا ما رو راهنماي كنيد و بهترين مشاوري كه من مي شناسم كه ميتوند كمك كنه شما هستيد ببخشيد وقتتونو گرفتم و سرتون درد آوردم. ممنونم اگر كمك كنيد حرف شما آينده ما رو ميسازه بالاخره شما صلاح بهتر ميدونيد كيس هاي مختلفي. ديديد. من فكر مي كنم بتونم با ايشون به درجات بالاتري از معنويات برسم و به خدام نزديك تر بشم چون ايشون هم تفكرشون خيلي شبيه به شماس بازم ممنون كه وقت ميزاريد. به كمكمتون نياز دارم. يا علي شبتون خوش. لطفا اين سوال هم در سايتتون قرار ندهيد. ممنونم. هميشه دعا گوي شما هستم بخاطر خدمتي كه به ما جوان ها مي كنيد و وقت مي زاريد سوالامو پاسخ مي ديد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً به سؤال‌تان این‌طور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: (شخصی) نه؛ خیلی حساس نباشید بالاخره رابطه‌ای جهت پیداکردن راهِ دیانت بوده و مگر می‌شود خداوند در این رابطه، در میان نبوده باشد و شما به نورِ بندگی او منوّر شده باشید؟! موفق باشید

18753
متن پرسش
با سلام: مفهوم این حدیث که مرد خدای دوم زن هست یعنی چه؟ یعنی اگر زن توانست بنده بی چون و چرای مرد شود توانسته است بندگی خداوند را نیز کرده و یا درک کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه ما در روایت داریم این است که می‌فرمایند: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ» جهاد زن جهت قرب الی اللّه خوب‌شوهرداری‌کردن است و این امتیازی برای مرد نیست، بلکه راه گشوده‌ای است تا زنان در مسیر سلوک الی اللّه راهِ مناسب روح خودشان را داشته باشند. معنایِ «مرد، خدایِ دوم زن است» از این نوع روایات بر نمی‌آید. موفق باشید

18746
متن پرسش
در بعضي گروه هاي واسطه گري ازدواج در فضاي مجازي فرم مشخصات خانمها، شامل سن و وزن و قد و تحصيلات و مشخصات خانوادگي؛ گذاشته مي شه تا به آقايون معرفي شوند، نظر جنابعالي راجع به اين امر چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد چاره‌ای نیست. موفق باشید

18590
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و فرزانه حفظه الله: در شرح حدیث نورانیت جمله ای قریب به این مضمون فرمودید: «هر کس هنوز برای منافع خودش بیشتر جوش می زند تا دیگران اصلا در رحمت خدا وارد نشده است.» منظور حضرتعالی برایم روشن نشد. به طور طبیعی و بر اساس تکلیفی که خدا مشخص فرموده و حب ذات آدمی هرکس به فکر است خودش را نجات دهد و آنچه هم برای دیگران انجام می دهد بر اساس وظیفه و باز هم در نهایت برای خودش است. چنانچه امیرالمومنین علیه السلام در نامه خویش به امام مجتبی علیه السلام می فرماید: «... آن بود که تمام فکر و ذکرم معطوف به خودم باشد و لحظه ای چشم از خودم بر ندارم و به دیگری نسپارم فهمیدم بیش از آنکه مسئول مردمان باشم وظیفه دار خود هستم» حتی خداوند در سوره مبارکه حدید رهبانیتی که اهل کتاب برای خویش وضع کردند را تقبیح نمی فرماید. اگر هم منظور شما در مسایل دنیایی است به طور طبیعی در وهله اول هر کسی وظیفه دارد زندگی معمولی خویش و نفقه خوارانش راسامان دهد و این وظیفه واجبی است که خداوند بر عهده اش نهاده است و مسلما اول جوش می زند خود و خانواده اش را از دیگران بی نیاز کند و محتاج کسی نباشد تا بتواند در مرحله بعد اگر وسعش رسید در خدمت به ضعفا و فقرا تلاش کند از توضیحات شما کمال تشکر را دارم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر کسی بخواهد حقیقتاً به فکر خودش باشد باید بیشتر به فکر بقیه باشد تا شخصیتش گسترش یابد در آن حدّ که خداوند به پیامبرش می‌فرماید نزدیک است خود را از این‌که مردم ایمان نمی‌آورند، تلف کنی. آری! از آن جهت که مسئولیت خانواده به عهده‌ی انسان است وظیفه‌ی خاصی نسبت به آن‌ها در مقایسه با غیر دارد ولی این به معنای خودبینی و خودخواهی نیست، بلکه این مسئولیت‌پذیریِ انسان را می‌رساند. موفق باشید

18574
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ممنون که وقت می گذارید و سوال جواب می دهید. 1. وقت خود را صرف علم آموزی کنیم یا صرف ریاضت شرعی در صورتی که این شدت وجودی که در عبادت می دهند در علم شاید نباشد روی هم رفته کدام مهم تر است؟ 2. خودتان اهل سیر هستید و می دانید بعضی ها که اهل دل هستند حال شوخی کردن ندارند به راستی آیا شما حال شوخی دارید در حالی که قیامت و برزخ را در پیش داریم؟ اصلا شوخی یعنی چه؟ مثلاچه شوخی کنیم از کجا یاد بگیریم که نه حرف لغو باشد نه خنده دار نباشد فرض کنید شما میان اهل دنیا گیر افتاده اید و آنها هم شما را درک نمی کنند آیا می شود بی شوخی بود در حالی که اگر غیر از این بود از شما خسته می شوند با توجه به این که پیامبر عزیزمان (ص) فرمدند: اگر آنچه را می دیدم می دیدید زیاد گریه می کردید. 3. برادری دارم که در راه نیست و نماز را هم کامل نمی خواند و... با توجه به اینکه بنده باید او را جذب کنم در حالی که با توجه به حالاتی که دارم حال این را ندارم که با او همراهی کنم تا جذب شود آیا باید پا روی حالات معنوی گذاشت و با او هم دم شوم تا بلکه مقداری جذب شود و مقداری به راه بیاید در حالی که شرایط خانه مان خیلی مهیا نیست و با کسانی که خیلی خوب نیستند رابطه دارد و بیشتر تحت تاثیر آنها است تا بنده وظیفه بنده با این حالات و این برادر چیست؟ دعا بفرمائید. 3. با توجه به مقالات آقای شجاعی و سوال پنج صفحه 178 خویشن پنهان که این مطرح شده که اگر گناهی از انسان سر بزند ولو این که بعدا از آن توبه کند او را از رسیدن به مقاماتی که قبل از آن گناه می توانسته به آن مقامات برسد محروم می کند. آیا واقعا گناهی که مرتکب شدیم ولو توبه هم کنیم محرومیت می آورد؟ ببخشید اگر مزاحم بودم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شريعت الهى را حضور در سه بستر «فقه‏ اكبر» و «فقه اوسط» و «فقه اصغر» تعريف كرده‏ اند كه عبارت باشد از عقايد و اخلاق و احكام. لذا ما باید در هر سه وجهِ فوق خود را رشد دهیم 2- کار سختی است. اگر شرایط پیش آمد به طوری که انسان گرفتار اعمال لغوی نشود، نباید از مطایبه دریغ نمود 3- سعی کنید رفاقت‌تان را حفظ کنید 4- امیدوار به این سخن رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باشید که فرمودند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ‏ لَا ذَنْبَ لَه» توبه‏ كننده از گناه مثل آن است كه گناهى براى او نيست. موفق باشید‏

