بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26197
متن پرسش
به نام خدا با سلام: استاد درباره علامه طباطبایی و انقلاب مطالبی مطرح است که انگار علامه نظری به انقلاب نداشتند اول اینکه مشهور است ایشان در رای به جمهوری اسلامی شرکت نکردند و دختر ایشان در پاسخ به این سوال می گوید من سرم شلوغ بود نمی دانم. دوم این که جمله معروف ایشان در زمان تسلیت شهادت داماد ایشان نقل شده که فرمودند: این انقلاب یک شهید واقعی داشت و آن هم اسلام بود که مظلومانه شهید شد گرچه نوه ایشان این سخن را با استناد به این که خانواده نمی گذاشتند خبرهای بد به ایشان برسد به علت کسالت نمی پذیرد. اما آقای کدیور به طو ر مبسوط قضیه را شرح داده که علامه در ییلاق طباطبایی ذوالمجد قمی برای استراحت بودند در اولیل پائیز شصت. کسانی که کنار ایشان بودند و حلقه تاویل نام گرفته بودند را نام برده و گفته غیر از یک نفر بقیه زنده هستند و جمله را از قول آقای سید مصطفی مححق داماد نقل می کند. استاد محمد رضا حکیمی هم در کتاب عقلانیت جعفری جمله علامه را آورده است از طرف دیگر نوه علامه فرزند شهید قدوسی در توضیح می گوید علامه در امور سیاسی زاویه آشکار و روشن با امام خمینی داشتند. که به نظر می رسد کار خراب تر شد. مسئله ولایت فقیه و حکومت اسلامی مشرب فلسفی نیست که بگوییم مثلا یکی مشرب صدرایی دارد دیگر سینوی، بی اعتنایی علامه به یک همچین مسئله مهمی نشان از عدم اعتقاد دارد وگرنه مگر می شود موضوع نظر امام زمان باشد و برپایی احکام اسلام و علامه معتقد باشد ولی اینگونه عمل کند. آنچه قضیه را جدی تر می کند صحبتهای استاد پناهیان است که می گوید علامه کجا و امام کجا؟! و گرچه سعی می کند حرمت علامه را با عباراتی حفظ کند اما به وضوح از عدم درک حقیقت امام و انقلاب توسط علامه سخن می گوید (صحبتهای ایشان در آپارات موجود است) حال استاد گرامی من فعلا کاری به این مطلب که انقلاب چقدر مهم است ندارم مشخصا می خواهم بدانم آیا با مطالب و نقل قولها و و عدم تائید توسط علامه با این که در طول سالیان قبل از انقلاب کارهای امام را می دید و حتی پس از انقلاب هم زنده بود و نه تنها هیچ حمایتی واضحی از ایشان نمی بینیم بلکه موارد نقض هم مشاهده می شود. آیا علامه نگاه تائیدی به انقلاب نداشتند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان آنچه فرمودید هستم. عده‌ای مثل اقای کدیور کاملاً بنا دارند طوری مسئله را مطرح کنند که در کتاب «حکومت ولایی» مطرح کرده‌اند و منکر ولایت فقیه هستند. ولی عده‌ای قبول دارند که علامه معتقد به ولایت فقیه و حاکمیت اسلام بودند، ولی تصورشان آن بود که در دنیای جدید نمی‌شود با انقلاب، کار کرد. در این‌جا نزدیک به آقای دکتر سید حسین نصر و آقای شایگان و به یک معنا، کربن می‌باشند. ولی المیزان گواه است که ایشان سختْ معتقد به نفیِ استکبار بوده‌اند و شاگردان ایشان، همه در همین جبهه در انقلاب حاضرند و رهبر معظم انقلاب نیز در یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌شان که در آبان‌ماه یعنی در سالگرد علامه، ایراد شد فرمودند از وقتی با المیزان آشنا شدم، بیشتر توانستم وارد انقلاب بشوم. و بنده نیز خودم چون بعد از انقلاب به مطالعه‌ی تفسیر المیزان پرداختم، غبطه می‌خوردم ای کاش قبل از انقلاب به مطالعه‌ی آن پرداخته بودم تا بهتر از آنچه انجام شد، در انقلاب حاضر می‌شدم. موفق باشید

26181
متن پرسش
سلام و عرض ادب: روش بر خورد با کتاب «خون دلی که لعل شد» چکونه باید باشد اساسا و چرا این کتاب در این تاریخ بقول بچه ها (می طلبد خواندنش)؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نحوه‌ی حضور خود در این تاریخ را با حضور تاریخیِ رهبر معظم انقلاب با مطالعه‌ی کتاب «خون دلی که لعل شد» می‌توانید قوّت ببخشید. از این جهت مطالعه‌ی آن لازم است و نوعی هماهنگی با روحِ رهبر انقلاب در خواننده شکل می‌گیرد. موفق باشید

26078
متن پرسش
با سلام: در کتاب خویشتن پنهان به حدیثی اشاره شده با این مضمون که وجود سگ در منزل و صورتگری با حضور فرشته جمع نمی شود. لطفا در این باره راهنمایی فرمایید: ۱. عروسک های بازی بجه ها را هم شامل می شود؟ یا عروسک های بافتنی اعم از انسان یا حیوان؟ ۲. نگهداشتن عکس امام و یا سایر تصاویر به صورت تابلو؟ ۳. نقاشی کشیدن و یا عکاسی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جزوه‌ی «تندیس یا مجسمه» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. البته رهبر معظم انقلاب در فتاوی اخیر خود نسبت به عروسک و مجسمه تجدید نظر کرده‌اند و داشتن و ساختن آن را جایز می‌دانند. موفق باشید

26074
متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: این تحلیل از آقای علیزاده ظاهرا خیلی درست است. جریان به اصطلاح حزب اللهی که یک زمانی ذیل آقای هاشمی و راست بود در به محاق رفتن عدالت بی نقش نبود غیر از اقلیتی که زود فهمیدند کشور از دهه ۷۰ کجا می رود اما بیش از ۱ دهه طول کشید تا به خود بیایند و جنبش عدالتخواهی شکل بگیرد منتها دیگه خیلی دیر شده بود. با استحاله فرهنگ عمومی به سرمایه داری و قارون صفتی، آرمان عدالت با دشواری اساسی رو به رو است. مقام ولایت هم ظاهرا آن قدر قدرت نداشتند که پروژه هاشمی را سد کنند تا بعد از ۳ دهه همچنان آتش از گور آن مرحوم! برخیزد! دولت فعلی هم مشغول فروش شرکت های دولتی به حامیان خویش است تا در دور بعد هم مدیران اولگارش امورات کشور را در دست داشته باشند و اگر کسی خواست مثل احمدی نژادا صلاحات کند کشور را به آتش بکشند. [Forwarded from جدال- علی عليزاده] چرا احیای عدالت در ایران امروز دشوار است؟ احیای عدالت اجتماعی و مبارزه علیه تبعیض‌های اقتصادی در ایران امروز بسیار دشوار است. در سه دهه گذشته در ایران عملا یک جامعه سلسله‌مراتبی -یک کاست طبقاتی- بازتولید و تثبیت شده. از زایشگاه تا مهدکودک و مدرسه تا خانه سالمندان و قبر، طبقات از یکدیگر تفکیک می شوند تا کت و عبا و حتی کفن اشراف و فرزندانشان از برخورد با کت و عبا و کفن فقرا و مردم عادی آلوده نشود. مسلما طبقات برخوردار آنچه به دست آورده‌اند را پس نخواهند داد. اما دشواری اصلی عدالتخواهی جای دیگری است. در اینجاست که عامه مردم، و حتی طبقات پایینی به «فرم» و اصل این جامعه طبقاتی دیگر اعتراض ندارند. فقط می گویند چرا ما و خانواده‌مان در طبقات بالاتر این ساختمان نیستیم. ما با جامعه‌ای طرفیم که فقرایش به ثروتمندان و سلبریتی‌هایش نمی گویند از کجا آورده‌ای. بلکه با حسرت و احترام به آنها نگاه می کنند و آنها را الگوی موفقیت و پیشرفت می دانند. رفسنجانیسم، مثل تاچریسم در انگلیس و ریگانیسم در آمریکا و نئولیبرالیسم در نقاط دیگر جهان، موفق شده نه فقط مخالفانش که حتی کارگران و مستضعفان و محرومان جامعه، و به عبارتی حتی قربانیانش را با خود همراه و همفکر و همدست کند. به هر گروه حمله کنید طرفدارانشان فریاد می زنند زحمت کشیدند و «حق‌» شان است. از دارایی سلبریتی‌ها، دکترها، وکلا، تاجران بپرسید عده‌ای می گویند زحمت کشیدند و حقشان است. بپرسید «ایران مال»ها و فلان استارت‌آپهای هزار میلیاردی از کجا آمدند، عده‌ای می گویند زحمت کشیدند و حقشان است. برخلاف سالهای بعد از انقلاب که ثروت فراوان نشانه‌ی طاغوت بود، امروز کمتر کسی اصل جامعه‌ای که یک نفر میلیونها برابر دیگران دارد را زیر سوال می برد. این «طبیعی شدن جامعه به شدت طبقاتی» دلیل وجود آقازاده‌ها و رانتخواران مذهبی و تکنوکراتهای سکولاری است که نه فقط عذاب وجدان یا نگرانی از قضاوت جامعه درباره منبع ثروتشان ندارند بلکه با قلدری به ژن خوب (ترجمه همان طبقه خوب) شان می نازند و تهدید به مهاجرت و بردن ثروتشان از این کشور می کنند. دقت کنید که جامعه فقط وقتی از «قلدری طبقاتی» دردش می گیرد که به شکلی عیان با ساختار سیاسی گره خورده باشد. قلدری پسر محمدرضا عارف یا آیت‌الله نورمفیدی نماینده ولی فقیه و برادرزاده فلان امام جمعه و خواهرزاده فلان سردار و وزیر توی ذوق جامعه می زند و به حق باعث انزجار می شود ولی قلدری طبقاتی جراح برج‌ساز کراواتی یا فوتبالیست و سلبریتی که ظاهری اپوزیسیون دارد با نفرت جامعه روبرو نمی شود. در حالی که دومی هم با شبکه قدرت سیاسی و رانتی پیوند دارد. حقوق نجومی فلان مدیر دولتی و نهادی به حق باعث عصبانیت جامعه می شود ولی درامد ماهی یک میلیارد تکنوکرات بخش خصوصی یا تاجری که به شکلی بخشی از همان نظام اقتصادی و سیاسی است نه. این نشان می دهد که اصل «جامعه به شدت طبقاتی» در ایران دیگر محل سوال و شک نیست. این فرایند طبیعی‌شدن «حق» محصول تزریق سه دهه ایدئولوژی کاذب توسط رفسنجانیسم از یک سو و فرهنگی و غیراقتصادی شدن امر سیاسی در چند دهه گذشته از سوی دیگر است. فرایند «طبیعی شدن حق میلیونها برابر بیشتر داشتن»، مهمترین ابزار مشروع‌کننده‌ی غارت و سهم‌خواهی و رانت‌خواری در ایران امروز است. رفسنجانیسم برای تزریق این ایدئولوژی کاذب دو بال دیگر هم داشت: اصلاح‌طلبی و اصولگرایی. اولی فضای سیاسی را با ارزشهای فرهنگی لیبرال و دومی با ارزشهای فرهنگی سنتگرایانه اشباع کردند. و با غیراقتصادی کردن سیاست، فرایند انباشت سرمایه و تثبیت طبقاتی دهه هفتاد و هشتاد و نود را پنهان و مخفی کردند. به دعواهای عرصه عمومی دهه هفتاد نگاه کنید: دوچرخه سواری زنان هزاران صفحه روزنامه‌ اصلاح‌طلبان/اصولگرایان را اشغال می کند در حالی که هیچ فردی در هیچ یک از دو جناح فریاد نمی زند مدارس غیرانتفاعی نهادینه‌کردن «تفکیک طبقاتی» در پایینترین سن و متضاد با روح انقلابی است که می خواست امت بسازد. هیچ کس نگفت از درون مدارس غیرانتفاعی که حس تعلق به طبقه برتر را به کودک می دهد باکری و همت و حججی بیرون نمی‌آید هیچ، حتی یک پزشک مسئول و غیرسوداگر هم بیرون نمی‌آید. بگذارید اینگونه خلاصه کنیم: از اوایل دهه هفتاد گروهی با فریاد «وای آزادی» و گروهی با فریاد «وای شریعت» بازتولید جامعه طبقاتی و اشراف قبل از انقلاب را در ذهن مردم به حاشیه بردند و فرعی کردند. به عبارتی این دو گروه آنقدر درباره تفکیک جنسیتی پیاده‌روها و استادیومها و میزان مجاز موی سر زنان بر سر هم فریاد زدند و جامعه هم با این دعوا همراهی کرد که مردم ندیدند سرتاسر خیابانها، مدارس، دانشگاه‌ها، بیمارستانها و حتی قبرستانها «تفکیک طبقاتی» شده‌اند. و بازندگان آنها بودند که بیشتر از همه برای انقلاب هزینه داده بودند. کانال تلگرام علی علیزاده. t.me/jedaal

