بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: دیگران

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32482
متن پرسش

سلام علیکم و خدا قوت: ۱. اگر بخواهیم به طور کلی با زندگی و شخصیت و اندیشه و نظریات جناب آقای ابن عربی آشنا بشیم چه منبع و کتابی رو پیشنهاد می‌کنید؟ ۲. به نظر شما کتاب طلای سرخ کتاب معتبر و خوبی هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده کتاب آقای دکتر محسن جهانگیری تحت عنوان «ابن عربی» در این رابطه می‌تواند کمک کند. ۲. مسلّم کتاب «طلای سرخ» که جناب شعرانی از شارحان مهم ابن عربی تنظیم کرده‌اند، ظرایف دقیقی دارد و بنده نکاتی از آن را خلاصه کرده‌ام که تحت عنوان  «گزیده ای از کتاب طلای سرخ» در سایت المیزان به آدرس زیر هست. موفق باشید

https://lobolmizan.ir/leaflet/426?mark=%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%20%D8%B3%D8%B1%D8%AE

 

32464
متن پرسش

سلام علیکم و خدا قوت: ۱. می‌خواستم بدونم به نظر شما دیوان اشعار امام خمینی تا چه حد حاوی و دارای مباحث عرفانی و سلوکی هست یعنی آیا مثلاً اون مراحل سلوک و مباحث غلیظ عرفانی رو میشه در این دیوان پیدا کرد ؟ ۲. به نظر شما برای سلوک و افزایش حب خداوند انس گرفتن با اشعار و دیوان کدام یک از عرفا بهتر هست؟ مثلا بیشتر اشعار (حافظ) رو توصیه می‌کنید یا اشعار (امام خمینی) یا (علامه حسن زاده آملی) قاعدتاً افراد مذکور شعرهای غنی و عرفانی دارند اما می‌خواستم بدونم اگر قرار باشه یک کدامش رو توصیه کنید کدوم رو توصیه می‌کنید؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام ارزش خود را دارند. آری! واقعاً دیوان حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نکات عرفانی خوبی دارد ولی عنایت داشته باشید زبانِ عرفان در شعر، زبان خاصی است با اصطلاحات خاص. پیشنهاد می‌شود اگر فرصت کردید مباحث «ما و حافظ» که در سایت هست را دنبال بفرمایید. امید است که شروع خوبی باشد. https://lobolmizan.ir/hafez  موفق باشید

32437
متن پرسش

سلام استاد گرامی: اوقات بخیر، می‌خواستم ببینم در جریان دعوای بین آقای رسائی و آقای قالیباف و خبرگزاری های فارس و تسنیم سر ماجرای هلدینگ یاس هستید؟ موضع صحیح چیست؟ مسائل مالی که مدتهاست درباره آقای قالیباف مطرح شده جریان انقلابی را دارد دچار شکاف می‌کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این رسانه‌ها هستند که به این امور به صورت افراطی دامن می‌زنند. سوابق و شخصیت آقای قالیباف نشان داده است که ایشان همواره در خدمت اهداف انقلاب بوده‌اند و از این جهت باید به ایشان خوش‌بین بود. موفق باشید

32430
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی، در جستجوی مبحث حق الیقین دوربین هستیم. لطفا راهنمایی بفرمائید. فرم مجلای حقیقت است و صداقت در فرم، زمانی رخ می دهد که با ادب و حضور به حقیقت تقرّب بجوئیم، تا فرم و تکنیک را در تجلی خود حقیقت بیابیم. زیرا می‌خواهیم با حقیقت و جنبه های پایدار هر چیز به سر ببریم. به همین خاطر حقیقت، از نحوه ی فیلمنامه نویسی و کارگردانی جدا نیست. اگر وجود در فیلمنامه و کارگردانی باشد حتما ظهور دارد. حتما تجلی دارد. تجلی مال وجود است. تجلی یعنی تعین و اگر حضور تاریخی و وجودی در فیلمنامه و کارگردانی نباشد تجلی ندارد. پس در فیلمنامه نویسی و کارگردانی باید تلاش بر این باشد که وجودی حرکت کنیم. وجودی حرکت کردن یعنی عین ربط به حق حرکت کردن. این عین ربط بودن در فیلمنامه و کارگردانی چگونه منعکس می شود؟ زیرا امکانِ دوربین به او اختیار می‌دهد. اما هر چقدر دوربین به حقیقت نزدیک شود بی اختیارتر می شود. زیرا حقیقت است که مختار است و دوربین در تکوینش از حقیقت حکم می‌گیرد. دوربین در داستان با خودش یک روح می برد. اگر فقط تماشاگر باشد به نتیجه نمی رسد. باید اهل عمل باشد تا بیابد. این راه تدبر دوربین را می خواهد. دوربین باید اهل ریاضت و تقوی باشد. و تقوی دوربین یعنی آزاد شدن از دنیا و نه گیرافتادن در دام اعتباریات که منجر به گوشه نشینی دوربین و عدم حضور می شود. تقوی یعنی نزدیک ها را نزدیک دیدن و حقیقت نزدیکترین است و وجود به اعتبار حق بودن از همه چیز به همه چیز نزدیک تر است. و دورها را دور دیدن زیرا که مشغول شدن به جزئیات، دوربین را از حقیقت غافل می‌کند. فیلمنامه نویسیِ دوربینی، ترکیب حقیقی تری را از نیّت انتخاب صحنه ها ارائه می دهد. از آنجایی که رسیدن به حق الیقین اولین شرطش نفی خود است. و در تاریخ حق الیقین انقلاب هر جا طرف خودش را نفی کرد، بیشتر اراده ی الهی را در خودش حس می‌کند. آیا یگانگی دوربین با شخصیت اصلی می‌تواند با حذف شخصیت اصلی از تصویر حق الیقین را به تصویر بکشد؟ و دوربین به جای شخصیت ببیند، بشنود، تیر بیاندازد. با این نگاه هویت قاب بندی و حرکت دوربین در هر مرحله از علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین شخصیت اصلی می‌تواند متمایز ظاهر شود. یگانگی دوربین با شخصیت و یا عناصر مختلف، ارزشی از جنس حضور به آنها می دهد. در نگاهِ دوربین ماهیت نباید غلبه کند. در ساحت رجوع به وجود با وجهی که در قلب هست و برعکس حس، سریع از کثرت به وحدت منتقل می‌شویم. دوربین بر مبنای ملکوت داستان حرکت می‌کند و تحت تأثیر ملکوت داستان به انکشاف می‌رسد. نه بر اساس اتفاق ها و حادثه ها. دوربین می‌خواهد از طریق شریعتِ فیلمنامه وارد عالم تکوین شود و می‌خواهد ملکوت را بالفعل کند. دوربین باید با رفتارش وارد یک عالم بشود و عالم یعنی آنچه حضرت حق را با آن ببینیم. با رؤیت تجلی اسمائی در هر صحنه، دوربین تلاش می‌کند حس وجودی مربوط به آن را تداعی کند. حقیقت نسبت به دوربین در اسمائش تجلی می‌کند. اسم ها اشاره به هم دارند و حجابی هستند که نورَند و می‌خواهند ما را به جایی ببرند نه اینکه بیرون نگه دارند. اسماء، نیروها و ملائکه و کارگزاران هستی هستند. در رجوع اسماء به اعتبار جامعیت، عناصر داستانی و شخصیت ها در مظهریت تعریف می شوند. حق می خواهد حضوری را به دوربین بدهد، دوربین باید دریابد و عقب نکشد و اگر با معرفت دوربین حس عبودیت از فرم گرفته شد، آن وجه با انسان کامل شناسایی شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه چشم‌های گرفتار عقل مدرن دیگر نمی‌توانند ببینند، این دوربین‌ها هستند که توان اشاره به آن‌ها را می‌توانند به عهده بگیرند و بحمدلله این اتفاقی است که با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی در حال رخ‌دادن است تا از آن به بعد، سینما خانه به خودآمدنِ انسان‌ها باشد و نه خانه بی‌خودشدن و غفلت انسان‌ها.

جنابعالی در نوشته خودتان به خوبی می‌فرمایید دوربین باید کجاها را نشان دهد تا آنچه مدّ نظر قرار می‌گیرد حقیقت باشد در آینه تصویر. و این غیر از آن است که با حجاب‌شدنِ تصاویر، حقیقت گم شود.

امروزه با سیطره کمّیت باز باید هنر درست‌دیدن به یاری بشر آید و صحنه‌هایی آفریده شود که انسان در دل تصاویر، چیزهایی را بنگرد که بنده آن را معجزه دوربین در این دوران می‌دانم همان‌طور که پیامبران نگاه‌ها را از ظاهر به باطن بردند و ظاهر را آینه باطن قرار دادند. کاری که شهید آوینی عزیز نیز از آن غافل نبود.

