بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: مقام علم وعصمت معصومین«علیهم السلام»

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34826
متن پرسش

«الهی فَرِّق بَيني وَبَينَ ذَنْبِي الْمانِعِ لي مِنْ لُزُومِ طاعَتِكَ»: خدایا مشکلاتی در درونم هست که مانع اتصال صاف و صحیحم با تو شده. خواهش می‌کنم نجاتم بده» سلام استاد. در رابطه با صلوات گفته اند ما چیزی از جانب خود به اهل البیت علیهم السلام نمی‌دهیم و نداریم که بدهیم. منتها از خدای متعال تقاضا می‌کنم صلوات خودش را بر این خاندان سرازیر کند. حال پرسش این است که اولاً: خدا که بر طبق آیه شریفه «إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ...» این کار را انجام می دهد. پس این تقاضای ما چه تأثیری برای اهل بیت دارد؟ ثانیاً: آیا این برداشت درست هست که وقتی ما صلوات می فرستیم، در حقیقت خودمان را در ذیل اهل بیت در معرض صلوات و آبشار تجلیاتی قرار می دهیم که بر جان اهل بیت سرازیر است؟ اگر این برداشت درست است پس از طریق صلوات ما چیزی اضافه ای برای اهل بیت از خدا تقاضا نمی کنیم بلکه «صرفاً» جان خودمان را در معرض آن صلواتی که بر جان اهل بیت سرازیر است قرار می‌دهیم؟ ثالثاً: استاد به نحو کاربردی چگونه و چقدر صلوات بفرستیم که «تمام» ظلمات شخصیت ما تبدیل به نور شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «صلوات» در این رابطه‌ها شده. آری! آنچه موجب افزایش درجات اولیای معصوم می‌شود، صلوات الهی است. ولی بندگان خدا از خداوند تقاضا می‌کنند که حضرت حق، صلوات خود را بر آن ذوات مقدس اعمال نماید. و این نقش ما می‌باشد که مانند همه کارها، راهِ سیر رحمت الهی را به سوی غیر فراهم نماییم و در این رابطه صلوات ما نسبتی بین خودمان و خداوند و امامان برای‌مان پیش می‌آورد. ۲. بستگی به خودتان  و احوالات‌تان دارد. ۱۰۰ صلوات قبل از خواب خوب است. موفق باشید

34734
متن پرسش

با عرض سلام و تبریک اعیاد شعبانیه: سؤالی که بنده برایم پیش آمده این است که با توجه به این که امام مهدی (عج) روح این عالم هستند و به فرموده آیت الله بهجت سخنان ما قبل از این که از دهانمان به گوشمان برسد، امام آن را می‌شنوند؛ پس معنی عرضه اعمال در روزها و یا ایام خاص به ایشان چیست؟ ایشان که از کوچکترین اعمال ما همان لحظه باخبر هستند. التماس دعا

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اجمال و تفصیل عمل می‌باشد. مثل آن‌که قرآن در شب قدر به صورت اجمال بر قلب پیامبر نازل می‌شود ولی به صورت تفصیل، طی ۲۳ سال ظهور می‌کند. در مورد عرضه اعمال نیز، منظور همان حالت اجمال و تفصیل است، وگرنه امام باطنِ هر اراده‌ای را می‌دانند و از آن آگاه می‌باشند. موفق باشید

34673
متن پرسش

سلام استاد: خسته نباشید، می خواستم ببینم که چطور میشه درک معرفتی بهتری از امام زمان داشت و به او نزدیک شد به طوریکه انسان این نزدیکی را در عمق وجود خود احساس کند؟ چگونه می‌شود با او انس بیشتری گرفت و با او رفیق شد؟ چطور می‌شود یادش در دلمان بیشتر شود به طوری که فقط به خاطر خوشحالی او قدم برداریم و هم و غم و دل مشغولی مان او بشود؟ اگر گاهی به یادش افتادیم چگونه بفهمیم که واقعا او را می خواهیم یا خودمان را. اگر گاهی بی قرارش شدیم چگونه بفهمیم این واقعی است و اگر فهمیدیم که واقعی ست چگونه با این احساس برخورد کنیم؟ اگر گاهی دوست داریم در فراقش و برایش گریه زیاد بکنیم به حدی که گریه هم آراممان نکند و گریه مان قطع نشود ولی بعد دوباره این حال را از دست می دهیم و دوباره مشغول زندگی حداقلی و حیوانی خود می‌شویم چه بایدبکنیم؟ (این موارد برای من پیش می آید و صرف فرض نیست) حال این مرحله برای بنده خیلی مهم است که چگونه به او متصل شوم اما از طرفی دوست دارم دیگران را هم با مهدی فاطمه بیشتر آشنا کنم. بنده طلبه پایه هفتم قم هست و برخی از کتاب هایتان مثل شرح دعای ندبه و شرح زیارت آل یس را هم خوانده ام خواستم اگر بشود بنده را به شکل عملیاتی و مشخص راهنمایی فرمایید و خواهشمندم حقیر را از سر خود باز نکنید. اگرچه می دانم انسانی بی ارزشم و شاید هنوز آن قدر مضطر آن وجود بی نهایت امام عصر نشده ام و یا شاید سوالاتم زیاد و نامنظم است اما بزرگواری کنید و بنده را راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله دل خود را در نزد وجود مبارکی به گِرو گذاشته‌اید. رفیق عزیز! نزدیکی به انسانی که در مقام عصمت است با رعایت هرچه بیشتر دستورات شرع مقدس در امور فردی و اجتماعی پیش می‌آید زیرا رعایت دستورات شرع مقدس برای انسان نوعی از عصمت را به همراه دارد و موجب می‌شود نسبت به آن امام معصوم احساس نزدیکی بیشتری بکنیم.

