بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبوت و امامت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15880
متن پرسش
سلام استاد عزیز: لطفا به این سوالات دقیق جواب بدید چون اینارو میخام برا دوستان ارائه بدم: ۱. آیا مقام قرب یا ولایت عصمت می آورد و بعد نبوت به او داده می شود؟ یا نه بعد از نبوت عصمت حاصل می گردد؟ ۲. آیا مقام نبوت برای انبیا اکتسابی است یا موهبی؟ اگر موهبی است پس امتحانات برای حضرت ابراهیم و رسیدن به مقام امامت چه می شود؟ یعنی مقامات را مثل عرفا طی می کنند یا جور دیگر است؟ برای اهل البیت علیهم السلام چطور؟ ۳. فرق نبی و رسول چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است. خوب است که رفقا به آن کتاب رجوع فرمایند. اجملاً عرض کنم: 1- مقام قرب به خودی خود، عصمت نمی‌آورد ولی وقتی انسانی به مقام قرب رسید که مصلحت خداوند است که او پیامبر آن زمان باشد؛ به او جهت موفقیت‌اش در امر مأموریتی که دارد، عصمت را موهبت می‌کند 2- مسلّم عصمتی که به نبی یا امام جهت موفقیت در مأموریت‌شان داده می‌شود پس از آن است که حضرت حق آن‌ها را شایسته‌ی نبوت و امامت دید. ولی این‌طور نیست که هرکس آن شایستگی را داشته باشد، امام و نبی شود. زیرا نبوت و امامت بر اساس ضرورت تاریخی است 3- در روایت داریم که: «نبی» صدای فرشته را می‌شنود ولی «رسول» هم صدای فرشته را می‌شنود و هم او را می‌بیند. موفق باشید

15846
متن پرسش
سلام استاد عزیز: چندی پیش کتابی می خواندم که در واقع پرسش و پاسخ بود از دکتر دینانی. ایشان مطلبی فرموده بودند به این عبارت که نبوت مقام نیست بلکه اصل ولایت است و نبوت ظهور ولایت است و نبوت برای مردم است بعد در ذهن بنده سوالی پیش آمد با توجه به کتاب مبانی نظری نبوت و امامت شما نبوت ظهور ولایت است. آیا ولی مقام عصمت را دارا می شود؟ یا اگر خداوند او را نبی کند معصوم می شود؟ چه فرقی بین مثلا آیت الله قاضی و بر فرض حضرت موسی (ع) وجود دارد؟ آیا عارف می تواند معصوم شود همچون پیامبر؟ اگر نه باید نبوت را یک مقام حساب آورد چون علاوه بر مقام قرب و ولایت مقام عصمت را داراست. ضمنا فرق بین رسول و نبی در چیست؟ متاسفانه احتمالا شما این را در کتابتان نیاوردید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که استاد فرموده‌اند تا مقام قرب و ولایت برای نبی خدا پیش نیاید، مأموریت شریعت به او واگذار نمی‌شود. ولی فراموش نفرمایید وقتی شریعت وارد تاریخ شد، مسیر قرب الهی برای بقیه فراهم می‌شود و هرکس به اندازه‌ی رعایت ظاهر و باطن شریعت، منوّر به عصمت اکتسابی می‌گردد. موفق باشید

15762
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به روایت «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَطْلَقَ عَلَى لِسَانِهِ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقُ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَإِ وَ الزَّلَلِ خَصَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ ذَلِكَ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ شَاهِداً عَلَى عِبَادِه» هر چند صدر و ذیل روایت امام رضا (ع) درباره ائمه معصومین و دلیل عصمت آنهاست آیا می توان عمومات در روایت را شامل حاکم غیر معصوم دانست؟ می توان ولی فقیه را در هدایت گری معصوم دانست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که مستحضرید سیاق کلام به صورت عمومی آمده که چنان‌چه خداوند بنده‌ای را برای امور بندگانش اختیار کرد، به او توانایی‌های خاصی می‌بخشد و از این جهت نمی‌توان آن را منحصر به امام معصوم نمود، هرچند مصداق تامّ و تمام آن امام معصوم است. موفق باشید

15749
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده در بحثی که با یک عزیز داشتم به شبهه ای برخورد کردم. ایشان به بنده گفت اگر بپذیریم انبیا زنده هستند خیلی هنر کنند صدای چند نفر را می شنوند ولی اینکه بگوییم آنها صدای همه را می شنوند یعنی صفت سمیع بودن را به آنها نسبت داده ایم و این شرک است. در جواب این شبهه چه می توان گفت؟ به راستی توسل یعنی چه؟ حاجت از اولیای خدا خواستن یا اینکه خدا را به حق اولیای خدا قسم دادن جهت حاجت گرفتن و از اولیای خدا التماس دعا داشتن جهت برآورده شدن حاجات؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌های الهی بعد از رحلت از این دنیا، چون گرفتار گناهان خود نیستند و به تجرد کامل خود رسیده‌اند، در همه‌ی عالم به تمامه حاضرند مثل حضور نفس انسان در بدن. و این طور نیست که کاری و توجهی آن‌ها را از توجه دیگری باز دارد و توسل به آن‌ها موجب مددرساندن به روح و روان همه‌ی انسان‌هایی می‌شود که به آن‌ها متوسل شوند تا ما با نورانیت بیشتر به عالم معنویت نظر کنیم و از خداوند بخواهیم به نور آن حقیقتی که آن‌ها را منوّر کند به ما نیز نظر نماید. و قرآن در این رابطه می‌فرماید: حتی شهداء می‌توانند به افرادی که به آن‌ها نظر می‌کنند، بشارت دهند و نگرانی‌های آن‌ها را برطرف نمایند می‌فرماید: «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (170)/ آل‌عمران). موفق باشید