توصیه بنده آن است که کاربران محترم متن جنابعالی را چندین مرتبه بخوانند تا به جای فرار از سینما، به سینمایی که در بستر انقلاب اسلامی در حال تولد است فکر کنند و اگر حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرمود: «درِ میخانه گشایید به رویم شب و روز» آن میخانه در این زمانه می‌تواند سینما باشد. موفق باشید

32413
متن پرسش

سلام استاد: با تو جه به اینکه تاریخ متافیزیک به اواخر خود رسیده و جهان آینده با توجه به انقلاب اسلامی می‌تواند جهان محبت باشد آیا کسی مثل آقای دولابی در آینده ی تاریخی ما (که انگار این آینده با عقل تکنیکی هم همراه است منتها عقل تکنیکی ای که با هویت ما نسبت دارد) نقش اساسی داد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم جناب آقای دولابی در مواجهه با آنچه نسبت با جهان مدرن متوجه شدند که جهان کینه‌مندی و کمّیّت‌گرایی بود، بابِ محبّت را و طوبای محبّت را برای افراد گشودند. البته بیشتر در امور فردی مدّ نظر هست و امری لازم و مفید می‌باشد. می‌ماند که ما امروز با حضور تاریخی انقلاب اسلامی همان موضوع را در امور اجتماعی و جهانی باید حاضر کنیم. عمده توجه به ضرورت گشودگی نسبت به سایر انسان‌ها و رویکرد محبّت‌آمیز به آن‌ها است که موجب حضور تاریخیِ خُلق محمّدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» خواهد شد. موفق باشید

32370
متن پرسش

سلام: این که این همه حرم های ائمه را با طلا و... زینت می‌دهند آیا جایز است و بهتر نیست پولش صرف فقرا و ازدواج جوانان و.... شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که مساجد و حرم ائمه باید با شکوه باشد تا نماد شکوه الهی در منظرها پیش بیاید؛ سخنی نیست. ولی به نظر بنده هم بین شکوه و زیبایی و تجمل در حرم‌ها، خلط شده است. آیت الله جوادی می‌فرمودند چون حضرت ظهور کنند بسیاری از این تجملات را بیرون می‌ریزند، یکی از طلاب عرض کرد چرا خود شما دست به کار نمی‌شوید؟ فرمودند در آن صورت همان‌هایی که این مساجد و حرم‌ها را این‌گونه کرده‌اند، ما را بیرون می‌اندازند، پس اجازه بدهید فعلاً کاری که می‌توانیم بکنیم را بکنیم، بقیه‌اش طلب ما. موفق باشید

32334
متن پرسش

سلام استاد: بنده در بحث های معرفتی فقط بحث های جنابعالی را دنبال کرده ام ودر بحثی که جنابعالی در مورد هایدگر داشتید احساسی به من دست داد گویا این مباحث افق دید را وسیعتر می‌کند حال اگر بخواهم خوب هایدگر را درک کنم از کدام کتاب او شروع کنم برای ورود به مباحث هایدگر چه مقدماتی لازم است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «هستی و زمان» جناب هایدگر جهت ارتباط با تفکر او، کمک زیادی به مخاطب می‌کند. شرح صوتی جناب آقای دکتر صافیان در این رابطه مفید خواهد بود. مرکز فرهنگی «سُها» آن صوت‌ها را در اختیار دارد. موفق باشید

32332
متن پرسش

با سلام خدمت استاد: سوالی در مورد مقاله پرسش از تکنولوژی هایدگر مطرح شده که هایدگر در این مقاله حالتی ادعا گونه بدون هیچ استدلالی می‌گوید تقدیر ما تکنیک است و منظور او گشتل نیست. فرض بگیریم تکنیکی که هایدگر مدنظر دارد به معنای انکشاف حقیقت در دل طبیعت تقدیر ماست ولی با بشر امروز که برای هر سخنی دلیلی می‌خواهد چگونه دلیل بیاوریم و ثابت کنیم یا بر اساس شواهد این مسئله را برای او تبیین کنیم آیا باید مخاطب خود را قانع کنیم چون می‌خواهیم محکم قبول کنیم که تقدیر ما تکنیک است و در دل این تقدیر کارهایمان را انجام دهیم تا ثمر بخش باشد شواهد هایدگر بر اینکه تکنیک تقدیر ماست چیست؟ لابد اگر استدلال نمی‌کند و فلسفه هایدگر از جنس تبیین است باید شواهدی بر حرف خود داشته باشد در این باب توضیح دهید؟ سوال دوم اینکه آیا می‌توانیم بگوییم تقدیر ما یک امری کلی تر است که روحیه کشف حقیقت در طبیعت و روحیه آزادی خواهی در دل آن تقدیر است؟ 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عنایت داشته باشید درک تقدیر در هر تاریخی با استدلال، ممکن نیست. این همان زمان‌شناسی است که ما در روایات خود داریم. نیاز به حساسیت و توجه به شواهدی دارد که حکایت از آن تقدیر می‌کنند ۲. به نظر بنده این نکته‌ای که می‌فرمایید منافی بحث هایدگر نیست، ولی در هر حال این موضوع را هرکس باید بر اساس شواهدی که پیش می‌آید، مدّ نظر قرار دهد. موفق باشید

32326
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی، در جستجوی زبان فطرت سینما و ظهور عقل تکنیکی در دوربین انقلاب اسلامی، لطفا راهنمایی بفرمایید. چنین دوربینی چه می بیند؟ و ما را به کجا دعوت می کند؟ و چگونه حضوری را برای ما رقم می زند؟ همانطور که دوربین سنتهای جاری در عالم را می بیند و ضبط می کند، وجود انسان هم ضبط کننده است. و همین ویژگی ذاتی به دوربین هویتی زنده از جنس حضور تاریخی می دهد. دوربین اگر چه ظاهری را ضبط می کند ولی با نحوه ی ضبط کردنش باطنی را نشان می دهد. دوربین در دل صحنه ها به دنبال معنا و مأوا به حرکت در می آید و از طریق حرکت و سکون در مواجهه با آنچه در برابرش قرار گرفته است، با ما صحبت می کند و با جهت گیری و زاویه ی نگاه و قاب تصویر، ارزش گذاری و حس وجودی اش را بیان می کند. دوربین حسِ بودنی را بیان می‌کند و نسبت به داستان در موقعیتی قرار می گیرد و تصاویری را به نمایش در می آورد که جهت گیری وی را نسبت به تجلیات حق آشکار می کند. دوربین اگر ایمان و قدرت ایمان را بشناسد می‌تواند حیات حقیقی را در ایمان قوی عبودیت نشان بدهد. اینکه دوربین تلاش کند چیزی را شریکِ حق نگرداند و نگاهش پیوسته وحدت وجود را بیان کند، ایمان و عرفانِ دوربین را می‌خواهد. عرفان نسبت ها و رابطه هایی را در میدانِ دید قرار می دهد تا هویتی از جنس تجلی آشکار شود. این نسبت ها در تکنیک سینما با داستان، حرکات دوربین، شخصیت ها و مکان ها تعریف می شود. از آنجایی که انسانیّت شاعرانگی است، در یک اثر سینمایی که می خواهد به شعر نزدیک شود، همگیِ این عناصر شعور دارند و حریم انسانیّت را نگه می دارند و البته بیشترین انسانیّت باید در نگاه دوربین باشد. قلب تپنده ی دوربین با جاذبه و دافعه زنده است. دوربین در داستان جذب زیبایی ها می شود، و چه چیزی زیباتر از قلبی که با ایمان زینت یافته است. ایمان و استقامت ورزیدن در آن به قدری جذاب است که بر طبق آیات قرآن فرشتگان را به طرف خود می کشاند. از این رو فیلم های مختلفی در سراسر جهان با استفاده از این تکنیک و به تصویر کشیدن ایمان قهرمان، مخاطبان را جذب کرده اند. زیرا فطرتاً ایمان زیباست. از طرفی زیبایی قلب مؤمن از عرش رحمان است و مقام تدبیر عالم قدس. و انسان مؤمن برای حفظ حریمِ نور مقدسی که در قلبش تابیده است تا عرصه شهادت به پیش می‌رود. پس برای نشان دادن این زیبایی، دوربین حفظ حریم ها را نشان می دهد. چرا که حریم نسبت ارتباط ابعاد وجودی انسان با حقیقت است، از درون تا بیرون. پس برای رسیدن به حرم امن الهی در تکنیک سینما، صحبت از شعور می شود، و شاعرانگی در حرکات دوربین و تصاویر ظهور می کند. تصویری که دوربین نشان می‌دهد. همان نگاهی است که کثرت را به وحدت می برد. از طرفی اگر چه نشان دادن تصویر به صورت دو بعدی به فضای نقاشی و خیال نزدیک تر است و نشان دادن آن به صورت سه بعدی، دنیای مادی و ظاهری را بیشتر تداعی می کند. ولی از آنجا که حقیقت بی نهایت بعد دارد و یا به عبارت بهتر بی نهایت وجه و در دعای جوشن کبیر حقیقت، با بی نهایت اسم خوانده می شود، فرم حقیقی می تواند از سه بعد عبور کند و ماوراء سه بُعد یعنی بی نهایت بُعد را نشان دهد. از آنجایی که باطن عالم صورت حق است، دوربین به جای اینکه گوش نشان دهد، شنیدن را نشان می‌دهد و در حالت خلوص مظهر «السمیع» می شود. در هر صورت حرکات دوربین حالی را منتقل می کند که در آن اسم «الباعث» به صحنه می آید و بر انگیختگی در مخاطب پدیدار می شود. «یا باعث و یا وارث» و دوربین می تواند به قدری بی گناه به عالم بنگرد، که مخاطب را وارث فضای پاک فیلم کند. دوربین جامع تر و ملکوتی تر می بیند و با جزئیات بیشتر، ظرافتی را نشان می‌دهد که فراتر از ادراک حضور لحظه ایی انسان در صحنه است. دوربین چشم خداست. پاک است. زیبا می بیند. و جایی که چشم گناه می کند، دوربین در چشم بازیگر قرار نمی گیرد و زاویه دید او را نشان نمی دهد. دوربین خطاپوش است و نواقص را دنبال نمی کند و فقط برای عبرت متذکر می شود. دوربین مومن است می‌خواهد خودش را در نور مومن دیگر ببیند و هر کجا کمالات می بیند تأمل می کند. هر جا انسانیت، بندگی و عبودیت می بیند، محو تماشا می شود و «ما رأیت الا جمیلا» می گوید. و دوربین نیروی حرکت الهی است، که در صحنه جاری است آنگاه که ظالمی را متوقف می‌کند. و از طرفی ظهور زیبایی حقیقی در تکنیک سینما بر حرکت استوار است؛ و حرکت معقولی است که به حس در می آید، چه حرکت وضعیِ دوربین و حرکت انتقالی بین صحنه ها و تصاویر به کمک تدوین. حرکت ریشه در حس وجودیِ موجودات دارد، که در خاصیت های مختلف به ظهور می آید. و دوربین با نوع حرکتش مخاطب را در حس وجودی مربوط به همان حرکت حاضر می‌کند. حس کشیده شدن، پاره شدن، در هم تنیده شدن، تحمل کردن فشار و معلق بودن در هوا. حرکت حتی می‌تواند حس پرستش گونه ایی را به تصویر بکشد و مانند پروانه ایی که به دور شمع می‌گردد به دور تجلیات حق بگردد و حس شوق و طلب آسمانی شدن را منتقل کند و مظهر اسم «الواسع» شود. از طرفی حرکت صورت فیض حق بر طبق استعداد تعینات است. و در صحنه هایی از داستان، نحوه ی حرکت دوربین می‌تواند صورت فیض حق باشد. و رعایت قاعده ی عمل و عکس العمل، دعا و اجابت دعا، طلب و افاضه ی فیض، نوع حرکت را تکمیل می کند و معنا را حقیقی تر منتقل می کند. و هر چقدر حرکات دوربین پیچیده تر باشد معانی متفاوت تری را منتقل می کند و حرکت ساده ی دوربین در کنار حرکات پیچیده و منحنی می تواند هندسه ی حرکتی غنی تری را در کنار معنای عمیق تر ارائه کند. حرکت و سکون دوربین می‌تواند معنای معیّت و تقابل را هم القا می کند و متناسب با معنای تصویر و حرکت آن، هم راستا بودن و غیر هم راستا بودن، سازگاری و ستیز، پذیرش و گریز، جاذبه و دافعه را هم مطرح کند. از طرفی چه حرکت دوربین نوع حضور فیزیکی را می تواند منتقل کند. اما حرکت دوربین شوق و نگرانی های دل هم است. در روایت آمده است که هر کجا چشم برود، دل هم می رود. بنابراین دوربین تنها حضور چشم نیست، حضور دل است. همچنین هندسه و سرعت حرکت اگر متناسب با دستگاه ادراکی انسان باشد، حس امنیت و تعادل و اگر نامتناسب با آن باشد حس عدم امنیت و عدم تعادل را منتقل کند. هر چند که دوربین باید از حرکات نمایشی و خودنمایی پرهیز کند و با تقوی باشد و خروجی از تاریکی به نور داشته باشد.

