بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: انتخابات

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6531
متن پرسش
سلام علیکم. نظر جناب عالی در مورد مذاکرات ژنو چیست؟ آیا به نظر شما این مذاکرات دست آورد قابل توجهی برای ایران داشته است؟ با توجه به توقف غنی سازی 20 درصد و اکسید شدن انها و... و یک سری بنده های این توافق نامه ، آیا نگاهتان مثبت است یا نظر دیگری دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نگاهم با نظر به شرایط تاریخی که در انتخابات 24 خرداد پیش آمد، مثبت است ولی ارزش کار به شجاعت و دقتی است که در ادامه باید مذاکره‌کنندگان ایرانی از خود نشان دهند. موفق باشید
6335
متن پرسش
آیا خسارات فتنه 88 به انقلاب از خسارات جنگ تحمیلی بیش تر بود ؟ چرا؟ لطفا دقیق بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث مفصلی نیاز است. همین اندازه بدانید آن فتنه‌ طوری بود که دشمن را که داشت از فتنه‌هایش مأیوس می‌شد، امیدوار کرد که می‌توان از درون، نظام اسلامی را از بین برد در حالی‌که ما در دفاع مقدس عظمت خود را اثبات کردیم. موفق باشید
6100
متن پرسش
سلام و عرض ارادت. استاد عزیز! در این روز عزیز عید غدیر شما را بخدا قسم میدهم که جمع بسیاری از شاگردانتان و کسانی که حیات و تفکر دینی شان را مدیون لطف خدا و ارشادات حکیمانه شما بوده اند ، از این تحیر و اعجاب کم سابقه نجات دهید! در کنار بقیه اظهارنظرهای اخیر شما ، الان سوال 6062 در مورد عمق فاجعه ای که اشتباهات احمدی نژاد و مشایی به جریان انقلاب زد را خواندم. استاد عزیز! مختصر تعقلی که دارم را مدیون شمایم ولی ذره ای منطق و استدلال در این جواب و کلا اظهارنظرهای سیاسی اخیر جنابعالی نمی بینم. من هیچ موقع نتوانستم مانند بعضی دوستان ، عاشق جناب مشایی شوم ولی نمی توانم بفهمم که دقیقا مشکل ایشان کجاست؟ـــــ چرا دقیقا مشکلات فکری ایشان را نمی گویید؟ چرا نقد مستند و منطقی در باره ایشان نمی کنید؟ چرا فقط بصورت کلی میگویید که نزدیکی به ایشان باعث فاجعه شد؟ـــــ استاد عزیز! شما را بخدا بصورت مستند و منطقی ایشان را نقد کنید تا ما هم متوجه عمق فاجعه شویم!استاد عزیز! شما را به امیرالمومنین قسم میدهم بگویید کجای آقای مشایی آنچنان وحشتناک بود که آقای مصباح و اطرافیانش آنچنان حمله مهلک و کشنده ای به دولت کردند؟یعنی معلوم نیست که همه اینها بازی اصولگرایان حزبی و جریان هاشمی بود؟ چرا قضایا را جور دیگری نمی بینید؟ چرا اینطور نمی بینید که فریب خوردن امثال اطرافیان آقای مصباح ، باعث شد که به خاطر یک دستمال ، قیصریه ای را به آتش بکشند؟اصلا به فرض که احمدی نژاد صد در صد تحت تاثیر آقای مشایی! شما را به رسول الله بصورت مستند بفرمایید آقای مشایی چه مشکل عظیمی داشت که اینچنین باید دودمان او و هر که تحت تاثیرش قرار میگرفت ، به باد رود؟یک مقدار هم احتمال بدهید که شاید عده ای فریب خوردند و تحت تاثیر القائات شیطانی اقتدارگرایان ، بصورت افراطی به مشایی بدبین شدند! شاید عده ای تحت تاثیر هوای نفس قرار گرفتند و حسادت کردند که چرا به مشایی نزدیک شده و از ما دور شده!و در آخر ، کمی تامل کنیم که چگونه رهبری که مراعات تازه کار بودن آقای روحانی را نکرد و همان ابتدا کارهای نابجا را بصورت عمومی تذکر دادند ، چرا در مقابل کسی که آقای مصباح میگفت بزرگترین خطر است و رمال است و فلان و است و چنان است ، همیشه تعریف میکردند که در خط انقلاب و شعارهای امام است؟... سؤال شماره‌ی 6103- اقای طاهرزاده لطفا منصفانه حرف بزنیدحرف های اقای مصباح خلاف شرع بین بود ان تهمت ها را باردیگربررسی کنید وببینید وبعد ان ها را با اه وناله های حضرت زهرا مقایسه کنید این جور نوشتن منصفانه نیست شما که حرف های امثال اقای فتاح را معیار قرار میدهیدوبه طلسم واین جور چیزها متوسل می شویدبهتراست ملاک خود رارهبری قراردهید وعمق کم مبانی معرفتی این اقایان را نگاه کنید وبدانید یکی ازمشکل های دکتر کم بودن عمق معرفتی همین اقایان به اصطلاح اصولگرابودیادلسوز بودندولی بانگاه امام به قضایا نگاه نمی کردند همین اقای فتاح که می گوییدحتی درکاراجرایی دربرخی مواردملاک های سست داشتند وروحی از غرب زدگی رادر ان می بینیدوقتی درتغییر ساعت ها که اقای رئیس جمهور اصرار بر تغییرندادن ان داشت اقای فتاح که مخالف نظر دکتر بود می گفت چون اتحادیه اروپااین کاررا میکند ما هم این کاررابکنیم.جناب اقای طاهرزاده چه توهینی ازاقای مشایی یااقای احمدی نژاد درمورد علما شنیدیدازاین نوع حرف زدن های شما انسان اتش می گیرد امیدوارم منصفانه صحبت کنیدوبدانید اساس این عالم براساس سنن جاری درهستی اداره می شود وحق همیشه ظاهر می شود پس منصفانه صحبت کنید.3 حضرت استاد من کسی هستم که با اندیشه شما اشنا هستم واقعا بدانیید که هرچه سخنرانی های اقای مشایی راگوش دادم اوراانسانی دلسوز ودلداه به ارمان های انقلاب یافتم.لطفا اگر تندیی دراین نوشته بود شما حلال کنید سؤال شماره‌ی 6111- سلام.استاد بنده در پرسش 6062 مطالبی مطرح کردم وشما جوابی عنایت فرمودید. اما خودتان هم می دانید جوابی که از شما انتظار می رفت را بیان نکردید وبر خلاف چیزی که فرمودید که کلی گویی به معنای مبهم گویی نیست ولی به واقع این گونه بود حتی شما نه تنها مشکلی را دراین باره از پرسش‌گر حل نکردید بلکه بدون حتی یک دلیل خواستید که ارادت ما نسبت به آیت الله مصباح زیاد شود که با قیاسی که در انتهای جوابیه فرمودید حتی به نظر حقیر از حد گذراندید آنجایی که بیان فرمودید:انتقادهای آیت‌اللّه مصباح و جایگاه آن انتقادها که به یک اعتبار شبیه آه و ناله‌ای بود که زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در آن خطبه در مسجد مدینه سر دادند وقتی دیدند بسیاری از آرمان‌ها با حاکمیت خلیفه فرو ریخت.!!واقعا ازچون شمایی خواسته ای این چنین بدون اقامه ی دلیل وصرف اتکا به چند تمجید و تاریخچه یک فرد اورا تا این حد سعی دارید که تزکیه کنیدبعید است!شما باز هم کلی گویی می کنید واین کلی گویی را ناشی از عمق فاجعه ای می دانید که احمدی نژاد برای انقلاب !!به وجود آورده است ان هم با نزدیک شدن شخص آقای مشایی به ایشان.جدای این مساله که به ادعای شما ازاین جهت که نزدیکی مشایی به احمدی نژاد از قبل تر از این حرفاست ومساله حاشیه ساز کردن آقای مشایی هم به قبل از دولت دهم برمیگردد باید این راهم پاسخ بگویید که مگر احمدی نژاد در دولت دهم چه فاجعه ای ایجاد کرد که شما حتی اجمال آن را هم نمی توانید بیان کنید!؟واز طرفی می گویید که شما اگر از این زاویه بنگرید که آیت الله مصباح با چنین احمدی نژاد ی روبه روشد قید همه چیز را زد واحمدی نژاد را بزرگترین خطر اسلام دید!دیگر به جزییات حرفهای مشایی اعتنا نمی کنید وبه حرفهای آقای مصباح هم ایراد نمی گیرید!!!شما صراحتا این گزاره که هدف وسیله را توجیه می کند را تصدیق می کنید ومی گویید چون مشایی این کار را کرد(صرف ادعا وابهام گویی)آقای مصباح هم هرگونه سخنان را وارونه کند ومطرح کند وصغری وکبری بچیند ونتیجه گیری کند وحکم به تکفیر وانحراف کند نباید به ایشان حتی ذره ای انتقاد کرد!!!!واقعا زمانی که جواب پرسش قبلی را خواندم وقتی به اینجا رسیدم به گمانم شاخ در آوردم !!آخر مشایی منحرف عامل صهیونیست نمی دانم هرچه بد است از ایشان ولی آیا اخلاق به ما اجازه میدهد که سخن شخصی را وارونه کنیم وچیزی که اونگفته را به او منسوب کنیم وبعد نتیجه گیری کنیم استاد عزیز وقتی آقای مصباح این طور نقد می کنند واین مباحث را صرفا برای نقد مشایی استفاده می کنند یعنی به این علل ایشان مشایی را منحرف وعامل فاجعه می دانند وچیز دیگری ندارند حال اگر بابررسی به این برسیم که مقدمات این نتیجه گیری فاسد بوده است وخلاف واقع به این پی می بریم که استدلال ایشان پوچ بوده است وصرفا از روی احساسات بوده!جناب استاد این یک خطر است که شما می گویید یک چیزی را که بویی از منطق نبرده را چون فلانی زده بپذیرید .من آنجا را می بینم که نسل جوان به اینجا برسند که شخصی مثل آقای مصباح حرف یک شخص معاصر را این گونه بیان می کند ورد ونقد میکند پس افکار وآرای فلاسفه ی غرب ومذاهب وادیان دیگر را هم به این شکل وارونه بیان می کنند وبعد حکم بر بطلان وپوچی آن نظریات وتئوری ها می دهند وبه یک باره به همه چیز شک کنند (واین جای تامل بسیار دارد)ودر جای دیگر فرمودید که:رهبر عزیز با آن دفاع‌هایی که آقای احمدی‌نژاد کردندامید داشتند بلکه او را از آن طلسمی که گرفتارش شده آزادش کنند.استاد عزیز این یعنی ابهام گویی به تمامه.شما واقعا حمایت های رهبر از احمدی نژاد را صرف رهایی از طلسم میدانید.آیا شما نبودید که در متن احمدی نژاد اولین خاکریز وقتی بحث سحر را پاسخ می گفتید وبا آن مقابله می کردید صحبت دکتر را مطرح کردید که با بیان سحر وطلسم قدرت خدا را نادیده می گیرند واز این تیز بینی وعمق معرفت احمدی نژاد تمجید کردید.آخر چه شده شما را که هم آهنگ با اشخاصی شدید که ابتدا با آنها مخالفت می کردید؟؟آخر آنهایی که بحث انحراف وسحر واین حرفها را مطرح کردند آخر به چه رسیدند که شما دنباله رو آنها شدید؟ حرفهای آقای مصباح آخر جز ایجاد تشت در مذهبی ها چه کار کرد وآیا ثمره این گونه مباحث وبی پروایی در بیان برخی مطالب را در انتخابات92 ندیدید که مذهبی ها وحزب اللهی ها چگونه از هم جداشدند وموقعیت برای همان جبهه ای که آقای مصباح بد می دانستند(جریان آقای هاشمی) فراهم شد آیا شما این را هم تقصیر احمدی نژاد ی که حتی حق داشتن کاندیدا در انتخابات نداشت می دانید واین همه بی انصافی علیه احمدی نژاد را محصور در آقایان لاریجانی وتوکلی ومطهری می دانید که خطشان از سالها قبل مشخص بود وهیچ سهمی برای امثال آقای مصباح سپاه پاسداران وصداوسیما قوه قضاییه و...قائل نیستید؟؟حضرت استاد این را حمل بر بی ادبی نکنید همان طور که شما آقای جوادی آملی را استاد خود می دانید ومورد احترام ولی مطمئنا در نظرات سیاسی زمین تا آسمان با ایشان تفاوت دارید کسی که آقای هاشمی وجریان ایشان را بارها حمایت کرده وشمایی که ایشان را حجاب انقلاب میدانید واین اختلاف را این نظرگاه بپذیرید.ولی دعوت شخصی به یک تفکر اگر بی منطق واستدلال باشد وفقط صرف در نظر گرفتن جایگاه افراد باشد این پذیرفتنی نیست .ومن الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی می‌کنم در مورد عرضی که در جواب سؤال 6062 تحت عنوان «بصیرت آیت‌اللّه مصباح در درک عمق فاجعه» داشته‌ام سه سؤالی که به عنوان اشکال به عرایضم از طرف رفقا مطرح شده است را یک‌جا در قسمت بالا قرار دهم و در آن رابطه آنچه احساس وظیفه می‌کنم و فکر می‌کنم برای رفقا مفید است عرض نمایم در حالی‌که خوب است جواب‌های مطرح در سؤال‌های شماره‌ی 5731 و 5797 مدّ نظر عزیزان قرار گیرد. ابتدا تأکید می‌کنم باور بفرمایید اگر احساس وظیفه نمی‌کردم که در رابطه با انتقادهایی که به آیت‌اللّه مصباح نسبت به دولت دهم می‌شود حقی نادیده گرفته می‌شود، عافیت‌طلبانه به‌راحتی از جواب این نوع سؤالات عبور می‌کردم و نه عزیزان را دچار چنین حیرانی‌ها می‌نمودم و نه خودم را دچار دردسر. همه‌ی تلاش بنده آن است که جایگاه مواضع آیت‌اللّه مصباح را به عنوان عالم مجاهدی که دغدغه‌ی حاکمیت اسلام و حفظ نظام را دارند و برای تحقق این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند – هرچند ممکن است در مواضع جزئی تندروی‌ها و اشتباهاتی داشته باشند – نادیده گرفته شود و در این رابطه سعی بنده آن است که با نگاهی همه‌جانبه به موضع‌گیری‌های ایشان نظر گردد و نه نگاه به موضوعات جزئی و ضعف‌های جزئی که در آن حرکت کلی پیش می‌آید و عموماً آفت نگاه ما به اصل موضوع می‌شود و قدرت تحلیل‌مان را به‌شدت کدر می‌کند. رفیقی به بنده اشکال می‌کند چرا دقیقاً مشکلات فکری آقای مشائی را مطرح نمی‌کنم؟ صرف نظر از آن که در جواب شماره4947 به طور غیر مستقیم عرایظی داشتم ،بنده از ایشان می‌پرسم چرا به جایگاه حضور آقای مشائی در کنار آقای احمدی‌نژاد نظر نمی‌فرمایید؟ بنده صحبت‌های آقای مشائی را خوب گوش دادم و پس از آن به خود آمدم که مواظب باشم طوری حرف‌های خوب نزنم که بقیه‌ی اهل فکر و نظر، بدجلوه کنند. آیا باید به جزئیات سخن یک فرد توجه کرد یا به خروجی آن نظر نمود؟ امیدوارم وارد جزئیاتی مثل برخورد امنیتی با افراد نشوید که به جرم نزدیکی به آقای مشائی با آن‌ها برخورد شدکه بنده از این کارها بسیار دل‌خون هستم. سعی ما آن است که موضوع را خیلی بالاتر از این جزئیات بررسی کنیم. آن عزیزی که می‌فرمایند بنده منصفانه سخن نگفته‌ام را نمی‌توانم بی‌انصاف بدانم ولی تلاش می‌کنم عزیزان را وارد نگاهی کنم که تصورم آن است آموزه‌های دینی به ما آن نگاه را داده و شاهد آن را این روایت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌دانم که می‌فرمایند: «حُبُ‏ عَلِیٍ‏ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة» دوستى على حسنه‏اى است که با داشتن آن، سیئه زیانى نمى‏رساند و دشمنى على سیئه‏اى است که با وجود آن، حسنه سودى ندارد. شما اگر ملاحظه کنید این روایت به ما تذکر می‌دهد که به جهت کلیِ یک شخصیت بنگرید و ببینید مطلوب و محبوب خود را انسانی چون علی‌بن‌ابیطالب«علیه‌السلام» قرار داده یا نه؟ اگر چنین کرده است هرچند در جزئیات ممکن است با ضعف‌هایی نسبت به او روبه‌رو شوید ولی متوجه باشید این ضعف‌های جزیی، نباید نگاه کلی شما را نسبت به موضوع تحت‌الشعاع قرار دهد. بنده جهت‌گیری کلیِ آیت‌اللّه مصباح را نسبت به مشکلی که در دولت دهم در رابطه با نقش آقای مشائی پدید آمد، هوشیارانه می‌بینم و قبلاً هم عرض کردم این موضع‌گیری هیچ منافاتی با موضع‌گیری رهبری در تأیید آن دولت نداشت زیرا رهبری عزیز در مقابل منتقدین بی‌انصاف، از دولت دفاع می‌کردند و سعی داشتند امتیازات آن دولت راکه منطبق با آرمان‌های انقلاب بود و تا آخرین روزها آن دولت بر آن تأکید می‌کرد، نادیده گرفته نشود. ولی آه و ناله‌ی آیت‌اللّه مصباح از تغییر جهتی بود که در دولت آقای احمدی‌نژاد به‌وجود آمد و یک‌مرتبه به بسیاری از جریان‌های دلسوز انقلاب و اصول‌گرایان واقعی پشت کرد، دولتی که امید همه بود و می‌توانست این امیدواری را دوچندان کند همچنان‌که در دولت نهم با فعالیت‌‌های خود امیدواری را در بین نیروهای دلسوز به انقلاب شکوفا کرد، آن‌وقتی که عنان کار در دست آقای مشایی نبود و به گفته‌ی آقای محصولی در کنار دولت همه به یک چشم نگاه می‌شدند ولی در دولت دهم همه اقرار دارند که هرکسی باید با چشم آقای مشائی نگاه شوند وگرنه دیده نخواهند شد. تعجب می‌کنم از آن عزیزی که تصور می‌کند بنده ادعا دارم نباید به آیت‌اللّه مصباح و اطرافیان ایشان انتقاد کرد، در حالی‌که بنده سعی دارم با دیدن جایگاه موضع‌گیری های آیت‌اللّه مصباح در نظام اسلامی کمکی به دوستان کرده باشم تا در تحلیل جریان‌ها و آنچه در اطرافشان می‌گذرد دچار خطا نشوند. باور بفرمایید آن‌قدر که از انتقادهای دلسوزانه‌ی شما مسرور می‌شوم از تعریف و تمجید بعضی‌ها مسرور نمی‌گردم و همین را انتظار دارم که عزیزان با تفکر و تعقل و آزاداندیشی تمام با مباحث و نوشته‌های بنده روبه‌رو شوند، ولی اجازه دهید بنده از اظهار آنچه به نظرم برای تحلیل شما مفید است کوتاهی نکنم و جوّگیرِ انتقادهای شما نگردم و با نظر به مظلومیتی که برای دولت آقای احمدی‌نژاد و شخص ایشان قائلم، از نقش آیت‌اللّه مصباح در درست‌دیدنِ دولت دهم و ضعف‌هایی که پیش آمد غفلت نکنم، ضعف‌هایی که باز عرض می‌کنم بسیاری از امیدها را به ناامیدی کشاند و سال‌ها برای بازسازی و ترمیم آن زمان نیاز است در حدّی که بنده احساس می‌کنم متأسفانه کار به یأس و سرگردانیِ بعضی از جوانان انقلابی کشیده شده و می‌رود که با تحلیل‌های غلط کار به هلاکت بعضی از افراد کشیده شود. ظاهراً واژه‌ی «طلسم» که بنده در آن جواب به‌کار بردم مورد سوء تفاهم شده و تصور آن برادر عزیز آن است که بنده آن سخن را که گفته‌اند «آقای احمدی‌نژاد سحر شده» تأیید کرده‌ام. در حالی‌که بنده این واژه را به معنی عرفی آن به‌کار بردم که به معنای تحت تأثیر شدید قرارگرفتن است. اجازه دهید در آخر خاطره‌ای که از شهید مهدی عراقی از طریق نوار از صدای خودشان شنیدم عرض کنم شاید از این طریق مقصد اصلی خود را بتوانم برسانم. شهید مهدی عراقی که از یاران اصلی مرحوم شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام بود می‌فرماید: مرحوم نواب از بعضی از حرکات آیت‌اللّه کاشانی و حرکات فرزندان و اطرافیان او دلگیر بود. یک روز در خانه‌ی مرحوم آیت‌اللّه کاشانی رفت و با تندی تمام هرچه دلش خواست به او گفت. و آیت اللّه کاشانی همچنان گوش دادند و جوابی ندادند. در حالی‌که حتماً می‌دانید در همان زمان حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از همه‌ی حرکات آیت‌اللّه کاشانی و آنچه در اطراف ایشان می‌گذشت اطلاع داشتند و در جلسات ایشان در تهران نیز شرکت می‌کردند و ملاحظه کردید که بعد از انقلاب حضرت امام مکرراً از آیت‌اللّه کاشانی و کار بزرگ ایشان یاد می‌کردند. مشکل مرحوم نوّاب در این‌جا این بود که متوجه‌ی جایگاه و نقش تاریخی آیت‌اللّه کاشانی نبود در حالی‌که متوجه‌ی‌ ضعف‌های جزیی او بود. آنچه بنده با تمام وجود از دوستان می‌خواهم بر روی آن فکر کنند، موضوع نظام‌سازی است که رهبر عزیز انقلاب، امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» بر آن تأکید دارند و در این راستا لازم است جایگاه افراد و حرکات و سکنات آن‌ها را نسبت به نظام مدّ نظر قرار دهیم تا گرفتار جزئی‌نگری نشویم وگرنه در مورد حضرت امام و رهبری هم که هرکدام اقرار به اشتباهی کردند که انجام دادند، دچار حیرت می‌شویم و متوجه‌ی جایگاه تاریخی و تمدن‌ساز آن عزیزان نمی‌شویم، جایگاهی که باید فوق نظر به این اشتباهات کوچک مدّ نظر قرار گیرد. چیزی که ما در مورد دولت آقای احمدی نژاد همواره در نظر داشتیم و داریم و بنده انتظار دارم عزیزان در رابطه موضع گیری های آیت اله مصباح از این نگاه غفلت نفرمائید.حتی بنده معتقدم اگر با نظر به نظام‌سازی و انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی، جایگاه افراد را در نظر بگیریم در مورد آقای هاشمی و تأیید نسبی ایشان توسط آیت‌اللّه جوادی، دچار افراط و تفریط نمی‌شویم که منجر به قبول یک‌جا و یا ردّ یک‌جا گردد. در آن صورت می‌توانیم جایگاه افراد و جریان‌هایی که حجاب انقلاب هستند و جایگاه آن‌هایی که وسیله و مقدمه‌ی رسیدن انقلاب به اهدافش می‌باشد را درست تحلیل کنیم. موفق باشید.
