بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حوزه و دانشگاه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1805
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد گرامی خانمی هستم ،همسرطلبه وفارغ التحصیل مقطع کارشناسی رشته ... . در راستای پیشرفت علمی خود برای تحصیل در رشته ی دانشگاهی یا حوزوی و علوم انسانی دچار تردید شده ام.از طرفی به رشته.... و ادامه تحصیل در آن علاقه مندم و تاکیدات رهبری در باب ضرورت پیشرفت این علوم را مدنظر دارم و از طرف دیگر نسبت به تحصیل در مباحث حوزوی احساس نیاز جدی میکنم و به فعالیت و کار در این راستا هم علاقه مندم وشباهت و همسویی رشته خود و همسرم را موثر در رشد علمی وموفقیت در فعالیتهایمان میدانم.در ضمن بنده در نظر دارم در صورتی که رشته ... را برای تحصیل انتخاب کردم همزمان مباحث حوزوی را از طریق جامعه الزهرا در قم به صورت غیرحضوری دنبال کنم،اگرچه میدانم که تحصیل حوزوی به این درکنار تحصیل علم ژنتیک نمی تواند چندان قوی باشد و در سطح حداقلی نیازها را پاسخگوست. با توجه به این عرایض و اهمیت نقش زن در خانواده و همچنین در اجتماع واهمیت تربیت فرزند،خواستار راهنمایی هر چه زودتر جنابعالی هستم. باتشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در هر حال به خودتان مربوط است چون چه در سنگر دانشگاه و چه در سنگر حوزه می‌توانید وظیفه‌ی خود را نسبت به خانواده انجام دهید. یک قاعده برای همه نمی‌توان مطرح کرد. بستگی به خود فرد دارد. موفق باشید
1789
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز مبلغی که می خواهد در منطقه ای مثلا در یک روستا فعالیتهای تبلیغی کند بطور مستمر (روحانی مستقر) اگر بخواهد کار علمی ومناسب انجام دهد وباعث رشد وتعالی مردم شود باید چگونه عمل کند؟ با توجه به اینکه یک مبلغ باید تمام اوقات خودش را برای آماده شدن منبر وکلاسهای خود بگذراند وبه کارهای علمی شخصی خود شاید کمتر برسد واگر بخواهد در دوران پختگی وارد عرصه تبلیغ شود به دلیل زیاد شدن سن او روحیه ارتباط با جوانان در او از بین می رود ودر سن کم هم بخواهد وارد عرصه تبلیغ شود خطرات خاص خود را دارد. علاوه بر اینکه می خواهم بدانم باید در چنین محیطهای کوچک وروستایی با چه دستگاهی باید تبلیغ دین کند؟ از زحمات شما ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام انبیاء آمدند تا انسان‌ها در اجتماع خود بهترین شرایط را جهت تعالی جسم و روح به‌دست آورند و با روحی که راه‌های ارتباط با خدا را در دنیا یافته است در ابدیت خود با اُنس با خدا – یعنی کمال مطلق – باقی بمانند و در همین راستا بزرگانی مثل فارابی موضوع مدینه‌ی فاضله را مطرح کردند تا روشن کنند چگونه می‌توان اجتماعی پدید آورد که انسان‌ها در عین زندگی زمینی به تعالی روحانی لازم دست یابند. در این رابطه به چند نکته باید اشاره کرد: 1- انسان برای تعالی خود نیاز به اجتماع دارد و باید بهترین روابط اجتماعی را مدّ نظر قرار دهد. در این صورت هر اجتماعی – اعم از اجتماع کوچک یا بزرگ – که شرایط بهترین روابطِ بین انسان‌ها را فراهم کند آن اجتماع می‌تواند مطلوب انسان باشد. 2- باید نظم مدینه‌ی فاضله مطابق نظم عالم قدس باشد و تحت تأثیر آن عالم خود را شکل دهد. پس افراد و جامعه باید تلاش کنند رابطه‌ی خود را با عالم قدس و معنویت قطع نکنند و مطابق سنت‌های الهی عمل کنند تا به کرامت لازم دست یابند و با ارتباطی که جامعه و افراد با عالم قدس و معنویت پیدا می‌کنند هیچ‌کس احساس دلتنگی و تنهایی نکند. با این مقدمه به نظر بنده در حال حاضر در هر شهر و هر محله‌ای با بودن یک روحانی زمینه‌ی تحقق مدینه‌ی فاضله‌ی مورد نظر انبیاء فراهم است. زیرا از یک طرف شریعتی در میان است که راه‌های رجوع به عالم قدس و عملِ مطابق سنت‌های الهی را فراهم کرده، از طرفی با وجود یک روحانی در محل و روستا شرایط تذکر به سنت‌های الهی فراهم شده و وظیفه‌ی روحانی آن است که با نهایت دلسوزی و پشت‌کار شرایط تحقق مدینه‌ی فاضله را در محدوده‌ای که امکان دارد فراهم کند، حتی در آن حدّی که افراد در مسجد حاضر می‌شوند. روحانی محل می‌تواند شرایط را برای ایجاد رابطه‌ای اجتماعی در بین افرادی که در مسجد حاضر می‌شوند فراهم ‌کنند و در هر شرایطی که پیش می‌آید به تعالی روحانی مردم توجه کند و آن جمع محدود را به یک مدینه‌ی فاضله تبدیل کند و همه‌ی همت خود را در این امر صرف نماید و در این راستا مطالعه کند. پس از مدتی حاصل کار خود را در رشد فکری و فرهنگی افراد می‌یابد و هرکدام بازوی فرهنگی آن روحانی می‌شوند. حوصله و پشت‌کار و دلسوزی نیاز است، به کوچکی روستا و محل، کاری نداشته باشید چون ملکوتی که در جلو شما باز می‌شود بسیار بزرگ است. در مورد چگونگی تبلیغ پیشنهاد می‌کنم سؤال شماره‌ی 1774 را مطالعه فرمایید. موفق باشید
1774
متن پرسش
سلام علیکم باتوجه به کمبود وقت ارزشمند حضرت عالی اگرمقاله زیر را اصلا نخوانید هیچ ناراحت نمی شوم در مقاله زیر حاصل چندین سال شاگردی محضرتان را به قلم اورده ام. دعایمان کنید ابتدا باید دانست که این سطور به قلم یک طلبه¬ی علوم دینی نگارش یافته است. ذکر این نکته از آن روی ضروری می-نمود که انسان¬ها عمدتاً از چنین فرصت¬هایی استفاده می¬کنند تا دغدغه¬های شخصی خود را بروز دهند و حاصل تأملات خود را به محک عقل جمعی بگذارند و شاید بازخوانی دغدغه¬های شخصی یک طلبه برای عموم ملال¬آور باشد. طهارت خون و روح مطهری (رض) باعث شده است که هر سال در این ایام عرصه¬ای فراخ مهیا شود تا بعضی چون نویسنده همین سطور از خواب خرگوشی خود بیدار شوند و ذهن خسته خود را متوجه آرمانی کنند که امثال حضرت ایشان تمام حیات خود را صرف اندیشیدن حول مسائل آن کرد و آن چگونگی اجرای دین و به ظهور رساندن آن در جامعه بود. به راستی چگونه باید در مقابل قدسی زدایی امروز قد علم کرد و آرمان¬های الهی را در قلوب مسکن داد این بزرگترین