بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: ازدواج ، خانواده ، تربیت فرزند

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10301
متن پرسش
با عرض سلام و تشکر: استاد شما در پاسخ به سوال 9763 بیان نمودید که برخی از دختران تقدیرشان ازدواج نیست یا روحیه‌ی ازدواج‌ کردن را ندارند، منظور از تقدیر در این باره چیست؟ اگر دختری به دلایل موجه و عقلی یا به قول خودتان به خاطر عدم روحیه‌ی ازدواج به خواستگاران جواب منفی بدهد نشان از تقدیر وی دارد؟ به طور خلاصه استاد از کجا باید فهمید که تقدیر دختری ازدواج نیست با وجود این‌که دختران با سن بالا در جامعه وجود دارند که علی‌رغم میل درونی به ازدواج، دیگر امکان آن به آسانی برای آنان فراهم نمی‌باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن است که آنچه رزق انسان است برای انسان پیش می‌آید و نباید نسبت به آن حرص به خرج داد و در همین رابطه افراد باید نسبت به ازدواج کار را به خدا بسپارند و حرص و جوش نداشته باشند و در حدّ معقول اقدام بکنند، ولی راضی به تقدیری باشند که خداوند برای آن‌ها شکل می‌دهد تا از این طریق به سعادت حقیقی برسند. موفق باشید
10280
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و عرض خسته نباشید: بنده از دوران نوجوانی تا کنون که 29 سال دارم مبتلا به مشکل کم رویی شدید و کمبود اعتماد به نفس و ترس و استرس بوده ام. مثلا وقتی که می خواهم به یک محیط تازه بروم - مثلا به یک مهمانی یا جلسه خواستگاری - استرس شدیدی وجودم را فرا می گیرد تا حدی که گاهی معده ام به هم می ریزد. یا مثلا اگر با یک نفر یک مقدار کوچکی درگیری و برخورد پیدا کنم قلبم به شدت می تپد و بدنم یخ می کند. یا مثلا جرات اظهار نظر بر خلاف جمع را ندارم. البته چند وقتی است که سعی دارم این مشکلات را حل بکنم ولی پیشرفت چشمگیری نداشته ام و البته نا امید هم نیستم. اما مطلبی که می خواستم از شما بپرسم این است که چندی قبل در روایات پیرامون مساله جبن - ترس، که مبتلایش هستم - جستجو می کردم و در این زمینه روایات تکان دهنده ای دیدم که چند نمونه اش را در اینجا می آورم: عن امیرالمونین علیه السلام: فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ‏ وَ الْحِرْصَ غَرِیزَةٌ وَاحِدَةٌ یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّه‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: لَا یُؤْمِنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَ الْحَسَدُ وَ الْجُبْنُ‏ وَ لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَ لَا حَرِیصاً وَ لَا شَحِیحاً. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثَلَاثٌ إِذَا کُنَّ فِی الرَّجُلِ فَلَا تَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهُ فِی جَهَنَّمَ الْجَفَاءُ وَ الْجُبْنُ‏ وَ الْبُخْلُ وَ ثَلَاثٌ إِذَا کُنَّ فِی الْمَرْأَةِ فَلَا تَحَرَّجْ أَنْ تَقُولَ إِنَّهَا فِی جَهَنَّمَ الْبَذَاءُ وَ الْخُیَلَاءُ وَ الْفَجْرُ «مِنْ شَرِّ مَا أُعْطِیَ الْعَبْدُ شُحٌّ هَالِعٌ، أَوْ جُبْنٌ‏ خَالِعٌ». از طرف دیگر در شرح مرحوم ملاصدرا بر یکی از روایات کافی که حضرت علی علیه السلام می فرمایند: "قال امیر المؤمنین علیه السلام: العقل غطاء ستیر و الفضل جمال ظاهر، فاستر خلل خلقک بفضلک و قاتل هواک بعقلک تسلم لک المودة" مرحوم ملاصدرا در بخشی از شرح خود به این روایت اینگونه می فرمایند: ان من الاخلاق ما لا یمکن ازالته بالاصل و حسمه بالکلیة فى دار الدنیا لمخالطة الخلق بالفتح مع الخلق بالضم و نشوهما متمازجین، فیتعذر على الانسان المخلوق‏ ______________________________ (1) المحبة (الکافى). شرح أصول الکافی (صدرا)، ج‏1، ص: 399 على صفة الجبن‏ مثلا ان یصیر شجاعا مقداما فى الحروب، و کذا المجبول على صفة الغضب سیما اذا تأکدت فى نفسه بالنشو علیها مدة من العمر، فغایة سعیه فى المعالجة عن مثل هذه الامراض الباطنة هى ان یمنعها عن الظهور بمقتضاها و لا یمهلها لان تمضى افعالها، بخلاف ازالة الهوى و الکفر و الجحود للحق، فانها مقدورة لکل احد. حال از محضر شما چند سوال داشتم: 1- واقعا بنده که آدم ترسویی هستم بر اساس روایات مذکوره به خداوند سوءظن دارم یا بی ایمان هستم یا بدون تردید در جهنم هستم؟ حقیقتا من خیلی فکر کردم تا ریشه شکل گیری این ترس در وجودم را پیدا کنم و نتیجه ای که به آن رسیدم این است که به خاطر محیط خانه و فضای تربیتی و نحوه برخورد پدرم با من در کودکی و نوجوانی این حالت ترس و خودکم بینی در من پیدا شده است؟ 2- نظر شما در مورد بیانات مرحوم ملاصدرا چیست؟ الف- آنجا که می فرمایند بعضی از صفات امکان ریشه کنی اش در دنیا وجود ندارد؟ ب- منظور ایشان از المخلوق علی صفه الجبن چیست؟ آیا منظورشان این است که مادرزادی ترسو است یا مثل بنده در اثر تربیت بد ترسو شده است یا چیز دیگر؟ (و آیا واقعا این مطلب درست است که می گویند فلانی از بچگی نترس و بی کله بوده و فلانی ترسو و بی عرضه بوده است؟) ج- در هر صورت آیا این مطلب با روایات مذکور منافات ندارد؟ یعنی این فرد ذاتا به خداوند سوءظن دارد و یا لابد از این است که به جهنم برود؟ د- منظور از ایشان از اینکه می فرمایند: فغایة سعیه فى المعالجة عن مثل هذه الامراض الباطنة هى ان یمنعها عن الظهور بمقتضاها و لا یمهلها لان تمضى افعالها. چیست؟ یعنی کسی که ترسوست چگونه می تواند از ظهور ترسش جلوگیری کند؟ 3- از نظر شما راه حل درمان ترس و کم رویی و عدم اعتماد به نفس چیست؟ 4- بنده چند وقتی است که قصد ازدواج کرده ام و پیگیر آن هستم. به نظر شما با این وضعیتی که دارم می توانم یک خانواده را اداره کنم و بار مسئولیت زندگی را بر دوش بگیرم؟ یا صبر کنم وضعیتم بهتر بشود و بعد اقدام کنم؟ مثلا یکی از موارد که خواستگاری رفته بودم و جور نشد دختره از خجالتی بودن و عدم قاطعیتم ناراضی بود. خیلی ممنون
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر ترس از آن‌جا ناشی شود که گمان کنیم در عالم هیچ مدیریتی نیست و همه‌ی کارها در دست جبّاران است، این از بی‌ایمانی است، ولی یک‌وقت هست که وَهم بر عقل غالب است که با تقویت عقل قوه‌ی واهمه از حاکمیت می‌افتد، در این‌جا بحث قوت قوه‌ی واهمه است و به همین جهت گفته می‌شود با تدبّر در قرآن انسان از این نوع ترس آزاد می‌شود 2- در مقایسه بین روحیه‌هایی که از ابتدا نترس هستند نسبت به آن‌هایی که یک نحوه ترس و محافظه‌کاری در آن‌ها هست، باید گفت دومی‌ها باید سعی کنند ترس خود را اظهار نکنند تا آرام‌آرام آن ترس ضعیف شود و نقش تعیین‌کننده پیدا نکند و در این رابطه می‌فرماید این نوع روحیه‌ی محافظه‌کاری تا آخر در این افراد هست و اگر آن را بشناسند می‌پذیرند که لااقل به آن رسمیت نبخشند بلکه از آدم‌های شجاع پیروی کنند و این ترس غیر از آن ترسی است که گمان شود در عالم هیچ مدیریت الهی وجود ندارد و از سوء ظن نسبت به خدا حاصل می‌شود و انسان را جهنمی می‌کند 3- وقتی انسان مطابق وظیفه‌ی الهی عمل کند و به خداوند اعتماد کند از ترسی که مانع اقدام شود آزاد می‌گردد و بر همان اساس اقدام به خواستگاری می‌کنید و از همان ابتدا هم می‌گویید ببخشید که من کمی خجالتی هستم. موفق باشید
10283
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. 1- در فصل آخر حیات زمینی فرموده اید انسان موجودی است اخلاقی و در حد دانستن حقایق متوقف نمی شود و معرفت عقلی و قلبی با تاکید بر معرفت قلبی نظر داشته اید. چرا خیلی ها با داشتن معرفت عقلی بر بد بودن خیلی کارها در حد دانستن حقایق متوقف شده اند ولو سطح این معرفت بسیار پایین باشد؟ 2- من خیلی ها را دیده ام که با ظلم از همسرشان جدا شده اند و در زندگی جدیدشان هم موفق نشده اند علت این نیست که نور مودت و رحمت را خدا افاضه می کند و با ظلم به دیگری شایستگی گرفتن نور را از دست می دهند؟ 3- حضرتعالی فرموده اید اگر کسی دنبال نگاه حرام قبل از ازدواج باشد باعث پر رنگ شدن بعد لذت غریزه می شود و بعد از ازدواج دستخوش بازیهای خیال می گردد و اگردرست فهمیده باشم نور مودت و رحمت را نمی گیرد و گرفتار خلا می شود با این اوصاف خیلی ها باید مشکل پیدا کنند اینطور نیست؟ 4- چرا خیلی ها از ازدواج پشیمانند یا می گویند ازدواج آن چیزی نبود که ما فکر می کردیم؟ می تواندبه خاطر نبود نور مودت و رحمت باشد حالا به هر دلیل این نور را دریافت نکنند چه به خاطر تصورات غیر واقعی از زندگی مشترک یا دنیاخواهی یا ازدواج با معیارهای شیطانی و... در هر صورت این نور نیست، درست است حضرت استاد؟ 5- اینکه حضرت حق فرموده اند اگر با زنی به خاطر زیبایی یا ثروت ازدواج کنید شما را به همان واگذار می کنم یعنی همین ها را برایش عادی می کند و روحش از دریافت نور آرامش خدادادی محروم می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی عزم و قصدش آن باشد که تا قرب الهی جلو رود، به‌خوبی موانع آن سیر را می‌یابد و می‌بیند چگونه دستورات شرع مقدس در این سیر کارساز است و جایگاه دستوراتی که ما را از بعضی از اعمال نهی می‌کند را به‌خوبی می‌شناسد و همین‌طور که می‌فرمایند می‌فهمد چگونه نگاه به نامحرم از سر لذّت او را از سلوک محروم می‌کند و لذا ارزش استغفار را نیز می‌یابد که چگونه حضرت حق توّاب است و رویکرد بنده‌اش را از گناه به سوی عبودیت سامان می‌دهد. البته در مورد زیبایی همسر باید افراد در انتخاب همسر از ظاهر او خوششان بیاید و این غیر از آن است که تنها به خاطر زیبایی‌اش با او ازدواج کنند. موفق باشید
