بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: ازدواج ، خانواده ، تربیت فرزند

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10961
متن پرسش
استاد خسته نباشید.. 1. اینکه فرمودید شعرای ما در عالمی ماورا صدق و کذب بودند یعنی چه؟ صدق و کذب در عمل، اخلاق و عقائد یعنی عالمی که ذره ای کذب وارد آن نمی شود درست است؟ 2. با توجه به فصل 4 آشتی با خدا که قلب ما حقیقت ماست پس هر فیضی که به قوای باطنی و ظاهری می رسدحتما به وساطت قلب از حضرت حق به آنها می رسد و بی واسطه قلب نمی توانند وصل شوند جنسشان اجازه نمی دهد و بنابراین تجلی خدا بر عقل هم از طریق قلب است و عقل قدرت دریافت فیض را بدون واسطه ندارد برای همین آیه الله بهجت(ره) برای پیشرفت در تحصیلات فرموده اند نماز شب مفتاح توفیقات است؟ درست است استاد؟ 3- اینکه خانمها این همه نسبت به مسائل زناشویی ابراز ناراحتی می کنند برای من جای سوال بسیار و نگرانی شده شما در کتبتان تکلیف انسان اعم از زن و مرد را فرموده اید راه را که برویم بقیه را حضرت حق نشان می دهند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرض کردم آن موضوع را باید در کتاب «شعر و همزبانی» از آقای دکتر داوری دنبال کنید 2- حرف خوبی است 3- همین‌طور است در مسیر طبیعی و الهی همه‌چیز از قبل تدبیر شده حتی آنچه زن و مرد باید نسبت به همدیگر برخورد داشته باشند. موفق باشید
10926
متن پرسش
سلام خدمت استاد ارجمند آقای طاهرزاده.امیدوارم همچون مشاوری دلسوز من و آقایی که به دنیای من راه پیدا کرده اند را راهنمایی بفرمایید. آشنایی من با شما به یک سال هم نمی کشد اما در همین یک سال به تمام علائق من جهت داده اید. بهتر است برای اینکه بتوانید راهنمایی ام کنید شرایطم را به نحو کامل توضیح دهم. در ابتدا از شرایط روحی و خلقی خود می گویم. از زمانی که به یاد می آورم همیشه در جستجوی پنجره ای بودم تا مرا به خدا برساند البته خدا را از دید عرفایی چون مولانا، حلاج و ابوسعید و رابعه و ... می دیدم. خدای من خدای عارفان بود نه زاهدان اما از جهت شرعی در ادای فرایضم غفلت می کردم که بحمد الله اکنون زندگی ام به روایت دیگری در آمده است. در مواجهه با انسان ها جنسیت برایم مطرح نبود با آنها همچون انسان به ما هو انسان رفتار می کردم حال چه زن باشد چه مرد. همیشه صادقانه رفتار کردم فلسفه ی زندگیم شده بود حرف استاد ملکیان که باید از دردها کاست و حقیقت را تقریر کرد. سقراط شده بود معلم من که زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. با تمسک به این آرمان ها زندگیم را به پیش بردم از قرار گرفتن در شرایط سخت هراسی به دل راه نمی دادم تعمداً مدتی در آسایشگاهی به عنوان خدمه کار کردم و مشاغلی چون معلمی و کتابداری را نیز تجربه کرده ام و هم اکنون هم کاری آزاد دارم که کارفرمایم هم خودم هستم.همه ی اینها بزرگم کردند یا می توانم بگویم وسعت روحی به من بخشیدند شاید بگویید چقدر قاطع از برکات آن دوران صحبت می کنم استاد من اثرات آن را در زندگیم می بینم . می بینم که چقدر با دختران هم سن و سالم متفاوت هستم و چقدر در بدترین شرایط امیدوار بودم. در لیسانس ادبیات خواندم اما راضی ام نکرد و در فوق فلسفه که البته کمی مرا به عقب گرد وا داشت. نگاه محاسبه گرانه ی فلسفه به زندگی روحیه ام را خراب کرد باز فیل ام یاد هندوستان کرد یاد روزهای هجده نوزده سالگی ام افتادم که حکایت های طوطی و بازرگان و ... را از زبان سروش می شنیدم و چقدر با ولع گوش می دادم، با کاروان حله را می خواندم و دنیای من دیگر این دنیای مادی نبود. این دنیا برایم زندانی بود که هرچه زودتر بارم را ببندم به سلامت از آن گذر خواهم کرد. درهمین دوران دلزدگی از فلسفه از طریق یکی از شاگردان شما، با شما و آثارتان آشنا شدم. من دختری سی ساله و ایشان پسری بیست و پنج ساله هستند. شاگرد شما طی رفت و آمدهایی که به خانه ی ما داشند و به خاطر دوستی ایشان با برادر من بود، جزوی از خانواده ما محسوب می شدند. حضورشان به من آرامش می داد ایشان را تجسم عملی اکثر رهنمود های شما می دیدم. من از یک خصوصیت روحی نیز برخوردارم که تن به ازدواجی که برایم برکات روحی نداشته باشد نمی دهم راضی نمی شوم مثل اطرافیانم در حالتی از رخوت و بی حوصلگی و باری به هرجهت بودن زندگی کنم . خود من تعلقی به مادیات ندارم و زندگی طلبگی را می پسندم اما به ادب رفاه هم معتقدم و می دانم که فقر کفر می آورد. در همین مورد چشم باز کردم و دیدم دلبسته ی شاگرد شما شده ام به ایشان گفتم که صلاح نیست دیگر با هم مراوده داشته باشیم چون ممکن است به گناه بیافتیم ایشان با روی گشاده برخورد کردند و تصمیم را به من واگذاشتند حدود یک ماه هیچ مراوده ای صورت نگرفت اما من طاقت نداشتم فکر می کردم اگر به ایشان پیشنهاد ازدواج ندهم ممکن است در حق خودم ظلم کرده باشم. در مراوده ایشان با من و خانواده ام حس می کردم ایشان هم به من علاقه دارند. من نمی خواستم به هرقیمتی به ایشان مربوط باشم بنابراین بالاخره به ایشان پیشنهاد ازدواج دادم و با شناختی چند ساله که از ایشان داشتم حس کردم درکم می کنند و عاقلانه با مسئله برخورد می کنند. ایشان هم گفتند که علاقه ی قلبی به من دارند اما با توجه به شرایط خانه و اعتمادی که برادرم به ایشان دارند،نتوانستند ابراز کنند شاید هم من از کلماتشان اینطور متوجه شدم. اما به واقع پیام دوستی و محبت ارسال کردند و من را به نام کوچکم مورد لطف و محبت خود قرار دادند. خوشبختی من از همان لحظه شروع شد . ایشان هم می گفتند که درست است که ظاهراً پیشقدمی کردید اما یک رابطه شدید قلبی دوطرفه بین ما حاکم بوده است. اما مسئله ای که ایشان مطرح کردند و بسیار تکرار شد می گفتند نکند که من به خیال ایشان عشق می ورزم نه به خود ایشان. ایشان به دلیل مطالعه ی کتاب های شما در باب خیال، فکر می کردند که ممکن است من در زندگی با ایشان دچار مشکل شوم. حتی پیشنهاد کردند که این احساس ها می آید و می رود نباید به شان اعتماد کرد یک چرخی که در بازار بزنید یادتان می رود و من می گفتم نمی دانم چگونه به تو ثابت کنم که اسیر خیالاتم نیستم و تو را به عنوان همسرم می پذیرم.استاد ایشان زن خانه دار می خواستند.خود ایشان هم ارشدفلسفه هستند من گفتم خانه دار می شوم و ادامه تحصیل نمی دهم.از تهران به موطن تو می آیم و هیچ شرطی برای ازدواج با تو نمی گذارم و ندارم فقط از شما احترام می خواهم اینکه به علائقم احترام بگذارید همین برای من کافی است که با یک عالم دین زندگی کنم و این دنیا را به سلامت بگذرانم.