بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: فعالیت های فرهنگی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5595
متن پرسش
سلام علیکم استاد 2 سوال داشتم اگر لطف بفرمایید پاسخ دهید: پدرم سرمایه ای کلان دارد برادر بزرگ ترم دانشگاه را کنار گذاشت و من باب احساس تکلیف به حوزه رفت امید پدر به بنده است من قصد دارم بعد از تحصیل دانشگاه بازگردم و سرمایه ی پدر را در اختیار بگیرم و با استفاده از طلاب و افراد متقی خوش فکر موسسه ای فرهنگی به حول قوه ی الهی تاسیس بشود در این میان چند سوال دغدغه ذهنی حقیر شده است: 1-از آن جایی که شهر ما شهر کوچکی است و امکان تحصیل علوم اسلامی نیست وشاید این علوم در این راه مشکاتی باشد بنده راهی به نظرم می رسد که سریع تر تحصیل را به پایان رسانده و به شهر خود برگردم و از طریق کتبی مثل آیت الله مصباح و سخنرانی های حضرتعالی و ... کسب علم کنم و بستری برای کار فرهنگی آماده شود آیا این گونه می شود؟ یا نیاز حتمی به استاد است پس راهی دیگر که به نظر می رسد علوم دانشگاهی را ادامه بدهم ودر کنار آن از اساتید حوزوی استفاده کرده سپس بازگردم. 2-در سیره علما مشاهده شده نیاز به استاد غیر قابل انکار است با این برنامه ای که حقیر در ذهن دارم و شهر کوچک ما که عالم ندارد چه باید کرد. در این سوالات چند نکته مد نظر حقیر بوده 1-سلوک الی ا... 2-روحیه ی انقلابی3- رضایت والدین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه کلیّت راه را با سه نکته‌ی آخر که گفته‌اید می‌شناسید. آنچه مهم است در کنار زندگی، ورود به معارف الهی است، حال چه با تمام‌کردن دروس دانشگاهی وچه با نیمه‌کاره رهاکردن و به کمک پدر آمدن. دلواپس استاد نباشید. «تو پای به راه نه و هیچ مپرس.... خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
5540
متن پرسش
با سلام و قبولی طاعات و عبادات 1- بنده مغازه ای ( فروش بستنی ، شربت و آبمیوه های سالم سنتی است ) دارم که جهت ترویج حجاب و عفاف ، بنری زده ام که بر روی آن نوشته ام "ورود خانم ها فقط با حجاب اسلامی " از شما استاد عزیز و گرامی تقاضا مندم اگر نقصی و یا اشتباهای در این مورد است . راهنمایی بفرمایید ؟ و یا طرحی در جهت ترویج احکام و مبانی دین اسلام و فرهنگ سازی صحیح و سالم ، این بنده حقیر را راهنمایی بفرمایید .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون تجربه نشان داده بعضی از خواهران بی‌حجاب عنادی با دین ندارند و به جهت تربیت غلط و یا عادت غلط رعایت حجاب را نمی‌کنند به جای آن‌که بنویسید فقط خانم‌های با حجاب وارد شوند، بنویسید؛ «خواهران محترم! سعی بفرمایید با رعایت حجاب، محیط زندگی را هرچه معنوی‌تر بنمایید». و سعی کنید مستقیم به مشتری‌های بی‌حجاب چشم ندوزید تا متوجه شوند از وضع ظاهری آن‌ها دلگیر هستید. موفق باشید
5419
متن پرسش
باسلام و آرزوی قبولی طاعات استتد گرامی امروز کوه بودم متاسفانه وصعیت افتضاحی از لحاظ فرهنگی حاکم بود پسرها ودخترهای مختلط مشغول ورزش و....خیلی فاجعه انگیز بود در ماه مبارک علنا روزه خواری خیلی عادی به وفور دیده میشد واقعا کی مقصره چه باید کرد مما بچه مذهبیها که برخیمون مثل من فقط اسممون مذهبی است نه ماهیتمون چه باید بکنیم اگه امام معصوم بودند آیا با این شرایط اختلاط وبی بند وباری دق نمیکردند ازغصه/ایکاش با صحبتهای حضرتعالی برخی از ماها از خواب غفلت بیدارشویم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌کنید که اگر بخواهیم با همان نگاه مذهبی که تا حال با آن سخن می‌گفتیم کار را ادامه دهیم نمی‌توانیم فرهنگی را به صحنه بیاوریم که این پسرها و دخترها که ملاحظه کردید، احساس گناه بکنند. باید همان‌طور که در نگاه سیاسی از حضرت امام پیروی کردیم و امروز ملت در شعور سیاسی خوبی هستند، در نگاه معرفتی، عرفانی نیز از حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» پیروی کنیم و با آن نگاه دنیایی را در مقابل نسل جوان قرار داد که بتواند از دنیایی که غرب در مقابلش قرار داده به‌راحتی عبور کند. موفق باشید
5381
متن پرسش
سلام علیکم با عرض ادب و احترام استاد من چند سؤال درباره پاسخی که به مصاحبه بنده داده بودید(نقش مسجد در آموزش و پرورش) پرسیدم و لی تاکنون از شما جوابی برام ایمیل نشده می خواستم ببینم اگر بدستتان نرسیده دوباره بفرستم (از همین طریق) اما اگر به دستتان رسیده و صلاح ندانستید به آن جواب دهید که بنده تسلیم آنچه صلاح دانستید هستم اما اگر چنین است یک کلمه بنویسید که چنین بوده چون من منتظرم هستم با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جواب داده ام. موفق باشید
5365
متن پرسش
ضمن سلام و آرزوی قبولی طاعات؛ بنده مدتی است روی طرحی پیرامون صدقه‌ی کتاب (که از مطالبات مقام معظم رهبری است) مشغولم که حول سه محور مسجد، وقف و کتاب می‌چرخد و اهداف اصلی آن موارد زیر است: 1) ترویج فرهنگ وقف 2) ترویج فرهنگ کتابخوانی 3) جذب نوجوانان و جوانان به مسجد 4) تقویت جایگاه مسجد در جامعه (مسجد محوری) طرح به این صورت است که دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه ها، کتاب‌های کمک درسی و ... را (که معمولاً دیگر نیازی به آن‌ها ندارند) به صورت وقف به مسجد اهدا می‌کنند تا در دسترس نوجوانان و افراد علاقه مند قرار گیرد. از جناب‌عالی تقاضا دارم چنانچه توصیه یا نکته ای را لازم به ذکر می‌دانید عنوان کنید. ضمناً سخنان معظم له پیرامون صدقه‌ی کتاب که در سال 74 ایراد گردیده بدین شرح است: »ﺍﮔﺮ ﻛﺘﺎب‌خوﺍﻧﻰ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍﻳﺞ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﻴﻔﺘﺪ، ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ»ﺻﺪﻗﻪﻯ ﻛﺘﺎﺏ» ﺩﺭﺳﺖ می‌کنند. ﺷﻤﺎ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﻭﺿﻪﺧﻮﺍﻧﻰ ﻣﻰﺷﻮﺩ! ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻣﻰﺷﻮﺩ! ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺍﻳﺘﺎﻡ ﻛﻤﻚ ﻣﻰﺷﻮﺩ! ﭼﻘﺪﺭ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺟﻨﺲ ﻭ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﻭ این‌ها ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ! ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻧﺴﺒﺖ، ﻛﺘﺎﺏ ﻫﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ؟ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻯ ﭼﺎپ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ؟! ﺧﻴﻠﻰ ﻛﻢ. ﺣﺎﻻ ﯾﻚ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺯﻣﺎﻧﻰ، ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺍﺯ ﺗﺠﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭی‌های موﻣﻦ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻰﺷﺪﻧﺪ؛ ﻓﺮﺿﺎً ﻛﺘﺎﺑﻰ ﭼﺎپ ﻣﻰﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺠﺎﻧﻰ ﺑﻪ ﻁﻼﺏ ﻣﻰﺩﺍﺩﻧﺪ. ﻗﺒﻼ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻣﻌﺪﻭﺩﻯ، ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺑﻮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻫﺎ نمی‌شود، ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﻛﻢ ﺍﺳﺖ. ﺧﻮﺏ ﺷﻤﺎﻫﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺁﮔﺎﻫﻴﺪ، ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻛﻨﻴﺪ.« با تشکر؛ هامان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار ارزشمندی است اگر ادامه دهید برکات بسیاری را به همراه دارد. موفق باشید
5375
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت استاد گرانقدر آقای طاهرزاده دامت برکاته استاد عزیز 2 سوال از خدمتتان دارم سوال اول اینکه چرا کلاس روز چهارشنبه شما تعطیل شده وما بسیار سرگردان وناراحتیم زیرا تنها کلاسی از شما بود که می توانستیم شرکت کنیم چون قبل از اذان مغرب تشکیل می شد چون ما از شاهین شهر خدمت می رسیدیم وچون خانم هستیم زمانش مناسب بود ومتاسفانه محروم شدیم وسوال دوم به نظر شما آیا برای به کمال رسیدن استاد راه نیاز است ؟ وچقذر استاد در این زمینه می تواند مفید یاشد (من چند سال قبل خدمت حاج اقا شوشتری می رسیدم واز ایشان دستور العمل هایی هم می گرفتم ولی متاسفانه به علت ناخوشی استاد این ارتباط قطع شد سوالم از شما این است آیا اگر مجددا خدمت ایشان رسیده واز دستور العملشان استفاده کنم خوب و÷سندیده است ؟ویا اینکه شما راه دیگری را ÷یشنهاد می فرمایید زیرا مدتی است احساس می کنم ایمانم کم رنگ شده ودر مشکلات زندگی خودم را می بازم ونا امید می شوم لطفا راهنمایی بفرمایید .خداوند به شما جزای خیر عنایت بفرماید متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شهرداری به جهت انتخابات کلاس را تعطیل کرد و از نظر بنده آنچه باید عرض می‌کردم، گفته شد، چون بنده می‌خواستم نگاه دوستان را متوجه‌ی اندیشه‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بکنم. حالا خوب است خودتان اندیشه‌ی عرفانی امام را دنبال کنید 2- کار خوبی است ولی بالاخره باید سعی کنید خودتان دستگاه فکری داشته باشید تا در آن دستگاه جای اذکار و ادعیه روشن شود. موفق باشید
5339
متن پرسش
عرض سلام مدتهاست عملکردبرخی نهادهای سیاسی وافراد سیاسی رازیر نظر دارم به این تحلیل رسیدم که گویا انها میخواهندخواسته یاناخواسته روح سرمایه داری وفرهنگ غرب راوارد کشور کنندوجمهوری اسلامی راتبدیل به جسم بی روح کنندوروح حاکم براین نظام یعنی اندیشه های امام راحل راازان تهی کنند.این نهادها وجریانات سیاسی چند کاررابه صورت همزمان در حال انجام اند 1جاده صافکنی برای برنامه های غیرهمگن بااندیشه امام تا مشکلات بوجود امده ازاین برنامه هارا برسر اندیشه ونگاه امام وانقلاب بیاندازند2تخریب شخصیت ها وافرادی که خودرادل بسته به راه امام وانقلاب میدانندتاازاین طریق به گفتمان امام وانقلاب ضربه بزنندودیگر کسی نماند گه ازاندیشه امام دفاع کند3ازطریق مطبوعات ورسانه هایشان برنامه های غربی رابسیار جذاب منطقی وبی نقص نشان میدهندواین برنامه هارا تنهاراه حل مشکلات قلم داد میکنند4الگوکردن افرادی که از جنس این برنامه ها ونگاه هستند برای مردم.استاد انچه که مهم است این برنامه به طور دقیق وموبه مودرحال اجرامیباشدونتایج ان به وضوح قابل رویت است من فقط برخی را مثال میزنم .1-مواضع دوپهلو ودیر هنگام رئیس مجلس در موردفتنه 88 .2-وقف دانشگاه ازادکه عملکردرئیس مجلس درروز جلسه قابل تامل است . تصویب قانونی برای این که بدهکاران بزرگ بانکی تاپنج سال میتوانند بدهی خودراپس ندهند وبانک مرکزی برای عودت این بدهی نمی تواند به این هافشار بیاورد این قانون باعث استحکام سرمایه داری در کشورمی شود.3-غیرقانونی تشخیص دادن تسهیلات بانکها به اقشار ضعیف وکم درامد.4-غیرقانونی دانستن اعطای تسهیلات بانکهادرمورد مسکن مهر توسط رئیس مجلس....