5894
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی جلسات روزهای چهارشنبه قبل از یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری تعطیل گردید... آیا این جلسات که شرحی بر تفسیر سوره ی حمد بود در مکان دیگر و زمان دیگری تشکیل می گردد... پیشاپیش از پاسخ گویی شما سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: فعلاً در جای دیگر تشکیل نمی‌شود. موفق باشید
5797
متن پرسش
با سلام : در جواب سؤالی در مورد آیت الله مصباح فرموده بودید که آقای احمدی نژاد باید به آیت الله مصباح نزدیک می‌شد وگناه آیت الله مصباح این است که خطر انحراف را زودتر می فهمید و من واقعا تعجب می کنم از این همه قبیله‌گرایی شما، در زمانی که این مسائل جریان انحرافی واینها اوج گرفته بود، آقا معیارهای انحراف از خط امام را بیان کردند. چطور است که به این سرعت فراموش شد همان جا بود که اعلام نمودند اگر کسانی اشتباه کرده‌اند بگویند و مثال امام را آوردند که در قضیه‌ای فرموده بودند که من در فلان قضیه اشتباه کردم آقای مصباح خطر این جریان را بزرگ‌ترین خطر می‌نامیدند و رهبر انقلاب مسائل را اصلی و فرعی می‌کردند و امروز معلوم شد که موضوع اصلی فتنه‌ی 88 بو د. بزرگ‌ترین خطر اسلام از نظر آقا اختلاف سلیقه شما مخیرید که آقای مصباح را انتخاب کنید زیرا نمی‌توانید فراتر از آن نگاه کنید و فکر نکنید که ما متوجه طعنه‌هایتان نمی‌شویم اگر راست می‌گویید افکار این بزرگ‌ترین خطر را به طور جدی نقد کنید نه اینکه در جواب دو تا سوال به طور کلی بیان کنید مناظره کنید و از شخصیت فرهیخته‌تان دفاع کنید من به شخصه آقای مصباح را هنوز هم دوست دارم و بدانید که رشته‌ام فلسفه‌ی اسلامی است و اصولاً با افکار ایشان آشنایی دارم و منکر زحمات فوق‌العاده‌ی ایشان نیستم ولی مگر شماها برمنبرهایتان شب و روز نمی‌گویید که گذشته‌ها ملاک نیست و مگر امام نفرمودند میزان، حال فعلی افراد است؟ این تعابیر آقا متعلق به قبل از سال 90 است. من معتقدم که آقای مصباح در جریان آقای احمدی نژاد ذیل مقام معظم رهبری عمل نکردند و در این جریان اشتباه کردند و یکی از علل اشتباه ایشان حلقه‌ی اطرافیان ایشان بود مانند جریان آخوند خراسانی و شیخ فضل الله نوری که این حلقه‌ی اطراف آخوند خراسانی موجب اشتباه آخوند خراسانی شد و تا ایشان فهمید و آمد که کاری کند شیخ به شهادت رسید. ولایتمداری آقای احمدی نژاد و آقای مشایی واقعاً بی‌نظیر است. ولایتمداری در عمل ثابت می شود نه در حرف، برای من اختلاف نظر شهید بهشتی و آقای مصباح در مورد آقای شریعتی جالب است شهید بهشتی که برای امام یک ملت بود و مظلوم واقع شد در جمهوری اسلامی که مظلومیت ایشان در برابر شهادتشان هیچ بود. اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما می‌دانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. والعاقبة للمتقین
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: گویا در سخن جنابعالی موضوع جواب سؤال شماره‌ی 5731 در مورد آیت‌اللّه مصباح فراموش شده آن کاربر عزیز موضوعی را مطرح کردند که حاصل و نتیجه‌ی آن این می‌شد که مقصر اصلی خیلی کارها آیت‌اللّه مصباح می‌شدند و بنده تذکر دادم که خطای این نگاه بسیار زیاد است و نه‌تنها شخصیت آیت‌اللّه مصباح نادیده گرفته می‌شود بلکه روحیه‌ی اسلام انقلابی که آیت‌اللّه مصباح در حوزه‌ی علمیه یکی از شاخص‌های این روحیه هستند زیر سؤال می‌رود. عنایت دارید که بنده از کلیّت شخصیت آیت‌اللّه مصباح دفاع کردم و معتقدم مقام معظم رهبری با شناخت کاملی که از کلیّت شخصیت آیت‌اللّه مصباح دارند آن سخنان را در تأیید ایشان فرمودند. شاید مصاحبه‌ی اخیر آقای فتاح – وزیر نیروی دولت نهم را در خبرگزاری پارس دیده باشید که می‌فرمایند با آقای احمدی‌نژاد از قبل رفت و آمد خانوادگی داشته‌اند ولی تأکید می‌کنند آقای احمدی‌نژاد دولت نهم غیر از آقای احمدی‌نژاد دولت دهم است – که در دولت دهم در نزدیکی خاصی نسبت به آقای مشایی قرار گرفتند- موضع‌گیری‌های آیت‌اللّه مصباح در دولت دهم خبر از نگرانی عمیقی می‌دهد که پیش آمد. از یک طرف رهبری عزیز تلاش داشتند با تقویت و تأیید دولت امکان حمله‌ی مستقیم و غیر مستقیم جریان های آقای هاشمی و آقای مطهری و بعضی از نمایندگان مجلس را سد کنند و از طرف دیگر آیت‌اللّه مصباح تلاش داشتند متذکر شرایطی باشند که آقای احمدی‌نژاد را از بدنه‌ی اصول‌گرایی جدا کرده و آقای احمدی‌نژاد بهترین نیروهای اصول‌گرا را از اطراف خود راند، نیروهای اصول‌گرائی که در دولت دولت نهم روحیه‌ای ایجاد کرده بود که دولت در آن زمان به عنوان دولت نظام اسلامی به‌شدت کارآمد شد. به همین جهت ملاحظه می‌کردید بنده و امثال بنده در عین آن‌که از دولت در مقابل جریان آقای هاشمی و امثال ایشان دفاع می‌کردیم انتقادی به آیت‌اللّه مصباح نداشتیم چون می‌دانستیم حقیقتاً یک خطر بزرگی پیش آمده – هرچند ممکن بود در روش برای دفع این خطر صراحت آیت‌اللّه مصباح را تنها روش دفع خطر ندانیم – اما آیت‌اللّه مصباح در فهم آن خطر بسیار هوشیار بودند. موضوع اختلاف آیت‌اللّه بهشتی و آیت‌اللّه مصباح در برخورد با جریان مرحوم شریعتی و کسانی که می‌خواستند با تفکرات مرحوم شریعتی یک مکتب درست کنند را نیز در تفاوت در روش بدانید و نه در تشخیص. این آن چیزی است که بنده در راستای حفظ انقلاب و در راستای اتحاد ملیِ مورد نظر رهبری باید عرض می‌کردم ولی مطمئن باشید هنوز عمق آن چیزی که آیت‌اللّه مصباح بر روی آن دست گذاشتند روشن نشده. آثار کمی از آن این است که شما فعلاً ملاحظه می‌کنید دنیای غرب ذوق‌زده شده که گویا توانسته روحیه‌ی انقلابی را به حاشیه ببرد. چه عاملی موجب دلسردشدن روحیه‌ی انقلابی اصول‌گراها از دولت دهم شد؟ آیا این پدیده به‌خوبی کالبدشکافی شد؟ مصاحبه‌ی آقای فتاح شروع خوبی است برای تفکر بر روی این موضوع. اگر این موضوع به‌خوبی روشن شود صدای ایت‌اللّه مصباح بهتر شنیده می‌شود و به عنوان صدایی مقابل رهبری تلقی نمی‌گردد. هنوز فرصت تفکر بر روی تفاوت دولت نهم و دهم فراهم نشده، آینده چیزهایی را بما نشان می‌دهد که بسیار عبرت‌آموز است. موفق باشید.
5604
متن پرسش
با سلام و ادب استاد بزرگوار با احترام دو مقاله ، یکی مربوط به شما بوده و بنده برای آن نمودار رسم کردم و ... ودیگری مقاله ای که احتمالا در آینده در فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی چاپ می شود جهت استحضار و اعلام نظر ارسال می شود. نمی دونستم از کجا این مطالب را ارسال کنم ارادتمند شما سید جلال حسینی سنجش کمی و کیفی مفهوم جمهوری ودموکراسی در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) مرتضی شیرودی وجلال حسینی چکیده جمهوری ودموکراسی، دو واژه ای است که از قرن پنجم قبل از میلاد تا کنون به معنای حکومت مردمی به کار رفته است. از قرن 16 میلادی بر آن تاکید ویژه و گستره ای در غرب صورت گرفته است.امام خمینی (ره) نیز، برای تبیین نظام حکومتی مورد نظر خود، قبل و بعد از انقلاب، آن دو را به کار برده است،اما معنای و مفهوم این دو واژه در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) کاملا روشن نیست! به نظر می رسد امام خمینی(ره) واژه جمهوری را بیشتر از دموکراسی و به مفهوم نقش تعیین کننده مردم در حکومت با الگوی حکومتی مورد نظر خود یعنی ولایت فقیه نزدیک تر دیده اند. نشان دادن ظرفیت اسلام با مقتضیات زمان و مکان و هویدا کردن سازگاری جمهوری اسلامی (مردم سالاری دینی )با واژه جمهوری و کمتر با دموکراسی از یافته های مقاله حاضر است. کلید واژه ها جمهوری ، دموکراسی، مردم سالاری دینی ، ولایت فقیه و امام خمینی(ره). مقدمه درتلاش برای یافتن پاسخ برای سئوال مقاله(کم و کیف دو واژه جمهوری و دموکراسی در اندیشه سیاسی امام خمینی چگونه است؟) پیشینه‌ دموکراسی و جمهوری در دوران کلاسیک و مدرن جهت نیل به تعریفی که بر پایه آن بتوان مقصود امام خمینی(ره) از آن دو را عرضه کرد،مورد سنجش قرار می گیرد. در ادامه با بررسی کیفی وبا کمک سنجش کمی مفهوم جمهوری ودموکراسی در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) و ارائه تحلیل واژه های مربوط، راه را برای ارزیابی فرضیه در نتیجه گیری،هموار می کند. پیشینة‌ دموکراسی و جمهوری در دوران کلاسیک دموکراسی و جمهوری یکی از قدیمی ترین واژه ها در اندیشه سیاسی است که به طول قدمت خود مخالفت ها و موافقت هایی را به همراه داشته اند. به عنوان مثال سوفسطائیان به دفاع از دموکراسی پرداختند و در مقابل دو فیلسوف بزرگ یونانی، افلاطون و ارسطو به مخالفت با دموکراسی پرداخته و از جمهوری دفاع کرده اند. سوفسطائیان در حدود چهار ،پنج قرن قبل از میلاد مسیح معتقد بودند که در عالم، حقیقتی وجود ندارد و یا اگر وجود دارد ،قابل درک و حس نیست بنابر این بدنبال حقیقت رفتن کاری بیهوده است ،آنها معتقد بودند باید به آنچه قابل حس و تجربه است بسنده نمود ،سوفسطائیان چون دیگر بدنبال حقیقت نبودند و به اصول ثابتی قائل نشدند ،مبنای هر چیز را خود انسان قرار دادند ،به طوری که گرگیاس در آن دوران گفت: که انسان با تمام خواسته هایش محور جهان است. (کاپلسون ؛ 1362 ،17 -123)آنان بجای خدا و حقیقت ،انسان را نشاندند و بسیار ازاصول را مورد شک و تردید قرار دادند ،آنها بر این باور بودند که چون اصول و ارزش های ثابتی در جهان وجود ندارد هر کسی که بتواند با مغالطه حرف خود را به کرسی بنشاند پیروز است ،به طوری که یکی از مشاغل آنان تعلیم فن خطابه به جوانان بود ؛ آنان انسان جدا شده از حقیقت را بر تخت سروری نشاندند ، و در پی آن دموکراسی را بر آن اساس پایه گذاری کردند ؛ در تقابل با سوفسطائیان افرادی چون سقراط ،افلاطون و ارسطو با این اقدامات به مبارزه برخواستند ،چرا که بر این باور بودند که اصول ثابت وجود دارد و بر این اساس ارسطو اقدام به پایه گذاری منطق با استفاده از اصول ثابت عقلی نمود ،اینان خود را فیلسوف(دوستدار علم ) نامیدند چرا که افرادی که خود را سوفیت می نامیدند ،نام سوفیست (دانشمند ) را به تباهی کشانده بودند .(حسینی، 1387: 14) این فیلسوفان چندان اعتمادی به دموکراسی نداشتند و دموکراسی را حکومت احمق ها می نامیدند و آنرا فاسد می دانستند ،چرا که آنان با فرد گرایی صرف مخالف بودند ، افلاطون در مقابل از نوعی دیگر از حکومت مردمی حمایت می کرد که در آن حکیم و فیلسوف حاکم است و اصول و ارزش ها معیاری برای اداره جامعه می باشد؛ در این نوع از حکومت مردم با خواست و رغبت خود اداره جامعه ی خود را بدست فیلسوف می سپارند ، او به این نوع حکومت مردمی نام جمهوری داد. (کاپلسون ؛ همان)در این خصوص او با طرح مثال غار با مذمت طرفداران دموکراسی که تنها به مادیات نظر دارند، آنها را مانند افرادی می داند که بدون شناخت عالَم معنی که آنراعالَم مُثل می نامد، گرفتار اوهام و علایق پوچ حسی و مادی خود هستند ، او آرمان خود را دررسیدن به این عالَمی می داند که ماهیت غیر مادی دارد و در آسمان ها قرار گرفته و راه رسیدن به آن این است که مردم با میل و رغبت خود فیلسوفی را به سرپرستی خود انتخاب کرده و با تبعیت از راهنمایی های او به تعالی دست پیدا کنند ، او این شکل از حکومت را جمهوری می نامد. (همان) برای روشن تر شدن تفاوت و تشابه های دموکراسی و جمهوری دراندیشه فیلسوفان و سوفسطائیان دوران کلاسیک می توان از مقایسه اندیشه افلاطون و پوپر استفاده کرد. افلاطون دموکراسی را ضعیف ترین نوع حکومت می داند که برخلاف سایر حکومت ها قابلیت جهت گیری به امور مثبت را ندارد. افلاطون، در رساله مرد سیاسی می نویسد: «حکومت عامّه را ضعیف ترین نوع حکومت می شماریم که نه از حیث خوبی به پایه های حکومت های دیگر می رسد و نه از لحاظ بدی ، زیرا در این نوع حکومت قدرت در دست عده ای بی شماراست و به اجزاء بسیار کوچک تقسیم شده، از این رو اگر همه انواع حکومت با قانون توأم باشد، دموکراسی بدترین آنهاست، و اگر همه بی قانون باشند، دموکراسی بهترین آنهاست. بدین جهت اگر بنا باشد که همه ی حکومت ها با بی قانونی و لگام گسیختگی همراه باشند زندگی در کشوری که دارای حکومت دموکراسی است بهتر از کشورهای دیگر است. ولی اگر همه حکومت ها منظم و از روی قانون باشند باید از زندگی در تحت حکومت دموکراسی تا حدّ امکان پرهیز کرد.» (افلاطون، 1335: 1626 ) اما در جمهوری (مهم ترین رساله افلاطون) حمله به دموکراسی به صریح ترین و تندترین شکل انجام می شود؛ افلاطون، پس از بیان ویژگی انواع حکومت ها و نحوه تبدیل آنها به هم، ویژگی های عمده ی دموکراسی را به این شکل بیان می کند: «خصائص دموکراسی از همین قبیل است که شنیدی ،حکومتی است دلپذیر و بی بند و بار و رنگارنگ، که مساوات را هم بین آنان که مساوی هستند برقرار می کند و هم بین آنان که مساوی نیستند.»(افلاطون، 1353: 429) افلاطون بر هدف مندی در تشکیل ساختارهای سیاسی و اجتماعی تأکید می کند؛ حال، با توجه به اینکه در دموکراسی به جای پرداختن به هدف حقیقی زندگی افراد ،اهداف مختلف و چه بسا اهداف مبتذل و سطحی مد نظر قرار می گیرند، افلاطون به مخالفت با دموکراسی می پردازد. در این باره می توان به قسمتی از کتاب «از افلاطون تا ناتو» اشاره کرد: "یکی از گناهان اصلی که افلاطون در ادعانامه ی سیاسی خود در آیین کشورداری (جمهور)، برای مردم سالاری برمی شمارد این است که دموکراسی هدف های گوناگونی را در خود می پذیرد." (برایان،1373: 40) ارسطو در تقسیم انواع حکومت ها می گوید: « جمهوری، حکومت مردمی است که مصلحت مردم را مدنظر دارد؛ و دموکراسی، حکومت مردمی است که در حکمرانی، مصلحت مردم را مورد لحاظ قرار نمی دهد.» (ارسطو، 1371: 116-154) در اینجا برای فهم بهتر ریشه های بحث و قضاوت در مورد آن، بهتر است اشاره ای به بحث «هدف مندی» داشته باشیم. در فلسفه ی افلاطون، غایت و هدف زندگی آدمی، رسیدن به سعادت است و سعادت، تنها با درک مُثل میسر می شود؛ ولی همه انسان ها به طور مساوی قادر به درک مثل نیستند، بلکه پاره ای افراد با مُثل به طور کامل آشنا می شوند و برخی به توسط افراد نخست و با توسل به آنها و با رهنمودهای آنها با مثل آشنایی پیدا می کنند و عده ای نیز از جهان کثرات، راهی به روشنایی عظیمی که در عالم مثل است، نمی یابند. حال که غایت تفکر و حیات آدمی درک مثل شد، و با توجه به اینکه این درک، جز در سایه پاره ای تربیت ها و توسل که توسط حکیم- حاکم یا هیأت حاکمه که با مُثل آشنا هستند؛ ارائه می شود، میسر نیست، پس افراد باید تحت برنامه ای که حکیم- حاکم یا هیأت حاکمه ارائه می دهد، هر کدام در جای خود قرار بگیرند.(صدیقین،1383: 90) اما پوپر به مسئله ی «هدف مندی» به گونه ی دیگری نگاه می کند. پوپر به عنوان نظریه پرداز دموکراسی، در زمینه ی هدف مندی معتقد است هیچ کس حق ندارد برای انسان دیگری هدفی را مشخص کند، و هیچ انسانی را نباید وادار کرد طبق طرح انسانی دیگر زندگی کند. (پوپر، 1368: 366) دکتر داوری چنین اندیشه های رادر دوران مدرن از سنخ اندیشه های سوفسطایی می داند ، که به هیچ مبنایی اعتقاد ندارند و تنها به رد و نفی صرف می پردازند.