بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبوت و امامت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14257
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: سوال بنده در مورد مقامات اشراقی و دینی هست که شما برای ولی فقیه قائل هستید. به طور مشخص می خواستم از شما بپرسم که بر طبق اندیشه شما، مراتبی که برای حضرت امام و رهبری ذکر می کنید و مثلا می گویید «ولی فقیه حکم خدا را می گوید» و غیره ناظر به این دو شخص است یا ناظر به خود منصب «ولایت فقیه»؟ یعنی شما اگر هر کس دیگری بعد از حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان ولی فقیه انتخاب شود؛ باز هم به طور پیشینی مراتب کنونی ای را که برای ولی فقیه قائلید برای ایشان هم قائل خواهید بود؟ یا این که به یک نحوه قبض و بسطی در این موضوع قائل هستید؟ به عبارت دیگر تمجیدها و دعوت به ولایت پذیری شما ناظر به خود منصب ولایت فقیه است یا ناظر به آیت الله خامنه ای که اکنون این منصب را در اختیار دارد؟ در کل آن حکم کلی که شما می توانید در این زمینه صادر کنید و برای همیشه خود را ملزم بدان بدانید؛ چیست؟ اگر به طور دقیق به این پرسش حیاتی پاسخ بدهید؛ بسیار ممنون می شوم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به ادلّه‌ای که در کتاب «امام خمینی و سلوک در تاریخ توحیدی زمانه» عرض کرده‌ام؛ اصلِ اشراق را در رابطه با انقلاب اسلامی مخصوص حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌دانم و این ربطی به فقاهت ایشان ندارد. آری! هرکس توانست ذیل شخصیت ایشان قرار گیرد از آن إشراق، بهره می‌برد که رهبری عزیز«حفظه‌اللّه» نمونه‌ی خوبی از آن بهره‌مندی را دارند. در ضمن در تبیین موضوع عرایضی در شرح آیه‌ی 52 سوره‌ی آل‌عمران شده است. موفق باشید