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رویهمرفته ما فعلاً در چنین شرایطی هستیم که وقتی طلحه و زبیرهای انقلاب اسلامی می‌میرند باید شمش‌های طلای‌شان را با تبر تقسیم کرد و نه با مثقال و قیراط. ولی اشتباه بزرگ این آقازاده‌ها، غفلت از جایگاه تاریخی ذات انقلاب اسلامی است، جایگاهی که سردار قاسم سلیمانی‌ها در جانِ مردم دارند و این بیچاره‌ها با عوضی‌گرفتنِ ایران اسلامی با اروپا، نمی‌دانند در جایی قرار دارند که همواره با تهی‌بودنِ خود روبه‌رو می‌شوند. در این رابطه به روش فوق‌العاده‌ی رهبر معظم انقلاب فکر کنید که چگونه انقلاب اسلامی را از این ورطه‌ها بیرون می‌کشند که آن روش، روش مارکسیستی نیست که به ظاهر، شعار عدالت داده می‌شود ولی در متن آن دنیاطلبی نهفته است بلکه روشی است که با برگرداندنِ انسانیت انسان به اصالت‌های انسانی‌اش، سرمایه‌داری را پوچ و تهی می‌کند و تاریخ دیگری را ماورای تاریخ امپریالیسم در مقابل ما می‌گشاید. نمی‌بینید چگونه در تشییع بدن مبارک سردار، دل‌ها، آری! همان دل‌ةایی که به گمان دشمن از حقیقت انقلاب اسلامی منصرف شده بود؛ تماماً خود را در گرو تعلق به آن سردار عزیز احساس کرد و این معجزه‌ی رهبری است که حقیقتاً نایب امام عصر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌باشند. فرصت نیست، ولی به این فکر کنید که چه شکستِ سختی در انتظار آن‌هایی است که از فرصت‌های انقلاب خواستند جیب خود را پر کنند و عملاً خود را از انسانیت خالی کردند. انسانیتی که در حالِ طلوع است برای عبور از فرهنگ سرمایه‌داری. موفق باشید

26043
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم: با توجه به مطالب شما برایم سخت است در خانه مجسمه داشته باشم. از طرفی می خواستم بدانم آیا عروسکهای بچه هایم که با پولیش و پلاستیک ساخته شده و با آنها بازی می کنند هم باید دور بیاندازم یا اینکه آنها مشکلی ایجاد نمی کنند؟ با تشکر از زحمات شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب عروسک را در حکم مجسمه نمی‌دانند و اخیراً حتی فتوای ایشان نسبت به مجسمه هم تغییر کرده و نگهداریِ آن را جایز می‌دانند. موفق باشید

25973
متن پرسش
بسمه تعالی موضوع معارف دین: با سلام: در ابتدا از حضرتعالی تشکر می کنم و از خداوند ملحق شدن جنابعالی را به شهداء مسألت نمی کنم چون شم اشهید بشید چه کسی پاسخ شبهاتمان را می دهد. نهایتا و از خداوند مسألت می کنم خداوند اجر مداد العلما افضل من دماء الشهداء را نصیب شما فرماید شاید اینطور بهتر باشد. اما شبهه و مشکل حقیر: مدتی است که در اثر مطالعات شدید فلسفی و عرفانی و خواندن تضاد مکاتب مخصوصا مکتب تفکیک و معارضان فلسفه و عرفان دچار ضعف اعصاب، مالیخولیا و انقطاع از محیط شدم. به خودم گفتم بگذار معارضان و متکلمان هرچه می خواهند بگویند قابل ترحم هستند اینها هم تشنه حقیقت هستند کشش آنها همین است و بحث را تمام کردم و الا بجنون می رسیدم. از آن‌طرف در دهشت و وحشت معارف عمیق عرفانی افتادم. مثلا علامه تهرانی در مبحث معاد در هنگام نیستی در ذات خداوند جوری می گوید هنیئا لهم که گویا مثلا من در چمن پارک دارم لذت می برم از یکی شدن با طبیعت ناسلامتی، ذات اقدس است این علم را به دهشت و وحشت کامل می برد خدایا. فنا در ذاتت دهشت و وحشت است و بقا ببقاءت دهشتناک تر... هرکسی را می بینم یا هر چیزی میگم به یک تعین ظاهر شد. مردم را خندان می بینم میگم بخندید بیچاره ها یک پوستی از کله تان کنده می شود که حتی فکرش را هم نکنید برزخ و عذاب و کتاب هیچ، قرار فانی در ذات بشید. شما و ما مثل مرغهایی هستیم که قراره به قربانگاه و وحشت برویم من فهمیدم قاطی کردم شما نفهمیدید خوش بحالتون. خلاصه کنم بعید میدونم اولیاءالهی علامات مالیخولیایی شبیه من از خودشان صادر کرده اند بعد اینکه فهمیدند چه خبر است تازه بالفرض اینکه بگوییم کلام عارف حجت است که البته معصوم هم نیست. علی‌ای‌حال راه خارج شدن از این زندان مالیخولیای وسواس فکری چیست قطعا بیماری است در این هیچ شکی ندارم بزرگان ما می گفتن می خندیدن و بشر مثلکم بودند. اما سیر علمی من مشکل دارد. ذهنم بیمار شده، حتی ذهنم گفته بابا جان همه سر کارید و حق با مادیگرا هاست لا خبر جاء و لا وحی نزل، نه پروردگاری هست و نه معادی! خوب مشخص هست سیم ها اتصالی کرده اند. بهتر نیست مدتی حواشی را کنار بگذارم و بپردازم مثلا مطالعه در علم اخلاق، احوال بزرگان و غیره، کلا ذهن بیمارم را چکار کنم مثل کامپیوتری که ویروس گرفته، در روز نهصد و نود و نه شبهه تولید می کند ... از کار و زندگی افتادم، اومدیم از چاله خروج از الحاد و اثبات صانع و مبدا و معاد خارج شیم افتادیم در جنگ تفکیک و عرفان از جنگ تفکیک و عرفان خارج شدیم بعلت ضیق صدر و ضعف اعصاب افتادیم در دهشت و وحشت و اضطراب کلام عارفان. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما با خودتان روبه‌روئید و آن‌ها هم با خودشان. نظر کنید به رهبر معظم انقلاب، ببینید می‌توانید در جهانِ او، خود را داشته باشید؟ جهانی نورانی و مقیّد به دیانت و مخالفت با استکبار. اگر خود را در آن جهان قرار دهید، به سرعت از پل صراط به سوی بهشت سیر می‌کنید، به همان معنایی که در آن روایت مشهور داریم: «حبّ علیٍ عبادة، لایضرّه سیئه و بغض علیٍ سیئه، لا ینفعه الحسنه». موفق باشید

25977
متن پرسش
من در گیر شخصیتی هستم که فکر می کنم ساحری قوی ست و شبانه روز با خدعه با من سخن می گوید و افرادش نیز مرا تحت نظر دارند. در تمامی خیالات و افکار من مداخله کرده و امور را برایم مشتبه می سازد. از استاد (فایل های صوتی) شنیدم که فرمودند کتاب اپانیشاد ها را نیز مطالعه نموده اند و از جایی شنیده ام چیزی وجود داشته با آن به زنان تجاوز می کردند (چیزی شبیه به سحر.) چون این اتفاق (تجاوز در خواب و بیداری) برایم رخ داده است و می دهد از شما درخواست راهنمایی دارم. من در زندگی ام سخنرانی افراد مختلفی را گوش کرده ام و از مباحث استاد بسیار بهره بردم هم به برکت حدیث امام صادق (ع) و هم تفسیر دقیق ایشان لذا خواهشمندم در رابطه با موضوع بنده نیز مرا راهنمایی فرمائید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست کمی با کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و پیشنهادهای آن کتاب دست و پنجه نرم کنید. از ورزش و تمرکز در حرکات ورزشی غافل نباشید. امروز، فعالیت‌های اجتماعی و هماهنگ‌شدن با افقِ دیدِ مقام معظم رهبری، در بسیاری امور راه‌گشاست. موفق باشید

25879
متن پرسش
سلام علیکم: استاد، با وجود ضعف ها و حتی خود رایی هایی که در دوره صفویه دیده می شود، می توان گفت دوره صفویه، دوره مهم تمدن سازی است که ایران توانست فرهنگ شیعه را بصورت تمدن و کالبد محسوس خود به صحنه آورد با وجود اینکه اروپا هم در دوران حساس مدرنیته در غرب و تمدن سازی مدرن بود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. رهبر معظم انقلاب نظرشان هم نسبت به دوران صفویه همین است. موفق باشید

25849
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توان گفت علیرغم همسویی مبنایی و اصولی امام و آقا، اما در بزنگاه ها و موقعیت های خاص تاریخی رهبریشون، تفاوتی رو در استراتژی و الگوی این دو بزرگوار دیدیم؟ آیا اگر چنین بوده بدلیل این نیست که دوران امام، دوران ایجاد و حفظ و دوران آقا دوران تثبیت و تکمیل انقلاب و نظام است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. موفق باشید

25823
متن پرسش
با سلام: بنده از یکی از علما ذکر اربعینی می گیرم و الان در انتهای چهارمین چله خود هستم. همیشه ابتدای این اربعین ها با نشاط خاصی آغاز می شود و ترک گناه دوام ذکر سمت و جوع و.... در حالت خوبی هست. هرچه بیشتر به انتهای چله نزدیک می شوم یکی یکی سنگر های فتح شده را پس می دهم به طوری که در انتهای چله یک انسان گناهکار هستم و تنها کالبد بی روحی از اذکار و نماز شب و قرآن و عبادات بدون حضور قلب باقی می ماند. این مسئله برایم آزار دهنده است و وقتی برای اربعین بعدی نزد استاد می روم تا ذکر جدید بگیرم احساس می کنم که اذکار اربعین قبلی به خاطر گناهان بی اثر شده. پس نیت شروع جدید می کنم و بدون اجازه استاد اذکار چله قبل را همراه چله جدید می گویم و این شرایط دارد به وسواس تبدیل می شود. آیا گناهان باعث از بین رفتن خاصیت اذکار می شوند؟ چه کار کنم؟ دلم می خواهد یک چله بدون گناه داشته باشم تا اذکار ان چله بر جانم اثر کند و بعد ذکر جدید بگیرم. اما عمر کوتاه است و فرصت کم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روحیه‌ی انقلابی و ارادت به مقام معظم رهبری و اُنس با رفقا و فعالیت‌های اجتماعی، فراموش نشود. موفق باشید

25815
متن پرسش
سلام علیکم: در جامعه اسلامی، آیا ولی فقیه به‌عنوان زعیم جامعه هم باید در برابر عملکردش پاسخگو باشد؟ اگر باید این پاسخگویی باشد، روش پی بردن به صحت عملکرد او چیست؟ رهبری از ابتدای رهبری خود تا کنون نه کنفرانس خبری و جلسه پرسش و پاسخ داشته اند که بشود درباره عملکردشان مبتنی بر اصول قانون اساسی سوال کرد، پس چگونه می توان گفت ایشان شخصی پاسخگو و عامل به قانون است وقتی راهی برای فهم نحوه عملکردشان نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس نسبت به مسئولیت خود در مقابل کسانی که او را شایسته‌ی آن مسئولیت می‌دانند، پاسخگوست. رهبر معظم انقلاب که بر مبنای شرع موظفند عمل کنند و باید در مقابل آن‌ها که از شرع خبر دارند، یعنی مجتهدین مجلس خبرگان، جوابگوی اعمال خود باشند که ظاهراً این‌چنین است. همین‌طور است که یک متخصص قلب در مقابل علم به عکس‌العمل‌های قلب و متخصصین مربوطه، جوابگوست که دلایل اعمال خود را چگونه بر اساس علم به قلب انجام داده است. ولی همان‌طور که یک متخصص قلب نمی تواند دلایل کار خود را برای مردمی که اطلاعاتی از آن علم ندارند، بازگو کند؛ رهبر معظم انقلاب نیز که بر مبنایِ آموزه‌های شریعت الهی و قرآن و روایت اعمال خود را انجام می‌دهند، باید دلایل اعمال خود را به متخصصان احکام و آموزه‌های شریعت ارائه دهد. و این چیزی است که انجام می‌شود و مسلّم موضوعاتی نیست که بتوان آن‌ها را رسانه‌ای کرد. موفق باشید 

