بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: عرفا

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14453
متن پرسش
سلام: معمولا شاید حدود 90 درصد از مذهبی ها حضرت آیت الله جوادی را با شهره ی علمیشان می شناسند. این قضیه موجب شده این شخصیت جامع منقول و معقول و مشهود فقط به دوتای اول شناخته شود. استاد اگر می شود کمی در مورد شخصیت عرفانی جناب استاد جوادی آملی حفظه الله تعالی به بنده و دیگر کاربران سایت توضیح بفرمایید. مطمئنا این سوال بسیاری از کاربران خواهد بود. یا حداقل برایشان مفید خواهد بود. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شخصیتِ فوق‌العاده حِکمی و عرفانیِ ایشان را باید در لابه‌لای آثار ایشان مثل مقدماتی که بر کتاب‌های «رحیق مختوم» دارند؛ می‌توان جستجو کرد. حضرت ایشان، بسیار در نشان‌دادنِ احوالات عرفانی خود از ترس آن‌که شخصیت علمی و تمدن‌سازِ ایشان به حاشیه رود؛ احتیاط می‌کنند و از این جهت بسیار مکتوم‌اند. موفق باشید

14408
متن پرسش
سلام: 1. شمس تبریزی چگونه شخصیتی است؟ قابل استفاده است؟ اتهاماتی وارد می کنند به او. آیا وارد است یا مانند مولوی حرفش را چون نمی فهمند متهم می کنند؟ 2. کتاب مقالات شمس چگونه است؟ جایگاهش چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شمس تبریزی عارف ارزشمندی است، ولی هر سخنی که به او نسبت می‌دهند را نباید مربوط به او دانست. موفق باشید

14405
متن پرسش
سلام: 1. استاد شبهه ای برایم پیش آمده در مورد عرفای پیشین آنها مگر نمی دانستند با اطاعت محض از ائمه و رویکرد عرفانی داشتن می شود عارف بالله شد؟ پس استاد و شیخ و مرشد دیگر برای چه؟!! لازم به این کارها نبود که. آنها هم اگر آثاری را مطالعه می نمودند می توانستند اهل سلوک شوند. چرا این همه دنبال استاد می رفتند؟ 2. استاد گیرم اصل قضیه شان درست بوده باشد (استاد داشتن). خب پیروی محض از استاد دیگر از کجا می آید؟ مگر نه اینست که باید انسان مسئول خودش باشد؟ پس چرا اینگونه رفتارهایی بوده در قدیم بین عرفا؟ راهنماییم کنید که این تفکرم را سامان بدهم چون این شبهه کمی اذیتم کرده. ممنون التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً این عرفا از اهل سنت بوده‌اند که به‌طور فرهنگی در نظام علمی خود با ائمه ارتباط نداشته‌اند 2- استاد از نظر عرفا انسانی است که قلب او محل تجلیات الهی شده و عموماً سلسله‌ی آن اساتید به ائمه علیهم السلام ختم می‌شود. موفق باشید

