بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حوزه و دانشگاه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26372
متن پرسش
سلام و عرض ادب: چگونه پیام تبلیغی یک مبلغ می تواند از مرحله گوش فرد و ادراک عقلی او بگذرد و در جان فرد اثر کند؟ این مطلب در دین مبین چگونه تبیین شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که با جان انسان‌ها، با انسان‌ها صحبت شود؛ افق‌های متعالیِ خود را در درون خود احساس می‌کند. مانند همان بحثی که در جلسه‌ی اخیر شرح سوره‌ی جاثیه، تحت عنوان «مواجهه‌ی وجودی با عالم و احساس حضور در ابدیت» شد. موفق باشید

26265
متن پرسش
سلام و عرض ادب: اینکه بنده خودم را زیاد مطرح نمی کنم و بعضا حتی جلوی بعضی دیده شدن و معروفیت را می گیرم، آیا این لطمه به انجام وظیفه ام می زند؟ چون واقعیتش، احساس می کنم الان که هم تدریس دارم و هم تحصیل علوم دینیه، و از طرفی هم لنگان لنگان قدم در سیر و سلوک، وقتی مطرح نیستم راحت تر به وظایفم می پردازم و تا کمی سرم شلوغ می شود افکارم پریشان می شود و ترس نرسیدن به پاسخهای به دوستان، ترس از اشتباه، ترس از به میان آمدن نفس، اذیت می کند، لذا بنده بسنده کردم به چند نفری از دوستان که از چند سال پیش همراه ما بودند و مباحثاتی با هم داشتیم و گاهی هم بعضی که شماره یا ایمیل ما را دارند چیزی بپرسند که بلد باشیم پاسخ می گوییم. آیا من در وظیفه ام کوتاهی کرده ام استاد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که پیش می‌اید و شرایط برای ارائه‌ی معارف آماده هست، نباید مضایقه کرد. خداوند خودش کمک می‌کند. موفق باشید

26213
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر شما: ۱. پاسخ آخرین نامه ای که برای شما فرستادم را خواندم و در آن تامل کردم و نگاهی به خود کردم، الان چند روزی است از آن حال عجیب در من می گذرد، من واقعا از مطالعه و شنیدن سخنرانی افق های زیبایی در برابرم گشوده می شود اما نمی دانم این شیطان است که با حمله نا امیدی مرا از آن زیبایی ها منع می کند و یا ظرفیت وجودی من کم است و من زیاده روی می کنم. برای فهمیدن و یا اینها مواقفی است که خداوند ما را در آن قرار می دهد تا مقاومت ما برای ادامه مسیر افزایش دهد؟ کدام مورد است تا با آگاهی از به وجود آمدن دوباره آن جلوگیری کنم یا با آرامش آن را طی کنم. آنچه درباره خود یافتم وجودی دارم با هزاران سوال در دهن خود که برای رسیدن به جواب آنها مطالعه می کنم و سخنرانی گوش می کنم، هرگز نتوانستم با سیر خاصی حرکت کنم چون طبق سوآلات ذهنی خودم به دنبال مطالب می روم و گآهی مانند کنار هم قرار گرفتن پازل های بهم ریخته مطالبی برآیم کشف می شود که در مطالعات بعدی می فهمم درست است. با این احوال حوصله کارها و فعالیت های اجتماعی از من سلب شده و وقتی در اجتماع افراد (به جز خانواده ام، آن هم محدود) می روم که بحث علمی در آن نیست انگار مرا در جهنم بردند و مجبورم تحمل کنم تا به خانه برگردم، البته جلسات سخنرانی و روضه اهل بیت را می روم و در روابط با دیگران هم مشکلی ندارم. در گوشه ای در کنار امور خانه داری با لذت به دنبال جواب سوالات خودم هستم و به سختی دروس حوزه را غیر حضوری می خوانم ولی هیچ امیدی به آن ندارم و برآیم لذتی هم ندارد و همین گاهی باعث استرس من می شود که وظیفه من نسبت به جامعه چه می شود ولی افقی هم در برابر خود برای مسولیت اجتماعی نمی بینم چون محدودیت در علم و تحصیل و مطالب دانشگاهی و حوزوی اذیتم می کند و همین را هم که می خوانم برای یادگیری اصول تفکر است که به خطا نروم. برای همین هرزگاهی کاملا بی تاب می شوم و دست نگه می دارم و فقط ذکر می گویم تا از آن حال خارج شوم. نمی دانم عیبی دارم که آن را نمی توانم در خودم ببینم. لذا از شما خواهش می کنم با این اوصاف اگر عیبی می بینید که باعث بروز آن استرس چند روزه می شود مرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آموختن ادبیات عرب از طریق حوزه و به روش حوزوی، خوب است مدتی به آثار استاد شهید مطهری بپردازید و از پرداختن به ورزش و آماده‌شدن برای فعالیت در فضای مجازی نیز خود را آماده کنید. البته آموختن تایپ که از لوازم این کار است در حدّ ممکن لازم است. إن‌شاءاللّه وقتی معنی حضور در آینده برایتان روشن شد، نگرانی‌های روحی‌تان از بین می‌رود. موفق باشید