(داوری، 1379: 205-191) به نظر می رسد در دموکراسی، اصولاً چیزی به نام «هدف مندی» در زندگی بشر مورد بی اعتنایی قرار گرفته است. دموکراسی اندیشه ای است که مواقعی به پیروزی دست یافته است که حکومت های آرمانی در تحقق آرمان مورد نظر خود برای کسانی که وعده های تحقق آن آرمان ها را به آنها داده اند، ناکام شده اند. در این وضعیت افراد مشاهده می کردند که هم به هدف نرسیدند و هم متحمل حکومت های استبدادی شدند. این بود که کم کم صرف تحقق آزادی های فردی و نفی استبداد، نوعی هدف برای افراد شد؛ و حال آن که واقعاً آزادی فردی به عنوان هدف نمی تواند مورد پذیرش آدمی باشد، چرا که آزادی های فردی، انسان را صرفاً به نقطه ی صفر می رساند- یعنی نقطه ای که از هدف ها و ارزش ها و بایدها برای انسان بحث نمی شود بلکه فقط نفی محدودیت غیر، جهت سهولت انتخاب های هر فرد، مورد نظر است؛ حال این انتخاب فردی هر چه می خواهد باشد و به سوی هر هدف و طبق هر ارزشی که می خواهد باشد، باشد و حال آنکه آدمی و روح او در پرستش، عشق ها و نفرت های خود، به دنبال امری بسیار بزرگ تر از آزادی های فردی است،چرا که در این پرستش ها عشق ها و نفرت ها، نفی و سلب مطرح نیست وگرنه پرستش و عشق و نفرت معنا نمی داشت بلکه همواره یک امر اثباتی باعث ایجاد پرستش، عشق و نفرت می شود؛ همواره و به طرز ضروری، پرستش، پرستش چیزی و نفرت، نفرت از چیزی و عشق، عشق به چیزی است؛ در خلأ عشق و پرستش و نفرت وجود ندارد و در حالیکه آزادی های فردی با توجه به اینکه صرفاً انسان را به نقطه ی صفر می رسانند و فقط به نفی محدودیت غیر می پردازند، نقش نفی و سلب را بازی می کنند و به نظر می رسد که این گرایش های متعالی، تنها در قالب هندسه ی اجتماعی مبتنی بر اصالت کل، قابل طرح و تحقق می باشند. (صدیقین،همان: 95- 92) یک مثال، مطلب را روشن تر می کند. فرض کنیم که انسان کاملاً آزاد باشد که هر کاری می خواهد بکند، بکند حال، فردی می خواهد بنابر ویژگی ها و عقاید خودش، یک زندگی متدینانه داشته باشد؛ و از سویی دین او می گوید در برابر فساد مقاومت کن؛ با شرب خمر مبارزه کن؛ از گسترش فساد در جامعه با تمام نیرو ممانعت به عمل آور و... از سوی دیگر، دموکراسی حاکم بر جامعه می گوید که هر چند فردی می تواند آزادانه زندگی دینی را اختیار کند اما دیگری هم حق دارد که مرکز فساد و فحشا ایجاد کند؛ شراب بخورد؛ و... منتها هر کدام باید بدانند تا جایی که کاری به هم ندارند، آزادند. بنابراین فرد، براساس اصول دموکراسی می تواند متدین باشد اما تا جایی که آزادی های دیگران را نفی نکند؛ همچنین بر این اساس که فرد، متدین است باید جلو فساد و فحشا را بگیرد. نتیجه ای که از این بحث حاصل می شود این است که فرد براساس اصول دموکراسی می تواند متدین باشد(زیرا بر اساس دموکراسی آزاد است ) ولی براساس اصول دموکراسی نمی تواند متدین باشد!!(چون نمی تواند وظایف دینی خود مانند امر به معروف ونهی از منکر را انجام دهد.) در یک کلام باید گفت هدفمندی انسان با دموکراسی در تناقض می افتد و این تناقض در مراحلی از تاریخ که جامعه زیر فشارهای مختلف اقتصادی، سیاسی، و... از رسیدن به اهداف ناامید شده یا آنها را دروغین پنداشته است، فراموش شده و حکومت های طرفدار دموکراسی به منصه ی ظهور رسیده اند. حکایت حکومت طرفدار دموکراسی، حکایت تعدادی صفر است که احساس مهم بودن می کنند چرا که هر یک فکر می کنند با پذیرش نظم دموکراتیک و قرارگیری در صف واحد باعث ده برابر شدن ارزش زندگی آدمی می شوند؛ غافل از اینکه جایی که عددی جلو صفرها نباشد، صفرها هیچ اند؛ پوچ اند و آن عدد همان هدف است که عینیتش در کالبد انسانی که به تعبیر افلاطون، حکیم- حاکم است، یعنی انسان برتر، تجسم می یابد.با توجه به موارد مذکور می توان تفاوت و تشابه های دموکراسی و جمهوری در دوران کلاسیک را به صورت جدول‌ شماره‌ (1)نشان داد. جدول‌ شماره‌ (1) دموکراسی جمهوری تشابه حاکمان توسط مردم انتخاب می شوند. حاکمان توسط مردم انتخاب می شوند. تفاوت 1. چیزی به نام «هدف مندی» و «اصول ثابت»در زندگی بشر وجود ندارد. 1. زندگی بشر «هدف مند» و دارای«اصول ثابت» است. 2. حاکمان لازم نیست اندیشمند باشند ، چرا که مردم آنها را برای هدایت خود انتخاب نکرده اند. 2. حاکمان باید اندیشمند باشند ، چرا که مردم آنها را برای هدایت خود انتخاب کرده اند. 3. حاکمان تنها باید به خواسته های ظاهری مردم توجه نمایند ، و وظیفه آنها تعیین صلاح و فساد آنها نیست . 3. حاکمان باید طبق خواست مردم صلاح و فساد آنها را در نظر بگیرد. 4.حاکمان نباید جامعه ی آرمانی را در نظر داشته باشند و نباید بر اساس آن برای اداره جامعه برنامه ریزی نمایند 4.حاکمان باید جامعه ی آرمانی را در نظر داشته باشند و بر اساس آن برای اداره جامعه برنامه ریزی نمایند، تا بتوانند مردم رابه جامعه ی آرمانی نزدیک نمایند. بنابر این می توان گفت در دوران کلاسیک که دو مفهوم جمهوری و دموکراسی وضع شد ، سوفسطائیان دموکراسی را می پسندیدند و فیلسوفان به جمهوری اعتقاد داشتند و این دو مفهوم بایکدیگرمتفاوت و حتی مغایر بوده است. پیشینة دموکراسی و جمهوری در دوران مدرن در حدود قرن 16 میلادی در اروپا ،یکسری تحولات سیاسی رخ داد ،که بدان نام رنسانس (تجدید حیات ) دادند،هدف از این تجدید حیات بازگشت به مفاهیمی بود که در حدود چهار ،پنج قرن قبل از میلاد مسیح توسط افرادی بنام سوفسطائیان بوجود آمده بود.در واقع با رنسانس دوران هزار سالةحکومت کلیسا پایان یافت ، در آن زمان با سوء استفادة ،افرادی در نظر داشتند با بزرگ نمایی هر چه بیشتر ضعف ها، اشتباهات ،تحریفات و انحرافات کلیسا آنها را بنام دین تمام کرده و تا ابد دین را از صحنة زندگی بشر خارج نمایند .وبدینسان مدرنیسم با شعار اومانیسم و دموکراسی و بازگشت به مفاهیم مورد نظر سوفسطائیان آغاز شد. (کاپلسون ، همان :117 -123) بنابر این استفاده از شعار اومانیسم و دموکراسی ابزاری بود برای کنار زدن دین ،گمان رهبران مدرنیست این بود ،که هر چه زمان بگذرد، دین که به نظر آنها یک سری باورهای غیر علمی است ،بیشتر از زندگی بشر خارج می شود و در آینده جهان تنها صحنة رقابت بین مکاتب مدرن می باشد و در پایان جهان قوی ترین و بهترین مکتب یکه تاز صحنةجهانی می شود ونه تنها اقتدار خود را بر جهان تحمیل می کند ،بلکه مردم جهان نیزکه بهترین بودن آن را در یافته اند با رضایت کامل آنرا پذیرا خواهند بود . (عباسی ، 1382: 65-25 ) چنانچه دو واژه جمهوری و دموکراسی از نظر مبنایی مورد ارزیابی قرار گیرد ،باید گفت هر چند هر دو واژه به معنای مردم سالاری می باشد ،اما در اساس مفهوم دقیق این دو واژه در دوران کلاسیک غرب متفاوت بوده است ، به طوری که واژه دموکراسی در اندیشه فیلسوفان کم ارزش و واژه جمهوری دارای ارزش بوده است ،اما در دوران رنسانس وتجدید حیات اندیشه سوفسطائیان بار دیگر دموکراسی تبدیل به ارزش شد،در واقع مفهوم دموکراسی که در نظر فیلسوفان ضد ارزش بود تبدیل به ارزش شد.آنها به علت عدم تصورامکان وجود اصول ثابت ،اعتقاد به جمهوری مورد نظر فیلسوفان را امری ذهنی ،انتزاعی و خیالی می دانستند ویابرای جلوگیری از طرح هر گونه الگویی که دارای اصول ثابت و در عین حال مردمی (جمهوری ) باشد ،تلاش کردند معنای این مفهوم را نیز به مفهوم دموکراسی نزدیک کنند و لذا افرادی چون منتسکیو گفتند دموکراسی نوعی از جمهوری است (عالم،1389: 312) در حالی که این واژه در دوران کلاسیک هر چند به معنای حکومت مردمی و مردم سالاری بود اما تفاوت های اصولی بایکدیگر داشتند و از آن پس این نزدیکی معنایی را در آثار دیگر روشنفکران دیگرنیز می توان دید ؛با گسترش ترجمه گرایی این رویه به کشور های دیگر از جمله ایران نیز سرایت کرد،به طوری که اگر نگوییم در تمام مقاله ها باید گفت در اکثر مقاله های دوران معاصر در ایران از این دو واژه همین نزدیکی معانی که در دوران مدرن گفته شده ،استفاده می شود و چندان دقت ریشه ای ومبنایی در این خصوص صورت نمی گیرد. سنجش کیفی و کمی مفهوم جمهوری ودموکراسی در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) بررسی کیفی مفهوم جمهوری و دموکراسی در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) به دو صورت میسر است. 1. سنجش کیفی نحوه استفاده حضرت امام (ره) از دو مفهوم جمهوری و دموکراسی در این روش با توجه به پیشینه ذکر شده از دوواژه جمهوری و دموکراسی در دوران کلاسیک و بدون در نظر گرفتن میزان و نحوه استفاده حضرت امام (ره) از دو واژه جمهوری و دموکراسی و تنها با مقایسه آن با کلیات اندیشه ایشان میتوان به یک نتیجه کلی و منطقی رسید . حضرت امام خمینی (ره) از ابتدای نهضت خود بر دو اصل مهم مردمی و اسلامی بودن تاکید می کردند. در الگوی حکومتی(ولایت فقیه ) مورد نظر ایشان حاکمان توسط مردم انتخاب می شوند، اما در واقع انتخاب ولی فقیه توسط مردم ، انتخاب یا عدم انتخاب فردی است که مشخصات و ویژگی های او از طرف شرع و عقل تعیین شده است و مردم می توانند این فرد را بپذیرند و انتخاب کنند یا نپذیرند و انتخاب نکنند ، که بدان نام مقبولیت می دهند و بقیه سطوح حاکمان نیز توسط مردم انتخاب می شوند . امام خمینی در این خصوص در مصاحبه با خانم الیزابت تارگود می فرماید: «ما خواهان استقرار یک جمهورى اسلامى هستیم و آن حکومتى است متکى به آراى عمومى، شکل نهایى حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونى جامعه ما، توسط خود مردم تعیین خواهد شد.»( صحیفه امام ،ج‏4: 248 ) حضرت امام بارها بر رای مردم تاکید می کنند و جمهوری اسلامی را یک حکومت ملى اسلامى می دانند که متکى بر رأى خود مردم باشد و مردم بتوانندآزادانه رأى بدهند. ( همان ،ج‏6 :51) ایشان بارها در تبیین مفهوم جمهوری اسلامی صحبت کرده اند و تاکید نمو ده اند که جمهوری تکیه بر آراء عمومی است و اسلامی قواعد اسلام می باشد. (همان،ج‏5: 548) ایشان در فرازی دیگر چنین فرموده است: «حکومت جمهورى است و تکیه به آراى ملت؛ و قانون، قوانین اسلام است.» (همان، ج‏5،482 ) هم چنین در جایی دیگر می فرماید: «ماهیت حکومت جمهوری اسلامی این است که با شرایطی که اسلام برای حکومت قرار داده است، با اتکا به آرای عمومی ملت،حکومت تشکیل شده ومجری احکام اسلام می باشد.»(همان،ج‏8 : 118) بنابراین در اندیشه حضرت امام ، ولی فقیه توسط مردم انتخاب می شود ،در اینجا دقت شود که این مسئله منافاتی با انتصابی بودن ولی فقیه ندارد.بلکه دیدگاه ولایت انتصابی نیز به نقش مردم بی توجه نیست. از این دیدگاه، هر چند انتخاب مردم در مشروعیت حکومت تأثیری ندارد، ولی در کارآمدی حکومت، نقش اساسی دارد و بدون آن، هرگز حکومتی تشکیل نمی گردد و هر چند مردم کارشناسانی (مجتهدین) که وظیفه شناسایی ولی فقیه را دارد را تعیین و انتخاب می نمایند،در واقع مردم ولی فقیه را می پذیرند، در اینجا انتخاب به معنای پذیرفتن فردی است که ویژگی های لازم برای این مسئولیت را دارا می باشد . امام علی علیه السَّلام فرمود: "اگر اجتماع مردم نبود و با وجود یاری کننده، حجت تمام نشده بود و اگر خداوند از عالمان تعهد نگرفته بود که در برابر ظلم ظالم و مظلومیت مظلوم ساکت ننشینند، ریسمان حکومت را به گردنش می انداختم. (حکومت تشکیل نمی دادم.)"( نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، باب 3: 202 ) بر این اساس، حتی هواداران دیدگاه ولایت انتصابی، بر نقش مردم در گزینش حاکم تأکید می ورزند. حضرت امام خمینی (ره) در تأیید این نظر می فرماید: «ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است اگر به امر خدا نباشد. رییس جمهور، بإ نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است... طاغوت وقتی از بین می رود که به امر خدای تبارک و تعالی، کسی نصب شود.»( صحیفه ی نور، ج9: 152 ) با این وصف، ایشان بر حضور مردم در صحنه ی سیاست و انتخاب کارگزاران حکومتی، تأکید بسیار داشت. ایشان بارها بررای دادن همه یا اکثریت مردم تاکید می کردند.(همان، ج‏8 :42)در نظر حضرت امام، قانون اساسى جمهورى اسلام یعنى قانون اساسى اسلام که هم بر آرای ملت و هم موازین اسلامی بنا گشته است ( همان، ج8: 219 )ولذا با توجه به وجه مشترک جمهوری و دموکراسی ، در نظام بدیل امام این وجه (انتخاب حاکمان توسط مردم) وجود دارد. برای بررسی وجوه تمایزجمهوری و دموکراسی نیز با کمی تامل می توان دریافت در مردم سالاری دینی حضرت امام ، بر اصول اسلامی تاکید فراوان شده است و با توجه به عدم پذیرش نسبی گرائی معرفتی و اعتقاد به اصول و ارزش های ثابت و غیر متغیر در نظام ولایت فقیه ویژگی های جمهوری وجود دارد واز دموکراسی فاصله دارد ، به طوری که دراین الگو زندگی بشر «هدف مند» و واجد«اصول ثابت» است و حاکمان باید اندیشمند (باتوجه به مسلمان بودن مردم ، حاکمان باید فقیه باشند)باشند ، چرا که مردم آنها را برای هدایت خود انتخاب کرده اند و حاکمان باید طبق خواست مردم صلاح و فساد آنها را در نظر گرفته و با توجه به آنها برای مردم برنامه ریزی نمایند تا بتوانند مردم رابه جامعه آرمانی نزدیک نمایند، به گونه ایی که تمایز مهم میان دموکراسی و مردم سالاری دینی این است که «آزادی» در دموکراسی هم اصل است و هم هدف، اما در جمهوری اسلامی هر چند هرگز آزادی انسان‌ها از آنان ستانده نمی‌شود و هیچ اجبار و اکراهی نیست اما آزادی از اصالت برخوردار نیست. هدف از حکومت دینی و مردم سالاری دینی، قرب الهی و کمال انسان است و آزادی به مثابة ابزاری برای وصول به این ارزش نهایی و غایی است که ارزشمند است. به تعبیر دیگر ارزش آزادی در نظام اسلامی ارزشی ابزاری و غیری است اما در نظام دموکراسی ارزشی ذاتی و غایی است. هر چند بدون نیاز به مراجعه به فرمایشات ایشان در این خصوص می توان در یافت که مبانی دموکراسی به هیچ وجه قابل تطبیق با اندیشه سیاسی حضرت امام ندارد، اما حضرت امام (ره)در این باره سخنان بسیار شفاف و گویایی دارد. از آن جمله در جایی می‌فرماید: ایشان آزادى رادر محدوده قانون به رسمیت می شناسند و آن قانون قانون اسلام است که مردم به آن رای داده اند، آزادی در نظر حضرت امام این نیست که هر کسی هر کاری را بخواهد انجام دهد ، ایشان آزادی رادر حدی مجاز می داند که خداوند تعیین کرده است ، وی به طور مشخص از اعمال خلاف عفت و فساد و ایذاء دیگران نام می برند و با آن مخالفت می کند، و آنها را آزادی های غیر منطقی می داند. (صحیفه امام،ج‏8 : 283 ) وی در ادامه می فرماید: « بنا بر این ما آن چیزى را که مى‏خواهیم، حکومت اللَّه را مى‏خواهیم؛ حکومت خدا را مى‏خواهیم. ما مى‏خواهیم قرآن حکومت کند بر ما. ما مى‏خواهیم قوانین اسلام بر ما حکومت کند. ما هیچ حکومتى را جز حکومت اللَّه نمى‏توانیم بپذیریم؛ و هیچ دستگاهى را که بر خلاف قوانین اسلام باشد نمى‏توانیم بپذیریم و هیچ رأیى را که بر خلاف رأى اسلام باشد و رأى شخصى باشد. رأى گروهى باشد، رأى حزبى باشد، ما نمى‏توانیم بپذیریم. ما آن را مى‏توانیم بپذیریم که قانونِ اسلام حکمفرمایى کند. ما تابع اسلام هستیم؛ ما تابع قانون اسلام هستیم. و جوانهاى ما خونشان را براى اسلام داده‏اند. جوانهاى ما آن قدر جدیت کردند، مى‏گفتند ما اسلام را مى‏خواهیم، ما احکام اسلام را مى‏خواهیم.»