بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: سیاست

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22639
متن پرسش
سلام علیکم استاد: سوالی که برای عوام مطرح می شود و نمی دانیم چطور پاسخگو باشیم اینست که چرا حضرت آقا راجع به تخلفات مسئولین اقدامی نمی کنند؟ چرا برشان نمی دارند؟مملکت دارد نابود می شود چرا آقا بگیر و ببند راه نمی اندازند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل مردم آن است که متوجه‌ی جایگاه تاریخی پایدار انقلاب اسلامی نیستند نمی‌دانند که نباید برای آبادکردنِ دهی، شهری را خراب کرد. تفاوت انقلاب اسلامی و رهبر حکیم آن، با آل سعود در همین است که آل سعود با فرقه‌ای عمل‌کردن و گرفتارِ اکنون‌زدگی‌شدن کاری کرده است که به قول صاحب‌نظران اگر یک هفته آمریکا دستش را از پشت آن‌ها بردارد، آن‌ها سقوط خواهند کرد. آری! رهبری مدیریت‌های کلان خود را إعمال می‌کنند ولی بنا دارند دولت‌مردان خودشان راهی را که گشوده‌اند، طی کنند و مردم نیز به درجه‌ای از خودآگاهی برسند تا ببینند کدام جریان فکری برای ادامه‌ی انقلاب قابل اعتماد است. در هر حال باید مردم متوجه شوند انقلاب اسلامی کار بزرگی را به میان آورده است و رهبری هرگز از این بادها نخواهند لرزید و یا هول نمی‌شوند که بخواهند اقداماتی عاجل انجام دهند. موفق باشید

بد نیست به مقاله‌ای که در همین رابطه، سایت خبری «مشرق» در امروز یعنی 15 شهریور نوشته است؛ نظر کنید که می‌فرمایند:

توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است.

به گزارش مشرق،  یکی از سؤالاتی که امروزه ذهن برخی افراد را درگیر خود کرده این است که چرا رهبرانقلاب رفتاری مانند امیرالمومنین (ع) با ابن هرمه محتکر بازار اهواز ندارند؟


این سوال دو بخش دارد؛
بخش اول مربوط به استناد به یک نقل تاریخی است و بخش دوم نتیجه ای که ازین نقل تاریخی گرفته می شود.

یکم. اشکال فاحش علمی
درباره استناد به این نقل تاریخی و مواردی شبیه بدین یک اشتباه فاحش وجود دارد. در استناد به سیره اهل بیت ابتدا باید اصول و منطق ثابت بر رفتار معصوم را کشف کرد. در برخورد بخشی و سطحی با سیره نمی توان حکم کلی دریافت کرد. مثل اینکه در کنار رفتار قاطع حضرت با ابن هرمه، نفر دیگری پیدا شود و مماشات حضرت با شریح قاضی را ملاک تسامح با مفسدین قرار دهد.

ماجرای یک قاطعیت
از همین منظر اجتهادی، برخی معتقدند سبک رفتار امیرالمومنین با فساد را باید متناسب با جامعه ای دید که فساد در آن فراگیر است. لذا او برای مردم در همان ابتدا خط و نشان می کشد که از کابین همسرانتان هم حرام را بیرون می کشم. خواص ولو خواص معنوی جامعه هم به خطا افتاده اند و سهم از بیت المال می طلبند. جامعه پر از فساد و در معرض رشد جدی و فراگیری فساد است. رفتارهای حضرت مقابله با این مرض اجتماعی است.

داستان اوشین و سلمان رشدی و ....
همین تحلیل امروز هم وارد است، مثل اینکه رفتارهای خاص امام و رهبری را فهرست کنیم و بخواهیم قاعده ثابت دربیاوریم. مثلا اگر رهبری نامه می نویسد و درباره پرونده فلان معاون متخلف مدرسه تاکید ویژه می کند، آیا می توان یک قاعده برای همه موارد مشابه دانست که رهبری باید ورود کنند؟ خیر. رهبری احساس کردند به این مسائل کم توجهی شده است انگاه مستقیما ورود کردند. طبیعی است که باقی موارد مسیر طبیعی خودش را طی می کند. یا مثلا اگر امام خمینی درباره مصاحبه یک زن که الگوی خود را اوشین معرفی می کند آن موضع گیری شدیدالحن را اتخاذ می کند آیا می توانیم یک قاعده رفتاری بسازیم که همه جا باید همین تکرار شود؟ حکم امام درباره سلمان رشدی نیز از همین دست است.

اجتهاد فراتر از سیره
سیره اهل بیت یا داستانهای پراکنده ای که از شرح حال آنها می شنویم اگر با دقت های فقاهتی و حتا فلسفی و اجتهادی همراه نباشد ما را به خطا خواهد انداخت. مثل اینکه برخی می گویند چون در سیره امیرالمومنین موضوع تاکید بر حجاب پیدا نکردیم پس امروز هم حجاب نداریم. به این افراد بگوئید پس بستن کمبرند ایمنی را از کجا آوردید احتمالا سکوت کنند. چون قاعدتا برای کمربند ایمنی هم در سیره چیزی پیدا نمی کنند.

دوم. و اما پرسش اصلی؛
چرا رهبری در مسئله فساد اقتصادی شخصا ورود نمی کنند؟
اولین نکته برمی گردد به نحوه شناخت متفاوت ما و رهبری از سطح فساد. رهبری را به عنوان یک کارشناس مطلع در نظر بگیرید بعد بررسی کنید که چه میزان تحلیل ما از اوضاع شبیه رهبری انقلاب است.

برداشت متفاوت ما و آقا
این سوال مستلزم یک فرض غلط است که فساد دامنگیر و سیستمی است. رهبری چنین تحلیلی را از سطح فساد ندارند و بارها به صراحت گفتند که فساد در جامعه آنطور که بیان می شود گسترده نیست و اتفاقا کم است.

سبک هدایت رهبری
اما مساله مهمتری وجود دارد و آن سبک هدایت جامعه است. به چند دلیل نیازی نیست رهبری فراتر از نهادهای قانونی کشور به ماجرای فساد ورود کنند. چه بسا آسیب این ورود شخصی بیشتر باشد.

یکم. محکمات ذهنی رهبری
یکم. رفتار رهبری را باید با توجه به محکمات ذهنی ایشان تحلیل کرد. در دستگاه فکری رهبری، تثبیت سیستم نهادهای جمهوری اسلامی بر مبنای مردم سالاری، اولویت اول است. برهمین مبنا در هر شرایطی اول به تثبیت سیستم و نهادها توجه کرده اند و بعد کارکردشان. نمونه واضحش سال ۸۸ است که تحت هیچ توجیهی حاضر نشدند خارج از نهادهای قانونی عمل کنند. همین روزها نیز برخلاف برخی، تاکید دارند باید با همین دولت از مشکلات خارج شد. ورود مستقیم رهبری یعنی بهم زدن این ساختار منظم که قرارست در طوفان حوادث تثبیت شود.

دوم. مبارزه فراگیر
 فارغ از اینکه حجم فساد کم یا زیادست، نیاز مردم اینست که احساس کنند مبارزه با فساد "فراگیر" است. این تصویر که همه نشسته اند و رهبری به تنهایی ضدفساد است، خودش یک فساد بزرگترست. این تصویر یعنی بغیر رهبری هیچ کس اراده مبارزه با فساد ندارد. واقعا چنین است؟
بنابراین رهبر باید تلاش کند دستگاه های کشور به این مقوله اهتمام کنند. لذا بهترست رئیس قوه قضاییه برای مقابله جدی تر با فساد نامه دهند و ایشان تایید کنند. یا دائم به دولت در این مقولات تذکر می دهند. به دستگاه قضائی می گویند مدل تبلیغاتی و اطلاع رسانی تان باید هنرمندانه باشد تا جامعه احساس مبارزه فراگیر داشته باشد.

سوم. فساد یا احساس بن بست
 آنچه از فسادهای رایج مهمتر است چیست؟ فساد که همیشه وجود داشته است. مهم اینست که جامعه احساس می کند با این حجم فساد، با ابزارهای قانونی و ساختار موجود نمی توان کشور را اداره کرد. این فساد از هر فسادی مهمترست چون به ناامیدی مطلق می انجامد. براین اساس رهبری تلاش می کند نشان دهد مبارزه با فساد در همین ساختار که برآمده از تصمیم خود مردم می باشد قابل کنترل است.
توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است.

 

22547
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. در وضعیت فعلی حوزه و طلبگی، شغل سیاسی برای طلبه چگونه است؟ اگر وارد شود باید به چه چیزهایی توجه کند؟ ۲. اگر تبلیغ مردمی داشته باشد، بهتر این نیست که وارد شغل سیاسی نشود؟ تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شغل سیاسی اگر با هویت قدسی همراه باشد که اشکال ندارد، می‌تواند در این حالت نمونه‌ای از تبلیغ دین گردد تا معلوم شود دین در همه‌ی عرصه‌ها می‌تواند در آتش رود ولی ابراهیم‌وار نسوزد، آن‌چه بد است، سیاسی‌کاری است. موفق باشید

22461
متن پرسش
سلام علیکم استاد: سیر مطالعاتی کتب استاد مطهری را با چه کتب دیگری می توان تکمیل کرد؟ و برای سیر مطالعاتی که در سایت هست آیا کتب اولیه مثل از برهان تا عرفان برای افراد ۱۵ و ۱۶ ساله کمی مشکل نیست یا مثلا مباحث اخلاقی شما اول مطالعه بشه و بعد سراغ آنها برویم؟ آیا اگر کتب مقام معظم رهبری که تعداد زیادی از آنها در مباحث مختلف سیاسی، اخلاقی، سیره معصومین که از انتشارات انقلاب اسلامی زیر دفتر حفظ آثار ایشان است به عنوان سیر مطالعاتی مطالعه کنیم خوب است؟ بعد از مطالعه اینها در زمینه تاریخ آثار دکتر ولایتی چطور است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای افراد 15 و 16 ساله بحث «برهان صدیقین» ابداً مفید نیست. بعد از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» می‌توانید به کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» رجوع دهید. البته به شرطی که فصل فصل برای آن‌ها شرح داده شود. البته سخنان مقام معظم رهبری برای تعالیِ بینش سیاسی آن‌ها بسیار لازم است. موفق باشید

22389
متن پرسش
سلام: آیا در تکمیل بحث های غربشناسی بعد از مطالعه کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» و هم چنین فایلهای صوتی آن می توانم فایلهای صوتی مربوط به کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی» دکتر داوری که جنابعلی شرح داده اید بپردازم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم خوب است اگر کار را همان‌طور که در نظر دارید شروع کنید. موفق باشید

 

 

 

 

22267
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: استاد جان! نمی دانم آیا اقدامات دستگاه قضاء نسبت به آقای بقایی را کماکان دنبال می کنید، یا خیر! اجمالا عرض کنم که وضعیت جسمانی آقای بقایی به شدت وخیم هست! و کما فی سابق دستگاه قضاء نسبت به این مسئله بی تفاوت می باشد، اگر تصمیم قضایی را ناجوانمردانه و ظالمانه می دانید، پس چرا مقام معظم رهبری ورود پیدا نمی کنند؟ آقای طائب اخیرا فرمودند که مجازات آقای بقایی اعدام هست، نظر مبارکتان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش از پشت پرده خبر ندارم. ولی این برخوردها که به امثال آقای بقایی و آقای مشایی می‌شود برای بنده قابل حل نیست. حال، رهبری چه اقدامی باید بکنند که نحوه‌ای از جانبداری برای آقای بقایی و مشایی پیش نیاید، نمی دانم؟!! موفق باشید

22104
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: استاد عزیز مدتی هست که توفیق خدمت در تشکل طیبه بسیج دانشجویی را دارم و چند نکته و سوال ذهن مرا پراکنده می کند: 1. همانطور که میدونید سالهاست بسیج دانشجویی از آن آرمانی که امام راحل در پیام تشکیل بسیج دانشجویی بیان فرموده دور شده تن به سیاسی کاری داده اینکه بسیج باید بصیرت افزایی بکند شکی در آن نیست اما جناحی عمل کردن نه راهنمایی شما در جهت اینکه بسیج چگونه باید آرمانهای امام را در بطن جامعه دانشگاه پیاده بکند چیست؟ 2. اساس فعالیت بسیج دانشجویی را چه می بینید و اولویت فعالیت بسیج دانشجویی چیست؟ 3. هماهنطور که مستحضر هستید دانشگاه مختلط می باشد و تشکل دانشجویی بسیج هم در این فضا فعالیت می کند و واحد جداگانه ای بعنوان بسیج خواهران دارند که ذیل واحد برادران فعالیت می کنند و در جلسات با یکدیگر برخورد داریم آیا این درست است که بسیج ایجاد اختلاط بین خواهر و برادر بکند به چه نکاتی در این رابطه باید توجه کرد؟ توصیه های شما برای حقیر در عهده داری مسولیت بسیج دانشجویی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دقت بیشتر به رهنمودهای رهبری و شناخت هرچه عمیق‌تر جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و توجه به معارف بلند و عمیقی که حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای آینده‌ی بشر مدّ نظر ما قرار داده‌اند 2- عنایت داشته باشید که بسیج یکی از شئون انقلاب اسلامی است و اولویت آن، درک درست زمانه‌ای است که در آن قرار دارد که زمانه‌ی حضور تاریخی انقلاب اسلامی در جهان سکولار است که در آن تقابل کیفیت الهی انقلاب اسلامی مقابل روح کمیت‌گرایِ دنیای مدرن قرار گرفته است 3- این‌که خواهران و برادران متدین با حفظ شئونات اسلامی جهت اهداف مقدس نظام اسلامی با هم ارتباط فکری داشته باشند، اختلاط بین زن و مرد محسوب نمی‌شود. موفق باشید  

