بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4805
متن پرسش
سلام علیکم با تسلیت این ایام خدمت شما آرزوی سلوک الهی تحت توجهات خاص حضرت حجت صلوات الله علیه وعلی ابائه را دارم. اما آنچه شما و تمام دوستان ارزشهای الهی تا حال نسبت به شخص اقای رئیس جمهور محترم انجام داده اید ان شاالله مورد نظر خداوند متعال قرار گیرد ولی به عنوان شاگرد کوچک شما باید این نکته را بگویم که به هر دلیلی جناب آقای رئیس جمهور از خطوط اصلی ارزشی خارج شده اند و دفاع از ایشان از مصادیق هتک نفس شما محسوب میشود که هرچند کسب آبرو واجب نیست ولی حفظش واجب است. بنده خبر موثق با دو واسطه دارم که ایشان گفته اند: (خدمتی که اقای مشایی به من کرده احدی زیر این آسمان به من نکرده)، ناقلش آقای صفار هرندی است. دلبستگی زیاد ایشان به اقای مشایی قطعا فقط در حد ارتباط کاری و شغلی نیست و شاید مهمترین ضعفی که در شخصیت آقای ریئس جمهور محترم وجود دارد ضعف معرفت شناسی ایشان است یعنی متاسفانه- با توجه به اخبار بسیار موثق بنده که فقط با یک واسطه از نزدیکان ایشان دارم- ایشان اعتقاد زیادی به خواب و استخاره و شاید مسایلی از این قبیل دارند و این راهها را دریچه ای مطمئن وکاملا صحیح برا ی دسترسی به واقع قلمداد میکنند و لذا بعضی از سودجویان از همین راه در شخصیت ایشان نفوذ کرده اند و شد آنچه شد. البته منظور بنده بی انصافی در مقابل خدمات این بزرگواران نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از تذکر دلسوزانه‌تان ممنون هستم ولی مشکل در آن‌جا است که بنا به فرمایش رهبری عزیز نباید برجستگی‌های رئیس جمهور فعلی در امور کشور را نادیده گرفت به طوری که متهم شویم انقلاب اسلامی کار نکرده و از این بدتر دارند تلاش می‌کنند بگویند: اولاً: آقای احمدی‌نژاد در این 8 سال کشور را به پرتگاه فرستاده. ثانیاً: رهبری مانع او نشده پس نهاد ولایت فقیه کارآیی لازم را جهت حفظ انقلاب از خطرات ندارد. این‌ها آن نکاتی است که باید بنده و امثال جنابعالی در نظر بگیریم و وظیفه‌ی بسیار حساس خود را انجام دهیم که بنا به توصیه‌ی شما متهم به تأیید کارهای اشتباه آقای احمدی‌نژاد نشویم که موجب هتک نفس‌مان شود و از طرف دیگر به اسم حفظ آبروی خود از حفظ آبروی نظام و رهبری چشم بپوشیم. موفق باشید
4801
متن پرسش
با سلام مدت زمان بسیار است که رییس جمهور با نام زاویه گرفتن از رهبری و حتی ضد ولایت فقیه معرفی میگردد. اخیرا دکتر جلیلی نیز اشاره کردند که اقای احمدی نژاد در چهار سال دوم دچار حب قدرت شده و در نتیجه منحرف گشتند. به تازگی برخی یادشان امده که اقای احمدی نژاد در سال 86 با شبکه های جاسوسی ارتباط داشته اند. من اگر هر حرفی بزنند را یا می پذیرم یا نقد می کنم و یا هردو و الان در مورد این حرفهایی که نام بردم نمی دانم درست است یا خیر؟و اگر درست است چرا در سخنان رهبری چیزی که اشاره ای در این مورد داشته باشند را متوجه نشدم ؟خسته نباشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال ما باید زیر سایه‌ی رهنمودهای رهبری به‌سر ببریم و رهبر عزیز«حفظه‌الله» برای آقای احمدی‌نژاد برجستگی‌ها و ضعف‌هایی برشمردند،. شاید شیفتگی غیر معمول آقای احمدی‌نژاد نسبت به آقای مشائی منجر به تصمیماتی شدکه آن تصمیمات موجب گله‌مند شدن گردید. موفق باشید
4786
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز بعد از اینکه خیلی از مباحث شما اعم از غرب شناسی و ... رو مطالعه کردم و با مبانیی که جنابعالی به ما یاد دادید ، بنده با چندتن از دانشجویان دانشگاه امام صادق که درباره ی تکنولوژی که اقای قالیباف خیلی از این کلمه استفاده می کردند و مبنای پیشرفت خودشان را استفاده از تکنولوژی میدانند ، بحث میکردم که یک مسئله خیلی ذهن بنده را مشوش کرد: انها میگفتند که حضرت آقا درباره مباحث غرب شناسی نظرات متفاوتی با اقای طاهرزاده دارند. میخواستم صحت با عدم صحت این موضوع را از خودتان بپرسم؟ ممنون التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که در این رابطه به جواب سؤال‌های شماره‌ی 4254 و 3359 و به‌خصوص شماره‌ی 3360 رجوع فرمایید. نهایت وظیفه‌ی ما آن است که طوری نظرها را متوجه غرب کنیم که دانشجویان و طلاب ما بتوانند حرف حضرت امام و رهبری عزیز را درست بفهمند. به دوستانی که می‌فرمایید مباحث غرب‌شناسی که بنده عرض می‌کنم با نگاه رهبری به غرب متفاوت است، بفرمایید بیاییم همه بر روی نگاه رهبری به صورتی کارشناسانه متمرکز شویم به هر نتیجه‌ای که رسیدید برای ما مبارک است. موفق باشید
4673
متن پرسش
ضمن سلام و احترام. عاجزانه تمنا دارم سوال بنده را در سایت پاسخ بفرمایید و بی پاسخ نگذارید. اولا با عرض پوزش آیا جناب عالی این احتمال را می دهید که ممکن است در فتنه ی 92 غربال شوید ؟ دوم آیا مطالبی که در اینترنت به عنوان نقد مطالب سیاسی شما نوشته می شود را مطالعه می فرمایید ؟ مثلا همان مطلبی که درباره غیر قابل تفکیک بودن مدیریت سیاسی و مدیریت فرهنگی جامعه نوشته شد و کدهایی از تاریخ اهل البیت آورده شده بود یا سایر مطالب . سوم توصیه ی شما به ماها که حرف های سیاسی شما توی کتمان نمی رود چیست ؟ چهارم به نظر شما ریشه ی این که ما این بار بر خلاف همه ی موارد گذشته نتوانستیم مواضع سیاسی شما را پیشبینی و حتی تحلیل کنیم چیست ؟ به اذعان همه ی دوستان غیر قابل تحلیل شده اید. پنجم شما کدام دسته از کسانی که مباحث شما را کار می کنند راهشان را درست تر می دانید ، آن دسته که مواضع سیاسی شما را بی چون و چرا پذیرفته اند - به دلیل حکمت غیر قابل انکار شما - یا آن دسته که با اطلاعات دقیق و مبانی فکری ارائه شده توسط شما به نتیجه ای خلاف نتایج گرفته شده توسط شما رسیده اند و نمی توانند شما را تحلیل کنند ؟ پنجم به چه دلیل شما نیازی ندیده اید که حرف های دسته ی دوم در سوال قبلی را پاسخ بفرمایید برایشان ؟ آیا لطافت روحی شما و اعتقاد شما مبنی بر جدلی بودن این حرف ها ، پاسخ به این حرف ها را بر نمی تابد یا به نظرتان پاسخ آن ها را لابه لای حرف هایتان داده اید یا سکوت را بهتر می دانید یا چه ؟ ششم و آخرین سوال این که به نظر آیا درست است که بگوییم این وضعیتی که برای ما و دوستان پیش آمده یکی از مقاطع حساس تاریخ است که باید محصولش احساس عجز تاریخی باشد که با مبانی تفکری مشترک با شما به نتیجه ای غیر از شما می رسیم ؟ و به خود تلنگری بزنیم که اگر نتوانیم نورانیت امام معصوم را در درون بشناسیم ، در آینده ی تاریخ هیچ کسی نیست که بتوانیم از او کمک بگیریم و قطعا غربال خواهیم شد ؟ استاد حقیر هیچ ترسی از انتخابات سال 92 ندارم اما همه ی نگرانی ام از 8 سال یا 16 سال آینده است که در فتنه ی های بعدی چگونه عمل خواهم کرد و با چشمانی هراسان به آینده می نگرم. نگرانی بنده این است که چرا با مبانی ای که از شما اخذ کرده ام در نگاه سیاسی مقابل شما قرار گرفته ام ؟ باز امسال شرایط برای بنده مبهم نیست ولی فتنه های بعدی را چه کنم ؟ بالاخره حق چیست و باطل چیست ؟ چرا با مبانی یکسان نتایج مختلف گرفته ایم ؟ ما نور وجود شما را نداریم یا شما اطلاعات ما را ؟ قضیه چیست ؟ گناه از کیست ؟ چگونه بتوانیم از شما عبور کنیم ؟ چگونه دستمان را از دستان استادی که تا این جای راه ما را آورده است جدا کنیم ؟ مجددا خواهش و تمنای عاجزانه دارم که سوالات فوق را پاسخ بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانم که جنابعالی با تمام وجود در زیارت جامعه‌ی کبیره در محضر امامان معصوم«علیهم‌السلام» اظهار می‌دارید: «بِاَبی اَنتُم و اُمّی و نَفسی و اَهلی و مالی» و از این طریق اعلام می‌کنید تمام نسبت‌ شما با پدر و مادر و جان خود و اهل و مال‌تان همه در ذیل نسبت شما با امامان معصوم«علیهم‌السلام» معنا می‌یابد و اصیل‌ترین معنای خود را در ذیل وجود مقدس امام معصوم که اسلام فعلیت یافته است جستجو می‌کنید و در این راستا در این زمان به حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی و ولیّ فقیه زمان رجوع داشته‌اید. پس معلوم است که بنده و جنابعالی در این زمان هیچ معنایی برای خود نمی‌شناسیم مگر در راستای نسبتی که با این انقلاب الهی داریم و از پیر فرزانه‌ی خود یعنی حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آموختیم که فرمودند: «چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است» و فرمودند: «من بارها اعلام کرده‌ام که با هیچ‌کس در هر مرتبه‌ای که باشد عقد اخوت نبسته‌ام» و تمام همّت حضرت امام آن بود که خدشه‌ای بر اهداف مقدس این انقلاب الهی وارد نشود و از این جهت بود که می‌توان گفت حضرت امام هیچ نسبتی را اصیل نمی‌دانستند جز وفاداری به انقلاب اسلامی و اهداف انقلاب و وفاداری به نهادهایی که جزء لاینفک و لازمه‌ی ادامه‌ی انقلاب‌اند. نمی‌دانم چرا می‌گویید نتوانسته‌اید مواضع سیاسی بنده را پیش‌بینی کنید؟ مگر بنا نبود تمام نسبت‌های خود را با انقلاب اسلامی معنا کنیم؟ و مگر فصل‌الخطاب‌قراردادن نظر و مواضع رهبری عزیز جزء لاینفک انقلاب اسلامی نیست؟ حال با توجه به این امر باید در هر قدمی که برمی‌داریم نسبت آن قدم را با اهداف انقلاب و رهنمودهای رهبری عزیز ارزیابی نماییم. حال اگر در اشارات رهبری نسبت به آینده‌ی انقلاب و نظام‌سازی که باید شکل بگیرد نیاز به شرایطی داریم که کشور باید در درون با آرامش تمام و بدون حاشیه اداره شود و حضور آقای مشائی به عنوان رئیس جمهور چنین شرایطی را به‌بار نمی‌آورد و لذا حتماً باید از این حضور حمایت نکرد، این را شما از جانب بنده یک نظر غیر قابل پیش‌بینی می‌دانستید؟ مگر ما و شما با آقای احمدی‌نژاد عقد اخوت بسته‌ایم که هرکاری ایشان کردند، بپذیریم؟ مگر همیشه همه‌ی گِله‌ی ما با اصول‌گرایان سیاسی آن نبود که چرا وقتی رهبری، دولت را تأیید می‌کنند، آن‌ها رهنمودهای رهبری را نادیده می‌گرفتند و از این طریق اصرار می‌کردیم ملاک ما در تأیید دولت سخنان رهبری است؟ حال چه شده است که گویا انتظار دارید بنده آقای احمدی‌نژاد را به خودی خودشان قبول کنم و ایشان را فصل‌الخطاب قرار دهم و چون ایشان فرموده‌اند: «احمدی‌نژاد یعنی مشائی و مشایی یعنی احمدی‌نژاد» ما هم آقای مشائی را دربست بپذیرم؟ مگر قرار این بود؟ ما تا حال و از این به بعد دولت آقای احمدی‌نژاد را در راستای تأییدات رهبری عزیز می‌پذیریم زیرا می‌دانیم بصیرت و احاطه‌ی رهبری به موضوعات از ما بیشتر است و در همین رابطه معلوم است که نمی‌توانیم جایگاهی برای آقای مشائی قائل باشیم مگر آن‌که تصمیم گرفته باشیم در کنار معنایی که برای خود نسبت به انقلاب اسلامی کرده‌ایم معنای جدیدی وارد کنیم و آن تعهد به همه‌ی حرکات و نظرات آقای احمدی‌نژاد است و فکر نمی‌کنم جنابعالی چنین معنایی برای خود کرده باشید که در بست حرکات و گفتار آقای احمدی‌نژاد را فصل‌الخطاب قرار دهید. آیا قبول ندارید آقای احمدی‌نژاد مرد کارهای بزرگ و اشتباهات بزرگ است و اگر در روز یک‌شنبه‌ی سیاه در ابتدای صحبت‌ها حرف‌های بزرگی زد ، در انتها نیز اشتباه بزرگی انجام داد. بنده معتقدم آقای احمدی‌نژاد در کنار کارهای بزرگی که داشتند، طرح آقای مشائی به این شکل و این روش یکی از آن اشتباهای بزرگ ایشان است که همه‌ی 8 سال کار ایشان را به‌هم زد، همان‌طور که درآن یکشنبه‌ در آخر صحبت‌ها با طرح آن ویدئو همه‌ی حرف‌های ارزشمند ابتدای کار را از بین بردند. در آینده خواهید فهمید آقای احمدی‌نژاد در رابطه با طرح آقای مشائی به این شکل چه اشتباه بزرگی انجام دادند، گویا ایشان در موقعی که پای آقای مشائی در میان است آنچنان احساساتشان بر حکمت‌شان حاکم می‌شود که متوجه نیستند چه می‌کنند و از این جهت برای دوستانی که در این موضوع دقت کافی ندارند نگرانم و می‌ترسم یک نحوه جدایی بین‌ آن‌ها و اصل انقلاب اسلامی ظهور کند. تقاضای بنده از جنابعالی و دوستانتان آن است که هیچ تعهدی جز تعهد نسبت به انقلاب و حضرت امام و رهبری بر دوش خود نگذارید و همه‌ی نسبت خود را در عصر حاضر با انقلاب و اهداف جهانی آن معنا کنید و با این دید به بعضی از حرکات و گفتار آقای احمدی‌نژاد بنگرید تا بین آن وجوه از حرکات ایشان که در ذیل نظرات رهبری موجب احیاء گفتمان انقلاب اسلامی شده و آن وجوه از حرکات ایشان که هیچ معنای منطقی ندارد، بتوانید تفکیک کنید. و اگر از این موضوع غفلت کنید باید دلواپس آینده‌ی خود باشید که از یک‌جایی زاویه‌ی شما با نظام اسلامی تحت علاقه‌مندی به آقای مشائی شروع می‌شود. زیرا همان رهبری که در مقاطع مختلف از دولت آقای احمدی‌نژاد پشتیبانی کردند از شورای نگهبان پشتیبانی نمودند، حال آقای احمدی‌نژاد در راستای طرح آقای مشائی و ریاست جمهوری ایشان و عدم تأیید آقای مشائی توسط شورای نگهبان ، با شورای نگهبان مسئله پیدا کرده‌اند و نظر شورای نگهبان را نپذیرفته‌اند و می‌خواهند از طریق حکو ولایی رهبری مسئله را حل کنند، در حالی‌که اگر نسبت ما با آقای احمدی‌نژاد در رابطه با تأیید رهبری از دولت ایشان باشد، ما در رابطه با اعتراض ایشان به شورای نگهبان هیچ نسبتی با ایشان نداریم و از این کار ایشان سخت گله‌مند هستیم. ولی اگر آقای احمدی‌نژاد را به خودی خودشان بپذیرید مجبورید به دنبال ایشان شما هم نسبت به شورای نگهبان معترض شوید. در حالی‌که تا حال همیشه جریان‌هایی با شورای نگهبان مقابله می‌کردند که از جنس انقلاب نبودند و هم‌صدا با رادیو و تلویزیون‌های بیگانه، شورای نگهبان را مانع اهداف خود که عموماً متمایل‌کردن انقلاب به غرب بود، می‌دانستند، و این شروع زاویه‌ای است که آقای احمدی‌نژاد در ذیل ارادت و شیفتگی به آقای مشائی نسبت به یکی از اصیل‌ترین نهادهای انقلاب – یعنی شورای نگهبان - پیدا کردند، شورای نگهبانی که در کلیت خود عین نظام اسلامی است. همچنان که روحانیت در کلیت خود عین اسلام است و حضرت امام فرمودند: «اسلام منهای روحانیت یعنی اسلام منهای اسلام». با این‌که می‌توان به بعضی از روحانیون اشکال داشت ولی اگر نفی کلی روحانیت کردیم خواسته یا ناخواسته نفی اسلام نموده‌ایم. در مورد شورای نگهبان نیز اگر به بهانه‌ی نقد سخنان بعضی از اعضاء آن، نفی کلی کردیم و تصمیم نهایی آن جمع را نپذرفتیم عملاً زاویه‌ی خود با نظام را شروع کرده‌ایم و دیگر انتظار نداشته باشید برکات معنوی که نصیب نیروهای ولایی در این انقلاب شده نصیب شما شود. چه شده است که وقتی آقای احمدی‌نژاد نظر به ریاست جمهوری آقای مشائی دارند، نظر خود را از نظر مجموعه‌ای از علمائ و حقوق‌دانان برتر می‌دانند؟ آیا این آقای احمدی‌نژاد، همان آقای احمدی‌نژاد هستند که جدای از آقای مشائی رئیس جمهوری توانا و ارزشمندی بودند که رهبری عزیز تمام قد از ایشان دفاع کردند؟ و حالا به شورای نگهبانی اعتراض دارند که حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به عنوان یک نهاد لاینفک از انقلاب اسلامی در موردش آن‌همه تأکید داشتند و عجیب آن است که این اعتراض توسط یک مقام رسمی کشور که در جایگاه ریاست جمهوری می‌باشند به شکل علنی صورت می‌گیرد!
