بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34611
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: ضمن تبریک به مناسبت بعثت پیامبر خدا «صلوات الله علیه و آله». استاد حقیقتش از یک طرف متوجه عظمت پدیده بعثت حضرت رسول «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» هستم و از طرف دیگر نمی‌دانم چه نسبتی باید با این پدیده پیدا کنم تا بین خودم و دیگران گفتگویی صورت بگیرد که حاصل آن گفتگو، نزدیکی هرچه بیشتر به شریعت الهی باشد و آن را برای خود یک طراحی بزرگ الهی احساس کنم؟ این روزها احساس می‌کنم باید موضوع رسالت را با بازخوانیِ جدیدی مدّ نظر قرار دهم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «جانا سخن از زبان ما می‌گویی». به نظر بنده شرایط، شرایطی است که اتفاقاً باید مطابق همین شرایط، باز به رسالت نبیّ نظر کرد و همان‌طور که می‌فرمایید با نگاهی «پدیدارشناسانه» پدیده را ارزیابی کرد. رهبر معظم انقلاب در روز مبعث در همین رابطه نکات ارزشمندی را نسبت به توحید و تزکیه و تعلیم کتاب و تعلیم استقامت و قسط و عدالت و شدیّت و سخت‌بودن و غیر قابل نفوذبودن در مقابل دشمنان، به میان آوردند که جای تفکر دارد. و بنده نیز اخیراً مطابق همین نگاه و همین دغدغه عرایضی تحت عنوان «ما و نیاز امروزینِ ما به پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در ۱۴ شماره  تنظیم شد و محور سخنان روز شنبه ۲۹ بهمن قرار گرفت که ذیلاً متن آن سخنان همراه با فایل صوتی تقدیم می‌شود. موفق باشید .

بسم الله الرّحمن الرّحیم

السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السِّرَاجُ الْمُنِیرُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّفِیرُ بَیْنَ اللهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، یا رسول الله

  • 1- با تبریک به جهت بعثت رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»، خداوند در قرآن در نسبت به جایگاه رسالت آن حضرت می‌فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/10)  که این کتاب به یاد شما و برای کمال شما نازل شده، چه جایگاهی می‌تواند در زندگی شما داشته باشد؟ حال باید از خود پرسید:

2- آیا در این روزها و با نظر به رسالت نبی اکرم «صلوات الله علیه وآله» به آن نوع حضور که سبک زندگی ما را متوجه جهانی کند که محور آن نه غرب باشد و نه زندگی غربی و نه انسان غربی باشد و به انسانیت انسان ها و به عدالتی که با آن حضور پیش می آید فکر کرده ایم؟ در حالی که در آن کتاب که بر رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نازل شده، نوعی ورود در راهی است که هنوز برای بشر این دوران طی نشده و طوری باید در آن ورود کرد که حضور خداوند را در آن مسیر احساس کنیم.

3- با توجه به این امر، یعنی با توجه به حضور خداوند در زندگی، آیا انقلاب اسلامی ادامه نبوت رسول خدا «صلوات الله علیه و آله» و بعثت آن حضرت نیست؟

4- پیامبران همواره متذکر خطر بی دینی در انسان ها بوده و هستند، خطری که انسان را همیشه نه تنها با خود بیگانه می کند حتی با خود درگیر می‌نماید و آن درگیری در ابدیت به صورت جهنم، انسان را از درون و از بیرون در بر می گیرد.

5- کسی معنای شریعت الهی را درست می یابد و به آن دستورات مقید می شود که خطر بی دینی را درست احساس کند، در آن صورت تلاش می کند در تمام ابعادِ انسانی، چه در ابعاد فردی و چه در ابعاد اجتماعی، انسان متدینی باشد. امری که حقیقتاً در این زمانه، آخرین پیامبر«صلوات الله علیه و آله» از طریق قرآن به خوبی با ما در میان می گذارد.

6- «نبوت» و «نبی» در کنار آموزش‌های دینی، نیایش با خدا را به معنای اصیل آن به انسانها متذکر می‌شود تا انسانها خود را در جهانی بسیار گسترده‌تر و لطیف‌تر و آرامش‌بخش، احساس کنند. آیا جهان انسان هایی که اهل نیایش اند را می‌توان با جهان تاریک آنهایی که راه نیایش با خدا را از طریق فرهنگ نبوتِ پیامبران نمی شناسند، مقایسه کرد؟ آیا در همین رابطه متوجه ضرورت ارسال پیامبران برای بشریت از طریق حضرت رب العالمین و ضرورت وجود پیوندی که با نیایش، می‌توانیم با پروردگار عالم برقرار کنیم، نمی شویم ؟

7- اگر دیانتی که «عقل» پشتیبان آن باشد و «قلب» آن را احساس کند، نیاز اصلی بشر نبود ، پدیده پوچی در جهان مدرن چرا به سراغ بشری آمد که خود را در نهایت رفاه احساس می‌کرد و امروزه احساس پوچی به عنوان اصلی‌ترین مشکل زمانه، هرکس را به نوعی به خود مشغول کرده و برای نادیده گرفتن آن و یا عبور از آن، به هر کاری و تلاشی دست می‌زند. یکی با انواع سرگرمی ها - در عین آن که می داند کارش بی‌فایده است ولی کار دیگری را نمی شناسد- و دیگری با اتصال به عرفان های کاذب، تا در فرار از پوچی، خود را فریب دهد، زیرا متوجه نبوت به عنوان عطای رب العالمین که رب انسان‌ها نیز هست، نیستند و اینجاست که جایگاه و حساسیت و ضرورت نبوت، بیش از پیش در جوانِ این زمانه خود را نشان می دهد و ما در این زمانه بیش از پیش باید جایگاه «نبوت» را برای این نسل به عنوان «جهاد تبیین» هرچه بیشتر روشن کنیم.

8- آیا جز این است که هر روز بیش از پیش انسان ها متوجه رازهایی در نزد خود می شوند که تنها و تنها از طریق آموزه‌های انبیا می‌توان با آن رازها در وجود خود کنار آمد و از این همه ابعاد پنهانی که در درون انسان ها هست حیرت کرد و تنها با تبعیت از شریعت الهی می‌توان در کنار آن رازها و همراه آنها زندگی کرد؟

9- از رازهایی که بین انسان و خدا هست بگیرید، تا رازهایی که بین زن و مرد و یا بین انسان و جهان در صحنه است، تنها می توان از طریق آموزه ها و راهکار انبیا در کنار آن رازها زندگی کرد، بدون آنکه متوجه حقیقت آنها بود. اگر گفته‌اند زندگی سراسر راز است و تنها خالق جهان و خالق انسان از آن آگاه است، در نسبت بین دستورات شریعت الهی و نتایجی که بیش می آید بیشتر روشن می‌شود که مثلاً چگونه می‌توان بین صداقت و جهانی که مقابل انسان قرار می گیرد رابطه برقرار کرد؟ زیرا رازی در میان است که ما تنها با رعایت دستورات شریعت الهی در کنار آن رازها قرار می‌گیریم، وگرنه اصلِ آن رازها بسی مهم‌تر از ظاهر این دستورات است که ما را دعوت به انجام آن کرده‌اند.

10- آیا به این نکته فکر کرده ایم که در این زمانه تنها زندگی دینی می تواند ما را در همه ابعاد وجودی‌مان، به خود آورد و از خیانتی که می توانیم به خود و زندگی خود روا داریم نجات یابیم؟ آن نوع زندگی دینی کدام زندگی است که نه کَرَخیِ دینداران عادی را داشته باشد و نه پوچی زندگی بی‌دینان را؟ این یعنی با آغازی دیگر به سوی دینداری آمدن، یعنی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْل‏» (نساء/136)

11- آیا به ایمانی که حضرت محمد «صلوات الله علیه و آله» از طریق قرآن و با سیره خود برای ما آورده رسیده‌ایم؟ یا «هنوز نه!» ولی بنای همدلی با پیامبر خدا «صلوات الله علیه و آله» داریم؟ بخش هایی از وجود ما برای ما چه نوع برخوردی را با دین خدا به ما پیشنهاد می‌کند تا در عین دین‌داری، بخش اعظم وجودمان را تاریکی فرا نگیرد؟ آیا بخش اعظم وجود ما «بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا» و‏ «بَشِّرِ الصَّابِرين‏» و «بَشِّرِ الْمُؤْمِنين»‏ را که حکایت پایداری در دینداری است، با همه مشکلی که به ظاهر در مسیر دینداری پیش می‌آید را شنیده است؟

12- اگر اختیار آدمی به معنای آن است که انسان‌ها، مجبور در سیطره هوس‌ها نمی‌باشند، پس اختیار آدمی تنها در پیوند با خداوند از طریق شریعت الهی به ظهور می‌آید و انسان‌ها حقیقتاً در این رابطه اختیار خود را احساس می‌کنند و این‌جا است که اشاره آیه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي‏ّ» معنا می‌یابد. به این صورت که آنچه پیامبران آورده‌اند در نسبت با انتخابِ خود انسان‌ها معنا دارد تا بتوانند مسیر رشد و کمال را در مقابل مسیر گمراهی و بی‌ثمری زندگی، خودشان انتخاب کنند تا شخصیت انتخابگریِ آن‌ها به «فعلیت» برسد و در سیطره هوس‌های‌شان نباشند.

13- وقتی متوجه باشیم گشودن قید و بند از پای نفس، برترین فرزانگی است و این کار بهترین و بیشترین بهره را برای انسان دارد؛ می‌فهمیم چگونه خداوند جایگاه رسول خود را این‌چنین معرفی می‌کند: که او «يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف/157) انسان ها را از زنجیرهایی که  بر پای خود بسته‌اند آزاد می‌کند، پس آن‌هایی که به او ایمان آورند و او را بزرگ دارند و یاری نمایند و از نوری که بر او نازل شده تبعیت کنند؛ آنانی می‌باشند که حقیقتاً شخصیت خود را رشد داده‌اند.

14- تنها با درک حقیقت نبوت است، آن‌هم نبوتِ آخرین پیامبر که می‌توان در مقابل ظلمات آخرالزمان مقاومت کرد. و این بود راز حضور مردم در 22 بهمن‌ماه امسال، که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «شنبه‌ای بود تاریخی» و حماسه‌ای بود که مردم با آمدن خود در صحنه حقایق زیادی را بیان کردند، زیرا همین که  فهمیدند آمریکا نمی‌خواسته در این صحنه حاضر بشوند، به میدان آمدند. آیا این نوع حضور، همان حضوری نیست که پیامبر خدا مقابل انسان‌ها گشودند تا نسبت به زمانه خود آگاه باشند و با سیره و آموزه‌های پیامبران، ماورای تبلیغات دشمنانِ انسانیت، خود را معنا کنند؟

و این است معنای این‌که امروز بیش از گذشته نیاز به وجود پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

https://eitaa.com/matalebevijeh/13005

 

34570
متن پرسش

سلام بر شما: ببخشید مسئولان کشور ما از چه کسی دستور می گیرند؟ لطفاً نگویید مقام معظم رهبری! در روز ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ که آقای منتظری (دادستان) در میدان امام (ره) سخنرانی می کردند چه حرف هایی که نباید می زدند و زدند و از مردم انقلابی حاضر در صحنه هیچ کس از حرف ایشان خشنود نشد که نشد. (ضرورت اقدام قانونی علیه زنانی که حجاب را رعایت نمی کنند!!!) بنده دورم را که نگاه می کردم می‌دیدم که از هر ۱۰ زن، یکی حجاب ضعیفی دارد و در دلم گفتم:« خدایا! واقعا الان اگر دل این افراد شکسته شود چه اتفاقی می افتد؟ در صورتی که دل ایشان آنقدر شفاف بوده که خداوند آنها را انتخاب کرده و در میدان جهاد علیه استکبار آنها را به صحنه آورده است». خیلی از این دخترها پاکتر از صدتا روحانی و آخوند هستند؛ ادعای گزافی نیست. گویا هرچه حضرت آقا انسان الهی و با کرامتی هستند بعضی از مسئولان کشور پست تر شده اند. جای مهم قضیه اینجاست که: «تبلیغات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، همین دخترانِ به اصطلاح ضعیف الحجاب را نشان می‌دهد که در راهپیمایی شرکت می‌کنند، فردای همان روز برایشان پیامک می‌دهند که به خاطر حجاب برایتان خلافی ثبت شده است و باید جریمه پرداخت کنید». این مضحک است و واقعا استفاده ابزاری (تبلیغاتی) از زن را به وضوح نشان می‌دهد. دختر بی حجاب تا آنجایی دختر انقلاب هست که در صحنه های انقلابی حضور داشته باشد، اگر در پارک دیده شود می‌شود اخلالگر جامعه، مخل نظم عمومی، قانون شکن و بدکار!!! هرچه خداوند اراده کرده است که جهان ما را در ذیل انقلاب اسلامی گسترش دهند، بعضی از مسئولان عقب افتاده ما در تحجر افراطی خویش به سر می بزند و بر نمی تابند. واقعا راه عبور از چنین دیدگاهی در بین انقلابیون افراطی چیست؟ واقعا میٰ‌شود اسم اینها را انقلابی نهاد؟ بالاخره نمیٰ‌شود با اینها انقلاب را به اوج خود برسانیم. این افراد مانند سدی در برابر تحقق جامعه اسلامی، تمدن اسلامی و در آخر ظهور حضرت بقیة الله (عج) هستند. با افتخار یک دهه هشتادی ام. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده نیز با همه احترامی که برای آقای دادستان قائل هستیم، برای چنین مراسمی، سازمان تبلیغات سخنران مناسبی انتخاب نکرده بودند. ۲. منظور ایشان کسانی‌اند که کشف حجاب کامل کرده‌اند. زیرا همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند افراد ضعیف الحجاب را نباید به بی‌دینی و ضد انقلابی متهم کرد، آن‌ها به تعبیر ایشان دختران خودمان هستند. ۳. بحث پیامک‌دادن و جریمه‌کردن، اگر هم که خبر آن صحیح باشد که فکر نمی‌کنم؛ مربوط به آن‌هایی است که کشف حجاب کرده‌اند. البته این یک طرح است و باید روی آن فکر کرد. تصور بنده آن است که به مرور همین خانم‌ها نیز متوجه می‌شوند در فرهنگ ایرانی این نوع بی‌حجابی‌ها به جهت ریشه‌های خسروانی آن جایی ندارد و آنچه قبل از انقلاب با آن روبه‌رو بودیم به جهت تلاش نظام شاهنشاهی بود که بنا داشت فرهنگ غربی را به جای فرهنگ ایرانی خسروانی که همیشه گرایش مذهبی داشته، جایگزین کند. موفق باشید