حضرت صاحب‌الأمر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» انسان کامل‌اند و دوست‌داشتن انسان‌ها به جهت انسانیت‌شان موجب نوعی نزدیکی به آن حضرت می‌شود و در این حالت است که تازه دل‌مان هوای آن انسان کامل را می‌کند. آری! دوست‌داشتن انسان‌ها در این امر، تازه غمِ مقدس احساس دوری از امام را پیش می‌آورد که خداوند در راه دل‌سپردن به نایب‌الإمام، آن غم را به نحوی به سامان می‌رساند که از پا در نیاییم. تبعیت کامل از نایب الإمام و تعمق در رهنمودهای او است که آن غم مقدس را معنا می‌بخشد و امیدواری در این زمانه را که شیطان سختْ در تلاشِ از بین‌بردن آن است؛ تقویت می‌کند. موفق باشید     

34583
متن پرسش

سلام: کدام یک از دو بیان زیر صحیح یا صحیح تر هستند؟ ۱. مقام نوری معصومین علیهم السلام، روح العظمه که در روایتهای مربوط به مراتب قلب معصوم، عالی ترین مرتبه قلب معصوم شمرده شده است و مثل اعلای خداوند ( که در دو مورد در قرآن کریم آمده است) و باطن خلیفه الله الاعظم همگی یک حقیقت واحد هستند که به لحاظ مختلف اسامی گوناگون بر آن اطلاق شده است. ۲. مقام نوری انسان کامل، مرتبه عالیه همه اینهاست و بقیّه، شوون مختلف مقام نوری انسان کامل هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که از این دو جمله می‌فهمم نباید بین آن‌ها تفاوت قائل شد، زیرا نور عظمت که مقام موهبی حضرت حق به آن بزرگواران است، بنیان و اصل و اساس مقام آن ذوات مقدس می‌باشد تا مبنای هدایت‌شان برای خلق عالی‌ترین مبنا باشد. موفق باشید

34525
متن پرسش

سلام: «حتی تخرق ابصارالقلوب حجب النور» تداخلی با حقیقت نوری ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فراز از خداوند می‌خواهید تا شما را از حجاب‌های نوری مثل عقل استدلالی نیز عبور دهد و به نور قلب، با خدا مأنوس شوید. تازه در این مرحله است که اتفاقاً می‌توان حقیقت نوری اهل بیت را که آینه های نمایش اسما، الهی هستند، درک کرد. موفق باشید

34499
متن پرسش

سلام استاد جان وقتتون بخیر: الف) در سوال شماره ۳۴۰۸۶ در مورد ترک اولای یونس فرمودید حضرت یونس منتظر نماندند حکم خدا بیاید نه انکه بین دو حکم حکمی را انتخاب کردند که اولی نبود، خب همینکه منتظر حکم خدا نماندند در حالی که به نظر میآید همینکه باید منتظر می‌ماندند خودش اولی بوده و منتظر نماندن ترک اولی محسوب می‌شود ب) شما ترک اولی را چه تعریفی می‌کنید که در پاسخ به سوال ۳۴۰۸۹ می‌فرمایید ترک اولی بدان معنا نیست که پیامبران بین تو انتخاب آنکه ارجحیت نداشته انتخاب کرده باشند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ترک اولی‌ای که در عرف مطرح است بدین معنا می‌باشد که در مقابل امر الهی، آن امر را اولی ندانیم و تصور بعضی نسبت به کار حضرت یونس «علیه‌السلام» چنین است. در حالی‌که حضرت بدین معنا عمل نکردند بلکه شأن ایشان آن بود که منتظر بمانند تا حضرت حقّ تکلیف پیامبرشان را تعیین کنند. در حالی‌که حضرت به نظر خودشان همین‌که ملاحظه کردند ابری بلاگونه آمد، قوم را ترک کردند. و به گفته علامه طباطبایی تمرّدی صورت نگرفت، نفرمودند نرو و رفت، بلکه نگفتند برو و رفت. موفق باشید

34432
متن پرسش

سلام سوال: چه دلیلی دارد که معصومین در دعا ها به گناهان شخص خودش اعتراف می کنند؟ دقیقا لفظ «لی» می آورد یعنی گناه من. نمونه اش دعای عرفه، دعای ابوحمزه و.... از چند منظر پاسخ شنیده ام قانع نشده ام. متشکرم

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه نسبت انسان با خدا نزدیک و نزدیک‌تر شود متوجه شأن حضرت پروردگار می‌گردد که نسبت به آن شأن، حقِ ربوبیت او با عبودیتِ ما رعایت نشده است. در آن حدّ که حضرت رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» عرضه می‌دارند: «مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ وَ مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ» ما تو را چنان كه حق معرفتت مى‌باشد نشناختيم، و ما تو را آن گونه كه حق عبادت تو است پرستش نكرديم. وامام صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وُجُودُکَ ذَنبٌ لا یُقاسُ بِهِ ذَنب» (الوافی، ج 1، ص 103.) وجود تو گناهی است که هیچ گناهی با آن مقایسه نمی‌شود. در این رابطه حتی نظر به وجود خود را در محضر حق گناه احساس می‌کنند. موفق باشید

34390
متن پرسش

سلام استاد: ببخشید بنده چند ماهی هست از تهران به مشهد رفته و در مشهد طلبه شده ام، بعلت کوتاهی مسیر تا حرم، هر شب به زیارت می‌روم. اما بعضی شب ها حس ی کار تکراری رو دارم، بنظرتون چکار کنم که همیشه زیارت برام لذت بخش باشه، چه آدابی رو رعایت کنم که حتی اگه هر روز و شب به زیارت می‌روم، حس لذت و دلچسبی داشته باشم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به معارفی که موجب درک حقّانیت امام شود، برکت زیارت را افزون می‌کند. پیشنهاد می‌شود هر شب در حرم زیر سایه حضرت، یک قسمت از کتاب «حقیقت نوری اهل‌البیت علیهم‌السلام» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید

34174
متن پرسش

سلام علیکم حضرت استاد: استاد دوستی دارم ۲۳ ساله که به خدا اعتراض دارد: اذعان می‌کند چگونه است که انبیا و امامان معصوم به دنیا می آیند و تحت مددهای خاص پیش از نبوت و... قرار می گیرند و من هم در بدترین محله شهر در معرض انواع آلودگی و بدون هیچ درک و شناختی و تربیتی دائما دچار فساد، با خانواده ای درگیر رذائل اخلاقی که کودکی من به دست آنها تباه شد. انبیا عین عصمت و من عین رذیله این چه عدالتی است؟ حضرت استاد خصوصا روی عدالت گله مند است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در هر دو مورد شده است و خوب است که رفقا برای رفع این نوع شبهات و درک حقیقت دینداری و نسبت انسان با خدا به آن کتاب رجوع کنند زیرا در آنجا اولاً: روشن می‌شود مددهایی که خداوند به انبیاء می‌کند برای هدایت بشریت است و عملاً لطفی است که برای پروراندن بشریت به میان آورده و ثانیاً: انسان‌ها را به نور فطرت که درک حقیقت خداوندیِ خداوند است منوّر کرده تا در هر کجا که باشند بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند. امید است مطالعه آن کتاب ابوابی از معارف را که موجب سیر و سرعت انسان به سوی حقیقت می‌شود، بگشاید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/252?mark=%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C

