بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12813
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: بنده از فرمایشات شما این‌گونه برداشت کرده‌ام: «استفاده از ادواتی که مکتب مدرنیته به سبب رسیدن به هدف خود آن‌ را ایجاد کرده است، در جهت ساخت تمدن اسلامی منتهی به ظهور، نه تنها سودی ندارد بلکه در صورت تداوم در به‌کارگیری این ادوات در امور فرهنگی، بعد از مدتی جهت آن فعالیت تماماً به سمت مدرنیته سوق پیدا خواهد کرد.» با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان که توصیه به استفاده‌ی هنری حق شناسانه با ابزاری همچون کاریکاتور، تئاتر و غیره دارند، چند سوال در ذهن بنده مطرح گردید که استدعا دارم پاسخ دهید. 1. آیا ادوات فوق الذکر اساساً از مصادیق مدرنیته محسوب می‌شود؟ 2. استفاده از این اداوات که حضرت آقا توصیه فرموده‌اند به جهت عبور از زمانه‌ی مدرنیته است یا به طور کلی استفاده از آنها در جهت انتقال معنا مفید است؟ 3. با توجه به اینکه هر معنایی از دریچه‌ی خیال به نفس آدمی وارد می‌گردد و از آنجا که خیال در ابتدا جز صورت نمی‌شناسد، آیا استفاده از ادوات مصور (کاریکاتور، کتاب تصویردار، کتاب مصور، تئاتر، فیلم، سریال) در امر تبلیغ جهت انتقال معنا و ایجاد صورت ذهنی به منظور برداشتن قدم اول سیر معنوی، میسر می‌باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از دو موضوع نباید غافل بود؛ یکی این‌که تکنولوژی فرهنگ خود را می‌آورد، دیگر این‌که ما در دورانِ گذار که نمی‌توانیم از خود شروع کنیم لااقل با خودآگاهی لازم از تکنولوژی استفاده نموده و در جهت اهداف خود در آن تصرف کنیم. از این دو نکته گذشته، بحث سومی پیش می‌آید که آیا مواردی که مطرح فرموده‌اید از جمله مواردی است که اساساً غربی است و یا مربوط به فرهنگ انسان و انسانیت است. فکر می‌کنم بتوانیم تا حدّی موارد فوق‌الذکر را از روح غربی‌اش خارج کنیم، در آن صورت دیگر موضوع عبور از مدرنیته در میان نیست، بلکه برگشت به اصالت هنرهای فوق‌الذکر خواهد بود. و در مورد مسئله‌ی خیال عنایت داشته باشید که: «آدمی را فربهی هست از خیال/ گر خیالاتش بُود صاحب‌جمال» بنابراین اگر هنرهایی که نام بردید بتواند از طریق صورت‌ها ما را متذکر معانی متعالی نماید چیز بدی نیست. موفق باشید

12798
متن پرسش
سلام علیکم: ولی استاد گویا فتنه ای بس عظیم در راه است، فتنه ای که در انتخابات با سیاه نمایی مریدان هاشمی نسبت به دولت قبل و افراطی خواندن انقلابی گری و بیانیه خوان خواندن تیم مذاکرات قبلی شروع شد و باعث شد دولت به دست طیف هاشمی بیفتد و بعد با ادامه سیاه نمایی و از «مقام معظم رهبری» دم زدن و خلاف حرف ایشان عمل کردن و گاها نیش و کنایه به منویات ایشان زدن (دغل بازی) و چپ و راست در سخنرانیها اعتقاد به شعارهای انقلاب را شعارزدگی و افراط معرفی کردن و مسامحه را اعتدال و تکنوکراسی را تدبیر معرفی کردن، ادامه پیدا کرد و حالا با دل بستن به توافقی که بعضا ملاحظات رهبری را مراعات نکرده و ایشان هم هیچگاه آن را تایید نکردند و از امام حسین (ع) و امام حسن (ع) مایه گذاشتن برای جا انداختن آن و فتح الفتوح خواندن آن و به راه انداختن جشن و ایجاد امید کاذب در مردم و با این خیال که اگر رهبری مخالفت کنند مردم در مقابلش قرار می گیرند و نمی توانند مخالفت کنند و در شرایطی که به مجلس امیدی نیست و اکثریت اعضای شورای امنیت هم به نفع دولت است، کرسی های مجلس را نشانه رفته اند (همانطور که ظریف سال گذشته در نیویورک گفت)، و وایلا اگر مجلس ششمی دیگر رقم بخورد، آه از دل سید علی خامنه ای، ان شاءالله که این گونه نباشد و بنده در این دیدگاهها دچار افراط شده باشم. شرمنده که وقتتان را گرفتم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته باید سعی کرد مسائل را تا آن‌جا که ممکن است فراجناحی نگاه کرد و شاید از این جهت بنده با شما هم‌عقیده نباشم، ولی در هرحال همیشه این فتنه‌ها و تحریف‌ها بوده و فتنه‌گران چون متوجه حضور انقلاب اسلامی به عنوان امر الهیِ این دوران نیستند همواره با شکست روبه‌رو خواهند شد و به شما قول می‌دهم مثل آخر دورانِ اصلاحات به آن‌چنان یأسی می‌رسند که خواهند گفت: آخرین میخ را به تابوت اصلاحات زدیم. هنر ما است که مواظب باشیم طرفداری ما از انقلاب و مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه»، جناحی و حزبی نباشد. موفق باشید

12783
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در مورد توافق هسته ای تشخیص بنده این است که گویا قصد دارند رهبری را مقابل عمل انجام شده قرار بدهند و از آنجا که خیال می کنند مردم به ستوه آمده اند فکر می کنند که مخالفت رهبری باعث می شود مردم در مقابل ایشان و انقلاب قرار بگیرند و به همین دلیل رهبری مخالفت نخواهند کرد چرا که دستشان بسته است یعنی پشتوانه مردم را نخواهند داشت. و با این خیال به صورت ناجوانمردانه قصد تحمیل این توافق را به رهبری دارند. بابت این قضیه بنده در مورد وجهه رهبری و نیز آینده مسیر انقلاب و انتخابات و.. بسیار مضطرب و نگرانم. خواستم نظر شما را بدانم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید نگران نباشید و صحبت مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در مورد تیم مذاکره‌کننده که فرمودند آن‌ها شجاع و غیور و متدین هستند را فراموش نکنید. بالاخره مذاکره، امتیازدادن و امتیازگرفتن است، اگر نگرانی هست در آن‌جا است که دولت بخواهد جریان خود را در این عرصه در مقابل سایر جریان‌های دلسوز انقلاب برجسته کند و ذهن مردم را نسبت به بقیه‌ی جریان‌های وفادار به انقلاب تضعیف نماید. موفق باشید

12707
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آقای روحانی در توجیه توافق هسته ای می گویند سی سال است دارند ایران هراسی می کنند و به این مضمون که ایران را مقابل جامعه جهانی قرار داده ایم. اولا مسئله هسته ای دوازده سال است مطرح است. ثانیا این مسئله را آقای روحانی چنان مطرح می کنند که گویا با حل مسئله هسته ای مشکل انقلاب اسلامی با غرب رفع می شود البته بدون آنکه صراحتا بیان کنند (یعنی نفاق). هر کودک دبستانی هم می فهمد که این توافق گشودن دروازه ای است برای ورود دشمنان انقلاب اسلامی، مگر غیر از این است که ما بر اساس این توافق حداقل پانزده سال باید با آمریکایی ها چانه زنی کنیم و سیاست خارجی دولت فقط همین خواهد شد چنان چه در این دولت تا کنون همین بوده ولا غیر. سوال من این است که در مقابل چنین هجمه ای چه کسی باید بایستد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده عرایضی در جواب سؤال‌های 12691 و 12682 و 12684 و 12702 داشته‌ام. موفق باشید

12702
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: پیرامون توافق سوالی داشتم: اینکه این توافق الان منتظر تایید و تصویب مجلس است و طبق گفته ی کارشناسان از جمله آقای ایزدی و و بذرپاش و نبویان و ... حدود 98 درصد از خطوط قرمز در توافق رعایت نشده است. حال اگر این توافق که خطوط قرمز نظام که اشاره به عزت و استقلال کشور و نظام است در آن رعایت نشده باشد بخاطر جوسازی ها و فشار ها و ... مجلس تصویب کند این توافق را حال آیا رهبری می توانند باز جلوگیری کنند؟ اگر جلوگیری نکنند پس عزت و استقلال و منافع کشور و مردم و انقلاب چه می شود؟ آیا این توافق هم به حضرت آقا تحمیل می شود در صورت تصویب مجلس مانند قظعنامه ی 598 یا خیر؟ ما که به آقای لاریجانی امیدی نداریم همانطور که طرح هسته ای نمایندگان را عوض کردند الان هم اتفاقاتی بیفتد از جمله جوسازی ها و فشارها و .... یا که مجلس را دور بزنند و توافق را تصویب کنند ... و سوال پایانی: اگر توافق تصویب شد نه از روی حق بودن بلکه بخاطر شرایط سیاسی وظیفه ی ما چیست؟ اگر امکان هست جواب را ایمیل بفرمایید. تشکر استاد گرامی بی صبرانه منتظرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال‌های شماره‌ی 12682 و 12684 و 12691 اشاره‌هایی داشتم، موضوع موضوعی نیست که بخواهیم با نظر به یک وَجه آن از وجوه دیگرش غفلت کنیم. آری! در بستر توافق‌نامه ابهاماتی نهفته است که یک وَجهِ تعبیر آن همان است که منتقدین با نگرانی مدّ نظر قرار داده‌اند و با عدم اطمینان به رقبای ما نگران تعبیر مناسب منافع خود از بندهای موافقت‌نامه دارند. ولی وجوه دیگر آن را که تیم مذاکره‌کننده مدّ نظر دارند نباید نادیده گرفت. مسئله‌ی بسیار حساسی است در تاریخی بسیار حساس، هنوز برای قضاوت زود است. موفق باشید

12678
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: نظر شما درباره ی طنز دکتر سلام چیست؟ آیا این نوع انتقاد مصداق غیبت می شود؟ آیا این مجموعه وابستگی حزبی خاصی دارن که مخل ضرورت وحدت در کشور باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در صحبت‌های اخیر مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» با دانشجویان در رابطه با فعالیت‌های فرهنگی در غالب طنز صحبت شد، اصل طنز کار خوبی است مشروط بر آن‌که موجب لودگی و تحقیر دیگران نشود. کاری که مرحوم کیومرث صابری در گل آقا انجام می‌داد و مورد تأیید رهبری بود. رویهم‌رفته فکر می‌کنم برنامه‌های دکتر سلام نیز از همان جنس است. موفق باشید 