10261
متن پرسش
با سلام: من سوالات مربوط به زن و رسالت اجتماعی رو خواندم. یک جا اشاره کردید که اگر نیت ضرورت اجتماع باشد فرق دارد. من می خوام بدونم این نیت ضرورت چی می شه؟ من دانشجوی ارشد شیمی هستم. اینکه تدریس در دانشگاه یا آموزشگاه های بعضا مختلط بکنم به نیت اینکه از اطلاعاتم استفاده بکنم و خدمت بکنم یا حتی علاقه دارم که ادامه تحصیل بدم و استاد بشم اما در درستی این کار مانده ام تا اینکه بهتر همان نشستن در خانه و فعالیت های دیگر است. لازم به ذکر است که من مجرد هستم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد با حفظ شئون اسلامی در فعالیت‌های اجتماعی حاضر شوید. تنها آن‌جایی احتیاط کنید که احساس شود شئون اسلامی رعایت نمی‌شود. موفق باشید
10251
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: اینجانب یک دانشجو هستم و به لطف خدا از لحاظ عاطفی قوی هستم. در دوران مجردی دارای حالات روحی و معنوی خیلی خوبی بودم. هنگام نماز آنچنان در قلبم هیاهو و اشتیاق پیدا می شد که دوست داشتم همه جانم همین سجده و رکوع شود. دوست نداشتم سر از سجده بر دارم و فقط بخاطر اطاعت از حضرتش سر برمی داشتم. آنچنان محبت در قلبم شدت یافته بود و خلقش را دوست داشتم که اگر اجازه داشتم سر بر کف پایشان می گذاشتم و بوسه می زدم. هنگام دیدن طبیعت در دلم چنان حالتی پیدا م یشد که با دیدن یک گل، احساس می کردم از شدت محبت به حضرتش قلبم چنان گشته که از بیان آن عاجزم. فکر می کردم پس از ازدواج این حالات بهتر و بیشتر می شود و امید زیادی به آن داشتم. اما پس از ازدواج با اینکه به لطف خدا همسر مومن و بااخلاقی نصیبم شد این حالات کم کم از بین رفت. همیشه این دغدغه در ذهنم بود که مگر نه اینست که با ازدواج، انسان کامل می شود و غرایزش را به نحو مناسب جواب می دهد پس چرا این حالت ها از بین رفت. مگر عرفای ما پس از ازدواج حالات معنوی شان کم شد که ما چنین شدیم؟ هرازگاه نیز از دوستانی که با آنها ارتباط داشتم از حالات آنها می پرسیدم و آنها نیز همین طور بودند. سعی داشته و دارم اعمال مستحبی که در دوران مجردی داشتم را ادامه بدهم و همیشه بخودم می گفتم که ما مامور به وظیفه هستیم نه مامور به نتیجه، و امید به برگشت آن حالات و یا ایجاد حالات جدید داشتم. تا اینکه یک روز سوال شماره 911 از مجموعه پرسش و پاسخها را خواندم. جواب شما برایم جالب بود و آن را با چند نفر از دوستان مطرح کردم ولی هیچ قرینه ای برای تایید فرمایشات شما نیافتم. اگرچه خودم نیز این انتقال از دنیای مجردی به متاهلی را قبول دارم و می دانم هر عالمّی شرایط و ضوابط و حالات خود را دارد ولی نگاهی کوچک به حالات و زندگی عرفا چیز دیگری به ما نشان می داد که مغایر نظر حضرتعالی می باشد. با همه این ها یک روز سراغ یکی از علمای شهر که چشم خوبی در زمینه های عرفانی دارند رفتم و طرح موضوع کردم و ایشان جواب دادند که با ازدواج باید این حالات قوت یابد و این که این گونه شده ام به دلیل اینست که نظر قلبم به سوی ظواهر دنیا رفته که بایستی آن را از دل بیرون کنم تا حالاتم برگردد. و به هیچ وجه فرمایش شما را (إسرار بر داشتن آن نوع زندگی که قبل از ازدواج داشتید، نداشته باشید) قبول نکردند و فرمودند در سابق به کسانی که می خواستند وارد وادی معرفت شوند می گفتند که ازدواج کن. حال خواهشمندم توضیح داده و ارایه نظر فرمایید. در صورتی که در این زمینه کتابی سراغ دارید راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بیشتری ندارم. اگر سعی کنید با رجوع به معارف حقّه قلب را تربیت کنید، آنچه رفته و رفتنی هم بود چه ازدواج می‌کردید و چه نمی‌کردید، پس از مدتی به صورتی عمیق‌تر ظهور می‌کند. جایگاه عرفان نظری در این جاها است. موفق باشید
10239
متن پرسش
سلام عیلکم خدا قوت لطفاً در رابطه با مشاور خانوادگی اگر جایی را در اصفهان می شناسید بفرمایید. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشاوره‌ی انشاء (36260205) . موفق باشید
10229
متن پرسش
سلام: در کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل بیت (ع)» سه نوع عشق را معرفی کردید. عشق حیوانی که مربوط به عشق های خیابانی است و بیشتر جنبه شهوت جنسی دارد. عشق مجازی که مربوط به عشق به اهل بیت (ع) است. عشق حقیقی که فقط عشق به خداست. حال عشق به همسر در شرایط دینی و یا عشق به مومنین و پدر و مادر در کدام نوع دسته بندی قرار می گیرد؟؟ آیا می شود گفت که اینها مربوط به دسته عشق مجازی هستند ولی در درجه پایین. درجه اعلای عشق مجازی، عشق به اهل بیت (ع) است چون کامل ترین آینه نمایش حق تعالی هستند؟؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که این نوع محبت‌ها که فرمودید می‌تواند مسیر تعالی معنوی انسان شود می‌توان آن را در زمره‌ی عشق مجازی قرار داد. موفق باشید