34086
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: یکی با استفاده از آیات و واژه اجتباه برای یونس نتیجه می‌گیرد که او ترک اولا هم نکرد یکی با استفاده از همین واژه و آیات نتیجه می‌گیرد که یونس از پیامبری مدتی ساقط شد و بعد خدا او را برگزید. من فوق لیسانس علوم قرآنم و گاهی واقعا می‌مانم کدام قول درست است. آیا اینکه بگویم خوش به حال کسانی که یک نفر را قبول دارند که همه اقوالش برایشان حجت است و مساله تمام می‌شود برایشان آیا ناشکری کرده ام؟ چون من اصولا گیر اشخاص نیستم که چون فلانی گفت پس حتما درست است و لاغیر و لذا گاهی در انتخاب می‌مانم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال مبنا را باید بر قرآن گذاشت و در دل قرآن روایات را مدّ نظر قرار داد. کاری که حضرت علامه در تفسیر «المیزان» انجام دادند. به نظر بنده ظرائف خوبی را در رابطه با معنای ترک اولی در مورد پیامبران و از جمله در مورد حضرت یونس «علیه‌السلام» بیان می‌کنند حاکی از آن‌که آن حضرت منتظر نماندند تا حکم خدا بیاید، و نه آن‌که بین دو حکم، حکمی را انتخاب کردند که اولی و ارحج نبود. گویا همین اندازه نیز برای پیامبر خدا شایسته نبود و خود آن حضرت نیز در شکم آن نهنگ متوجه این امر شدند و اظهار داشتند: «سبحانک انّی کنت من الظالمین». موفق باشید

34012
متن پرسش

با سلام: استاد بعد از نفس کلیه الهیه چیه؟ مراتب پیدا میکنه؟ و آیا میشه آخرین خاصیت نفس کلیه را که تسلیم و رضا هست، وجود مرتبه از وجود مقدس امام رضا (ع) دانست؟ ۳. شهدای دفاع مقدس مشهد و شاید هم مردم ایران به سبب ارادت به وجود مقدس این امام جزو این دسته بودن و هستن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور است و مقام همه ائمه «علیهم‌السلام» مقام نفس کلیه الهیه می‌باشد. ۲. آری! هرکس به اندازه‌ای که متوجه حقیقت وجودی اولیای الهی باشد از آن مقام بهره می‌برد. موفق باشید

33746
متن پرسش

سلام استاد عزیز: بین آیه تطهیر و آیه صد سوره یونس ارتباطی قابل تعریف است؟ درصورت امکان تبیین کنید. با سپاس فراوان از وجودتون. «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر خدا می‌خواهد زمینه آلودگی و رجس را از جان انسان‌هاپاک کند، شرط آن را تعقل نسبت به حقایق قرار داده است. بنابراین هرکس در تعقل بیشتر نسبت به امور حاضرتر باشد، نسبت به پاکی و درک حقیقت حاضرتر است. این‌جا است که می‌فهمیم آنانی که عین طهارتند یعنی اولیای معصوم (ع)، عین عقل‌اند. موفق باشید

33659
متن پرسش

با سلام و عرض ادب استاد گرامی: استاد ارجمند سؤالی از محضرتان داشتم؛ ما که در زیارت جامعه عرضه می داریم: «وَ أَنَّ أَرْواحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ واحِدَةٌ، طابَتْ وَطَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ» اینکه بزرگان می فرمایند اصحاب خمسه علیهم السلام، افضل از دیگر ائمه علیهم السلام هستند، و غیر از اصحاب خمسه علیهم السلام، امام زمان (عج) افضل از اجداد مطهرینشان علیهم السلام هستند، می تواند معنای این فراز «طابَتْ وَطَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ» باشد؟ و اینکه افضلیتشان به چه وجهی اشاره دارد؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همین‌طور است که ائمه «علیهم‌السلام» در مواجهه با شرایط تاریخی که در آن حاضر بودند بعضاً امکان ظهور کمالات باطنی آن‌ها بیشتر فراهم می‌شد و از این جهت بعضی نسبت به بعضی دیگر در رابطه با هدایت مردمان، فرصت راهنمایی بهتری داشته‌اند وگرنه از نظر مقام غیبی، همه در نور واحد انسانیت مطلق هستند. موفق باشید

33568
متن پرسش

سلام استاد گرامی که خدا را شکر می‌کنم سر راهم قرار داد. در مورد تفاوت نحوه دریافت وحی پیامبر خاتم (ص) و پیامبران پیشین چه تمایزی است؟ آیا وحی پیامبران پیش هم لفظ و معنا از خدا بوده؟ آیا در المیزان اشاره ای شده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد دارم که جناب علامه طباطبایی در المیزان در جایی متذکر این امر مهم هستند که پیامبر آخرالزمان «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در مواجهه با وَحیِ الهی از یک طرف قلب مبارک آن حضرت متذکر حقایق آن وحی می‌شد و در همان حال عقل ایشان مفاهیم آن را درک می‌کرد و گوش ایشان عیناً همان کلماتی که حاوی آن حقایق بود، می‌شنید و ظاهراً سایر پیامبران مرحله آخر را نداشتند. در این مورد در کتاب «زبان قرآن، اصیل‌ترین زبان» عرایضی شده است. موفق باشید

33449
متن پرسش

با سلام: آیا درست است که ما بگوییم که، الله مظهر ذات خداوند است و امام زمان (عج) مظهر الله؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید این‌طور در نظر بگیریم با مبانی عرفانی ما بهتر هماهنگی داشته باشد که بگوییم همه‌چیز مظهر ذات است به جلوه‌های مختلف و انسان کامل خلیفة الله است به اعتبار آن‌که حضرت «الله» نیز جلوه‌ای از جلوات ذات می‌باشند. موفق باشید

33397
متن پرسش

اگر درباره مسئله توحید، بر سر دوراهی قرار گرفتم که عقل چیزی می گوید و نقل (حدیث) چیز دیگری می‌گوید و با هم قابل جمع نیستند، من باید عقل را انتخاب کنم یا نقل را؟ ممنونم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی ما دین خدا را بر اساس عقل‌مان می‌فهمیم و رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مقامشان مقامِ عقل است، مگر می‌شود در چنین دینی، امری مقابل عقل در میان باشد؟ موفق باشید