4675
متن پرسش
باسمه تعالی: جناب استاد؛ با توجه به عدم احراز صلاحیت آقایان هاشمی و مشائی ما چه وظیفه‌ای داریم در حالی‌که گمان می‌کنیم اگر آقای مشائی به صحنه‌ی انتخابات وارد می‌شدند ممکن بود با شور و امید بیشتری نسبت به آینده‌ی انقلاب کارها جلو رود. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: علیکم السلام: عنایت داشته باشید که انقلاب اسلامی این ودیعه‌ی الهی به وسعت همه‌ی تاریخی که گذشته‌ی ما را به آینده‌ی نورانی ما متصل می‌کند امروز به صحنه آمده است و با بصیرت مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الله» هر روز بیش از پیش جای خود را می‌گشاید و جلو می‌رود و در این راستا و با نظر به چنین وسعتی که برای انقلاب قائلیم جایگاه شورای نگهبان را جایگاهی بسیار ارزشمند و اساسی می‌دانیم که جایگاهی است به وسعت انقلاب و لذا زیباترین نحوه‌ی وفاداری ما به انقلاب و رهبری عزیز احترام به نظر مبارک شورای نگهبان است که ملاحظه می‌کنید از علماء و زعمایی تشکیل شده که هرکدام بصیرت تاریخی خود را نسبت به انقلاب و تعهد خود را نسبت به اسلام نشان داده‌اند. بنابراین چه زیباست که دوستان و رفقا با یک بازخوانی همه‌جانبه نظر شورای نکهبان را به عنوان نظری مبارک که دشمنان را برای حادثه‌آفرینی‌های چندماهه‌ی اخیر مأیوس کرد، بپذیریم و شاکر باشیم که همواره خداوند نظر لطفش را ازاین ملت دریغ نداشته. باز تاکید می کنم عزیزان مواظب باشند برای آباد کردن دهی کوچک نباید شهر بزرگی را خراب کرد.موفق باشید
4609
متن پرسش
با سلام ظاهرا در سوال عقل عملی و عقل فلسفی اخر جمله مقام معظم رهبری باید اینگونه باشد این سفره عام نیست فکر کنم باید اصلاح شود اگر بتوانید وقتی از سخنان رهبری استفاده یکنید ادرسش را هم بدهید بهتر است با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: صحبت رهبری در این مورد که فرمودند: «فلاسفه‌ی بزرگ از سفره‌ی گسترده‌ی عمومی انبیاء الهی بیشترین بهره را می‌برند» در دیدار جمعی از مداحان در تاریخ 11/2/92 بود و آن قیدی که شما می‌فرمایید را نداشت ولی در هرحال این قید به طور طبیعی هست، همان‌طور که هرکسی عقل ریاضی ندارد. موفق باشید
4605
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی استاد به نظر شما در قضیه فتنه چرا مقام معظم رهبری بعضی جا ها خیلی عجیب عمل کردند مثلا همه میدانند که فائزه هاشمی در اغتشاشات نقش داشت علنا حضور پیدا میکرد و غیره ولی رهبری هیچ موضعی نگرفت ولی تا ان بنده خدا تاجیک به فائزه بد و بیراه گفت اقا خیلی ناراحت شدند انگار به یک انسان بیگناه خدوم توهین شده ایا خوب نبود اقا حداقل سکوت کنند مگر حرمت اشخاص وابسته به نظام از خود انقلاب بالاتر است ؟ فائزه ای که در حق انقلاب خیانت کرد و در اغتشاشات اتش بیار معرکه بود ایا حرمتش از انقلاب و ارمانها بیشتر است که اقا انطور ناراحت شدند برافروختند به قوه قضائیه دستور دادند و قوه قضائیه علویه ما تاجیک را 8 ماه زندانی کرد فائزه را شش ماه؟ به که گوییم این حکایت به کجا بریم شکایت البته من هم ولایت فقیه را قبول دارم هم مصداق انرا ولی این مسائل قابل هضم نیست
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار آن آقا که مستقیماً چنان حرکاتی را کرد فرق می‌کند با کار فائزه هاشمی که باید دادگاه به آن رسیدگی می‌کرد. اگر بنا است هر نیروی متعلق به انقلاب خودش با مجرم برخورد کند آن‌هم با آن الفاظ، دیگر کشوری نمی‌ماند. البته بدین‌معنی نیست که بنده از برخورد نظام قضایی به آن شکل موافق باشم. موفق باشید
4550
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیزم 1-بنده مرجع تقلید خودم رو حضرت آیت الله خامنه ای انتخاب کرده ام ولی راستش در انتخابم شک دارم بنظر شما در بین مراجع چه کسی اعلم است؟(خواهشمندم نظرتون رو صریح بفرمایین) 2-بنظر شما با توجه به شرایط جامعه , نامیدن حضرت آقا(مقام معظم رهبری) با عنوان "امام " و اصرار بر آن در صحبت ها و...کار درستیست؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده آیت‌الله خامنه‌ای را اعلم می‌دانم. زیرا از نظر فقهی همان توانایی را جهت استنباط حکم الهی دارند که بقیه دارند و از نظر عالم به زمانه‌بودن از سایر عزیزان برترند. 2- امام در عرف جهان اسلام به معنای رهبر است، مثل آن‌که می‌گویید: امام موسی صدر و لذا اگر به صورت درست برای ایشان به‌کار رود خوب است. موفق باشید
4442
متن پرسش
سلام.استاد عزیز اگر همیشه دراین 2و3سال اخیر در جمع به علت اینکه نظر سیاسی من نسبت به بقیه متفاوت جلوه می کردمجبور بودم زخم زبان بخورم ولی همیشه سیره شمادر ذهنم بود که باید برای اینکه سخنان رهبر در جامعه گفته شود هزینه داد.ولی کم کم خسته شدم از سال قبل که به حوزه رفتم (بعد از دوره دانشجویی)اوضاع بدترشده.دراین جا مخصوصا از 3 و4 ماه اخیر که به انتخابات نزدیک می شیم .اگر در حوزه تمام حرفم این بود که باید ملاک قضاوت ما نسبت به افراد سخنان رهبری باشد ده ها تحلیل از این سمت وآن سمت می آوردند که آیا این روحانی یا عالم اشتباه کرده توی بایه اولی درست فهمیدی تحلیل های اشخاصی چون آقای مصباح که تاییداتی از رهبر را نیز به یدک می کشد یا حاج آقا طائب علم الهدی نبویان و ..زیادند از این دست.و دوستانی که من را از قبل نیز می شناختند نیز با ورود به حوزه و مقایسه نظرت من با بقیه اساتید روحانی بدبین شدند و حتی با من سرجنگ افتادند وکم کم فکر می کنم اگر ادامه دهم بعد از این که تهمت منحرف بودن خوردم باید آماده ی تکفیر شدن باشم.اساتید با اعتماد به نفسی عجیب یا رییس جمهور را تهمت وافترا می زنند ویاگاها تمسخر می کنند یا به صورت خیلی جدی مباح بودن بی احترامی وفحاشی مشایی را صادر کردند!(اساتید ما از قشر ولایی ومرید آقای مصبا ح اند) ومن در منگنه ای گیر کرده ام که نمیدانم جه کنم از طرفی اینها اساتید من هستند واگر به جز مواردی گفت وگو کمی با تندی صحبت کنم هم شاید بی احترامی به استاد شود !وهم چنین فضای کلاس آنقدر رادیکال است که حتی ممکن است مرا تکفیرکنند واز طرفی غیرت دینی و تکلیفی که برگردنم مبنی براینکه باید در این فضا یاور مظلوم باشم می بینم نمی توان بی تفاوت باشم واین سبب بروز یک سری آسیب های عصبی و روانی در من شده وآرامشم از دست رفته! خیلی داغونم استاد راهنمایی کنید و بدرانه نصیحتی کنید وبگویید چه کنم و وظیفه ام چیست؟ دوستدار همیشگی شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدون هرگونه درگیری اگر شرایط آماده‌ی تبادل نظر بود ما وظیفه داریم بر سخنان رهبر عزیز تأکید کنیم و افراد را به دقت در آن سخنان دعوت نمائیم بدون آن‌که شخص آقای احمدی‌نژاد منظور نظر ما باشد. همان‌طور که مکرراً عرض کرده‌ام رهبر عزیز بر روی گفتمانی که آقای احمدی‌نژاد طرح کردند تأکید دارند و این به آن معنا نیست که ما و شما مطلقاً آقای احمدی‌نژاد را پذیرفته باشیم. ما هم مثل بعضی‌ها برایمان سؤال است که همراهی آقای مشائی در سفرهای استانی چه معنا دارد و این پرچم‌تکان‌دادن‌ها یعنی چه؟ ولی آیا می‌توان از آن گفتمان چشم‌پوشی کرد؟ حامیان اصلی ولایت فقیه و بازماندگان نسل دفاع مقدس و فرزندان محرومیت‌کشیده‌ی انقلاب، برای روی‌ کارآمدن این گفتمان خون دل‌ها خورده‌اند و آن را آغاز دورانی می‌دانند که در انتظار آن بودند و حمایت‌های کم‌نظیر رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الله» در راستای دفاع ازآن گفتمان بود و نباید از مرحله‌ای که پس از شانزده‌سال بعد از دولت‌های کارگزاران و مشارکتی‌ها شروع شد ساده بگذریم، حفظ دورانی که شروع شده سلوک خاصی را می‌طلبد که متأسفانه نه نیروهای حزب‌اللهی و نه آقای احمدی‌نژاد آن‌طور که شایسته است برای حفظ آن ظرافت‌های لازم را به‌کار نمی‌گیرند. به امید آن‌که با نگاه به رهنمودهای رهبری که در گذشته متذکر بودند وآینده ایراد می‌فرمایند راه‌کار حفظ دورانی که شروع شد را جستجو کنیم. موفق باشید
4415
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استادطاهرزاده برخی از علما بزرگوارهستند که دارای آثارو کتب و جلسات سخنرانی همچنین در خط ولایت و حامی انقلاب اسلامی هستند وما از فرمایشات آنها استفاده می کنیم ولی بعضا اظهار نظرهای سیاسی می کنند که ممکن است ما با آن موافق نباشیم چه کنیم این اظهار نظر سیاسی (چه درست و چه به زعم ما نادرست ) باعث نشود که با توجیهاتی که برای خود درنظر می گیریم .خود را از کسب فیض از سایر معارف دینی که بیان می کنند محروم نکنیم 2-استاد بعضا اظهار نظرهای سیاسی از حضرتعالی در سایت مشاهده می شود که ممکن است به نظر ما درست نباشد لطفا مبنا و جهت گیری سیاسی خود را بفرمایید تا هر وقت اظهار نظر سیاسی از حضرتعالی مشاهده نمودیم آن را در قالب مبنا و جهت گیری که بیان می نمایید بگنجانیم با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید جایگاه علمی آن عالمان را بشناسیم و بر اساس جایگاه علمی آن‌ها از آن‌ها استفاده کنیم 2- مبنای بنده در امور سیاسی حضور نور توحیدی است که از حضرت آدم«علیه‌السلام» شروع شده و به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» ختم می‌شود، هر جریانی که به نحوی در این سیر قرار داشته باشد برای بنده ارزش دارد و انقلاب اسلامی را در این سیر می‌بینیم و رهبری عزیز را امروز طلایه‌دار حفظ و ادامه‌ی این سیر می‌دانم و روح غربی را مانع و حجاب این سیر می‌شناسم و امثال آقای هاشمی را با همه‌ی خدماتی که انجام دادند حجاب این سیر می‌دانم و دولت آقای احمدی‌نژاد را با ضعف‌هایی که دارد و با توجه به تأییدات رهبر عزیز«حفظه‌الله» حجاب این سیر نمی‌دانم و بر همین اساس رهبری عزیز فرمودند: دولت آقای احمدی‌نژاد متذکر شعارهای انقلاب است. حال در این راستا چقدر خوب است به بنده تذکر دهید و از طرفی ممکن است بنده در مصداق‌ها به خطا روم، اگر از ملاک‌ها غفلت نشود چیزی نمی‌گذرد که معلوم می‌شود آن شخص و یا آن جریان مطابق آن ملاک‌ها نبوده چون ملاک‌ها را از دست نداده‌ایم. موفق باشید
