بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: آداب معاشرت زن و مرد

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
3341
متن پرسش
شوهرم گوشه گیری می کنه از سر کار که میاد می گه حرف نزن می خوام بخوابم بعد می گه حرف نزن می خوام درس بخونم بعد میگه حرف نزن می خوام مجله ی شهدا را بنویسم و بعد می گه حرف نزن می خوام بخوابم چه کنم ایا ما دچار طلاق عاطفی شدیم جه باید بکنم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شوهرتان اشتباه می‌کند و اگر با همسر خود درست برخورد نکند و از لذائذ خدادادی بهره نبرد شوق عبادت نیز در او کم می‌شود. بنده در کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» قسمت «ازدواج؛ تولدی دیگر» عرایضی داشته‌ام با هم آن قسمت را بخوانید
3283
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت حضور استاد وارسته در مورد مساله ناقص العقل بودن زن از حضورتان سوالی داشتم و همچنین مشورت با زنان ایا این دو مورد در مورد تمام زنان عمومیت دارد و ایا زن با توجه به این دو مورد در زندگی مشترک نباید در هیچ موردی نظر بدهد و نباید هیچ موضوعی را با او در میان گذاشت و یا نظر او را در هیچ موردی نباید جویا شد البته با توجه به اینکه مدیریت با مرد است و او جایگاه قوام را در زندگی دارد مسلم است مسایل اقتصادی مرتبط با جایگاه اوست اما بنده با طرح این سوال در حقیقت به دنبال جایگاه زن در زندگی و دانستن ان هستم که ایا این به عنوان یک توقع در زندگی از جانب زن که در جریان امور قرار بگیرد توقعی به دور از سیر تکاملی اوست خواهشمند پاسخ از حضورتان هستم و پیشاپیش از وقتی که در اختیار بنده حقیر گذاشتید کمال تشکر رادارم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحمدالله این موضوع را در کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» خدمت عزیزان عرضه داشته‌ام تا معلوم شود هرگز نمی‌توان هیچ کمالی را برای مرد فرض کرد که زن از آن محروم باشد بلکه تنها تفاوت در حوزه‌ی مسئولیت‌هاست. آن کتاب را مطالعه فرمایید انشاءالله به‌خوبی جواب خود را می‌گیرید. موفق باشید.
3223
متن پرسش
سلام استاد عزیزتر از جانم:‌چند سالی است که کاروان پیاده زایرن کربلای معلا با حضور 40نفر از مشهد مقدس راه میافتند و نزدیک دوماه در راه هستند. عده ای این شبهه را وارد می کنندکه این افراد متاهل هستند و طی این مدت همسرانشون معذب هستند واین سزاوار نیست که مردی زنش در خانه معذب باشد و شاید به گناه هم بیفتد و در عوض پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود. خواستن بینیم نظر حضرتعالی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم کار متعادلی نیست مگر برای سفر واجب، مثل حج تمتع. موفق باشید
3172
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استادعزیز قبلا از این اینکه وقتتون رو میگیرم حلالیت می طلبم چند سالیست ازدواج کردم اما به دلایل شرایط کاری در غربت زندگی میکنیم مشکل اینه که همسر من به شدت از تنهایی فراریست یعنی به هیچ عنوان تحمل تنهایی رو نداره.به طوری که این قضیه80%مشکلات ما در طول این مدت بوده من در خانه احساس یک زندانی رو دارم و خانمم زندان بان منه. شما فکر کنید اگر صبحها که من میرم سر کاراگر نخوابه شاید دیوونه بشه من میرم تو اتاق مثلا کتابی بخونم بساتشو میاره تو اتاق یا این اینکه میخواد به هر نحوی منو از کتاب خوندن بندازه واسه کلاس اومدنمون اگر خودش نتونه بیاد به بهانه های بیخود از رفتن من جلوگیری میکنه وقتی میریم شهرستانمون من باید اگر ایشون خونه باباشه من هم حتما باشم حتی اگر بودن من فایده ای نداشته باشه می خوام برم بانک میگه منم میام شما از این مجمل بخوانید کل ماجرا را.استاد شاید شما اگردر این شرایط گیر میکردید نمیتوانستید کلاسهایتان رو اداره کنید.شاید انهایی که این سوال رو میخوانند بگن چقدر زن زلیل ولی دیگه خسته شدم از دعواهایی که بر سراین قضیه داشتم.راستش را بخواهید من هم هیچ وقت صبور نبودم و تقریبا همیشه این وضع را تحمل نکردم ودعواهای اساسی راه میافتاد که نه تنها فایده ای نداشته بلکه غیر از خشم و غضب وگریه و دادوبیداد ومریضی هیچ نداشته.در ضمن گوش زد کنم که برداشت نشه که خانمم به من شک داره از این بابت یقین دارم .حال من باید چکار کنم خیلی سعی میکنم صبور باشم اما اخرش ناراحتیم در گفتارم یا رفتارم بروز میکنه و یه چیز جالب تر اینکه تاموقعی که حرفمو نزنم مثل خوره منو میخوره و راحت نمیشم.در ضمن همسرم به همین شدت مساله بالا زود رنجه و تحمل هیچ انتقادی رو نداره که دیگه بهتره سخن در این مورد کوتاه بشه که مثلا کافیه بهش بگی بالا ی چشمت ابروست که دیگه حالا بیا جمعش کن که چی به اسب شاه گفتی یابو.باز هم شرمنده که وقتتون رو به من دادید. در پناه حق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: إن‌شاءالله بچه‌دار می‌شوید و مشکل حل می‌شود. در هر صورت محبت کارساز است از محبت غفلت نکنید. موفق باشید
3068
متن پرسش
سلام استاد عزیزم . از شما خواهش می کنم راه چاره ای بهم نشون بدید. من پنج سال قبل با یک آقای مؤمنی فقط به خاطر ایمانش ازدواج کردم و الان واقعا مدتیه که ناراحتم و به خاطر آبرویم ، درخواست طلاق نمی دم و اصلا این مسئله رو مطرح نمی کنم . استاد، واقعا تحمل شوهرم برام سخت شده و ما خیلی اختلاف فرهنگی داریم و او اصلا حرف من رو نمی فهمد. استاد من الآن که در حال زندگی هستم ، خیلی چیزها فهمیدم که قبلا نمی دونستم مثل این که خانواده شوهرم خیلی در زندگی مؤثر هستن و متأسفانه به مرور زمان بغض زیادی از خونواده شوهرم در دلم اومده و نمی دونم چه کار کنم ، بچه های فامیلشون بچه های انقی هستن که خیلی بی فرهنگ بار اومدن ، خودشون هم خیلی بی فرنگن و متأسفانه اخلاق و تفکر شوهرم یه جوریه که من اصلا نمی تونم باهاش حرف بزنم. استاد شوهرم روزی حتی یک ساعت هم برا من وقت نمی ذاره و من صبح تا شب تنهام . زندگی با همسر مؤمنم باعث شده که توقف عظیمی در شوق به دینداری در زندگی من ایجاد بشه و هرچی سعی می کنم نمی تونم به زندگیم نظم و شور الهی بدم. استاد ،بنده در قبال پشیمانی شدید از ازدواجم به نظر شما باید چه کاری انجام بدم که به صلاحم باشد ؟ ضمنا ما بعد پنج سال بچه هم نداریم ولی با مشکلات زیادی که دارم توان و طاقت بچه داری رو در خودم نمی بینم . استاد می ترسم بچه دار بشم و فرزندم از خانواده ی همسرم بی تربیت بار بیاد. شوهرم قبل از ازدواج حرفایی می زد که به هیچ وجه عملی نمی کنه و بر عکسش رو الان انجام می ده. همیشه صبح تا شب بیرونه و روزای جمعه که منزل هست تا ظهر می خوابه و بعد می ره نماز جمعه و تا حالا برای من روز جمعه و غیر جمعه فرقی نداشته. استاد ، شوهر من از پدرش یک بت ساخته و حتی اگر حرف پدرش منطقی نباشه و ضرر به من بزنه گوش می ده ( البته نه ضررهای کلان) و بابای شوهرم یه دیکتاتور عجیبه. شوهرم یه خلق خاصی داره که بهش علاقه ندارم و اصلا اهل گفتگو نیست. همیشه از وقتی که میاد خونه تا وقتی که می خواد بره بیرون میگه وقت ندارم وقت ندارم و این حرف به کلام روزمره اش تبدیل شده. همیشه در حال عجله هست و من هر حرفی بزنم می گه شیطانیه حتی حرفای عادی ، و دینداری رو فقط در حیطه ی خاصی می دونه و اگه من رو ببینه درحالی که دنبال پاسخ سوالی هستم که نیاز به دونستنش دارم اما یک مسئله ی صرفا دینی نیست ، واکنش بدی نشون میده ولی به نظر من خیلی عادی و طبیعیه که من راجع به مسائلی که باهاش سرو کار دارم ، اطلاعات داشته باشم و بارها بهش گفتم که من خودم حواسم هست که علم لاینفع کسب نکنم ولی کلا یه جوریه که انگار اصلا حرفای من رو نمی شنوه. از نظر شوهرم همه چیز مسلمه ، ولی من عقلا پایین تر از اون هستم و احساس نیاز به مطالعه ی بیشتری راجع به چیزهایی که شوهرم می فهمه دارم اما اون این مسئله رو درک نمی کنه و من رو به خاطر کنجکاوی هاو مطالعه در باب اونها سرزنش می کنه . و اشتباهات خودش رو به خدا و پیغمبر و دین نسبت می ده درحالی که سیره ی بزرگان دین ، مؤید حرف هاش نیست .مثلا اگه کوچکترین انتقادی ازش بکنم میگه ببین چطور شیطان اومده بینمون ، درحالی که به نظر من خیلی طبیعیه که زن و شوهر برای اصلاح روابطشون با هم گفتگو و انتقاد سازنده ( نه قرقر) کنن. تاحالا یه بار هم منو درک نکرده و تا وقتی که سوال دینی ازش نپرسم با من حرف نمی زنه. من آدم ساده زیست و بی خیال نسبت به امور دنیا بودم اما برخورد همسرم ، ارزش های دینی رو در کام من تلخ کرده. از بهترین سالهای جوونی عمرم اصلا نمی تونم استفاده کنم و از زندگی مشترکمون اصلا راضی نیستم و همیشه تو ذهنم فکر می کنم که کاش با کس دیگه ای ازدواج کرده بودم. شوهرم از من انتظاراتی بیشتر از طاقت و توان من داره و فقط خودش رو می بینه و دین رو منحصر در فرهنگ خونواده خودشون می دونه و نمی تونه تصور کنه بقیه هم دیندار هستن ، درحالی که خونوادش حتی احکام شریعت رو هم به درستی انجام نمی دن. نظر شما چیه و توصیه شما به بنده چیه ؟ از شما خیلی ممنونم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: (برای خودش) 1- همه‌ی خواهران باید بدانند در عین آن‌که با ازدواج باید بین خود و همسرشان یک یگانگی به‌وجود آورند، از این‌که انسانی هستند که باید شخصیت خود را خودشان شکل دهند، غافل نباشند و لذا سعی کنید در خانه‌ی شوهرتان فرصت را غنیمت بشمارید و در اصلاح اخلاقی و عقیدتی خود بکوشید 2- تربیت فرزند را خدا خودش کمک می‌کند و بیشتر تحت تأثیر مادر خواهد بود در فرزنددارشدن کوتاهی نکنید 3- سعی کنید متوجه اهداف و نیت‌های خوب شوهر و پدرشوهرتان باشید 4- تلاش برای ایجاد بهترین رابطه‌ی جنسی موجب شوق در دینداری و امیدواری به زندگی می‌شود 5- اگر تصمیم بگیرید با شوهرتان و خانواد‌شان مدارا کنید پس از مدتی برکات زیادی به زندگی شما می‌رسد. موفق باشید
2977
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد محترم. شما در جواب به سوال 1918 در بخش ارتباط زن و مرد با عنوان مفسده در ارتباط با نامحرم فرموده اید:«مسلّم منظور از مفسده در ارتباط با نامحرم، همان نوع دوم است ولی باید توجه داشت حتّی برای یک جوان در حال عادی این‌طور نیست که اگر نامحرمی از او مثلا آدرسی بپرسد دل او بلرزد مگر این‌که او از تعادل اولیّه‌ای که عموم انسان‌ها دارند به جهت غلبه‌ی خیالات (به هر دلیلی که غلبه کرده‌است) خارج شده و صورت‌های ذهنی که خودش به ایجاد آن‌ها دامن زده همواره مدّ نظرش باشد و در برخورد با نامحرم برای او تداعی شود.» حال سوال من این است که ممکن است ارتباط با نامحرم مفسده جنسی نداشته باشد. اما مفسده اخلافی دارد. حتی یک صحبت کوتاه و در حد چند کلمه نیز مفسده داره. حتی نگاه تصادفی و غیراختیاری به نامحرم که فوری انسان سر خودش را پائین بیندازد نیز مفسده دارد. بله مفسده جنسی نیست. اما ممکن است از حضور قلب انسان در نماز کاسته شود. ممکن است یک نماز انسان دیر شود. این را هم علمای اخلاق متذکر می شوند هم برخی ها به علم حضوری این مسأله را درک کرده اند. پس چگونه است که شما می فرمائید در حالت عادی مثلا یک آدرس پرسیدن نباید خطری داشته باشد!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مسئله همین‌طور است که شما می‌فرمایید که انسان باید در ساده‌ترین ارتباط با نامحرم، خودرا بپاید .ولی بنده در جواب آن مؤمن عرض کردم متوجه فضایی باشید که روایات ما مدّ نظر دارند. موفق باشید
2957
متن پرسش
فقط اگر بتوانید به احادیث مورد اشاره بصورت موردی پاسخ دهید ممنون می شوم. سلام علیکم! در باب رابطه با نامحرم و صحبت با نامحرم و ... دین اسلام خیلی خیلی احتیاط کرده و سخت گرفته. که البته این احتیاط کاملا بجاست و این وادی، وادی بس خطرناکی است که هر کسی حتی اولیاء الله را نیز می تواند آلوده سازد. مانند ماجرای عابد برصیصا. اما از آن طرف می بینیم احادیثی در این زمینه وجود دارد که آدم نمی داند وجهش چیست. برای نمونه حدیث داریم:«قَالَ دَاوُدُ ع لِابْنِهِ امْشِ خَلْفَ الْأَسَدِ وَ الْأُسُودِ وَ لَا تَمْشِ خَلْفَ المَرْأَة»(مستدرک الوسایل ج14 ص275) حال یعنی حتی راه رفتن پشت سر یک زن نیز می تواند خطرناک باشد؟!!! هر روزه هزاران مرد پشت سر هزاران زن در خیابان و جاهای دیگر راه می روند و از این باب نیز هیچ خطری وجود ندارد. (دقت کنید می گویم از این باب بله ممکن است خطراتی افراد را تهدید کند اما نه از این باب.) مخصوصا آنکه زن مورد نظر نیز چادری و با حجاب کامل باشد. حالا بله اگر دختر جوانی بود که بدحجاب بود لباس تنگ پوشیده بود و با ناز و عشوه راه می رفت؛ بله ممکن است راه رفتن پشت سر همچین دختری خطرآفرین باشد. اما راه رفتن پشت سر یک زن چادری که معمولی راه می رود و حتی کفشش نیز صدا نمی دهد و ممکن است پا به سن گذاشته باشد این هیچ خطری ندارد. خود بنده بارها شده در خیابان پشت سر دختری راه رفته ام و هیچ خطری نداشته است. خود شما نیز قطعا تا بحال این اتفاق بارها برایتان افتاده. آیا خطری داشته؟!!! یا مثلا حضرت امیر ع در بخشی از نامه خویش به امام حسن ع می فرمایند:«وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَل‏» خوب یعنی حتی شناختن یک مرد نامحرم نیز ممکن است برای یک زن خطرآفرین باشد؟!!! حتی یک شناخت معمولی و به اسم. الان فرض بگیرید ائمه ع نسبت به زنان نامحرم هستند. پس اگر شوهر این زن بتواند کاری کند که این زن ائمه ع را نشناسد این کار را بکند. درست است؟! یا مثلا الان ولی فقیه نامحرم است. پس اگر مردی بتواند کاری کند که زنش ولی فقیه جامعه را نشناسد این کار را بکند. درست است!؟ مرجع تقلید زن نیز کذالک. حال این اشخاص، اشخاص شاخصی بودند که زن باید آنها را بشناسد و ممکن است شما بفرمائید نخیر این نامه شامل این موارد نمی شود. حالا بیائیم سراغ اشخاص عادی: بالاخره زن ممکن است برادرشوهر داشته باشد، ممکن است شوهرخواهر داشته باشد، شوهرخاله و شوهرعمه داشته باشد و سایر اشخاص نامحرمی که نسبت فامیلی نزدیکی با زن دارند. یعنی طبق نامه حضرت ع اگر مرد می تواند کاری کند که زن هیچیک از این اشخاص را نشناسد این کار را بکند؟!!! اگر اینگونه است چرا؟!!! چرا مثلا یک زن اگر شوهرخاله ای که ممکن است 25 30 سال بزرگرتر از خودش است را بشناسد ممکن است خطرآفرین باشد؟!!! سوال بعد اینکه برای مثال حضرت علی ع برادران متعددی داشتند؛ یعنی حضرت فاطمه س هیچیک از این برادران را حتی به اسم نیز نمی شناختند؟!!! نمی دانم شوهر حضرت زینب س برادر داشتند یا نه. اما اگر برادر داشتند یعنی حضرت زینب س حتی برادران شوهر خویش را حتی به اسم نیز نمی شناختند؟!!! یعنی فرضا اگر یکی از برادران حضرت علی ع می آمد در خانه و مثلا با حضرت کاری داشت؛ حضرت فاطمه س او را نمی شناختند؟!!! یا فرضا حضرت زینب س با جناب مسلم بن عقیل پسرعمو دخترعمو بودند. یعنی حضرت زینب س جناب مسلم را نمی شناختند؟!!! و سایر فرضها و مثالها یا مثلا حضرت علی ع می فرمایند من به دختران جوان سلام نمی کنم. خوب من واقعا نمی دانم. من خودم تا حالا باهار شده در مهمانی ها و جاهای دیگری به دختران سلام کرده ام و هیچ اتفاقی نیز نیفتاده. دوستان دیگری نیز که این را پرسیده ام آنها نیز گفته اند برای ما نیز اتفاقی نیفتاده. نمی دانم. شاید ما مریضیم. شاید شهوت جنسی ما فوق العاده پائین است. شاید ... . اما واقعا این برایم سوال است که آیا حتی یک سلام خشک و خالی نیز ممکن است موجب مفسده شود؟! یا حتی خود بنده و باز دوستان که پرسیده ام شده که مثلا در مهمانی چند کلمه ای را با دختر نامحرم حرف زده ایم اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاده. احتمال قریب به یقین تابحال برای شما نیز اتفاق افتاده که با زن یا حتی دختر نامحرمی چند کلمه ای صحبت کنید. حالا سر کلاس درس در خیابان در اداره جات یا در هر جای دیگری. حال آیا این صحبت برایتان مفسده داشته یا خیر؟!!! حتی شده باز بنده و دوستان که موقع صحبت با یک نامحرم به او نگاه نیز کرده ایم(اما نه نگاه خیره و از روی شهوت) اما حتی نگاه نیز هیچ مفسده ای نداشته است. حال واقعا این برایم سوال است که اگر این احادیث است آیا ماها مریضیم که هیچ اتفاقی برایمان نیفتاده یا نه ما مریض نیستیم بلکه این احادیث منظور دیگری دارند؟؟!! یا مثلا حدیث داریم از حضرت فاطمه س که بهترین زن زنی است که نه نامحرمی او را ببیند نه او نامحرمی را ببیند یا مثلا حتی ایشان در برابر نابینا نیز رو می گرفتن. اما در مورد همین حضرت زهرا س این حدیث را نیز داریم:«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:- خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُرِیدُ فَاطِمَةَ ع وَ أَنَا مَعَهُ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَى الْبَابِ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهِ فَدَفَعَهُ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ عَلَیَّ قِنَاعٌ فَقَالَ یَا فَاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مِلْحَفَتِکِ فَقَنِّعِی بِهِ رَأْسَکِ فَفَعَلَتْ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ نَعَمْ یَا رَسُولَ‏ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ مَنْ مَعِی قَالَتْ وَ مَنْ مَعَکَ قَالَ جَابِرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَخَلْتُ وَ إِذَا وَجْهُ فَاطِمَةَ ع أَصْفَرُ کَأَنَّهُ بَطْنُ جَرَادَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا لِی أَرَى وَجْهَکِ أَصْفَرَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْجُوعُ فَقَالَ ص اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ دَافِعَ الضَّیْعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَ جَابِرٌ فَوَ اللَّهِ لَنَظَرْتُ إِلَى الدَّمِ یَنْحَدِرُ مِنْ قُصَاصِهَا حَتَّى عَادَ وَجْهُهَا أَحْمَرَ فَمَا جَاعَتْ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ.»(کافی ج5 ص529) خوب در اینجا جناب جابر وجه حضرت فاطمه س را مشاهده کرده که گفته زرد بود. همچنین جناب جابر اینقدر با دقت به چهره حضرت نگریسته که جاری شدن خون زیر پوست را هم دیده است. پس مثلا نمی شود در توجیهش گفت که این همان نظرة الأولی است که فقها اجازه داده اند. چون با یک نگاه اتفاقی که فوری طرف سرش را پائین بیندازد این میزان جزئیات را انسان نمی تواند بفهمد. یا مثلا به این حدیث دقت فرمائید:« عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ عَنْ‏ أَبِیهِ قَالَ: خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ... فَقَالَ ع یَا سَلْمَانُ ائْتِ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّهَا إِلَیْکَ مُشْتَاقَةٌ تُرِیدُ أَنْ تُتْحِفَکَ بِتُحْفَةٍ قَدْ أُتْحِفَتْ بِهَا مِنَ الْجَنَّةِ... قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ فَهَرْوَلْتُ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ ع بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص فَإِذَا هِیَ جَالِسَةٌ وَ عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَى سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیَّ اعْتَجَرَتْ ثُمَّ قَالَ یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنِی بَعْدَ وَفَاةِ أَبِی ص‏ قُلْتُ حَبِیبَتِی أ أجفاکم [لَمْ أَجْفُکُمْ‏] قَالَتْ فَمَهْ اجْلِسْ وَ اعْقِلْ مَا أَقُولُ لَکَ... فَقَالَتْ لِی یَا سَلْمَانُ أَفْطِرْ عَلَیْهِ عَشِیَّتَکَ فَإِذَا کَانَ غَداً فَجِئْنِی بِنَوَاهُ...»(بحارالأنوار ج43 ص66) خوب طبق این حدیث اولا حضرت فاطمه س دلش برای سلمان که یک نامحرم است تنگ شده و مشتاق دیدار او بود. چرا؟!!! البته اینجا نمی خواهم عصمت آن حضرت را نعوذبالله نفی کنم. اما چرا زنی که اسوه عفت و حیا است و حتی در برابر نابینا حجاب را رعایت می کند اینجا دلتنگ و مشتاق دیدار یک نامحرم شده!؟ هر چند آن نامحرم شخصی مثل جناب سلمان باشد. ثانیا جناب سلمان اینجا می فرماید عبای حضرت هر وقت حضرت عبایش را روی سرش می کشید ساق پایش پیدا می شد و هر وقت ساق پایش را می پوشاند سرش پیدا می شد. حوب یعنی اینجا جناب سلمان هم سر حضرت را دیده هم ساق پایش را. چرا؟!!! یا مثلا در مواردی داریم که جناب سلمان از طرف پیامبر ص یا امیرالمومنین ع مأمور می شد بیاید در خانه و مطلبی را به حضرت فاطمه س بگوید. خوب آیا در این حالت نمی شد از طریق دیگری این مطلب را به حضرت منتقل کرد که تخاطب دو تا نامحرم پیش نیاید؟!!! البته هیچیک از این سوالات نعوذبالله به معنای نفی عصمت یا پائین آوردن شأن این بزرگواران نیست. اما خوب ظاهرا تعارضی وجود دارد بهمین خاطر سوال می پرسم که برایم رفع تعارض شود