طی ده روزی که با هم درباره ی ازدواج مراوده می کردیم ایشان مسائلی را مطرح می کردند که بیشتر عصبی ام می کرد می گفتند صحبت های شما تناقض آمیز است اگر عاشق من هستید چرا از من تعریف نمی کنید من هم چون هنوز محرمیتی صورت نگرفته و از لحاظ شرعی به هم نامحرم هستیم موقعیت را به ایشان شرح می دادم. خلاصه اینکه ایشان نسبت به عشق من شک داشتند. پیش فرض هایی داشتند که با این محتوا که فکر نمی کردم اهل مسائل دینی باشید فکر نمی کردم اهل سختی کشیدن باشید فکر نمی کردم آشپزی بلد باشید و.... . یک بار هم در جهت همین ناباوری ایشان نسبت به عشق من به ایشان گفتنند که روزی لیلی بعد از سختی های فراوانی که مجنون کشیده بود راضی شد که به خانه مجنون بیاد و با او زندگی کند، مجنون بعد از سپری شدن یک روز به لیلی گفت که من با همان خیال لیلی خوشم و دیگر ادامه نمی دهم. استاد به ایشان می گفتم که نباید نگران بعد از ازدواج باشید اما سوال های ریز و درشتی که از من می پرسیدند گویا من سوژه ای شده بودم که در آزمایشگاه ایشان بیست و چهارساعته مورد آزمون قرار می گرفتم. ایشان اذعان می کردند که دوستم دارند اما گویا ا زمن مطمئن نیستند. و من هم نمی دانستم چگونه به ایشان ثابت کنم. تا اینکه بعد از گذشت حدود ده روز ایشان مطرح کردند که من مرد سنتی هستم و کلفت می خواهم و از من پرسیدند که حاضرم کلفتشان باشم و این را همان اوامر خدا در دین می دانستند. استاد دیگر طاقت نیاوردم من کناب شما را درباره زن خوانده ام اما ایشان آنقدر ناخوشایند آن مسائل را مطرح کردند که حس تحقیر به من دست داد و از آن به بعد رابطه ما کم شد من به ایشان گفتم که اینقدر هم نفهم نیستم که به خانه ی شما برای قلدری بیایم من سروری نمی خواهم. وقتی فهمیدند که من تمامیت خواه نیستم و دوست دارم شوهرم مراقب من باشد و نسبت به من غیرت بورزد گفتند که سوءتفاهم شده و همه چیز درست است و ایشان مسئله را خوب بیان نکرده اند. استاد به هرحال ایشان از من خواستند که حضوراً ملاقاتم کنند که من به دلیل احساس تحقیری که به من دست داده بود خواسته ی ایشان را رد کردم و همچنین حالات روحی من طوری بود که می ترسیدم به گناه بیافتم. من به ایشان گفتم که زندگی با شما برای من نعمتی است و هیچ مشکلی با مسائلی که در کتب استاد طاهرزاده است ندارم و ادامه ی صحبت های ایشان را منوط به اجرای شرطی کردم که در صورتی با ایشان مراوده ام را از سرمی گیرم که خانواده ها خبر داشته باشند و محرم باشیم. و دو روزی هست که روزه می گیرم تا از شیطان در امان باشم از نظر من هنوز قضیه تمام شده نیست و هنوز هم برای ایشان احترام قائلم و دوست دارم همسر من باشند و ایشان هم کاری نکرده اند هنوز اما مراوده ایشان با خانواده من سخت شده است چرا که مادرم از اول در جریان بودند هرچند از محتوای صحبت های ما خبر نداشتند اما صلاح دیدم که ایشان مطلع باشند. استاد شاید بگویید که من از ابتدا نباید از ایشان خاستگاری می کردم اما استاد روحیه ام را خودم می شناسم اگر نمی گفتم ممکن بود در وضعیت وخیم تری از حالا به سر می بردم. پیشنهاد ازدواج دادن در فامیل من امری نکوهیده نیست همچنین در فامیل من زن و مرد با اختلاف سنی توانسته اند زندگی خوبی ترتیب دهند. اما گویا برای ایشان این مورد عادی نبوده است. من به ایشان گفتم که باید شکر نعمت بکند من هر طور که ایشان بگوید قبول می کنم فقط در صورتی که به من احترام بگذارند و به علائقم در همان خانه احترام بگذارند من خواسته ی دیگری ندارم. در ضمن این نکته را هم باید اذعان کنم که خانواده ایشان اصرار دارند که با فامیل ازدواج کند و ایشان زیر بار نمی رود و از این جهت هم محذوریت دارند. اما به ایشان گفته ام که اگر واقعاً فکر می کند که من زن زندگی ایشان هستم با کمترین دلخوری می توانند خانواده شان را راضی کنند. این نامه را نوشتم تا علناً به نمایش در بیاید و امیدوارم اینطور هم عمل شود و آقایانی که از شاگردان شما هستند و با چنین موقعیت هایی مواجه شدند بعد از سنجش طرف مقابل و تایید صدق و راستی او، به آن ها به عنوان رحمت بنگرند و نا شکری نکنند. من به همین آقا گفتم که هیچ شرطی برای ازدواج ندارم فقط برایم بوم و رنگ بخردند تا به علاقه ام که نقاشی است در همان خانه برسم.استاد از شما استدعا دارم همچون پدری دلسوز با این موضوع برخورد کنید فکر کنید دختر خود شما هستم و بدانید که شاگرد شما هم مخاطب جواب شما هست چرا که با ساید شما مانوس است و همیشه سر می زند به هر دوی ما نصیحتی پدرانه بکنید و راه درست را پیش پای ما بگذارید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بنای این سایت در فرهنگ‌سازی است به آن معنا که بیشتر معارف اسلامی را مطرح میکند تا هرکس با اندیشه‌ی خود راه‌کارهای مطابق موقعیت‌های خود را مدیریت نماید و سعی داریم نگاه‌ها را محدود به مصداق‌ها نکنیم؛ تنها می‌توانم در این مورد عرض کنم در آن حدّ که به نحوی آمادگی خود را جهت ازدواج با آن آقا نشان دادید، کافی است بقیه‌ی مطلب به عهده‌ی شما نیست، اگر آن آقا توانست در جمع‌بندی به این نتیجه برسد خودش جلو می‌اید. شما به زندگی خودتان مشغول شوید و سعی کنید حریم‌های دو انسان نامحرم را رعایت کنید. ما در روشنگریِ وجود خود در مقابل انبوه امکانات قرار داریم تا معمای وجود خود را کشف کنیم. اساس جنبش ما محدود نیست، در این حرکت باید ذات ما در نسبت با خدا خود را متحقق گرداند، باید بگذاریم خداوند برای ما ظهور کند. اگر خدا در بعضی مواقع خود را از ما پنهان می‌کند باز می‌خواهد ما را به خود آورد و ابعاد دیگر زندگی را برای ما معنا کند. رخصت می‌دهد تا آن‌گونه که هستیم با خود روبه‌رو شویم و اوج آزادی خود را در تعلق به خدا تجربه کنیم. زندگی را در این راستا بنگرید و بگذارید تا هرچه باید پیش آید، همان پیش آید. به نظرم شما با توجه به روح مباحثی که از طریق این سایت مطرح شده به این نتیجه‌ای که عرض کردم می رسیدید. از جلد اول کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در ویرایش جدید، غافل نباشید تا نقاشی‌های شما جهت آسمانی‌اش قوی‌تر شود. موفق باشید
10912
متن پرسش