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جهت این‌که چند دوره مسئولیت اجرایی داشتم سال‌ها پیش متوجه ضعف‌ها شدم و از طرفی چون ظرفیت فرهنگی اسلام و تشیع و ایران را می‌شناختم می‌دانستم باید با نگاه فرهنگی مشکل را حل کرد چون این موارد و موارد دیگر ضعف‌هایی است که در طول تاریخ در فرهنگ ما وارد شده و تنها با ارتقاء فرهنگی از طریق اسلام و تشیع قابل جبران است. اگر واقعاً به فکر چاره هستید بدون آن‌که خودتان را یک‌طرف قرار دهید و مشکلات را طرف دیگر، عمیقاً به فکر عمق‌دادن به دیانت مردم باشید، دیانتی که شریعت در آن با طریقت همراه است و نظر به حقیقت دارد یعنی مکتب حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» با تمام وجود سعی دارند آن را در کشور پیاده کنند؛ راه دیگری وجود ندارد. موفق باشید
5149
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز من فکر می کنم که مغز و توانایی کار فرهنگی را دارم ویه سری طرح و برنامه ها هم به نظرم می رسد ولی آدم کم رو و منزوی ای هستم و نمی توانم مثل بعضی ها سریع ارتباط در جایی برقرار کنم و آنجا کار فرهنگی را شریک شوم و همچنین کار فرهنگی نیاز به مطالعه هم دارد ولی حوصله این که بشینم مطالعه کنم را ندارم و از این قبیل موارد زجر روحی را برایم در پی دارد باید چکار کنم؟ آیا اگر انجام ندهم کما اینکه تا حالا هم انجام ندادم عقوبتی به دنبالم هست؟ اگر اری پس چکار کنم؟ شما می دانید که خجالتی بودن و منزوی بودن بسیاری به تربیت خانواده برمی گردد و افراد برای حل آن نیاز به جلسات مشاوره است و این نیست که مثلا کسی به من بگوید منزوی نباش و من هم بعدش نباشم این چنین امری نیست. پس باید چکار کرد؟ این شوق مطالعه را چکار کنم؟ بعضی ها در روز اگر ده ساعت هم مطالعه کنند خیالی نیست ولی من تا کمی مطالعه می کنم خسته می شوم و بی حوصله باید چکار کنم؟ این حس توانایی و اینکه باید یه کاری در زمینه فرهنگی انجام دهم به خصوص در هنگام یاد کردن شهدا و روضه ها به من دست می دهد و این باور در من تقویت می شود و لی از آن طرف..... با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان استعدادی داشته باشد و آن را به فعلیت نرساند بعداً نسبت به نداشتن آن فعلیت احساس خلأ می‌کند و اذیت می‌شود. از طرفی اگر مایه‌ی علمی درستی داشته باشید خود به خود در شرایطی قرار می‌گیرید که آن را اظهار می‌کنید و از این جهت از روحیه‌ی منزوی‌بودن خارج می‌شوید. سعی کنید کتاب‌های عالمان عالَم‌دار را مطالعه کنید و نه هر کتابی را و نه هر کتاب مذهبی را. در قسمت کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بحثی در نحوه‌ی مطالعه داشته‌ام شاید مفید افتد. موفق باشید
5116
متن پرسش
سلام جناب استاد در مورد رسالت وبلاگ های ولائی در این زمانه و در پیچ حساس تاریخی لطفاً توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار مهم و لازمی است تا بفهمیم در کجای تاریخ قرارداریم و موانع تاریخی ما برای رسیدن به اهدافی که انقلاب اسلامی در مقابل ما قرارداده‌است کدام است و غفلت از نگاه صحیح به عالم و آدم چه تبعاتی دارد و اخلاق فروکاسته شده چگونه ما را گرفتار خود بینی و گروه گرایی می‌کند. پیشنهاد می‌کنم کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» را با دقت مطالعه فرمایید تا معلوم شود برای رسیدن به اهداف بزرگ فرهنگی چگونه باید قدم برداشت. موفق باشید
5099
متن پرسش
باسلام چرا مباحث ازبرهان تاعرفان را هم مانند کتاب خویشتن پنهان چاپ نمی کنید چون انسان مخصوصاً در از برهان تاعرفان اگر با کتاب جلو برود مسلط تر می باشد کما اینکه در خویشتن پنهان این تجربه شد؟ وهمچنین معاد؟آیا چاپ می کنید یانه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کارهای زمین‌مانده‌ی دیگری داریم که فعلاً باید به آن‌ها بپردازیم. موفق باشید
5063
متن پرسش
سلام من شما را به خاطر مشی اخلاقی‌تان دوست دارم ولی شما راهی را پیش گرفته‌اید که با فلسفی اندیشیدن و روح جستجوگرایانه شما تفاوت دارد از یک انسان بتی ساختن درست نیست در زمان انتخاب اقای ناطق وقتی خودتان هم ادله کافی نداشتید نهایتا فرمودید حرف فلانی برای من حجت است بعد آقای احمدی نژاد را که ذره‌ای با عقاید شما همخوانی نداشت پشتیبانی کردید و عجیب آن بود که بعد از پشیمانی همان‌هایی که او را آوردند شما بازهم از او دفاع کردید و بعد پاسخ شما را در رجانیوز و ستاد اقای جلیلی دیدیدیم که از آقای جلیلی دفاع کردید. ما اقای طاهرزاده‌ی آزاداندیش را دوست داریم نه طاهرزاده‌ای که مدافع کسانی است که هیچ سنخیتی همین الآن هم با او ندارند، شما را برای ویترین عقایدشان می‌خواهند. من هنوز از همراهایی که با تفکر و مواضع شما داشته‌ام پشیمان نیستم ولی در شرایطی هستم که نمی‌دانم باید تا چه اندازه در مواضع سیاسی شما با شما همراهی کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی بود یکی نبود - مثل حالا- غیر از خدا هیچ‌کس نبود. یک پادشاهی بود دست‌نشانده‌ی استکبار جهانی، همه‌چیز ما را نشانه گرفته بود، نه‌تنها عزت و ناموس ما را، که حتی دین ما را، و همه حیران بودیم چه کنیم و از کجا شروع کنیم. که به لطف الهی صدایی که طنین صدای انبیاء را داشت و گوهری از توحید در آن نهادینه شده بود، ما را به انقلاب اسلامی دعوت کرد. آن‌قدر آن صدا ارزش‌مند و با عظمت بود که علمایی مثل شهید مطهری‌ها و بهشتی‌ها و مدنی‌ها و خامنه‌ای‌ها از یک طرف و بزرگانی مثل چمران‌ها و پاکبازانی مثل مهدی عراقی‌ها و اندرزگوها دعوت او را پذیرفتند و با تحمل زندان‌ها و شکنجه‌ها بالاخره انقلاب را به پیروزی رساندند و سپس برای حفظ آن در مقابل چنگال‌های استکبار جهانی، همه‌ی تلاش خود را کردند و خرازی‌ها و همّت‌ها و باکری‌ها تا مرز شهادت جانبازی کردند تا انقلاب را در تاریخ معاصر تثبیت کردند و حالا پس از پیروزی انقلاب و آزادشدن از دفاع مقدس، نوبت دولت اسلامی بود. دولتی به نام دولت سازندگی روی کار آمد تا زیرساخت‌های تخریب‌شده در اثر جنگ را ترمیم کند. خدماتی انجام داد ولی انقلاب به دنبال دولت اسلامی بود و دولت سازندگی در طراز اهداف و ارزش‌های انقلاب عمل نکرد و ما 8 سال خون دل خوردیم و سپس دولت اصلاحات آمد. از آن چیزی نمی‌گویم که اوقاتتان را تلخ کنم، همین‌قدر بدانید در انقلابی که آمده است تا تمدنی توحیدی را پایه‌گذاری کند، دولتی پیدا شد که عده‌ای می‌خواستند از طریق آن دولت در عمق انقلاب دست ببرند و آن را از روح توحیدی‌اش خارج کنند و ایران را به کشوری تبدیل نمایند که در پرتو تمدن غربی روزگار بگذراند. و ما باز 8 سال خون دل خوردیم و در عطش حضور دولتی می‌سوختیم که به عنوان دولت اسلامی به اهداف بلند انقلاب اسلامی نظر داشته باشد تا آن که رهبری عزیز با این جمله که «امروز رائحه‌خوش خدمت از شهرداری به مشام می‌رسد» نگاه‌ها را متوجه آقای احمدی‌نژاد کردند و او آمد و مایی که 16 سال سوخته بودیم با جملاتی از رئیس دولت روبه‌رو شدیم که احساس کردیم آن دولت اسلامی که باید بعد از انقلاب اسلامی ظهور کند تا نوبت کشور اسلامی برسد و کار به تمدن اسلامی منجر شود، ظهور کرده. با هزار امید به دولت آقای احمدی‌نژاد رو آوردیم به‌خصوص که احساس کردیم در رهبری عزیز نیز امید تازه‌ای ظهور کرده. آری کارها همچنان جلو می‌رفت و تا آن‌جا که ممکن بود از آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کردیم و به رسم وظیفه‌ی دینی و انقلابی تا آن‌جا که ممکن بود ضعف‌ها را حمل بر صحت می‌کردیم چون با دولت آرمانی انقلابی روبه‌رو بودیم. تا این‌که حرکاتی از آقای احمدی‌نژاد سر زد که دیگر نمی‌توانست دولت آرمانی ما باشد هرچند در مقایسه با سایر دولت ها از بهترین‌ها بود و هرچند خدمات بزرگی انجام داد، ولی ما به دنبال دولتی بودیم که ادامه‌ی انقلاب باشد. از آن‌جایی که آقای احمدی‌نژاد دیگر آن شخصیت آرمانی نبود معلوم است که نوع دفاع ما از ایشان تغییر کرد و همه‌ی نسبت‌های ما با ایشان بازتعریف گشت ولی هنوز به آن گفتمان که از جنس انقلاب بود وفاداریم و در عطش دولتی که زمینه‌ی ظهور کشور اسلامی را فراهم کند زندگی می‌کنیم و همه‌ی فعالیت خود را در راستای ایجاد زمینه‌ی ظهور آن دولت به‌کار می‌گیریم. آری برادر! قصه‌ی زندگی ما تا حال از این قرار بوده و از این به بعد نیز از همین قرار است و تنها مسیر میان‌بُر جهت قرب الهی را نیز همین مسیر می‌دانم که آن عارف کامل مکمل یعنی حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مقابل ما گشود حال چه شما همراهی بفرمایید و چه همراهی نکنید. اصلاً من چه کسی هستم که بخواهید با بنده همراهی کنید؟ نگاه کن به رهنمودهای نایب بر حق حضرت صاحب الأمر«عجل‌اله ‌تعالی‌فرجه» حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الهل»، و راه را ادامه بده تا إن‌شاءالله جای دوست و دشمن گم نشود و در راستای مدیریت این مرد الهی جریان انقلاب پخته‌تر از قبل جلو رود و ما به دولت اسلامی و کشور اسلامی و تمدن اسلامی برسیم و إن‌شاءالله صبح طلوع کند. تماشا کن بنده در کجا قرار دارم، عده‌ای از عزیزان مثل شما گله مندند چرا در این امور وارد شده‌ام زیرا تصور می‌فرمایید موضوع دولت اسلامی آن‌طور که باید باشد، چیزی جدای انقلاب اسلامی و رسم مسلمانی است. و عده‌ای از عزیزان می‌فرمایند چرا با آن حرارت قبلی از آقای احمدی‌نژاد دفاع نمی‌کنید؟ ولی بنده همچنان بین این دو اعتراض و نیز اعتراض‌های دیگر حزبی و گروهی راهی را که از قبل از انقلاب در بانک توحیدی حضرت روح‌اله «رضوان‌الله تعالی‌علیه» شناخته‌ام ادامه می‌دهم و سخت امیدوارم به کمک تجربیات گذشته به دولت آرمانی و کشور اسلامی و تمدن اسلامی خواهیم رسید، چه شما و آن رفقا از امثال بنده گله‌مند باشید و چپ بتابید و چه گله‌مند نباشید و بر عهد اخوت ایمانی و انقلابی گذشته باقی باشید. راهی است که در مسیر دینداران در این عصر گشوده شده، مواظب باشید راه را گم نکنید و یا نسبت به انقلاب در حاشیه قرار نگیرید. قهر هم نکنید. موفق باشید
5016
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز سوالی در باره فعالیت فرهنگی داشتم . با در نظر گرفتن بیانات شما در بحث آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود به نظر شما الان اگر بخواهیم در محیط مجازی فعالیتی داشته باشیم چه موضوعی در اولویت قرار دارد.؟ حجاب . انقلاب اسلامی . عقاید و یا موضوعی دیگر اگر این فعالیت در بسیج بخواهد شکل بگیرد چه موضوعی ؟ لطفا راهنمایی کنید به طور کلی منظور ما این است که وقت رابیشتر صرف چه موضوعی کنیم که در اینده پشیمان نباشیم و انشا الله نتیجه بگیریم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از موضوعاتی که می‌فرمایید در جای خود لازم است ولی مردم تا تصور درستی از عالم غیب نداشته باشند بقیه‌ی موضوعات دینی جای خود را نمی‌یابند، لذا ابتدا باید از معرفت نفس شروع کرد. حال چه به صورت ساده که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» بحث شده و چه به صورت عمیق‌تر که در خویشتن پنهان مطرح است. موفق باشید
5017
متن پرسش
ضمن عرض سلام به استاد گرانقدر به نظر شما بعد از این انتخابات وظیفه ما چیست ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب سؤال‌های شماره‌ی 4885- 4891- 4922- و 4933 عرایضی داشته‌ام. اجازه بدهید دیگر وارد وظایف مهم‌تری که در راستای اهداف رهبر معظم انقلاب منجر به نظام‌سازی خواهد شد، بشویم. موفق باشید
4996
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .بابت سوالات پیاپی و گرفتن وقت حضرتعالی بسیار عذر خواهیم. . .بنده در فضای مجازی فعالیتی دارم،خواستم اطلاعات پروفایل شخصی و مطالبی که برای دوستان حول محور رهبری میگذارم،لینکش را برای شما ارسال کنم،اگر صلاح دانستید فقط نگاهی گذرا به کتیبه های موجود در لینک بفرمایید و فعالیت این جانب را ارزیابی کنید و بفرمایید در چه زمینه هایی بهتر میتوانم عمل کنم(http://www.cloob.com/profile/wall/list/username/shayan851/wrapper/true). . .البته هدف رجوع دوستان به سیر مطالعاتی شما هم هست که در این فضا توانسته ایم مسیر زندگی تعداد معدودی از دوستان را تغییر دهیم علاوه بر فعالیت حول رهبری و البته ذیل هر مطلب هم عکس و هم لینک مرتبط با آن مطلب هست که اگر استاد خواستند استفاده بیشتر کنند. . .اگر خواستید با مطالب بیشتر روبرو بشوید لطفا به پایین صفحه رفته و فلش سبز رنگ جهت به سمت چپ را بزنید. . .و آیا این فعالیت ارزش وقت گذاشتن دارد یا خیر؟(ناگفته نماند هم زمان حدود 2000 نفر میتوانند این مطالب را مشاهده کنند ولی خب کم لطفی و گذر دوستان هست). . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوب و ارزنده‌ای است زیرا امروز وظیفه‌ی ماست که به هر شکل ذهن‌ها را متوجه زبانی بکنیم که در حال حاضر سخن خدا و امام زمان «عجل‌الله فرجه» از آن ظاهر می‌شود. سعی بفرمایید سخنان رهبری را همواره در ذهن‌ها نگه‌دارید تا شامل مرور زمان نگردد. به نظر بنده هنوز شماره‌ یک پیام رهبری بعد از حماسه‌ی 24خرداد باید مدّ نظر ها باشد چون نقشه‌ی راهنمای ماست در دورانی که داریم زندگی می‌کنیم. موفق باشید
4966
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار حدود 2الی3هفته پیش سوالی با موضوع انتخابات ودکتر جلیلی برایتان ارسال کردم که تا به حال جوابی برایم نیامده باید چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم سوالتان چه بوده ولی به اندازه‌ی کافی در این مورد عرایضی در جواب عزیزان داشته‌ام. سعی بنده آن است که موضوع انتخابات را پشت سر بگذارم تا به تکالیفی که در فرصت پیش آمده ظهور کرده فکر کنیم. موفق باشید
4947
متن پرسش
استادبزرگوار سلام علیکم ، متأسفانه من وتعدادی از دوستان هنوز از عدم همراهی حضرتعالی در دفاع از امیر موحد وعاشق فدایی راه امام عصر عج جناب آقای دکتر احمدی نژاد این عادل وعارف بینهایت مظلوم ، در شگفتی وحیرت بسر می بریم .هرچه به گفتان وعملکرد ایشان دقت می کنیم همان برنامه امام ورهبری است که شما از آن طی سی سال گذشته رمزگشایی کرده اید وکلام وعمل آقای مشایی هم غیر از این نیست ؛ پس چرایکباره ایندو عزیز خدارا تنها گذاشتید وبه صف کسانی پیوستید که بدنبال نفی گفتمان " ربیع الانام ونضرةالایام" ، این گفتمان آشنای جان شما ،بودند وهستند؟ نکند مصداق ترقی معکوس شویم وبجای دست ولی باپای دشمن ولی بیعت کنیم !