4342
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی! سوال جدی من از شما این است که به چه حقی و با چه موازین شرعی سخنانی را که در سایت مقام معظم رهبری و یا صدا و سیما منتشر نشده است( هرچند قائل به سانسور شدید سخنان رهبری در این دو ارگان دارم) را به پرسش گران ارائه می دهید ؟ شرعا چطور می توانید این گفته ها را اثبات کنید؟ اگر شما این سخنان بی اساس و بدون سند را از رهبری نقل نمی کردید آیا کسی از درون دوستان شما و دوستان دولت، جرات می کرد به جریان احمدی ن‍ژاد و مشایی حمله داشته باشد؟ این چه وضعش است که شما بنا بر مسموعات خودتان و از روایت های افرادی که در بیت رهبری و غیر آن هستند و دروغ گویی شان اگر مبرهن نباشد محل سوال است، روز به روز حامیان دولت انقلابی که تاییدات بی شمار مستند ( نه بی اساس و مسموعات)از رهبری دارند را نا امید کنید؟ چرا کسانی که شما را به عنوان استاد قبول دارند را از مشایی متنفر می کنید؟ سند شما برای این نقل قول هایتان از رهبری چیست؟ 1- «شناختی از آقای مشائی ندارم ولی با گفته‌های او مخالفم» 2- «بنده با این تاکید این گروه بر ایرانی گری مخالفم ولی احساس نمی کنم می خواهند ایران را مقابل اسلام قرار دهند» و نقل قول های دیگری که باز هم بعضا بی اساس و بر اساس جلسات خصوصی و وهمی بزرگان با رهبری بوده است. رهبری نظام که در حوزه ایران و زبان فارسی از بنده حقیری که اینطور به شما ایراد می گیرم نیز تند رو تر هستند را با چه استنادی مخالف گفته های مشایی می دانید ؟ و اصلا بدتر از آن این که چرا این تحلیل خود را با نقل قول از رهبری به خورد مخاطب می دهید؟ من قائل به این نیستم که شما سند سازی می کنید و یا تهمت می زنید چون به تقوایتان ایمان دارم. ولی تقوا وجه دیگری هم دارد. وآن اینکه بر مبنای مسموعاتمان قضاوت نکنیم. اگر قرار باشد شما هم به روایت اشخاصی ( ولو اینکه از چشمتان هم بیشتر به آن ها اعتماد داشته باشید) اعتماد کنید فرق شما با آیت الله مصباح چیست که 3 سال است بد ترین حملات را علیه دولت ترتیب داده و ابلیس را رئیس جریان انجرافی دانسته و از تهمت سحر و جادو مضایقه نکرده، چیست؟ ایشان هم بر مبنای مسموعات خودشان اینچنین مفتون فتنه جریان آقای هاشمی شده اند ولی از شما به هیچ وجه انتظار نداریم... و من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا عنایت داشته باشید که یکی از کاربران محترم در مورد سخنان آقای مشایی در مورد دوره‌ی اسلام‌گرایی در سؤال شماره‌ی 4279 پرسیدند و بنده نظر خود را دادم مبنی بر این‌که آن سخنان دقیق و همه‌جانبه نیست. و از شما انتظار دارم که با وفاداری به آزاداندیشی از تضارب آراء استقبال کنید و گمان نفرمایید که نباید به آقای مشایی و یا غیر آقای مشایی انتقاد کرد و پس از آن بود که به سخن رهبر معظم انقلاب در مورد آقای مشایی اشاره کردم که به نظر شما غیر مستند است در حالی‌که این سخنان را جناب آقای حجت‌الاسلام و المسلمین جناب آقای علیرضا اسلامیان از اعضای جامعه‌ی مدرسین گزارش دادند و در روزنامه‌های رسمی کشور چاپ شد و در نظر داشته باشید که آقای اسلامیان از طرفداران دولت بودند و در همان گزارش تأییداتی که رهبر معظم انقلاب در دفاع از دولت کردند را گزارش دادند، مضافاً این‌که عنایت داشته باشید اگر مبادی رسمی سخنی را از طرف رهبری اعلام کنند که مبتنی بر اظهارات رهبری نباشد سریعاً دفتر رهبری موضع‌گیری می‌کند همان‌طور که چندسال پیش چنین کاری را در رابطه با خبری که در مجلس از قول رهبری در مورد دولت گفته شد، انجام دادند. نمی دانم چگونه می فرمائید « چرا کسانی که شما را به عنوان استاد قبول دارند را از مشایی متنفر می کنید؟ » مگر بناست ما مرید پروری کنیم ؟ مگر غیر از این است که بنده و امثال بنده باید با عقل مردم با مردم سخن بگوئیم تا خود آن ها فکر کنند و مثل شما بتوانید انتقاد کنید؟ و بنده نیز بیش از آن‌که از تأیید سخنانم به وجد آیم، از انتقادات اندیشه‌افزای رفقا مسرور گردم. ؟ مضافاً این‌که بنده این سخن شما را در مورد آیت‌الهی مصباح نمی‌توانم تأیید کنم. موفق باشید
4332
متن پرسش
سلام استاد عزیز عذرخواهم که مجددام مصدع اوقات شریفتان می شوم. بنده در وبلاگم دو پست دارم در مورد دو قطعه موسیقی غربی که برداشتم این است که دارای درون مایه های عرفانی هستند. در این زمینه دو سوال داشتم: یکی این که تقاضا داشتم که اگر وقتتان اجازه می دهد تفسیری که بر این دو قطعه نوشته ام را در وبلاگم مطالعه و مرقوم بفرمایید که آیا چنین تفسیری از این اشعار آن طور که بنده برداشت کرده ام صحیح است. یکی: توصیفاتی از خدا در موسیقی باغ اسرار http://imagesofgod.mihanblog.com/post/6 دومی: قایقی به سوی تو (قطعه ی تبعید) که گویی غم غربت انسان در هنگام دوری از خدا را توصیف می کند http://imagesofgod.mihanblog.com/post/8 سوال دوم هم این است که گوش دادن به این قطعات و انس گرفتن با آن ها با توجه به این که خواننده شان زن هست از لحاظ سلوکی چه حکمی دارد؟ از لحاظ فقهی در نظر بعضی از مراجع از جمله آیت الله خامنه ای در صورت عدم دخالت هوس و لذت جنسی اشکال ندارد. حکم فقهی "گوش دادن به نواری که خواننده اش زن باشد و از سروده های شعرایی مثل حافظ ومولوی و .... استفاده کند ، چه حکمی دارد ؟ امام ، بهجت ، صافی ، مکارم و وحید: گوش دادن به آن جایز نیست . تبریزی ، خامنه ای ، سیستانی و نوری : گوش دادن به آواز زن اگر غنا نباشد و باعث التذاذ جنسی و تهییج شهوت نشود و مفسده ای بر آن مترتب نگردد ، اشکال ندارد . تبصره : « غنا » عبارت است از ترجیع صدا ، به نحوی که طرب انگیز و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد." (منبع: http://artesfahan.ir/Default.aspx?page=687
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بنده می‌دانم که همچنان‌که شعر حقیقی صورت ملکوت عالَم است که بر قلب شاعر الهام می‌شود و صورت آهنگین آن عالم را در کلمات می‌نمایان. بنده با اُنس مختصری که با شعر این‌چنین شاعران دارم می‌توانم این حالت را تصدیق کنم که شاعر در شعرش به کجا اشاره دارد و همین‌قدر می‌دانم که موسیقی حقیقی نیز از همین جنس است . و آن‌چه در وبلاگ http://imagesofgod.mihanblog.com/post/6 بنده گوش دادم متوجه‌ی چنین روحانیتی شدم. فکر می‌کنم آن‌چه علمایی مثل مقام معظم رهبری مدّ نظر دارند از این جنس است، هرچند بنده در این وادی استعداد خود را رشد نداده‌ام ولی وقتی توصیف شهید آوینی را نسبت به موسیقی می‌شنوم می‌فهمم که او چیزی از آن موسیقی ملکوتی می‌فهمد که بنده و امثال بنده متوجه آن نیستیم. موفق باشید
4310
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر شما در پاسخ به سوالی که فردی درباره اختلاف نظر با ولی فقیه پرسیده بود ، پاسخ دادید که اگر آن شخص به یقین برسد که نظر خودش درست و نظر رهبری غلط است، می تواند به نظر رهبری عمل نکند ولی حق ندارد که نظرش را در جامعه نشر دهد و موجبات تضعیف رهبری را فراهم کند. اما اینجا دو سوال پیش می آید: 1- جواز این که فرد می تواند در صورت یقین به غلط بودن حکم یا نظر رهبری ، به آن عمل نکند از کجاست ؟ آیا فقیهی اینچنین حکمی داده است یا اجتهاد حضرت عالی بوده است؟ ممکن است به بیانات چند باره رهبری مبنی بر عدم اشکال مخالفت کارشناسی با نظر رهبری استناد کنید که آن بیانات قطعا در حیطه حکم نبوده است! پس اولا از کجا می گویید که حکم ولی را در صورتی که یقین و حجت پیدا کنیم که غلط است، می توان اجرا نکرد؟ و اگر اینطور است چرا به ما گفته اند مرجع تقلید حجت است حتی اگر اشتباه کند؟ دوما اگر منظورتان فقط در حیطه نظر است سوال دوم پیش می آید: 2- اگر آن شخص به این نتیجه برسد که نظر رهبری غلط است و در نزد خداوند حجت داشته باشد که نظر رهبری غلط است، آنوقت وظیفه ای در قبال اصلاح نظر رهبری ندارد؟ چون فی المثل عموم اختلاف نظرهای مخالفان نظری آیت الله خامنه ای ، پیرامون مسائل اجتماعی و کلان است؛ نه مثلا نحوه مسواک زدن یا معیارهای یک همسر خوب !!! بنابراین اگر فردی به این نتیجه برسد ، شرعا بر او لازم نیست که جلوی یک انحراف را در مسیر اداره مملکت امام زمان بگیرد؟ مثلا در حوزه های مختلفی مثل عدالت ، سیاست، مدل پیشرفت و ...؟ نصیحت حاکمی که در خلوت و جلوت وظیفه مردم زمان امیر المومنین بوده الان جایگاهش دقیقا کجاست؟ البته ناگفته بدیهی است که اقتضائات رسانه ای زمان امیرالمومنین با اقتضائات زمان کنونی تفاوت های جدی و عظیمی دارد و فی المثل انتظار ندارم که هر بنی بشری بتواند به راحتی زمان امیرالمومنین به حاکم دسترسی داشته باشد چون قاعدتا جمعیت و حجم کار حکم اسلامی به مراتب بزرگ تر از قبل است.... ببخشید از این که پرحرفی کردم لطفا سعی کنید به تمامی سوالات مطروحه پاسخ دهید .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ در علم اصول، ابتدای بخش حجج، مبحثی به نام حجیت قطع مطرح است که به این معنی است که اگر شخصی قطع به حکمی پیدا کند، برای او حجت است مگر این که از مقدمات آن قطع نهی شده باشد به همین خاطر اگر شخصی قطع به مخالفت حکم یک فقیه با واقع کند، می تواند به آن عمل نکند و حتی اگر قطع پیدا کند که حکم آن فقیه، الزام به مفسده باشد عقلا نمی بایست به آن عمل نماید. البته منظور از «حکم»، حکم مترتّب بر موضوع است که هر فقیهی آن را در موضوع های مختلف استنباط می کند ولی در مورد «حکم حاکم» و جواز و عدم جواز عمل کردن به آن، مسأله متفاوت است. 2ـ این که گفته اند نظر مرجع تقلید حتی اگر اشتباه باشد حجت است، در موردی است که برای مکلّف قطع به اشتباه بودن آن حاصل نشود که در این صورت آن حکم حجیتی ندارد. البته باید توجه داشت که تحصیل حجت و قطع، بایستی از راهی باشد که خود آن راه حجیت داشته باشد و از آن نهیی صادر نشده باشد و به همین خاطر است که برای کشف احکام و فهمیدن درست واشتباه نظر فقها، تا خود شخص اهل فنّ نشده باشد و بر طبق موازین استنباط حرکت نکند نه اشتباه بودن یک حکم را می تواند درک کند و نه قدرت استنباط حکم صحیح را دارد و به همین خاطر است که می گوییم هر کسی نمی تواند ادعای تحصیل قطع نماید تا مبادا سر از قرائت های مختلف و اجتهاد های بدون ضابطه و احکام ذوقی در آوریم. 3ـ اگر شخصی با امعان نظر کارشناسانه به این نتیجه برسد که رهبری، در حیطه ی فلان نظر، نظر خلاف واقعی دارند در صورتی که بتواند به صورت منطقی و بدون ایجاد حاشیه آن را به رهبری برساند نه تنها خدمتی به نظام مقدس جمهوری اسلامی کرده بلکه همان طور که گفته اید به وظیفه ی خود عمل نموده. موفق باشید