15740
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده ی عزیز: استاد به بهانه ی پخش سریال حضرت یوسف شاهکار مرحوم فرج الله سلحشور یک سئوال و شبهه ای در میان مردم رواج داره که بنده می خواستم بپرسم که این حرف درست است یا نه؟! می گویند لحظه ای که وصال حضرت یوسف (ع) و حضرت یعقوب (ع) فرا رسید، حضرت یوسف (ع) را یک لحظه غرور گرفت و به خود گفت که من عزیز مصر هستم و از اسب دیر پایین آمدند و همین قضیه ی باعث شد که بجای حضرت یوسف (ع) از نسل حضرت بنیامین (ع) رسالت ادامه پیدا کند! خیلی ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک حرف بدون دلیل و از اسرائیلیات است و مرحوم سلحشور، متوجه‌ی این امر بودند و قضیه آن‌چنان بوده است که حضرت یوسف«علیه‌السلام» پدر و مادر و برادران خود را در جایگاه رفیعی جای می‌دهند و چون بعداً بر آن‌ها وارد می‌شوند، آن‌ها بر او سجده می‌کنند و حضرت فرمودند این است تأویل رؤیای من. موفق باشید

15695
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. آیا برداشتهای بنده در دو حدیث (مباتی معرفتی مهدویت) صحیح است؟ 1. با توجه به حدیث کنت نبیا و... نبوت یک مقام است که ممکن است مانعی در ظهور بیرونی آن وجود داشته باشد مثل حیات مادی نداشتن (تاخر زمانی بعد زمینی) در حضرت رسول (ص) پس الف) اهل البیت (علیهم السلام) مقام نبوت دارند اما امکان ظهور آن که اینجا مانع عامل ختم نبوت است نیست. ب) و با توجه به مقام علمای امت حضرت رسول (ص) و پیامبران بنی اسرائیل بزرگانی چون حضرت امام، ملاصدرا، بانو امین و... مقام نبوت دارند و به ایشان کتاب و حکم داده شده اما ظهور آن به شکل دیگری است اما مقام امامت خاص انسان کامل و در حصر انسانهای خاصی است. ج) پس راه تحصیل این مقام به روی انسانهای عادی باز است و با صفای درون و تحصیل معارف می توان آن را به دست آورد. د) ارسال رسل رتبه ای نبوده اما میان انبیاء بزرگ رتبه ای است تا می رسیم به حضرت رسول (ص) (یعنی حضرت آدم (ع)، نوح (ع) ابراهیم (ع) موسی(ع) عیسی (ع) و...)2. مقام کن فیکون شامل ایجاد فضایل اخلاقی مثل علم، شجاعت و...می شود ما زمینه ایجاد می کنیم اما غیرمنتظره می بینیم از صفتی بد رها شدیم یا متصف به صفتی یا حصول معرفتی شدیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نبوت در رابطه با ربوبیت الهی است و خداوند در هرزمانی که بخواهد، انسان شایسته‌ای را جهت آن امر می‌پروراند و لذا قابل تأخیر نیست. و در مورد خاتم رسولان«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» قابل تجدید هم نیست. و امامت نیز امری است که خداوند آن کسی را که شایسته است جهت این امر می‌پروراند و آن نیز قابل تأخیر نیست، هرچند ظهور اهداف امام به عهده‌ی مردم است و اگر مردم آمادگی نداشته باشند، امام غیبت خواهند داشت 2- حرف خوبی است. موفق باشید

15523
متن پرسش
سلام علیکم: با تشکر از زحمات استاد چرا درباره ی جزئی ترین مسائل دین از قبیل آداب شانه کردن و آداب لباس پوشیدن و....، روایات بسیار متعددی داریم ولی راجع به ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی که دو مسئله ی بسیار اساسی هستند، هیچ روایتی نیست؟ در بحث ولایت فقیه که فقط استناد می کنیم به یک روایتِ فارجعوا الی رواة احادیثنا، که از این روایت هم به طور غیر مستقیم، ولایت فقیه برداشت می شود. راجع به حکومت اسلامی در زمان غیبت هم نه تنها روایت نداریم بلکه روایات متضادی داریم که دلالت بر باطل بودن قیام های قبل از ظهور دارد. برای یک طلبه، در زمینه ی ولایت فقیه و حکومت اسلامی، چه کتبی را پیشنهاد می کنید؟ در زمینه ی معرفت النفس هم یک سوال دارم. یک بار یکی از شاگردانتان که داشت شرح معرفت النفس می کرد به اینجا رسید که گفت: جنس توجه آدمی از جنس روح است و یک مثالی زد که من به این مثال یک ایراد دارم. گفت «اگر هزار نفر آدم به یک نقطه نگاه و توجه کنند، نگاه و توجه هیچ کدامشان مانع از نگاه و توجه دیگری به آن نقطه نمی شود چون جنس توجه از جنس روح است و روح هم که حجم ندارد و مکانی را اشغال می کند.» ایراد اینجاست که خب اگر هزار تا دوربین هم به یک نقطه نگاه کند، فضایی اشغال نمی شود پس جنس توجه دوربین هم از جنس روح است؟!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ولایت فقیه همان روحِ دین یعنی ولایت الهی بر انسان‌ها است و هرکس اصل دین را پذیرفته باشد، در زمان غیبت امام، ولایت الهی را از طریق کارشناسی که حکم خداوند را اظهار می‌کند می‌پذیرد و بر عهد خود نسبت به ولایت الهی پایدار می‌ماند و از این لحاظ لازم نیست روایت مخصوصی در این مورد داشته باشیم. به گفته‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «ولایت فقیه» تصور موضوع، موجب تصدیق آن می‌شود. عرایضی در قسمت آخر کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان ولایت الهی شده است. کتاب بر روی سایت هست می‌توانید دانلود کنید 2- آن مثال، مثال خوبی است و آیت اللّه حسن‌زاده در کتاب «معرفت نفس» خود آن مثال را می‌زنند تا روشن کنند چگونه پدیده‌ی مجرد وسعت دارد و در همه‌ی اذهان حاضر می‌شود و موضوعِ هزار دوربین یعنی هزار چیزی که تحت تأثیر یک پدیده‌ای قرار می‌گیرد که در اثر انعکاس نور بر لنز دوربین‌ها منعکس می‌شود که باز در این‌جا بحثِ نور در میان است که چیزی است شبیه مجردات. موفق باشید