12684
متن پرسش
23 / 4 / 1394 توافق هسته ای؛ ما و آینده چند وقتی است که پرونده پیچیده هسته ای ذهن بیشتر مردم ما را درگیر کرده بود. اقشار مختلف با نگاه هایی متفاوت به آن می نگریستند. امروز پایان این نگاه ها بود. هرچه بود اتفاق افتاد و تاریخ درباره آن قضاوت خواهد کرد. رهبر از مذاکره کنندگان تشکر کرد اما از توافق نه. شاید اسرار مگو باشد که ما محرم نیستیم. محرم راز دل شیدای خود کس نمی بینم ز خاص و عام را. شاید رهبر و راهبر ما در زمان غیبت امام معصوم بر خلاف شادی هایی که مردم در کوچه و خیابان برای توافق می کنند؛ ظاهری آرام و دلی نگران برای آینده دارد. آینده ای که گرگان زمانه در پی آنند که از دریدن در آن باز نمانند. حال پرسش اینجا ست که چه باید کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که نظر جنابعالی را به جواب سؤال شماره‌ی 12682 جلب می‌کنم، تأکید باید کرد مواظب جاده‌ای باشیم که بعد از توافق هسته‌ای بین ما و آمریکا باز می‌شود و از تبدیل‌کردنِ دشمن به دوست غافل گردیم. در حالی‌که هنوز ما به اندازه‌ی کافی با افرادی از داخل روبه‌روییم که آمریکایی‌شدن را آرمان خود می‌دانند و متوجه‌ی آن نوع حیات قدسی که انقلاب اسلامی برای ما پدید آورده است، نیستند. موفق باشید

12682
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. از خدمت حضرت عالی سوال می گردد که جایگاه توافق جامع هسته ای در معماری تمدن و آینده قدسی انقلاب اسلامی چیست و چگونه صورت باطنی این توافق خواهد توانست ما را به یک مبارزه آشتی ناپذیر با استکبار جهانی رهنمون سازد؟ و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مذاکره مسلّم چیز بدی نبوده و نیست و همین طور که مقام معظم رهبری در جلسه‌ی با دانشجویان فرمودند مسیر مبارزه با استکبار عین هویت ما است و خطری که در پیش است از این جنس است که دولتمردان از این موضوع غفلت کنند و عملاً هویت انقلابی ما در ذیل فرهنگ غربی تحلیل رود و از این به بعد است که باید رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را با دقت زیاد دنبال کرد و مواظب بود سخنان ایشان در ذیل توافق با 5+ 1 به تحریف گرفتار نشود. لذا ملاحظه کردید که در جواب نامه‌ی رئیس جمهور، باز ایشان موضوع عدم اعتمادبودنِ بعضی از آن‌ها را به میان کشیدند. موفق باشید

12670
متن پرسش
سلام عليکم: استاد گرامى پيرامون بحٽى که در مورد زمان شناسى حضرت امام و ابعاد آن فرموديد مى خواستم بدونم عرفان اجتماعى که براى امام معرفى مى کنند چگونه شکل گرفت؟ و آيا با توجه به اين زمان شناسى امام بود؟ و اگر اينگونه است اين عرفان در حضرت آقا چگونه نمود پيدا کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً هرکس در آیات و روایات تعمق کند متوجه اشاراتی می‌شود که به انسان یک‌نوع زمان‌شناسی را می‌آموزد. موفق باشید

12663
متن پرسش
سلام استاد: من این طرف اون طرف میشینم و خودم را منتسب به شما می کنم و ادعای شاگردی تون اما خوب برای خودم در سیاست مجتهد هستم مثلا و تقلید نمی کنم مثلا مثل این نوشته در وبلاگم شما را ناخشنود می کنه آیا؟ و مرا ازتون دور یا اجازه داریم در این حد منتقد بمونیم؟ نوشتم اخیرا: هوالشاهد این روزا هر ساعتش مطلبی به ذهنم میزنه برای ازش نوشتن اما حسش نیست درباره دیدار اخیر دانشجویان با رهبری مث روز روشنه که حساب شده و فیلترشده هست باید اسمشو گذاشت «دیدار بخشی از دانشجویان موافق و معتقد به نظام با رهبری» این نحوه کار جز ضرر به نظام نفعی نداره، دیدارهای کلیشه ای و متن های سفارشی پ.ن: کاش من مشاور رهبری بودم!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی هم خوب است که هرکس خودش اهل فکر باشد، ولی مواظب باشید در ارائه‌ی نظر خود همه‌ی جوانب را بنگرید و اگر از جهاتی مثل بقیه فکر نمی‌کنید لااقل متوجه باشید مبنای نظر بقیه چیست. مثلاً در این مورد خاص، آیا آنچه توسط دانشجویان به گفته‌ی شما گزینشی ارائه می‌شود، روح اصلی دانشگاه  نیست؟ آیا باید عده‌ای که مقیّد به هیچ قیدی نیستند و حالت آنارشیست‌گری دارند هم در چنین جلساتی به میدان بیایند؟ مگر روح انقلاب که مردم انجام دادند از آنِ معاندان نظام است؟ موفق باشید

12661
متن پرسش
عرض سلام و تحیت به محضر استاد: پیرو سوالی که حضورا از شریف در رابطه با بازسازی حرم امام داشتم برای جمع بندی سوال زیر را مطرح می کنم: سوال اول: ما را از دبستان با این تفکر بزرگ کردند که خاندان پهلوی خاندانی تجمل گرا و اهل بریز و بپاش بودند و مصداق آن را کاخ های نیاوران و سعد آباد ذکر می کردند آیا با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی این اشرافی گری های حرم در همان راستا نیست؟ سوال دوم: هر چند نظر بعضی این است که در معماری حرم امام شکوه هنر اسلامی ایرانی دیده می شود اما با وجود ضربات سنگینی که اقتصاد ایران و به تبع قشر مستضعف و حتی متوسط از اثرات تحریم خورده است و کشور دچار رکود و تورم بی سابقه است آیا این مسئله در حال حاضر نیاز بود؟ آیا شما جناب طاهرزاده که معتقدید بشریت باید به معصوم رجوع کند این روایت را خوانده اید که شخصی خدمت حضرت صادق (ارواحنا له فدا) رسید و به لباس زیبا و قیمتی حضرت اعتراض کرد و حضرت را به سیره ساده زیستی پیامبر و امیرالمومنین (ارواحنا لهم فدا) متذکر شد و حضرت در جواب فرمودند آن زمان امت اسلام فقیر بود و اکنون جامعه اسلامی به رفاه نسبی رسیده است حال عرضم این است با وجود اینکه ما در اجرای عدالت در انقلاب اسلامی پیشرفت کمی داشته ایم و قشر ضعیف با تورم و تحریم به شدت تحت فشار است، این اشرافی گری ولو به اسم هنر اسلامی ایرانی در این مقطع حساس و پیچ تاریخی نیاز انقلاب اسلامی بود؟ اگر با بنده هم عقیده اید سوال این است چرا رهبر زمان شناس و قاطع ما این تذکر را ندادند و مانع نشدند؟ سوال سوم: شما در جواب حضوری خود فرمودید رهبری در این مسئله دخالت نکرده اند چرا که سردمداران این امر دارای چنین فکری هستند و رهبری برای این نوع فکر حد و مرز قائل شده اند و چون به طور علنی مغایر با نظام اسلامی نبود و حرام عینی و بین نبود رهبری مانع از انجام این کار نشدند اما شما در حکم حکومتی رهبر انقلاب که به صورت صریح از احمدی نزاد خواستند تا رحیم مشائی را از سمت معاون اولی عزل کند هم حرام عینی و مغایرت با سیاست های انقلاب اسلامی ندیدید اما ایشان حکم حکومتی صادر کردند حال سوالم این است که ایشان نه تنها حکم حکومتی صادر نکردند بلکه حتی موضع گیری زبانی هم نکردند آیا این باعث تاسف نیست؟ شما دائما همچون نیچه و جناب هایدگر از به حجاب رفتن حقیقت گله می کنید. آیا روح ا... خمینی که کوخ نشینی را به کاخ نشینی ترجیح داد و دائما متذکر می شد تا مسئولان نظام اسلامی به اشرافی گری و تجمل رو نیاورند آیا این تغییر در حرم امام باعث نمی شود که نسل چهارم انقلاب در تعریف امام بزرگوار به حجاب بروند و دچار دوگانگی شوند؟ چرا رهبر انقلاب که نگران تحریف شخصیت امام هستند اجازه می دهند کسانی مسئول بازسازی حرم امام شوند که امام را درست درک نکرده اند؟ خرقه زهد و ریا کندم و بر تن کردم که من از حرم روح ا... بیزار شدم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تجمل و اشرافی‌گری با روح اسلام و انسانیت نمی‌خواند هرکجا که باشد. ولی باید بین کاخی که پهلوی برای خودش می‌سازد و با حرمی که تولیت بنا به نظر خود، برای نشان‌دادن شکوه شخصیت امام راحل می‌سازد، فرق گذاشت به‌خصوص که توصیه شده است حرم امامان و مساجد با شکوه باشد ولی تجملی نباشد. در مورد حرم حضرت امام تفاوت نظرها در با شکوه‌بودن این معماری یا تجملی‌بودن آن است. بنده معتقدم در این موارد که به‌راحتی نمی‌توان گفت حرم از کدام نوع است، بهتر است سکوت کنیم، زیرا سازندگان آن با نیّت ارائه‌ی شکوه، آن را شکل داده‌اند و جای حمل بر صحت در همین جاها است و شاید به همین جهت رهبری نمی‌توانند نظر صریح بدهند چون خلاف ِ بیّنی به‌حساب نمی‌آید علاوه بر این‌که این نوع فعالیت‌ها نقشی در تشدید رکود و تحریم ندارد. از طرفی؛ مگر خود حضرت امام در امور شخصی‌شان این کار را انجام داده اند که نسل چهارم انقلاب در مورد امام دچار دوگانگی شوند؟! موفق باشید