25792
متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد در وانفسایی که من و امثال من نفس می کشیم سوال پرسیدن نه آبیست بر آتش و نه حتی هیزمی است در آتش! ما خسته ایم از نظم دنیای مدرن و نمی توانیم در آینده ای که هنوز در بین زمین و آسمان معلق است حیات را بچشیم و خود را ادامه بدهیم. ببخشید که وقت شریف چون شمایی را می گیرم ولی بیشتر می خواهم درد و دل کنم. آخر مگر با چه کسی جز شما توانستم خودم را معنا کنم که اکنون بروم و با او بگویم که چگونه درمانده ام. حلال کنید شاگرد را... اخیرا جلسات مونس العشاق را گوش می دادم. همه ی حرفم با خدا اخیرا همین چند جمله ایست که خدمت تان می فرستم: خدایا خودت می دانی که لایق حزن نیستم که بیاید و آب و جارو کند و خانه ی دل را مهیا کند چه برسد لایق آنکه جناب سلطانِ عشق بیاید و در جانم شعله بیفکند و چون طفلان که بی توجه به اطراف به دنبال بازی خویشند هر دم در وجودم اذانی بگوید و قیام کنم و با حال خراب خود بگویم با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را و یا آنکه به زیارت حضرت حسن برویم و طوافش به جای آوریم به خودم نهیب می زنم: «ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست...» ولی ای خدای مهربان مگر در سرم خیال خانه چند میلیاردی می پرورانم و یا شهرت ماشین چند صد میلیونی؟! من که هر چه قدر گناه بکنم آخرش گدای پشت در خانه تو هستم. آخرش می نشینم گوشه ای و خیال می کنم که محرم اسرار شده ام و آنچه را از حقیقت هر از گاهی در حرم ائمه علیهم السلام یا روضه ای و یا ۱۰۰ ستون آخر اربعین چشیده ام، حال هر روز و هر شبم شده است و در آرامش محض مقیم هستم بدون آشفتگی های روزانه و درماندگی های شبانه! مگر می شود تصویر زیبای اینکه در محضر مولایمان علی ابن موسی الرضا المرتضی علیه السلام نه در صحن گوهر شاد بلکه در عالم خیال آنهم به وسعت تجلی حقیقت نشسته ایم (اللهم الرزقنا) و از نور حضرتش جان هایمان را سیراب می کنیم را فراموش کرد و دل به کتاب های عرفانی داد و یا فلسفه بافی کرد؟ نه هرگز، گناهان و معاصی تکه تکه مان بکند ما آخرش هوس وصال تو را داریم و به اول تا آخر زندگی مان، در مقابل یک رکعت نماز امثال خمینی، می گوییم بچه بازی... مگر نه اینکه بازی می کنیم؟ ولی یکی نیست به من بیچاره بگوید با این همه غفلت شکایت هم داری؟! نه شکایت ندارم فقط ای شهرستان وجود بدان که اگر وجود رسیدن به تو را نداریم لحظه ای محبت به تو را از دست ندادیم بلکه در آتش فراقت با هیزم بی وجود بودن مان سوختیم ولی نساختیم. همین. زیاده عرضی نیست جز اینکه اگر صلاح دانستید با کلامی آبی بر این آتش بریزید که نه پای رفتن داریم با این ایمان نصف و نیمه و نه دل ماندن در این ظلمات مدرنیته. خودمانیم قوس نزول و صعود هم پدرمان را در آورد. ولی تنها چیزی که با اطمینان می دانم اینست که نمی دانم. شاید در دل تاریکی مطلع فجری در پیش است. والله اعلم. ممنون بابت توجه تان و بی صبرانه منتظر کلام شیرین تان. یا علی
متن پاسخ

 

باسمه تعالی: سلام علیکم: من هم با تو هم ناله‌ام و همچنان‌که در کلماتت در عین ناله و فریاد، یک ذره ناامیدی ندیدم؛ سخنانت را چشیدم. به نظرم تا آخر از یک جهت، هم قضیه همین است که هست، گویا دوست دارد یار این آشفتگی. باز سخن عطار را به زبان می‌آورم که گفت:

دي زاهد دين بودم سجاده نشين بودم                ز ارباب يقين بودم سر دفتر دانايي

ترسا بچه‌ام افکند از زهد به ترسايي                   اکنون من و زُنّاري در دير به تنهايي

امروز دگر هستم دردي کشم و مستم                 در بتکده بنشستم دين داده به ترسايي

نه محرم ايمانم نه کفر همي دانم                       نه اينم و نه آنم تن داده به رسوايي

دوش از غم فکر و دين يعني که نه آن، نه اين     بنشسته بُدم غمگين شوريده و سودايي

ناگه ز درون جان در داد ندا جانان                      کاي عاشق سرگردان تا چند ز رعنايي

روزي دو سه گر از ما گشتي تو چنين تنها          باز آي سوي دريا تو گوهر دريايي

پس گفت در اين معني نه کفر نه دين اولي            برشو تو ازين دعوي گر سوخته‌ي مايي

هرچند که پُر دردي کي محرم ما گردي               فاني شو اگر مردي تا محرم ما آيي

عطار چه داني تو وين قصه چه خواني تو           گر هيچ نماني تو اينجا شوي آنجايي

مي‌فرمايد شرايط من از جهت فهم دين خوب بود، براي خود شيخي بودم و جلو مي‌رفتم و استدلال مي‌کردم و آدم با سوادي بودم، يک‌مرتبه ترسابچه‌ا‌‌ي[1] آمد و ما را به هم ريخت. جناب عطّار قبل از اين ملاقات، اهل يقين بود و با صد دليل مي‌توانست باورهاي خود را اثبات کند و حالا به خود آمده است که گويا جاهاي ديگري هم هست و نمي‌داند در چنين ساحتي خود را بايد چه بنامد، کافر يا مؤمن؟

ندايي بي‌صدا از درون جان سر برآورد که تو از اين حرف‌ها بيرون رفته‌اي و نحوه‌ي بودن خود را با آن‌چه در قبل بودي ارزيابي مکن. در ساحتي وارد شده‌اي که ساحت آشکاري و پنهاني حقيقت است.

ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان                    کاي عاشق سرگردان تا چند ز رعنايي

ما در نسبت با انقلاب اسلامي بين اين آشکاري و پنهاني جاي داريم. شايد هنوز بعضي از رفقا گرفتار اين حالت نشده باشند، آماده باشيد، گرفتار ساحتي مي‌شويد که در پيش خود مي‌گوييد اين ديگر چيست؟ اين‌که مي‌گويند: «بي پير مرو تو در خرابات»، اين‌جا پير کمک مي‌کند تا معناي احوالات ما برايمان روشن شود. ما بين آشکاري و پنهاني نسبت به حقيقتِ دوران خود جاي داريم و با اشارت‌ها مي‌توانيم نسبت به آن، تفکر کنيم. اين معنايي که به نام انقلاب اسلامي سراغ ما آمد اگر کسي بخواهد براي ما تحليل کند عملاً ما را از حقيقت دور مي‌کند، بايد انوار آن حقيقت را به سوي ما بگشايد. بهترين شخص براي نشان‌دادن انوار حقيقت انقلاب اسلامي در اين دوران، رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» هستند که نشان مي‌دهند دشمنان چگونه مي‌خواستند در افغانستان يک ملا عمر درست کنند براي اين‌که يک ميخ بشود در پهلوي ما، و نشد؛ به عراق حمله کردند براي اين‌که دائماً براي ما مزاحمت ايجاد کنند، و نشد. تجاوز هشت‌ساله به ايران را راه انداختند براي سقوط نظام اسلامي، و نشد. براي ما اين صحنه‌ها اشارت است و آن کس که اهل بشارت است ناتوانايي آن‌ها را بشارت مي‌بيند. حال اگر کسي منکر اين‌ها شد شما چکارش مي‌توانيد بکنيد؟ فکر نکنيد با دلايلِ انتزاعي مي‌توانيد او را قانع کنيد. موضوعي که امروز در صحنه است چيزي نيست که با زبان انتزاعي و استدلالي بتوان آن را نشان داد. بله زماني  موضوعاتي داشتيد که با زبان انتزاعي مي‌توانستيد آن‌ها را اثبات کنيد، مثل آن‌که مي‌خواستيد خدا را اثبات کنيد. امروز اين‌هايي که منکر حضور تاريخي انقلاب اسلامي هستند، کدام‌شان منکر خدا مي‌باشند؟ دوره، دوره‌ي نظر به خداوند است در مظاهر تاريخي. کساني هستند که فرار مالياتي دارند و وام‌هاي زيادي از بانک‌ها مي‌گيرند و موجب تورم مي‌شوند، و عموماً خدا را هم قبول دارند؛ ولي امروز تنها با اعتقاد به وجود خدا نمي‌شود در اين تاريخ قرار گرفت و از وسوسه‌هاي شيطان مصون بود. براي حضور در تاريخِ قدسي، دلِ مصفّا نياز است تا بتواند با خدا مأنوس شود. اين‌جا است که شهيد آويني سخن مي‌گويد که «انسان‌ها با دل‌شان زندگي مي‌کنند نه با عقل‌شان.» جوانان ما که جبهه رفتند به صرف دستور فلان فقيه نرفتند، به دستور شخصي رفتند که مي‌خواست آن‌ها در اين تاريخ، خدا را به جامعه برگردانند، حضوري ذيل سايه‌ي نور خدا. بايد به چيز ديگري فکر کرد و آن اين است که ما در نسبت با انقلاب اسلامي، بينِ آشکاري حقيقت و پنهاني جاي داريم و با اشارت‌هاي خاصي که رهبر معظم انقلاب متذکر آن‌هستند، مي‌توانيم نسبت به معناي آن تفکر کنيم و مي‌توانيم آن معنا را مبناي تفکر خود قرار دهيم، همان‌طور که آيه‌ي «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» را مبناي تفکر خود قرار مي‌دهيد و بزرگي انسان‌ها را به تقوا مي‌دانيد. انقلاب اسلامي حقيقتي است که اگر آن را درست ببينيم مي‌توانيم آن را مبناي تفکر قرار دهيم و جايگاه حقيقي هرچيزي را معين کنيم از آن جهت که تفکر، تاريخي است و هر چيزي در تاريخ خودش معنا مي‌شود. تفکر، تاريخي است و در بستر تفکر نسبت به انقلاب اسلامي، هرگونه فهم و درکي از مسائل زمانه در جاي خود قرار مي‌گيرد. عطار فرمود:

دي زاهد دين بودم سجاده نشين بودم                   ز ارباب يقين بودم سر دفتر دانايي

تا ديروز آن‌چه مرا معنا مي‌کرد زهد بود، ولي با حضوري که امروز يافتم «اکنون من و زنّاري در دير به تنهايي» بايد به عشق نظر کنم. «زنّار» در اين‌جا به معناي بر عهد با خدا کمربستن است.

و در آخر فرمود: «گر هيچ نماني تو، اين‌جا شوي آن جايي» يعني در عين اين‌که در اين دنيا هستي، با حقيقت مرتبط مي‌شوي و فرش را به عرش متصل مي‌گرداني، بين آشکاري و پنهاني قرارداشتن چنين حالتي است. پس اگر خواستيم با حقيقت مرتبط باشيم بايد بدانيم رويکرد و آداب خاصي بايد در ميان آيد، نمي‌شود در زهدِ تفکر متافيزيکي و تفکر انتزاعي باشيم و با مفاهيم، زندگي کنيم و بخواهيم حقيقت بر ما رخ نماياند. زبان اشاره، اولين شرط نظر به حقيقت است.

 موفق باشید

[1] - ترسابچه، سالکي است که از عشق سخن مي‌گويد.