(همان) ایشان در تبیین آزادى در اسلام می فرمایند: «احساس یک آزادى کردید و آزاد هستید، ببینیم که آیا آزادى که ما الآن داریم با این آزادى چه مى‏کنیم. ما الآن از قید و بندى که رژیم سابق داشت آزاد هستیم؛ و لهذا آزادانه شما پیش ما آمدید و سابقاً نمى‏توانستید؛ و ما هم آزادانه با شما صحبت مى‏کنیم، و شما هم با ما صحبت مى‏کنید؛ لکن ما با این آزادى باید چه بکنیم؟ آیا حالا که آزاد هستیم دیگر تمام قید و بندها را کنار بگذاریم؟ به مجرد اینکه آزاد شدیم هر چه مى‏خواهیم بگوییم؟ هر چه مى‏خواهیم بنویسیم؟! هر کارى مى‏خواهیم بکنیم؟ این است معناى آزادى که در جمهورى اسلامى است، که قیدها و بندها دیگر برداشته باید بشود؟ هر کس هر چه مى‏خواهد بگوید؟ و لو ضد ملت باشد، و لو ضد اسلام باشد، و لو بر خلاف قرآن مجید باشد؟ یا نه، آزادى که مى‏خواهیم ما، آن آزادى که اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادى.»( همان،ج‏8 :119) حضرت امام بارها حکومت های دموکراتیک را مورد نقد قرار داده و به دلایل زیر آن را مردود می داند: 1- تمام قید ها برداشته می شود و آزادی ها ی نامشروع رایج می گردد. ایشان در این باره می فرمایند: «مراکز فحشا هیچ مانعى با جمهورى دمکراتیک ندارد. اینها که جمهورى دمکراتیک مى‏خواهند این را مى‏خواهند. یک همچو آزادى را مى‏خواهند. و ما که عرض مى‏کنیم جمهورى اسلامى، این است که روى قواعد اسلام باید باشد. باید مراکز فحشا بسته بشود. جوآنهای ما به مراکز فحشا وارد نشوند.» (همان، ج‏8 :121) 2- دموکراسی تفسیر های مختلفی دارد. وی در این خصوص می فرماید: «این «دمکراتیک» و «دمکراسى» تفسیرهاى مختلف شده است. ارسطو یک جور تفسیر کرده است؛ الآن هم که ما هستیم، غربی هاى سابق یک جور تفسیر مى‏کردند؛ غربی هاى لاحق یک جور و شوروى یک جور تفسیر مى‏کند. ما وقتى یک قانون مى‏خواهیم بنویسیم، باید صریح باشد و معلوم. یک لفظ مشترکى که هر کس یک جورى به یک طرف مى‏کشدش ما نمى‏توانیم استعمالش کنیم.»(همان، ج‏10 :44) و یا فرموده اند: «ما مى‏گوییم یک چیزى که مجهول است و هر جا یک معنا از آن مى‏کنند، ما نمى‏توانیم آن را در قانون اساسى‏مان بگذاریم که بعد هر کسى دلش مى‏خواهد آن جورى درستش کند. ما مى‏گوییم اسلام» (همان،ج‏10 :526) 3- علت تاکید بر روی دموکراسی هراس دشمنان از اسلامیت است، هدف کنار زدن اسلام است. (همان،ج‏10 : 526) حضرت امام در جای دیگردر این خصوص می فرمایند: «همه‏اش دنبال این هستیم که غرب چکاره است. الآن هم که جمهورى اسلامى را ما مى‏خواهیم ان شاء اللَّه مستقر بشود و مى‏خواهیم حساب مان را از غرب جدا بکنیم و استقلال همه جانبه پیدا بکنیم، الآن هم یک دسته «غربزده‏هایى» هستند که اینها الآن در فکر این هستند که این جمهورى، اسلامى‏اش نباشد؛ همان «جمهورى» باشد. یک جمهورى دمکراتیک باشد.» (همان،ج‏8: 95) ایشان همچنین می فرمایند: « اینها به دست و پا افتادند که نگذارند یا رفراندم بشود، به طور صحیح تحقق پیدا کند- و این خیال خامى است- و یا قانون اساسى اسلامى مبنى بر مذهب اثنى عشرى، شیعه اثنى عشرى، تصویب بشود؛ به خیال خودشان مى‏توانند- و این خیال خامى است- و یا جمهورى اسلامى در آن خلل واقع بشود؛ جمهورى مطلق باشد یا جمهورى دمکراتیک یا جمهورى اسلامى دمکراتیک. همه اینها غلط است: «جمهورى اسلامى».» (همان،ج‏6: 363) 4- جمهورى دمکراتیک یعنى جمهورى غربى امام در این باره می فرمایند:« جمهورى دمکراتیک یعنى جمهورى غربى، یعنى بى‏بند و بارى غرب. این تقلیدها را کنار بگذارید، این غربزدگیها را کنار بگذارید .» (همان،ج‏6 : 362) با توجه به موارد ذکر شده حضرت امام اجازه ندادند لفظ دموکراسی در نام نظام اسلامی ایران قرار بگیرد واما جمهوری و اسلام نه تنها تعارض و تضادی بایکدیگر ندارند بلکه می توان این دو مفهوم را در کنار یکدیگر استفاده کرد و ایشان نام جمهوری اسلامی را پیشنهاد کرده و آنرا به رفراندوم گذاشتند. وبعد از رای 2/98 در صدی مردم به جمهوری اسلامی حضرت امام حکومت قانون را تبعیت از احکام اسلامی معرفی می نمایند و می فرمایند:« ما مى‏خواهیم که احکام اسلام در همه جا جریان پیدا بکند و احکام خداى تبارک و تعالى حکومت کند. در اسلام حکومت حکومت قانون است. حتى حکومت رسول اللَّه، حکومت امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- حکومت قانون است. یعنى قانون آنها را سرِ کار آورده است. أَطِیعُوا اللَّهَ و أَطِیعُوا الرَّسُولَ و أُولِى الأَمْرِ مِنکُم حکم خداست. آنها به حکم قانون، واجب الاطاعه هستند. پس حکم مال قانون است؛ قانون حکومت مى‏کند در مملکت اسلامى؛ غیر قانون هیچ حکومتى ندارد.» (همان،ج‏8: 281) اما ساختار نظام جمهوری اسلامی با چنین شکل و نهاد هایی نه در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سابقه داشت و نه در زمان حضرت امیرعلیه السلام و نظامی با این خصوصیات، تحقق نداشته است؛ بلکه علّت انتخاب این عنوان از میان سایر اشکال بدیل از قبیل «جمهوری مسلمانان»، «جمهوری دموکراتیک اسلامی»، «جمهوری اسلامی» و... به بیشترین انطباق این اصطلاح با اصول و چارچوب های کلی که در اسلام برای نظام سیاسی معین شده و همچنین توجه به شرایط و مقتضیات زمانی، بازمی گردد؛ زیرا با قید «اسلامی» دو ویژگی مهم ساختار نظام سیاسی - اسلامی، یعنی ضرورت مشروعیت الهی حاکم و همچنین ضرورت اسلامی بودن قوانین، رعایت شده است و با قید «جمهوری» به مردم به عنوان مهم ترین مبدأ شکل گیری و کارآمدی نهادهای حکومتی و ضرورت توجه به مقتضیات زمان و شکل گیری ساختارهای متناسب با آن، مانند تفکیک قوا و... و همچنین به اصل خطاپذیری مجریان و ضرورت نظارت بر آنها، دقت و توجه کامل شده است. با توجه به مطالب مذکور انتظار این خواهد بود که حضرت امام (ره) برای دفاع و تبیین نظام مورد نظر خود از واژه دموکراسی استفاده نکرده باشند اما با مراجعه به آثار ایشان مشاهده می کنیم که وی در مواردی از این واژه استفاده کرده اند ،و لذا در ادامه به بررسی علت این تعارض می پردازیم. 2. سنجش کمی نحوه استفاده حضرت امام (ره) از دو مفهوم جمهوری و دموکراسی با استفاده از نرم افزار «مجموعه آثار حضرت امام خمینی » می توان در مجموعه‌ بیست‌ دو جلدی‌ صحیفه‌ نور تمام فرمایشات ایشان را رصد نمود ، هر چند این منبع دربردارندة‌ سخنان، پیامهای‌ شفاهی‌ و مکتوب‌ و مصاحبه‌های‌ امام(ره) از اوایل‌ سالهای‌ دهه‌ چهل‌ شمسی‌ است، به‌ نقطه‌ نظرات‌ ایشان‌ در سایر آثار مکتوبشان‌ اشاره‌ای‌ ندارد. تعداد کاربرد واژه جمهوری با استفاده از این نرم افزار 4146 مورد بوده ، که در اکثر قریب به اتفاق آنها واژه جمهوری در کنار واژه اسلامی آمده است و به نظر می رسد در بسیاری موارد منظور امام ذکر نام نظام جمهوری اسلامی است و لذا نمی توان از این آمار به صورت کمی بهره برد ، بنابر این از بررسی سنجش کمی مفهوم جمهوری می گذریم . همانگونه که دکترخوان کاظمی در مقاله امام خمینی(ره) و دموکراسی با استفاده از نرم‌افزار کامپیوتری گفته اند : میزان‌ کاربرد واژه‌ دموکراسی‌ 70 مورد می باشد که‌ 64 مورد (4/91%) از این‌ کاربردها در سالهای‌ 1357 و 1358 انجام شده است. در جدول‌ زیر میزان‌ استفاده‌ واژه‌ یاد شده، بر حسب‌ زمان نقل شده، آمده است.هر چند که به نظر میرسد برای بررسی دقیق تر سنجش کمی نحوه استفاده حضرت امام (ره) از واژه دموکراسی باید علاوه بر جستجوی واژه دموکراسی با استفاده از نرم افزار واژه دموکراتیک را نیز مورد جستجو قرار داد، اما در جستجوی واژه دموکراتیک تعداد 29 مورد استفاده نشان داده می شود، اما در جستجوی واژه جمهوری مواردی مشاهده شد که دموکراتیک بعد ازجمهوری بصورت «جمهوری دموکراتیک» آمده است واین موارددر جستجوی واژه دموکراتیک نیامده است واین مورد، اتقان پژوهش های دیگر در این زمینه را دچار اشکال می نماید. هر چند این اشکال به معنای زیر سئوال رفتن تحقیق آقای اخوان کاظمی نمی باشد ،هر چند که احتمال وجود واژه دموکراسی علاوه بر موارد جستجو شده توسط ایشان منتفی نمی باشد. جدول‌ شماره‌ (2) تعداد دفعات استفاده حضرت امام از واژه دموکراسی در سالهای مختلف سال تعداد استفاده از واژه دموکراسی درصد فراوانی 1354 1 43/1 1356 2 86/2 1357 31 28/44 1358 33 14/47 1362 1 43/1 1367 1 43/1 1368 1 43/1 مجموع 70 100 ایشان 1523 مورد واژه «ملت» و 1212 مورد واژه «مردم» را استفاده کرده اند که‌ با توجه‌ به‌ کاربرد غالباً‌ مترادف‌ آنها توسط‌ امام‌ (ره)، در مجموع‌ 2735 بار ایندو لفظ‌ تکرار شده‌اند. اما کاربرد ‌ واژه دموکراسی‌ در بیان امام‌ 5/2% (70 مورد) این‌ تعداد است. که‌ نسبت‌ استفاده واژه مردم‌ به‌ دموکراسی، 2/94% به‌ 8/5% می‌باشد. (اخوان کاظمی، 1380 : 8-7) با مشاهده این میزان استفاده حضرت امام (ره) سئوالاتی پیش می آید. چرا استفاده ایشان از واژه دموکراسی در مقایسه با واژه های به معنای ملت بسیار اندک است؟ چرا ایشان حتی به میزان اندک از این واژه استفاده کرده اند ؟ و چرا بیشترین کاربرد ایشان از این لفظ در سالهای 57 و 58 بود ه است؟ پاسخ سئوال اول قبل از این داده شده است ، چرا که مبانی دموکراسی به مبانی اسلام همخوانی ندارد و استفاده زیاد از این عبارت و یا آوردن این لفظ در کنار واژه اسلام در نام نظام اسلامی ایران می تواند در آینده مشکلاتی را مانند انتظارلحاظ کردن اندیشه های مغایر با دین مانند لیبرالیسم را در نظام ایجاد نماید و توطئه های عیه نظام صورت گیرد. برای پاسخ به سئوالات دیگر می توان گفت : 1.استفاده از قاعده‌ الزام‌ و جدل از واژه دموکراسی‌ با توجه به استفاده به میزان کم از این واژه و همچنین کاربردی 4/91% از این واژه در سالهای 57 و58 نشان می دهد ،که با توجه به نوپا بودن انقلاب و همچنین نیاز به دفاع و تبیین اصول انقلاب و عدم آمادگی و زمینه قبول نقد های اساسی به مبانی دموکراسی ،و علاوه بر آن جا افتادن این اندیشه در جهان که تنها یک الگوی کلی مردم سالاری وجود دارد و آن نیز دموکراسی است و در مقابل آن الگوی دیگرمردم سالاری وجود ندارد (الگوی جمهوری که قبل از این تبیین شد.) وگمان می شد در مقابل دموکراسی دیکتاتوری است ، ایشان علی رغم نقد الگو های مطرح مدعی دموکراسی به نقد مبانی دموکراسی نپرداختند و نه تنها از کنار آن گذشتند بلکه در مواردی به موجب قاعده الزام «و اَلزِمُوهُم‌ بِما اَلزِمُوا عَلَیهِ‌ اَنفُسَهُم» (یعنی آنها را الزام‌ کنید به‌ آنچه‌ آنان‌ خود را بدان‌ ملزم‌ می‌دانند) و « وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(سوره النحل، آیه 125) (یعنی با آنها با جدال احسن محاجه کن ) برای دفاع و تبیین الگوی بدیل خود و در مقابل مخالفان انقلاب اسلامی که تلاش می کردند ،این الگو را معادل دیکتانوری معرفی کنند ،لازم بود در مقطعی قبل از تثبیت انقلاب و تا آماده شدن شرایط در موارد معدودی از این واژه استفاده کنند. (اخوان کاظمی، همان: 11) و لذا می بینیم که حضرت امام (ره) در مواردی برحسب ضرورت همانند موارد ذیل از واژه دموکراسی استفاده کرده اند فرمودند: «شیاطین‌ می‌خواهند منعکس‌ کنند که‌ ایران‌ قابل‌ دموکراسی‌ نیست. ایران‌ قابل‌ عدالت‌ نیست. ایران‌ قابل‌ آزادی‌ نیست. (صحیفه‌ نور، ج‌ 5: 82 - 81). برای‌ قطع‌ بعضی‌ حرفها و بهانه‌ها بنابراین‌ شد که‌ رفراندوم‌ [ جمهوری‌ اسلامی‌ ]. بشود و بهانه‌گیرها فهمیدند به‌ اینکه‌ مسأله‌ آنطور که‌ خیال‌ می‌کردند نیست‌ و ملت‌ با اسلام‌ است.»( همان: 235) ویا در جای دیگری می فرمایند: «دموکراسی‌ این‌ است‌ که‌ آرأ اکثریت‌ - و آنهم‌ اینطور اکثریت‌ - معتبر است. اکثریت‌ هر چه‌ گفتند آرایشان‌ معتبر است‌ ولو به‌ ضرر خودشان‌ باشد.»( همان: 8) 2. استفاده ازبرداشت مصطلح از دموکراسی که بدون توجه به مبانی آن مطرح می باشد. (دموکراسی ساختاری) در جهان الگو های مختلفی وجود دارد که بدون توجه به مبانی دموکراسی ، تنها دموکراسی را به صورت ساختاری مورد استفاده قرار می دهند یعنی اینکه مقصود آنها تنها شکل حکومت است و به مبانی اومانیستی و فرد گرایانه ی آن توجهی ندارند بطوریکه که در آن حکومت ها انتخابات انجام می گیرد و قوای سه گانه مستقل وجود دارد و ... به عبارت دیگر مردم خود سرنوشت خود را تعیین می نمایند؛ این برداشت از دموکراسی در مقابل دیکتاتوری است ، که میتوان برای آن نام دموکراسی ساختاری رانیز انتخاب کردو به نظر می رسد امام (ره) از این برداشت نیزاستفاده کرده اند، آنجائیکه می فرمایند: «می‌گویند این‌ دموکراسی‌ نیست. دموکراسی‌ غیر از این‌ است‌ که‌ مردم‌ خودشان‌ سرنوشت‌ خودشان‌ را در دست‌ بگیرند. کجای‌ دنیا اینقدر دموکراسی‌ هست‌ که‌ برای‌ قانون‌ اساسی‌ دو دفعه‌ مردم‌ رأی‌ بدهند... شما اگر بگوئید محل‌ اشکال‌ است، شما می‌خواهید تحمیل‌ کنید. شما دیکتاتور هستی‌ که‌ می‌خواهی‌ تحمیل‌ کنی.»( صحیفه‌ نور، ج‌ 11: 198 – 189) با این توضیح می توان دموکراسی را در اندیشه امام به دونوع دموکراسی (دموکراسی مبنایی و دموکراسی ساختاری ) تقسیم کرد، که دردموکراسی مبنایی با توجه به رجوع به اصول سوفسطایی و اومانیستی خود قابل جمع با الگوی بدیل حضرت امام (ره) نیست واما دموکراسی ساختاری قابل جمع با الگوی اسلامی مورد نظر امام می باشد وایشان در موارد محدودی از این برداشت استفاده کرده اند و شاید براین اساس بتوان از لفظ دموکراسی اسلامی نیز استفاده کرد؛ هر چند امام برای جلوگیری از ایجاد ابهام و سوء استفاده در آن زمان و آینده تلاش کردند از این برداشت کمتر استفاده نمایند. نتیجه گیری در این پژوهش تلاش ما پاسخ به چگونگی کیفیت و کمیت دو مفهوم جمهوری ودموکراسی در اندیشه امام خمینی (ره) است ؟ برای پاسخ به این سئوال در ابتدا این دومفهوم در دوران کلاسیک و مدرن غرب مورد بررسی قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد ، که در نظر فیلسوفان اولیه (سقراط ،افلاطون و ارسطو) که برای جهان هستی و زندگی «اصول ثابت» و «هدف مندی» قائل بودند جمهوری نوعی از حکومت مردمی مطلوب تلقی می شد که در آن حاکمانی که علاوه بر اداره امور مردم وظیفه هدایت و تربیت جامعه را نیز بر عهده دارند ،با ید اندیشمند باشند، بنابراین آنان علاوه بر تحقق خواست مردم می بایست در بر نامه های خود صلاح و فساد مردم را نیز مد نظر قرار دهند تا بتوانند آنان را به سمت جامعه آرمانی رهنمون شوند . این فیلسوفان در مقابل دموکراسی را تقبیح کرده و آن را حکومت احمق ها می دانستند چرا که در آن نوع حکومتِ مورد نظر سوفسطائیان اعتقادی به«اصول ثابت» و «هدف مندی» در زندگی بشر وجود نداشت و لذا در دموکراسی لزومی ندارد حاکمان اندیشمند باشند ، چرا که مردم آنها را برای هدایت خود انتخاب نکرده اند و با توجه به بازگشت دوران مدرن به اندیشه سوفسطائیان، دموکراسی که در دوران کلاسیک مذموم شده بود ، مورد توجه قرار گرفت چرا که آنان مانند سوفسطائیان برای جهان هستی و زندگی بشر هدف و اصول ثابتی قائل نبودند ، هر چند تئوریسین های آنان به دلیل مطرود بودن نام سوفیست نام فیلسوف بر خود نهادند . آنها بایکسان و یا نزدیک دانستن دومفهوم جمهوری با دموکراسی تکلیف جمهوری را مشخص کردند و بنابر این در دوران مدرن تنها یک نوع حکومت مردمی معنا و مفهوم داشت آنهم دموکراسی بود که نمی توانست در آن هدفمندی و اعتقاد به اصول ثابت وجود داشته باشد و لذا در این دوران هر اندیشه ای که در آن اعتقاد به اصول ثابت و هدفمندی در حکومت بود ،در مقابل مردم سالاری تعبیر شده ونوعی از دیکتاتوری محسوب شد و برخی ازآنان (مانند پوپر) تلاش نمودند ، که حتی اندیشه های توتالیتر مانند فاشیسم و نازیسم که خود الگویی از اندیشه مدرن است را نیز به فیلسوفانی مانند افلاطون نسبت دهند . و لذا با توجه به جایگاه ویژه مردم در اسلام و اندیشه حضرت امام (ره) می توان گفت در اندیشه ایشان جمهوری مورد قبول و دموکراسی غیر قابل پذیرش می باشد،و لذا ایشان در ارائه پیشنهاد نام نظام کشور اسلامی ایران علی رغم توصیه ی برخی از افراد از آوردن نام دموکراسی خودداری کردند. اما با این وجود با بررسی فرمایشات حضرت امام (ره) می بینیم که ایشان چندین بار در تبیین مردم سالاری در نظام بدیل خود از لفظ دموکراسی استفاده کرده اند، اما با دقت بیشتر در استفاده بیش از 90 در صدی از این لفظ در سالهای 57 و 58و اینکه ایشان برای اشاره به مردم تنها در حدود 5 در صد موارد از دموکراسی استفاده نموده اند و در حدود 95 درصد موارد از لفظ هایی مانند ملت و امت بهره برده اند ،می توان نتیجه گرفت که استفاده از لفظ دموکراسی با توجه به لزوم تبیین ماهیت مردمی انقلاب و با توجه به اینکه در اندیشه حاکم بر جهان دردوران مدرن با مبانی سوفسطایی آن دموکراسی معادل مردم سالاری بود و مقابل دموکراسی حکومت دیگری غیر از حکومت استبدادی متصور نبود ، ایشان بنا به ضرورت از قاعده جدل استفاده کرده و این لفظ را به کار برده اندو به هیچ عنوان حضرت امام این واژه را با مفهوم مبنایی آن استفاده نکرده اند ، بلکه تنها آن را در معنای ساختاری آن که در آن دموکراسی ظرف انقلاب و اسلام مظروف آن است ،طرح کرده اند. منابع: - ارسطو،سیاست، حمید عنایت، چاپ سوم( تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371). - افلاطون ، مجموعه آثار افلاطون، لطفی محمد حسن،چاپ اول ،( تهران،انتشارات خوارزمی، 1335)،جلد سوم. - افلاطون ، جمهوری، لطفی محمد حسن، جلد سوم،چاپ اول (تهران، بیجا، 1353). - اخوان کاظمی،بهرام، "قدمت‌ و تدوام‌ نظریه‌ ولایت‌ مطلقه‌ فقیه‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی‌ (ره)"،( تهران، سازمان‌ تبلیغات‌ اسلامی،1377) . - اخوان کاظمی،بهرام، "امام خمینی و دموکراسی"، کتاب نقد شماره 20 و 21،(پاییز و زمستان1380). - پوپر، کارل، جامعه ی باز و دشمنان آن ، مهاجر علی اصغر (تهران ، انتشارات خوارزمی ، 1368). - حسینی،جلال، پایان جهان؛مدرنیته یا...،(قم،انتشارات زمزم هدایت،1378) - عباسی،حسن ،جنگ جهانی چهارم و رفتار شناسی آمریکا پس از 11 سپتامبر ،(قم:انتشارات پارسیان،1382) . - داوری اردکانی، رضا،سیری انتقادی درفلسفه کارل پوپر، چاپ اول،( تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،1379). - ردهد، برایان،از افلاطون تا ناتو ،کاخی مرتضی، چاپ اول،( تهران، انتشارات آگاه، 1357). - سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 3 . - شیخ حر عاملی،وسائل الشیعه ،(قم، موسسه آل البیت،1409ق )ج26/ص 158 - صحیفه امام،جلدهای مختلف - صدیقین، علیرضا، نقد انتقادات پوپو بر افلاطون وارسطو بامحوردیت دموکراسی، (اصفهان،کانون پژوهش، 1383). - حائری،عبدالهادی،آزادی های سیاسی و اجتماعی از دیدگاه اندیشه گران مسلمان(مشهد، جهاد دانشگاهی 1374) - کاپلسون ،فردریک، تاریخ فلسفه ،ترجمه سید جمال مجتبوی،جلد اول، قسمت اول،(تهران، 1362 ). - مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیه ،چاپ سوم ،(قم مدرسه امام امیرالمو منین ،1411 ق )ج2 ص 159 - مهیار، رضا ، فرهنگ ابجدی ، چاپ اول، (قم:انتشارات اسلامی چاپ اول،1410ق) - نرم افزارمجموعه آثار حضرت امام خمینی، دوره 22 جلدی، تهران،موسسه تنظیم ونشر امام خمینی(ره) جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی سئوال :بر اساس آیات و روایات متعدد، زمینه تحقق اسلام در حاکمیت پیامبر اکرم (ص) و یا ائمه اطهار (س) و یا فقها می باشد ،آیا این شرایط و زمینه با پیروزی جمهوری اسلامی ایران محقق شده است یا خیر؟ و جایگاه اندیشه غدیر در جمهوری اسلامی چیست؟ وسیررسیدن به این جایگاه از غدیر تا پیروزی جمهوری اسلامی چه مسیری را طی کرده است؟ فرضیه : از غدیر تا تا پیروزی جمهوری اسلامی ، اندیشه غدیر همواره یک مسیر پر فراز و نشیب بوده ، اما 1.همواره برآیند این سیر به سمت اعتلای هر چه بیشترو تحقق غدیر بوده است . 2. تنها زمانی که می توان گفت اندیشه غدیر تحقق یافته است جمهوری اسلامی ایران است ، زیرا در این نظام مشروعیت به حکم فقیه آل محمد (ص) است و تمام قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی ایران باید به تصویب شورای نگهبان برسد. 3. الگوی حاکم بر نظام جمهوری اسلامی ایران بهترین بدیل برای حکومت قبل ازظهور می باشد ، به عبارت دیگر این نظام یک حلقه قبل از ظهور می باشد. جایگاه 1- طرح مسئله این جایگاه با واقعه غدیر شروع شدکه خداوند به پیامبر اکرم (ص)فرمود«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْ
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوعی که در این پژوهش بر روی آن انگشت گذاشته‌اید موضوع بسیار ارزشمندی است که متأسفانه هنوز برای جامعه‌ی ما در ست تبیین نشده است و حتی عده‌ای در دل این انتخابات مترصد هستند که با نادیده‌گرفتن معنای مردم‌سالاری دینی روح دموکراسی به همان معنای غربی را بازسازی کنند و لذاست که تأکید بر این موضوع بیش از پیش لازم است. موفق باشید
5296
متن پرسش
سلام علیکم. حضرت آقا در سخنان اخیر فرموده اند تکلیف گرایی منافاتی با به دنبال نتیجه بودن ندارد و آرمان گرایی بدون توجه به واقعیات منجر به توهم میشود. به نظرشما آمدن سعید جلیلی به عرصه انتخابات به دلیل نگاهی آرمانی به اهداف انقلاب یک اشتباه بود؟ آیا شعار مقاومت و کاندیداتوری جلیلی نگاه آرمان گرایانه بود؟ آیا دوستان حامی مقاومت واقعیت های جامعه را نادیده گرفتند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این طور فکر نمی‌کنم. مگر می‌شود آرمان‌ها را فراموش کنیم به نظر بنده در بین نامزدها تنها آقای جلیلی بود که در واقع متعهد به آرمان‌های اصیل انقلاب بود و با واقعیتی با نام مقاومت در مقابل استکبار به‌خوبی آشنا بود. موفق باشید
5063
متن پرسش
سلام من شما را به خاطر مشی اخلاقی‌تان دوست دارم ولی شما راهی را پیش گرفته‌اید که با فلسفی اندیشیدن و روح جستجوگرایانه شما تفاوت دارد از یک انسان بتی ساختن درست نیست در زمان انتخاب اقای ناطق وقتی خودتان هم ادله کافی نداشتید نهایتا فرمودید حرف فلانی برای من حجت است بعد آقای احمدی نژاد را که ذره‌ای با عقاید شما همخوانی نداشت پشتیبانی کردید و عجیب آن بود که بعد از پشیمانی همان‌هایی که او را آوردند شما بازهم از او دفاع کردید و بعد پاسخ شما را در رجانیوز و ستاد اقای جلیلی دیدیدیم که از آقای جلیلی دفاع کردید. ما اقای طاهرزاده‌ی آزاداندیش را دوست داریم نه طاهرزاده‌ای که مدافع کسانی است که هیچ سنخیتی همین الآن هم با او ندارند، شما را برای ویترین عقایدشان می‌خواهند. من هنوز از همراهایی که با تفکر و مواضع شما داشته‌ام پشیمان نیستم ولی در شرایطی هستم که نمی‌دانم باید تا چه اندازه در مواضع سیاسی شما با شما همراهی کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی بود یکی نبود - مثل حالا- غیر از خدا هیچ‌کس نبود. یک پادشاهی بود دست‌نشانده‌ی استکبار جهانی، همه‌چیز ما را نشانه گرفته بود، نه‌تنها عزت و ناموس ما را، که حتی دین ما را، و همه حیران بودیم چه کنیم و از کجا شروع کنیم. که به لطف الهی صدایی که طنین صدای انبیاء را داشت و گوهری از توحید در آن نهادینه شده بود، ما را به انقلاب اسلامی دعوت کرد. آن‌قدر آن صدا ارزش‌مند و با عظمت بود که علمایی مثل شهید مطهری‌ها و بهشتی‌ها و مدنی‌ها و خامنه‌ای‌ها از یک طرف و بزرگانی مثل چمران‌ها و پاکبازانی مثل مهدی عراقی‌ها و اندرزگوها دعوت او را پذیرفتند و با تحمل زندان‌ها و شکنجه‌ها بالاخره انقلاب را به پیروزی رساندند و سپس برای حفظ آن در مقابل چنگال‌های استکبار جهانی، همه‌ی تلاش خود را کردند و خرازی‌ها و همّت‌ها و باکری‌ها تا مرز شهادت جانبازی کردند تا انقلاب را در تاریخ معاصر تثبیت کردند و حالا پس از پیروزی انقلاب و آزادشدن از دفاع مقدس، نوبت دولت اسلامی بود. دولتی به نام دولت سازندگی روی کار آمد تا زیرساخت‌های تخریب‌شده در اثر جنگ را ترمیم کند. خدماتی انجام داد ولی انقلاب به دنبال دولت اسلامی بود و دولت سازندگی در طراز اهداف و ارزش‌های انقلاب عمل نکرد و ما 8 سال خون دل خوردیم و سپس دولت اصلاحات آمد. از آن چیزی نمی‌گویم که اوقاتتان را تلخ کنم، همین‌قدر بدانید در انقلابی که آمده است تا تمدنی توحیدی را پایه‌گذاری کند، دولتی پیدا شد که عده‌ای می‌خواستند از طریق آن دولت در عمق انقلاب دست ببرند و آن را از روح توحیدی‌اش خارج کنند و ایران را به کشوری تبدیل نمایند که در پرتو تمدن غربی روزگار بگذراند. و ما باز 8 سال خون دل خوردیم و در عطش حضور دولتی می‌سوختیم که به عنوان دولت اسلامی به اهداف بلند انقلاب اسلامی نظر داشته باشد تا آن که رهبری عزیز با این جمله که «امروز رائحه‌خوش خدمت از شهرداری به مشام می‌رسد» نگاه‌ها را متوجه آقای احمدی‌نژاد کردند و او آمد و مایی که 16 سال سوخته بودیم با جملاتی از رئیس دولت روبه‌رو شدیم که احساس کردیم آن دولت اسلامی که باید بعد از انقلاب اسلامی ظهور کند تا نوبت کشور اسلامی برسد و کار به تمدن اسلامی منجر شود، ظهور کرده. با هزار امید به دولت آقای احمدی‌نژاد رو آوردیم به‌خصوص که احساس کردیم در رهبری عزیز نیز امید تازه‌ای ظهور کرده. آری کارها همچنان جلو می‌رفت و تا آن‌جا که ممکن بود از آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کردیم و به رسم وظیفه‌ی دینی و انقلابی تا آن‌جا که ممکن بود ضعف‌ها را حمل بر صحت می‌کردیم چون با دولت آرمانی انقلابی روبه‌رو بودیم. تا این‌که حرکاتی از آقای احمدی‌نژاد سر زد که دیگر نمی‌توانست دولت آرمانی ما باشد هرچند در مقایسه با سایر دولت ها از بهترین‌ها بود و هرچند خدمات بزرگی انجام داد، ولی ما به دنبال دولتی بودیم که ادامه‌ی انقلاب باشد. از آن‌جایی که آقای احمدی‌نژاد دیگر آن شخصیت آرمانی نبود معلوم است که نوع دفاع ما از ایشان تغییر کرد و همه‌ی نسبت‌های ما با ایشان بازتعریف گشت ولی هنوز به آن گفتمان که از جنس انقلاب بود وفاداریم و در عطش دولتی که زمینه‌ی ظهور کشور اسلامی را فراهم کند زندگی می‌کنیم و همه‌ی فعالیت خود را در راستای ایجاد زمینه‌ی ظهور آن دولت به‌کار می‌گیریم. آری برادر! قصه‌ی زندگی ما تا حال از این قرار بوده و از این به بعد نیز از همین قرار است و تنها مسیر میان‌بُر جهت قرب الهی را نیز همین مسیر می‌دانم که آن عارف کامل مکمل یعنی حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مقابل ما گشود حال چه شما همراهی بفرمایید و چه همراهی نکنید. اصلاً من چه کسی هستم که بخواهید با بنده همراهی کنید؟ نگاه کن به رهنمودهای نایب بر حق حضرت صاحب الأمر«عجل‌اله ‌تعالی‌فرجه» حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الهل»، و راه را ادامه بده تا إن‌شاءالله جای دوست و دشمن گم نشود و در راستای مدیریت این مرد الهی جریان انقلاب پخته‌تر از قبل جلو رود و ما به دولت اسلامی و کشور اسلامی و تمدن اسلامی برسیم و إن‌شاءالله صبح طلوع کند. تماشا کن بنده در کجا قرار دارم، عده‌ای از عزیزان مثل شما گله مندند چرا در این امور وارد شده‌ام زیرا تصور می‌فرمایید موضوع دولت اسلامی آن‌طور که باید باشد، چیزی جدای انقلاب اسلامی و رسم مسلمانی است. و عده‌ای از عزیزان می‌فرمایند چرا با آن حرارت قبلی از آقای احمدی‌نژاد دفاع نمی‌کنید؟ ولی بنده همچنان بین این دو اعتراض و نیز اعتراض‌های دیگر حزبی و گروهی راهی را که از قبل از انقلاب در بانک توحیدی حضرت روح‌اله «رضوان‌الله تعالی‌علیه» شناخته‌ام ادامه می‌دهم و سخت امیدوارم به کمک تجربیات گذشته به دولت آرمانی و کشور اسلامی و تمدن اسلامی خواهیم رسید، چه شما و آن رفقا از امثال بنده گله‌مند باشید و چپ بتابید و چه گله‌مند نباشید و بر عهد اخوت ایمانی و انقلابی گذشته باقی باشید. راهی است که در مسیر دینداران در این عصر گشوده شده، مواظب باشید راه را گم نکنید و یا نسبت به انقلاب در حاشیه قرار نگیرید. قهر هم نکنید. موفق باشید
4966
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار حدود 2الی3هفته پیش سوالی با موضوع انتخابات ودکتر جلیلی برایتان ارسال کردم که تا به حال جوابی برایم نیامده باید چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم سوالتان چه بوده ولی به اندازه‌ی کافی در این مورد عرایضی در جواب عزیزان داشته‌ام. سعی بنده آن است که موضوع انتخابات را پشت سر بگذارم تا به تکالیفی که در فرصت پیش آمده ظهور کرده فکر کنیم. موفق باشید
4954