دغدغه¬ی یک مبلغ دینی است و سؤال بعدی اینکه جواب این سؤال را باید از چه کسی پرسید. اعتقاد نگارنده این است که بهترین مرجع برای پاسخ به سؤالات فوق همان است که ما طلبه¬ها همواره مردم را به التزام به آن سفارش می¬کنیم و عجیب است که تا به حال کمتر به کار خودمان آمده است یعنی سلوک رفتاری و شیوه پیامبران الهی. اگر بپذیریم که بزرگترین دغدغه طلبه چگونگی تبلیغ معارف پیامبران الهی است بیشترین کوشش او نیز باید مصروف التزام به شیوه تبلیغی این بزرگواران شود. کوشش قلمی نگارنده در این مقال مصروف بیان دو مطلب شده است. ابتدا کوشیده¬ام شیوه تبلیغی مورد نظر خود را با استناد به آیات قرآن ارائه دهم و در گام بعدی طبعاً باید به انتقاداتی که در بادی امر به نظر می¬رسد پاسخ گفت. اما در بیان مطلب اول به نظر می¬رسد سلوک تبلیغی انبیاء الهی حداقل بر پنج رکن اساسی استوار است: 1. توجه دادن مردمان به اعیان خارجی و پرهیز از مفهوم-گرایی 2. مخاطب قرار دادن قلوب مؤمنین به جای ذهن و عقل جزئی آن¬ها 3. تأکید مکرر بر داشته¬های فطری 4. دل ¬بستن و عزیز داشتن مؤمنان و ترک جدال با کفار 5. دلسوزی فوق¬العاده و ایثار مثال زدنی بدون هیچ¬گونه چشم داشت مالی آنچه در سراسر دعوت برگزیدگان الهی به صورتی نمایان مشخص است توجه دادن مردمان به اعیانی است که به صورت «بی-واسطه» و «حضوری» درک می¬شوند، در مقابلِ توسل به الفاظ و مفاهیمی که پل ورود مخاطب به دنیای انتزاعیات کمتر واقعی و مشوش به اوهام است. این اعیان البته می¬توانند افاقی یا انفسی باشند اما صفت «درک بی¬واسطه» و «حضوری بودن» در همه آن¬ها ثابت است. احصای تمام آیات متذکر این معنا در مقاله¬ای اینچنینی دشوار است از این رو در زیر تنها اندکی از آن همه آمده است (رعد/4-2، انعام/12و99، بقره/164، واقعه/72-63، شعرا/29-23) اگر به دیده انصاف در مضمون این آیات نظر بیفکنیم ناگزیر اذعان می¬کنیم که گویی پیامبران اعیان خارجی را آینه¬ای برای تجلی توحید در قلوب مردمان قرار داده¬اند و همواره از بازی با الفاظ انتزاعی که حداقل تا دو مرتبه از وجود عینی دورند اجتناب می¬کرده¬اند. خوب است همین¬جا به اشکالی معروف پاسخ دهیم و آن اینکه این شیوه تبلیغ برای اکثریت عامی کاربرد دارد و انکار نمی¬توان کرد که در بافت طبیعی یک جامعه کم نیستند افرادی که عقولی کلی نگر و روان¬های شکاک¬تر دارند. بهترین تقریر این اشکال را نویسنده¬ای کاردان در کتاب بسیار پرفروش خود اینگونه آورده است: «از یک نظر می¬توان راه¬های خداشناسی را به راه¬هایی تشبیه کرد که برای عبور از رودخانه¬ای وجود دارند بعضی از آن¬ها مانند پل چوبی ساده-ای است که روی رودخانه کشیده شده است و عابر سبک¬بار می¬تواند به آسانی از آن بگذرد و به آسانی به منزل مقصودش برسد. بعضی دیگر مانند پل¬های سنگی طولانی، از استحکام بیشتری برخوردار است ولی راه را طولانی¬تر می-کند و بالاخره بعضی مانند راه¬های پر پیچ و خم و دارای فراز و نشیب¬ها و تونل¬های عظیم است که برای عبور قطارهای سنگین ساخته شده است . انسان-هایی که ذهن سبک¬باری دارند می¬توانند به صورت خیلی ساده خدا را بشناسند و به بندگی او بپردازند. اما کسی که بار سنگینی از شبهات را به دوش می¬کشد باید از پل سنگی عبور کند و بالاخره کسی که خروارها بار شبهه و وسواس را با خود حمل می¬کند باید راهی را طی کند که دارای زیرساخت¬های محکم و استوار است.» ایشان سپس برهان نظم را جز راه¬های ساده شناخت خدا منظور می¬دارند و کلام و فلسفه را راه¬های رویارویی با گروه دوم و سوم می¬شمارند. فارغ از نگاه ارزشی متن فوق، باید گفت تمسک به قرآن جای هیچ شبهه¬ای را باقی نمی¬گذارد که به تحقیق رویکرد حضوری و رجوع متفکرانه به آثار صنع حضرت باری تعالی بر شیوه تذکر اولی¬الالباب یا صاحبان عقول متعالی (ترجمه مورد پسند نگارنده برای این واژه) سیطره¬ای تام دارد. برای نمونه بنگرید به (آل عمران/191-190، زمر/21). به سخن دیگر اولی¬الالباب واقعی به جای تفکر در رابطه میان الفاظ و اعتبارات ذهنی، در متن واقع نظر کرده و به جای مشغولیت-های کسل کننده¬ی انتزاعی، روح و جان خود را از شراب وجود عینی سیراب می¬کنند. حافظ که خود از جمله¬ی اولی¬الالباب است در تأکید نگاه اول و خارداشت منظر دوم فراوان سخن گفته است. بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکن¬آباد و گلگشت مصلی را *** سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سر آبی که جهان جمله سراب است *** بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کشف و کشاف است حال وقت آن است که دلیل این شیوه تبلیغی را پیگیری کنیم. حقیقت این است که پیامبران به درستی متوجه بودند که خدای ذهنی که از پس استدلالات پیچیده منطقی سربرآورده است هیچ¬گاه نمی¬تواند به شور بندگی که هدف آفرینش بندگان است (ذاریات/56) بینجامد. واجب الوجود فیلسوفان حتی اگر واجب الوجود در جمیع جهات باشد به سختی می¬تواند به مناجات¬های قلبی شکسته گوش فرا دهد و همنشین قائمین و ذاکرین شبانگاه باشد. در حقیقت استدلالات ذهنی خدایی ذهنی را تصویر می¬کند که هنوز «قائم به من» است و با کمترین بی-توجهی «من» گویی که اصلاً نبوده است حال آنکه هم موجودات خارجی فریاد می¬زنند که ما قائم به اوئیم ولا حول ولا قوّة الّا بالله. از همین روست که جلال¬الدین بلخی بزرگ، در ادبیات زیر ما را از گرفتار آمدن در نام و نام¬گرایی برحذر می-دارد. هیچ نامی بی مسمّی دیده¬ای یا ز گاف و لام گل گل چیده¬ای نام بردی رو مسمی را بجو مـه به بالا بیـن نه انـدر آب جو تا قیامت گر کسی می¬می ¬کند تا نـنوشد بــاده مستی کی کنــد نام فروردین نیارد گل به باغ شب نگردد روشن از نــام چراغ مبلغین امروزی ما بعضاً توفیق خود را در این می¬بینند تا با حفظ الفاظ و اصطلاحات پر طمطراق در هر جدال فکری، شبهه¬های ذهنی مخاطبان خود را به کلی حل کنند- اگر نگوئیم شخصیت مخاطب را منحل کنند- تا او راهی جز پذیرش بی قید و شرط واجب