26107
متن پرسش

با سلام و تسلیت: ببخشید یک سوال؟ با توجه به اینکه الان ایام امتحانات است و طلاب هم امتحان دارند و از طرفی تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی است. کدام اولویت دارد؟ الان وظیفه ما شرکت و دفاع از سردار امنیت است و هیچ. این درست است؟ یا اینکه استدلال که تشییع شهید آن هم چنین شهید والا یک بار است ولی امتحان بعد هم می شود. یا اینکه مثلا ۸ سال دفاع مقدس کسانی که درس را رها نکردند و به جبهه نرفتند باختند. و دیگر اینکه آیا آنجا که امام در کلاس درس بودند و خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادند و ایشان کلاس را ترک نکردند و فرمودند امانت الهی بودند و... آیا این خط به ما می دهد یا ربطی ندارد؟ متشکرم. در این زمینه راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به طور جدّی به درستان لطمه‌ای نخورد، حضور در تشییع بدن مبارک آن مرد الهی، حضور در صحنه‌ای است که ملائکة اللّه به نحو چشم‌گیری در آن‌جا حاضرند و افق‌های نظر به حقایق عوالم بالا را در مقابل جان شما می‌گشایند. موفق باشید

26065
متن پرسش
سلام و رحمت خداوند بر استادی که دریچه‌ای شد تا با عالم اندیشه شما آشنا شویم، و با تنفس در آن علاوه بر آنکه اندیشیدن را بیاموزیم، به اندازه وسع احساس حضور کنیم، همان چیزی که گمشده‌ی انسان این عصر است. قریب به چهار سال پیش بود، که به‌سان یک مادر با کتاب جوان و انتخاب بزرگ دستمان را گرفت و با آشتی با خدا، خویشتن پنهان و فرزندم گام به گام ما را پیش برد، و در همین حین یعنی شناخت خود، حقیقتی برایمان جلوه کرد به نام انقلاب اسلامی، و این همان اصل اصیلمان بود که مدت‌ها آن را گم کرده‌ و غیر آن را خود پنداشته‌بودیم. و حال این ایام سرگردانی چنین بود: زندگی کردن من مردن تدریجی بود / هرچه جان کند تنم عمر حسابش کردم. مدت زیادی نگذشته بود که با چند نفر از رفقا (جمع طلبگی) تصمیم گرفتیم که شناختمان از انقلاب را عمق ببخشیم و بذری را که کاشته شده بود را پرورش دهیم. لذا شروع کردیم به مباحثه کتب انقلاب اسلامی، قرارمان هر چهارشنبه بود، روزی که تمام ایام هفته را به شوق آن سپری می‌کردیم تا لحظه دیدار فرا رسد و مستانه به تماشای حقیقت انقلاب بنشینیم. کلام را طولانی نکنم گرچه چاره‌ای نیست. همین هفته گذشته بود که با جملات غم‌انگیز اما روح افزای مطلب «ای امام» کتاب برون رفت از عالم غربی را پایان رساندیم. اما از اوایل کتاب چهارم بود که جمعمان حضور یک چالش را احساس کرد و الان یعنی پس از پایان کتاب چهارم -گرچه شاید دیر باشد- اما به این نتیجه رسیده‌ایم که باید به طوری جدی با آن مواجه شویم و راه‌حلی برایش بیابیم. گردنه‌ای که در این ایام برایمان صعب العبور شده است عبور از عالم ذهن به عالم عین است، واضح تر بگویم مدتی است احساس می‌کنیم صرف بحث نظری و مطالعه کتاب برایمان حجاب شده است و باید متناسب با فعالیت نظری این سه چهار سال کار عملیاتی و در وسط میدان انجام دهیم، یعنی دچار یک احساس بی عملی شده‌ایم احساسی که به نظر می‌رسد بی‌پایه نباشد. استاد تمام این‌ها را گفتم تا به این سوال برسم که پیشنهاد شما برای شروع چیست؟ روش پیشنهادیتان برای یک گروه طلبگی که می‌خواهد این معارف عمیق انقلاب را با سایرین نیز در میان بگذارد چیست؟ چه نوع فعالیت را دنبال کنیم تا به پوچی ختم نشود؟ از اینکه وقت گرانبهای شما را گرفتم بی‌نهایت عذر خواهم امیدوارم توانسته باشم دغدغه تشکیلات فرزندان امام روح الله رحمه الله را منتقل کرده باشم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعات نظری برای درکِ تاریخی که در آن قرار داریم و ما را فرا گرفته است، موجب رویکرد صحیح به موضوعاتی می‌شود که ما بنا است در آن وارد شویم، چه کارگر باشیم و چه کارآفرین و چه طلبه و چه مهندس. آری! یک طلبه وقتی که بنا است به نور قرآن و روایات به مردم کمک کند و آن‌ها را از زندگی‌های پوچ بر حذر دارد؛ وقتی با آن‌ها تذکرات قرآنی و روایی را در میان می‌گذارد باید بتواند آن‌ها را متوجه‌ی وظایف اصیلی کند که در زمانه‌ی خود به عهده دارند. این‌جا است که یک طلبه می‌فهمد چرا باید درس بخواند و دیگر گرفتار بی‌انگیزه‌‌گی نمی‌شود، زیرا در تاریخ و زمان خود، آیات و روایات را می‌فهمد و می‌فهماند. البته این برای یک دانشجو از جهت دیگر باز صدق می‌کند. موفق باشید