34549
متن پرسش

روز سوم و روز آخر و به تعبیری روز وداعِ اعتکاف مصادف شده است با وفات حضرت زینب (سلام الله علیها) گویا باید دستی از جنس دستی که بر قلب بانو گذاشته شد بر قلب معتکفین واقعی گذارده بشه تا صاحب قلبی صبور از جنس قلب زینبی شوند تا بتوانند وداع جانسوز رو انجام دهند و با تاسی به بانو رسالتی سنگین که همان دعوت به توحید هست را به خوبی بر دوش گیرند و با قلبی صبور از معشوق جدا شوند تا بروند که هر کدام رهبری شوند برای جاماندگان این طریق، تا آنان را نیز به این وادی عشق و عاشقی بکشانند. بر معتکف واقعی خیلی سخت است که بخواهد از حریم امن و نورانی الهی جدا بشود و حقا که صبری زینبی می‌طلبد برای این وداع.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. ملاحظه می‌کنید ما در این صحنه‌ها با زینبی روبه‌رو هستیم که نه‌تنها حضرت سجاد «علیه‌السلام» در وصف او می‌فرمایند: «أنتِ بِحَمدِ الله عالِمَةٌ غَيرُ معلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ» شما بحمدلله عالمی هستید بدون آن‌که از معلّمی تعلیم گرفته باشید و فهمی دارید بدون آن‌که انسانی به شما آن فهم را داده باشد؛ بلکه آن حضرت همین‌که به مدینه آمدند متوجه شدند با نور شهادتی که در نهضت اباعبدالله «علیه‌السلام» پیش آمد وجدان جهان اسلام را آماده کرده است تا رسالت دیگری به عهده بگیرند و آن، حضورِ غلبه نرم‌افزاری بر نظام استکباریِ امویان بود[1]. لذا بعد از حضور در مدینه در راستای حرکت نرم خود، طوری در جهان اسلام حاضر شدند که درست در حساس‌ترین مناطق یعنی در شام و در مصر که هر دو تحت تأثیر امویان بود، آن‌چنان نقش‌آفرینی کردند که ما در مصر شاهد جریان فاطمیون و علاقه شدید مردم مصر به اهل بیت «علیهم‌السلام» هستیم و در شام با جریان علویون روبه‌رو می‌باشیم. حرکت نرم حضرت زينب «سلام‌الله‌علیها» بعد از رفتن از مدینه آن‌چنان عمیق و دقیق است که حتی مزار آن حضرت به طور مشخص معلوم نیست در مصر است یا در شام، و این معجزه حضور نرم است تا همه روح‌ها و وجدان‌ها خود را متعلّق به حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» یعنی بانویی بدانند که قهرمان نهضت کربلا است.

حال آیا این ما نیستیم که با شهادت فرزندان ناب انقلاب اسلامی از جمله حاج قاسم سلیمانی باید زینب‌وار وجدان‌های مردممان و مردم جهان را متوجه جریانی کنیم که قاتلان بهترین انسان‌ها در ایران بودند؟ تا از این طریق جهت‌گیریِ فرهنگ مدرن که همراه با کفر و خشونت است، تغییر کند؟

در بستر نهضت نرم‌افزاری انتقام آری! ولی خشونت نه. مانند اشعاری که در جای خود انتقام است و شمشیر تیزی هستندکه بدون خونریزی دشمن را می‌کُشد. به گفته مولوی که در وصف حضرت علی «علیه السلام» می‌گوید:

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد              آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست              زانک بی شمشیر کشتن کار اوست

با توجه به این امر یعنی در نسبت بین حقیقت و قدرت می‌توان به کربلا فکر کرد و شب عاشورا، که از یک طرف حضرت اباعبدالله«علیه‌السلام» فرمودند: همه افراد فردا شهید خواهند شد. زیرا حضرت خود را در بستر حقیقتی یافتند که شهادت آن را معنا می‌کرد و از طرف دیگر فردا با تمام نیرو جنگیدند و نشان دادند دارای قدرت روحی بزرگی هستند که ترس در آن راه ندارد. راستی! بین شهادتِ حتمیِ حضرت اباالفضل «علیه‌السلام» که از قبل می‌دانستند و آن‌همه دلاوری و قدرت‌نمایی، پیچیده‌ترین رازی نیست که می‌تواند مرز بین قدرت و خشونت را از هم جدا کند تا معلوم شود چگونه خشونت با ترس همراه است ولی قدرت، با پشتوانه‌ حقیقت، شجاعت‌آفرین است؟ و راهی می‌شود تا وجدان جامعه برای درک حقیقت به جوش آید.

باید به این نکته فکر کرد که انتقام سخت اگر انتقامی است پایدار و موجودیتِ دشمن را نشانه می‌گیرد، حتماً انتقامی است که در بستر حرکتی نرم نتیجه نهایی خود را آشکار می‌کند تا هویت تاریخی دشمن استکباری بی‌معنا گردد. مانند حرکت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» به‌خصوص آن‌جایی که حضرت وصیت فرمودند مرا شبانه غسل دهید و کفن و دفن کنید. تا جریان مقابل هیچ کاری نتواند بکند، مگر آن‌که ناظر آب‌شدن و تبخیرِ به مرورِ خود در تاریخ باشد. «امّ ابیها»بودنِ حضرت زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» یعنی بعد از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نیز باید این نهضت با روحِ مادرانه‌ آن حضرت ادامه یابد و پایدار بماند. لذا یک طرف خشونت است و جسارت به آستانه‌ آن حضرت، و یک طرف حقیقت است و شجاعت، و این است که شیعه در ذکر مصائب آن حضرت متوجه‌ رنجی می‌باشد که در مسیر به‌ظهورآوردنِ حقیقت در مقابل خشونت باید تحمل کرد تا معلوم شود پیروزی اصلی و انتقام سخت در حرکات نرم‌افزارانه نهفته است و هرکس باید در هر زمان مطابق دشمنی که در مقابل خود دارد، آن حرکت را به میان آورد.

در این مورد باز باید به حضور و نقش حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» بعد از حضور در مدینه در جهان اسلام فکر کرد و معجزه حضور نرم نسبت به وجدان‌هایی که پس از شهادت بیدار شدند و امکان گفتگو با آن‌ها در راستای درک حقیقت فراهم گشت. موفق باشید

[1] - در این مورد خوب است به سخنان رهبر معظم انقلاب بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی و حضور میلیونی مردم در تشییع پیکر آن شهید توجه فرمایید که فرمودند: «البتّه آنچه در شهادت او اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهم‌ترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلی‌ای زدند؛ لکن سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه نرم‌افزاری بر هیمنه پوچ استکبار که نیازمند همت جوانان انقلابی و نخبگان مؤمن ما است .

34522
متن پرسش

سلام و عرض ادب: سوال های سایت را راجع به استخاره خواندم ولی جوابی نگرفتم. نوشته بودید که به وسیله ی عالمان دینی، عقل و قرآن هدایت ما محقق می‌شود. اولین مسئله برای عالمان دینی اینکه اولا به کدام عالم می‌شود اعتماد کرد و مطمئن شد که اشتباه نمی‌رود فقط به رهبری می‌شود اعتماد کرد که ایشان هم در دسترس ما نیستند و چقدر علما بودند که با ملاک های دین سازگاری داشتند و یکدفعه سقوط کردند. دسترسی به علمای خوب هم واقعا سخت هست. الان من با این‌همه اطلاعات به کدام طرف بروم؟ چه کنم تا به سمت خدا بروم؟ هر کس یه چیز می‌گوید. سردرگمی دارم که نمی‌دانم چطور حل بشود. خدا به من عقل داده تا درست انتخاب کنم ولی عقل من هم که نمی‌تواند راهنمای خوبی باشد. عقل و ذهن من کاملا در گرو اطلاعات ورودی من است. خدا در سوره یوسف مگر نمی‌گوید شیطان از ذهنش برد که فلان مسئله را بگوید پس به ذهن و عقل هم که نمی‌شود اعتماد کرد. یک بار فکر می‌کنم اگر کار فرهنگی کنم خوب است یک بار اگر فرزندآوری، یک بار... عقلم نمی‌تواند پاسخگوی سوالاتم باشد. نمی‌تواند مسیرم را درست مشخص کند می ماند قران. قبلا قرآن می‌خواندم، هم تفسیر، هم حفظ. اما چیز زیادی دستگیرم نمی‌شد، تا اینکه اربعین امثال پیش آمد، همه مخالف رفتن من و پسرم کوچکم بودند عقل و مشورت و اینا هم تایید می‌کرد که نباید این سفر رو بروم ولی از خدا خواستم که من بگوید نطرش چیست و او از من چه می‌خواهد، استخاره کردم و صفحه ۳۱۳ قران آمد و من با هر سختی بود رفتم و خیلی هم خوب بود بعد از آن خیلی حال خوش معنوی داشتم و خیلی با قران انس گرفتم، قبل از هر کاری قران می‌خواندم و برداشت می‌کردم انتطار خدا در این کار از من چیست و اصلا هم برایم مهم نبود سود دنیایی دارد یا ندارد. فقط می‌خواستم کاری کنم که خدا دوست داشته باشد. با همبن کار به سمت جهاد تبین سوق داده شدم و بعد به سمت تشکیل یه گروه برای اینکه کاری برای انقلاب و ظهور کنیم. دوستانم رو جمع کردم. یک سری از این چیزها را تعریف کردم برایشان، آیه ها را یکی یکی می‌خواندم و ازشان خواستم بر اساس توانایی هایشان بیایند در گروه تا در جهت ظهور رشد پیدا کنیم و ان شاءلله یار آقا شویم ولی دوستم می‌گفت ادبیاتت اصلا شکل علما نیست و مثل رهبران فرقه های عرفانی منحرف است. می‌گفت نباید استخاره کنی و فقط در موقع ضروری، می‌گفت برداشت هایت می‌تواند تاثیر شیطان باشد و شاید به جای اینکه در مسیر هدایت الهی باشی در مسیر هدایت شیطانی. من هیچ وقت برای دنیا استخاره نکردم فقط می‌خواستم کاری را انجام دهم که خدا دوست دارد خودم را و همه چیزم را ( که خدا به من داده) می‌خواستم وقف خودش کنم. این حرف ها را که زده خیلی ترسیده ام از اینکه نکند به جای رفتن به سمت خدا به سمت شیطان رفته ام. نکند روی من تسلطی دارند؟ من استخاره می‌کردم دلم آرام می‌شد که خدا همین را از من می‌خواهد. اما الان باز پر از سردرگمی شده ام. خب اگر من می‌خواستم بر اساس مشورت و عقل و... برای اربعین تصمیم می‌گرفتم نباید می‌رفتم چون استخاره حجت نیست اما به خدا و قران اعتماد کردم و رفتم و نتیجه اش را هم دیده ام حالا اینکه بخواهم فکر کنم همین هم ممکن است تحث تاثیر شیطان بوده باشد خیلی مرا ترسانده. اینطور دیگر نمی‌شود به فکر کردن به ایه های قران و تصمیم برای خدا هم اعتماد کرد. ترسیده ام، سردرگمم که کدام راه خوب برای من مناسب است تا به خدا برسم و می‌خواهم به طنابی دست بیندازم که مطمئن شوم به خدا می‌رسد نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همین قرآن وقتی می‌فرماید: «افلا تعقلون» ما را دعوت به تعقل می‌کند و عقل، نوری است که اگر اشتباه هم بکنیم متذکر اشتباه هم می‌شود به همین جهت حضرت صادق «علیه السلام» روایت مشهور «جنود عقل و جهل» را به میان آوردند. از طرفی معلوم است که عده‌ای امثال حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و علامه‌ طباطبایی‌ها با دقت‌های قرآنی خود، معارف ارزشمندی را در اختیار ما گذاشته‌اند. چه اندازه خوب است با مطالعه آثار چنین علمایی بیشتر و بیشتر به قرآن نزدیک شویم. موفق باشید

