بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شریعت و احکام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10731
متن پرسش
سلام: در چه مواردی دروغ واقعا دروغ است؟ مثلا جایی که نمیتونم از غذاشون بخورم اشکال داره بگم خوردم؟ چون اگه بفمن نمیخوام بخورم ناراحت میشن، یا غذا میدن ببرم خونه، اگه به دروغ بگم غذا تو یخچال دارم این دروغه؟ مثلا نمیخوام شب نشینی طولانی برم هیچ دلیلی ازم نمیپذیرن جز اینکه بگم جای دیگه دعوت دارم، اینها دروغه؟ مرزش تا کجاس. چون من میخوام دروغ ساده هم نگم برام دردسر میشه و ناراحتی ایجاد میشه در واقع بدتر میشه، چه کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید محملی را مدّ نظر داشته باشید که نخواهید صریحاً دروغ بگویید. چرا به جای آن‌که به دروغ بگویید غذاخوردم، نمی‌گویید در حال حاضر مایل نیستم؟ در بقیه‌ی موارد هم باید به همین شکل عمل کنید که گرفتار دروغ صریح نشوید. موفق باشید
10724
متن پرسش
سلام: چگونه است که مسلمانان در کشورهای دیگر قادرند که روسری بگذارند اما خارجی ها در کشور مسلمان نمی توانند مطابق اعتقاد خودشان باشند و روسری نگذارند؟ هرکس در هرجا باید تابع قانون آن کشور باشد یا دین خود یا هر دو؟ لطفا تفصیلا پاسخ دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکه در هر کشور باید تابع قوانین کشوری باشد که وارد آن می‌شود. در کشور ایران خارج از بحث مذهبی‌بودنِ روسری سرکردن، قانوناً داشتن روسری برای خانم‌ها الزامی است. خارج از این موضوع، دینِ ما است که تکلیف ما را و حتی تکلیف قانون را تعیین می‌کند. موفق باشید
10705
متن پرسش
سلام بزرگوار: شما مطمئن هستید که اولا خود شخص شما سولات را پاسخ می دهد آن هم به همه سوالات نه گزینشی، ثانیا شما مطمئن هستید جواب سوالی را ارسال می کنید من فکر نمی کنم سیره اهل بیت (ع) که ان شا الله با آن عزیزان و به حق و حرمتشان با آنها محشور شوید این باشد که به سوال دیگران بی تفاوت باشن و کم محلی کنن ولو آن سوال احمقانه و بچه گانه باشد. لطفا تجدید نظر بفرمایید والا ما هم دوست نداریم مزاحمت ایجاد کنیم. احساس ما این بود که شما پاسخگو هستید ولی اشتباه کردیم والا ما جواب شخصی از شما دریافت نکردیم تو سایت هم که نیست. باورتان نمی شود پسورد ایمیلمان را بدهیم شاید حرف این حقیر را بپذیرید. خدا می داند این چندمین بار است که سوالم را ارسال می کنم حداقل جوابش تو سایت قرار دهید ( غیر از این پاسخی دریافت نکردم (باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب سؤال 10604 به صورت شخصی به ایمیل تان جواب داده‌ ام . موفق باشید) این در حالی است که ما جوابی از شما دریافت نکردیم خدا وکیلی اگر جواب نمی دهید حداقل بگید تا ما بی اهمیت شویم (سلام علیکم با عرض پوزش سوالاتی در ذهنم هست که متاسفانه فقط شک مرا تقویت کرده نگاه من به دین کاملا متفاوت از فردی مثل شماست که گرمی و سردی سلوک را چشیده است در کتب مختلف دینی با عناوین مختلف برای هر مشکلی که سر راه انسان قرار گرفته راه حل های مختلفی ارائه شده، مثلا کتاب جنود عقل و جهل، این کتاب متعالی راهگشای سلوکی هر فردی است که در آن قطعا من و شما به صحت و درستی آن بدون بحث تخصصی شکی نداریم اما همه مباحث اینطور نیست، مثلا دعا برای رفع بیماری یا قرض یا ارتقا معنویت برای رفع انواع و اقسام مشکلات، ذکرهای مختلف و دعاهای مختلفی که در مفاتیح و کتب دیگر دیده می شود قضیه فرق می کند، متاسفانه به نظر می رسد برای همه عمومیت نداره حتی مواردی که ائمه قسم یاد کردن که اگر این شرایط رعایت شود مثلا فقر از بین می رود یا بیمار شفا می گیرد (مثلا خواندن سوره حمد) و... در حالی که اگر فرد همه دستورات را مطابق شرایطش انجام دهد هیچ اتفاق خاصی نمی افتد از زبان عوام هم می شنویم که «خداوند ز حکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری» اما چنین چیزی هم در زندگی مشاهد نمی شود. پای صحبت اهل فضل که بشینید قضاوتهای خاصی را شاهد خواهید بود، مثلا خداوند شما را امتحان می کند یا شما را دوست دارد و می خواهد صدای شما را بشنود برای همین دعایتان را دیر مستجاب می کند یا دفع بلا می کند یا بهترش را در آخرت می دهد، درحالیکه من در این دنیا موضوع برام مسئله دار شده در این دنیا زندگی می کنم نقد را رها کنم بچسبم به نسیه؟ اگر فرض محال چنین باشد پس دعای هیچ عالم و عارفی هم نباید به راحتی مستجاب شود. اصلا چرا عالم و عارف هیچ نبی و امامی که برتر از همه موجودات هستند نباید دعایشان به راحتی مستجاب شود چون خداوند آنها را دوست دارد درحالی که چنین مسئله ای را در آنها نمی بینیم، از دید دیگر که نگاه کنیم نگاه ما به نگاه دیگری می افتد جناب آقای دکتر امیر مهرداد خسروی این پژوهشگر دینی می گوید که قطعا کسانی که در زندگی احساس این را دارند که خدواند صدایشان را نمی شنود عیب از خود آنهاست نه خدا. به فرمایش ایشون مال حرام در زندگی چنین مصیبت هایی را در زندگی ایجاد می کند. خوب این حرف معقول به نظر می رسد البته این آقا منکر امتحان الهی هم نیستند ما این فرد زندگی خودش را ارزیابی می کند و می فهمد به حمد و شکر الهی مال حرام نخورده، اما پاسخی هم از خدای خودش ندارد. می رسیم فقط به اشتراک کلام فضلا و جناب دکتر که چی؟ موضوع امتحان است. خوب استاد گرامی شما بفرمایید امتحان تا کی و چه وقت؟ یک قیاس اشتباه مجبورم داشته باشم برای رساندن منظورم اگر بچه محصل قرار باشد هر روز امتحان دهد پس کی نفس بکشد و کی مطالعه کند و کی براساس داده های جدیدی که کسب می کند امتحان دهد؟ فرق مباحث دینی و روانشاسی به نظرم این طور است که با مطالعه بحث روانشاسی از خدای خودت و نویسنده ادعای طلب نمی کنی اما بحث دینی اینطور نیست چون ائمه و خدای خودت را کریم می دانی و از کرامت آنها آن قدر می شنوی که طمع تو نسبت به آنها افزون می شود وقتی جواب نمی گیری نه یک بار نه دو بار بلکه چندین بار (یعنی هیچ خواسته ای به صلاح ما نیست!!! مگه می شود؟!) مشکوک می شوی که آیا آنچه خوانده ای و یا آنچه شندیده ای درست است؟ از کجا معلوم؟ این همه کتاب شرح خواص سوره های قرآن، قرآن درمانی ، دارو خانه معنوی، کتاب برای رفع مشکل گرفتاران با موضوعات و مباحث مختلف، انواع و اقسام دعا حتی در ساعات مختلف که در مفاتیح آمده آیا امکان دارد فقط حالت نسبی برای افراد داشته باشد؟ مثلا برای شما رخ دهد اما برای من نه؟ اگر اینطور است چرا در بعضی موارد قسم جلاله اهل بیت را می بینیم؟ یا درباره خمس لزومی نداره امام جواد (ع) ضمانت فرد را کند که اگر خمس دهد فقیر نمی شود می توانست بگوید برای بعضی. وقتی کلی این حدیث مطرح می شود یعنی عمومیت دارد اما این را هم نسبی می بینیم. در تمامی این حرفها منکر نظارت خدا بر زندگی خود نیستیم اتفاقا چون خدا را شاهد مشکلات می بینیم توقع ما عوض می شود که چرا پاسخی نمی گیریم. و اتفاقا کلید حل مشکل را در دست خدا می دانیم قضیه ما تغییر می کند حالا در بحث روانشناسی مثلا کتاب اسکاول شین که یک فرد مسیحی آن را نوشته و کشیش هم هست برای گرفتارها ادبیات خاص خودش را دارد و قوانینی را وضع کرده که اتفاقا جوابدهیش بهتر از این روایات است. مثلا برای رفع بیکاری می گوید هر روز این جمله را تکرار کن «من کاری دارم عالی با موقعیت عالی با خدمتی عالی برای پاداش عالی» یا نمونه دیگرش که برای درست شدن اوضاع و شرایط است می گوید بگویید «تنها آنچه برای خدا حقیقت دارد برای من حقیقت دارد زیرا من و پدر یکی هستیم» خوب جالب اینجاست که شما با گفتن این کلمات مشکلتان حل می شود. نگویید هر مشکلی زمانی دارد و در واقع چون زمان آن به اتمام رسیده مشکل حل شده و ربطی به این کلمات ندارد اگر قرار باشد آنچه که بر اساس روایات به ما رسیده قطعیت نداشته باشه خوب از کجا معلوم شاید اگر فرد این کلمات را نمی گفت مشکلش حل نمی شد؟ در حالی که با اذکاری که در روایات هست مشکلش حل نشده؟ بحث تلقین در کار نیست چون وقتی فردی گرفتار می شود با امید اجابت در خانه اهل بیت را می زند و نذر و نیاز می کند و با اعتقاد کامل سوی آنها می رود حالا که جواب نگرفته عجله ای هم نداشته صبر هم در حد وسع خود داشته به نتیجه نرسیده به سراغ دعا و ذکر و این جور مسائل می رود. یا اذکاری مثل صلوات و تسبیحات، از کجا معلوم ثواب آنچه که گفته شده شامل همه بشه؟ مثلا با گفتن ذکر صلوات ترازوی اعمال سنگین می شود خوب از کجا معلوم؟ کتاب شرح معاد را می خوانیم اما از کجا معلوم این روایات برای همه صادق باشد؟ مثلا حجت الاسلام انصاریان در یکی از سخنرانیهای خودش می گفت فرد گنهکاری با دادن تکه ای گوشت به ماده سگی آمرزیده شده و این چنین از سعه رحمت وجود خدا صحبت می کرد. خوب ما کدام را بپذیریم؟ درست است شاید چنین فرصتی به ما داده نشه که با رحم به یک سگ ما هم عاقبت بخیر بشیم ولی از کجا معلوم مباحث شما در معاد و کتب دیگر که قطعا شرح و تفصیل آیات و روایات است درست باشد؟ شاید مباحث شما هم نسبی باشد برای عده ای اتفاق بیفتد و برای عده ای خیر!!!! یا کتب دینی دیگری که داریم از کجا معلوم برای ما صدق کند؟ چرا باید برای احتمالات این قدر به خودمون رنج و زحمت بدهیم که مثلا شاید شامل ما بشود؟؟؟ از کجا معلوم که اتفاقات زندگی ما بر اساس شانس و تقدیرات و تصادف نباشد؟ هرچند احتیاط شرط عقل است اما ضرورتش چیه؟ که شاید بشود شاید نشود. باور کنید عقل من هیچ اختمالی را پذیرا نیست و نمی پذیرد چون یک مسیحی از ائمه ما کرامت می بیند حاجت می گیرد اما یک شیعه نه. خوب اون مسیحی برتر از شیعه است؟ خلاصه استاد عزیز مشابه این سوالات ذهن مرا آنقدر مشغول و درگیر کرده که نسبت به همه چیز مشکوک شدم. از مباحث مربوط به معاد گرفته تا دعا، تا جایی که اگر با دعا هم مشکلات جزئی ام حل بشه میگم دعا می کردم یا نه این اتفاق می افتاد و حتی باعث شده علاقه من نسبت به مباحث کمرنگ بشه چون به قول عزیزی دارم نماز شک دار می خوانم خواهش می کنم راهنماییم بفرمایید.