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که می‌دانید یک مجتهد در برخورد با روایات معارض متوجه جایگاه و جهت روایات است، عین همان برخوردی که با آیات قرآن می‌کنیم و جای آیات متشابه را با آیات محکم معلوم می‌نمائیم و لذا وقتی می‌فرماید: «یدالله فوق ایدیهم» با توجه به آن‌که فرموده است: «لیس کمثله شیئ» به دنبال دست برای خدا نمی‌گردیم، می‌فهمیم می‌فرماید قدرت خداوند فوق قدرت آن‌هایی است که می‌خواهند توطئه کنند. در مورد امتناع از راه‌رفتن در پشت سر نامحرم، نظر به فضایی داشته باشید که مستقیماً در پشت سر او راه می‌روید و به او نظر دارید، همان فضایی که دختر شعیب«علیه‌السلام» آمد تا حضرت موسی«علیه‌السلام» را دعوت کند تا با پدرش دیدار داشته باشد. معلوم است که حضرت موسی«علیه‌السلام» با توجه به آن فضا توصیه می‌کنند آن دختر پشت سر آن حضرت راه برود و او حضرت را از عقب راهنمایی کند. این غیر از فضایی است که در یک خیابان شلوغ اتفاق می‌افتد، مگر آن‌که در آن خیابان شلوغ نیز چنین فضایی به‌وجود آید، در آن صورت هم شما باید برای به میدان‌نیامدن «وَهم» خود را بپائید. در مورد روایت حضرت زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» که می‌فرمایند: بهترین زن آن است که نه نامحرمی او را ببیند و نه او نامحرمی را ببیند. موضوع برمی‌گردد به جامعه‌ای که هیچ معنایی نداشته که زنان در کوچه و خیابان حاضر شوند چون در زندگی آن روز همه‌ی مایحتاج زندگی در محدوه‌ی خانه فراهم بوده ، این غیر از آن است که اگر میهمانی به خانه آمد و یا به خانه‌ای میهمانی رفتند، هیچ توجه و نگاهی به میزبان ننمایند و یا حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» طالب ملاقات با ولیّ خدا یعنی جناب سلمان نباشند. اما در مورد آن پوشش که سلمان از کوتاهی آن صحبت می‌کند می‌خواهد بگوید آن پوشش کوتاه بوده‌ نه این‌که نعوذبالله سلمان پاهای عریان حضرت را دیده. مگر در حال حاضر چادر زنان ما همان‌طور نیست که وقتی به سر می‌کنند پاهایشان معلوم است بدون آن که پا ها عریان باشد؟ همان‌طور که عرض کردم هنر ما در فهم روایات باید توجه به جهتی باشد که روایات مدّ نظر دارند. موفق باشید
2937
متن پرسش
با سلام. یکی از سخنرانان مطرح کشوری در یکی از جلسات مربوط به ولایت فقیه اعتقاد داشتند که ما بلافاصله پس از غیبت کبری ولی فقیه داشته ایم (ابن قولویه) و تا به امروز هم همچنان یکی پس از دیگری این کار ادامه داشته است و نام تک تک این افراد را که 61 نفر بودند خواندند تا رسیدند به آیت الله بروجردی و امام و مقام معظم رهبری. حال سوال اینجاست که 1- آیا این موارد صحیح است 2- کیفیت تعیین این افراد خصوصا قبل از امام خمینی چگونه بوده است ؟ آیا خود امام زمان(ع) در آن نقش دارند؟ 3- رفتار ما با کسی که ولایت فقیه را صراحتا قبول ندارد و یا در برخی از موارد به این منصب اهانت می کنند باید چگونه باشد؟ آیا می توان به این افراد دختر داد یا به خواستگاری دختر آنها رفت؟ اگر فامیل باشند آیا باید در رفت و آمد با آنها و نشستن بر سر سفره هایشان مداقه به خرج داد؟ آیا باید به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت یا سعی شود بدون توجه از کنار آنها عبور کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ولایت فقیه به آن معنا که همیشه در جهان تشیع فقه آل‌محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» حاکم بوده است و زعمای دین در هر مرحله مسئول حاکمیت دین بوده است، همیشه بوده ولی ولایت فقیه به این معنا که حاکمان هم باید در ذیل ولیّ فیقه ادامه‌ی کار دهند از زمان مرحوم نراقی در دوره‌ی قاجار مطرح شد و حضرت امام آن را به صورت کاربردی در سال 1347 در نجف مطرح کردند. بنده در مقدمه‌ی جزوه‌ی «نقد سخنان آقای کدیور» عرایضی در این مورد داشته‌ام 2- عموماً مردم با هدایت الهی و به حضرن مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» متوجه زعیم دوران خود می‌شدند. 3- بنده نظرم را در این مورد در جواب سؤال 2935 عرض کرده‌ام، اگر از افراد فامیل مخالف ولی فقیه باشند نمی‌توان ترک رحم کرد و یا بر سر سفره‌شان ننشست. ولی اگر زمینه‌ی امر به‌معروف هست باید کوتاهی نکرد هرچند اگر آمادگی ندارند نباید به مشاجره پرداخت. موفق باشید
2862
متن پرسش
سلام. با توجه به اینکه مشاهده کرده ایم بعضی از جوانان دانشجو مشغول به خواندن کتب روانشناسی غربی خارجی هستند لازم دانستیم که از آنها بپرسیم چرا کتب روانشناسی داخلی دینی را نمی خوانید؟اما در جواب آنها با این سوالات مواجه شدیم که نتوانستیم به آنها جواب بدهیم برای همین مزاحم شما شدیم! 1.نویسندگان ایرانی فقط به درد اختراع می خورند؟ 2.آنها با تعصب در راه نفی مسائلی مثل روابط دختر و پسر هستند اما خارجیها هم نکات مثبت را می گویند هم نکات منفی را؟ آیا می توانید کتبی مورد تایید معرفی کنید در زمینه روانشناسی که بدون تعصب مسائل را بررسی کرده و مفید باشد برای قشر جوان؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شریعت الهی بهترین منبعی است که مسیر صحیح ارتباط درستِ دختر و پسر را تبیین کرده است تا انسان در تمام ابعاد وجودی خود با مشکل روبه‌رو نشود. چگونه می‌توان فکر و اندیشه‌ی خود را در اختیار پیشنهادهای یک روان‌شناس گذاشت که از ساخت لایه‌های عمیق وجودی انسان هیچ آگاهی ندارد و عملاً پس از مدتی جامعه‌ی بشری را به بحرانی می‌کشانند که امروز جهان غرب گرفتار آن است. موفق باشید
2741
متن پرسش