10207
متن پرسش
سلام استاد: تعریف غیبت را می دانم در معراج السعاده هم خواندم. اما آنچه دلم را به درد آورده به شما می گویم: من در مورد شخصی که از هر نظر بد به سرم آورده تهمت، توهین، بی احترامی، موجب قطع رحم من با شخصی از ارحامم شده و...و...غیبت کردم. کوتاه می کنم. او را پیش خدایم بخشیده ام. در دلم هم خیلی سعی می کنم ببخشمش تا منجر به کینه نشه اگر چه گاهی می خواهم زار بزنم از دستش و برایم خیلی عزیز بوده... از ارحامم هم هست. سوالم اینه که: با کسانی که در موردش درد دل کردم و در واقع چیزایی که خودشون میدونستن گفتم. و حتی اگه من خوب هم در مورد این شخص بگم کسی باور نمیکنه...چون هر کسی دردی به دلش اومده ازین آدم...گفته های من در حد همون رفتاراییه که همه ازش سراغ دارن منهم به نیت خراب کردن نگفتم... هرچی بود تکرار مکررات بود. با این حال بسیار داغون میشم بعد از حرف زدن... ضمن اینکه اونی که بهش گفتم تحت تاثیر قرار نمیگیره و حتی راهنماییم میکنه وخودش همه چیزو میدونه.... من چه کنم با این گناهی که ریشه اش در ضربه شدیدی هست که از او خوردم و ضربه هایش هنوز هم ادامه دار ست و جاری است. راستی من شنیده ام یکی از راههای جبران غیبت اصلاح سخن راجع به غیبت شونده ست. اما من وقتی می خوام این کار رو کنم خیلیها دعوام میکنن و کاملا مشخصه دارم فیلم مییام. خیلی دعا می کنم که بر نفسم غلبه کنم و آنچه را گذشت می کنم دیگه فکرش رو نکنم اما زخم عمیقیه ... درد داره استاد بزرگوار... به خدا از پاره جگر ضربه خوردن درد داره... چه کنم که حرف راجع به این شخص نزنم ...؟ البته گفته باشم همه جا سکوت می کنم یا ازش تعریف می کنم ...این قضیه غیبت فقط مربوط به همان 2نفر محرم من هستند که تاثیری روشون نمیزاره حرفای من.. طولانی شد ببخشید...خیلی مساله مهمیه ...برای مسیرم مانعه...کمک بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال همان‌طور که خودتان می‌دانید باید ذهن خود را از او منصرف کنید تا راه‌های معنوی در مقابل شما گشوده شود زیرا فرموده اند: «در سینه‌ی پر کینه، اسرار نمی‌گنجد». موفق باشید.
10179
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: می خواستم اگر امکانش هست به من بگید اگر خواسته باشم در مورد نقش زن در نهج البلاغه مطالعه کنم باید روی چه کتابهایی کار کنم؟ مخصوصا خطبه 80 نهج البلاغه. و شما چه کتابهایی رو به من معرفی می کنید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده عرایضی در مورد خطبه‌ی 80 در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» در صفحه‌ی 219 و عرایضی در شرح نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه جلسه چهل و هفتم، تحت عنوان مشورت‏ با زنان‏ داشته‌ام. شاید کمک کند. موفق باشید
10163
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت حضرتعالی: بنده شدیدا مخالف استفاده از مبل در منزل هستم و آن را چیزی زائد و یکی از نمادهای زندگی غربی می دانم الا برای افرادی که از لحاظ پزشکی نیاز به آن دارند آن هم در حد صندلی راحتی. از طرفی خانمم اصرار زیادی به خرید آن دارد مخصویا این اواخر به شدت درخواست این امر را دارند و بنده مانده ام چه کنم چون دیدن مبل در خانه برای من خیلی سخت است. لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا می‌شود انسان باید از این نوع وسائل استفاده نکند. در توصیه‌ی حضرت رسول خدا(صلوات‌اللّه‌علیه) به امیرالمومنین(علیه‌السلام) هست که «یَا عَلِیُّ نَجَا الْمُخففّونَ‏ وَ هَلَکَ الْمُثْقِلُون‏» ای علی آن‌هایی که زندگی را ساده بگیرند نجات می‌یابند و آن‌هایی که زندگی را سنگین بار بگیرند هلاک می‌شوند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان کسی که می‌خواستند بالاترین خدمت را به علی‌(علیه‌السلام) بکنند تا بال‌های پروازش به سوی عالم معنا بسته نشود، چنین توصیه‌ای را فرمودند. به گفته‌ی بابا طاهر: «دلا راه تو پر خار و خَسَک بی ....... گذر گاه تو بر اوج فلک بی / گر از دستت برآید پوست از تن ...... بر آور تا که بارت کمتَرَک بی». موفق باشید
10114
متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: همسر بنده طلبه است و در زندگی دچار یک مشکل اعتقادی اخلاقی شده ام. می خواستم اگر امکان دارد زمانی را بفرمایید تا حضورا خدمت برسم و در این زمینه از جنابعالی مشورت بگیرم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بنده نتوانسته‌ام در تکالیفی که برای خود شکل داده‌ام فرصتی جهت این امور بگذارم. عزیزان دیگری هستند که در این موارد کمک می‌کنند. موفق باشید