14361
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت در سال پیش آقای مصطفی ملکیان سخنرانیی در جمع مردم اصفهان در همایش والای پیامبر رحمت داشتند که در آنجا و در میان هزاران نفر از عموم سخنانی گففتند که بنده لازم دیدم برای بررسی سخنان ایشان آن را با شما در میان بگذارم اول که ایشان فرمود در میان ادیان تفاسیر مختلفی از دین داده شده است که حتی برخی از آنها فاصله زیادی با هم دارند و ما باید ببینیم که کدام یک به صلاح فرد و جامعه است و مصالح بشر را بر آورده می کند؟ یعنی مصلحت عملی رویکرد به کدام تفسیر را دارد؟ (استاد در این صورت ما باید هزاران تفسیر مصلاحانه ی با دید بشری جدای از وحی داشته باشیم که همه مدعی اصلاح و صلاح اجتماعی می باشند این دیگر تلقی شخصی از دین می شود که) 2. ما باید بدانیم که مسلمان بودن طالب حقیقت بودن نه مالک حقیقت بودن ما نباید گمان کنیم دین کشتی است در دنیای مواج نه بلکه دین چیزی جز شنا کردن نیست، هیچ کشتی وجود ندارد دین دعوت به کشیتی سوار شدن نیست دین درست شنا کردن است یعنی ضوابطی که به شما درست شنا کردن را می آموزد. صرف اینکه ابراهیم از ماست ما را ابراهیم تر نمی کند بلکه تبعیت از ابراهیم است که ما را ابراهیم می کند. بعد تلقی ایشان در «الذین اهدو فینا» یعنی جهاد در حقیقت است و این که حقیقت آشکار نیست بلکه ما باید ذره ذره بکوشیم تا حقیقت آشکار شود و این جمله ابن سینا که می گوید معاند حق منکری هست که باید به چوبش بست برای این است که پس فکر ابن سینا حقایق بسیار آشکار است (خوب استاد حق مشخص است مگر می شود حق آشکار نباشد حق یعنی رسیدی که می گویی حق است منکشف شده است خوب کسی اگر با حقیقت در بیفتد معلوم است که از جهل نیست از عناد اوست نه از ما) 3. می گوید نباید حقیقت را آشکار بدانیم زیرا اگر آشکار بدانیم در هر ساحت و معرفت بشری نتیجه این می شود که کسانی با شما مخالف ند به نظر می رسد عناد دارند (استاد چه اشکالی دارد ما حقیقت را روشن بدانیم و افرادی هم که ادعای ما را انکار می کنند معاند ندانیم لزوم ندارد که آشکار داستن حقیقت لازمه اش باید معاند دانستن دیگری باشد آیا این مغالطه نیست و یک تلفی نابجا از حقیقت و فهم نادرست از معنای حقیقت و حق نیست؟) بعد می گوید بخاطر همین است که ما نمی توانیم با لادین ها و لا مذهب ها دوستی کنیم همین است. 4. می گوید دین از ما فرآیند خاصی می خواهد نه فرآورده ی خاصی یعنی درست راه رقتن مهم است نه به جای خاصی رسیدن این که دین از ما می خواهد این است که راه رفتن ما بر اساس صداقت و جدیت باشد نه اینکه لزوما به جای خاصی برسیم اگر انسان ها بخاهند به یک جا برسند بود از روز اول هم از یک جا شروع می کردند! بنابراین یک معلم نمی تواند منصفانه از همه ی شاگردانش نمره ی بیست را بخواهد (استاد نمی تواند نمره ی بیست را بخواهد ولی میتواند توجه و فهم و رسدن به دروس بالاتر را و رسیدن به دانشگاه را و دروس عالیه ی دیگر را ولو با نمره های متفاوت را بخواهد که مگر نمی تواند چه استبعادی دارد که از آنها با استعدادهای مختلف رسیدن به کمالات را که در استعدادهای مختلف آنها نهاده شده طلب کند و رسیدن به آن را نشان دهد و راهنمایی کند؟ استاد ایشان به نظر می رسد که بین مباحث خلط می کند؟) بعد می گوید پس مقصد مهم نیست بلکه تلاش و جدیت مهم است بنابراین اسلام طالب فرآیند خاص است نه فرآورده ای خاص بعد می گوید با این دو ویژگی صداقت و جدیت به هر جا رسید و هر جا رفتید از نظر اسلام مصاب و ماجورید. «لیس للانسان الا ما سعی» یعنی بکوشید در را رسیدن به حقیقت و در این را هر چه که کوشش کنید ماجور و معذور هستید به آنچه که رسیدید. (استاد ایشان خودش در سخن قبلی می گوید دین به شما ظابطه ی شنا کردن را می دهد که چگونه شنا کنید که در این دریای مواج غرق نشوید بعد اینجا می گوید به هر جا رفتید و رسیدید؟ پس یعنی هر نوع شنا کردنی ما را به مقصد می رساند و هر طرف رفت هم ما را به خشکی؟ در صورتی که خود شما گفتی اسلام ظایطه ی درست شنا کردن را می آموزد پس اگر ظابطه بدهد شما هر طور و هر جور و هر طرف نیم توانید شنا کنید؟ استاد واقعا یعنی چه خوب راه رفتن مهم است نه به جای خاص رسیدن در صورتی که خوب راه رفتن منافاتی با جای خاصی رسیدن ندارد) بعد می گوید باید تلقی به جای خاصی رسین را حذف کنید. بعد می گوید: من فزض می کنم شما با تمام اصول فلسفی و روان شناختی و عرفانی و اخلاقی اثبات کردید اسلام کامل ترین دین جهان است. من می گویم به تو چه ربطی دارد؟! ما مسلمانان اگر خواهیم به خود و جوامع سود برسانیم اول باید نشان دهیم مسلمانم، ما بجای اینکه اثبات کنیم خودمان مسلمانیم اثبات می کنیم اسلام کامل است خوب به تو جه ربطی دارد مثل اینکه شما مهندس متخصص ساختمان باشی و بیایی توصف یکی از زیباترین ساختمان های اصفهان را بکنی خوب به تو چه ربطی دارد؟ اینکه اسلام کامل ترین دین باشد معنایش این نیست که چه خوب شد ما مسلمانیم چون هنوز مسلمانیم را نشان نداده ام در عمل در گفتار (استاد ایشان با گفتن این فرض معلوم است که در حقانیت دین اسلام اشکال دارد و در ثانی باز هم چه منافاتی دارد که هم دین کامل باشد و هم ما به این انتخاب کامل خود افتخار کنیم؟ قابل جمع است اگر چه شاید ملتزم به تمام دستورات آن هم نشویم آیا صرف این که در خیلی جاها که ملتزم به آن نشدیم یعنی نمی توانیم دین را کامل بدایم پس در اینصورت شما هم نباید خود را پسر پدرت بنامی زیرا در خیلی از موارد ملتزم به دستورات او نشده ای؟ پس این استدلال یک مغلطه است که قایل شدن به دین کامل مستلزم این است که شما به تمام دستورات آن عمل کرد باشی؟) بعد می گوید: همان طور که جسم من دستخوش بیماری می شود و نیازمند به طبیب و استعمال داروست نه شلاق و و توهین همانطور روان و ذهن شخصی هم که دارای یک سری رذایل است بیمار است و با شلاق و (اسید پاشی و ... در ضمن این سخنرانی به مناسبت همین جریانات اسید پاشی در اصفهان بگزار شد که ایشان نسبتی به امر به معروف هم در بین سخنانش ذکر کرد) این ها درست نمی شود می گوید چه استدلالی بر فرق بین بدن و بین ذهن می کنید؟ اگر بیمار روحی وجود دارد باید دل سوزاند او را به طبیب برد پزشک متخصص برد. (استاد باید به ایشان بگوییم که محور بحثش را مشخص کند اگر به نسبت واقع هی اسید پاشی می گوید که بله حرکت آنها نه اسلامی است نه مورد قول دین است نه نسخه ی علماست و نه امر به معروف است و اگر حرف ایشان در مورد تمام امراض روحی است باید بگوییم به همان استدلالی که تمام نسخه های متخصص در بیماری های جسمی یکسان نست و گاهی حتی باید بیمار را در زیر تیغ جراحی عمل ببرن و حتی باید او را از خوردنی های حلال و لذیذ منع کنند و حتی گاهی برخی در زیر تیغ حراحی جان می دهد باید بگوییم ک تمامی مرض های جسمانی هم یکسان نیستند و طبیب روح هم طبق تخصصش با تمم امراض روحی یکسان برخورد نمی کند باید بگوییم آقای ملکیان شما همانگونه که به وصف طبیب دوار به طبیب بودن حضرت رسول استناد می کنید باید در جای دیگر هم که در جامعه ی حضرت اگر دزدی می شد یا اموال مسلمانی به غارت می رفت حضرت مطابق دستور خدا احکام را جاری می کرد یا عمل حضرت امیرالمومنین که به شخصی شلاق زد و بعد زیر بغل او را گرفت و بلند کرد و به او گفت چرا کاری می کنید که حدود بر شما جاری کنیم این را هم بگویید ثالثا در متن جامعه طبق حرف شما که جهان به مثابهی دهکده ایست که بسیاری از عملکرها روی دیگران تاثیر دارد باید بگوییم که در متن اجتماع هم بسیاری از بیماری های روحی جامعه را بیمار می کند و باید در هر مورد آنگونه که بایسته ی اوست عمل کرد تا در شنا کردن درست دیگران به سمت ساحل نجات و امید خللی وارد نشود.) و ایشان دراخر سخنانش گفت که بنده تلقی متکلمان و فقهای دین را تلقی کاملی از دین نمی دانم و به نظرم تلقی عرفا نزدیک ترین تلقی باشد که این سخان با دست و تشویق مردم همراه بود. استاد ببخشید متن زیاد است و بنده هم بی ادبی کردم و جواب هایی دادم فقط به خاطر این بود که می خواستم درس شاگردی را خدمت شما ارایه دهم همین خدا شاهد است که گفتم شاید در نظرم اشتباه می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایشان عملاً با این جملات نگاه ابزارگونه به دین می‌اندازند، نه نگاه حقیقت‌یابی. 2- آری! باید تلاش کرد در مسیری که خداوند از طریق پیامبر مشخص کرده است به حقیقت نزدیک و نزدیک‌تر شد. عمده باقی‌ماندن بر عهدی است که خدا از طریق شریعت برای ما شکل داده وگرنه بین ایمان و کفر تفاوتی نمی‌ماند 3- مسیر رسیدن به حقیقت با مسیر پشت‌کردن به آن را، پیامبران تعیین می‌کنند و این مسیر، مسیری است که در رجوع به حق ممکن است انسان‌ها متفاوت باشند و همه به‌عنوان اهل ایمان شناخته شوند و این غیر از آن است که معاندین با دین و حقیقت را هم در حدّ مؤمنین به حقیقت قلمداد کنیم 4- به نظر بنده در نکته‌ی چهارم سخنان ایشان را خیلی خوب تحلیل کرده‌اید. متأسفانه در سخنان آقای ملکیان عموماً یک نحوه فضای سکولاریته شکل می‌گیرد، وگرنه مگر عرفا خودشان مقیّد به سخنان فقها نیستند که ایشان می‌گویند تلقی فقها از دین را کامل نمی‌دانند؟! آیا به این معنا است که ما رعایت احکام شرعی را نکنیم و یا در کنار فقه، از اخلاق و عرفان دین هم استفاده کنیم؟ موفق باشید