14190
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: متن ذیل از دکتر سروش درباره امام زمان علیه السلام است خوشحال می شوم نظر گرامیتان را در مورد این سخنان بدانم التماس دعا بخشى از متن سخنرانى اقبال و مهدويت: " اگر کسی به چنین چیزی (امام زمان) رسید که واقعیت دارد، ایمان می آورد اگر نرسید که سکوت می کند، اظهار نظر نمی کند و آن هم مقبول خداوند است. قصه امام زمان یک قصه اعتقادی است، وقتی می گویم اعتقادی یعنی ما به لحاظ تاریخی قدرت اثبات آن را نداریم. آن طوری که موجودیت یک کسی، مثل پیامبر اسلام به لحاظ تاریخی محرز است؛ یعنی مسلمان و نامسلمان وقتی به شواهد تاریخی مراجعه می کند، درمی یابد که چنین کسی آمده و چنان آثاری از خود به جای گذاشته و از دنیا رفته است هیچ کسی شکی ندارد. به لحاظ تاریخی مسلمان باشد یا نباشد، شیعه باشد یا نباشد. در مورد امام اول هم همین طور است در مورد امام ششم شیعیان، امام جعفر صادق هم همین طور است. اما به امام دوازدهم که شما می رسید، تاریخ بسیار تاریک است. یعنی جز اینکه شما از پیش به چنین چیزی اعتقاد داشته باشید، نمی توانید با شواهد تاریخی اثبات کنید که چنین کسی به دنیا آمده، چنین کسی چند سال زیسته، چنین کسی غائب شده، ما چنین شواهد تاریخی نداریم. برای اینکه خود شیعیان معتقدند: اولا حاملگی او در خفا بوده یعنی مادر او که حامله بوده شکم او نشان نمی داد که حامله است، خداوند می خواست که او را مخفی نگه دارد وقتی هم که به دنیا آمده 5 سال از دید مردم مخفی بوده بعد هم که همیشه غائب شده است. خب چنین کسی را شما نمی توانید به لحاظ تاریخی شواهدی نشان بدهید که به شما بگوید که او اصلا در این دنیا بوده یا نبوده اما روایات شیعه الا ماشاالله می گوید که چنین کسی آمده، به دنیا آمده تولد او مخفیانه صورت گرفته، حضور او مخفیانه بوده بعد هم که غیبت کرده است الان برای بیش از 1200 سال. اگر کسی به آن روایات شیعه اعتقادی دارد، آنها را راست می پندارد می تواند قبول کند و اعتقاد پیدا کند؛ اگر که نمی تواند قانع بشود به صدق آنها، به صداقت آنها باز هم خداوند گریبان او را نخواهد گرفت؛ برای اینکه خداوند آدمیان را به میزان عقلی که به آنها داده مورد محاکمه و مواخذه قرار می دهد. اگر که آدمی نتوانست چیزی را با شواهد کافی باور کند، آنگاه درباره او سکوت خواهد کرد و چنان که گفتم این سکوت و این ناباوری ذره ای به مسلمانی، به اسلامیت و به ایمان آدمی لطمه ای وارد نخواهد کرد. اما نکته دومی که در این باب من باید خدمت شما عرض بکنم، حقیقت این است که امام زمان و مسئلۀ او ظهور بعدی او هرچه می خواهد باشد و هر کس هر اعتقادی در مورد آنها می ورزد، متاسفانه در میان شیعیان با حواشی بسیار مخربی همراه شده است؛ دست کم از اینها باید پرهیز کرد، دست کم اگر هم بناست اعتقادی به امام زمان ورزیده شود باید بسیار پیراسته و پالوده بشود. از همان وقتی که این فکر، قبل از اینکه امام زمان بیاید، قبل از اینکه نوبت امام دوازدهم برسد، از قرن اول، از وقتی که مختار ظهور کرد و در دوران ائمه دیگر، از وقتی که این فکر ظاهر شد، همیشه یک فکر «local» بود؛ یک فکر محلی، یک فکر فرقه ای. متاسفانه در میان شیعیان، هیچ وقت امام زمان یک شخصیت جهانی تلقی نشد؛ مال شیعیان، برای شیعیان، نجات دهنده شیعیان، حل کننده مسائل داخلی شیعیان، و برآورنده حسرت های شیعیان. یک اقلیتی در عالم اسلام وجود داشت و دارد به نام اقلیت شیعه، که ما ایرانیان هم واقعا جزو آنها هستیم. از اول هم این یک اقلیت بوده، همچنان هم یک اقلیت است. اقلیت بودن، سایکولوژی و سوسیولوژی خود را دارد؛ یعنی یک خصوصیاتی در اقلیت ها پیدا می شود که در اکثریت ها پیدا نمی شود. شیعیان این خصوصیات را به تمامی با خود حمل می کنند. حتی همین امروز هم که این شیعه به قدرت رسیده، در ایران حکومت رسمی شیعی برپا کرده، در دوران صفویه، ولی این اقلیت بودن همیشه با آنها بود، برای اینکه سود دارد، برای اینکه فوائدی دارد. یکی از خصوصیات اقلیت ها - که در شیعه هم خیلی بروز کرد - همین مظلومیت است و مظلوم نمایی؛ که ما مظلوم بودیم، حق ما را خوردند، نگذاشتند که ما ابراز وجود بکنیم، نگذاشتند ما حرف خود را بزنیم، ما را خفه کردند، دهان ما را بستند، راه ها را برای ما بستند. خب در تشیع این قصه، در وارث ترین تجلی، در قصه امام حسین است؛ که به هر حال شیعیان از آن واقعه، که واقعۀ تراژیک و یک فاجعۀ هولناکی بود، بهترین استفاده را کردند برای اینکه بگویند طرف مقابل چه جوری به ما، چه ظلمی به ما کرد و ما چگونه مظلوم واقع شدیم. داستانی را سرودند، که این داستان تا به امروز ادامه دارد که بازگوکننده مظلومیت یک قوم اقلیتی است که در چنگال یک اکثریتی گرفتار آمده، برای اینکه از انحلال این هویت در هویت بزرگتر پیشگیری بکنند دائماً به خود می قبولاندند که ما غیر از آنها هستیم، ما متفاوت هستیم، ما توسط آنها مظلوم واقع شدیم، ما تاریخ جداگانه ای داریم، ما به فکر خود باید باشیم. این مظلومیت یک اندیشه دیگری را هم که متناسب با آن بود، پدید آورد؛ اندیشه یک منجی. ما که مظلوم بودیم، ما که نتوانستیم که داد خودمان را بستانیم، و حق خود را بگیریم. کسی می آید،ک سی خواهد آمد، کسی باید آید که داد ما را بستاند. مفهوم امام زمان حتی قبل از قصۀ امام دوازدهم، یک قرن قبل از او، شما اگر ببینید در زیارت هایی که شیعه درست کرد و بر سر قبر امامان و امام حسین می خوانده، همه جا این مفهوم تکرار می شود: «که منتظر یک امامی هستیم که در رکاب او بجنگیم و حق خود را از ظالمان بگیریم.» در زیارت عاشورا، در زیارت وارث، من بحثی که درباب عاشورا می کردم، این را مفصلا گفتم این مفاهیم هست و این ادامه پیدا کرد. شما ببینید، مفهوم امام زمان که قائدتا وقتی که از او سخن گفته می شود، برای بسط عدالت در جهان است - اگر چنین چیزی باشد - به دست تعدادی از شیعیان که افتاده، به قدری فرقه ای شده است که اصلا ملال آور است و رنج آور است. گفته می شود که امام زمان می آید و اولین کاری که می کند به حساب سنیان می رسد. آخر یک کسی که رسالت جهانی دارد، کسی که می آید برای بسط عدالت در کل عالم، آن هم به حساب سنیان می رود. ببخشید، ولی اینها چون در روایات شیعیان نقل کردند، من خودم مکه بودم برای مردم روضه می خواندند و این حرفها را می گفتند. اولین کاری که می کند، عمر و ابوبکر را از قبر بیرون می آورد و جنازه های آنها را به دار می کشد. شما نگاه بکنید، این حرفها از کجا در آمده است، این مسئلۀ امام زمان چرا به این چیزها آمیخته شده است. همین الان هم که در ایران گاهی در بعضی از مجالس می خوانند، علاوه بر خرافاتی که می گویند، همین اخیرا گوش می کردم یک کسی منبری رفته بود می گفت، امام زمان که ظهور می کند به عدد اختفای اصحاب کهف در غار، یعنی 309 سال خود او حکومت می کند، بعد از ایشان امام علی می آید که 44 هزار سال او حکومت می کند و بعد… ملاحظه بکنید، حرفهایی که نه عقل آنها را می پسندد، نه نقل آنها را می پسندد، که از اینها فراوان است، فراوان! که در واقع امام زمان را، و رسالت جهانی او را که بسط عدالت باشد، محدود کرده، تقلیل داده است به اینکه چندتا شیعه که در وقتی 1200 سال پیش از دست کسانی رنجی بردند، اختلاف عقیدتی با آنها داشتند، همۀ این بار را بر دوش او نهادند که بیاید و داد آنها را بستاند و عقده آنها را بگشاید و آنها را نجات بدهد، از اقلیت بیرون بیاورد