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پنج بار به صورت شخصی جواب را ارسال کردم، این بار به صورت علنی ارسال می‌کنم. همان‌طور که می‌فرمایید در این‌که خدایی، ما را و زندگی ما را زیر نظر دارد و تدبیر می‌کند هیچ شکی نمی‌توان داشت. می‌ماند که یا کارها را به خدا واگذارکنیم و آنچه را او خواسته است را دریچه‌ی کمال خود بدانیم، و یا برای خودمان یک نوع زندگی تعریف کنیم و سپس از خدا بخواهیم در این مسیر به ما کمک کند. در قسمت دوم است که بعضاً تدبیرات الهی مطابق اهدافی که ما برای خود تعریف کرده‌ایم نیست. بنده در این موارد راه حل را در بازخوانیِ آن نوع زندگی می‌دانم که از خدا خواسته‌ایم آن زندگی که خودمان در نظر گرفته ایم را برای ما شکل دهد در صورت آن باز خوانی ربوبیت حق را بهتر احساس می‌کنیم. موفق باشید
10660
متن پرسش
سلام علیکم: استاد من قبلا سوال شماره 10514 رو از شما پرسیدم ولی هنوز برام حل نشده و منو گیج کرده سوال: «خداوند به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال را می دهد که می تواند بپذیرد یعنی نقص ها از ناحیه ذات خود آنهاست نه از ناحیه فیض باری تعالی» آخه موجودات چه تقصیری دارند؟ استاد خواهش می کنم این رو شما یکم توضیح بدین چون توضیحات شما قابله فهمه یا حداقل یه سخنرانی یا کتاب قابل فهم رو معرفی کنین.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این مباحث را باید در دروس عدل الهی دنبال کنید، در این‌جا تنها می‌توانیم به سؤالاتی که پس از مطالعه‌ی دروس پیش می‌آید جواب داد. کتاب «عدل الهی» از شهید مطهری در این مورد خوب است. عرایض بنده در سی‌دی اصول عقاید قسمت عدل الهی هم إن‌شاءاللّه می‌تواند کمک کند. موفق باشید
10635
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده جدیدا یک کلاس تفسیر میرم. استادش در جلسه قبل گفتند حضرت علی (ع) می فرماید هر آنچه برای خودت می پسندی برای دیگران نیز بپسند. بعد یک جمله از ایمانوئل کانت گفت با این مضمون که طوری با دیگران رفتار کنید که دوست دارید با شما همان رفتار را بکنند. بعد لابلای حرفاشون گفتند پس ما و آنها به یک نقطه می رسیم. می خواستم نظر شما رو بدونم. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کانت از نظر اخلاقی حرف‌های خوبی دارد، ولی رویکرد کانت رجوع به خدا نیست بلکه رجوع به جامعه‌ای است که انسان بتواند کنار انسان‌های سالم زندگی کند هرچند افراد آن جامعه سراسر کافر باشند. بنده نظرات کانت را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» آورده‌ام. موفق باشید
10625
متن پرسش
سلام: حضرت استاد معنای ثواب دردیدگاه وجودی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی عامل اُنس با حضرت حق. موفق باشید
10626
متن پرسش
سلام علیکم. حالتان چطور است؟ سوالی داشتم، در شرح فصوص یکی از اساتید گوش کردم که می فرمودند: خدا باید خدایی کند و خدایی کردن او در ظهورات وجود اوست. پس در این جا برای بنده سوال پیش آمده که خداوند قبل از خلق کثرات چگونه خدایی می کرده. و همچنین می فرمایند که نفس بدون بدن محال است و این بدن ها در طول یکدیگرند پس در نتیجه وجود هم بدون مظاهر نمیشه. می شود توضیح دهید که خداوند قبل از خلق کثرات چگونه خدایی می کرده است، یعنی یک وجود محض بوده است بدون ظهورات؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی حرف‌های به این خوبی را شنیده‌اید حتماً به این حرف هم می‌رسید که مگر می‌شود تصور کرد خداوند یک مرحله‌ای کثرات را خلق نکرده بود و بعداً خلق کرد. همیشه خداوند خالق است و همیشه هم خلق می‌کند، تقدّم و تأخر در مخلوقات است. قبل از خلقت این آسمان‌ها که نسبت به آسمان‌های قبلی، بعد محسوب می‌شوند او خالق بوده است. موفق باشید
10627
متن پرسش
با سلام: خصوصی جواب داده شود لطفا. سوال: آیا در باب سلوک اگر اینجانب ببینم در نماز صبح به شکل فرادا احیانا حضور قلب بیشتری دارم می شود که در جماعت مسجد شرکت نکنم یا اثر تکوینی جماعت بیشتر از آن است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اثر تکوینی جماعت بیشتر است، زیرا علاوه بر آن‌که به دستور خدا نماز خوانده‌اید، به دستور خدا در جماعت هم شرکت کرده‌اید. موفق باشید
10616