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را در رابطه با «دوربین» متذکر شدید وقتی به گفته جنابعالی دوربین از حرکات نمایشی و خودنمایی‌ها پرهیز کند. آری! همچنان‌که در متون دینی خود داریم حضرت عیسی«علیه‌السلام» به یاران خود فرمودند: «به دندان‌های سفید آن لاشه بنگرید» و افق دیدها را به سویی راهنمایی کردند که نگاه بر زیبایی‌ها است؛ می‌توان جایگاه دوربین را نیز در این تاریخ و در این زمان آن‌طور معرفی نمود تا انسان‌ها با چشمِ دوربینی که بر شانه سالکی چون شهید آوینی است، واقعیت‌ها را بنگرد. و این رسالت بزرگی است که افراد می‌توانند در این تاریخ از طریق دوربین به نمایش بیاورند و به یک معنا «وقت»، وقتِ دوربین در فضای مجازی است تا حقیقت در آینه همین صحنه‌ها به نمایش آید. مهم آن است که متوجه شویم تا کجاها می‌توان از دوربین متذکر اموری شد که در عین ظاهربودن، باطن هستند و این معجزه «دوربین» است وقتی در اختیار شهید آوینی‌ها باشد. بهتر می‌دانم که رفقا همین متنی را که نوشته‌اید، دوباره بخوانند و در باره آن فکر کنند تا معلوم شود در کجا می‌توان ایستاد و در آن‌جا دوربین را بر دوش گذاشت که آن‌جا، هر جایی نیست و متفکران اصیل امروز جهان متوجه چنین امری شده‌اند، هرچند شیطان نیز در فهم استعداد دوربین بیگانه نیست و راه ما راهی است که از چشم شیطانی عبور کنیم و با چشمی که در دل واقعیات، حقیقت را برجسته می‌کند؛ عالَم را بنگریم و این از توانایی‌های امروزین دوربین در تکنیک سینما خواهد بود. پیشنهاد می‌شود بحث «نگاهی پدیدار شناسانه به تکنیک سینما»https://eitaa.com/matalebevijeh/9541 ملاحظه گردد. موفق باشید 

32323
متن پرسش

سلام: در صفحه ۹۰ معرفت النفس و حشر فرمودید هرچه نفس کامل تر گردد جامعیت و وحدت و بساطت آن شدیدتر خواهد شد بدون آن که جنس آن عوض شود. در سطر بعدی می فرمایید البته اگر این تحول ذاتی در مقوله ی حرکت همچنان ادامه یابد به جنس دیگری تبدیل خواهد شد. کجا جنس عوض می شود کجا جنس عوض نمی شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور جناب ملا صدرا از تغییر جنس به همان معنای شدت حضور است از عالَم دنیا به عالم قیامت. ولی در هر حال در همین حالت هم نفس است که شدت پیدا کرده است و جنس بدن او دیگر از جنس اخلاق و عقاید او است، نه از جنس عالم ماده. موفق باشید

32311
متن پرسش

سلام و عرض ادب: خدا قوت استاد، ممنون بابت نشرمعارف زیبا با بیان عالیتون، اجرتون با صاحب‌ الزمان. استاد این پیام👇 رو یه بنده خدایی توی کانالشون گذاشته بودن و برای بنده هم سوال شد و از آنجایی که ولادت آقا امیرالمومنین نزدیکه سلسله سخنرانی یا کتابی به بنده معرفی کنید ممنون از لطفتون. «داشتم با خودم فکر می‌کردم علی (ع) واقعا کیه؟ کیه که ولادتش تو ماه خداست. احتمالا شنیدید میگن رجب ماه امام علی هست، این چه ارتباطه ای است که خدا میگه ماه منه و تو روایتام داریم ماه امام علیه. بعد محل ولادتش کجاست؟ تو خونه‌ی خدا که حتی به حضرت مریم اجازه داده نشد که حضرت عیسی رو اونجا به دنیا بیاره. روز ولادتش کیه؟ با شروع ایام البیض که از خیلی قبل‌تر از تولد امام علی قدر و قیمت داشته این ۳ روز. کی بوده که تو روایتا خودش به شمشیر خدا معروفه و با ذوالفقارش هرکسی رو میکشته‌ بدون هیچ تردیدی حتما وارد جهنم می‌شده. کیه که خدا گفته معیار حقه. میدونید که حق یعنی خدا و هرچی که خدا میگه. بعد شهادتشون کِیه؟ تو ماهی که مال بنده هاست و توش به اوج عشقبازی با خدا میرسن. دارم فکر می‌کنم انگار اینا همه نشونس که میگه علی تو ماه خدا به دنیا اومد، تو ماه شعبان دو تا از بهترین دسته گلاش را هدیه داد به این جهان تو ماه رمضونم که همه به اوج عبودیت میرسن و آخر این سیر و سلوک ۳ ماهست، به کمالی که ازین دنیا می‌خواست رسید و فزت برب الکعبه شد. و بازم هم تو چه روزایی؟ تو شب و روزای قدر که خدا از اول آفرینش خلقت این روزا رو یه جور دیگه بهشون قدر و قیمت داده بوده. و کجا؟ تو مسجد که مال خداست و برای عبادت شخص خداست. تو چه حالی؟ در نزدیک ترین حالت ممکن به خدا یعنی توی سجده‌ی نماز. اونم اون ساعتهای سحر که میدونین خدا چه قدرر اون ساعهتا رو دوست داره. علی (ع) واقعا کیه؟ من که به نتیجه‌ای نرسیدم.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است به خلوص آن مولا که منجر به یگانگی عبد با ربّ می‌شود، فکر کنیم. که نمونه آن را در جنگ خندق مى بينيد، شمشيرى كه صاحب آن در نهايت خلوص آن را به حركت در آورد و مفتخر شدند به «لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ افْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَين» يعنى آن شمشيرزدن، از عبادت جن و انس برتر مى شود، به جهت خلوص حضرت على عليه السلام، و نه به‏ جهت قدرت آن حضرت. حضرت على عليه السلام متوجّه شدند حالا كه هيچ‏كس در مقابل عَمْروبن‏ عبْدُوَد جلو نمى رود بايد براى خدا جلو بيايند. حضرت در آن جريان نشان دادند كه براى خدا، تمام چيزها را كنار گذاشته‏ اند و حتى مواظب بودند خشمشان عامل تحريكشان نشود. مولوى در رابطه با خشمى كه عمروبن‏ عبدوَد با انداختن آب دهان بر صورت مبارك على عليه السلام مى خواست در آن حضرت ايجاد كند؛ و ملاحظه کنید که در این رابطه حتی مولوی این‌چنین مى گويد:

او خدو انداخت بر روى على             افتخار هر نبى و هر ولى‏

او خدو انداخت بر رويى كه ماه             سجده آرد پيش او در سجده‏ گاه‏

در آن حال حضرت با تمام آرامش و وقار از روى سينه عَمْروبْنِ‏ عَبْدوَدْ بلند شدند و چند قدمى حركت كردند و دوباره جنگ را با آن دشمن خدا شروع كردند و در نهايت او را كشتند. وقتى از حضرت علت بلندشدن و دوباره جنگ‏ كردن را پرسيدند و حضرت جريان آب دهانى كه به صورت مباركشان انداخت را مطرح كردند، آن‏هايى كه اهل دل بودند فهميدند على عليه السلام تا كجا بر شيطان مسلّط است. مولوى ندا سر مى دهد كه اى على!

         تيغ حلمت جان ما را چاك كرد             آب علمت خاك ما را پاك كرد

يعنى اى على! اين حلم و بردبارى ات تمام وجود ما را در مقابلت، چاك‏ چاك و هيچ و نابود مى نمايد، همچنان‏كه نور علم تو، زندگى خاكى ما را از انحراف و گمراهى نجات داد. اى على! تو بيش از آن‏كه با شمشير، دشمنانت را به قتل برسانى، با شكيبايى و صبر آن‏ها را هيچ و پوچ كردى و كشتى، مى گويد:

         بازگو، دانم كه اين اسرار هُوست             زآنكه بى شمشير كشتن كار اوست‏

در واقع آن حضرت با عمل خود در مقابل بى ادبى عمروبن‏ عبدود:

         گفت من تيغ از پى حق مى زنم             بنده حق‏ ام نه مأمور تنم‏

             شير حقّم، نيستم شير هوا             فعل من بر دين من باشد گواه‏

             خون نپوشد گوهر تيغ مرا             باد از جا كى بَرد ميغ مرا

             تا احِبُّ لِلّهْ آيد نام من             تا كه ابْغَضْ لِلّهْ آيد كام من‏

در چنين شرايطى است كه مى توان به آن حضرت گفت:

         تو ترازوى احد خُو بوده‏ اى             بل زبانِهْ هر ترازو بوده‏ اى‏

چون قلب حضرت سراسر محل الهام ملك و نمايش حق است، لذا است كه به زبان حال خواهد گفت:

         سايه‏ ام من، كدخدايم آفتاب             حاجبم من، نيستم او را حجاب‏

يعنى من سايه‏ اى هستم كه خداوند آفتاب من است و لذا من حجاب نيستم كه خود را بنمايانم و حق را در عمل خود پنهان كنم، بلكه حاجب حقّم و وسيله ظهور و بروز حق مى باشم.

اگر خودمان را اسير جدل و ستيز و عجله و خودنمايى كرديم، از چنين قلبى و از وزيدن الهام ملك محروم مى‌شويم، از وزيدن انوار ملائكه‏ اى كه به تعبير قرآن: «يَسْتَغْفِرونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» براى مؤمنان طلب استغفار مى كنند و زنگار كدورت را از قلب آن‏ها مى زدايند تا به راحتى با عالم غيب ارتباط پيدا كنند.

در رابطه با نظر به مقام مولایمان علی «علیه‌السلام» خوب است سری به کتاب «حقیقت نوری اهل‌البیت «علیهم‌السلام» بزنید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید     

32298
متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به اینکه تفسیر المیزان مسایل عرفانی رو به‌طور مستور بیان کرده و اگر اشتباه نکنم به تعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی «لا یمسه الا العارفون» هست و تفسیر بیان السعاده هم در برخی جاها نقد هایی بهش هست برای همین لطفاً یک تفسیر عرفانی که مورد اعتماد و بر اساس اعتقادات شیعه باشد معرفی نمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که اگر با مطالعه جزوه «روش کار با تفسیر المیزان» به سراغ المیزان بروید نتایج خوبی می‌گیرید. تفسیر مشهور ابن عربی که تأویلات جناب عبدالرزاق کاشانی است نیز در این مورد مطالب خوبی دارد. در رابطه با نگاه عرفانی به سوره «فتح» می‌توانید به کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

32292
متن پرسش

سلام: من میخاستم کتاب های علامه حسن زاده رو تا حدودی خریداری کنم کتاب هزار و یک کلمه که هفت جلدی هست رو سفارش دادم فروشنده گفتن یه سری از کتابای کوچیک علامه توی این هفت جلد هست مثل طب و طبیب اما اینکه کامل کدوم کتابا هست رو نمیدونستن میخاستم بپرسم شما میتونید راهنمایی کنید که من کتاب تکراری نخرم. دیگه مثلا مراتب رویا نامه برنامه ها بر نامه ها دستورالعمل های اخلاقی و سیر و سلوک، سر اجابت دعا، صد و ده اشاره، نور علی نور در ذکر و ذاکر، در اسمان معرفت، طب و طبیب، قران و لیله القدر الاوبه الی توبه رساله رابط و رابطی ولایت تکوینی اینا رو میخام ببینم کدوماش توی اون هفت حجد مطالبش هست و اینکه هزار و یک نکته با هزار و یک کلمه یکیه؟ ی فروشنده گفت متفاوته و جلدها رو هم که دیدم متفاوت بود منتهی یه فروشنده دیگه گفتن یکیه ببخشید من قم هم نیستم که بتونم حضوری برم برای خرید این شهری هم هستم نه کتابفروشی هست که داشته باشه این کتابارو نه استادی رو می‌شناسم ببخشید اگه امکانش هست راهنمایی بفرمایید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم به راحتی بتوانید به نتیجه‌ای که جنابعالی به دنبال آن هستید برسید. مهم آن است که بالاخره از جایی شروع کنید که پیشنهاد می‌شود با مباحث «معرفت نفس» که ایشان در این مورد زحمات زیادی کشیده‌اند، شروع کنید نتیجه می‌گیرید. موفق باشید

32290
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: سوالی که پیش آمده در رابطه با شخصیت های امثال هایدگر و کربن و بنده در این مورد پاسخ درخوری نتوانستم بدهم که هایدگر در تاریخی که تاریخ اسلام است و دین آخرالزمانی مطرح است چرا در مذهب خود باقی مانده و جایگاه اخروی او چگونه است و شخصیتی مثل هایدگر با این همه عمق تفکر که توانسته است از متافیزیک عبور کند چرا نتوانسته است در افق اندیشه خود اهل بیت را پیدا کند؟ گویا پاسخ استاد مطهری در این رابطه در کتاب عدل الهی پاسخی از جنس کلام است، بنده احساس می‌کنم در نگاه عقل تاریخی باید به این پاسخ داده شود. اگر سخنرانی یا مطلبی در این رابطه دارید بفرمائید تا بنده از آن استفاده کنم یا پاسخ این سوال را با نگاه عقل تاریخی برای بنده پاسخ دهید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اسلام، هرگز مسیحیان و یهودیان را دعوت به اسلام نکرده است بلکه فرموده است بر همان توحید خود که از طریق پیامبران‌شان رسیده است؛ بمانند. قرآن به پیامبر خود می‌فرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آل‌عمران/64) و امثال آقای هایدگر و کربن در این جهت از اهل کلیسا بسیار جلوترند. موفق باشید

32270
متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عزیز: استاد یک سوال فنیِ فلسفی داشتم. آقای داوری اردکانی در کتاب فلسفه در دام ایدئولوژی یک جایی موضع تاریخ گرایی خودشان را توضیح می دهند و می گویند سه نگاه به تاریخ می شود داشت: ۱. تاریخ زدگی (historism) و ۲. تاریخ انگاری (historicism) و ۳. گذشت از تاریخ زدگی و تاریخ انگاری. می گویند موضع امثال پوپر که مدافع وضع موجود عالم هستند اولی هست. موضع امثال هایدگر و گادامر که متذکر به مطلق نبودن تاریخ غربی هستند دومی هست اما ایشان در ادامه می گویند باید از هر دو تاي این ها گذشت و نگاه سوم را داشت. برداشت من این هست که نگاه توحیدی ناب همین سومیه پس چرا ایشان پس از چهل سال همچنان در موضع دوم هستند و تاریخ برایشان از خود حقیقتِ ثابتِ وراي تاریخ اصالت بیش تری دارد؟ ۲. باتوجه به تقریر بالا از تاریخ استاد نگاه شما به تاریخ کدامه؟ آیا مثل هایدگر و گادامر دوميه یا سومی؟ اگر دومی هست نه سومی علتش چيه؟ آیا نگاه دوم با تفکر اسلامی توحیدی تناسب دارد و قابل پذیرشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هایدگر و گادامر و دکتر داوری را شخصیتی می‌دانم که از تاریخ‌زدگی و تاریخ‌انگاری عبور کرده‌اند و به عصری‌بودنِ «وجود» نظر دارند.