21589
متن پرسش
سلام: در یک گروهی که جمعی از طلاب حوزه علمیه قرار دارم عده ای از طلاب سینه چاک دولت کنونی و شخص ریس جمهور محترم هستند یکی از طلاب پایه پایین یک مطلبی را برای یک نفر از کسانی که در حوزه استخون ترکونده و از سینه چاکان دولت و شخص ریس جمهور و اصلاح طلبان می باشد و مدام در گروه از احمدی نژاد بدگویی می کند فرستاد که او را در سکوت چند روزه فرو برد نظر شما در مورد پیام این طلبه پایه دومی به یک قریب الاجتهاد چیست؟! سلام بر استاد بزرگوار و عزیز لطفا شما برامون از مسیر انقلاب و آرمانهای متعالی امام بگو و توضیح بده که جریان لیبرال و دلخوشِ به عقل مدرن تا چه اندازه در مسیر اهداف و آرمانهای امام و انقلاب حرکت کرده اند و تا چه اندازه به اونها عینیت بخشیدن! استاد عزیز حرف برای گفتن زیاد هست یک دریا حرف موج می زند در سینه، حیف از جایگاه و لباس مقدس شماست که درون حزبی عمل کنید. فهم درست از احزاب موجود و شناخت صحیح انقلاب اسلامی شما را تا اندازه ای راهنمایی می کند تا سینه چاک احزاب و افراد نشید و هیاهوهای موجود شما را تحریک و جوزده نکند. در تفکر و فهم صحیح و شناخت موقعیت تاریخی انقلاب اسلامی متوجه خواهید شد نه هیاهوهای انقلابیون سابق سرنگونی نظام را به دنبال داره و نه شعار عقلانیت و خود باخته ی در برابر عقل مدرن نجات دهنده انقلاب اسلامی ما هست. به رسالت خود بیاندیشید و بدانید که شما و من و امثال ما باید مانند حکیمی طبیبانه با قضایا روبه رو بشیم و عمل کنیم. شما و امثال ما (طلاب) در جامعه کوچک خود نقش رهبری را داریم نه نقش اپوزیسیون یا بلندگوی دولت ها یا توجیه گر اشتباهات دیگران. کاش همه طلبه ها یک امام خمینی کوچک بودن! همه چیز حل می شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکرات خوبی است. همه‌ی ما باید متوجه‌ی چنین اموری باشیم. بالاخره یک شخصیت فکری فرهنگی نباید با نگاه محدودِ حزبی به جریان‌های کشور نظر کند.   موفق باشید

21247
متن پرسش
سلام استاد: تعریف تمدن اسلامی و وجه تمایزش نسبت به کشور اسلامی چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع، موضوع بسیار مفصلی است. به نظر بنده نیاز است کتاب «تمدن‌زایی شیعه» مطالعه شود زیرا در کشور اسلامی تنها سعی بر رعایت دستورات اولیه‌ی دین است ولی در تمدن اسلامی زیرساخت‌هایی جهت تحقق تمام مناسبات مورد نظر اسلام به میان می‌آید در آن حدّ که انسان‌ها در تمام مناسبات اقتصادی و تربیتی و سیاسی، تعریف اصیلی را مدّ نظر دارند و کشور اسلامی مقدمه‌ای است برای ایجاد چنین زیربناهایی. موفق باشید

21238
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: دو سئوال از محضر مبارک دارم: 1. حضرتعالی با تغییر نظام اجرایی _ سیاسی کشور از «ریاستی» به «پارلمانی» موافق هستید؟ نظرتون را کامل و جامع بفرمایید. 2. به نظر شما «تحزب» در نظام اسلامی موجب تخدیش «وحدتی» که برای نیل به آرمان ها شدیداً به آن نیازمندیم، نمی شود؟ وحدتی که جنابعالی به آن در کتاب سلوک پرداختید. نظرتون را کامل و جامع بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر! شاید بدتر هم بشود. زیرا نمی‌توان به نمایندگان اعتماد کرد که زد و بند نکنند، به مردم بیشتر می‌توان اعتماد کرد. 2- مقام معظم رهبرى «حفظه‏ الله» در جمع دانشجويان در كرمانشاه فرمودند: ما با تحزّب‏ مطلقاً مخالفتى نداريم و معتقديم تحزّب‏ با وحدت جامعه منافاتى ندارد؛ به شرط آن‏كه با نگاه درست ايجاد شود. اگر حزبى براى كانال كشى و كادرسازى و هدايت فكرى جامعه در زمينه‏ هاى سياسى، دينى، عقيدتى و ديگر عرصه‏ ها به ‏وجود آيد و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، كارى خوب و مورد تأييد است كه البته اينگونه احزاب، اگر در رقابت‏هاى سياسى هم وارد شوند، به طور طبيعى برنده مى ‏شوند.

پيشنهاد بنده آن است، رفقايى كه گروه‏هاى مذهبى تشكيل داده ‏اند، دستورالعمل و فلسفه‏ ى وجودى خود را همين جمله‏ ى رهبرى قرار دهند، يعنى گروهى باشيد كه مبنايتان كادرسازى‏ براى نظام باشد و در هدايت فكرى و زمينه‏ هاى سياسى و عقيدتى فعاليت نماييد. مقام معظم رهبرى در ادامه مى‏ فرمايند: ولى برخى احزاب مانند احزاب كنونى غرب در واقع باشگاه ‏هايى براى كسب قدرت هستند و سعى مى ‏كنند از هر طريق، از جمله زد و بند سياسى به قدرت برسند كه ما اينگونه تحزب را تأييد نمى ‏كنيم اما اگر كسانى با همين نگاه، دنبال تشكيل حزب باشند، جلوى آنها را نمى ‏گيريم. موفق باشید

21164
متن پرسش
سلام علیکم: می خواستم بدانم چرا روحانیت و بهتر بگویم مراجع مشهور تقلید رویکرد سیاسی ندارند؟ و یا حتی رویکرد اجتماعی و اقتصادی ندارند؟ برای مثال بانکداری اسلامی از ابتدای انقلاب تا همین چند سال قبل بدون اعتراض با رویکرد ربوی در حال اجرا شدن بود و فقط چند سال است که توسط نه همه مورد اعتراض قرار گرفته و ظاهرا به تازگی چند کارشناس با همکاری با دکتر سعید جلیلی توانسته اند سیستمی طراحی کنند به صورت تئوری که دیگر ربوی نیست. (با این که شاید وظیفه ایشان نبوده و علمای دینی باید اینکار را می کرده اند) یا مثلا نظام آموزش و پرورش که خیلی از اصول برایش فکر و برنامه ریزی نشد و از نظام های دیگر تقلید شد؟ یا بدتر از آن نظام دانشگاهی مان. دیگر آن که کار فرهنگی و فرهنگ سازی به قدری ضعیف بوده که مردم از روحانیت فاصله گرفته اند، وضعیت حجاب بدتر شده، درصد جوانان انقلابی الان نسبت به اوایل انقلاب کمتر شده، مردم توان تحلیل سیاسی کمتری دارند و غیره. آیا مشکل از بی برنامگی نظام نیست؟ آیا مشکل از بی برنامگی افرادی که آمدند و انقلاب را به وجود آوردند و آن را به دست گرفتند و پیش بردند نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مراجع تقلید بیشتر در موضوعاتِ فقه فردی رشد کرده‌اند. إن‌شاءاللّه با طرح فقه سیاسی در حوزه‌ها، ورود به این موارد بیشتر و فقهایی از آن سنخ ظهور خواهند کرد. موفق باشید

21127
متن پرسش
سلام: امید که سوال مرا بی پاسخ نگذارید گر خطا گفتم تو اصلاحش نما. حوادث اخیر کشور مرا متوجه عمق مظلومیت جناب موسوی نمود. در 88 چندان در جریان حوادث نبودم ولی حال می فهمم چگونه آن سید مورد جفا قرار گرفت نسبت به تقلب دو حالت می توان داشت یا صورت گرفته یا نگرفته. اگر تقلب رخ داده است که حقانیت موسوی ثابت می شود و اگر تقلب نشده دو مطلب را می توان مورد توجه قرار داد یکی مذبذب بودن بخش وسیعی از مردم ایران که هر بار افرادی که فرسنگها فاصله از هم دارند را انتخاب می کند و تفاوتشان را گویی ملت درک نمی کند. (که البته انتخابات بعدی حاکی از تصمیم ملت برای اصلاحات است) و دو اینکه شاید بتوان گفت جناب موسوی در جهل مرکب هستند و این مورد را ما مثلا در ابن سینا و سایر حکما شاهد بودیم. مثلا قائل به عقول عشره بودند پس وقتی ابن سینا اینگونه است چه توقعی از موسوی؟ مطلب بعد اینکه چرا دائم تاکید بر تمایز بین اعتراض مردم به گرانی و اغتشاش گران شد؟ در حالیکه بیانیه های موسوی را می خواندم دعوتش فقط به تظاهرات آرام بود و چارچوب را کاملا در قالب قانون اساسی و اجرای بی تنازل آن دانستند. پس باید اغتشاش گران 88 را هم مرتبط به موسوی ندانست از طرفی راهپیمایی های برخی از مردم ما را به فکر فرو می برد که نکند 9 دی ها هم از همین قبیل بود البته بالاخره نظام 10- 15 میلیون هوادار دارد که بعید می دانم تظاهرات اخیر درین حد بوده باشد. اما 30-40 میلیون بقیه چه و چرا این راهپیمایی ها بدون مجوز صورت گرفت و چرا مجوزی به مخالفان داده نمی شود؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چون جریان آقای موسوی فرق می‌کند. بحث اعتراض به انتخابات نبود، بحث فتنه‌گرانی بود که شعارهای ضد نظام و براندازی می‌دادند و ایشان در آخرین بیانیه‌های خود آن‌ها را انسان‌های خداجوی خواند و این‌که چند ماه قبل از انتخابات با مصاحبه‌ای که یادم نیست با گاردین یا اشپیگل داشت گفته بود در آینده بساط ولایت فقیه را برمی‌چینیم و دشمن را امیدوار کرد به سرنگونیِ نظام، و همه‌ی فشارهایی که از طریق تحریم‌ها به مردم وارد شد پیرو سخنان و موضع‌گیری آقای موسوی بود که دشمن را امیدوار به سرنگونیِ نظام کرد. در حالی‌که قبلاً دشمن مأیوس شده بود و این یک خیانت بزرگ به ملت است. موفق باشید