15479
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد، باید در هر هفته مطالبی راجع به شناخت خدا، اهل بیت (ع)، خود و نحوه ارتباط با خود، ارتباط با خدا، ارتباط با اهل بیت (ع) و ارتباط با دیگران بخوانیم یا مطالعه کنیم؟ منظور این است که اگر یک ماه فقط در مورد خودشناسی مطالعه کنیم یا سخنرانی گوش کنیم. شاید صحیح نباشد. بلکه باید در این ماه علاوه بر خودشناسی، مطالبی راجع به نحوه ارتباط با خدا و اهلبیت و شناخت آنها و نحوه ارتباط با دیگران مطلعه کنیم یا گوش کنیم. آیا با این مطالب موافقید؟ باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً این‌طور است. ولی موضوع عنوانِ کتاب و یا سخنرانی ملاک نیست. زیرا در هر متن دینی و یا هر سخنرانی دینی، این اموری که می‌فرمایید نهفته است لازم نیست جداجدا وارد هرکدام بشویم. موفق باشید. سلام و احترام:حکیم عالیقدر با توجه به جواب حضرتعالی، آیا در کتاب ده نکته از معرفت نفس یا فرزندم این چنین باید بود یا مبانی نظری نبوت و امامت تمام امور (شناخت نفس، نحوه ارتباط با دیگران و شناخت اهلبیت(ع)) وجودارد؟ آیا موافقید کتاب اول فقط در مورد خودشناسی، کتاب دوم فقط در مورد سلوک و اخلاق و کتاب سوم فقط در مورد شناخت اهلبیت است؟ جواب فوق حضرتعالی را من نفهمیدم. اگر منظورتان این است که در کتاب ده نکته از معرفت نفس تمام علوم ذکر شده وجود دارد. شاید صحیح نباشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که «علم» نور است. از هرجا شروع کنیم بقیه‌ی آن نیز نزد ما است. آری! در بحث «ده نکته در معرفت نفس» بحث نبوت به طور مستقیم مطرح نیست. ولی در امثال بحث معرفت‌النفس، انسان آن‌چنان می‌شود که از درون خود، نبوت را هم می‌فهمد و افقی جلوی او گشوده می‌شود که به دنبال تفصیل فهم اجمالی خود می‌رود. این در مورد هر موضوع دینی صدق می‌کند. موفق باشید

15410
متن پرسش
سلام استاد: نظر شما در مورد ارتباط آیت الله خامنه ای با امام زمان چی هستش؟ نظرتون در مورد اشتباه کردن رهبر چی هستش؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» مسلّم به نایب خود کمک لازم را می‌کنند، ولی نه به معنای آن‌که اختیار آیت اللّه خامنه‌ای را در اختیار بگیرند و به همین جهت رهبری، معصوم نیستند ولی به اصطلاح فقها در نسبت با سایر مردم، قلیل الاشتباهند، بر عکس معصوم که اصلاً اشتباهی ندارند. موفق باشید

15399
متن پرسش
سلام استاد:خدا قوت. در پاسخ سوال 15379 مرقوم داشتید که امامت به آن معنای خاص از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام آغاز شد. یعنی قبل از آن مردم دنیا و خلایق از آن نوع امامت محروم بوده اند؟ و آن نوع هدایتی که مترتب بر امامت است یعنی همان موضوع ولایت امر و یهدون بامرنا و کن فیکون در هدایت؟ استاد چگونه به این نتیجه رسیدی که حدیث حضرت باقر علیه السلام که در آن تصریح به «امام منّا» شده، اشاره به حجت الهی دارد و نه امام به معنای خاص. بنده کتب مربوط به امامت حضرتعالی رو مطالعه کردم اما پاسخی روشن برای این سوالم نیافتم. سپاسگزارم. مؤید باشید و خدا سایه تان را مستدام دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی در تفسیر آیه‌ی 124 سوره‌ی بقره آن امامت خاص را مربوط به حضرت ابراهیم و ذریه‌ی آن حضرت که در مقام عصمت باشند، می‌داند. زیرا ظاهراً با حضرت ابراهیم تاریخی در جهان در حال وقوع است و تمدنی از بشر در حال شکل‌گیری است که نیاز به چنین مدیریتی دارد که جدای از نبوت حضرت است. از این جهت مشکل می‌شود که امام به این معنا را برای پیامبران قبل از حضرت ابراهیم قائل باشیم. موفق باشید

15379
متن پرسش
سلام استاد: آیا حضرت آدم (ع)، امام هم بوده است؟ اگرنه پس چطور امام باقر (ع) می فرمایند اگر در زمین امامی از ما نباشد زمین نابود میشه؟ چرا خداوند در مورد حضرت ابراهیم (ع) بحث امامت رو مطرح کرد؟ پس قبل از حضرت ابراهیم (ع) چی؟ امام بوده یا نه؟ آیا حجت خدا همان امام است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور حضرت«علیه‌السلام» وجودِ حجت الهی در عالَم است و این غیر از مقام خاص امامت است که با حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» شروع شده. موفق باشید

15083
متن پرسش
سلام استاد: نوکرتم. شبهه ای برام پیش اومده: الان جدیدا یه عده میگن آقا صددرصد پرچم انقلاب رو میده به امام زمان (عج). یه عده دیگه ام که بیشترشون طرفدار روحانی اند میگن نه. امکان داره رهبر بمیره و نتونه برسونه. پس رهبر بعدی میرسونه و... خود روحانی ام گفت اینو. یه عده دیگه ام میگن. حضرت امام خودش گفته بوده بعد از من سیدی این انقلاب رو به دست صاحب اصلیش می رساند... حالا من گیج شدم. کدومو باور کنم؟ کی راست میگه. هرکدومشون یه ذره راس میگن یه ذره اشتباه. خیلی ذهنم درگیر شده. حدیث کذب الوقاتون چیه پس؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هرچه می‌بینیم نور حضرت صاحب الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف» را در کلام و قلب مبارک حضرت آیت اللّه‌خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» می‌بینیم. و از حضرت حجت«علیه‌السلام» تشکر می‌کنیم که بر ما منت گذاشته و چنین نایبی را در این تاریخ، پرورانده است. بقیه را هم به عهده‌ی حضرت حجت«سلام‌اللّه‌علیه» می‌گذاریم. حضرت این ملت را رها نمی‌کنند، آقا از این ملت گله ندارند، ایشان ضعف‌های کوچک را به چیزی نمی‌گیرند که از مددهای بزرگ ما را محروم کنند. موفق باشید