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به سوال 10550 می خواستم بدونم اولا چرا آنقدر زود باید امتحانش رو پس بدهم، دوما اینکه شما فرمودید مهم نوع برخورد با این امتحانات است و حال آنکه من عرض کرده بودم که از اکثر این امتحانات سرخورده و شکست خورده بیرون می آیم و این باعث ترس من شده و شیرینی عبادتم رو تحت تاثیر قرار داده. لطفا بفرمایید چگونه می توانم در برابر این امتحانات محکم باشم و راحت از آن ها گذر کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دیر یا زود پس‌دادن امتحان مربوط به نوع نگاهی است که خداوند به بندگان خود دارد و این حُسن است که با ما سریع برخورد می‌کند، ولی همین‌که شما را متذکر می‌کنند دوباره از امتحان درست بیرون نیامدی، دلیل بر آن است که آنچنان که فکر می‌کنید شکست نخورده‌اید، امیدوار باشید. موفق باشید
10622
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: در صورت تعارض حکم عقل و دین در یک امر واحد باید به کدام یک رجوع کرد، چه در مسائل دینی و چه در مسائل دیگر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل و دین هرگز تعارض ندارند ولی عقل برای ما روشن می‌کند که به دین اعتماد کنیم و تنها در امور کلی حکم عقل را داشته باشیم. مثلاً می‌گوید خالق عالم ما را بدون برنامه رها نمی‌کند پس به پیامبران نظر کن. موفق باشید
10607
متن پرسش
با عرض سلام: همانطور که داریم می بینیم کشورمان چند سالی است که گرفتار خشک سالی است، آیا این موضوع مقطعی است و یا با مطالبی که در مورد پیر شدن انسان و کم شدن قوای جسمانی که باعث انتقال او به عالم غیب می شود گفته اید، یک نوع روند است؟ و باید از آن استقبال کرد و نباید از آن ناراحت شد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم باید این نوع زندگی را که ما در آن گرفتار انواع اسراف هستیم تغییر دهیم. موفق باشید
10587
متن پرسش
با سلام و احترام: آنگونه که بنده از مباحث شما متوجه شده ام معیار زهد در زندگی این است که هیچ چیزی بیش از نیاز خود نخواهد و هر چه که انسان بیش از نیاز خود داشته باشد مانع سلوک او خواهد بود. در مقابل نظر دیگری نیز که ظاهرا طرفداران بیشتری دارد وجود دارد که انسان هر چه داشته باشد اشکالی ندارد لازم نیست انسان به حداقل ها اکتفا کند و معیار زهد آن است که انسان به آن دلبستگی نداشته باشد. خواهش من آن است که بفرمایید در زندگی فردی و در تمدن اسلامی کدامیک از این دو باید معیار قرار گیرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در نگاه سلوکی باید ذهن خود را از زیر بار ثروت‌هایی که بدان نیاز نداریم آزاد کنیم، ولی این بدین معنا نیست که پول غسل و کفن خود را هم در دست نداشته باشیم. و از طرفی در نگاه تمدنی نیز باید قدرت تمدن‌سازی خود را رشد دهیم حتی اگر به معنای داشتن امکاناتی است که لازمه‌ی آن تمدن است نباید به اسم زهد، قدرت تحرک خود را در تحقق اهداف خود از بین ببریم.
10591
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می شود گفت ما هر وقت از نفس خودمان تبعیت کنیم در واقع از دشمن درونی تبعیت کرده ایم که نفس اماره است؟ و وقتی از نفس و هوای دیگران تبعیت کنیم در واقع از دشمن بیرونی که همان شیطان است تبعیت کرده ایم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. با این تأکید که وقتی هم از هوای دیگران تبعیت می‌کنیم آن‌ها را انعکاس نفس امّاره‌ی خود می‌یابیم. موفق باشید
10592
متن پرسش
سلام استاد: اخبار و سایت ها و... را حتما دیده اید درباره فوت مرتضی پاشایی و اتفاقات قبل و بعد از فوتش را و مردم را نسبت به موسیقی می خواستم فقط نگاه شما را بدانم نسبت به این اتفاق که به نظرم نباید راحت ازش گذشت؟؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظورتان به کدام موضوع است. مواظب باشیم خوبی‌های یک نفر موجب نشود که او را به عنوان الگوی عصمت خود قلمداد کنیم. موفق باشید
10556
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقتتان بخیر. اگر کمک مالی ما به اطرافیان باعث توقع شود و بگویند وظیفه‌ات هست، تکلیف چیست؟ مگر پولی که ما داریم مال خدا نیست که به ما امانت داده تا به نیازمند برسانیم؟ حالا نیازمند بگوید وظیفه‌ات هست، خب! راست می‌گوید، این‌طور نیست؟ اطرافیان می‌گویند تو گرفتار افراط شده‌ای - در مورد بحث برنامه‌ریزی که عزیزان مشکل دارند ما 3 واحد برنامه‌ریزی داریم: واحد هفته یعنی من این هفته باید 4 ساعت فلسفه بخوانم هر روزی شود مهم نیست، واحد روز: یعنی امروز 1 ساعت فلسفه بخوانم هر ساعتی شود عیبی ندارد. و ساعت یعنی راس فلان ساعت یک کار خاص هر روز انجام شود. کسانی‌که ابتدای راهند بهتر است با هفته شروع کنند آرام آرام حضرت حق کمک می‌کنند و انسان را به واحد روز و بعد واحد ساعت می‌رسانند. فقط عجله نکنند و مایوس نشوند. منظم شدن کار یک روز و دو روز نیست. در واحد هفته می‌توانند برخی کارهای ساده را راس ساعت خاصی انجام دادند. و توصیه من و تجربه شخصی من و کار با جوانان :حتما حتما از دفتربرنامه ریزی استفاده کنید برکات زیادی دارد. ببخشید استاد اسائه ادب نشده باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مردم هرچه می‌خواهند بگویند، ما طبق وظیفه‌ی الهی خود عمل می‌کنیم. موفق باشید
10559