25781
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: جناب استاد شما در کتاب انقلاب اسلامی برون رفت از عالم غربی ذر فصل انقلاب اسلامی و گشودن جبهه توحید در ظلمات دوران ذیل عنوان آدم ها مهم اند یا آمارها؟ یادداشتی را از دکتر محمود احمدی نژاد ذکر می کنید که او در این یادداشت به بررسی و نقد بوروکراسی می پردازد. شما بعد از ذکر این یادداشت خدا را شاکر هستید به جهت یک احساس و آن احساس بازگشت به عقلی که امام خمینی رحمه الله با انقلاب اسلامی به میان آورد. استاد سوالم از احساس این روزهای شماست این روزها که به تعریف خود شما مردم کامیاب نیستند بلکه دغدغه ی اقتصادی دارند دغدغه ی این که آینده فرزندشان بحرانی می شود یا این که خودشان در آینده به انزوا و پوچی دچار می گردند. استاد به نظر می رسد که در دوران دولت یازدهم و دوازدهم انقلاب اسلامی در حجاب سختی به سر می برد و ما در زمینه مدیریتی دچار ارتجاع عمیقی شده ایم گویا سال هاست که انقلاب اسلامی در زمینه اجرایی مدیریت با فضیلت و حکمت را تجربه نکرده است. استاد آیا این رفت و برگشت ها از ظلمات به نور و از نور به ظلمات نگران کننده نیست؟ آیا این روزها احساس سال ۸۵ و بازگشت به عقل قدسی امام خمینی رحمه الله را دارید؟ آیا این طور نیست که مردم این روزها چنان به عقل غربی آلوده شده اند که امکان برگشت را از دست داده باشند؟ به نظر می رسد احساس مردم این روزها احساس شکست و سرخوردگی است؟ استاد انقلاب اسلامی این روزها در مسیر به قله در چه گردنه ای قرار دارد که این چنین سخت می نماید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فعلاً ما در مسیر رسیدن به دریایی هستیم که در مقابل ما گشوده است ولی گِل‌آلود شده‌ایم. مثل روز روشن است که ما تنها ملتی می‌باشیم که آینده داریم و دریا را در مقابل خود احساس می‌کنیم. از این نوع قبض و بسط‌ها در سلوکِ ملت‌های بزرگ همیشه بوده است. گفت:

آب گل خواهد که در دریا رود / گل گرفته پای او را می‌کشد

چیست این از گِل کشیدن آب را / جذب تو نقل و شرابِ ناب را

ما فعلاً در مسیر خود گِل‌آلودِ غرب‌زدگی هستیم ولی عطش رسیدن به دریا ما را با کمی تأمّل از گِل‌ها آزاد می‌کند و صبر انقلابی یعنی همین.

رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» در راستای تحقق آرمان‌های فکری فرهنگی می‌فرمایند: دچار شتاب‌زدگی و بهانه‌گیری هم نباید بشویم. یکی از چیزهایی که واقعاً ماها همه‌ باید به آن توجّه بدهیم، این است که یکی از عیوب کار، این بی‌صبری و شتاب‌زدگی است؛ مرتّب آدم پا به زمین بزند که «آقا چرا نشد؟ چرا نشد؟» خب هر چیزی قدری دارد، هر چیزی اَجَل و اَمَدی دارد، همه چیز باسرعت انجام نمی‌گیرد.(۱۳۹۷/۱۲/۲۳) ولی با توجه به بصیرتی که ایشان دارا می‌باشند؛ ما در آینده‌ای حاضر هستیم که به تعبیر ایشان: «ما به توفیق الهی در ماده و معنا، استکبار را شکست می‌دهیم.» ما با نظر به چنین آینده‌ای باید در امروزمان در مأوای انقلاب اسلامی به‌سر بریم و خود را با هویتِ ضدّیت با استکبار، با جدّیتِ تمام ادامه دهیم تا به معنای گمشده‌ی خود برگردیم، معنایی که امروزمان از فردای‌مان جدا نیست. موفق باشید

25672
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد عزیز و تشکر از روشنگری شما و دیگر کارشناسان مطرح در سوالات قبل جهت موضعگیری اخیر حضرت آقا. آنچه ذهن بنده را مشغول کرده چرا فرمایش آقا دو روز بعد از اعلام ناگهانی طرح دولت بود؟ به نظر بنده حضرت آقا اجازه می دهند خواص اهل حق وظیفشان را انجام دهند اگر مثل بسیاری از موقعیتهای دیگر عمل نکردند، خودشان با در نظر گرفتن جمیع جهات از جمله مسئله امنیت کشور، طراحی های پیچیده دشمن، حمایت از قانون و دستگاهای قانونگذار کشور، توجه به معیشت مردم و غیره وارد میدان می شوند با همه آن محدودیتهایی که برای ولی و حاکم اسلامی وجود دارد (مثل زمانی که حضرت علی علیه السلام دیگر قدرت شمشیر کشیدن ندارند) آیا امامان جمعه نمی توانند با تشکیل یک قرارگاه فرهنگی (به تعبیر خود حضرت آقا) در چنین مواقعی که از عکس العمل اعتراضی مردم بر ضد مردم استفاده می شود به طور هماهنگ در ۸۰۰ جایگاه نماز جمعه در همان روز جمعه اعلام نرخ بنزین قطعنامه ای تنظیم و به سران سه قوه ارسال کنند جهت تغییر زمان و شرایط طرح با دلایل بسیار روشنی که وجود داشت آنگاه مردم صبر می کردند تا هفته بعد و مطالباتشان را اینگونه پی گیری می کردند و جلوی این همه خسارت گرفته می شد؟ ممنون از وقتی که می گذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو سخن که می‌فرمایید خوب است. چقدر خوب در نکته‌ی اول فرمودید: بر چه اساس ولیّ امر احساس می‌کنند وارد میدان شوند و امنیت که اُسِ اساسِ یک جامعه است را نگهبانی نمایند. حضرت نایب الإمام به ما آموختند وقتی موجی در راه است، خیلی نباید به مسائل جزئی پرداخت. آری! برای آبادانیِ دِهی نباید شهری را خراب کرد. موفق باشید

25624
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر: اگر ممکنه نظرتون رو در مورد اغتشاشات اخیر بفرمایید و یه مساله دیگه اینه که استاد، بعد از طرفداری رهبری از طرح افزایش بنزین جو خیلی بدی نسبت به رهبری ایجاد شده و بد و بیراه میگن به ایشون و دولت رو ول کردن و دشمن رهبری شدن، حتی بعضی از انقلابی و ولایی ها هم انتقاد کردن از دفاع رهبری و این بخش از صحبت ایشون که فرمودن: بنده متخصص نیستم، میگن همه افراد عادی میدونستن که این طرح خوبی نیست و در این وضعیت معیشتی بار تازه ای بر دوش اقتصاد مردم اضافه شده، پس چه جوری رهبری این رو نمیدونستن؟ و میگن رهبری به فکر مردم نیستن، اگر ممکنه این شبهات رو جواب بفرمایید و اینکه چه جوری و با چه استدلالی در این مورد ذهن مردم رو نسبت به رهبری اصلاح کنیم؟ تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب سؤال‌های شماره‌ی ۲۵۶۰۴ و ۲۵۶۱۱ نکاتی را برای رفقا متذکر می‌شود. متوجه باشید که بالاخره وضع مصرف بنزین ما اگر همچنان ادامه پیدا می‌کرد، سال‌های آینده باید بنزین وارد می‌کردیم، در حالی‌که با نخریدنِ بنزین ما، دلاری برای واردکردن بنزین نداشتیم. چاره ای نبود که چنین تصمیمی گرفته می‌شد. در روش، چندان موفق نبودیم. آقای دکتر سعداللّه زارعی در کیهان امروز نکته‌ای تحت عنوان «غائله‌ی مغلوب» داشته‌اند. عین متن خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

غائله مغلوب (یادداشت روز) اغتشاشات اخیر کشور پس از آنکه دولت نرخ‌های جدید بنزین را اعلام کرد که از افزایش بین ۵۰ تا ۳۰۰ درصد خبر می‌داد، دارای نکات فراوانی است و بررسی آن‌ها می‌تواند در شرایط و وضعیت ایران مؤثر باشد. حجم خسارت‌ها و آسیب‌هایی که وارد شد و اقدامات جدیدی که از سوی دشمنان کشور و مردم به اجرا گذاشته شد، موضعگیری نسبتاً متفاوت برخی جریانات و افراد داخلی و در نهایت نحوه مدیریت نظام برای کاهش خسارت‌ها و آسیب‌ها از جمله مواردی هستند که باید مورد بررسی قرار گیرند: ۱. میزان مصرف بنزین در کشور و هزینه‌های «بسیار سنگینی» که از این ناحیه بر بودجه عمومی- ارزی و ریالی- دولت وارد می‌کرد، به گونه‌ای بود که تغییر جدی و اساسی در آن را ضروری می‌نمود. مصرف روزانه حدود ۱۰۰ میلیون لیتر بنزین در کشور که روندی رو به افزایش هم نشان می‌داد، حدود ۵۰۰ میلیارد تومان در روز و حدود ۱۸۲۵ هزار میلیارد تومان در سال بود. در این میان یک چهارم این مبلغ از شهروندان گرفته می‌شد و بقیه از جیب همه مردم می‌رفت و به واسطه فشاری که بر بودجه دولت وارد می‌کرد، دولت را مستأصل کرده بود. در این میان نه این حجم مصرف قابل قبول بود و نه حجم یارانه‌ای که بابت آن هزینه می‌شد. در این بین منطق دولت این بود که با اصلاح نسبی قیمت بنزین می‌توانم زمینه انجام خدماتی که به آن متعهد هستم، فراهم کنم و هم می‌توانم با صادرات بنزین ناشی از کاهش مصرف، بخش قابل توجهی از نیاز ارزی‌ام را تأمین کنم، ضمن آنکه متعهد می‌شوم که این افزایش نرخ بنزین روی سایر کالاها و از جمله فراورده‌های دیگر نفتی اثرنگذارد. این منطق بطور طبیعی در جلسه مشترک سران قوا به تصویب رسید که از یک سو دربردارنده منافع مردم و از سوی دیگر تأمین کننده نیاز دولت بود. در این بین، دولت محترم به گمان اینکه با مطرح شدن پیش از اقدام افزایش قیمت بنزین قادر به مهار آثار روانی آن بر بازار نیست و با واکنش تند اجتماعی هم پیش از اعلام نهایی مواجه شده و برای کنار گذاشتن جمع‌بندی تحت فشار شدید قرار گرفته و تصمیم را با تزلزل مواجه می‌گرداند، رویه «کتمان» و سپس «غافلگیری» را در پیش گرفت! این جمع‌بندی مردان دولت هر چند چندان بلاوجه هم نبود، اما از دقت و همه جانبه‌نگری هم بهره‌ای نداشت. چرا که از یک سو ذات جمهوری اسلامی، ذات بیان است نه کتمان و در طول این سال‌ها، نظام با بیان صادقانه توانسته است بسیاری از مسایل را با کمک مردم حل کند که اگر غیر از این بود، نوعاً قادر به حل آن‌ها نبود. از سوی دیگر تصمیم به این مهمی که تقریباً زندگی همه مردم را در شئون مختلف- و نه فقط حمل و نقل- تحت تأثیر قرار می‌داد و در واقع طرف اصلی ماجرا مردم بودند، در عمل نمی‌توانست بدون متقاعد کردن آنان به اجرا گذاشته شود. براین اساس اعلام تصمیم دولت در روز جمعه با بهت عمومی و اعتراض و نگرانی شدید مردم مواجه گردید و فضا را برای شکل‌گیری اعتراضات فراهم کرد و کاملاً پیش‌بینی می‌شد که دشمنان ایران که در جریان مسایل دی ماه ۱۳۹۶ نتوانسته بودند برنامه خود در شکل‌دهی به اغتشاشات عمومی در ایران را به جایی برسانند و از این رو ناگزیر به شکل‌دهی گروه‌های آموزش دیده و مسلح روی آورده و در این حدود دو سال بطور جدی کارکرده بودند، از این فرصت استفاده کنند. ترکیب اعتراضات طبیعی مردم و برنامه منسجم دشمن برای به دست گرفتن اوضاع کار را سخت می‌کرد و در دو روز اول تخریب زیادی را پدید آورد و میزان تلفات را به نسبت رویدادهای مشابه افزایش داد.
کمی بعد با موضعگیری روز شنبه رهبر معظم انقلاب اسلامی- دامت برکاته- مردم از اغتشاشگران تروریست فاصله گرفتند و کار نیروهای انتظامی و امنیتی برای مهار حرکت تروریست‌ها آسان گردید. در این میان تعداد زیادی از آنان توسط سه دستگاه مسئول کشور دستگیر شدند و در واقع ضمن سوار شدن بر روند اوضاع توانستند سرمایه‌های هنگفت آمریکا و... را برباد بدهند.