15031
متن پرسش
سلام: فرمودین مولای ما در مقام ولایی خود در تمام زمان ها حاضر بوده اند مساله بر من مشتبه شد. آیا منظورتون اینه که نفس ناطقه حضرت رسول (ص) یا مولا علی (ع) در اتحاد با اون مقام عالیه... ساری در همه مواطن حتی گدشته و آینده میشه؟ یا اون مقام رو فقط منظورتون هست که در همه زمان ها حاضره بدون اینکه نفس ناطقه معصومین هم در همه زمان ها حاضر باشه و آیا انسان های دیگر هم میتونن در اتحاد با اون مقام به این درجه برسن؟ که حاضر در ازمنه و امکنه بشن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صاحب اصلی مقام ولایت و نبوت، رسول خدا و علی مرتضی«علیماالسلام» هستند و حتی انبیاء، مقام ولایت و نبوت خود را از خزینه‌ی نبوت و ولایت آن دو بزرگوار دارند. عنایت داشته باشید نفس ناطقه‌ی آن دو که از مادرشان شروع شده است، مظهر کامل حقیقتِ ولایت و نبوت است. مفصلِ این بحث را محی‌الدین با دلایل بسیار خوبی در فصوص مطرح کرده است. موفق باشید

14932
متن پرسش
با سلام: دبیر معارف اسلامی دبیرستان در شهر اصفهان هستم. با دانش آموزانی سر و کاردارم که هم خواهان اسلامند و هم شبهات زیاد پیرامون دین خود دارند و عده ای طالب مطالعه می باشند. آنها در بعد شناخت دین،ب سیار ضعیفند زیرا تازه امسال اهمیت دین را درک کرده اند از من خواستند تا راهنمایشان کنم تا در مسیر درست قرار گیرند. استاد از محتوای کتب دینی مطلع هستید اما این مطالب برای اقناع ذهنی و ایجاد باور نوجوانان و جوانان این نسل کافی نیست. به آنها پیشنهاد مطالعه کتب شهید مطهری دادم ولی می گویند سخت است و نمی فهمیم. لطفا منابع روان و کامل و جذاب معرفی کنید. اگر توصیه ای هم دارید بفرمایید هم برای خودم و هم دیگران.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر از طریق معرفت نفس جلو بروید هم دانش‌آموزان جذب می‌شوند و هم خودشان به‌راحتی جوابِ شبهات خود را خواهند داشت. کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن بر روی سایت هست. از جمله کتاب «آشتی با خدا» و «چه نیاز به نبیّ» و «جوان و انتخاب بزرگ» می‌تواند کمک‌کار باشد. موفق باشید

14908
متن پرسش
با سلام: می خواستم اگر امکان دارد نظریه تیوریک قبض و بسط شریعت را در یک خط توضیح دهید، خواندم ولی متوجه نشدم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌گوید شریعت قبض و بسط دارد ولی نه بر اساس تعمق عالمانِ دین در مبانیِ اصیل قرآن و سنت، بلکه با مطابقت شریعت با علمِ جدید آن‌هم علمی که نه‌تنها بر مینای حس و تجربه شکل گرفته، بلکه در بسیاری موارد مبتنی بر حدس علمای تجربی است و به یک معنا می‌خواهد بگوید دین ذیلِ علم تجربی و آن‌هم با نگاه غرب به آن قرار گیرد که در عمل دینی برای بشر باقی نمی‌ماند و غرب بر همه‌چیز سیطره می‌یابد. که البته بعداً از این هم عدول کرد و اعلام نمود، «اساساً نبوتی وجود ندارد، آن‌چه پیامبر گفته‌ است آن‌هایی است که به فکرش رسیده ولی پنداشته است پیامبر است». موفق باشید  

14813
متن پرسش
با سلام و تشکر از پاسخ قبلی شما: نظر علامه طباطبایی در مورد ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه چیست؟ گروهی که معروف شده اند به .... می گویند که علامه ولایت فقیه را قبول نداشتند. این مسأله صحت دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متوجه سخن علامه نشده‌اند، زیرا علامه مثل همه‌ی علماء قبول ندارند که فقیه جای حاکم بنشیند. اینان این سخن علامه را حمل بر عدم اعتقاد ایشان به ولایت فقیه دانسته‌اند. خوب است در این مورد به قسمت آخر کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «مبانی حکومت دینی» رجوع فرمایید. موفق باشید