18581
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: غرض از نوشتن این پیام طرح سوال نیست. شکوه ای است که بجا و نا بجا بودنش برعهده انصاف و قضاوت شما است. من حدود ... است که زندگی مشترک خود را با همسرم آغاز کرده ام. عمده اختلاف ها و مسائل و مشکلات ما در برگزاری جشن عروسی ایجاد شد زود به زود عصبانی می شدم و چیزهایی می گفتم که در اختیار خودم نبود و این اختلاف ها را تشدید می کرد اگرچه پس از آن تمام تلاش خود را برای دلجویی از همسرم می کردم ولی آن لحظه از ذهنش بیرون نمی رفت. ولی عمده مشکل دونگاه بسیار متفاوت ما به عالم و به مسائل آن بود. و من الله توفیق
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد این مشکلات ربطی به چنین مسائلی ندارد. یک مشکل تاریخی است که زنان و مردان در این شرایط نسبت به تعریفی که از زندگی باید داشته باشند، دچار بحران شده است. لذا نه مثل گذشته می‌توانند به روش سنتی زندگی کنند و نه افراد مذهبی می‌توانند بی‌قید از آموزش‌ها و ارزش‌های دینی باشند. نیازمند یک نوع «خودآگاهی» هستیم که موضوعات را بالاتر از این‌ها ببیند و با عشق و علاقه‌ای که خداوند در جانِ دو همسر گذاشته است به همدیگر سخت‌گیری نکنند و همدیگر را درک کنند و راز آن که حضرت امام به زوج‌های جوان توصیه می‌کردند؛ «گذشت کنید» را، بیشتر مورد توجه قرار دهیم. هرکدام در گذشت‌کردن بهتر پیش‌قدم شوند، بیشتر در هنر زندگی‌کردن موفق خواهند شد. باید نگذاشت شیطان موضوعات فرعی دین را حتی برای ما عمده نماید. در حالی‌که قرآن می‌فرماید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً (31) /نساء». یعنی اگر از گناهان کبیره انسان فاصله گرفته باشد، خداوند از گناهان فرعی چشم‌پوشی می‌کند و برای چنین افرادی که گناهان کبیره مثل شرک و زنا نداشته باشند جایگاه ارزشمندی در نظر گرفته است. حال چرا ما باید در امور فرعی به هم سخت‌گیری کنیم و خود را گرفتار وسوسه‌های شیطان نماییم که امور فرعی را برای ما عمده می‌کند؟!! موفق باشید     

18554
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: آشنایان و همکاران چند سوال از من پرسیدند که من نمی توانم کاملا منطقی و با دلایل و برهان های قوی جوابشان را بدهم. چنانچه برایتان مقدور است لطفا در این زمینه بنده را راهنمایی فرمایید. اگر لازم باشد حاضرم کتب گوناگون را برای تحقیق در این مورد مطالعه کنم: 1. امر به معروف و نهی از منکر چه ضروریتی دارد؟ 2. چرا ما باید آیین اعراب را قبول کنیم در صورتی که خودمان زرتشت را داریم؟ 3. چرا خدا بعضی از مسایل را در قرآن کاملا صریح و مشخص بیان نکرده و راه را برای تاویل و تفسیرهای مختلف افراد باز گذاشته؟ 4. چرا خدا در قرآن مستقیما بیان کرده که زنها را کتک بزنید و این حرف دستمایه افراد مخالف شده که بگویند اسلام مخالف زن است و او را خوار کرده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. اسلام به عنوان راهي كه خدا جهت هدايت بشريت قرار داده به عهده دارد تا آن‌چه موجب هلاكت افراد و جوامع انساني مي‌شود را به آن‌ها متذكر شود و از اين جهت جايگاه امر به معروف و نهي از منكر، یک جایگاه عقلانی و انسانی است 2. بحث دین زرتشت برای ایران و دین اسلام برای اعراب در میان نیست. بحث آخرین دین خدا است که بعد از تحریف سایر ادیان، خداوند برای بشریت فرستاده است. آیا دین زرتشتی که امروز ما با آن روبه‌رو هستیم می‌تواند جوابگوی نیازهای انسان‌ها در این تاریخ باشد؟ و یا در حدّ  مطالب کلی متوقف است؟ 3. اتفاقاً قرآن به عنوان کتاب مبین همه‌ی مطالب خود را به صورت بسیار روشن بیان کرده است. منتها مانند هر سخن حکیمانه‌ای باید برای فهم آن، تدبر لازم را به‌کار گرفت 4. هرگز چنین نیست که خداوند به مردان اجازه‌ی زدن زنان را داده باشد. قرآن در آیه‌ی 34 سوره‌ی نساء می‌فرماید: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً» مردان به جهت استعداد خاصی که در مدیریت خانه به صورت کلی دارند و به جهت وظیفه‌ای که نسبت به اقتصاد خانواده خداوند به عهده‌شان گذاشته است، مدیریت خانواده را به عهده دارند و زنان صالح پیرو حق و حافظ اسرار انسان‌ها و خانواده به جهت رحمتی که حضرت حق در محافظت آن‌ها داشته است، در خانواده نقش‌آفرین‌اند. و برعکس اگر زنانی پیدا شدند که حریم خانواده را رعایت نمی‌کنند، ابتدا آن‌ها را با وعظ و نصیحت متوجه‌ی مسئولیت‌شان بگردانید و اگر اثر نکرد، حربه‌ی قهر را در میان آورید و چنان‌چه کار، به جاهای بدی کشید و خطر از بین‌رفتن نظام خانوادگی و نظام اجتماعی از طریق چنین زنانی پیش آمد، برای حفظ خانواده به جای آن‌که محکمه و دادگاه وارد شود خود مرد خانواده که مطلع است از آن‌چه گذشته است به حکم امر به معروف و نهی از منکر وارد شود و حدود الهی را، آن‌هم در حدّ زدن با چوب مسواک به طوری که هیچ کبودی پیش نیاید اجرا نماید. و این هیچ ربطی به حق مردم برای زدن زن را مجاز نمی‌نماید. حال اگر همین نوع خطاهایی که زن انجام می‌دهد و باید در محدوده‌ی خانواده تمام شود را، مرد انجام دهد او را به دادگاه اسلامی می‌سپارند و در این‌جا دادگاه با او روبه‌روست و دیگر بحث چوب مسواک و کبودنشدن نیست، بلکه شلاق است و حدّ و تعزیر. موفق باشید