21097
متن پرسش
ناظر به 21086 با سلام و احترام: پاسخ شما را چند بار خواندم و استفاده کردم، و به نظر می آید در مواردی منظورم را خوب نرساندم. به طور ضمنی به تفاوت جایگاه احمدی نژاد و هاشمی اشاره فرمودین که البته به نظر می رسد آنجا که از هاشمی اسم بردید، و اشتباه بودن مقایسه ی احمدی نژاد با هاشمی، منظور شما از هاشمی، آیت الله جوادی آملی بوده ولی باز به همان دلیل محترم بودن اهالی نظام و حوزه، اخلاق حکم می کند حتی اسمی از آیت الله جوادی نیاورید چون مستحضرید در متن بنده هیچ مقایسه ای بین آقای احمدی نژاد و هاشمی وجود نداشت و تمام حرف بنده سر تفاوت رفتار و برخورد در تعامل با آیت الله جوادی (و بعضا آیت الله مصباح) و تعامل با احمدی نژآد است. و هر جا از آقای هاشمی نام برده شده متعلق (فتحه روی لام) مقایسه با احمدی نژآد نبوده بلکه برای تفسیر رفتار آیت الله جوادی نام آقای هاشمی آورده شده. صحیح است که فرمودید اخلاق حقیقی، مبتنی بر نشان دادن جایگاه افراد هست. و با این فرضِ نانوشته که منظور شما از هاشمی، آیت الله جوادی آملی بوده، پس بخواهیم راحت تر بگوییم به دلیل تفاوت جایگاه آقای جوادی آملی و آقای احمدی نژاد، شما دو نوع رفتار اختیار می کنید تا جایی که درباره آیت الله جوادی می گویید اگر خودش خودش را انقلابی می داند چرا ما او را انقلابی ندانیم؟! ولی درباره احمدی نژاد، نه تنها او را انقلابی نمی دانید، کارهایش را بچه بازی خطاب می کنید. و این سوال پیش می آید مگر احمدی نژاد خودش را انقلابی نمی داند؟ فارغ از نقدهایی که ممکن است خودم به احمدی نژآد داشته باشم و اصا نمیگم ایشون معصومه، و تمام حرفم سر تفاوت نوع برخوردهاست که بنده اسم این تفاوت برخورد (به دلیل تفاوت جایگاه) را گذاشتم «نسبی بودن اخلاق». شما اسمش رو می گذارید «حقیقت» و باید روشن بشه این جایگاه چیست که سبب تفاوت در رفتارها و برخوردها میشه؟ ببخشید متنم طولانی می شود ولی چاره ای نمی بینم یا باید به کل بی تفاوت از سوال و جوابها رد شوم، یا توضیح دهم، لذا عذرخواهی می کنم که وقت شریفتان را می گیرم و باید کمی سر جایگاه ها بحث شود. من هر چقدر روی حرف شما فکر کردم به این نتیجه رسیدم باید تفکیک کنیم این دو موضوع رو: الف) نقد به محتوای احمدی نژآد (فارغ از نوع برخورد و رفتار با ایشان)، در این زمینه می توانم حرف شما را بپذیرم درباره تفاوت جایگاه ها، حرفتان حق و درست است ولی تنها در صورتی می توان این حرف را پذیرفت که در نظر جامعه و رسانه ها و حوزه و مردم عادی و مخاطبان شما ... چنین پیش فرض هایی وجود داشته باشد که متأسفانه طبق فضاهایی که بنده تجربه کردم، لزوما چنین پیش فرض هایی وجود ندارد. «رسانه» کاری ندارد احمدی نژاد، شهید باکری بوده و هاشمی ضد انقلاب بوده. رسانه نقد یا تأیید صاحب نظران دینی را بدون لحاظ جایگاه آن، در یک ترازو می گذارد و متناسب با آن به جریان های سیاسی وزن می دهد. فکر می کنم چه چیزی باعث می شود بعد از هشت سال، مصادف با 9 دی، در صدا و سیما مستندی پخش شود که احمدی نژاد را به بهانه مناظرات، مسبب شورش ها و نتیجتا فتنه ی 88 معرفی کند و برای هاشمی جلسه ی تکریم اخلاق ذیل شخصیت هاشمی برگزار شود؟ اگر پشتوانه ی حوزوی برای هاشمی نبود چنین تحریف هایی از اساس امکان داشت؟ به خدا به چشمان خودم دیدم جوان انقلابی ای که با خوندن صحبت های آقای جوادی در مدح هاشمی، به تمام تلاش هایی که برای انقلاب کرده شک کرد! و این نامه برایش اوج ناامیدی و سیاه نمایی انقلاب بود. گمان نمی کنم فقط این احمدی نژآد است که خودش را مصلح اجتماعی می داند و عکس العمل هایش اثرگذار روی انقلاب است، امثال شما و آقای جوادی هم به همون میزان سلسله وار به جریانات سیاسی و دینی موجود وزن می دهید و به سقوط یا حفظشان کمک می کنید. و نباید جایگاه آقای جوادی آملی در حوزه علمیه، و در ادامه اش جایگاه حوزه و بزرگان حوزه و اثرگذاری شون بر روند سیاسی و دینی کشور را دست کم گرفت. آقای جوادی آملی با این حرفشان بار دیگر هاشمی را در حوزه علمیه زنده کردن. اگر امثال آقای جوادی نبود، جرئت این کار نمی رفت که 9 دی، عکس کسی که سالهای قبل، شعار مرگ بر او، از شعارهای 9 دی بود، در سراسر قم بنر بشود و ... شخصا از نزدیک تا حدودی شاهد تغییرات فضای سیاسی و جو حاکم بین طلاب بودم با حرف ایشون. مخاطبان شما گمان نمیکنن شما نقدتان به احمدی نژآد، نقد به کسی در جایگاه شهید باکری و شهید همت است مخصوصا که شما را هم ارض با آقای جوادی می بینن که ایشون هاشمی را تأیید می کند و شما احمدی نژاد را شماتت، در ذهن او نمی گذرد جایگاه این نقدها چیست. و این نگاهی که برای تفاوت قائل شدن در نقدتان، طرح کردید نتیجه گیری تلخی می دهد که در سطح کلان تر هر وقت دولتی انقلابی سر کار آمد، (به زعم بنده با اراده ی رسانه ها)، و طبیعت کار اجرایی آن هم برای جریان انقلابی که تجربه و سابقه ای ندارد، چون او را با شهید باکری و شهید همت مقایسه می کنیم بدجوری او را می کوبیم، با اختلاف نظر او را غیر انقلابی، خارج شده از ذیل زعیم و ... معرفی می کنیم ولی اگر دولتی سازشکار و غربزده سر کار آمد چون مقایسه با امثال شهید باکری در میان نیست و انتظاری از این دولت نمی رود ، تمام تلاشمان این است که بگوییم این دولت انقلابی و ذیل زعیم است ولو که انقلاب را زمین بزند. جدای از اثرات این نگاه در تضعیف دولت های انقلابی و تقویت دولت های سازشکار، همین مواضع چاشنی رسانه ها و اسباب یأس بچه هایی می شود که به ما امید بستن و حرف های ما را دنبال می کنند و همین مواضع در آینده ی تاریخ سندی می شود بر انحراف دولت های انقلابی و انقلابی بودن دولت های غربزده و در نتیجه تحریف انقلاب. و با این موضع، شاید بشود گفت اگر آقای رئیسی هم رئیس جمهور شده بود، با کوچکترین نقدی از طرف رهبری، بعد از چند سال ریاست جمهوری و خدمت، یا به سرنوشت هاشمی دچار می شد یا همچون دستمال یکبار مصرف جایشان در زباله دان تاریخ بود. درست مثل احمدی نژآد. یاد مستندی افتادم که علی لاریجانی را کنار خاتمی می گذارد و از حرفهای مراجع سند می آورد برای حقانیت اینها و برای شماتت مخالفانشون، کاش میمردم و این صحنه ها رو نمیدیدم. ماهیت رسانه این است. که حتی از مواضع مراجع انقلابی در جزئی ترین مصادیق هم استفاده می کند. آیندگان برای قضاوت کردن کاری ندارن ما در چه جایگاهی چه حرفی را زدیم آگاهی به روح زمانه چیست که توجهی به ماهیت رسانه و افکار عمومی و بلایی که سر بچه انقلابی های خودمان می آید ندارد؟ در فضایی که رسانه حرف اول را می زند «فضای خصوصی و محدود قائل شدن» از هر جهت برای مواضعمان، بی معنی است. ب) در نقد به «نوع برخورد و رفتار» که سوال قبلی من معطوف به اون بود: حرف من اینه که همانطور که اذعان دارید همیشه عقل مخاطبان رو مخاطب قرار دادید، و همانطور که درباره بزرگان حوزه و مسئولین نظام می گویید مثلا روش آقای مصباح فرق دارد با روش ما و می گویید نگاه ما با نگاه آقای جوادی فرق دارد و توصیف می کنید که نگاه هاشمی به آینده انقلاب همان ژاپن اسلامی است ولی نگاه رهبری و ما چیز دیگریست، آیا نمی شد به همین روش هم با احمدی نژآد برخورد شود؟ مثلا به جای تمسخر و به جای اینکه بگیم احمدی نژاد بچه و غیر انقلابی و اپوزوسیون و ... است، بگیم اینجا دو نگاه وجود دارد به مقوله ی حفظ نظام. یه نگاه که نگاه رهبری است اینه که با مصلحت ها باید نظام رو حفظ کرد و رهبری مصلحت رو بخشی از حقیقت میدونن نه در مقابل حقیقت. ظلم ها در نگاه رهبری شاغول دارد و تک تک افراد و تک تک ظلم ها اهمیت ندارند، بلکه در سطح کلان تر معنی پیدا می کند، مصلحت نظام اهمیت دارد که در تقابل بین مصلحت و ظلم به افراد، مصلحت انتخاب می شود، و یه نگاه، نگاه احمدی نژاد است که هیچ مصلحتی و هیچ عنصری خارج از رفتارها و عملکردهای ما بر طبق باورها و اعتقاداتمان، وجود ندارد به این معنی که ظلم ولو خیلی خیلی کوچک از درون مثل موریانه پایه های نظام اسلامی را می خورد و سبب متلاشی شدن می شود و مصلحت همین است که حقوق تک تک افراد محترم شمرده شود و هیچ مصلحتی با مصالحه با ظلم کنار نمی آید. در این نگاه تک تک افراد موضوعیت پیدا می کنند و همین باعث می شود احمدی نژآد نتواند مشایی را کنار بگذارد هرچند به مصلحت نباشد. البته هر دوی این نگاه ها خیلی طول و تفسیر دارن و اگه اشکالی در آن می بینید خواهشمندم طرح آن باعث به حاشیه رفتن بحث نشود چون صرفا از باب مثال گفته شد که بهتر نیست نگاه ها تشریح بشه و ضمن تبیین نقد یا تأیید بشه؟ به جای اینکه به کسی که خودش خودش را انقلابی می داند (احمدی نژاد) انگ بزنیم؟ به هرحال احمدی نژآد یه شخص نیست که با تکفیرش و با اکتفا به اینکه بچه هست و حکیم و ذیل زعیم نیست، بشود از این تفکرات عبور کرد. بسیاری از بچه های ناب انقلاب اسلامی، الآن چنین فکری دارند. و با این نوع برخورد نه تنها به رشد جامعه کمکی نمی کنیم، بلکه فقط افرادی رو تأیید می کنیم که اساسا فکر نمیکنن و به بی فکری دامن میزنن. به هر حال چنین فکرهایی و چنین نگاه هایی هست. نوع نگاه به «مردم» به «مصلحت» به «حقیقت» به «عدالت» به «انقلاب اسلامی» به «امید» به «ناامیدی» و ...... اگر امثال شما که احیابخش تفکر در جامعه هستید و ما تفکر امروز خود را مدیون شما هستیم، به تقریر درست از این تعابیر کمک نکنید، از چه کسانی انتظار کمک و یاری می رود؟ الان تکلیف ما با احمدی نژاد چیست؟ مثل دستمال کاغذی مصرف شود و دور انداخته شود؟ انگیزه ای برای بچه حزب اللهی ای که این تاریخ را به خود دیده، باقی می ماند که نکند او هم دستمال کاغذی بعدی باشد؟ بر چه اساس می گویید تا ذیل زعیم بود حکمت داشت؟ در حالی که من جهت اطلاع خودم سخنرانی های احمدی نژاد از سال 84 رو گوش دادم و حس نکردم نوع نگاهش به مردم و و انقلاب و ... و سایر مقوله ها تغییری کرده باشد، و انگار من دلم می خواست 84 او را طور دیگری ببینم و الآن طور دیگری. شاید ما چون در ضمیرمان دوست داریم بگیم احمدی نژادی داشتیم که خوب بود و قبولش داشتیم، و از طرفی الآن حس می کنیم بی حکمت است، اصرار داریم بگیم تغییر کرده و مهم تر که اصرار داریم اگر تغییر کرده تقصیر خودش بوده و رهبری خواسته ایشون رو حفظ کنه ولی خودش نخواسته، نه اینکه فکر کنیم سالهاست صاحبان قدرت و ثروتی که رؤیاهایشان با بودن احمدی نژآد آشفته شده بود، سعی در ضد انقلاب کردن او داشتند! با مشاهده این برخوردها، چرا نباید تصور کنیم اخلاق و دین و ذیل انقلاب بودن، نسبی است؟ اگر حرف های پراکنده طرح می شود از باب مثال است و گرنه لب حرف گفته شده؛ خیلی جالب است که شما هم همگام با جریان رایج اصولگرا، رئیسی را در ایام انتخابات اخلاق مدار توصیف کردید، از کجا به این نتیجه رسیدید که ایشون اخلاق مدارند؟ آیا از ده سال معاون اولی قوه قضائیه توسط ایشون، دو ماه سابقه شون در قوه قضائیه رو بررسی کردید و نشانی از اخلاق دیدید که به این نتیجه رسیدید؟ یا شاید چون در مناظرات طرح کردن حسین فریدون پرونده داره پیش من و طاقت نیاوردن از رانت اطلاعات قضایی در مناظرات استفاده نکنن. اخلاق نسبی نیست؟ حرف آخر: نقش ما در اینکه احمدی نژاد از کسی که متذکر افق انقلاب بود به اپوزوسیون به زعم شما تبدیل شده، چیست؟ آیا استاد طاهرزاده وقتی چنین خطری احساس کردن، در این حد ماجرا مهم بود براشون که به جای طرح در رسانه (چون امروز فضای خصوصی بی معنی است)، بروند و این خطر رو به ایشون گوشزد کنن؟ واقعا نمی فهمم چرا احمدی نژاد رو به کلی از دست رفته و فنا شده می بینید، یعنی هیچ نقطه مثبت و امیدی در ایشون نمی بینید که قابل استفاده باشن بدون اینکه بخواهیم خودمون رو ذیل ایشون تعریف کنیم؟ اطلاعاتمون از حرف ها و دغدغه های احمدی نژاد چقدر است؟ متأسفانه متوجه چالش هایی که ایشون در این 8 سال و پس از آن پیش روی خود دیدند نیستیم. چالش هایی که گره های واقعی و حقیقی انقلاب اند. گره های انقلاب در تعامل با ایشون بهتر شناخته میشه تا با نشستن بیرون گود ماجرا الآن خیلی واضح و روشن و مصداقی، اگر به عنوان مثال احمدی نژاد نشست هفتگی برگزار کند برای طرح چالش های پیش روی انقلاب (که قبلا همایش دو روزه برا انتقال تجربیاتشون گذاشته بودن) شما آن را بی ثمر می دانید؟ بر چه اساسی؟ چون یأس خاصی در کلام شما احساس میشه. سعی بر این بود به صورت نرم و با تأمل، به حرفتون توجه کنم، نه تخریبی تا بتوانم کاستی و ضعف سوال قبلی را، جبران کنم و از شما پوزش می طلبم. ولی به نظرم می آید سوءتفاهم پیش آمده ناشی از فضای مجازی و محدودیت در طرح کامل مطالب است که فرصت شرح و مطالعه آن نمی باشد. ممنون از توجه شما. منتظر جوابتون هستم اگر با بیان یه جمله ی کلی، وقتی که برای نوشتن اینها گذاشتم ضایع نشه. بی نهایت سپاسگزارم به خاطر فرصتی که برای گفتگو در سایتتون فراهم کردید و خواهشمندم این مورچه ی حقیر را لایق بدانید بخشی از حرف های ناگفته تان را که قطره قطره در تک جملات بیان می شود، به ما بگویید و رازها را برملا کنید، ما در حال فکریم و به رازها محتاجیم و اثرگذاری پایدار (نه صرف انتقال احساس بی تاریخ بودن) با تبیین بیشتر حاصل می شود. اگر جسارتی در کلام حقیر بوده مجددا عذرخواهی می کنم. با تشکر. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خودتان متوجه‌اید سخن در چنین مواردی بسیار زیاد است. در عین این‌که هنوز معتقدم بر روی این موضوع فکر کنید که یا باید باکری، باکری باشد و یا اگر باکری، باکری نباشد، هیچ‌چیز نیست. و این سخنی است ماورای روح تفکر رسانه‌ای و ژورنالیستی، که هیچ‌وقت نمی‌توان برای استواربودن در زندگی به فضای آن‌ها دل بست. به این موضوع نیز فکر کنید که در غوغای هزاران صدایِ دنیای مدرن، در هرحال صداهای اصلی گم نمی‌شود وگرنه ما امروز، نه کانت و هگل داشتیم و نه امام خمینی. عمده عرض بنده آن است که عقلانیتِ تحقق یک تمدن، تمدنی که نمی‌خواهد با فضایِ اکنون‌زده‌ی غرب خود را نگه دارد؛ عقلانیتِ فوق‌العاده حساس و دقیقی است و با توجه به تمدنی که بنا است از طریق انقلاب اسلامی در پیش روی ما گشوده شود، و عقلانیتی که باید این تمدن را تفهیم کند؛ ما انتظار دیگری از آقای احمدی‌نژاد داشتیم. زیرا او بنا بود فرزند این انقلاب و آن تمدن باشد که عقلانیت خاصی می‌خواست. حال اگر چیز دیگری شد، هرچه می‌خواهد باشد دیگر آن احمدی‌نژاد نیست. و این نکته‌ی بسیار حساسی است وگرنه می‌توان هزاران حسن برای او برشمرد. و یأس بنده نسبت به ایشان که درست هم تشخیص دادید، از همان‌جا شروع شد که متوجه‌ی تاریخی که در آن بود، نگردید و من برای شما نوشتم احمدی‌نژاد تاریخ خود را گم کرد.

شما در این رابطه تفکر کنید که ما در کجا هستیم و در این جایگاه به سوی چه افقی باید حرکت کنیم؟ نگاهِ جزیره‌ای، شبیه نگاهِ اسماعیلیان است و این با نگاهِ حضور تاریخیِ تمدن‌سازِ انقلاب اسلامی همخوانی ندارد. نمی‌دانم چندسال طول می‌کشد تا فرآیند تفکری که شیعه در زمان صفویه داشت که تلاش می‌کرد با سیطره‌ی دولت عثمانی فقط سنی نباشد؛ به‌سر آید و بخواهد نه‌تنها سنی نباشد، قرائتِ تفکرِ شیعه‌ای که می‌خواهد جهان را معنای دیگری ببخشد را به میان آورد. در آخر کتاب «امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» نکاتی در این مورد عرض شده است که یکی از آن‌ها تحت عنوان «آينده‌اي پايدار» این‌طور سخن می‌گوید:

در عصر بي‌تاريخيِ حاکميت فرهنگ مدرنيته که هرج و مرج و شرايط ناپايدار به حدّ اعلاي خود رسيده، تمايلات و تغيير مسير و نظر به آينده‌اي که ادامه‌ي فرهنگ مدرنيته نباشد در حال شکل‌گرفتن است و آثار آن نيز نمودار شده و از اين جهت دست تقدير الهي عالم را مستعد ساخته تا زمام امور جهان از دست افرادِ نالايق به‌در آيد. در چنين شرايطي تنها يک جريان است که مي‌تواند به معناي جهت‌دهنده به جهان، به صحنه آيد، جریانی که در عمل نشان داده باشد داراي خط و مشي تعريف‌شده‌ي مشخصي است، خط و مشی‌ای جداي از آنچه در رنسانس به عنوان پرده‌ي نقاشي آينده‌ي جهان به بشر نشان دادند و بشر در مقابل «کمّيّت» زانو زد و بين دلار و نيروي حيات تفاوت قائل نشد.