10115
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: با توجه به اینکه رنگ مشکی در اسلام کراهت دارد چرا در جامعه خصوصا چادر خانمها به رنگ مشکی است؟ ظاهرا پارچه مشکی مربوط به چادر از ژاپن وارد می شود و سالیانه ارز زیادی از کشور خارج می کند. تا آن جا که من اطلاع دارم پیامبر (ص) از رنگهای سفید، سبز و زرد استفاده می کردند. در شهرستان ورزنه اصفهان گویا رنگ چادر خانمها سفید است. آیا این نیاز به فرهنگ سازی دارد یا شرایط فعلی به گونه ای است که باید از چادر مشکی استفاده شود؟ با تشکر و آرزوی توفیق الهی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به این حالت که از چادر مشکی استفاده می‌شود آن حالت کراهتی که لباس مشکی دارد پیش نیاورد، ولی بدین معنا نیست که روی موضوع فکر نشود امام صادق علیه السلام می فرمایند: پوشیدن لباس مشکی کراهت دارد مگر در سه چیز: کفش ، عمامه و کساء (به لباس بزرگ مثل عبا و چادر و امثال آن می گویند.) موفق باشید
10100
متن پرسش
سلام استاد: بیشتر از یک سال پیش در کلاس ده نکته، برهان، مهدویت و... حاج آقا حسینی شرکت کردم، خیلی عوض شدم، واقعا خدا رو و همیشه بودنش رو عمیقا باور داشتم و در رفتارم با دیگران متوجه تغییراتی عجیب بودم تا این که به اصرار خانواده مجبور شدم در یک کافینت مشغول به کار بشم. اوایل خیلی برام دردناک بود اینکه نمازمو نمیتونم اول وقت بخونم، مجبورم به نامحرم نگاه کنم و... هر چقدرم دعا کردم درست نشد تا اینکه با خودم کنار اومدم، می ترسم خیلی از رفتارا برام عادی بشه. میدونم حتما یه خیری تو کارم هست که خدا تا حالا اونجوری که میخوام جواب نداده. لطفا کمکم کنین راهم رو پیدا کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید به عنوان یک رسالت‌ نشان دهید چگونه می‌شود در چنین محیط‌هایی فضای معنوی را نیز حفظ کرد و با احترام به مراجعین متذکر برخورد انسانی به آن‌ها بشوید. موفق باشید
10105
متن پرسش
ازدواج مرد سنی با دختر شیعه حرام است یا نه؟ لطفا حکمش رو بگید و بیشتر توضیح بدید و دلیلشو بیان کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرام نیست ولی ائمه‌ی ما«علیهم‌السلام» فرموده‌اند می‌توانید از آن‌ها زن بگیرید یا دختر به آن‌ها بدهید. ولی بنده در امور فقهی تخصص ندارم بهتر است از مرجع تقلیدتان سؤال کنید. موفق باشید
10095
متن پرسش
سلام علیکم: عرض خدا قوت محضر استاد گرامی بنده مدتی دچار یک تعارض شده ام احساس می کنم تحصیل در دانشگاه برای یک زن که معتقد به روابط بین محرم و نامحرم هست مناسب نیست (با توجه به وضع موجود دانشگاه ها که گذشته از همکلاسی مرد استاد های مرد نیز این مسئله را رعایت نمی کنند) از طرفی هم احساس می کنم خود را درگیر تحصیل در دانشگاه کردن برای یک زن با وجود رسالت عظیم شوهر داری و فرزند آوری در خانواده مشکل زاست و جلوی رسیدگی به این امور را می گیرد. به نظر شما رسالت اصلی یک زن با توجه به نظم جدید دنیا و نزدیک شدن به ظهور حضرت حجت (عج) چیست ؟ افکار بنده را شما در مورد دانشگاه تایید می فرمایید؟ با توجه به اینکه بنده تصمیم به اشتغال به هیچ وجه ندارم، چون محیط ها را مناسب نمی بینم تنها محیط آموزشی دانشگاه فرهنگیان است که آن هم 8 سال تعهد خدمت می گیرد و بنده به هیچ وجه نمی توانم این تعهد را بپذیرم که 8 سال از خانواده ام بزنم!!!!! راه حلی پیش پای من بگذارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره هرکس نسبت به موقعیت خود و روحیه‌ای که دارد باید وظیفه‌ی خود را تعیین کند، با توجه به آنچه درباره‌ی خودتان می‌فرمایید چه نیاز است که علوم را از طریق دانشگاه دنبال کنید؟ در مورد رسالت زن در جواب‌هایی که قبلاً به سؤالات کاربران محترم داده‌ام، عرایضی شده است. به قسمت آرشیو سؤالات بخش «زن و خانواده» رجوع فرمایید. موفق باشید
10069
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: خدا قوت. استاد میشه راهنماییم کنید، چندین کتاب را بررسی کردم اما نتوانستم مراتب جزع را پیدا کنم، اغلب تعریف جزع و راه درمانش را گفته بودن، میشه کتبی معرفی کنید که به مراتب و ریشه جزع پرداخته باشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بحث در رابطه با مراتب جزع خیلی مبتلابه کسی نبوده تا بحث شود. زیرا جزع نسبت با موضوع مورد نظر و شخصیت جزع‌کننده متفاوت می‌شود. آری ریشه‌ی روحی جزع به جهت مقابله‌شدن با چیزی پیش می‌آید که انسان انتظار آن را نداشته باشد. موفق باشید
10055
متن پرسش