 

18525
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم استاد گرامی: حقیقتا استاد بنده دندانپزشک هستم و همسرم هم کارمند دولت هستند. حدود ۵ سال است که ازدواج کرده ایم و ۱ سال است که به خانه ای که والدین همسرم تدارک دیده اند رفته ایم. این خانه در طبقه فوقانی والدین همسرم قرار دارد و حدود ۲۵ پله دارد. حقیر در دوران باراداری برای رفت و آمد از این پله ها واقعا اذیت می شدم.داین خانه واقعا خانه خوبی است (۲۵۰ متر زیر بنا) و بنده هم از جهت بودن با خانواده همسرم مشکلی ندارم. اما به خاطر وجود این پله ها و عدم وجود فضای سبز (که همسرم برایم گلدان خریده است حقیقتا) ایشان را مجبور می کنم تا منزلی دیگر بسازد که مستقل و همکف باشد و دارای فضای سبزی در حیاط منزلمان باشیم. ایشان در جوابم می گوید حیف وقت و عمرمان که صرف خانه سازی شود و البته هزینه اش را هم فعلا نداریم ولی جواب ایشان به خاطر هزینه ها نیست. بلکه به خاطر تلف شدن عمرشان است. منتها برداشت من این است که احساس تنبلی می کنند از اینکه وارد مسیر ساخت خانه شوند. حال بفرمایید بزرگوار آیا این فکر حقیر و این تصمیم بجاست؟ یا پاسخ همسرم؟ لطفا راهنماییمان بفرمایید چون واقعا حیاتی است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به تجربه‌ی بنده در جمع‌بندی برای سال‌های آتی، بودن فرزندتان در کنار پدر و مادربزرگ آن‌قدر برکت دارد که جبران آن نقیصه‌ها را بنماید. موفق باشید

18512
متن پرسش
سلام استاد عزیز:ان شاءلله که حالتان خوب باشد. مدتی ست در جامعه واژه ی «ازدواج سفید» به کار برده می شود که ترجمه ی تحت الفظی اصطلاحی انگلیسی است و در ایران به رابطه ی بین زن و مرد نامحرمی گفته می شود که بدون ایجاد پیوند زناشویی با یکدیگر زندگی می کنند و ارتباط زناشویی دارند. جدا از همه ی مسائل مربوط به این پدیده ی شوم، بحث بنده در مورد به کار بردن و رواج این واژه حتی در سخنرانی ها و محافل مذهبی ست. ما مسلمان هستیم و تا جایی که بنده اطلاع دارم روابط زناشویی در اسلام شیعی به سه صورت است: ۱. ازدواج دائم ۲. ازدواج موقت ۳. زنا ما شکل چهارمی به اسم ازدواج سفید نداریم. این عمل، زنا محسوب می شود. ازدواج نیست که بخواهد سیاه باشد یا سفید!!!! به نظر بنده به کار بردن این واژه برای عمل شرم آور زنا و فحشا، در عادی کردن این گناه نقش دارد. بنده اخیرا شنیده ام که افراد مذهبی هم شاید با تصور مودبانه تر بودن این واژه، از این کلمه استفاده می کنند. ولی واژه ی «ازدواج سفید» نه تنها زشتی و قبح این عمل را در کلام منتقل نمی کند، بلکه به کار بردن کلمه ی «ازدواج» برای این موارد، شکل عرفی و مقبول به این کار می دهد. قشری از جامعه در بیان و عمل، پدیده ی شرعی ازدواج موقت را اینقدر زننده و قبیح معرفی می کنند که گویا بدتر از زنا ست، بعد اسم زنای علنی رو می گذارند «ازدواج سفید»!!!!!!! مزاحم جنابعالی شدم تا نظرتان رو در مورد این واژه بدانم. شاید بنده گرفتار وسواس شده ام و زیادی سخت می گیرم. نمی دانم. خدا خیرتان دهد ان شاءلله. التماس دعا. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر شما موافقم مگر آن‌که این افراد که می‌خواهند بدون پذیرش بارِ حقوقی ازدواج، یا آزادشدن از مشکلات رسمی ازدواج با هم باشند؛ به حکم شرع صیغه‌ای بخوانند حال یا موقت و یا دائم که گرفتار گناه نشوند. شاید حال که شرایط طوری است که بعضی نمی‌توانند به طور رسمی ازدواج کنند اعم از دختر و پسر، افراد مذهبی توصیه کنند ازدواج سفید را به این شکل انجام دهند تا قبح زنا از بین نرود. موفق باشید

18269
متن پرسش
1. آیا می شود کسی که حلالش کردیم را نبخشیم؟ اگر آثار ظلم همچنان باقی باشه چطور؟ 2. آیا «بخشیدن» آدم ها، اعتباری است که وقتی به کسی گفتم بخشیدمت، واقعا بخشیده شود یا می توانم او را نبخشم در حالیکه هنوز قلبا او را نبخشیدم؟ 3. آیا بخشیده نشدن، از جانب یک نفر که بهش ظلم شده، می تواند برای همیشه انسان را از سلوک بازدارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه بیشتر تلاش کنید کینه‌ی طرف مقابل را از قلب‌تان بیرون کنید، بیشتر به صفت عفو منوّر می‌گردید. موفق باشید

18242
متن پرسش
با سلام و خسته نباشيد: سوالي داشتم در باب اينكه جايي خوندم نوشته شده بود معلولين كساني كه در بدن آنها آفت و نقصي باشد در روايت أمده از معامله با آنها نهي شده، چون درونشان ظلمت و كدورتي وجود دارد! من قراره با شخصي ازدواج كنم كه معلول است ولي برادرم اين روايت را آورده از كتاب و مي گويد به اين دليل صحيح نيست. من از شما راهنمايي مي خواهم براي اينكه اين روايت به اين معناست كه أفراد معلول نبايد ازدواج كنند!؟؟؟ يا يه راهي براي من بگذاريد چون من نمي توانم قلب اين آدم رو بخاطر اين شرايط بشكنم. شما بگوييد من با برادرم كه بخاطر اين روايت جوابش منفي است رو چطور قانع كنم؟ با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز نباید به ظاهر این روایات توجه کرد. عموماً جنبه‌ی تأویلی و باطنی دارند. انسان معلول، جسمش معلول است و اگر کسی به نیت کمک به او زندگی را با او شروع کند، برکات خاص خود را خواهد داشت. موفق باشید