به نام حضرت حق: با سلام استاد بزرگوار بنده در آشنایان کسانی را دارم که اهل نماز نیستند. به ذهن بنده این طور خطور می‌کند که اینها از حقیقت دین اسلام آگاه نیستند همان‌طوری که من هم فرسنگ‌ها فاصله دارم و شاید در لبه‌های مرز قرار گرفته بودم که لطف خدا دستگیریم کرد (البته این مرز هم مستحضرید برای همه یکسان نیست مثلا برای بنده ترک نماز نبود شاید اعتقاداتم ضعیف بود و در کنار نماز هم داشتم کارهای حرام هم انجام می دادم) ضمناً الان با بعضی‌ها خصوصا از قدیمی‌ها هم صحبت می کنم می بینم نماز خوندن آنها هم به دلیل این است که پدرانمان هم نماز می خواندند مثل ارث می‌ماند این واقعا برای من مایه تاسف بود و احساس می کنم با این تهاجم فرهنگی و این دوری از حقیقت (چون تا چندی پیش هم منم مثل سایرین بودم و دین برایم زیاد توجیه نشده بود مثل میوه ای که از دور ببینی تا نخوری و نچشی طعم آن را نمی‌فهمی و تا زمانی که از دور نظاره می‌کنی تا مدتی چشم را سیر می کند و بعد از آن تمایلی به نگاه‌کردن نداری البته عذر می‌خواهم برای این تشبیه مثالی در حد فکر کوچک خودم بود) باعث دین‌گریزی جوانان می‌شود و از طرفی مسائلی که در جامعه پیش می آید و بی عدالتی‌هایی که صورت می‌گیرد هم لطمه بیشتری را به ساحت دین وارد می آورد چون یک عده می گویند حکومت ما اسلامی است. البته باز هم بنده فهمیدم این دوری از حقیقت دین و به قول شما نزدیکی فرهنگ غرب به ماست اما با توجه به مطالبی که نوشتم لطف کنید ایراداتی که وارد است بفرمایید در ثانی غرض از نوشتن این‌ها اینکه بنده با آن شخصی که اهل نماز نیست باید قطع رابطه کنم یا رفتارم طوری باشد که اگر خدا خواست دین را بپذیرد مثلا اگر به عنوان مهمان وارد شود آیا باید پذیرای او باشم چون مهمان حبیب خداست؟ ثالثا بنده فکر می‌کنم اگر مباحث شما در مدارس تدریس شود خیلی کمک به دین و دنیای مردم می کند. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که می‌فرمایید اکثراً معذورند و وظیفه‌ی ما است که با خوش‌رویی با آن‌ها برخورد کنیم تا زمینه‌ای فراهم شود و بتوانیم پیشنهادهای لازم را به آن‌ها بکنیم. موفق باشید
10919
متن پرسش
با سلام. در مورد حدیث امام حسین (ع) که می فرمایند: «در طلب رزق نه چنان تلاش کن که همه ی تلاش تو در طلب رزق صرف شود و نه آن چنان کار را به تقدیر وا گذار که دست بسته تسلیم شوی»، می خواستم بدانم مرز میان این دو حالت کجاست؟ یعنی از کجا تا کجا دست بسته تسلیم شدن است؟ به عنوان مثال اگر جوانی بدون داشتن منبع درآمد اقدام به ازدواج کند آیا حالت اول در مورد او صدق می کند یا حالت دوم؟ چگونه می توان تشخیص داد؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در مسیر کسب درآمد تلاش خود را بکنیم و کار و کسبی داشته باشیم و در چنین بستری نگران رزق نگردیم و چون در ازدواج لباس و مسکن و غذای همسر بر مرد واجب است نباید مرد بدون داشتن منبع درآمد اقدام به ازدواج کند. موفق باشید
10897
متن پرسش
به خانم شماره 10837 عرض می‌کنم مسئله‌ی رعایت عدالت که در ادامه ی آیه مطرح شده، صرفاً یک نکته ی اخلاقی است و همان طور که مستحضرید هیچ یک از مراجع حکم نکردند مردی که نتواند عدالت برقرار کند، همسر دوم گرفتن برایش حرام است. در واقع به لحاظ فقهی، به تعداد بیشمار زن هم برای مردی که ظالم باشد حلال است. اسلام این مجوز را حتی به صدام هم می دهد که بی نهایت زن بگیرد و این منافاتی با ظالم بودن صدام ندارد. فرمودید اگر زنان راضی به "تمکین" و "زن دوم" نشوند، پس مرد چه کند؟ راهش مشخص است. زن هم "انسان" است. و اگر انسانی با او برخورد شود یعنی مرد نظافت خودش رو رعایت کنه و... نه تنها مشکلی نیست بلکه شهوت زن چندین برابر مرد است. به ویژه مردان امروزی که به دلیل غلبه ی طبع سودا، علیرغم میل جنسی زیاد، توان جنسی کمی دارند و غالباً مردهایی که با همسرشان مشکل خاصی ندارند از پس ارضای همسر خود برنمی‌آیند، این یک مسئله‌ی علمی است. دوستداران استاد بدانند استاد نیاز به یار و یارکشی ندارد و به زعم حقیر زمانی واقعا خوشحال می شوند که در فضای منطقی هنر فهم یکدیگر و گفتگو با هم رو داشته باشیم. حرف های کلی و تکراری که سال ها گفته شده، مسئله ای رو عوض نمی کنه. فرض بفرمایید که "تمکین واجب است". این یک جمله ی خیلی کلی است که مصادیق نامحدودی داره و من فقط "نظر به سوال" شماره‌ی 10808 که پرسیدند؛ برداشتم این است که جواب استاد کامل نیست و استاد بزرگوار هم معصوم نیستند و ممکن است در موارد محدودی از نگاه همه جانبه غفلت ورزند. نظر حقیر به عنوان یک شاگرد این است که نظر استاد در پاسخ به آن سوال کاملا یک جانبه است، و با تکرار مجدد این جمله که تمکین واجب است و حکم شریعت را گردن نهیم و...، چیزی به فهم مخاطب افزوده نمی شود. مهم این است که واقعا "تمکین" به چه معنی است و در چه فضایی واجب است؟ واقعیت ها رو ببینید. شما فرموده اید "اسلام نگفته هر وقت و بی وقتی سراغ همسرت برو"، خب بعدش؟ حالا اگه مردی هر وقت و بی وقتی سراغ همسرش رفت،چه؟ زن باید تمکین کند یا نباید تمکین کند؟؟ واقعیت این است که مردها می آیند، حالا شما هی روضه بخوان که مردها نباید بیایند. این مسئله خیلی شایع است که مردی بدون آمادگی و نظافت و... سراغ همسرش بیاید. شما می توانی آیه یا سیره یا روایتی دال بر وجوب تمکین "در هر شرایطی" بر زن، بیاورید؟ در شرایط انسانی که خود زن هم مایل است مگر اینکه مشکلی در میان باشد. اما بحث سر مواقعی است که زن حس می کند دارد به او ظلم می شود و علارغم میلی که به همسرش دارد به خاطر بی توجهی های همسرش نمی تواند از شوهرش بهره مند شود. و این زن نه فمنیسم است نه غرب زده نه ... فقط "انسان" است که او هم حق بهره مندی از همسرش را دارد و حفظ عفت او هم واجب است. شما خوش به حالتان است که خیلی با خانم های مذهبی هم صحبت نشدید تا بشنوید مسائلشان را. آقا اصلا فرض کنید همین الآن زنی سوپرحزب اللهی و غرب نزده و مطیع و ... به شما بگوید که من همیشه همسرم کثیف است و من آزار می بینم ازش، شما بهش چی میگید؟ میگین "برو تمکین کن که تمکین واجب است"؟؟؟ از کجا مطمئنید که این قرائت و فهم شما از دین درست است؟؟ من یک سوال روشن و مشخص دارم که کجای دین گفته اگر مردی شرایط را به لحاظ روحی و جسمی (مثل نظافت) برای بهره مندی از همسرش آماده نکند، تمکین زن واجب است؟ و اینکه اگر زنی به خاطر بی توجهی همسرش به مسائل روحی یا جسمی به گناه بیفتد، آیا علاوه بر اینکه خودش گناه کرده، شوهرش هم گناه کرده است یا خیر؟؟ با تشکر و عرض معذرت بابت طولانی شدن و طرح این مسئله که شاید در شأن سایت نباشد. اگر طرح مسئله ی جنسی به این نحوه در شأن سایت نیست از انتشار آن خودداری بفرمایید وگرنه بیزحمت نشر بدید تا اون خانم پاسخ من رو بخونند. با تشکر و التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید بنا نیست تا این حدّ موضوعات جنسی از طریق این سایت عرضه شود هرچند در جای خود طرح اصل مطلب را به عنوان یک موضوع معرفتی ضروری می‌دانم و هنوز معتقدم زن؛ گمشده‌ی تاریخ ما است و لذا به هرجایی که تصور می کند می‌تواند خود را پیدا کند متوسل می‌شود. نکات خوبی را مطرح کردید ولی کمی تند و تیزپرواز بود. یکی از رسالت‌های خود را در این تاریخ این بدانید که جایگاه تاریخی زن را از این‌همه ابهام در آورید. بنده این جمله‌ی شما را که می‌فرمایید: «در فضای منطقی هنر فهم یکدیگر و گفتگو با هم را داشته باشیم» نکته خوبی می دانم ولی سرمایه‌ی لازم در این امر را به‌کار نبردید. گویا جنابعالی «تمکین» را با «ذلّت» یکی گرفته‌اید، در حالی‌که تمکین در متن هنرنمایی زن، جهت شکل‌دهی به زیرساخت‌های عاطفی می‌تواند صورت واقعی خود را نشان دهد و به شکوفایی روح زن نسبت به شوهرش می‌انجامد، وقتی گوهر جذبه‌ی خود را که مرد طالب آن است وسیله‌ی گرمی خانواده می‌کند و مرد را وام‌دارِ خود می‌نماید. به امید روزی که زیبایی‌های تمکین زن نسبت به مرد خود را بنمایاند تا ما در زندگی فرامدرن محبت اصیلی را در خانواده‌ها احساس کنیم. تمکین، گوهر اصلی آن محبت است و در متن خود یک نوع بصیرت و ایثارگری را به همراه دارد و بنده احساس می‌کنم حرف اصلی آن خواهر این نکته بود. با همه‌ی این حرف‌ها تصور و برداشت بنده آن است که اسلام، مدیریت و ابتکار مسئله‌ی جنسی خانواده را به عهده‌ی «زن» گذاشته و در این راستا باید این مشکلاتی که می‌فرمایید مثل عدم نظافت را بتواند مدیریت کند و با سلحشوری کامل، موضوع را مطابق میل خود جهت دهد. به نظرم هنرِ «زن‌بودن» در این مورد فراموش شده. موفق باشید