14353
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت شما به خیر. ابوسعید ابوالخیر فرموده اند که در عالم کشف و شهود به هر دیاری که قدم زدم دیدم که جای عصای رییس کورکورانه در آنجا بودبا توجه به اینکه منازل را ابوسعید با قدم قلب رفته اند و اینکه معارفی هستند که شرط فهمیدنشان توسط عقل لطافت یعنی فکر لطیف است مقصود این جمله این نیست که ابن سینا فقط مفهوم حقایق را دریافته اند درست است؟ شاید مقصود این است که فیض را از طریق تفکر دریافت کرده اند بر خلاف عده ای که فیض را با عبادت و طاعت دریافت می کنند. (مثل ابوذر که بیشتر عبادتش تفکر بود.) امکان دارد تبیین بفرمایید. سپاس بسیار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای تفکری که جناب اباذر دارد همان سیر قلبیِ عرفا است. خواجه ابوسعید می‌خواهد بگوید عقل، همه‌ی مقامات را می‌تواند بفهمد منتهی به صورت مفهوم، ولی این بدین معنا نیست که جناب ابن‌سینا از سیر قلبی بیرون بوده است. او در نمط هشتم و نهم اشارات نشان می‌دهد که با مقامات عالیه مأنوس بوده است. موفق باشید

14339
متن پرسش
سلام: استاد در پاسخ سوالی فرموده بودید که بهتر بود آقای صمدی آملی در مورد تبرئه از آن سخنان حرفی میفرمودن. بنده در اینترنت بودم ناگهان به مطلبی برخوردم. کلیپی که جناب آقای صمدی در اول این کلیپ می گوید: خدا لعنت کند چنین آدم ها را.... منظورشان اینست (کسانی که تهمت زده اند و این صوت را کات کرده اند و پخش کرده اند). ایشان می خواهد روضه بخواند و در اول روضه اینها را می فرمایند. جالب اینجاست که این کلیپ حدودا دو سال است که وجود دارد ولی کسی پخشش نمی کند که مردم بفهمند که ایشان منظور دیگری داشتند. احساس می کنم دستهایی پشت این قضیه (عرفان هراسی) هست. این هم لینک کلیپ: http://www.aparat.com/v/uqVa4/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE_%D8%B3%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%83_%D9%88_%D9%BE%D8%B1_%D8%AF%D8%B1%D8%AF_%D9%88_%D8%AF%D8%A7%D8%BA_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%B5%D9%85%D8%AF%DB%8C از دوستان سایت لب المیزان خواهشمندیم که این سوال را جوری در سایت بگذارند تا مردم این کلیپ را ببینند و به همین سادگی به علما تهمت نزنند. ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که عزیزان کاربر، بررسی نمایند. موفق باشید