18241
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: لطفا راجع به این سوال که چند وقتی است ذهن دختر 9 ساله ام را و (همینطور دوستانش در مدرسه) درگیر کرده است: پاسخی قابل فهم کودکانه یا منبعی برای مطالعه خودم بفرمایید: خدا از کی (چه زمانی) بوده است؟ خدا چطور بوجود آمده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی ان که هر دو بر روی سایت هست، روشن کنید که خداوند فوق زمان و مکان است و عین بودن و هستی است. پس بنابراین به‌وجودآمدنی برای او نیست که بحثِ چگونه به‌وجودآمدن برایش باشد، عینِ بودن است. موفق باشید

18178
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار خسته نباشید. بنده یه نوجون هستم و یه سری مشکلاتی دارم و واقعا نمیدونم چطوری باید حلشون کنم! اگر لطف کنید یه پاسخ جامع و ساده و با توضیحات کامل بهم بدید ممنون میشم! خانواده من افرادی هستن که نماز میخونن روزه میگیرن و عزاداری های ماه محرم هم میرن و در همین حد هستن! هر جه قدر من راجع ب خمس و زکات احادیث و امر به معروف و نهی از منکر و ... میگم اصلا اینا رو قبول ندارن. با ولایت فقیه مشکل دارن و از این جور ادمان. خودم دیگه کلافه شدم. منو مسخره میکنن چون به یه اصولی پایبندم و پافشاری دارم بر اونا. اصرار دارن ته من از بعضی عاقایدم دست بردارم و مثل خودشون دین رو خیلی ساده و سطحی بگیرم و کاری به کار کسی نداشته باشم و تمایلم به غرب باشه و در مجالس اهل بیت شرکت نکنم. هر بار که من بخوام برم هیات روضه و... والدینم ناراحت و عصبانی میشن و من مجبورم از تمام مومن ها عقب باشم و خودمو توی خونه خودمون و خونه مادربزرگ و پدر بزرگ زندانی کنم، نمیزاره با دوستام به هیات برم. اما میزاره باهاشون اخر هفته برم کافی شاپ و بازار و... میگه مجالس اهل بیت همش من در اورده و برای تقویت انقلاب و همش به نفع اونایی که از دین نون میخورن و تو بچه ای حالیت نیس! اما نمیدونه اون مجلس غیبت و چرت و پرت و لغو خودشون هست که گمراه کننده است و مجلس اهل بیت محل ارامشه! پدرم میگه فقط درس! در کنارش نماز هم بخون! امسال سال خوبیه بنده سال سوم تجربی هستم و امسال امتحانات نهایی کشوری با ماه رمضان مقارن شده! و جلوجلو مادرم میگه نمیخواد روزه بری! حاضرن امر خدا رو به خاطر یه چیز مسخره ای به اسم کنکور و نمره و... تعطیل کنن! اغلب اوقات میریم خونه پدر بزرگم و اونجا با من بحث (خصوصا سیاسی و راجب علما و احکام) میکنن و من مجبورم سکوت کنم و تا حالا فکر نکنم بیش از 30% متوجه انقلابی بودن من شده باشن و می ترسم که اینو اعلام کنم! و می ترسم حرفی بهشون بزنم! مثلا یه بار بحث کردیم اون هی تعریف کار های رضا شاه داد و گفت راه اهن آورد امنیت آورد و کشف حجاب کرد کار خوبی کرد! منم جواب داشتم اما حرف نزدم البته اولش یه جیزهایی گفتم ولی بعدش نه! و همون شب نماز شبم قضا شد! بعد از بحث ها روحیه معنویمو از دست میدم نمیدونم چرا و اینم یکی از دلیل هایی هست که سکوت می کنم و می ترسم اینجوری از اهل قعود بشم. دوست ندارن با پسر های مذهبی دوست باشم اما مشکلی با یه پسر مشروب خوری که دنبال دختر ها و پسر(!) های مردم هست دوست باشم. طرف دار علما و روحانی ها هستم اما هر وقت ابراز می کنم یا مثلا جملاتی رو ازشون میگم خیلی خوردم میکنن و میگم به قول معروف جمع کن بساطتو! واقعا نمیدونم دیگه باید چیکار کنم! بار ها به خودشون از سر شوخی یا طعنه گفتم لحظه شماری می کنم برای رفتن به دانشگاه تا که ازتون دور بشم و بتونم به همه چیزم برسم! نمیزاره نماز جمعه هم برم! میگم بابا واحبه میگه نه! خب خودشون اینا رو قبول ندارن من چی کنم! اگر سر خود رفتم نماز جمعه و برگشتم باهام بد اخلاق میشن و هزار تا حرف بارم میکنن. استاد یه راهنمایی بکنید لطفا و لطفا نگید باهاشون بساز و تحمل کن و مهربانی و.... اینا رو هم انجام بدم روی اونا اثر نداره و توجه کنید منم یه آدمم و دل دارم! جطوری میتونم ببینم تمام دوستام میرم با هم هیات و... و من باید شب جمعه تو گوشه اتاقم باشم و برای وضعیت خودم گریه کنم! واقعا خستم.... امیدوارم اول درکم کنید استاد بعد پاسخ بدید! شدیدا به کمکتون نیاز دارم. ممنون واقعا یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر جناب مولوی نفرمود: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». فعلاً جان تشنه‌ی خود را سیراب کن و ابداً مشغول اشکال و جواب با چنین افرادی نباش که موجب کدورت روح و قلب می‌شود. و مگر خداوند نفرمود: «ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون»  ایشان را واگذار تا در خوض و تفکرات بیهوده‌ی خود مشغول بازی باشند. خداوند از طریق دیگر برکاتی که به رفقایتان می‌رسد را به شما می‌رساند و نتیجه‌ی این نوع درگیرنشدن را با انسان‌های جاهل بعداً خواهید دید. موفق باشید