26007
متن پرسش
سلام و وقت بخیر محضر استاد فرزانه: ۱. لطفا بفرمایید یک طلبه اگر بخواهد برای انتخاب محتوای منبر و سخنرانی خودش از آثار ارزشمند شما استفاده کند. کدامیک از آثار و کتاب شما مفیدتر و آسان تر است؟ یعنی که برای عوام و مردمی لذت بخش تر است؟ ۲. برای منبر می توانیم از کدام قسمت خویشتن پنهان هم استفاده کرد؟ آخه شاید برخی از مردم توان و علاقه به این مطالب را نداشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر مباحث مربوط به کربلا، و کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و کتاب «چه نیازی به نبی»، مباحث معرفت نفس می‌توانند مفید باشند. موفق باشید

25952
متن پرسش
با عرض سلام و احترام به استاد گرامی: علامه طهرانی و بسیاری از علما و اهل عرفان معتقدند که رفتن به سینما به ویژه برای طلاب مضر است و در روح آنها اثرات منفی دارد لذا از جنابعالی پرسشی داشتم و آن اینکه اگر ما طلاب به سینما نرویم چگونه می توانیم در مقابل فیلم های بد بایستیم و از تشریع آنها جلوگیری کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم در حال حاضر شرایط متفاوت باشد. ولی با این‌همه تا می‌شود نباید با لباس روحانی در سینما حاضر شد، مگر در رابطه با فیلم‌های ارزشی که جنبه‌ی تقویت و تبلیغ آن‌ها به میان آید. موفق باشید

25761
متن پرسش
سلام علیکم: استاد، حقیقتاً در زمانه فعلی می شود گفت حوزه های علمیه روند تحجر و بدور از واقعیات زمانه را دنبال می کنند؟ آیا همچنان هنوز انتقادات شهید مطهری به حوزه ها مبنی بر اینکه حوزه های علمیه در تولید علم دینی مبتنی بر واقعیات و ضرورت های جامعه ضعف اساسی دارند و روند عقب ماندگی را دنبال می کنند؟ این سخنرانی آقای رحیم پور ازغدی هم که در فیضیه قم سال پیش بیان کردند ریشه سکولاریسم در حوزه است هم کمی به ابهام من اضافه کرده و ذهنم رو نسبت به تحجر و سکولار بودن حوزه درگیر کرده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به قشر طلبه‌های جوان و دانشجویانی که به حوزه آمده‌اند امیدوارم، هرچند گله‌ی آقای رحیم‌پور به جاست که حوزه در مسائل مبتلابهِ جامعه سرزنده نیست. ولی در هر حال، در حالِ به نشاط‌ آمدن است. موفق باشید

25734
متن پرسش
سلام علیکم: استاد نقد شخصیتی مثل کارل راجرز یا بسیاری از روانشناسان که معتقدند در سه ساحت وجودی طبع، غریزه و فطرت، ساحت طبع را باید فعال کرد و فضای اجتماعی نباید با جامعه پذیری و فرآیند نیمه سخت و تربیتی مانع سرکوب طبع شود چیست؟ اساساً چرا با وجود اینکه دیانت مبین بر ساحت فطرت تمرکز می کند بسیاری اصالت و ارگانیک بودن را به طبع می دهند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان فکری کارل راجرز نیستم. ولی اگر ما بر فطرت تأکید می‌کنیم این‌چنین نیست که جایی برای طبع و غریزه قائل نباشیم و گرفتار شیخ‌بازی و تحجر شویم. موفق باشید