14327
متن پرسش
سلام استاد: یک بار به بنده فرموده بودید مطالعه زندگی عرفا خودش بسیار خوب است. آیا زندگینامه شهدا دقیقا مانند آن است؟ یا زندگینامه عرفا و علما اولویت دارد؟ (چون بنده طلبه ام)؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شهدایی بشوم که سطرسطرِ زندگی‌نامه‌ی آن‌ها در این تاریخ، نظر به سطرسطر زندگی اولیاء الهی است و موجب حضور ما ذیل نور اراده‌ی الهی در این زمانه می‌شود. موفق باشید

14273
متن پرسش
سلام خدمت استاد گرانقدر: عرض تسلیت به مناسبت در گذشت عالم وارسته حضرت آیت الله شجاعی (رحمته الله علیه). نمی دانم چه خطاب کنم ایشان را؟! عالم ربانی یا عارف واصل یا . . . اصلا مور چه داند که بر خشتی است کوچک با بر اهرام بلند مرتبه . . . همین قدر می دانم که کلامش فراتر از واژه ها بر عمق جان می نشیند. بارها در نوشته های خود توصیه به مطالعه آثار و کتب این عالم ربانی کرده اید و ما هم به سبب شما توانستیم از دریای علم ایشان بهره ببریم. حقیر پس از آشنایی با آثار ایشان از گمنامی ایشان بسیار ناراحتم. این گمنامی به حدی است که خبر بستری شدن این عالم بزرگوار نیز آنچنان معلوم نبود. حال پس از آگاهی از ارتحال ایشان به شدت متاثر هستم و واقعا احساس غم بزرگی در سینه خود می کنم به قدری که وجودم را فراگرفته است. این گمنامی ایشان نیز آتشی بر دل نهاده البته شاید از جهت اولیایی تحت قبایی است. حسرت دیدارشان بر دلمان ماند! خواهش می کنم اگر میسر است مطلبی بفرمایید شاید تسکینی باشد. چون منی که حتی نمی از آن دریا را حس نکرده اینچنین آشفته است، حال شما را نمی دانم که چگونه است!؟ آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز از درگذشت عارف عالم بصیر و سالک واصل و فقیهِ اندیشمند حضرت آیت اللّه محمد شجاعی بسیار متأسف شدم. مطمئن باشید که مصداق رحلت ایشان مصداق آن روایتی است که می‌فرمایند: «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإَسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة». چون عالمی رحلت کند در اسلام خلأیی پیش می‌آید که هیچ‌چیز آن خلأ را تا روز قیامت پر نمی‌کند. رویکرد ایشان نسبت به دین در این زمانه، رویکردی بسیار لازم و ضروری بود. ایشان خیلی زود متوجه شدند برای ادامه انقلاب دست ما از معارف عالیه و اخلاق فاضله خالی است و لذا بی سر و صدا خود را وقف حیات روحانی و اخلاقی جامعه کرده‌اند. آری! ایشان گمنامی را اختیار کرد ولی به گفته‌ی جناب حافظ: «کجا پنهان شود رازی کز او سازند محفل‌ها» و دیدید که هیچ محفل اهل حقیقت نبود که در آن محفل سخن آیت اللّه شجاعی در میان نباشد. آیت اللّه شجاعی با زندگی خود نشان دادند ما امروز چگونه باید زندگی کنیم. و گمنامیِ ایشان در مقابل تاریخی بود که انسان‌ها به‌جای این‌که قوام خود را با اُنس با خدا جستجو کنند، قوام خود را در شهرت‌های وَهمی جستجو می‌نمایند. روح‌شان شاد و راهشان که راه درست‌زندگی‌کردنِ بشر در این دوران است؛ پر رهرو. به امید آن‌که جامعه‌ی ما از آثار بسیار ارزشمند ایشان غفلت ننماید، و برای شادی روح ایشان الفاتحه مع الصلوات.  موفق باشید  .

14264
متن پرسش
سلام و درود: استاد گرانقدر برخی برای خودسازی راه آیت الله حسن زاده آملی را معرفی می کنند که قدم اول آن مطالعات معرفتی و توحیدی از جمله جلد 8 اسفار و... را بهترین می دانند. اما برخی راه انصاری همدانی یا آیت الله ناصری که اصغهانی هست را معرفی می کنند. همانطور که مستحضرید این بزرگان در این راه خودسازی مطالعات معرفتی و توحیدی و معرفت نفسی را اطلا توصیه نمی کنند و توصیه به ذکر و انس با خدا و نهج البلاغه و... می کنند. کدام راه قوی تر است؟ عارف بزرگ قرن امام خمینی (ره) در کتابهایشان راه معرفتی و توحیدی را بهترین می دانند و قدم اول را مطالعات توحیدی و معرفتی بر اساس آثار محی الدین عربی و ملاصدرا می دانند. کدام راه قوی تر و سریع تر می باشد؟ آیت الله بهاءالدینی مطالعات توحیدی و معرفتی را اطلا توصیه نمی کردند ولی خودشان از عرفا هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی راه‌هایی که این بزرگان در مقابل ما قرار داده‌اند راه‌های خوبی است و با هم تنافی ندارد. راه توحیدی حضرت امام خمینی راهِ اصلی امروز ما است. در جزوه‌ی «روحیه‌ی تمدن‌سازی و عرفان اسلامی» عرایضی شده است خوب است که بدان‌جا رجوع شود. موفق باشید