سلام استاد: سوالی داشتم درباره صله ارحام که خیلی فکر من رو مشغول کرده. اقوام همسرم به خاطر شرایط مالی متفاوتی که با ما دارند و از طرفی خودم مایل به ساده زیستی و برگزاری مهمانی ساده هستم. وقتی به منزل ما می آیند برخوردهایی دارند که برای من ناخوشایند است. مثلا از غذای ما نمی خورند، یا فرد دیگری هست که دائما زخم زبان می زند و با حرفهایش واقعا باعث آزار من می شود و با آنها قطع رابطه کرده ام. چرا که بعد از هر میهمانی واقعا ناراحت و آزرده می شوم ولی از طرفی نمی خواهم قطع رحم کنم. نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قطع رحم نکنید، خیلی ساده از کنار این مسائل بگذرید و از ساده‌زیستی خود دست برندارید، در عین حال مهمان را گرامی بدارید. موفق باشید
10042
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر: 1. من در جهیزیه ام وسایل و طلاهایی دارم که تنها جنبه تزینی دارند و من می توانم آنها را بفروشم و پولش را به نیازمند بدهم. از طرفی می گویم سرمایه ای برای آینده است. آیا این شیطان است که مرا فریب می دهد، به نظر شما چکار کنم؟ 2. بنده 8 ساعت عبادت که در فرمایشاتتان می فرمایید برایم جا نیفتاده ما که همه ی نمازها و...را جمع کنیم 3 ساعت هم نمی شود، آیامن تنبلم یا همین که به فکر خدا باشیم کافی است؟ لطفا توضیح بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خداوند می‌فرماید: « وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُورا» نه آنچنان از بخشش خودداری کن که هیچ خیری از تو به دیگران نرسد، و نه آنچنان ببخش که خودت بی‌سرمایه و بی‌چیز شوی. با مشورت با همسر و خانواده خوب است آنچه را نیاز ندارید نگه ندارید 2- هشت ساعت عبادت شامل صله‌ی رحم و مطالعه و دیدار دوستان هم می‌شود. موفق باشید
10026
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهر زاده عزیز: استاد عزیز برای بنده ابهام است که حضور زن را در اجتماع شما چگونه می بینید. بنده در مبحث اسراف مانع سلوک شما هم متوجه شدم که فرمودید ما نباید با زنی روبرو شویم که متعلق به صد سال پیش است با توجه به اینکه سخنان شما حکیمانه است خواستم نظرتان را کمی بازتر ارائه دهید چون بنده چیزی که از زنان امروز سراغ دارم چیزی جز جایگزینی زن به جای مرد نیست و واقعا متاسفم که چنان روحیه ای بر جامعه ما حاکم شده. استاد در شهرهای کوچک مغازه نیست که خانم فروشنده نباشد شاید بنده اشتباه می کنم و نظرم اشتباه است اما آیا این چیزی است که شان زن باشد در ادارات در همه اماکن، با ارتباط های عادی با نامحرم؟ خواهش می کنم نگاه بنده را تصحیح فرمایید. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» عرایضی داشته‌ام که چگونه در حال حاضر باید بتوانیم بین شأنیت عفیف‌ زن و حضور در جامعه را جمع کنیم، هرچند اگر ضرورتی نباشد بهترین مأمن برای زن در انجام رسالت او در خانه است. در هر صورت موضوع را موضوع حساسی بدانید که هنوز بعضی از قسمت‌هایش تعریف نشده. مثلاً همین فروشندگی خانم در مغازه‌ها متأسفانه تنها تعریفی که داریم تعریف غربی آن است. آیا می‌توان این نوع فعالیت را در عین حیات فعّال دینی یک فعالیت اجتماعی همراه با شأنیت زن در جامعه شکل داد؟ چرا نه؟ موفق باشید
10015
متن پرسش
سلام علیکم ما از برخی از رفقایمان گله داریم هر چه به آنها محبت می کنیم آنها لحاظ نمی کنند و گاهی دیده می شود اصلا از ما دوری می کنند چکار کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نیست در محبت‌کردن شرکت تعاونی باز کنید و در مقابل محبت به رفقا منتظر محبت باشید. شما ملکه و منش خود را محبت‌کردن قرار دهید بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی. موفق باشید
10002
متن پرسش
با عرض سلام بنده دختر سه ساله ای دارم که از خود استعداد و علاقه زیادی برای یادگیری نشان می دهد و من بخاطر روایاتی که داریم مبنی بر بازی کردن کودک در هفت سال اولیه مایل به آموزش دادن به او نیستم، او هم خودجوش و با پرسش های زیاد اقدام به یادگیری می نماید بطوری که مثلا خودش تفاوت کلمات را دریافته و آنها را بخش می کند و سعی می کند خواندن یاد بگیرد و تا حدودی هم موفق شده، در زمینه درک ریتم و موسیقی هم نبوغ خاصی نشان می دهد و توانایی نقاشی او هم نسبت به همسالان و حتی بزرگترهایش هم خیلی بالاتر است، آیا باید آموزش دوره ابتدایی را زود تر برایش شروع کنم یا این عطش او را با یادگیری قرآن یا زبان انگلیسی یا عربی پاسخ دهم یا همچنان بر بازی کردن صرف او اصرار کنم؟ یا ... ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از مواردی نیست که بنده در آن صاحب‌نظر باشم. موفق باشید
9976
متن پرسش