عصری‌دیدنِ «وجود» از نکات مهمی است که جهت بحث عدم استتار یا انکشاف در دل فضایی باز، فضایی که در عین انکشاف، دارای نسبت استتار است و از این جهت متوجه می‌شویم موجودات به صورت خاصی ظهور و حضور می‌یابند که مربوط به میدان انکشافی است که در آن قرار دارند و معنای عصری‌دیدنِ «وجود» را باید در این رابطه مدّ نظر قرار داد و بر این اساس به انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مظاهر «وجود» در این تاریخ نظر کرد و در آن مأوا گزید تا همچنان‌که هایدگر می‌فرماید در خانه‌ی «وجود» مأوا گزیده باشیم. موفق باشید

32257
متن پرسش

سلام: چرا تناسخ به صورت تولد دوباره به صورت انسان باطل است؟ در کدام روایات شیعه و سنی امده است ؟ منبع معرفی می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی هرکس در قیامت با اعمال خود حاضر است، دیگر تناسخ معنا نمی‌دهد. بخصوص که قرآن می‌فرماید: « وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَىٰ كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ ۖ» مبنی بر این‌که هرکس با فردانیت خود به همان صورتی که در ابتدای امر خلق شده، در قیامت حاضر می‌شود؛ دیگر چه جای تناسخ؟ جناب صدرالمتألّهین در ابتدای جلد هشتم اسفار دلایل خوبی در نقد تناسخ آورده‌اند. خوب است که به آن‌جا رجوع شود که می‌فرماید: چون نفس به وسيله بدن از قوه به فعليت مي‌رسد و چون به فعليت رسيد ديگر نياز به بدن ندارد و آن‌را ترک مي‌کند اگر بخواهد باز به بدني ديگر برگردد لازم مي‌آيد دوباره از همان جهت که بالفعل شده بالقوه گردد و اين محال است، لذا تناسخ نمي‌تواند درست باشد. موفق باشید

32227
متن پرسش

با سلام و عرض ادب استاد عزیز: سوالی از محضرتان داشتم اینکه برای از بین بردن افکار و اوهام و خیالات در نماز و عبادات و زیارات چه راهکارهایی موثرترند؟ با تشکر از محضر شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدمت آیت الله حسن‌زاده این سؤال را پرسیدیم، فرمودند از کسی بپرسید که توانسته است از این مهلکه‌ها عبور کند. حاکی از آن‌که گویا این قصّه همواره کنار انسان است. بنا به گفته آیت الله بهجت، تا آن‌جا که ممکن است قبل از ورود به نماز یعنی در طول روز، طوری خود را درگیر مسائل نکنیم که آن مسائل بر روح ما غلبه کند و در نماز ما نیز حکومت از آنِ آن مسائل باشد. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد نکاتی دارد. موفق باشید

32180
متن پرسش

سلام‌علیکم: همان‌طور که استحضار دارید مکتب علّامه طباطبایی علیه‌الرّحمه از دو مسیر ادامه پیدا کرد. مسیر علّامه حسن‌زاده و آیةالله سعادت‌پرور رحمةالله‌علیهما. حال، به‌نظر حضرتعالی ۱. کدام مسیر جهت سلوک‌ الی‌الله ‌بهتر است؟ ۲. در مکتب حضرت علّامه طباطبایی رضوان‌الله‌علیه (و نیز علّامه حسن‌زاده رحمةالله‌علیه) برخلاف مکتب استادشان، آیةالله قاضی علیه‌الرّحمه، اشاره و توصیّه‌ای به «زیارت عاشورا» نشده‌است!!! این درحالی‌ست که سیّدعلی‌آقای قاضی (ره) فرموده بودند من هرچه دارم از زیارت عاشوراست! اگر ممکن است دراین‌زمینه توضیح بفرمایید! ۳. درزمینۀ بحث فوق درسال‌های اخیر کتابی از انتشارات «تُراث» به‌چاپ رسیده با عنوان «کیمیای وصل»، که نویسنده در انتهای آن، نسخه‌ای را از زیارت عاشورا آورده که ادّعا می‌شود نسخۀ متعلّق به آقای قاضی (ره) است. آیا شما این نسخه را تأیید می‌کنید؟ با تشکّر، علیرضا اسماعیلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بستگی به ذوق افراد دارد که با کدام‌یک از عزیزان راحت‌تر می‌توانند سیر خود را ادامه دهند ۲. در رابطه با زیارت عاشورا، چیزی بیش از آن‌چه در کتاب «زیارت عاشورا، اتحاد روحانی با امام حسین «علیه‌السلام» عرض شده، ندارم. آری! هرچه هست احوالاتی است که هر کس در نسبت خود با آن حضرت از طریق زیارت جلیل‌القدر عاشورا پیدا می‌کند. ۳. نه، ندیده‌ام. مگر تفاوتی با زیارت عاشورای مطرح‌شده در مفاتیح‌الجنان دارد؟ موفق باشید

32172
متن پرسش

درود با احترام می‌خواستم نظر استاد را درباره ی گفتگوی اخیر آقای کدیور با استاد نصر بپرسم. https://youtu.be/9UL6ePizLus سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب شماره  ۲۶۱۹۷  رجوع فرمانید. موفق باشید

32171
متن پرسش

سلام خدمت حاج آقای طاهرزاده: حضرت استاد آیا ما در مسیر کسب معرفت مجاز به استفاده از آموزه‌های مکاتبی مانند مکتب بودا و استفاده از آموزه‌های اشخاصی مانند کنسفیوس و لائوتسه هستیم، البته با حفظ معارف عالی دین مبین اسلام و پیامبران الهی و ائمه اطهار علیهم السلام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به حکم «اطْلُبُوا الْعِلْمَ‏ وَ لَوْ بِالصِّينِ» که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» ما را تشویق کردند از معارف موجود در شرق عالم استفاد ه کنیم؛ خوب است که با موارد فوق آشنایی داشته باشید. جناب آقای داریوش شایگان می‌فرمایند اوپانیشادها را در محضر علامه طباطبایی ترجمه می‌کردیم و می‌خواندیم و علامه طباطبایی با شوق زیاد به آن مطالب توجه می‌کردند و می‌فرمودند: ما هم همین‌ها را می‌گوییم و به زیبایی تمام آن مطالب را در منظر توحیدی خودشان شرح می‌دادند. موفق باشید