جرياني که در عين داشتن خط مشي مشخص و جدا از فرهنگ مدرن، نظر به «کيفيّت» نيز دارد، تنها اسلامي است که شيعه متذکر آن است و نشان داده توانايي مقاومت در هر عصر و زماني را در عين حفظ آرمان‌هاي الهي دارد. آيا غير از فرهنگي که شيعه متذکر آن است، فرهنگ ديگري را مي‌توان براي آينده‌ي پايدار جهان مدّ نظر قرار داد؟ آيا ما نبايد در اين راستا احساس مسئوليت بزرگي را در خود شکل دهيم؟

و باز در جای دیگر تحت عنوان « نه در جزيره‌اي به نام ايران» این‌طور سخن می‌گوید:

ما هنوز گمان مي‌کنيم با تحقق انقلاب اسلامي امري ساده به وقوع پيوسته که مي‌توانيم در جزيره‌اي به نام ايران با آن به‌سر ببريم و به همين جهت نيازي نمي‌بينيم تا نسبت خود را با اطرافياني که در يک گروه قرار داريم و با ديگر جريان‌ها بازتعريف کنيم. در اين صورت بايد بپذيريم ما با خيالات خود در اين واقعه‌ي عظيم يعني انقلاب اسلامي وارد شده‌ايم و هرگز نبايد براي خود اميد پيروزي داشته باشيم. زيرا نه خود را مجهز به سعه‌ي صدري کرده‌ايم که در آينده سخت به آن نيازمنديم و نه تلاش مي‌کنيم جامعه را از دو قطبي‌بودن بين جناح‌هايي که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنيم، همچنان اسير جناح‌بندي‌هاي گذشته هستيم. زيرا معناي حضور در آينده‌اي را که در ميان ساير ملت‌ها براي ما رقم خورده است متوجه نمي‌باشيم.

امید است این دو نکته افقی را جهت تفکر در مقابل شما بگشاید. عذر می‌خواهم که نتوانستم به تک‌تکِ دغدغه‌های شما جواب بگویم. البته نقد و اشکال به جریان مقابل آقای احمدی‌نژاد که هیچ احساسی برای تحقق تمدنی بیرون از سیطره‌ی استکبار ندارد و آرمانش ژاپن اسلامی است؛ جای خود دارد و اگر چنین مزاحمت‌هایی را آن جریان برای دولت نهم و دهم ایجاد نکرده بود، شاید امروز با این نوع نارضایتی‌ها در امر معیشت مردم روبه‌رو نبودیم. موفق باشید

 

 

21095
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت خدمت استاد عزیز: در رابطه با سوال 21082 و جواب جنابعالی چند سوال: 1. اکثر رای آقای رئیسی را مردم روستا ها و شهرهای کوچک تشکیل می داد آیا تمدن نوینی که ماوراء مدرنیته شکل می گیرد از روستا ها و شهر های کوچک شکل می گیرد؟ 2. چرا عکس آن یعنی 15 ملیون رای نداده و 24 ملیون به تفکر غرب رای داده را نمی نگرید آیا استاد عزیز ما فکر نمی کند همچنان که مدرنیته شهرهای بزرگ ما را در نوردیده کم کم روستاها و شهرهای کوچک را نیز تحت سیطره خود در خواهد آورد؟ شواهد موجود که این را طبیعی تر نشان می دهد. 3. براستی استاد عزیز ما چه چیزی را در جامعه فعلی مشاهده می کند که تا این اندازه امیدوار است؟ آری ما شهید حججی ها را داریم اما در مقایسه بسیار کم می آوریم و در جهان امروز اقلیت نمی تواند به زور، اکثریت را برای همیشه تابع خود کند چنانچه در مورد حجاب به خوبی نمایان است. 4. یک سوال دیگر آیا از جناب استاد نوشته ای برای تنویر آقای جوادی به عرصه خواهد آمد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بحث زیاد است. آن‌چه را نباید فراموش کرد تقویت وجهِ یمینیِ مردم است، یعنی همان وجهی که 99 در صد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. در این راستا باید تلاش نمود تا مردم به معارف عالیه دست یابند تا وجهِ یمینی آن‌ها به میدان آید و نه وجهِ نفس امّاره‌ی آن‌ها. در رابطه با نوشته‌ای که می‌فرمایید، خیر. اساساً جایگاهی برای بنده در این رابطه‌ها نیست که کسی بخواهد به حرف‌های من توجهی بکند. موفق باشید

21085
متن پرسش
با سلام ادب خدمت استاد عزیز: در خصوص سوال ۲۱۰۱۲ نمی خواهم مثل آن سوال طولانی شود و وقت شما را بگیرم. استاد دردآور است واقعا حس بدیست این وقایع که یاد سال ٨٨ افتادیم در روز عزای سیدالشهدا عده ای چه بی حرمتی ها کردند. و این چند روز خصوصا دیشب، که عده ای از همین مردم و خصوصا جوانان به اسم اعتراض با گرانی، نیت دیگری داشتند و این آشوب ها بپا شد. خوب همه می دانند چه شد، نیازی به گفتن نیست ولی قضیه اینجا درد آور است که همین پرچم ایران که پایین می کشند و آتش می زنند هر روز با احترامات خاصی در مراکز نظامی کشور بالا می رود و به پای همین پرچم قبل شروع انقلاب چقدر شهید دادیم و در جنگ تحمیلی بالای ۲۰۰۰۰۰ شهید و تا سال ۹۵ بالای ۲۰۰۰ نفر شهید مدافع حرم برایش خون دادند تا نتوانند دشمنان اهل بیت و کشور، به آن نزدیک شوند و هنوز هم پای این پرچم شهید داده می شود و هنوز هم برای جلوگیری از نفوذ تروریستها خون شهیدان در مرزها و فراتر از آن ریخته می شود. تا کی غفلت و بی تفاوتی، مگر رهبری تکلیف را معلوم نکردند؟ مگر امام خمینی نگفت که آمریکا و اسرائیل دشمن است و وسلام. خوب مشخص است که تا دست از دینمان برنداریم و به زیر سلطه آمریکا نرویم، همچنان دشمن ایرانند پس چرا بعضی مسئولان و بعضی مردم هنوز در غفلتند و سنگ چی را به سینه می زنند؟ هنوز که هنوزه بعد از سالها شهدای دفاع مقدس تفحص می شود و با مدافعان تشییع می شوند. اعتراض به وضع دولت و معیشت مردم حق است ولی ضرر به اموال مردم چرا؟ در ۹ دی امسال مردم چند دسته بودند عده ای برای دفاع از ولایت و سال ٨٨ و روز عاشورا، عده ای برای گرانی و معیشت عده ای هم به لجن کشیدن مملکت و خوشحال کردن دشمنان. آیا این اغتشاشات تجلیلی شد از حججیها؟ مرهمی شد بر دل زلزله زدگان یا کمکی شد در حق مستمندان و ... یا تیشه ای و زخمی بر ریشه انقلاب؟ کسی که خانه یا مغازه یا خودرو رو با هزار زحمت فراهم کرده برای گذران امور زندگیش، درست است که به اسم اعتراض به آتش کشید و ناامنی درست کرد مگر این جز خوشحالی دشمنان و ضرر مردم چیزی در پی دارد؟ کشوری که دشمنان منتظر جرقه اند الان در افغانستان تروریستها چه می کنند آیا درست است با این کارها راه را برای آنان هموار کنیم؟ آیا آن فریب خوردگان که به پرچم ملی رحم نمی کنند منتظرند تروریستها بیایند و خودشان، ناموسشان، پرچمشان، کشورشان، عقایدشان، دینشان را به غارت ببرند؟ واقعا استاد غفلت تا کی؟ در عراق، سوریه، افغانستان و .. چه کردند جز غارت و زخم به شیعه بود؟ نمی دانم چرا، ولی هنوز حس می کنم تاوان بی رنگ شدن دین در جامعه و مسئولین را می دهیم و از آن زلزله ها تا این اختشاشات همگی هشداری از خداست که به خود بیاییم و همه همه واقعا به این باور برسیم که امام خمینی و رهبری که گفتند آمریکا دشمن است، واقعا دشمن است. دیگر سازش و نرمی و فریب خوردن جایی ندارد و واقعا خدا را فراموش نکنیم که دیگر کسی که یاد خدا بود آیا به بیت المال دست درازی می کند از بیت المال کم می کند و می برد یا وعده پوچ می دهد. آیا هشدارهای خدا نیست که وقت آن نشده همه مردم و مسئولین متحد شده و با یک تفکر بسوی دولت و حکومت و تمدن اسلامی پیش روند تا ظهور امام زمان؟ آیا کشور شیعه مستحق چنین وضعی است؟ استاد واقعا مشکل کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبري می‌فرمایند این حرکت بدون چالش نمی‌شود و با اين‌همه چالش که در اطراف ما وجود دارد مي‌فرمايند: «ما ترديد نداريم که آينده‌ي روشني داريم». پس به جاي جاخوردن نسبت به اين چالش‌ها بايد صبر و مقاومت پيشه کرد تا نتيجه‌ي کامل را بگيريم و مأجور باشيم. بالاخره یک حرکت بزرگ، با این موانع کوچک همراه خواهد بود به‌خصوص که این مرتبه از لحاظ بی‌برنامگی و کوچکی، با چالش سال 88 قابل مقایسه نیست و این نشان می‌دهد انقلاب اسلامی به‌خوبی توانسته است نقشه‌های دشمنان خود را ناکارآمد کند. آری! کم‌کاری‌های ما جای خود دارد که زمینه‌ی چنین کارهایی را فراهم می‌کند. موفق باشید

21082
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیزمان: جناب استاد در رابطه با سوال 21079 و نگرانی از شورشهای اخیر، شما فرمودید بصیرت مردم در حد ارزشمندی است، استاد جان کدام مردم را می گوئید ما که هر چه در کوی برزن می گردیم اکثریت ناراضی اند، بد و بیرا می گن، قصه جوانها که نگفتنی است. نمی دونی چه ذوقی می کنن و می گن آخ جون نظام آخوندی سرنگون می شه راحت و آزاد می شیم. استاد ببینید حدود 15 ملیون در انتخابات رای ندادند از مجموع آنهایی که رای دادند هم حجم عظیمی به خاطر انقلاب نبود بلکه به جهت این بود که رئیسی رای نیاره این چیزیه که ما داریم تو جامعه حس می کنیم چرا تهران حدود 45 درصد رای، این بار میره نزدیک 70 درصد؟ خیلی خیلی از کسائی که اصلا نظام رو قبول ندارن فقط به خاطر این که فکر می کردن رئیسی نیروی نظامه و تندرو و انقلابیه اومدن به روحانی رای دادند. استاد وقتی به اطراف حتی نزدیکانم نگاه می کنم تعداد زیادی رو می بینم که اصلا اهل رای دادن نبودن و فقط برای همین که رئیسی که اون رو نماینده انقلاب می دونستن نیاد خانواده رو پا صندوق بردن آنچه من در جامعه در بین کوچه و بازار می فههم اگر درست باشد 15 ملیون رای روحانی، نه به رئیسی بود، نه این که برای نظام باشه این تعداد رو اضافه کن به رای ندادها، استاد جان من خودم عاشق انقلاب و رهبرم اما 26 ساله معلمم بر اساس مشاهدات و درک من از مردم و جامعه خصوصا نسل 18 تا 25 سال اگر رفراندوم نه آری به جمهوری اسلامی برگزار بشه بیش از 50 در صد رای می دهند نه، حالا دیگه هم که با شرایط فضاحت بار موجود بعضی از کسانی که یه جورایی به روحانی در داخل نظام رای دادن از اصل رای دادن اظهار پشیمانی می کنن. استاد جان اون بصیرتی که شما می فرمائید ما تو کوچه و بازار نمی بینیم، چرا؟ آیا کجای تحلیل و درک من غلطه؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع مهم‌تر از آن است که بتوان در یک سؤال و جواب بحث کرد. به نظر بنده بیشترین بحث را می‌توانید در کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی در این تاریخ» و شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. عنایت داشته باشید آن‌چه روحِ مردم را در بنیادِ ناخودآگاه آن‌ها فراگرفته و از آن جهت پای انقلاب ایستاده‌اند؛ غیر از گله و شکایتی است که از وضع موضوع به جهت انتظاری که از جمهوری اسلامی دارند؛ مطرح می‌کنند. حداقل روی این موضوع فکر کنید که 15 میلیون رأیِ جدّی در آن فضای تبلیغاتیِ منفی به آقای رئیسی نشان از آن نمی‌دهد که عزمی ماوراء فرهنگ مدرنیته در مردم موجود است و برای عبور از تمدنی به سوی تمدنی دیگر، فرایندی در پیش است. موفق باشید

20841
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده: پیروزی بر داعش که شاید به جهاتی مهمتر از پیروزی انقلاب بود (چونکه شاه لااقل شیعه بود و قابل قیاس با بغدادی که به خون شیعه تشنه بود نیست) چرا در کشور موجب شعف عمومی نشد؟ بنظر می رسد چنان اوضاع در داخل خرابست که بسیاری از مردم شاکی اند که چرا به جای رسیدگی به وضع داخل نظام در اندیشه خارج از مرزهاست، ترس من اینست که صفین باز تکرار شود و در حالیکه مالک در چند قدمی معاویه است اطرافیان علی چنان عرصه را تنگ کنند که از مالکها کاری برنیاید شکست های مطلق جریان انقلاب در چند انتخابات اخیر در تهران هشداری بر این پیش بینی است، کما اینکه دیدیم مردم تهران در 88 چنان شهد پیروزی را به زهر مبدل کردند و بعد که تصور شد آرام گرفتند و نظام چنین القا کرد که 9 دی پایان فتنه بوده و بسیاری از مردم به خاطر عدم شناخت دقیق موسوی هوادارش شدند لکن 92 و 94 و 96 نشان داد که نه خیر به کل تهران از خط انقلاب فاصله گرفته است در سال 94 در صحبت با یکی از روحانیون که گفته بود ایران تهران نیست گفتم ایران تهران خواهد شد و در 96 که با شکست دردناک جریان انقلاب روبرو شدیم آن مطلب را یادآوری کردم و ایشان هم تایید کرد که ایران تهران شده است و این نشان از اینست که غنی و فقیر در حال عبور از انقلابند کاش نظام به آن حرف که ظاهرا مرحوم هاشمی بدین مضمون زدند بیشتر می اندیشید که صدور انقلاب از طریق اصلاح داخل میسر است. فی امان الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم انقلاب باید تأکیدش بر اصلاح امور مردم در داخل باشد. ولی دشمنان بستر این کار را به هم می‌زنند و تنها با تعالی شعور مردم کار جلو می‌رود. لذا همت خود را باید در راستای تعالیِ فهم مردم به‌کار گیریم تا به مرور نتیجه حاصل شود. زیرا رقابت دو حزب در میان نیست. موفق باشید