4279
متن پرسش
سلام . خسته نباشید. نظرتان را راجع به این صحبت ها می خواستم : دوره اسلام‌گرایی هم به پایان رسیده است؛ انقلاب کردیم در سال 57 که انقلاب اسلامی را صادر کنیم اما من اینجا عرض می‌کنم که دوره اسلام‌گرایی هم به پایان رسیده است؛ معنایش این نیست که اسلام‌گرایی وجود ندارد یا رو به نزج نیست، نه‌، دورش تمام شده وگر‌نه الان دوره‌ اسب‌سواری تمام شده ولی اسب هست و سواریش هم هست، داره دوره ماشین‌سواری هم تموم میشه اما ماشین هم هست و سواریش هم هست. معناش این است که بشر داره، یعنی الان که دوره اسلام‌گرایی تموم شده؛ اشتباه برداشت نشه، معناش اینه که روند توسعه در دنیا به این سمت داره می‌ره که این آینده و "ان الدین عندالله الاسلام" این تردیدی توش نیست اما روند تحولات این نیست که بشریت مسلمان بشود تا به حقانیت برسد؛ این دوره رو به پایان است، تمام نشده، رو به پایان است. "بشر سرعتش بالا رفته، فهمش تیز شده‌، به یک حقایقی می‌رسد که اون‌رو لازم نیست دیگه از پوسته اسلام طی کنه"، یعنی داره به یک عصاره اصلی می‌رسه که اون عصاره اصلی یک فهم بزرگی درش اتفاق میوفته، می‌فهمه که برای اون نظام بسیار بزرگ.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان دقیق و همه‌جانبه‌ای نیست، زمینه‌ی سوء استفاده‌ی عده‌ای با این سخنان فراهم می‌شود که گویا دین اسلام که کامل‌ترین دین است باید به حاشیه برود. نمی دانم حرف‌قحطی است که آدم این‌طوری حرف بزند. به نظرم آن‌جایی که رهبری عزیز فرمودند: «شناختی از آقای مشائی ندارم ولی با گفته‌های او مخالفم» به جهت این نوع حرف‌ها است. موفق باشید
4254
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد گرامی مطااعه کم و بیش آثار غرب شناسی شما باعث شده کاملا از درس و دانشگاه زده شوم از طرفی هیچ مکان دیگری را برای فعالیت نمیتوانم متصور شوم خلاصه این که کاملا سر در گم هستم اصلا نمی دانم برای خدمت به انقلاب چه وظیفه ای دارم برای همین دایم مضطربم کمکم کنید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که چنین نوری در جان شما می‌درخشد که می‌خواهید سرباز خدمت‌گذار این نظام الهی باشید. در مباحث و جواب‌های گوناگون عرایضی داشته‌ام که: درست است، هدف‌های آن فرهنگی که تکنولوژی موجود را به‌وجود آورده، اهداف قدسی نیست ولی ما در دوران گذار هستیم تا به مرور به آن نوع تکنولوژی دست یابیم که با اهداف قدسی‌مان بخواند. در دوران گذار چاره‌ای جز استفاده از این تکنولوژی را نداریم و در این راستا از تولید علمی که رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای بر آن تأکید می‌کنند نباید غفلت کرد. در این رابطه جواب‌هایی که به سؤال‌های 3358 و 3359 و 1472 و 459 داده شده إن‌شاءالله راه‌گشا است. موفق باشید
4241
متن پرسش
با سلام محضر استاد بزرگوار نظرتان را راجع به اظهارات اخیر حجت الاسلام نبویان در تشریح عقاید انحرافی آقای مشایی می خواستم بدانم ، با توجه به اینکه اخیرا نظرات حضرتعالی را دنبال می کردم این نکته توجهم را جلب کرد که شما مسایل مربوط به گروه انحرافی دولت را بیشتر ترفند سیاسی می دانید تا واقعیت. تشکر
متن پاسخ
بباسمه تعالی: سلام علیکم: این کار بسیار کار غیر اخلاقی است که این‌چنین بی‌پروا نسبت به کسی سخن بگوییم و از این غیر اخلاقی‌تر آن‌که یک خبرگزاری رسمی آن را پخش کند، حال آن فرد هرکس می‌خواهد باشد. مقام معظم رهبری می فرمایند « اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانه‌اى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌هاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومى، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد» موفق باشید
4192
متن پرسش
جناب آقای استاد طاهرزاده سلام علیکم در شرایط و زمانه کنونی چرا باید رهبر معظم انقلاب اسلامی را امام خامنه ای بدانیم و بنامیم؟ اساسا از نظر دین مبین اسلام جدای از دلایل عقلی و نقلی چه دلایلی وجود دارد؟ در صورت صلاحدید اگر ممکن است پاسخ این سوال را به صورت جامع و کامل بفرمایید.
متن پاسخ
.باسمه تعالی: سلام علیکم:واژه‌ی امام به معنای رهبر است و در دنیای اسلام معمول است که به رهبر معنوی خود امام می‌گویند مثل آن‌که شیعیان لبنان به مرحوم شهید موسی صدر ، امام موسی صدر می‌گفتند. موفق باشید
4184
متن پرسش
سلام علکیم خسته نباشید ببخشید منظور شما از اینکه فرمودید جریان های مخالف رئیس جمهور این جملات را مصادره به مطلوب نکنند؟ (سؤال 4141) چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مصادره به مطلوب به این معنا است که یک سخن را به نفع مطلوب و هدف خود معنا کنند و مصادره نمایند. مثلاً به جای آن‌که دقت کنند مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الله» چگونه وقتی از ضعف‌ها سخن می‌گویند آن را مخصوص دولت آقای احمدی‌نژاد نمی‌کنند ولی امتیازات را مخصوص دولت فعلی می‌نمایند، به خاطر کوبیدن دولت بحث امتیازات دولت فعلی را نادیده می‌گیرند ولی ضعف‌ها را صرفاً برای دولت فعلی برجسته می‌نمایند و بقیه‌ی دولت‌ها را از آن مبرا می‌کنند. در حالی‌که رهبری عزیز فرمودند همه و از جمله دولت آقای احمدی‌نژاد هم ضعف‌هایی دارند ولی امتیازات را به دولت فعلی نسبت دادند. موفق باشید
4007
متن پرسش
با سلام ببخشید که مزاحم وقتتان میشوم چند وقتی است گهگاهی روحم از چند مسیله که پاسخ کامل یا درستی برایشان نمی یابم آزرده میشود یکی اینکه نمیدانم من برای تحقق انقلاب مهدوی چه باید بکنم آیا اصلا من برای امامم فایده ای دارم به دردش میخورم؟ دیگر اینکه دوست دارم به باوری"صحیح"از آقای خامنه ای برسم دوست دارم به حدی برسم که حتی اگر گفتند بمیر باور داشته باشم که حتما مصلحت همین است و واقعا بروم بمیرم حالا از این ارادتهای احساسی حقیقتا خسته شده ام از این بی دلیل پذیرفتن ها و بی دلیل نپذیرفتن ها استاد شما بهتر از من میدانید که بعد از مرگ ماییم و ابدیتمان و هیچ شوخی هم در کار نیست اگر مرگ مرا دربربگیرد نمیدانم با اینهمه حق الناس چه کنم با این همه شرمندگی با این اخلاقی که هرگز نمی خواهم لحظه ای همنشینم باشد من خودم را لابلای این حقارتها وبد خلقی ها و خشکی ها زنده به گور کرده ام هم دارم میسوزم هم بیرحمانه می سوزانم آقا مهارم را داده ام دست خشم ونمیدانم چطور خودم را نجات دهم آقامن حقیقتا وحقیقتا اسیر و برده ی جهلم من از جاهلیتی که خدا میگوید هم جاهلترم چونکه میدانم کارهایی جاهلانه است وباز انجام میدهم اگر امام مهدی را ببینم نمیدانم چه کنم با این همه خفت واینهمه شرم حالا هم هرچه به خودم نگاه می کنم میبینم متاسفانه همانم که بوده ام برای من دعا کنید که خدا هرچه زودتر مرا از دست خودم نجاتم بدهد گویی میبینم که هرچه هم که مثلا کار خوب کنم تا این اخلاقهایم حقیقتا زشت است هیچ وهیچ فایده ندارد گویی گاهی میبینم که حقیقتا لجنزاری شده ام که عالمم را به پلیدی کشانده ام دنیا مرا حسابی بازی میدهد اسیرم کرده و منزل به منزل میکشاندم سخت مرا بسته ی خود کرده همان کاری که این نفس بدبختم واین وسوسه های شیطان میکند خدایا اگرتونجاتم ندهی و پناهم ندهی من چه کنم استاد حقیقتا محتاج دعای خیرتان هستیم "اگرچه تا کنون کاری نکردم دعاکن تا ز میدان بر نگردم"
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با رعایت حرام و حلال الهی و دغدغه‌ی حفظ نظام اسلامی، به قلب مبارک امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌توانید نزدیک شوید و آماده‌ی هدایت‌های باطنی آن حضرت بگردید 2- با دقت به سخنان و رهنمودهای رهبری توجه کنید متوجه عمق بصیرت و حکمت ایشان می‌گردید تا آن حدّی که تبعیت از ایشان را عین به ثمررساندن زندگی‌تان می‌یابید، در ضمن از مطالعه‌ی کتاب «شرح اسم» که با دقت به شرح زندگی آیت‌الله خامنه‌ای«حفظه‌الله» پرداخته، غفلت نکنید 3- حق‌النّاس را تا آن‌جا که ممکن است باید اداء کنید و آن‌جا هم که ممکن نیست اگر مالی است ردّ مظالم دهید و اگر مالی نیست برایشان استغفار نمایید تا ان‌شاءالله گشایش روحی حاصل شود 4- در اصلاح نفس کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» کمک می‌کند. موفق باشید
3895
متن پرسش