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری سوالات و شبهات زیادی وجود دارد که موجب شد مساله را با جنابعالی در میان بگذارم. ما در همه سالها بخصوص در 8 سال گذشته شاهد بصیرت بالای مردمی در عرصه های مختلف بودیم و نظر بسیاری این است که مردم ایران توان و بصیرت لازم را برای شناخت دوست از دشمن دارند و تبلیغات رسانه های بیگانه برای مردم حنایی بی رنگ است. چرا که دست آنها برای مردم رو شده و در این بازی رسانه ای مردم ما دستشان را خوانده اند. اما ظاهر مسئله در انتخابات یازدهم رویکردی متفاوت از مردم را به نمایش گذاشته. همان مردمی که با دل پر درد از عملکرد نا عادلانه خاتمی و هاشمی در کمال نا باوری از میان هاشمی و احمدی نژاد ، احمدی نژاد را برگزیدند و در 4 سال بعد هم با یک رای بسیار بالا از او حمایت کردند این بار با یک رای نسبتا بالا دوباره با سیاست های هاشمی و خاتمی رای دادند و در حالی که انتظار می رفت عملکرد 8 ساله احمدی نژاد نمادی از خدمت واقعی دو دولت الگو باشد و راه را برای رسیدن به آینده ای بهتر هموار کند مردم این بار همان چیزی را انتخاب کردند که خواسته ی دشمن بود و شاهد بود که چگونه نتیجه انتخابات دشمن را هیجان زده کرد و به طمع انداخت. حال سوال اینجاست که آیا این مردم همان خالق حماسه 9 دی هستند؟ آیا فراموش کردند بحران اقتصادی امروز نتیجه عملکرد جاه طلبانه خاتمی و هاشمی در طی 4 دولت است؟ آیا از یاد برده اند که گسترش فساد و فحشا در طول مدت ریاست جمهوری آقای خاتمی چگونه مردم را گله مند ساخته بود؟ آیا سال 88 و موضع گیری ها و مخالفت های این آقایان با رهبری و نظام اسلامی را از یاد برده اند؟ آیا منتخب امروز مردم همان کسی است که رهبری و بسیاری از علما و اندیشمندان نظام اسلامی انتظار آن را داشتند؟ یعنی همان کسی که این شیب تند پیشرفت در نظام اسلامی را در همه عرصه ها حفظ خواهد کرد؟ آیا این انتخاب مردم بر اساس همان ملاک امام است که فرمود ببینید دشمن از چه کسی تمجید می کند؟ آیا راهی که احمدی نژاد باز کرد سر انجام همانطور که مجلس و اصلاح طلبان و سرمایه داران می خواستند به پایان رسید؟ آیا آنها موفق شدند آنگونه که باید احمدی نژاد را تخریب کنند و رای مردم نتیجه این موفقیت است؟ یا آنکه فاصله گرفتن احمدی نژاد از رهبری و مردم موجب چنین لجبازی بزرگ سیاسی شد؟ آیا امروز باید صبر کرد تا مردم متوجه آنچه انجام داده اند بشوند؟ یا آنکه اینبار هم لطف الهی شامل حال این ملت شده تا کسانی که در سال 88 دل دشمن را شاد کردند در پشت چهره حسن روحانی عمل خود را اصلاح کنند و برای همیشه چشم طمع دشمن را از اختلافات داخلی و رویارویی مردم با نظام اسلامی کور کنند؟ واقعا چگونه باید آنچه آن را حماسه سیاسی نامیدیم تحلیل کنیم که عین حقیقت باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده تا حدی در سوالات قبلی نظر خودم را داده‌ام و همانطور که می‌دانید موضوعات سیاسی زوایا و پهلو‌های زیادی دارد که نمی‌توان بر روی یک پهلو متمرکز شد و از پهلو‌های دیگر غافل گشت و لذا این طور نیست که تصور شود یا این فرض درست است و یا آن فرض. در هر حال فرض آخر شما فرض خوبی است که این بار نیز دشمن مأیوس می‌شود چون نظام اسلامی نظام منسجمی است و برای خود تعریفی دارد که همه‌ی مسئولان بر اساس آن اصول عمل می‌کنند، تفاوت سلیقه‌ها نقش در تغییر اصول ندارد. مواظب باشید اگر ما با یک جناحی اختلاف نظر داریم، حتی اختلاف نظر سیاسی، تصور نکنیم آن‌جناح باطل محض است و ما حق کامل. آری اسلام حق محض است ولی ما به اندازه‌ای که به اسلام عزیز نظر داریم به حق نزدیک هستیم و از این جهت به توصیه‌ی رهبری عزیز توجه کنید که در پیام خود بعد از انتخاب آقای روحانی فرمودند فرمودند « وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ی امنیت کشور و خنثی‌کننده‌‌ی ترفندهای دشمنان است. » سخت متوجه توطئه‌ی دشمن در رابطه با شکاف بین ملت باشید و این در موقعی عملیاتی می‌شود که ما جایگاه جریان‌های سیاسی و فکری غیر خودمان را در نظام اسلامی نشناسیم و نپذیریم و هر جریانی که به غیر از ما فکر می‌کند را به‌کلی نفی کنیم. موفق باشید.
4947
متن پرسش
استادبزرگوار سلام علیکم ، متأسفانه من وتعدادی از دوستان هنوز از عدم همراهی حضرتعالی در دفاع از امیر موحد وعاشق فدایی راه امام عصر عج جناب آقای دکتر احمدی نژاد این عادل وعارف بینهایت مظلوم ، در شگفتی وحیرت بسر می بریم .هرچه به گفتان وعملکرد ایشان دقت می کنیم همان برنامه امام ورهبری است که شما از آن طی سی سال گذشته رمزگشایی کرده اید وکلام وعمل آقای مشایی هم غیر از این نیست ؛ پس چرایکباره ایندو عزیز خدارا تنها گذاشتید وبه صف کسانی پیوستید که بدنبال نفی گفتمان " ربیع الانام ونضرةالایام" ، این گفتمان آشنای جان شما ،بودند وهستند؟ نکند مصداق ترقی معکوس شویم وبجای دست ولی باپای دشمن ولی بیعت کنیم !
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نفرمایید که ما در ذیل اسلام و تشیع، در عهد با انقلاب اسلامی و امام عزیز و رهبر بزرگوار هستیم و در این راستا هنوز در عهد خود با سردارانی همچون همّت و چمران و حاج احمد متوسلیان و خرازی وسایر این عزیزان پایداریم و یک لحظه چشم خود را از بزرگانی مثل شهید آوینی برنمی‌داریم. این‌ها که برشمردم کسانی‌اند که تمام تلاش خود را برای حفظ انقلاب در ذیل رهبری انقلاب تا مرز شهادت به‌کار بردند و گوش به رهبری دادند که در آخرین پیام خود پس از انتخاب آقای روحانی می‌فرمایند: «وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ی امنیت کشور و خنثی‌کننده‌ی ترفندهای دشمنان است». حالا این توصیه را با این جمله‌ی خود مقایسه کنید که می‌گویید چرا بنده به صف کسانی پیوسته‌ام که به دنبال نفی گفتمان «ربیع‌الانام و نضرة الایام» هستند. همه‌ی نگرانی بنده همین است که چه شده است که طرفداران آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی غیر از خودشان را دشمن اسلام و مسلمین به‌حساب می‌آورند؟! بنده نمی‌دانم منظور شما از کسانی که بنده به آن‌ها پیوسته‌ام به غیر از رهبری عزیز و کسانی که خود را ذیل رهبری معنا کرده‌اند کیستند؟ مسلّم می‌دانید بنده به اسرائیل و آمریکا نپیوسته‌ام. آری! خطر بزرگ همین است که همه با همدیگر دشمن شده‌ایم تا آن‌جایی که امثال جنابعالی با قداست‌بخشیدن به آقای احمدی‌نژاد هیچ ضعف و عیبی برای ایشان تصور نمی‌نمایید در حدّی که اگر امثال بنده در عین دفاع از گفتمان آقای احمدی‌نژاد به ایشان انتقادهایی داشته باشیم، به نظر شما آن دو عزیز خدا – یعنی آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی» را تنها گذاشته‌ام و به صف کسانی پیوسته‌ام که نفی‌کننده‌ی گفتمانی هستند که نظر به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» دارد. در حالی‌که عنایت داشته باشید باید سراغ حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» را در حرکات و گفتار و مواضع نایب آن حضرت یعنی مقام معظم رهبری گرفت. می‌دانید که امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» با آن سعه‌ی وجودی که دارند در عین غیبت، دارای ظهور می‌باشند و در زمان غیبت ظهور نسبی ایشان در حرکات و مواضع و گفتار زعمای دین بوده و هست. این امام زمان، آن امام زمانی است که در نهایت به لطف خدا ظهور می‌کند و نه آن امام زمانی که بیرون از نظر به رهبری عزیز کسی به دنبال آن است که عملاً گرفتار یک نوع سوبژکتیویته و ذهن‌گرایی است. توصیه‌ی اکید بنده به شما آن است که به حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» با تأکید هرچه بیشتر بر سخنان و رهنمودهای هرچه بیشتر رهبری عزیز، نزدیک شوید و هر جریانی که می‌خواهد جدای از این جریان به دنبال حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باشد را گرفتار یک نوع ذهن‌گرایی بدانید.، امام زمان ذهنی آن‌ها هرگز ظهور نمی‌کند. ممکن است عده‌ای به رهبری عزیز احترام بگذارند ولی نور امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» را در جایی غیر از آن‌چه از رهبری عزیز ظهور می‌کند جستجو کنند، مطمئن باشید این‌ها شما را از تاریخ نورانی انقلاب اسلامی بیرون می‌اندازند و چیزی نمی‌گذرد که با همه‌ی دوستان خدا دشمن می‌شوید تا آن‌جایی که دیدم یکی از کسانی که برای آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی قداست قائل است در سایت خود تأیید مواضع آقای روحانی توسط جبهه‌ی پایداری را بیعت‌کردن با پای دشمن قلمداد کرده بود! تحلیل جمله‌ی اخیر را به عهده‌ی شما می‌گذارم، ولی از خود بپرسید چرا کار به این‌جا کشیده است؟ آیا اگر بنده مواضع آقای روحانی را قبول ندارم به معنای آن است که بنده تماماً حق هستم و ایشان تماماً باطل؟ و تأیید مواضع اخیر ایشان که مطابق همان رهنمودهای رهبری است بیعت با پای دشمنان است؟ چرا نمی‌توانیم جای افراد را نسبت به اهداف مقدس نظام اسلامی تعیین کنیم تا موجب قبول یک‌جایِ افراد، و یا ردّ یک‌جایِ آن‌ها نشود؟ بنده بسیار برای جنابعالی و عزیزانی مثل شما که شور دینداری و انقلابی‌بودن را در خود شعله‌ور نگه داشته‌اید، احترام قائل هستم ولی از واژه‌ها و جملاتی که در سؤال خود به‌کار برده‌اید بر می‌آید که باید با وسعت بیشتری به موضوعات نظر کنید. موفق باشید
4930
متن پرسش
با سلام و عرض ادب حال که نتایج انتخابات روشن شده است، برخی از دوستان زبان به نیش و کنایه باز نموده اند که چرا برخی صالح مقبول را به اصلح کم رای ترجیح نداده و با بی بصیرتی موجبات تعارض در میان اصولگرایان به نفع نامزد جناح مخالف را فراهم نموده اند. بیان می دارند که در صورت ائتلاف و ایجاد هم افزایی، بطور قطع موجی پدید می آمد که انتخابات را در دور اول به نفع اصولگرایان به انجام می رسانید. لطفا بفرمایید اگر به گذشته باز گردیم، با چه احتمالی از صحت این تحلیل، می توانستیم در مواضع خود تجدید نظر نماییم. ضمنا آنچه برای اینجانب تاکنون مورد تردید باقی مانده است، تعارض بین کارآمدی است با نگاه صحیح گفتمان انقلاب اسلامی. اینکه آقای الف حائز صد درصد توان اجرایی و برنامه ی مدون است و هشتاد درصد به گفتمان انقلاب نزدیک است، بر آقای ب که صد در صد همراه با گفتمان انقلاب بوده اما از توان اجرایی و برنامه ریزی، بیش از چهل درصد بهره نبرده است، در شرایط فعلی کشور ارجحیت ندارد؟ در تاریخ اسلام نیز در انتصابات اولیاء الله این مسئله دیده می شود که گاهی کارآمدی بر سلامت فکری مسئولان ارجح بوده است. خواهشمند است در این خصوص راهنمایی های لازم را بفرمایید. با تجدید احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که معتقدم ذهن خود را از موضوع انتخابات خالی کنیم و به وظایفی که نسبت به خود داریم در کسب معارف عالیه و اخلاق فاضله و وظایفی که نسبت به انقلاب و رهبری داریم در توجه‌دادن ذهن‌ها به رهنمودهای رهبر عزیز در راستای نظام‌سازی و تحقق تمدن اسلامی؛بیندازیم . باید عرض کنم در هرحال و حتی با ائتلاف اصول‌گرایان، نظر مردم متوجه شعارهای آقای روحانی بود که از یک طرف مثل اکثر نامزدهای اصول‌گرا تمام کارهای دولت را زیر سؤال می‌بردند و از طرف دیگر در خراب‌کاری‌هایی که با تمام بی‌رحمی به دولت نسبت می‌دادند شریک نبود. و اما این‌که می‌فرمایید کارآمدی‌ها با تأکید بر گفتمان انقلاب یکی نیست و گویا آن‌که بر گفتمان انقلاب بیشتر تأکید دارد دارای کارآمدی کمتری است، این یکی از نقشه‌های دشمن است که از یک طرف با تلاش زیاد جلو نیروهای انقلاب سنگ‌اندازی می‌کند و از طرف دیگر تبلیغ می‌کند نیروهای انقلابی کارآمدی لازم را ندارند، تا ذهن‌ها را متوجه افراد غیر انقلابی کند. همین امروز یعنی دوشنبه 10/4/92 در برنامه‌ی صبح رادیو (پیک بامدادی) ذیحسابی مجلس به دولت اشکال کرده بود که مقداری از بودجه را در جای خود مصرف نکرده و صرف یارانه‌ها کرده. خوب یکی از این‌ها نباید بپرسد چرا بودجه‌ی لازم جهت این مبلغ ناچیز 45 هزار و 500 تومان که دولت تعهد کرده است به هر نفر بدهد را تصویب نکرده‌اید تا دولت مجبور شود از ردیف‌های دیگر در این قسمت مصرف کند. آیا صلاح بود دولت از وسط سال این مبلغ یارانه‌ها را کاهش دهد؟ در حالی‌که دولت از قبل گفته بود این بودجه‌ دولت را با مشکلاتی روبه‌رو می‌کند. این را به عنوان مثال عرض کردم تا معلوم شود چگونه تلاش می‌شود دولت آقای احمدی‌نژاد را ناکارکارآمد نشان دهند تا راه را برای جریان‌های غیر انقلابی باز کنند. ما باید بدانیم مسلّم هر دولتی که بیشتر بر شعارهای انقلاب تأکید کند و ساده‌زیستی و عدالت را پیشه کند بیشتر به نفع دنیا و آخرت مردم است. البته این بدین‌معنی نیست که دولت آقای احمدی‌نژاد بی‌اشکال بوده است ولی باید مواظب باشیم با این نقشه ها روحیه‌ی انقلابی مردم کاهش نیابد. موفق باشید
4933
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز از روزی که رییس جمهور جدید انتخاب شده اند تحلیلهای متفاوت وبعضا متناقضی به گوش میرسد عده ای میگویند باید منتظر چوب خدا بود چرا که روحیه رفاه طلبی و سختی نا پذیری بر مردم غلبه پیدا کرد و باعث شد گفتمانی غیر از مقاومت روی کار بیاید! عدهای دیگر میگویند ما باید امید داشته باشیم وبا تحلیل درست با مخالفان گفتمان مقاومت که الان در حداکثر میباشند صحبت کنیم و تلاش بیشتری برای گسترش این گفتمان انجام دهیم تا در اینده با چنین شکستهایی مواجه نشویم . ونیز در این فرصت به باز خوانی اشتباهات و عملکردهای طرفداران گفتمان مقاومت بپردازیم لطفا نظر خود را بفرمایید و مانند گذشته مارا اگاه کنید با تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بپذیریم که جریان اصول‌گرا در این انتخابات به آن اهدافی که دنبال می‌کردند و در تصور داشتند دست نیافتند، بدون آن‌که بخواهیم انتخاب مردم را زیر سوال ببریم و عقل هجده میلیون نفری که رأی به رئیس جمهور منتخب دادند را نفی کنیم، باید جریان اصول‌گرا با جدیّت تمام خود را بازخوانی کند واگر می‌خواهد دولت‌های آینده با عمق بیشتری به صحنه بیاید باید بپذیریم ما ضعف‌های اساسی داریم، هر چند این ضعف‌ها در مبانی نیست ولی در روش و تحلیل نیاز به بازخوانی جدی داریم و امیدوارم در فرصتی که پیش آمده به جای آن‌که با همان تحلیل‌ها و روش‌های گذشته بخواهیم ادامه‌ی حیات دهیم به روش‌های خود نگاه کنیم و از خود بپرسیم در ذیل پذیرش ولایت رهبری، آیا با این روش‌ها که فقط و تنها برداشت خودمان را از اسلام ولایی بدانیم و هر جریان دیگری که اسلام و انقلاب و رهبری را قبول دارد، نفی کنیم می‌توانیم کار را ادامه دهیم یا به مرور کار در دست جریان‌های خاکستری کشور می‌افتد؟ آیا با این تحلیل‌های عجیب و غریبی که اصول‌گرایی گرفتار آن شده که به راحتی همدیگر را تکفیر می‌کنند امکان حضور سیاسی در آینده‌ی انقلاب برای خود می‌گذارد؟ آیا با امنیتی کردن امور فرهنگی دیگر امیدی برای اهل فکر و فرهنگ هست که اندیشه و فکر را در جامعه رشد دهند؟ آیا اصول‌گرایی گرفتار سطحی نگری در معارف دینی نشده و به تفکری که حضرت امام در آثار خود برای ادامه ‌ی انقلاب برای ما باقی گذاردند رجوع جدّی داشته؟ آیا اصول‌گرایان برای تعامل با دولت آقای روحانی در راستای رهنمود‌های رهبر عزیز در پیامی که بعد از انتخابات دادند،‌ تربیت کرده‌اند که فرمودند «رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت داده و طرفداران نامزدهای رقیب در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته‌ی خود را به دست آورند. .... وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ی امنیت کشور و خنثی‌کننده‌‌ی ترفندهای دشمنان است. ». هر کدام از نکاتی که عرض کردم جوانبی دارد که بنده به صورت اجمال طرح نمودم و در ماه‌ها و سال‌های آینده بیشتر خود را نشان می‌دهد؛ کافی است باور کنیم اگر در مبانی بحمدالله در جایگاه مناسبی هستیم در روش‌ها و باورها سخت ضعف تاریخی داریم تا آن‌جایی که سال‌های گذشته نشان داده‌شد جریان اصول‌گرا آن‌چنان نسبت به همدیگر کینه توزانه عمل می‌کنند که فرصت دیگری برای کار دیگر برای خود نمی‌گذارند و فراموش کرده باید هر جریانی که در ذیل اسلام و انقلاب و شخصیت حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهنمودهای رهبری عزیز«حفظه‌الله» خود را تعریف کرده، برادر خود بدانند و نه رقیب و دشمن خود. موفق باشید.