20589
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: ایا ما کوفه زمان مسلم را باید در عراق عرب بجوییم؟ آیا رای 24 میلیونی ایران در این زمان به جریان مقابل رهبری چیزی جز جمعیت زیاد قبل از نماز مسلم پشت سرش و صف خالی بعد از نماز مسلم نیست؟ آیا عجیب نیست که بی حرمتی به حجاج و حقوقهای نجومی و رد درخواست دولت از مردم بابت نخواستن یارانه و جواب عجیب مردم به دولت و کرسنت و ترور دانشمندان و عقب افتادگی علمی و زمانه موشک بودن یا نبودن و فوت به موقع خیلی از استخوانهای در گلو و برجام نافرجام و بیکاری و تحریم و .... نشانه کوفه بودن و کوفی بودن ایران و ایرانی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که همواره باید از گذشته عبرت گرفت؛ حرفی نیست. ولی در حال حاضر در شرایطی نیستیم که گمان کنیم آن 24 میلیون رأی، رأیِ بی‌توجهی به رهبری است. و از این جهت نباید تصور کرد کشور ما گرفتار دوقطبی شده، بلکه بیشتر دو سلیقه است که اکثراً نسبت به اهداف انقلاب و رهبری نظر مثبت دارند. این نوع تحلیل جنابعالی بسیار برای تفکر نسبت به آن‌چه ما در آن قرار داریم، مضرّ است و همه‌ی تلاش ما باید این باشد از این نوع تحلیل‌ها که حجابِ تفکر است، خود را آزاد کنیم و البته این کاری است مشکل و درازمدت. موفق باشید  

20491
متن پرسش
سلام: این سوال را می خواستم بپرسم دیدم قبلا یکی پرسیده ممنون میشم جواب بدید با سلام به محضر استاد عزیز: خواستم استاد نظرشان را راجع به آقای حاج منصور ارضی از مداحان اهل بیت بفرمایند راستیش من به ایشان علاقه زیادی دارم و صدای ایشان در بین مداحان اهل بیت از سوز خاصی برخوردار است ولی بعضی ها از اینکه ایشان بعضا در مجالس اهل بیت مواضع سیاسی اتخاذ می کنند از ایشان دلخور اند خواستم نظر شما را راجع به این موضوع که اصولا مداحان به عنوان بخشی از جامعه دینی و مذهی ما می توانند موضع سیاسی داشته باشند یا نه؟ ضمن اینکه حضرت امام فرموده بودند که ما ملت گریه سیاسی هستیم خواستم نظر استاد را راجعه به این موضوع بدانم البته دوست دارم استاد در مورد شخص حاج منصور هم مطلبی و یا توصیه ای دارند بفرمایند خواستم بدونم اینکه می فرمایند آیت الله بهجت در مورد حاج منصور ارضی فرمودند: «به ایشان نگید ارضی بگید عرشی» صحت داره یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از مداحان حقیقتاً شخصیت‌شان مطابق اسم‌شان که مرشد گفته می‌شود، مرشدند و برای خود سالکی هستند، از جمله جناب حاج منضور ارضی از این جنس است هرچند ممکن است در مواضع جزئی سیاسی با بعضی‌ها تفاوت نظر داشته باشند. بحث در کلّیتِ شخصیت این افراد است. موفق باشید