34508
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: ببخشید که من باز هم این موضوع رو مطرح می کنم، ولی بحث جمعیت و فرزندآوری خیلی معضل بزرگی شده، می‌خواستم ببینم نمیشه از طریق کانال استاد روی این موضوع هم مانور بدیم؟ ماشاءلله مریدان استاد بزرگوار، زیادن و متاسفانه با خیلی هاشون که این بحث رو مطرح می کنیم و تشویق می کنیم برای فرزنداوری هر کدوم به نوعی بهانه میارن و واقعا آدم تاسف میخوره. پیشنهادم این بود که اگه از طریق استاد عزیز، این بحث مطرح بشه حالا هر جور خودشون صلاح میدونن شاید برای برخی حجت بشه و انجام بدن. 🔷 حضرت آقا دیروز تو صحبتهاشون طوری حرف زدند که گویا دیگه از افزایش جمعیت نا امید شدند. گفتند: ما که هر چه گفتیم کسی گوش نداد، حداقل تا وقتی نیروی جوان داریم کشور را ثروتمند کنید. چون در آینده دیگر بدون جمعیت جوان نمی شود. یکی از جملات مهم حضرت آقا : 🔹 «ما امروز در کشورمان جوان خیلی داریم. اما آیا فردا هم همین اندازه جوان خواهیم داشت؟ معلوم نیست. با این وضعی که من مشاهده می‌کنم، با این‌‌همه تاکیدی هم که کردیم، در عین حال نتایج، خیلی نتایجِ دلگرم‌کننده‌ای نیست.» این حرف ها رو با چهره دلخور و پرغصه‌ای بیان کردند. کاش این تلنگری باشه برامون، این صحبت های دیروز رهبری هست، من که خودم قلبم بدرد اومده، نمیدونم چکار باید کنم و کار خاصی هم از دستم برنمیاد، گفتم مزاحم شما بشم و از شما یاری بگیرم. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب متوجه نگرانی حضرت آقا شده‌اید و حقیقتاً ایشان نکته ظریفی را به میان آورده‌اند که لااقل هم‌اکنون با نسل جوانی که در میدان هست، پایه‌های قدرت خود را شکل دهیم. ولی به هر حال مسئله فرزندآوری در جای خود از جهات مختلف در این زمانه بسیار مهم است. اولاً: سنت الهی حکایت از آن دارد که هر مخلوقی رزق خود را با خود به همراه می‌آورد و در این رابطه عرایض مفصلی و شواهد قرآنی و روایی وافری در کتاب «جایگاه رزق در هستی» شده است. از طرف دیگر فراموش نکنیم که حضور هر فرزندی در کودکی موجب حضور فرشتگان و آبادانی روح خانه می‌شود و در نوجوانی نوعی امید را در زندگی القاء می‌کند تا افسردگی‌هایی که عموماً در چهل‌ سالگی سراغ زنان و مردان می‌آید، به حاشیه رود و علاوه بر آن حضور فرزندان در پیری و کهولت موجب می‌شود انسان احساس زنده‌بودن بنماید و پیری و کهولت، او را از زندگی مأیوس ننماید و با زیباترین شکل این دنیا را ترک کند. موفق باشید    

34506
متن پرسش

اعتکاف و طلب وارستگی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی

در زمانه‌ای که امور و پیشامدها از اراده انسان پیشی گرفته این نه انسان است که در تاریخ سکنی می‌گزیند بلکه تاریخ است که بر انسان غلبه یافته. تاریخ بر آدمیان ساکن شده شاید انتظار سکنی گزیدن در عین طلب وارستگی برای انسان راه نجاتی باشد برای یافتنِ بودنی بس متعالی در حضور تاریخی انقلاب اسلامی و تاریخ سازی ما سکنی گزیدن و خانه خدا، شاید در این برهه از تاریخ انقلاب که سال‌ها از سرچشمه وجودیش که همان امام رحمت الله علیه است و عالم دینی که با خود به پا کرد فاصله گرفته و غلبه بیش و بیش تر غرب زدگی و بی سامان شدن کارها و ارزش‌ها و بنیان‌های زندگی و تاریخ بر زندگی مردمان و دور شدن ما از آن خودهای اصیلی که در پیشامد دفاع مقدس و مادرانگی مادرانی که در آغوششان حاج حسین‌ها و حاج قاسم‌ها و حسن باقری‌ها و مهدی باکری به وجود آمد، شاید معتکف‌شدن خلوت گزیدن با جلوات حق همان انتظار وارستگی است برای پیدا کردن حضور تاریخی انقلاب اسلامی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همراهی با نوشته حکیمانه سؤال شماره 34505 کاربر محترمی که عنوان آن «ماه رجب و عبور از سکرات نیهیلیسم» نهاده شد؛ عرض شد حقیقتاً ماه رجب نسیمی است که گویا از یک طرف خود ما را به خودمان برمی‌گرداند و از طرف دیگر، ما را با خدایِ گمشده‌مان آشنا می‌کند و این از جهتی همان مطلبی است که به گفته شما اعتکاف نوعی طلب وارستگی برای حضور تاریخی انقلاب اسلامی خواهد بود زیرا آن‌گاه که حضرت حق در ماهی که آن را به خود نسبت داد، به سوی بندگانش رُخ بنمایاند؛ عملاً ما را در تاریخی که اراده کرده است تا تاریخِ نفیِ استکبار باشد، مستقر می‌کند و از ظلماتِ بی‌تاریخی رهایی‌مان می‌بخشد. این‌جا است که با تمام استقرار نسبت به هر آنچه پیش آید، وارستگی پیشه خواهیم کرد، امری که در شخصیت مقام معظم رهبری «حفظه‌الله‌تعالی» احساس می‌کنید. حال مائیم و اعتکافی که در پیش است یعنی حضور در آغوش خدایی که تا آن‌جا بر سر غیرت آمده است که این‌همه اراده به بی‌آبروکردنِ دشمنان انقلاب کرده است و ما را دعوت کرده است تا این بصیرت را که اصیل‌ترین بصیرت است، عطایمان کند. و در این تاریخ و در این زمانه، این بزرگ‌ترین نتیجه اعتکاف امروزین است. موفق باشید       

34480
متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد گرامی! من قبلاً خیلی به فلسفه و عرفان اسلامی اعتقاد داشتم تا اینکه مناظرات تفکیکی ها و فلسفه و عرفان به دستم رسید. انتقادات آنها را درباره فلسفه و عرفان شنیده و حق را به تفکیکی ها می‌دهم. الان آن شخصیت فلسفی و عرفانی من بهم ریخته. احساس می‌کنم تو خالی شده‌ام. به نظر شما آیا باید راه کلام را بروم و دست از فلسفه و عرفان بردارم؟ با تشکر منتظر راهنمایی شما هستم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برای حضور در ایمانی زنده که جوابگوی مسائل امروزینِ ابعاد معنوی ما باشد، نمی‌توانیم از فلسفه صدرا و عرفان ابن‌عربی فاصله بگیریم، مگر آن‌که بتوانیم خود را راضی کنیم به هر آنچه از ظاهر شریعت فهمیده‌ایم برایمان کافی باشد. به نظر می‌آید بی‌حساب نیست که حضرت امام در دعوت گورباچف به اسلام، شخصیت صدرا و ابن عربی را به میان می‌آورند، زیرا عقل بشر جدید، جهت فهم اسلام نیاز به چنین حضوری دارد که آن حکیم بزرگوار و آن عارف فرهیخته به میان آورده‌اند. آیا نگاه رهبر معظم انقلاب به فلسفه صدرایی حکایت از حضور آن فلسفه در آینده ما ندارد که می‌فرمایند: «به گمان ما فلسفه‌ اسلامي در اسلوب و محتواي حکمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه‌ انسان اين روزگار مي‌جويد و سرانجام آن را خواهد يافت.» موفق باشید          

34477
متن پرسش

سلام علیکم وقتتون بخیر: آقای طیب در تفسیرشون فرمودند چه بسا با توکل مصلحت فرد همان چیزی بشود که او خواسته این درسته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست است. حقیقتاً انسان با توکل، کار خود را در بستر شریعت به خدا واگذار می‌کند تا او در واقع وکالت انسان را به عهده بگیرد و معلوم است که در این راستا آنچه حقیقتاً مصلحت ما می‌باشد را برای ما شکل می‌دهد. مگر در این تاریخ، حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و حضرت امام خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی» جز در بستر توکل، انقلاب اسلامی را تا چنین مراحل و مرزهایی حاضر کردند؟ موفق باشید

34476
متن پرسش

سلام علیکم: با عرض شرمساری در ارتباط با مطالبی که در مورد جناب دکتر داوری اردکانی در کتاب «انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان» مطرح شد، چند مطلب را خدمت تان عنوان می کنم امیدوارم تذکرات لازم را مرحمت فرمایید: اولاً: این اشارات جنابعالی بود که ما متوجه اندیشه های بسیار بلند جناب دکتر داوری شدیم و توانستیم با این پدیدار به نحو خوبی ارتباط برقرار کنیم. و از این جهت از شما خاضعانه سپاسگزارم. بنده شخصاً نه تنها از ارادتم به انقلاب چیزی کم نشد بلکه چندین برابر شد. و لذتی که از کتاب «انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم» دکتر داوری یا آن مقاله ی ایشان در مورد امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» بردم وصف ناشدنی است. ثانیاً: آنچه که بنده با نظر به اندیشه‌ها و جایگاه جناب دکتر داوری متوجه شدم، این هست که ایشان در مواجهه با غرب و مدرنیته رسالتی را برای خودشان تعریف کرده اند تا هر چه بیشتر و بهتر ذات غرب و جهان مدرن و در نتیجه‌ درد و بلای «توسعه نیافتگی» و «بی تاریخی» که ما را دربرگرفته است را برای ما شفاف و روشن کنند تا ما عمیقاً و دقیقاً به یک خودآگاهی تاریخی نائل شویم. تا اینجا به نظرم ایشان سرآمد روزگار خودشان هستند و نظیر ندارند. کما اینکه «امام و رهبری» در مواجهه با چهره ی استکباری جهان مدرن و نظر به سنن الهی نظیر ندارند. و «حاج قاسم» هم به عنوان بازوی امام و رهبری در مواجهه با خنثی کردن نقشه های استکبار در منطقه نظیر ندارد. لذا با در نظر گرفتن این نکات ما متوجه می شویم که خدای متعال برای مواجهه با غربی که چهره ها و اضلاع گوناگونی دارد، شخصیت های تاریخیِ مختلفی را پروریده و وارد میدان کرده که هر کدام گوشه ای از کار را گرفته و با همدیگر «پازل» جبهه ی نورانی و تاریخی انقلاب اسلامی را تشکیل داده اند. از نظر این حقیر دلیری و روح حماسی و انقلابیِ عجیبی در اندیشه و شخصیت جناب دکتر داوری در مواجهه با تفکر فلسفی غرب پنهان است. کافی است به حکم «تعرف الاشیاء باضدادها» ببینیم چه شخصیت ها و جریاناتی به خون ایشان تشنه هستند! حال که جناب دکتر داوری ما را به خوبی بیدار می کنند و متذکر دردها و مسائل و مشکلات تاریخی مان می کنند، اینجاست که باید عمیقاً متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی باشیم به عنوان راه خروج از باتلاق توسعه نیافتگی و حبل اللهی که از افق آینده و پس فردای تاریخ به سوی خرابه ی امروز ما تابیده تا ما راه نجات را ماوراء دوگانه های «توسعه یافته و توسعه نیافته»، «سوژه و ابژه»، «تضاد سنت و مدرنیته»، پیدا کنیم و از درد و بلای بی تاریخی و نومیدی نجات پیدا کنیم و در حلقه و قوس و خط توحیدی که بین گذشته و آینده و بین حضرت آدم تا حضرت مهدی علیهما السلام وجود دارد، قرار بگیریم. ان شاءالله طبیبِ عشق مسیحا دَم است و مُشفِق، لیک/ چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکند؟ یا به قول دکتر داوری: «اگر درد را احساس کردیم درمان هم میسر می شود» حرف زیاد است. جهت جلوگیری از اطاله کلام، به همین اندازه اکتفا می کنم. عذرخواهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله بسیار خوب متوجه جایگاه استاد عزیز جناب آقای دکتر رضا داوری اردکانی شده‌اید. حقیقتاً ایشان با نظر به تجربه‌ای که بنده نسبت به ایشان داشته و دارم، شخصیتی می‌باشند رازگونه و فوق‌العاده عمیق، و اگر بخواهیم در این زمانه و در این تاریخ، سالکی را مدّ نظر آوریم که در عین جهانی‌بودن نسبت به درک انسان نسبتی اساسی با حقیقت داشته باشد و دغدغه هدایت بشرِ امروز در او فعّال و سرزنده باشد؛ بنده آقای دکتر رضا داوری را می‌دانم. اگر گفته شده است: «گویا ولیّ شناسان رفتند از این ولایت»، به جهت آن است که ما هنوز در سلوک فردی به دنبال سالکان هستیم. در حالی‌که حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله‌تعالی» در جای خود با آن نحوه سیاستمداری و دکتر رضا داوری با آن نحوه اندیشه‌ورزی، سالکان این روزگارند. به نسبت دکتر داوری با آوینی و سخنانی که ایشان بعد از شهادت آن شهید بزرگوار فرمودند، نظر کنید تا معنای حضور تاریخی دکتر داوری را بیابید. موفق باشید       