18133
متن پرسش
سلام استاد گرامی: با تشکر از راهنمایی های همیشگی شما که همواره چراغ راهم بوده است. استاد گرامی! یکی از دغدغه های امروز جوانانی چون من مسئله عشق است. نسلی که همواره از عشق به خدا و عاشقان خدا شنیده است ولی در وادی عمل در دام عشق زمینی افتاده است بی آن که به درستی بداند در مقابل این عشق چه باید بکند. چه بسیار جوانانی که در این وادی هولناک یا در دام گناه افتاده اند و یا با شکست به دامان افسردگی غلطیده اند. این وادی مخصوصا برای جوانان مذهبی بسیار چالش برانگیزتر است. با این وجود جای پرداختن به این موضوع را در مباحث شما خالی می بینم. لطفا مرا راهنمای کنید. اگر خودتان کتاب یا جزوه ای در این زمینه دارید یا از دیگران مطلب مفید و کاربردی سراغ دارید معرفی کنید. طریق عشق طریقی عجب خطرناک است / نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز متوجه‌ی این امر هستم و قبول دارم که نه می‌توان همه‌ی آن‌چه امروز در میان دختران و پسران هست را، عشق وارونه یعنی سکس نامید و نه از فضای سیطره‌ی مدرنیته می‌توان غافل بود که چگونه عشق را که ودیعه‌ی الهی است به سکس تبدیل کرده است و این زیباترین دریچه‌ی ارتباط با حقیقت را این‌چنین آلوده نموده، در آن حدّ که راهِ گشوده‌ی ارتباط با خدا را که در امثال دعای «مشلول» انسان را به حیرت می‌اندازد، از مقابل انسان خارج نموده. حال باید تلاش کرد تا با خودآگاهیِ لازم متوجه‌ی این امر گشت و با نظر به این نکته که گرفتار عشق وارونه نباید شد؛ پا در میان گذارد. شرح غزل شماره‌ی 24 حافظ با همه‌ی طول و تفصیل‌اش توجه به این امر بود تا نه از دوست‌داشتن‌ها محروم شویم و نه دوست‌داشتن‌ها را خاک‌آلوده و زمینی نماییم. کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» قصه‌ی دوست‌داشتن‌های آسمانی را با ما در میان می‌گذارد. موفق باشید

18112
متن پرسش
سلام علیکم: نظر حضرتعالی در باره آقای دکتر خسرو باقری چیست؟ با توجه به اینکه تنها نظریه ی کامل و علمی در حوزه تربیت اسلامی نظریه ایشان است و از اساتید دیگر و حوزه علمیه چیزی به عنوان نظریه و راهکار جامع در دسترس نداریم، آیا مبنا قراردادن نظریه ایشان و تلاش برای پیاده کردن آن را با توجه به انتقادات وارده به آن صحیح می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه ایشان با فرهنگ المیزانی به‌خوبی موضوعاتِ تعلیم و تربیت را طرح می‌کنند. موفق باشید

18077
متن پرسش
با عرض سلام: استاد ببخشید به صورت تئوری شنیدم که امامان معصوم و بزرگان تعلقی به عزیزان خود نداشتن مثلا بزرگی بودن که حتی کلاس درس و مجلس شادی رو به خاطر فوت بچه شون کنسل نکردن. از طرف دیگه میگن علاقه ی اونها (اهل بیت و بزرگان) به عزیزانشون بیشتر از علاقه ی ما به عزیزانمان است. استاد اینایی که گفتم فقط در حد چند جمله هست که شنیدم و تکرار کردم و متأسفانه معنی اش رو اصلا متوجه نمیشم. هم معنیش برام مبهمه و هم کاربردش. چون من دقیقا به همون اندازه که شوهرم رو دوست داشته باشم به همون اندازه هم بهش احساس وابستگی و تعلق می کنم. چه جوری میتونم هم زمان «عدم تعلق و دل نبستن» رو با «علاقه داشتن» جمع کنم؟ وقتی می خواهم تعلق نداشته باشم، علاقه ام به صفر میرسه و اگه بخوام علاقه داشته باشم، دل میبندم بهش که تعلق ایجاد میشه. استاد واقعا قلبم وسط زمین و هوا و معلق هست. نمیدونه دل ببنده یا دل نبنده. قلبم هی کش میاد وسط دل بستن و دل نبستن، وسط علاقه داشتن و علاقه نداشتن. یاد اون حرفاتون تو مباحث معاد افتادم که فرمودین فشار قبر و برزخ، کش اومدن نفس انسانه به خاطر تعلقاتش. من دقیقا هی قلبم کش میاد و جمع میشه عین یه فنر یا کش که هی باز و بسته کنن و باهاش بازی کنن. الآن واقعا نمیدونم تکلیفم با خودم چیه ممنون میشم منو به لحاظ «تئوری» و «عملی» روشنم کنید و معنی اون جملاتی که اول گفتم رو بفرمایین. منتظر راهنمایی شما هستم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی تعلقات خود را تصحیح کنیم و در نسبت با ایده‌ی متعالی خود به آن تعلقات بنگریم؛ در اوجِ محبت به آن‌ها متوجه هستیم که حجابِ نظر به افق متعالی ما نگردند. همسر انسان مثل همه‌ی آیات عالَم، منظرِ گشوده‌ی هستی است تا انسان تعلق خود را که در ذاتش نهفته است، بارور کند و شکل دهد. زیرا انسان نمی‌تواند بی‌تعلق باشد وگرنه گرفتار روحیه‌ی انتزاعی می‌شود که کویرِ بی‌لاله‌ای است و نمی‌تواند بت‌پرست باشد و از گشودگیِ حضور خدا در همه‌ی عالم محروم گردد و «توحید» یعنی همین که ببیند خداوند چگونه با مظاهر طبیعی خود با ما سخن می‌گوید و از این جهت، هم آن مظاهر دوست‌داشتنی‌اند و هم محبوب اصلی ما را در حجاب نمی‌برند. موفق باشید 

18035
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: ان شاءالله خداوند خیرتان دهد که سوالات را مستقیم پاسخ می دهید و وقت شریفتان را صرف می نمایید. بنده خانمی 33 ساله دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث و صاحب سه فرزند هستم . همسرم روحانی هستند و منبری و مشاور خانواده و استاد دانشگاه می باشند. بنده در حال حاضر کلاسهایم تمام شده و باید رساله ام را در منزل بنویسم. ولی متاسفانه به علت کارهای زیاد منزل و بچه ها فرصت بسیار کمی برای این کار دارم. سوالی که دایم ذهن من را به خود مشغول کرده این است که من که صبح تا شب در حال پخت و پز و شست و شو و کلا کارهای منزل هستم و وقتی برای درس و بحث یا عبادت و کسب معرفت الهی پیدا نمی کنم اگر در این حال بمیرم آیا عمرم را هدر نداده ام؟ البته می دانم که این کارها را می توان در راه الهی انجام داد. مثلا اینکه نیت کنم سرباز امام زمان (عج) تربیت می کنم. یا اینکه دارم کارهای منزل یک سرباز امام زمان عج (همسرم) را انجام می دهم. اما با این حال می گویم هیچ گاه ساعتی که انسان برای کسب علم می گذارد با ساعتی که مثلا برای شستن ظروف می گذارد یکی نیست و شخص اول بعد از مدتی عالم می شود و شخص دوم عامی می ماند. البته منظورم کسب معارف الهی است نه این درس و بحث های دانشگاهی و ...لطفا راهنماییم فرمایید. متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضای توحیدی خانه وقتی مادر خانه با نور ایثار بدرخشد، عین ارتباط با عالم وجود است و اگر در آن حال بمیرد، هیچ زنجیری به پای خود ندارد که مانع اُنس با حضرت محبوبِ بی‌کرانه‌ی خود شود. عمده آن است که مادران، این آزادی را در خود احساس کنند که چگونه در محفل توحیدی خانه حاضرند از همه‌ی عنوان‌های همراه با فخر دنیا بگذرند. موفق باشید