32166
متن پرسش

به نام حق سلام آقا وقتتون بخیر: ببخشید که مزاحم می شم خوابی دیدم خیلی صبر کردم تا خودم متوجه بشم ولی نتونستم به نتیجه برسم بنده تو روستا زندگی می کنم یه کسب و کار کوچکی تو خونه دارم (جوجه کشی) پیش خودم فکر کردم که این کار من بی خوده وقتی خدا نفقه ی من رو به عهده ی همسرم گذاشته چرا باید تلاش بی خود بکنم و با دقت تو زندگی بقیه به این نتیجه رسیدم که روزی به تلاش زیاد ما بستگی نداره، همین ۲۷ متری که از خونه ی نیمه کاره مون آماده کردیم و با سه تا فرزند توش زندگی می کنیم و همین لباس و غذا روزی ماست وهر چقدر تلاش کنیم تا خدا نخواد نتیجه عوض نمی شه (این فکر من درسته؟) تصمیم گرفتم که این کارمو تعطیل کنم تا دل مشغولی که مزاحم سیر و سلوک باشه نداشته باشم. همون شب خواب دیدم جلوی یک پنجره یک مداح هست مداح به خاطر من دو بیت شعر برای امام حسین خوند و عده ای پیدا شدن و با شور عجیبی شروع به سینه زنی کردن شعرش خیلی عالی بود ولی حتی یک کلمه یادم نموند، دیدم قاشق قدیمی سفید رنگی جلوی پنجره پیدا شد و بهم الهام شد که این رو امام زمان برام فرستاده وقتی برش داشتم تبدیل به یه قاشق امروزی شد زیارتش می کردم دیدم یه روباه که مثل سگ ها رفتار می کنه و مال منه پیدا شد و می خواد قاشق رو ازم بگیره چیزی می انداختم دور می رفت دنبالش و دوباره برمی گشت و تلاش می کرد قاشق رو ازم بگیره من هم قاشق رو بغل کرده بودم که آب دهان اون بهش نخوره هم ازش می ترسیدم هم باهاش انس داشتم در تمام مدت هم یه آقایی کنارم نشسته بود و با لبخند نگاهم می کرد ولی صورتش رو نمی دیدم و اصلا متوجه حضورش کنارم نبودم بازم تو خواب روباه دیدم ولی این بار باهاش درگیر شدم و زخمی ام کرد اما آخرش من زدم و بی هوشش کردم حالا چیکار کنم آقا کارمو تعطیل کنم؟ کتاب مقالات رو تهیه کردم و شرحتون رو شروع کردم جلد اول کتاب خیلی آدم رو می ترسونه که نکنه بین راه گمراه بشم و به ضلالت بیفتم؟ بعد آقا اینکه در مقابل افکار شما تسلیم محض بودن ایراد داره؟ بعضی نظرات من با شما متفاوته ولی من به خودم میگم حتماً نظر استاد درسته حتی اگه با عقلم جور درنیاد هم می گم عقل من ناقصه سواد قرآن و روایت درست و حسابی هم که ندارم ولی میگم حتماً نظر شما مطابق قرآن و روایت هست، وقتی تو سوالات می بینم کسی با لحن توهین آمیز برای شما نوشته گریه ام می گیره ولی وقتی جواب متین و توأم با ادب و آرامش شما رو می بینم افتخار می کنم، اینکه کلاً تسلیم نظر و فکر و استنباط شما بودن درسته؟ ببخشید طولانی شد ولی دیگه از سردرگمی خسته شدم خواهش می کنم برام دعا کنید ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. البته مستحضرید که بنده علم تعبیر خواب ندارم ولی به نظر می‌آید بتوانید بین آن دو فعالیت یعنی فعالیت‌های اجتماعی و حضور در معارف و انقلاب اسلامی ذیل مقام معظم رهبری را با آن نوع فعالیت اقتصادی جمع کنید. مگر از توانایی‌های انسان این زمان غافلید؟ انسانی که به جهت روحیه توحیدی‌اش کاری او را از کاری باز نمی‌دارد. ۲. در هر حال باید در مواجهه با مباحث بنده و امثال بنده همواره عقل انسان در صحنه باشد و چه اشکال دارد که احساس کنید در مواردی نگاه‌تان با موضوعاتی که بنده مطرح کرده‌ام؛ متفاوت باشد، و همین امر موجب تفکر بیشتر و بیشتر می‌شود. موفق باشید

32152
متن پرسش

سلام استاد عزیز: وقت شما بخیر علامه جوادی آملی در تاریخ ۱۳۹۶/۰۹/۱۱ در پیامی که به همایش بررسی شخصیت علمی و اخلاقی آیت اله هاشمی رفسنجانی داشتند، فرمودند که «دیدید او از تخت به تخته کشانده شده ولی هیچ تکان نخورد! معلوم می‌شود آن وقت که روی تخت بود آیت الله هاشمی رفسنجانی بود و آن وقت که روی تخته آمده آیت الله هاشمی رفسنجانی بود. معلوم می شود آنچه بیرون از جان این مرد بزرگ بود، در جان او اثر نگذاشت و این معنای اخلاق است!»  حتی در همین پیام ایشان را جامع علم و جهاد و شجاعت و شهامت دانستند و بنحو جامع اکمل! نظر شما راجع به این پیام ایشان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت ما آن است که این نگاه به آقای هاشمی با نگاه مقام معظم رهبری متفاوت است. بخصوص که رهبر معظم انقلاب در نماز میت ایشان آن جمله که معمولاً برای متوفی می‌خوانند را، اظهار نکردند. نکاتی در جواب سؤال‌های شماره‌  ‏۱۸۳۱۲  و ۱۵۲۶ در این رابطه شده است که می‌توانید به آن‌جا رجوع فرمایید.با همه این توصیفات نمی توان از شخصیت حکیمانه و عالمانه آیت الله جوادی به راحتی عبور کرد. موفق باشید

32135
متن پرسش

سلام وقت بخیر استاد: برای کتاب منازل السائرین، آیا شرح شما کفایت می کند یا نیازه در کنارش شرح استاد یزدانپناه هم دنبال بشه؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به شرح ایشان هم رجوع فرمایید معلوم است که کار کامل‌تر خواهد شد. موفق باشید