20442
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی و تسلیت ایام محرم؛ در مورد سوال شماره 20427 (سخنرانی حجج الاسلام پناهیان و قاسمیان که حقیر ارادت ویژه ای به هر دوی این عزیزان دارم)، عرایضی داشتم. به خاطر اهمیت موضوع، از شما تقاضامندم که اندکی از وقت گرانبهایتان را به این مطلب اختصاص دهید و در صورتی که احساس کردید این بزرگواران دچار اشتباه در تحلیل شده اند، نظرات را به آنها انتقال دهید؛ امید است که اصلاح شود. دلیل حساسیت بنده روی این موضوع، از آنجا نشات می گیرد که در صورت داشتن تحلیل اشتباه از شرایط جامعه، ما به جای اینکه خاموش کننده آتش فتنه باشیم، آن را شعله ورتر می کنیم و به جای پیشگیری از حادثه، در میدان فتنه بازی خواهیم کرد! بنده، در خلال بحث، گریزهایی به قضایای دیگر که احساس می کنم تاثیر قابل توجهی بر مساله دارند، زده ام. و پیشاپیش از طولانی شدن مطلب عذرخواهی می کنم. از دید حقیر، ما فتنه هایی را در آینده خواهیم داشت؛ کم و بیش، شما و سایر بزرگان صاحب بصیرت، روشنگری هایی را در این زمینه داشته اید. از جمله فتنه هیاتی ها و مذهبی های سکولار که در چند سال اخیر به شدت تفکرات ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه را در هیات ها تبلیغ می کنند؛ اینها از یک سو با شیعه انگلیسی پیوند خورده اند و از سوی دیگر در انتخابات ها، حامی جریان غربگرا و لیبرال مسلک هستند. فتنه احتمالی دیگر، توسط چهره های ظاهرالصلاح و تسبیح به دست رقم خواهد خورد، چهره هایی که یک روز با انقلابی ها چای می خورند و روز دیگر در کنار فتنه گرها می نشینند! فتنه های دیگری نیز محتمل است اما بحث ما نیست. آن چیزی که موضوع بحث حقیر است، و فکر می کنم در آینده با آن روبرو خواهیم شد، ناامیدی مردم از کارآمدی نظام و به پا خواستن طبقات ضعیف است. افزایش نارضایتی مردم مستضعف و قشر کارگر به خاطر پایمال شدن حقشان، تضییع حق مردم در بانک ها و موسسات مالی و عدم پیگیری سریع موضوع توسط مسولان، دستگیری انقلابیون و بچه های بسیجی و عدالت طلب توسط قوه قضاییه (که در ادامه مفصل تر در مورد آن توضیح خواهم داد) به خاطر اعتراض به فساد در زیرمجموعه های کشور و ... از جمله نشانه های آن می باشد. همانطور که در اخبار خوانده اید، چند سالی است، کارخانه ها یکی پس از دیگری تعطیل می شوند، حقوق کارگران پرداخت نمی شود، موسسات مالی پول مردم را گرفته اند و ورشکست شده اند؛ صندوق های بازنشستگی در پرداخت حقوق بازنشستگان اهمال می کنند، اما از طرف دیگر عده ای وام های چند هزار میلیاردی می گیرند و آن را پس نمی دهند (صندوق بازنشستگان آموزش و پرورش)، با دریافت کننده های حقوق ها و املاک نجومی برخوردی صورت نمی گیرد و فرمایشات رهبری در این زمینه اجرا نمی گردد، حتی اخیرا شنیدیم که آنها توسط دیوان تبرئه شده اند! و ... از سوی دیگر، مردم به خاطر تامین نشدن حقوقشان از راه های قانونی، با ناامیدی از ساختار کشور، دست به تظاهرات و تجمع می زنند. آن چیزی که مستقیما مورد اعتراض و بدگویی مردم واقع می شود، انقلاب و نظام و رهبری است، و نه جریان اشرافی نئولیبرال! در تمام این قضایا، مستقیما کارآمدی انقلاب اسلامی زیر سوال می رود. علت وضع امروز کشور ما، مدیریت جریان اشرافی نئولیبرال بر کشور و عدم پیگیری اقتصاد مقاومتی توسط مسولان مربوطه است، که جناب آقای دکتر شهریاز زرشناس و سایر کارشناسان انقلابی، تحلیل عمیقی از این وضع ارائه داده اند و در اینجا مورد بحث ما نیست. بلکه بحث اصلی، نحوه مواجهه ما با این شرایط است. فکر می کنم دوست عزیزی که سوال 20427 را مطرح کرده اند، با یک پیش فرض ذهنی غلط و قضاوت نادرست از دانشجویان انقلابی و بسیجی و عدالتخواه، پرسشی هدفمند را مطرح کرده اند که جواب متناظر با آن را دریافت کنند! بله، بنده منکر وجود تک و توک افرادی که دارای این نوع دیدگاه هستند و رهبری را نیز حامی وضع موجود دانسته و ایشان را کندرو می دانند و معترض هستند که چرا ایشان در مقابل مفاسد اقدامی نمی کنند، نیستم. اما این طیف، درصد بسیار کمی از دانشجویانِ بسیجی عدالت خواه و جریان بهار (طرفداران آقای احمدی نژاد) را تشکیل می دهند. حتی حقیر معتقدم، اگر بسیاری از اتفاقات نمی افتاد، خیلی از این بچه ها به این مسیر کشیده نمی شدند. اگر بخواهیم ریشه انحراف این اقلیت را بررسی کنیم، باید به تحلیل آقای احمدی نژاد و برخورد دستگاه های نظام (به استثنای رهبری) با او بپردازیم. با تمام انتقاداتی که به آقای احمدی نژاد وارد می دانیم، اصلا آیا خود ایشان به عنوان پیشتاز جریان بهار، تاکنون به رهبری جسارت کرده اند؟!؟ با تمام بی مهری هایی که در طول دولتهای نهم و دهم از سوی خودی و غیرخودی به او شد و پس از آن، در طول چهار سال دولت یازدهم، با آن همه تخریب، آیا او از خود خویشتن داری نشان نداد؟!؟ حتی قضیه ثبت نام در انتخابات (که حقیر نیز با آن مخالف بودم، از این وجه که ایشان حرف قبلی خودشان را زیر پا گذاشتند نه اینکه به توصیه رهبری عمل نکردند)، آیا صرفا یک توصیه و نصیحت از جانب رهبری نبود و مشروط به یک شرط (ایجاد دو قطبی در انتخابات) نشده بود؟!؟ حقیر نیز قبل از انتخابات عقیده ام این بود که حضور آقای احمدی نژاد، می تواند بسیار جو را متشنج کند؛ و باعث ایجاد درگیری بین طرفداران کاندیداها شود. اما آیا عدم حضور او در میدان، به شرایط کمک کرد؟!؟ و یا برعکس همگی دیدیم که در مناظرات و بعد در سخنرانی های استانی کاندیداها، چه جسارت هایی که به انقلاب و آرمان های انقلاب نشد و چه صحنه های زشتی که رقم نخورد... آیا مناظرات سال 88 زننده تر بود یا مناظرات سال 96 ؟!؟ اکنون که از بالا به تمام التهابات و افت و خیزهای سیاسی این سالها می نگرم، و از نگاه توام با هیجان و تعصب نسبت به یک شخص یا جریان خاص خود را آزاد کرده ام، به این مساله رسیده ام که حتی اگر در انتخابات 96 ، آقای احمدی نژاد ثبت نام نمی کرد، و اگر آقای رییسی رای می آورد؛ جریان مقابل، فتنه ای مشابه سال 88 (حالا یا وسیع تر یا خفیف تر) به پا می کرد. آنها فقط برای پیروزی آمده بودند؛ هر نتیجه ای به غیر از پیروزی آقای روحانی رقم می خورد، فضا به شدت متشنج می شد. فضایی که جریان مقابل آقای رییسی در آن برهه ایجاد کرده بود، رای آوردن به هر قیمت بود. آنها به هر چیزی متوسل می شدند. از همصدایی با منافقین و آقای منتظری گرفته تا اعلام حمایت از شجریان و توسری زدن به موشک و شعار دادن علیه سپاه! آنها از تمام ظرفیتشان داشتند استفاده می کردند: دو کاندید کمکی آورده بودند در مناظرات (که برخی سر همین قضیه، انقاداتی به شورای نگهبان وارد می کنند) که یکی علنا می گفت من کاندید پوششی هستم و با این حال باز هم تایید صلاحیت شد! آنها برای فریب مردم، به دروغ هایی متوسل می شدند؛ مثل دیوارکشی، اعدام و ... . تمام بازیگران و هنرمندان و ورزشکاران و خوانندگان و سلبریتی ها را به خط کرده بودند برای اعلام حمایت و جذب رای قشر خاکستری مردم... . تخلفات گسترده و سازمان یافته (اگر چه معتقدم نتیجه انتخابات تغییر نمی کرد ولی سازمان یافته بودن این تخلفات و هماهنگی استاندار و فرماندار و دهیار و... مثال زدنی بود!) در این انتخابات آنقدر عجیب و دور از ذهن بود که حتی جریان انقلابی را دچار دوگانگی کرده بود. اگر اعتراض می کردند جریان مقابل به یک نحو سوءاستفاده می کرد علیه خود آنها؛ اگر سکوت می کردند به یک نحو دیگر... مسایل فراوانی وجود دارد که می توان به کمک آنها شرایط آن روزها را بهتر توصیف کرد. تماشا کردن مناظره ها، بهتر از هر چیز نشان می داد که برخی چگونه بنده قدرت طلبی شده بودند. حقیر در آن برهه با نظاره بر اوضاع جامعه، بیش از هر چیز به یاد تکنیک های معاویه در مقابل امیرالمونین (ع) می افتادم! خلاصه آنکه، بنده با دیدن این نشانه ها و ده ها نشانه دیگر (از جمله کنفرانس منافقین، تحرکات مشکوک در داخل کشور و سایر مواردی که در همان زمان گزارش می شد)، با درصد بالایی احتمال می دادم که این جریان اگر رای نیاورد، فتنه ای را رقم خواهد زد. اما نشانه اصلی که بنده به آن استناد می کنم، سخنرانی بسیار مهم رهبری در دانشگاه امام حسین (ع) درست چند روز قبل از انتخابات است. ایشان تذکرات بسیار صریحی را نسبت به قانون شکنان و برهم زنندگان انتخابات دادند. اگر بیانات رهبری در انتخابات های مختلف را جستجو کنید، متوجه می شوید ایشان فقط در سال های 88 (که فتنه رخ داد) و 96 چنین تذکرات شدید و نگران کننده ای را ابراز کرده اند! ما در هیچ برهه دیگری شاهد چنین مواضع صریحی نیستیم. ایشان در تاریخ ۹۶/۲/۲۰ در دانشگاه امام حسین (ع) فرمودند: «انتخابات یکی از زمینه‌هایی است که هم می تواند مایه‌ی اعتلا و آبرو بشود هم می تواند مایه‌ی ضعف و سستی و ایجاد مشکلات بشود... اگر مردم با نظم شرکت کنند، با اخلاق حرکت کنند، حدود اسلامی و قانون را رعایت کنند، این مایه‌ی عزت جمهوری اسلامی است... اگر قانون‌شکنی کنند، بداخلاقی کنند، اگر با حرف‌های خود دشمن را به خود امیدوار کنند، انتخابات به ضرر ما تمام خواهد شد. اگر کسی بخواهد علیه امنیت کشور قیام کند، قطعاً با عکس‌العمل و واکنش سخت مواجه خواهد شد. آن صهیونیست پول‌دار آمریکایی خبیث که گفت من #گرجستان را با ۱۰میلیون دلار توانستم زیر و رو کنم، در #سال۸۸ هم با حماقت به این فکر افتاد که بر جمهوری اسلامی به این عظمت اثر بگذارد؛ با دیوار مستحکم اراده و عزم ملی برخورد کردند؛ امروز هم همین‌جور است!!! امنیت کشور خیلی مهم است؛ در انتخابات باید امنیت کشور به‌صورت کامل محفوظ بماند… هرکسی از این راه تخطی کند، قطعاً بداند سیلی خواهد خورد.» در مورد انتخابات 96 تحلیل بنده این است که اساسا، مشکل، حضور شخصی به نام احمدی نژاد نبود. حضرت آقا بیش از آنکه به خاطر شخصیت خود احمدی نژاد (جنجال آفرینی، التهاب جو سیاسی در مناظرات و ...) توصیه به عدم حضور او کنند، بیشتر به خاطر وقاحت و استکبار و برتری طلبیِ جریانِ اشرافیِ مقابل، و با شناختی که از آن جریان داشتند، توصیه به عدم حضور احمدی نژاد کردند. جریانی که نشان داده هیچ گاه جنبه باخت را ندارند و همواره در تمام انتخابات ها (به جز آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد؛ هر چند آقای خاتمی نیز در نهایت تسلیم این جریان شد و زیر بیرق آنها قرار گرفت...) پیروز بوده اند. اگر پیروز می شده اند، اظهار می داشته اند که انتخابات آزاد بوده اما اگر نتیجه بر خلاف میلشان رقم می خورد، نتیجه آن را نمی پذیرفتند و یا ادعای تقلب می کرده اند یا ادعای انتخابات مهندسی شده! این جریان همواره سعی در حذف، هضم یا همسوسازی جریانات مخالف با خود هستند که تاکنون موفق نیز بوده اند! ممکن است به ذهنتان خطور کند، این مباحث چه ربطی به بحث دارد. اما باید عرض کنم که، انتقادات برخی از بچه های بسیجی و انقلابی، از همین جا حالت جدی به خود گرفت. افرادی از جمله سید حسین علوی (داماد حسین شریعتمداری)، مدیر مسول خبرگزاری بسیج، نسبت به نفوذ در بین برخی اعضای شورای نگهبان، یک سخنرانی طوفانی کرد. این فیلم در اینترنت موجود است. حقیقتا انتقاداتی که مطرح می کند، درست هستند! برخی از اعضای شورای نگهبان تحت تاثیر اهالی فتنه بوده اند! به دنبال آن، بسیاری دیگر از بچه های انقلاب، به نحوه عملکرد شورای نگهبان در تایید و رد صلاحیت ها و عدم اجرای فرمایشات رهبری در نامه ای که ماه ها قبل از انتخابات به شورای نگهبان فرستاده شده بود، انتقاداتی را مطرح کردند. پس از انتخابات، با عملکرد ضعیف و بعضا مغرضانه مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه روبرو شدیم. جایی که در آن شخص رییس مجلس، با تمام توان در پی این بود که علیه آقای احمدی نژاد پرونده سازی هایی را صورت دهد. رییس دیوان، که اصلا در جایگاه اعلام جرم علیه رییس جمهور نیست، بارها اتهامات بی پایه و اساس علیه رییس دولت های نهم و دهم اعلام کرد. و بعضا از پرونده هایی گفت که سال ها پیش مختومه شده بودند! و علنا به تشویش اذهان عمومی پرداخت، بدون اینکه کسی به او متعرض شود! آقای بقایی چند سال پیش ، مدت ها بدون اعلام جرم خاصی در زندان نگه داشته شد، تا جایی که در نهایت به دستور رهبری آزاد شد. پس از آن اخیرا دوباره آقای بقایی بازداشت شد، و برخورد های بعضا نامناسبی بر او روا داشته شد که حتی با او مشابه سایر متهمین هم برخورد نمی شود. به طوری که اجازه ملاقات با او در بیمارستان داده نشد. اما برای شخصی مثل حسین فریدون که او نیز یک متهم است، شاهد ملاقات چندین شخصیت سیاسی و در کسوت روحانی از او هستیم! سوالی که در ذهن ها ایجاد می شود که آیا تبعیض صورت نگرفته است؟! همین عمل در مورد آقای مهدی خزعلی تکرار شد و پس از مدتها دستگیری، اخیرا با حکم رهبر انقلاب آزاد شدند! واضح است که اسم بردن از اشخاص بالا، بدین معنی نیست که حقیر مواضع آنها را تایید می کنم؛ اما آیا نباید عدالت حتی در مورد دشمن نیز به درستی رعایت شود؟! پس از آن مساله حقوق های نجومی و املاک نجومی مطرح شد. فریاد عدالت خواهان به هوا بلند شد. اما چه شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! به جای برخورد با مفسدان، با افشا کنندگان فساد برخورد صورت گرفت و آنها دادگاهی شدند، اما کماکان شاهد هستیم که هیچ برخوردی با متهمین اصلی نمی شود و حتی اخیرا آنها توسط دیوان تبرئه شده اند! که اعتراض نمایندگان حق طلبی همچون آقای حاجی دلیگانی را نیز به دنبال داشته است. نمونه دیگر، منصور نظری، شاعر انقلابی است. شخصی که فساد یک قاضی در قوه قضاییه را گزارش می دهد، اما یک مسول در قوه قضاییه، به جای برخورد با خاطیان، اطلاعات این شاعر انقلابی را در اختیار قاضی فاسد مربوطه قرار می دهد و او با شکایت طرف به زندان می افتد. دیگر اینها که ضد انقلابی نیست! رجانیوز و آقای رائفی پور از این شاعر اعلام حمایت کرده اند! با وجود این ظلم های آشکار علیه ای عدالتخواهان، آیا اینها علیه رهبری و انقلاب حرفی زده اند!؟! برخی از اینها آنقدر دلداده انقلاب هستند که اجازه سوءاستفاده به رسانه های بیگانه را نیز نداده اند. اگر یک دهم این ظلم علیه ما اعمال شده بود، در چه جایگاهی بودیم و چه می گفتیم؟! پس از این وقایع نیز، هر ماه شاهد آن هستیم که برادران جنبش عدالت خواه، دستگیر می شوند و یکی یکی قلع و قمع می شوند. قبلا خدمتتان عرض کردم که از بین افرادی که عدالت را مطالبه می کنند، فقط تعدادی اندکی قائل به کندروی حضرت آقا هستند و معتقد اند حضرت آقا حامی وضع موجود اند. اکثریت بچه های انقلابی و بسیجی و عدالت خواه، اتفاقا با استناد به فرمایشات رهبری و توصیه های مکرر ایشان به دانشجویان، قدم در این راه گذارده اند. آنها معتقد اند برخی از مسولان کشور، فرمایشات به حق رهبری را اجرا نمی کنند؛ آنها از مسولین گله مند اند. آنها نگران انقلابی هستند که آرمان های امامش، دارد یکی یکی توسط مسولان نالایق رنگ می بازد. نگران عکس العمل مردم اند. مگر حضرت امام هشدار ندادند که: « ... به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آورده‌اند، این مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشانده‌اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» - خدای نخواسته - باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این‌] است که فاتحه همه ما را می‌خوانند!» حضرت آقا مگر در چندین سخنرانی به دانشجویان و جوانان انقلابی متذکر نشدند که عدالت را مطالبه کنید؟! برای نمونه به چند مورد اشاره می کنم: «مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و «عدالت‌خواهی» است؛ این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده می شود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم؛ تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزون‌طلبی انسانهای مفتخوار و سوءاستفاده‌کن امکان‌پذیر نیست...» 5 شهریور 1382. «اگر ما تشنه‌ی عدالت هستیم، تضمین تحقّق عدالت، با سلامت و کارآمدی قوّه‌ی قضاییّه میسّر است.» ۸۱/۴/۵ «بایستی عدالت آن‏چنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسئولی- چه بنده و چه هرکس دیگری که در جایی مسئول است - ناچار باشد به مقوله‏ ی عدالت، و لو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد؛ باید گفت مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمی‌زند، بلکه نظام را تقویت می‌کند!» ۸۲/۲/۲۲ « همه‌ی این شعارهای بزرگ مثل آزادی و استقلال قیودی دارند و آنچه هیچ قیدی ندارد، عدالت است.» ۸۱/۱۱/۱۵ «باید هر پدیده ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سوال قرار بگیرد.» ۸۱/۸/۶ «هیچ یک از مصالح گوناگون - نه مصالح فردى و نه مصالح حکومت و کشور اسلامى - نمى‌تواند با عدالت معامله شود.» ۸۳/۸/۲۳ «عدالت یک ارزش مطلق است؛ یعنی هیچ جا نداریم که عدالت بد باشد..» ۹۰/۲/۲۷ حالا در این شرایط، که حقیر فقط گوشه کوچکی از آن را برای شما ترسیم کردم، و ضمن درک تذکرات حضرت آقا، می رسیم به سخنان حجت الاسلام پناهیان و حجت الاسلام قاسمیان. حجت الاسلام پناهیان در سخنرانی چند شب قبلشان در بیت رهبری فرمودند: «اگر کسی بخواهد منتظر باشد، اولا باید به وضع موجود اعتراض داشته باشد. درجات اعتراض به وضع موجود متفاوت است. مثلا بعضی‌ها اگر جهان پر از عدالت نشود، اعتراض ندارند؛ آدم‌های مرده‌ای‌اند! می‌گویند حالا ما کشور خودمان را آباد کنیم! بعضی‌ها هم می‌خواهند اعتراض بکنند، الاهم فلاهم نمی‌کنند؛ آنها افرادی خوارج گونه‌اند. خوارج اعتراضاتی داشتند که یکی در میان درست بود، ولی با اعتراضاتشان منبع حل این مشکلات را تضعیف کردند.» حجت الاسلام قاسمیان نیز در یکی از سخنرانی های اخیرشان در ایام محرم فرموده اند: «تاریخ به ما نشان داده است که فتنه‌های افراطیون داریم و فتنه‌های تفریطیون. ما دوره تفریطیون را دیده‌ایم نسبت به بحث ولایت. حالا فتنه افراطیون ممکن است اتفاق بیافتد و در شُرُف انعقاد است. یک عده ای با کسب معارف جلوترند از ولایت؛ یک عده ای با کسب معارف؛ عقب‌ترند. برای همین است که می‌گوید الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ. بحث «نُصح ائمه مسلمین» (نصیحت کردن ولی امر مسلمین) به جای خود درست است و در مورد معصوم و غیر معصوم وارد است. اما محوریّت «ولی» نباید از دست برود. آن کانون محوری نباید تخریب شود. بدانید که یک فتنه‌هایی در راه هست و خود را باید برای آن آماده کنیم که محصول بچه حزب‌اللهی‌های دو آتیشه است و عاملان آن به شدت عدالتخواه هستند؛ به شدت اهل معارف هستند. حالا این‌ها فاصله می‌گیرند چراکه رهبر را کندرو می‌دانند. فتنه‌ی آن‌هایی که رهبر را تندرو می‌دانند از سر ما گذشت و الآن دیگر تکرارپذیر نیست ولی فتنه کسانی که جلوترند هنوز واقع نشده. یک عده فتنه‌های صفینی دارند؛ عده‌ای هم فتنه‌های نهروانی هم دارند. ممکن است بعدا در نقطه‌ای با هم ائتلاف کنند که می‌کنند. مانند دو لبه قیچی که درست است خلاف جهت یکدیگر حرکت می‌کنند اما ریشه یک چیز را می‌زنند. این دولبه قیچی نهایتاً در یک محوری با همدیگر ائتلاف می‌کنند. اگر پاسداشت ولایت واقعا برای کسی مهم است؛ مراقب جایگاه ولایت باشد از این به بعد در برابر یک چهره جدید.» سوال آنجاست که این بزرگواران با استناد به چه اطلاعاتی، جریانات عدالتخواه انقلابی و ولایی (که اندک امید برای تحقق عدالت و به زیر کشیدن مسولان فاسد و اشرافی را زنده نگه داشته اند)، را خوارج خطاب می کنند؟! بنده بنا را بر این می گذارم که به این دو بزرگوار اطلاعات درستی داده نشده است و این عزیزان بر مبنای ورودی های غلط قضاوت کرده اند. استاد بزگوار، شما خودتان تاریخ اسلام را به زیبایی تحلیل می کنید. اطلاع دارید که خوارج دارای ویژگی ها و مشخصاتی بودند که به خاطر طولانی تر نشدن مطلب از ذکر آن خودداری می کنم. در بین آثار شهید مطهری می توان به خوبی این فرقه منحرف را شناخت؛ از جمله لینک زیر: http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4780/39398/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D9%88-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D9%87%D9%91%D8%B1%DB%8C-(%D8%B1%D9%87) حال سوال اینجاست، کدام مشخصات خوارج قابل تطبیق بر این جوانان انقلابی و عدالتخواه است؟! اینها که دارند به وظیفه شان عمل می کنند؛ دارند به فرمایشات حضرت آقا عمل می کنند. با استناد به کدام مدارک و آمار، به این نتیجه رسیده اند که جریان غالب در بین عدالتخواهان، رهبری را تخطی می کنند و ایشان را کندرو و حامی وضع موجود (فساد) می دانند؟! آیا این برچسبی نیست نابخردانه و ناآگاهانه که اتفاقا مفسدان و جریانات اشرافی درون نظام را شاد می کند تا با خیال راحت تر به غارت بیت المال مشغول باشند؟! عاملین وضع موجود و فتنه احتمالی آینده چه کسانی هستند؟! آیا مدیران فاسد و نالایق اشرافی که نتیجه مدیریتشان ورشکستگی کارخانه ها و وابستگی کشور و فساد سیستمی است، عامل وضع موجود هستند یا بچه های انقلابی که همصدا با این کارگران و مردم، می خواهند حق به حقدار برسد و دست مفسدان از بیت المال قطع شود، پیش از آنکه کار از کار بگذرد؟! به راستی آیا در تشخیص عامل فتنه احتمالی در آینده دچار اشتباه نشده ایم؟! به قول آقای شفیعی کیا: «بر فرض عدالتخواهان را با چوب فتنه و خوارج خوانی سرکوب کردید، جوشش مردم به ستوه آمده و یوم الله شان را چه می کنید؟!» با تشکر. ارادتمند شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آن‌چه در جواب سؤال 20441 عرض شد که خوب است نظری به آن بیندازید، عرض بنده از زاویه‌ی دیگری است و آن، درکِ تنگناهای تاریخیِ خودمان است و نسبت حضور رهبری و انقلاب با توجه به این تنگناها باید معنا شود. معلوم است که ساختار فکری و فرهنگیِ غرب‌زدگیِ 200 ساله‌ی ما برای امثال دولت آقای روحانی و یا نهادهای کشور که رویهمرفته با نگاهِ غربی شکل گرفته است؛ تنگنا نیست، ولی چرا حزب اللّهی‌ها متوجه نیستند که راهِ عبور از این تنگناها بسیار ظریف و حساس است؟! وگرنه برای آبادکردنِ دهی، شهری را خراب می‌کنیم و انقلاب اسلامی این پدیده‌ی نو پا را یاری نخواهیم کرد. تمام روحِ کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی» برای آن است که بفهمیم ما در این تاریخ در نسبت با انقلاب اسلامی چه باید بکنیم و این کارِ بسیار سختی است، هرچند کاری است عملی و غیرممکن نیست به شرطی که بتوانیم با سعه صدر جایگاه جریان ها را در نظر به گیریم. موفق باشید