14665
متن پرسش
سلام علیکم: حقیر صنعت گر هستم و از دانش آکادمیک و دینی برخوردار هستم اما سعی خودم را کرده ام. درباره الله شناسی و امام شناسی برداشتهایی دارم که نمی دانم درست است یا خیر خواستم با شما مطرح کنم و شما تصحیح بفرمایید و بینش مرا در این موضوع بالا ببرید ان شا الله. مطالب زیر در بر دارنده برداشت حقیراست که به حضرت عالی اراییه می دهم لطفا تصحیح بفرمایید ذات: قابل تصور نیست نه اسم دارد و نه صفت دارد. ذات باید بوسیله تجلی اش شناخته شود الله: تجلی ذات است و مخلوق است منتهی حسب آنکه تجلی ذات است مشخصات ذات را دارد و الله مانند جسم و صورت است برای روح انسان. یعنی همانطور که ما برای سخن گفتن با برادران و خواهرانمان رو به سوی صورت و چهره ی آنها می کنیم حال آن که می دانیم این سیما و صورت ظاهری یک وسیله ای است برای ارتباط با آن روح نادیدنی لذا ذات نیز برای آنکه شناخته شود نیاز به تجلیگاه دارد لذا اگرچه الله که جمع صفات و اسما است مخلوق است منتهی ما گریزی نداریم جز آن که رو به سوی صورت و تجلی ذات کنیم اگرچه الله خود ذات نیست همانطور که عکس ما در آیینه خود ما نیست! و نام این تجلی و صورت که قبله ما را به سوی ذات مشخص می کند الله است. و از آنجا که الله تجلی ذات است قاعدتا باید مشخصات صاحب تجلی در تجلیگاه یافت شود همانطور که اگر من فردی نامرعی باشم وقتی جلوی آیینه که تجلیگاه من است بایستم انوار نامرعی من در آیینه منعکس می شود اگرچه با چشم دیده نشود یعنی تجلی من در آیینه قطعا با مشخصات خود من مناسبت دارد اگرچه آن تصویر داخل آیینه خود من نیستم! پس به تبع ذات؛ در الله نیز هیچ اسمی و صفتی به طور مشخص و مجزا قابل رویت و تحقیق نیست اگرچه الله جمع اسما و صفت است اما اسما و صفات در الله در وحدت هستند و واحدند و به طور مجزا خلقیت ندارند (همانطور که در نور سفید نه نارنجی دیده می شود و نه سبز و نه قرمز و نه هیچ رنگ دیگری اما وقتی متکثر شوند تازه خلق می شوند) صفات: یک مرتبه نازل تر از الله (وحدت صفات) ما با تکثر صفات و مخلوق روبرو هستیم. الله هم مخلوق ذات است هم خالق صفات؛ و صفات نیز حسب شدت و قوتشان مخلوقات و نفوس فردی را خلق می کنند پس هم خالقند هم مخلوق. و انسان از میان همه مخلوقات مستعد است که به جمع صفات (الله و یا انسان کامل) نائل آید. و الله، نفس کل و نفس واحد است و انسانهای کامل که به معرفت به الله رسیده اند به نفس واحده معرفت یافته اند یعنی وصل به الله (نفس واحده) هستند ضمن آنکه هر نفس، فردیت خود را هم حسب صفت و یا صفاتی که در خود به فعلیت رسانده اند در عین فنای فی الله حفظ می کند یعنی انسان کامل از یک سو به نفس کل وصل است و فانی در آن است و از یک سو فردیت خود را هم دارد و بسته به آنکه چه صفاتی در او شدت بیشتری یافته و فعلیت یافته است در عالم تصرف دارد و شفاعت می کند. در واقع نوفس فردی تکامل یافته مانند انشعابات نفس کل و دست و بازوی او عمل می کنند یعنی فعل و قول این نوفس مقدسه فعل و قول نفس کل (الله جل وجلاله) است. پس اگرچه از یک سو اولیای الهی به یک نفس واحد متصلند از دیگر سو دارای صفات و فعلیت های مختلفند (کما اینکه توسل به علی (ع) با توسل به امام حسین (ع) کیفیات و شرایط متفاوت در سالک ایجاب می کند و انوار این نفوس مقدسه متفاوت است. در هر حال هر یک از نفوس مقدسه یک ریسمان و بازو و دریچه برای رسیدن به الله محسوب می شوند چه از طریق توسل چه از طریق پیروی از خلق و خوی و صفات اولیای الهی و استاد کامل! و هر کس بنا بر استعدادش باید اول از صفاتی که مستعدش است شروع کند و در هر صفتی که قوت بگیرد باب معرفت و اتصال به نفس کل بر او گشوده شود زیرا هر صفتی از صفات الله دیگر صفات را نیز در خود دارد منتهی یکی از آن صفات شدت و قوت بیشتری گرفته و تظاهر یافته است پس با تکامل فرد در یکی از صفات به جمع صفات و اسماء معرفت حاصل کند و فانی در الله شود اگرچه فردیت او را همان صفاتی تعریف می شود که در دنیا در خود پرورش داده است و در او شدت و قوت و تظاهر بیشتری یافته است (و یا آن صفات و اسمایی که ممکن است خداوند بعد از دنیا به او عنایت کرده باشد ) در پایان از طولانی شدن این متن عذر می خواهم البته خیلی سوالات نیز باقی مانده است امیدوارم این درک ضعیف و دست و پا شکسته حقیر باعث خنده شما نشده باشد واقعا نیاز دارم کسانی مثل شما کمکم کنند. منتظر پاسخ شما خواهم بود با تشکر/ سید مهدی میری/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه معارف خوبی در منظر خود دارید. در ضمن عنایت فرماید که موضوع نبون نبیّ به معنای بشیر و نذیربودن در کنار انسانِ کامل‌بودن ایشان باید مدّ نظر باشد. موفق باشید

14603
متن پرسش
سلام استاد: مدتی هست که با کتب شما آشنا شده ام و کتاب مبانی معرفتی مهدویت شما خیلی به دلم نشست، حقیقت به کسانی هم معرفیش کردم چون کتاب بسیار خوبیه در موضوع خودش. جایگاه و معنی واسطه فیض رو هم تا حدودی مطالعه کردم ولی نه کامل و الان هم کتاب علل تزلزل تمدن غرب رو دارم مطالعه می کنم. اصل سوال بنده این هست که من مدتی هست که مطالب و کتب مهدویت رو مطالعه می کنم و مطالعه کردم البته کامل نه. کتبی مثل امام مهدی (علیه السلام) از ولادت تا ظهور - الملاحم والفتن - مهدی منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - غیبت نعمانی - آشتی با امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) - عصر ظهور و... البته کامل نخوندمشون. و ناگفته نماند که از این کتب برای بعضی از دوستان در دانشگاه و محیط های دیگر صحبت کرده ام. حال سوالم این هست برای اینکه در مبحث علائم و نشانه ها متخصص بشوم چه کار باید بکنم؟ البته قبل از این دنبال شناخت ائمه (علیهم السلام) و مقامشان هستم که در این هم دچار مشکل هستم که از همه چیز برای من مهمتر هست. دستور شما و راهنماییتان برای دو سوالی که عرض کرم چیست؟ بسیار شرمنده که وقتتان را گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که ابتدا کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را با دقت مطالعه بفرمایید تا از نظر کلامی محکم و پا برجا باشید و سپس به کتاب «عالَم بقیة‌اللّهی» رجوع کنید. موفق باشید

14531
متن پرسش
سلام: اینکه نظر انسان باید در سیر و سلوک با ائمه (انسان کامل) باشد یعنی چه؟ مگر نباید نظر به ذات اقدس احدیت باشد؟ پس تناقض ایجاد نمی شود؟ یا اینکه نظر به معنای الگو است؟ راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه«علیهم‌السلام» مظهر تامّ و تمام انس با حق‌اند و لذا دوگانگی در میان نیست که گمان کنیم یا خدا و یا ائمه. در همين رابطه حضرت باقر«علیه‌السلام»        مى‏ فرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[1] هركس مايل است ‏بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى بيند و خدا نيز او را مى‏ بيند. براى هرچه بيشتر كاربردى‏ شدنِ رجوع به حق بايد پس از نظر به وجود، به مظهر كمالى وجود يعنى اسماء الهى نظر كرد و اسماء الهى را در مظاهر كاملى كه همان سيره‏ ى اهل البيت (عليهم السلام) باشد به تماشا نشست. موفق باشید  

 


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.