32129
متن پرسش

باسمه تعالی: سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و گرانقدر؛ ان شاء الله در پناه لطف خدا و عنایات امام زمان (عج) سلامت و موفق باشید. شرمنده ام که با وجود برنامه ها و مشغله های زیادی که دارید، در اینجا مصدع اوقات شریف شدم. به هر حال توفیقی شد تا در اینجا مطلبی که در حد فهم و درک خودم درباره وصایای سیاسی شهید حاج قاسم سلیمانی (ره) نوشته ام را محضرتان ارسال کنم و بخواهم با توجه به وسعت نظرتان درباره این شهید والامقام، چنانچه وقت و فرصت داشتید، لطف فرمایید و نکات و نقدها و نظرات تان را درباره این متن ناقص بفرمایید و ما را هم بهره مند بفرمایید. ان شاء الله ما را هم در ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) از دعای خیرتان محروم نفرماييد. وجود مقدس نبی اکرم (ص) در روایتی فرمودند: {مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحاً ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِه؛ هرکس که چهل روز اعمال خویش را برای خداوند خالص سازد، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌گردد}. آری! جز این نیست که ثمره اخلاص و تقوا و عبودیت بر لسان سید شهيدان مجاهدان بی مرز نشست و او وصیتنامه ای به این میزان عمیق و سرشار از عرفان، حکمت، سیاست و تربیت را نگاشت و میثاق نامه ای برای مکتب خویش بجا گذاشت. درباره شخصیت و منش و سلوک او در چنین روزهایی که سالگرد فراق ما از او و پرگشودنش بسوی ملکوت حق است، بحمدالله زیاد گفته و شنیده و تدبر کرده ایم؛ اما شاید بشود گفت حق وصیتنامه و شناخت هویت او از طریق وصیتنامه اش همچنان مغفول یا در آغاز راه است. وصیتنامه او چند بعدی و چند جهتی است؛ دقیقا مانند شخصیت خود او که جامع الاطراف بود و توانست وجوه مختلفی را در خود جمع کند. شروع وصیتنامه او، تجلی عرفان و حکمت ناب شیعی و اشراب شده از انوار ثقلین است و یقینا جز یک سالک واصل و راه یافته به باطن عالم، کس دیگری قادر به بیان چنین معارف و حکمت هایی نیست. اما بندهای میانی وصیتنامه او، قطعا مختص سیاست ورزی حکیمانه و متعالی و آسیب شناسی از بسیاری منش ها و الگو و نسخه های سیاستمداران در طول چهل و سه سال گذشته است که در صورت تدبر در این بندها می‌توان به قطع گفت، این سخنان شهید سعید، منشور سیاست ورزی در تراز جامعه و تمدنی انقلابی و در مقیاسی ناظر به اهداف و آرمانهای رهبران انقلاب اسلامی است. او در ابتدا، نقد و تلنگری برخاسته از عمق یک نگاه نافذ و واسع را درباره منش ها و برنامه های سیاسی بیان کرده و می‌فرماید: «آنچه پیوسته در رنج بودم، اینکه عموما ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزشها را فراموش می‌کنیم؛ بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره هايتان، به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید». این بیانات، مشخص می‌کند که چه میزان عمیق و ژرف، آسیبها و توالی فاسد در فعالیتها و کنشگری های سیاسی را تشخیص داده است و می‌کوشد تذکر دهد که سیاست ورزی انقلابی، هویت و باطنی مجزا از آنچه در جهان امروز و عالم تجدّد بعنوان سیاست ورزی و سیاستمداری مطرح است، دارد و چگونه باید در این دوران و وضع تاریخی، حضوری توحیدی و متعالی در سیاست داشت. این حضور توحیدی در سیاست، همان چیزی است که عالم فرزانه آیت الله العظمی جوادی آملی از آن تعبیر به سیاست متعالیه مي‌کنند و آن‌را لازمه حکمرانی تراز اسلام بر می شمردند و جلوه ای حقیقی از این سیاست متعالیه، به يقين شهید سلیمانی است. اصل و رکن این سیاست ورزی، وفاق و اتحاد بر اصول و حاکمیت وحدتی الهی بر جامعه و تکثرات اجتماعی است چنانچه سردار شهید در وصیتنامه اش مي‌فرمايد: «اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است.» علامه طباطبایی (ره) در ذیل تفسیر آیه پایانی سوره آل عمران، مطالبی مهم درباره حکمت سقوط و بقای امت ها و جوامع می‌فرمایند و اساسی ترین نکته ایشان در آنست که اگر وحدت بر کثرات حاکم شد و وحدانیت توانست تکثرات را تدبیر کند، آنگاه فرد و جامعه بشری در وحدت و بقا و در مسیر صعود و تعالی قرار می‌گیرد؛ مانند اینکه نفس مجرد انسان بر اجزاء مختلف جسم حاکم است و تا زمانیکه نفس انسان حاکم بر جسم است، هر کدام از اجزاء جسم به فعالیت خویش با نظم و وحدت ادامه می‌دهند و وقتی که نفس، بدن را دیگر تدبیر نکند، اجزاء بدن متلاشی و مرگ انسان رخ می‌دهد و دیگر اجزاء بدن فعالیتی نخواهند داشت. این ماجرا، یقینا امتدادی اجتماعی نیز دارد و اگر ولایت الله و اولیاء الله بر جامعه ای حاکم نشود و زمام امور در اختیار دیانت الهی قرار نگیرد، جامعه درگیر تکثر و تشتت و بدور از وحدت است زیرا که اساسا توحید، متضمن یک جهت واحد کلی و شرک، متضمن جهت گیری های مختلف و منکسر و متفاوت است. حال باید راز تاکیدات مکرر سردار سلیمانی در وصیتنامه اش جهت وحدت و پاسداری از اصول را دریافت و دقت کرد چرا او در توصیه هایش به آحاد مسلمین، مردم ایران، کرمان و سیاسیون، مدام بر وحدت و وفاق حول اصول تاکید دارد؟ و جز این نیست که او پس از سالها مجاهدت در جهاد اکبر و جهاد اصغر، سر بقای جوامع را دریافته بود و مصداقی از این روایت عجیب حضرت زین العابدین (ع) درباره مردمان آخرالزمان شده بود: {إنّ الله عزّ و جلّ علم أنَّه يكون في آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون}. اما در ادامه وصیتنامه، خود او در نقش آموزگاری دلسوز و آینده نگر، در صحنه آمده و سیاست ورزی مکتب سلیمانی را به آحاد مشتاقان می آموزد و مولفه های سیاست متعالیه را بر می شمرد: «اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی اینکه نصیحت او را بشنوید؛ با جان و دل به توصیه و تذکرات او بعنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند؛ آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!». کمتر کسی است که در وصیتنامه و مرام و منش شهید عزیز ما، تدبر کند و نشانی از ولایت و لزوم اتصال به ولايت را نیابد و نداند که او تا چه حدی، بر این مسئله حساس و نکته سنج بود. او، سیاسیون و آحاد امت را دعوت به وفاق بر اصول کرد تا سر بقای جوامع را یادآور شود و حال می‌گوید، لب لباب و اصلی ترین رکن این اصول، همان ولایت مجتهد جامع الشرایط است که مظهر ولایت وحدانی در عصر غیبت ولی معصوم (ع) قلمداد می‌شود و چنانچه ولایت فقیه نبود، آیا راه انقلاب اسلامی اساسا در این تاریخ، گشوده می‌شد و تداوم می يافت و حاج قاسم ها به صحنه می آمدند؟ ولایت فقیه، در حد یک نقش حقوقی و اداری نیست؛ ولایت فقیه مظهر وحدت و جهت گیری وحدانی مسئولین و اقشار مختلف است تا مبادا جهت گیری ها و سوگیری های متشتت، جامعه را از بقا به فنا سیر دهد و روح عبودیت رب العالمین، از عرصه اجتماعی کنار زده شود و بهترست بگوییم، ولی فقیه، بستر سلوک در انقلاب اسلامی و صراطی است که سُبُل انقلاب در آن جاری می‌گردد. و مگر جز این بود که شهید سلیمانی، عاشقانه و از عمق حکمت و محبت، لحظه ای دست از دست رهبران انقلاب جدا نکرد و تا همیشه تکیه گاه و یاوری امین برای آنان ماند و مگر اشک های رهبر انقلاب در نماز میت او، گواه این دلدادگی و شور دو طرفه نیست؟ اصل دوم در سیاست متعالیه ای که سردار بی مرز به ما آموخت، اینست: «اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزشها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.» شهید بزرگوار که خودش مظهر وعده صادق در مسئولیت و نمونه بارز تعهد از عمق جان به تمام مبادی و مبانی این انقلاب است، در این بند، از خطر نفاق و عدم صداقت در تعهد و باور به جمهوری اسلامی می‌گوید و نمایان می‌سازد هر تحول و مسئولیت و سیاست ورزی در این انقلاب بر اصلی واحد استوار است: جمهوری اسلامی. اصلی که به فرمایش رهبر انقلاب، سرّ تمام توفیقات و دستاوردها در چهار دهه گذشته است و چنانچه این اصل در مجاری دیگر هم پیاده می‌شد، چه بسیار استعدادهای نهفته ای که به فعلیت می رسیدند و چه بسیار معضلاتی که پیشامد نمی‌کردند. جمهوری اسلامی را بسیاری گفتند و می‌گویند و خواهند گفت ولی همانها اساساً یا نفهمیدند جمهوری اسلامی چه معنایی دارد و یا فهمیدند و هواجس نفسانی مانع شد تا در مسیر آن به درستی گام بنهدند. خواستند جمهوریت را از اسلام جدا کنند و گفتند مگر اسلام دعوت به مشارکت مردم نموده و مگر اساساً اسلام توانایی فراهم سازی بستر مردم را دارد و اساسا مشارکت مردم تنها در دموکراسی قابل توجه است و اسلام را چه کار به این حرف ها. از طرفی دیگر برخی گفتند مشارکت سیاسی مردم، پر ریسک است و بالقوه می‌تواند منشأ اختلافات و معضلات حکمرانی شود و وقتی ولی فقیه بعنوان مظهر دیانت بر جامعه حاکم است، دیگر نیازی به همراهی عمومی نیست و خود ولی، امور را به پیش میبرد و سیره ثقلین نیز در همین است. اما سردار شهید و دو مقتدای او که سردار، سخت دلباخته و تحت تاثیر نظام اندیشه آنان بود، همواره گفتند و در عمل خویش اثبات نمودند که جمهوری اسلامی حقیقتی برخاسته از دیانت و حکومتی با هویت و غایات و ذاتیات و عالَمی اسلامی است و ظاهر و قالبی از حضور و مشارکت و نظارت مردمی دارد که همان هم مُنتِج از اسلام ویژه مکتب اهل البیت (ع) است و پشتوانه اقتدار و امتداد آن حکومت، در امتی برخاسته و قیام کرده در ظاهر باطن است. و حاج قاسم چه خوب این دو را در مکتب خود جمع کرد و رکن اسلام و ولایت را به حقيقت آن و انس و الفت و همراهی با ملت را آنچنان که بایسته بود، به نمایش گذاشت و ما خوب دریافتیم که ولایت و اسلام، اصلی ترین پشتوانه صیانت از ملت و رشید کردن آنان است و الا که امر فراعنه، هیچگاه رشد دهنده امت نیست ولو در نقاب جامعه مدنی و حقوق بشر و حکومت دموکراتیک خود را پنهان ساخته باشند: [وَ ما اَمرُ فِرعونُ بِرَشید]. اصل سوم و چهارم سیاست متعالیه در وصیتنامه سردار، ناظر به ارزشهایی فطری و جوشانی است که بیش از پیش جامعه و مدیران ما امروزه به آن نیازمندند: «بکارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت؛ نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.» حاج قاسم، از همان نسلی است که در دوکوهه و اروند و هویزه، معنای خدمت و پاکدستی و پشت پا زدن به تمام دنیای دنیا طلبان و مفسدین و مترفین را عرضه کردند و در تحول انفسی خود، از هرچه رنگ نفاق و طمع و حرص در آن باشد، گذار کردند که اگر چنین نبود، هرگز آینه وجود او چنین صیقل یافته نبود تا حقایق و باطنی ترین ابعاد مسائل این دوران را انعکاس دهند: گر طمع در آینه برخاستی/ در نفاق آن آینه چون ماستی گر ترازو را طمع بودی به مال/ راست کی گفتی ترازو وصفِ حال و چقدر ما، لطمه از مترفین و دنیا دوستانی خورديم که به تعبیر سردار، اگر حتی میز مسئولیت یک دهستان به آنها می‌رسید، خاطره خان های سابق را تداعی می‌کردند و چه حق فرمود پیر خمین که تنها آنانی تا آخر با ما خواهند ماند که طعم محرومیت و مشقت را چشیده باشند و الا این مترفین، چنانچه به مناصب برسند، حاضرند برای مطامع خود و اتراف و طمع هر چه بیشترشان چه بسا تمام ارزشها و مصالح را فدا کنند و اگر این نبود، پس چرا صدیقه طاهره (س) در خطبه فدکیه، یکی از علل حوادث پیرامون سقیفه را، دنیا دوستی و عافیت طلبی مردمان خواند: {أَلا وَ قَدْ أَریٰ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ أَغْواهُمْ عَلَیْهِ وَ خَلَوْتُمْ بِالدِّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَةِ؛ آگاه باشید که همانا شما در راحت طلبی، فرو رفته اید و آنرا که به امر و نهی سزاوار بود، از عرصه دور نمودید و با عافیت طلبی خلوت نموده اید و خودتان را از سختی و مضیقه بسمت عافیت و راحتی سوق دادید}. پنجمین اصل مُلک داری سلیمانی، از جان سوخته و نگران او برای ارزشها برخاسته است که چنین نوشت: «در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزشها باشند؛ نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند». ارزشها در یک جامعه، نُمود و بروز و تعیّن هویت و تفکر و فرهنگ آن امت و جامعه است و ارزشهای اجتماعی هر امتی، در رفتارها و کنشگری ها و افعال آن امت تجلی می یابد چنانچه خداوند متعال در قرآن، شعائر حج را مظهر هویت تقوا مدارانه جامعه اسلامی بیان می‌فرماید: [وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ]. سردار ما در عالم و دورانی، سخن از ارزشها و توسعه ارزشها و عدم بایکوت آن سخن می‌گوید که به تعبیر بسیاری از متفکران، عصر مرگ ارزشها و نیست انگاری بشر است؛ آن هم نیست انگاری که تنها به اکنون فکر می‌کند و چنان غرق حریق شده که ازغیر اکنون و وضع فعلی خویش، تصوری ندارد و در گیر و دار غضب و شهوت، اسیر حال است و قانون، آبرو، اندیشه، سیاست و تربیت دیگر آنچنان اهمیتی ندارد و این، جز افسار گسیختگی نفس اماره نیست. در عصر فعلی، در اغلب بشریت، تنها مصرف است که اولویت دارد و انسان، اسیر مصرف است و حتی خودش را هم مصرف می‌کند. عصر فعلی، عصر بی خودی انسانها از خود و در حکم آخرین مرحله هبوط بشر محسوب می‌شود و دیگر بشر، حتی خود را هم ندارد و توفیق خلوت و انس با خود و خدای خود را هم آنچنانکه باید، کسب نمی‌کند و قفس های آهنینی که از سلطه نیست انگاری ایجاد شده است. بی دلیل نیست که برخی اهل بصیرت، از دوران فعلی بعنوان دوره امپراطوری تاجرانِ سودانگارِ بی رحمِ بورس باز یاد می نمایند و با این همه، این دوران هم دورانی از آخرین نفس های حیات حوزه فرهنگی و تمدنی غرب متجدد است و آخرین تکاپوهای آن در قرنی است که آن‌را آغازی بر یک پایان میتوان نامید. از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است و چه زیبا سید مرتضی آوینی نوشت که: [حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (ره) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسانهایی جست که خلیفه اللهی مبعوث شده اند]. و اصل پایان بخش وصایای سیاسی سردار سربدار، ناظر بر کانون اساسی جامعه یعنی خانواده و تربیت اشخاص و وظایف دولت و نظام اسلامی در قبال آنهاست: «مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند؛ نه با بی‌مبالاتی و بخاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومتها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند.» عجب کلام نغز و عمیق و سرشار از یک نگاه جامع و کلان، بر لسان سیدالشهدای جبهه مقاومت جاری شده است؛ او از خانواده و تربیت و نقش حکومتها در مسیر آن میگوید حال آنکه خانواده و تأدیب و پرورش بشر در این دوران چه میزان مغفول و مظلوم واقع شده است و چقدر تأسف بار است که جوامع بشری در بازگشت به رفتارهای قوم سدوم و مفاسد اخلاقی گذشتگان که انبیاء الهی تمام همت خود را بر زدودن آنان مصروف نمودند، با یکدیگر مسابقه گذاشته و در حال ربودن گوی انهدام بنیادهای خانواده و تأدیب و پرورش انسان از همدیگر اند‌. متاسفانه علیرغم توفیقات انقلاب اسلامی در حوزه مسائل خانواده و در صیانت از خانواده که بحمدالله نقشه سالانه جهانی خانواده که حتی بر اساس مولفه های سازمان ملل و مؤسسات غربی تدوین می‌شود، گویای ظرفیت عظیم انقلاب در حوزه خانواده برای فائق آمدن بر معضلات و پیشروی و فتح دستاوردهای دیگر فرهنگی و تربیتی است، دعواهای سیاسی جهت جذب آراء زودگذر و ایجاد هیاهو و جنجالهای کاذب و البته کم کاری ها و غفلت‌ها و ساده انگاری بسیاری از صاحبان نظر و متولیان امر، در خدشه دار شدن ارزشهای ناظر به خانواده و بروز بعض هنجار شکنی ها و کژراهه هایی در سبک زندگی شده است و این مورد از چشم حاج قاسم هم دور نمانده و او هم نسبت به دعاوی و رفتارهایی که خطرات اجتماعی ناظر به ضربه دیدن کیان خانواده و تربیت اجتماعی می‌گردد، هشدار داده و حکومت دینی و صاحب منصبان آنرا در مقام پدران جامعه و نه تشدید کنندگان گسل ها و معضلات می بینید. پدر در خانواده، سعی می‌کند بستر تالیف قلب و تربیت فرزندان را فراهم کند و آنها را با محبت و ارائه ظرفیت های طبیعی، در جهتی حرکت دهد که استعدادهای فرزندان آشکار شود و در واقع ستون وفاق و اجماع خانواده است؛ چنانچه او نیز خود را در مقام پدری برای جامعه دید و از دو قطبی سازی ها و موج سازی ها و دسته بندی های کاذب و غیر حقیقی گلایه کرد و سعی نمود آحاد جامعه را به وحدتی حول اصول و محبت و شفقت جریان دهد و حضور عمومی در تشییع پیکر او و یارانش، حجتی بر این مدعاست. و پایان بخش جالب سخنان سردار درباره سیاست، نکته ای جالب است که نمی‌توان از آن گذشت: «اگر به اصول عمل شد، آنوقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.» اگر بگوییم این بند، خلاصه و عصاره تمام وصایا و مولفه های سیاست متعالیه در وصیتنامه مجاهد کبیر انقلاب است، مبالغه نکرده ایم. آری! در مکتب سلیمانی، وحدت و وفاق روی اصول، سر بقا و وحدت و رشد امت و در عین حال، بستر رقابتها و ارائه برنامه ها و انتخاب اصلح از بین صالحان است. در این مکتب، حول اصول هم وحدت می‌شود و هم رقابت؛ البته اگر بر اصول وفاق شد، انتخاب و مشارکت سیاسی_اجتماعی هم برای گزینش اصلح از بین صالحان است که حکمت مردمسالاری دینی به تعبیر ولی فقیه بزرگوارمان، دقیقاً همین است و تفاوت لیبرال یا سوسیال دموکراسی با مردمسالاری و جمهوری اسلامی، در همین اصول و وفاق بر اصول و گزینش بهترین فردی است که راهبرد ارائه اصول را دارد و به اصول از بُن جان باور داشته و توانایی و سابقه عملی ساختن آنها در حد ظرفیت خود را هم داشته است. و اگر این سیاست ورزی و افق سیاسی که سردار قلوب، ما را به آن فرا می‌خواند، سياستی متعالیه نیست و در حکم پشتوانه ای برای تداوم راه این نهضت تا طلوع تمدن آینده کره ارض نیست، پس باید آن‌را چه نامید و چه خواند؟ البته سخن‌ها درباره منش و روش و وصایای سیاسی این شهید حکیم، هنوز مانده است که امیدواریم بتوانیم به تدریج، آنان را درک و فهم نمائیم و به آنها ملتزم باشیم‌ بعون الله و فضله.