12623
متن پرسش
سلام بر استاد. دوستی برایم فرستاد: "سلام علیکم طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق مطلب زیر را در جایی دیدم. حیفم آمد در این روز ها که به امیرالمؤمنین اختصاص دارد آن را به اشتراک نگذارم. ملتمس دعا‌ امام علی علیه السلام چگونه بود؟ وقتی در زمان ابوبکر، ابوسفیان به او پیشنهاد اقدام مسلحانه برای بدست گرفتن قدرت را داد، محکم رد کرد. وقتی شورشیان، خانه عثمان را محاصره کردند و آب را بروی اهل خانه بستند، پسرانش را به محافظت از خانه گماشت و به اهل آن آب رساند. وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت «مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید، من هم کمکش می کنم». اینطور که برخی می گویند نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند. اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت «به خانه روید و مطیع باشید». گفت «در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد به حق کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگهم دارد». سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را برسرش خراب کرد، نه در خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت و «خواص بی بصیرت» خواندش. طلحه و زبیر، به بهانه حج، مدینه را ترک کردند تا در مکه به عایشه بپیوندند و جنگ راه بیندازند. به آن دو گفت «می دانم حج نمی روید!»؛ اما با این وجود نه جلو رفتنشان را گرفت، نه به جرم فتنه گری در خانه حبسشان کرد، و نه اصلا بر سابقه جهادشان خط کشید و «سران فتنه» خواندشان. شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند و از جنگ منصرفش کرد. سلاحش انديشه بود. «غلام آن کلماتم که آتش انگیزد». روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد» (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت «اللهم اشهد». تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت «خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم» آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود. بعد از جنگ، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت «کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم!». حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود. کسانیکه با او جنگیدند را «محارب و منافق و فتنه گر» نخواند، گفت «برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!» نگذاشت در جنگ صفین، یارانش جواب شعارهای زشت یاران معاویه را بدهند. گفت «من بدم می آید که شما زشت گویی کنید، بهتر آنست که از کارهایشان بگویید و حال و روزشان را یاد کنید و به خدا بگویید خدایا خونهای ما و آنها را حفظ کن!» در میانه صفین، درست سر بزنگاه و آنجا که بقول مالک اشتر «فقط چند قدم و ضربت شمشیر تا خیمه معاویه مانده بود»، مردم نامردمش دست از جنگ کشیدند، جز سلاح «انديشه» سلاح دیگری بر این نافرمانان نکشید. حتی اختیار جنگش دست مردم بود. به جای مردم تصمیم نمی گرفت و نظر برحق خودش را به مردم تحمیل نمی کرد. وقتی قرار بر مذاکره و حکمیت شد، او خواست که مالک اشتر یا ابن عباس را بفرستد، مردمش مخالفت کردند و ابوموسی اشعری را فرستادند، و او باز رای برحق خودش را به مردمش تحمیل نکرد و در عمل میزان را رای مردم قرار داد و جز سلاح «انديشه» به کار نگرفت. خوارج مسلح، در کمال آزادی علیهش تظاهرات میکردند، نه گفت از من اجازه بگیرید، نه سرکوبشان کرد. خوارج مسلح، در کمال امنیت در مسجد خدا، وسط نماز جماعت، با صدای بلند برضد او شعار می دادند و او خطاب به خود این آیه را می خواند «فاصبر، ان وعد الله حق». همین! نه شکنجه، نه تجاوز، نه اعدام. می گفت «نباید چیزی را از شما پنهان کنم جز در جنگ». وقتی شنید در مرز کشور تحت حکومتش، مهاجمان خارجی به خانه مردم ریخته اند و غارتگری کرده اند، نگفت «سیاه نمایی نکنید». خودش اپوزیسیون خودش شد و خبر را به مردم گفت و گفت «مرد مسلمان باید از غم این حادثه بمیرد»! بارها خودش مردم را به نظارت بر خودش دعوت کرد و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست! مرحوم مطهری با ذکر شواهدی از گفتار و رفتارش، تلویحا او را «لیبرال» خواند! آنجا که در کتاب «آینده انقلاب» گفت «تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلام هست»." البته من جواب مفصلی دادم بی انکه خیلی سیاسی بحث کنم خواستم نظر شما را بدانم ، مشخصا منظورم اینه که اگر کسی نه از روی غرض از روی شبهه طرح کند این ها را چه باید گفت؟؟ هرچند کلمه الحق و یراد بهالباطل برای من تابلوست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بسیاری موارد حضرت علی«علیه‌السلام» همانی است که در این تابلو ترسیم شده، مگر آن‌که فراموش نشود وقتی فتنه‌گرانی چون طلحه و زبیر رو در روی نظام اسلامی ایستاده‌اند، پس از نصیحت و تذکر به‌شدت با آن‌ها جنگید زیرا در آن موقعیت اصل نظام اسلامی را نشانه رفته بودند و دیگر در مورد توطئه‌ی خوارج در متن جنگ با معاویه بود که این آزاداندیشی نیست که به اجازه‌ی علی«علیه‌السلام» چنین میدانی به آن‌ها داده شده بود بلکه نقشه‌ی عمروعاص بود و بازی‌خوردنِ خوارج، و بعد هم فریبی که عمروعاص به ابن عباس داد مورد پذیرش امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» قرار نگرفت. چرا نویسنده‌ی محترم فرموده‌اند: علی«علیه‌السلام» «باز رأی بر حق خود را بر مردمش تحمیل نکرد» این حرف عجیبی است مگر خوارج مردمِ علی«علیه‌السلام» بودند، پس جای مالک اشتر و محمدبن ابابکرها کجاست؟ متن تاریخ چیز دیگری را می‌گوید، گویا نویسنده‌ی محترم تلاش نکرده‌اند همه‌ی علی«علیه‌السلام» را ببینند! حداقل به اندازه‌ی مولوی که ادعای تشیع آن حضرت را ندارد، باید علی«علیه‌السلام» را می‌دیدند که در وصف آن حضرت می‌گوید: «در شجاعت شیر ربانیستی / در مروت، خود که داند کیستی». موفق باشید

12615
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد: خدا خیرتون بده ان شاءلله. آیا شما آقای ...رو می شناسید؟ ایشان از شاگردان استاد ... هستند. بنده در مدرسه مبارکه ... سال اول تحصیلم هستم و ایشان در مدرسه بعضی مواقع حضور می یابند و دسترسی بهشان الحدلله آسان است. بنده از اواسط دانشگاه که به لطف الهی و فضل خدای رحمان با مطالب شما آشنا شدم آرام آرام سیر مطالعتی و صوت های شما رو گوش دادم و ... فقط اینکه بگم تقریبا هر روز دعاتون می کنم و از شما التماس دعا دارم. سوالم از شما اینکه اولا بنده چطور می توانم از آقای ... و حاج آقای ... استفاده نمایم و اینکه آیا توصیه می کنید که سیر آقای ... که با جزوه فطرت شروع می شود را پیگیری کنم؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که بنده قبلاً نیز در مورد استاد سلوکی عرض کردم باید از همه‌ی عزیزانی که متذکر سیره‌ی ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» هستند به بهترین نحو استفاده کرد. عمده آن است که متوجه باشیم تمام این دستورات در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی و رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» جواب‌گو خواهد بود و نتیجه‌ی لازم را می‌دهد. موفق باشید

12603
متن پرسش
به نظر شما مجتهد اعلم کیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی مراجعی که جامعه‌ی مدرسین تعیین کرده‌اند در جای خود اعلم‌اند. بنده با توجه به این‌که یکی از ابعاد اعلمیت را در کنار فقاهت، آگاهی به زمانه می‌دانم، آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» را به عنوان مرجع فقهی خود انتخاب کرده‌ام. موفق باشید

12542
متن پرسش
با تشکر فراوان از استاد: البته جواب شبهه اصلی من در سوال 12533 داده نشد ببخشید شاید من واضح مطرح نکرده بودم. درباره استناد رهبری به ایشان که دستاویز معاندین انقلاب و رهبری شده چه جوابی هست اینکه رهبری فرمودند: نخستين جرقه‌هاي انقلابي اسلامي به وسيله «نواب» در من به‌ وجود آمد. استناد و الگوبرداری به کسی که به تعبیر شما در همه موارد مورد قبول نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روحیه‌ی انقلابی مرحوم نوّاب و عطش اسلام‌خواهیِ او در آن زمان غوغایی در روح هر جوان دوستدار اسلام به پا می‌کرد و این در حالی است که هنوز نهضت امام ظهور نکرده بود تا فدائیان تحت عنوان مؤتلفه‌ی اسلامی خود را در ذیل حضرت امام روح اللّه قرار دهند. مثل جوانان دوره‌ی ما که با بانک دفاع از اسلامِ دکتر شریعتی«ره» شور اسلام‌خواهی را از او گرفتند ولی با مطهری بزرگ، راه را ادامه دادند. موفق باشید

12534
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: استاد مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده شهدای هفتم تیر جمله ای فرمودند که به نظر بسیار عجیب می رسد. ایشان فرمودند «بعد از ماجرای هفتم تیر، امام بزرگوار (ره) با بهره‌گیری مناسب از این حادثه، انقلاب اسلامی را که در حال منحرف‌شدن از مسیر اصلی خود بود، نجات و جریان اصیل انقلاب را در مقابل دیدگان ملت قرار داد.» این تعبیری است که معظم له بسیار به ندرت به کار می برند و تا آن جایی که حافظه بنده یاری می کند تنها درباره نفوذ سکولاریسم در دولتهای پیش از دولت نهم به کار بردند. سوال بنده اینست که در آن زمان شرایط به چه نحوی بوده که حضرت آقا از آن تعبیر به انحراف انقلاب از مسیر خود می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چنان جریان‌های سکولار در لباس دین به صحنه آمده بودند و جلوه کرده بودند و می‌رفت که جوانان ما را بربایند، که اگر شهادت شهید بهشتی و مظلومیت آن مرد بزرگ نبود همچنان آن روحیه ادامه می‌یافت و بنی‌صدر و جریان‌های چپ به عنوان چهره‌های مورد نظر در صحنه می‌ماندند. موفق باشید

12533
متن پرسش
سلام استاد به لطف خدا و البته با احتیاط کامل عقلی قلبی چندسالیست سایتهای مختلف سیاسی مثل «بی بی سی» و اعتقادی مثل «سنی نیوز» را رصد و کتب به اصطلاح ضاله مثل 23 سال دشتی و دهها مورد دیگر را مطالعه یا تورق کرده ام الانم اینی هستم که شما می دونید بلطف استاد شایق عاشق شیفته قرآن و بر اعتقاد «وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ» هستم که بنظرم تمام هدف قرآن همین آیه هست که باور کنیم و به قلب هم بفهمونیم و به لطف استاد طاهرزاده شیفته حکمت متعالیه و سلوک ذیل شخصیت حضرت روح الله و معرفت نفس و نهج البلاغه و .... ولی سوالات و شبهات گاهی میان بالاخره برای کسی که خودشو درگیر این مسائل کرده باشه درباره رهبری عزیر از یوتیوب فایلی را دیشب سحری بجای دعای سحر گوش می کردم!! از تمام 50 دقیقه تخریب رهبری یکی فقط برام سوال شد اونم جمله ای که ایشان درباره نواب و فدائیان اسلام میگه. قبلن هم شنیده بودم اما اصلا برام سوال نبود و اتفاقا جای تقدیر از نواب داشت. خوب اونا بزعم خودشون نواب و دار و دسته اش را میارن تو گروه تروریستی من این ادعا را ندارم اما طبق همون اصل وسیله و هدف برای مخالفت با نظام ولو نظام طاغوت اونم بدون اذن مرجعیت خودسرانه میشه به سلاح و ترور مسلح شد آیا؟ دیشب سحر فکر می کردم دیدم حتی سیدالشهدا که حق کامل بود در مقابله با یزید که باطل محض بود اصل را بر عدم بیعت، دفاع و هجرت گذاشتند تا انقلاب و اونم جلوشون گرفته شد و مجبور به دفاع شدند که عاشورا رخ داد و بقیه ی ائمه (ع) هم که مشخصه روش سلوکی اجتماعی شان. اشتباه نکنید! قبول دارم که وقتی ملت آمادگی داشته باشن و رهبری الهی موجود، انقلاب اسلامی رخ خواهد داد و حتی بعد آن به رای گذاشته شد. اینو پذیرفتم با تمام وجود. درباره سبک کار مرحوم نواب و همچنین الگوبرداری رهبری اگه کسی سوال و شبهه کند چی باید جواب داد که از حق و انصاف بدور نباشه؟ اصل بر جهت گیری است درسته، اما کار نواب یه جورایی شبیه منافقین و رجوی ملعون است ترور آن کس که ما نمی پذیریم در رأس باشه. از این رو به اونایی که تو مصر انورسادات را هم ترور کردن اخیرا شک کردم منتظر هدایت و نظر شمایم. با علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم حاج مهدی عراقی می‌فرمودند مرحوم نوّاب وقتی در نجف بود حکم قتل کسروی را از مرحوم آیت اللّه مدنی گرفت. از طرفی حکم عمل بعضی از افراد به صراحت دین اسلام قتل است. مثل کسی که سابّ بر خدا و رسول کند، مثل سلمان رشدی. با این‌همه در جمع‌بندی نمی‌توان گفت چون انگیزه‌ی فدائیان اسلام الهی بوده است و عشق به حاکمیت دین داشته‌اند، عمل آن‌ها نیز در همه‌ی موارد قابل قبول است! که بحث آن مفصل است. موفق باشید