14204
متن پرسش
سلام استاد: مزاحم همیشگی شما باز هم مزاحم شد. 1. کتاب «شراب طهور» از مهدی طیب چگونه است به عنوان کتاب تقویتی مباحث خوانده شود؟ 2. آقای طیب در جایی از این کتاب می گویند: آن دسته از عرفایی که یکباره به عرفان رسیده اند با جذبه الهی که اصطلاحا به آنها عارفان مجذوب یا سالک مجذوب گویند، آنها برای دستگیری به عنوان استاد راهنما نمی توانند مفید باشند. بنده در عقیده استاد داشتن الان هم عقیده شما هستم. ولی این شبهه شد برایم. یعنی آیت الله بهجت نمی تواند استاد خوبی باشد؟ چون سالک مجذوب بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خوب است 2- آیت اللّه بهجت در زمره‌ی چنان سالکانی نبوده‌اند. ایشان به مرور و با زحمت‌هایی که کشیده‌اند، منوّر به نور عرفان شده‌اند و لذا می‌توانستند دستگیری کنند. ولی سخن جناب آقای طیب در جای خودش سخن درستی است در حدّی که خواجه عبداللّه انصاری می‌فرماید: مجذوب سالک نیز باید منازل سلوک را مثل سالک مجذوب طیّ کند تا بتواند نسبت به احوالات خود، خودآگاهی داشته باشد. موفق باشید

14203
متن پرسش
سلام علیکم: خوبید استاد؟ 1. پیش نیاز کتاب عرفان نظری از استاد یزدان پناه چیست؟ 2. بنده از آقای صمدی و یزدان پناه خیلی خوشم میاد، ولی کسانی میان و منو به شک میندازن. همش به من میگن آقای صمدی مرتد شده. آقای صمدی رو علامه هم قبول نداره و... من که طلبه نیستم بدونم چه خبره تو حوزه... واقعا آقای صمدی مرتد شده؟ آخه من خیلی دوست دارم مباحثشون رو دنبال کنم. کمکم کنید از این ابهامات و سوالات در بیام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مباحث ده نکته و برهان صدیقین و معاد به‌عنوان پیش‌نیاز کمک می‌کند 2- همین‌طور که قبلاً عرض شد کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند هیچ فهمی از عرفان ندارند، زیرا هر علمی زبان خاص خود را دارد. موفق باشید

14192
متن پرسش
سلام و احترام: استاد گرانقدر عارفان و واصلان حق از جمله آیت الله بهاءالدینی در ابتدای خودسازی هنگام مواجهه با آزار و اذیت دیگران آیا اذیت شدید می شدند؟ آیا طوری دچار نگرانی می شدند که دچار درد جسمانی یا روحانی شوند؟ اینکه در قرآن آمده است مومنین «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» مربوط به اواخر خودسازی یک عارف است مثلا در سن 70 سالگی؟ من هنگام مواجهه با آزار و اذیت دیگران استرسم را بروز نمی دهم. آیا عرفا هم در اوایل خودساری هنگام مواجهه با آزار دیگران دچار استرس می شدند؟ عرفا کم کم توانستند آتش غضب را خاموش کنند؟ لطفا در صورت امکان مفصل جواب دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. آن بزرگان به جهت هدف بزرگی که داشتند آن آزارها را به چیزی نمی‌گرفتند تا جایی که کم‌کم دیگر آن آزارها برای آن‌ها جایگاهی نداشت.

14023
متن پرسش
سلام: استاد شرمنده زیاد سوال می کنم. چند وقت بود نبودید و ما هم دلمان تنگ شده بود بخاطر همان یک عالم سوال دارم. خودتان هم فرمودید اگر جوابتان را در یک سوال احیانا نگرفتید چندبار دیگر بپرسید تا دیگران هم استفاده کنند. 1. خواندن زندگینامه عرفا می تواند تاثیر گذار باشد؟ یکی از بزرگان می گفت سرگذشت علمای اصیل خودش جلسه اخلاق است. 2. کتاب چهل حدیث امام چگونه کتابی است؟ کی می توان آن را خواند و کارایی اش چگونه است؟ 3. کتب تاریخ ائمه که حجت الاسلام نظری منفرد نوشته اند چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خواندن زندگی‌نامه‌ی عرفا و علماء حقیقتاً یک کار ارزشمند و سلوکی است 2-  کتاب «چهل حدیث» حضرت امام یک کتاب عرفانی با ظرائف خاص خودش است و نه یک کتاب اخلاقی و لذا بعد از آشنایی با عرفان نظری می‌توان متوجه‌ی اشارات آن شد 3- مسلّم هراندازه در موضوع تاریخ ائمه کار کنیم، جای کار دارد ولی بنده کتاب مذکور را نمی‌شناسم. موفق باشید

13970
متن پرسش
سلام: 1. استاد بنده می دانم که الان وقت ذکر یونسیه و اذکار خاص نیست. ولی نمی دانم کی وقتش می شود و من از کجا متوجه بشوم؟ 2. این کار خوب است که انسان با چند استاد عرفان مشورت داشته باشد یا موجب تشتت می شود؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در مورد ذکر مذکور با استادی که مطلب را می‌شناسد و روحیه‌ی شما را نیز می‌شناسند، مشورت کنید 2- اگر کلیت مطالب در دست شما است، مانعی ندارد که با چند استاد مشورت شود ولی اگر نه از یک استاد استفاده‌ی کامل را ببرید و بعداً اگر لازم دیدید به استاد دیگری مراجعه کنید. موفق باشید

13781
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: نظرتان پیرامون آیت الله علی عابدی شاهرودی چیست؟ می توان در زمینه فلسفه و عرفان نظری از ایشان بهره گرفت؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آثار ایشان را مطالعه نکرده‌ام، ولی ذکر خیر ایشان را شنیده‌ام. موفق باشید

13680
متن پرسش
با سلام: در عرفان به تعبیر عامیانه عارف باید یک چشم یا دو چشم باشد یا هر دو؟ چرا بعضی از عرفا به یک چشم بودن معروفند. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عارف باید دو چشم داشته باشد تا با یک چشم «وحدت را در کثرت» ببیند و با چشم دیگر «کثرت را در وحدت» بنگرد. عارفِ یک‌چشم‌، وحدت را می‌بیند ولی کثرت را در وحدت نمی‌بیند. موفق باشید