25696
متن پرسش
با سلام: وقتتون بخیر. اگر کسی بخواهد در مورد دین بداند تنها راه حوزه رفتن است؟ با علم به اینکه حوزه خواهران خیلی غنی نیست. اگر راهی غیر از حوزه پیشنهاد می کنید، بفرمایید و البته من تمام مطالبی که دوست داشتم را از جامعه حوزویان گرفته ام. اما ترسم از اینه که با رفتن به حوزه به مقصودم که آشنایی کامل دین و نزدیکی هرچه بیشتر به خداست، حاصل نشود و عمرم تباه شود. راهنمایی کامل بفرمایید ممنون می شوم. جسارتا می پرسم شما اگه حوزه نرفته بودید، این اطلاعات را از کجا به دست می آوردید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر می‌اید سیر مطالعاتی بر روی سایت، إن‌شاءاللّه شما را به هدف‌تان نزدیک کند. ۲. بنده از حوزه، بیشتر ادبیات عرب و آشنایی با استادان فلسفه را گرفتم که فکر می‌کنم امروزه بتوانید با صوت‌هایی که به میان آمده است، این خلأ را جبران کنید. موفق باشید

25677
متن پرسش
سلام استاد: خیلی ممنون از اینکه با حوصله و صبورانه سوالات ما رو پاسخ می دهید. من سوالی داشتم که مدت ها ذهنم رو مشغول کرده عفت در فضای فعلی جامعه خیلی کم شده مخصوصا در فضای دانشگاه، که اگر هرچه هم تقوا پیشه کنیم و به نامحرم نگاه نکنیم باز هم ممکنه ناخوداگاه چشممان به نامحرم (بد حجاب) بیافتد که تاثیر قهری خودش را می گذاره و دل را سیاه میکنه، از طرف دیگر در سیره شهدا و عرفا نگاه به نامحرم کاملا نهی شده، برای مثال شهدا در هنگام مواجهه با نامحرم سرشان را پایین نگه می داشتند و صحبت می کردند که این کار خیلی سختی در فضای فعلی جامعه و مورد قبول جامعه نیست، و در مواجهه با فامیل ها و آشنایان هم انجام این کار خیلی سخت و انگشت نما همه میشم. به نظر شما موندن و ادامه تحصیل در دانشگاه کار درستی است یا از ترس اینکه به گناه نیوفتیم از دانشگاه بیرون بیایم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید از صحنه‌های اجتماعی فرار کرد. نگاه اول که چشم انسان به نامحرم بیفتد، مشکلی ایجاد نمی‌کند، ادامه‌ی آن نگاه یا نگاه از سر لذّت، جایز نیست و موجب اشکال در سلوک می‌شود. موفق باشید

25622
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بین دو راهی خیلی سختی گیر کردم و از شما کمک می خواهم. استاد بنده سه ساله ازدواج کردم طلبه متاهل هستم و همیشه دارای دغدغه مالی معیشتی بودم به خاطر شهریه بسیار کم و ناچیز طلبگی. از طرفی بسیار عطش مطالعه کتب معارف دینی را دارم و الحمدلله روزانه چند ساعت مطالعات جنبی دارم. از طرفی هیچ؛ هیچ علاقه ای به دروس حوزه ندارم نه فقه و نه اصول. یکی از دوستان به بنده پیشنهاد دادند که بروم در مغازه ساندوچی ایشان کار کنم. حال موندم آیا بروم یا خیر؟ نکته اینجاست که مثلا می توانم از ساعت سه بعد از ظهر تا ده شب هم بروم و صبح ها هم برم سر کلاسهای حوزه. ولی موندم آیا کلا حوزه رو رها کنم و بچسبم به مطالعات جنبی خودم و فعالیت تبلیغی که در فضای مجازی دارم و بعدازظهرها بروم ساندویچی یا اینکه صبح ها برم حوزه و بعدازظهر ها برم ساندویچی؟ ازتون خواهش می کنم کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید «کج‌دار و مریز» هم که شده است ارتباط‌تان را با حوزه حفظ کنید، بهتر است. ولی اگر به‌کلّی روح‌تان در آن‌جا نیست و با موضوعات مطرح‌شده در آن‌جا نمی‌توانید رابطه برقرار کنید، بالاخره دینداری و تدیّن منحصر به حوزه‌رفتن نیست. موفق باشید