۲. حوادث چندی درکشور پدید آمده بود که خبر از برنامه‌ریزی سرویس‌های اطلاعاتی در ایران می‌داد. دراین چند سال بعضی از گروهک‌هایی که واقعا به آخر خط رسیده و مضمحل شده بودند، بازسازی شدند که یک نمونه آن حادثه حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامی و حادثه دیگر آن قضایای سال پیش یکی از خیابان‌های فرعی منطقه پاسداران تهران بود. بعضی گروهک‌های تروریستی هم نوپدید بودند که از سوی بعضی از رژیم‌های فاسد عربی مدیریت می‌شدند. روند حرکت آنان در هفته‌ای که پشت سر گذاشتیم نشان داد که این ظرفیت‌ سازماندهی شده، یک جا به خدمت گرفته شده‌اند و حوادث روی داده در متن این اغتشاشات نشان می‌دهد که ماجرا به نیروهای کف آشوب‌ها محدود نبوده است. استفاده از سلاح‌های گرم و سرد در این آشوب‌ها یک راهبرد بود که از سوی کسانی که در ساختمان‌های اطراف نقاط آشوب به‌وسیله تک تیراندازها پشتیبانی می‌شدند تعداد قابل توجهی از کشته‌ها نه از جلو بلکه از عقب و در فاصله نسبتا دور مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌اند و این نشان می‌دهد، در این صحنه «کشته‌سازی» و به هم ریختن اعصاب مردم و نیروهای انتظامی و امنیتی به‌عنوان راهی برای گسترش اغتشاش و منفعل کردن نیروهای مسئول مدنظر بوده است.
تلاش برای گسترش تخریب، یک روی مسئله بوده است. بستن اتوبان‌ها و راه‌های اصلی در استان‌هایی که درگیر این آشوب‌ها بودند، حمله به بانک‌ها و سایر مراکز خدمات عمومی و کشاندن دامنه تخریب به خانه‌های مردم برای عمق بخشیدن به اغتشاشات و ناامید کردن مردم و به‌خصوص نیروهای مدافع امنیت صورت گرفت. البته در این میان بعضی از طراحی‌های سران خارجی تروریسم مثل حمله به زیرساخت‌های مخابراتی در شیراز و اصفهان که لااقل ۲۰ استان کشور را پوشش‌ مخابراتی می‌دادند و نیز حمله به انبار اصلی مایحتاج عمومی کشور که مواد غذایی، دارویی و... سالانه کشور نگهداری می‌کرد، با رشادت نیروهای مدافع امنیت کشور ناکام گذاشته شد.

در نهایت در روزهای اول هفته گذشته، ما شاهد «دوئل امنیتی» نیروهای انقلاب و معاندان داخلی و خارجی بودیم که غلبه سریع و شوق‌انگیز نیروهای انتظامی و امنیتی بر برنامه‌ریزی و ساماندهی پیچیده دشمنان و معاندان نشان داد، ایران و جمهوری اسلامی علی‌رغم مواجه بودن با توطئه‌های پیچیده، از اقتدار  بسیار بالایی برخوردار است. در این میان یک نکته مهم که از چشم ناظران پنهان ماند، اقتدار ایران در حفظ ارتباطات داخلی بین بانکی و... بود که دشمن را وادار به اعتراف کرد. آمریکایی‌ها و... گمان می‌کردند ایران در مواجهه با اینترنت با بن‌بست مواجه است چراکه اگر آن را باز بگذارد، خدمت بسیار ویژه‌ای به مخالفان و اجرای برنامه‌های دشمنان خود کرده است و اگر اینترنت را مسدود نماید ارائه خدمات بانکی و... آن بهم می‌ریزد و کشور مختل می‌گردد که خود این به معنای تن دادن به سطحی از فروپاشی است. اینها توجه نداشتند که در طول این سال‌ها ایران در کنار اینترنت به یک زیرساخت مخابراتی در داخل رسیده و می‌تواند سیستم‌های حساس خود را روی آن سوار کرده و از آسیب‌های قطع اینترنت مصون بماند. این سبب عصبانیت شدید آمریکا، اروپا و... گردید و در عین حال یک درس هم برای کشور بود که برای بومی‌سازی اینترنت عمومی نیز وارد عمل گردد. ۳. یکی از جنبه‌های مهم و قابل تحلیل در مقوله افزایش قیمت بنزین و حوادث پس از آن، موضع‌گیری امام خامنه‌ای «دامت برکاته» بود و البته مثل بسیاری از موارد دیگر، گذشت زمان عمق این موضع‌گیری را بیش از حالا نشان خواهد داد.

مواضع رهبر معظم انقلاب اسلامی در دوره حضرت امام خمینی - قدس سره- و در دوره حضرت امام خامنه‌ای -دامت برکاته- همیشه دو جنبه را پوشش داده است؛ یک جنبه آن «ایدئولوژیک» بوده‌ به این معنا که معظم‌لهما به‌عنوان سنگربان نظام فکری اسلام و اصول آن در مواجهه با رخدادها بوده‌اند و جنبه دیگر آن «مصالح» مردم بوده است که نوعاً در قاعده «عدالت اجتماعی» جلوه‌گر بوده است. مردم نیز همواره از معظم‌لهما همین دو انتظار را داشته‌اند و مقتضای رهبری توأمان دینی و دنیوی مردم هم جز این نیست. در این صحنه، رهبری با هدررفت سرمایه ملی از یک سو و برنامه ارائه شده از سوی دولت و سپس سران سه قوه برای مهار این معظل مواجه بود. در عین حال کاملاً پیدا بود که اجرای برنامه دولت ولو به‌صورت موقت فشار سنگینی را بر مردم وارد می‌کند و دفاع از چنین برنامه‌ای برای رهبری «هزینه» جدی دارد و البته حفظ وجاهت رهبری بزرگترین سرمایه کشور و پشتوانه اداره آن می‌باشد و یک واجب بزرگ به حساب می‌آید و بر این اساس حضرت امام می‌فرمودند «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشور شما آسیبی وارد نشود».

با توجه به حساسیت بالای این موضوع، بعضی‌ها توصیه‌هایی داشتند که این توصیه‌ها در نهایت ناظر به جداشدن حساب رهبری از حساب این تصمیم‌گیری بود. در این صحنه رهبری معظم انقلاب اسلامی با چند گزینه مواجه بودند؛ مخالفت با طرح دولت و مصوبه سران قوا، سکوت در مقابل طرح، گرفتن موضعی دوپهلو که مسئولیت را متوجه او نکند، اما امر دادن کاملا مسئولیت به سران قوا و کنار کشیدن از صف قوا و در نهایت اعلام صریح پشتیبانی از تصمیم دولت و سران قوا به نحو مشروط که رهبر معظم انقلاب، راه پنجم را انتخاب کردند. درخصوص تحلیل این موضوع باید به نکته‌هایی توجه کرد:

- واقعیت این است که ادامه روند کنونی هدررفت سرمایه ملی به مصلحت کشور نیست و رهبری نظام نمی‌تواند نسبت به آن بی‌توجه باشد و در اینجا ترجیح حفظ وجاحت بر مصلحت کشور معنا و مفهومی ندارد و در قاموس رهبر معظم انقلاب نیست کما اینکه چنین چیزی در قاموس حضرت امام- روحی له‌الفداه- هم نبود؛

- پیامدهای سنگین طرح دولت به‌گونه‌ای نبود که بدون حمایت قاطع رهبر معظم از آن، به جایی برسد. مسلماً بدون پشتیبانی رهبری، حتی اگر دولت طرح را اعلام و شروع به اجرا می‌کرد، قادر به ادامه راه نبود و طرح به شکست می‌انجامید و خسارت هنگفت هدررفت سرمایه کشور استمرار می‌یافت؛

- در صورتی که رهبری از طرح اصلاح نرخ بنزین به صورتی که ذکر آن رفت، حمایت نمی‌کرد هم مردم و هم مسئولین دچار دودستگی شدید می‌شدند. با عدم حمایت رهبری حتماً پدیده‌هایی در مجلس شکل می‌گرفت که در روزهای اول در قالب استعفای برخی از نمایندگان و ارائه طرح استیضاح رئیس‌مجلس و استیضاح رئیس‌جمهور از سوی برخی دیگر شکل هم گرفت و این سبب بگو مگوی زیاد میان مسئولین کشور می‌گردید. از سوی دیگر عدم موضع‌گیری صریح رهبری در حمایت از طرح، بخش زیادی از مردم ارادتمند ایشان را که فقط به یک جنبه ماجرا توجه داشتند هم به صحنه اعتراضات می‌کشاند و طرح اصلاح قیمت بنزین عملاً از بین می‌رفت و از آن پس این دولت جرأت نمی‌کرد در هیچ زمینه اصلاحی دیگر که کشور به آن نیاز داشت، پا پیش بگذارد و این یعنی عملاً کشور قفل می‌شد! موضع‌گیری صریح رهبری سبب شد ضمن حفظ وحدت درونی نظام، وحدت مردم نیز تأمین شود و دولت هم فرصت پیدا کند تا برای جنبه‌های نگران‌کننده طرح افزایش قیمت بنزین فکر کند این در حالی بود که برخی از خناسان آماده بودند تا پس از مخالفت رهبری بر طبل بسته بودن دست دولت بکوبند و فریاد وا دولتا سر دهند.

در واقع موضع‌گیری صریح رهبری سبب شد تا از یک سو، دولت بحران ناشی از تصمیم اخیر- که از جنبه‌هایی قابل نقد هم هست- پشت سر بگذارد و خود را برای بخش دوم ماجرا که مدیریت قیمت‌هاست آماده کند.-

موضع‌گیری رهبری سبب جدا افتادن اعتراضات طبیعی مردم از توطئه‌های بسیار پیچیده خارجی گردید. سخنان روز شنبه رهبری تکلیف دو دسته را معین کرد یکی تکلیف مردم در جداکردن صف خود از معارضین و هوشیاری آنان و دوم تکلیف نیروهای انتظامی و امنیتی در تردید نکردن در مواجهه با طراحی پیچیده دشمن. و از این رو بود که این توطئه در زمان بسیار کوتاهی مهار گردید و حجم خسارات- که دشمن تخریب حداکثری را مدنظر داشت- به شدت کاهش پیدا کرد.

رهبری در این صحنه به وظیفه خود به درستی عمل کرد و خدا خوداو را محافظت می‌فرماید.  سعدالله زارعی

25596
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد گرامی: ببخشید یک سوال: حضرت آقا بیانیه گام دوم را با این عبارت شروع می‌فرمایند: الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله‌ الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. این عبارت برای چه مواقع و مواردی استفاده می‌شود؟ چرا حضرت آقا از این عبارت در ابتدای بیانیه استفاده کرده‌اند؟ ما در حال شرح بیانیه گام دوم انقلاب هستیم و این سوال برای‌مان پیش آمد. قطعا پاسخ شما برای بسیار راهگشاست. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب با آن مقدمه‌ی دقیق و حکیمانه، ما را متوجه می‌کنند که حضور تاریخی انقلاب اسلامی دیگر محدود به شیعیان نیست بلکه از حوزه‌ی حضور در جمع مسلمین نیز گسترده‌تر آمده است. موفق باشید

25593
متن پرسش
من به جد دریافت کرده ام که امام زمان (عج) به طرق مختلف خود را در امام خامنه ای جلوه داده است، حتی گاهی اوقات آنچنان اتحاد و سنخیتی بین این دو نور الهی می بینم که نمی‌توانم تفکیکی بین آن دو عزیز الهی ایجاد کنم. استاد فقط یک سوال. کسی را مثل ایشان سراغ ندارم! فارغ از پدیدار شدن ظرفیت های فردی و اجتماعی ظهور و بستر سازی ظهور و... آیا ممکن هست در زمان حضرت آقا، بقیة الله ظهور (وعده داده شده) نمایند؟! یا اینکه خداوند با توجه به حکمت و مصلحت خود کسی را مخفیانه و ناباورانه برای ادامه راه ولایت فقیه پرورش می‌دهد تا اینکه بستر تاریخی موعود ایجاد شود؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم در اصل موضوع، با شما همراه هستم. در مورد دوم هم، چرا امیدوار نباشید؟ موفق باشید