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. بنده حدود 5 سال پیش طی جریاناتی دچار نوعی شک در همه عقایدم بود که از آن به شک دکارتی[1] تعبیر می کنم. چرا که خواستم برای تفکر، از اولین خشتهای آن دست به کار شوم که خب بسیار سخت بود خصوصا که با روش شناسی خاصی هم کارم را انجام ندادم (که خود این هم علتهای خاصی دارد که در آینده اگر نیاز شد به آنها خواهم پرداخت) در این جریانات بعد از آنکه ربط عالم و خدا و نحوه حضور خداوند در عالم و چگونگی ربط عالم ماده با عوالم غیر مادی از طریق مطالعه کتاب از برهان تا عرفان استاد طاهرزاده حداقل به لحاظ نظری برایم حل شد، خیلی خودکار این سوال به ذهنم آمد که حالا جایگاه پیامبر و امام که در اسلام مطرح شده در منظومه فکری بنده کجاست؟ و آیا الان زمان شناخت این دو مقام است و اگر بلی چگونه این شناخت حاصل خواهد شد. این سوال وقتی قوت گرفت که مدتی بعد، حاج حسن رحیم پور در تلویزیون سخنرانی[2] داشتند با موضوع نبوت، بیان کردند که نبوت مقدمه توحید است اصلا نبی آمده است که ندای توحید را سر دهد که البته بنده آنجا متوجه نشدم که منظور ایشان چه نوع تقدم و تأخری است. در مباحث استاد طاهرزاده در شرح حدیث عنوان بصری پس از معرفت النفس، معرفت رب را مقدم بر شناخت رسول و ولی خدا بیان شده، که این موضوع در کتب کلام و هم چنین بینش اسلامی دبیرستان و از طرفی در ادعیه از جمله همین دعای اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک... که احتمال زیاد معرف حضور هست می توان دید. با این اوصاف، اما، هنوز بنده نتوانسته ام به جمع بندی و نتیجه گیری در این موضوع برسم. در این موضوع به زعم بنده فرض هایی ممکن است و در همه بندها منظور از شناخت خداوند، همان توحید است که در کلام و علومی از این قبیل آمده و اینکه اصلاً خدا وقتی خدا هست که یکی باشد. اینجا فقط یک چیز می تواند سوال را محکوم به غلط بودن بکند و آن هم این است که بنده معنی و کیفیت تقدم و تأخری که در متون اسلامی آمده را به کلی نفهمیده باشم. 1. اگر شناخت خداوند به لحاظ زمانی مقدم بر شناخت نبی باشد این سوال خواهد آمد که اگر شناخت خداوند به لحاظ عقلی و قلبی برای همه انسان ها میسر باشد چه نیازی است به نبی؟ 2. اینکه نبی از خدایی خبر بیاورد از خدایی که از پیش وی را شناخته ایم، نوعی دور نیست؟ 3. پی بردن به صفت خالقیت خداوند با تفکر و تدبر و نظر بر فطرت ممکن است اما باید آدم خیلی عاقل باشد که با تفکر و بدون هیچ تغذیه فکری از جانب انبیاء بتواند یگانگی خداوند را درک کند و اگر چنین چیزی ممکن بود خداوند روزی از این همه روز که عالم برپاست و بوده و خواهد بود، زمین را از وجود نبی یا ولی خود خالی می گذاشت. این موضوع آن قدر اهمیت داشته که حتی قبل به دنیا آمدن هیچ بشری خدا اولین پیامبرش را به زمین فرستاد. 4. خداوند هزار اسم دارد که آنها را به انبیا و اولیاء آموخت این هزار اسم در قلب نبی تجلی کرده و وجود وی و آثار وجودیش را نورانی کرده و این نورانیت برای انسان مشهود شد در قالب همین زندگی دنیا. بدون وجود نبی و شناخت وی چطور می شود تجلی اسماء خداوند را دید که پس از آن به خدای یکتا با هزار اسمش شهادت داد. حتی بزرگترین عرفا هم برای شناخت این صفات نیاز دارند به شریعتی که انبیاء به ارمغان آورده اند. 5. اگر قائل بر قاعده تشکیک در وجود باشیم درجه وجودی خداوند بالاترین مرتبه وجودی است که ما که در عالم ماده و در سطح بعد عالم خیال به سر می بریم بیشترین فاصله را با عالم لاهوت داریم، در حالی که درجه وجودی انبیاء و اولیاء از خداوند پایین تر است و از آنها در متون اسلامی به عنوان واسطه فیض یاد شده با این اوصاف ما به عالمی که نبی در آن سیر می کند، ارتباط ما با وی راحت تر و سریعتر خواهد بود نسبت به رابطه با خداوند، پس چگونه است که شناخت خداوند مقدم بر شناخت نبی است؟ 6. حدیث معروف امام صادق (علیه السلام) با این مضمون که «وجود خداوند را حتی مشرکان به صورت فطری قبول دارند اما قائل به یگانگی خدا نیستند» نشان می دهد که شناخت خدای واحد نمی تواند مقدم بر شناخت نبی باشد. 7. مشرکان مکه به شهادت تاریخ قائل به وجود خداوند بوده اند (یک مثالش همان عهدنامه ای که در خانه کعبه توسط موریانه ها خورده شد..!) اما چه شد که وقتی نبی مبعوث می شود آن هم نبی رحمة للعالمین با آنها به مبارزه برمی خیزد؟ پاسخ این است که همین ها که به وجود خداوند باور داشتند به دشمنی با خدایی که پیامبر از جانب او مبعوث شده و ندای وحدانیت وی را سر می دهد پرداختند. اگر شناخت خدا مقدم بر شناخت نبی بود هیچ قومی به جنگ و لجاجت با پیامبرش برنمی خاست! 8. اینکه انسان ها از لحاظ قوه تفکر و هوش در یک سطح نیستند و کمتر آدمی دیده می شود به طور دغدغه مند به این مباحث بپردازد، فرض اینکه شناخت نبی پس از شناخت خداوند باشد را غیر منطقی و ناعادلانه جلوه نمی دهد؟ چرا که این طوری رسیدن به حقیقت برای خیلی ها امری دور از دسترس می شود در حالی که اگر شناخت نبی مقدم بر شناخت خداوند باشد این چنین نخواهد شد. ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- [1] . البته حقیر اذعان دارم شکّ و پاسخ به سوالاتم را به طور روشمند و منظم پیش نبردم و گاهاً زیگزاگی عمل کردم همین هم باعث شده که بعد گذشت حدود 5 سال هنوز به منظومه فکری درستی نرسیده ام. [2] . که متاسفانه نرسیدم کامل گوش کنم. بحث سخنرانی چیزی شبیه این بود اما نه خود آن اساساً یکی از بزرگترین خدماتی که پیامبر اکرم(ص) به بشریت کردند، وصل کردن ارتباط دو جانبه بدون پارازیت میان خدا با بشر و بشر با خدا بود؛ یعنی این ارتباط را ایشان دوباره و برای همیشه برقرار کردند و رفتند، علاوه بر اینکه صدای مقدس خداوند را با امانت و عصمت کامل به ما رساندند و این کار بسیار بزرگی است، از این طرف هم به ما آموختند که خدا را چگونه بنامیم و با چه نامهایی بخوانیم؟ از او چه بخواهیم؟ چگونه بخواهیم؟ توحید و معاد را به ما آموخت، ارتباط معادش و معاد و تعامل ماده و معنا را به ما آموخت. روش حرکت از دنیا به سمت آخرت را به ما آموخت، بدون اینکه دنیای ما را ضایع کند، بدون اینکه واقعیت طبیعی ما را نبیند و این درحالی است که ما به هیچ یک از اینها دسترسی نداشتیم. اگر پیامبر اکرم (ص) نبود، هیچ یک از این راه ها در دسترس ما نبود. ما تنها حدسیاتی مخلوط با خرافات می زدیم. این خدمت بزرگی است که ایشان به بشریت کرد، اینها اختراعی نیست، امور عینی است، او بود که خداوند را برای ما توصیف کرد. اگر پیامبر اکرم (ص) خدا را برای ما توصیف نمی کرد، بین بت و خدا و خدایان چه فرقی می توانستیم قائل شویم؟ مگر بقیه اقوام بشری که بت پرستند، تابویی اند، توتم پرست اند، اینها دنبال حقیقت نبودند؟ آنان هم به دنبال حقیقت و خدا بودند، ولی به اینجا رسیدند، زیرا دستشان به دامان پیامبر اکرم (ص) نرسید و الا آنها هم در پی همین مطلوب بودند، ولی کجا رفتند؟ به کجا رسیدند؟ چه می خواستند و چه شد؟ پیامبر (ص)، خداوند را برای ما توصیف کرد، او ما را از بزرگترین خرافه، یعنی الحاد، چه الحاد بسیط و چه الحاد پیچیده و مرکب نجات داد. از انواع معنویتهای انحرافی، بت پرستی، توتم پرستی، تابوها، از این سحر و جادو جمبلهای شیطانی، از ریاضتهای غلط غیر انسانی، از شطحیات و طامات سرایی و از این همه آدرسهای تقلبی از خدا که در دنیا هست، ما را نجات داد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طورکه قرآن می‌فرماید نقش پیامبر تذکر است بدین معنا که انسان‌ها در فطرت خود خدا را می‌شناسند، ولی روزمرّگی‌ها آن‌ها را از پیام‌های فطری‌شان غافل می‌کند، به همین جهت هم در خطرات مهیب که دیگر به هیچ چیز نمی‌توانند اعتماد کنند با تمام وجود خدا را می‌خوانند 2- با این کار نبی از شناخت اجمالی خدا به شناخت تفصیلی می‌روید و این دور نیست 3- نظر به توحید و یگانگی خدا یک امر فطری است 4- حرف درستی است 5- تقدم شناخت خدا در فطرت، غیر از شناخت خدا در مظاهر و سنت‌ها است که انبیاء الهی متذکر آن می‌شوند 6- کفار، بت‌ها را شُفَها و شفیعان می‌دانند و از این جهت نظر به کثرات دارند وگرنه همه در فطرت خود در عین نظر به خدا نظر به یگانگی خدا دارند و حضرت در این رابطه می‌فرمایند: «فَطَرهم علی التوحید» یعنی خداوند مردم را بر اساس توحید و درک یگانگی خدا آفریده 7- مشرکان حجاز با نبوت نبی مخالف بودند و قبول نداشتند خداوند با بشر صحبت می‌کند و دستورالعمل می‌آورد. فکر می‌کنم اگر همت کنید و تفسیر المیزان را از ابتدا مطالعه فرمایید به نور قرآن در فضای عقلی و عملی بسیار محکمی قرار می‌گیرید. موفق باشید
10566
متن پرسش
سلام استاد عزیز: قبلا در جواب سوالی فرموده بودید «کتاب آشتی با خدا» و «فرزندم این چنین باید بود» را بخوانید. تا حدودی خوانده ام و می خوانم. مدتی با عبادت انس گرفتم اما باز خسته شده ام از خودم. مشکلی که آزارم می دهد زود رنجی و عصبانیتم در مقابل شوهرم است. با خودم مرتب قرار می گذارم که خودم را کنترل کنم اما خیلی سخت است و وقتی این گناه را انجام می دهم به هم می ریزم .جالب این است که در مقابل دیگر نزدیکانم این گونه نیستم... به خودم می گویم نمی خواهد چیز دیگری یاد بگیری گریه کنی نماز شب بخوانی خود خواهی ات را از بین ببر. خودت را نبین. عصبانی نشو. ان شاء الله خدا راه حل مشکل را بر زبان شما جاری فرماید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگ‌ترین پیروزی شیطان در شکست‌دادن ما در بزرگ‌ترین میدان که آن میدان هسته‌ی توحیدی خانواده است می باشد. وقتی متوجه شدید چنانچه توانستید نسبت به همسرتان با سعه‌ی صدر برخورد کنید بدانید راه عبور از شیطان را یافته‌اید. کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» با شما حرف‌هایی دارد. با حوصله آن کتاب را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