18029
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: بنده با خانواده هایی که استطاعت مالی خوبی دارند صحبت کردم که فرزند سوم و چهارم بیاورند خود آنها نیز موافقند ولی از چشم زخم هراس شدیدی دارند. برای بنده نیز چند مثال ذکر می کنند که فلانی باردار شد و چشم زخم خورد و بچه سقط شد. آیا این حقیقت دارد؟ اگر دارد راه پیشگیری از این چیست؟ و سوالی دیگر آیا خانواده ی پر جمعیت مشکل زا است؟ بنده یکسری مبانی فکری دارم مبتنی بر اینکه با مشکلاتش در کل سودمند است. نظر شما استاد بزرگوار در این مورد (خانواده پرجمعیت) چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هر فرزندی که به خانواده اضافه شود فرشتگانی را با خود می‌آورد که مدت‌ها در آن خانه می‌مانند و موجب برکت مادی و معنوی می‌شوند. چرا آن خانواده‌ها متوجه این امر نیستند؟! چشم‌زخم را با خواندن آیت الکرسی در هر روز رفع کنند. موفق باشید  

17982
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام خدمت استاد: بنده حقیر جنسیتم مذکر است اما این شبهات در ذهنم آمده است! احادیثی در حلیة المتقین در مورد زنان دیدم که برایم سوال به وجود آورد: مثلاً احادیثی که اجازه می دهد که مرد در مقابل کنیز دیگری با کنیز دیگری نزدیکی کند؟ اما در مورد زن آزاده نباید چنین کاری انجام دهد! ایا تبعیض مورد رضایت اسلام است؟ و احادیث دیگر از همین قبیل! همچنین احادیث دیگری در مورد حقوق زن نسبت به مرد که به نظر میاد زنان یک دهم حقوق برعکس را هم ندارند! یا احادیث طوری مشورت با زنان را مطرح می کند که گویی اینان انسان نیستند ... (شما در معرفت نفس می فرمودید فقط بدن زن و مرد دارد حقیقت ما جنس ندارد) پس چطور این احادیث این چنین برداشت می شود!؟ مطمئنا اسلام عیبی ندارد درک من و فهم من از احادیث کم است یا مشکل جای دیگری ست! متشکر می شوم اگر کمک کنید و یا منبع و کتابی معرفی کنید تا این شبهات برطرف شود. نمونه قسمتی از حلیة المتقین: در حديث صحيح از امام محمّد باقرعليه السلام منقول است: زنى آمد به خدمت حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم و گفت: يا رسول اللَّه صلى الله عليه وآله و سلم چيست حق شوهر بر زن؟ فرمود: لازم است كه اطاعت شوهر بكند و نافرمانى او نكند، و از خانه او بى رخصت او تصدق نكند، و روزه سنّت بى رخصت او ندارد و هر وقت اراده نزديكى او كند مضايقه نكند، اگرچه بر پشت پالان شتر باشد، و از خانه او بى رخصت او بدر نرود، و اگر بى رخصت بدر برود ملائكه آسمان و زمين و ملائكه غضب و ملائكه رحمت، همه او را لعنت كنند تا به خانه برگردد. گفت: يا رسول اللَّه! حقّ كى بر مرد از همه كس عظيم تر است؟ فرمود: حقّ پدر. گفت: حقّ كى بر زن از همه عظيم تر است؟ فرمود: حقّ شوهر. پرسيد: من به شوهر آن قدر حق ندارم كه او بر من دارد؟ فرمود: از صد تا يكى نه. آن زن گفت: قسم مى خورم به آن خدايى كه تو را به حقيقت فرستاده است، هرگز شوهر نكنم. در حديث ديگر فرمود: هيچ چيز بى رخصت او به كسى ندهد و اگر بدهد، گناهش براى زن است و ثوابش براى شوهر. و هيچ شب نخوابد كه شوهر از او خشمناك باشد. زن گفت: هر چند شوهر بر او ظلم كرده باشد؟ فرمود: بلى. حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر زنى كه شب به سر آورد و شوهر از او آزرده باشد، نمازش مقبول نباشد تا شوهر از او راضى باشد، و هر زنى كه بوى خوش براى غير شوهر بكند نمازش مقبول نيست تا آن بوى خوش را از خود بشُويد. و فرمود: سه كس هستند كه هيچ عمل ايشان به آسمان بالا نمى رود: غلام گريخته، زنى كه شوهرش از او راضى نباشد و كسى كه جامه خود را از روى تكبر، بلند آويخته باشد. امير المؤمنين عليه السلام وصيت فرمود به امام حسن عليه السلام: زينهار! مشورت با زنان مكن، رأى ايشان ضعيف و عزم ايشان سست است. و ايشان را پيوسته در پرده بدار و بيرون مفرست و تا توانى چنان كن كه به غير از تو مردى را نشناسند و به ايشان خدمتى به غير آنچه متعلق به خودشان دارد مگذار، كه اين از براى حال ايشان و خشنودى ايشان و حسن و جمال ايشان بهتر است. زيرا كه زن گل است خدمتكار نيست، و همچنين خودش را گرامى دار و سخنش را در حقّ ديگران قبول مكن و اختيار خود را بسيار به دست او مده. در حديث معتبر از حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم منقول است: زنان را در غرفه و بالاخانه جا مدهيد و نوشتن به ايشان مياموزيد و سوره يوسف را تعليم ايشان مكنيد و چرخ رشتن به ياد ايشان بدهيد و سوره نور را به ايشان تعليم كنيد. حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم نهى فرمود از آن كه زنان را بر زين سوار كنند. و فرمود: در نيكى اطاعت زنان مكنيد تا آن كه به طمع نيفتد در امر كردن به شما به بدى ها، به خدا پناه بريد از بَدان ايشان، و از نيكانشان در حذر باشيد. امام محمّد باقرعليه السلام فرمود: رازى به ايشان مگوييد و درباره خويشان شما آنچه گويند، اطاعت مكنيد. امير المؤمنين عليه السلام فرمود: مردى كه كارهاى او را زنى تدبير كند ملعون است. حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم چون اراده جنگ داشتند، با زنان خود مشورت مى كردند و آنچه ايشان مى گفتند خلاف آن مى كردند. حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: هركه اطاعت زن خود بكند خدا او را سرنگون در جهنّم اندازد. گفتند: يا رسول اللَّه! اين اطاعت كدام است؟ فرمود: از او رخصت بطلبد كه براى رفتن به حمام‌ها و عروسى‌ها و عيدها و عزاها برود و او را رخصت بدهد و جامه هاى نازك از او طلبد كه در بيرون بپوشد و شوهر براى او بگيرد. در حديث ديگر فرمود: مثل چنين، مثل استخوان كج پهلو است، اگر او را به حال خود مى گذارى منتفع مى شوى و اگر مى خواهى راست كنى مى شكند، پس صبر كن برناخوشى هاى ايشان. با عرض عذرخواهی به خاطر گرفتن وقت شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» تأکید شده است، مطابق آیات قرآن برای رسیدن به حیات طیبه هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست و هر دو استعداد رسیدن به عالی‌ترین کمالات را دارند و از این جهت است که باید این‌گونه روایات را مطابق وضع تاریخی و اشارات خاصی که مدّ نظر روایت بوده است معنا کرد و نه به صورت مطلق. بدین معنا که در بسیاری موارد، منظور از «نساء» و عدم مشورت با آن‌ها، شخصیت‌های شهوت‌زده و ترسو است نه مطلق زن به همان دلیل که ائمه«علیهم‌السلام» در نسبت با زنان کمال احترام و ارزش را داشته‌اند. موفق باشید