13488
متن پرسش
سلام خسته نباشید: چند سوال: 1. عرفا فرمودند اعیان ثابته در صقع ذات سرنوشت خودشون رو در زندگی دنیایی خودشون انتخاب کردند آیا این انتخاب از روی اراده و اختیار و علم بوده؟ 2. این چطور ممکنه در حالی که برخی شقی و جنایتکار هستند مثل صدام آیا او هم در عین ثابت خودش این زندگی رو انتخاب کرده؟ 3. آیا تمام اتفاقات زندگی ما انتخاب ما در عین ثابت خودمون بوده یا فقط برخی؟ و نقش اختیار ما در دنیا چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث عین ثابته را باید به طور جامع دنبال بفرمایید تا إن‌شاءاللّه جواب این نوع سؤالات خودتان را بتوانید به‌دست آورید. در ضمن به جواب سؤال‌های 13252 و 13454 و 10966 و 9308 و 8637 و 8595 و 7067 می‌توانید رجوع فرمایید. موفق باشید

13324
متن پرسش
سلام: استاد بنده مدتیست که مباحث معرفت نفس و.. را دنبال می کنم. سوالاتی برایم پیش اومده که می ترسم به بیراهه برم برای همین خواستم نظر شما را در مورد این موضوعات بدونم: 1. بنده متوجه شدم که «من» من به جسم من مربوط نیست، به فکرم هم مربوط نیست بلکه من کسی هستم که اون فکر کردن رو درک میکنه. از طرفی وقتی می تونم بگم «من» که اشاره به چیزی داشته باشم که از سایر افراد و اشیا جداست یعنی باید یه فرقی بین من و او باشه تا «من» معنی داشته باشه در صورتی که من من هیچ خصوصیتی نداره یعنی به قول مولوی «بی رنگ و بی نشان»ه پس عملا من و تویی وجود نداره بلکه کلا هستیم! هستم هستی کلا «هست» یم. حالا سوال من اینه که نسبت این «هست» با خدا چیه؟ مثال موج و دریا، سایه، آینه و... مربوط به این «هست» ه یا مربوط به شکل های مختلف من ، تو ، او و... . مولوی میگه: ای رهیده جان تو از ما و من ای لطیفهٔ روح اندر مرد و زن مرد و زن چون یک شود آن یک توی چونک یکها محو شد انک توی این من و ما بهر آن بر ساختی تا تو با خود نرد خدمت باختی تا من و توها همه یک جان شوند عاقبت مستغرق جانان شوند مستغرق شدن یعنی چه؟ وقتی من و تو ها همه یک جان بشند می رسیم به همین «هست» ی که گفتم حالا نسبت این «هست» با حضرت حق چیه؟ 2. وقتی به کارها و رفتار هام دقت می کنم می بینم که اینها رفتار های من نیست خیلی هاش که شرطی شدگی از طریق جامعه، رسانه و... و برخی دیگه هم ویژگی های شخصیتی منه که باز هم ربطی به من نداره. طبق روانشناسی یونگ انسانها به 16 تیپ شخصیتی تقسیم می شوند که هر کدوم ویژگی های خودشون رو دارند. مثلا تیپ شخصیتی من بیشتر گرایش به شعر داره، گرایش به عرفان و معنویت داره، در مورد عشق یه نوع خاصی رفتار از خودش نشون میده بنابراین اگر من رو وسط آمریکا هم میذاشتن تو خانواده ای که به خدا اعتقادی نداره باز هم اعتقادی به یه چیز ماورایی داشتم یا حداقل ادیان و عرفان و... نظرم رو چلب می کرد پس باز هم من کاره ای نیستم. عملا این تیپ شخصیتیمه که به سمت عرفان میره. حالا یه نفر با یه تیپ دیگه اصلا این حرف ها رو قبول نمیکنه. من اگر همزمانی حوادث رو ببینم میگم این کار یه نیروی ماورایی ولی اون میگه صرفا یه تصادف سادست. به قول حافظ : «من دلشده این ره نه به خود می پویم» استاد اوایل وقتی اشعار حافظ یا مولوی رو میخوندم این حرف ها رو قبول نداشتم ولی الان فکر می کنم که دامنه ی اختیار ما خیلی محدوده یعنی موندم که چند درصد کارهای من از خودمه؟ بحث فکری نیست تا الان فکر می کردم که اینها علاقه مندی های خودمه راه زندگی خودمه که با بررسی و به سختی انتخابش کردم اما الان متوجه شدم که چند صد میلیون آدم مثل من فکر و احساس می کنند. یعنی من اگر بخوام هم نمیتونم نسبت به سوال های مهم زندگیم بی تفاوت باشم (چون تیپ شخصیتیم اینطوره) و از طرفی فرد دیگه ای که تیپ شخصیتیش عکس منه نمیتونه در مورد مسائل زندگی جدی باشه! لطفا راهنمایی بفرمایید با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در علم حضوری به خود، علم به علم خود نیز مطرح است و این به معنای آن نیست که یک منِ دیگری داشته باشیم که به منِ مادون علم دارد، بلکه همان منِ انسان است که به خود علم دارد. و در مورد سخنان جناب مولوی، ایشان در این اشعار اشاره به مرحله‌ی فنای سالک دارد و این غیر از نسبتی است که ما در راستای مخلوق‌بودن با خدا برقرار می‌کنیم، به این معنا که وجود ما از وجوددهندگی خداست 2- در مقام فنا آنچنان حضرت حق بر قلب سالک تجلی می‌کند که هستِ او در هستِ حق فانی می‌گردد و او به چشم حق می‌بیند و به چشمِ حق می‌شنود. یعنی حضرت حق چنین احساسی را به او ارزانی می‌دارد 3- عرفا در مورد عین ثابته نکات ظریفی دارند که موضوع انتخاب اولیه را در میان می‌کشد و این‌که حضور ما در هر جای و هر زمانی در راستای آن انتخاب است، هرچند که هرکس بر اساس آن انتخاب‌گری می‌تواند در هر موقعی در انتخاب خود تجدید نظر کند. موفق باشید  