و تبدیل به اکثریت کند. من هیچ وقت فراموش نمی کنم مرحوم مطهری را در یکی از سخنرانی هایش خیلی حرف خوبی می زد، یعنی عینا همین سخن را می گفت. می گفت آقا اگر امام زمانی هست برای تمام جهان است، و بعد این جمله را «نه برای چهارتا شیعۀ قالتاق»این عین تعبیر ایشان بود، چهار تا شیعه قالتاق امام زمان را کردند مستخدم خودشان، با آن اندیشه های باطل و خرافی که دارند و انتقامی که می خواهند از خلفایی که 1400 سال پیش مردند، بگیرند و ایشان باید این کارها را کند. چقدر این اندیشه زبون شده است، حقیر شده است، غیر قابل دفاع شده است، بی معنی شده است، آن وقت امروز هم همچنان بر این هیزم نفت می ریزند و این آتش را فروزان تر می کنند و این اندیشه را بی معنی تر می کنند از آنچه که قبلا بوده است. اگر امام زمانی هست و یا خواهد بود، تجلی یک ایده و آرمان شریفی است که عبارت است از عدالت. تازه آن عدالت جهانی را هم با پایان تاریخ یکی گرفتن، حرفی است که باید درباره آن خیلی فکر کرد و به این راحتی ها هم نمی شود. سخن دومی که و بگویم آفت دومی که به امام زمان خورده و یا به اندیشه امام زمان، و در میان شیعیان این است که باز هم امام زمان را محدود کردند به اینکه، امام زمانی که قرار است رسالت جهانی داشته باشد، در وقتی که ظهور خواهد کرد فعلا هیچ کاری ندارد جز اینکه به ما چند تا شیعه در دنیا نگاه کند و ما را تر و خشک کند؛ بقیه دنیا اصلا فراموش شده است. اگر خدایی هست، خدای همه دنیاست، اگر پیغمبری آمده، برای همۀ دنیا آمده، اگر امام است برای همه دنیاست؛ قبیله ای که نیست، فرقه ای که نباید فکر کرد، بنده واقعا متاسف شدم و مایوس شدم وقتی که دیدم همین آقای روحانی که با سلام و صلوات، به مبارکی، الحمدالله، بر تخت ریاست جمهوری نشستند و خواهند نشست، در همین سخنرانی اخیر خود گفت که دو چیز،باعث پیروزی من شد، یکی عنایات امام زمان و یکی هم درایت رهبری. ملاحظه بکنید، اینها را که من سیاستمداری که نمی دانم که هیچی، اینها ترویج خرافات است. امام زمان مگر کار او دخالت در انتخابات است؟ چرا حالا فقط دخالت در انتخابات ایران؟ اگر قرار است ایشان بناست این کار را بکند، خب همه جا، مال اوباما را هم باید دخالت کند. مگر مردم دنیا، بقیه یتیم اند؟ مگر نباید سرپرستی بشوند؟ اگر بناست امام زمان دخالت کند، انتخابات را سر و سامان دهد، چنان جهت دهد که به نفع مردم باشد، خب همۀ این مردم، بنده خدا هستند. فقط ایرونی ها محتاج اند و مستحق اند که امام زمان بیاید و مثلا انتخابات آنها را سر و سامان دهد؟ ملاحظه بکنید، چه آنهایی را که شما روشنفکر می دانید، چه آنهایی را که نمی دانید، اینها در قصۀ امام زمان بسیار تاریک فکرند؛ و این اندیشه چنان آلوده به خرافات شده است که چنان از مجرای زلال نخستین آن، بیرون آمده، چنان بی معنی شده که دیگر ذره ای قابل دفاع نیست. توجه کردید، اندیشه امام زمان در روزگار حاضر، واقعا من یک وقتی با خودم فکر می کردم، می دانید فقط به درد که می خورد؟ به درد مراجع شیعه می خورد. به هیچ دردی، به درد هیچ کس دیگری نمی خورد. چون آقایان می گویند ما نائب امام زمان هستیم، و به نیابت امام زمان هم وجوهات دریافت می کنند. اگر این نیابت را از آنها بگیرید، دیگر امام زمان چه کار می کند امروز؟ یا باید برای او یک شغلی تراشید، که می آید در انتخابات دخالت می کند، و یا اگر اینها را نگویند دیگر چه؟ باید بگویید یک ولی هست از اولیای خداوند که هیچ کسی او را نمی بیند، که نزاد این اولیا هم فراوانند البته، چیز دیگری باقی نمی ماند. امام زمان را خرج سیاست کردن، بدترین نوع استفاده و یا سوءاستفاده از امام زمان است. قبلا جور دیگری بود، یک کسی می آمد و می گفت بنده امام زمان را دیدم و به من این را گفت، آن را گفت، اینها فردی بود، اینها در حوزه های خیلی کوچک بود؛ الان خرج سیاست می شود در ایران. یعنی نقش ضد دموکراتیک، نقش به هر حال عوام فریبی پیدا کرده است. من تعجبم این است از مرحوم دکتر شریعتی، که خود را شاگرد مکتب اقبال می دانست. کتابی دارد به نام«ما و اقبال» کتاب قطوری است، در آنجا در بسط اندیشه های اقبال کوشیده است. کسی بود که نام اقبال را در ایران بلند کرد حقیقتا، حسینیۀ ارشاد، که شریعتی قهرمان آنجا بود، و چراغ درخشان آنجا بود، جایی بود که نام اقبال در آنجا به صراحت می رفت، سروده های اقبال در آنجا خوانده می شد، شعرهای اقبال بر سر در حسینیۀ ارشاد نوشته می شد. اقبال لاهوری که معلم شریعتی است می گوید که: تز مهدویت که تز پایان تاریخ است، و تز پیروزی خوب بر بد است و تزی است که خاتمیت را 60 سال عقب می اندازد، و چنین و چنان، و احادیث آن سست است و باور ندارد. ولی مرحوم شریعتی تز مهدویت را بدل کرد به تز «انتظار، مذهب اعتراض» و کوشید آن تز را از آن جهت زنده نگه دارد. من دو نکتۀ دیگر هم بگویم و سخنم را به پایان برسانم. نکتۀ اول این است که این انتظار فرج، خب در روایات شیعه که زیاد است که ما انتظار فرج باید داشته باشیم، همان انتظار ظهور امام زمان. این تعبیر به نظر من تعبیر خیلی جالبی هم هست، فقط باید انتظار بکشید، هیچ کاری جز به نام انتظار نباید بکنید. اصلا مفهوم انتظار همین است، حالا امروزه وقتی من گوش می کنم به منابری که وجود دارد، به نوشته ها، هر کسی این انتظار را می گوید اگر خانه ات را خوب آب و جارو کنی، جزء منتظران هستی. یکی می گوید اگر رای به صندوق بیندازی، این ظهور آقا را نزدیک می کند، هر کسی فلسفه ای درست کرده برای نزدیکتر کردن ظهور آقا! اتفاقا انتظار فرج یعنی فقط انتظار فرج، فقط منتظر بنشین و ببین که چه می شود، لازم به تکان خوردن شما نیست. هیچ لازم نیست که دست از پا خطا بکنید، برای اینکه به نام انتظار فرج خیلی کارها کردند، خیلی حرفها زدند که همه فقط نفعی بود و گندمی بود که به برجین خود ریختند. نکتۀ آخری بنده این است که شب نیمه شعبان،یکی از شب های قدر است،و این از زمان پیامبر بوده است و هیچ ربطی به مسئلۀ مهدی و امام زمان ندارد. در روایات است که پیامبر اسلام این شب را بسیار گرامی می داشتند و شب زنده داری می کردند. یکی از دعاهای بسیار مهمی که از پیامبر نقل شده است، متعلق به همین شب است. من این دعا را، بخشی از آن را برای شما می خوانم و سخنم را به پایان می برم برای اینکه، واجد بخش ها و نکات بسیار خوبی است، اجازه بدید به همین یک تکه اش بسنده بکنم که جزء دعا است که «خدایا، کسانی را که به ما رحم نمی کنند بر ما مسلط مکن؛ وَلا تُسَلِّطْ عَلَيْنا مَنْ لا يَرْحَمُنا.» دکتر عبدالکریم سروش بخشی از سخنان در نیمه شعبان ۱۳۹۲ با موضوع «اقبال و مهدویت»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این سخنرانی هستم هرچند که بعداً با طرح رابطه‌ی بین ابن‌خلدون و اقبال لاهوری و مهدویت از این نگاه به ظاهر عبور کرده است؛ ولی مشکل آقای سروش را در بحث «تجربه‌ی نبوی» باید دنبال کرد و این‌که معتقد است پیامبر می‌پنداشته است که پیامبر است و عملاً دکتر سروش خود و پیامبر را در وادی سوبژکتیویته می‌برد به این معنا که این حال خوشی است که پیامبر داشته و ما می‌توانیم در آن تجربه با او شریک باشیم بدون اینکه لازم باشد آن حال خوش درونی، ما بإزای خارجی داشته باشد. و در این رابطه حتی با مولوی و احوالات مولوی به‌سر می‌برد. بنده عرایضی در این رابطه و نگاه سوبژکتیویته در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» داشته‌ام. موفق باشید.