14475
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام خدمت شما استاد بزرگوار و طلب توفیق روز افزون و طول عمر پر برکت از درگاه حضرت حق برای جنابعالی: 1. برای بنده سوال پیش آمد که شما فرمودید طبق روایت حضرت نوح (ع) چند صد حج عمره و تمتع بجا آوردند خانه کعبه قبل از حضرت ابراهیم (ع) بنا شده بوده است منبع رجوعی برای مطالعه هست؟ 2. سوال دیگر بنده مبنی بر این است که چرا قبلا اینقدر مردم به حج نمی رسیدند وقتی دقت می کنم به زندگی گذشتگان و اطرافیان و خودمان اینقدر حاجی نداشتیم منکر این عمل نیستم چون واقعا از عاشقان دین شدم متذکر این نکته ام که اینقدر پول به چه راهی بدست می آید که صرف زیارت می شود؟ آیا معرفت انسانها هم بالا رفته و آیا سایر احکام را هم بجا می آورند و آیا در این حقوق ها حق دیگران ضایع نمی شود تا بقیه راهی مکه شوند؟ 3. استاد با این همه تکیه در مورد نماز شب و روایات گاه سخنانی از شما در بعضی قسمتهای مباحث می شنوم مبنی بر اینکه اگر کسی در این انقلاب نقشی نداشته باشد - البته چیری که برداشت کردم شاید درست نتوانم منظورم را برسانم - این نماز شب فایده ای ندارد شاید بعضی ها نتوانند نقشی بیافرینند یا به نوعی محدودیتهایی دارند و باز هم عنوان کنم که تضادی با انقلاب ندارند یعنی تا جایی که بتوانند در حد خودشان از مدافعان امام و رهبری هستند آیا این هم به نوعی نماز شبش فایده ای برای او ندارد؟ 4. سوال آخر بنده این است که جدیدا حالتی برایم پیش می آید که اگر مثلا بگم چند وقتی فلان اتفاق برام نیفتاده یا قبلا سیستم بدنم فلان عمل را این طور انجام میداده چندی است به آن حالت نیست واقعا برایم به زودی پیش می آید آیا این تدبیر نفسم است؟ آیا این نحوه ای تجرد است؟ اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ نزدیک‌ترین منبعی که می‌توانید به آن رجوع کنید کتاب «صهبای حج» آیت‌الله جوادی است. 2ـ در گذشته مسیر بسیار سخت و طولانی بوده است و باید با پای پیاده عموما این راه را طی می‌کرده‌اند. 3ـ آن‌چه که باید مورد نظر باشد، روایاتی است که می‌فرمایند «اگر کسی نسبت به ولایت امامان معصوم عناد داشته‌باشد عبادات او قبول نمی‌شود»که امروز مصداقش انقلاب اسلامی می‌تواند باشد. 4ـ فکر نمی‌کنم لازم باشد نسبت به این موضوع حساس باشید. موفق باشید

14346
متن پرسش
سلام استاد: در مباحثتون، اینطوری گفته بودید که درجه شیطان، وهم و خیالات است و می تواند با وهم انسان اتحاد پیدا کند و او را وسوسه کند و اگر کسی به درجه عقل رسید دیگر شیطان به او دسترسی نخواهد داشت. سوال من این است که در قضیه حضرت ابراهیم (ع) ،موقعی که با حضرت اسماعیل (ع) به قربانگاه می رفتند و شیطان با حضرت ابراهیم (ع) سخن گفت و او را از این کار نهی می کرد، آیا حضرت ابراهیم به درجه عقل نرسیده بود؟ منظور از عقل اینجا، عالم عقل است یا درجه فهم عقلی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» چون به درجه‌ی عقل کامل رسیده بودند، وقتی شیطان به خیال ایشان ورود پیدا کرد و در خارج از ذهن نیز ممثل شد؛ متوجه شیطنت او شدند. وگرنه اگر مقام ایشان در حدّ خیال متوقف بود تحت تأثیر شیطان قرار می‌گرفتند. موفق باشید

14333
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید محضر استاد طاهرزاده: سؤالاتی را که خدمتتان عرض می کنم چند وقتی است که بشدت ذهن مرا درگیر خود کرده اند لذا از شما خواهشمندم جوابی کامل و صریح به حقیر بدهید: ۱. آیا انبیا و اوصیا (علیهم السلام) برای تکمیل ادیان قبلی به خاطر تکامل عقل بشری در دوره های بعدی مبعوث شده اند یا برای امتحان ولایت مداری پیروان دین قبلی؟ به عبارت دیگر آیا مدار دین بر پایه ی شریعت می چرخد و انبیاء و اوصیاء مبیّن شریعت هستند یا شریعت نمایه ای از ولایت ایشان می باشد؟ ۲. آیا توجه بیش از حد فقهای شیعه (رحمة الله علیهم) به مسائل فقهی و ظواهر شرعی در طول تاریخ تشیع باعث طولانی تر شدن غیبت حضرت ولی عصر (عج) نشده است؟ لازم است این نکته را هم ذکر کنم که این نحوه از شریعت مداری فقهای شیعه بی شباهت به شریعت مداری افراطی و ولایت ستیزی عمیق عالمان اهل سنت و علمای یهودی نیست و این شبهه را در ذهن من تقویت کرده که تاریخ تشیع در دام جریانات علمی حاکم گرفتار شد و مکتب اجتهاد را در مقابل مکتب انتظار و اضطرار به ولایت امام معصوم (ع) پررنگ تر کرد. با سپاس فروان...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فکر نمی‌کنم بتوان این دو موضوع را از هم جدا کرد زیرا اصل شریعت برای احیاء و رشد روحِ عبودیت است تا اُنس با حق در انسان شکل بگیرد. از طرفی پس از مدتی آن شریعت با تحریفاتی که پیدا می‌کند دیگر امکان ایجاد عبودیت را از دست می‌دهد و لذا شریعت بعدی را خداوند با کمالاتی بیشتر که امکانِ تحریف در آن کم‌تر باشد به بشر هدیه می‌کند 2- هرچه هست همان‌طور که امثال حضرت امام و آیت اللّه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیهما» معتقدند با تأکید بیش از حدّ بر روی فقه اصغر از فقه اوسط و فقه اکبر عقب افتاده‌ایم و همین امر موجب می‌شود امام خود را که جامع آن سعه است؛ درست درک نکنیم. موفق باشید