13286
متن پرسش
سلام علیکم: 1. شما استناد به سخن آقا می فرمایید که ایشان می فرمایند توسعه به معنای توسعه غربی نیست، سئوال اینست که از این جمله چگونه نفی کامل و مطلق تکنولوژی غربی را می فرمایید؟ 2. آیا این درست است: کثرت در مقابل توحید نیست بلکه شرک در مقابل توحید است، کثرت به خودی خود بد نیست و خداوند این را خواسته و عرفا نیز می گویند در پیشگاه ما سیاست یعنی تعامل کثرت ها برای رسیدن به توحید نه نفی کثرت ها، پس کثرت باید باشد چون استعدادها مختلف است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحث نفی کامل تکنولوژی غربی در میان نیست. بحث خودآگاهی نسبت به فرهنگ آن نکنولوژی در میان است 2- سیر و سلوک عرفا، نظر به وحدت است در کثرت و نه اصالت‌دادن به کثرت. موفق باشید

13229
متن پرسش
سلام علیکم: اینکه عارف منور به نور غنی بشود یعنی از خلق بی نیاز می شود؟ چون بسیاری از روابط انسانها با یکدیگر بر اساس نباز به یکدیگر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز انسان‌ها به یکدیگر از تقدیرات الهی در این عالم است، ولی سالک عارف متوجه است که همه‌ی مجاری رفع نیاز مظاهر الهی هستند زیرا قرآن می‌فرماید «انتم الفقراء الی اللّه» شما تنها به خداوند نیازمندید، پس اگر ما از جهتی به همدیگر نیازمند می‌باشیم از آن جهت است که برای همدیگر مظاهری از اسماء الهی هستیم و نباید از این موضوع غفلت کرد. موفق باشید

13169
متن پرسش
سلام علیکم: شهید مطهری می فرمایند: به عقیده ی اهل عرفان، محبت و ارادت پاكان و كُمَّلین همچون دستگاه خودكاری، خودبه خود رذایل را جمع می كند و بیرون می ریزد. حالت مجذوبیت اگر بجا بیفتد از بهترین حالات است و این است كه تصفیه گر و نبوغ بخش است. آری آنان كه این راه را رفته اند، اصلاح اخلاق را از نیروی محبت می خواهند و به قدرت عشق و ارادت تكیه می كنند. تجربه نشان داده است كه آن اندازه كه مصاحبت نیكان و ارادت و محبت آنان در روح مؤثر افتاده است، خواندن صدها جلد كتاب اخلاقی مؤثر نبوده است. فرض کنیم استادی ما را به کاری امر یا نهی کند و ما بخاطر محبت به او آن کار خیر را انجام دهیم یا کار بد را انجام ندهیم آیا این نقصی در نیت عمل بوجود نمی آورد چون عمل باید از روی محبت خدا انجام گیرد ولی اکنون محبت به فلان استاد باعث شده که ما آن عمل را انجام دهیم. مثال می زنم: مثلا نماز صبح واجب است و ممکن است شخصی حال نداشته باشد نماز بخواند ولی پدرش به او بگوید بخاطر من نماز صبح ات را بخوان و فرزند بخاطر محبت پدرش همت می کند و نماز را (البته به نیت رضای خدا) می خواند آیا این مثال نقصی در نیت عمل و خلوص عمل ایجاد می کند؟ در کنار این موارد بحث امر به معروف و نهی از منکر واجب هم مثال خوبی می باشد که اولا ما دیگران را از روی محبت امر و نهی می کنیم و اطاعت می کنند و بسیاری از موارد امر و نهی دیگران را به خاطر محبت دیگران می پذیریم و عمل می کنیم. با تشکر از حضرتعالی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه رویکرد کلی در همه‌ی این تبعیت‌ها برای رجوع به حضرت حق باشد تا خداوند از طریق استاد و یا والدین رخِ خود را بنمایاند؛ عملاً در دل آن محبت‌ها محبت خدا نهفته است و عموماً هم قضیه از همین قرار است، حتی آن وقتی که شما از رفیق‌تان در عالَم رفاقت بخواهید که گناهی را انجام ندهد زیرا در ذیل حکم الهی است که گناه معنی می‌دهد، پس عملاً او در کنار رضایت شما و محبت به جنابعالی در یک اراده‌ی کلی‌تر به خدا نظر دارد. موفق باشید