استاد سلام می گویند زن از همسرداری به خدا می رسد. آیا در کنار هر همسری می شود به خدا رسید؟ البته می دانم مثال آسیه در قرآن است ولی او انسان بزرگواری بود (او در وجودش موسی را یافته بود). زنی که بسیار ضعیف است با اینکه خیلی در کلاس های مختلف مذهبی شرکت کرده ولی کوچکترین تغییری نکرده فقط از لحاظ علمی یکسری انباشته های ذهنی پیدا کرده ولی در عمل نمی تواند تغییر عملی داشته باشد چه کند؟ وقتی هر روز با همسرش دعوا دارد. حالا این دعواها یا به خاطر نادیده گرفتن مسائل شرعی از طرف همسرش یا ضعف های رفتاری، اخلاقی یا بی محبتی ها و ... باشد. وقتی همسرت را دوست نداری چه کنی؟ آیا اگر به این زندگی ادامه ندهی برای کمالت بهتر نیست؟ آیا اینگونه هر روز آتش بیشتری برای خود و همسرت و فرزندت نمی خری؟ هم می دانم هم نمی توانم عمل کنم. از دست خودم خسته شده ام. بسیار خسته ام. احساس می کنم به آخر خط رسیده ام. چون کسی که نمی داند روزی که علم پیدا کرد شاید عمل کند. ولی من چه کنم؟ یک سوال دیگر هم داشتم و آن این است که به شدت احساس تنهایی می کنم. همیشه دنبال یک محبت شدید بودم. میدانم تمام عشق و محبت اهل بیت هستند و بس و تجلیات آنها. ولی این محبت در درونم روشن نمی شود. البته هر بچه شیعه ای این محبت را دارد ولی آنگونه که من دوست دارم این محبت در من شعله ور نیست. گاهی فکر می کنم که اگر من عاشق یک ولی خدا بودم دیگر اصلا هیچ نمی دیدم نه همسرم، نه مشکلات و نه ... ولی چه کنم که این عشق را نمی یابم. چه کنم. اگر لطف کنید راه عملی به غیر از خواندم کتاب نیز به من پیشنهاد کنید ممنون می شوم. آیا راهی دارد؟ آیا راهی برای نجات در این ظلمات دیجور نفس برای من هست؟ با تشکر و آرزوی توفیقات روزافزون برای شما و همراهانتان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- وقتی متوجه شدید خداوند می‌خواهد با مدارا با همین همسری که وصف آن را کردید شما را به خود نزدیک کند، دیگر او را دریچه‌ی کمال خود می‌یابید، انگیزه‌ها‌ی مثبت او را در نظر می‌آورید و به او از آن جهت علاقه‌مند می‌شوید و بدی‌های او را نمی‌بینید و چون شمع زندگی او و فرزندانتان را روشن می‌کنید 2- حیف نیست وقتی در کشوری زندگی می‌کنید که به نور امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» منور است و در زیر سایه‌ی رهبری هستید که مؤید به تأییدات حضرت صاحب‌الأمر است، هنوز بفرمایید احساس تنهایی می‌کنید؟ با انقلاب اسلامی زندگی کنید و یک لحظه از هماهنگی با اندیشه و حساسیت‌های رهبری غافل نشوید و تا آن‌جا که ممکن است با خوشرویی و دلسوزی فرزندانتان را نیز متوجه رهبری بکنید، تا إن‌شاءالله نور اهل‌البیت«علیهم‌السلام» از این طریق وارد زندگی شما شود. موفق باشید
2667
متن پرسش
بسم الله با سلام خدمت استاد گرامی درباب نحوه معاشرت با همسر و آداب همسرداری روایات متعددی وجود دارد. متأسفانه این روایات به صورت نظام مند تدوین نشده و در اختیار جوانان قرار نمی گیرد یا حداقل بنده ندیده ام. همان چیزی که امام خامنه ای بسیار بر آن تأکید دارند و در واقع بخشی از سبک زندگی است. از طرف دیگر، گاهی دیده می شود که یک جوان مذهبی به دلیل اصرار و تأکید بر رعایت شرع، دچار افراط و تفریط هایی در رفتار با همسر خود می شود که به نظر می رسد بیشتر به جهت اشتباه در تعیین موضوع احکام و نیز عدم دسترسی به روایات مربوط به سبک زندگی باشد؛ چرا که اصل بر این است که در مواردی که شرع منعی ایجاد نکرده باید با همسر مدارا نمود. یکی از مهم ترین مسائل مبتلا به، بحث اسراف و تبذیر است. خصوصا اینکه خانم ها نسبت به مسائل مربوط به خرید پوشاک، وسایل خانه و... خیلی حساس هستند. سوال بنده این است که چکار کنیم تا در تعیین موضوع دچار افراط و تفریط نشده، زندگی را بر همسر خود تلخ نکرده و به اسم اسلام موجب سست شدن نظام خانواده نشویم؟ نیز اگر منبع مطالعه مناسبی در باب سبک زندگی و خصوصا نحوه رفتار با همسر سراغ دارید لطف بفرمایید معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور است که می‌فرمایید. جناب آقای رحیم‌پور ازغدی در چند جلسه نکات ارزشمندی را مطرح کردند در ضمن کتاب «زن، آن‌گونه که باید باشد» می‌تواند کمک کند. موفق باشید
2648
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی در پرسش شماره 2044 از راهنماییهای شما استفاده کردم و الحمدلله حاکم شرع اجازه استفاده از امور را به من دادند و اینکه به یاری امام زمان(ارواحنا فداه)مشکل ازدواجم هم حل شده و دارم متاهل میشوم و از این جهت از خدای خودم خیلی شاکر میباشم ولی با این شرایط جدید مشکلاتی برای من پیش آمده که از شما استاد گرانقدر راهنمایی میخواهم 1-بیشتر مواقعی که در کنار خانمم هستم در درون خودم شروع به تجزیه و تحلیل رابطه خودم با همسرم و اینکه احساس محبت به همسر انسان را از خدا و اهل البیت دور میسازد هستم آیا در واقع چنین هست و چه باید کرد؟ 2-انشاالله که تا چند هفته آینده زندگی مستقل خودم را شروع میکنم در آنزمان وظیفه ما در قبال صله رحم با خویشاوندان با آن شرایطی که در سوال 2044 ذکر نمودم چیست؟ 3-خانمم از لحاظ اخلاقی و رفتاری فردی شایسته میباشد ولی از لحاظ معرفتی و شناختی ضعیف میباشد و اینکه اینجانب با مباحث شما دارم پیش میروم و دوست دارم انشاالله زندگی ما به سمت اونچیزی که خدا و اهل البیت دوست دارند پیش برود برای همین بعضی مواقع تصورم این میشود که با این شخص نمیشود و شاید مانع راه شود آیا این تصور درست میباشد یا اینکه کم کم اصلاح میشویم و چه باید کرد؟در پایان به خاطر راهنماییهایتان تشکر مینمایم و دعا میکنم امام زمان(ارواحنا فداه) شما و ما را یاری فرماید. ما را دعا کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: محبتی که خداوند در بین زوجین ایجاد می‌کند چیزی نیست که موجب غفلت از خداوند گردد بلکه رحمتی است از طرف خداوند و شریعت الهی وظایف ما را در راستای ارحام تعیین کرده‌ است سعی کنید با مدارا با همسرتان ایشان را علاقه‌مند به مباحث دینی بنمائید تا با هماهنگی با شما زندگی را ادامه دهند. موفق باشید
2638
متن پرسش
سلام حاج آقا! خدا انصافتون بده!. من به عنوان همسر دوم چند سال است که با شوهرم در آرامش در حال زندگی کردن هستیم، دو فرزند هم داریم و بسیار با هم خوب و شاد بودیم. با این فرمایش حضرت‌عالی در مورد همسر دوم زندگی ما دارای تنش شده، بفرمایید چه طوری با همسر دوم امکان ارتباط معنوی و آسمانی‌شدن فراهم نیست، مگر شما تجربه کرده‌اید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گویا همسر جنابعالی به سؤالی که شده توجه نفرموده‌اند؛ سؤال‌کننده در عین داشتن همسر و فرزند می‌خواهد به صرف یک علاقه‌ای که با خانمی پیدا کرده و ظاهراً این علاقه یک علاقه‌ی منطقی و شرعی خارج از میل و هوس نمی‌تواند باشد، آن خانم حاضر شده همسر دوم آن آقا شود و با او ازدواج کند بدون این‌که یک تکلیف شرعی و تعهد دینی در میان باشد. پیشنهاد ما آن بود که دست و آستین را بالا بزند و کمک کند تا آن خانم با این‌همه جوانانی که مشکل ازدواج دارند آشنا شود و یک خانواده را تشکیل دهند و این غیر از آن است که در یک شرایط طبیعی جنابعالی و یا امثال شما به عنوان همسر دوم زندگی را با شوهرتان شروع کرده‌اید و به گفته‌ی خودتان بحمدالله با هم با خوبی و شادی زندگی می‌کنید. در نظر بگیرید آقایی را که وقتی همسر اولش فهمید شوهرش همسر دومی آورده، یک‌سال طول نکشید و همسر اول او از غصه مُرد و یا موردی که پس از آگاهی همسر اول از حضور همسر دوم، ابتدا همسر اول بیمار شد و مبتلا به سرطان گشت و بعد که همسر دوم متوجه شد او عامل بیماری همسر اول شده خود او هم بیمار شد و مبتلا به سرطان گشت. عرض بنده از آن جمله که عرض کردم «شرایط فرهنگی کشور ما طوری است که با حضور همسر دوم متأسفانه ارتباط باطنی با همسر اول مختل می‌شود» با نظر به چنین مواردی بود وگرنه اگر همسر اول و همسر دوم با سعه‌ی صدر کامل بتوانند همدیگر را قبول کنند و مرد نیز به توفیق الهی بتواند اُنس کامل با هر دو داشته باشد، زمینه‌ی تعالی و سلامت روحی لازم را در خود ایجاد کرده است و عقل و شرع هیچ مخالفتی با این نوع همسرگزینی ندارد. موفق باشید