10899
متن پرسش
با سلام و ادب. درباره سوال 10837، خیلی زشت است که ما هرکس را که مثل ما فکر نمی کند، کافر بدانیم و این از کم خردی است. چه بسا علمای دین که سر مسائل خیلی اساسی تر از اینها با هم اختلاف نظر داشتند ولی به دلیل تقوایی که داشتند هرگز به خود جرئت ندادند دیگران را زیر سوال ببرند، بعد آنوقت ببینید نسبت هایی که در این سوال به خانم هایی داده شده که در عین احترام به اصول همسرداری و احکام دین، قرائت دیگری از دین دارند که با ما متفاوت است: 1) غرب زده اند 2) دچار حقه برابری زن و مرد هستند 3) لذت زن بودن را نمی برند 4) تحت تأثیر مجله ی روز نمی دونم چی هستند 5) بی اطلاعند 6) کتاب "زن ... " را نخواندند 7) جمله شان پوچ است ... 8) تکلیف عفت جامعه و غرایز مرد را نمی دانند 9) مهم تر از همه مشکل جسمی دارند که نیاز به درمان دارند 10) به خاطر مشکل جسمی شان این نظرات را دارند 11) با همه ی احکام و افراد مشکل دارند 12) متوجه تاریخ ... نیستند چون تحت تأثیر دشمن اند 13) حرفهاشان به وفور یافت می شود 14) به خدایی که بنده شان است ایمان دارند 15) دچار انحراف اند ... 16) مثل بچه دو ساله ای که کلمات را اشتباه بگوید و نمی دونم چی ... 17) دین خودساخته دارند که تمکین و زن دوم به قرائت ما درش نیست 18) نگاه انحرافی به دین دارند 19) در سوالشان بی احترامی می کنند 20) دوستداران استاد را ناراحت می کنند آیا نسبت دادن این 20 وصف به خانم یا آقایی که نظرات متفاوتی با ما دارد، به جای طرح چند استدلال، صرف احساساتی شدن یک خانم است یا اینکه از یک نوع نگاه به مسائل دینی نشأت می گیرد؟؟؟؟ نگاهی که فکر می کند نظرات در حوزه ی مسائل دینی منحصر می شود به آنچه که ما می اندیشیم؟؟؟؟ "تکفیر" به همین معنی است که ما هنگام مواجه شدن با نظرات متفاوت، به جای تفکر و تعامل و پاسخ های درخور و منطقی، به وصله پینه کردن نسبت هایی به طرف مقابلمان رو بیاوریم. آیا انتظار نداریم کسی که خودش مذهبی است و این نسبت ها را در قبال نگاهی به انسانیت زن، به خود می شنود ما را بی سواد فرض کند که فقط دو تا کتاب خوانده ایم و با آن همه کس را کافر می بینیم؟ بویژه موارد 9 و 10 و 11 ، واقعا زشت نیست برای یک مسلمانی که داعیه ی غمخوار بودن نسبت به مسائل دینی را دارد؟ یعنی هر زنی که با طرح مسئله ی تمکین به شکلی خاص موافق نباشد مشکل جنسی و جسمی دارد؟ این منطق امامان بزرگوار است؟ یا پیامبر اسلام؟ و برای استاد بزرگوار زشت نیست که به جای تذکر به چنین برخوردهایی، به بیان مطالبی بپردازند که زیر بار این همه نسبت توخالی، دیگر شنیده نمی شود؟؟ بهتر نبود که یکی یکی استدلال ها و دیدگاه های خود را درعین احترام به طرف مقابل طرح می کردند و اگر فکر می کردند به استاد بی احترامی شده نهایتا یک تذکر دوستانه می دادند؟؟؟ باشد که همدیگر را تحمل کنیم تا ظهور حضرت حجت. یا علی.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که در این موارد سعی کنیم دغدغه‌ی طرف را پیدا کنیم و مواظب باشیم در فضای جدال و مراء موضوع اصلی گم نشود. موفق باشید
10893
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: شما در یکی از چلسات تفسیر سوره فاطر از روایتی صحبت کرده بودید که در آن گفته شده در صورتی که بچه نماز نخواند باید او را کتک زد. می خواستم اگر ممکنه عین حدیث را با منبع آن بفرمایید برای استفاده بیشتر. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: مروا اءولادکم بالصلاة لسبع واضروبوهم علیها لعشر. (مستدرک الوسائل / ج 1، 171) فرزندان خود را در هفت سالگى به نماز فرمان دهید و در ده سالگى (اگر نماز نخوانند) کتک بزنید و تنبیه شان نمائید. بخاطر آنکه نماز دربرگیرنده بسیارى از واجبات و ترک بسیارى از محرمات است. نماز ریشه و پایه دین است و موجب پاکى از نفاق و دوروئى و پیدایش صفا و صمیمیت و حفظ نفس و عادت به نظم است، تا کودک بطور صحیح نشو و نما کند و براى خود و جامعه اش فرد صالحى باشد. مراد از زدن (که در حدیث قبلى به آن اشاره شده)، زدن سخت و دردآور نیست بلکه با وجود همه شرایط، باید زدن در حد معقول باشد. امام صادق (علیه السلام ) فرمود: فى اءدب الصبى و المملوک خمسة اءستة و اءرفق . (وسائل / ج 18، 581) در تربیت کودک و برده، پنج یا شش ضربه بزن و با آنان مهربانى کن. امام على (علیه السلام ) به کودکانى که به مکتب مى رفتند فرمود: ... اءبلغوا معلمکم ان ضربکم فوق ثلاث ضربات فى الاءدب اءقتض منه. (وسائل / ج 18، 582) ... از قول من به معلم خود برسانید که اگر بیش از سه ضربه (براى تربیت شما) بزند، موجب قصاص است. اسحاق بن عمار مى گوید: به امام صادق (علیه السلام ) عرض کردم: ربما ضربت الغلام فى بعض ما یجرم قال (علیه السلام ): و کم تضربه ؟ فقلت : ربما ضربته ماءئة فقال (علیه السلام ) مائة مائة ؟! فاءعاد ذل مرتین ثم قال : حد الزنا؟! اتق الله فقلت جعلت فداک فکم ینبغى لى اءن اءضربه ؟ فقال : واحدا فقلت : والله لو علم انى لا اءضربه الا واحدا ماترک لى شیئا الا اءفسده قال (علیه السلام ): فاثنین فقلت هذا هو هلاکى اذا قال : فلم اءزل اماکسه حتى بلغ خمسة ثم غضب (علیه السلام ) فقال : یا اسحاق ! ان کنت تدرى ما اجرم فاءقم الحرفیه ولا تعد حدود الله . (وسائل / ج 18، 331 ط - آل البیت ) گاهى پسر بچه ام را به خاطر بعضى جرمها مى زنم (چه حکمى دارد؟) فرمود: چقدر مى زنى؟ عرض کردم : گاهى صد تا (تازیانه یا سیلى) مى زنم حضرت با تعجب فرمود: صدتا! صدتا! و دوبار آن را تکرار کرد. سپس فرمود: او را حد زنا مى زنى!؟ از خدا بترس. عرض کردم : فدایت گردم چقدر مناسب است وى را بزنم؟ فرمود: یکى. عرض کردم: بخدا قسم اگر بداند که بیش از یکى نمى زنم، چیزى برایم باقى نمى گذارد مگر آنرا خراب کند. حضرت فرمود: دو ضربه بزنید. دوباره عرض کرم : این مقدار باعث هلاکت من خواهد بود. اسحق گفت: دست برنداشتم تا حضرت به پنج تا رسید سپس امام خشمگین شد و فرمود: اى اسحاق اگر مى دانى چقدر جرم مرتکب شده است به همان اندازه وى را تنبیه کن و از حدود خدا تجاوز نکن. موفق باشید