20441
متن پرسش
در پاسخ به پرسشی با این عنوان: با شهید حججی، افقی دیگر در میان آمد. از کدام نشناختن سخن می گویی؟! حال آنکه گفتم حججی را در افق «ققنوس» ها به نظاره نشسته َم! از دروغگویان که محض دلخوشی دروغین شان از او «طوطی» ساختند در جوار تو نالیدم! دروغی که هست و نیست مان را به ریشخند گرفت و ترازوی کم و بیش مان را دستکاری کرد! من ِ «سر» دار را با بی «سر» ان سانی نیست ... اما چرا از دروغی که این چنین سر به سر مان گذاشته، چیزی نمی گویی؟! چرا چنگ نمیزنی و خرقه ی دروغ مان را پاره نمی کنی؟! چرا دست نمی اندازی و این دروغ را که این چنین در وجود ِ مان پا بر حنجره ی صدق گذاشته، به زیر نمی کشی؟! چرا نمی گذاری کنار تو ، راه ما که از دروغ زمانه مان می نالیم با راه آنان که صدق انقلاب را به یغما می بَرَند، جدا کنیم؟! چرا نمی گذاری جامه ی دروغ مان را پاره کنیم و رسوایی َش را نشان دهیم تا آنان که صدق انقلاب مان را توهمی بیش نمی دادند، نشان دهیم!؟ آنان که از آب گل آلود همین دروغ، ماهی پایان انقلاب تور می کنند! من نمی خواهم در زمین ِ عزت ِ انقلاب، از ترس ِ ترکش ِ پست ِ دروغ، قد خمیده قدم بردارم. و حالا تو مرا این چنین غریبانه به نشناختن محکوم می کنی! دیروز طور دیگری در جوارت نالیدم و گفتم: انقلابی که سر ِ حرکتم را به سمت دروغ ببرد، اسمش چیست؟ انقلاب همراه دروغین می خواهد؟ انقلاب تایید دروغین می خواهد؟! انقلابی که فطرت مرا، ساده ترین را، سر راست ترین را نبیند، انقلاب است؟ انقلابی که صدق را نفهمد انقلاب است؟ انقلابی که در آن نفسهای صادقان تنگ شود انقلاب است؟! این انقلاب راستگوهاست یا دروغگوها؟! پس چرا ما امروز با راست ترینِ انقلاب، با امام مان ارتباط نگرفتیم؟! و تو گفتی: نه! نه! هرگز انقلاب همراهِ دروغ و تأییدهای دروغین و اندیشه‌های سطحی نمی‌خواهد. این‌ها قاتل انقلاب‌اند. انقلاب اسلامی حقیقتی است که بر جانِ هوشیارانِ این تاریخ مستقر شده است و تمام آن چیزی است که فطرت ما به دنبال آن است. آنچه مرا بدان رجوع داده ای، خوانده َم اما لطفا مرا به آنجایی رجوع دِه که از قاتل ِ دروغ ، رسما زبانی به میان آورده ای، من آواره ی این زبان ِتوام. لطفا ما را امروز در این زبان ِخود پناه باش!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: من در آن جواب، خواستم متذکر امر مهمی نسبت به انقلاب اسلامی باشم تا انقلاب، تنها در آینه‌ی نگاهی که در گذشته به آن داشتیم، نگاه نشود. چرا که آینه‌ی دیگری ظهور کرده که اگر ادامه‌ی دیروزمان هست، که هست، از امروزمان خبر می‌دهد که چه در پیش داریم.

نمی‌دانم چرا در عین احساس هم‌زبانی و هم‌دلی و این‌که می‌فهمم به کجا اشاره داری، با طاهرزاده‌ای که در مرحله‌ی سوم حضورِ تاریخی انقلاب به‌سر می‌برد، همراهی نمی‌کنی؟![1]

نمی‌دانم روشن است که به کدام انقلاب دعوت می‌کنم یا نه؟! و نمی‌دانم شما هم در این غوغایِ مدعیان دروغین طرفدارِ انقلاب، مواظب هستید آن انقلاب در حجاب نرود؟! انقلابی که امثال حججی‌ها در افق تاریخ یافتند و تا مرز شهادت پای آن ایستادگی نمودند و تشییع‌کنندگان پیکر بی‌سرِ او آن حقیقت تاریخی را در بنیادین‌ترین بُعدِ خود حس کردند، در عین آن‌که روزمرّگی‌ها آن‌ها را اشغال کرده بود که این نیز عرض عریضی دارد که چگونه انسان‌هایی با این‌همه روزمرّگی‌زدگی، باز حججی را از خود می‌دانند!

چرا ما علیرغم این‌همه دروغ در این حضور تاریخی آن دورهایی که در متن انقلاب اسلامی خداوند برای ما تقدیر کرده است، نظر نمی‌افکنیم تا دروغ‌گویان را به چیزی نگیریم؟! اینان مگس‌هایی هستند که می‌خواهند فیل را نادیده بگیرند.

گفتی زبانی را به میان آورم که مستقیماً قاتل دروغ باشد؛ این تقاضا با نظر به روحیه و روحِ جوان شما تقاضای منطقی است ولی به این فکر کن که گویا سیره‌ی اولیاء الهی بیشتر در نمایاندنِ «صدق» بود ،تا «دروغ» خود به خود رسوا شود و برای تحقق یک تمدن، تمدنی که نمی‌خواهد یک حزب سیاسی باشد. به این فکر کن که چرا بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا«علیه‌السلام» سعیِ ائمه«علیهم‌السلام» آن است که جبهه‌ی مقابله‌ای با خلفا شکل ندهند و در درون جامعه‌ی اسلامی تا آن راهِ زلالی که مأمور ظهور آن هستند، به میان آید.

 آری! در مورد کوفه عرض شد اگر کوفیان در عین تفاوتِ نگاه، آن نگاه‌ها به خصومت منجر نشده بود، علی«علیه‌السلام» توان مقابله با استکبارِ امویِ معاویه‌ای را داشت. چه کنم که نه می‌توانم این نحوه حضوری که شما متذکر آنید را نادیده بگیرم! و نه می‌توانم نسبت به روشی که برای تحقق تمدن اسلامی به آن‌ اعتقاد دارم؛ چشم‌پوشی کنم!! آن‌چه برای بنده شیرین است «سرِ پیری جوان‌بودن» است که این جمع‌الجمعی است طاقت‌فرسا. موفق باشید


[1] - در یک مرحله، سخن در این بود که این انقلاب ریشه در تاریخِ ما دارد و از «غدیر» تا این‌جاها آمده است و در مرحله‌ی دوم بحث «سلوکِ تاریخی ذیل شخصیت حضرت روح اللّه» بود و در مرحله‌ی سوم سخن از آن است که اگر به عمیق‌ترین لایه‌های وجودی خود رجوع کنیم، می‌یابیم که انقلاب اسلامی به عنوان نفحه‌ای تاریخی تمام جان ما را در بر گرفته است که البته این سخن سخنی است که در فضای مدرنیته «خلاف‌آمدِ عادت» است و نمی‌دانم گوش شنوایی برایش هست یا نه؟! عرایضی را در این رابطه در گلپایگان تحت عنوان «انقلاب اسلامی و حضور تاریخیِ ما» شروع کردم. عمری باقی باشد حرف‌هایی دارم.

20343
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: نظر شما در مورد کره شمالی و مواضع رئیس جمهور آن چيست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تحلیل در این مورد آسان نیست به‌خصوص که بحث حق و باطل در میان نمی‌باشد. آری! خداوند انسان‌های شجاع را دوست دارد و إن‌شاءاللّه از طریق کره‌ی شمالی، آمریکا و جریان استکباری اطراف کره‌ی شمالی تحقیر خواهند شد. موفق باشید

20222
متن پرسش
ضرورت بازخوانی محکمات و شعائر انقلاب اسلامی: با سلام و عرض خسته نباشید. عید سعید قربان را خدمت استاد تبریک عرض می کنم. همانطور که در قرآن کریم و سیره اهل بیت (ع) تعریف شده برپایی عدالت یکی از اساسی ترین دلایل تشکیل حکومت و دولت اسلامی می باشد که انقلاب اسلامی نیز حق مسلم جهت همین اصول ارزشی حرکت خود را به ثمر رساند. سوالم از خدمتتان این است که وقتی ما اصول تشکیل دولت همچنین قانون اساسی و ... نظام چینی درونی را همه بر اساس سیره اهل بیت و قرآن مجید تعریف می کنیم. درعمل اجرای ضعیف عدالت را مشاهده هستیم و از آن بدتر عدم مشاهده حرکت جهت مبارزه با این بی عدالتی ها؟! اینکه کسانی در مدیریت کلان کشور دچار فساد می شوند و نظام اسلامی دستگاههای اجرایی و.... با علم و اطلاع کامل از محرض شدن خلاف سکوت دارند زیبنده جامعه اسلامی نبوده و بنظر می رسد ضرورت نگاه منشور امام بیش از بیش لازم است. این بی عدالتی هم در عمق و هم در گستره جامعه قابل مشاهده است. در زمینه اشتغال - ادارات - بانک ها - شهرداریها - مدارس - و... همه اینها متوجه قشر بی بضاعت جامعه هستند و طبقه ای که پول و نفوذ را در اختیار دارند با این صحبت ها بیگانه هستند. این بی عدالتی تا آنجا گسترده شده که سرکوب شدن استعداد توده ضعیف جامعه را مشاهده هستیم. استاد عزیز به چه دلیل افراد برجسته کشور، اساتید و صاحب نظران جامعه روحانیت حرکت مثمر ثمری انجام نمی دهد. من معتقدم که سکوت اینها یعنی شریک شدن در این بی عدالتی. صحبت امروز من تکلیف از بابت سخن قرآن مجید است که به سرزنش افرادی می پردازند که ضعف خود را بهانه مبارزه نکردن با فساد عنوان می کردند. شهر ما شهر طلبه گرانقدر - مبارز با زمین خواری است. این بی عدالتی ثمره سریز شدن فساد از بالا به پایین است. ایا صحبت ها گفت گوی درون نظام است و مغایرتی با اتحاد و همبستگی توده مردم ندارد. ممنون می شوم در این زمینه به دغدغه شمار زیادی از افراد و مردم پاسخ دهید.
متن پاسخ

اسمه تعالی: سلام علیکم: حرف‌های درستی می‌زنید. به نظر بنده اسلام توان تربیت انسان‌هایی را دارد که در اوج عدالت، جامعه‌ی خود را به بهترین نحو اداره کند، ولی آموزه‌های ما آن‌چنان نسبت به اسلام ضعیف است که چنین انسان‌هایی را می‌پروراند که امروز شما با آن روبه‌رو هستید و آن حساسیت لازم را نسبت به عدالت و آزادی نشان نمی‌دهند و در این انتخابات طوری عمل کردند که گویا نفس امّاره‌ی آن‌ها بیشتر از حقیقت اصالت دارد. موفق باشید

20092
متن پرسش
سلام: سوال های 20050 و 20049 مشکل شرعی داشتند که استاد جواب ندادند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت زیر جواب داده شده بود:

20049: سلام:
۱) برای رسیدن به یقظه چه کار باید کرد؟
۲) به فرض به یقظه برسیم و برای ابد خود برنامه بریزیم برای اینکه طبق برنامه عمل کنیم و منظم باشیم خلافش عمل نکنیم باید چه کارکرد؟
۳) التماس دعا. یا علی. (سینا)

20049- باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید جلد اول کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی در این مورد کمک بکند. موفق باشید

20050- سلام:
رای مردم در نظر شما چه جایگاهی دارد؟ در جواب شما به سوال ۱۹۹۰۹دیدم که می فرمایید مبنای عمل دولت باید کار حق و درست باشد و نه رای عموم مردم. خب این حرف تا حدی درست است و تا حدی غلط. مقداری که درست است اینه که دولت نباید کار خلاف اسلام انجام بده ولو اینکه رای عموم باشد ولی غلطش این حرف این جاست که از میان کار های درست دولت میتوند کار احسن را انتخواب نکند و بنابر رای مردم کار درستی که به خوبی اون کار احسن نیست را انتخاب کند. به نظرتون زیادی بر این آقایون سخت نگرفتید؟ منظورم شخص شما نیست. این فرمایش امام که میزان رای ملت است را قبول دارید یا نه. التماس دعا (سینا)

20050- باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق مبنای امام، میزان رأی مردم است ولی در بستر شریعت الهی و حکومت اللّه. حال در این فضا ما نباید یک قرائت از شریعت الهی را ملاک ارزیابیِ فعالیت‌های دیگران قرار دهیم. موفق باشید