14293
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد محترم و تبریک میلاد نبی مکرم اسلام (ص) و رئیس مذهب حضرت امام جعفر صادق (ع). در راستای تدوین مباحث تفصیلی طلبه عصر انقلاب اسلامی و بازشناسی هویت تاریخی طلبه این عصر که به نحو روشن و امید بخشی، عصر اضمحلال کفر و طلوع خورشید عصر توحید است به طور خلاصه بحثی را که برمبنای کتاب گران بهای (ده نکته) تهیه شده خدمت شما ارائه می گردد. یادآور می گردم که قصد گرفتن وقت استاد محترم را نداشتم لکن اساتید عزیز من در المیزان متاسفانه وقت کافی برای بررسی و بحث بر سر متون تهیه شده اختصاص نمی دهند و به ناچار زحمت به استاد محترم می دهیم. از این بابت عذر مرا بپذیرید. بسم الله الرحمن الرحیم وقتی دانستیم که در مسیر سیر الی الله هرچه انسان به سبب اتصال به حق و از طریق عبودیتی مبتنی بر شناخت و معرفت جان خویش را در مسیر انوار الهی قرار دهد و به قدر ظرفیتی که در نفس خود ایجاد نموده، جان خویش را از این انوار عالیه مملو سازد به درجه وجودی بالاتری دست می یابد و از خود نازله به خود برتر خود می رسد و توانستیم نتیجه بگیریم در چنین صورتی اولا: سالک بخاطر فانی شدن در آن مرتبه ی عالیه وجود، به وجود نازله و مراتب پایینی وجود مسلط و آگاه می گردد و آن مراتب را در احاطه دارد، ثانیا: هرکس که در مسیر سیر الی الله بالا می ورد به ناچار به جایی می رسد که با وجود آن ولیّ الهی متحد می گردد و ثالثا: هرچه سالک در این مسیر بالاتر می رود از کثرات عالم به وحدت وجود می گراید می گوییم: 1. همه ی ما گمشده ای داریم که آن گمشده منِ برتر ما و جان ما و جان جان ما و جان جان جان ما است و تنها از راه درونی و حضوری است که می توانیم به آن خود برتر خود دست یابیم؛ چراکه در بیرون هرچه هست ماده است، شأن وجودی نفس اجل از آن است که بتواند با ماده ی بی جان و مرده و متکثر متحد گردد. پس راه دست یابی به قرب الهی یک راه درونی است. 2. چنانچه در نکته 9 روشن شد همه وجودها پرتویی از وجود حق است و نفس نیز از این قاعده مستثنی نیست با این تفاوت که او بالقوه مقرب حق و برتر از ملائکه است و از سوی دیگر پای در زمین و تن خاکی خود دارد و مختار است تا به سوی بالا برود یا در عالم اسفل سقوط نماید ولی برای بقا که خواسته ی فطری اوست راهی جز فنا ندارد و آن این است که چنان از کثرت به سوی وحدت سیر کند تا از خود نیز که اکنون حجاب خویش شده گذر کند. پس او برای آن در زمین است تا با به کارگیری تن صاحب مقام قرب حق گردد و هرچه جز در این راه باشد بیهوده و بی ثمر خواهد بود. 3. همواره در مسیر سلوک محور وحدتی باید باشد تا سالک از طریق ارتباط با ظهورات وجودی او با او اتحاد یابد چراکه در جای خود (نکته 3) روشن شد ما همواره از طریق ظهورات وجود با ذات وجود ارتباط می یابیم و چیزی بیشتر از ظهورات وجودی آن ذات را درک نمی کنیم و محال است که بی‌واسطه با ذات حق مرتبط شویم. از این رو است که در هر تاریخی ولیّ الهی در آن دوره از تاریخ حضور می یابد و خود که مظهر حق و ظهور اراده های الهی در آن تاریخ است محور وحدت و مسیر سلوک سالک می گردد تا از طریق قرار گرفتن ذیل شخصیت ایشان که همان خود برتر ما است به قرب الهی دست یابیم. 4. باید متوجه بود که عالم حس و ماده عالم تکامل و حرکت از نقص به سوی کمال است پس اراده های الهی همواره متناسب با میزان ظرفیت تکامل یافته ی عالم ماده از طریق ولی الهی در آن جریان می یابد بنابراین جلوه های جدید حق در هر تاریخی متناسب همان تاریخ است و از آن رو که سالک باید خود مظهر اراده ی الهی باشد و همان را بخواهد که خدا خواسته است باید خود را ذیل شخصیت ولی امر الهی در تاریخ خود قرار دهد تا شاهد سرگردانی و پریشان احوالی خویش برای ارتباط با خدایی که رفته است نباشد. 5. چون پای وحدت در میان است به ناچار محور وحدت همواره در هر تاریخی یک نفر است و از آن رو است که همه مسلمین بودن دو امام در یک زمان را جایز نمی دانند لکن شیعه در زمان غیبت براساس ادله رای بر نایب عام دارد و از بحث ما روشن می‌گردد که آنچنان که ادله فقهی ثابت می‌نماید وی تنها یک رهبر سیاسی نیست بلکه همان ظهور حق و مقام وجودی برتری است که سالک برای پیمودن راه به بودنش نیازمند و محتاج است وگرنه به غایت خود که اتحاد وجودی با امام زمان خویش است دست نخواهد یافت. 6. اگر متوجه نباشیم که سلوک مگر ذیل شخصیت ولی الهی ممکن نیست و ولی الهی همان خود برتر و عالم بالاتر و آن گم شده ی حقیقی جان همه انسان ها است دچار سرگردانی و بی هویتی می شویم؛ چراکه هویت موجودی که عین ربط است همواره در ارتباطش با آن مرتبه ی وجودی بالاتر از خود معنا می یابد و هر آن گاه که این ارتباط ضعیف و مخدوش شود و با غفلت از وجود گرفتار ماهیت بینی شویم سرگردانی و پریشانی به سراغمان خواهد آمد و در چنین وضعی است که می گوییم بی هویت شده ایم. 7. گفتیم که ولی الهی محور وحدت و ظهور اراده الهی در هر تاریخ است. اکنون بر همین مبنا می خواهیم متذکر شویم که هویت صنفی و اجتماعی هر صنف و گروهی از اصناف در وسعت اجتماع در نسبت با هویت وجودی ایشان معنا می یابد و چون ولی الهی اجتماع را به سمت یک سلوک جمعی در تاریخ حاضر هدایت و رهبری می کند و فعل و کلام وی ظهور حق است و در بیان دیگر وی همان ظهور اراده الهی در تاریخ حاضر است در نسبت با او و از طریق اوست که می توان هویت صنفی و شغلی خود را روشن نمود و جایگاه و رسالت اجتماعی خود را تعیین کرد و طلبه عصر انقلاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. اینگونه است که دیگر وجود امام غایب یک مساله بی ارتباط با زندگی ما نخواهد بود و بحث مهدویت و انتظار منتظر از یک حالت انفعالی و بلکه انتزاعی به یک مساله جدی و روز مره زندگی ما بدل می گردد. 8. اکنون که می دانیم امامت و رهبری اجتماعی نیازمند حضور ولی در میان اجتماع است پس در شرایط غیبت به ناچار نایب امام این مسئولیت را از جانب ایشان عهده دار می گردد و چون وی باید خود طریق دستیابی جان های خسته به امام منتظر گردد بحث نیابت امام از یک بحث فقهی صرف فراتر می رود و سلوک سالک در نسبت با شخصیت وی تحقق می یابد و این همان مسیر و طریقی است که برای کشف هویت صنفی خود از طریق فهم اراده‌های تشریعی حق در نسبت با ظهور حق در تاریخ خود بدان نیازمندیم. والسلام علیکم
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده با دیدن مقاله‌ی جنابعالی بسیار مسرور و دلگرم شدم زیرا نخواسته‌اید مطالب را به صِرفِ احساس دینی بپذیرید؛ بلکه سعی کرده‌اید مطالب فکری‌تان مبتنی بر فهم تاریخیِ موضوعات شکل بگیرد. البته عنایت داشته باشید آن‌جا که در قسمت ثانیاً می‌فرمایید که سالک به جایی می‌رسد که با ولیّ الهی متحد می‌گردد؛ اتحاد به معنای اتحاد بین واصل و تابع منظور باید باشد، نه آن‌که کسی در عرض ولیّ الهی قرار گیرد. موفق باشید  