الوجود نداشته باشد در حالی که با نظر به آیات قرآن متوجه می¬شویم که همه¬ی پیغامبران حتی در برخورد با دهری¬ترین افراد به جای توسل به مفاهیم ذهنی، تأکید بر داشته¬های فطری آنان را در نظر داشته¬اند. پیامبران الهی هوشیارانه متوجه بودند که انسان¬ها حتی اگر بنا بر شرایط پیرامونی به دهری بودن سوق یافته¬اند اما هنوز انسانند و با خصوصیت «فطرت» هویت می¬یابند. سعی می¬کنم در تحلیل آیه زیر منظورم را روشن کنم. در آیه 24 سوره جاثیه پیامبر با افرادی روبه¬روست که به ظاهر اصولاً مبدأ و معادی را باور ندارند و از آیات بعدی به دست می¬آید که در مقابل تذکر پیامبر به زنده شدن آن¬ها پس از مرگ، زنده شدن پدران مرده خود را درخواست می¬کنند. اما آنچه در این مکالمه جالب است اینکه پیامبر با علم به موضع آن¬ها در مقابل معاد در مقام محاجه هنوز بر معاد تأکید دارد درحالی که به ظاهر ابتدا باید معاد را برای آن¬ها اثبات کند اما در بدو امر و بدون هیچ استدلالی بیان می¬دارد که: «خداوند شما را زنده می¬کند سپس بمیراندتان سپس گرد آورد شما را به سوی روز رستاخیز که نیست شکی در آن». این رویکرد تا آیه 28 همچنان ادامه دارد. در برخورد اولیه شاید اعتراض کنیم که این شیوه درستی نیست و یک مکالمه علمی و درست هنگامی شکل می¬گیرد که دو طرف با درک موضع طرف مقابل، او را به شیوه¬ی درست اندیشه رهنمود کنند اما می¬بینیم که پیامبر با علم به عدم باور آن¬ها به معاد، در مقام محاجه همچنان بر معاد تأکید دارد و این نکته باعث سردرگمی می¬شود. اما به نظر می¬رسد کلید رهایی از این سردرگمی همان است که در بالا آمد و آن اینکه پیامبرِ حکیم به خوبی بر همه زوایای روح آدمی تسلط دارد و می¬داند که توجه بر معاد با سرشت هر انسان گره خورده است و از آنجا که او تنها یک مذکر است، تنها باید توجه آن افراد را از امور پیرامونی مزاحم که باعث این نتیجه باطل شده است منصرف کرده و به حقیقت و فطرت خود که ذات هر یک از آن¬ها به آن قائم است متوجه کند. این شیوه تبلیغی پیامبران را می¬توانید در جای جای قرآن و در برخورد آن¬ها با کافران امور فطری دنبال کنید. و لذا پیشنهاد می¬شود در حوزه¬های علوم دینی در کنار جد و جهدی که برای فراگیری علوم مفهومی به عمل می¬آید عرصه¬ای برای مطالعه روح آدمی و قوانین البته پیچیده آن نیز فراهم شود. زیرا مطالعه و تسلط بر صرف و نحو و بلاغت یا اصول و فقه و تفسیر را از رشته¬های دانشگاهی نیز می¬توان انتظار داشت، اما روح¬شناسی اسلامی یا معرفت النفس الهی شاید تنها در انحصار مدرسه¬های علوم دینی باشد. اما دومین منشاء به ظهور رسیدن اشکال مذکور اشتباه تحلیلی مستشکل در گزینش مخاطب تبلیغ دینی است. به راستی یک مبلغ انرژی و وقت خود را باید مصروف چه مخاطبی کند؟ آیا می¬توان انتظار داشت که پس از چندین سال تبلیغ مستمر معارف الهی قلوب همه انسان¬ها مؤمن شود و رذالت و ناپاکی به کلی از هستی رخت بربندد؟ آیا هدف خداوند از ارسال رسولان خود همین بوده است یا آنکه سنت الهی به گونه دیگری رقم خورده است. از آیات قرآن برداشت می¬شود که گروهی از آدمیان در مقابل هیچ نشانه¬ای خاضع نیستند و ایمان نمی¬آورند (انعام/111و112) پیامبران همواره آن¬ها را تذکر می¬دهند و آن¬ها مغرورانه به همه تذکرات پشت می¬کنند گویی که آن را نشنیده¬اند اما شیوه برخورد انبیاء برای مبلغین امروزی مملو از عبرت است. آن¬ها پس از تحمل مرارت¬های فوق طاقت خطاب می¬شوند: «ما کتاب را بر تو نازل نکردیم تا به سختی بیفتی»(طه/2) و یا: «نزدیک است از غم آن¬ها خود را هلاک کنی» (کهف/6) و در نهایت: «ذرهم فی خوضهم یلعبون، آری آن¬ها را رها کن بگذار با فرورفتگی خود بازی کنند» (انعام/91) در آیات دیگر اصرار بر مؤمن کردن آن¬ها را از جهالت می¬داند (انعام/35). جان کلام این است که این قرآن همانگونه خود متذکر است تنها متقین مؤمن به غیب را هدایت می¬کند (بقره/2و3) و ذاکرین و خاشعین در غیب را انذار می¬دهد (یس/11) و شفای قلوب مؤمنین است. و البته غیر اینان را مساوی است که اندرز دهی یا ندهی (بقره/6). حال اگر آخوند مسلمان که وظیفه¬اش بسط معارف قرآنی در قلوب مؤمنین است وقت خود را صرف جدال با کافرانِ گریز پای از خشوع کند آیا راه را به درستی پیموده است؟ سعی بلیغ نگارنده تا بدین جا بر آن بود که از استعمال صریح واژه «فلسفه» اجتناب کند اما برای گریز از پیش¬داوری های جمعی که هر گرایش ایمان¬گرا را عقل¬گریز و ضد فلسفه خطاب می¬کنند ناچارم به دیدگاه خود در این مورد اشاره کنم. صراحتاً اعلام می¬کنم که با توسل به فلسفه برای تبلیغ دین مخالفم اما اعتقاد جازم دارم که پس از پذیرش و خضوع در مقابل دین الهی، در مقام سیر نفس در مقامات عالیه وجود، فلسفه کارایی تام دارد. توضیح آنکه از آنجا که تکامل نفس آدمی در گرو تکامل تمام قوای آن است پس قوه¬ی عاقله نیز با فلسفه به تکامل خود دست می¬یابد و لذا کسب فلسفه نه برای رویارویی با خصم که برای اشتداد وجودی خود طالب آن بکار می¬آید و از این رو رویکرد ابزاری کنونی به فلسفه خار داشت این علم شریف است که علوم بالذات مطلوبند. والسلام 14/1/90
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- حقیقتاً بنده وقتی مقاله‌ی شما را خواندم بسیار به شعف آمدم و چندین بار در حین مطالعه‌ی آن بی اختیار گفتم «اَحسنت» به‌خصوص آن‌که متوجه‌اید با نظر به جنبه‌ی حضوری عالَم و آدم ، اعیان ثابته‌ی آن‌ها مظهر اُنس با خدا هستند، و از این طریق تحولی در مسیر تبلیغی ما از دین پیش می‌آید و علاوه بر آن چقدر خوب متوجه‌اید نباید با نگاه وجودی از تفکر فلسفی غافل شد و از جمع بین عقل و قلب خود را محروم نمود. 2- در قسمت سلوک تبلیغی انبیاء«علیهم‌السلام» در قسمت چهار موضوع ترک جدال با کفار را مطرح نموده‌اید، منظور شما را نفهمیدم در حالی‌که ما مأموریم به جدال اَحسن با کفار، تا ثابت کنیم سخنان آن‌ها مبنای عقلی و علمی ندارد و از این طریق تأثیر فرهنگی آن‌ها را از بین ببریم. 3- بنده توصیه می‌کنم رفقا این مقاله را مطالعه و مباحثه کنند. موفق باشید