33302
متن پرسش

زهره: سلام علیکم: سئوالی داشتم از استاد عارف اصغر طاهر زاده، نمی توانم این مبحث زمین هیچوقت از حجت خدا خالی نیست را درک کنم چرا فیوضات الهی باید بواسطه امام علیه السلام به ما برسه در حالی که خدا در قرآن فرمود: «انی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان» حس می کنم بین من و خدا با این تفکر فاصله می افته و انگار خداوند را قدرتمندی می بینم که از شدت وجود باید ازش فاصله بگیرم از طرفی بلد نشدم با امام غایبم انس پیدا کنم واز هردو طرف دست خالیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید خداوند می‌فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» بدین معنا که فلسفه خلقت در راستای ظهور عبادت و بندگی انسان‌ها است. حال اگر در زمین کسی نباشد که مظهر آن عبادت کامل و تامّ باشد، دیگر خلقت زمین و آسمان معنا نخواهد داشت و این‌جا است که بحث واسطه فیض به میان می‌آید و حضور واسطه فیض در زمین، حال چه او حاضر باشد و چه از منظر ما، غایب. در این مورد به نظر می‌اید کتاب «واسطه فیض» که روی سایت هست، کمک بکند. موفق باشید

33143
متن پرسش

سلام: آیا امام زمان انسان کامل است؟ سوال دوم آیا رهبری هم انسان کامل است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان کامل به معنی واقعی آن فقط انسان‌های معصوم می‌باشند که در کمال انسانی هیچ نقصی برای آن‌ها نیست، بقیه بزرگان دین به اندازه‌ای که ذیل شخصیت آن‌ها قرار می‌گیرند از بهره‌های کمال برخوردار خواهند بود. موفق باشید

33124
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استادِ عزیزتر ازجان، استاد طاهرزاده: در تعریف عصمت متکلمان قائل به «عصمت موهبتی» که به صورت دفعی و همیشگی است، هستند و در مقابل می‌گویند فلافسفه «عصمت اکتسابی» را که ملکه پرهیز از گناه است و تدریج الوصول است و احتمال زوال هم دارد و ضمانتی در جلوگیری از خطا و اشتباه در آن وجود ندارد را قبول دارند. و گفته شده می‌تواند هر دو در یک شخص جمع شود و تعارضی ندارد (کتاب معارف و عقاید ۴ بحث نبوت مرکز مدیریت حوزه علمیه)، حال سوال این است که آیا تعریفی که راجع به عصمت ارائه شده از طرف فلاسفه صحیح است؟ و دوم اینکه اگر تعریف را قبول کنیم، یعنی ائمه اطهار اول عصمت اکتسابی را کسب کردند و بعد موهبتی و یا اول موهبتی و بعد اکتسابی؟ اگر اول عصمت اکتسابی را بپذیریم؛ یعنی اول ائمه اطهار نأعوذباالله خطا داشته اند سپس عصمت اکتسابی و بعد موهبتی! و اگر اول عصمت موهبتی را بپذیریم، ائمه جبراً عصمت داشته اند و خب فضیلتی نیست و البته عصمت اکتسابی معنایی ندارد. بنابراین آیا تعریف عصمت اکتسابی از طرف فلاسفه کج فهمی شده!؟ ویا قضیه چیز دیگریست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه عرایضی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است که نکاتی از آن خدمتتان عرضه می‌گردد: موفق باشید

در موضوع انتصابي‌بودن امام باید گفت: وقتي متوجه باشيم امام بايد معصوم باشد و بايد افضل انسان‌هايِ روي زمين باشد، مي‌پذيريم كه شناخت او از طريق مردم ممكن نيست لذا بايد يا توسط پيامبر كه قله‌ي علم و عصمت است، معرفي گردد و يا از طريق امام قبلي كه علم و عصمت او كامل است، شناخته شود و امام نيز با كارهاي فوق العاده‌اي كه عقل قانع شود، ارتباط خود با قدرت كل را ثابت كند. پس چون امام خليفه‌ي خدا و رسول خدا است ـ و نه خليفه‌ي مردم ـ و چون او معصوم است و مردم قادر به تشخيص مقام عصمت نيستند، بايد او از جانب خدا انتخاب شود و پيامبر او را به مردم معرفي نمايد، يعني به اصطلاح، امام بايد «منصوص» باشد. امام رضاu در اين رابطه مي‌فرمايند: «اِنَّ الامامة اَجَلُّ قَدْراً وَ اَعْظَمُ شَأْناً وَ اَعْلي مَكاناً وَ اَمْنَعُ جانِباً وَ اَبْعَدُ غَوْراً مِنْ اَنْ يَبْلُغَهَاالنّاسُ بعقولهم اَوْ يَنالُوها بِآرائِهم اَوْ يُقيموا اِماماً بِاخْتيارهم»[1] امام از نظر قدر و شأن و منزلت بالاتر از آن است كه عقل مردم به آن ب خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «...اِنَّما يُريدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»[2] اي اهل البيت؛ فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدي بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد. با دقت در آيه‌ي تطهير نكات زير مورد توجه قرار مي‌گيرد. «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، يعني هرگونه پليدي جسمي و روحي. يعني اهل البيت (ع) را خداوند از هر گونه پليدي پاک کرده است.

چون اراده و خواستن در آيه‌ی تطهیر را منحصر به اهل البيت (ع) كرده و گفته «اِنَّما»، پس اولاً: اين تطهير، آن تطهير عمومي كه خداوند براي همه‌ي مسلمين اراده كرده، نيست، و اگر اين تطهير همان تطهيري بود که براي سايرين خواسته ديگر مقام خاصي براي اهل البيت محسوب نمي‌شد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براي همه‌ي انسان‌ها خواسته، پس طهارتي که در اين آيه براي اهل‌البيت (ع) اراده کرده، تطهير تشريعي نبوده بلكه تطهير تكويني است، يعني طهارت و عصمتي است موهبتي كه در اثر آن، نيروي فوق‌العاده باطنيِ عصمت در آن‌ها ايجاد شده است، تا آن‌ها نمونه‌ي كامل صحيح زندگي كردن براي بشريت باشند.

در رابطه با اعتقاد به وجود انسان‌هايي که خداوند به نحوه‌ي خاصي برگزيده، موضوع مخلَصين در قرآن است.