12516
متن پرسش
با سلام: نظر شما استاد در مورد صحبت چند روز پیش احمدی نژاد در مورد امام زمان چیست؟ به نظر شما هجمه های فراوان و ناجوان مردانه چند ماه اخیر به دکتر احمدی نژاد در چه راستای است؟ (یک تحلیل دیگر وجود دارد که نظام سلطه و شیطان در افق بلندتری مسایل را می بینند و تحلیل می کنند. بیش از آن که ما دنبال امام زمان (عج) باشیم آنها دنبال امام زمان (عج) هستند. آنقدر در دانشگاه های علوم انسانی آمریکا راجع به امام زمان (عج) تحقیق کرده اند که اگر من بگویم هزاران برابر مجموع کار حوزه های علمیه قم و نجف و مشهد، زیاد نگفته ام، بلکه کمتر گفته ام که شما باور کنید. با بسیاری از کسانی که به زعم آنان می توانسته اند با امام زمان (عج) ارتباطی داشته باشند تماس گرفته و با آنها مصاحبه و اطلاعاتشان را تخلیه کرده اند. به قول دوستی می گفت پرونده ی امام زمان (عج) را تکمیل کرده اند و برای دستگیری اش بسته اند، تنها عکسش را کم دارند. آنها می دانند که تنها خطر مبنایی و اساسی برای امپراطوری چند صد ساله آنها امام عصر (عج ) است.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره حیات تاریخی ما با نظر به وجود مقدس مولایمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» جلو می‌رود و این را دنیای استکبار خوب می‌داند. و لذا ما یک لحظه هم نباید از چنین حضوری در مورد مولایمان غفلت کنیم و نقش‌آفرینیِ آن حضرت را نادیده بگیریم! به‌خصوص که نایبی این‌چنین ارزشمند را همواره مدد می‌کنند و با نظر به رهبر معظم انقلاب قلب امام شاد و برنامه‌های استکبار پوچ و بی‌فایده می‌شود و از این جا است که متوجه‌ی نقش‌آفرینیِ حضرت مولا می‌شویم. مواظب باشید با نظر به امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» از نظر به شکل عملیِ ولایت آن حضرت که در رهبر معظم انقلاب ظهور دارد، غفلت نشود زیرا «دیده آن باشد که باشد شه‌شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید

12489
متن پرسش
با سلام: با توجه به اينکه در قانون اساسي مصوب 58 شرط بود که رهبري از بين مراجع انتخاب شود چرا در انتخاب آیت اللّه خامنه اي اين شرط لحاظ نشد و هر چه مي پرسيم مي گويند که به حکم حضرت امام خميني استناد کردند، در صورتيکه حکم کامل حضرت امام خميني اين بود که پس از اعمال تغييرات به راي مردم گذاشته شود و اگر مردم پذيرفتند وجهه قانوني مي يابد و چون هنوز تغييرات به آراي مردم گذاشته نشده بود قانون اساسي 58 همچنان معتبر بود و بايد خبرگان مطابق آن عمل مي نمودند و چون نکردند بنابراين انتخاب آیت اللّه خامنه اي مشروعيت نداشته و ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود قانون اساسی مصوبه‌ی سال 58 شرایط تجدید نظر و بازنگری را پیش‌بینی نموده است و لذا شورای بازنگری قانون اساسی پس از تصویب و همه‌پرسی در مورخ ۱۳۶۸/۰۵/۰۶، برابر اصل یکصدو بیست و سوم قانون اساسی رسمیت یافت

در رابطه‌ی مذکور نظر شما را که با بدبینی کامل موضوع را نگاه می‌کنید؛ به دو مقاله‌ی زیر جلب می‌کنم:

قانون اساسي در جوامع مختلف به عنوان سند ملي و مورد قبول عموم مردم جامعه پذيرفته مي‌شود. به علاوه، به دليل اهميت و كلي و عمومي بودن آن براي زمان‌هاي مختلف اين سند بايد از استحكام كافي و لازم برخوردار باشد تا زمامداران به آساني نتوانند آن­را تغيير داده، دستخوش دگرگوني كنند. البته از سوي ديگر، عدم امكان هرگونه تغيير در قانون اساسي نيز ممكن است از جواب‌گويي آن براي حل معظلات جامعه با توجه به نيازهاي گوناگون آن بكاهد. به همين دليل معمولا راه بازنگري، اصلاح، تغيير و نسخ قانون اساسي بايد در آن پيش­بيني شده باشد.[1]

قانون اساسي مصوب سال 1358، به خاطر دگرگوني‌هاي سريع ناشي از انقلاب اسلامي در كوتاه‌ترين زمان به تصويب رسيد. ترديدي نيست كه سرعت در تصويب چنين قانون بنيادين، كه كليه­ی امور و شئون جامعه بر پايه­ی آن استوار مي‌گردد، بدون اشكال و ايراد نمي‌توانست باشد. بازتاب نسبت تأسيسات سياسي نظام گذشته و انعكاس آن در قانون اساسي جديد و عدم تجربه‌ براي استقرار نظام بديع و جديد جمهوري اسلامي (كه تا آن زمان سابقه نداشت) مجموعا قانون اساسي را با اشكالت عملي مواجه ساخته بود.[2] كه رهبر انقلاب (امام خميني) نيز قول دادند كه در آينده اشكالات آن مرتفع گردد.[3]

در سال 1368 و با پايان رفتن جنگ عوامل متعددي باعث گرديد تا بازنگري در قانون اساسي مصوب سال 1358 در دستور كار قرار گيرد و تغييراتي در آن داده شود. اين موضوع باعث تحول در ساختار سياسي كشور و گرايش به نوعي تمركزگرايي در ساختار تصميم‌گيري و رفع برخي موانع اجرايي در ساختار سياسي گرديد.[4]

 

اشكالات عملي و عوامل بازنگري در قانون اساسي

از جمله عواملي كه موجب ضرورت اين بازنگري گرديد، مي‌توان به اشكالات عملي اشاره كرد كه اجراي قانون اساسي سال 58 در عمل طي دهه­ی اول انقلاب (از سال 58 تا 68) با آن مواجه بود كه مهم­ترين آنها در ناهماهنگي قوه­ی مجريه، شورايي بودن مديريت قوه­ی قضائيه و مسأله عدم توافق در قوه­ی مقننه مي‌توان ذكر كرد. كه اين امور به شدت كارايي سيستم سياسي را تحت تأثير قرار مي‌داد و به تنش‌هاي درون حاكميت دامن مي‌زد.[5]

طي اين سال‌ها، ساختار چهارگانه­ی رهبري، قوه­ی مقننه، قوه­ی مجريه و قوه­ی قضائيه تحولات بسياري به خود ديده بود و قانون اساسي نمي‌توانست پشتوانه حقوقي و قانوني مناسبي براي اين تحولات باشد. در مجموع اشكالات ناشي از پراكندگي امور در تجربه ده ساله­ی نظام جديد نشان داد كه با مديريت غير منسجم، امور به درستي سامان نمي‌يابد و مسئوليت‌ها لوث مي‌شود بدين خاطر بود كه فكر بازنگري قانون اساسي قوت گرفت.[6]

رهبري: در مسأله­ی رهبري، رويدادهاي مهمي اتفاق افتاده بود. از يك سو، قابليت تداوم شرط مرجعيت به عنوان يكي از شرايط رهبري مورد شكايت قرار گرفته بود. مخصوصا هنگامي كه قائم مقام رهبري، آيت­الله منتظري، از اين مقام عزل گرديد، چشم‌انداز روشني براي اين­كه مرجع ديگري بتواند رهبري سياسي جامعه را بر عهده بگيرد، مبهم بود و از سوي ديگر، شورايي ديدن رهبري نيز با توجه به عملكرد مديريت شورايي در كشور مورد انتقاد بود.[7]

قوه­ی مجريه: در قوه­ی مجريه وجود ناهماهنگي بين وظايف رئيس­جمهور و نخست­وزير منجر به آن شده بود كه اين دو نهاد هم از لحاظ تفكيك و برخورد صلاحيت‌ها و هم از نظر سلسله مراتب دچار مشكلاتي شوند[8] كه اين امر در عمل در دوران اولين رئيس­جمهور (بني صدر)[9] حتي دومين رئيس­جمهور (شهيد رجايي) با نخست­وزير آن زمان اصطكاكاتي را موجب گرديد.[10]

اعمال قوه­ی مجريه، جزء در اموري كه مستقيما بر عهده­ی رهبري گذارده شده بود از طريق رئيس­جمهور و دولت و نخست­وزير و وزراء اعمال مي‌گرديد.[11] رئيس­جمهور كه با رأي مستقيم مردم انتخاب مي‌شد. حق نظارت بر وزراء را نداشت[12] و نخست­وزير، رياست هيات وزيران را بر عهده داشت و بر كار آنان نظارت مي‌كرد.[13] اعضاي دولت در انجام وظايف و امور خود كاملا مستقل از رئيس‌جمهور عمل مي‌كردند. از سوي ديگر، چنانچه بين نخست­وزير و وزيران هماهنگي وجود نمي‌داشت، نخست­وزير در عزل وزير به تنهايي قادر به اقدام نبود، زيرا براي اين عزل، موافقت رئيس­جمهور لازم بود. حال اگر وزير با رئيس‌جمهور هماهنگ و با نخست­وزير ناهماهنگ بود، نخست­وزير نمي‌توانست در انجام وظايف رياست هيأت وزيران ايجاد هماهنگي كند، بنابراين در مديريت قوه­ی مجريه روند شايسته‌اي وجود نداشت.[14] اعضاي قوه­ی مجريه فقط در مقابل مجلس مسئول بودند[15] و مجلس بر كار آنان نظارت مي‌كرد.[16] در حالي­كه رئيس‌جمهور به عنوان مقام مافوق هيچ‌گونه قدرت مواخذه‌اي نداشت.[17]