1726
متن پرسش
سلام علیکم و زیارت قبول.بابت تمامی زحماتی که برای ما انجام میدهید از شما ممنونم اجرکم عندالله استاد از زمانی که وارد دانشگاه شدم حدودا 7-8 ماه گذشته .در محیط خوابگاه اکثر بچه ها فقط به دنبال این هستند که چکار کنند که امروز بیشتر بهشان خوش بگذرد با این که سعی کردم از اول تحت تاثیر محیط قرار نگیرم و اینکه از اول سال کتابهای شما را مطالعه میکردم اما احساس میکنم زندگی من هم دارد شبیه آنها میشود . نسبت به همه چیز بی تفاوت شده بودم نه از معنویات چیزی میگرفتم و نه از چیزهایی که بچه ها خودشان را سرگرم میکنند میبردم اما بعد از اردوی راهیان نور این مشکل تقریبا شد . تصمیم گرفته بودم خیلی خوب درس بخ.ونم اما حتی از ترم اول هم خوندن این درس های خشک برایم خیلی سخت بود . فقط امتحانها رو پاس کردم . هیچ میلی به خواندن خیلی از این درسها ندارم . والان حدود یک هفته است که به خوابگاه برگشتم از این که شرایط قبل تکرار شود خیلی میترسم . به نظر شما با رفتن به حوزه این مشکلات حل میشود یا اینکه همه وسوسه های شیطان است برای این که از راهم عقب بیفتم؟آیا در حوزه بهتر نمیشود سرباز امام زمان (عج) شد یا اینکه باید در دانشگاه باشم و فعالیت کنم؟استاد برامون دعا کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام تا در دانشگاه هستید با برنامه‌ای که در هفته برای خود می‌ریزید دروس دانشگاه را با دقت کامل بخوانید و از آن عقلی که در رشته‌ی شما جاری است آگاهی یابید. در هر گوشه‌ی نظام اسلامی امکان خدمت پیش آید می‌توان سرباز وجود مقدس حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» بود. موفق باشید
1691
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی (لطفا به طور خصوصی پاسخ دهید) در مورد کارهای فرهنگی سوالی داشتم که اگر ما می خواهیم کار فرهنگی کنیم باید بدانیم کار فرهنگی یعنی گسترش معنویت؛ گسترش گزاره های دینی، تبدیل گزاره های دینی به رفتار دینی که این امر در مسجد اتفاق می افتد و با مدرنیته در تناقض اند اما جوانان ما عمدتا از اوقات فراغت استفاده درستی نمی کنند و زندگی روزمره آنها با مدرنیته گره خورده و عمدتا اوقات فراغت آنهابه بطالت گذرانده می شود؛ چگونه می توان آنها را به سمت مسجد ترغیب کرد؟ آیا استفاده از ابزار مدرن ،جشن ها،اردوها و فیلم و ... برای جذب قابل استفاده اند؟ روشی که شما برای جذب ،سامان دهی و ماندگار کردن جوانان و نوجوانان پیشنهاد میکنید چیست؟ آیا باید از همان ابتدا از سیر های معرفتی استفاده کرد یا باید این سیر ها به صورت تدریج وارد کار شوند؟ با کسانی که علاقهایبه سیر ها ندارند چکار کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اگر جهت‌گیری به سوی عبور از غرب باشد و نظر به معاد و حاکمیت اسلام باشد و نه حاکمیت ارزش‌های غربی، استفاده از ابزارهای مدرن خوب است. ولی قصه‌ی آن آقایی نشود که رفت آب بیاورده، آب بردش. روش بنده معرفت نفس است با رویکرد به معاد، مثل کاری که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» انجام شده. موفق باشید
695
متن پرسش
با عرض سلام وبا عرض پوزش وعذر خواهی به سبب سوالهای متعدد با توجه به جواب سوال 684 بنده از زمانی که با مباحث شما آشنا شدم وبا درک و شناخت از استعداد خودم مبتنی بر اینکه به مباحث فلسفه و عرفان علاقه شدیدی دارم با ادامه دادن بر مباحث فقه واصول در هر وقتی که پیش می امد کتب شما را میخواندم ولی الان با حفظ معدلم که ار نمره 18 پاینتر نمی اید هر روز مباحث شما را از کتابها جزوات سی دی ها دنبال میکنم وبه حمد خداوند متعال به یک ثبات فکری رسیده ام ولی از آن جایی که مجتهد به حد کافی وجود دارد ولی مباحثی مانند مباحث شما و مانند این مباحث در جامعه جای خالی دارد وبا توجه به این وضعیت جامعه که از غرب گرفتگی وتبعات آن ودین سکولار بگیرید تا مابقی مسائل برنامه من اینگونه است که من به انداره معمول که کلاس رفتن وبحث باشد فقه اصول را میخوانم وبیشتر وقت خودم را صرف این مباحث میکنم میخواستم نظر شما را در مورد این موضوع و جوابی که در آن سوال داده بودید بدانم از آن جایی که مجتهد شدن را با این اوصاف وگستردگی علوم وظیفه خود نمیدانم ولی خواندن مکاسب وکفایه و درس خارج رابه عنوان یک وسیله میدانم .اگر روش من اشتباه است راهنماییم کنید واگر مشگلی ندارد برای تقویت آن چه کار کنم ممنون از حوصله شما
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: به نظرم اگر به عنوان طلبه تفکر فقهی و اصولی را همواره حفظ کنید، در تدبر در آیات و روایات موفق‌تر خواهید بود و لذا همین طور که می‌فرمایید طوری برنامه‌ریزی کنید که در درس خارج فعّالانه شرکت نمایید هرچند بخواهید گرایش خود را تفسیر و حکمت و عرفان قرار دهید، و در چنین رویکردی بعد از خواندن بدایة‌الحمکه و نهایة‌الحمکه در حین دروس سطح، چند سال بعد از دروس خارج شروع کنید به خواندن اسفار و سپس فصوص‌الحکم محی‌الدین. موفق باشید
690
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی بنده دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی هستم دررشته نانوفناوری. مدتی است که در انجام تکلیفم سرگردانم و اصولا برایم سوال شده که وظیفه من چیست. از طرفی در نویسندگی و مقاله نویسی دارای استعداد بسیار و سواابق خوب هستم همچنین علاقمند و با استعداد در زمینه علوم حوزوی. و از طرف دیگر در دروس دانشگاه هم خداروشکر تا حدودی موفق بوده ام. علاقه و استعداد به طرفین را دارم هم حوزه و هم دانشگاه. مایل به ادامه تحصیل دوره دکتری در داخل یا خارج کشور هستم. همچنین بسیار مشتاق به تحصیل علوم انسانی و مشارکت در زمینه ضروری تولید علم دینی هستم بلکه در جنبش نرم افزاری نقشی ایفا کنم. ولی حالا مانده ام چه کنم. از طرفی مقام معظم رهبری می فرمایند که اساتید دانشگاه فرمانده جنگ نرم هستند و دانشجویان افسر این جنگ. همچنین امام راحل فرمودند که دانشگاه مبدا تحولات است و از طرف دیگر تاثیر و ضرورت عالمان دینی بر ما پوشیده نیست. حال مانده ام چه کنم! دانشگاه بروم یا حوزه ؟ آیا جمع هردو ممکن است؟ چگونه؟ اگر بنابر ادامه تحصیل دکتری شد آیا خارج رفتن هم توصیه می شود یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: سوال حساسی است و جوابی که به حضرتعالی می‌دهم منطبق بر امور هرکسی نیست ولی بنده دوستانی را می‌شناسم که با استعداد خوب در رشته‌ی فنی در عین آن‌که در دکترای فیزیک مشغول تحصیل هستند دروس حوزوی را نیز به‌خوبی ادامه می‌دهند و فکر می‌کنم شما بتوانید آن‌دو را جمع کنید. تماس بگیرید تا شماره تلفن یکی از عزیزان را که آن دو را جمع کرده‌اند را در اختیارتان بگذارم. موفق باشید