2614
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی حدود 5 سال است که ازدواج کردم اما خانمم سرد مزاج می باشد و به همین خاطر وظایف زناشویی خود را بطور کامل انجام نمیدهد . خواهشمندم راهنمایی ام کنید زیرا با توجه به وضعیت حجاب در جامعه دچار گناه می شوم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در این موارد خوب است که به مشاور رجوع فرمایید. موفق باشید
2587
متن پرسش
سلام استاد. بعد از اهانت به ساحت مقدس برخی ائمه من از طریق وبلاگم عضو یک گروه شدم تا بتوانیم مبارزه گسترده ای علیه هتاکین انجام دهیم. اکنون که کار به نیمه رسیده است برخی از ارتباط های ما در همین حوزه از طریق چت انجام می گیرد که البته این کار برای سرعت بخشیدن به انجام امور است. اما گاهی در هنگام چت کردن عذاب وجدان می گیرم که نکند ارتباط با نامحرم به این صورت هم اشکال داشته باشد چون گاهی این مکالمات طولانی تر می شود. و در کنار این فکر می کنم که نکند فرد مقابل در برابر برخی از نوشته های من دچار احساسات شود و یا اصلا اینکه پایه ایمانی محکمی نداشته باشد و در ادامه محتوای چت ها به امور متفرقه کشیده شود و آن زمانی باشد که خود من هم درگیر احساس بشوم. خلاصه اینکه علی رغم اینکه تا به اینجای کار هیچ کار غیر اخلاقی صورت نگرفته و تمام اهداف مقدس است می ترسم وسوسه های شیطان دامنگیر من هم بشود کما اینکه افراد مذهبی زیادی در اطرافم دیده ام که از همین مسائل کوچک با نامحرم ارتباط داشته اند اما در نهایت درگیر احساسات شده اند.می خواهم بدانم ارتباط در حالت فعلی اشکال دارد یا خیر؟و ائمه اطهار از اینگونه ارتباط ها قلبشان راضی است یا خیر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم خوب فکر کرده‌اید که ممکن است در صحبت با نامحرم گرفتار دام‌هایی از شیطان شوید و همین‌که احتمال می‌دهید این راه، راه مطمئنی نیست برای رضایت قلب مبارک مولایمان حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» از این نوع مکالمه‌ها پرهیز کنید چون معلوم نیست آن فردی که در طرف مقابل است قصد خیر داشته باشد. بسیار پیش آمده که بر اساس ذوق و سلیقه‌ی افراد مذهبی سؤال کرده‌اند ولی قصد دیگری داشته‌اند. موفق باشید
2593
متن پرسش
بسمه تعالی . . . سلام علیکم استاد عزیز. . . شما واقف به شخصیت بنده هستید،تا الان با سوالات بسیار زیاد مزاحمتان شده ایم. . . استاد سوالاتی که در سایت هست در مورد رابطه زن و شوهر،مطالعه میکنیم،مشاهده میکنیم که رویکرد شما به گرم بودن رابطه بین همسران و انس با یکدیگر است. . . این درست استاد،ما هم تمام سعیمان را در این زمینه میکنیم،استاد عزیز،وقتی به خواستگاری همسرمان رفتیم،دقیقا افق فکریمان را برایشان گفتیم،و مشاهده کردیم که با صحبتهایشان ایشان دقیقا با این افق فکری موافقند،دقت کنید استاد عرض نکردم که درک میکنند یا برایش تلاشی میکنند فقط موافق بودند. . . تقریبا 1 سال و اندی از زندگی میگذرد،شناختی که از همسر خود پیدا کرده ایم،با توجه به تمام تلاش هایی که کرده ایم تا ایشان را به مطالعه،به فهم به درک دعوت کنیم،اما ایشان اصلا حاضر نشدند و دستو پا شکسته 2 روز جلو رفتندو دیگر ادامه ندادند،یعنی استاد سعی کردیم تا جایی که میتوانیم موجبات صلاحشان را فراهم کنیم،اما خب قطعا کوتاهی هایی بوده. . . استاد بحث سر درگیری هایی نیست که بنده مقصرم یا ایشان،بنده واقعا سعی میکنم از درگیری های ساده و بیمورد بپرهیزم،ایشان به خاطر موارد بی اساس بارها با بنده دعوا میکنند که حتی من چیزی نمیگویم و سکوت میکنم تا بعد از چند دقیقه درست میشود،الحمد لله تا الان دعوایی به قهر نکشیده،حتی مدت زیادیست نزدیک به 7 ماه یا بیشتر که دیگر کمی هم اگر تند صحبت شد،سریع کوتاه آمدیم. . .شما فرمودید انس بگیرید،درست،چطور میشود با کسی انس گرفت که اصلا از دل آدم خبری ندارد؟چطور میشود با کسی انس گرفت که دغدغه او نمره دانشگاهش و لباس در لباس فروشی است،که اگر در یخچال را باز بگذاری،با شما دعوا میکند؟چطور با کسی انس بگیرم که اصلا هیچ توجهی به هیچ آرمانی ندارد و حاضر به تغییرم نیست؟. . . تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که ایشان را به نماز اول وقت دعوت کنیم،آری انس جسمی آری،اما انس روحی نمیشود استاد،احساس تاریکی میکنیم بخدا، از نظر جسمی ایشان را کامل تامین میکنیم،خودشان میفرمایند. . . یه راهی بدید،بخدا حاضریم تحمل کنیم و سکوت کنیم طوری که ایشان هیچ احساس نکنند که آبی از آب تکان خورده،فقط میخواهیم درست انجام وظیفه کنیم. . .با تشکر و عذر خواهی فراوان. . . موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هر چند در این موارد باید موردی تصمیم گرفت ولی در هر حال فرض می‌گیریم ایشان از نظر فکری انسان مستضعفی باشد باید با دید ترحم به او نگاه کرد، ظاهرا راه‌کار صحیح در این موارد مدارا است و تذکراتی در حدّ فهم او . موفق باشید
2594
متن پرسش
آفات همسر دوم چرا آفت؟؟ آیا ارتباط او با آن دختر فقط در همین حد بوده و به همین اندازه خلاصه شده است یا .. و .. و .. 2ـ به قول خود ایشان که آقایی متأهل است مگر با سابقه زندگی مشترک و آشنایی با خلقیات و حساسیت های عاطفی یه دختر یا خانم آشنا نبود پس چرا به حریم یه دختر خانم وارد شده و با احساسات و عواطف او تا این حد پیش رفته و در مورد زندگی مشترک تا حدی با هم صحبت نموده اند که دختر خانوم پذیرفته همه سختیها را تحمل کند و حال که این آقا تا این حد پیشرفته پس جای سئوال است و بایس از این آقا توضیح خواست حالا یادش اومده خانواده داره و .. و .. پس این آقا اصلاً مرد؟ بوده و بویی از انسانیت؟ برده که تا این حد به دختری نزدیک شده اگر رابطه ای فراتر از این نباشد و او را وابسته و دلبسته خود کرده حالا که قرار به پذیرفتن تعهد شده یادش اومده خونواده داره واقعاً اگر استاد طاهرزاده نسبت به این مسأله توضیحی نفرمایند و به بیان مسایل دیگر شرعی به نقل از رسول خدا نپردازند به ایمان و مسلمانی ایشان هم باید شک کرد مطمئناً این مسأله ریشه دارتر و فراتر از این است این آقای متأهل اگر مشکل با همسر اولش نداشت پس چرا دختر دیگری رو درگیر کرده هم اکنون هم مطمئناً ترس از پذیرفتن تعهد و... جناب استاد طاهرزاده در قرآن به دختر و احساسات و عواطف او و باکره ای او از لحاظ جنسی نه بلکه خداوند روحی و عاطفی به آن تذکر و هشدار داده شما خودتان را به جای آن دختر گذاشته و سپس با دیدگاه خداترسی خود چنین نظری را بیان فرمایید اصل مطلب و این رابطه چیست و تا چه اندازه پیش رفته و.. و آیا شایسته است در مملکتی که داد از اسلام و جایگاه زن است و حفظ حریم او هر آقای متأهل با شعور؟ به یه دختر خانوم نزدیک شود و بعد از مأنوس کردن آن دختر بکر و پذیرفتن تعهد، یادش آید که خانواده داره نفرین خدا و انبیاء الله بر او و خانواده و نسلش باد. جناب ستاد طاهرزاده منتظرم تا پاسخ دقیق و تحلیلی و با تمام جزییات و احتمالات بیان فرمایید یا اقرار به نقص در ارائه مطالب شفاف سازی کامل در مسأله و جزییات پرسش این آقای متأهل به طور دقیق این طور که نمیشه هر آقای متأهلی از راه رسیده و دختری را بازیچه خود قرار دهد و سپس یادش آید خانواده دارد بایس با توجه به فصاحت و بلاغتی که دارم مطالب را پشت سرهم، مرتب و دقیق بیان می کردم اما فکر می کنم مسأله به قدری مهم بود.. اصلاً تمرکز ندارم و کاملا بهم ریخته ام با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که ملاحظه می‌فرمایید متأسفانه هم‌اکنون که شرایط طوری شده که زنان و مردانِ نامحرم در محیط اداره در کنار هم قرار دارند و یا به انحاء مختلف با هم مرتبط هستند، ادب شرعیِ لازم رعایت نمی‌شود و به اصطلاحِ امروز‌ی‌ها با همدیگر برخوردهای باز و بی‌پروایی دارند و همین امر منجر به آن چیزی می‌شود که برای آن آقا و آن خانم پیش آمد در حالی‌که اگر رعایت احکام شرعی می‌شد مسلماً کار به این‌جا نمی‌کشید که ذهن‌ها یشان مشغول همدیگر شود و بنده نیز با شما هم‌عقیده هستم که آن آقایی که همسر دارد بیشتر باید مواظب می‌بود که با حرکات و سخنان خود ذهن آن خانم را به خود مشغول نکند. و اما این‌که عنوان جواب را «آفت همسر دوم» گذاشتم مبتنی بر همان سخنی بود که در ابتدای جواب عرض شد که شرایط تاریخی و اجتماعی ما طوری است که همسر دوم برای خانواده‌های امروزی ما بحران ایجاد می‌کند و این غیر از آن است که در شریعت اسلامی رخصت داده‌اند که اگر شرایط مناسب بود مرد اجازه داشته باشد همسر دوم اختیار کند و به همین جهت که احساس شد عنوان «آفت» به اصل رخصت شریعت تعمیم داده شود واژه‌ی «آفت» از قسمت اول عنوان حذف شد. شاید جوابی که به سوال 2566 داده شد در این مورد نیز مفید باشد موفق باشید .
2577
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید من در دانشگاه ازاد اسلامی واحد دزفول درس میخوانم اولا اینجا محیط مختلط است دوما حجاب افتضاح است خوب چه لزومی دارد محیط مختلط باشد که مسئولینش به عذاب قبر به حق امام زمان دچار شوند سوما من با قرار گرفتن در همچنین محیطی حس و حال معنوی ام از دست میرود ونفسم جمعیت خاطر را از دست میدهد ؟/ سوال دوم ایا ان دنیا هم دست ادمیزاد اداره میشود یا خداوند بزرگ جهان پس از مرگ /چرا رهبری در مورد این قضیه اقدامی نمیکنند ؟خداوند نابود کند انسانهای که فقط به فکر مادیات هستند با این دانشگاه ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی انسان چاره‌ای از حضور در این مراکز نداشته باشد باید مواظب بود نگاهی به این افراد نیندازد که در حافظه و خاطره‌ اش بماند. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» وظیفه دارند رهنمودهای اصلی را بدهند و مسئولین هستند که باید آن‌ها را به قانون در آورند و اجرایی کنند. موفق باشید
2566
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم در جواب به یکی از سوالات در مورد حضور زن در اجتماع جنابعالی در پاسخ به مساله عرف اشاره کرده بودید و اینطور برداشت شد که چون این مساله عرفی شده است بنابراین با روح اسلام ناسازگاری وجود ندارد اگر زن مثلا برای خرید به تنهایی بیرون برود. با توجه به آیات و روایات زیادی که در این باب مبنی بر حضور حداقلی زن در اجتماع وجود دارد(برای حفظ حیا و عفت جامعه) نمی توان گفت روح اسلام با حضور حداقلی زن سازگار است هرچند بر خلاف عرف باشد؟ نه اینکه بگوییم چون عرف پذیرفته است پس روح اسلام سازگار است. این مساله در تصمیم گیری و طرح ریزی و جامعه سازی مهم است. به عنوان مثال در طرح ریزی دانشگاه اسلامی می توان این مساله را یک اصل طرح ریزی محسوب کرد و همچنین بنا به پاسخ شما چون در عرف پذیرفته شده است بنابراین به عنوان یک اصل اگر در نظر نگرفتیم مشکلی با روح اسلام ندارد. لذا بنده از جنابعالی تقاضا دارم پاسخ روشن تری به مساله حضور زن در اجنماع چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی ارائه نمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مسلّم بهترین شرایط آن است که حضرت زهرای مرضیه«سلام‌الله‌علیها» فرمودند که نه مرد زن نامحرم را ببیند و نه زن مرد نامحرم را، ولی وقتی شرایط چنین هدفی فراهم نیست نباید طوری عمل کنیم که زنان ما از یک حیات فعّال بیرون قرار گیرند لااقل در زمان گذشته گاو و گوسفندی بود که زنان شیر و ماست آن را تهیه کنند و در اقتصاد خانواده مؤثر باشند حالا که این نیست نمی‌توان حضور زنان در این امور را از آن‌ها گرفت به طوری که احساس کنند در نظام اسلامی هیچ مسئولیتی به عهده‌ی زنان نیست. البته این یک بحث عمیق و زیربنایی است. بنده در حدّ جواب یک سؤال نظرم را عرض می‌کنم شاید در بحث عالَم عفاف در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» بهتر بتوانید نظر حقیر را دنبال بفرمایید. مشکل از آن‌جا پیدا می‌شود که خواهران در بیرون خانه اعم از بازار یا اداره رعایت برخورد صحیح را با نامحرم را ننمایند و با یک احوال‌پرسی بیجا و یا یک خنده‌ی بدون دلیل طمع غریبه را برانگیزانند و برای خود و مردان غریبه ذهنیات و خیالاتی ایجاد کنند که منجر شود تا صفای بین خود و همسر و محرم خود مختل گردد. اگر از حضور در بیرون از خانه چاره‌ای نیست باید مواظب باشیم این حضور با ادب و آداب خاصی که شریعت الهی متذکر شده انجام گیرد و مواظب امنیت روحی خود و بقیه باشیم و گمان نکنیم به بهانه‌ی همکاربودن می‌توان با غریبه و نامحرم رابطه‌ی عادی ایجاد کرد که از همین روزنه شیطان وارد زندگی ما می‌شود و اُنس معنوی و قدسی با همسرمان را از ما می‌رُباید. موفق باشید
2561
متن پرسش