25474
متن پرسش
سلام: وقت بخیر. من سی و یک سال دارم، دو تا بچه کوچولو دارم. چندین سال عشق درس دین دارم و عاشق حوزه رفتنم، بنظرتون برم یا نه؟ مطالعات دیگه هم راضی ام نکرده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قسمت آموزش عربی آن برای خواهران هم مفید است. ولی بعضی از دروس حوزه‌ی خواهران، بیشتر برای خواهرانی مفید است که می‌خواهند تبلیغ دینی داشته باشند. اگر بتوانید در عین آموزش عربی موضوعاتی مثل «تفسیر المیزان» را دنبال کنید، بهتر است. جزوه‌ی «روش استفاده از المیزان» بر روی سایت هست. موفق باشید

25406
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: مدتی است مطلبی بصورت عجیبی ذهن من رو درگیر کرده و حتی تا حدودی شک و ابهامی را هم به وجود آورده. برخی دوستان بصورت ویژه در این ایام، نسبت به آینده انقلاب نگران اند و معتقدند محبوبیت عمومی نظام کم شده است و آمار حضور مردم در تجمعات بزرگ مثل نماز جمعه و راهپیمایی و انتخابات کاهش پیدا کرده و هم چنین شاهدیم مقبولیت رهبر انقلاب و مراجع تقلید هم درگیر همین کاهش هستند و ویژه درباره همین فتوای اخیر مرتبط با سریال شمس و مولوی، معتقدند بسیار بر کاهش محبوبیت مرجعیت موثرست و نشانگر نفوذ تحجر در حوزه حتی میان مراجع است. آیا واقعاً با ریشه های عمیق این انقلاب و این پایداری بر سر حفظ آن و گسترش گفتمانش در جهان، ویژه در همین منطقه خودمان و اینکه رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم به این میزان روی قوت انقلاب و روشن بوده آینده نهضت و اتصالش به قیام امام عصر (عج) سخن می گویند آیا پذیرفتنی است که بیان کنیم انقلاب اسلامی و حوزه ای که از ارکان مهم انقلاب بوده و هست، درگیر تحجر و محافظه کاری شده و به آینده نمی توان خوش بینانه نگاه کرد؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در مقاله‌ی «آینده‌ی ما چه آینده‌ای است» دلایلی نسبت به امیدواربودن به آینده‌ی انقلاب عرض شد؛ آینده‌ی جهان به سویی در حرکت است که ناتوانیِ فرهنگ مدرنیته را روز به روز آشکار می‌کند و البته این بدان معنا نیست که نسبت به ضعف‌های خود بی‌تفاوت باشیم، مثل همان نظری که در رابطه با مولوی داده شد که سخن عالمانه‌ای نبود. موفق باشید

25286
متن پرسش
سلام استاد جان: ببخشید ما هفته آینده عازم سفر اربعین هستیم. بنده و سه نفر از دوستانم رو به عنوان مربی به جای مبلغ در این سفر دعوت کردند که با جمع دانشجویی ارتباط بگیریم و کار تربیتی انجام بدیم. می خواستم ببینم تو این سفر ما باب مباحث مبنایی مثل معرفت النفس و ظاهر و باطن عالم رو باز کنیم بهتره یا مباحث اربعینی که روی سایت اخیرا بارگذاری شده؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  بگذارید به عهده‌ی آن‌چه حضرت اباعبداللّه «علیه‌السلام» در ابتدا تا انتهای این سفر پیش می‌آورند، همان را انجام دهید. موفق باشید

25285
متن پرسش
سلام استاد: محصل علوم اسلامی هستم و اعتقاد دارم باید به اجتهاد برسم. اما یک مشکل در مسیر راهم وجود دارد. اولا نمی دانم چگونه در مدت زمانی کوتاه به اجتهاد برسم تا بتوانم به تولید علوم انسانی اسلامی بپردازم. شما می دانید که با این وضع اجتهاد امروز شاید حدود بیست سی سال باید برای اجتهاد درس خواند. دنبال روشی هستم که این راه را کوتاه کند. سوال دیگری هم دارم از خودتان. شما روش مطالعه تان تندخوانی است یا کندخوانی و تامل بیشتر. به نظرتان کدام بهتر است؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره چند سالی در درس خارج باید حاضر شوید و پس از آن به ورود تخصصی خود فکر کنید. ۲. نه! من در مطالعات، کارِ خودم را می‌کنم نمی‌دانم آن کار تندخوانی است و یا کندخوانی. موفق باشید