متن پاسخ

سلام علیکم: چه خوب توانسته‌اید ابعاد وصیت‌نامه سردار مقاومت را که بنده او را بنیانِ حضور تاریخی بشر امروز و فردا می‌دانم؛ تبیین کنید. بنده از دقت‌های جنابعالی بهره بردم و مسرور گشتم. از زبان آن سردار بزرگ و آن مرد بصیر، متذکر جایگاه ولیّ فقیه به معنای حقیقی آن شدید از آن جهت که ما برای عبور از تنگناهای تاریخی خود، هیچ راهی جز همان راهی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، نداریم. به نظر بنده این جمله شما را حکایتی از تفکر می‌دانم که می‌فرمایید: «از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است» . فکر می‌کنم نکاتی را که متذکر شده‌اید برای دیگر افراد نیز مفید خواهد بود و به همین جهت خوب است که آن مطالب در معرض دید کاربران سایت نیز قرار گیرد. موفق باشید

32114
متن پرسش

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد گرانقدر: به فضل خدا و با عنایات حضرت معصومه با توجه به مصوبه شورای عالی حوزه های علمیه و ضرورت آموزش بنیادی سواد رسانه به طلاب جوان، درسی دو واحدی با غنوان سواد رسانه جهت طلاب سطح مقدمات و یک در نظر گرفته شده و وظیفه ی جمع آوری و نگارش این اثر به بنده حقیر داده شده است. لذا خواهشمندم چنانچه حضرتعالی مبحث و یا نکته ای جهت درج در مطالب کتاب در نظر دارید، بنده را با پند های پدرانه خودتان مستفیظ گردانید. عاجزانه تقاضا دارم در این ایام پر برکت فاطمیه بنده حقیر و خانواده ام را از دعای خیرتان بی نصیب نفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در عین دعاگویی برای جنابعالی آرزوی توفیق دارم به طور مشخص در این مورد کار نکرده‌ام. دیدم جناب آقای یامین‌پور در این مورد مطالبی و گفتارهایی داشتند. خوب است به ایشان رجوع شود. موفق باشید

نمایش چاپی