سلام استاد عزیز تر از جانم: متاسفانه من اعتراضی به شما دارم هرچند می دانم که به جا نیست اما دیگر تحمل ندارم و مجبورم این اعتراض را به عرضتان برسانم. متاسفانه یا خوشبختانه شما درباره ازدواج خانم ها پیشنهاد می دهید با مردی ازدواج کنن که حلال و حرام را رعایت کنن در ثانی مانع دینداری آنها نباشد و بقیه موارد اگر وجود نداشته یا کم باشد مهم نیست (مثل تحصیلات، مال و ...) خب ظاهر این امر برای خانم ها کارگشاست همین که مرد بتواند زندگی مستقلی را اداره کند و در زندگی بین زن و شوهر کلام حق ،انتخاب آنها باشد نیز حرف قشنگی است اینکه قرآن هم می فرماید از فقر نترسید و ازدواج کنید یک توکل خاص به مرد و زن برای تشکیل زندگی به آنها می دهد و اینکه در روایات آمده حتی ناچیزترین چیز زندگی خود را از خدا بخواهید هم عالی است. اما به گفته خود شما روایات نسبی هستند یعنی ممکن است برای یکی مصداق داشته باشد یا برای یکی نداشته باشد تا اینجای سخن مشکلی وجود ندارد اما حالا اجازه دهید شما را با یک زندگی آشنا کنم تا متوجه اعتراضم شوید وارد یک زندگی می شویم که طبق فرمایشات شما این ازدواج رخ داده خانم با مردی ازدواج می کند که از لحاظ خانواده همسطح هستند و مانع دینداری او نیست مرد در حد توانش حلال و حرام را رعایت می کند. اختلاف تحصیلات ملاک نیست چون آنچه مطرح می شود حقانیت است نه من و تویی یا هر که زورش بیشتر است یا مدرکش بیشتر است به نظر باید عالی باشد اما زندگی که توام با سختی های مالی است آیا این اشکال را بوجود نمی آورد که چرا استاد به خانم ها تذکر نمی دهد مردی که در ابتدای امر توان مالی متوسط دارد از عهده مخارج تا حدودی بر می آید ممکن است خداوند روزی او را بیکار کند؟ مرد می کوشد تا شغلی پیدا کند زن طبق کتاب زن آنگونه که باید باشد به خود اجازه نمی دهد وارد هر شغل و منصبی شود البته این خواسته مرد هم هست بنابراین تمام فشار مالی بر دوش مرد است زن و شوهر بیچاره فبل از آنکه وضعیت مالی به شکل قرمز در بیاید بر این شعار که قدیمی ها می گفتند خداوند پول خانه و ازدواج را جور می کند با اندک پس اندازی که داشتن تصمیم می گیرند خانه پیش فروشی را بخرن حالا وضعیت قرمز است، مرد بیکار با 700 هزار تومان قسط ماهیانه روبرو شده (قبل از بیکاری توان پرداخت وجود داشته) و با خرج روزانه زندگی که دیگر از عهده آن بر نمی آید و با کلی قرض هم روبرو شده است. خب مهم این است که از گرسنگی نمی میرند چون مرد تمام تلاشش این است که غذای روزانه را فراهم کند زن در افسوس اینکه چرا به این وصلت تن داده، چون هیچگاه به این قضیه فکر نکرده بودکسی که امنیت شغلی ندارد ممکن است روزی بیکار شود، قطعا درکشور ما در وضعیت کنونی کسی از گرسنگی نمی میرد پس بحث شکم وجود ندارد، زن و شوهر اهل ریخت و پاش هم نبودن که بگویم قناعت اگر داشتن موفق بودن خلاصه نه سخن خدا صحت پیدا می کند و نه روایات و نه حرف شما که خداوند در شرایط سخت یاریگر است. شاید پیش خود بگویید اگر انفاق در زندگی شما بود یا خمس می دادید این طور نمی شد در حالیکه جایی برای این سخن ها نیست شاید بگویید باید حرکت کرد تا خدا برکت داد بازهم اینطور نیست مرد برای اینکه خجالت زده زن و بچه نشه به کثیف ترین شغل هم رو آورده (جمع کردن ضایعات و فروش آنها) چه برسد به دست فروشی، حالا زن کم کم راضی می شود همسرش برای کار به تهران برود هرچند مرد فکر می کند از چاله به چاه افتادن است. حرف اصلی من اینجاست استاد شما را قسم می دهم از این به بعد مسئله مالی را گوشزد کنید، نه اینکه همه منتظر آدم ثروتمند باشند، نه اصلا، بلکه برای انتخاب یک هوشیاری وجود داشته باشد که اگر مشکلاتی سر راه ایجاد شد توان هضم آن را داشته باشند. آگاهانه انتخاب کرده باشند. استاد زنی که تحمل فقر مالی را ندارد چطور می تواند به زندگیش دلخوش باشد چون به تنها چیزی که فکر می کند طلاق است. همه آدمها از لحاظ اعتقادی پدر حد شما و درک شما نیستند. یک جک با مزه وجود دارد و می گویند دختر ها از خدا یک شوهر می خواهند و از شوهر تمام آرزو هایشان را. که این واقعا مصداق دختران امروزی است مسئله مالی کم اهمیت نیست (برای همین است که در جامعه کنونی مردان به سراغ زنان شاغل برای ازدواج می روند، مردی که حداقل حقوق را دارد نمی تواند از پس زندگی بر بیاید) مردی که مقروض است مردی که تمام تلاشش را می کند و دری باز نمی شود را نمی توان با چیزی دلخوش کرد، پس خواهشا در کنار آن موارد به خانمها یاد دهید وقتی وارد سرنوشت یک مرد می شوند زندگی مشترک را به بازی نگیرند. ممکن است فقیر هم بشوند اگر قرار است به خاطر فقر مالی شوهرشان طلاق بگیرند به قول خودشان فقر غیر قابل تحمل، پس از همان ابتدا عرف خانواده شان را در نظر بگیرند و به اینجور وصلت ها تن ندهند چه بسا مجرد ماندن در خانه پدری به مراتب بهتر از اینگونه ازدواج هاست. زنی که به قول خودش بدون افکار شما زندگیش را نمی گذراند و انتخاب نمی کند توان این امتحان الهی را ندارد البته ممکن است امتحان الهی نباشد اما واقعا سرانجام چنین زندگی هایی چیست؟ نداشتن امنیت شغلی چیزی است که به زنان جامعه گوشزد نمی شود، البته موارد دیگری هم هست که از مباحث ازدواج شما سوء برداشت شده است مثل این موارد که خانم دکتری را می شناسم که با طرز تفکر شما با یک بنا ازدواج کرده است، درسته مشکل مالی وجود نداشته اما اختلاف طبقاتی منشا طلاق آنها شده است، یا فرد دیگری که اننتخابش با فرمایشات شما سازگار بوده اما اگر از لحاظ فکری با همسرش مشکلی ندارد با خانواده شوهرش به خاطر خیلی از مسائل مشکلات عمده دارد. خواهشا فقط پیشنهاد ندهید یک مرد حرام و حلال را رعایت کند و مانع دینداری زن نباشد این شعار برای زنان امروزی کمی تا قسمتی زیادی هم هست. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ما امروز در شرایطی قرار داریم که از یک طرف در افق جامعه‌ی خود نظر به زندگی دینی و با رویکرد تمدن اسلامی داریم و از طرف دیگر روح فرهنگ غربی تعریف دیگری از زندگی را در مقابل ما قرار داده و بحران خانواده حاصل چنین شرایطی است، حال چه آن خانواده مشکل مالی نداشته باشد و چه به جهت نوع رؤیاهایی که زمانه بر آن‌ها تحمیل کرده، گرفتار مشکل مالی شده باشند. از طرفی به هرحال تعداد خانم‌های آماده‌ی ازدواج نسبت به مردان آماده‌ی ازدواج بیشتر است و بالاخره آن آقایی که در آمدِ مُکفی ندارد اگر از ترس مشکلات اقتصادی تن به ازدواج ندهد، عملاً بر تعداد خانم‌های مجرد افزوده می‌شود و به همین جهت باید چاره‌ی کار را در همین راه‌هایی که اسلام می‌گوید جستجو کرد مبنی بر آن‌که اگر مرد از ترس فقر ازدواج نکند به خدا سوء ظن پیدا کرده، و در دل این راه‌کار، مشکلات را حل کند، نه آن‌که از ترس فقر از ازدواج فرار نماید. موفق باشید
9978
متن پرسش
سلام استاد: من خیلی سعی در غیبت‌نکردن دارم. اما گاهی فقط با همسرم حرف می‌زنم و افکار و قضاوت‌هایم را روی کسانی که به شدت ناراحتم کرده‌اند، میگم آرام‌تر میشم و بیشتر اوقات او کمکم می‌کند چون مؤمن است. آیا پیش همسرم هم که هردو یک تن به‌شمار می‌رویم غیبت محسوب می شود؟ مطمئنم اگر به او هم نگم دق می‌کنم. می‌دونم این مجوز غیبت نیست. اما گاهی که خیلی دلم می‌گیره با ناراحتی از آن‌ها که اذیتم کردند حرف می‌زنم. آیا من مجازات غیبت‌کردن را می‌کشم؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید طوری به موضوعات نگاه کرد و طوری خود را وارسته از موضوعات سطحی نمود که نیاز به غیبت پیدا نکنیم تا در اثر غیبت از رحمت الهی محروم گردیم. موفق باشید
9979
متن پرسش
سلام استاد گرامی: جریانی از امام صادق (ع) خواندم که نصرانی که مسلمان شده بود از ایشان می پرسد آیا با خانواده ام معاشرت کنم؟ یا هم غذا شوم؟ ایشان می فرماید آیا گوشت خوک مصرف می کنند؟ نصرانی می گویدخیر. امام می فرماید اشکال ندارد. سوال:با ارحام خودکه می دانم گاهی ممکن است چیز حرامی یا همین کالباس خوک استفاده می کنند یا گوشت کوسه که فلس ندارد، باید معاشرت کنم؟ وقتی می گوییم حرام است میگن اینها را ازخودشان درآورده اند!!! مسلمان هستند نماز هم می خوانند. خسته شدم بخدا از صله ارحام به این شکل. و شما هم به استناد به آیات و روایات تاکید بر صله رحم و ایفای حقوق اینها دارید. چه کنم؟ من فکر می کنم مفهوم مخالف فرمایش امام صادق (ع) این بوده اگر خوک می خورند پس معاشرت نکن... بنده از کجا بدانم دستی که به آن گوشت گرفته شده، حتی اگر غذای دیگری برای من پخته باشد دستش را شسته یا نه وقتی اعتقاد به نجس بودنش ندارد. اکتفا به اصل براعت کنم؟ اگر هم یک جا غذا نخورم بدشان می آید و ناراحتی ایجاد می شود. ماهواره هم روشن... این صله ارحام است؟!!!!!!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مسئله را باید از مرجع تقلید خود سؤال کنید ولی رویهم‌رفته فقها می‌فرمایند وقتی طرف مسلمان است، حرکات او را باید حمل بر برائت بکنید. موفق باشید
9983
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: من در خانواده‌ای بزرگ شدم که خودکم‌بین هستیم و خودمان را از بقیه پایین‌تر می‌بینیم و درنتیجه با این خودکم‌بینی که سبب حقارت نفس می‌شود، دچار تکبر می‌شویم. شاید نسبت به بقیه از خیلی جهات در واقع بالاتر و بهتر باشیم، اما همین‌که در جمع قرار می‌گیریم احساس کوچکی می‌کنیم. برای رفع این حقارت و خودکم‌بینی نفس چه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ملاک را تقوا قرار دهید به‌کلّی از همه‌ی این مشکلات آزاد می‌شوید. به اندازه‌ی تقوایتان به خود امید وارید و بقیه را نیز به اندازه‌ی تقوایشان بزرگ می‌دارید. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!