شيطان مي‌داند كه از بين بنـدگان خدا فقـط يك گروه هستنـد كه هيچ ابزار و امكاني براي گمراهي آن‌ها در اختيار ندارد و آن «مخلَصين» هستند و لذا به خداوند عرض کرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعين، اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»[3] به عزت تو همه را گمراه مي‌كنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصين آن‌هايي هستند که خداوند در آن‌ها تصرف خاصي دارد و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد تا شيطان بتواند در آن‌ها تصرف کند. اگر به معني «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهيد شد كه مخلَص‌بودن غير «مخلِص»بودن است. همّت براي خوب‌شدن مربوط به مخلِصين است و نه براي مخلَصين، بلكه مخلَصين برگزيدگاني هستند كه خداوند براي خود خالص كرده و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد، بلكه آن‌ها به دليل مخلَص‌بودنشان آينه‌ي خواست و رضايت خدايند و هركس خواست رضايت خدا را جلب کند، بايد حركات و افكار و عقايد آن‌ها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه اين مقام يک مقام اكتسابي نخواهد بود، بلكه موهبتي است، هرچند آن‌ها با اختيار خود بايد اين عصمت را حفظ نمايند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبي مشكل‌ترين كار ممكن براي بشريت است، زيرا حفظ عصمت به اين معنا است که يك لغزش نبايد از آن‌ها سر بزند. در همين رابطه است که عارفان گفته‌اند:

محنت قرب ز بُعد افزون است

جگر از محنت قربم خون اسـت

هسـت در قرب همه بيم زوال

نيست در بُعد جز امید وصــال

حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون مي‌کند که با يک خطا از آن مقام سقوط مي‌نمايد.

در زيارت، خطاب به امامان (ع) عرض مي‌کنيم: «السَّلامُ عَلَيكُمْ يا نُورَاللهِ في ظُلُماتِ‌الاَرض» سلام برشما اي نور خدا در ظلمت‌هاي زمين. «بِكُمْ يُسْلَكُ اِلَي الرِّضْوان» به كمك شما راه رضايت الهي طي مي‌شود. و يا مي‌گوييم: «حَفَظَةً لِسِرِّه وَ خَزَنَةً لِعِلْمِه» شما نگهبان سرّ الهي و معدن علم او هستيد.

 

[1] - اصول كافي، ج 1، ص 198.

[2] - سوره‌ي احزاب، آيه‌ي 33.

[3] - سوره‌ي صاد، آيات 82 و 83.

32983
متن پرسش

سلام و عرض ادب محضر مبارک استاد محترم: ۱. در یکی از سخنرانی ها فرمودید که بین خدا با ما حجابی نیست، اما از جانب ما برای ارتباط با خدا حجابهای ظلمانی و نورانی هست که باید خرق شود؛ اما درباره ی اهل بیت (ع) نه بین آنها با ما حجاب است و نه ما برای ارتباط با آنها حجابی داریم. این که ما و اعمالمان پیش ائمه حاضر هستیم قابل درک هست اما در قسمت بعد که اگر از جانب ما هم حجابی نیست پس چرا درک نمی‌کنیم که در محضرشون هستیم و آیا گناهان ما حجاب برای ارتباط با این ذوات مقدسه نیست؟ (در واقع علت تفاوت وجود حجاب بین ما و خدا، و نبودن حجاب بین ما و ائمه رو درست متوجه نمیشم.) ۲. طبق برداشتی که از فصل های آخر کتاب صلوات داشتم و همچنین معنای آیه ی شریفه ی «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوات علیه و سلموا تسلیما»، در رابطه با صلوات اینطور به ذهن می رسد: ؟ صلوات خداوند بر نبی اکرم (ص) در مقام واسطه ی فیض، موجب دوام فیض بر حضرت ختمی مرتبت ص می شود و ثنای الهی و تزکیه ایشان است. _ در رابطه با اینکه صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر (ص)، برای خود خداوند چه فایده ای می تواند داشته باشد در کتاب چیزی گفته نشده ولی طبق مباحثی در تفسیر سوره ی حمد از امام (ره) بیان شده، چون حمد فقط مخصوص خداوند متعال است، صلوات خدا به گونه ای تسبیح کمالات خداوند، توسط خودش می باشد. _فایده ی صلوات فرستادن انسان برنبی اکرم (ص)، به خود انسان بر می گردد و به حضرتش چیزی اضافه نمی شود، ولی به خاطر این ادب، انسان به مقاماتی می رسد و سیر می کند و در واقع به جان اصیل خودمان نظر می کند و آن را به انسانیت می کشاند. در کتاب صلوات فواید دیگری نیز برای صلوات برای انسان ذکر شده مانند: تقرب الی الله، رسیدن به مقام عبد شکور، پاک شدن آثار ظلمانی گناهان و .... _ همچنین فایده ی صلوات فرستادن ملائکه بر نبی اکرم (ص) در کتاب گفته نشده ، به زعم بنده مانند انسان این فایده به خود ملائکه بر می گردد و نوعی ادب در مقام اونها محسوب می شود مانند زمانی که به مقام خلیفه اللهی سجده کردند که موجب تقرب خودشون شد. با تشکر از استاد محترم و بزرگوار.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. می‌توان گفت بین ما و ائمه «علیهم‌السلام» از نظر درکِ سیره آن‌ها که در تاریخ ثبت شده، حجابی نیست. ولی بالاخره نسبت به درک مقام قدسی آن ذوات مقدسه بین ما و آن‌ها حجاب هست و هر اندازه با معارف عمیق توحیدی و دستورات شرع مقدس به عصمت نزدیک شویم، حجاب بین ما و ائمه «علیهم‌السلام» کم و کم‌تر می‌شود. ۲. در ضمن خوب است به این نکته هم فکر کنید که صلوات بر پیامبر «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» توسط ما موجب بسط حضور آن حضرت بشود و آن حضرت خود را از این جهت بیشتر در عالَم احساس کنند همان‌طور که خداوند عالم را خلق کرد تا خود را در مخلوقات بچشد. موفق باشید        