14196
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: حدیثی در مورد ازدواج داریم که پیامبر فرمودند: ازدواج سنت من است هر کس از آن روی بر گرداند از من نیست. استاد آیا این برداشت درست است که برای برآورده شدن نیازهای جنسی یا باید طبق حدیث ازدواج کرد و یا به هر دلیلی که نمی شود ازدواج کرد باید عفت پیشه کرد. و در این صورت باز هم انسان در صنف دوستداران و پیروان رسول الله است و منظور از پیروی نکردن می تواند کسانی باشد که اهل زنا و ..... می باشند؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف بسیار درستی است زیرا حتی پیامبرانی مثل حضرت یحیی ازدواج نکردند در حالی‌که در مقام نبوت و مقام اُنس با خدا بودند. موفق باشید

14007
متن پرسش
سلام: در زمینه ولایت فقیه کدام کتب را پیشنهاد می کنید؟ بنده روی آراء شما کار کردم. باز هم کار می کنم. می خواستم مکملی برای جزوه ولایت فقیه تان معرفی کنید که با خواندن آن کتب در کنار جزوه ولایت فقیه بتوانم در برابر چالشهای این بحث با ابعاد گوناگون مبارزه کنم ان شاءالله. چون الان تمام فکر دشمن روی ولایت فقیه است. بنده هم احساس وظیفه کردم وقت بیشتری روی آن بگذارم. با دعای شما و راهنمایی شما. اگر می شود روی سایت بگذارید چون ایمیلم دسترس نیست. یا علی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آخر کتاب مبانی نظری نبوت و امامت نسبتا بحث مفصلی با طرح نظر سایر علما آمده‌است. در ضمن، در جزوه‌ی نقد نظر آقای کدیور عرایضی شده‌است. کتاب «ولایت فقیه» آیت‌الله جوادی نیز در این مورد به کمک شما می‌آید. موفق باشید

13978
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت محضر استاد محترم: ما می خواهیم گروهی تشکیل دهیم و با هم یک سیر مطالعاتی منظم درباره حقانیت دین شیعه یا سنی برنامه ریزی کنیم اما نمی دانیم چطوری شروع کنیم؟ چه کتابهایی را در اولویت قرار دهیم؟ و چه بخوانیم؟ از شما خواشمندم که جهت این کار به ما کمک کنید چرا که مدتهاست من این نیاز را در خود احساس می کنم. از مساعدت شما خیلی ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر ابتدا کتاب «بصیرت حضرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» را مطالعه کنید و بعد به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بپردازید؛ و در نهایت به «الغدیر» رجوع کنید؛ بهره‌ی خوبی خواهید گرفت. جناب آقای محمد حسن شفیعی شاهرودی ترجمه و تلخیص خوبی از «الغدیر» کرده‌اند. در ضمن کتاب «آن‌گاه هدایت شدم» از جناب آقای تیجانی به عنوان مقدمه نکات خوبی دارد. موفق باشید