684
متن پرسش
با عرض سلام خمت استاد عزیز اولین سوال من این است که با توجه به روند رو به رشد انقلاب اسلامی وهمه گیر شدن انقلاب واز آن جایی که انقلاب همان اسلامی است که ناب و مورد نظر ائمه اطهار است وهمه دنیا نظر به این چنین اسلامی دارند پس شمار مسلمانها بالا میرود ولی ما روایاتی از ائمه معصومین داریم که در اخر زمان همه مسلمانها را مسخره میکنند شمار مسلمانان کم میشود واین را باید مدنظر داشته باشیم که انقلاب همان اسلامی است که ناب و مورد نظر ائمه اطهار است واز این قبیل روایتها من این مسئله برایم سئوال شده .سئوال بعدی من این است که شما در سئوال 675فرمودید تا چند سال بعد از درس خارج فلسفه وعرفان رابخوانیم پس در این سالها چه کار کنیم علاوه بر سیر مطالعاطی شما ومباحث معرفت النفسی که در آن است وکتابها ی استاد محمد شجاعی به خصوص مقالات ج 1 تا آن زمان که چندین سال است چه کار باید کرد و چه مباحثی را باید مطالعه کرد که در این چند سال به نتیجه لازم رسید ومقدمه برای آن کتا بها باشد ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: همان‌طور که می‌فرمایید پیش‌بینی‌های امامان امروز به خوبی محقق شده و فرهنگ ظلمانی غرب اسلام واقعی را برنمی‌تابد و اسلام واقعی در جهان امروز و در فرهنگ مسلمانان غرب‌زده مورد تمسخر است و همین نااگاهی آن‌ها موجب تصمیماتی می‌شود که سقوط آن‌ها را به همراه دارد. در مورد قسمت دوم سؤالتان عرض بنده آن است که همان‌طور که برای فقه و اصول‌خواندن یک ذهن آزاد نیاز است که تمام همت خود را بر روی آن بگذارید، در مورد فلسفه و عرفان هم موضوع از همین قرار است و لذا طلبه ابتدا باید با تمرکز کامل بر فقه و اصول به ملکات لازم دست یابد تا در درس خارج فرصت تمرکز بر روی فلسفه و عرفان پیدا کند ولی در حین ادامه‌ی فقه و اصول، بدایة‌الحکمه و نهایة‌الحکمه و از این قبیل کتب را به عنوان مقدمه می‌تواند ادامه دهد. موفق باشید
685
متن پرسش
سلام علیکم .1) استاد گرامی، من رشته ام مهندسی کامپیوتر است و علارغم مشورت هایی که برای ادامه ندادن درسم گرفتم و همواره نظر بر این بود که درسم را تمام کنم، و با وجود این که مشورت ها بسیار برای من مؤثر و مفید بود اما تصمیم نهایی ام بر این است که به این بهانه که فقط یک سال درسم مانده و تمام خواهد شد این یک سال وقت خود را به درس خواندن تلف نکنم و هم اکنون در فکر انجام اقداماتی برای تصمیماتم هستم و به حمد الله توانستم رضایت و حمایت خانواده را جلب کنم. توصیه ی شما به بنده چیست؟ خواهش بنده این است که با حوصله و مفصّل به بنده توصیه هایی کنید. 2)دکتر دینانی که شما توصیه فرموده بودید برنامه شان را از تلویزیون دنبال کنیم، استاد چه درسی هستند؟ 3) نظر شما در مورد آن چه تحت عنوان عرفان در دانشگاه ها مطرح می شود چیست؟ تا چه حد با واقعیت عالم و عرفان به معنی واقعی کلمه صدق می کند؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده در جواب یکی از سؤالات موجود در سایت اهمیت مسلط بودن بر کامپیوتر را عرض کرده‌ام، ولی اگر عزم شما بر آن است که به علوم حوزوی بپردازید و در آن رشته متمرکز شوید همان‌طور که می‌فرمایید دلیل ندارد که یک‌سال خود را عقب بیندازید. آقای دکتر دینانی استاد فلسفه هستند ولی سابقه‌ی طلبگی ایشان موجب شده که اطلاعاتی گسترده‌تر از فلسفه داشته باشند که بحمدالله قابل استفاده می‌باشند. در مورد عرفان مطرح در دانشگاه‌ها نمی‌توان نظر قاطع داد زیرا بستگی به استادی دارد که تدریس می‌کند. موفق باشید
680
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی من یک دانشجو هستم با نزدیک شدن ترم جدید نیاز به یک راهنمایی از طرف شما برای خودم هستم تا مشکلی که یک بار برای من بوجود اومد دیگه بوجود نیاید من سال قبل با شور وهیجان خاصی وارد دانشگاه شدم وفکر می کردم با تلاش کردن ودرس خواندن می تونم هم یه مهندس خوب باشم که به مردم خدمت کنم اون فقط بخاطر خدا و هم می توانم نمرات خوبی بگیرم و بعنوان یک دانشجوی خوب باشم ولی متاسفانه بعد از گذشت یک ترم سر در نیاوردم که استادان چطوری نمره می دهند منی که بیشتر تلاش می کردم از کسی که کمتر تلاش می کرد نمره ی کمتری میگرفتم البته اونقدر خود نمره برام زیاد مهم نبود ولی گه گاهی از بعضی از نمرات شاخ در می آوردم حالا توی این ترم می خواستم تعداد واحد زیادی بردارم یکی از دوستانم به من گفت بر ندار که استادان بد نمره هستن البته یک مشکل دیگه ای هم دارم و اون اینه که وقتی با ذوق سراغ درسهام میرم بعد از مدتی خسته میشم و دیگه درسها میره برای موقع امتحان از شما مخوام کمکم کنید و راهنماییم کنید که چطور درس بخونم که نه دچار خستگی بشم و همچنین باقدرت اون طور که دین ما میگه ومانند دانشمند مسلمان سابق ما که یک دید معنوی نسبت به مباحث داشتند دقیقا مباحث رو درک می کردند باشم ممنون میشم راهنماییم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اساس را بر این بگذارید که درس‌ها را بفهمید، وقتی فهمیدید دیگر مسؤل نیستید که چه نمره‌ای می‌آورید. در روش فهمیدن درس فرصت مطالعه‌ی موضوعات جنبی و غیر درسی هم پیدا می‌کنید و اندیشه‌تان از محدوده‌ی درس تخصصی‌تان گسترده‌تر می‌شود. پیشنهاد می‌کنم بحث «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» را که در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هست مطالعه بفرمایید. موفق باشید