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نفرمایید که ما در ذیل اسلام و تشیع، در عهد با انقلاب اسلامی و امام عزیز و رهبر بزرگوار هستیم و در این راستا هنوز در عهد خود با سردارانی همچون همّت و چمران و حاج احمد متوسلیان و خرازی وسایر این عزیزان پایداریم و یک لحظه چشم خود را از بزرگانی مثل شهید آوینی برنمی‌داریم. این‌ها که برشمردم کسانی‌اند که تمام تلاش خود را برای حفظ انقلاب در ذیل رهبری انقلاب تا مرز شهادت به‌کار بردند و گوش به رهبری دادند که در آخرین پیام خود پس از انتخاب آقای روحانی می‌فرمایند: «وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ی امنیت کشور و خنثی‌کننده‌ی ترفندهای دشمنان است». حالا این توصیه را با این جمله‌ی خود مقایسه کنید که می‌گویید چرا بنده به صف کسانی پیوسته‌ام که به دنبال نفی گفتمان «ربیع‌الانام و نضرة الایام» هستند. همه‌ی نگرانی بنده همین است که چه شده است که طرفداران آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی غیر از خودشان را دشمن اسلام و مسلمین به‌حساب می‌آورند؟! بنده نمی‌دانم منظور شما از کسانی که بنده به آن‌ها پیوسته‌ام به غیر از رهبری عزیز و کسانی که خود را ذیل رهبری معنا کرده‌اند کیستند؟ مسلّم می‌دانید بنده به اسرائیل و آمریکا نپیوسته‌ام. آری! خطر بزرگ همین است که همه با همدیگر دشمن شده‌ایم تا آن‌جایی که امثال جنابعالی با قداست‌بخشیدن به آقای احمدی‌نژاد هیچ ضعف و عیبی برای ایشان تصور نمی‌نمایید در حدّی که اگر امثال بنده در عین دفاع از گفتمان آقای احمدی‌نژاد به ایشان انتقادهایی داشته باشیم، به نظر شما آن دو عزیز خدا – یعنی آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی» را تنها گذاشته‌ام و به صف کسانی پیوسته‌ام که نفی‌کننده‌ی گفتمانی هستند که نظر به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» دارد. در حالی‌که عنایت داشته باشید باید سراغ حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» را در حرکات و گفتار و مواضع نایب آن حضرت یعنی مقام معظم رهبری گرفت. می‌دانید که امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» با آن سعه‌ی وجودی که دارند در عین غیبت، دارای ظهور می‌باشند و در زمان غیبت ظهور نسبی ایشان در حرکات و مواضع و گفتار زعمای دین بوده و هست. این امام زمان، آن امام زمانی است که در نهایت به لطف خدا ظهور می‌کند و نه آن امام زمانی که بیرون از نظر به رهبری عزیز کسی به دنبال آن است که عملاً گرفتار یک نوع سوبژکتیویته و ذهن‌گرایی است. توصیه‌ی اکید بنده به شما آن است که به حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» با تأکید هرچه بیشتر بر سخنان و رهنمودهای هرچه بیشتر رهبری عزیز، نزدیک شوید و هر جریانی که می‌خواهد جدای از این جریان به دنبال حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باشد را گرفتار یک نوع ذهن‌گرایی بدانید.، امام زمان ذهنی آن‌ها هرگز ظهور نمی‌کند. ممکن است عده‌ای به رهبری عزیز احترام بگذارند ولی نور امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» را در جایی غیر از آن‌چه از رهبری عزیز ظهور می‌کند جستجو کنند، مطمئن باشید این‌ها شما را از تاریخ نورانی انقلاب اسلامی بیرون می‌اندازند و چیزی نمی‌گذرد که با همه‌ی دوستان خدا دشمن می‌شوید تا آن‌جایی که دیدم یکی از کسانی که برای آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی قداست قائل است در سایت خود تأیید مواضع آقای روحانی توسط جبهه‌ی پایداری را بیعت‌کردن با پای دشمن قلمداد کرده بود! تحلیل جمله‌ی اخیر را به عهده‌ی شما می‌گذارم، ولی از خود بپرسید چرا کار به این‌جا کشیده است؟ آیا اگر بنده مواضع آقای روحانی را قبول ندارم به معنای آن است که بنده تماماً حق هستم و ایشان تماماً باطل؟ و تأیید مواضع اخیر ایشان که مطابق همان رهنمودهای رهبری است بیعت با پای دشمنان است؟ چرا نمی‌توانیم جای افراد را نسبت به اهداف مقدس نظام اسلامی تعیین کنیم تا موجب قبول یک‌جایِ افراد، و یا ردّ یک‌جایِ آن‌ها نشود؟ بنده بسیار برای جنابعالی و عزیزانی مثل شما که شور دینداری و انقلابی‌بودن را در خود شعله‌ور نگه داشته‌اید، احترام قائل هستم ولی از واژه‌ها و جملاتی که در سؤال خود به‌کار برده‌اید بر می‌آید که باید با وسعت بیشتری به موضوعات نظر کنید. موفق باشید
4933
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز از روزی که رییس جمهور جدید انتخاب شده اند تحلیلهای متفاوت وبعضا متناقضی به گوش میرسد عده ای میگویند باید منتظر چوب خدا بود چرا که روحیه رفاه طلبی و سختی نا پذیری بر مردم غلبه پیدا کرد و باعث شد گفتمانی غیر از مقاومت روی کار بیاید! عدهای دیگر میگویند ما باید امید داشته باشیم وبا تحلیل درست با مخالفان گفتمان مقاومت که الان در حداکثر میباشند صحبت کنیم و تلاش بیشتری برای گسترش این گفتمان انجام دهیم تا در اینده با چنین شکستهایی مواجه نشویم . ونیز در این فرصت به باز خوانی اشتباهات و عملکردهای طرفداران گفتمان مقاومت بپردازیم لطفا نظر خود را بفرمایید و مانند گذشته مارا اگاه کنید با تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بپذیریم که جریان اصول‌گرا در این انتخابات به آن اهدافی که دنبال می‌کردند و در تصور داشتند دست نیافتند، بدون آن‌که بخواهیم انتخاب مردم را زیر سوال ببریم و عقل هجده میلیون نفری که رأی به رئیس جمهور منتخب دادند را نفی کنیم، باید جریان اصول‌گرا با جدیّت تمام خود را بازخوانی کند واگر می‌خواهد دولت‌های آینده با عمق بیشتری به صحنه بیاید باید بپذیریم ما ضعف‌های اساسی داریم، هر چند این ضعف‌ها در مبانی نیست ولی در روش و تحلیل نیاز به بازخوانی جدی داریم و امیدوارم در فرصتی که پیش آمده به جای آن‌که با همان تحلیل‌ها و روش‌های گذشته بخواهیم ادامه‌ی حیات دهیم به روش‌های خود نگاه کنیم و از خود بپرسیم در ذیل پذیرش ولایت رهبری، آیا با این روش‌ها که فقط و تنها برداشت خودمان را از اسلام ولایی بدانیم و هر جریان دیگری که اسلام و انقلاب و رهبری را قبول دارد، نفی کنیم می‌توانیم کار را ادامه دهیم یا به مرور کار در دست جریان‌های خاکستری کشور می‌افتد؟ آیا با این تحلیل‌های عجیب و غریبی که اصول‌گرایی گرفتار آن شده که به راحتی همدیگر را تکفیر می‌کنند امکان حضور سیاسی در آینده‌ی انقلاب برای خود می‌گذارد؟ آیا با امنیتی کردن امور فرهنگی دیگر امیدی برای اهل فکر و فرهنگ هست که اندیشه و فکر را در جامعه رشد دهند؟ آیا اصول‌گرایی گرفتار سطحی نگری در معارف دینی نشده و به تفکری که حضرت امام در آثار خود برای ادامه ‌ی انقلاب برای ما باقی گذاردند رجوع جدّی داشته؟ آیا اصول‌گرایان برای تعامل با دولت آقای روحانی در راستای رهنمود‌های رهبر عزیز در پیامی که بعد از انتخابات دادند،‌ تربیت کرده‌اند که فرمودند «رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت داده و طرفداران نامزدهای رقیب در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته‌ی خود را به دست آورند. .... وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ی امنیت کشور و خنثی‌کننده‌‌ی ترفندهای دشمنان است. ». هر کدام از نکاتی که عرض کردم جوانبی دارد که بنده به صورت اجمال طرح نمودم و در ماه‌ها و سال‌های آینده بیشتر خود را نشان می‌دهد؛ کافی است باور کنیم اگر در مبانی بحمدالله در جایگاه مناسبی هستیم در روش‌ها و باورها سخت ضعف تاریخی داریم تا آن‌جایی که سال‌های گذشته نشان داده‌شد جریان اصول‌گرا آن‌چنان نسبت به همدیگر کینه توزانه عمل می‌کنند که فرصت دیگری برای کار دیگر برای خود نمی‌گذارند و فراموش کرده باید هر جریانی که در ذیل اسلام و انقلاب و شخصیت حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهنمودهای رهبری عزیز«حفظه‌الله» خود را تعریف کرده، برادر خود بدانند و نه رقیب و دشمن خود. موفق باشید.
4900
متن پرسش
سلام علیکم .1. دانشگاه ترم 3 فقه وحقوق می خوانم نظر شما درباره این که برای ارشد رشته فلسفه بخوانم چیست؟(باتوجه به این رشته وجایگاه ونیازآن ووضعیت کتب دانشگاهی که اطلاع دارید)در ضمن دروس حوزه هم غیرحضوری درحال خواندن هستم؟(درضمن درسوال ها کسانی روکه علاقه به فلسفه داشتند فقط به سیر مطالعاتی تان توصیه می کنیدنه خواندن خود کتب فلسفه؟!) 2.برای تولید علوم انسانی-اسلامی الان وظیفه ماچیست به عنوان جوان20 ساله باید چه خواند وچکارکرد؟(وآیا مهمترین کارزمین مانده است؟)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم ما امروز برای تبیین مبانی عقیدتی نظام اسلامی نیاز به تفکر فلسفی داریم و از این جهت با توجه به این‌که زمینه‌های حوزوی را در خود شکل داده‌اید کار بسیار خوبی است که به صورت مبنایی و با مطالعه‌ی بدایه‌الحکمه و نهایه الحکمه و اسفار اربعه کار را شروع کنید. 2- در رابطه با علوم انسانی نیز با تفکر فلسفی و نگاه از منظر اسماء الهی به عالم إن‌شاءالله کار مانده‌ی ما جبران می‌شود و بنده در این مورد نیز در جزوه‌ای با همین عنوان عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
4891
متن پرسش
سلام 1. با توجه به اینکه آقا گفتن حرکت انقلاب و حرکت ما باید یک حرکت صعودی و حرکتی رو به جلو باشه، انتخاب شدن دکتر روحانی رو شما چه طور ارزیابی می کنید؟ آیا با انتخاب ایشون گفتمان انقلاب به حاشیه نمی ره به نظر من فضای نسبتا خوبی که در این دولت وجود داشت، باعث شد زمینه مطرح شدن بحث بحث تمدن اسلامی و سبک زندگی اسلامی و... از طرف آقا ایجاد بشه، به نظر شما، در این دولت فرصت طرح این بحث ها وجود داره یا اینکه ما باید مواظب باشیم کشور از اصول عدول نکنه تا اینکه بخوایم به تعالی برسه؟ 2. سوال دیگه اینکه، شما رای مردم به آقای روحانی رو چه طور ارزیابی می کنید؟ این عدم اقبال عمومی به دکتر جلیلی، نشون از عدم آگاهی مردم از گفتمان انقلاب نداره؟ اینکه مردم عادی به دنبال گفتمان نیستن و اساسا شاید ندونن گفتمان چیه و قراره انقلاب اسلامی چی کار کنه؟ (تا جایی که یکی از دوستای بنده امروز به من می گفت من اگه یکی میومد که قول می داد گرونی و بیکاری رو حل کنه حتا اگه کافر هم بود، بهش رای می دادم می گفت مردم رفاه و آرامش و ارزونی رو می خوان نه آرمان های انقلاب رو) می خوام بگم مردم اصلا نمی دونن که یکی از آرمان های انقلاب، رسیدن به آرامش و رفاه اقتصادی و عدالت اقتصادیه که مبتنی بر اسلامه، یعنی نمی دونن هدفی که دارن فقط با گفتمان انقلاب اسلامی قابل دستیابی و لاغیر (احساس می کنم مردم هنوز به اون جایی نرسیدن که دولت مبتنی بر اسلام ناب بر اونا حکومت کنه یعنی به اون حد آگاهی نرسیدن، نظر شما چیه؟) 3. دیگه اینکه همه می دونن خیلی از آشوب گرای سال 88 امروز از آقای روحانی حمایت کردن تا جایی که با دستنبدای سبز تو همایش ایشون ظاهر شدن (یعنی کسایی که مخالف این نظامن اومدن رای دادن به آقای روحانی) حالا چرا آقا می گن هر یک رای، رای به نظام اسلامی و رای به اسلامه؟ اینا اساسا با نظام مخالفن!! خیلی ممنون کس دیگه ای رو پیدا نکردم بپرسم، ببخشید التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد بعضی از قسمت‌های سؤال‌تان عرایضی در جواب‌ سؤال‌های شماره‌ی 4880 و 4885 و 4889 داشتم ولی این‌که می‌فرمایید مردم نسبت به گفتمان انقلاب و جایگاه تاریخی آن آگاهی لازم را ندارند درست می‌فرمایید. به همین جهت عرض کردم ما کارهای مانده‌ای داریم که در فرصت پیش‌آمده باید به آن بپزدازیم. ابتدا باید مردم متوجه عالم غیب شوند که از طریق معرفت نفس عملی است، سپس باید مردم متوجه معنای انتظار و فرهنگ مهدویت بگردند و سپس متوجه شوند جایگاه انقلاب اسلامی رجوع به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است و نیز بفهمند فرهنگ غرب، حجاب نظر به حقیقت انقلاب و رجوع به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» است. آیا نباید به این امور پرداخت تا در آینده مردمی را پرورانده باشیم که با تمام وجود سرباز انقلاب باشند؟ ما بیش از همه‌ی مردم دنیا انرژی مصرف می‌کنیم، کمتر از مردم دنیا کتاب می‌خوانیم، بیش از همه‌ی کشورها عمل سزارین انجام می‌دهیم و بینی‌مان را عمل می‌کنیم و بیش از همه‌ی کشورها لوازم آرایشی استفاده می‌کنیم، کم‌تر از همه ساعت کار مفید داریم، آیا این سبک زندگی با باورهای ما تناسب دارد؟ حال چه آقای احمدی‌نژاد رئیس دولت باشند و چه آقای روحانی، ما کارهای مانده داریم که باید انجام دهیم، در آن صورت سبک زندگی ما متناسب با باورهایمان خواهد شد و از بسیاری از عیوب موجود مبرا می‌شویم. ما مسیر طبیعی خود را طی نکردیم و متوجه ضعف‌های خود نیستیم و دریافت عمیقی از توانایی‌های خود نداریم، کارمان شده که با همدیگر دعوا کنیم، هنوز عزمی جهت دوست‌داشتن به میدان نیامده، با نگاه سطحی به همدیگر می‌نگریم و تفاوت‌های موجود را به تخاصم تبدیل می‌کنیم. بنده در عین آن‌که در نگاه به غرب و نگاه به تمدن اسلامی با آقای هاشمی و خاتمی و روحانی متفاوت هستم، جای هیچ‌گونه تخاصمی را در قلب خود نمی‌شناسم و انتقادهایم را هدیه می‌کنم بدون آن‌که آن را به پتکی تبدیل کنم برای نابودی رقیب. از یک طرف مثل دو تیم استقلال و پرسپولیس با همدیگر رقابت می‌کنیم و از جهت دیگر دولت را به عنوان تیم ملی در مقابل دشمنانمان پشتیبانی می‌کنیم و سعی می‌کنیم در این مرحله به جای رقایت به تعبیر رهبری رفاقت را به میان آوریم و محبت را به همدیگر هدیه کنیم. بنده مطمئن هستم مسیر غرب‌زدگی مسیر اصلی ملت ما نیست و آن‌هایی که امروز در این مرز و بوم تا حدّی شیفته‌ی وعده‌های غرب شده‌اند از جهت اصلی‌ رو به سنت دینی ما دارند، چرا راه برگشت را به روی این افراد ببندیم و رفاقت خود را از آن‌ها دریغ کنیم؟ ما ریشه‌ی تعلق به انقلاب را در بسیاری از آن‌هایی که شما تصور می‌کنید با نظام مخالف‌اند، می‌شناسیم. باید چشم‌های خود را بمالیم و دوباره نگاه کنیم، اما نه نگاهی که به همدیگر به عنوان رقیب نگاه می‌کردیم، نگاهی که به همدیگر به عنوان رفیق نگاه می‌کنیم. نمی‌گویم تفاوت‌ها را نادیده بگیرید، می‌گویم وقتی تفاوت‌ها در حدّ کفر و ایمان نیست مواظب باشید در پازل دشمن بازی نکنیم و دشمنی را به جای دوستی بنشانیم. موفق باشید بنده در ویرایش جدید جلد اول کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» در شرح قسمتی از سخن حضرت عرایضی داشته‌ام، خدمتتان ارسال می‌دارم به امید این‌که مفید افتد و معنای این‌که عرض می‌کنم باید وارد شرایط جدیدی شد، روشن شود. حضرت علی (ع) می فرمایند: فرزندم! نفس خود را در آنچه میان تو و دیگران است، میزان قرار بده، آنچه برای خودت دوست می‌داری، برای دیگران هم دوست بدار و آنچه برای خودت بد می‌شماری، برای دیگران هم بد بشمار. یعنى از دریچه و منظر توجّه به ضعف‏ها و کاستى‏هاى خودت به بقیه بنگر و در یک کلمه خودت را جاى بقیه بگذار و بعد از این با بقیه برخورد کن و لذا خود را به جایی برسان تا اگر چیزى را که براى خودت دوست مى‏دارى همان را براى دیگران دوست بداری و آن چیزى را که براى خودت بد مى‏دانى براى دیگران هم بد بشماری. تا از این طریق از تنگنای خودخواهی و خودبینی آزاد گردی و به وسعت انسانیتِ همه‌ی انسان ها تنفس کنی و تفکر نمایی. در این فضا در ادامه می‌فرمایند: «وَ لا تَظْلِمْ کَما لا تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ» و همان طور که دوست نمى‏دارى به تو ظلم شود به دیگران ظلم نکن. «وَ اَحْسِنْ کَما تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ اِلَیْکَ» و همان طور که دوست دارى به تو نیکى شود به دیگران نیکى کن. «وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ ما تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ» و آن چیزى را که براى دیگران زشت مى‏دانى براى خود نیز زشت بدان. «وَ ارْضَ مِنَ النّاسِ بِمَا تَرْضاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ» و از مردم بگذر آنسان که دوست داری از تو بگذرند. «وَ لا تَقُلْ ما لا تَعْلَمُ وَ اِنْ قَلَّ ما تَعْلَمُ» و آن چیزى را که نمى‏دانى نگو، حتّى اگر آنچه مى‏دانى کم باشد و مجبور باشى سکوت کنى. که این توصیه‌ی گرانقدری است برای تمرین سکوت در آن‌جایی که باید سکوت کرد و در ادامه می‌فرمایند: «وَ لا تَقُلْ ما لا تُحِبُّ اَنْ یُقالَ لَکَ» و آنچه را که دوست نمى‏دارى درباره تو بگویند، درباره دیگران مگو. آفت زندگى زمینى این است که انسان مسافربودن خود را در این دنیا فراموش کند و عملاً شیفته دنیا بشود. حال مى‏فرمایند آن تعادل اجتماعى که منجر می‌شود چون مسافر عمل کنی را فراموش نکن و نسبت خود و دیگران را در همان راستا تعریف کن تا از انسان زمینی به انسان آسمانی تبدیل شوی و شایسته حضور در قیامت گردی. همگی تجربه کردیده‌اید که گاهى در زندگى اجتماعى به همدیگر گره مى‏خوریم و زندگى‏مان را طورى شکل می‌دهیم که درگیر همدیگر هستیم، اگر در این‌گونه موقعیت‌ها نتوانیم تعادل لازم را نسبت به همدیگر رعایت کنیم جامعه گرفتار بحران می‌شود و انسان‌ها به کلی فراموش می‌کنند هدف آن ها در زندگی زمینی چه بوده است. گاهى خصلت‏هاى درونى افراد طورى است که نه تنها با دیگران بلکه با خودشان نیز درگیر مى‏شوند مثل کسى که مى‏خواهد بین مؤمن بودن و خودنمایى خود جمع کند، این جاست که او از درون با خودش درگیر می‌شود و تعادل حقیقى را از دست مى‏دهد و نمی‌تواند به عنوان انسانی پویا ادامه حیات دهد چون از درون دچار تضاد شده و به اصطلاح افکارش به هم گره ‏خورده است و آن افکار تا سقوط کامل او را جلو می‌برد، چون نتوانسته است تکلیف بدی‌های خود را تعیین کند و لذا خصلت‌های بد او آنچنان میدان می‌گیرند که جایی برای خصلت‌های خوبش نمی‌گذارند و از این جهت گفته می‌شود امکان حیات انسانى برای چنین آدمی فراهم نیست. مثل فرهنگ غربی که به دنبال امنیت است بدون آن که به ابدیت خود فکر کند در راستای توجه به زندگی ابدی امیال خود را کنترل نماید، معلوم است که چنین چیزى محال است، چون امنیت وقتی برای انسان معنا می‌دهد که همیشه احساس امنیت بکند حال اگر فکر انسان این باشد که با مرگ همه چیز تمام است آیا می‌تواند احساس امنیت بکند و یا چنین انسانی مجبور است خود را به بی‌خیالی بزند؟ و از طرفی چون خود را از درون ناامن احساس می‌کند اگر بتواند به یک شخصیت معترض و عصیانگر تبدیل می‌شود. حال موضوع عدم تعادل و تعارض درونی را در اجتماع بررسى کنید، درگیرى انسان‏ها در یک اجتماع و احساس عدم امنیت نسبت به همدیگر، آن اجتماع را از تعادل حقیقى خارج مى‏کند و جامعه دچار بحران می‌شود و معلوم است که چنین جامعه‌ای هرگز نمی‌تواند به مقصد حقیقى‏اش فکر کند. چنین جامعه‌ای هرگز به مسافربودنش از ظلمات به سوی نور و رسیدن به شخصیت متعالی انسان فکر نمى‏کند. تضادهای درونی جامعه امکان فکر کردن در این موضوع مهم را از افراد می‌گیرد. همان‌طور که اگر انسان با خودش درگیر شد از موقعیت انسانی‌اش خارج مى‏شود. اگر انسان‏ها در اجتماعی که تشکیل داده‌اند با خودشان درگیر شدند از هدف اصلی خود که برای تحقق آن هدف، اجتماع خود را تشکیل داده‌اند باز می‌مانند و دیگر آن اجتماع نسبت به نتیجه‏اى که انسان‏ها مى‏خواستند از آن بگیرند ناتوان خواهد بود. با این دید نظر کنید که حقیقتاً چگونه حضرت می‌خواهند با این توصیه‌ها ما از دو چیز آزاد شویم، هم از درگیرى با خود و هم از درگیرى با افراد اجتماع. می‌فرمایند بقیه را به جاى خود حساب کن و هرچه از خودت انتظار دارى از بقیه نیز همان را انتظار داشته باش، به خودت بنگر که چگونه در تحقق بسیاری از اهداف و آرمان‏هایت سستى مى‏کنى در حالی که به آن اهداف اعتقاد داری و حاضر نیستی که تو را از جمله کسانی بدانند که آن اهداف متعالی را قبول نداری، پس سستى بقیه را نیز در همین راستا بدان و سعی نکن سستی آن‌ها را بزرگ کنی تا در این مسافرخانه، نظام مسافرخانه را از تعادل خارج کنى، و روابط خود با بقیه را از روابطى که باید مسافران در مسافرخانه داشته باشند به هم بزنی زیرا در آن صورت همه چیز بهم مى‏خورد و از همه مهمتر همگی فراموش مى‏کنید که در این دنیا مسافرید و مسافر بودن راه و رسم خاص خود را دارد. از خود باید پرسید با این توصیه‌های حضرت چگونه باید برخورد کرد؟ آیا باید به این سخنان عمل کرد برای داشتن یک زندگى عادى با این هدف که در مرداب زندگى معمولی و دنیایی‌مان تلاطمى ایجاد نشود، یا باید این توصیه‌ها را به دریچه‌های صعود به آسمان غیب تبدیل کنیم؟ اگر رویکرد ما درست نباشد می‌توان این توصیه‌ها را برای ایجاد یک نظام لیبرال به‌کار برد و زندگیِ دنیایی خود را بدون دردسر سر و سامان دهیم در حالی‌که روح این سخنان به نوع دیگری از زندگی اشاره دارد. وقتی حضرت مى‏فرمایند: «هرچه براى خود دوست مى‏دارى براى دیگران هم دوست بدار» می‌خواهند ما از خودخواهی و تنگ‌نظری آزاد شویم و خود را به وسعت همه‌ی انسانیت احساس کنیم، این سخنان ما را از توقف در زمین نجات مى‏دهد و آماده می‌کند برای سیر به سوى آسمان بی‌کران معنویت. به طوری دیگر گرفتار فرسایش‏هاى زندگى زمینى نخواهیم بود، این غیر از آن است که بخواهند زندگیِ دنیایی ما را آبادتر کنند. ممکن است دیگران هم همین نوع وصیه‌ها را کرده باشند ولی نه آن‌ها علی بوده‌اند و نه آن‌ها هدفی را که حضرت مدّ نظر داشته‌اند می‌شناختند. در جملات کنفسیوس که حدود ششصد سال پیش از میلاد زندگی می‌کرده بعضاً همین نوع توصیه‌ها دیده مى‏شود. شاید در نگاه اوّل به نظر آید که حضرت على حرف تازه‏اى نیاورده‌اند، امّا اگر دقت بفرمائید متوجه می‌شوید دید کنفسیوس و امثال او در ارائه این نوع توصیه‌ها اشاره‌ای است به سر و سامان‌دادن زندگی زمینی تا زمینیان در زمین راحت‏تر زندگى کنند ولى امام الموحدین این بیانات را مى‏فرمایند تا مسافران در مسافرتشان سرعت گیرند و این دو سخن نسبت به هم فرق اساسی دارند. به همین علت است که باید متوجه بود اگر حرفى از امامان را خارج از نگاهی که تشیّع به عالم دارد مطرح کردید و گمان فرمودید مثل سخنان بزرگان ادب دنیا امامان سخن گفته‌اند، حقیقت آن سخنان را نشناخته‌اید چون آن سخنان در دستگاه تشیّع رویکرد خاص خود را دارند و در آن حال شما در گفتار امامان با یک سخن خوب روبه‌رو نیستید بلکه با یک نسیم الهی روبه‌روئید برای آن که انسان بتواند سیری به سوى عالم غیب داشته باشد. ملاحظه کنید سخنان امامان به کجا اشاره دارد و چه جامعه و انسانی را مدّ نظر قرار داده از این جهت در عین آن‌که نمی‌خواهم به سخنان بزرگان عالم بی‌توجه بمانیم تأکید می‌کنیم تفاوت سخنان را در رویکرد آن‌ها بدانید از این جهت خیلى تفاوت دارد بین آن سخنان و بین این‌که این جملات را در نامه‌ی امیرالمؤمنین می‌یابید. اگر این دستگاه را رها کنید هرگز با امثال این سخنان به شخصیتی که نیاز دارید نمی‌رسید و باصطلاح از نظر فرهنگی یک شخصیت سرگردان خواهید شد. اگر می‌خواهید آزاد از پراکندگی در زندگی دنیایی، آسمانى شوید، با این رویکرد که مسافر کوی دوست هستید به سخنان حضرت نظر کنید، إن‌شاءالله نتیجه‌ی لازم را خواهید گرفت. حضرت فرمودند: «اَحْبِبْ لِغَیْرِکَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ» هرچه براى خود دوست دارى براى دیگران هم دوست بدار. دوست دارى به انسانیت تو احترام بگذارند و این جنبه از شخصیت‌ات را نادیده نگیرند، تو نیز به انسانیت دیگران احترام بگذار و سعی کن با این کار چنین فرهنگی را در جامعه توسعه دهی تا جنبه‌هایی از انسان‌ها را بنگری که گسترده‌تر از جنبه‌های محدود تک تک افراد است. در راستای چنین نگاهی حضرت در نامه‌ی خود به مالک اشتر می‌فرمایند: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق‏» مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اى برادر دینى تو و دسته‌ی دیگر همانند تو در آفرینش مى‏باشند. ملاحظه کنید براى این‌که انسان بتواند آسمانى شود راه‌کار همان است که حضرت توصیه می‌فرمایند: باید آسمانى فکر کرد تا از تنگنایِ روحیه‌ی گرفتار زمین آزاد شویم. با توجه به این که می‌فرمایند: هر چه برای خود دوست داری برای دیگران دوست بدار تا چنین فرهنگ به جامعه برگردد، اگر دوست دارى وقتى صحبت مى‏کنى به سخنانت توجه کنند و بر روی آن‌ها فکر نمایند، وقتى سایر افراد صحبت مى‏کنند به سخنان آن‌ها فکر کن تا با گوهر انسانی آن ها که همان فکر است ارتباط پیدا کنی. اگر دوست دارى وقتى اشتباه کردى دوستانه و در خلوت به تو تذکر دهند، تو نیز براى این که در وسعت انسانی سایر انسان‌ها زندگی کنی اگر با اشتباه افراد روبرو شدی اولاً: احساس کن خودت آن اشتباه را مرتکب شده‌ای. ثانیاً: دوستانه و در خلوت به افراد تذکر بده تا جامعه را از اشتباه مبرا کنی نه آن که بخواهی خطاکاران را بکوبی. اگر دوست دارى سخنانت را حمل بر صحت کنند، تو نیز تا آنجا که ممکن است سخنان افراد را حمل بر صحت کن. در اجتماع انسانى اگر انسان‏ها درگیر همدیگر شدند، امکان پرواز به سوی آسمان معنویت از آنها گرفته مى‏شود و گرفتار ابعاد زمینی رقبای خود می‌شویم و عملاً کثرت و کمیّت انسان‌ها ما را از زندگی وحدانی و حضور در عالم معنویت که دریچه حضور در قیامت است در این دنیا، باز می‌دارد. این که عرض می‌کنم اگر افراد جامعه گرفتار همدیگر شدند مسافربودن‌شان را فراموش می‌کنند، ریشه در این نکته‌ی مهم دارد که مسافرت ما به سوی قیامت در راستای مسافرتِ ما از کثرت به سوی وحدت است و هر اندازه از چنین مسافرتی غفلت کنیم به همان اندازه در برزخ گرفتار کثرات زندگی زمینی خواهیم بود در حالی‌که امکان ادامه‌ی زندگی زمینی در آن شرایط نیست. این نوع زندگی در برزخ را مقایسه کنید با زندگی رسول خدا که در همین دنیا فرمودند: «الْآنَ قِیامَتِى‏ قَائِم»هم اکنون قیامت من قائم است. روح سخن امام به فرزندشان به طور مستقیم و به همه‌ی انسان‌ها به طور غیر مستقیم آن است که طورى نسبت به همدیگر موضع‏گیرى کنید که گرفتار همدیگر نشوید و به همدیگر گیر ندهید. ملاحظه کرده‌اید که چگونه یک زن و شوهر و یا دو برادر و یا دو دوست بر روى مسائل جزیى با هم درگیر مى‏شوند و بسیارى از وقت خود را بیهوده تلف مى‏کنند و از آن مهم‌تر آن روحانیت درونی خود را از بین مى‏برند؟ در واقع اگر دقت بفرمائید کسانی که به فکر حفظ روحانیت درونی خود نیستند به خود اجازه می‌دهند بر روى مسائل بیهوده ذهن خود را گرفتار کنند و جرّ و بحث کنند، وقتی از این توصیه مهم حضرت غفلت کنیم ناخودآگاه به انسانی تبدیل می‌شویم که از تولید وحشت ابا ندارد و به کلی راه غیب را بر روی خود می‌بندد چون با خودخواهیِ هر چه تماماتر همه چیز را برای خود می‌خواهد و به چیزی جز وجود محدود خود نظر نمی‌کند. این نوع افراد از ظلمات ساخته شده‌اند، در حقیقت ظلماتی هستند جاندار و مخوف، وگرنه چگونه انسان می‌تواند تا این اندازه سقوط کند که متوجه نگردد زندگی وقتی با روشنائی همراه است که هر چه را برای خود دوست می‌دارد برای دیگران هم دوست بدارد. این انسان‌ها فقط پیش پای خود را می‌نگرند و مانند شاخه هایی هستند که از تنه‌ی درخت انسانیت جدا شده‌اند و دور افتاده‌اند. این‌ها خواسته یا ناخواسته به تنهایی در تاریکی زندگی می‌کنند و هرگز شادی حقیقی برایشان مقدر نمی‌شود. هیچ عشقی را درک نمی‌کنند و هیچ خوبی و معنویتی را نمی‌توانند در آغوش بگیرند، مگر سردی گور را. اگر مى‏خواهید مسافر بودنتان را فراموش نکنید باید مواظب باشید این گونه با هم درگیر و گرفتار نشوید که دوست داشتن‌های بقیه برایتان اهمیت نداشته باشد که این بدترین زندگی است. مردن چیزی نیست، زندگی‌نکردن و بد زندگی‌کردن هولناک است و حضرت با این توصیه‌ی خود خوب زندگی کردن را به ما نشان می‌دهند. حضرت به ما نهیب می‌زنند که مواظب باشید با غفلت از این که باید برای دیگران نیز همان را دوست دارید که برای خود دوست می‌دارید، مسیر تنفس خود را که با احترام به بقیه گشوده می‌شود نبندید. ملاحظه کرده‌اید که چگونه بعضى از افراد واقعا در جهنم هستند، وقتى صحبت مى‏کنند آنچنان خودخواهی روحشان را فشار می‌دهد که گویا همین حالا در فشار جهنم در حال سوختن می‌باشند. یک عمر در افق تیره و تار اِحتضار به‌سر می‌برند و هیچ بال و پری برای صعود برای خود باقی نگذاشته است. انسان گمان می‌کند اگر این فشارهاى روحى که بر این‌ها وارد مى‏شود بر ما وارد می‌شد حتما مریض مى‏شویم. من نمى‏دانم این‌همه غضب و خشم را چگونه در قلب خود جا داده‌اند و چگونه خود را گرفتار آتشفشان خشم کرده‌اند. خداوند به لطف و کرمش به ما رحم کند تا با این نوع درگیرى‏های زمینی پروازمان به سوى خودش سدّ نگردد، ما نیاز به صعودی داریم که بال و پر آن را آتش خشم و خودخواهی نسوزانده باشد. کمی بر روی سخنان حضرت تأمل بفرمائید و عنایت کنید اگر قلب را در معرض نسیم این جملات قرار دهیم تا کجاها پرواز می‌کنیم بعد از آن‌که فرمودند: خود را در آنچه میان تو و دیگران است، میزان قرار ده و آنچه برای خود دوست داری، برای دیگران دوست بدار، مى‏فرمایند: «وَ اکْرَهْ لَهُ ما تَکْرَهُ لَها» و هر آنچه را براى خود بدی می‌شماری برای دیگر هم بد بشمار. تا یگانگی لازم بین انسان‌ها واقع شود و انسان‌ها بتوانند حقیقت خود را در آینه‌ی دیگران به تماشا بنشینند که آن زلال‌ترین آینه‌ای است که انسان می‌تواند خود را درست بنگرد. توصیه اخیر حضرت گوهری است که انسان بتواند به دوست‌نداشتن‌های دیگران احترام بگذارد، از آن جهت که می‌بیند چگونه حق دارد چیزهایی را دوست نداشته باشد و این در صورتی محترم است که همگی عزم داشته باشیم در ذیل اسلام زندگی را بگذرانیم. وقتی در ذیل اوامر و نواهی الهی به دوست‌نداشتن‌های همدیگر نیز احترام گذاشتیم، به زیباترین شکل در زیر سایه‌ی همدیگر زندگی می‌کنیم زیرا پذیرفته‌ایم که انسان ذاتی سمبلیک دارد و نمی‌توان او را وادار به زندگی در قالبی کرد که ما می‌خواهیم و او را از سیر به سوی آرمان‌های الهی‌اش باز داریم. وقتی به جایی رسیدید که آن چیزى را که نمى‌خواهید به سرتان بیاید نخواهید بر سر دیگران بیاید، اراده کرده‌اید تا دیوارهای تنگ خودبینی را خراب کنید، در آن صورت طلوع آزادی را تجربه خواهید کرد. وقتی به همان جهت که دوست ندارید شما را متهم به عملی کنند که انجام نداده‌اید، دوست نمی‌دارید بی‌باکانه بقیه را متهم به عملی کنید که نمی‌دانید انجام داده‌اند یا نه، در آن صورت از وجه خَلقی خود به وجه حقی خود نظر کرده‌اید و با خودِ دیگری به‌سر می‌برید که بریده از دیگران نیست و مثل خداوند که به همه مخلوقات نزدیک است به همه نزدیک می‌شوید. در آن حال در کمال ناباوری می‌بینید حجاب‏هاى بین شما و عالم غیب کنار رفته و با حقایق نورانى عالم وجود روبه‌رو شده‌اید. باید باور کنیم با عمل به این دستورات جذبه‏هاى عالم معنا به راحتى به سوى انسان مى‏آید و او را مى‏رباید و راه را جلوى شما باز مى‏کند. حضرت در راستای به کمال‌رساندن این روحیه‌ی مقدس مى‏فرماید: «وَ لا تَظْلِمْ کَما لا تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ» ستم نکن همان طور که دوست نمى‏دارى به تو ستم شود. در چنین فضائی حضرت حق در منظر انسان قرار می‌گیرد و وقتی حق به میدان آمد و آن را در همه جا دیدید دیگر معنا نمی‌دهد حق افراد نادیده گرفته شود زیرا در آن صورت از حق روی برگردانده‌ایم. از این جهت است که گفته می‌شود تا حق مردم را رعایت نکنید نمى‏توانید قلب خود را آسمانى نمایید و با خدا که حق محض است مأنوس شوید. آری خدا را باید در رعایت حقوق افراد جستجو کرد و این با ستم نکردن به آن‌ها حاصل می‌شود. خداوند به اندازه‏اى ما را دوست دارد که ما انسان‏ها را دوست داشته باشیم و تا صلحِ با انسان‏ها در جامعه حاکم نشود، صلحِ با خدا محقق نمى‏شود. در تمدن دینی، انسان‌ها با جان موجودات آشنا می‌شوند و می‌بینند که جهت جان‌ها به سوی تعالی و صعود الی الله است و از این طریق به گوهر انسانیِ همدیگر نظر می‌کنند، گوهری که تصاحب کردنی نیست تا اراده‌ی ظلم‌کردن به میان آید. اراده‌ی تجاوز وقتی به سراغ افراد می‌آید که نظرها به جنبه‌های تصاحب‌کردنی انسان‌ها که همان اموال آن‌ها است، فرو افتد و این شروعِ گرفتارشدن در زندان تنگ دنیا است و حضرت می‌خواهند ما گرفتار چنین زندانی نشویم. یک جامعه‌ی انقلابی در عین آن که روحیه‌ی «أشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّار» را در خود رشد می‌دهد و از این طریق روح خود را از آلودگی کفر و شرک پاک نگه می‌دارد، باید تلاش کند فضای «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» در نهایت طراوت و نشاط خود در جان انسان‌ها زنده بماند و این با رعایت توصیه‌ی مولی الموحدین ظهور می‌یابد و انسان را به قلب سلیم می‌رساند. قرآن مى‏فرماید در قیامت نه مال به کار انسان آید و نه فرزند، تنها «قلب سلیم» است که انسان را در آن صحنه نجات می‌دهد. یکى از معانى قلب سلیم یعنى قلبی که از کینه و خشم به انسان‏ها به خصوص خشم به مؤمنین پاک و سالم است. حضرت على در این توصیه‌ها مى‏خواهند قلب ما اصلاح گشته و سلیم شود و چون می‌دانند هر انسانی چنین استعدادی را دارد این‌طور توصیه می‌فرمایند و ما نباید از مددی که خودِ حضرت امیرالمؤمنین در این مسیر می‌کنند غافل شویم. حضرت از یک طرف توصیه می‌فرمایند و از طرف دیگر قدرت تصّرف در قلب‏ها را دارند و ما هم از حضرت تقاضامندیم حال که خودتان مزه چنین روحیه‌هایی را به ما نشان دادید خودتان در قلب ما تصرف کنید تا این سخنان در قلب ما بنشیند. گفت: «گر نخواهم، راه خود ننمایمش.....چونْشْ کردم بسته دل بگشایمش» حضرت مى‏فرمایند معلوم است که نمى‏خواهى به تو ظلم شود، همین روحیه را در سایر انسان‌ها احساس کن که نمی‌خواهند به آن‌ها نیز ظلم شود و از این جهت مواظب باش کوچک‌ترین حقی از طریق تو از آن‌ها ضایع نگردد. نقل شده که امام خمینى«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در شهر نجف براى سخنرانى دعوت بودند، جمعیت زیادی قبل از حضور امام در جلسه حاضر بودند، امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» وقتى خواستند وارد شوند ملاحظه می‌کنند هیچ جایى براى پاگذاردن نیست و هرجا پا بگذارند روى کفش افراد پا گذاشته‏اند، ایستادند و در حدى که نظم کفش‏ها به‌هم نخورد کفش‌ها را جا بجا کردند تا در بین کفش‏ها یک راه به اندازه‌ی جاى پایشان باز کنند، چون تا این حدّ مواظب بودند تجاوزی به حقوق دیگران نشود. چون امام خمینى«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» خوب مى‏فهمند تجاوز به حق دیگران - حتى در حدّ پا گذاشتن روى کفش‏ افراد - راه ارتباط با آسمان را از انسان مى‏گیرد و توصیه‌ی امیرالمؤمنین را در چنین فضایی پیروی می‌کنند. وقتی قلب انسان منور به نور صلح شد در دنیای دیگری زندگی می‌کند و دنیا را با نور عقل محمدی می‌بیند. مولوی در این رابطه که انسان می‌تواند از این زاویه نظام عالم را سراسر لطف خدا بنگرد می‌گوید: «من که صلحم دائما با این پدر......... این جهان چون جنّت است اندر نظر» راستی ریشه‌ی طوفان این قلب‏هاى طوفانى در کجا است؟ جز این است که متوجه حقی که انسان‌ها دارند نیستیم و خود را صاحب بقیه می‌دانیم؟ چه آن افراد غریبه‌ها باشند و چه همسر و فرزند خودمان. حضرت برای آن‌که همه‌ی ابعاد روحیه‌ی آزادی از درگیری با بقیه پروریده شود در ادامه می‌فرمایند: «وَ اَحْسِنْ کَما تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ اِلَیْکَ» و نیکى کن همان طور که دوست داری با تو نیکی کنند. در این حالت است که قلب انسان مالامال از نیکى به دیگران می‌گردد. چنین قلبی گرفتار کینه‌هایی که انسان را از اسرار عالم محروم می‌کند نمی‌شود زیرا «در سینه پر کینه اسرار نمی‌گنجد» به گفته مولوی: «حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو.....و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن.........وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو رو سینه را چون سینه ها هفت آب شو از کینه ها.........وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی........گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل های ما...........مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو» وقتی برای همگان نیکی خواستیم و از این طریق سینه خود را با هفت آب از کینه‌ها شستیم، کلیدهایی برای جان ما ظهور می‌کند که به وسیله‌ی آن‌ها قفل‌های محرومیت از حقیقت را می‌گشائیم. نگاه کن چگونه حضرت بنا دارند همه حجاب‌های بین ما و خدا را پاره کنند وقتی در ادامه می‌فرمایند: «وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ ما تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ» فرزندم! آنچه را براى دیگران زشت می‌انگاری، برای خودت هم زشت بدان. چون بنا نیست سایر انسان‌ها مرتکب کارهای زشت نگردند ولی برای تو آن کارها مجاز باشد. در آن صورت دیوار دوگانگی همچنان بین ما و سایرین پایدار خواهد ماند. آیا شما با این رذیله روبرو نشده‌اید که بعضی انسان‌ها انتظار دارند بقیه همه‌ی فضائل اخلاقی و انسانی و اسلامی را رعایت کنند ولی خودشان چندان مقید به رعایت آن امور نیستند؟ این‌ها نمی‌دانند با این روحیه همه‌ی حقیقت انسانی خود را دفن کرده‌اند و هیچ نسبتی با انسانیت سایر انسان‌ها ندارند. این‌ها کابوس‌های سیاه دوگانگی در جامعه‌اند که قلب جامعه را نشانه گرفته‌اند و با تیرهای آلوده‌ی نگاه خود هرکسی را با کوچک‌ترین لغزش تحقیر می‌کنند بدون آن‌که متوجه انبوه لغزش‌های خود باشند. وقتی با تمام وجود این توصیه‌ی مبارک حضرت در جامعه صورت کاربردی به خود گرفت جامعه از مسافر بودن خود غافل نخواهد شد چون می‌داند زشتی برای همگان بد است و هر کس بدان آلوده باشد به حضور نور وحدت الهی شرفیاب نمی‌شود لذا در ادامه می‌فرمایند: «وَ ارْضَ مِنَ النّاسِ بِمَا تَرْضاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ» و از مردم به راحتی راضی باش و از آن‌ها بگذر همان‌طور که دوست داری از تو بگذرند. حقیقت این است که شما همگی یک روح هستید همراه با درستی‌ها و خطاها. چرا با اندک خطائی گمان می‌کنیم باید ساز جدایی ساز کرد؟ چرا متوجه نیستیم خطای برادران‌مان خطای ما است، مگر انتظار نداریم وقتی خطایی از ما سر زد بیش از آن که بقیه به خطای ما بنگرند به محذورات ما بنگرند و ببینند عمدی در کار نبوده، پس چرا چنین برخوردی را در مقابل خطای دیگران نداریم تا در آن صورت متوجه باشیم اطراف ما را انسان‌هایی پر کرده‌اند که اکثراً به دنبال وارستگی هستند؟ مگر این‌طور نیست که شما راضى نیستید درباره شما قضاوت‏هاى منفى و بیجا بکنند و این را برای خود حق می‌دانید؟ پس مواظب باشید چنین حقی را از دیگران دریغ نکنید و به راحتی هر چه به ذهن‌تان آمد بپذیرید و هر طور خواستید سخن نگوئید. حضرت در ادامه می‌فرمایند: «وَ لا تَقُلْ ما لا تَعْلَمُ وَ اِنْ قَلَّ ما تَعْلَمُ» آنچه نمی‌دانی نگو، هرچند آنچه مى‏دانى کم باشد و در نتیجه مجبور شوى چیزی نگویی. ممکن است بفرمائید اگر فقط بخواهم نسبت به چیزهایی سخن بگویم که اطلاع دارم باید در بسیاری از اوقات زبانم را ببندم. بسیار خوب وقتی کم می‌دانی، کم بگو، چه کسی گفته ما در هر مورد اظهار نظر کنیم و همواره گرفتار خطا شویم؟ آیا ما نمی‌دانیم ارزش انسان‌ها بیش از آن است که در گفته‌هایشان باشد در سکوت‌هایی است که به جا انجام دادند؟ مگر نه این است که هنر انسان‌ها بیش از آن که در سخن‌گفتن باشد در سخن‌نگفتن است؟ تا آن‌جایی که علی در وصف یکی از یارانشان می‌فرمایند: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّه‏... َ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتا» در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود... بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند. زیرا صَمْت و کم گفتن و گزیده گویی از راه‌های ریاضت مشروع و زمینه نیل به مطلوب شمرده شده است؛ البته خاموشی که با تفکر آمیخته باشد و ترقّبْ و ارادت قلبی را همراهی کند، بازدهی آموزنده خواهد داشت؛ چنان‌که حضرت علی در وصف سکوت رسول اکرم چنین می‌فرماید: «.. کَلَامُهُ بَیَانٌ وَ صَمْتُهُ لِسَان‏» گفتار او ترجمان هر مشکل و خاموشى او زبانى گویا براى اهل دل بود. بعد از آن‌که ما را متوجه چنین امر مهمی کردند که در صورتی سخن بگوئیم که اطلاع کافی از موضوع مورد بحث داشته باشیم حال می‌فرمایند: «وَ لا تَقُلْ ما لا تُحِبُّ اَنْ یُقالَ لَکَ» آنچه را که دوست ندارى درباره تو بگویند درباره‌ی دیگران نگو. دوست نداری دیگران ملامتت کنند، کسی را ملامت نکن. دوست نداری حرف های تحقیر آمیز به تو بزنند، دیگران را تحقیر مکن و ... این توصیه جنبه‌ی منفی صحبت‌هایی که ممکن است انسان‌ها نسبت به دیگران داشته باشند را به طور کلی حذف می‌کند. این هم خودش یک فصل وسیعی است اما حضرت اینجا تاکیدی که داشته اند روی حوزه روابط گفتاری است. البته در کنارش هم این جمله خود به خود می آید؛ آن شکلی که دوست داری دیگران با تو حرف بزنند، با آن‌ها صحبت کن. کریمانه و همراه با احترام و وقتی خواستی دیگران را نقدکنی منصفانه نقد کن. نکته‌ای که باید اشاره‌ای به آن شود، این است که ما با توصیه‌ی اصلی که حضرت می‌فرمایند: «اجعَل نَفسَکَ مِیزَانا» خودت را میزان قرار بده، در برابر یک قاعده و قانون بسیار بزرگ و وسیعی قرار گرفته‌ایم که می‌تواند میدان وسیعی را در زندگی ما پوشش دهد و این قانون می‌تواند در همه‌ی ارتباطات اجتماعی ما وارد شود و به ما کمک کند و به ما یاد بدهد که چه کار باید بکنیم. ما در حوزه‌های علوم دینی قوانینی داریم که فقهای ما با داشتن آن قوانین می‌توانند در بسیاری از مسائل استنباط کنند؛ چون آن قواعد در بسیاری از موضوعات فقهی یک نگاه اجتهادی به آن‌ها می‌دهد. بنده فکر می‌کنم در حوزه‌ی روابط اجتماعی جمله‌ای که حضرت فرمودند هرکدام از ما را مجتهد می‌کند و در روابط گوناگون اجتماعی، به ما یک نگاه اجتماعی‌ای می‌دهد. مثلاً فلان آدم به من این حرف توهین آمیز را زد من چه کار کنم، حضرت می فرماید: «اجعَل نَفسَکَ مِیزَانا» خودت را میزان قرار بده. وقتی خودمان را وسط آوردیم از خود می‌پرسیم اگر به کسی حرف نامناسب زده باشم دوست دارم آیا جز این است که طرف مقابل با سعه‌ی صدر عصبانیت من را درک کند و فعلاً یا سکوت کند؟ پس من هم باید سکوت کنم. ما الآن با جملات اخیر حضرت با چنین قوانین بزرگی رو به رو هستیم که می تواند کل فرهنگی عمومی ما را سامان بدهد. جلوی بسیاری از نابسامانی های اجتماعی را بگیرد. می تواند جلوی خیلی از رفتارهای نابهنجار را از صحنه‌ی جامعه پاک نماید. وقتی توصیه‌های حضرت به یک قاعده تبدیل شود، گستره‌ی وسیع و بزرگی از افراد جامعه را پوشش می‌دهد. چون ما هر چیزی که برایمان ضرر داشته باشد، چه ضرر مادی، چه معنوی اصلاً برای خودمان دوست نداریم. اگر همین طور که من خیلی از چیزها را برای خودم نمی‌پسندم برای دیگران هم نپسندم، دیگران از ناحیه‌ی من ایمن می‌شوند. خیالشان راحت می‌شود. می‌گویند از طرف فلانی هیچ شری نخواهد رسید. از آن طرف چون ما خودمان را دوست داریم، همه خوبی ها و زیبایی ها و منافع را برای خودمان می خواهیم، طبق توصیه‌ی حضرت دیگران نیز از ناحیه‌ی ما احساس خوبی دارند. می‌گویند فلانی همیشه برای ما خوبی می‌خواهد. یعنی از ما طمع خوبی و شایستگی را دارند. روحى که مشغول بدگفتن به دیگران نباشد مشغول کشف موقعیت خود می‌شود و آرام‌آرام به رازهای شخصیت ملکوتی خود پی می‌برد. آدم اگر در موارد ذکر شده احتیاط‏هاى لازم را کرد در نتیجه‌ی آن احتیاط‌ها یک قلب سالم و جامعه سالمى پیدا می‌شود آن‌وقت همه آماده‌ی صعود روحانى مى‏گردند. در واقع حضرت در این سلسله تذکرات آخر مى‏خواستند بفرمایند: از طریق آشتى با خلق، آشتى با حق شروع مى‏شود و ما نیز خوب است با نیّت آشتى با حق، این دستورات را به کار بندیم. إن‌شاءالله «والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
4880
متن پرسش
سلام علیکم.استاد بزرگوار اگر در انتخابات جناب روحانی به پیروزی رسیدند وظیفه ما به عنوان بچه های مذهبی و یا طلاب علوم دینی در چهار سالی که در پیش داریم چیست؟چگونه با جهت گیریهایی که در آینده در اجتماع نسبت به نحوه نگاه به معارف اسلام و تمدن غرب به وجود خواهد آمد برخورد کنیم؟چگونه فضایی را تحمل کنیم که با روح انقلاب سازگار نیست و بعد از هشت سال تلاش شاهد باشیم که به جای پیشروی بیشتر باید درجا بزنیم و یا حتی عقبگرد داشته باشیم؟ و . . . . . خلاصه اینکه حضرتعالی مهم ترین وظیفه ای را که به خصوص برای طلاب در چهار سال پیش رو احساس می کنید چیست؟ باتشکر... یا حسین علیه السلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر می‌کنم مثل همیشه رهبری عزیز در بیانیه‌ی اخیر خود به‌خوبی تکلیف ما را روشن کردند. در شماره‌ی 1 بیانیه‌ی خود فرمودند: «هیجان و التهاب روزها و هفته‌های رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت بدهد» ملاحظه کنید رهبر عزیز می‌خواهند ما از این نکته به‌راحتی نگذریم که بنای ما باید همکاری و رفاقت باشد و با توجه به معیارهایی که رهبری عزیز روشن می‌کنند رفتار دولت‌مردان را ارزیابی می‌کنیم و نه با معیارهای حزبی و گروهی که بعضی از اصول‌گرایان گرفتار آن شده‌اند. ما باید از ظرفیت هر دولت برای پیشبرد انقلاب بهره ببریم. رهبری عزیز در ادامه‌ی پیام خود در شماره‌ی 1 فرمودند: «طرفداران نامزدهایِ رقیب [باید] در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته‌ی خود را به‌دست آورند» و این توصیه رهبری عزیز نقشه‌ی راه ما در 4 سالی است که در پیش داریم که در مقابل دولت آقای حسن روحانی در آزمون بردباری و متانت قرار گرفته‌ایم. در حال حاضر فرصتی برای آقایان پیش آمده که به شدت دولت آقای احمدی‌نژاد را تضعیف کردند و حالا بار مسئولیت به دوش خودشان افتاد و فرصتی هم برای ما پیش آمده که در عین رعایت وحدت ملی که رهبری عزیز«حفظه‌الله» بر آن تأکید دارند و در عین کوتاهی‌نکردن از هر کمکی که از دستمان برمی‌آید نسبت به دولت منتخب، به ترمیم ضعف‌های فکری و فرهنگی جامعه بپردازیم. جامعه‌ای که باید راه بلند رسیدن به تمدن اسلامی را طی کند و در زمینه‌ی نظام‌سازی که رهبر عزیز مدّ نظر دارند نهایت تلاش را بکنیم. 2- فراموش نکنید ما وارد تاریخ جدیدی شده‌ایم که رو به جلو دارد. دنیا قدرت نظام ما را شناخته و دوره‌ی تحمیل اراده‌های استکباری بر سایر ملت‌ها تمام شده و هرگز ملت ما سرنوشت خود را به هیچ دولتی گره نزده، بلکه از دولت‌ها استفاده کرده ولی دائماً چشم او به انقلاب اسلامی و رهبری انقلاب بوده و این همواره ادامه دارد. در این راستا کارهای زمین‌مانده بسیار داریم خدا کند توفیق تشخیص کارهای زمین‌مانده را از دست ندهیم. موفق باشید
4833
متن پرسش

باعرض سلام ودعای خیرخدمت استادگرامی جناب آقای طاهرزاده. این حقیرجنابعالی رادارای هندسه فکری منسجم وتفکری ناب ازجنس امام ورهبری عزیز شناخته ام ونظرشمارامهم واثرگذاربرای همه علاقمندانتان می بینم.ارائه نظرحضرتعالی دردفاع ازآقای جلیلی راباآنچه ازشمادرکتب ومباحث مختلف دریافته ایم متناقض یافته ام خواهشمندم جهت تنویراذهان دوستداران،مواردذیل را توضیح فرمائید. درکتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی صفحه 48 به استنادسخنان رهبری عزیزدر24/7/90نوشته شده است (که ولایت فقیه مسئولیت اجرایی ودخالت درکارهانیست وبعضی دوست دارندبگویند؛فلان تصمیمهابدون نظررهبری گرفته نمی شود.نه اینطورنیست)این سخنان بامواضع آقای جلیلی وحسن روحانی که ازرهبری سپری برای عملکردضعیف خود درشورای امنیت ساخته اند،متناقض است. رهبری عزیزدرابتدای امسال فرمودند رئیس جمهور آینده بایدنقاط قوت دولت کنونی راداشته ونقاط ضعف آنرانداشته باشد،ودردیدار هیئت دولت فرمودند یکی ازنقاط قوت شمااین است که وابسته به هیچ جزیان وحزب وگروه نیستید.این درحالیست که آقای جلیلی درمناظرات درموضع یک اصولگرای حزبی تمام قد ظاهرشدودرمیدان پاسخگویی عملکرداصولگرایان حزبی قرارگرفت. امام خامنه ای در14خرداد90فرمودنداگربه نام انقلابیگری،اخلاق رازیرپابگذاریم ازخط امام منحرف شده ایم.واگر به نام عدالتخواهی به مردم مؤمن وکسانی که ازلحاظ فکری بامامخالفندامامیدانیم که به اصل نظام اعتقاددارند اهانت کردیم ازخط امام منحرف شده ایم.ودرجای دیگرفرمودندمسئولیت وتشخیص انحراف با رهبری است ودرصورت انحراف باید یقه رهبری راگرفت.این درحالیست که آقای جلیلی(که به گفته خودسربازرهبری است!) درگیلان اظهارداشت که احمدی نژاد دارای گفتمان انقلابی بود و اورا حب قدرت منحرف کرده است! حتی اگرازایشان بپذیریم که احمدی نژاد منحرف شده است(احمدی نژادی که دارای مسئولیتهای کلیدی ومهم بوده وبیش ازهمه انقلابی بوده وهنوزدارای حکم تنفیذرهبری معظم است)نظربه اینکه آقای جلیلی سابقه اجرایی قابل توجهی هم ندارد،احتمال منحرف شدن وگرفتاری درحب قدرت برای وی بیشتراست.ایشان نه ازجایگاه مردمی همانند احمدی نژاد برخورداراست نه علمدارگفتمان انقلابی همچون احمدی نژاد است ونه عملکردقابل ارزیابی داردکه خودرانمانیده گفتمان انقلاب میداندداحالیکه احمدی نژاد علیرغم برخورداری ازحمایتهای همه جانبه رهبری به علت قرابت گفتمانی،خودرانماینده گفتمان انقلاب مطرح نکرد. انتظارمیرفت استادمحترم همانگونه که بسیارخوب توصیه فرمودندکه افرادصاحب فعالیت فرهنگی ازآقای مشایی حمایت نکنند،ازخودبرای چنین شخصی سرمایه نمی گذاشتند وهمانگونه که رهبری نیزفرمودندرأی به هریک ازاین افرادرأی به نظام است.ظاهراًازنظررهبری نیزاین افرادلقمه دهانگیری نیستندوتفاوت چندانی باهم ندارند!