32882
متن پرسش

اگر شیوه ی رفتاری حضرت یونس با قوم خودشان مانند شیوه رفتاری امام زمان (عج) هست پس چرا حضرت یونس باید به کام نهنگ بروند و خودشان را در آنجا از ظالمان معرفی کنند؟ در تفسیر المیزان گفته شده علت اینکه خود را ظالم نامیده اند این بوده که عملی انجام دادند که ظلم را ممثل می‌کرده اما کارشان فی نفسه ظلم نبوده در واقع اعراض حضرت یونس از قوم خود شباهت تام به فرار یک خدمتگزار از مولی داشته! خب همین موضوع هم که ایشان یک عملی را انجام دهند که همچین برداشتی را در ذهن مخاطب ایجاد کند به نظر من اشکال دارد. پس چرا نمی‌شود این عمل را خطایی از جانب حضرت یونس قلمداد کرد؟ واژه ابق که در آیه ۱۴۰ سوره صافات برای نقل این داستان استفاده شده خیلی عجیب است. بعد چه چیزی گفته می‌شود؟ می گویند که این تشبیه است! خب چرا باید یک همچین تشبیهی را به کار حضرت یونس نسبت دهند؟ پس کار درستی نبوده است! در آیه ۸۷ سوره انبیاء که گفته شده حضرت یونس با خشم از قومش بیرون رفت را چگونه توجیه کنیم؟ خشم و غضب پیامبران چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ حتی در آیه ۴۸ سوره قلم نیز گفته شده حضرت یونس مکظوم بود! نسبت دادن خشم و غضب به کار حضرت یونس چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ خب این کار درستی نبوده است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه علامه طباطبایی متذکر می‌شوند آن است که حضرت یونس «علیه‌السلام» تمرّد از امر خداوند نکرده‌اند زیرا خداوند امر نکرده بود که نروند، ولی از طرف دیگر شأن پیامبر خدا آن بود که منتظر بمانند تا تکلیف‌شان را خداوند تعیین کند . با توجه به این امر خوب است که نظر علامه طباطبایی را ذیلاً بررسی فرمایید. موفق باشید

وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿١٣٩﴾    إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿١٤٠﴾

اباق = فرار

و یونس علیه السلام از پیامبران بود، که وقتی نشانه های عذاب را دید به سوی کشتی فرار کرد، با اینکه کشتی ظرفیت سوار شدن او را نداشت. آری یونس علیه السلام وقتی جریان را خطری دید، از بین قوم خود بیرون آمد و آن جناب هرچند در این عمل خدا را نافرمانی نکرد و قبلاً هم خدا او را از چنین کاری نهی نکرده بود، ولکن این عمل شباهتی تام به فرار یک خدمتگذار از خدمت مولی داشت، و به همین جهت خدای تعالی او را به کیفر گرفت (شاید بگوییم شان آن حضرت نبود که چنین کند).

فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ ﴿١٤١﴾

ساهم از مساهمه = قرعه کشی         ادحاض = غالب آمدن

در کشتی قرعه انداختند و یونس از مغلوبین شد.

چون جریان از این قرار بود که نهنگی بر سر راه کشتی در آمد و کشتی را متلاطم کرد و چون سنگین بود خطر غرق همگی را تهدید کرد. ناگزیر شدن از ساکنان کشتی یکی را در آب بیندازند تا نهنگ او را ببرد و از سر راه کشتی کنار رود. و قرعه به نام یونس اصابت کرد و نهنگ آنجناب را بلعید.

فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿١٤٢﴾

ملیم = داخل شده در ملامت

ماهی تا او را لقمه ای کرد، در حالی که او ملامت زده بود.

فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿١٤٣﴾    لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿١٤٤﴾

ملیم = داخل شده در ملامت

اگر یونس از مسبحین نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند، و تسبیح یونس با لا اله الله شروع شد، تا علتی برای تسبیحش شد، مثل اینکه فرمود : خدایا معبود به حقی که باید به سویش توجه کرد، غیر تو کسی نیست پس تو منزهی از آن معنایی که عمل من آن‌را می رسانید، پس اینکه من متوجه تو می شوم و تو را منزه می دانم از آنچه علمم حکایت از آن می‌کرد و آن این بود که غیر تو هم کارسازی هست، چون من برای نجات از عذاب متوسل به کشتی و فرار شدم، حال می گویم که غیر تو کسی و چیزی کارساز نیست. پس سبب نجات حضرت همین تسبیح بود و مکث آن جناب در شکم ماهی تا روزی که خود او مبعوث شود، یعنی شکم ماهی به منزله قبری باشد برای او و این دلیل نیست که تا قیامت او زنده در آنجا بماند.

32412
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرانقدر: تسلیت به مناسبت شهادت عبد صالح و امام هدایت امام موسی کاظم و همچنین تهنیت ایام ماه مبارک رجب و بعثت رسول گرامی اسلام. استاد سوالم درباره شیوه و نحوه هدایت و تربیت رسول گرامی اسلام است با توجه به احادیث، این هدایت به چه صورت بوده؟ به صورت الهام بوده؟ گفتگو بوده ؟ ... و یا چه صورتی؟ امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید: «لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره» از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد. از سخنان امام صادق (ع) : «خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم» به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید. از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) نقل شده که فرمود: «سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک» از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در مقدمه کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است که در دل آن بحث به نکته‌ای که جنابعالی مدّ نظر دارید تا حدّی جواب می‌دهد. ذیلاً آن مقدمه خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

تفاوت ولايت و امامت و نبوت

۱. ولايت: ولايت به معني نزديکي است و وقتي گفته مي‌شود انساني به مقام ولايت رسيده به اين معني است که توانسته در مقام قرب الهي قرار گيرد. اين مقام با توجه به اين‌که مقام اصلي انسان حقيقت مجردي است که از ملائکه هم بالاتر است، با زُدودن جنبه‌هاي بشري و بدني براي هرکس حاصل مي‌شود. لذا فرموده‌اند راه ولايت در هيچ زماني بسته نيست حتي زماني که نبوت به انتها مي‌رسد و ديگر براي بشر پيامبري فرستاده نمي‌شود. قرآن در راستاي دعوت انسان‌ها به مقام قرب و ولايت مي‌فرمايد: «فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» [۱] هر کس مي‌خواهد به لقاء پروردگارش نائل آيد بايد به اعمال صالح مبادرت ورزد و در آن راستا به احدي جز خدا نظر نداشته باشد. از آنجايي که تا وليّ خدا به مقام ولايت يا قرب نرسد شايسته‌ی شنيدن سخن خدا جهت ابلاغ به مردم نمي‌شود گفته مي‌شود ولايت، باطن نبوت است.

۲. نبوت: نبوت بر عکس ولايت، يك مأموريت الهي است و خداوند با برانگيزاندن و مبعوث نمـودن آن کسي که به مقام قرب الهي رسيده شريعت خود را به بشريت مي‌رساند. با توجه به اين‌که پيامبر خدا (ص) بايد آمادگي خاصي پيدا کند تا بتواند شريعت الهي را تماماً بگيرد و به مردم برساند، نبوت همراه است با تحولي عظيم كه در روح و جان پيامبر خدا (ص) رخ مي‌دهد تا براي انجام مأموريت خود توانايي و آمادگي كامل و نهايي را به‌دست آورد.