666
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی وقتی در حال خواند ن نماز هستم متاسفانه گاهی حواسم پرت می شود به منظور جبران ، گاهی چندین بارمثلا نماز ظهر را تکرار می کنم تا حضور قلب به دست آورم.گرچه کمتر نتیجه می دهد اما می خواستم بدونم این روند درسته یا نه و اینکه همون یه دفعه نمازم رو بخونم و نیازی نیست چندین بار تکرار کنم تا حضور قلب رو به دست بیاورم؟سوال دیگه ای هم از محضرتون داشتم و اینه که آیا بحث های سیاسی با دوستانی که عقاید مخالفی با من دارند درسته یا نه؟ و خیلی وقتا احساس می کنم که واقعا غیر منطقی هستند و تنها آزارم می دهد. گاهی واقعا حرف هایی می شنوم که باعث تردید می شود و خیلی اذیتم می کند.در مورد ادامه تحصیل در مقطع ارشد کامپیوتر بعد از خواندن مباحث مدرنیته دچار تردید شدم اما جو خانوادگی به من اجازه ی ترک تحصیل و نشستن در خانه را نمی دهد. از طرفی اشتیاقم به تحصیل کمتر شده و نمی دانم آیا ادامه ی این رشته می تواند مفید باشد یا نه.خواهشمندم راهنمایی ام بفرمایید که آیا تحصیلم را ترک کنم یا نه.در مورد مباحث روزه خواستم بدونم بحث کمبود ویتامین ها و ... که پزشکان بیان می کنند توهم است؟ و اینکه بدن احتیاج داره به این موارد واقعا اما حضرت علی با قطعه ای نان این چنین قدرت داشتند؟ در چه حد می توان روی حرف پزشکان حساب کرد در مورد احتیاجات بدن؟با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اگر نماز را از نظر آداب فقهی درست انجام می‌دهید نباید به جهت نداشتن حضور قلب آن را تکرار کنید. به ما فرموده‌اند سعی کنید از طریق نافله‌ها عدم حضور قلب را جبران کنید و بیش از این نیاز نیست، خداوند إن‌شاءالله به وقتش کمک می‌کند. با کسانی که اهداف الهی مدّ نظرشان نیست اگر آمادگی آموختن مطالب را از شما ندارند، بی‌خود بحث نکنید چون ممکن است به جدال و مراء بکشد، در حالی‌که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «لا مِراءَ فی الإسلام» در اسلام مراء نداریم. اگر رسیدید قسمت مراء یا جدال از کتاب مصباح‌الشریعه را بخوانید. رشته‌ی کامپیوتر به عنوان یک وسیله‌ای که امروز جامعه به آن نیاز دارد رشته‌ی خوبی است، نیت شما از ادامه‌ی تحصیل شناخت آن است و نه ستایش از آن، ما در حال حاضر در شرایطی هستیم که باید بر کامپیوتر مسلط باشیم. در مورد روزه باید با خود مدارا کنید، آری نفس آن‌قدر قدرت دارد که مایحتاج خود را ایجاد کند ولی ما در آن حدّ نیستیم و لذا نه آنچنان به این حرف‌ها اعتماد کنیم که بدن با روزه ضعیف می‌شود و کمبود ویتامین پیدا می‌کند و نه به بدن خیلی سخت بگیریم. موفق باشید
651
متن پرسش
سلام بر شما این صحبت شما رو که میگویید دانشگاه ها بی عالم است،را کاملا میپذیرم چون قبلا از اینکه به دانشگاه بروم این را کاملا حس میکردم،و تصمیم داشتم که به دانشگاه نروم و این را هم به خانواده توضیح میدادم ،گمان میکنم خانواده بسیار ناراحت میشدند اما به روی خودشان نمی آوردند, و میگفتند هرچه خودت صلاح میدانی و ماجراهایی پیش آمد که به دلیل طولانی شدن نامه نمیتوانم بگویم ،البته این را هم بگویم که به رشته معماری علاقه بسیار داشتم و این رشته را وارد عالم خودم کرده بودم ولی دانشگاه را میشناختم که به چه وضعیتی گرفتار است ،الان که به دانشگاه رفتم میبینم که دانشگاه بسیار لجام گسیخته است ،نه تنها چیزی به من نمی آموزد بلکه من را وارد بازی هایی میکند که خودشان زورکی اسمش را گذاشته اند علم و خیلی علاقه دارند که این دروس را سریع بگذرانند ،کلا از شور و نشاط خبری نیست در محیط آموزشی ما و تا به حال به غیر از چندین مورد طعم فهمیدن را اصلا نچیشیده ام،تا قبل از رفتن به دانشگاه زندگی ام به زیباترین شکل که اصلا انتظار نداشتم و خودم را لایق آن همه زیبایی نمیدانستم داشت سپری میشد اما به نظرم دانشگاه با نحوه آموزش بی هدفش تنها وقتم را از من میگرفت و هیچ چیزی کف دستم نمیگذاشت.البته در اوایل توانستم این اسب وحشی را مهار کنم اما وقتی به ترم بالاتر رفتم دیدم موضوع خیلی وحشتناک تر از این چیزهاست.به نظر شما ما با ان وضعیت چه کار کنیم ؟ آیا شما این وضعیت را قبول دارید؟ اسلامی بودن دانشگاه ها خلاصه شده در داشتن نماز خانه،اصلا در این دانشگاه به اصطلاح اسلامی ،کاری به اسلام و مخصوصا دیدگاه اسلام د ارتباط با علم ندارند وقتی که من به وضوح میبینم که این دانشگاه با اگثر دانشجویانش هنوز معنای خداوند را نمیفهمند گذاشتن وقت نماز و زیارت نامه خواندن چه فایده ای دارد نمیدانم؟به نظرم اسلامی که در دانشگاه ها تبلیغ میشود اسلام حاشیه ای است که اصلا کاری به عرفان و فلسفه نداشته!! و یا شاید دانشگاه و سیستم آموزشی ما اصلا اسلام را نفهمیده اند که جهت دهی نمیکنند این دروس را؟! اگر میتوانید به مسئولان بگویید که نام اسلام را از دانشگاه ها بردارند چون اگر مسلمانی احیانا از کشور های دیگه برای تحصیل به این دانشگاه ها بیا یند و این وضعیت رو ببیند مایه شرمندگی و ادعای باطل است. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: مسلّم تا ما نگاهمان به عالم و آدم قدسی نشود و بر آن اساس اندیشه نکنیم هیچ قدمی در اسلامی‌کردن دانشگاه‌ها بر نداشته‌ایم و همچنان دانشگاه‌های ما ادامه‌ی غرب خواهند بود و خروجی آن کسانی نیستند که به اهداف مقدس نظام اسلامی وفادار بمانند، ولی راه رسیدن به هدف، فرار از دانشگاه نیست بلکه ابتدا باید عمیقاً نقص‌ها را شناخت و گوشزد کرد و سپس طرح جایگزین ارائه داد که ما هنوز در هر دوی آن‌ها، حتی در قسمت اول ضعف داریم. پس خود را مجهز کنید جهت آن دو امر مهم. عالمان به جای آن‌که تلاش کنند گلیمشان را آب نبرد، سعی می‌کنند بگیرند غریق را. موفق باشید