34460
متن پرسش

سلام علیکم و رحمه الله: بین آیت الله جوادی آملی (روحی فداه) و امام خامنه‌ای (ارواحنا فداه) کدام یک اعلم تر هستند و شایسته‌ی مرجع تقلید شدن برای ما هستند؟ آیا به دلیل اینکه امام خامنه‌ای ولی‌امر مسلمین هستند برای تقویت پایگاه ایشان باید از ایشان تقلید کنیم یا دلایل دیگری دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو عزیزان که فرمودید بزرگوارند. اگر اعلم‌بودن را نسبت به مسائل روز هم در نظر بگیریم، مسلّماً حضرت آیت الله خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی» از نظر بنده اعلم می‌باشند. موفق باشید

34457
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: حلول ماه مبارک رجب المجرب را به شما تبریک عرض می‌کنم. ۱. در این ماه دعاها  و نماز هایی وارد شده اگر مقداری از آنها را خوندیم و نتوانستم تمام ماه روزه بگیریم چون فرمودند وارد این دین اگر بشویم با رفق مدارا باید باشد. ۲. برای فهم بیشتر این دعاها باید چه کنیم؟ ۳. -سوال سیاسی داشتم در این اغتشاشات اخیر من بجز گریه و ناراحتی هیچ کاری نکردم. فقط دلم به حال آن روحانی بی گناه سوخت و نیروی امنیتی بی گناه کشته شدند به دست این یزیدیان وشمر خولی سنان زمانه بودند اینها حرام لقمه حرام زاده بودند. حالا در این شرایط فتنه وظیفه ما مردم عادی چیست؟ آیا باید ما هم برویم در صحنه دفاع کنیم؟ ولی ازاین فتنه گران خیلی می ترسیدم ولی در دلم آرزوی شهادت دارم و این روایت شامل حال این فتنه نبود چون من این جور فکر می کنم یکی عالم متهک و جاهل متنسک بود دو طایفه کمر پیامبر را شکسته اند یا اینکه عالمان بد عمل کردند یا اینکه امرا بد عمل کردند. الناس اعلی ملکهم چون زورشان به آنها نرسید تلافی را تو سر مردم و روحانی درآوردند و خواص بد حرف زدند ابوموسی اشعری زمانه، حسن کلید نباید حرف می زد، بد حرف زد و دیر و خاتمی همین طور چون هیچ کدام از مردم از دست روحانی راضی نیستند و به او چیز می گویند. تو قضیه بنزین و فتنه تو برجام لعنتی، تو بی سی لعنتی، تو قضیه واکسن در تاریخ ثبت شد، تو پیشانی ماند، در تاریخ ثبت شد این دولت ننگین سیاه که داشت. آقای سید حمید روحانی گفتند دولت حسن کلید دولت مثل خلفا عباسی وبنی امیه عمل کرد عوضی توسرش بزند برای بنزین اظهار بی اطلاعی کرد، مردم رو عصبانی کرد، یکی از کارهای که کرد مردم را از انقلاب و انقلاب را از مردم جدا کرد، ولی خلاصه  به این ملت شهید داده ظلم کرد، دست با این اجنبی ها دست داد و به سردار سلیمانی توهین کرد، به رهبری توهین کرد، علیه لعنه نسبت ناروا به اهل بیت داد و بدعت گذاشت که خود مقام معظم رهبری به اعتراض برخاست مقایسه کرد مذاکره با آمریکا را و گفت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام با عمر سعد علیه لعنت بند و بسط کرد و کنار آمد، با کدخدا بست و ده چاپید و دل رهبری را خون کرد و رهبری از اینها راضی نیستند. من نظرم این هست حضرت آیه الله امام خامنه‌ای نسبت به مرحوم رفسنجانی و خاتمی و روحانی و موسوی نظر منفی دارند، رفسنجانی تهمت بزرگی به آقای کروبی زد و با کمال بی شرمی و بی حیایی نسبت بدی داده که زنی بچه بغل می‌رود این ور و آن وراز کروبی هست و آن را رها کرد رفته، اینها سید حمید روحانی گفته تهمت به رفیق ۷۰ ساله اش زد به خاطر اینکه انتقاد کرده از ایشان به هم زندانیش این جور زجرش داد، مثل یک دیکتاتور مثل صدام عمل می کرد و غرور او باعث شد به این وضع دچار شود و موسوی آقای کروبی را مسخره می کرد و موسوی اصلا اعتقاد به روحانیت نداشت، فراماسونی و التقاطی بود و این شهید دیالمه گفته من هم از وقتی از حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی زیارتی که تاریخ نهضت امام سلام علیها را نوشته شنیدم دیدم نسبت به اینها بد شده، قبلاً زیاد قبول نداشتند اینها را رفسنجانی مردود نظام بود به خاطر فرزندانش، به خاطر اینکه بی بی سی و جبهه ملی نهضت آزادی از او حمایت کردند، به خاطر اینکه برجام را تحمیل ملت کرد، فیضیه شعارهای خوبی دادند این گفته امام هست مذاکره حرام هست، ای آنکه مذاکره شعارت استخر فرح در انتظارش و غیره... حالا با این تصاویر چه سرنوشتی برای انقلاب و نظام می شود و وظیفه مادر مقابل اینها چیست؟ و این خواص نآگاه  و بی بصیرت، دوست نادان و دشمن دانا و مردم بی آگاه باید چه کرد؟ هر اینتر اشغال گفت مردم خواص دیکته کردن و اغتشاشگران تبل رسوایی زدند «و مکرو و مکرالله و الله خیر ماکرین» دیری نپایید رسوا شدند، ننگ ابدی در دنیا و آخرت برای خودشان خریدند ولی تمام برای این بود دولتی سر کار آمد انقلابی و جهادی برای همین می خواستند این ام قرا را از ریشه بزنند ولی این دفعه نتوانستند رسوا شدند. عرض خود می برند و  زحمت به ملت می دارند. ببخشید خیلی اطاله کلام کردم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. و ۲. به هر حال «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش» در مورد دعا نیز شرح ادعیه و تأمّل روی معانی آن در تعالی روح انسانی بسیار مؤثر است. می‌توانید به «شرح دعای توقیع شریف در ماه رجب» در کانال مطالب ویژه رجوع فرمایید.  https://eitaa.com/matalebevijeh/12757 3- به این فکر کنید که رهبر معظم انقلاب چگونه با درایت و صبر استراتژیکی خود بدون درگیری مستقیم با افکار انحرافی بعضی‌ها که خود را به انقلاب تحمیل کرده بودند، انقلاب را از آن‌ها عبور دادند و بحمدلله نظام جمهوری اسلامی هر روز بهتر از روز قبل در حال عبور از تنگناهایی است که موجب ایجاد مشکلات برای مردم شده است. موفق باشید

34440
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: ناظر به کتاب فاخر «انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان» برداشت‌هایی به ذهن این حقیر رسیده با حضرتعالی در میان می‌گذارم که اگر نکته‌ای هست ما را مستفیض فرمایید. بنده در این کتاب هیچ تضاد و تناقضی با مطالب قبلی شما ندیدم. و از اینکه برخی از حضار محترم سخن از تغییر استاد طاهرزاده مطرح می‌کردند تعجب می‌کردم. چرا که شما معتقدید «انقلاب اسلامی همچون روحی است که در کالبد یا جنینِ جهان مدرن و اندیشه های تجلی یافته و آن را دربرگرفته». و از این طریق تمام جهان مدرن با تمام مظاهرش می‌تواند در اختیار و در قبضه روح انقلاب اسلامی قرار بگیرد و جلو برود. و همه چیز رنگ و رویی توحیدی و قدسی به خود بگیرد. کافی است بشریت متذکر این حضور تاریخی و توحیدی از طریق انقلاب اسلامی بشود و از این طریق وارد جاده و مسیری مقدس و پرامید و آینده‌داری بشود که همواره به سوی او گشوده و در تجلی و در تابش و وزیدن هست. مثل کاری که در عرصه‌های اجتماعی و نظامی و فضای مجازی در حال رخ دادن است. حضور انقلاب اسلامی در عرصه نظامی و مجازی با رویکرد توحیدی و نفی کفر و استکبار است. در حالی‌که جهان غرب و استکبار و استعمار، هدفش از این موارد سیطره و سلطه جویی و بسط نیهیلیسم در جهان است. حال انقلاب اسلامی به عنوان «طلوع جهانی بین دو جهان»، همچون روحی آمده تا این خلأ عظیمی که در جهان مدرن وجود دارد را برطرف کند. لذا نه از خرد مدرن فاصله می‌گیرد و نه هضم آن می‌شود. درست مثل حضور نفس ناطقه در بدن. که نه بیرون از بدن است و نه درون بدن! و این رخداد تاریخی و جهان بین دو جهان، همچنان ادامه خواهد داشت تا زمانی که انقلاب اسلامی به کمال خودش برسد و از این بدن (جهان مدرن) به کلی بی‌نیاز شود. و عصر «ظهور تامّه‌ی» حضرت مهدی «عجلّ الله تعالی فرجه الشریف» با خصوصیات خاص خودش فرا برسد. البته نه اینکه قبل از ظهور تامّه، از مراتب نازله و از تجلیات خورشید ظهور تامّه حضرت از افق آینده بی بهره باشیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید آن عزیزانی که می‌فرمایند طاهرزاده تغییر کرده، انتظار دارند تا انقلاب اسلامی در همان محدوده اولیه‌اش می‌ماند و ماها نیز در همان محدوده در آن مرحله متوقف می‌شدیم. در حالی‌که این انقلاب اسلامی است که مانند یک انسان متولد می‌شود و همچنان رشد می‌کند تا به بلوغ خود نزدیک شود، بلوغی که بحمدلله جنابعالی به‌خوبی تبیین نمودید. حقیقتاً همین‌طور است که می‌فرمایید. «حال انقلاب اسلامی به عنوان «طلوع جهانی بین دو جهان»، همچون روحی آمده تا این خلأ عظیمی که در جهان مدرن وجود دارد را برطرف کند. لذا نه از خرد مدرن فاصله می‌گیرد و نه هضم آن می‌شود.» آری! راز امیدواریِ رهبر معظم انقلاب دقیقاً همین نکته است که متوجه معنای جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی هستند که چگونه جای خود را در تاریخ آینده بشر جدید باز می‌کند زیرا ما با بشری روبه‌رو هستیم که در عین جهانی‌بودن بنا دارد از روح سکولاریته جهان مدرن به سوی هویت قدسی خود حرکت کند و این جز با ماهیت کلی انقلاب اسلامی که جهانی است بین دو جهان، محقق نمی‌شود. ای کاش عزیزانی که به انقلاب اسلامی اشکال می‌کنند و یا به ما خرده می‌گیرند که «چرا با توجه به ضعف‌هایی که در نظام اجرایی ما هست، از انقلاب اسلامی دفاع می‌کنیم؛» متوجه این امر تاریخی می‌شدند، امری که با حضور در آن، عملاً خود را ذیل اراده الهی در افق تاریخی انقلاب اسلامی احساس خواهند کرد و این همه معنای زندگی در این زمانه است. موفق باشید     

34421
متن پرسش

سلام استاد: روزتون به خیر. استاد بعد از این اغتشاشات یکی از معضل ها بدحجابی و بی حجابی هست. یکی ازدوستان ما فرمانده پایگاه خواهران هست. مرتب در صدد تذکر و امر به معروف هست و نگران بی بند و باری جامعه. نظرش اینه که چرا میگید صبر کنید؟ چرا یه اقدامی برای جمع کردن این اوضاع نمیشه چرا همه ساکتند؟ چرا کانکس های پلیس که در میدان امام هست هیچ تذکری نمیده؟ به نظر شما ایشون چه کار باید بکنند؟ راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی قبلاً در این مورد شد. مسلّماً این افراد به جهت ادامه تلاش رسانه‌های بیگانه هنوز متوجه شکست خود که منجر به افسردگی‌شان می‌شود؛ نشده‌اند. آری! چیزی نمی‌گذرد که متوجه خطای بزرگ خود می‌گردند زیرا با حقیقتی مخالفت می‌کنند که اتفاقاً ریشه در جان و فطرت آن‌ها دارد و لذا برخورد متین و حکیمانه ما که ناشی از دلسوزی نظام نسبت به افراد غافل می‌شود به صورتی که رهبر معظم انقلاب عمل می‌کنند، به موقع خود نتایج آن را خواهد داد وقتی بفهمند ما با آن‌ها سر جنگ نداریم. آری! تذکرات به موقع حداقل موجب می‌شود که متوجه شوند عمل آن‌ها مورد پذیرش بسیاری از افراد جامعه نیست. یأس و افسردگی آن‌ها چیزی نیست که گرمی امروز آن‌ها را برای آن‌ها نهادینه کند. موفق باشید