25261
متن پرسش
با سلام: می خواستم سوال بپرسم که تا چه حد می تونیم به نظریات روانشناسی اعتماد کنیم و جهت درمان خودمون و خوب شدنمون بهشون اعتماد کنیم با توجه به افق توحیدی که داریم، من یه سری کلاس دارم میرم توش میگن خیلی از مسایل و مشکلات ما بر میگرده به دوران کودکی و حتی زمانی که در رحم مادر خودمون بوده ایم، و خیلی هم به نظر بی ربط نیست و من سال ها تلاش کردم تا اینا را برطرف کنم و نشده، آیا میشه به درمان به این روش اعتماد کرد؟ با توجه به اینکه استاد ما یه شخص کاملا مومن و با علم توحیدی هست و همه چیز را در دستان خدا می داند، بعضی وقتا میگم اگه این روش برای درمان خوب بود چرا ائمه به آن سفارش نکردن؟ میشه من رو راهنمایی کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید ما فرزندِ دلیل باشیم و نظرات روان‌شناسان آن‌جایی که با عقل و نقل معتبر می‌خواند، چرا پذیرفته نشود؟ موفق باشید

25246
متن پرسش
سلام استاد: من رشته کارشناسی مهندسی مکانیک خواندم و با توجه به مناسب ندانستن این رشته برای یک زن در مقطع ارشد تصمیم به خواندن فلسفه اسلامی گرفتم اما الان که این رشته را خوانده ام به نظرم میاید این انتزاعیات دردی از مردم دوا نمی کند و نمی دانم چطور با این رشته می توانم خدمتی کنم و مدام فکر می کنم ای کاش رشته ای کاربردی تر همچون روانشناسی را خوانده بودم (گرچه مباحث غربی را قبول ندارم) اما لاقل با مدرک این رشته زمینه کار بیشتری برایم فراهم بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده، فلسفه‌ی صدرایی و پس از آن فلسفه‌ی غرب می‌تواند پشتوانه‌ی بسیاری از اندیشه‌هایی باشد که ما نیاز داریم دنبال کنیم حتی روان‌شناسی. بنابراین، این را به فال نیک بگیرید که وارد حوزه‌ی فلسفه شده‌اید. موفق باشید

25232
متن پرسش
سلام: بنده امام جماعت مسجد هستم اگر بخواهم مطالبی را هر شب برای نمازگزاران بیان کنم چه موضوع یا کتابی را پیشنهاد می کنید تا در طی یک دوره مطالبی سلسله وار بیان شود و در رشد معرفتی معنوی تاثیر گذار باشد. ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نامه‌ی ۳۱ نهج‌البلاغه و یا به روایت «ای اباذر» فکر کنید. موفق باشید

25205
متن پرسش
سلام استاد عزیز: دانشجو هستم و ملول، فضای رشته ام مرا درمانده کرده حس می کنم که جوانیم را بر سر هدفی نفسانی گذاشته ام نمی توانم خودم را قانع کنم که قرار است اینگونه بمیرم. نایی برای فریاد زدن هم نمانده در این فضا و رشته حبس شده ام و ظاهرا عیسا دمی هم برای احیا نیست. به فکرم که برای خودم به حوزه بروم، نیتم را خودم هم نمی دانم، فرار است یا قرار، ترس است یا چهل، حتی شاید مصداق علو فی الارض باشد اما از نوعی که نفس من می پسندد. از طرفی یک جوان بیست و چند ساله ی خسته چگونه دل به صرف و نحو حوزه ببندد و سالها بر سر قواعد عربی بحث کند یا کتاب هایی بخواند که می داند نه دیگر پاسخ گوی خودش است و نه اجتماعش. استاد ما بگو چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید با مشاوری که روح و روحیه‌ی شما را می‌شناسد مشورت کنید. موفق باشید

25170
متن پرسش
سلام: من در سال آخر دبیرستان هستم و تصمیم من این است که به دانشگاه نروم و احساس می کنم از راهی به غیر از دانشگاه موفقیت بیشتری کسب می کنم و بیشتر می توانم به مردم کمک کنم. من باور دارم که تنها چیزی که زندگی را از روزمرگی خارج می کند عشق است. دنیا و دین بر مدار عشق است. یکی از درس های نماز را هم همین میدونم که با اینکه در نماز هر بار یک ذکر تکراری و حرکات تکراری انجام می شود اما وقتی بنده عاشق پرودگارش باشد اصلا متوجه تکراری بودن نماز نمی شود مگر عاشق از ابراز عشق به معشوقش خسته می شود؟ خیر چون با تمام وجود می گوید دوستش دارد و چیزی که از وجود برخواسته باشد حتی اگر صد بار هم تکرار شود تکراری نمی شود و من دوست دارم اگر راهی را انتخاب می کنم با تمام وجود و عشق انتخاب کنم تا متوجه روزمرگی زندگی نشوم. اما مادر و پدرم نظر متفاوتی دارن من به آن ها گفتم موفقیت من در این دنیا وابسته به شغل من نیست و تنها چیزی که من را موفق می کند بنده بودن است آن ها می گویند اگر بنده هستی نباید رو حرف مادر و پدر حرف بزنی و باید راه دانشگاه را بروی بدون اینکه حتی بخوای ما را قانع کنی در صورتی که من می دانم اگر این کار را کنم حال خودم خوب نیست و وقتی حالم خوب نباشد نمی توانم بنده خوبی باشم و به مردمم خدمت کنم و سر راه کمالم قرار می گیرد من چه باید بکنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که ما در این جهان باید زندگی کنیم و در همین جهان باید عشق را تجربه  نماییم. لذا حاضرشدن در مجامع علمی به خودی خود مانع سیر به سوی عشق نمی‌شود، عشقی که همان‌طور که متوجه‌اید، همه‌ی زندگی است. موفق باشید