10894
متن پرسش
سلام استاد: من کارشناس علوم تربیتی می باشم و سعی در بررسی نظرات همه اساتید دارم. آیا شما نظر مشخصی در این ارتباط ارائه کرده اید و جزوه یا کتابی به صورت مستقیم به این مبحث اشاره کرده است. البته همه دروس شما در راستای تعلیم و تربیت است ولی منظور من صحبت در ارتباط با خود مبحث تعلیم و تربیت، اصول و شیوه های آن از منظر شما می باشد. خداوند توفیقات شما را روز افزون کند و به فکر و وقت شما بیش از پیش برکت دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» به درد این کار بخورد. موفق باشید
10870
متن پرسش
سلام: زیارتتون قبول. یادش بخیر چند سال قبل روزی سعادت پیدا کردیم و با زیارت شما شدیم زائر حرم آقا ان شاالله. سوال اول: استاد میخوام ازتون درباره تفکر بپرسم. مدتی است بخصوص با وجود اینترنت و گروههای اجتماعی و مشارکت در گروهها که البته همه هم مذهبی هستند یا در قالب صحبتهای دوستانه فرصت مطالعه تفکر و خیلی کارهای خوب از من گرفته شده. بارها قصد دوری ازین ابزارها رو گرفتم و همه ناموفق بوده. حتی در دوران دوری ازین ابزارها هم توفیقی برای کارهای مفید مثل قرآن خواندن یا مطالعه نداشتم. انگار دست و دلم پیش نمیره و بیخود موبایل دستم میگیرم. میدونم که وقتم داره تلف میشه. چطوری غلبه کنم؟ نور زندگیم کم شده، شوق مناجاتم، کیفیت نمازهام و...همه کم شدن. چه کنم؟ سوال دوم: از وقتی ساکن تهران شدیم و از کلاسهای هفتگی شما و سخنرانی های هفتگی آقای معمار منتظرین فاصله گرفتم روحم کسل شده و ذهنم پر از افکار بیهوده، نیاز به تذکر دارم. به نظرتون چه کتابی یا چه سخنرانی رو ازتون گوش کنم یا بخوانم تا حالم جا بیاد؟ سوال سوم: رهبر عزیزمون که فرمودن فلسفه رو باید از کودکی به فرزندانمون بیاموزیم، چطوری باید چنین کنیم؟ وظیفه ما والدین چیه؟ آیا شما در این زمینه مطالب آماده ای دارید؟ ممنونم. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جای شما و همه‌ی دوستان حقیقتاً خالی بود 1- با توجه به آنچه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض شد باید به خودتان برنامه بدهید و همچنان روی برنامه مقاومت کنید تا شخصیت جدیدی برایتان ظهور کند 2- می‌توانید همان مباحث را به‌خصوص مباحث جلسات شنبه را از روی سایت دنبال کنید تا فضای حضورتان محفوظ بماند و در انتخاب کارها به کمک‌تان آید 3- فکر می کنم مباحث معرفت نفس مثل بحث «من کو؟» در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» خوب باشد. موفق باشید
10856
متن پرسش
سلام حاج آقا: آیا نام گذاری اسامی فرزندان به نام هایی نظیر عبدالرضا و عبدالحسین کار صحیحی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً صحیح است زیرا در این جا عبد‌الحسین‌بودن به معنای تابعیت از آن حضرت است در ذیل بندگی خدا. موفق باشید
10837
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار و عزیز: بنده هر گاه سخنان توهین آمیز و بدون رعایت ادب هم جنس هایم را می خوانم (سوالات شماره 10634و شماره ی10808) به عنوان یک زن شدیدا شرمنده شما می شوم. استاد عزیز ضمن عرض معذرت و شرمندگی باید بگویم با این که این طرز تفکر همه ی زنها نیست ولی تفکر تعدادی از زنانی است که در کمال پاکی و سادگی زندگی می کردند ولی متاسفانه غرب زدگی با حقه ی برابری زن و مرد لذت زن بودن و زندگی کردن را از آنها گرفت. زنانی که قربانی فمنیست شدند بدون اینکه اطلاعی داشته باشند، زنانی که تحت تاثیر مجله زن روز قرار گرفتند به طوری که مطالبش در عمیق ترین لایه های ذهنشان قرار گرفته و بازم هم متاسفانه بی اطلاع هستند. شما همیشه به ما یادآوری می کنید که غرب زدگان زنانگی را از زنهای ما گرفتند و بدون در نظر گرفتن روحیات لطیف یک زن، او را با مرد برابر خواندند؛ او را به بیرون خانه کشید و گفتند مانند مرد کار کن نه آن که یک زن باش. به عنوان یک زن اعلام می دارم زن واقعی و سالم در همه ی لحظات پذیرای همسرش است مگر مدتی در ماه، که خداوند به آن توجه داشته و مرد را از نزدیک شدن بر حذر داشته است. مطمئنم این دوستان کتاب «زن آنگونه که باید باشد» را مطالعه نکرده اند والا به پوچ بودن جمله «زن کنیز مرد است» پی می بردند. در هیچ کجای اسلام نگفته است مردی که نمی تواند از پس یک زن برآید به سراغ زن دیگر برود و 4 تا زن بگیرد، مگر ادامه ی آیه را نخوانده اید که می فرمایند: «وان خفتم الا تعدلوا فواحده» و همچنین اسلام به مرد نگفته است هر وقت و بی وقتی خواستی به سراغ همسرت برو ولی به زن توصیه کرده است که تو همیشه آماده باش در ضمن اگر زنان نه راضی به تمکین شوند نه راضی به زن دوم گناه مرد در این میان چیست؟ غرایز خود را چه کند؟ تکلیف عفت جامعه چه می شود؟ به احتمال زیاد مشکل بعضی دوستان جسمی است و با یک درمان کوتاه مدت برطرف می شود و لازم نیست همه ی احکام و افراد را مقصر بدانند و با آن برخورد کنند. متاسفم که هنوز افراد بسیاری متوجه تاریخی که در آن جلو می رویم نیستند، تاریخی که ما تازه داریم خودمان را دوباره پیدا می کنیم و به هویت خود برمی‌گردیم. دشمنان این را فهمیده اند و می خواهند زنان ما را از تاریخی که با فضای قدسی شروع شده، بیرون بیاندازند. استاد متاسفانه جملاتی همچون من به این خدا کافرم را امروزه به وفور می‌شنویم، چه کنیم؟ به خدایی ایمان دارند که نعوذبالله بنده ی آنها باشد نه اینکه بخواهند بندگی کنند. خدای ظالم را خودشان برای خودشان ساخته اند و بعد امثال شما و علمای دیگر را متهم می کنند! در فهم از اسلام منحرف شده اند و اشکال را نه در فهم خود بلکه در اصل اسلام می بینند، مثل اینکه بچه ی دوساله ای کلمات را اشتباه بگوید و شما برای اصلاح ان به سراغ دستور زبان بروید. با این که فکر می کنم واضح باشد علما بسترجامعه را برای انجام حکم شرعی در نظر دارند و بیش از برخی آن را می فهمند. این مهم است که ما زندگی عاقلانه و عاشقانه را چگونه تعریف کنیم و اساسا چقدر به دنبال تعریف صحیح بوده ایم؟ آیا پیروان دین خود ساخته برخی که تمکین و در موارد لزوم زن دوم نداشته باشد زندگی عاقلانه و عاشقانه ای دارند؟ در آخر من خودم و امثالم را مقصر می دانم که کم کاری های ما باعث چنین تفکراتی و نگاه هایی به دین شده است. برای اصلاح آن باید چه کنیم؟ در ضمن از همه ی خواهران و برادران عاجزانه تقاضامندم که سوال هایتان در کمال احترام مطرح نمایند. اگر استاد ناراحت نمی شوند که نمی شوند، دوستداران استاد ناراحت می شوند. از طولانی شدنش عذر می خواهم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر فهم همدیگر برای رسیدن به افقی برتر، بستری است که آینده‌ی درخشانی که در مقابل ما قرار دارد را می‌سازد. ماه‌ها پیش تحت عنوان «زن؛ هویت گمشده‌ی تاریخ ما» عرایضی داشتم و جنابعالی نیز در سخنان خود متذکر آن هویت گمشده‌ شده‌اید. در جواب‌های اخیر تنها از یک جهت به آن هویت گمشده نظر کردم که چگونه زن می‌تواند امور جنسی را در هسته‌ی توحیدی خانه مدیریت کند و نخواستم در این رابطه بحث مودّتی را که حضرت حق در این هسته‌ی توحیدی می‌افشاند متذکر شوم . چه زیبا است آن زندگی که خداوند در نظام تکوین و تشریعِ خود برای ما تقدیر فرموده. کافی است همان‌طور که در سایر امور شرعی تسلیم حکم خدا می‌شویم تا به حقیقت تکوینی خود که اتصال به حضرت حق است دست یابیم، در امور جنسی نیز تسلیم حکم تشریعی حضرت حق شویم تا حقیقت تکوینی این موضوع نیز برای ما روشن گردد و از ربوبیت حضرت رب‌العالمین حیرت کنیم. موفق باشید