عنايت داشته باشيد که كمك‌ها و مددهايي كه به پيامبر مي‌شود تا در مأموريتش موفق شود، رحمتي است به مردم زيرا مردم از طريق همين كمك‌ها است كه متوجه حقانيت نبي مي‌شوند و از هدايت الهي بهره‌مند مي‌گردند. در همين راستا مددهايي را که به رسول خدا (ص) مي‌شود مي‌توان به مددهاي قبل از بعثت و مددهاي بعد از بعثت تقسيم کرد.

الف- مددهاي قبل از بعثت: مددهاي قبل از بعثت موجب مي‌شود تا اولاً: با حفظ رسول خدا - از هرگونه لغزشي که عرف جامعه از پيامبر خدا انتظار ندارند - در قبل از بعثت، كارنامه‌ي نبي جهت انجام مأموريتش از هرگونه ضعفي پاك باشد و در مأموريتي كه بناست به عهده‌ي آن حضرت گذاشته شود به بهترين نحو موفق شود. و چون خدا مي‌داند اين شخص با پاي خود و با انتخاب خود - در عين اين که مسير ولايت را طي مي‌كند - شايسته‌ي ابلاغ دين مي‌گردد، مواظبت‌هايي را قبل از بعثت نسبت به او اِعمال مي‌کند تا در تحقق نبوتش به كارش آيد و موانع راه از قبل برطرف شده باشد. ثانياً: از طريق آن مددها که قبل از بعثت به پيامبر خدا مي‌شود، نفس آن حضرت ظرفيت پذيرش حقايق عظيم موجود در وَحي را پيدا مي‌كند تا وَحي را كامل بگيرد و کامل برساند. در همين رابطه حضرت علي (ع) مي‌فرمايند: «...وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ، لَيْلَهُ وَ نهارَهُ» [۲] از همان لحظه‌اي كه پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگ‌ترين فرشته‌ي خود را مأمور تربيت آن حضرت كرد تا شب و روز، او را به راه‌هاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.

پس نتيجه مي‌گيريم خداوند با علم به شايستگي‌هاي پيامبر (ص) از ابتدا پيامبر خود را پرورانده تا مستعد دريافت بزرگترين پيام براي بندگانش بشود و از طريق نفس مقدس آن حضرت ما بتوانيم به دين خدا دست يابيم.

ب- مددهاي بعد از نبوت: مددهاي بعد از نبوت عبارت است از كمك‌هاي خاصي که به پيامبر مي‌شود جهت حفظ او و موفقيت او تا مردم از پيامبري پيامبر محروم نشوند. اگر این مددها نبود هدايت بشر مختل يا منقطع مي‌گشت و در همين راستا خداوند جان پيامبر (ص) را از خطرات حفظ مي‌كند و يا توطئه‌ها را خنثي و يا شايعات را به آن حضرت خبر مي‌دهد ولي در همه‌ي اين احوالات وظيفه‌اي را که به عهده‌ي مسلمانان و يا شخص پيامبر است به خود آن‌ها واگذار مي‌کند.

بر اساس همان مبنايي که خداوند براي انسان‌ها پيامبر مي‌فرستد، جهت تبيين و ادامه‌ي دين، امامان را مأمور مي‌کند، در اين حالت هم فقط کسي را که به مقام قرب الهي رسيده است براي امامت تجهيز مي‌نمايد. با توجه به نکاتي که عرض شد لازم است به موارد ذيل عنايت فرماييد:

۱. در ابتدا هر «نبيّ»، «وَليّ» مي‌باشد که با استعدادهاي ذاتي خود، همه‌ي جنبه‌هاي بشري را كه مانـع دريافت اصل روحاني خود و مانع قربِ به حق مي‌شود زدوده است.

۲. سرمايه‌ي ولايت جهت قرب الهي «فطرت» است و انسان‌ها وقتي با فطرت خود هماهنگ شوند به مقام قرب الهي دست مي‌يابند و اين سرمايه در اختيار همه هست و شريعت الهي متذکر فطرت انسان‌ها است تا با آن هماهنگ شوند، پس راه ولايت و قرب الهي براي همه باز است.

۳. زماني كه مصلحت خدا اقتضاء كرد تا پيامبري براي بشريت فرستاده شود کسی را كه به مرتبه‌ي قـرب كامل رسـيده است جـهت ابـلاغ شـريعت به نبوت مبعوث مي‌کند و برمي‌انگيزاند.

۴. پس نبوت يك مأموريت الهي است و همچنان که عرض شد مبعوث نمـودن آن «وَلـيّ» به نبوت همراه است با تحولي عظيم كه در روح او رخ مي‌دهد، تا براي انجام مأموريت خود توانايي و آمادگي كامل و نهايي را دارا باشد.

۵. كمك‌هايي كه به پيامبر مي‌شود تا در مأموريتش موفق شود کمک‌هاي خاصي است که از طرف خداوند به پيامبر داده مي‌شود و به همين جهت گفته مي‌شود آن کمک‌ها «موهبتي» است و نه «اكتسابي». ولي اين كمك‌های موهبتی، رحمتي است به مردم از طريق نبي تا مردم به شريعت الهي آگاه شوند و مردم از طريق همين كمك‌هاي موهبتي است كه متوجه صدق نبوت نبي مي‌شوند و از او هدايت مي‌گيرند.

۶. مددهاي موهبتي به نبيّ دو قسم است. قسم اول مددهايي است که قبل از بعثت به نبيّ مي‌شود تا كارنامه‌ي نبيّ جهت انجام مأموريتش از هرگونه ضعفي پاك باشد و آن مددها موجب مي‌شود تا پيامبر خدا اولاً: در خاطر مردم و بر اساس عرف زمانه از هرگونه ضعفي مصون باشد و همان ضعف‌هايي كه براي بقيه‌ي كودكان و جوانان طبيعي است، مثل نيمه عريان بودن کودکان و يا با پاي برهنه در كوچه‌ها دويدن، در او ديده نشود. ثانياً: از طريق آن مددها نفس پيامبر ظرفيت پذيرش حقايق عظيمِ موجود در وَحي را پيدا كند و وحي را كامل بگيرد. قسم دوم، مددهايي است که بعد از نبوت به پيامبر مي‌شود که اگر اين مددها نبود به مقام قرب و ولايت پيامبر ضربه‌اي نمي‌زد ولي نبوت او را كه وسيله‌ي هدايت بشر بود مختل يا منقطع مي‌نمود، به طوري که اگر خداوند جان پيامبر را از خطرات حفظ نمي‌کرد و يا توطئه‌ها را خنثي نمي‌نمود و يا شايعات و نقشه‌هاي دشمن را به او خبر نمي‌داد، زمينه‌ي ابلاغ وَحي الهي به طور کامل فراهم نمي‌شد و اين ضرري بود که به بشريت مي‌رسيد.