قوه­ي قضائيه: در قوه­ی قضائيه نيز مشكلات مشابهي وجود داشت از آن جمله مي‌توان به مديريت قوه­ی قضائيه اشاره نمود. انجام مسئوليت‌هاي قوه­ی قضائيه بر عهده­ی شورايي به نام شوراي عالي قضائي گذاشته شده بود كه بالاترين مقام قوه­ی قضائيه بود و وظايف اداره­ی اين قوه را كاملا بر عهده داشت.[18] اما مديريت مذكور طي ده سال تجربه به هر دلايلي نتوانست موفق باشد.[19]

قوه­ی مقننه: در قوه­ی مقننه نيز اختلاف بين مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان نشان داد كه مرجع فيصله­دهنده‌اي به اختلاف اين دو نهاد مهم و ضروري است. در اين خصوص حاكميت ملي، صلاحيت عام تدوين قوانين مورد نياز و مصلحت كشور را بر عهده مجلس مي‌گذارد اما حاكميت اسلامي ايجاب مي‌كرد كه كليه قوانين براساس موازين اسلامي باشد كه تشخيص اين امر بر عهده­ی شوراي نگهبان بود.[20] بدين ترتيب هيچ راه قانوني جزء تبعيت مجلس از شوراي نگهبان وجود نداشت اما در جريان عمل مسايلي مطرح شد كه در آن مصالح نظام در مقابل موازين شرعي به نحوه­ی قابل توجهي قرار مي‌گرفت و اصرار شوراي نگهبان بر مواضع خود، مسايلي را به دنبال داشت كه نهايتا منجر به صدور فرمان 17/11/1366 امام خميني مبني بر تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام براي حل اختلاف آنها گرديد.[21] اين مجمع كه با توجه به اختيارات ولي فقيه از سوي امام جهت حل اختلاف مجلس و شوراي نگهبان طراحي شد مي‌بايست شكلي قانوني به خود گيرد و نهادمند گردد و اين امر ضرورت بازنگري در قانون اساسي را ايجاب مي‌كرد.[22]

 

مراجع درخواست­كننده بازنگري در قانون اساسي

مجموع عوامل فوق منجر به بحث در خصوص بازنگري گرديد. اما مشكل كار اين بود كه در قانون اساسي 1358 به دلايل خاص[23] هيچ‌گونه مكانيسمي براي بازنگري در آن قانون پيش‌بيني نشده بود.[24] البته در اصل 148 پيش‌نويس قانون اساسي كه به مجلس خبرگان قانون اساسي داده شده بود اين امر پيش‌بيني شده بود ولي اصل پيشنهادي به تصويب مجلس خبرگان قانون اساسي نرسيد.[25] و بدين ترتيب موضوع بازنگري قانون اساسي مسكوت ماند. برخي محققين از عواملي همچون بي‌توجهي، تازه كار بودن نيروهاي انقلابي، شرايط ناشي از عدم استقرار همه جانبه و كامل نظام و عدم تمايل آنها به تغيير را علت اين كار مي‌داند.[26] اما به نظر يكي ديگر از محققين كه خود عضو شوراي بازنگري بوده است، مي‌گويد: «مسكوت گذاشتن امر تجديدنظر ناشي از اين بود كه قانون اساسي را از دستبرد، هوا و هوس‌هاي گروه‌ها و خواسته‌هاي زود‌گذر و جريان‌هاي بحراني آن جامعه و تب و تاب‌هاي مقطعي دور نگه دارند.»[27]

به هر حال با پايان يافتن جنگ هشت ساله، فرصت زماني مناسبي پديد آمد تا فضاي كشور آماده نگرشي مجدد به قانون اساسي گردد. اما راه حل قانوني كه در متن قانون اساسي تصريح شده باشد، وجود نداشت و باز به نظر مي‌رسيد كه مقام رهبري انقلاب اسلامي و بنيان‌گذار جمهوري اسلامي، مي‌بايست با بهره‌وري از اختيارات ناشي از ولايت مطلقه و محبوبيت و مقبوليت مردمي خود، دست به يك اقدام فراقانوني بزند تا گره­ی ناگشوده باز و بن‌بست‌هاي قانوني، مرتفع گردد.[28]

اما ايشان في‌البداهه و از نزد خود دست به چنين كاري نزدند، بلكه هنگامي دست به اين اقدام زدند كه حكم بازنگري قانون اساسي مسبوق به دو نامه‌اي شد كه دو نهاد مهم و سرنوشت‌ساز مملكتي به ايشان نوشتند و در آن ضمن مشورت­دهي با لساني صريح خواستار بازنگري در قانون اساسي شدند.[29]

در تاريخ 27 فروردين­ماه 1368 عده­ی زيادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در جلسه­ی علني با قرائت متن نامه‌اي به مقام رهبري كشور از ايشان خواستند «برخي از فصول و اصول قانون اساسي از جمله در باب قوه­ی قضائيه، تشكيلات قوه­ی مجريه و رهبري و غيره داراي ايرادات اساسي است كه بدون اصلاح آن اداره­ی كشور با مشكلات جدي مواجه خواهد شد، چنانچه مصلحت بدانيد گروهي را براي بازنگري در قانون اساسي و تهيه پيش‌نويس اصلاحيه و متمم آن تعيين فرموده تا پس از تأييدات، مراتب توسط حضرت مستطاب عالي به رفراندوم گذاشته شود.»[30]

متعاقب اين نامه، اعضاي شوراي عالي قضايي، شامل آقايان عبدالكريم موسوي اردبيلي، محمد موسوي خوئيني‌ها، سيدمحمد موسوي بجنوردي، مرتضي مقتدايي و حسن ابراهيم حبيبي، همه نامه‌اي نوشتند و در آن از مقام رهبري انقلاب و كشور درخواست نمودند «اكنون كه تهيه متمم با اصلاحيه براي قانون اساسي در جامعه مطرح است، شوراي عالي قضايي لازم ديد نظر خود را در اين باره به حضور مبارك تقديم كند. تجربه ده ساله نشان داده است كه بعضي از اصول آن در فصول رهبري و قوه­ی مجريه و قضائيه و مقننه، نياز مبرم به متمم يا اصلاحيه دارد. شوراي عالي قضايي پيشنهاد مي‌كند اگر حضرت عالي صلاح بدانيد دستور فرماييد هيأتي تعيين شود و اصولي را در قسمت‌هاي فوق به عنوان متمم با اصلاحيه تهيه و به حضور مبارك تقديم نمايد تا در صورت تأييد براي تصويب به آراي عمومي گذاشته شود.»[31]

 

دستور امام خميني براي بازنگري

امام خميني با اتخاذ يك تصميم اساسي، روند مشورت­دهي، مشورت­گيري را تكميل نمودند و در تاريخ 14 ارديبهشت 1368، طي حكمي خطاب به رياست‌جمهوري وقت (آيت­الله خامنه‌اي) دستور تشكيل شوراي بازنگري قانون اساسي را صادر نمودند.[32] و حضرات حجج اسلام و المسلمين و آقاياني را كه براي اين مهم در نظر گرفته شده عبارت بودند از:

آقاي مشكيني، طاهري خرم­آبادي، مومن، هاشمي رفسنجاني، اميني، خامنه‌اي، مهندس موسوي (نخست­وزير)، حسن حبيبي، موسوي اردبيلي، موسوي خوئيني‌ها، محمدي گيلاني، خزعلي، يزدي، امامي كاشاني، جنتي، مهدوي كني، آذري قمي، توسلي، كروبي، عبدالله نوري.

امام خميني محدوده­ی مسايل مورد بحث را بدين شرح اعلام نمودند:

1.      رهبري

2.      تمركز در مديريت قوه مجريه

3.      تمركز در مديريت قوه قضائيه

4.      تمركز درمديريت صدا و سيما در صورتي كه قواي سه‌گانه در آن نظارت داشته باشند.

5.      تعداد نمايندگان مجلس شوراي اسلامي

6.      مجمع تشخيص مصلحت نظام براي حل معظلات نظام و مشورت رهبري به صورتي كه قدرتي در عرض قواي ديگر نباشد.

7.      راه بازنگري به قانون اساسي

8.      تغيير نام مجلس شوراي ملي به مجلس شوراي اسلامي

امام خميني همچين مدت زمان اين كار را حداكثر دو ماه اعلام داشتند.[33]

 

شوراي بازنگري قانون اساسي

بدين ترتيب، كار بازنگري قانون اساسي با تشكيل و افتتاح شوراي بازنگري قانون اساسي آغاز گرديد و موضوعات مذكور طي 41 جلسه، از 7/2/1368 تا 20/4/1368، در اين شورا بررسي و مجموعا 46 اصل اصلاح و تغيير يافت و اصول يكصد و هفتاد و ششم (فصل سيزدهم شوراي عالي امنيت ملي) و اصل يكصد و هفتاد و هفتم (فصل چهاردهم، بازنگري قانون اساسي) نيز اضافه گرديد و آن‌گاه در همه‌پرسي روز 6/5/1368 به آراء عمومي گذاشته شد و به تصويب ملت رسيد.[34]

بر اساس بازنگري، پست نخست­وزيري حذف شد و اختيارات رئيس‌­جمهور افزايش يافت، تصميم‌گيري فردي در قوه­ی قضائيه جايگزين تصميم‌گيري شورايي شد و جايگاه مجمع تشخيص مصلحت نظام در نظام سياسي كشور به عنوان حل و فصل­كننده اختلاف بين مجلس و شوراي نگهبان تثبيت شد. همچنين قيد مرجعيت از شرايط رهبري حذف و اختيارات رهبري مطلقه اعلام گرديد.[35]

 

نتايج مذاكرات شوراي بازنگري در خصوص رهبري

در بازنگري قانون اساسي در باب رهبري در سه مورد بازنگري صورت گرفت:

1.      تعديل توقع شرايط احراز رهبري به شكل حذف شرط مرجعيت.

2.      توسعه اختيارات رهبري به شكل ولايت فقيه.