4909
متن پرسش
با عرض سلام وادب خدمت استاد بزرگوار خودم...جناب عالی در جواب سوال 4885 فرمودید که مردم انتخاب اقای روحانی را گذر از رهبری نمیدانند و فرمودید از انتخاب اقای روحانی نگران نیستید.ولی به نظر من از چند جهت نگرانی های شدیدی وجود دارد .اینکه: امریکایی که قبل از انتخابات میگوید انتخابات ایران را قبول ندارد چون می پندارد که ملت همانند گذشته به مقاومت خود ادامه می دهداما بعد از پیروزی اقای روحانی می گویند که به انتخاب مردم ایران احترام می گذاریم!!!یعنی ازاین انتخاب خوششان امده.یابه نظر من مردمی که به احمدی ن‍‍ژ‍اد با ان شعارهای انقلابی رای دادند این دوره به این نتیجه رسیدند که مقاومت وجریان گفتمان انقلاب اسلامی قادر به تامین معیشت انان نمی باشد واشکال نه در کاراقتصادی دولت بلکه در نحوه گفتمان است وگرنه کسانی مثل اقای قالیباف و رضایی برنامه های به مراتب قوی تر وهدفمند تر از اقای روحانی در زمینه اقتصاد ارائه دادند ولی چون اقای خاتمی وهاشمی از ایشان حمایت کردند مردم نحوه مدیریت دولت اصلاحات واقای هاشمی را مناسب تر دیدند و گرنه کدامیک از ملاک هایی که رهبری بخصوص در مرقد امام(ره)به مردم توصیه کردند در اقای روحانی وجود داشت.استاد من از این مردم عزیز دلگیرم چون به نظرم مردم با اینکه به نظام ورهبری علاقه داشتند ولی متاسفانه نظر اقای هاشمی رانسبت به نظر مقام معظم رهبری درست تریافتند (که البته این صحنه را اقای هاشمی به این نحو طراحی کردند).مگر اقا در حرم رضوی نفرمودند ویژگی های مثبت این دولت منهای ضعف های ان یا در مرقد امام فرمودند عده ای گمان نکنند که با امتیاز دادن به دشمن مشکلات حل خواهد شد ویا اینقدر توصیه کردند که کسی سرکاربیاید که دربرابر دشمنان مقاوم باشد وعزت کشوررا حفظ کند در صورتی که همه می دانند که اقای روحانی سابقه خوبی در این زمینه ندارد...حال با این وضع نباید انتظار داشت که کشور (حداقل) در جا بزند...ببخشید از پرگویی من.من الله توفیق
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله متوجه اصل مسئله هستید و برایتان روشن است که حقیقت انقلاب اسلامی گفتمان آن است و استکبار جهانی با گفتمان این انقلاب که رجوع به توحید است مشکل دارد ولی عنایت داشته باشید که استکبار جهانی محذورات و تنگناهایی دارد که در رویارویی با انقلاب اسلامی مجبور به موضع گیری هایی است تا معنای خود را در جهان سیاست از دست ندهد مثل همین که مجبور می شود بگوید به انتخاب مردم احترام می گذارد.قبول دارم ما هنوز ملتی نداریم که تمام ابعاد مقاومت را بشناسد و ما در شناساندن برکات ابعاد مقاومت به مردم‌مان کوتاهی کردیم وعمارهای حضرت امام خامنه ای عزیز در این مورد تبیین لازم را نکردند،ولی از این مردم خوب بیش از این انتظار نداشته باشید.مردم معتقدند می توانند در عین حفظ انقلاب و وفاداری به رهبری فعلاً از طریق آقای روحانی از تنگناهای موجود که عمدتاً استکبار جهانی ایجاد کرده بگذرند بدون آن که امتیازی به استکبار جهانی بدهند و فکر می کنم محاسبه مردم غلط نباشد،هرچند اگر بر مقاومت بیشتر تأکید میکردند بهره ای دیگر نصیب آن ها می‌شد و برکات زمین و آسمان به صورت غیر قابل تصور به سوی ملت ما سرازیر می گشت.شرایطی فراهم شده است تا عمارهای حضرت آقا کاری که باید انجام دهند در این چهار سال انجام دهند تا اصول‌گرایی از این همه سطحی‌نگری نجات یابد.بنده کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها» را به این امید نوشته ام چون معتقدم تا ما جایگاه تاریخی حادثه ها را نشناسیم بصیرت لازم جهت اقدامِ به هنگام پیدا نمی کنیم تا زود عمل کنیم و یا دیر.در آخر فرموده اید پرگویی کرده ای،پرگویی نکرده ای دُرّ و گوهر افشانده ای.موفق باشید.
4889
متن پرسش
استادجون سلام،من بخاطر نتیجه انتخابات خیلی غصه خوردم و دوست دارم نظر شما رو نسبت به فکرام بدونم ؛ 1-اینکه مردم چندان گناهی نداشتن که به این انتخاب متمایل شدن چون نتیجه طبیعی چنین وضع اقتصادی متمایل شدن توده ها به سمت قطب سرمایه داریه ،ولی این یه تلنگر بزرگ به اصولگراها بود که بدونن حتی اگه اونام بد کار کنن کنار گذاشته میشن و ملت فکر کردن که اصولگراها بهشون اهمیت ندادن و کمکاری کردن پس کنارشون گذاشتن،ولی فکر اینکه چه خوب برنامه ریزی شد تا تفکر مقابل رهبری روی کار بیاد خیلی دلمو میسوزونه اینکه از4سال پیش تحریماشدید بشن سرمایه دارای داخلی هم همکاری کنن تا مردم بستوه بیان و جریان اعتقادیشونو بخاطر اقتصادشون نادیده بگیرن، 2-توجریان انتخابات حجاب بودن امثال ولایتی برام خوب روشن شد ولی فکر کردن به اینکه توده مردم با رهبرین و در عین حال که به حرف ایشون گوش میکنن خیلی راحت متضادترین نظر مقابل ایشون رو انتخاب میکننن خیییییلی غصه داره و اینازنظرمن یعنی به حجاب رفتن رهبری ! و این همون فتنه بزرگتر از 88 رو برام تداعی میکنه ، 3-رهبری عزیز قبل انتخابات گفتن که ما نمیدونیم تقدیر الهی چیه ...منم به حکمت کار خدا مطمئنم ولی حس میکنم همونطور که 88 امتحان خواص بود 92 شده بود امتحان عوام و ملتمون به خاطر این انتخاب تاوان پس میده، 4-به نظرم روحانی فقط یه مهره س و هاشمی خودشو رئیس جمهور میدونه،وعرصه رو مناسب میبینن برا تاختن و دوباره روی کار آوردن تفکراتشون، 5-توی مناظره ها عمق کینه ی اصلاح طبا رو نسبت به گفتمان انقلاب درک کردم و بهمین خاطر نگران هروز حاشیه پرداختنشونم اگرچه به این نکته هم نظر دارم که به نسبت 8 -16 سال پیش نیروهای انقلاب خیلی بیشتر و پخته تر شدن و آگاهی مردم و جهتگیری مجلس خیلی آزادشون نمیذاره واسه هر خطایی ،ولی شما خییلی ناامید نیستین انگار،میخوام بدونم حالا که رای آوردن سعی میکنید امیدوار باشید یا از قبل همینطور فکر میکردید؟ 6- برای افزایش بصیرت و اخلاص چیکار کنیم تا به بهترین شکل ممکن توی تقدیر الهی نقش بازی کنیم؟ و در آخر اینکه استاد خییییییلی دوستتون دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده با شما در این مورد موافقم که اگر اصول‌گراها هم به مردم اهمیت ندهند مردم از آن‌ها عبور می‌کنند، ولی قبول ندارم حالا کار دست سرمایه‌دارها افتاده. مگر انقلاب چنین اجازه‌ای به دولت می‌دهد ؟ بر فرض هم که دولت بخواهد چنین کاری را بکند که روی این فرض هم باید تأمل کرد 2- بسیاری از آن‌هایی که به آقای روحانی رأی دادند قبول ندارند که رأی‌دادن به آقای روحانی به معنای پشت سرگذاردن رهبری است، به‌خصوص که آقای روحانی در فیلم مستند شماره‌ی 1 خود از رهبری بسیار خرج کرد و از طرفی آقای روحانی در هیچ‌جا چیزی نگفت که افراد تصور کنند مقابل رهبری می‌خواهد عمل کند 3- بنده فکر نمی‌کنم مردم به جهت این انتخاب تاوان پس بدهند، مردم تصور می‌کنند می‌توانند با انتخاب آقای روحانی هم انقلاب را داشته باشند و هم به گمان آن‌ها تندروی نداشته باشند 4- خیلی تند قضاوت می‌کنید. هنر شما باید این باشد که جای افراد را بفهمید. بنده با تفکر آقایان هاشمی و روحانی و خاتمی موافق نیستم ولی هرگز این افراد را در مقابل انقلاب نمی‌دانم، هرچند فکر می‌کنم در عین احترام به رهبری در رابطه با آینده‌ی انقلاب و ارتباط با غرب نگاه دیگری دارند 5- واقعاً ناامید نیستم چون با نگاه دیگری به جریان آقای هاشمی نگاه می‌کنم که در عین آن‌که تقابل زشتی با دولت آقای احمدی‌نژاد کرد ولی این کار را از سر دلسوزی می‌کرد و از این جهت باید مواظب باشیم همه‌ی جوانب را در نظر بگیریم 6- برای افزایش بصیرت نظر من آن است که سعی کنیم جایگاه تاریخی انقلاب و جریان‌ها را بشناسیم. در کتاب اخیر تحت عنوان «جایگاه تاریخی حادثه‌ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» سعی بنده همین نکته بوده است و اصل بصیرت را سعی کنید با سلوک ذیل شخصیت امام در خود نهادینه کنید. موفق باشید
4879
متن پرسش
مگر شما نمی گفتید که ما از اصلاح طلبی عبور کردیم پس چرا بااین وسعت دوباره به این ها رجوع شدمن فکرمی کنم هیچ کس به اندازه دکتر احمدی نزاد دست این هارا نخونده بودحالا چه باید کردمن فقط نگران حضرت سید علی هستم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند این نور را از شما نگیرد که نظرتان به قلب مبارک رهبرتان است ولی بنده هنوز هم معتقدم ما به‌حمدالله از اصلاح‌طلبی عبور کرده‌ایم، اصلاح‌طلبانی مثل محمدرضا خاتمی‌ها گمانشان آن بود که کشور باید از ولایت فقیه عبور کند و قانون اساسی را قبول نداشتند. همان‌طور که آقای غرضی گفتند آن‌ها حرفشان آن بود که قانون اساسی ما منشور سازمان ملل است. ما در این انتخابات در شرایطی هستیم که برای ادامه‌ی راه باید گذشته را بازخوانی کنیم، گذشته‌ی ما کمی آشفته بود و برای ادامه‌ی راه باید بازخوانی شود به جای آن‌که آقای خاتمی و هاشمی نقد شوند و جایگاه فکری آن‌ها معلوم شود بعضی از اصول‌گراها آن‌ها را متهم به خیانت کردند، آیا این کار درست بود؟ روزنامه کیهان در تاریخ 26 ماه جاری مقاله ای دارد به این صورت « عناصر معارض جمهوری اسلامی با ابراز تردید نسبت به حسن روحانی می‌گویند او اصلاح‌طلب نیست و مستقل از اصلاح‌طلبان به عرصه انتخابات آمده و منصوب رهبری در شورای عالی امنیت ملی است. در این زمینه «محمدرضا-ی» همکار فراری نشریات زنجیره‌ای به صدای آمریکا گفت: روحانی اصلاح‌طلب نیست و هیچ اصراری هم ندارد که خودش را اصلاح‌طلب بنامد. این در حالی است که آقای عارف خودش را اصلاح‌طلب می‌دانست. اما چون در نظرسنجی‌ها حتی نظرسنجی‌های اصلاح‌طلبانه او دارای رای بالایی نبود، اصلاح‌طلبان از روحانی حمایت کردند. مرتضی -ک از همکاران متواری گروهک ملی-مذهبی نیز که در پاریس اقامت دارد به یک رسانه اپوزیسیون (رادیو کوچه) گفت: آقای خامنه‌ای ترجیح داده بود از رقابت‌های انتخاباتی دور باشد. آقای روحانی نماینده ایشان در شورای عالی امنیت ملی است به ویژه این که روحانی از معتمدین نظام بوده و بخشی از جریان راست هم او را بر دیگر رقبا ترجیح می‌دهند. وی در مصاحبه با رادیو فردا نیز تصریح کرد: حسن روحانی به اصلاح‌طلبی شهره نیست هر چند هاشمی و کارگزاران و خاتمی از او حمایت کرده‌اند. او مورد اعتماد رهبری بوده است. از سوی دیگر علیرضا نوری‌زاده به شبکه الجزیره گفت: حسن روحانی به هیچ‌وجه اصلاح‌طلب نبوده و نیست و نماینده رهبری و نزدیک به رهبر و همواره میانه‌رو بوده است. اصلاح‌طلبان که حامی عارف بودند، در نظرسنجی‌ها دریافتند که عارف حداکثر 10 درصد آرا را کسب می‌کند. نوری‌زاده گفت: از نظر رهبری این انتخابات یک همه‌پرسی برای نظام ایران بود، زیرا می‌خواهد بگوید جمهوری اسلامی وجهه مردمی دارد. نظام زیرکی به خرج داد و انتخابات شوراهای شهر را با انتخابات ریاست‌جمهوری همزمان کرد.(!) مسئولان نظام هر رای‌دهنده را که پای صندوق‌ها رفت نماد وجهه قانونی و مردمی نظام تلقی می‌کنند. گفتنی است رجب مزروعی عضو متواری فراکسیون مشارکت در مجلس ششم در مصاحبه با رادیو فردا در شب انتخابات گفته بود: روحانی رای بالایی دارد اما اگر هم شکست بخورد، این مصیبتی برای اصلاح‌طلبان نیست چرا که آنها نیروی اجتماعی خود را دارند و آن بخشی هم که شرکت نکردند، جنبش سبز را می‌سازند. بنابراین شکست روحانی شکست و مصیبتی برای اصلاح‌طلبان نخواهد بود. موفق باشید
4880
متن پرسش
سلام علیکم.استاد بزرگوار اگر در انتخابات جناب روحانی به پیروزی رسیدند وظیفه ما به عنوان بچه های مذهبی و یا طلاب علوم دینی در چهار سالی که در پیش داریم چیست؟چگونه با جهت گیریهایی که در آینده در اجتماع نسبت به نحوه نگاه به معارف اسلام و تمدن غرب به وجود خواهد آمد برخورد کنیم؟چگونه فضایی را تحمل کنیم که با روح انقلاب سازگار نیست و بعد از هشت سال تلاش شاهد باشیم که به جای پیشروی بیشتر باید درجا بزنیم و یا حتی عقبگرد داشته باشیم؟ و . . . . . خلاصه اینکه حضرتعالی مهم ترین وظیفه ای را که به خصوص برای طلاب در چهار سال پیش رو احساس می کنید چیست؟ باتشکر... یا حسین علیه السلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم مثل همیشه رهبری عزیز در بیانیه‌ی اخیر خود به‌خوبی تکلیف ما را روشن کردند. در شماره‌ی 1 بیانیه‌ی خود فرمودند: «هیجان و التهاب روزها و هفته‌های رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت بدهد» ملاحظه کنید رهبر عزیز می‌خواهند ما از این نکته به‌راحتی نگذریم که بنای ما باید همکاری و رفاقت باشد و با توجه به معیارهایی که رهبری عزیز روشن می‌کنند رفتار دولت‌مردان را ارزیابی می‌کنیم و نه با معیارهای حزبی و گروهی که بعضی از اصول‌گرایان گرفتار آن شده‌اند. ما باید از ظرفیت هر دولت برای پیشبرد انقلاب بهره ببریم. رهبری عزیز در ادامه‌ی پیام خود در شماره‌ی 1 فرمودند: «طرفداران نامزدهایِ رقیب [باید] در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته‌ی خود را به‌دست آورند» و این توصیه رهبری عزیز نقشه‌ی راه ما در 4 سالی است که در پیش داریم که در مقابل دولت آقای حسن روحانی در آزمون بردباری و متانت قرار گرفته‌ایم. در حال حاضر فرصتی برای آقایان پیش آمده که به شدت دولت آقای احمدی‌نژاد را تضعیف کردند و حالا بار مسئولیت به دوش خودشان افتاد و فرصتی هم برای ما پیش آمده که در عین رعایت وحدت ملی که رهبری عزیز«حفظه‌الله» بر آن تأکید دارند و در عین کوتاهی‌نکردن از هر کمکی که از دستمان برمی‌آید نسبت به دولت منتخب، به ترمیم ضعف‌های فکری و فرهنگی جامعه بپردازیم. جامعه‌ای که باید راه بلند رسیدن به تمدن اسلامی را طی کند و در زمینه‌ی نظام‌سازی که رهبر عزیز مدّ نظر دارند نهایت تلاش را بکنیم. 2- فراموش نکنید ما وارد تاریخ جدیدی شده‌ایم که رو به جلو دارد. دنیا قدرت نظام ما را شناخته و دوره‌ی تحمیل اراده‌های استکباری بر سایر ملت‌ها تمام شده و هرگز ملت ما سرنوشت خود را به هیچ دولتی گره نزده، بلکه از دولت‌ها استفاده کرده ولی دائماً چشم او به انقلاب اسلامی و رهبری انقلاب بوده و این همواره ادامه دارد. در این راستا کارهای زمین‌مانده بسیار داریم خدا کند توفیق تشخیص کارهای زمین‌مانده را از دست ندهیم. موفق باشید
4883
متن پرسش
سلام استاد گرانقدر باتوجه به شرایط پیش آمده در انتخابات و نتیجه رقم خورده قلوب مومنین محزون و خوف بازگشت به مواضع غربی در امور اجرائیه کشور به چشم میخورد لذا از جناب عالی تقاضامندیم با رهنمود های خود مثل همیشه ما را راهنمایی فرمایید و بفرمایید وظیفه ما در این دوران چیست و کجا قرار داریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جواب سؤال شماره‌ی 4880 رجوع فرمایید و فکر کنید کارهای زمین‌مانده‌ی ما چیست تا تمدن اسلامی از افق آینده‌ی ما بیرون نرود. موفق باشید
4861
متن پرسش
استاد سلام. نظر شما در این خصوص چیست؟ مهدوی کنی: آقای جلیلی، جوان خوبی است اما اینکه به درد ریاست جمهوری می خورد یا نه، بحث دیگری است شنبه, خرداد ۱۱, ۱۳۹۲, ۱۳:۰۶ 31,535 بازدید www.IE92.IR آیت الله مهدوی کنی: آقای جلیلی، جوان خوبی است اما اینکه به درد ریاست جمهوری می خورد یا نه، بحث دیگری است. آیت الله مهدوی کنی در پاسخ به این که ” آیا سعید جلیلی برای ریاست جمهوری مناسب است یا خیر” گفتند: (( با احساسات رای ندهید وگرنه دوباره پشیمان می شوید. آقای جلیلی، جوان خوبی است اما اینکه به درد ریاست جمهوری می خورد یا نه، بحث دیگری است.)) ایشان در ادامه فرمودند: (( این موضوع که ایشان ( سعید جلیلی) را به عنوان کاندیدای خود معرفی کنیم، بعید است. برای من روشن نشده است که آیا ایشان می توانند رئیس جمهور خوبی باشند یا نه. اما قطعا همین مورد که ایشان نزد من نیامدند یعنی شرح صدر ندارند.))