20094
متن پرسش
20094- سلام علیکم استاد گرامی: این متن از جناب دکتر سید مهدی ناظمی از اساتید جوان فلسفه کشور است. خواستم به نظر عالی برسانم. با تشکر سیاست رومانتیک و آپولوژیسم ایرانی سید مهدی ناظمی قره باغ نوآم چامسکی در مقدمه بحث برانگیزی که برای یکی از آثار فریسون، منتقد هولوکاست، نگاشته است، اذعان می کند که هرچند تخصصی در ماجرای تاریخی هولوکاست ندارد، اما وضع آزادی بیان منتقدان هولوکاست در فرانسه به شدت سؤال برانگیز است. چامسکی در علت یابی برای نقض حقوق این منتقدان به نکته ای اشاره می کند که شاید قبلاً کمتر کسی به آن توجه کرده بود. اغلب روشنفکران فرانسوی در زمان حمله آلمان به فرانسه و جنگ جهانی دوم نتوانستند در زمان مناسب خود، موضع گیری درستی علیه نازی ها داشته باشند. آنها تازه بعد از پایان این جنگ ویرانگر بود که متوجه شدند چقدر از تاریخ تحولات عقب مانده اند و این عقب ماندگی چه خسارتهای سنگینی ایجاد کرده است. این امر، نوعی حالت روانی پرخاشگرانه در آن ها به وجود آورد تا این راه گذشته شرم آور خود را با اقداماتی تند و قاطع جبران کنند. از نظر چامسکی حداقل یکی از دلایل فشارهایی که علیه منتقدان هولوکاست انجام می شود، همین رویکرد عذرخواه و پشیمان از گذشته روشنفکران فرانسه است. وضعی که چامسکی توصیف می کند نباید فقط محدود به فرانسه در زمان جنگ دوم باشد، این وضع را می توان در هر جایی که فاجعه بزرگی رخ داده است و گروههای مرجع مسؤولیت خود را به درستی انجام نداده اند، جستجو کرد. حداقل این است که در کشور خودمان که تحولات سیاسی بزرگی پی در پی رخ می دهد و روشنفکران و سایر طوایف مسؤول، موضع گیریهای مبهمی از خود نشان می دهند، می توان به این فرضیه فکر کرد که تا چه حد موضع گیریها، موضع گیریهای واکنشی در برابر گذشته خود است. برای مثال و قبل از آن که وارد موضوع اصلی درباره سیاست امروز بشویم، به برخورد کسانی که خود را روشنفکر دینی می خوانند توجه کنید. نگارنده در تمام طول زندگی خود، از هیچ یک از طوایف فکری، بیشتر از طیف خشونت کلامی و قاطعیت نظری ندیده است. از ناسزاگویی های زنجیره ای گذشته و اکنون «روشنفکری دینی» عبدالکریم سروش بگیرید تا برخوردهای عاطفی تند مصطفی ملکیان و بسیاری از دیگران. در واقع اگر نگوییم همه، قطعاً اکثر شخصیتهای روشنفکری دینی، یعنی کسانی که دفاع از سکولاریسم را برای مراقبت از دین، یک رسالت دینی یا اخلاقی می دانند، دارای سوابق مذهبی بلند مدت هستند و همان قاطعیت و تحکمی را که در تفسیر قبلی خود از دین داشتند، امروز در تفسیر خود در دفاع از سکولاریسم بکار می گیرند. این افراد، یعنی این متدین های حامی سکولاریسم و یا سایر ارزشهای مدرن، معمولاً تند مزاج ترین همه مدافعان هستند. علت، واضح است، آنها در واقع به گذشته خود حمله می کنند و بی آنکه موفق شده باشند این گذار از گذشته به امروز خود را از مرحله برخورد احساسی به فهم عقلانی منتقل کنند، در یک جبهه گیری جدید قرار می گیرند. این جبهه گیری به این خاطر شدید و غلیظ است که آنها از گذشته خود سخت شرمسار هستند و شجاعت یا توان رویارویی عقلانی با این گذشته را از دست داده اند. بسیاری از موضع گیریهای سیاسی امروز ایران هم مصادیق همین شرمساری از گذشته و دفاع احساسی و بی بنیاد از امور پیش آمده است. همه می دانیم که بسیاری از اصلاح طلبان امروز، در واقع از تندترین انقلابی ها بوده اند و برای ارزشهایی که امروز به آن حمله می کنند، همه چیز خود را داده اند. در واقع به نظر می رسد بین این تندی در رد نظام ارزشی جمهوری اسلامی و آن تندی در دفاع از آن، رابطه ای باید نهفته باشد. بررسی اصلاح طلبی در ایران را به مقاله دیگری در آینده می سپاریم و اینجا به اصولگرایان توجه می کنیم. اصولگرایان در زمانی که جناح راست نام گرفته بودند، قدرت را از دست دادند و هشت سال فرصت داشتند تا قبل از سال 84 یک تحزب استاندارد و مبتنی بر تئوری یا ایدئولوژی های روشنی را سامان دهند. علی رغم اتفاقات خوبی که برای اصولگرایی رخ داد و معرفی برخی چهره های قابل اتکار در مجلس و برخی نهادهای اجرایی، ایشان نتوانستند به آن مهم دست پیدا کنند و همچنان از نظر تئوریک و ایدئولوژیک و بنابراین تحزب، در سردرگمی و ابهام غوطه ور بودند. در چنین شرایطی ظهور شخصیتی مانند احمدی نژاد و سوار شدن او بر موج انفعال اصلاح طلبان و نارضایتی عمومی مردم – آن نارضایتی که بخشی از آن هم مدیون سالها نقادی اصولگرایان اعم از سنتی و جدید بود - باعث شد یک شبه ره صد ساله طی شود و احمدی نژاد به مثابه پرچمدار احیای همه ارزشهای از دست رفته از جمله عدالت، مطرح گردد. موج ظهور احمدی نژاد با همه تغییراتی که در وقایع سیاسی و پیدایش رجال جدید سیاسی در کشور رخ داد، چنان اصولگرایان را «قدرت» سبب نشد تا اصولگرایان به دنبال رفع ابهامهای سابق خود بروند. در واقع مناسبات به خود مشغول کرده بود که از اغلب نقاط بحران زای خود غافل می نمودند. احمدی نژاد هم تصادف خوش یمنی نبود و چه مشکلات ذاتی که خودش ایجاد کرد و چه تصویر رسانه ای که علیه او در داخل و خارج شکل گرفت، تبدیل به رمزی شد علیه اصولگرایان. اینک، اصولگرایان به صرافت طبع یا آگاهانه تر، دو چیز را دریافته اند و این دریافت سنگین، آنها را دچار بحرانی روانی و تلخکامی شدید کرده است. نخست این که – برخی دیرتر و برخی زودتر، ولی بالاخره اغلب آنها - دریافتند که احمدی نژاد آنی نبود که می پنداشتند و کشور با وجود او دچار بحرانهای بزرگی شده است که خلاصی از آنها به سادگی ممکن نیست. از بین رفتن بسیاری از ساختارهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، در کشوری که در آن بسیار دشوار است و از سنتی برای مدیریت مدرن بهره نمی برد، خسارت قابل جبرانی به نظر «ساختن» نمی رسد. آنها دریافته اند که شعارهای احمدی نژاد بیشتر از آنکه واقعیتی را تولید کند، گفتاری را تولید کرده است و هر چند باید از این گفتار بهره برد، اما نباید دوباره به ساحت واقعی احمدی نژاد نزدیک شد. شرمساری از آن هشت سال، در پس اغلب چهره های غمزده ایشان هویداست. دوم این که فهمیده اند، ظهور دولت عجیب و غریب کنونی هم، باز مدیون همان حفره هاست. دولتی که بیشترین تنفر را نسبت به دولتهای قبلی ایجاد کرده است و شانس اصولگرایان برای گرفتن دوباره قدرت به این دلیل از دست می رود که آنها شبیه به دولت احمدی نژاد تفسیر می شوند. پس در واقع، هم خسارتهای دولت قبلی و هم خسارتهای هنوز تمام نشده دولت کنونی، هر دو، از یک سرآغاز نشأت می گیرند و آن بی بنیادی و سستی نظری و ایدئولوژیک و برنامه ای و اجرایی خود اصولگرایی است. چنین واقعیت تلخ و گزنده ای، رویکردی عمومی را بین طیف وسیع اصولگرایان به وجود آورده است که می توان نام آن را رویکرد منفعلانه و رومانتیک گذاشت. البته رومانتیک بودن و حتی تا حدی منفعل بودن، یکی از مهمترین ویژگی های سیاست ما حداقل در صد سال گذشته است و بحث و بررسی هر یک از آن دو مفهوم را باید به فرصت دیگری واگذار کنیم. اما واضح است که منظور نگارنده اینجا نسبی است. یعنی اصولگرایان هر نوع طرح و فکری را نسبت به وضع موجود از داده اند و توان تحلیل شرایط موجود و پیش رو را ندارند. این انفعال و رومانتیک بودن از همان زمانی آغاز شد که سعی کردند نقد دولت جدید را در اوج محبوبیت خودش با همان ادبیات قدیم ادامه دهند. در واقع اصولگرایان دقت نداشتند که چنین شدت عملی در نقد، آنها را بیش از پیش محدود و مطرود می کند و اینک زمان آن است که با عقب نشینی، برخوردهای محتاطانه تری انجام دهند. درست و در زمانی که سرمایه لازم برای نقد جناح حاکم فراهم شده است و در شرایطی که کشور در یک قدمی نابودی بر اثر سیاستهای نابخردانه دولت قرار دارد، اصولگرایان در لاکی به شدت محافظه کارانه فرو رفته اند. بخشی از جوانان این طیف که تحلیل دقیق تری از اوضاع دارند این اشتباه را به این صورت مرتکب می شوند که بجای توجه به وجوه سیاسی رخدادها، که وجوه ذاتی آنهاست، به وجوه احساسی و شبه - اخلاقی آنها توجه می کنند. این امر از آنجایی شبه - اخلاقی است که به دلیل کنار گذاشتن امور عامه، دست بر قضا نابودکننده منافع عمومی و بنابراین به شدت ضداخلاقی است. مثلاً در ماجرای آزاده نامداری، از آنجا که نامبرده بطور طبیعی توانایی برانگیختگی احساسات را دارد و این کار را نیز قبلاً با افشای مسائل خانوادگی خود انجام داده است، موجی از برخوردهای رومانتیک و ضدعقلانی اصولگرایان مشاهده شد. در این ماجرا، طیفهای سکولارتر برخورد عاقلانه تری انجام دادند و بعضاً به صراحت اعتراض کردند که کار نامداری یک توهین آشکار به مردم و ترویج علنی تزویر و ریاکاری است. مشابه این اتفاق در زمانی رخ می دهد که دو فوتبالیست خام کشور، براحتی با امتیاز سیاسی کشور در ممنوعیت بازی با اسرائیل، بازی می کنند و آن را می سوزانند. اینجا هم یک اتفاق ملی رخ داده است. صرف نظر از این که چنین قراردادی در صدر انقلاب درست بوده باشد یا نه، به هر حال این امر شبیه به ماجرای مذاکره با آمریکا، تبدیل به یک امتیاز اعتباری در سیاست کشور شده است و در کشوری که اساساً چیز زیادی برای معامله سیاسی در اختیار ندارد، وجود چنین امتیازات اعتباری بسیار مهم است و کسانی که آن را می سوزانند کم از خائن ندارند، ولو این که خود ندانند و نخواهند. باز هم اینجا همزمان و همزبان با افراد ذی نفع با غرب، برخی از هموطنان از جمله اصولگرایان دچار احساسات رومانتیک شده اند و براحتی حکم به غلط بودن مجازات می دهند تا هزینه مدیریت سلبریتی ها برای نظام افزایش یابد. در هیچ کجای دنیا، سلبریتی بجای سیاستمدار تصمیم نمی گیرد. سلبریتی هر چقدر هم محبوب باشد، هر زمانی که دست از پا خطا کرد، مانند مایکل جکسون، یک شبه نابود می شود و با سلبریتی دیگری جایگزین می گردد. چهره هایی مانند جرج کلونی یا آنجلیانا جولی، به دقت توسط بخش سیاسی نظارت و مدیریت می شوند و در فعالیتهای خود، اشخاصی آزاد و رها نیستند. سیاست رومانتیک کلی ما و برخوردهای رومانتیک و منفعلانه اصولگرایان، باعث شده است تا تقریباً چیزهای چندانی برای از دست دادن باقی نماند. کسی بخاطر زیر پا گذاشتن اصول و هنجارهای کلان کشور، هزینه نمی دهد و فعالان سیاسی و اجتماعی و ارباب رسانه ها، احساس نمی کنند که باید در قبال این در هم ریختگی، کاری را بر عهده بگیرند. در واقع، خاطره احمدی نژاد، اصولگرایان را در خوابی سنگین فروبرده است. آنها نمی توانند این ماجرا را هضم کنند و مسؤولیت آن را بر عهده بگیرند و درست به همین خاطر، تابع جو احساسی برساخته شبکه‌های اجتماعی شده اند و از یاد برده اند که فعال سیاسی، وظایفی سیاسی بر عهده دارد که اگر آن را انجام ندهد، کشوری باقی نخواهد ماند که در آن نگرانی های اخلاقی و عاطفی ما پیگیری شود. اصولگرایی امروز لازم است هر چه سریع تر خود را بفهمد و خود را بازسازی کند و از برخوردهای هیجانی و همراهی های عاطفی با فضاهای مهندسی شده اجتناب کند، عملکردهای نادرست گذشته، به معنای درست بودن انفعال و بی عملی نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکات خوبی در آن نوشته مطرح شده است و این نشان می‌دهد زمان تعقل جریان اصول‌گرایی فرا رسیده است ولی نه تعقل اصول‌گرایی حزبی، که به هیچ‌وجه نمی‌توان به آن نوع اصول‌گرایی امید تعقل و تفکر داشت؛ ولی اصول‌گرایی به معنای هویتِ اصلی یاران انقلاب در مقابل جریانی که همّت عبور از  هویتِ غرب‌زدگی به سوی تاریخ جدید را دارند. این نوع اصول‌گرایی در حال به‌خودآمدن است تا نه بر تحجر و تنگ‌نظریِ گذشته‌ی خود به اسم دیانت پافشاری کند و نه از ترس تجدد، به گشودگی و آزادی که غذای مردم این جهان است بی‌حرمتی نماید. موفق باشید

20050
متن پرسش
سلام: رای مردم در نظر شما چه جایگاهی دارد؟ در جواب شما به سوال ۱۹۹۰۹دیدم که می فرمایید مبنای عمل دولت باید کار حق و درست باشد و نه رای عموم مردم. خب این حرف تا حدی درست است و تا حدی غلط. مقداری که درست است اینه که دولت نباید کار خلاف اسلام انجام بده ولو اینکه رای عموم باشد ولی غلطش این حرف این جاست که از میان کار های درست دولت میتوند کار احسن را انتخواب نکند و بنابر رای مردم کار درستی که به خوبی اون کار احسن نیست را انتخاب کند. به نظرتون زیادی بر این آقایون سخت نگرفتید؟ منظورم شخص شما نیست. این فرمایش امام که میزان رای ملت است را قبول دارید یا نه. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق مبنای امام، میزان رأی مردم است ولی در بستر شریعت الهی و حکومت اللّه. موفق باشید

نمایش چاپی