25591
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: اینکه مقام معظم رهبری در شرایط فعلی این میزان امیدوار و شاداب در عین دغدغه مندی که در بیانیه گام دوم انقلاب هم واقعاً مشهوده، چیست؟ ایشون این چند ساله بسیار روی جنگ احزاب تاکید می کنند و مولفه های وضعیت فعلی و اون زمانه رو بشدت مشاهبه و در تداوم هم می دانند، آیا این امید و آگاهی به حکمت الهی که نمونه ای از اون در جنگ احزاب تجلی یافت، یکی از علل این روحیه امیدواری ایشان در شرایط فعلی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌چیز حکایت از آن دارد که عصر جدیدی شروع شده است. عرایضی اخیرا شده که در کانال  @asre_jadeid می گذارند شاید مفید افتد. موفق باشید

25519
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیزم: اولا متشکر از قبول پیشنهادم در مورد کتاب شهید آوینی، فقط کانال عصر جدید را پیدا نکردم. اما مطلب دیگر در مورد استاد دکتر داوری حفظه الله است، همان طور که اطلاع دارید ایشان پس از آن ماجرای نامه شان به گروه علم دینی که حواشی زیادی داشت و البته حرف خیلی جدیدی نزده بودند ولی برای برخی سوء تفاهم هایی به وجود آورد اما مقاله ایشان در مورد ایران مشکل دارد ولی مسله ندارد و سخن ایشان در مورد امکان تمدن نوین اسلامی یک مقدار از سوء تفاهمات را کنار زد اتفاقا در همان روز ها بود من سخنرانی مقام معظم رهبری دام ظله را در سالگرد حضرت امام (ره) را گوش می کردم به نظرم نزدیکی بین این دو تفکر مشاهده کردم تا گذشت و ایشان بر خلاف دو سال پیش این بار دعوت دوستان علم دینی را قبول کردند و سخنرانی فرمودند. چند نکته را می خواستم در این باره با شما در میان بگذارم اولا به نظرم نهضت رفع سوءتفاهم بسیار کار پسندیده ای است و دکتر داوری به نظرم این کار را عملی کردند. این سخنرانی جدید که ایشان از لیبرالیسم ها هم بسیار انتقاد کردند دست منافقانه آن ها را رو کرد از طرفی ایشان به نظر من حرف جدیدی باز در این سخنرانی نزدند جز این که نظرات متشابه شان را واضح کردند. اما در مورد نظر ایشان در مورد علم دینی همیشه برای من این نکته مجهول است که بله من نظر دکتر در مورد این که جامعه دینی که باید متقدم بر علم دینی باشد را از حیثی قبول دارم ولی از جهات دیگر ما تا علم دینی تولید نکنیم تا بحث های نظری نکنیم تا نقد آرای غیر دینی نکنیم تا فلسفه دینی تا فقه دینی نداشته باشیم چگونه می توانیم جامعه دینی داشته باشیم و بسازیم؟ به نظر قاصر من ما دو نوع علم دینی داریم یک علم دینی برای ساختن جامعه دینی لازم داریم و یک علم دینی هم برآمده از جامعه و عالم دینی داریم یعنی این بار جامعه دینی علم دینی تولید می کند. دو سال پیش که نامه دکتر منتشر شد من نظرات مختلفی را خواندم به نظرم بهترین نظر را استاد زرشناس داده بودند ایشان در کمال احترام و در عین این که اصلا نامی از دکتر داوری نبردند به طور غیر مستقیم فرمودند ایجاد جامعه دینی هیچ منافاتی با تلاش ما برای تولید علم دینی ندارد، ما در شرایط گذار هستیم البته متن سخنان ایشان را دقیق نمی آورم ولی مضمون کلامشان این بود که جامعه سازی دینی منافاتی با تلاش برای اندیشیدن با علم دینی ندارد منافاتی با نقد غرب ندارد. نکته دیگر که می خواهم بگویم این است که اولا برای جامعه سازی دینی فقط تولید علم دینی کافی نیست بلکه زمینه ساز است و یکی از عوامل است چنانچه انقلاب اسلامی فقط در مورد علم دینی فعالیت نمی کند بلکه فعالیت های فرهنگی، استراتژیکی، نظامی، جنگ تمدنی، تربیتی، جنگ نرم رسانه ای، صادر کردن ایدئولوژی و دین و فکر که البته بیش تر صدور معنوی است یعنی خودش صادر می شود، به صحنه آوردن شخصیت های تراز و همین طور حکمت و عرفان اسلامی و غیره. آخرین نکته تفاوت نگاه امام خامنه ای با دکتر داوری، به نظرم این است که نگاه حضرت آقا در عین حکیمانه بودن یک نگاه انقلابی هم است. به نظرم نگاه انقلابی نگاهی است که بنابر فرموده قرآن کریم «ان تتقوا الله یجعل لکم مخرجا »است مثلا چه کسی فکر می کرد اربعین اتفاق بیفتد. این احساس حضور خدا ورای تمام حادثه ها و غلبه بر همه آن ها مهم است، همان نگاهی که شهید آوینی ها و شهید حججی ها دارند و توجه به شرایط گذار هم می تواند مسله را حل کند! ببخشید طولانی شد عذر مرا بپذیرید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آدرس کانال «عصر جدید» @asre_jadeid 

۲. سخن آقای دکتر داوری در رابطه با علوم انسانی مثل اقتصاد و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی است که ایشان به صورتی عالمانه متذکر می‌شوند این علوم را فرهنگ غربی برای مسائلِ خودش پیش آورده است. این غیر از آن است که ما با منظر توحیدی به عالَم بنگریم و علمِ مربوط به خود را بیابیم و بحث آقای دکتر زرشناس در این رابطه می‌باشد. ۳. در بحثِ زمینه‌سازی، نکته‌ی مهمی را به میان آورده‌اید. ۴. چقدر از این نکته‌ی آخرتان که متوجه‌ی تفاوت زیست‌جهانِِ رهبر معظم انقلاب با آقای دکتر داوری شده‌اید؛ لذت بردم و مسرور شدم. از آن جهت که بعضی‌ها گمان می‌کنند اگر ما توصیه می‌کنیم نباید دکتر داوری را نادیده گرفت، بنا داریم در زیست‌جهانی غیر از زیست‌جهانِ رهبر انقلاب زندگی کنیم. موفق باشید 

25505
متن پرسش
سلام: چندی پیش فتوایی منتسب به رهبر انقلاب درباره استحباب تعدد زوجات در شرایط فعلی جامعه در فضای مجازی منتشر شده بود. اخیرا جمعی که به دیدار معظم‌له رفته بودند از ایشان در این باره سوال کردند که آیت‌الله خامنه‌ای با شنیدن آن برافروخته شده‌ و متعجب گفتند: اصلا بنده همچین فتوایی ندارم و اصلا همچین چیزی را قبول ندارم؛ چه کسی این را گفته؟ آقایان حتی به شوخی هم نباید درباره تعدد زوجات حرف بزنند، که باعث دلسردی خانم‌ها می‌شود. جالب آن‌که رهبری در محل‌ کارشان هم هشدار داده‌اند که افراد شاغل در بیت اگر همسر دوم اختیار کنند، اخراج می‌شوند. ‌آیا این متن می تواند صحیح باشد در حالی که فقهای متقدم و متأخر قائل به این مسئله بوده و هستند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اظهار نظر در این موارد در صورتی باید انجام بگیرد که سند سخنان را بتوان در سایت مقام معظم رهبری پیدا کرد. موفق باشید