باسلام وعرض ادب محضر استادعزیز ،دکتر ابراهیم فیاضی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با طرح این پرسش که چرا انقلاب اسلامی ایران به سرعت به پیروزی رسید و این موضوع برای اندیشمندان علوم انسانی جای تعجب و پرسش دارد، گفته است: انقلاب اسلامی مبتنی بر فقه مردمی است و صدرایی نیست. فلسفه صدرا ضد تحول و پیشرفت است؛ درست است که حرکت جوهری در آن رخ می‌دهد اما مسئله وحدت وجود این مکتب فلسفی را به مکتب ضد پیشرفت و تحول نزدیک می‌کند.حال آنکه حضرت عالی یکی از اصلی ترین زیرساخت های شکل گیری انقلاب را همین فلسفه صدرایی می دانیدومعتقدید که امام (ره) در مشی سیاسی وانقلابی شان نگاه خاصی به شخص ملاصدرا وفلسفه وی داشته اند .استاد عزیز موضع شما در مقابل این طرز فکر چیست؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان ایشان را دیدم، برداشت درستی از وحدت وجود و حکمت صدرایی ندارند. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مورد ریشه‌ی تحقق انقلاب چیز دیگری می‌فرمایند و در در جواب حسنین هیکل که می‌پرسد چه کتاب‌هایی جز قرآن در شما اثر گذاشته، می‌فرمایند: ««در فلسفه: ملا صدرا، از کتب اخبار: کافی، از فقه: جواهر.»»،‌‌‌‌‌0(صحیفه‌ی امام، ج 5، ص 271.) و مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «... به گمان ما فلسفه‌ی اسلامی در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی، جای خالی خویش را در اندیشه‌ی انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت...».. . موفق باشید
3875
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .سوالی کوتاه دارم،این علاقه دیوانه وار ما به حضرت امام خامنه ای به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و یک سالک ناب مسیر سیر به حضرت حق که واقعا مارا عاشق ایشون کرده،در صراط چگونه متجلی میشه؟راحت بگم کجا دستمون رو میگیره؟این علاقه ای که به ایشون داریم اصلا مثل علاقه ای که مثلا به حضرت آیت الله جوادی آملی داریم یا مثلا به بقیه اساتید داریم نیست.یه چیزی بالاتره. . .استاد نمیدونم عرض کنم یا خیر،ولی بنده بیشتر از 3 ساله ایشان و نحوه سلوکشون رو میشناسم،و علاقه زیادی هم داشتم،اما این علاقه شدید رو از ماه رمضان امسال یک دفعه پیدا کردم،از کجا؟اصلا نمیدانم؛اصلا یه چیز دیگس. . . موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: لطف خدا است که انسان به نایب امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» که انوار آن حضرت در حرکات و سکناتش ظاهر است، علاقه‌مند باشد، کمترین بهره‌ی چنین علاقه‌ آن است که خطورات شیطانی نمی‌توانند شما را تحت تأثیر خودشان قرار دهند. موفق باشید
3651
متن پرسش
باسلام و درود حضور استاد عزیز استاد چندین روز است تا یادم به رهبری می افتد گریه ام می گیرد، یاد مظلومیتشان می افتم. امروز در راهپیمایی مدام یاد ایشان می افتادم و اشک می ریختم. استاد من چون روز تظاهرات در محکومیت اهانت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله خیلی افتاب به سرم خورد و اذیت شدم قصد نداشتم امروز برم واسه 22بهمن راهپیمایی. اما وقتی رهبری بر حضور در راهپیمایی تاکید کردند با جان و دل رفتم. بهرحال حال غریبی است استاد. به نظر شما این حس خوب است؟راهنماست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مبارکتان باد، خداوند یاد یکی از بهترین اولیاء خدا را در قلب شما انداخته. موفق باشید
3620
متن پرسش
سلام استاد. بیکران سپاس از پاسخگویی حضرتعالی به سوالات.استاددر پاسخ یکی از پرسشهای کاربران محترم در خصوص علاقه به ظاهر بی علت ایشان به علامه طباطبایی ره فرموده بودید لابد یک نوری هدایتی در آثار ایشان برای اون شخص هست(پاسخی قریب به این مضمون). استاد من هم یک زمانی بدون آنکه شناخت آنچنانی نسبت به علامه داشته باشم حقیقتا تمام روح و قلبم به ایشان ارادت داشت و سالها گذشت تا من با سایت لب المیزان و آثار شما آشنا شدم و منش و مرام علامه.البته قبل از آن کتب مختلف ایشان راهم رفتم خواندم مثل ولایت و ....خلاصه پاسخ شما را که به اون فرد در خصوص عشقش به علامه دیدم گفتک شاید گم شده وجود من اثار شما بود که بحمدالله چندسالی است از اثار شما مستفیضم. اما بنده از سالها قبل با اینک در کلاسهای درسی که بودم غالبا همکلاسی ها و اطرافیان با رهبر و نظام و ....مخالف بودندبه طور ناخودآگاه و بی علت شیفته رهبری بودم. هرگز دهانم به توهین و تخطئه ایشان باز نشد. در آن سالهاکه در میان جاهلان بودم بدون اینکه شناخت کافی و وافی از رهبری انقلاب داشته باشم؛ و سالهای بعد که عضو بسیج دانشجویی شدم و رفته رفته راههایی برایم گشوده شد، مدام خوابشان را می دیدم خودم هم تعجب می کنم. استاد باور بفرمایید ایشان چنان نورانیتی در خوابهایم داشتند که خدا می داند.ایشان را می دیدم که مثلا فرشی بر دوش دارند و با چنان وقار و ابهتی می بردند که فرش را به فقرا دهند و من متاثر می شدم یا خواب می دیم در میان رودخانه با اقتدار راه ی رفتند و ایشان محاط و غالب بر رودخانه بودندو رودخانه به دوراهی رسید. سر دوراهی نشستند و گفتند مردم فکر می کنند این راه درست است اما ماه دیگر درست است....خلاصه بعدها(حالا ده سال از آن سالها می گذرد)به شدت ولایت و زعامت ایشان را پذیرفتم. استاد اخیرا به شدت به امام خمینی ره علاقه مند شده ام نمی دانم چرا این حس در قلبم ایجاد شده. باتوجه به سابقه ای که در مورد علاقه مندی به شخصیتهای علمی و دینی و ارتباط با هدایت شدن دارم؛ شاید این موضوع مفهوم و علتی داشته باشه. استاددوست دارم راهنماییم کنید. شرمنده ام وقت شما را گرفتم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور باید باشد که انسان از نور رهبری عزیز متوجه صاحب اصلی آن نور یعنی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله تعالی‌علیه» شود. پیشنهاد می‌کنم چند جلسه‌ی اول کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله تعالی‌علیه» را در این رابطه مطالعه فرمایید. موفق باشید
3478
متن پرسش
با سلام و عرض احترام امروزه در جامعه و در بین اساتید در مورد آراء و اندیشه های دکتر شریعتی برداشت های متفاوتی وجود دارد اینکه دکتر شریعتی جامعه ایران و به طور کلی امت اسلامی را در وضعیت انحطاط می‌دید ودوم راه‌حلی است که برای مقابله با وضعیت انحطاط پیشنهاد می‌کند و راه‌حل برون رفت از وضعیت موجود را حاکمیت اسلام می‌داند سوم،معرفی ایدئولوژی اسلامی به عنوان مهمترین راهبرد ایشان برای حاکمیت اسلام است، چهارم،اندیشه دکتر شریعتی نظام‌سازی بود. که برای تحقق امت، باید ساختارهای متناسب با امت پدید بیاید، آثار شریعتی این قابلیت را دارد که از داخلش گروه فرقان در بیاید و حتی تا حدی بعضی بچه‌های سازمان مجاهدین به سمت مارکسیسم رفتند، از طرف دیگر هم یک‌سری تیپ‌های بچه مسلمان و مذهبی هم از آثار او در می‌آید. به خاطر همین هم یک طیفی شریعتی را به عنوان اسلام شناس معرفی می‌کنند و یک طیفی تکفیرش می‌کنند. استاد این اختلاف دیدگاه ها و برداشت های متفاوت و بعضا هم مبهم بودن شخصیت در مورد افکار و آراء دکتر شریعتی چیست؟آیا شما با توصیفات ذکر شده موافقید و به طور کلی دیدگاهتان نسبت به این شخصیت چیست؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مقام معظم رهبری در مصاحبه‌ای که با روزنامه‌ی جمهوری اسلامی داشته‌اند معتقدند شریعتی انسانی دردمند و پرشور و ناشناخته بود. می‌فرمایند بی‌گمان شریعتی اشتباهاتی داشته ولی از برجستگی هایی هم برخوردار بوده. مشکل وقتی ایجاد می‌شود که کسی بخواهد به امثال آقای شریعتی اکتفا کند و از علمای بزرگی همچون حضرت امام و علامه طباطبایی و شاگردان این بزرگواران غافل باشد. عین مصاحبه‌ی رهبری با کیهان در سال 1360 را خدمتتان ارائه می‌دهم. این مصاحبه در 30 خرداد 1360 انجام شده است. * با توجه به اینکه شما با دکتر شریعتی سابقه صمیمیت دوستی داشتید و با او از نزدیک آشنا بودید، آیا تمایل دارید درمورد چهره و شخصیت او با ما مصاحبه کنید؟ ـ بله من حرفی ندارم که درباره شخصیت شریعتی و معرفی شخصی از جوانب این انسانی که برای مدت‌های مدیدی مرکز و محور گفت‌وگوها و قال‌وقیل‌های زیادی بوده، آشنایی‌های خودم را تا حدودی که در این فرصت می‌گنجد، بیان کنم. به نظر من شریعتی به‌خلاف آنچه که همگان تصور می‌کنند، چهره‌ای همچنان مظلوم است و این به‌دلیل طرفداران و مخالفان اوست؛ یعنی از شگفتی‌های زمان و شاید از شگفتی‌های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی هم‌دستی با هم کرده‌اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست. مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسّک می‌کنند و این موجب می‌شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند. بی‌گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی‌کنم که این اشتباهات کوچک بود؛ اما ادعا می‌کنم که در کنار آنچه ما اشتباهات شریعتی می‌توانیم نام گذاریم، چهره شریعتی از برجستگی‌ها و زیبایی‌هایی هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگی‌هایش را نبینیم. من فراموش نمی‌کنم که در اوج مبارزات که می‌توان گفت که مراحل پایانی قال و قیل‌های مربوط به شریعتی محسوب می‌شد، امام ضمن صحبتی بدون اینکه نام از کسی ببرند، اشاره‌ای کردند به وضع شریعتی و مخالفت‌هایی که در اطراف او هست. نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات مؤثر بود. در آنجا امام بدون اینکه اسم شریعتی را بیاورند، اینجور بیان کرده بودند: (چیزی نزدیک به این مضمون) به‌خاطر چهار تا اشتباه در کتاب‌هایش بکوبیم، این صحیح نیست. این دقیقاً نشان می‌داد موضع درست را مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی، ممکن بود او اشتباهاتی بعضاً در مسائل اصولی و بنیانی تفکر اسلامی داشته باشد؛ مثل توحید، یا نبوت یا مسائل دیگر؛ اما این نباید موجب می‌شد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی فقط بشناسیم. در او محسّنات فراوانی هم وجود داشت که البته مجال نیست که الآن من این محسّنات را بگویم، برای اینکه در دو مصاحبه دیگر درباره برجستگی‌های دکتر مطالبی گفته‌ام. این درباره مخالفان. اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود، بلکه حتی کوبنده‌تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او به‌جای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف‌آرایی‌هایی کردند و در اظهاراتی نسبت به شریعتی، سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه دهند. سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهاتی را از او نپذیرند. یعنی سعی کردند اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند، در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند. در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت یا کلا متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام. خود این منش و موضع گیری کافی است که عکس‌العمل‌ها را مقابل شریعتی تندتر و شدیدتر و مخالفان او را در مخالفت حریص‌تر کند. بنابراین، من امروز می‌بینم کسانی که به نام شریعتی و به‌عنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف می‌زنند، کمک می‌کنند تا شریعتی را هرچه بیشتر منزوی کنند. متأسفانه به نام رساندن اندیشه‌های او یا به نام نشر آثار او یا به عنوان پیگیری خط و راه او ،فجایعی در کشور صورت می‌گیرد. فراموش نکرده‌ایم که یک مشت قاتل و تروریست به نام «فرقان‌ها» خودشان را دنباله‌روی خط شریعتی می‌دانستند. آیا شریعتی به‌راستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیتی مثل شهید مطهری باشد؟ او که خودش را همواره علاقه‌مند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی می‌کرد. من خودم از او این مطلب را شنیده‌ام. در یک سطح دیگر، کسانی که امروز در جنبه‌های سیاسی و مقابل یک قشری یا جریانی قرار گرفته‌اند، خودشان را به شریعتی منتسب می‌کنند از آن جمله هستند بعضی افراد خانواده شریعتی. این‌ها در حقیقت از نام و از عنوان و از آبروی قیمتی شریعتی دارند سوءاستفاده می‌کنند برای مقاصد سیاسی و این طرفداری و جانبداری است که یقیناً ضربه‌اش به شخصیت شریعتی کمتر از ضربه مخالفان شریعتی نیست. مخالفان را می‌شود با تبیین و توضیح روشن کرد. می‌شود با بیان برجستگی‌های شریعتی، آنها را متقاعد کرد و اگر در میان مخالفان معاندی وجود دارد او را منزوی کرد. اما این‌گونه موافقان را به هیچ وسیله‌ای نمی‌شود از جان شریعتی و از سر شریعتی دور کرد؛ بنابراین من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در این باره یک رفع ظلمی بکنم، به مقتضای دوستی و برادری دیرینی که با او داشتم، حتما ابایی ندارم. * عده‌ای معتقدند که معمولا شخصیت‌ها از دور یا پس از مرگ مبالغه آمیز و افسانه‌ای جلوه می‌کنند. آیا به نظر شما درمورد شریعتی نیز می‌توان این نظر را صادق دانست و آیا چهره او نیز دستخوش چنین آفتی شده است؟ ـ البته من تصدیق می‌کنم که بخشی از شخصیت شریعتی مبالغه‌آمیز و افسانه‌آمیز جلوه می‌کند درمیان قشری از مردم، اما متقابلاً بخش‌های ناشناخته‌ای از شخصیت شریعتی هم وجود دارد. شریعتی را ممکن است به عنوان یک فیلسوف، یک متفکر بزرگ، یک بنیانگذار جریان اندیشه مترقی اسلام، معرفی کنند. این‌ها همان‌طور که اشاره کردید، افسانه‌آمیز و مبالغه‌آمیز است و چنین تعبیراتی در خصوص مرحوم دکتر شریعتی صدق نمی‌کند. اما متقابلاً شریعتی یک چهره پرسوز پی‌گیر برای حاکمیت اسلام بود، از جمله منادیانی بود که از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و غفلت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماع رنج می‌برد و کوشش می‌کرد تا اسلام را به‌عنوان یک تفکر زندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند. این بعد از شخصیت شریعتی آن‌چنان که باید و شاید شناخته نشده است و روی این بخش وجود او تکیه نمی‌شود. می‌بینید که اگر از یک بعد از سوی قشری از مردم شریعتی چهره‌اش مبالغه‌آمیز جلوه می‌کند، باز بخش دیگری از شخصیت او و گوشه دیگری از چهره او حتی ناشناخته و تاریک باقی مانده است. بنابراین می‌توانم در پاسخ شما بگویم: بله، به صورت مشروط در مورد شریعتی هم این بیماری وجود داشته است؛ اما نه به صورت کامل و قسمت‌هایی از شخصیت او آن‌چنان که باید هم حتی شناخته نشده است. * نقش دکتر شریعتی در آغازگری‌ها چه بود؟ آیا او را می‌توان در این مورد با اقبال و سیدجمال مقایسه کرد؟ ـ البته شریعتی یک آغازگر بود. در این شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ جدید نسل بود. قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آن‌چنان که او فهمیده بود فهمیده بودند. بودند کسانی اما هیچ‌کدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را فهمیده بودند، در قالب واژه‌ها و تعبیراتی که برای نسل امروز ما یا بهتر بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبین شریعتی را تشکیل می‌داد، گیرایی داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند و جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسایل را بگویند. شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسائل کشف شده اسلام مترقی بود به‌صورتی‌که برای آن نسل پاسخ دادن به سؤال‌ها و روشن کردن نقاط، مبهم و تاریک بود اما اینکه او را با سیدجمال یا با اقبال مقایسه کنیم، نه. اگر کسی چنین مقایسه‌ای ‌بکند، ناشی از این است که اقبال و سیدجمال را به‌درستی نشناخته است. اتفاقاً در یکی از جلسات یادبود مرحوم دکتر، شاید چهلم او بود در مشهد سخنرانی کرد و او را حتی از سیدجمال و از کواکبی و از اقبال و اینها هم برتر خواند؛ بلکه با آنها غیرقابل مقایسه هم دانست. همان‌وقت هم این اعتراض در ذهن کسانی که شریعتی را به‌درستی می‌شناختند پدید آمد؛ زیرا تعریف از شریعتی به معنای این نیست که ما پیشروان اندیشه مترقی اسلام را تحقیر کنیم. سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد، کسی بود که مسأله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین‌بار در فضای عالم به‌وجود آورد. کاری که سیدجمال کرد سه جریان به‌وجود آورد در دنیا: یک جریان، جریان اندیشه مترقی در هند که بیشترین جریان‌های مترقی اسلام است. جریان دیگر، آن جریان اندیشه مترقی در مصر بود که آن هم به‌وسیله سیدجمال به‌وجود آمد و شما می‌دانید جریان مترقی در مصر، منشأ پیدایش جنبش‌های عظیم آزادی‌خواهانه در آفریقا شد. نه فقط مصر را به‌سطحی از بینش نوین اسلام رساند، بلکه نهضت‌های مراکش و الجزایر، کلاً شمال آفریقا، ریزه‌خوار خوان حرکت سیدجمال بوده است. یک چنین حرکت عظیمی را سیدجمال در مصر به‌وجود آورد و کلاً خاورمیانه. و جریان سوم، جریان روشنفکری در ایران بود. این سه جریان فکری اسلامی را سیدجمال در سطح جهان اسلام به‌وجود آورد. او مطرح‌کننده، به‌وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی‌شود دست‌کم گرفت و سیدجمال را نمی‌شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد، قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلا در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما می‌دانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلاً شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. اینها را نمی‌شود دست‌کم گرفت. مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچ‌یک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند نیست. البته در زمان کنونی جنبش امام خمینی (ره) از نظر ما با اینکه دنباله حرکت سیدجمال است، اما به‌مراتب جست بالاتری از حرکت سیدجمال دارد. در این تردیدی نیست؛ اما حرکت فکری و روشنفکری و سیاسی تبلیغی دکتر شریعتی را به هیچ‌وجه نمی‌توان حتی مقایسه کرد با حرکت سیدجمال. و اما اقبال، اقبال نیز آغازگر دو جریان بود. یک جریان، جریان رهایی از فرهنگ غربی و بازگشت به فرهنگ خودی اسلامی و بهتر بگویم، فرهنگ خود شرقی. و این همان چیزی است که بعدها به صورت تعابیری از قبیل غرب‌زدگی و امثال آن در ایران مطرح شده است. شما می‌دانید آن چیزی که دکتر شریعتی به‌صورت بازگشت به خویشتن مطرح می‌کند، که این یکی از عمده‌ترین مسائلی است که او می‌گوید، این است که در سال 1930 (بلکه قبل از 30، 25 ـ 1920) به‌وسیله اقبال در هندوستان مطرح شد، یعنی کتاب‌های اقبال، شعرهای فارسی اقبال که همه‌اش مربوط به بازگشت به خود اسلامی و من اسلامی و من شرقی، این را در ضمن هزارها بیت شعر، اقبال لاهوری در مثلاً چهل سال قبل از اینکه دکتر شریعتی امثال این را بیان کنند، بیان کرده و ملتی را با این شعرها به‌وجود آورده و آن ملت پاکستان است؛ یعنی یک منطقه جغرافیایی به‌وجود آورده است. این یک کار بوده که اقبال آغازگر آن بود و این کار بسیار عظیمی است. کار دوم اقبال همین مسأله ایجاد یک قطعه جغرافیایی به نام اسلام است و یک ملت به نام اسلام و تشکیل دولت پاکستان است. اول کسی که مسأله کشوری به نام پاکستان و ملتی در میان شبه قاره به نام ملت مسلمان را مطرح کرد اقبال بود. من به وضعیت کنونی پاکستان و سرنوشتی که بعد از اقبال، یعنی بعد از رهبران و بنیانگذاران پاکستان کلاً به‌وجود آمد، کاری ندارم، به جذب شدنش به استعمار و وابستگی‌های استعماری‌اش کاری ندارم؛ اما به مجاهدات اقبال و فلسفه و بیان اقبال در این مورد کار دارم. این یک حرکت جدید بود. یعنی او ثابت کرد که مسلمان‌ها به معنای واقعی واژه ملت، یک ملت هستند در شبه قاره که این مسأله را می توانید در بیانات اقبال، مکاتبات اقبال، که من یک بخش از آنها را در این کتاب مسلمانان در نهضت آزادی هند آورده‌ام، ملاحظه کنید که اقبال آغازگر چنین اندیشه‌ای بود. و می‌دانید این چقدر اهمیت دارد، چقدر بزرگ است. این را نباید دست‌کم گرفت. البته دکتر شریعتی را هیچ‌وقت کوچک نمی‌شماریم؛ اما نمی‌توانیم دکتر را مقایسه کنیم با این‌گونه چهره‌ها و این‌گونه شخصیت‌ها و به همین دلیل هم بود که دکتر شریعتی خودش را «کوچه کبدال» اینها می‌دانست. مرید واقعی و شاگرد از دور اقبال می‌دانست و شما نگاه کنید سخنرانی‌های دکتر در مورد اقبال که چند سخنرانی بود که یک‌جا چاپ شده است به‌نام «اقبال» و ببینید چطوری عاشقانه و مریدانه درباره اقبال حرف می‌زند. کسی که از زبان دکتر آن حرف‌ها را می‌شنود. برایش روشن می‌شود که این‌گونه مقایسه‌ها درست نیست. * درباره رابطه عاطفی و فکری شریعتی با روحانیت و روحانیون نظرات گوناگون و متفاوت و بعضا مغرضانه‌ای عرضه شده است. آیا شما می‌توانید به‌عنوان یک روحانی که با دکتر دوست و در بسیاری موارد هم‌فکر بوده حقیقت را در این مورد بیان کنید؟ ـ اتفاقا این از آن بخش‌های ناشناخته چهره و شخصیت دکتر است که قبلاً اشاره کردم بعضی از نقطه نظرها و گوشه‌های شخصیت او ناشناخته است و این یکی از آنهاست. اول من یک خاطره‌ای را برای شما نقل می‌کنم و بعد پاسخ شما را می‌دهم. در سال 1349 در مشهد، در یک مجمعی از طلاب و فضلای مشهد، من درس تفسیر می‌گفتم. در این درس تفسیر یک روز راجع به روحانیت صحبت کردم و نظراتی را که درمورد بازسازی روحانیت یعنی جامعه روحانیت وجود داشت به صورت فرض و احتمال مطرح کردم، گفتم چهارنظر وجود دارد. یک؛ حذف روحانیت به کلی، یعنی اینکه اصلا روحانیتی نمی‌خواهیم. دو؛ قبول روحانیت به همین شکلی که هست با همین نظام و سازمان کنونی قبولش کنیم و هیچ اصلاحی را در آن ندانیم. سه؛ تبدیل به کلی، یعنی اینها و روحانیت کنونی را برداریم، یک روحانیت جدید بیاوریم و به‌جای این روحانیت، با شرایط لازم و مقرری که برایش می پسندیم روحانیت جدید بنیانگذاری کنیم. و چهار؛ اصلاً همان چیزی که هست، بحث کردم روی مسأله و صحبت کردم. البته طبیعی است که من آن سه نظر اول را رد می کردم و با ارایه دلیل و به نظر چهارم معتقد بودم. همان اوقاتی بود که تازه زمزمه‌هایی علیه دکتر شریعتی بلند شده بود و گفته می‌شد که دکتر شریعتی راجع به افکار شریعت کم‌عقیده است یا بی‌عقیده است یا نسبت به روحانیت علاقه‌ای ندارد و از این قبیل تعبیرات. جلسه‌ای داشتیم همان روزها با دکتر شریعتی من برای او نقل کردم که من در جلسه درسمان این مطلب را بیان می‌کردم، با علاقه فراوانی گوش می‌داد. من برایش گفتم. گفتم بله، یکی اینکه نفی روحانیت به‌کلی، که گفت این غلط است. دوم اثبات همین روحانیت موجود به کلی، که هیچ تغییری در او وارد نکنیم. گفت: این هم که غلط است. سوم اینکه تبدیل کنیم روحانیت را باز به کلی، یعنی این روحانیت را کلاً برداریم یک روحانیت دیگر جای او بگذاریم، با شرایط لازم. تا این قسمت سوم را گفتم شریعتی ناگهان گفت: اوه، اوه، این از همه بدتر است. توجه می‌کنید! گفت این از همه بدتر است. از همه خطرناک‌تر است، این از همه استعماری‌تر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود گفت بله این نظر خوبی است. شریعتی به‌خلاف آنچه گفته می‌شود درباره او و هنوز هم عده‌ای خیال می‌کنند، نه فقط ضد روحانی نبود، بلکه عمیقاً مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او می‌گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است، و اگر کسی با روحانیت مخالفت بکند، یقیناً از یک آبشخور استعماری تغذیه می‌شود. این‌ها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید این از چیزهایی بود که جزو معارف قطعی شریعتی بود، اما درمورد روحانیت او تصورش این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد، به‌طور کامل عمل نمی‌کنند. در اینجا هم یک خاطره‌ای نقل می‌کنم برای شما در سال 47 یعنی سال آخر عمر جلال آل احمد، مرحوم آل‌احمد آمد مشهد، یک جلسه مشترکی داشتیم، من بودم، آل‌احمد بود، مرحوم شریعتی بود و عده‌ای هم از دوستان مشهدی ما بودند. بحث درباره روحانیون شد، به مناسبت حضور من در جلسه شاید هر کسی یک چیزی می‌گفت. شریعتی یک مقداری انتقاد کرد، مرحوم آل‌احمد به شریعتی گفت شما چرا (البته با تعبیر حوزه علمیه می‌گفتند نه روحانیت) از حوزه علمیه اینقدر انتقاد می‌کنی، بیا از روشنفکران خودمان انتقاد کن و مرحوم آل‌احمد یک دو سه جمله درباره انتقاد و تعرض به روشنفکران گفت، مرحوم دکتر شریعتی پاسخی داد که از آن پاسخ هم می‌شود درست نقطه نظر او را نسبت به روحانیت و روحانیون فهمید. او گفت علت اینکه من از روحانیت انتقاد می‌کنم، از حوزه علمیه انتقاد می‌کنم این است که ما از حوزه علمیه انتظار و توقع داریم از روشنفکر جماعت، هیچ توقعی نداریم، نهادی که ولادتش در آغوش فرهنگ غربی بوده، این چیزی نیست که ما در او انتظار داشته باشیم. اما روحانیت یک نهاد اصیلی هست و ما از روحانیت زیاد انتظار داریم و چون آن انتظارات عمل نمی‌شود، به همین دلیل است که انتقاد می‌کنم. او معتقد بود که روحانیون به آن رسالت به‌طور کامل عمل نمی‌کنند. بر این اعتقاد بود تا سال حدود 51 و نزدیک 52 از آن سال در اثر تماس‌هایی که دکتر با چهره‌هایی از روحانیت به خصوص روحانیون جوان گرفت، کلا ًعقیده‌اش عوض شد. یعنی ایشان در سال 54 و 55 معتقد بود که اکثریت روحانیت به آن رسالت عمل می‌کنند و لذا در این اواخر عمر دکتر شریعتی نه فقط معتقد به روحانیت، بلکه معتقد به روحانیون نیز بود و معتقد بود که اکثریت روحانیت در خط عمل به همان رسالتی هستند که بر دوش روحانیت واقعاً هست. البته با روحانیونی که می‌فهمید که در آن خط نیستند با آنها خوب نبود و شخصاً به امام خمینی (ره) بسیار علاقه‌مند و ارادتمند بود. * گروه‌های چپ و شبه‌چپ امروز سعی می‌کنند؛ شریعتی را قطب و پیشوای خود معرفی کنند، از طرفی گروه‌های سیاسیون غربگرا و یا به اصطلاح رایج «لیبرال» نیز شریعتی را ملک مطلق خود می‌دانند. آیا شما می‌توانید مشکلی که از این دو ادعا حاصل می‌شود را حل کنید. ـ مشکل را خود این دو ادعا حل می‌کند زیرا که هر کدام دیگری را تخطئه می‌کند و بنابراین نتیجه می‌گیریم نه ملک طلق لیبرال‌هاست و نه قطب و محور چپ‌ها و شبه‌چپ‌ها، اما درمورد چپی‌ها باید بگویم صریحاً و قاطعاً شریعتی جزو شدیدترین و قاطع ترین عناصر ضدچپ و ضد مارکسیسم بود. آن روزی که مجاهدین تغییر ایدئولوژی دادند و کتاب مواضع ایدئولوژیک تازه‌شان چاپ شد و در اختیار این و آن قرار گرفت، که هم من دیده بودم و هم مرحوم دکتر جلسه‌ای داشتیم در مشهد یک نفری از مواضع جدید مجاهدین که مارکسیستی بود دفاع می‌کرد. شریعتی آن شخص را چنان کوبید در آن جلسه‌ای که برای من حتی تعجب‌آور بوده که شریعتی اینقدر ضد چپ است و شما آثارش را بخوانید، مقابله و مخالفت او را با اندیشه چپ و مارکسیستی و اصول تعلیمات مارکسیستی به روشنی درمی‌یابید. بنابراین هرکس و هر چپ‌گرایی (اگرچه زیر نام اسلام) اگر امروز شریعتی را از خودش بداند، یقیناً گزافه‌ای بیش نگفته است. همچنین مجاهدی که امروز شریعتی را از خودش بداند یقیناً گزافه‌ای بیش نگفته است. همین مجاهدین که امروز طرفداری از دکتر شریعتی می‌کنند. اینها در سال 51 و 52 جزو سخت‌ترین مخالفین شریعتی بودند. خوب امروز چطور می‌توانند شریعتی را قطب خودشان بدانند. اما لیبرال‌ها، البته عده‌ای از عناصر وابسته به نهضت آزادی یا عناصر سیاسی میانه، که خیلی اهل خطرکردن و در مبارزات جدی واردشدن، نبودند، این‌ها به خاطر امکاناتی که داشتند خانه‌ای داشتند، باغ بیرون شهری داشتند ،تشکیلاتی داشتند و شریعتی را دعوت می‌کردند و عده‌ای را هم با او دعوت می‌کردند. ایشان هم در اوقاتی که سخنرانی نداشت در منزل این‌ها و با استفاده از امکانات این‌ها برای 50 نفر، 100 نفر، کم‌تر یا بیشتر جلسه داشت و صحبت می‌کرد، این ارتباطات را شریعتی با این لیبرال‌ها داشت. البته بیشتر امکانات را بعضی از بازاریان وابسته به این جریان سیاسی به اصطلاح لیبرال فراهم می‌کردند و بهره‌برداری‌های جمعی و سیاسی و فکری را خود آن سیاسی‌های لیبرال انجام می‌دادند. حقیقت این است که شریعتی وابسته به اینها به هیچ وجه نبود. امروز هم اگر بود با آنها میانه‌ای نداشت، بلکه فقط از امکاناتی که در اختیار آنها بود استفاده می‌کرد. امروز هر گروهی این امکان را دارد که بگوید یار شریعتی من بودم، هم فکر شریعتی بودم، شریعتی مال من بود. اما خوب باید دید چقدر این حرف قابل قبول است. نه مارکسیست‌ها و نه گروه دیگر هیچ کدام با شریعتی حتی هم خونی فکری و رابطه خویشاوندی فکری هم نداشتند. * اگر شریعتی را مرحله تازه‌ای از رشد اندیشه اسلامی و در عرصه ذهنیت ایران می‌بینید مرحله بعد از او را چه می‌دانید؟ ـ البته من شریعتی را به‌صورت یک مرحله می‌توانم قبول کنم. به این معنا که، همین‌طور که قبلاً گفتم او کسی بود که اندیشه‌های مطرح شده در جامعه را با زبان درستی با یک سلطه ویژه‌ بر فرهنگ رایج آن نسل می‌توانست بیان کند، به این معنا که خود او هیچ ابتکاری نداشت. به هیچ وجه قبول ندارم، بلکه خود او ابتکارهای زیادی داشت مسائل جدیدی داشت، اما به‌معنای درست کلمه، شریعتی یک مرحله بود، مرحله بعدی این است که بیاییم آن مسائلی را که شریعتی با استفاده از آشنایی‌های خودش با فرهنگ اسلام فهمیده و ارائه داده بود با اصول اساسی فلسفی مکتب اسلام بیامیزیم و منطبق کنیم. آنچه به‌دست خواهد آمد به نظر من مرحله جدیدی است که می‌تواند برای نسل ما مفید باشد، به تعبیر بهتر بیاییم شریعتی را با مطهری بیامیزیم. شریعتی را در کنار مطهری مطالعه کنیم. ترکیبی از زیبایی‌های شریعتی با بتون‌آرمه اندیشه اسلامی مطهری به‌وجود بیاوریم، آن به‌نظر من همان مرحله نوینی است که نسل ما به آن نیاز دارد. موفق باشید
3420
متن پرسش
سلام در رابطه با سوال شماره 3324 : حضرت آقا در بجنورد فرمودند : تجمل گرایی چقدر خوب است چقدر بد است؟ این نه یعنی اینکه ایشان با همه زیر بنای مدرنیته مخالف نیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحث مدرنیته بحث دیگری است که ایشان در همان سخنرانی تأکید کردند مواظب باشید از غرب تقلید نکنید. بحث ایشان در این جمله این است که نباید به اسم تجمل هرگونه زیباسازی را نفی کرد همان‌طور که نباید همه‌ی زندگی ما پرداختن به دنیا باشد و زیباکردن دنیا. موفق باشید
نمایش چاپی