13160
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده عزیز: خدا قوت، روز و روزگارتون خوش. استاد من دلم خیلی پره. نميدونم خبر دارید يا نه؟ دونسته هام زیاده ولی عملم کم و دنیا زده. استاد من اسیر تن خاکیم شدم در حالی که مطمئنم که جز خدا هیچی وجود نداره. ميدونم اونه که گفته کارای خوب بکن و کارای بد نکن. و میدونم هیچ کس مث اون ازم خبر نداره، حتی از خودم با خبرتره. استاد شرمنده خیلی حرف می زنم ولی دلم خیلی گرفته از اين همه نامردی که در حق خدا دارم می کنم. ميدونم! و دارم خطا می کنم. نه اینکه بجز الله خدای ديگه ای وجود نداره، اصلا غیر از خدا هیچی وجود نداره! چه خدا و چه غیر خدا. محمد (ص) نقطه آغاز و نقطه غایت خلقت هست. این 13 نور مقدسه فقط 13تا آدم نيستن. من حتی به علت کثرت خداها و علت بت پرستی و راهی که شیطان باهاش آدما رو به این دچا رکرده پی بردم. خاک تو سرم بشه! اینا رو میدونم و خطامی کنم. ميدونم ناسپاسی کی رو می کنم و ادامه مي دهم. ميدونم دشمن آشکارم کیه و گناه می کنم. استاد شما رو به حضرت زهرا (س) قسمتون ميدم يه راهی جلو پا من بذاريد. من تنهایی نميتونم! دریابیدم تو رو خدا. شرمنده بابت پرحرفیم. به تنهای تنها سپردمتون. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال فراموش نکنید همان خدایی که دائماً شما را زیر نظر دارد، دلسوزترین کس است نسبت به شما، ولی خداوند خطابه‌های طولانی با ما ندارد بی‌آن‌که ظاهراً عملی انجام دهد ما را در اعمالی وارد می‌کند که مطلوب ما است. کوزه از گِل ساخته شده است، اما فایده‌ی کوزه در میان‌گاهِ خالی آن است همچنان‌که خانه، از آجر و سیمان ساخته می‌شود ولی فایده‌ی خانه در فضای تهی آن نهفته است که دیدنی نیست، ولی مفید است. گله‌ی ما از خدا و ائمه آن است که متوجه‌ی خالی‌هایی که از پرها مفیدتر است نمی‌شویم و خویشتن‌داری آن است که روزهای سکوت خود را با کلمات بیهوده از بین نبریم و بدانیم بعضاً خلوت‌ها به زندگی ما ارزش زیستن می‌بخشد. و معنی خویشتن‌داری را در این نوع زیستن باید پیدا کرد. بهترین برنامه را در دامان عرفا که اشارات اولیاء و انبیاء را به تفصیل می‌آورند باید جستجو کنیم. بحث شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی و پیرو آن شرح کتاب «مصباح الهدایه» در چنین افقی موضوع را دنبال می‌کند و از افتان و خیزان رفتن ها مایوس نشوید. موفق باشید

13087
متن پرسش
سلام: فلسفه ی استاد عرفان که در قدیم بوده چه بوده؟ آیا در زمان مرحوم قاضی هم کسی می توانسته بدون استاد سیر کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم با نظر به جواب سؤال 13086 جواب خود را دریافت کنید. موفق باشید

13086
متن پرسش
سلام: امام خمینی، جهاد اکبر ص۲۳ : چه طور شد فقه و اصول به مدرس نیاز دارد، درس و بحث می خواهد، برای هر علم و صنعتی در دنیا استاد و مدرس لازم است، کسی خودرو و خودسر در رشته ای متخصص نمی گردد، فقیه و عالم نمی شود، لکن علوم معنوی و اخلاقی که هدف بعثت انبیا و از لطیف ترین و دقیق ترین علوم است، به تعلیم و تعلم نیاز ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل می گردد؟! لطفا توضیح بفرمایید که این تعلیم و تعلمی که امام (ره) می فرمایند چیست؟ یعنی در همان حد که ما وظیفه خود را بشناسیم و مثلا عرفان را دقیق مطالعه کنیم و صوت اساتید مجربی مثل شما را گوش دهیم و کتب معتبر را مطالعه کنیم، صرفِ همین ما را سیر می دهد؟ آیا منظور از معلم اینست که مدام به محضرش برویم؟ حالات خود را بیان کنیم و خوابهایمان را برایش بگوییم؟ یا اینکه خود امام با تفسیر سوره حمد این را فهماندند که در این زمان دیگر می شود بدون رجوع خاص هم راه رفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در آخر سؤال خود متذکر هستید واقعاً شرایط تاریخی صحبت امام در کتاب «جهاد اکبر» با آن فضای بسیار سنگینی که برای عرفا ایجاد کرده بودند، با شرایط تاریخی که حضرت امام به‌وجود آوردند و در متن آن، سوره‌ی حمد را تفسیر فرمودند زمین تا آسمان فرق می‌کند و حقیقتاً امروز به‌خوبی نسل ما اشارات عرفا را می‌فهمند و از این جهت تمام عالم شده است استادِ سلوکی ما. فرزانگی در یگانه‌ماندن با عالَمی است که انسان نیز جزیی از آن عالَم است و انسان باید در این وجود یگانه‌ی خود باقی بماند و تنگاتنگ با آن ادامه‌ی حیات دهد. امروز بعد از آن‌که مدرنیته خواست به نام پیشرفت به جنگ طبیعت برود بشر، جمله‌ی غرب را می‌فهمد. مگر در عرفان عارفان نداریم: «اگر آزادی برای آدمی معنا داشته باشد، نه در اجتماع و نه در زندگی بلکه در نسبت او با وجود و با حضرت حق است. این آزادی با سپردن حیات خویش با خداوند به‌دست می‌آید». آیا امروز که آزادی‌های دروغین رسوا شدند این جمله بهتر فهمیده نمی‌شود؟!! موفق باشید  

12939
متن پرسش
با سلام: در سیر انسان: 1. آیا حجاب ها (بیشتر منظور حجابهای نورانی است) یکی یکی می آیند و باید کنار زد و التفات به آن ها نکرد یا چون آیت الله قاضی که فرمودن 40 سال است یک خواب هم ندیده ام و مکاشفه ای نداشته ام باید بود. 2. آیا چون طالب این ها نیست برای سالک این چیزها پیش نمی آيد و با این پیش فرض دیدن خواب یا داشتن مکاشفه دلیل بر چيست؟ 3. می شود انسان به جایی رسد که حجاب حق را هم حق ببيند چون جز حق در صحنه نیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» مقدمه‌ی خوبی است تا إن‌شاءاللّه جواب سؤالات‌تان را بگیرید. موفق باشید

نمایش چاپی