10826
متن پرسش
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام و خسته نباشید. بنده حوزوی هستم و می خواستم برای ازدواج اقدام کنم. آیا این کار درست است که وقت بگذارم و پیش اساتید و روحانیون مهذب نسبتا آشنا بروم (چون آشنای نزدیک ندارم) و بخواهم از دوستان خود اگر کسی را می شناسند معرفی کنند تا به خانواده بگویم اقدام کنند یا این فکر، فکر وسواسی است و واگذار خانواده کنم آنها برایم پیدا کنند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر دو مسیر قدم بگذارید، آنچه مصلحت است پیش می‌آید. موفق باشید
10799
متن پرسش
سلام: فرمودید ما فقط مامور به دوست داشتن اهل بیت هستیم و پدر و مادر رو باید به جهت دستور خدا احترام بگذاریم. آقای رحیم پور ازغدی می گفت حب فقط حب الله و دوست داشتن اهل بیت و پدر و مادر فقط در راستای حب خداست. بنابرین پدر و مادر و اهل بیت در یک راستا قرار می گیرند پس تفاوت حب اهل بیت و پدر و مادر در چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظورشان آن بود که چون والدین مسیر وجود ما توسط خداوند هستند باید نظری خاص به آن‌ها داشت وگرنه طبق آیات قرآن بحث احسان به والدین در میان است. موفق باشید
10801
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: اگر جسارت نباشد می خواستم در جواب سوال 10566 که خانمی از رفتار خشنی که او فقط نسبت به همسرشان پیدا می کردند بگویم که: طبق مطالعاتی که داشته ام، احتمالا ایشان در ارتباط جنسی با شوهرشان دچار مشکل هستند و باید با ایشان در این زمینه صحبت کنند تا این محبت ایجاد شود. التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد درستی است، به همین جهت عرض کردم آن خانم باید متوجه باشند ابتکار مسئله‌ را در دست بگیرند. موفق باشید
10808
متن پرسش
با احترام خدمت شما، اصلا پاسخی که در جواب سوال 10634 فرمودید قابل قبول نیست و متأسفانه به سوالی که آن شخص پرسیده توجه نکردید. ببخشید استاد ، «میل به خودآرایی» چه ربطی به «آمادگی برای ارتباط جنسی و تمکین و ....» دارد!!!!! توی سوال پرسیده که همسرش باید او را به لحاظ روحی آماده کند، بعد شما فرمودید خودش باید شرایط خانه را طوری کند که آماده شود!!! آخه چه ربطی داره؟؟؟ یه باره بفرمایید زن، کنیز مرد است. ( البته من منکر این که زن باید وقت کافی برای خودش و خانه اش بذاره نیستم ها) اصلا نمی دونم چی بگم فقط وقتی می بینم مذهبی هایی که بهشان امید داریم و اساتیدی که نور چشم ما هستند اینگونه به زن نگاه می کنند، فقط برای خودم متأسف می شم که در چنین تاریخی زندگی می کنم. خیلی حرف ها تو این زمینه برای گفتن هست، مرثیه ای طویل از کم کاری های آقایانی که از پس یک زن هم بر نمی آیند و همین اسلام شماها تا 4 زن را برایشان مجاز شمرده است. کم کاری در نظافت خویش و تنظیم زمان تا تنظیم روابط عادی با همسرشان و... هنوز هم به جای توصیه هایی به آقایون، باید خانم ها وادار به تمکین بشن در هر شرایط روحی که باشند و در هر شرایطی که همسرشان باشد اعم از نداشتن نظافت یا فرصت کافی یا ... . فقط می تونم بگم برای خودم متأسفم که در تاریخ کج فهمی و خشونت و بدخلقی بشر مسلمان امروز زندگی می کنم چون به این نتیجه رسیده ام که هیچ چیز را نمی شود عوض کرد نه کج فهمی نه خشونت نه بدخلقی نه... فقط باید به حال این تاریخ انحطاط بشر مسلمون گریه کرد. همین. یاحق. همون حقی که به کلمه ای پایان نوشته هامان تبدیل شده. وقتی ما بدیهیات رو هم متوجه نمی شیم و به اسم اسلام و دینداری به افراد ظلم می کنیم؟ کجا قرآن و خدا و اسلام گفته که مرد هر وضعیت جسمی و روحی دارد هر وقت از سر کار می آید و در هر فرصت کوتاهی که هست زن باید آماده تمکین باشد!!! و مهم نیست که زن به لحاظ روحی چه حسی داشته باشد؟ یا مرد چقدر خودش را آماده کرده باشد! من به این خدا کافرم که بعید می دونم خدای هستی اینقد ظالم باشه. و به این مراجع نیز در عین احترامی که قائلم، نمی دونم واقعا چی بگم. حکم شرعی هم بسترهای خودش رو می طلبه. از چند حالت خارج نیست: یا من نمی توانم و نمی خواهم مسلمان باشم یا این اسلامی که شما معرفی می کنید، به جای حاکمیت انسانیت بین آدم ها، قوانینی خشک قرار داده تا با چوب و چماغ حکم شرعی رو بزنن تو سر آدم هایی که می تونن با عشق و محبت، نیازهای خود و همسرشون رو برطرف کنن، اسلام انحرافی است و یا اینکه اصلا اسلام همین اسلام خشن و بیرحم هست و ما به غلط آن را پیام آور رحمت می دانیم. اسلام متشرعین برای خودشون و اسلام ما هم برای خودمون. من نمی دونم چرا این متشرعین با این همه اعتقاد به احکامی مثل تمکین و زن دوم و اینا، چرا اینقد سرشار از عقده های روانی و جنسی و ... هستند. شاهدش که شخصا لمس کردم. کاش متشرعین اجازه بدن نسل جوان بتونن نفس بکشن، با خدا آشتی کنن و زندگی عاقلانه و عاشقانه داشته باشن و اینقد با احکامی مثل زن دوم و تمکین و... قلب های بندگان خدا رو نشکنید، پیامبر هم فهمید هر زمانه ای زمانه ی نهی شراب نیست آن وقت این متشرعین دست پیامبر رو از پشت بستن و تو زمونه ای که تمکین و زن دوم و ... معنی اش عوض شده، اینقد ظلم می کنند. واقعا حالم بد میشه از این قرائت از دین. ببخشید وقتتون رو گرفتم. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکردید که در آخر جواب سؤال شماره‌ی 10634 عرض کردم به امید روزی که تاریخ گمشده‌ی ما به ما برگردد و در آن تاریخ رسالت‌ها و مسئولیت‌ها در جای خود قرار گیرد. در آن سؤال تنها بنده متذکر رسالتی که در آن شرایط به عهده‌ی زن بود شدم و این به معنای آن نیست که مردان ما به وظایف خطیر خود آگاه‌اند. صدها سؤال در این مورد باید در میان آید تا تاریخی که باید بسازیم شکل گیرد، ولی زنان باید به خدمتی که در این مورد می‌توانند انجام دهند فکر کنند. خدمت بزرگ هدیه‌ی عفت به مرد و به تبع آن به جامعه، همان‌طور که مرد موظف است از جهت ایجاد شرایطِ مساعد زندگی در خدمت همسرش باشد. می‌گویی بعید می‌دانم خدای هستی این‌قدر ظالم باشد که رعایت روحی زن را نکرده باشد. بعید ندانید، مطمئن باشید خدای محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» خُلق محمدی را به میان می‌آورد که عالی‌ترین عواطف را نسبت به همسران خود داشت. ولی باز بیشتر به جواب آن سؤال فکر کنید و بگویید نقش زن در چنین فضایی چه باید باشد که در عین خدمت به عفت مرد و به تبع آن خدمت به عفت جامعه، چنین تصوری با مسئله‌ی جنسی برایش پیش نیاید و به گفته‌ی شما کنیز جنسی زن نباشد؟ آیا خداوند راه‌کاری برای این کار گذاشته است که ما مثل خانواده‌ی غربی به این نتیجه نرسیم که زن و شوهر در عین داشتن شکل صوری خانواده هرکدام برای خود رفیق و رفیقه‌ای نداشته باشند؟! به نظرم باید زیاد بر روی این موضوع فکر کرد. بنده در حدّی که افقی را برای سؤال‌کننده بگشایم آن سؤال را جواب دادم، البته با در نظرگرفتن موارد زیادی که در این مورد می‌شناسم و با شکل‌های گوناگونی که مطرح است. موفق باشید
10792
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار: من فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه باهنر کرمان هستم و به شدت علاقه به مسائل مذهبی و دینی دارم به گونه ای که بسیاری از کتاب های شما و استاد صفایی و شهید مطهری و همچنین کتاب های استاد مستحسن رو خوندم و تصمیم دارم به حوزه علمیه (مدرسه معصومیه قم) بروم. متاسفانه شرایطم به گونه ای شده که ترس افتادن به گناه رو دارم (به دلیل مجرد بودن) و از طرفی خانواده ام میگن که تا شغل نداشته باشی از ازدواج و زن خبری نیست. اصلا شغل های مهندسی و کارمندی رو دوست ندارم و علاقه ام به حوزه است. البته کار هم به این زودیا برام پیدا نمیشه و همچنین در زبان عربی هم ضعیف هستم، حالا با این شرایط در مورد ازدواج و حوزه چکار کنم؟ خواهشمندم راهنماییم کنید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر خداوند میل به تعمق در دین را در شما ایجاد کرده و در خود چنین استعدادی را می‌یابید، معلوم نیست با مهندس‌شدن و بعد کارپیداکردن، زودتر مسئله‌ی ازدواج‌تان فراهم شود. کار را به خدا بسپارید و از ورود در حوزه علمیه غافل نشوید و با همه‌ی سختی‌ها از خدا بخواهید مسائل‌تان را خودش به هر نحو که مصلحت می‌داند حل کند. موفق باشید
10729
متن پرسش
سلام استاد: درطب سنتی درباره مزاجها زیاد می خوانیم. بر اساس طب سنتی و طب اسلامی مزاجها در خلق و خو و صفات موثرند. مثلا کسی که رو به سردی می رود بلغمی می شود بدبین شده، قضاوت نابجا می کند، ناامید می گردد و... حالا اگر این را بیماری تلقی کنیم تکلیف آخرت و اعمال و برزخ چه می شود؟ مثلا او که نشانه های بلغم دارد ناامید و افسرده است، پس از رحمت خدا هم مایوس است و این گناه است. بدبین است و قضاوت می کند (گناه) زودرنج است و خشمگین می شود (غضب) در صدد هم هست که درمان کند اما این چگونه پایش حساب می شود؟ استاد سوالم خیلی مهم است. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که خداوند همه را بر اساس فطرت الهی خلق کرده ویژگی‌های فردی افراد که در خلقتشان هست طوری نیست که به خودی خود منجر به گناه شود. آری بعضی‌ها از نظر هوشی بهره‌ی بیشتری دارند ولی عمیق نیستند و بعضی قدرت تعقل‌شان بیشتر است ولی حافظه‌ای قوی ندارند و هرکدام ازآن‌ها مطابق روحیه‌ی خود راهی به سوی خدا دارند. در مورد مزاج‌ها هم همین‌طور است، هر کس در بستر مزاج خود باید راهی به سوی خدا پیدا کند و هیچ مزاجی به خودی خود نسبت به قرب الهی نه بد است و نه خوب. موفق باشید
10731
متن پرسش
سلام: در چه مواردی دروغ واقعا دروغ است؟ مثلا جایی که نمیتونم از غذاشون بخورم اشکال داره بگم خوردم؟ چون اگه بفمن نمیخوام بخورم ناراحت میشن، یا غذا میدن ببرم خونه، اگه به دروغ بگم غذا تو یخچال دارم این دروغه؟ مثلا نمیخوام شب نشینی طولانی برم هیچ دلیلی ازم نمیپذیرن جز اینکه بگم جای دیگه دعوت دارم، اینها دروغه؟ مرزش تا کجاس. چون من میخوام دروغ ساده هم نگم برام دردسر میشه و ناراحتی ایجاد میشه در واقع بدتر میشه، چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید محملی را مدّ نظر داشته باشید که نخواهید صریحاً دروغ بگویید. چرا به جای آن‌که به دروغ بگویید غذاخوردم، نمی‌گویید در حال حاضر مایل نیستم؟ در بقیه‌ی موارد هم باید به همین شکل عمل کنید که گرفتار دروغ صریح نشوید. موفق باشید
10721
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم دختری 28ساله هستم. خواستگاری دارم که 4 سال از بنده کوچکتر است. خانواده ایشان رضایت کامل به این امر دارند و اصلا سن برایشان ملاک نیست. ضمن اینکه ازدواج های مشابه که سن زن بیشتر از سن مرد باشد هم در میان فامیل آنها زیاد صورت گرفته و موفق هم بوده اند. خواهر بنده هم دو سال از همسرشون بزرگترن و خدا رو شکر تا حالا مشکلی ندارند. ایمان و تقوای پسر و مذهبی بودن خود و خانوادشون، به من این اجازه رو نمیده که براحتی ایشون رو رد کنم. ضمن اینکه همیشه همسر آینده م رو از اهل بیت خواستم و سعی کردم راضی به رضای خداوند باشم. لطفا بفرمایید چقدر سن افراد میتونه تعیین کننده خوشبختی اونها و به آرامش رسیدن شون باشه؟ و اینکه آیا جای فکر کردن به این آقا پسر هست یا خیر؟ ممنون میشم راهنماییم کنید یا امام رضا (علیه السلام)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در صورتی که شما حقیقتاً به خاطر سن بیشتری که نسبت به شوهر خود دارید، نخواهید قوّام‌بودن مرد را در خانه نادیده بگیرید و تمکینی که زن نسبت به مرد باید داشته باشد را رعایت کنید و نخواهید مادرِ شوهر خود باشید، اشکال ندارد. موفق باشید
10703
متن پرسش
با سلام: جناب آقای طاهرزاده، من شما را هرگز نمی بخشم اگر شما واقعا یک فرد متدین هستید بیایید و برای رضای خدا چند هفته به جای اینکه اینقدر شاگردانتان را خشک مقدس و گوشه گیر کنید چند هفته ای هم در مورد ثواب صحبت کردن و رسیدگی به زن و فرزند برای آن ها صحبت کنید و آداب زندگی کردن به آن ها بیاموزید نه این که با آموزش های خشک خود آن ها را گوشه گیر و منزوی تربیت کنید و کانون خانواده ها را از هم بپاشانید. نمی دانم شاید خود شما هم همین طور باشید باید از خانمتان سوال کرد .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم این حرکات را که می‌گویید نباید پای اسلام گذاشت و بنده هم مکرر به‌خصوص در شرح آیه‌ی 21 سوره‌ی روم عرض کردم که دین ما می‌فرماید با اُنس با همسر و لذّات حلال، شوقِ عبادت در ما ایجاد می‌شود. حتی جریان آن اصحاب را عرض کردم که خانواده را برای عبادت ترک کرده بودند و چگونه رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ناراحت شدند. دیگر خودِ افراد باید خود را اصلاح کنند. موفق باشید