34410
متن پرسش

با سلام استاد عزیز: الهی به حق ابوالفضل عباس علیه السلام اینا که دارند ظلم می‌کنند به این ملت، خدا عذاب آخرتشونا زیاد کنه و در این دنیا ذلیل بشند. امروز دختردارو پسردار واقعا گناه دارند. ما که دیگه از خدا هم برگشتیم نمیدونم چرا خیلی ها برگشتند. عرش خدا هم میگند با آه مظلوم میلرزه انگار قدیمی شده این حرفا خیلی دارند ظلم می‌کنند، گرانی بیداد میکنه، روزبروز بدتر میشه، بعد شما از افق انقلاب حرف می‌زنید. من نمیدونم شما کجا زندگی میکنین استاد. اگر دارید آگاهانه حمایت می‌کنید خدا شما در جرم اینا شریک هستید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره عنایت داشته باشید جنگی در این زمانه در بستر موضوع اقتصاد به میان آمده است. ما در جنگ‌های خود در تاریخ گذشته‌مان، تلفات می‌دادیم ولی عقب‌نشینی نمی‌کردیم. مطمئن باشید همان‌طور که در جنگ نظامی بالاخره پیروز شدیم، در بستر مقاومت با تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، در جنگ اقتصادی هم پیروز خواهیم شد. آری! همه اجزای این جنگ نه در اختیار ما است و نه در اختیار دشمنان، ولی تجربه تاریخیِ ما نشان می‌دهد که با مقاومت با همه موانعی که در مقابل خود داریم و داشتیم، پیروز می‌شویم. این موضوع را دیروز شهید صیاد شیرازی در کردستان و امروز شهید حاج قاسم در سوریه نشان دادند و راز امیدواری رهبر معظم انقلاب نسبت به پیروزی آینده در فهم این نکته مهم تاریخی است. مگر برای جنگ دیروزمان، پیرزنان ما طلا ‌های خود را هزینه نکردند تا قسمتی از این جبهه گشوده‌شده را از آنِ خود کنند؟ امروز نیز اتفاقاً مستضعفان ما که فشار معیشت بر دوش‌شان است، بیشتر از اشراف راحت‌طلب متوجه این جنگ و این مقاومت هستند. موفق باشید

 

34403
متن پرسش

سلام علیکم: اینجانب طلبه هستم. با توجه به اینکه یادگیری مسائل شرعی از رساله عملیه خیلی مهم است ولی بنده راهی پیدا نمی‌کنم که بتوانم رساله عملیه مراجع را خوب یاد بگیرم به بعضی از اساتید هم گفتم گفتند با دیگر طلاب مباحثه کنید ولی طلبه ای که علاقه به احکام داشته باشد پیدا نکردم و حتی حاضر نیستند مسائل مبتلابه را بخوانند چه برسد به کل رساله. از نظر حضرتعالی اگر بخواهم رساله مطالعه کنم چه روشی باید باشد؟ ۲. لطفاً دو نفر از مراجعی را که به اعلمیت می‌شناسید بفرمایید به ترتیب اعلمیت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً کتاب «آموزش فقه» اثر جناب آقای فلاح‌زاده که در پایه‌های ابتدایی حوزه‌ها خوانده می‌شود، کتاب خوبی است. ۲. با توجه به این‌که ما در تحقیق خود از جوانب مختلف رهبر معظم انقلاب را اعلم و ارجح می‌دانیم؛ نمی‌توانیم کس دیگری را در عین احترام به همه مراجع محترم به عنوان اعلم پیشنهاد کنیم. موفق باشید

34402
متن پرسش

باسمه تعالی. سلام علیکم استاد عزیز. مدتی است بحثی ذهنم را درگیر کرده در مورد کنش گری نیروهای انقلاب به ویژه جریان پایداری و جریان دکتر قالیباف. در مورد هر دو مطالعاتی داشته ام و با وجود اختلاف نظرهایی که دارند هر دو را ذیل جریان انقلاب اسلامی می دانم و از ظرفیت های هر دو و سایر طیف های منتسب به انقلابی و اصولگرایی باخبرم اما بحثی که مرا کمی سردرگم کرده این است که حضرت آقا دام ظله فرمودند که علامه مصباح (ره) معلم تفکر هستند و تمجیدات فوق العاده ای نسبت به ایشان ارایه کردند از آن طرف نسبت به مکتب شهید سلیمانی اشاره زیادی دارند. اما از آن طرف جبهه پایداری که خود را منتسب به علامه مصباح می داند در عمل گاهی می بینیم نوعی رفتارها و اظهاراتی که دارند با آن نگاه فراجناحی حاج قاسم، ظاهرا تعارضاتی دارد از آن طرف دکتر قالیباف هم که رفیق شفیق حاج قاسم بود ظاهرا نگاه فراجناحی حاج قاسم را ادامه می دهد از طرف پایداری ها به شدت مورد انتقاد است و او و جریانش را متهم به اصول گرای ناب نبودن می کنند، حتی برخی از آن ها در مورد اصلح بودن آقای رییسی هم شک داشتند البته من خودم دکتر جلیلی را بسیار متواضع و ولایت مدار می دانم و ایشان به نفع آقای رییسی کنار رفت، از آن طرف وقتی به سخنان رهبر انقلاب نگاه می کنیم ظاهرا با حرف های پایداری ها خیلی نزدیکی ندارد و بسیار نگاه حکیمانه و فراجناحی دارند، در مورد دکتر قالیباف هم نظر شخص بنده این است که شخصیت ایشان به مرور پخته تر شد و شخصیت متعادل تر و البته از جریانات غیر انقلابی بیش تر فاصله گرفت و خالص تر شد اما به نظر جبهه پایداری دکتر قالیباف را همان شخصیت سابق می داند. مثلا در انتخابات مجلس من دیدم آقای یامین پور که گرچه اختلاف نظر هایی با دکتر قالیباف داشت اما از او حمایت کرد جبهه پایداری او را از لیست کنار گذاشت. من البته نمی توانم جبهه پایداری را متهم به افراطی گری کنم ولی حس می کنم از آن نگاه حکیمانه ای که رهبر انقلاب دارند کمی فاصله دارند و باید پخته تر شوند. سوال بنده این است که آیا جبهه پایداری از فرمایشات حضرت آقا و علامه مصباح و حاج قاسم فاصله گرفته است؟ گر چه چهره های موجه و دغدغه مند هم در این جریان است آیا شما تفکر جبهه پایداری را مناسب آینده انقلاب می دانید؟ آیا جبهه پایداری تلقی درستی از نظریه انتخاب اصلح و اصول گرای ناب بودن علامه مصباح دارد؟ نظرتان در مورد جریان دکتر قالیباف چیست؟ آیا نگاه وحدت مدار تشکیکی و جامع طیف های انقلابی، معارض با اصولگرای ناب بودن است؟ آیا برداشت غلط از نظریه اصول گرای ناب بودن، منجر به نوعی تحجر گرایی نمی شود؟ با تشکر التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید به لطف الهی ما در بستر انقلاب اسلامی در حال حضور در سعه‌ای از انسانیت هستیم که هر آن‌کس را در بستر انقلاب اسلامی و ذیل ولایت یافتیم، به حکم: «المؤمن مرآت المؤمن» خود را در او بسط می‌دهیم و در این فضا افرادی که قبیله ای و حزبی فکر می‌کنند، بخواهند یا نخواهند خود به خود از انقلاب حذف می‌شوند. زیرا فرزندان انقلاب به وسعت انسانیت انسان‌ها همدیگر را درک می‌کنند، در تولدی که حاج قاسم و حاج قاسم‌ها در آن قرار گرفته‌اند. آری رفیق! بنده هم جسته و گریخته و کم و زیاد چنین گِله‌هایی دارم، ولی با تأکید بر حضور تاریخی انقلاب اسلامی که آغازی است برای بشر جدیدی که به دنبال حقیقت است یعنی بشرِ آخرالزمان، می‌توانیم از این ضعف‌ها عبور کنیم. هر جریان که در متن انقلاب تنها بر نظر خود تأکید کند از وسعت فرزندان انقلاب خارج می‌شود. خوب است در این مورد به حکم مقام معظم رهبری به جناب آقای صالحی بعد از رحلت آقای دعائی توجه شود تا بنگریم انقلاب چه وسعت فوق‌العاده‌ای در خود دارد[1]. موفق باشید  

[1] - بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای سید عباس صالحی دامت توفیقانه روزنامه‌ی کهنسال اطلاعات در دوران نظام جمهوری اسلامی همواره نماینده و نمایشگر یکی از اضلاع نظام و انقلاب و سخنگوی قشرهائی از مردم عزیز بوده که غالباً سخن آنان بیش از هر جای دیگر در این روزنامه انعکاس می‌یافته است. چند وجهی بودن نگاهها و سلایق سیاسی در میان نخبگانی که در اعتقاد راسخ به انقلاب و نظام اسلامی مشترکند، وجود روزنامه‌ئی با این خصوصیت را مفید و شاید الزامی می‌کرده، و اکنون نیز آن‌چنان است. برادر انقلابی و پسندیده خصال مرحوم حجت‌الاسلام دعائی، که علاوه بر افتخار نمایندگی از سوی امام عظیم‌الشأن در آن روزنامه، از سوی اینجانب نیز سالها این مأموریت را بر عهده داشتند، به گونه‌ئی شایسته توانسته بودند جهت‌گیری مزبور را رعایت کنند. اکنون پس از درگذشت تأسف‌بار ایشان جنابعالی با سوابق درخشان علمی و مبارزاتی و انقلابی و تصدی مسئولیتهای خطیر در نظام جمهوری اسلامی، در صدر فهرست افراد مناسب برای اجرای این مأموریت می‌باشید. لذا اینجانب شما را به نمایندگی خود در موسسه و روزنامه‌ی اطلاعات و مدیر مسئول آن روزنامه منصوب می‌کنم و توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم. سیدعلی خامنه‌ای ۱۸ خرداد ۱۴۰۱

34391
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیک و رضوانُه خدمت استاد طاهرزاده عزیز: و باز دوباره با زحمت خواندن وجیزه این کمترین مواجه شدید جداً پیشا پیش از اینکه این نوشته باعث زحمت و وقت شما می‌شود عذرخواهم و امیدوارم مطلبی را که جایی نداشتم یا گوشی نیافتم و یا دلی ندیدم برای حضورِ آن، این جا را اختیار کردم؛ برای آنکه مفتاحی باشد برای دیگر فتوحات.