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که آیت‌الله مهدوی کنی این موضوع را تکذیب کردند. موفق باشید
4842
متن پرسش
سلام علیکم فکر کنم در مورد مقایسه ی دکتر حداد با آن دو نفر دیگر یعنی دکتر ولایتی و دکتر قالیباف، سخن شما جای تأمل داشته باشد چون اموری که در گفتمان دکتر حداد به چشم می خورد که عبارت است از نفی مطلق جریان فتنه و پا فشاری روی سیاست خارجی استقلال محور، عقیم بودن اهداف اقتصادی ـ فرهنگی ـ سیاسی جدای از گفتمان انقلاب، مخالفت دشمن با اصل نظام و بازیچه بودن انرژی هسته ای، دقیقا همان چیزی است که دکتر جلیلی هم بر آن تأکید و تکیه دارند و محور تمایز ایشان با دیگران است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در آن نوشته خواستم علت این‌که آقای دکتر حداد ائتلاف 1+2 را پذیرفتند عرض کنم وگرنه در همان نوشته هم عرض کردم آقای دکتر حداد به آقای جلیلی نزدیک‌ترند. و اخیرا هم شنیدید اقای دکتر حداد در کلاس مثنوی شان فرموده بودند به نفع افای قالیباف کنار رفته ام موفق باشید
4843
متن پرسش
بنانم حق...باعرض سلام خدمت استاد عزیز...در مناظره اخر نگاه غلط اقای ولایتی و اقای رضایی به بحث هسته ای که مسئله تقابل با دنیای استکبار است کاملا روشن گردید...اما جناب اقی دکتر حداد عادل یه خوبی راجع به بحث مذاکرات( واینکه طرف های مذاکره همانند کسانی هستند که خود را به خواب زده اند) موضع گیری نمودند وبه نظرم در این مناظرات ایشان به خوبی به عنوان تریبون انقلاب عمل کردند وبحث هایی چون سبک زندگی اسلامی-اقتصاد مقاومتی-اصلاح الگوی مصرف- معماری اسلامی- ومهمتر ازهمه "مقاومت دربرابر فشار های بیگانگان" را مطرح کردند تا جایی که از طرف اقای رضایی متهم به "شعار زدگی"شدند..من تا به حال دلیل اصلح بودن اقای جلیلی نسبت به اقای حداد را در این می دانستم که گفتمان مقاومت در ایشان پررنگ تر است و همچنین ایشان جوان تر وشاداب تر بوده و احتمالا تیم قوی تری دراطراف ایشان حضور خواهند داشت...ولی جنابعالی سخنی فراتر به میان اوردید وان عدم درنظر گرفتن انقلاب در وسعت جهانی از طرف ایشان است...من تا به حال متوجه چنین مطلبی نبودم وچیزی دراین باره نمیدانستم...دلیل شما بر این مدعا چیست؟اگر سند و یا صحبت و یا موضع گیری خاصی از ایشان در این مورد دارید ارائه فرمایید(درصورت امکان در مورد هر سه عضو ائتلاف)...اجرکم عندالله...یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم از قبل به آقای دکتر حداد ارادت دارم ولی راز ائتلاف 1+2 را خواستم عرض کنم. حال نگاه دکتر حداد به غرب چگونه است بحث دیگری است. همین اندازه بدانید که ایشان غرب را در کلیت رد نمی‌کنند بلکه در زمره‌ی متفکرانی هستند که معتقدند با غرب باید گزینشی عمل کرد چون قبول ندارد رابطه‌ای بین تکنیک غربی و فرهنگ غربی هست بلکه معتقدند ما می‌توانیم با هر فکر و فرهنگی از تکنیک غربی استفاده کنیم که این موضوع عرض عریضی دارد. موفق باشید
4845
متن پرسش
باسمه تعالی سلام استاد عزیز؛ در میان نامزدهای ریاست جمهوری باز ما یک دکتر جلیلی می شناسیم که رأی بدهیم اما در مورد شورای اسلامی شهر اصفهان در میان این همه کاندیدا بنده که یک نفر را هم سراغ ندارم چه برسد به 21 نفر لذا خواهشمندم اگر افراد متعهد و مورد وثوقی می شناسید معرفی بفرمائید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم خیلی وارد نبودم تا این‌که از مسئولان طراز اول شهرداری سؤال کردم و عرض کردم با این‌که شما کارهای بسیار بزرگی در این شهر شروع کرده‌اید فکر می‌کنید کدام‌یک از ائتلاف‌ها می‌توانند در شورای شهر به شما کمک کنند تا کارها زمین نماند؟ ایشان در عین احترام به همه‌ی نامزدهای شورای شهر فرمودند: امید است ائتلاف خادمین شهر بهتر کمک کنند. و لذا بنده همان ائتلاف را پذیرفتم با این تفاوت که برای خانم‌ها شخصیت برتری قائل هستم و تنها به جای آن دو خانم محترم دونفر دیگر را قرار دادم. موفق باشید
4846
متن پرسش
با سلام خدمت استاد و پدر عزیزم که تا به حال کتب وسخنرانیهایشان در زنگی ام خیلی راهگشا بوده؟دست شمارا میبوسم امیدوارم دعای شما پشت سرم باشد یه سوال انتخاباتی داشتم که ایکاش هرچه زودتر جوابش داده میشد//نظر شما پیرامون اقایان حداد عادل قالیباف و ولایتی چیست؟چه مشلاتی دارن؟ایا مشاور رهبری بودن دلیل بر نزدیکی افکار و بینش نیست؟ممنون ملتمس دعای خیر استاد گرانقدر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه خوب‌اند. بنده عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 4820 عرض کرده‌ام و به نظر خودم جایگاه نامزدها را در رابطه با اهداف انقلاب و تعریفی که از انقلاب دارند روشن کرده‌ام. موفق باشید
4823
متن پرسش
با سلام با توجه به اینکه اکثر جوانان حامی دکتر جلیلی وارد عرصه اجرایی هنوز نشدند می خواستم اگر برایتان امکان پذیر باشد مثال ها و مصداق هایی در رابطه با عدم تناسب ساختارهای اجرایی و اقتصادی و ... با اهداف انقلاب برایمان مطرح کنید تا بتوانیم ملموس تر دکتر را در محافل عمومی حمایت و تبلیغ کنیم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار مشکلی است همین اندازه باید مسئله را طرح کرد که نظام اداری ما ظرفیت تحقق اهداف انقلاب را ندارد، چیزی که چندین بار رهبری عزیز در مورد آموزش و پرورش مطرح کردند و منجر به تدوین سند راهبری شد. موفق باشید
4833
متن پرسش
باعرض سلام ودعای خیرخدمت استادگرامی جناب آقای طاهرزاده. این حقیرجنابعالی رادارای هندسه فکری منسجم وتفکری ناب ازجنس امام ورهبری عزیز شناخته ام ونظرشمارامهم واثرگذاربرای همه علاقمندانتان می بینم.ارائه نظرحضرتعالی دردفاع ازآقای جلیلی راباآنچه ازشمادرکتب ومباحث مختلف دریافته ایم متناقض یافته ام خواهشمندم جهت تنویراذهان دوستداران،مواردذیل را توضیح فرمائید. درکتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی صفحه 48 به استنادسخنان رهبری عزیزدر24/7/90نوشته شده است (که ولایت فقیه مسئولیت اجرایی ودخالت درکارهانیست وبعضی دوست دارندبگویند؛فلان تصمیمهابدون نظررهبری گرفته نمی شود.نه اینطورنیست)این سخنان بامواضع آقای جلیلی وحسن روحانی که ازرهبری سپری برای عملکردضعیف خود درشورای امنیت ساخته اند،متناقض است. رهبری عزیزدرابتدای امسال فرمودند رئیس جمهور آینده بایدنقاط قوت دولت کنونی راداشته ونقاط ضعف آنرانداشته باشد،ودردیدار هیئت دولت فرمودند یکی ازنقاط قوت شمااین است که وابسته به هیچ جزیان وحزب وگروه نیستید.این درحالیست که آقای جلیلی درمناظرات درموضع یک اصولگرای حزبی تمام قد ظاهرشدودرمیدان پاسخگویی عملکرداصولگرایان حزبی قرارگرفت. امام خامنه ای در14خرداد90فرمودنداگربه نام انقلابیگری،اخلاق رازیرپابگذاریم ازخط امام منحرف شده ایم.واگر به نام عدالتخواهی به مردم مؤمن وکسانی که ازلحاظ فکری بامامخالفندامامیدانیم که به اصل نظام اعتقاددارند اهانت کردیم ازخط امام منحرف شده ایم.ودرجای دیگرفرمودندمسئولیت وتشخیص انحراف با رهبری است ودرصورت انحراف باید یقه رهبری راگرفت.این درحالیست که آقای جلیلی(که به گفته خودسربازرهبری است!) درگیلان اظهارداشت که احمدی نژاد دارای گفتمان انقلابی بود و اورا حب قدرت منحرف کرده است! حتی اگرازایشان بپذیریم که احمدی نژاد منحرف شده است(احمدی نژادی که دارای مسئولیتهای کلیدی ومهم بوده وبیش ازهمه انقلابی بوده وهنوزدارای حکم تنفیذرهبری معظم است)نظربه اینکه آقای جلیلی سابقه اجرایی قابل توجهی هم ندارد،احتمال منحرف شدن وگرفتاری درحب قدرت برای وی بیشتراست.ایشان نه ازجایگاه مردمی همانند احمدی نژاد برخورداراست نه علمدارگفتمان انقلابی همچون احمدی نژاد است ونه عملکردقابل ارزیابی داردکه خودرانمانیده گفتمان انقلاب میداندداحالیکه احمدی نژاد علیرغم برخورداری ازحمایتهای همه جانبه رهبری به علت قرابت گفتمانی،خودرانماینده گفتمان انقلاب مطرح نکرد. انتظارمیرفت استادمحترم همانگونه که بسیارخوب توصیه فرمودندکه افرادصاحب فعالیت فرهنگی ازآقای مشایی حمایت نکنند،ازخودبرای چنین شخصی سرمایه نمی گذاشتند وهمانگونه که رهبری نیزفرمودندرأی به هریک ازاین افرادرأی به نظام است.ظاهراًازنظررهبری نیزاین افرادلقمه دهانگیری نیستندوتفاوت چندانی باهم ندارند!
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با این‌همه در آن مناظره در آن قسمت خاص که مربوط به مذاکرات هسته‌ای بود چون جریان به رهبری مربوط بود یک کمی با سایر امور اجرایی متفاوت است 2- نمی‌دانم چرا از سخنان آقای جلیلی در مناظره چنین برداشت کردید که ایشان اصول‌گرای حزبی است؟ چرا برداشت نکردید که پای‌بند به اصول ارزشی است که طرف مقابل به آن اصول و ارزش‌ها مقید نیست؟ 3- اگر این سؤال مطرح شد که آقای احمدی‌نژاد چرا در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری مثل دوره‌ی اول عمل نکردند و حرکاتی از ایشان ظاهر شد که ما مجبور شدیم برای دفاع از آن به زحمت بیفتیم، این موضوع پیش می‌آید که علت آن چه بوده؟ به همین جهت نظرات مختلفی مطرح می‌شود که یکی از آن‌ها این است که آقای جلیلی فرمودند و یکی از نظرات آن است که آیت‌الله مصباح می‌فرمایند و ده‌ها نظر دیگر که شما حتماً شنیده‌اید. بنده به این نتیجه رسیده‌ام که شیفتگی بیش از حدّ اقای احمدی‌نژاد نسبت به آقای مشائی حکمت ایشان را تحت تأثیر احساساتشان قرار داده و لذا حرکاتی از ایشان سر زد که قابل قبول نبود 4- اما این‌که می‌فرمایید چرا از یک طرف توصیه می‌کنم آقایان از نامزدی آقای مشائی حمایت نکنید و از طرف دیگر از نامزدی آقای جلیلی برای ریاست جمهوری حمایت کردم؛ علت آن را در همان نکته‌ای بدانید که بنده وظیفه‌ی خود دیدم از آقای احمدی‌نژاد تا آن‌جا که ممکن است دفاع کنم تا راهی که از طریق آقای احمدی‌نژاد در انقلاب اسلامی گشوده شد مسدود نشود. عنایت داشته باشید وقتی بنا نشد از آقای احمدی‌نژاد عبور کنیم و تنها از اشتباهات ایشان عبور کنیم و مسئولیت اشتباهات شخصی ایشان را به‌عهده نگیریم و وقتی متوجه شدیم آقای جلیلی بر همان گفتمانی تأکید دارد که آقای احمدی‌نژاد تأکید داشت، پس نباید در مقابل آقای جلیلی ساکت باشیم. در حالی‌که ملاحظه کرده‌اید اگر آقای جلیلی انتقادهایی از عملکرد اقای احمدی‌نژاد دارد از اصل گفتمان آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کند و اگر انتقاد دارد به حاشیه‌های آقای احمدی‌نژاد است و نه به متن گفتمان او. ما هرگز از گفتمانی که بر ساده‌زیستی و خدمت به محرومین و تأکید بر طرح انقلاب در سطح جهان تکیه دارد و عبور از فرهنگ غرب و استکبار را جزء کار خود می‌داند و پس از شانزده‌سال ما را از سکولاریسم پنهان نجات داد، عبور نمی‌کنیم. ما هرگز گرفتار توطئه‌ای نمی‌شویم که می‌خواهند به اسم عبور از حاشیه‌های آقای احمدی‌نژاد از سیره‌ی او عبور کنند و کاری کنند تا ما از شعارهای اصلی انقلاب دست برداریم. بنده در مقایسه با سایر نامزدها با نظر به طرز فکر آن‌ها به آقای جلیلی نظر دارم چون معتقدم از طریق او می‌توانیم راهی را ادامه دهیم که در سوم تیرماه سال 84 جریان اصلاح‌طلب و اصول‌گرای حزبی را حیران کرد و از این جهت در شرایط بسیار حساسی به‌سر می‌بریم چون از یک طرف دولت قبول ندارد که آقای جلیلی ادامه‌دهنده‌ی همان راهی است که آقای احمدی‌نژاد شروع کرده واز طرفی ما معتقدیم به همان دلیلی که آقای احمدی‌نژاد را پذیرفته‌ایم و از همان جهت که او را پذیرفته‌ایم می‌توانیم آقای جلیلی را بپذیریم و ملاک ما شخص آقای احمدی‌نژاد نیست ملاک ما آن چیزهایی است که آقای احمدی‌نژادرا با آن‌ ملاک‌ها در سوم تیر 84 پذیرفتیم. آیا این پارادکس کمی گیج‌کننده و حساس نیست؟ بنده معتقدم راه دقیقی در شرایطی بسیار حساس در مقابل عزیزان است که نمی‌توانند به طور عادی فقط ناظر صحنه باشند در این صورت با آن بن‌بست سیاسی که در عرایض قبلی خود برای بعضی از عزیزان پیش‌بینی کردم روبه‌رو خواهید شد. با کمی تواضع دست و آستین را بالا بزنید و خود را وارد تاریخ جدیدی بکنید که انقلاب وارد آن شده است. تشکیلاتی و گروهی تصمیم نگیرید که نسبت به همدیگر در محذورات باشید. موضوع جدّی است و نمی‌توان نسبت به آن بی‌تفاوت ماند وگرنه ناخواسته به سرنوشتی دچار می‌شوید که انجمن حجتیه در مقابل با انقلاب اسلامی به آن دچار شدند و عملاً از سیر تاریخ به سوی مهدویت بیرون افتادند. کمی تواضع و آزادشدن از تفکر گروهی راه را می‌گشاید. موفق باشید
نمایش چاپی
متأسفانه هیچ نتیجه ای در رسانه ها پیدا نشد!