سلام علیکم اینجانب دارای 40 سال سن و به همراه همسر و سه فرزندم زندگی می کنم اختلافی با همسرم نداشته و زندگی به صورت معمولی طی میشد تا اینکه یکسالی است به طور نا خودآگاه با دختر خانمی آشنا شدم و بعد از مدتی که ارتباط کاری به صورت تلفنی با رعایت مسایل شرعی با او داشتم بین ما یک محبت دوطرفه پیش آمد هرچند بی اختیار بود و هیچگونه حریم شرعی را زیر پا نگذاشته بودیم و با اینکه آن دختر می دانست من دارای خانواده هستم حاضر شد با همه سختیها کنار آمده و به عنوان همسر دوم با من زندگی کند اما من به خاطر ترس از به هم خوردن زندگی اولم نمی توانم چنین کاری را بکنم از طرفی هم محبت به او باعث شده است که نتوانم از این موضوع بگذرم و چند ئقتی است ذهن و فکر نرا مشغول کرده است لطفا اینجانب را راهنمای فرمایید که آیا از لحاظ شرعی و اخلاقی ازدواج مجدد من اشکلی دارد یا نه و اگر اشکال دارد چگونه با این موضوع کنار بیایم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شرایط فرهنگی کشور ما طوری است که این نوع ازدواج‌ها موجب می‌شود ارتباط باطنی که با همسر اول‌تان دارید و در آینده به کمال خود می‌رسد را از دست بدهید و نه این خانم دوم می‌تواند آن نوع ارتباطی که با همسر اول‌تان دارید را پدید آورد و نه ارتباطی که با همسر اول‌تان دارید و در آینده‌ بسیار زیبا و آسمانی می‌شود را ملاقات خواهید کرد. در هر صورت کمک کنید آن خانم بتواند ازدواج کند و شما هم بیشتر ذهن خود را به همسر خودتان مشغول کنید و بدانید رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌و‌آله» فرمودند: هر آن‌چه در بقیه‌ی زن‌ها می‌یابید در همسر خودتان هست. موفق باشید
2523
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی بنده کتاب زن آنگونه که باید باشد را مطالعه کرده و بسیار استفاده کردم. اما هنوز برایم مبهم است که مدل مطلوب کیفیت رفتن زن به بیرون از خانه در شرایط فعلی جامعه چیست؟ به این معنا که مثلا بیرون رفتن زن با یک زن دیگر(دوست، خواهر، مادر) یا به تنهایی چه زمانی مورد پسند روح کلی اسلام است؟ یا اینکه زن برای چه اهدافی می تواند بیرون برود؟ مثلا بیرون رفتن به تنهایی یا با زنی دیگر برای خرید یا پیاده روی و غیره با روح کلی اسلام سازگار است یا نه؟ گرچه آیات و روایات زیادی در این زمینه مطالعه کرده ام اما نتوانستم با توجه به شرایط کنونی به یک اصل کلی برسم با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این‌ها مربوط به عرف است. امروز عرف می‌پذیرد که یک زن به تنهایی برود خرید کند در حالی‌که ممکن بود یک زمانی این کار قبیح باشد. موفق باشید
2470
متن پرسش
باسلام من دوتا سوال از خدمت استاد گرامی دارم 1)من مطالعات ریادی در مورد هدف خلقت کردم و کتاب اشتی باخدا را هم مطالعه کردم و نتیجه گرفتم هدف اصلی خلقت ما رسین به حقیقت عبودیت و خشوع در برابر پروردگار است اما هرگز نتوانستم بفهمم وظیفه من در این عالم چیست ایا فقط با ترک گناه و انجام واجب به این امر میرسم یا باید برم و علم تحصیل کنم یا در کلاسهای استادان شرکت کنم واصلااینکه من دارم راه رو درست میرم و به کمال میرسم چه نشانه هایی در زندگی من دارد؟ایا حتما باید چشم برزخی من باز شود یا علاماتی از این قبیل؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- در مسیر بندگی خداوند تا آن‌جا که ممکن است معرفت به خدا و آیات و اسماء او بندگی را رشد می‌دهد و معرفت به معاد و امامت و نبوت به خودی خود یک نوع سلوک محسوب می‌شود. در دل به‌دست‌آوردن این نوع معارف دنبال‌کردن نظرات ولیّ امر مسلمین شرط دینداری است و در ذیل رعایت نظرات و دستورات ولیّ امر مسلمین توانسته‌ایم آنچه وظیفه‌ی الهی ما است را انجام دهیم. 2- پیشنهاد می‌کنم برای جواب قسمت دوم سؤال‌تان مدتی دعای مکارم الاخلاق که در آخر مفاتیح است را با توجه به معانی دعا بخوانید. در آن‌جا متوجه می‌شوید حضرت از خدا می‌خواهند که بتوانند با مسلمانان مدارا کنند و اگر توفیق مدارا را پیدا کنید زندگی شما نور دیگری می‌گیرد. موفق باشید
2475
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید همسرم انسان خوبی است و از بچگی طوری تربیت شده که به تمام حرفهای پدر و مادرش گوش میدهد و خواسته هایشان را انجام میدهد.همه ی مسئولیت خانواده شان را بر عهده دارند(کارهای داخل منزل(جز آشپزی) و بیرون منزل ) فقط کسب در آمد با ایشان نیست . و علت تمام دعواهایمان همین است و ایشان آیه های قرآن برای احترام به والدین را برای من یادآوری میکنند ولی من خیلی حساس شده ام و گوشم به این حرفها بدهکار نیست از جایی شندیم که چون همه بعد از ازدواج سرگرم خانواده میشوند و پدر و مادر را فراموش میکنند قرآن این همه تاکید کرده.آیا این حرف درست است؟ اصلا چرا به اندازه ای که به نیکی به پدر و مادر سفارش شده حرفی از همسر زده نشده؟ لطفا راهنمایی کنید شاید من اشتباه میکنم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به همان دلیل که فرمودید در اسلام بر رعایت حقوق والدین تأکید شده ولی اگر مرد حقوق همسر را جهت رعایت حقوق والدین زیر پا بگذارد همان اندازه معصیت کرده که حقوق والدین را به جهت رعایت حقوق همسر نادیده بگیرد. موفق باشید
2436
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم متاسفانه در قرنی زندگی می کنیم که بیماری افسردگی در بین اکثریت مردم حتی انسان های مذهبی غوغا میکند هرجند که عادتمان شده که این افسردگی را با سرگرم شدن به دنیا و ... پنهان می کنیم ما در دوره ای زندگی می کنیم که فکر و فرهنگ مستفلی جدای از غرب نداریم و با فرهنگ و وسایل غربی بزرگ شده ایم و به آنها عادت کرده ایم حال اگر کسی بخواهد زندگی دینی را شروع کند و از این فرهنگ کم کم جدا شود دچار مشکلات بسیاری می شود از جمله آنها افسردگی است بنده اعتقاد دارم که این وقت ما بسیار گرانبهاست و باید به صرف معرفت الله برسد اما باتوجه به شرایط زندگی ام مجبورم که بسیاری از کارهایی که از آنها بیزار هم هستم انجام بدهم تا افسردگی همسرم بیشتر نشود مثل اینکه وقت بیشتری را به ایشان و تفریح و آنچه که ایشان دوست دارند اختصاص دهم و فکر میکنم شاید با این کارها بتوان اورا ار افسر دگی رهاند و به مقصد اصلی توجه داد اماگاهی ناامید می شوم و احساس میکنم که این کارها بیهوده است و او باید به خدا توجه کند و این گونه وقت من هم تلف می شود (یاد آور می شوم که بنده در برهه ای از زمان در مسایل دینی و اجتماعی افراط داشتم و نمی خواهم اکنون دچار تفریط بشوم) خوهش می کنم بنده را راهنمایی فرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظر بنده اُنس با همسر و رعایت ایشان خودش یک نوع گشایش روحی و معنوی برایتان می‌آورد به‌خصوص اگر این اُنس موجب علاقمندی به شما شود و به تبع آن به آن‌چه شما علاقمند هستید مثل امور دینی، ایشان هم علاقمند گردند. موفق باشید
2432
متن پرسش
سلام تکلیف ما در برابر کسانی که به شخص رهبر و مقام ولایت فقیه توهین می کنند چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر آمادگی جهت تذکر ندارند قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» باید خود را همسنگ آن‌ها نکرد، ارزشی ندارند که با آن‌ها همسخن شویم. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!