650
متن پرسش
سلام علیکم.برای عرض ادب شاگردی ، از خداوند عروج آن به آن و لحظه به لحظه ی شما را،که حقیقتا ما را از سفره ی خود بهره مند فرموده اید، خواستارم. استاد محترم، بنده رشته ی مهندسی کامپیوتر گرایش سخت افزار ، سال آخر هستم. نه حاضر هستم درس بخوانم( همین یک سالی که مانده است) ، نه به حوزه بروم ، نه کاری از مؤسسه های فرهنگی را انجام دهم با این که تا کنون 7 کار آماده ی تحویل برای مئسسه سائحات انجام دادم به لطف خدا و البته این در مشورت با شما بود . و و و. آنقدر فرصت عمرم کم است که برای کل زندگی ام برنامه دارم که برنامه ام در راستای مجاهده علمی و عملی می باشد. دروسی هم که در سال آخر باید بخوانم همه اش مربوط به رشته ی مهندسی برق می شود که هیچ سازگاری با روحیه بنده ندارد .طی ترم های متوالی با شما با تماس تلفنی مشورت نموده ام و نهایتا این تصمیم بنده است. از طرفی شرایط ، اجازه ترک تحصیل و گوشه ای نشستن را به بنده نمی دهد اما بنده بسیار بسیار به کاری که می خواهم انجام دهم مضطر و مصمم هستم و همواره دست شرمندگی و پشیمانی از نبودن این موقعیت بر پیشانی دارم و به هر کاری که به صلاحم باشد تن می دهم . نظر شما چیست؟ چه باید کرد؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: گفت: «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود.... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» عجله نکنید، خداوند آنقدر فرصت در اختیار شما می‌گذارد که به همه‌ی کارهای منطقی خود برسید. کمی خود را کنترل کنید و کارها را کم کنید و به خودتان فشار بیاورید و درس خود را تمام کنید تا شخصیت علمی شما نیمه‌کاره نماند و إن‌شاءالله با جامعیت کامل زندگی را طی کنید. موفق باشید
626
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوارم بنده دانشجویی هستم و به جهت بحث تولید نرم افزار اسلامی و مباحث جنبش نرم افزاری قصد ورود به حوزه را دارم.چند سوال داشتم؟ 1-حضرت آقا در مورد دروس حوزه نظراتی دارند از جمله اینکه در دروس فعلی وقت طلبه هدر می رود و می توان دوره سطح را کوتاهتر کرد و ... ، اکنون سوال من این است که با توجه به هدف من و صحبت های آقا با دروس فعلی چه باید کرد؟ آیا خواندن درسی مثل سیوطی که هدف آن اجتهاد در عربی است برای من لازم است؟ آیا گذراندن سریع دروس مقدماتی کار درستی است؟ آیا خواندن همه ی دروس فعلی لازم است؟ 2- در انتخاب حوزه اصفهان و قم در شک هستم؟ برای تحصیل قم بهتر است یا اصفهان؟ 3- با توجه به هدف من اگر نکته و توصیه ای برای امثال ما (که کم هم نیستیم) دارید دریغ نفرمایید؟
متن پاسخ
علیکم السلام.باسمه تعالی 1- در هر صورت جنابعالی باید همین دروس رسمی حوزه را مطالعه بفرمایید. وظیفه‌ی برنامه‌ریزان حوزه هست که هرچه سریع‌تر رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» را عمل کنند، ولی شما به تنهایی نباید از نظام حوزوی خارج شوید. منتها وقتی رویکرد شما مشخص است معطل فرعیات و حواشی نمی‌شوید. 2- بستگی به خود شما دارد که در کجا راحت‌تر می‌توانید به علومی که می‌خواهید دست یابید، ولی رویهمرفته زمینه‌ی کار در قم بیشتر است. 3- اگر خداوند میل رفتن به حوزه را در قلب شما انداخته و استعداد شما هم خوب است در این امور جلو بروید، خودِ خداوند در حین کار راهنمایی‌های لازم را می‌کند. موفق باشید
572
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی بین بچه های مذهبی بعد از خوندن مباحث شما ، ترک دانشگاه برای ورود به حوزه فراگیر شده است.البته من هم از اینکه حوزه برم خوشحال می شم اما مشکلی که بعد از رفتن این بچه ها پیدا می شه عدم وجود افراد مذهبی با افکار درست در دانشگاه است که از نظر من خیلی تاثیر گذارتره.شما فکر کنید که اکثر بچه ها این کارو انجام بدن اونوقت کی قراره بر تکنولوژی تسلط پیدا کنه و اصلا هدف از یادگیری علم در دانشگاهها اون چیزی می شه که نبایدو کلا دو قشر ایجاد می شه قشر مذهبی هایی که وارد حوزه شده اند و قشر دیگر افراد ی غیر مقید که دانشگاه می روند اصلا مسیر برای افراد مذهبی که بعد میخوان وارد دانشگاه شوند مشکل میشه و باید شاهد مناظری باشند که نه توانایی تغییرش رو دارن چون زیاد نیستند،و نه اینکه می تونند تحمل کنند و درنهایت دو راه دارند یا ترک دانشگاه و یا وفق دادن خود به محیظ..به این ترتیب کسی برای تغییر دید در دانشگاه حضور نخواهد داشت در حالی که خیلی از اوقات وجود چنین افراد قوی مذهبی بین دانشجویان خیلی میتونه مفید تر باشه چون مسلما بچه ها احساس نزدیکی بیشتری پیدا می کنند با این افراد نسبت به فردی که حوزه رفته و شاید حضورشون از رفتن به حوزه بتونه (نه الزاما البته)مؤثر باشه /آیا به نظرتون این رفتار درسته؟ میشه برای اینکه حیات دینی داشته باشیم کنار بکشیم یا اینکه باید ادامه داد؟ من واقعا با این موضوع مشکل دارم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: افراد مذهبی بنا به روحیه‌ای که در خود سراغ دارند باید خود را جهت حضور در مراکز علمی دانشگاهی یا حوزوی آماده کنند. بعضی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که در عین تعمق‌بخشیدن به معرفت دینی، شخصیت علمی خود را در دانشگاه رشد دهند و نه‌تنها عنان تکنولوژی را در دست بگیرند، بلکه در مراکز دانشگاهی به عنوان استاد نقش فعّال داشته باشند که بحمدالله این عزیزان کم نیستند و باید روز به روز به تعداد آن‌ها اضافه شود. ولی آن دانشجویی هم که احساس کرد گُم‌شده‌ی او در نوع تفکری است که در حوزه‌های علمیه می‌تواند پیدا کند، نمی‌توان با روح و روان خود مقابله کند، و بدانید جهت عبور از ظلمات مدرنیته هرگز کار در حوزه آسان‌تر از دانشگاه نیست. دانشجو و طلبه با انبوه سوالات و اهدافی که هیچ راهی برای او باز نشده است روبه‌روست و خون دل‌ها باید خورد تا راه گشوده شود، چه زیباست که این دو قشر یعنی دانشگاهیانی که به حوزه رفته‌اند و مذهبی‌هایی که در دانشگاه مانده‌اند، با اُنس مستمر با همدیگر آرام‌آرام راه‌ها را بگشایند و زبان عبور از ظلمات مدرنیته را کشف کنند تا قدمی به سوی تمدن اسلامی برداشته شود. انشاء الله. موفق باشید