25118
متن پرسش
سلام استاد روزتون بخیر: من یک ضعفی دارم که به مدت دو سال شاید به عنوان سوال با من بود و تا الان تقریبا به پاسخ آن رسیده‌ام اما نه خیلی قوی به طوری که فقط به درد خودم میخوره و نمیتونم به دیگرانی که می‌بینم این ضعف رو دارن کمک کنم. من از حدود چهار سال پیش سیر عرفانی‌ام سرعت گرفت و هر لحظه به حیات جدیدی می رسیدم و با بینشی که داشتم دنبال بهترین بودم و می‌خواستم از همه جلو بزنم و به نهایت کمال برسم و یاری امامم را و بندگی خالصانه خدا را نیت کرده بودم. اما از وقتی وارد دانشگاه شدم و در اردو‌های تشکیلاتی دانشگاه و جهاد دانشگاه فعالیت کردم افکاری به من تزریق شد که برداشت اشتباهی از ایثار و فداکاری و کار جهادی بود که در این تشکل‌ها وجود داشت و همین‌طور باعث ناامیدی و نارضایتی افرادی که در این تشکل‌ها بودند می‌شد. تلاش‌های زیاد و نتایج کم. و اکثرا افرادی که در رشته تحصیلیشان خیلی موفق نبودند عضو این تشکل‌ها بودند و خلاصه به همه چیز غر می زدند! آنچه که من در ابتدا از این تشکل‌ها و اسامیشان در ذهن ساختم و آنچه که در واقعیت با آن روبرو شدم خیلی فاصله داشت و نواقص را می دیدم اما چون وقت نداشتم و درسم در اولویت بود نمی‌توانستم برای رفع آن‌ها زمان بگذارم و بیشتر مشکل گره‌های ذهنی افرادی بود که در این تشکل‌ها فعالیت داشتند. من بعد از کمی فعالیت در تشکل جهاد دانشگاه سوالی برایم پیش آمد من که تا آن موقع فقط به فکر رشد خودم بودم و داشتم با دیگران سر بهتر شدن مسابقه می دادم حالا سوالم این شده بود که پس بقیه چی؟ نمیدونم وقتی با بچه‌ها بحث می کردم می دیدم فاصله بین افکار و زاویه نگاه‌هامون خیلی زیاده و خیلی چیزها که برای من بدیهی بود و با تمام وجود می دیدم آن‌ها نمی دیدند و این باعث شد فکر کنم چرا دیگران انقدر عقب هستن و این سوال در من شکل گرفت که پس بقیه چی؟! شده بودم معلم عرفان، که این کار اصلا در قد و قواره من نبود و داشت مسیری که انتخاب کرده بودم را مختل می کرد و روی درس و زندگیم خیلی اثر منفی گذاشت باید برای فهماندن خیلی از مسائلی که فهمیده بودم وقت مطالعه می گذاشتم تا برای دوستانم روشن توضیح دهم و کم‌کم این موضوع که برای من جزو کار‌های فرعی بود با این سوال که خب پس بقیه چی؟! داشت با کارهای اصلی زندگیم جاش رو عوض می کرد و من کم‌کم خودم رو داشتم فراموش می کردم و مصر شده‌ بودم روی هدایت دوستان اما اصلا راضی نبودم و فقط این سوال که پس بقیه چی؟! اجازه نمی داد که من برگردم به زندگی خودم و همین‌جاها بود که من رشدم متوقف شد و حجاب‌ها روز به روز بیشتر شد و می دیدم دارم از خدا فاصله می گیرم اما این سوال من رو لجباز کرده بود و نمی توانستم برگردم و هر روز ناراضی‌تر بودم. صحبت‌هایم فوق‌العاده روی دیگران تاثیر می گذاشت و عملا داشتم هدایت خودم رو فدای هدایت دیگران می کردم و این شده بود ایثار من!!!! دوستانم هم سوالاتی می‌پرسیدند که باز بیشتر مرا در این مسیر که پس دیگران چی؟ می‌انداخت. بعضی‌ از این افراد تمام فکرشان شده بود هدایت دیگران و خودشان را فراموش کرده بودند و رشدشان متوقف شده بود و این حجاب نمی‌گذاشت که پیش بروند و مخصوصا اگر برای هدایت شخصی وقت می گذاشتند و آن شخص هدایت نمی‌شد به اصل موضوع شک می‌کردند و خلاصه که هدایت خودشان را به هدایت دیگران گره زده بودند. من هم مدتی گرفتار این موضوع شدم اما توانستم از آن فرار کنم! اما هنوز ته قلبم راضی نیست و خیلی سوال‌های بی‌جواب در من ماند که می‌خواهم فراموششان کنم ولی از آن‌جایی که می‌ترسم دوباره دچار این اشتباه شوم دوست دارم به پاسخ سوالاتم برسم. فکر می‌کنم مشکل اصلی این قضیه اینجاست که با خواست و اراده خودمون و صرف اینکه دوست داریم دیگران هدایت بشن و طعم حیات برتر رو بچشن میخوایم دیگران رو هدایت کنیم و تو این قضیه تسلیم اراده خدا نبودیم. و اعتراف می‌کنم هر چه قدر هم تلاش کنی نمیشه آنچه که تجربه می‌کنی رو به دیگران بفهمونی مگر اینکه خودش آمادگیش رو داشته باشه و خودش بره تجربه کنه و شما فقط یک تذکر دهنده بودی شاید! لطفا یک راهی برای تفکر به این موضوع که چی شد اینجوری شد؟! رو بهم نشون بدید ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم اصلِ کار، کارِ بدی بوده! آری! در درک حقیقت و با در میان‌گذاردنِ حقیقت با دیگری باید خود را معنا بخشید. وقتی رجوع به حقیقت در میان باشد، دائماً نسبت خود را با تجلیات آن می‌سنجیم و نه با ردّ یا قبولِ دیگران. موفق باشید