17925
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: دختری 20 ساله هستم و خواستگار طلبه ای دارم که طی جلساتی که با هم داشتیم، از نظر ایمان و اخلاق و همفکری بسیار به هم نزدیک بودیم، ولی ایشان می خواهند در آینده ملبّس شوند و برای من خیلی سخت است که ایشان در تمام مکان ها با لباس باشند و می خواهم ایشان در مکان هایی مثل حوزه علمیّه، مسجد، محل تحصیل و مکان هایی از این قبیل ملبس باشند ولی در مکان هایی که در شان این لباس نیست مثل مجالس مهمانی، بازدید عید، عروسی، پارک، هنگام خرید، و .... با لباس شخصی باشند. می خواستم ببینم آیا از نظر اخلاقی طلبه ای که این چنین باشد، رفتار قبیحی دارد؟ و با توجه به این که حدود یک ماه به این مسئله فکر کردم و نتوانستم برای خودم حل کنم، آیا اگر طرف مقابل من این موضوع را قبول نکردند و خواستند همیشه و همه جا با لباس روحانیت باشند، آیا درست است به خاطر این مسئله، این وصلت به هم بخورد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لباس روحانیت و حضور روحانی در هرجایی با نظر به فرهنگ و تاریخ اسلامی ما، موجب عزّت اسلام و عامل افتخار و غرور مؤمنین است. موضوع را به عهده‌ی خودشان بگذارید، خودشان می‌دانند چه موقع چه‌کار کنند، شما در این موارد شرط و خط و نشان نگذارید. موفق باشید

17756
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: ببخشید استاد خواستم راهنمایی ام کنید. حقیقتا بنده در دوره جوانی هستم. من در حدود 13 سالگی که زمانِ بلوغ و احساسات جنسی است، بر اثر عدم شناخت به خود ارضایی و استمنا و انجامِ تصورِِ فکرهای شهوانی و تحریک کننده، مبتلا به این گناهِ شنیع و زشت شدم. و پس از چند ماه که بر اثر حرف های معلم پروشی مدرسمون، فهمیدم که چیزی که من آن را انجام میدهم،فعلی گناه و بسیار زشت است و عوارض بدی دارد. بدین صورت بنده، دفعتا در همان وقت توبه کردم که دیگه این کارو نکردم و این عمل را متوقف کردم. و خواندنِ نماز و قرآن و گرایش به عرفان و معنویت و خواندنِ زندگی عرفا و ...خیلی در موفق شدنم در ترکِ این عمل، تاثیر داشت و شاید بگم که از اون وقت تا الان که بیش از چهار سال می گذرد تا کنون بیش از 5 بار، گمان نمی کنم آن عمل را انجام داده باشم. اما متاسفانه الان که در اوجِ نیازهای جنسی یعنی سن 17 ، 18 سالگی قرار دارم، دوباره آتش ِِ شهوتم زبانه کشیده و مرا اسیرِ خود کرده است و میل جنسی و و نیاز به ارضاء جنسی در من به حدی شدت یافته که تاب و توان را از من ربوده و سرگردان و بیچاره و سر در گم ام کرده. و متاسفانه و متاسفانه - ان شاءالله خداوند مرا ببخشد - در این چنده روزه که اوج ِِ زبانه کشیدنِ شهوت و نیاز های جنسی ام بود با مراجعه به اینترنت و عکس های تحریک کننده، در طول این 20 یا 30 روز گذشته، 3 بار دچار این عمل شده ام. و هربار هم توبه می کنم که دیگه به هیچ وجه سراغ این عمل نروم. اما متاسفانه چنان این شهوت و غریزه جنسی قوی است که بی اختیار مرا به دنبال خود می کشد و مرا همراهِ خودش در باتلاقِ کثافات و معاصی غرق می کند. حالا آقای طاهرزاده چنان تحتِ فشارهای جنسی قرار دارم که دیگر نمی دانم چه باید کنم. الان هم مدت اندکی است که از آخرین توبه ام می گذرد و خدا رو شکر که تا کنون دوباره سراغِ آن عمل نرفته ام. اما استاد می ترسم که دوباره به آن عمل کشیده شوم. آخه به هیچ وجه امکانِ ازدواج برایم مهیا نیست چون هم سن ام کمه و تازه سالِ دیگه میرم دانشگاه و همچنین به هیچ وجه روم نمیشه که به خانواده ام بگم که من زن می خواهم. آقای طاهرزاده گهگاهی که خیلی این حس بهم فشار می اورد، سراغِ احادیثِ اهلبیت (ع) می روم که در موردِِ مذمت شهوت و استمنا و ... صحبت کرده اند. و بدین طریق مقداری آرام می شوم، اما فایده و دوامِ زیادی ندارد و من دوباره به اون عمل دست می زنم. حالا سرگردان و متحیر شدم و نمی دانم چه کنم استاد. آخه از طرفی امسال کنکور دارم و می ترسم گه اگه جلوی این مساله گرفته نشود، با مشغولیت های فکری و روانی و جسمی که برام ایجاد میکنه، باعثِ عدم موفقیت من در کنکور شود. خلاصه دیگه نمیدونم چه باید کنم. آقای طاهرزاده خواهش می کنم که کمکم کنید که چه بکنم تا از این شهوت و از این معاصی و از این کثافات و لجن ها بیرون بیایم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاّ: سعی کنید خودتان با دست خودتان مسیر گرفتاریِ خودتان را فراهم نکنید و آن نگاه‌کردن به جنس مخالف است، حتی به صورت او نباید نگاه کرد چه رسد بخواهید به آن عکس‌های مستهجن نگاه کنید و صورت‌های قدرتمندی را به جان خود بیندازید. ثانیاً: اگر جلو خود را گرفتید و به آن عکس‌ها و فیلم‌ها نگاه نکردید، بعد از مدتی آن‌چنان قدرتِ  صورت‌های ذهنی آن‌ها در تحریک شما کم می‌شود که تصورش را هم نمی‌کردید که چنین عفتی در شما هست، در آن حد که گویا اصلاً زنی در عالم وجود ندارد که شما طالب ارتباط با او باشید. در این سن به این «عفت» فکر کنید که سخت به آن نیاز دارید. حتماً در جریان صحبتی که با علامه محمدتقی جعفری«رحمة‌اللّه‌علیه» شده، هستید که  از ایشان می پرسند چی شد كه به این كمالات رسیدید؟!

ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میكنن و اظهار می كنند كه هر چه دارند از كراماتی ست كه بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده: ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم که در جشن ها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری می‌گرفتیم. یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهراi اول شب نماز مغرب و عشا می‌خواندیم و یک شربتی می‌خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می‌دادیم. یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی، که نجف آبادی بود، معدن ذوق بود. او که می‌آمد مَنْ بِه اَلکفایه، قطعا به‌وجود می‌آمد جلسه دست او قرار می‌گرفت.

آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرماپزان می‌گوییم. نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می‌شد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه‌هایی بوجود آمده بود که عرب‌های بومی را اذیت می‌کرد ما ایرانی‌ها هم اصلا خواب و استراحت نداشتیم. آن‌سال آنقدر گرما زیاد بود که اصلا قابل تحمل نبود. نکته‌ی سوم این‌که حجره‌ی من رو به شرق بود. تقریبا هم مخروبه بود. من فروردین را در آن‌جا به‌طور طبیعی مطالعه می‌کردم و می‌خوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود. گرما واقعا کشنده بود، وقتی می‌خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور بر می دارم، در اقل وقت و سریع.

با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود، ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که کتابی هم نوشته به نام «شناسنامه‌ی خر» آمد. مدیر مدرسه‌مان، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود، به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمی‌گذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» زیباترین دختر روزگار. گفت : آقایان من درباره‌ی این عکس از شما سوالی می‌کنم؛ اگر شما را مخیر کنند بین این‌که با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید - از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد-  و هزار سال هم زندگی کنید. با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا این‌که جمال علی (علیه السلام) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید. کدام را انتخاب می‌کنید؟ سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی (علیه السلام) هم مستحبی.

گفت آقایان واقعیت را بگویید. جا نماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت: سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی‌ها؟

معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا «مدیر مدرسه» این‌طور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می‌افتاد. نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (علیه السلام) معروف است که فرموده‌اند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» ای حارث حمدانی هر کس بمیرد مرا ملاقات می کند. پس ما إن‌شاالله در موقعش جمال علی (علیه السلام) را ملاقات می‌کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده‌ی حضار) نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی (علیه السلام) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی‌دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت چنین حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره‌ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه‌ای که شیعه و سنی درباره امام علی (علیه السلام) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت: این آقا خود علی (علیه السلام) است. من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده بود دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی‌خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون به هم می‌خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت: آقا دیگر از این شوخی‌ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.

امید است که این نوع عفت‌ها و تقواها به جامعه‌ی ما برگردد تا جامعه‌ی اسلامی رهِ صدساله را یک‌شبه طی کند. موفق باشید.

17699
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض خسته نباشید و قبولی طاعات و عبادات استاد معظم و مسوولین سایت. جدیدا بحث درباره ترنس سکسوال ها که یک نوع انحراف و اختلال جنسی دارند به طور شفاف در جامعه مطرح می شود. حتی رسانه هایی مثل تی وی پلاس دست به ساخت مستندی در این باره زدند و حتی بعضی بازیگران و چهره های معروف در این موضوع فعالند. بیماری اینگونه تعریف می شود که فرد بیمار بدون اینکه بخواهد بدن و جسمش کاملا بدن مرد است کلی اشتباها روح زنانه در آن دمیده شده و بالعکس. یعنی جنسیت کاملا مردانه است ولی رفتار و خلقیات و حتی تمایلات جنسی کاملا زنانه است و بالعکس. مراکز پزشکی ای هم در این زمینه فعالند و با حدود یک سال دوره های روانشناسی ایشان را ترغیب به تغییر جنسیت می کنند تا روح و بدن یکسان شود. حتی در قانون معافیت پزشکی سربازی هم این نوع افراد دارای معافیت دایم هستند http://vazifeh.police.ir/?siteid=25&fkeyid=&siteid=25&pageid=1688 سوال بنده این است که آیا طبق قواعد معرفت النفس این قضیه ممکن است که روح زنانه اشتباها در کالبد مردانه قرار بگیرد یا خیر؟ نحوه برخورد با این افراد در اجتماع باید چگونه باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم بنده با مواردی این‌چنین روبه‌رو بوده‌ام. احتمالاً ممکن است موضوع از این قرار باشد که در جنین، اختلالی صورت گرفته است. به این شکل که روحِ طرف مثلاً زن بوده ولی از بعضی جهت، جنین بدنِ مرد را برای خود شکل داده و یا برعکس. و از این جهت پزشک می‌تواند آن اختلالی که روح در بدن خود ایجاد کرده است را درمان کند. موفق باشید

17705
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: استاد عزیزم کار به جایی رسیده که گناه کبیره در منزل مان است، خناسان در کنارمان، اصوات شیاطین ناخواسته در گوشمان، درآمدها اجبارا حرام و غفلت هست و غفلت و غفلت. حال چطور همسری انتخاب کنیم؟ خانمی که نداند این فضا تا چه حد خطرناک و وحشتناک است و بی عقلانه تنها در پی ارضای شهوات نفس اش باشد در این فضا حتما موجب سقوط مرد می شود و بالعکس. گاهی فکر می کنم اگر صبح، ظهر و شب در هر روز در روضه شرکت کنم باز دنیا مغلوبم می کند. نظر حضرتعالی چیست؟ ۱. چطور از این ورطه بگریزیم چون هر قدر تلاش برای مراقبت هم می شود باز یکدفعه اسیر فریب شیطان می شویم. ۲. اینکه چطور همسری برگزینیم که در این شرایط ما را آلوده به دنیا نکند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی آگاهی لازم نسبت به روزگار خود داشته باشیم به همان معنایی که در جواب سؤال 17702 عرض شد با آن آگاهی، انتخاب خود را انجام می‌دهیم 2- با نظر به خودآگاهی که نسبت به زمانه‌ی خود داریم، اگر از یک طرف غربْ همه‌جا را گرفته، در عین آن‌که در غروب خود قرار دارند، از طرفِ دیگر روحیه‌ی گرایش به معنویت در حال طلوع بیشتر است. می‌توانیم با همین نگاه، سراغ کسی برویم که بنا است با او ازدواج کنیم. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!