 «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»: ما با انسانِ امروز از وجوهِ محدود و دست و پا گیرِ دین سخن گفته‌ایم و هیچگاه فراخنای وسعت و سعه‌ زندگی در بستر تقوا را با او در میان نگذاشته‌ایم و یا در سخن، از آزادی وسیع انسان در جهان و عوالم وجودی درونی‌اش سخنی با او نزدیم. انسانِ امروز گستره‌اش و محدوده‌اش و کرانه‌اش در رسانه‌ای است که او را به تمام نقاط دنیا متصل کرده است آن‌هم اتصال عرضی و نه طولی، آن‌هم محدود و نه وسیع، و همچنین پنهان و نه پیدا. این‌جا آن نقطه شروعی است که اگر خوب بتوانیم وجهی از جهان‌بودگی و یا زیست جهانِ گشوده متعالی او را در برابر او بگشاییم و با او مفاهمه کنیم انسان در کرانه ابدی خود که همه خود اوست و همه در جهان پنهان اوست و اوست که مرتبط با عالم‌هاست، دیگر تلاش نمی‌کند تا خود را از رنج عالم مدرن که بر اساس خیالات و توهّمات بنا شده است جستجو کند و در آخر هم دست به خودکشی یا افسردگی یا پوچی بزند. به نظر می‌رسد مسیر پوچی انسانِ این تاریخ، نه از سر انتخابِ آزاد او بلکه از سر گسیختگی او از عالم معنا صورت گرفت و او در این انتخاب مخیر در میان این یا آن نبود بلکه ناگزیر خود را در توهمات سراسر پوچ عالمی یافت که وجهی از معنا که مأمن اُنس یا ملجأ آرامش او در دنیا باشد نبود و حال انسانی مانده است و یک دنیا پوچی و تاریکی و سرگردانی در عرض و افقی به میان آمده است دقیقا در طول زندگی او که از جنس دیگری است و در ساحت نهان و پنهان خود اوست که برای درک آن نیازمند تنبه و اشارتی است تا خود را از شر تاریخ نهیلیسم نجات دهد و درست در مقابل این گسیختگی دست شهدا را می توان به این نسل نشان داد که از افق مقدس تاریخ حیات معنوی آویخته شده است تا این گسیختگیِ انسا ن را درمان کند و اگر ما او را در این حیات به وسعت انتخاب آزادی که دارد و سال‌هاست که این آزادی را در ذیل جبر زمانه عالم و مناسبات تاریخ غرب یا گم کرده است و یا بدان راه ندارد، به او نشان ندهیم؛ بدانیم هزاران کار فرهنگی هم رنگی به او نخواهد بخشید و دستی از او نخواهد گرفت. آیا وقت آن نرسیده است تا در هنگامه ندای جهاد تبیین بر کرانه این دستور الهی آن افق بی‌کرانگی انسان را به روی او بگشاییم تا انسان از ضیق تنگ و معیشت ضنک امروزین خود بیرون بیایید و دست به انتخابی فوق رسم زمانه بزند؟ کاری که در هر برهه از تاریخ اسلام با جلوه های ناب و متعالی از آن رویرو بودیم!! آیا وقتش نشده تا فکری کنیم که چرا بشرِ امروز، از سخنان مذهبی و دین خسته است و گوشش بدهکار این سخنان نیست؟ شاید بازگشت جواب این سخن به همان وجه متعالی انسان این عصر است که در طلب ساحتی دیگراز سخن و زبان و انسان است و دیگر سخنان دینی و مفاهیم مذهبی نیوشای وجود او نمی‌باشد و او خود را در طلب کمالی دیگر و سخنانی از جنس سخنان اولیا و انبیا جستجو می‌کند! در این عصر انسان سخن زیاد شنیده است و مفاهیم زیادی می‌داند و انباری از اطلاعاتی است که دهکده جهانی با او در میان گذاشته است اما آنچه این انسان گم کرده است و طلب امروزین اوست و نیاز فردایی اوست، همان مطلوب متعالی و حقیقت قدسی و ندای فطری اوست که نه در ارتباط عرضی که در سیر طولی انسان نهان شده است و هر از چند گاهی در بروزات تاریخی همانند تشییع شهدا و یا مقابله با استکبار ظهور می‌کند. مگر در تشییع شهید حاج قاسم این را ندیدیم؟ یا در تشییع شهید حججی؟ یا در تشییع شهدای امنیت یا مدافعان حرم یا در شب‌های قدر یا در اعتکاف‌ها یا در پیاده‌روی اربعین؟ پس زبانی دیگر باید به میان آید و آوینی‌ها بایست به سخن درآيند که تاریخ، گوشی است برای سخنانی از این جنس و از این نسل، آنگاه خواهید دید که دیگر در این جهان، قدرتِ نظام مدرن و جهانِ استکبارْ قدرت نخواهد بود. بلکه قدرت، زبان ملتی خواهد شد که سخنش مطلوب و مطبوع گوشِ فردایِ انسان و بشر آخرالزمانی است و این زبان از آنِ امت محمّدی است که طلب جمع انسانی را در اوج دارد - البته در این وجه سخنان زیادی است که در این وجیزه حقیر نمی‌گنجد- خلاصه سخن آن‌که دین هیچ‌گاه از بدو تولدش صِرف اعمال دست و پا گیر نبوده است و رسالت پیامبران، تعلیم اعمال عبادیِ صِرف در پیشگاه خدای غایب نبوده است. دین یک گستره طولی و لایه‌های تو در تو و به هم پیوسته‌ای است که امم در قله و عمیق‌ترین لایه آن قرار دارد که انسان را از ظاهر به ابعاد درونی دین رهنمون می‌شود. یعنی هم راه را نشان می‌دهد و ارائه طریق می‌کند و هموست که دست بشر را می‌گیرد و به تاریخ مدد می‌رساند و او را ایصال به مطلوب نهایی‌اش می‌کند.

 ما متاسفانه با جوان امروز و بشر این تاریخ سخن از لایه‌هایی از دین گفته‌ایم که او را قانع نکرده است، بلکه موجب درگیری او با دین و دیانت شده است. باید پرسید چرا؟ مگر نه این است که دین، طلب و نهاد فطری بشر فردای و امروز ماست و سخن انبیا سخن گوش جان بشر است و مطلوب نهایی و آزادی بخش اسنان در گرو گوش سپردن به این سخنان است؟ پس چرا این مطلوبِ حقیقی بشر در تضاد با طلب انسان این تاریخ قرار گرفته است؟ باید بگوییم ما در یک خلل‌ و نارسایی‌های تاریخی قرار گرفته‌ایم و نتوانستیم با وجه تاریخیِ انسان امروز ارتباط برقرار کنیم تا در طلب لذت‌ها و زیبایی‌پسندیِ او، دین را قادر به رفع طلب او نشان دهیم و انبیا را کمال نهایی و وجه غیبی خویشتن انسا ن بیابیم و آنان را وجهه رجوع انسان به خود اصیل و متعالی و در «خودبودگی‌اش» نشان دهیم تا انسان در این عصر کاملاً فردایی زندگی کند، فردایی متعالی و پیوسته در غیبِ دین و در افق عالم معنایی که از دین برای زندگی‌اش پسندیده است. کاری که انبیا در زیستِ تاریخی خود انجام دادند انسان را در بودنِ جاودانه خود که اصیل‌ترین و حقیقی‌ترین بودن‌هاست، حاضر کردند و نه قانع، و انسان‌ها نیز تصدیق کردند و نه تأیید. ما با انسان در وسعت ابدی و بیکرانگی «وجود» برخورد نکرده‌ایم و برای رفع این نقص به دنبال هزاران کار (دام) افتاده ایم. انسان در ساحت ورود به عالم حقیقتِ وجود، حقیقت را در تمام مراتب آن از صدر تا ذیل تصدیق می‌کند و آنگاه است که فراتر از وَهم و خیالِ زمانه زندگی خواهد کرد. بنابراین به عنوان مثال وقتی سخن از تقوا می‌شود باید در افق آزادی متعالی انسانِ حاضر در عالم‌ها، «تقوا» را معنا کنیم تا انسان، تقوا را وجه آزادی و رهایی از اسارتِ تاریخِ پوچ‌انگاری بیاید و تصدیق کند، نه آن را معیشت ضیق تنگ در رسم و رسومات مذهبی! «تقوا» وجه مطلوب آزادیِ انسان است که در قالب مفاهیم و الفاظ دینی به حجاب رفته است و به همین خاطر است تا سخن از تقوا می‌شود افراد احساس بیگانگی می‌کنند در حالی‌که از آن چیزی می‌گریزند که مطلوب و گمشده جان‌شان است .«تقوا»، همان گستره عالمی از آزادی و آزادگی است که نیاز امروز و فردای بشر این تاریخ است که باید در همان ساحت و همان زبان با او در میان بگذاریم. آنگاه خواهیم دید که چگونه انسان به سوی او اشتیاق نشان خواهد داد! و باز باید بگویم سخن در این مطلب زیاد است و ترس از ملال خاطر عزیزان دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله درست در همین جا است که جهان مدرن، عوالم طولی را با سیطره پوزیتیویسم و حسّ‌گرایی در حجاب برد و زبانی ماند که همین زبان عرفی است بدون اشاره به جهان‌های بیکرانه دیگر که پیامبران خدا متذکر آن شدند. در جلسه اخیر مربوط به سوره شمس با نظر به آیه «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) که بعد از آیه «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» آمده، این‌طور عرض شد:

تعارضِ بین «تقوا» و «فجور» در درون و بیرون

«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (9) [1]

۱. حضرت محمّد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» از بالای کوه حِرا،  پس از خلوت نشینی های طولانی با آن سوابق پاک، به عنوان پیامبر خدا، از انسان سخن می‌گوید و ‌پس از آن  اشارات عجیب که در آیات ۱ تا ۷ سوره شمس با ما در میان گذارد که حکایت از جهانی می‌کند که برای آن حضرت گشوده شده و  پس از آن‌که فرمود: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا»  و نظر به نفسِ انسان نمود و تعادلی که خداوند در آن شکل داد تا انسان را به عالی‌ترین شکل وصف کند. حال می‌فرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا.»

از عظمت انسان سخن می‌گوید که در درون خود باید فجور و تقوایِ خود را احساس کند، زیرا فجور و تقوا را  در خودش به او الهام کرد تا انسان  به خود آید،  که چه هست  و چه نیست. آری ای انسان! در تنهایی خود هرچه هستی،  خودت همان می‌باشی.

۲. هان! ای جوانی که احساس می‌کنی نسبت به بیرون، هیچ نسبتی با هیچ ‌چیز نمی‌توانی برقرار کنی - حتی با خودت و دینت-  همچنان با   خودت  همراه باش و در این حال بنگر آیا می‌توانی در خود احساس کنی، هرگاه  که وارستگی پیشه می‌کنی، احساس بالیدن و پرورش‌یافتن داری؟ این همان تقوایی است که از درون‌ات به تو الهام شده خود را دنبال نماید و از طریق تذکرات تقوای درونی خود را پاک نگه دارد تا بالیدن خود را احساس کند. 

فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»: حقیقت این است که آن‌کسی بالیدن خود را درک می‌کند و احساس نتیجه‌مندی می‌کند، که با تقوایی که می‌شناسد و به او الهام شده (که قصه تقوا چیست) خود را پاک نگه دارد.

۳. وقتی می‌فرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» حکایت از آن دارد که تعارضی در درون انسان هست، که باید نسبت به آن انتخابی داشته باشد، حال یا خود را با تقوایی که می‌شناسد، از فجور، پاک نگه می‌دارد و یا در حالت دوم با  فرورفتن در آلودگی‌ها زندگی را می‌بازد.

۴. پیامبران و والدین دلسوز و حکیم متذکر همان الهام از فجور و تقوایی هستند که هرکس در درون خود آن را می‌شناسد. پس ما نباید با جوانان از امری سخن بگوییم که نسبت به آن بیگانه‌اند،  باید با خودشان و از  پیش خودشان، با خودشان آشنای‌شان کنیم.

۵. نا امیدی و غفلت، هر دو موجب می‌شود تا انسان در اکنونِ تکراری خود بماند و خود را متعلّق به آینده‌ای که به کمک  تقوایِ جان،  ظهور می‌کند و او را در  نزد خود بسط می‌دهد؛ نیابد و این همان احساس پوچی است که بشر مدرن گرفتار آن شده است.

۶. زندگی و انتخاب‌های ما اگر با جان ما اتصال پیدا نکند، با اصل اصل‌ها که اتصال جان ماست با خداوند، ارتباط پیدا نمی‌کند و عملاً از حضور خود در آغوش گسترده خداوند محروم می‌شویم و این یعنی: «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها».

۷. خطر سقوط انسان‌ها و جامعه از موقعی پیش می‌آید که انسان از مواجهه با «خود» صرف نظر کند، و در  روبه‌رویی با هرچیزی و هرکسی،  این مواجهه را  در نظر نگیرد.  در حالی‌که باید در میدان انتخابِ فجور و تقوا با هرکس و هرچیز مواجه شد، تا از اتصالِ با خود باز نمانیم.

۸.  فرمود: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»: آیا این آیه، حکایت از ابعاد میدانی انسان در هستی نمی‌کند که چگونه باید با خود کنار بیاید؟ رازِ اشارات آیات قبل از این آیه و آیات  بعد از این آیه را،  می‌توان در همین آیه جستجو کرد که می‌فرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا». یعنی وقتی در خود حاضر شدی و تعارض بین فجور و تقوای خود را درک کردی، می‌یابی چگونه در جهان محمّدی می‌توان حاضر شد. در این مورد خوب است شهید حاج قاسم سلیمانی را مدّ نظر آورید، که چگونه در این زمانه، فجور و تقوایِ نفس خود را شناخت و تا کجاها در این جهان و این تاریخ پیش رفت، جهانی که به تعبیر مقام معظم رهبری در  یک «پیچ تاریخی» است و باید جای خود را در آن مشخص کنیم.

۹. با ظهور انقلاب اسلامی، رویهمرفته انسانی در حال طلوع است که متوجه فجور و تقوای خود و دیگران است. برعکسِ انسان غربی و جهان استکباری که متوجه ابعاد متفاوت انسان نیست و لذا اگر در قضایای اخیر، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، دشمنان نقشه جامع می‌کشند ولی محاسبه‌های آن‌ها‌، برای پیاده‌کردن آن نقشه‌ها غلط در می‌آید - مانند نقشه‌های قبلی‌شان- به جهت نشناختن انسان و تعارض درونی است که دارد.

  ۱۰. انسانِ انقلاب اسلامی، بهتر و بهتر متوجه می‌شود در میدان تعارضِ فجور و تقوای درونی، باید و باید در جهان بیرونی انتخابی را به عهده بگیرد که میدان تقابل فجور و تقوا است حتی اگر به قیمت همه سختی‌هایی باشد که برای انسان‌های بزرگ پیش آمد، مثل زندانی‌شدن حضرت یوسف «علیه‌السلام» و یا مانند سال‌های تبعید حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در عراق.