25107
متن پرسش
سلام علیکم: استاد؛ حقیر پایه اول حوزه علمیه هستم و واقعا فهم دین رو دوست دارم. اما الان جدیدا انگیزه ای برای یادگیری برخی از دروس آن ندارم و حالت کسلی دارم و بین ۲ راهی، ماندن در حوزه و بیرون آمدن مانده ام. می خواستم بپرسم با این اوضاعی که دارم چه کاری باید انجام دهم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت، اولِ کار که بحث مقدمات است مدتی یک‌نواختی دارد ولی اگر بتوانید تحمل کنید و استعداد لازم جهت فهم مطالب را در خود می‌یابید، خوب است که ادامه دهید. در قسمت آرشیو سؤالات در موضوع «حوزه یا دانشگاه» نکاتی جهت فهم بهتر موضوع هست، خوب است که به آن‌جا رجوع شود. موفق باشید

24914
متن پرسش
سلام استاد: من طلبه ی پایه .. حوزه هستم در مدرسه طبق تشویق یکی از آشنایان وارد حوزه شدم (البته بدون شناختی از حوزه و همینطور بدون علاقه) البته شاید علاقه ای که باعث شد وارد حوزه شوم البته که (استعداد و ذهن خوبی دارم) (علاقه ام حضور در قوه قضائیه یا سازمان های نیروهای مسلح) تعبیر بشود به جو گیری خب به هر حال وارد حوزه شدم. بعد از چند سال است که حس می کنم پشیمانم و اشتباه کردم و اگر وارد دانشگاه می شدم برایم مفید تر بود. می خواستم ببینم به نظر شما و طبق دیدگاه و تجربه شما من بعلت دلسرد شدن از حوزه و کتب حوزه یا وضعیت آموزشی حوزه چه کار کنم آیا ادامه بدهم و بعد از سطح دو وارد دانشگاه بشوم که این هم به لطف دلسرد شدن کمی برام سخته. شما بفرمایید چکار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزه علمیه یک اقیانوس است. سعی کنید راهِ خود را و جای خود را در این اقیانوس پیدا کنید تا عمرتان به ثمر برسد. موفق باشید

24849
متن پرسش
سلام علیکم: حفظ کردن قرآن را تا چه حد برای یک طلبه لازم می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به دروسی که باید یک طلبه به طور رسمی دنبال کند؛ ضرری نرساند بسیار کار خوبی است. موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!