10690
متن پرسش
سلام علیکم: شیوه ی مواجه‌شدن با افرادی که دورو هستند و با آنها معاشرت داریم (خانواده، محل کار، همسایگان و...) به چه شکل می‌بایست باشد، آیا دستوری جهت دورشدن از آنها وجود دارد؟ مثلا آیا اگر فردی در محل کار خود دارای همکاری با شخصیت دورو هست، آیا می‌بایست از او فاصله بگیرد، و یا در خانواده چه طور؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات از یک طرف به ما دستور داده‌اند که یک‌سوم ایمان «تغافل» است، یعنی خیلی به روی خود نیاوریم که آن‌ها چه کارهایی می‌کنند، و از طرف دیگر به ما فرموده‌اند با این افراد مدارا کنید، «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مى‏گذرند. موفق باشید
10634
متن پرسش
سلام استاد گرامی: وقتتون بخیر. استاد پرسشی برایم مطرح است، یکی از دوستان پژوهشگر ما، پژوهشی انجام داده در خصوص آیه «واضربوهن...» و به این نتیجه رسیده ضرب و شتم زن، در آیه نه به خاطر تمکین نکردن مقابل خواسته های جنسی همسر، که در موردی است که زن با مرد بیگانه ای ارتباط برقرار کند و آن هم توسط حاکم شرع باید این اتفاق بیفتد و نه همسر وی. استاد اولا آیا این برداشت صحیح است؟ دوم اینکه نظر علامه راجع به این آیه چیست؟ و سوم اینکه چرا فقها به ضرس قاطع می گویند زنی اگر در مسائل جنسی تمکین نکند دچار گناه شده است؟ استاد زن هم انسان است اگر همسرش او را به لحاظ روحی آماده کند تمایل دارد و گرنه، احساس می کند به او تجاوز شده، شارع مقدس چرا این موارد را در احکام ندیده اگر دیده کجاست؟ مثلا دوستی دارم همین مشکل را دارد، همسرش به او هیچ مدل ابراز علاقه و غیره ندارد این خانم از برقراری ارتباط جنسی با همسرش نفرت دارد ولی به خاطر دین مجبور است اسلام چه راهکاری برای این مسأله دارد؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد «واضربوهنّ» و مصداق آن بیشتر باید کار کرد زیرا در مورد خروج از منزل بدون اذن شوهر و همین طور که می‌فرمایید مربوط به ارتباط با مرد بیگانه است و قبول دارم که اولاً: یک موضوع فقهی است و باید فقها نظر دهند که در کشف حکم از متون دینی صاحب‌نظرند. ثانیاً: باید به طور جدّی مصداق آیه مشخص شود ولی بحث ارتباط جنسی با شوهر را خداوند در مدیریت زن قرار داده زیرا وقتی می‌فرماید زن باید همواره نسبت به این موضوع آمادگی داشته باشد می‌خواهد بفرماید زن مدیریت این موضوع را مثل سایر موضوعات داخل خانه فراهم کند و این‌که خداوند در زن به طور طبیعی خودآرایی را قرار داده تا زیبایی‌های خود را بنمایاند بدان جهت است که زن از این طریق به نحوی به رضایت جنسی می‌رسد، منتها باید مواظب باشد این خودارایی برای همسرش باشد تا به رضایت جنسی لازم و سالم برسد، حال یا در مقابل این کار شوهر او هم آمادگی ارتباط جنسی دارد، یا با نظر به زیبایی‌های او فضای خانه به صفای لازم می‌رسد و کدورت از بین می‌رود. عمده آن است که روی این موضوع فکر کنید که خداوند مدیریت موضوع جنسی را مثل سایر امور داخل خانه به عهده‌ی زن گذاشته و متأسفانه بعضاً خانم‌ها آن‌قدر خود را مشغول سایر امور می‌کنند که در این مورد ابتکارات لازم را از دست می‌دهند تا جایی که گمان می‌کنند در این مورد تسلیم خواسته‌های جنسی مرد باید باشند، غافل از این‌که باید در این مورد هنرنمایی کنند و مدیریت این موضوع را با نمایاندن زیبایی‌های خود و آمادگی لازم به عهده بگیرند. به امید روزی که به تاریخی برگردیم که همه‌ی گمشده‌های ما ظهور کند. موفق باشید
10617
متن پرسش
سلام حضرت استاد: سپاس بسیار از پاسخها. ببخشید گاهی جواب سوالات ظاهرا فراموش می شود به ایمیلمان فرستاده شود البته گاهی پیدا می کنیم گاهی نه و دوباره می نویسیم و شرمنده وقت شما گرفته می شود. 1- بعد از کتاب معرفت نفس و الحشر کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده را بخوانم بهتر است یا بدایه و نهایه؟ من به کتب ایشان بسیار علاقه دارم خودم فکر می کنم با توجه به اینکه حضرتعالی در آثارتان معرفت نفس را پیگیری فرموده اید اول علامه را بخوانم مطلب بیشتر جا می افتد. چه صلاح می دانید حضرت استاد؟ 2- آیا تعارفاتی مثل قابلی ندارد یاحساب کنم و... نباشد بهتر است؟ 3- اگر اطرافیان بگویند ما این همه کار برایت کردیم چرا کارمان را انجام نمیدهی و ما هم کارهایمان را یادآور شویم آنها که دارند منت می گذارند ما چه؟ کارمان غلط است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خوب است یک دوری در این مورد به کتاب‌های استاد بزنید ولی مبنای ایشان همان سخنان ملاصدرا در جلد 8 و 9 اسفار است 2- نمی‌دانم 3- کار خوبی نیست. بگویید دستتان درد نکند، اگر بتوانم در خدمت هستم. موفق باشید
10597
متن پرسش
سلام استاد: این درست است که می گویند ملاصدرا زن را جزء انسان نیاورده و حیوان محسوب کرده؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار بد فهمیده‌اند. ملاصدرا با نظر به توصیه‌های اخلاقی که در روایات هست مبنی بر رعایت کسانی که در زیردست انسان هستند و می‌فرمایند رعایت زنان خود و کنیزان و غلامان و حیوانات را بکنند سخن گفته و این ادبیات مربوط به آن زمان بوده، نه آن‌که بخواهد زنان را جزو حیوانات بیاورد. مبنای فلسفه‌ی ملاصدرا آن است که نفس ناطقه، زن و مرد ندارد و زن و مرد مربوط به بدن است و روح زن و مرد از نظر رتبه و درجه‌ی وجودی یکسان است. موفق باشید
10566
متن پرسش
سلام استاد عزیز: قبلا در جواب سوالی فرموده بودید «کتاب آشتی با خدا» و «فرزندم این چنین باید بود» را بخوانید. تا حدودی خوانده ام و می خوانم. مدتی با عبادت انس گرفتم اما باز خسته شده ام از خودم. مشکلی که آزارم می دهد زود رنجی و عصبانیتم در مقابل شوهرم است. با خودم مرتب قرار می گذارم که خودم را کنترل کنم اما خیلی سخت است و وقتی این گناه را انجام می دهم به هم می ریزم .جالب این است که در مقابل دیگر نزدیکانم این گونه نیستم... به خودم می گویم نمی خواهد چیز دیگری یاد بگیری گریه کنی نماز شب بخوانی خود خواهی ات را از بین ببر. خودت را نبین. عصبانی نشو. ان شاء الله خدا راه حل مشکل را بر زبان شما جاری فرماید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگ‌ترین پیروزی شیطان در شکست‌دادن ما در بزرگ‌ترین میدان که آن میدان هسته‌ی توحیدی خانواده است می باشد. وقتی متوجه شدید چنانچه توانستید نسبت به همسرتان با سعه‌ی صدر برخورد کنید بدانید راه عبور از شیطان را یافته‌اید. کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» با شما حرف‌هایی دارد. با حوصله آن کتاب را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!