3.      حذف شورايي بودن رهبري.[36]

با اسناد به نامه امام خميني در پاسخ به نامه شوراي بازنگري مورخ 9/2/68 كه در آن فرموده بودن شرط مرجعيت لازم نيست و مجتهد عادل مورد تأييد خبرگان محترم سراسر كشور كفايت مي‌كند،[37] شرط مرجعيت از شروط رهبري حذف شد. اصولا در مذاكرات شوراي بازنگري پيرامون حذف شرط مرجعيت، نظرات و آراي مختلفي ارائه شد، اما به طور كلي نظر غالب اين بود كه نزول در شرايط رهبري حدي دارد و اگر مايليم مرجعيت را حذف كنيم بايستي براي او افقهيت و اعلميت در نظر بگيريم تا حكمش نافذ باشد.[38]

در نهايت در مجلس بازنگري، با اصلاح اصل يكصد و نهم، اين اصل به اين صورت درآمد: 1- صلاحيت علمي لازم براي افتاء در ابواب مختلف فقه، 2- عدالت و تقوي لازم براي رهبري امت اسلام. 3- بينش صحيح سياسي و اجتماعي، تدبير، شجاعت، مديريت و قدرت كافي براي رهبري. در صورت تعدد واجدين شرايط فوق، شخصي كه داراي بينش فقهي و سياسي قوي‌تر باشد مقدم است.[39]

با تعاملات فكري كه صورت گرفت با افزودن قيد "مطلقه" به ولايت در اصل 57، اختيارات رهبري در خصوص اصل 110 قانون اساسي، اختيارات رهبري عبارت بودند از: تعيين سياست‌‌هاي كلي نظام و نظارت بر اجراي آنها، فرماندهي كل نيروهاي مسلح، فرمان همه‌پرسي، نصب و عزل فقهاي شوراي نگهبان، رئيس قوه­ی قضائيه، رئيس سازمان صداو سيما رئيس ستاد مشترك، فرمانده كل سپاه و فرماندهاي عالي نيروهاي نظامي و انتظامي، حل اختلاف قواي سه‌گانه، حل معظلات نظام، تأييد و عزل رئيس­جمهور.[40]

از نتايج ديگر بازنگري، حذف مبحث شورايي بودن رهبري بود كه با توجه به استدلالاتي مبني بر ناكارايي مديريت شورايي و احتمال اصطكاك در رهبري و عدم تجربه موفق تاريخي در دوران گذشته، اين تصميم اتخاذ شد كه هرچند در قانون اساسي، اين روش به عنوان موقت در زمان فوت و يا بركناري رهبر پذيرفته گرديد.[41]

 

نتايج بازنگري در قوه­ی مجريه

مسأله عدم تمركز در قوه­ی مجريه منجر به تنش‌هاي متعددي در سطوح بالاي مديريتي اجرايي كشور و كند شدن روند اقدامات گرديده بود. به همين دليل اين موضوع به عنوان يكي از مباحث مجلس بازنگري مطرح شد. و آراء و نظراتي چند در اين باب ارائه شد. عمدتا موافقين تمركز با تاكيد بر لزوم كارايي در سيستم بر حذف پست نخست‌وزيري تأكيد مي‌كردند و مخالفين نگران رشد ديكتاتوري و افزايش قدرت قوه­ی مجريه بودند اما در نهايت با استدلال‌هاي مختلف، ساختار قوه­ی مجريه دگرگون شد و طرح نويني كه ارائه گرديد حاكي از حذف نخست­وزير و دادن اقتدارات و اختيارات بيشتري به رئيس­جمهور بود. قوه­ی مجريه پس از بازنگري تغيير كرد. در نظام نوين قوه­ی مجريه، ميدان وسيع رياست هيات وزيران و مسايل مربوط به آن در اختيار رئيس­جمهور قرار گرفت. به موجب اصل 134 رياست هيأت وزيران با رئيس­جمهور است كه بر كار وزيران نظارت دارد و با اتخاذ تدابير لازم به هماهنگ ساختن تصميم‌هاي وزيران و هيأت دولت مي‌پردازد و با همكاري وزيران برنامه و خط و مشي‌ دولت را تعيين و قوانين را اجرا مي‌كند.[42]

 

نتايج بازنگري در قوه­ی قضائيه

در مذاكرات بازنگري نظريات مختلفي در باب اصلاح اصول مربوط به قوه­ی قضائيه در قانون اساسي ارائه گرديد كه عمدتا به لزوم تمركز در اين قوه­ی تأكيد داشتند.[43] در اين جلسات همچنين در مورد لزوم و يا عدم لزوم شرط اجتهاد براي رياست اين قوه (با توجه به اين­كه بخشي از وظايف او غير قضايي مي‌باشد) و همچنين منشأ نصب و عزل رئيس اين قوه و ميزان اختيارات او و رابطه او با وزير دادگستري در دولت مباحثي مطرح شد و در نهايت طبق اصل 157 قانون اساسي بازنگري شده، به منظور انجام مسوليت‌هاي قوه­ی قضائيه در كليه امور قضايي و اداري و اجرايي، مقام رهبري يك نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضايي و مدير و مدبر را براي مدت پنج سال به عنوان رئيس قوه­ی قضائيه تعيين مي‌نمايد كه عالي‌ترين مقام قوه­ی قضائيه است.[44]

 

نتايج بازنگري در قوه­ی مقننه

در جلسه‌هاي بيست و دوم، سي و هفتم و سي و هشتم و چهلم مذاكرات شوراي بازنگري جايگاه قانوني مجمع تشخيص نظام در قانون اساسي به تصويب نهايي رسيد. و به صورت اصل يكصد و دوازدهم قانون اساسي متجلي گشت. و در نهايت مقرر شد كه نهاد مجمع تشخيص مصلحت نظام يك بازوي مشورتي براي مقام رهبري است كه اختلافات بين مجلس و شوراي نگهبان در موضوع قانون­گذاري را حل و فصل خواهد كرد و رهبري مي‌تواند به كمك اين نهاد، نظام را از بن­بست‌هاي قانوني نجات دهد و حرف‌ آخر را بزند. براساس اصل يكصد و دوازدهم قانون اساسي، اعضاي ثابت و متغير مجمع تشخيص مصلحت نظام را رهبري تعيين مي‌نمايد و مقررات مربوط به مجمع توسط خود اعضا تهيه و تصويب و به تاييد رهبري مي‌رسد.[45]

 

درج اصل بازنگري قانون اساسي

يكي از موضوعات بازنگري قانون اساسي در سال 1368، اصل بازنگري است كه در فصل چهاردهم الحاقي (اصل يكصد و هفتاد و هفتم) قانون اساسي، تحت عنوان بازنگري در قانون اساسي، پيش‌بيني شده است.[46] بر اساس اين اصل، مقام رهبري پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام طي حكمي خطاب به رئيس­جمهور موارد اصلاح و... قانون اساسي را به شوراي بازنگري قانون اساسي پيشنهاد مي‌نمايد. اصل 177 تركيب شوراي بازنگري را در نه گروه به شرح ذيل بيان مي‌كند:

1- اعضاي شوراي نگهبان. 2- روساي قواي سه‌گانه 3- اعضاي مجمع تشخيص نظام 4- پنج نفر از اعضاي مجلس خبرگان رهبري 5- ده نفر به انتخاب مقام معظم رهبري 6- سه نفر از هيات وزيران 7- سه نفر از قوه­ی قضائيه 8- ده نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي 9- سه نفر از دانشگاهيان.[47]

همچنين اصل 177 قانون اساسي مقرر مي‌دارد مصوبات شورا پس از تأييد و امضاي مقام رهبري بايد از طريق مراجعه به آراي عمومي به تصويب اكثريت مطلق شركت‌كنندگان در همه‌پرسي برسد. اما در اين مورد ذيل اصل 177 محدوديت‌هايي را بدين شرح پيش‌بيني نموده است. «محتوي اصول مربوط به اسلامي بودن نظام و ابتنای كليه­ی قوانين و مقررات بر اساس موازين اسلامي و پايه‌هاي ايماني و اهداف جمهوري اسلامي و جمهوري بودن حكومت و ولايت امر و امامت امت و نيز اداره­ی امور مذكور به اتكاي آراي عمومي و دين و مذهب رسمي ايران تغيير‌ناپذير است.».[48]

 


[1] . نظرپور، مهدي؛ تاريخ سياسي معاصر ايران، قم، زمزم هدايت، 1388، چاپ چهارم، ص 162.

[2] . هاشمي، محمد؛ حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، تهران، دانشكده­ی حقوق دانشگاه شهيد بهشتي، 1370، چاپ اول، جلد اول، ص 32.

[3] . فوزي، يحيي؛ تحولات سياسي اجتماعي بعد از انقلاب اسلامي در ايران، 1380-1357، تهران، چاپ و نشر عروج، 1387، چاپ دوم، جلد دوم، ص 220.

[4] . همان، ص 219.

[5] . هاشمي، محمد؛ پيشين، صص 35-32.

[6]  . فوزي، يحيي؛ پيشين، ص 220 و هاشمي، محمد؛ پيشين، ص35.

[7] . فوزي، يحيي؛ پيشين، ص 220.

[8] . هاشمي، محمد؛ پيشين، ص33.

[9] . دفتر تحقيقات و انتشارات روابط عمومي نخست وزيري، چگونگي انتخاب اولين نخست وزير در جمهوري اسلامي ايران و مكاتبات رجايي با بني‌صدر، بي‌جا، دفتر تحقيقات و انتشارات روابط عمومي نخست وزيري، 1360، چاپ اول، صص131-125.

[10] . فوزي، يحيي؛ پيشين، ص 220.

[11] . اصل 60 قانون اساسي جمهموري اسلامي ايران، سال 1358.

[12] . اصل 11و 115 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران سال 1358.

[13] . اصل 134 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، سال 1358.

[14] . هاشمي، محمد؛ پيشين، ص 34.

[15] . اصل 137 و 134 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران،  سال 1358.

[16] . اصل 87 و 89 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، سال 1358.

[17] . هاشمي، محمد؛ پيشين، ص 34.

[18] . اصل 157 و 158 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، سال 1358.

[19] .  فوزي، يحيي؛ پيشين، ص 221.

[20] . اصل 72 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، سال 1358.

[21] . نشر دبيرخانه مجمع، مجموعه قوانيني و مقررات مربوط به مجمع تشخيص مصلحت نظام،تهران، نشر دبيرخانه مجمع، 1371، چاپ دوم، صص4-3 و خميني، روح الله؛ صحيفه امام، تهران، عروج، 1379، چاپ سوم، جلد 20، ص 464.

[22] . فوزي، يحيي؛ پيشين، صص 222-221.

[23] . عميد زنجاني، عباسعلي؛ فقه سياسي، تهران، اميركبير، 1378، چاپ اول، جلد اول، ص 448.

[24] . مدني، سيد جلال­الدين؛ حقوق اساسي در جمهوري اسلامي، تهران، بي‌نا، 1367، چاپ اول، جلدب5، ص 165.

[25] . مجلس شوراي اسلامي، راهنماي استفاده از صورت مشروح مذاكرات مجلس بررسي قانون اساسي، تهران، انتشارات مجلس شوراي اسلامي، بي‌تا، چاپ اول، جلد چهارم، ص 20.

[26] . مدني، سيد جلال­الدين؛ پيشين،  ص 165.

[27] . عميد زنجاني، عباسعلي؛ پيشين، ص448.

[28] . فوزي، يحيي؛ پيشين، ص 222.

[29] . روزنامه­ی جمهوري اسلامي، 28 ارديبهشت 1368، ص 10.

[30] - هاشمي، محمد؛ پيشين، ص 36.

[31] - فوزي، يحيي؛ پيشين، ص224.

[32] -  نظرپور، مهدي؛ پيشين، ص 162و هاشمي، محمد؛ پيشين، ص 36.

[33] . خميني، روح الله؛ پيشين، ج21، صص 264- 263 و هاشمي، محمد؛ پيشين، ص 37.

[34] . فوزي، يحيي؛ پيشين، ص 226، و هاشمي، محمد؛ پيشين، ص37

[35] . فوزي، يحيي؛ پيشين، ص219.