561
متن پرسش
سلام علیکم ما در دانشگاه درسی به نام"روش شناسی شهید مطهری"داریم.یکی از مهمترین روشها "سوال محوری"است که در قرآن و روایات بسیار مورد توجه قرار گرفته است . استاد ما بعد از طرح این مطلب گفت که اگر در زندگی به دنبال سوالات و نیازهایی که در درونتان وجود دارد نروید ، ضرر کرده اید و جوانی تان را تلف کرده اید. من چون به ریاضی علاقه داشتم در کنکور ریاضی شرکت کردم و در رشته مهندسی در تهران قبول شدم ولی وقتی وضع اسف بار دانشگاه رو دیدم حاضر نشدم به این دانشگاه بروم و به دانشگاه امام صادق (ع)رفتم.در دانشگاه رشته اقتصاد را به دو دلیل انتخاب کردم : 1-داشتن دروسی همانند ریاضی ، آمار ، سنجی و ... در این رشته 2-احساس کردم که جامعه به رشته بسیار نیازمند است (با توجه به وضع اقتصادی کشور) الآن سال چهارم هستم ولی با صحبت های بسیار مهمی که استاد ما ارائه کردند احساس میکنم که دارم جوانی خود را تلف میکنم چون الآن میل و رغبتی برای خواندن این دروس که 100 درصد غربی اند ندارم و دچار تنبلی و بی حوصلگی شدم . 1- چگونه میتوان به سولات و نیازهای درونی دست پیدا کرد؟ چون خیلی ها نمیدانند که دنبال چه چیزی هستند و همین جوری درس میخوانند. 2- بعد از یافتن سوال و نیاز درونیم رشته تحصیلی ام را رها کنم؟(اصلا برایم مهم نسیت که 4 سال درس خوانده ام و مدرکی نگرفته ام ) - بنده به شخصه به شغل معلمی ، کار تربیتی ، کار کردن در مدرسه و صحبت با بچه های معصوم و به فضل خدا تأثیر گذاشتن بر روی آنها بسیار بسیار علاقه مندم. لطفا راهنمایی بفرمایید.یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- از آن‌جایی که قرآن خود را به عنوان «ذکر» یعنی هوشیاری دادن و متذکر امور اساسی شدن معرفی می‌کند، اگر روش تدبّر در قرآن را پیشه کنیم نه‌تنها متوجه می‌شویم سؤالات اساسی ما چیست، با جواب‌هایی مناسب آن سوالات روبه‌رو می‌شویم. 2- خوب است که رشته‌ی تحصیلی خود را به عنوان وسیله‌ای جهت امرار معاش دنبال کنید و امید داشته باشید در بستر آن زمینه رویکرد به اقتصاد اسلامی هم برایتان فراهم شود. 3- همین طور جلو بروید تا ببینید خداوند چه چیزی را برایتان پیش می‌آورد. موفق باشید
552
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی رشته ای که بنده در آن تحصیل می کنم گرایشی از کامپیوتر است و بیشتر در دنیای مجازی است و از زمانی که با مباحث شما در زمینه ی مدرنیته آشنا شدم دائما فکر می کنم که در حال انجام کار بیهوده ای هستم چرا که نیازی به ان احساس نمی کنم و با خواندن کتاب گزینش تکنولوژی از بینش توحیدی احساس می کنم که رشته ی تحصیلی ام مفید نیست. اگر رشته ام را رها کنم کار درستی است؟؟ از طرفی اگر باید ادامه دهم چه طور از این رشته که سراسر بیهودگی است (به نظر بنده) می توان بهره برد؟؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: رشته‌ی کامپیوتر به عنوان علم استفاده از ابزاری که فعلاً مثل سایر ابزارها باید از آن استفاده کرد، نیاز است. بحث در کتاب «گزینش تکنولوژی» این بود که اولاً: نباید تکنولوژی مدرن هدف شود. ثانیاً: باید آرام‌آرام از این نوع تکنولوژی که با فرهنگ خاص غربی ایجاد شده عبور کرد و ابزارهایی مناسب فرهنگ خود پدید آورد که مربوط به مرحله‌ی گذار است و طول می‌کشد. پس لازم نیست رشته‌تان را رها کنید، علم استفاده از آن را پیدا کنید تا سوار آن شوید و به وقتش چیزی مناسب روح دیگری غیر از روح غربی جایگزین آن نمایید. موفق باشید
546
متن پرسش
با سلام خدمت شما....ایا شناخت علوم طبیعی علاوه بر استفاده برای ساخت ابزار فایده های دیگری هم داشته..........ایا این دیدگاه درست است که علوم طبیعی شناخت اسما الله و ایات الله و اوصاف الهی است ....ذات اقدس الله چه هدفی از این کار داشته اند فلسفه اش جیست.....به نظر شما انسان ها باید جه دیدگاهی را در این باره اتخاذ کنند .......بیشتر دوست دارم بدانم که جه حکمتی پشت این علوم طبیعی است و در حیات زمینی ما جه نقشی و جه هدفی را ایفا و دنبال میکند...............استاد مطهری گفته اند......یک سوال دیگر هم داشتم.هدف از حیات زمینی انسان ها جیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: نسبت به سؤال دوم پیشنهاد می‌کنم کتاب «هدف حیات زمینی آدم» را مطالعه فرمایید. و اما سؤال اولتان مبهم است. اگر منظور علوم طبیعی موجود است که این علوم با مبانی فکری سکولار پایه‌ریزی شده و بیش از آن‌که ما را متوجه خداوند و اسمائ الهی بکند، حجاب حقیقت است، زیرا از منظری می‌نگرد که مشکل دارد و تا کسی ذهن خود را از نگاهی که مدرنیته بر اندیشه‌ها حاکم نکرده، آزاد نکند نمی‌تواند عالم را آینه‌ی جمال الهی ببیند. موفق باشید
548
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوارم بنده دانشجوی رشته فنی هستم.به دلیل علاقه زیاد به مباحث تولید علم و جنبش نرم افزاری قصد تغییر رشته دارم.به نظر شما آیا وارد شدن به فضای علوم انسانی کار درستی است؟ برای رسید به این هدف آیا حتما باید حوزه رفت؟ آیا مسیر حوزه ما را از رسیدن به این هدف باز نمی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی؛ علیک السلام:
جهت تولید علم ورود به جنبش نرم‌افزاری، لازم نیست وارد حوزه‌ شد، ولی باید بتوانید نگاه دینی را از قرآن و روایات بگیرید که لازمه‌ی آن اولاً: دانستن زبان عربی است. ثانیاً: مطالعه‌ی فلسفه‌ی اسلامی و غرب‌شناسی است. اگر کسی با رویکرد درست وارد حوزه شود نه‌تنها حوزه او را از امور فوق باز نمی‌دارد، بلکه مدد هم می‌رساند.
موفق باشید

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!