13939
متن پرسش
با سلام: معنای حیات جاودان در مورد حضرت خضر (ع) چیست، آیا حیات مادی منظور است؟ و در داستان حضرت سلیمان (ع) مورچه چطور حضرت سلیمان (ع) را شناخت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرن خضر«علیه‌السلام» از این دنیا رحلت نکرده‌اند و در این دنیا با حیات فعّالی که دارند خداوند مأموریت‌هایی به عهده‌شان گذاشته است 2- مورچه حضرت سلیمان«علیه‌السلام» را به عنوان فرمانده‌ی لشکر شناخت و موجودات عموماً چنین معرفت تکوینی را دارا می‌باشند. موفق باشید

13858
متن پرسش
سلام خسته نباشید استاد: چند تا سوال داشتم اولیش درباره ی امام خمینی بود اگر امام از اول می دانست بنی صدر کیست چرا حکم آن را تنفیض کرد؟ چرا به مردم نگفت که چنین هزینه ای کشور ندهد و حضرت آقا در 88 چرا اینها جلوگیری نکردند از این هزینه ها؟ مطلب دوم شیوه ی حکومت امام خمینی است که به نظر من اشکال دارد و آقای مصباح مطلوب تر است. چرا امام معتقد بود هرکس یک رای دارد مگر یک روستایی ساده با یک مرجع تقلید برابر هستند که یک رای دارند و اگر ولی فقیه ولایت الهی دارد اصلا چرا انتخابات، خودش انتخاب کنند این ها نظر آقای مصباح هست که به نظر من منطقی تر از امام هست چرا امام این شیوه را در پیش نگرفتند؟ با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با قسمت آخر سؤال جنابعالی عنایت داشته باشید که موضوع انتخاب یک فرد برای امور اجرایی غیر از انتخاب امام معصوم یا ولیّ فقیه است. مردم‌سالاریِ دینی برای امور اجرایی کشور، راه درستی است از آن جهت که مردم در این رابطه احساس مسئولیت بیشتری نسبت به نظام خود دارند. در مورد بنی‌صدر مسلّم حضرت امام نمی‌دانستند ضعف‌های او کار را به این‌جا می‌کشاند و از این جهت، قصاصِ قبل از جنایت نمی‌توانند بکنند. در مورد فتنه‌ی سال 88 هم، موضوع از همین قرار بود. موفق باشید

13853
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: استاد ضمن عذرخواهی، احتراما در مورد شبهاتی که پیرامون عقلانی نبودن داستانهای انبیاء (مطرح شده در قرآن) نظیر داستان حضرت یونس علیه السلام مطرح می شود به چه نحوی می توان پاسخ داد و این که اینها را دلیل بر بطلان قرآن مطرح می سازند و می گویند قرآن به مطلبی غیر واقعی اشاره می کند که امکان عقلی برای آن وجود ندارد. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر با کدام عقل حرکت انبیاء را ارزیابی کرده‌اند که می‌فرمایند کار آن بزرگان عقلانی نیست؟! عقلِ واقعی عقلی است که ماوراء معادلات کمّی، متوجه معادلات کیفی و معنوی عالم باشد و انبیاء با چنین عقلی در صحنه‌های تاریخی حاضر شدند و به موفقیت رسیدند. موفق باشید

13800
متن پرسش
سلام: حکم جهاد ابتدایی در ولایت مطلقه فقیه چگونه حل می شود استاد؟ منظورم این است که چگونه در منبر برای مردم تبیین کنم که جا بیفتد؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی برای مخاطبین روشن کنید که فقیه حکم خدا را کشف و اظهار می‌کند و چیزی از خود بر آن نمی‌افزاید و رعایت حکم خدا واجب است؛ عملاً توانسته‌اید بفرمایید که فقیه اگر به این نتیجه رسید که حکم خدا در این شرایط، جهاد ابتدایی است؛ حتماً آن حکم را اظهار می‌دارد و وظیفه‌ی ما است که حکم خدا را تبعیت کنیم و در همین رابطه حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند همه‌ی اختیاراتی که رسول‌اللّه«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» دارند، فقیه دارد. موفق باشید

13635
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در خطبه ای از امام حسین علیه السلام آمده که شناخت امام شناخت خدا است و در روایاتی دیگر هم راه شناخت خدا شناخت امام است اما در دعایی معروف وارد شده که شناخت خدا مقدمه شناخت امام است (اللهم عرفنی نفسک...) حال سوالم این است آیا مقدمه شناخت خدا شناخت امام است یا بر عکس؟ در زمینه معرفت نفس هم همین سوال مطرح است که آیا شناخت نفس مقدمه شناخت خدا است یا برعکس؟ لازم به ذکر است مطالب معرفت نفس شما مورد مطالعه قرار گرفته شده فقط می خوام بدانم این تناقض ظاهری چگونه حل می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا این خداوند است که شناخت خود را به ما مرحمت می‌کند و ما در آن راستا چنین تقاضایی داریم که خدایا خودت را به ما بشناسان. ولی در متن آن شناخت اجمالی طلبِ شناخت تفصیلی را داریم که آن در مظاهر حق یافت می‌شود و با نظر به شخصیت قدسی امام، به عنوان مظاهر تامّ و تمام اسماء الهی محقق می‌شود. در مورد معرفت نفس نیز همین قاعده در میان است که با شناخت نفس به معرفت تفصیلی توحید می‌توان رسید. موفق باشید

13375
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزادة عزیز: فرمودید که قبل از حضرت نوح (ع) که اولین رسول از طرف خدا بودند که شریعت آوردند هیچ قومی عذاب نشده بخاطر اینکه شریعتی وجود نداشته. سوالی که برایم ایجاد شد این است که آیا انبیایی که قبل از حضرت نوح (ع) برای هدایت آمده اند هیچگونه باید و نباید و امر و نهی برای مردم نداشته اند که جنبة شریعت داشته باشد؟ یا صرفا توصیه های آنها در حد توصیه های اخلاقی بوده است و نه واجبات و محرماتی که انجام آن و ترک آن مستوجب عذاب باشد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که رسولان خدا با دستوراتی می‌آیند که موجب اتمام حجت می‌گردد، پشت‌کردن به آن‌ها عقاب دارد و بدین لحاظ هلاکت اقوام از بعد از قوم نوح شروع شد و خداوند در این رابطه  می‌فرماید: «وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرَاً بَصِيرًا»[1] چه اقوامی که بعد از نوح هلاک کردیم و کافی است پروردگار تو از گناهانش آگاه و بصیر باشد. زیرا قبل از حضرت نوح مردم بر فطرت الله بودند و شریعتی برای آن‌ها نبود. مسلّم پیامبران قبلی هم امر و نهی داشتند و تمرّد از آ‌ن‌ها موجب عقوبت فردی می‌شده، ولی نه به معنای عذابی که از حضرت نوح به بعد بر امت‌ها وارد می‌گشته است. موفق باشید

 


[1] - سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 17.