[36] . همان، ص227.

[37] . خميني، روح الله؛ پيشين، جلد 21، ص371.

[38] . اداره كل امور فرهنگي و روابط عمومي مجلس شوراي اسلامي، مشروح مذاكرات شوراي بازنگري قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، تهران، اداره كل امور فرهنگي و روابط عمومي مجلس شوراي اسلامي، 1369، چاپ اول، جلد اول، صص197-189.

[39] . قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مصوب 1368، اصل 109.

[40] . همان، اصل 110.

[41] . همان، اصل 111.

[42] . فوزي، يحيي؛ پيشين، صص 233-231.

[43] . خميني، روح الله؛ پيشين، جلد 21. صص 266-263.

[44] . اداره كل امور فرهنگي و روابط عمومي مجلس شوراي اسلامي،‌پيشين، ص321 و  فوزي، يحيي؛ پيشين، صص 235- 234.

[45] .  فوزي، يحيي؛ پيشين، صص234-233.

[46]. نظرپور، مهدي؛ پيشين، صص163- 162.

[47] . فوزي، يحيي؛ پيشين، صص 236-235.

[48] . همان، ص236.

شیوه تعیین رهبری

 

نويسنده:مصطفي ناصحي

 

در نظام جمهوری اسلامی ایران ، مرجع خاصی برای تعیین رهبر مشخص شده است، قانون اساسی 58 یكی از طرق تعیین رهبری را پذیرش اكثریت مردم می دانست، چنان كه اصل 5 قانون اساسی 58 مقرر می دارد:«در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است كه اكثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند...» و همین طور طبق اصل 107 سابق كه مقرر می داشت:«هر گاه یكی از فقهای واجد شرایط مذكور در اصل پنجم این قانون از طرف اكثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همان گونه كه در مورد مرجع عالی قدر تقلید و رهبر انقلاب آیت الله العظمی امام خمینی ـ رحمت الله علیه ـ چنین شده است، این رهبر، ولایت امر و همه مسئولیت های ناشی از آن را بر عهده دارد، در غیر این صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه كسانی كه صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می كنند.» هر گاه یك مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر به مردم معرفی می نمایند، و گرنه سه یا پنج مرجع واجد شرایط رهبری را به عنوان اعضای شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی می كنند، در حالی كه در بازنگری قانون اساسی سال 68، اعضای بازنگری به این نتیجه رسیدند كه پذیرش مردمی رهبر، مخصوص امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ بوده و مردم هنگامی كه امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ را بدون چون و چرا به رهبری انتخاب كردند، این گونه انتخاب را در اصطلاح فقهی «شیوع» می گویند[1] و برای دوره های بعد از امام خمینی باید یك طریق روشن و مشخصی وجود داشته باشد و رهبر از طرف مرجع خاصی انتخاب شود، لذا به این نتیجه رسیدند كه رهبر باید از طرف خبرگان انتخاب شود.
بنابر این، طبق اصل 107 قانون اساسی ، خبرگان، مرجع تعیین كننده رهبر در نظام جمهوری اسلامی ایران شناخته شده است:«پس از مرجع عالیقدر و رهبر كبیر انقلاب جهانی اسلامی و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ـ قدس سره الشریف ـ كه از طرف اكثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذكور در اصول پنجم و یكصد و نهم بررسی و مشورت می كنند، هر گاه یكی از آنان را اعلم به احكام و موضوعات فقهی یا مسایل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یكی از صفات مذكور در اصل یكصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می كنند و در غیر این صورت یكی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیت های ناشی از آن را بر عهده دارد...».
پس قانون اساسی 58، برای انتخاب رهبر، دو راه پیش بینی كرده بود، یكی از طریق پذیرش و مقبولیت عامه از طرف مردم، دیگری از طرف خبرگان كه مورد اشاره قرار گرفت، اما در بازنگری 68 یك راه برای انتخاب رهبر پیش بینی گردید كه آن مجلس خبرگان است. در مجلس خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط رهبری مذكور در اصل پنجم و یكصد و نهم بررسی و مشورت می كنند كه در صورت تعدد اشخاص واجد شرایط رهبری، یك نفر را كه نسبت به دیگر واجدین شرایط، دارای برجستگی خاص باشد، به عنوان رهبر انتخاب می كند، اگر همه واجدین شرایط در یك سطح بودند، به نظر می رسد شخصی را كه دارای مقبولیت عامه بیش تری باشد، به رهبری برگزیند.

شیوه تعیین رهبر

شیوه و طریقه تعیین رهبر در نظام جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی 58، طبق اصل 5 و 107 به سه صورت بوده است:[2]
1. یكی از فقهای واجد شرایط مذكور در اصل 5 از طرف اكثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته می شود، همان گونه كه در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب اسلامی آیه الله العظمی امام خمینی ـ مدظله العالی ـ، تحقق یافت. (اصل 107 سابق)
2. اگر چنین انتخابی به هر دلیلی صورت نگرفت، خبرگان منتخب مردم درباره همه كسانی كه صلاحیت مرجعیت و رهبری را دارند بررسی و مشورت می كنند و یكی از مراجع را كه دارای برجستگی خاص برای رهبری هستند به عنوان رهبر، به مردم معرفی می نمایند.(اصل 107 سابق)
3. در صورتی كه به دلیل عدم برجستگی یا عدم امكان ترجیح یك فقیه، انتخاب یك فقیه از طرف خبرگان نیز ممكن نگردید، خبرگان 3 یا 5 مرجع واجد شرایط رهبری را به عنوان اعضای شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی می كنند. (اصل 107 سابق)
بنابراین، مجلس خبرگان رهبری در انتخاب رهبر موظف به رعایت ملاك های قانونی جهت انتخاب شخص واجد شرایط می باشد.[3] و آن ملاك ها عبارت اند از:
1. اعلم به احكام و موضوعات فقهی باشد؛
2. اعلم به مسائل سیاسی و اجتماعی باشد؛
3. دارای مقبولیت عامه باشد؛
4. واجد برجستگی خاص در یكی از صفات رهبری باشد.
به نظر می رسد در انتخاب رهبر، رهبری لزوماً نباید دارای همه این صفات باشد و داشتن بعضی از آنها كافی است و همان گونه كه در اصل 107 ذكر شد كلمه «یا» به كار رفته است، اعلم به احكام و موضوعات فقهی یا مسایل سیاسی و اجتماعی یا ... آمده است و این بیان گر آن است كه بعضی از صفات یا یكی از آن ها برای انتخاب شدن به رهبری كفایت می كند.

تعیین رهبر به انتخاب است یا به انتصاب؟

یكی از مباحث مهم در نظام ولایت فقیه و رهبری، بحث انتخابی یا انتصابی بودن رهبری است و آن این كه آیا رهبر باید از طرف مردم انتخاب شود یا این كه رهبر باید انتصاب شود اگر قایل به انتخابی بودن رهبر شدیم، باید بگوییم مرجع انتخاب چه كسی است؟ مردم یا مرجع دیگری و هم چنین اگر قایل به انتصابی بودن فقیه هستیم، این انتصاب از ناحیه چه كسی باید باشد؟ امام معصوم ـ علیه السلام ـ حضور ندارد كه شخصاً ولی فقیه را انتخاب كند، پس از طرف چه كسی باید منصوب شود. ماوردی می نویسد:
«امامت دو نوع منعقد می شود: یكی به وسیله انتخاب اهل حل و عقد (كه همان خبرگان باشد) و دیگری به وسیله امام قبلی، اما عده ای كه معتقدند امامت به وسیله اهل حل و عقد منعقد می شود در تعداد افراد اهل حل و عقد اختلاف نظر وجود دارد كه این تعداد باید چند نفر باشند؟ گروهی از آن ها بر این عقیده اند كه امامت منعقد نمی= گردد مگر این كه همه افراد اهل حلّ و عقد از بلاد مختلف بر امامت شخصی اجماع كنند و این بدان خاطر است كه امامت او فراگیر شود و همه مردم تسلیم اوامر او باشند.
اما عده ای دیگر می گویند امامت با حداقل رأی 5 نفر منعقد می شود و...»[4].
قاضی ابویعلی هم چنین می نویسد:
«.. امامت از دو طریق منعقد می شود، یكی با اختیار و انتخاب اهل حلّ و عقد (خبرگان) و دیگری با تعیین امام قبلی...»[5].
در كتاب «الفقه علی المذاهب الاربعه» چنین آمده است:
«همه پیشوایان مذاهب چهارگانه (حنبلی، مالكی، شافعی و حنفی) متفق اند كه امامت به وسیله بیعت اهل حل و عقد از علما، رؤسا و چهره های سرشناس مردم كه می توانند در یك امر اجتماع كنند، محقق می شود و عدد خاصی در تعداد آن شرط نیست...»[6].
هم چنین موارد دیگر كه ذكر آن به درازا می كشد. باید خاطر نشان كرد كه از این چند موردی كه ذكر شد، می توان استنباط كرد كه دو طریقه برای انتخاب رهبری در نظام اسلامی وجود دارد، یكی انتخاب و دیگری انتصاب.
حال بحث ما این است كه در نظام جمهوری اسلامی ایران ، گزینش رهبر بر اساس انتخاب است یا انتصاب؟ آیا تعیین رهبر مثل مقام نبوت است كه در اختیار خداوند باشد؟ یا این كه با اختیار مردم است؟
نظریه انتصاب[7]: در این دیدگاه خداوند پیامبر را به حاكمیت رسانده است و ولایت از طرف خداوند به پیامبر تفویض شده است و پیامبر منصوب برای اعمال ولایت است، «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»، هم چنین پیامبر هم امامان معصوم را بر اعمال ولایت بر مردم نصب كرده است،«من كنت مولاه فهذا علی مولاه»، ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ هم فقیه جامع الشرایط را برای اعمال ولایت نصب كردند. به تعبیر دیگر، فقیه جامع الشرایط برای اعمال ولایت منصوب شده است و مستند اعمال ولایت برای فقیه اختیاری است كه ائمه ـ علیهم السلام ـ به فقیه جامع الشرایط تفویض كرده اند. بنابراین نظریه، مردم شأن و منزلتی برای انتخاب ندارند، چون انتخاب صورت گرفته است.
نظریه انتخاب: بر اساس این نظریه، ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ كسی را به ولایت منصوب نكرده اند و هیچ كسی از جانب شرع به ولایت منصوب نشده است، آن چه وجود دارد این است كه مردم موظف اند كه تشكیل حكومت دهند، این فریضه دینی واجب است، اما در موقع تشكیل حكومت، حاكمیت را باید به دست فقیه جامع الشرایط بدهند، پس ولایت را مردم به فقیه تفویض می كنند.
بنابراین، در نظریه نصب، فقیه منتخب، ولایت را از شرع می گیرد، ولی در نظریه انتخاب، ولی منتخب، ولایت را از مردم می گیرد. منتها هر دو نظریه در این اصل مشترك هستند كه كسی كه انتخاب می شود، باید فقیه عادل باشد.
سئوالی كه مطرح می شود این است كه آیا شرع مقدس اصلاً حق اعمال ولایتی به فقها نداده اند؟ اگر مردم بر اساس نظریه انتخاب، به عنوان مثال اختیار حاكمیت در فرماندهی نیروهای مسلح را به فقیه ندهند و بگویندحاكمیت از آن مردم است و تمام بخش های حاكمیت را به فقیه داده ایم غیر از نیروهای مسلح، آیا در شرع چنین اختیاری به ولی فقیه داده شده است یا نه؟ اگر در شرع نیست پس نظریه انتخاب به دو نظریه منشعب می شود:
1- این كه شرع هیچ نوع حاكمیتی به ولی فقیه نداده است و هر چه مردم بدهند همان است.
2. این كه اگر مردم اختیاراتی را به فقیه بدهند یا ندهند، شرع بعضی اختیارات را به فقیه داده است.
این انشعاب از این جا پیدا شده است كه بعد از این كه نظریه انتخاب مطرح شد، بعضی از فقها در درس های خود این نظریه را مطرح كردند. این سئوال به عنوان اشكال مطرح شد كه آیا شرع هیچ اختیاری ندارد؟
برخی اختیاراتی وجود دارد كه شرع به فقیه تفویض كرده است، چه مردم تفویض بكنند و یا نكنند، متعاقب این پاسخ، سئوال دیگری مطرح شده و آن این بود كه حدود این اختیارات (كه شرع داده) چقدر است؟ در جواب گفته شده است كه حدود این اختبارات و این نوع حاكمیت كه شرع به فقیه جامع الشرایط داده است، عبارت از آن اختیاراتی است كه معمولاً حكومت ها دارند. این اختیارات را چه مردم تفویض بكنند یا نكنند، شرع به %