25502
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: با عرض پوزش ترجیحا بدون مقدمه وارد اصل مطلب میشوم خدمت شما عارضم من امام خمینی را قبول دارم ولی منتقدشان هستم و همچنین آیت الله خامنه ای را هم قبول دارم ولی به بعضی از رفتارهای ایشان نقد جدی دارم و شاید هم خلاف امرشان رفتار کنم و جسارتا شما را هم قبول دارم و بسیار به شما ارداتمندم و عشق می ورزم اما منتقد شما نیز هستم آیا این به منزله انحراف من هستش؟ و دیگر شما مرا نمی پذیرید؟ و یا کلا من از خط انقلاب اسلامی و اهدافش خارج شدم؟ آیا فقها معصوم هستند؟ ایا ایت الله مکارم شیرازی یا ایت الله نوری و غیره با آن فقاهت خطا ندارند؟ آیا آیت الله جوادی آملی از حدتعادل گاهی سخنانش خارج نشده است؟ ( فرمایش صریح شما در خصوص از تعادل خارج شدن سخن آیت الله جوادی در خصوص رحلت اقای رفسنجانی — بخاطر خلاصه کردن موضوع را بیان نمی کنم) و بسیاری از فقهای ما - پس عقل و تفکر من در انتخاب راه چه نقشی دارد؟ هرچند اطاعت از فقها را در جای خویش لازم می بینم و قطعا اطاعت می کنم آیا در تاریخ و راویات نداریم شخصی با امام صادق (ع) جهت سفری مشورت کردند و امام ایشان را نهی کردند ولی آن شخص به سفر رفت هر چند از لحاظ معنوی ضرر کردند اما آیا رفتار آن شخص به منزله این بود که از خط امام صادق (ع) خارج شده است؟ اصلاً فقیهان به کنار فرض که دوران امام علی (ع) است و ایشان مالک اشتر را منصوب فرموده است مگر در خود نهج‌البلاغه در نامه به مردم مصر پس از کلی تعریف و تمجید و تأیید مالک تذکر نداده‌اند که به‌شرطی اطاعتش کنید که مطابق حق فرمان دهد؟ چرا فکر می‌کنید مردم امکان شناخت حق را ندارند و باید هرچه ولی فقیه گفت را بپذیرند حال آنکه حتی امام علی (ع) چنین رابطه‌ای میان خود و مردم قائل نبود؟ این توجیهاتی که دربارهٔ عدم امکان اشتباه رهبری در برخی افکار وجود دارد براستی تفاوت چندانی با نظریهٔ باب شیخ احمد احسایی که از دلش بابیت و بهاییت درآمد ندارد با این تفاوت که این بار باب مفروض، فقها و مشخصاً ولی فقیه است و با این طبقهٔ اجتماعی سر دشمنی ندارد که هیچ دوست توجیه‌گر هم هست! شاید اگر شیخ احمد و شاگردانش هم به‌جای مقابله با فقیهان، تأییدشان می‌کردند و می‌گفتند باب یکی از فقیهان زمان است که از همه عالم‌تر و عادل‌تر و شجاع‌تر است کارشان به سرکوب و اعدام و تبعید نمی‌کشید! خیلی تصادفی صحبت شما را درخصوص خارج شدن جناب احمدی نژاد از خط ولایت را شنیدم با وجود اینکه به برخی از رفتارهای ایشان منتقدم با این حال ایشون را ولایی تر از دولت موجود و بقیه دولتها می دانم و صد البته مردمی تر اما این به این معنا نیست که بطور مطلق قبولش دارم و برخلاف نظر شما رفتار ایشون را درخصوص انتخابات ۹۶ خلاف ولایت نمی دانم ایشون صرفا مشورت کردند همانطور که هر انسانی مشورت می کند ولی قرار نیست با نظر مشاور مسئله ای را به خودمان تحمیل کنیم حتی اگر آن مشاور رهبر باشد. وقتی بخشی از جامعه پیرو تفکری است چرا نباید نمایندهٔ آن تفکر حق حضور در انتخابات را داشته باشد؟ مگر غیر این است که امام علی به‌ صراحت می‌فرماید چون خیل جمعیت حجت را بر من تمام کرد خلافت را پذیرفتم؟ حتی امام علی (ع) که حکومت حق مسلمش بود و غصب شده بود وقتی تن به آن داد که مطمئن شد اکثریت مردم او را می‌خواهند. اگر کسی معتقد است حق را شناخته و خود نماد بارز آن است پس حتماً خوب هم بلد است آن را عرضه و تبلیغ کند و اگر واقعاً حق است و اگر به لطف جمهوری اسلامی طاغوت که حجاب حق است برچیده شده است چرا باید از شنیدن صدای مخالف و به رأی گذاشته شدن نظرش بترسد؟ ۴۰ سال حماقت صغیر تصور کردن مردم و تحمیل نظارت استصوابی به آنان که از دلش انتخاباتی بین بد و بدتر و مجلس و دولت‌هایی هریک بی کفایت تراز قبلی کافی نیست؟ هرچند از نظر رهبری این دولت بهترین است و مهم نیست مردم هرروز دارند بیشتر از دیروز له می‌شوند مهم امنیت و حفظ نظام است (نظریهٔ اصالت دولت (نظام) و در خدمت نظام بودن همهٔ مردم که اگر قدری افراطی‌تر شود می‌شود همان فاشیسم!) هرچند از نظر ایشان امنیت فقط نبود جنگ و ترور است وگرنه باقی عناصر امنیت به فنا رفته است. شما اگر در شرایط کنونی چیزی از امنیت روانی، اقتصادی و حتی سیاسی سراغ دارید بفرمایید بماند که در روایات داریم فقر از هر دری بیاید ایمان از در دیگر می‌رود. بی‌شک اینکه رهبری به خود اجازه دهد تعیین تکلیف کند چه کسی در انتخابات شرکت کند یا نکند عین طاغوت و صغیر فرض کردن مردم است. بیایید با خودمان صادق باشیم اگر جمهوری اسلامی است و اگر این حکومت همان حکومت است که امام خمینی انتظار داشت مردم حق داشتند که رهبرش را استیضاح کنند و امثال بهشتی از آزادی بیان و اظهار عقیده حتی در وسط جنگ می‌گفتند پس «من صلاح نمی‌دانم» و «من این را می‌گویم» را بریزیم در سطل آشغال! رهبری هم باید به مردم پاسخگو باشد رهبری هم فقط باید نظرش را بگوید و تحمیلی در کار نیست رهبری هم باید در مقابل هر دستوری که می‌دهد برای مردم دلیل کافی بیاورد و اگر مردم نپذیرفتند کوتاه بیاید مگر آنکه خودش را از امام علی هم بالاتر بداند که در آن صورت بهتر آن است که به عقیدهٔ آیت‌الله مصباح تن دهیم و نام جمهوری را حذف کنند. مگر استاد عزیز نظر علامه طباطبایی دربارهٔ آیهٔ دوازدهم سورهٔ مدنی تغابن این نیست که حتی اگر مسلمانان نافرمانی کردند پیامبر وظیفه‌ای جز تذکر دادن ندارد؟ (در تفسیر المیزان در توضیح این آیه آمده است: «و معناي‌ جمله‌ ‌اين است‌: ‌که‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ ‌از‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌از‌ دين‌ تشريع‌ كرده‌، و ‌يا ‌از‌ اطاعت‌ ‌رسول‌ بدان‌ جهت‌ ‌که‌ ولي‌ امر ‌شما‌ ‌است‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌به‌ ‌شما‌ دستور مي‌دهد اعراض‌ كنيد، ‌رسول‌ ‌ما نمي‌تواند ‌شما‌ ‌را‌ مجبور ‌بر‌ اطاعت‌ كند، ‌براي‌ اينكه‌ ‌او‌ مامور ‌به‌ ‌اين رفتار نشده‌ بلكه‌ تنها مامور ‌شده‌ ‌که‌ رسالت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌شما‌ برساند، ‌که‌ رسانيد») صراحت این آیه و توضیحات علامه و تأکید قرآن بر عدم تسلط پیامبر بر مردم یعنی حکومت اسلامی توسط خود مردم پیاده می‌شود و مردم باید بخواهند فلان مسئله طبق نظر شرع پیش برود و هیچ جبری بر آنان نیست حتی اگر پدرانشان در ۴۰ سال قبل چنین جبر طاغوت‌واری را پذیرفته باشند. مطمئن هستم شما اهل مطالعهٔ تاریخ هستید و خوب می‌دانید بسیاری از توجیهات امروز را زمانی بنی‌امیه و بنی‌عباس بهتر و دقیق‌تر و مستندترش را می‌ساختند تا صدای مخالفت مردم در برابر خلیفه را خفه کنند. پس لطفا اجازه ندهید تفکر از دیگران گرفته شود و چشم بسته همه مسائل را به رهبری وصل کنیم و بگوییم چون زعیم ماست خداوند کمکشان می کند و ایشون اشتباه نمی گویند و یا اشتباه رفتار نمی کنند که نمونه هایی مبنی بر اشتباه رفتن مسیر در طی رهبری ایشان وجود داشته است که حتی خود رهبری گاها به ان موارد اشاره کرده است (یه نمونه از چند نمونه را عرض می کنم در خصوص کاهش جمعیت ایران که بعدها رهبری گفتند که حمایتش از این طرح اشتباه بوده هرچند شما این را اشتباه ندانید ولی تاثیر سوء آن در مردم دیده شد) حتی نمونه های اعترافی امام خمینی مبنی بر بعضی از تصمیمات اشتباهش در تاریخ وجود دارد. باید پذیرفت وقتی یک غیر معصوم را در حد معصوم بالا ببریم و مقدس پنداری می کنیم و تمام رفتارهایش را از روی حکمت و حکیم بودنش می دانیم در واقع چشمان واقعیت را بسته ایم و تعقل را تعطیل کردیم و اشتباهات را توجیه می کنیم چه آن شخص من نوعی باشم و یا آقای احمدی نژاد و چه رهبری و یا هر شخص دیگری باشد به نظر بنده باید حد تعادل را نگه داشت و امکان خطا را در زمانی که معصوم حضور ندارد برای همه در نظر داشت حتی ولی فقیه و توجیه نکنیم که اشتباهات آنها فاحش نیست چرا چنین جواز ناچیز بودن اشتباه را فقط برای ولی فقیه جایز می دانیم؟ بدانیم تنها کسی که از خطا عاریست فقط امام معصوم است و این عقیده ایست که شما به ما شاگردان خود آموخته اید ببخشید که با این صراحت نظر دادم و انتقاد کردم امیدوارم چنین انتقادی به معنای این نباشد که از خط ولایت خارج شده ام یا ارداتم به شما کاسته شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه جامعه‌ی ما به آن‌چنان بلوغی رسیده است که از دوره‌ی «فراروایت» عبور کرده است. به این معنا که افراد، چراغ خرد خاموش کنند و بدون فکر از کسی تقلید نمایند. آری! بسترِ گشوده‌ای است به نام اسلام و انقلاب، که خود به خود میدانِ تفکر است و تفاوتِ فهم‌ها نسبت به اسلام و انقلاب، نشانه‌ی سعه‌ی ملکوتیِ اسلام و انقلاب است و ما را از انجمادِ فکری نجات می‌دهد. از سخنان شما چنین برداشت کردم که نمی‌خواهید در انجمادِ فکری، خود را متوقف و راضی کنید و همین امر موجبِ ارادت بنده به امثال شماست. حقیقتاً در این تاریخ، باید در بسیاری از برداشت‌ها و فهم‌های خود تجدید نظر کنیم و آن‌ها را بازخوانی نماییم، هرچند که در بعضی نکات به نظر خودم عجله کرده‌اید. مثل آن‌که گمان فرموده‌اید علت مخالفت بنده با آقای احمدی‌نژاد مربوط به سال ۹۶ و عدول ایشان از مشورتی است که با مقام معظم رهبری داشت. چنین نیست؛ ولی فعلاً هم مهم نیست. مهم آن است که شما در موضوعات فکر می‌کنید و حتی برای مقام معظم رهبری، جایگاهِ عصمت قائل نیستید. از آن طرف انتظار بنده آن است که اهل تفکر به سخن متفکران از جمله متفکری مثل آقای خامنه‌ای فکر کند و در مقایسه با سخن مخالفانِ ایشان آن‌چه بهترین است را دنبال نماید. بنده به هیچ‌وجه نگاهِ شخصیت‌هایی امثال شما را، نه‌تنها نگاهِ مغرضانه نمی‌دانم، بلکه چشم‌اندازی می‌بینم برای آینده‌ای که سختْ بدان امیدوارم. همان‌طور که اشاره دارید بحث در حکمِ حکومتی رهبری است که در آن‌جا نه به اعتبار آن‌که آن سخن و آن حکم، بی‌عیب است بلکه از آن جهت که باید بالاخره به گفته‌ی افلاطون، یک کسی حرف آخر را بر مبنایِ معارف تعریف‌شده بزند تا امورِ شهر و کشور جلو برود.

اجازه بدهید به تک‌تکِ اشکالاتی که فرمودید پرداخته نشود؛ ولی در جمع‌بندی معتقدم «عقل» و «حکمت» اقتضاء می‌کند نظام ما آن‌چنان بی‌هویت و بی‌اصالت نشده است که به براندازی نسبت به آن فکر کنیم؛ بلکه برعکس، شاید بگویم از بی‌نظیر نظام‌هایی است که اگر دلسوزانه و بی‌سر و صدا در رفع مشکلات آن قدم برداریم، حتماً به نتیجه خواهیم رسید. بنده بر اساسِ تجربیات گذشته‌ی خود در این وادی قدم برمی‌دارم و سختْ امید به رحمتِ الهی دارم و سخنان مقام معظم رهبری را نه از آن جهت که «باب اللّه» است بلکه به اعتبار این‌که گویا خدا بنا دارد از طریق سخنان ایشان، هدایتی به این ملت عطا کند؛ ارج می‌نهم در آن حدّ که گاهی به این فکر می‌افتم چقدر خوب است این سخنان را مثل یک متن ارزشمند در جمع دوستان مورد بحث و بررسی قرار دهیم، به نظر بنده ارزش این کار را دارد. موفق باشید

25470
متن پرسش
با سلام: در اینترنت از قول آیت الله جوادی آملی نقل شده که در فوت آقای هاشمی فرموده اند: سلام بر تو روزی که به دنیا آمدی روزی که از دنیا می روی و روزی که رزنده می شوی. البته این ترجمه آن آیات است. نظرتان در این رابطه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اشاراتی که مقام معظم رهبری در گله‌مندی از آقای هاشمی نشان دادند، به نظرم کمی در سخنان استاد افراط شده است. موفق باشید

25469
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز متاسفانه هنوز پس از گذشت ۴۱ سال از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام، ما شاهدیم ناهنجاری های فرهنگی در جامعه ویژه برای نسل جوان جولان می دهد و بسیاری مسئولان هم با دو قطبی های کاذب درباره حجاب و ورزشگاه رفتن بانوان و یا تشکیک در اصول انقلاب، رسما خود در تقویت جنگ نرم دشمن خواسته یا ناخواسته موثر می افتند. بسیاری در اثر مشکلات اقتصادی، به فحشا رسیده اند و به اهداف نظام بدبین اند. به هیچ وجه منکر توفیقات انقلاب نیستم و معتقدم انقلاب اسلامی، گشایش تاریخ و عصری نوین برای بشر است که او را متوجه عهد الهی و خود عالی او هم چنین حرکت از خود دانی به خود عالی می کند و صحنه ای مثل اربعین گواهی می دهد. اما با این ناهنجاری های دل آزار چگونه به آینده می شود امید داشت و رهبر انقلاب بر اساس چه بینش در بیانیه گام دوم، اصلی ترین جهاد را امید بخشی می دانند؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه برای حضور در تاریخی دیگر این تنگناها بوده و هست. فکر می‌کنم بحث «آینده‌ی ما چه آینده‌ای است» که صوت و متن آن بر روی سایت هست، نکاتی داشته باشد. به جواب رهبری به آقای علی خوش‌لفظ  نظر کنید که فرمودند : این انقلاب یک چیز عجیبی است؛ حتّی شماها هم که رفته‌اید در دلش و آن‌جور کار کرده‌اید، هنوز به آن اعماق و ریزه‌کاری‌هایش نرسیده‌اید؛ ما که بیشتر از شما نرسیده‌ایم؛ خیلی این انقلاب چیز عجیبی است. این برای اربابهای دنیا، حالاحالاها دردسرها خواهد داشت؛ این اوّل کار است الان. زنده باشید. موفق باشید

25441
متن پرسش
سلام علیکم: با آرزوی قبولی طاعات و توفیق روزافزون؛ به نظر حضرتعالی، چطوری میشه نظم مومنانه اربعین که جلوه ای از تمدن نوین اسلامی هست رو در جامعه خودمون بسط بدیم و پیاده کنیم که قطعاً نباید فقط منحصر در ایام این راهپیمایی بزرگ باشه. متاسفانه شاهدیم حتی برخی مجموعه های انقلابی هم به دلیل اینکه هنوز در قالب نظم مدرن پیش می روند، به رکود و خموشی در حال ابتلا هستند و از نظم مومنانه دارند دور می شوند. به چه راه هایی میشه این نظم مومنانه اربعین رو حفظ کرد و بسط اجتماعی داد و آیا به نظرتون، پدیده روضه های خانگی یا جلسات هفتگی تلاوت و تفسیر قرآن که در خانه های اعضای محله برقرار میشه و در محله هم تاثیر فرهنگی مثبتی داره، میتونه کار موثری در راستای بسط نظم مومنانه باشه؟ با تشکر و التماس دعای فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به افق تمدن نوین اسلامی فکر کرد و با نظر به آن افق، ذیل رهنمودهای مقام معظم رهبری از هر گونه ایثاری در این مسیر کوتاهی نکرد. موفق باشید