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با این‌همه در آن مناظره در آن قسمت خاص که مربوط به مذاکرات هسته‌ای بود چون جریان به رهبری مربوط بود یک کمی با سایر امور اجرایی متفاوت است 2- نمی‌دانم چرا از سخنان آقای جلیلی در مناظره چنین برداشت کردید که ایشان اصول‌گرای حزبی است؟ چرا برداشت نکردید که پای‌بند به اصول ارزشی است که طرف مقابل به آن اصول و ارزش‌ها مقید نیست؟ 3- اگر این سؤال مطرح شد که آقای احمدی‌نژاد چرا در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری مثل دوره‌ی اول عمل نکردند و حرکاتی از ایشان ظاهر شد که ما مجبور شدیم برای دفاع از آن به زحمت بیفتیم، این موضوع پیش می‌آید که علت آن چه بوده؟ به همین جهت نظرات مختلفی مطرح می‌شود که یکی از آن‌ها این است که آقای جلیلی فرمودند و یکی از نظرات آن است که آیت‌الله مصباح می‌فرمایند و ده‌ها نظر دیگر که شما حتماً شنیده‌اید. بنده به این نتیجه رسیده‌ام که شیفتگی بیش از حدّ اقای احمدی‌نژاد نسبت به آقای مشائی حکمت ایشان را تحت تأثیر احساساتشان قرار داده و لذا حرکاتی از ایشان سر زد که قابل قبول نبود 4- اما این‌که می‌فرمایید چرا از یک طرف توصیه می‌کنم آقایان از نامزدی آقای مشائی حمایت نکنید و از طرف دیگر از نامزدی آقای جلیلی برای ریاست جمهوری حمایت کردم؛ علت آن را در همان نکته‌ای بدانید که بنده وظیفه‌ی خود دیدم از آقای احمدی‌نژاد تا آن‌جا که ممکن است دفاع کنم تا راهی که از طریق آقای احمدی‌نژاد در انقلاب اسلامی گشوده شد مسدود نشود. عنایت داشته باشید وقتی بنا نشد از آقای احمدی‌نژاد عبور کنیم و تنها از اشتباهات ایشان عبور کنیم و مسئولیت اشتباهات شخصی ایشان را به‌عهده نگیریم و وقتی متوجه شدیم آقای جلیلی بر همان گفتمانی تأکید دارد که آقای احمدی‌نژاد تأکید داشت، پس نباید در مقابل آقای جلیلی ساکت باشیم. در حالی‌که ملاحظه کرده‌اید اگر آقای جلیلی انتقادهایی از عملکرد اقای احمدی‌نژاد دارد از اصل گفتمان آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کند و اگر انتقاد دارد به حاشیه‌های آقای احمدی‌نژاد است و نه به متن گفتمان او. ما هرگز از گفتمانی که بر ساده‌زیستی و خدمت به محرومین و تأکید بر طرح انقلاب در سطح جهان تکیه دارد و عبور از فرهنگ غرب و استکبار را جزء کار خود می‌داند و پس از شانزده‌سال ما را از سکولاریسم پنهان نجات داد، عبور نمی‌کنیم. ما هرگز گرفتار توطئه‌ای نمی‌شویم که می‌خواهند به اسم عبور از حاشیه‌های آقای احمدی‌نژاد از سیره‌ی او عبور کنند و کاری کنند تا ما از شعارهای اصلی انقلاب دست برداریم. بنده در مقایسه با سایر نامزدها با نظر به طرز فکر آن‌ها به آقای جلیلی نظر دارم چون معتقدم از طریق او می‌توانیم راهی را ادامه دهیم که در سوم تیرماه سال 84 جریان اصلاح‌طلب و اصول‌گرای حزبی را حیران کرد و از این جهت در شرایط بسیار حساسی به‌سر می‌بریم چون از یک طرف دولت قبول ندارد که آقای جلیلی ادامه‌دهنده‌ی همان راهی است که آقای احمدی‌نژاد شروع کرده واز طرفی ما معتقدیم به همان دلیلی که آقای احمدی‌نژاد را پذیرفته‌ایم و از همان جهت که او را پذیرفته‌ایم می‌توانیم آقای جلیلی را بپذیریم و ملاک ما شخص آقای احمدی‌نژاد نیست ملاک ما آن چیزهایی است که آقای احمدی‌نژادرا با آن‌ ملاک‌ها در سوم تیر 84 پذیرفتیم. آیا این پارادکس کمی گیج‌کننده و حساس نیست؟ بنده معتقدم راه دقیقی در شرایطی بسیار حساس در مقابل عزیزان است که نمی‌توانند به طور عادی فقط ناظر صحنه باشند در این صورت با آن بن‌بست سیاسی که در عرایض قبلی خود برای بعضی از عزیزان پیش‌بینی کردم روبه‌رو خواهید شد. با کمی تواضع دست و آستین را بالا بزنید و خود را وارد تاریخ جدیدی بکنید که انقلاب وارد آن شده است. تشکیلاتی و گروهی تصمیم نگیرید که نسبت به همدیگر در محذورات باشید. موضوع جدّی است و نمی‌توان نسبت به آن بی‌تفاوت ماند وگرنه ناخواسته به سرنوشتی دچار می‌شوید که انجمن حجتیه در مقابل با انقلاب اسلامی به آن دچار شدند و عملاً از سیر تاریخ به سوی مهدویت بیرون افتادند. کمی تواضع و آزادشدن از تفکر گروهی راه را می‌گشاید. موفق باشید

4813
متن پرسش

بسمه تعالی: پرسش هایی از استاد بزرگوار اصغر طاهرزاده: مقدمه: نظر به اهمیت انتخابات پیش رو و آرایش جدید و فضای سیاسی شکل گرفته شده در انتخابات پرسش هایی برای حزب الله و جامعه ی مذهبی مطرح است. پیچیدگی دوره ی جدید آنجا بیشتر خود را می نمایاند که شعارهای رادیکال و ادبیات تند در تعارض با انقلاب اسلامی را شاهد نیستیم و چنین شرایطی انتخاب را سخت کرده است. از سوی دیگر کاندیداها ادبیات خود را در یک حالت ابهام و دو پهلویی در قرابت با ادبیات رهبری مطرح می کنند و این مساله، فضای انتخابات را برای جامعه ی مذهبی مه آلود نموده است. از سوی دیگر بستر انتخابات و تامل و تفکر از منظر انقلاب اسلامی در مورد جریان های سیاسی حاضر در انتخابات، موجب رشد معرفتی نیروهای دلداده ی انقلاب اسلامی می گردد. لذا در سوالات زیر -که توسط جمعی از نیروهای دغدغه‌مند فرهنگی طراحی گردیده است- در پی آن هستیم تا نظرات استاد بزرگوار اصغر طاهرزاده را در مورد صورت مساله های فرهنگی انتخابات پیش رو جویا شویم:((تذکر:بجهت تعددسوالات وارتباط آنها باهم،درقسمت پاسخ ،هر8سوال همراه باجواب آن آمده است."مدیریت سایت"))

متن پاسخ

سوال1- آرایش سیاسی جریان های حاضر در انتخابات92 را چگونه دسته بندی می فرمائید؟ قالب «اصولگرا- اصلاح طلب» به نظر نمی رسد دیگر جوابگویِ دسته بندی های سیاسی کشور باشد. افراد حاضر در انتخابات در چه طیف های فکری- فرهنگی ملاحظه می کنید؟ ملاک دسته بندی شما چیست؟ با توجه به اینکه اعلام موضع هم نمودید و جناب آقای دکتر جلیلی را فرد اصلح دانستید توضیح دهید که ایشان در این دسته بندی در کدام جریان قرار می گیرد؟ --------------------------------------------------------------- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- متأسفانه هنوز تقسیم‌بندی افراد سیاسی به اصول‌گرا و یا اصلاح‌طلب بر ذهن‌ها سایه افکنده وگرنه هیچ‌وقت نمی‌شد افراد را صرفاً در این دو قالب درآورد و ذهن را نسبت به قضاوت خود آرام کرد. ولی در هرحال ما بر اصول‌گرایی حقیقی با شاخصه‌هایی که رهبری عزیز در تاریخ 29/3/1385 تعیین کردند تأکید می‌کنیم و از این جهت آقای دکتر جلیلی را اصول‌گرایی می‌دانیم که شاخصه‌های آن عبارت است از: «ایمان و هویت اسلامی و انقلابیِ روشن بینانه، دوری از خرافه و سست‌اندیشی و تمنای دائمیِ عدالت از یک‌سو و ایمان به آینده، برخورداری از روحیه‌ی مجاهدت علمی، اعتقاد به آزاداندیشی وکرامت انسانی، به‌کارگیری اصل تصحیح روش‌ها در مدیریت و تلاش برای شکوفایی اقتصادی - اجتماعیِ کشور، ایمان به مردم، ایمان به خود، ایمان به استقلال و وحدت ملی از سوی دیگر، از مهم‌ترین شاخص‌ها در اصول‌گرایی است».:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 2- شما بارها در مباحثتان به این موضوع که «ذات انقلاب اسلامی پیشرونده است» اشاره داشته اید. از این منظر این انتخابات را در نسبت با انتخابات های گذشته رو به جلو می دانید؟ چه فضای جدیدی و چه صورت مساله ی جدیدی در این انتخابات مطرح است که در انتخابات قبلی مطرح نبوده است؟ چه رشد جدید معرفتی را حاصل مباحث انتخاباتی این دوره می دانید؟ --------------------------------------------------------------- جواب 2- انقلاب اسلامی همچنان رو به جلو به سوی نور حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌رود و در این مسیر گاهی در دشت قرار دارد و گاهی باید موانع پیش‌آمده را پشت سر بگذارد. از دوره‌ی دوم دولت آقای احمدی‌نژاد ما با موانعی روبه‌رو هستیم که حرکت را کند کرده ولی آنچنان انقلاب را عمق بخشید که همه‌ی جریان‌ها مجبورند در این مرحله فکر کنند و از متهم‌کردن یکدیگر عبور کنند و به جایگاه حادثه‌ها بیندیشند که این کار سختی است ولی موارد ارزشمندی را به‌ همراه دارد. بنده کتاب «جایگاه تاریخی حادثه‌ها» را در این رابطه نوشته‌ام و فکر می‌کنم آن کتاب بتواند دوستان را به تفکر وادارد.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 3- این دوره از انتخابات را در فرایند تکاملی انقلاب اسلامی درچه جایگاهی میبینید و نسبت به انتخابات سال 84 چه پیشرفتی در گفتمان انقلاب اسلامی شاهد هستیم؟ این مسئله را در نسبت مراحل پنج گانه انقلاب اسلامی نظام اسلامی دولت اسلامی جامعه اسلامی و تمدن اسلامی چگونه میتوان تحلیل کرد. --------------------------------------------------------------- جواب 3- ما هنوز از نظر عمل در مرحله‌ی تحقق دولت اسلامی در حال تلاش هستیم و همه‌ی تلاش‌ها آن است که بتوانیم تعریف درستی از دولت اسلامی برای دولت‌مردان و مردم به‌دست آوریم تا هر جریانی جایگاه خود را در ایجاد دولت اسلامی بشناسد، هنوز جریان اصلاح‌طلب نپذیرفته انقلاب باید به مرحله‌ی دولت اسلامی برسد، آن جریان ،دولتی با سازکار غربی را پذیرفته و سعی دارد با پذیرفتن اسلام به عنوان یک عقیده‌ی فردی، جامعه را با ساز و کار غربی اداره کند و خیز اخیر آن‌ها برای حضور در انتخابات با این نیت است .غافل از این‌که چه در این مرحله پیروز شوند و چه پیروز نشوند ذات انقلاب چیز دیگری را اقتضاء می‌کند و عملاً این آقایان تبدیل به میهمانان ناخوانده‌ای می‌شوند که اگر تعریف خود را نسبت به دولت اسلامی تغییر ندهند مجبور می‌شوند ادامه‌ی زندگی را در کشورهای غربی بگذرانند بدون آن‌که نیاز باشد مثل بعضی هاکارگزار نظام استکباری باشند.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 4- چگونه میتوانیم جریان سکولاریزم پنهان در میان کاندیداها را مشخص کرد با توجه به اینکه تقریبا سکولارترین کاندیداها نیز در این دوره حرف از مذهب و باورهای مذهبی میزنند عیار سنجش آنها چیست؟ شما به عنوان یکی از متفکّرین انقلاب اسلامی چه راه حلی برای فهم عمق سکولاریسم در پشت ادبیات مذهبی کاندیداها پیشنهاد می دهید؟ --------------------------------------------------------------- جواب 4- تأکید بر حاکمیت اسلام در تمام مناسبات فردی و اجتماعی تفاوت می‌کند بر تأکید بر اسلام در امور فردی بدون آن‌که آرمان‌های اسلامی ما در سبک زندگی و روابط اجتماعی ما ظهور و بروز داشته باشد. اگر سبک زندگی به روش غربی توسط نامزدی پذیرفته شود و تلاشی برای تغییر آن صورت نگیرد و هنر آن نامزد این باشد که امورات مردم را در همین که هست مدیریت کند هرچند آن نامزد فرد متدینی باشد، ما را گرفتار نگاه سکولاریستی می‌کند و این نگاه با نگاه رهبری که در 14 خرداد امسال فرمودند: «اگر ملت مقتدر باشد، توانا باشد، نیاز خود را کم کند ..... دشمن در مقابله‌ با ملت ایران بی‌دفاع خواهد ماند» ،‌نمی‌خواند چون رهبری عزیز«حفظه‌الله» به جایگاهی بالاتر از آن‌که ما صرفاً نان و آب مردم را تأمین کنیم نظر دارند. ایشان می‌خواهند ما با «عزم و اراده‌ی باور به خدا و باور به مردم و باور به خود» به آینده‌ای نظر داشته باشیم که نه‌تنها خودمان بلکه ملت‌های دیگر نیز از دست حاکمیت ارزش‌های غربی آزاد شده باشند.