12458
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: مقاله ای که شما تحت عنوان «احمدی نژاد اولین خاکریز» قبلا در سایت خودتان منتشر کردید٬ چند روز پیش توسط پایگاه خبری تحلیلی فتن در لینک زیر منتشر شد: http://www.fetan.ir/home/8539 پس از انتشار دوباره این مقاله توسط سایت فتن٬ جمعی از مخاطبین ادعا کردند که این دیدگاه استاد طاهرزاده مربوط به سال های گذشته است و ایشان الان چنین دیدگاهی نسبت به دکتر محمود احمدی نژاد ندارد! لذا خواهش مندیم نظر خود را دراین مورد بیان بفرمایید آیا دیدگاه شما نسبت به آقای احمدی نژاد تغییر کرده است؟ آیا شما هنوز هم قائل به این عبارت هستید؟: «یقین بدانید شخص آقای احمدی‌نژاد و تفکری که بر او می‌گذرد به اندازه‌ی یک بند انگشت از آقای احمدی‌نژاد سال 84 تغییر نکرده است. سعی شود موضوع را ماوراء جوّی که ساخته شده است بنگرید و دیدبان را در میانه آورید.» با تشکر. info@fetan.ir
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که عزیزان متوجه شده‌اند در موضوع نظریات اجتماعی و سیاسی همواره باید جایگاه تاریخی آن مدّ نظر باشد؛ در آن مقاله با توجه به نظر مبارک مقام معظّم رهبری که بعد از خانه نشینی آقای احمدی نژاد که دولت ایشان را خوب و مطلوب مطرح کردند، تأکید بنده آن بود که از صحبت رهبری به راحتی عبور نکنیم و بگذاریم در همان فضا دولت کار خود را بکند ولی در رابطه با یکشنبه‌ی سیاه که حضرت آقا کار آقای احمدی نژاد را خلاف شرع اعلام کردند موضوع کمی تغییر کرد و در عین پاسداشت خدمات ایشان از غفلت بزرگ ایشان نیز نباید گذشت زیرا که بنده و امثال بنده هیچ ارتباط شخصی با آقای احمدی نژاد نداریم بلکه به عنوان یکی از خدمت‌گزاران نظام اسلامی که منشأ خدماتی شده‌اند همواره مورد احترام می‌باشند و این بدان معنی نیست که بنده معتقد باشم برای آینده‌ی انقلاب ما لازم باشد به گذشته برگردیم و از این جهت ممکن است با کسانی که معتقد‌اند آقای احمدی نژاد را به عنوان ریاست جمهوری آینده مطرح کنند هم نظر نباشم. موفق باشید

12448
متن پرسش
شهدا چه پیامی آورده اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان پیامی که رهبر عزیز«حفظه‌اللّه» متذکر شدند. آری! در صحنه‌ی غبارآلودی که فراموش کرده بودیم در کجای تاریخ هستیم و معنی زندگی که عبودیت خدا و کفر بر طاغوت بود، داشت گم می‌شد، آمدند تا متذکرمان کنند که حتی اگر دستانتان بسته است خداوند بال‌های گشوده‌ای به شما خواهد داد، پس مواظب باشید در هیچ تاریخی امان‌نامه‌ی کفر را امضاء نکنید و به عشق زندگی زمینی، از حیات آسمانی غافل نگردید. موفق باشید .

12406
متن پرسش
با سلام: اینکه رهبری عزیز در بیانات اخیرشان مدام از کلمه «من» استفاده می کنند نشانه چیست؟ به عنوان مثال بار ها فرموده اند که «من به مذاکرات خوشبین نیستم» آیا این نوع استفاده از کلمات نشانه تنهایی و غربت رهبری عزیز نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از فرمایشات مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» برمی‌آید که حتی به عنوان یک وظیفه‌ی فردی در این موارد سخنانی دارند و وظایفی حس می‌کنند. موفق باشید

12395
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد فرهیخته و عارف جناب طاهرزاده عزیز: استاد بنده تقریبا 70 درصد کتاب های شما را خوانده ام و کاملا با خط فکر صدرایی شما آشنا گشته ام و بعد از امام و حضرت آقا خط فکری جامع و شامل تر از شما نیافتم و حتی تا حد زیادی شناخت حقیقی امام را توسط شما بدست آوردم و باعث افتخارم هست اگر بتونم خود را شاگرد شما بدونم. إن شاء الله خداوند به کارتان خیر بدهد و سایه اساتید بزرگی چون شما را بر سر ما حفظ کند. اما سوال بنده : حضرت آقا در سخنرانی سالگرد امام رحمه الله علیه فرمودند که اگر راه امام را گم کنيم، يا فراموش کنيم،‌ يا خدائي نکرده عمدا به کنار بگذاريم، ملت ايران سيلي خواهد خورد. و بنده متوجه این موضوع هستم که راه امام غرب زدگی و تکیه بر نیروی اسلام و مبارزه با استکبار و تشکیل جامعه اسلامی بوده است. اما مسئله ای که در حال حاضر در میان است مسئله مذاکرات با غرب است که با بررسی بیانیه لوزان و ژنو که چارچوب مذاکرات هستند کاملا پیداست که هسته ای به رویایی تبدیل خواهد شد و عملا تمامی دستاورد ها نابود خواهد گشت. اما موضوع دیگر که در مجلس هم توسط برخی از اعضا مطرح شد این بود که هسته ای نخواستیم ولی مملکت رو ندهید برود. که مشاهده کردیم حضرت آقا برای اولین بار بود که دیگر آمدند وگ فتند من اجازه نمی دهم از مراکز نظامی بازرسی کنند و از دانشمندان نظامی و هسته ای ما بازجویی کنند (که البته آقایون مذاکره کننده در مجلس فرمودند ما اجازه اش رو دادیم که حضرت آقا دیگر فرمودند من اجازه این امر را نمی دهم) ولی مسئله ای که الان برای کشور اسلامی ایران خطر ساز شده این است که (با اینکه می دانم انقلاب چنان ذانی دارد که نابود شدنی نیست و خدا حافظ آن است اما وضعیت الان مثل این است که ما خودمون را جلوی ماشین بیندازیم و بگوییم عمر دست خداست پس باید حتما با این مسائل اگر به فکر اسلام و دین هستیم مقابله کرد) سران ما دارند تمام اطلاعات حیاتی که برای حفظ ثبات و پایداری کشور مورد نیاز است رو به غرب و دشمنان اسلام دو دستی تقدیم می کنند و به نظرم اتفاقی که در صورت عدم مقابله خواهد افتاد فراتر از یک سیلی به کشور باشد و بنده می خواستم از شما راهنمایی بگیرم که وظیفه اصلی جوانان و مردم در این لحظه چه می تواند باشد؟ و روشنگری مردم چگونه و تا چه حد و در چه زمینه ای باید انجام شود؟ شرمنده بابت طولانی بودن پیام با تشکر در پناه حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که حضرت آقا فرمودند با مذاکره مخالف نیستند، چقدر خوب بود که دولت با همان روحیه‌ی استغناء از غرب و امیدوار به مدد الهی در مذاکره حاضر می‌شد تا خداوند چیزی بسیار بالاتر از آن‌که آن‌ها می‌خواهند از طریق مذاکره به‌دست آورند به ما عطا می‌کرد. درست است که تحریم‌ها ظلم است، ولی به نظر می‌آید آن‌طور که شایسته بود دولت آقای روحانی با ظالم برخورد نکرد. در هر صورت شاید این نیز تجربه‌ای باشد تا ملت ما در راستای عبور از فرهنگ غرب با عزم بیشتری عمل کند. موفق باشید

12385
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام: دوستی دارم که تعریف می کرد که برادرش با ولایت فقیه مشکل دارد و می گفت من روبروش ایستادم و دفاع کردم اما نتیجه نداد البته مشکل این است که ایشان گرانی و .. را به پای گروه روحانیت می گذارند و گرنه اهل هیچ کار خاص یا تفرقه و گروه خاصی نیست. حال آیا روبرویی با او مراء حساب می شود و نباید با او جدال کند و در همین حدی که گفته کافی است و تکرار نباید بکند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت اگر زمینه‌ی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش می‌باشد، در این موارد به ما فرموده‌اند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبه‌رو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. موفق باشید

12372
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد گرامی: نقش هاشمی رفسنجانی در انتخاب رهبری در مجلس خبرگان چقدر بوده؟ عده ای می گویند آن سخن هاشمی که گفته امام به من فرمود ایشان لیاقت رهبری را دارد باعث انتخاب ایشان شده است، اگر چنین است این انتقاد که فعلا به هاشمی می شود و حتی رهبری نیز تلویحا در سخنرانی مرقد فرمودند که صحبتی که به امام منصوب می شود باید مکرر در مواضع ایشان دیده شود و یک سخن مقطعی و نقل قولی از شخصی خاص را نمی توان از اصول امام دانست نابجا می شود چون اصلی ترین مسئله نظام اینچنن انجام شده است با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه حائری شیرازی در مصاحبه‌ی خود فرمودند آقای هاشمی با ظرایفی تلاش داشت تا بعد از امام، رهبریِ انقلاب به صورت شورایی اداره شود ولی صحبت‌های امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و تأکید مرحوم احمدآقا، نگاه‌ها را به حضرت آیت اللّه امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» انداخت. موفق باشید

نمایش چاپی