14282
متن پرسش
سلام علیکم: می خواهم بدانم که علت اختلاف نظر در بین مراجع تقلید به چه دلیل است؟ واقعیت امر با رجوع به فضای مجازی و پیگیری این قضیه، به چیزی جز کلی گویی نرسیده ام. اینکه عنوان می شود، نوع برداشت فقها از قرآن و سنت متفاوت است، یعنی چه؟ یعنی یکی درست تر فهمیده و یکی درست؟ و سوال دوم اینکه می توان این قصه را با پزشکان مقایسه کرد. که انسان دچار یک بیماری سختی می شود و به چندین پزشک مراجعه می کند، مثلا از بین همه آنها فقط یک نفر تشخیص صحیح می دهد، آیا این می تواند دلیل بر این باشد که دکتر تشخیص دهنده فهم بهتری از علم پزشکی دارد و دیگر پزشکان نه؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در قسمت دوم کتاب «چه نیازی به نبی» در رابطه با «فقه و فقها» شده است که در آن قسمت این موضوع، مورد بحث قرار گرفته. خوب است که به آن‌جا رجوع کنید. موفق باشید

14271
متن پرسش
با سلام: یه توضیح کوچولو درباره ی اسم سایت می دید. در مورد اینکه تعداد پیامبران چند تا بوده چه نظری قطعی تره و اینکه آیا پیامبران در کدام نواحی بوده اند؟ آیا فقط در منطقه خاور میانه بوده.. و اینکه تفاوت درجه های پیامبران در چه بوده؟ در سوال قبلیم در جواب از فیاضیت علی الاطلاق و قابلیت انسان گفتید ما چه کار کنیم تا قابلیت دریافت فیض بیشتری داشته باشیم؟ و سوال آخر اینکه این کهکشان ها و آسمان و ... از اول اینگونه بوده یا نه؟ لطف می کنید اگر بفرمایید چگونه بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نام سایت با نظر به تفسیر المیزان انتخاب شد. 2- روایات ما تعداد پیامبران را 124 هزار معلوم فرموده است. ولی بدین معنا نیست که همه‌ی آن‌ها در خاورمیانه ظهور کرده باشند. قرآن آن‌هایی را نام برده است که امکان تحقیق و تأیید حضور آن‌ها در آن منطقه بوده است 3- تفاوت پیامبران در درجه‌ی توحید آن‌ها است که در این مورد می‌توانید به تفسیر آیه‌ی «تلک الرّسل فضّلنا بعضهم علی بعض» به المیزان رجوع فرمایید 4- هراندازه انسان منوّر به عقاید حقه و رعایت اخلاق فاضله بگردد، زمینه‌ی دریافت فیض بیشتر را در خود فراهم می‌نماید 5- مسلّم عالَم ابتدا به صورت  دخان بوده است. قرآن می‌فرماید: «ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ» (فصلت/ 11) سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود. موفق باشید‏

نمایش چاپی