10579
متن پرسش
سلام: مراجع کنونی سفارش اکیدی بر حفظ و ترویج عزاداری های سنتی دارند. و این در حالی است که خود این عزاداری های سنتی دارای قدمتی ۲۰۰، ۳۰۰ ساله هستند و معدودی از آنها به دوره معصومین باز می گردند. پس اگر در چند صد سال پیش می توانسته اند شیوه های عزاداری ابداء کنند، چرا ما الان نتوانیم این کار را بکنیم و اسرار بر حفظ عزاداری های سنتی را به کنار بزنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور آن عزیزان این است که وقتی توانسته‌ایم با روح تاریخی خود شکل‌هایی از عزاداری را شکل دهیم که بسیار حکیمانه شکل داده شده، بدون دلیل و با کارهایی که بیشتر تحت تأثیر روحیه‌ی غرب‌زدگی ما است به آن نوع عزاداری‌های حکیمانه پشت نکنیم. موفق باشید
10546
متن پرسش
ضمن تشکر از پاسخگویی به سوالات و آرزوی توفیق روز افزون در پناه خداوند: جزوه حضرتعالی در خصوص حرام بودن مجسمه در منزل را مطالع کردم. سوال: روی مبلمان منزل ما عکس انسان و حیوان کارشده (در قسمتهای چوبی پایه آن) آیا اشکال دارد؟ باز هم از تمام کتابهای خوبتان سپاسگزارم اجرکم عندالله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا عرض کنم که اکثر فقها وجود مجسمه را در منزل مکروه می‌دانند و نه حرام، و البته فتوای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» نیز تغییر کرده و ایشان وجود مجسمه در منزل را بی‌اشکال می‌دانند. البته این بدان معنا نیست که ما بنا بر روایاتی که در آن جزوه عرض شد احتیاط نکنیم. حال تا آن‌جا که ممکن است سعی کنید عبادات خود را در آن اطاقی که آن مبل‌ها هست انجام ندهید. موفق باشید
10533
متن پرسش
با سلام حضور استاد: استاد، من یک خانم محجبه هستم و در جامعه بسیار پیش می آید که در جمع هایی قرار می گیرم که خانمهای غیرمحجوب در آن حضور دارند مثلا در یک مغازه که چند مشتری خانم دارد و همه با موهای رنگ کرده و آرایش غلیظ و ... من معمولا با این افراد، به خاطر اینکه معتقدم در فضای کنونی و با تهاجمات دشمن بسیاری از این افراد فریب خورده اند و معاند بالذات نیستند، خوب و با روی گشاده برخورد می کنم و مخصوصا که دلم نمی خواهد نسبت به دین و دیانت و انقلاب بدگمان شوند و فکر کنند مومنین و انقلابیون یک عده انسان اخمو و ترشروی هستند، اما یک نگرانی هم دارم و آن اینکه نکند این لبخند به گناهکار مرضی خداوند نباشد، و باید از ایشان روی گرداند تا متوجه بشوند؟ البته استاد احتجاج شخصی من این است که زمان شناسی حکم می کند در شرایطی که هجمه های دشمن، دایم انقلابیها و مومنان را سخیف و خشک و تعصبی معرفی می کند و عملا دشمن آغوش خود را برای بدحجابان - که غالبا ماحصل تبلیغات خودشان هستند - باز کرده، روبرگرداندن و اخم کردن نه تنها تاثیر مثبت ندارد بلکه نتیجه معکوس می دهد و گمان غلط این افراد فریب خورده را تقویت می کند، حال آنکه اگر اینان خوشرویی و خوش خلقی و سعه صدر مومنین را ببینند، حداقل در دلشان حقانیت این راه را تایید می کنند، استاد حضرتعالی تا چه حد این دیدگاه را قبول دارید؟ در ثانی استاد اگر ما با این نیت وارد شویم -که به هرحال نیت خیر است - ولی به هر حال اکمل عمل در شرایطی، این نوع برخورد نباشد، آیا کم کاری صورت نگرفته؟ آیا خداوند مؤاخذه نمی کند؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: من فکر می‌کنم شما با این روحیه و با این نیّت روز قیامت فقیه به معنای واقعی محشور می‌شوید و خداوند به شما اجازه می‌دهد هرکه را خواستید با خود به بهشت ببرید. موفق باشید
10539
متن پرسش
با سلام استاد گرامی: من مباحث برهان صدیقین شما رو گوش می دهم. در بحث فقر ما در برابر خدا و اضطراب هایی که ما داریم شما فرمودید اضطراب به دلیل نرسیدن به اون کمالی است که در نظر داریم و تا به خدا وصل نشیم که عین کمال است این اضطراب رفع نمی شه و هرکس خدا رو داره و به خدا وصله نباید اضطراب داشته باشه. می خواستم از خدمتتون سوال کنم که اضطراب هایی مثل اضطراب انجام ندادن تکالیف و انجام دادن گناه از چه قسمی است؟ اگر کسی در مسیر حق باشه ولی به خاطر انجام گناه و ناتوانیش در برابر نفس اماره اش به اضطراب زیادی در زندگیش دچار بشه این اضطراب چه نوع اضطرابی هست؟ یا مثلا به عنوان مثال کسی وظیفه داره یک کاری مثل درس خواندن رو انجام بده و تنبلی می کنه و نمی خونه و به اضطراب دچار می شه این قبیل اضطراب ها در برهان صدیقین چه جایگاهی داره؟ چی کار کنیم تا کوتاهی ها و انجام گناهان ما رو دچار پشیمانی و ناراحتی و حسرت و ایجاد انگیزه بکنه اما دچار اضطراب و افسردگی و عدم اعتماد به نفس نکنه؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع حزن که به جهت کوتاهی در وظایف ایجاد می‌شود از نفحات نفس لوّامه است که خداوند از آن طریق ما را متذکر راه‌های نرفته می‌کند و ما نباید به این نوع حزن‌ها بی‌محلی کنیم، بلکه باید با انجام وظیفه‌های عقب‌افتاده به آن جواب مثبت دهیم. موفق باشید