از اين نکته غفلت نفرماييد که در هر صورت هركس به اندازه‌اي كه طالب حق است از نبوت بهره مي‌گيرد و خود پيامبر هم به عنوان يك انسانِ حق طلب از نبوت خود استفاده مي‌كند ولي چون او بهترين انسان است، بيشترين استفاده را از وَحي مي‌برد و خداوند در همين رابطه مي‌فرمايد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ و الْمُؤْمِنُونَ»[۳] رسول (ص) و مؤمنين هر کدام به آنچه بر پيامبر نازل شده ايمان آورده‌اند و از آن بهره مي‌گيرند.

با توجه به اين‌که معلوم شد هر انساني به جهت نفس ناطقه‌ي مجردي که دارد، استعداد حضور در عالم غيب در او هست و مي‌تواند به مقام ولايت و قرب برسد، پس نبوت براي انسان چيز غير ممکني نيست و خداوند به عنوان «ربِ» همه‌ي انسان‌ها حتماً راهي جهت تربيت و تعالي آن‌ها مي‌گشايد و ارسال رسولان در همين رابطه است که در مباحث آينده به اين امر مي‌پردازيم.

[۱] - سوره‌ي کهف، آيه‌ي ۱۱۰.

[۲]- نهج البلاغه، خطبه‌ي ۱۹۳.(خطبه قاصعه-۲۳۴).

[۳]- سوره‌ي بقره، آيه‌ي ۲۸۵.

32279
متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیزم: در سوال 32122 سوال کننده محترم سوال «سلام: تطهیر اهل البیت از رجس شامل نجاست ظاهری هم می شود؟» ودر پاسخ بیان فرموده اید «باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! درست است که تطهیر در آیه مذکور، اطلاق دارد ولی به نظر بنده با طرح این نوع موضوعات، مقصد اصلی آیه را به حاشیه می‌بریم. زیرا بحث در اسوه و الگوبودنِ اهل‌البیت «علیهم‌السلام» است برای بهترین زندگی. موفق باشید» حالا سوال این حقیر این است که بعضی دوستان خصالت ها و یژگی های بشری را چون حدث اکبر و اصغر و... را از این ذوات نورانی منکر می شوند از خود آیات قرآن و احادیث چنین بر نمی آید. البته سوال حاشیه ای است ولی این عزیزان می خواهند برای تطهیر اهل البت ویژگی طبیعی و بشری و جسمانی را منکر شوند در صورتی که این ذوات نورانی در عین داشتن مقام خلافت الهی در همین دنیا مثل ما زندگی می‌کردند و همین باعث الگو بودن آنها برای ما است هرچند شان این بزرگواران اجل ازاین سوالات است. و بنده هم شرم داشتم که چنین سوالاتی در وصف آن ذوات نورانی مطرح کنم. اگر صلاح دانستید جواب بفرماییید. دعاگوی شما هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون روایاتی که در مورد طهارت ذوات مقدسه مطرح شده، در این امور هم مسئله را  وسعت داده. ولی همین‌طور که عرض شد عمده وجوه قدسی و معنوی شخصیت آن‌ها است تا انسان‌ها جهت رجوع به بهترین انسان، اسوه و الگو داشته باشند. موفق باشید

32262
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: در تفسیر سوره ی حمد این نکته را متذکر شدید که اگر صراط را بخواهیم باید به دنبال کسانی باشیم که صراط را در شخصیت خود دارند و در قرآن نمی‌شود آن را دنبال کرد چون به هر سوره ای که توجه کنیم به سوره دیگری توجه نکرده ایم، حال سوال این جاست که هنگامی که به وجهی از ائمه نگاه کنیم از وجه دیگر غافلیم، همانگونه که در سوره های قرآن به سوره ای توجه کنیم، سوره ی دیگر را توجه نکرده‌ایم، پس چرا می‌گوییم باید صراط را در شخصیت ائمه جست و جو کرد و در قرآن نمی‌شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم این‌طور باشد زیرا در رویارویی با افراد، رویهمرفته با شخصیت کلی آن‌ها روبه‌رو می‌شویم و خصوصیات جزئی آن‌ها، شخصیت کلی آن‌ها را به حجاب نمی‌برد. نمونه‌اش توجهی که مردم و شهدا به شخصیت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» داشتند و می‌توانستند با نظر به ایشان، خود را معنا کنند و جایگاه آموزه‌های دینی خود را در نسبت با شخصیت ایشان در این زمانه سر و سامان دهند و این‌جا است که در روایات ما نمادِ «صراط مستقیم» را حضرت علی «علیه‌السلام» معرفی می‌نمایند و تعیّن قرآن را در آن شخصیت متذکر می‌شوند و به همین جهت در کنار قرآن، یعنی ثقل اکبر، ثقل کبیر نیز نیاز است. موفق باشید  

32133
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: در کتاب «معرفت نفس و‌حشر» صفحه ۷۶ می‌خوانیم: «کلیه قوا و نفوس همواره در صراط استکمالند و چون نفس انسانی از قوه به فعلیت رسید خواه در سعادت عقلی یا در شقاوت حیوانت، به ناچار از نشئه ی دنیا به نشئ ی آخرت منتقل خواهد شد» آیا این در مورد نفس مطهر امام مهدی علیه السلام هم صادق است؟ آیا ایشان هنوز به فعلیت تمام وکمال نرسیده اند و در راه استکمال قدم بر می‌دارند؟ ان‌شاالله سوال این حقیر جسارت به محضر مقدس امام به حساب نیاید و اعوذ بالله من هذا

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی در این راستا شده است مبنی بر آن‌که ائمه «علیهم‌السلام» در مقام حقیقت نوری خود در کمال انسانی حاضرند و از این جهت امام ما و همه بشریت هستند. ولی در مقام نفس ناطقه، آن‌ها با عبادات خود کامل می‌شوند. از طرفی آن بزرگان همواره به تعبیر علامه طباطبایی در آیه ۳۳ سوره احزاب در عصمت تکوینی خود هستند و آن را حفظ می‌کنند و ما با نظر به سیره و توصیه آن‌ها سعی می‌کنیم از گناه فاصله بگیریم تا به آن‌ها نزدیک شویم. موفق باشید

نمایش چاپی