25331
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب بصیرت فاطمه زهرا (س) در بخش (ریشة عدم بصیرت روشنفكران ما نسبت به دشمن) شما فرمودید دانشجویان خط امام «رحمة‌الله‌علیه» به سفارتخانة آمریكا در زمان دولت موقتِ آقای بازرگان حمله می‌كنند، آقای بازرگان استعفا می‌دهد كه چرا به سفارتخانه آمریكا حمله كرده‌اید، چون او آمریكا را یك دولت می‌داند، كنار بقیة دولت‌های دنیا، در حالی‌كه دانشجویان ما متوجّة توطئه‌های آمریكا زیر پوشش سفارتخانه می‌شوند. چرا دانشجویان خط امامی می‌فهمند این سفارتخانه یك جاسوسخانه است و امثال بازرگان و بنی‌صدر و قطب‌زاده نمی‌فهمند؟ ریشة مسئله را در نزدیكی و دوری به بصیرت فاطمه (س) باید جستجو كرد و هوشیاری خاص آن حضرت كه جایگاه هر حادثه‌ای را در متن تاریخ می‌بیند و نه در شعارها و شخصیت‌های آن حادثه. اما تحلیل امروز در خصوص تسخیر لانه جاسوسی اینگونه است که چون قبل‌تر از این شدت احساسات ایدئولوژیک نه فقط در بین سران حکومت که حتی در جامعه به حدی بود که اگر کسی این حرف را می‌زد می‌شد جاسوس خائن! امروز است که داریم متوجه می‌شویم دولت کارتر تا قبل از تسخیر سفارت با دولت موقت برای تأمین امنیت همکاری می‌کرد و حتی اطلاعات ارتش عراق را در اختیار ایران می‌گذاشت و حاضر بود همه‌نوع همکاری و سرمایه‌گذاری داشته باشد (نخستین دولتی که تنها یک ساعت پس از سقوط بختیار و پیروزی انقلاب، دولت موقت را به رسمیت شناخت آمریکا بود یک روز بعد پاکستان و سه روز بعد از پیروزی شوروی به رسمیت شناخت) الآن است که داریم متوجه می‌شویم تسخیر سفارت و بلوکه شدن سرمایه‌های ایران در بانک‌های آمریکا یک بانک آمریکایی را از خطر ورشکستگی حتمی نجات داد امروز است که مطلع شده‌ایم اشغال سفارت باعث شد پس از نزدیک به یک سال که افکار عمومی مردم جهان حتی در آمریکا و انگلستان به نفع ایران بود و همه انقلاب را تأیید می‌کردند ناگاه پس از اشغال سفارت اکثر این افکار علیه ایران شد و فضا برای برخود قهری با انقلاب توسط دولت‌های بزرگ از تحریم گرفته تا حمایت تسلیحاتی از ارتش عراق فراهم آمد و ... . آیا شما اندیشه و طرز فکر امروزی را بر مبنای تسخیر لانه جاسوسی می پسندید؟ من مطلب کپی کردم امیدوارم در سایت بدست شما برسه چون گویا مطالب کپی شده قابل روئیت نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مطلع هستید که زوایای جریان گـروگـانگيــري جاسوسان در سفارت آمریکا، زوایای دقیقی دارد که باید با دقت دنبال کرد. بنده در جواب جنابعالی یادداشت‌هایی داشتم که خدمتتان ارسال می‌کنم تا إن‌شاءاللّه خودتان در مورد آن عمل فکر کنید. موفق باشید

     در تاريخ معاصر حادثه‌اي به عظمت گروگانگيري نداشته‌ايم. كه لازم است در رابطه با آن حادثه دو نوع عامل را در نظر گرفت:

     الف) عواملي كه ارتباط مستقيم با قضيه داشتند، ولي عوامل اصلي نبودند مثل

     ۱. پذيرش شاه از سوي آمريكا    ۲. ملاقات نخست وزير دولت موقت با برژينسكي

     ب) عوامل اصلي : ۱. گروگانگيري بازتاب طبيعي دخالت‌هاي آمريكا در پنجاه ساله اخير در امور مسلمين بود. ۲. بازتاب الهامات تدريجي ولي مؤثر از تعاليم اسلامي، به خصوص تشيع بود و روحيه سازش نكردن با ظلم و ظالم و نگراني و شناختي كه از توطئه آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني وجود داشت، الزاماً چنين واقعه‌اي را مي‌طلبيد.

۳. بازتاب  كينه ديرينه‌اي است كه در عمق وجدان ملت موجود بود و مذهب و مليت ما از آمريكا جريحه‌دار شده بود.

۴. بازتاب و تجلي توكل يك ملت به خدا بود كه از رهبر الهي خود آموزش ديده بودند.

      سفارت در ۱۳ آبان سال ۵۸ به دست دانشجويان افتاد (به مدت ۴۴۴ روز) و مورد پشتيباني مردم و رهبري قرار گرفت. امام فرمودند: «آن انقلابي بزرگتر از انقلاب اول است». آيت‌الله بهشتي در سمت نايب رئيس مجلس خبرگان از پشتيبانان اين كار بودند و گروههاي چپ و ماركسيست كه هميشه مذهبي‌ها را به ساده گرفتن امپرياليسم متهم مي‌كردند و معتقد بودند آمريكا با پيچيدگي‌هايي كه دارد بالاخره انقلاب را منحرف مي‌كند و خودشان را هميشه طلايه‌دار و پيشتاز مبارزه با امپرياليسم مي‌دانستند، يك مرتبه متوجه شدند در اين راه، بسياربسيار از ملت و رهبرالهي آن عقب افتاده‌اند و به همين جهت در ابتدا مي‌گفتند حركتي است مشكوك ولي بعد كه ديگر حيثيتي براي آنها نمانده بود، ديدند حركتي بسيار انقلابي و سازش ناپذير است بخصوص كه اسناد مربوط به خط ميانه و سازشكار داخلي را نيز دانشجويان خط امام منتشر كردند، مثل اسناد مربوط به رابطه پنهاني حسن نزيه، مقدم مراغه‌اي و تيمسار مدني كه همگي از اعضاء دولت موقت آقاي بازرگان بودند.

   افرادي مثل قطب‌زاده و بني‌صدر با گروگان‌گيري مخالفت كردند و بني‌صدر گفت: «با گروگان‌گيري، ما گروگان شده‌ايم». و خود را بدين طريق به آمريكا نزديك كرد و از مسير حماسي انقلاب و رهبري آن از همان روز فاصله گرفت.

     عكس‌العمل آمريكا : ۱. مسدود كردن دارايي‌هاي ايران. ۲. تحريم اقتصادي ايران توسط متحدين آمريكا. ۳. حمله ناموفق طبس  ۴. تحريك و ايجاد كودتاي نوژه ۵. دادن چراغ سبز به عراق براي حمله به ايران

     امام خميني (رحمت‌الله‌عليه) امر رسيدگي به مسئله گروگان‌ها را به عهده اولين مجلس شوراي اسلامي واگذار كردند كه نهايتاً در نشست الجزاير و با وساطت آن كشور به نتايج زير رسيد.

۱. اموال ايران از توقيف خارج گشت. ۲. قرار شد اموال شاه و ديگر طاغوتيان فراري با تهيه درخواست حقوقي از سوي ايران به دادگاه‌هاي صالحه ارجاع شود و آمريكا متعهد گرديد در امور ايران مداخله نكند (عجيب اينكه همان‌هايي كه مي‌گفتند چرا گروگانگيري كرديد، بعد مي‌گفتند چرا گروگان‌ها را محاكمه نمي‌كنيد؟».

     نتايج گروگان‌گيري

    ۱. در عرف نظام سياسي جهان، عملي ارزش آفرين بود كه عامل بقا و شخصيت دادن به يك ملت و انقلاب شد.

    ۲. تحقير آمريكا كه موجب ريشه‌دار شدن انقلاب گرديد. ۳. براي جهان روشن شد كه سفارت آمريكا، سفارت نبود، بلكه جاسوس‌خانه بود و عملاً حيثيت آمريكا در عرف بين‌المللي براي هميشه از بين رفت. ۴. اسناد نشان داد نوكرهاي آمريكا در حال برنامه‌ريزي بر عليه انقلاب بوده‌اند. ۵. شيرازه عوامل توطئه كه توسط سفارت رهبري مي‌شدند، از هم پاشيد، در داخل سفارت‌خانه دستگاه گيرنده و فرستنده عجيبي داشتند كه با آن مي‌توانستند روي تمام امواج بي‌سيم‌هاي جمهوري اسلامي بيابند. ۶. بسياري از عواملشان رسوا شد و بي‌آبرويي برايشان آورد. ۷. بسياري از برنامه‌هاي‌شان كشف و خنثي شد. ۸. براي جهانيان روشن شد كه آمريكايي‌ها خيلي هم قلدر نيستند و زورشان به امت مؤمن نمي‌رسد. و در نتيجه اُبهت‌شان نزد ساير ملل شكست و تأثير اسلام در مقابله با قدرت‌هاي مستكبر نمودار گشت. لانه‏ جاسوسى‏ آمريكا را دانشجويان خط امام گرفتند. امام فرمودند: اين انقلاب از انقلاب اول مهم‏تر بود، به جاى اين‏كه بگويند چرا اين جوانان ما را با آمريكا درگير كردند، از كار آن‏ها استقبال نمودند و عملًا انقلاب را چند قدم جلو آوردند. اين روحيه، روحيه ‏اى است كه هركس سيره اولياء الهى را بشناسد از آن استقبال مى ‏كند. فرمايش امروز مقام معظم رهبرى «حفظه ‏الله ‏تعالي» بسيار عالمانه بود. ايشان فرمودند كسانى كه مى ‏گويند در دوره سازندگى ما به سازندگى كشور بپردازيم و كارى به آمريكا نداشته باشيم، خيلى ساده هستند. اصلًا مگر مى‏ شود؟ مى‏ گفتند استكبار يا با تو مى ‏جنگد تا تو را به زانو در آورد يا بايد از اول تسليم او شوى. مگر او مى ‏گذارد ما سازندگى ‏مان را بكنيم. جنس حركت‏هاى توحيدى و انقلابى اين است كه موحدان در كنار سازندگى، جنگ هم داشته باشند و از حادثه‏ ها هراسى به خود راه ندهند. آرى‏ «التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ» تجارت بى‏ خطر نمى ‏شود. زندگى يك تجارت پر مخاطره است. شما از خطر نترسيد زيرا كه جلوه ‏اى از گوهر عقيده و ايمان شما در همين مخاطرات به نمايش مى‏ آيد و از آن طرف وَهمى ‏بودن شخصيت دشمنان اسلام نيز ظاهر مى‏ گردد.

زندگى‏ هاى تاريخ‏ ساز

انسانى كه از اين قاعده غافل است انتظار دارد براى انجام برنامه‏ هايش هيچ مانع و مخاطره ‏اى پيش نيايد و لذا در مقابل اولين مانع ناراحت و عصبانى مى‏ شود، كه اى واى حالا اين حادثه ‏ى غير منتظره همه كارها را خراب مى‏ كند. ولى زيبايى ‏هاى كار در درست برخوردكردن با همين حادثه‏ ها است. راستى اگر معاويه در همان ابتداى حاكميت على (ع) مزاحم آن حضرت نبود، آيا امروز تاريخ شاهد بزرگى ‏هاى آن حضرت مى ‏شد؟ درست است كه به ظاهر كارهاى معاويه و خوارج براى برنامه‏ هاى آن حضرت مزاحمت ايجاد كرد ولى آن حضرت در همين مخاطرات بشر را به چشمه ‏هاى هدايت ابدى متصل نمودند و تا تاريخ، تاريخ است بشر مى ‏تواند از شخصيت آن حضرت تغذيه كند. بنده در كارهاى اجرايى متوجه شدم اصلًا مخاطره جنس كار است. و مدير آن است كه مخاطره‏ ها را به سوى اهداف خود جهت‏ دهد و نه از آن فرار کند.

نمایش چاپی