13091
متن پرسش
سلام علیکم: کسانی قایل به این هستند که اگر انسان به روشهای مختلف به تربیت عقلانی و پرورش تفکر خود بپردازد، معارف اسلامی از دل این رشد عقلی زاییده خواهد شد. خصوصا در مورد تربیت کودک، اگر به رشد عقلی او همت گماریم، تحصیل محصول ایمان و عقیده در سنین بعدی حاصل است و لزومی به انس با معارف وجود ندارد و یا اگر هم باشد به اندازه پرورش عقلی اهمیت ندارد، بلکه همین روش، محتواساز است. نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول خواجه نصیرالدین طوسی، عقل اگر بداند به کجا نگاه کند بهتر از وَهم و خیال نتیجه می‌گیرد ولی این انبیاء و اولیاء هستند که با نور الهی و کشفیات رحمانی خود عقل را راهنمایی می‌کنند که به کجا بنگرد و از این جهت غزالی روشن می‌کند برای خوبی عقل همین بس که متوجه‌ی نقص خود می‌شود و می‌فهمد که به وَحی نیاز دارد. موفق باشید

13071
متن پرسش
سلام: آیا وحی هم مانند وجود شدت و ضعف دارد؟ مثلا بگوییم وحی بر زنبور عسل یک نوع وحی است به نازله، و وحی حضرت محمد (ص) وحی به معناالاتم است. و آخرین مرتبه وحی است در شدت؟
متن پاسخ

سمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که هر حقیقتی تشکیکی است از جمله وَحی. و حتی وحی‌ای که به پیامبران می‌شود در عین تجلی نور ربوبیت ربّ است، باز شدت و ضعف خود را دارد یعنی وَحی آن‌طور که برای آخرین پیامبر نازل می‌شود با وحی‌ای که برای مثلاً حضرت یونس«علیه‌السلام» بوده است در یک درجه‌ی وجودی نیست. موفق باشید

12984
متن پرسش
سلام استاد: کسی تو وبلاگش پرسید: فرض کنید شما در یک کشور اروپایی و یا آمریکای شمالی دانشجو هستید، یکی از همکلاسی هاتون ابراز تمایل می کنه به اسلام، شما برای شروع از او چه درخواستی می نمایید؟ حجاب؟ نماز؟ روزه؟ خمس؟ زکات؟ جهاد؟ و یا تفکر درباره ی توحید و معاد؟ نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بعد از ایمان به توحید و معاد متوجه‌ی نبوت شود؛ یعنی راهی که او را به درستی به مبدأ و معاد می‌رساند و سپس باید متوجه نبوت رسول خدا به معنای خاص گردد و در راستای پذیرش نبوت آن حضرت، جایگاه احکام الهی در متن چنین راهی برای او روشن می‌شود و در این مسیر البته شخصیت‌های برجسته‌ی اسلام کارساز‌اند. موفق باشید

12978
متن پرسش
سلام جناب استاد: بنده آن سوال امام شناسی و خداشناسی را پرسیده بودم. بنده حدودا 150 صفحه از کتاب شما را خوانده ام و ادامه اش هم مانده یعنی حین مطالعه کتاب سوال را پرسیده ام و دلیل پرسش هم این است که یک عده می گویند با عقل و بدون امام می توان خدا را شناخت حال سوال من این است که عقل به تنهایی در شناخت کامل خداوند کافی است یا اینکه تا یک جایی عقل برد دارد و شناخت اصلی با قلب و با بندگی است؟ وقتی می گوییم ائمه باب الله هستند می گویند شناخت باب لازم نیست! آنها می گویند اول باید خدا را کامل شناخت بعد امام را ما می گوییم شناخت کامل خدا بدون امام غیر ممکن است. البته بنده نظر علامه را در شیعه در اسلام را مطالعه کرده ام که در پایان می گویند امام شناسی از خدا شناسی جدا نیست. همچنین نظر علامه جوادی را در ادب فنای مقربان ذیل محال معرفه الله. همه این بحث ها با دوستان و یکی از طلاب صورت گرفته تا به یک حقیقت برسیم خواهش می کنم جواب بنده را بدهید تا کرسی آزاد اندیشی مان تکمیل گردد. خواهشا هر چه لازم است مرقوم دارید اجرتان با مولا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل بیت» و به خصوص در شرح آن، عرایضی شده‌است که از جلسه‌ی پنجاه به بعد می‌توانید جواب خود را به صورت مبنایی بگیرید و گرنه هر روز در این موارد با سوال بدون جوابی روبرو هستید. موفق باشید