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال5- ما قلباً احساس می کنیم که بعضی از نامزد ها نسبت ضعیفی با آرمان های مدّنظر امام راحل(ره) و رهبری دارند و در واقع در اظهارات آن ها و همفکرانشان اهداف انقلاب در حدّ مناسبات اجرایی و مدیریتی تقلیل یافته است. منتها مشی تبلیغاتی انتخابات حاضر تا اینجا بدین صورت بوده است که تا انتقادی از سوی نیروهای انقلاب اسلامی به محتوای مواضع کاندیداها مطرح می شود، از سوی کادرهای تبلیغاتی کاندیداها سریعاً «واژه سازی» تبلیغاتی در مقابل انتقاد فرهنگی نیروهای انقلاب دنبال می شود و به نحوی حرف های غلط گفته شده اصلاح و توجیه می گردد و سپس طی یک استراتژی تبلیغاتی گسترده در سطح جامعه منتشر می شود. این مساله برخی نیروهای مذهبی را دچار تردید نموده است. چگونه می توان عمق نگاه غلط کاندیداها را در مهمترین صورت مساله های ریاست جمهوری به طیف مذهبی فهماند؟ به عنوان مثال وقتی نسبت به واژه ی تکنوکراسی نقد تلویحی از سوی رهبری در روزهای آغازین سال مطرح گردید و جناب آقای قالیباف که خود را یک تکنوکرات می دانست در یک چرخش ادبیاتی اینگونه گفتند: «ممکن است که بگویند انسان تکنوکراتی ست که باید بگوئیم تکنوکرات بودن چیز بدی نیست و به معنای استفاده ی درست از ایزار خوب و مدرن است که برای پیاده سازی یک آرمان و یک عقل متصل به وحی استفاده می شود». یا در نقد عملکرد آقای احمدی نژاد در حوزه ی روابط خارجه- علی الخصوص موضع گیری در قبال هولوکاست- در یک ادبیات آرمانگرایانه ی عقلانی این چنین گفتند: «مثلاً قضیه ی هولوکاست ما را به کجا رساند. ما هیچ گاه با یهود مخالف نبودیم. یک دین است. آنجا که ما مخالف بودیم با صهیونیست ها بوده است. ما سی سال حامی اصلی آرمان فلسطین بوده ایم ولی به واسطه ی هوشمندی امام و رهبری کسی نتوانست ما را متهم به ضدّ یهود بودن بکند. ولی یکباره بدون توجه به نتایج و پیامدها بحث هولوکاست مطرح می شود. این چه نفعی برای انقلاب و فلسطینی ها داشت. ببینید وقتی ما آن زمان به اسم آرمانگرایی موضوع هولوکاست را مطرح کردیم و آن جنجال ایجاد شد، زمانی دیگر سخن از بسیجی بودن و بازگشت و رجعت آقای چاوز را مطرح کردیم. این نتیجه ی و برآیند آرمان گرایی خامی است که در طی زمان استحاله شده است.» در فضای پروپاگاندای تبلیغاتی این جملات را نمی شود درست دید. از سوی دیگر حمایت برخی از اشخاصی که صبغه ی مذهبی دارند- اعم از روحانیون و علما- در مه آلودکردن فضا برای دیده نشدن نگرش های غلط بیشتر خود را نشان داده است. به عنوان مثال چندی پیش مجلسی با حضور خطبا و روحانیون حامی کاندیداتوری آقای قالیباف برگزار شده بود. در خلال اظهارات حاضران محوری ترین دلیل برای حمایت از ایشان را قوت مدیریتی و اجرایی به شمار آورده و حتی یکی ازخطبای معروف وفعال شیرازعلنا بر این نکته تصریح داشت که: «قالیباف نسبت به امثال ماها قطعاً لیبرال ترست ولی این چه ربطی به کار اجرایی و مدیریتی دارد او مشکل گرسنگی و جاده و پل مردم را حل کند، سر رهبری خلوت می شود و ایشان مشکلات فکری و فرهنگی را حل می کنند و این حالت خیلی مطلوب است.» این جملات گوشه ای از اظهارات انتخاباتی این روزها بود. قطعاً جنابعالی در برنامه های تلویزیونی جلوه های دیگری از نگرش کاندیداها را ملاحظه نموده اید. به نظر می رسد جبهه ی فکری انقلاب اسلامی در این انتخابات باید یک مرحله ی جدیدی از فهم را نسبت به جریان های سیاسی تجربه کند. در این رستا باید عمق حرف هایی شبیه آنچه گفته شد را برای جامعه باز نمود. ما را در این راه یاری بفرمائید. --------------------------------------------------------------- جواب 5- همان‌طور که می‌فرمایید ما از اصلاح‌طلبان و با توجه به نزدیکی آن‌ها به ملی‌مذهبی‌ها، هیچ انتظاری نداریم زیرا خاستگاه و مقصد آن‌ها نسبت به انقلاب اسلامی مشخص است ولی نسبت به امثال آقای قالیباف نگرانیم که چگونه نگاه جامعه را به جایی می‌اندازند که تصور شود ایدآل جامعه، ‌داشتن یک شهری است که جاده‌های پهن و تونل‌های طولانی داشته باشد به طوری که گویا افقی بالاتر از آن مدّ نظر نیست وگرنه این‌همه به این امور پرداخته نمی‌شد. در حالی‌که رهبری عزیز در دیدار با جوانان استان خراسان شمالی در تاریخ 23/7/91 فرمودند: اگر با پیشرفت همه‌جانبه را به معنای تمدن‌سازی نوین اسلامی بگیریم ما در بخش ابزاری پیشرفت خوبی داشته‌ایم اما در بخش حقیقی که همان سبک زندگی است در این بخش پیشرفت ما چشمگیر نیست». گویا جناب آقای قالیباف بنا دارند اگر رئیس جمهور شدند باز انقلاب اسلامی را در بخش پیشرفت ابزاری فربه‌تر از قبل کنند و ما بعد از چندسال به خود بیاییم و ببینیم از انقلاب اسلامی همه‌چیز داریم غیر از انقلاب اسلامی. :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 6- یکی از تردیدهایی که بر سر دوراهی «جلیلی- قالیباف» برای طیف گسترده ای از حزب الله وجود دارد مساله ی «توان اجرایی» است. از سویی موضوع «اجرایی بودن» چند بار توسط رهبری به عنوان یکی از ملاک ها مطرح گردیده است. تعریف درستی از مفهوم «اجرایی بودن» در فضای جامعه وجود ندارد. تعریف درست «اجرایی بودن» در نسبت با انقلاب اسلامی چیست؟ --------------------------------------------------------------- جواب 6- عنایت داشته باشید توان اجرایی برای ریاست جمهوری با توان اجرایی برای حساب‌داری یک ادراه فرق می‌کند. رئیس جمهور باید توان تجمیع نظرات وزراء و کارشناسان را جهت هدایت کلیت نظام اجرایی کشور داشته باشد و صرف نظر از این‌که بنده به آقای جلیلی نظر داشته باشم یا نه، تنها آقای جلیلی است که از نظر اجرائی سابقه‌ی چنین کاری را در دبیری شورای امنیت ملی دارند.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 7- با توجه اینکه در بیانات رهبری وزن ویژه ای به موضوع اقتصاد داده شده است، این خطر وجود دارد که این مساله را در یک فضای غیر انقلابی و در حدّ نگاه های کوتاه مدت به «معیشت» و «گرانی» و «اشتغال» تقلیل دهند. اگر بخواهیم از منظر انقلاب اسلامی و تقابل آن با غرب به این موضوع بپردازیم برنامه ی اقتصادی رئیس جمهور چه باید باشد؟ چه امتیازی را در برنامه ی اقتصادی آقای جلیلی در مقایسه با سایر کاندیداها می بینید؟ چه آسیب شناسی از برنامه های اقتصادی ارائه شده توسط کاندیداهای دیگر در نسبت با انقلاب اسلامی دارید؟ --------------------------------------------------------------- جواب 7- بنده این سؤال را در جواب سؤال شماره‌ی4795 به تفصیل عرض کرده‌ام و در این‌جا نیز تأکید می‌کنم ما تنها با روحیه‌ی انقلابی و مقاومت است که می‌توانیم اقتصاد خود را از کلافه‌ی اقتصاد تحمیلی فرهنگ غربی نجات دهیم وگرنه تا آخر، انقلاب ما در مناسبات اقتصاد جهانی خرد می‌شود و مردم ما هرگز طعم انقلاب اسلامی را که باید ماوراء جهان شرک و کفر با اقتصاد توحیدی زندگی کنند، نمی‌چشند. ما به این امید انقلاب کرده‌ایم که در فضایی عاری از «ربا» و اصالت‌دادن به ثروت زندگی کنیم تا دلار سرنوشت امور اقتصادی ما را در دست نگیرد و ارزش کار ما با اراده‌ی جهان استکباری معین نگردد و ما امیدواریم برنامه‌ی اقتصادی آقای جلیلی طلوعی باشد برای عبور از اقتصاد سرمایه‌داری. موفق باشید

4793
متن پرسش
باعرض سلام به استاد عزیز بنده مدتی است ذهنم مشغول شده وبه یک سردر گمی رسیده ام که امیدوارم شما جوابم رابدهید:چراکه وقتی سراغ مباحث وسخنرانی های آقای مشایی میروم و زمانی که مباحث وکتاب آقای شریف زاده(آوای خرد)دردفاع ازتفکر آقای مشایی رامطالعه میکنم وبعد آنهارابامباحث ودرس های شما تطبیق میدهم میبینم تقارب بسیاربسیار بالایی بامبانی تفکری شماداردوتطبیق فراوانی با مباحث امام ومحی الدین(در مبحث انسان محی الدین که ازخودشما درس گرفتیم)دارد -وهمین طورآقای شریف زاده نحوه ی عرضه ی دین درتفکر مشایی واحمدی نزاد راوتطابق آن با تفکرامام ره رادر کتابش تبین میکند وبازاین هم با مباحث شما تقارب زیادی دارد وبنده وامسال من از تفکر ومبانی شما به آن رسیده ایم اما وقتی به نقدهای شما به آقای مشایی نگاه میکنم واین که میفرمایید(مضمونا)تفکر مشایی دوراز تفکر امام است به سردرگمی عجیبی میرسم حضرت استاد سوال بنده صرفا ازجهت سیاسی نیست بلکه ازجهت علمی واشرقی هم برایم اهمیت دارد(این سوال نه برای من بلکه برای خیلی از دیگرشاگردان شمامطرح است) تشکروالتماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده اثباتاً و نفیاً در مورد تفکر و مبانی آقای مشائی سخنی نگفته‌ام. عرض بنده آن بود که صلاح نبود آقای احمدی‌نژاد آقای مشائی را به عنوان رئیس جمهور مطرح کنند که دلایل آن را تحت عنوان «چرایی عدم حمایت از کاندیداتوری آقای مشائی» عرض کردم. آن‌چه مهم است سخنان بنده و امثال بنده نیست نهایت ارزش سخنان اینجانب وقتی ظهور خواهد کرد که بتواند خوانندگان عزیز را به ستون‌های اصلی اندیشه‌ی دینی مثل علامه طباطبائی‌ها و مطهری‌ها و حضرت امام و آیت‌الله جوادی و آیت‌الله حسن‌زاده سوق دهد و در همین راستا خواهشمندم مواظب باشید در رجوع به آقای مشائی طوری برخورد نشود که ما در نهایت به اندیشه‌ی سلسله‌ی علماء بزرگ متصل نگردیم زیرا در آن صورت ناخواسته فرقه‌ای خواهیم شد جدا از دریای بیکران سلسله‌ی علماء دین که حامل فقه و حکمت و عرفان‌اند، وای اگر با روحیه‌ی علاقه‌مندی به عرفان و سیر قلبی ارتباط تنگاتنگ با فقه و حکمت در ما ضعیف شود. موفق باشید
4780
متن پرسش
سلام استاد. این احمدی نژادی که شما تازه به کنهش پی بردید برای ما خیلی وقته دستش رو شده بود. آقای طاهرزاده دوباره بیندیشید شاید احمدی نژاد را شناختید. 8 سال از عمر من جوان گذشت با صدای بلند از دولت می پرسم برای من چه کردی؟ وقفوهم انهم لمسئولون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا با قرارگرفتن در ذیل رهنمودهای رهبری و هشت سال از دولتی دفاع کردید که به تعبیر رهبری عزیز «کارهای برجسته‌ای انجام داده» هشت سال عمر باطل‌کردن است؟ نکند شما هم تحت تأثیر حرف‌های بعضی از نامزدها و ماهواره‌ها قرار گرفته‌اید؟ چرا ماوراء این تبلیغات، خودتان فکر نمی‌کنید. با تمام امید به حماسه‌ای فکر کنید که خداوند برای این ملت بزرگ مقدر کرده. «أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیب»؟ موفق باشید
4735
متن پرسش
سلام علیکم فرموده اید هنر جبهه پایداری این است که به حزب تبدیل نشود لطفا الزامات این رهنمون را تا حد مقدور بیان بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذیل نظام ولایت فقیه وظیفه‌ی ما تعالی کمال انسانی است و تربیت انسان‌هایی که مدّ نظر اسلام است و در حالی‌که نظام مدرنیته گرفتار اراده‌ی معطوف به قدرت است و همه‌ی مناسبات خود را در این فضا معنا می‌کند وظیفه‌ی ما است با حاکمیت ولایت فقیه، اراده‌ی معطوف به حق و عدالت را مدّ نظر قرار دهیم که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در جمع دانشجویان در کرمانشاه فرمودند: «ما با تحزّب مطلقاً مخالفتی نداریم و معتقدیم تحزّب با وحدت جامعه منافاتی ندارد؛ به شرط آن‌که با نگاه درست ایجاد شود. اگر حزبی برای کانال کشی وکادرسازی و هدایت فکری جامعه در زمینه‌های سیاسی، دینی، عقیدتی و دیگر عرصه‌ها به‌وجود آید و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، کاری خوب و مورد تأیید است که البته اینگونه احزاب، اگر در رقابت‌های سیاسی هم وارد شوند، به طور طبیعی برنده می‌شوند» و منظور بنده از این‌که عرض کردم جبهه‌ی پایداری باید مواظب باشد به حزب تبدیل نشود، حزب به معنای معمول آن است که در دنیا مطرح است و اخوانی‌ها در جهان اسلام و حزب مؤتلفه در ایران گرفتار آن شد که معمولاً اراده‌ی معطوف به قدرت بر اراده‌ی معطوف به حق در مبنای آن عزیزان غلبه دارد هرچند به عنوان اولین کسانی که خواستند در مقابل کفر دوران یک تشکیلات دینی درست کنند کارشان مورد تقدیر است. موفق باشید
نمایش چاپی