۱۱. با نظر به آیه مورد بحث، جنگی در میان است که  چون در درون، از آن گریزی نیست، در بیرون نیز نمی‌توان جبهه خود را مشخص نکرد. یا با تن‌دادن به فجور در جبهه‌ای خواهیم بود که  مریم رجوی را برای ما به عنوان رئیس جمهور انتخاب می‌کنند، و یا با حضور در تقوای درونی در جبهه‌ای حاضر می‌شویم که رهبر معظم انقلاب آن را فرماندهی می‌کنند و اسلام و شریعت محمّدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» با امثال آیه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» به ما کمک می‌کند تا در مبارزه درونی و بیرونی موفق شویم و در زمره متقین قرار گیریم.»

باید به زبانی اندیشید که قرآن را برای ما بگشاید که این البته، اول بحث است. موفق باشید  

[1] - سوره شمس

34354
متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد شما در پاسخ به سوالات پیرامون حجاب بانوان در جامعه فرمودید صبور باشید و این افراد سرخورده و افسرده می‌شوند. واقعا بنده برایم سوال شده که چه وظیفه ای در مقابل دختر بد حجاب و خواهر بد حجابم دارم؟ بعضی مواقع دیگه صبرم لبریز میشه و دقت کرده ام دخترم زمانی که قاتلان رو اعدام می‌کنند لجوج تر میشه و حس بدی نسبت با من پیدا میکنه. لطفا راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «حجاب یک ضرورت شرعی است؛ ...، منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمی‌کنند، اینها را نباید متّهم کرد به بی‌دینی و ضدّانقلابی.. اینها دخترهای خودمانند... در این قضایای اخیر دیدید علیه حجاب خیلی کار شد؛ چه کسی ایستادگی کرد در مقابل این تلاشها و فراخوان‌ها؟ خود زنها؛ زنها ایستادگی کردند. آنها امیدشان به همین زنهایی بود که شما به آنها می‌گویید بدحجاب؛ امیدشان به اینها بود. اینها امیدشان این بود که همینهایی که حجاب نیمه‌کاره دارند بکلّی کشف حجاب کنند، [ولی] نکردند؛ یعنی زدند تو دهن آن تبلیغ‌کننده و فراخوان‌فرستنده. »

ملاحظه می‌فرمایید که ایشان بر بی‌دین نبودن و ضد انقلابی‌نبودنِ این افراد تأکید فرمودند و این بسیار مهم است که خدای ناکرده این افراد را ما خارج از دین ندانیم. در حالی‌که یکی از وظایف دینی خود را به طور کامل عمل نکرده‌اند و نظر ایشان مربوط به حادثه‌های اخیر نیست، ایشان در سال ۹۱ در جمع علمای خراسان جنوبی این نکته را متذکر شدند. با توجه به این امر که ما این افراد ضعیف‌الحجاب را از نظر مقام معظم رهبری از خودمان می‌دانیم، نباید نسبت به ضعف حجاب آن‌ها حساسیتی نشان داد حاکی از آن‌که آنان از ما نیستند. در مورد آن‌هایی که کشف حجاب کرده‌اند نیز باید تأمّل کرد. بسیاری از آن‌ها معاند نیستند، اغفال شده‌اند و یقیناً با فرونشستن تشنجات به خود می‌آیند و مرز خود را از معاندینی که با کشف حجاب بنای مقابله با نظام مقدس اسلامی دارند، جدا می‌کنند. زیرا بعضی از آن‌ها اصلاً نمی‌دانند معنی کشف حجاب آن‌ها در این شرایط چیست. با حوصله باید قضیه را برایشان تبیین کرد آن‌هم در شرایطی که هنوز به وجود نیامده است وگرنه جبهه‌گیری می‌کنند. موفق باشید

34334
متن پرسش

به نام خداوند جان داده‌های راه حقیقت. قصه حقیقت به سراپرده سرزمین ناآشنایی رفته است، در عالم سخن‌های بسیار از پی هم ادعای درستی و توانای شدن سر می‌دهند و انسان به گمان خویش بر فراز خوشبختی زیست می‌کند. اما هرگاه که از سرزمین درون خویش می‌گذرد و منظره‌های پرجاذبه بیرون مهر سکوت بر لب می‌گیرند، قصه آرام آرام ضرب آهنگ دیگری به خود می‌گیرد و ندای درد و رنج سر می‌دهد و انسان را به عمق قدمگاه‌های تاریخ خود می‌برد. این تشنه خسته راه پر پیچ و خم تاریخ، پس از تلاش‌های بزرگ و طاقت فرسا برای سیراب معناشدن، خود را همچون صحرای خالی از هر منظره‌ی یگانه با حقیقت (حتی انسانیت) یا همچون قایق شکسته‌ی سپرده به موج‌های بی‌بنیاد دریای ناآرام زمانه می‌یابد. دل از همه نواهای موسیقی آرامش بخش نوازندگان حیات (حتی شکل مرسوم ادیان و مذاهب) برکنده و خود را آواره‌تر و نا آرام‌تر از همیشه‌ی تاریخ تکیه داده بر توقف‌گاه تاریخ امروزین خود می‌یابد. دوره‌های مختلف حیات انسان را با منظره‌های رنگارنگ و متفاوتش در تابلوی جان خود به تماشا می‌نشیند. گاه می‌خندد، گاه می‌گرید، گاه می‌بالد، گاه می‌نالد و گاه هم حیران، فارغ از توان انجام واکنشی خاص، تنها نفس کم رمق سردی را از عمق وجود خود به سرزمین ملک جسم می‌رساند. در این حال انسان همه کس و همه چیز را رنگ باخته و ناتوان از یاری خویش می‌یابد و نامطمئن زمزمه مرگ خواهی سر می‌دهد. اما چه سان!؟ او که منظره مرگ را همچون پرنده‌ای آنسان ترسا بر آسمان صحرای(دریا) وجود خود ناآشنا و خوف انگیز می‌نگرد. انسان به تاریخ خود کی و کجا این چنین خود را آواره و تهی از یگانگی با حقیقت دیده و قصه‌های سرگردانی سروده است. ناگاه در این توقف‌گاه سرد زمانه بی‌فکری، پیری خرابات نشین دگربار در میکده هستی به روی تاریخ بشریت گشود و صحرای وجود تاریخ را ندای حقیقت فرا گرفت و پرنده‌ی حیات بر آسمان زمین جان عالم و آدم پر پرواز گشوده و آواز خوان، ترانه‌های معنویت و تفکر می‌سراید. انسان حیرت زده با خود حدیث نفس می‌کند که مگر منظره‌های زیبای حیات در این تاریخ نخشکیده‌اند!؟ راه ها که همه سرابند... پس این نغمه جان سوز هستی از کجای تاریخ می‌آید!؟ نفس حیات بخش از که گرفته است!؟ زخم های نهفته ی تاریخ جان انسان را از که شنیده و کجا دیده که این چنین از موقف رنج، عاشقانه می سراید. ای پرنده بنیاد برافکن آرام جان بخش؛ جان ها به تکاپو وا داشته ای!!! از کدامین سرزمین پر پرواز به این تاریخ گشوده ای؟ سرزمین تاریخ ما را که ابر افق نیستی (نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) تیره و تار کرده است. از کدام خورشید روشنایی خبر آورده ای که این چنین گرم نور، انسان را به آغوش کشیده ای و به او و خصلت هایش حیات متعالی تازه ای بخشیدی و انسان حقیقتا رسید و شد. ترانه های تو قصه تاریخ انسان را معنای دگری بخشید و انسان تو در مسیر تاریخ عالم از اول بر قله‌ها بوده یعنی «آدم» بوده است. عجبا که حوّای قصه تاریخ تو، عاشق آدم بوده است و آدم قصه تاریخ ما دلبسته ی هوا، انسان های تاریخ در قصه تو دیگر غریب نیستند هرکدام گامی‌اند به سوی ظهور و سرایش نهایت زیباترین نغمه های وجود در جان عالم و آدم. گویی هستی و امانت دار راز آن (انسان) در میعادگاه زمان (تاریخ) به میقات هم رسیده و در آغوش هم آرام جان یافته اند. هستی با ترانه های ایثار وجود، هر انسانی را که می‌خواهد انسان اصیل تاریخ خود (نه متوقف در منازل و مناسک و نه ابر قهرمان های سینمای مدرن) باشد به این میقات جان، فرا می خواند. آسیه ها و مریم ها، سلمان ها و مقداد ها، رستم ها و آرش ها، امیر کبیر ها و دلواری ها، نوری ها و مدرس ها و هر انسان آزاده ی رنج دیده و جان داده در راه حقیقتی، رنگ تحقق به خود دیده اند. اما تو ای پرنده حیات؛ در میعادگاه شهادت سلیمانی، ابومهدی و یاران آزاده شان در راه انسان و انسانیت، چه سروده‌ای می‌نوازی که این چنین بر جان هستی شراره های عطش اشتیاق می بارد و عالم و آدم گریه شوق وصال سر داده اند.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد                  عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

 ای آوای برآمده از جان های زخم خورده از تاریخ فراق حقیقت، ای آرام جان ده سامان برانداز، جان ها همه زمزمه تو بر لب دارند، چشم ها همه باران تو می بارند و انسان ها همه (مسلمان، مسیحی، یهودی، مرد و زن، کودک، پیر و جوان، و هر آزاده ای) دست دل در دست هم در آغوش مهر تو آرام جان گرفته اند. لب از قصه رازآلود سکوت هستی برگیر و با ما سخن راز بگو... از خورشید آسمان هستی (خدای بی نظیرت) از ماه گمشده آسمان شب این تاریخ (انسان کامل اصیل غایب از نور حجاب دیده های ما) از کشتی روان در دریای مواج زمانه؛ حرم امن الهی انسان در این تاریخ (جمهوری اسلامی ایران) از ناخدای خداداده‌اش؛ همو که همه چیز را در نسبت با او یافتی و غزل غیب نطق کردی که: «والله والله والله، یکی از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه دلی و قلبی با این حکیمی است که امروز سکان این کشتی (انقلاب) را به دست گرفته است. در قیامت خواهیم دید که این مهمترین محور محاسبه است.» از ملت ساکن این کشتی (مردم خداجوی غیرت مند اصیل ایران) همانها که در گوشه گوشه کشتی نجات این تاریخ، بر بلندای موج های طوفان حوادث تاریخ مدرن، ترانه جان برکفی و پرواز دادن جان تا آسمان معشوق ازلی را سر داده و زیباترین ها و نهفته های ظرفیت هستی را در ظرف وجود خود به نمایش گذارده و خواهند گذاشت. مادران و زنان این ملت، جان مایه های اصیل فرهنگ ایران و اسلام را با شیر برآمده از شیرازه جان، به کام فرزاندان خود نوشانده و می نوشانند. فرزندان آنها از کودکی قصیده جاماندگی و اشتیاق و ترانه ی حماسی حیا و غیرت سروده و در ادوار عمر خویش چشم انتظار میعادگاه منزل مقصود، در دل طوفان حوادث تاریخ شجاعانه به پیش می تازند. همه در هوای تو به جان دریافته اند که در یگانگی با هستی جاری در این کشتی نجات، ملت و ناخدای عاصف گون آن، روزگار حیات سپری کنند و در قرار آنها قرار یابند و در بیقراری آنها، بی قراری... موسیقی دلنواز سراییده های مهر تو جان های بسیاری را به کشتی امن الهی انسان دعوت داده است از سراسر جهان: ایران، فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، یمن و... از بزرگ زرتشتیان کرمان، مردم مظلوم و محروم سیستان، مردم سیل زده خوزستان، آن دختر مسیحی لبنانی که هر صبح با عکس روی تو دفتر قصه ی روز خود می گشاید یا آن فرمانده داعشی که بعد از درماندگی در جاده بیمارستان، تو را ضامن سلامتی جسم و جان خود و همسر باردارش یافت و بعدها با چند هزار نفر بر دروازه قصیده های عاشقانه مقاومت تاریخ، زانوی ادب تسلیم بر خاک نهاد گرفته تا آهوان چشم انتظار گرفتار در برف و هزاران هزار نمونه دیگر... به گمان انسان اصیل امروز، پرنده هستی دیگر با نظر به سنت های اصیل تاریخ جان انسان، اقیانوس وار در تاریخ امروزین زیست می کند و رودها و دریاهای تفکر و فرهنگ های مختلف (از جمله خرد تکنیک) را در بر گرفته و گل و لای آن را نشانده و از آن خود می کند تا نه اسیر تجدد بشود و نه گرفتار در تحجر آنانکه سوار بر کشتی نجات این تاریخ نشده اند چگونه در عین تلاش های سخت، یارای جان سالم به در بردن از موج های بنیاد برانداز تحجر و تجدد این زمانه را خواهند شد و خود را جان در نهاده در طوفان نیهیلیسم زمانه نخواهند یافت!؟ هم چنان که نسل ها از انسان قربانی شده و خواهند شد. و اما آنانکه سوار بر کشتی نجات تاریخند؛ اگر در منظره های افق گشوده هستی در برابر این حرکت، خود را حاضر نیافته و با نظر جان انداختن با آن یگانه نشوند، با هر موجی از دریای طوفانی تاریخ مدرن، لرزه ها بر تارک جانشان می افتد و شاید که سرانجام خود را افتاده به دریا و جان به در نهاده بیابند. آواز حرکت این کشتی، نه غریب، که جان آشنای هر انسان آزاده ی زنده دلی است و در طریق حقیقت، حماسه وار دریای تاریخ را در می نوردد و به پیش می‌تازد. هر راه، برنامه، تصمیم و اقدام خارج از جهت حقیقی حرکت این کشتی، به فروبستن شرایط ظهور حقیقت حیات این حرکت منتهی شده و ما را به بحران ها و آثار مخرب تحجر(ایستایی و توقف) و تجدد (دوگانگی توسعه و عدم توسعه؛ نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) دچار کرده و خواهد کرد. سخن عشق نه آنست که در قلم و مصحف به یکباره در آید یا که زمانی به سر آید و السلام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه می‌بینم در این سخنان؟! آیا این کلمات همان آینه‌هایی نیستند که به ما مژده داده‌اند «حقیقت» و «وجود» در زبان به ظهور می‌آید و موجب می‌گردد تا انسان در چنین کلماتی که سروشی از روح‌الامین است، مأوا گزیند؟!