12972
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز، پدرم از ایثارگران و جانبازان جنگ تحمیلی است ولی از همان جوانی به واسطه نفوذ مهدی هاشمی معدوم در منطقه لنجان تحت تاثیر ایشان در زمره طرفداران و پیروان آقای منتظری بوده و هست و به واسطه این تعلق سیاسی به سراغ کتب اعتقادی آقای صالحی نجف آبادی رفت و بدون در نظر گرفتن وزنه علمی و مقبولیت ایشان در حوزه و نیز بدون داشتن بنیه علمی برای مواجهه با شبهات صرفا به واسطه تعلق سیاسی و نزدیک بودن این شخص به آقای منتظری، به خصوص در مباحث امامت شدیدا تحت تاثیر ایشان گرفته تا جایی که باعث نگرانی جدی اعضای خانواده شده است، برای مثال پدرم مدتی است که زیارت ائمه علیهم السلام را کاری بیهوده می داند چرا که آنها از دنیا رفته اند و کاری ازشان بر نمی آید، مشکل اینجاست که زمینه برای مباحثه دوطرفه با ایشان هم نیست، از طرفی خودشان گریزانند و از طرف دیگر هروقت مباحثه ای اتفاق افتاده گویا از ما حالت انزجار پیدا می کنند، لطفا ما را راهنمایی فرمایید. در ضمن اگر منابع مشخصی در مورد رد اینگونه کتب می شناسید معرفی فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است ولی به نظر می‌رسد چون در این موارد کار به مِراء می‌کشد و موجب درحجاب‌رفتنِ قلب می‌گردد بهترین راه ترک این مباحث است. موفق باشید

12947
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: احتراماً، برای تبیین اصول عقاید، کتابهایی که به زبان ساده و جذاب برای نوجوانان می تواند مفید باشد و همچنین آنها را از راه خسته نکند راهنمایی می فرمائید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های امثال مرحوم صفائی حائری نکات خوبی دارد. بد نیست سری هم به کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیازی به نبی» بزنید. موفق باشید

12941
متن پرسش
سلام علیکم: در ادامه سوال قبل (معنای راوی حدیث) سوالم این است که: آیا ولایت سیاسی جدای از فقاهت و معرفت الله است؟ و به صورت مجزا تعریف می فرماییید؟ یا لازمه ولایت سیاسی، جامعیت فقیه در فقاهت و معرفت الله (معرفت به نبی (ص) یا معرفت به امام (عج)) است و در غدیر خم اینها در کنار هم توسط رسول الله (ص) تبیین شده است؟ مخصوصا با توجه به معنای عرفی و تحت الفظی این کلمه (راوی حدیث) آیا می توانیم اصل اتصال و همجواری با نبی (ص) یا با امام حی (ع) را که ناظر بر ارتباط معنوی با اولی الامر است از این کلمه حذف کنیم؟ با توجه به این جمع بندی به نظر حقیر قاعدتا معنای راوی حدیث ناظر بر جامعیت یک فرد در فقاهت و معرفت الله (اتصال معنوی با نبی (ص) یا امام (ع)) است؟ یا آنکه به نظر شما فقاهت به تنهایی در فرد می تواند مصداق معنای (راوی حدیث) باشد بدون آنکه امام زمانش را شناخته باشد و متصل باشد؟ و یا یک عارف نیز صرفا به اعتبار علم باطنی اش به تنهایی می تواند مصداق معنای راوی حدیث در یک صنفی از اصناف و نحله های سلوکی باشد؟ و یا آگاهی سیاسی یک فرد نیز به تنهایی می تواند مصداق شان راوی حدیث و ولایت سیاسی باشد بدون آنکه لزوما فقیه باشد؟ یا می فرمایید راوی حدیث جامعیت در فقاهت و معرفت الله دارد (فقیه جامع الشرایط باشد) و این جامعیت در فقاهت و معرفت الله است که ولایت سیاسی را نیز معنی می بخشد؟ کما اینکه نواب اربعه را امام زمان (عج) راوی حدیث خود نامیدند نه به اعتبار صرفا شم سیاسی آنها یا صرفا به اعتبار علم به احکام دین یا صرفا به دلیل ارتباطشان با امام حی (عج)! بلکه به اعتبار جامعیت در فقاهت و معرفتشان به امام زمان (عج) ! (فقیه جامع الشرایط ) که البته در زمان غیبت کبرا قاعدتا این سنت اهل بیت نباید تغییر کرده باشد و معنای راوی حدیث در زمان غیبت همان معنایی را دارد که در زمان غیبت صغرا امام زمان (عج) احیا فرمودند و عملا متذکر شدند الا آنکه نوع ارتباط راوی حدیث در طول زمان غیبت کیفیتش متفاوت است و یا از حالت خاص به عام تبدیل می شود اما این به معنای تغییر کردن معنای راوی حدیث در سنت اهل بیت (ع) است؟!! لذا اصل ارتباط راوی حدیث با نبی (ص) یا امام حی (ع) (ولو حسب تزکیه نفس و معرفت باطنی به آن حضرات) یک اصل و سنت است و تنزل نیافته است. لذا امام (عج) بر کلمه راوی حدیث تاکید فرمودند نه بر کلمه فقیه یا عالم یا ... ! لطفا پاسخ قبلی خود را با توجه به مطلب اخیر، شفاف تر بفرمایید و نظر حقیر را نقد بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرطور در نظر بگیریم در هرحال راوی حدیث به آن معنایی که در روایت هست کسی باید باشد که معارف لازم را در فهم حدیث داشته باشد، حتی اگر صرفاً نظر به روایات فقهی هم دارد معرفت نسبتاً لازم را در اصول دین دارا است هرچند لازم نباشد در موضوعات دیگر مثل توحید و معاد، متخصص باشد. و فقیهی که باید در امور سیاسی هدایت جامعه را به عهده بگیرد، علاوه بر مقدمات لازم که در تفقّه در روایات باید داشته باشد اطلاعات لازم از تاریخ و مسائل جاری در جامعه را نیز نیاز دارد و این غیر از آن است اگر کسی آگاهی سیاسی از جامعه و تاریخ را داشته باشد بدون زیربنای فقهی بتواند موضع‌گیری صحیحی را ارائه دهد. موفق باشید

12932
متن پرسش
سلام: اینکه از بین همه مردم افراد خاصی برای پیامبری انتخاب می شوند بر اساس چه ملاکی بوده است؟ در جواب نوجوانی که می پرسد چرا من پیامبر (ص) نشدم و چرا حتما این فرد خاص باید به پیامبری برسد چه جوابی می توان داد؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در رابطه با این موضوع به نحو رسایی بحث شده است. کتاب بر روی سایت است. موفق باشید