10502
متن پرسش
سلام علیکم: چرا خیر و شر از یکدیگر تفکیک ناپذیرند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرّ مربوط به محدودیت‌ پدیده‌های مادی است. در مباحث «عدل الهی» می‌خوانید که خوبی آب به جهت روان‌بودن آن است و سیل‌شدن آن نیز به جهت همان روان‌بودنش است، پس نمی‌شود آب باشد ولی سیل نشود هرچند می‌شود ما طوری زندگی خود را شکل دهیم که در معرض سیل قرار نگیریم. پس چون محدودیت را نمی‌توان از پدیده‌های مادی گرفت، شرّبودن آن‌ها نیز از ماده انفکاک‌ناپذیراست. موفق باشید
10452
متن پرسش
بنده سوالی در ذهن دارم که اگر جواب آن را پیدا کنم مصداق آن حدیث خواهم بود که ساعتی فکر کردن از هزار سال عبادت بهتر است ان شا الله شما سبب خیر باشید. می گویند خدا نسبت به بندگانش از مادر هم دلسوزتر و مهربانتر است از طرفی در حدیث داریم که حتی مومنین هم در برزخ عذاب می بینند. مثل این است که شما یک اتوموبیل را (بدن مادی) در اختیار یک راننده ناشی قرار دهید و او را وارد یک جاده پر پیچ و خم کنید انسان اینگونه وارد یک نظام بسیار دقیق و هوشمند شده است که تاوان اشتباهاتش را باید در برزخ و قیامت بدهد. آیا اینگونه نیست؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤالات موجب رشد معارف در شما می‌شود. خداوند از مادر برای ما دلسوزتر است و لذا نتیجه و لوازم اعمال ما را به ما گوشزد می‌کند. مثل آن‌که لازمه‌ی رسیدن به منزل، طی‌کردن مسافت بین آن‌جایی که هستیم تا منزل است، حال می‌فرماید اگر در این دنیا این‌طور عمل کنی در برزخ و قیامت که با صورت اعمالت روبه‌رو می‌شوی آن صورت، چنین خصوصیاتی دارد و لذا اگر خواستی با آن روبه‌رو نشوی در این دنیا به آن عمل دست نزن. مطالعه‌ی کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن در این موارد تصور خوبی به شما می‌دهد. موفق باشید
10461
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه اعلام شد استخدام در دستگاههای دولتی باید با آزمون باشد ولی اکنون در شهر کوچکی که بنده زندگی می کنم شاهد اجرای این قانون نیستم و می بینم که بعضی از افراد همشهری بنده در ادارت بدون هیچگونه آزمونی استخدام می شوند. حال سوال بنده این است که نظر شما در این مورد چیست و اگر خلاف قانون باشد حقوق در یافتی از نظر شرعی مشکلی دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن کسی که به‌کار گرفته می‌شود ربطی ندارد، از شما خواسته‌اند این کار را بکنید و این حقوق را بگیرید. آری اگر پارتی‌بازی کردید و یا به هر شکلی کسی را که حق داشت در آن کار وارد شود کنار زدید، حقوق شما شبهه‌ناک خواهد بود. موفق باشید
10463
متن پرسش
سلام علیکم: بنده با توجه به اینکه سیر معرفتی شما را دنبال می کنم اما هنوز بعضی سوالات برای بنده حل نشده است البته خدا را شکر می کنم که شیعه هستم، ائمه را خیلی دوست دارم خدا را، حجاب را، نماز را و... با وجود اینکه مانند سایرین از وضع خوبی برخوردار نیستم خیلی از خدا راضیم و اگر نارضایتی باشد از خودم ناراضیم. آیا این راضی به رضای خدا بودن نوعی ایستایی در زندگی نیست؟ با این وضع یکی از سوالاتی که برای یکی از دوستان پیش آمد و من نتوانستم جواب بدهم این بود که چرا شما می گویید شیعه حق است؟ با توجه به این که جمعیت زیادی اهل دین های دیگر هستند و یا مذهب سنی نسبت به شیعه جمعیت زیادی را در بر دارد؟ حال آیا این که پاسخ کاملی نتوانم به این سوالات بدهم این دلیل این است که بنده در اعتقادات ضعیف هستم با وجود اینکه اعمال واجب را حتی الامکان به جا می آورم حتی مستحبات را؟ و آیا اینها از قشر سوالاتی است که ممکن است در برزخ برای بنده پیش آید؟ لطفا پاسخ را فقط به ایمیل بنده ارسال کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- راضی‌بودن به رضای خدا به آن معنا است که متوجه ارزش الطاف الهی که به ما شده است باشیم و به این معنا نیست که بیکار باشیم و جهت کمال برتر، تلاش نکنیم 2- گاهی موضوعات برای خودمان حلّ است و متوجه می‌شویم با شیعه‌بودن به آنچه لازم است برسیم می‌رسیم و گاهی باید خود را آماده کنیم تا شبهاتی که برای دیگران پیش می‌آید را جواب بدهیم. حال اگر نتوانیم جواب شبهات دیگری را بدهیم به این معنا نیست که در عقاید خود مشکل داریم، بلکه بدون آن شبهات سیر خود را ادامه‌ داده‌اید. آری بقیه‌ی ادیان باید از خود بپرسند آیا واقعاً همه‌ی آنچه برای زندگی معنوی در دین خود جستجو می‌کنند کافی است؟ آیا دینی که برای خدا، پسری قائل است، راضی‌کننده است و یا به قول «یاسپرس» با هزار وصله‌پینه باید خود را قانع کنیم؟ و یا دینی که برای ادامه‌ی خود نظر به امام معصوم ندارد دین کامل و قانع‌کننده‌ای است؟ موفق باشید
نمایش چاپی