تنها می‌توانم در مواجهه آنچه گفتید عرض کنم دوباره و باز دوباره باید این نوشته را که نمی‌دانم از چه کسی است که این اندازه به او نزدیکم؛ خواند. آری! قصه سکراتی است بس سهمگین برای عبور از جهانی و حضور در جهانی دیگر. باور کنید در خواندن آن کلمات، قصه آنچه بر نسل ما نیز گذشت را، می‌خواندم.

شنیده بودم که هایدگر معتقد است برای عبور از خشونت کمّیت‌گرا و انجمادِ مدرنیته تکنیک‌زده باید زبانِ شاعرانه‌ای به میان آید و جناب دکتر سید احمد فردید تا این‌جاها را خبر داد که آنچه هایدگر به دنبال آن بود همین انقلاب اسلامی است با خدایِ حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». و حال، معلوم شد، آری! معلوم شد که در دل همین انقلاب اسلامی زبانی در حال گشوده‌شدن است که گزارشی است از «وجود» و «هستی انسان».

در بیابان سرد دیروز که به گفته شما همه کس و همه چیز رنگ ‌باخته بود؛ از سروده‌شدن ترانه‌ای گفتی که پیر خرابات‌نشینِ این زمانه یعنی حضرت روح الله به سرودن آغاز کرد و این بود که این «ما»، «ما» شدیم و ما حاج قاسم و حاج قاسم، همه ما. و این آغاز عبور از آوارگیِ دوران‌مان بود. آغاز برای آنانی که آن آوراه‌گی و پوچی را چشیدند، وگرنه چگونه می‌یافتند سرود حضرت روح الله دوای دردِ آنان است؟ مگر لسان‌الغیب ما نسرود:

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

آری برادر! آنانی که تیغ پوچیِ جهان معناگریزِ مدرنیته بر استخوان‌شان ننشسته، کجا می‌توانند معنی انسانی را درک کنند که بنا است نه‌تنها در آسمان ملکوت، حقیقت خود را جستجو کنند – که این قصه عارفان دیروز بود- بلکه بنا بر آن است که با عقل تکنیکی آزاد از گِشتل، حقیقتِ گشوده و گسترده انسانی خود را در زمین جستجو نمایند تا دو سر هر دو حلقه هستی را به هم پیوند زنند و همچون آخرین پیامبر به تعبیر جناب آیت الحقّ محمد بلخی در مثنوی:

آن یکی نقشش نشسته در جهان           وان دگر نقشش چو مه در آسمان

این‌جاست که زبانِ او و کلماتش به عنوان آخرین پیامبر، کلمات خداوند می‌شود و آخرین انسان که باید گفت دیگر فراانسان است، در کلماتش متولد می‌گردد. پس باز باید منتظر ماند، منتظر کلمات و الفاظی که اگر ظاهرشان حرف است و صوت، آینه‌هایی هستند گشوده‌تر از آسمان. با توجه به همه این سخنان، باز نوشته شما را خواهم خواند. موفق باشید         

34333
متن پرسش

سلام علیک: آیا جهان امروز نیاز به ظهورآمدن نحوه ای دیگر از وجود درعالم توسط انسانها دارد؟ آیا ما باید خودمان را آماده پذیرش الطاف حق و پرورش در عالم الهی و ظهور بندگی خویش کنیم؟ ما امروز چگونه باید در مسیری که شهدا قدم می‌زنند طبق روح زمانه به قول شما قرار بگیریم؟ حاج آقا دعا کنید من شهید بشم. دیگه چیزی تواین دنیا چنگی به دلم نمیزنه! فقط میمونه اینکه باید طبق وظیفه الهی سربازی رهبرحکیم مان را بکنیم و البته هرکسی به طریقی ولی گاهی طاقتمان طاق میشه و در تصمیم گیریها دچار تردید و البته اشکال از خودمونه. در هر صورت اگه کاری داشتید تماس بگیرید تا در خدمت باشیم. زیارت حاج قاسم هم رفتید التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر نفرموده‌اند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد»؟ عمده درک حضور در این تاریخ ذیل ولایت نایب الإمام است که خود به خود برکات خاص خود را می‌نمایاند. راستی را! فردای ما با جهانی که انقلاب اسلامی برایمان گشود، چه فردایی است؟ چه کسی گمان می‌کرد فردایِ دیروزِ ما چنین روزی است که ما تماشاگر آن هستیم؟  پس چه می‌دانیم چه فردایی در پیش است؟ با افقی که نه جدای از ما است و نه نزدیک به ما، دورِ دور و نزدیکِ نزدیک. ۲. بحمدلله همین روحیه که برایتان پیش آمده، از الطاف الهی است. موفق باشید

34328
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: آیا موسیقی رپ اشکال شرعی ندارد؟ در کانال مطالب ویژه در ایتا یک کلیپی منتشر شده که با ریتم رپ هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب سال‌ها قبل در سخنرانی خود در دانشگاه تهران فرمودند هیچ نوع موسیقی در ذات خود حرام نیست، حرمت موسیقی به محتوای آن و یا آنچه باعث فتنه و فحشاء می‌گردد؛ می‌باشد. موفق باشید

34324
متن پرسش

سلام و خدا قوت: با وجود فرقه‌ها و الهامات شیطانی و جنی، افرادی هم هستند که نور حق رو به دیگران نشون می‌دهند. آقای سید محمد عرشیانفر رو میشه از این دسته از افراد قرار داد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان را نمی‌شناسم. به هر حال نباید از بزرگانی همچون حضرت امام و علامه طباطبایی و مطهری‌ها و آیت الله مصباح‌ها غفلت کرد. اینان مسلّماً مؤیّد به تأییدات الهی هستند جهت هدایت بشریت. موفق باشید

34315
متن پرسش

با عرض سلام و احترام 🌹 و خدا قوتک استاد می خواستم بدونم ما به عنوان یک جوان باید چه کنیم که دچار روزمرگی ها نشویم؟ و در ادامه ما چجوری میتونیم با انقلاب اسلامی و روح آن همراه بشیم؟ التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا تقویت معارف الهی مهم است که سیر مطالعاتی سایت تا حدّی این مسئله را ممکن کرده. و پس از آن تبعیت از رهبری انقلاب به شکلی که حاج قاسم سلیمانی ذیل رهبری خود را دنبال می‌کردند با آن روحیه فوق‌العاده مدارا با مردم و ستیز اساسی با استکبار. از این به بعد «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد» زیرا بالاخره در راه قرار گرفته‌ایم، و این مهم است. موفق باشید

34314
متن پرسش

سلام و عرض ارادت خدمت استاد گرانمایه: استاد همسر بنده مدتی است به جلسه خانمی که گویا دارای احوالات خوش و پر مایه و حتی صاحب کتاب هستند ورود پیدا کردن که جلساتشون هم خیلی پر شور هست ولی عمومی نیست و یه جور تشکیلات خصوصی و غیر علنی دارن و توی مکان‌های عمومی هم برگزار نمیشه، محتوای جلسات هم تا اونجایی که بنده در جریانم بیشتر در مورد مبحث ولایت هست و صحیحه، ولی موردی که باعث شد مزاحم شما بشم اینه که بعضا جلسه تا بعد اذان طول میکشه حتی مورد بوده تا ده پانزده دقیقه بعد اذان، و ظاهرا ادامه جلسه (سخنرانی یا نوحه و روضه) را مهمتر میدونن تا نماز اول وقت، حالا با فرض این که محتوای جلسه صد در صد مورد تایید باشه و ایشون هم صاحب نفس سلیمی باشن از نظر شما چنین جلسه و چنین استادی مورد تایید هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به تأخیر مختصر وقت نماز، نباید حساس بود. زیرا بالاخره خداوند چنین رخصت‌هایی را داده است. مهم آن است که حاضران بعد از مدتی خود را ذیل ولایت فقیه در افق تاریخی که انقلاب در مقابل ما حاضر کرده است و منجر به ظهور حاج قاسم‌ها شده است؛ حاضر بیابند. موفق باشید

34313
متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیز: متاسفانه برخی مردم، طرفداران نظام را، احمق فرض می‌کنند و اصلا نمی‌توانند درک کنند که چرا ما با وجود این همه فساد و دزدی و مشکلات، از نظام حمایت می‌کنیم یا اینکه فکر می‌کنند امثال ما از جایی تامین می‌شویم که از نظام حمایت می‌کنیم. سوال بنده این است که چطور اعتراض کنیم و مقابله خود با فساد درون کشور را نشان دهیم که ناامیدی در دل مردم ایجاد نشود؟ به نظر بنده هیئت دولت آنگونه که باید، نشان نمی‌دهند که بخواهند با فساد مقابله کنند و مدام از دشمنی با آمریکا و... می‌گویند (البته شکی در دشمنی آمریکا با ملت ما نیست) و این حرف ها برای برخی مردم خسته کننده شده است و به گونه ای تصور می‌کنند که انگار این حرفها برای گول زدن است. توقع بنده این است که سران کشور نسبت به مفسدین داخلی به شدت بیشتری برخورد کنند. (مثلاً آقای رحیم پور ازغدی پیشنهاد دادند که در نماز جمعه مفسدین اقتصادی را مجازات کنند) حال چگونه می‌توان نشان داد که بسیجیان در خط مقدم مبارزه با فساد درون کشور حاضرند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نشان می‌دهد که مردم انتظار و عزم بیشتری برای حل مشکلات دارند. ولی همچنان‌که در جواب سؤال شماره 34287 عرض شد باید برای آن‌ها روشن کرد راه حلّ مشکلات اتفاقاً تقویت نظام و تقویت دولتی است که با تمام تلاش درصدد رفع مشکلات است. در همین رابطه در جواب سؤال مذکور عرض شد.

ملاحظه می‌کنید که در شرایط تاریخی بسیار حساسی قرار داریم. پیشنهاد بنده آن است که از این زاویه هم می‌توانید به حضور تاریخی و توحیدی انقلاب اسلامی نظر کنید که با میدان‌آمدنِ شهدای آن‌چنان بزرگ، حکایت از آینده‌ای دارد که بیرون از عقل استکباری است. در آن صورت به صحنه‌ها به صورت دیگری می‌نگرید. اختیار با خود شما است. با توجه به این امر ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابل‌مان نیست و با توجه به این‌که انسان موجودی است تاریخی و تفکر نیز امری تاریخی می‌باشد؛ خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ می‌توانیم معنا کنیم و این‌جا است که با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، بخواهیم یا نخواهیم باید مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور بپذیریم به عنوان حضور در تاریخی که مقابل جمهوری اسلامی است. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنون‌زدگی و بی‌تاریخی، آن‌چنان دچار پوچی و سرخوردگی می‌شویم که نمی‌توانیم «خود» را ادامه دهیم.

اشکالات بعدی در دل آن تاریخی که هستیم معنای خاص خود را به خود می‌گیرد که آیا در تاریخی که هستیم آن تاریخ ظرفیت عبور از آن مشکلات را دارا است و یا باید از آن تاریخ منصرف شد؟ این‌جا است که «تفکر» معنا می‌دهد و به اصطلاح گادامر، تاریخْ ما را دعوت به تفکر می‌کند تا تفکر ما تاریخی باشد.

به هر صورت خطرِ بی‌تاریخی خطر کمی نیست به‌خصوص اگر طرف به امید آن‌که می‌تواند به گمان خودش با سرنگونی جمهوری اسلامی، تاریخی را برای خود شکل دهد و بعد با شکست خود احساس پوچی کند، دیگر به قول خودشان زندگی برایشان معنا نمی‌دهد و به جای آن‌که خود را ملامت کنند که چرا کارشان به آن‌جا رسید، دست به خودکشی خواهند زد. موفق باشید   

نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!