12926
متن پرسش
سلام علیکم: حقیر در باره معنای صحیح و دقیق «روات حدیث» در عبارات امام زمان (عج) سوال داشتم!منظور امام (عج) از این واژه دقیقا چه کسانی با چه مشخصاتی است؟ ضمن آنکه حضرت آقا (عج) در زمان نایب دومشان نیز از همین واژه استفاده فرمودند و اختصاص به آخرین نایبشان نداشته است. یعنی در زمان نایب دومشان شیعیان و فقهای درجه یک امت شیعه مانند شیخ کلینی را به راویان حدیث خود امر فرمودند! لذا این موضوع مطرح است که حقیقتا راوی حدیث از نظر امام زمان (عج) چه کسی است که حتی فقهای درجه یک شیعه در حوادث روزگار (ولایت سیاسی) در زمان غیبت صغرا نیز به آنها (به راویان حدیث) امر شده اند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «روات حدیث» کسانی‌اند که روح و فرهنگ و مذاق احادیث اولیاء معصوم را چشیده باشند. حال یک‌وقت در حدّ نکات فقهی به این مرحله رسیده‌اند و یک‌وقت بالاتر، در حدّ نکات عرفانی و معرفتی، و یا از این هم بالاتر، در حدّ ولایت سیاسی، هرکدام در جای خود. موفق باشید

12911
متن پرسش
سلام علیکم: آیا الزامی وجود دارد که رهبر یک مملکتی مانند ایران حتما روحانی باشد؟ مثلا اگر امام خامنه ای روحانی نبودند می توانستند بعنوان رهبری انتخاب شوند؟ بحث من اینجاست که اگر یک شخصی تمام شرایط یک رهبر را داشته باشد ولی روحانی نباشد یعنی دروس حوزوی را خارج از حوزه فرا گرفته باشد اما به مسائل آگاه باشد می تواند در جایگاه رهبری قرار بگیرد؟ اگر نه چرا؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک برای رهبری کشور ایران، مطابق قانون اساسی، فقاهت است که عموماً فقیهان مجتهد در آن حدّ که عالِم به ابعاد فقه حکومتی نیز باشند، در کسوت روحانیت ظهور دارند. موفق باشید

12907
متن پرسش
با سلام: جناب استاد برای ملموس تر درک کردن نفاق افراد دوران اهل بیت (ع) مانند اشعث بن قیس ها و مقایسه رفتار و کردار اهل بیت (ع) با نفاق و خباثت ها چه مطالب و کتابهایی به نظر شما مفید و قابل استفاده هستند؟ جناب استاد کتاب الغارت تالیف ابراهیم بن محمد ثقفی نکات جالبی از زندگی امام علی (ع) رو در بر دارند این کتاب چجوریه؟ آیا معتبره و قابل اتکا هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از کتاب «الغدیر» و «امام شناسی»‌های آیت اللّه حسینی تهرانی استفاده‌ی زیادی برده‌ام و کتاب «الغارات»، استنادات قابل استفاده‌ای در حقّانیت تشیع در آن به چشم می‌خورد در حدّی که مؤلف زیدی‌مذهب آن بالاخره به تشیع اثنی‌عشری گرائید. موفق باشید

12892
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: در صورت امکان می خواستم منابع و مراجعی را جهت مطالعه و تحقیق در مورد طهارت تکوینی اهل بیت (ع) معرفی و مختصر توضیحی مرحمت فرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب عرایضی شده و نیز در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در قسمت آیه‌ی تطهیر، نکاتی هست. کتاب بر روی سایت می‌باشد. موفق باشید

12887
متن پرسش
با سلام: خسته نباشید. من چند روزی شبهات زیادی برام به وجود آماده نظیر علت وجود خدا و این که به چه علتی ما نیاز به خدا داریم؟ در واقع به معبود چه نیازی داریم مگه کومونیست بودن چه اشکالی دارد و سوالاتی نظیر اینکه به چه علت باید دین داشته باشیم؟ اصلا چرا دین اسلام باید باشد و همچنین از کجا معلوم ائمه اطهار (ع) وجود داشتن و سوالات دیگر. من دختری محجبه هستم در خانواده ای مذهبی ولی اصلا دلایل عبادت و حجابم را نمی دانم و در دلم قبول ندارم. لطفا با پاسخ به سوالم من رو از این سردرگمی نجات دهید قبل از دیر شدن. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون بدون دلیل عمل کرده‌اید، برایتان این شبهات پیش می‌آید. اگر جواب عقل و اندیشه‌ی خود را در راستای اعمال دینی خود نداشته باشید، در برزخ گرفتار مشکل می‌شوید. این لطف خدا بوده است که فرشتگانی مأمور شده‌اند تا این شبهات را در شما ایجاد کنند و شما با جواب‌گویی به این شبهات سیر خود را حتی تا برزخ و قیامت، به‌خوبی ادامه دهید. مطالعه‌ی کتاب‌های «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس» و «مبانی نظری نبوت و امامت» را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید

12824
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم استاد بزرگوار: با توجه به این که واسطه ی فیض، واسطه ی فیض بین خدا و خلق است و اگر که بلا تشبیه وجود مبارک امام عصر (عج) مانند جریان برق قویی باشد که اگر مستقیم به کانال برقی منازل برسد، دچار خرابی لوازم می گردد. امکان دارد که در این بین واسطه ی فیض از طریق والیان خاص و شیعیان خاص حضرت به خلق رسد؟ مثلا رزق مردم ایران به واسطه ی مقام معظم رهبری، تقسیم گردد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آن‌که متوجه بودید که واسطه‌ی فیض یک مقام است، عنایت داشته باشید که ظرفیت انسان از طریق انسان کامل اشباع می‌شود و در رابطه با کمال انسانی نیاز به انسان دیگری نیست همان‌طور که برای «تری» به عین تری یعنی آب نیاز است. موفق باشید

نمایش چاپی