بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: نبوت و امامت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10653
متن پرسش
یکی از اساتید دانشگاهمان ادعا می کند که پیامبر (صل الله علیه واله) طبق آیه ای از قرآن با این مضمون می فرمایند که من از 2دقیقه بعدخودم هم خبر ندارم. با این استدلال می خواست نتیجه بگیرد که امامان معصوم علم غیب ندارند. از دانشجویان خواست که تفاوت وحی و علم غیب را برایش ببرند می شود این شبهه را پاسخ دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور است که آن استاد محترم فرموده‌اند. رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند من بشری هستم مثل شما مگر آن‌که به من وَحی می‌شود، منتها در همان قرآن که به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وَحی شده و حضرت با قلب مبارک خود عمق آن را درک کرده‌اند حقایقی هست که به کمک آن حقایق خیلی چیزها برایشان روشن می‌شود و می‌فهمد که مثلاً آینده‌ی ملتی که جناب سلمان از آن ملت است چه خواهد بود مضافاً که در سوره‌ی جن می‌فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَدا إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏» داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد مگر رسولانى که آنان را برگزیده. موفق باشید
10578
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: عمده ترین دلیل روایی که برا اثبات ولایت فقیه استفاده میشه منقوله عمر بن حنظله می باشد. و حال آنکه امام صادق (ع) در این روایت از واژه «حاکم» استفاده کرده و نفرموده او را ولی خود قرار دهید. و اگر منظور حضرت ولایت داشتن آن شخص بود باید لفظ مربوط به آن استفاده می شد. با این تعبیره امام (ع)، حکومت اسلامی و حاکم اسلامی را می شود ثابت کرد اما «ولی فقیه» را خیر. زیرا شخص می تواند در عین حالی که حاکم اسلامی است «ولی» نباشد. لطفأ جواب علمی و قانع کننده با توجه به روایت بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و آیت‌اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» معتقدند موضوع ولایت فقیه یک موضوع کلامی است و به همان دلیل که ضرورت امام را بعد از نبی اثبات می‌کنیم، ضرورت ولایت فقیه را در زمان غیبت باید ثابت کنیم که بنده در آخرین قسمت کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» دلایل آن را آورده‌ام. موفق باشید
10559
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. بنده حدود 5 سال پیش طی جریاناتی دچار نوعی شک در همه عقایدم بود که از آن به شک دکارتی[1] تعبیر می کنم. چرا که خواستم برای تفکر، از اولین خشتهای آن دست به کار شوم که خب بسیار سخت بود خصوصا که با روش شناسی خاصی هم کارم را انجام ندادم (که خود این هم علتهای خاصی دارد که در آینده اگر نیاز شد به آنها خواهم پرداخت) در این جریانات بعد از آنکه ربط عالم و خدا و نحوه حضور خداوند در عالم و چگونگی ربط عالم ماده با عوالم غیر مادی از طریق مطالعه کتاب از برهان تا عرفان استاد طاهرزاده حداقل به لحاظ نظری برایم حل شد، خیلی خودکار این سوال به ذهنم آمد که حالا جایگاه پیامبر و امام که در اسلام مطرح شده در منظومه فکری بنده کجاست؟ و آیا الان زمان شناخت این دو مقام است و اگر بلی چگونه این شناخت حاصل خواهد شد. این سوال وقتی قوت گرفت که مدتی بعد، حاج حسن رحیم پور در تلویزیون سخنرانی[2] داشتند با موضوع نبوت، بیان کردند که نبوت مقدمه توحید است اصلا نبی آمده است که ندای توحید را سر دهد که البته بنده آنجا متوجه نشدم که منظور ایشان چه نوع تقدم و تأخری است. در مباحث استاد طاهرزاده در شرح حدیث عنوان بصری پس از معرفت النفس، معرفت رب را مقدم بر شناخت رسول و ولی خدا بیان شده، که این موضوع در کتب کلام و هم چنین بینش اسلامی دبیرستان و از طرفی در ادعیه از جمله همین دعای اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک... که احتمال زیاد معرف حضور هست می توان دید. با این اوصاف، اما، هنوز بنده نتوانسته ام به جمع بندی و نتیجه گیری در این موضوع برسم. در این موضوع به زعم بنده فرض هایی ممکن است و در همه بندها منظور از شناخت خداوند، همان توحید است که در کلام و علومی از این قبیل آمده و اینکه اصلاً خدا وقتی خدا هست که یکی باشد. اینجا فقط یک چیز می تواند سوال را محکوم به غلط بودن بکند و آن هم این است که بنده معنی و کیفیت تقدم و تأخری که در متون اسلامی آمده را به کلی نفهمیده باشم. 1. اگر شناخت خداوند به لحاظ زمانی مقدم بر شناخت نبی باشد این سوال خواهد آمد که اگر شناخت خداوند به لحاظ عقلی و قلبی برای همه انسان ها میسر باشد چه نیازی است به نبی؟ 2. اینکه نبی از خدایی خبر بیاورد از خدایی که از پیش وی را شناخته ایم، نوعی دور نیست؟ 3. پی بردن به صفت خالقیت خداوند با تفکر و تدبر و نظر بر فطرت ممکن است اما باید آدم خیلی عاقل باشد که با تفکر و بدون هیچ تغذیه فکری از جانب انبیاء بتواند یگانگی خداوند را درک کند و اگر چنین چیزی ممکن بود خداوند روزی از این همه روز که عالم برپاست و بوده و خواهد بود، زمین را از وجود نبی یا ولی خود خالی می گذاشت. این موضوع آن قدر اهمیت داشته که حتی قبل به دنیا آمدن هیچ بشری خدا اولین پیامبرش را به زمین فرستاد. 4. خداوند هزار اسم دارد که آنها را به انبیا و اولیاء آموخت این هزار اسم در قلب نبی تجلی کرده و وجود وی و آثار وجودیش را نورانی کرده و این نورانیت برای انسان مشهود شد در قالب همین زندگی دنیا. بدون وجود نبی و شناخت وی چطور می شود تجلی اسماء خداوند را دید که پس از آن به خدای یکتا با هزار اسمش شهادت داد. حتی بزرگترین عرفا هم برای شناخت این صفات نیاز دارند به شریعتی که انبیاء به ارمغان آورده اند. 5. اگر قائل بر قاعده تشکیک در وجود باشیم درجه وجودی خداوند بالاترین مرتبه وجودی است که ما که در عالم ماده و در سطح بعد عالم خیال به سر می بریم بیشترین فاصله را با عالم لاهوت داریم، در حالی که درجه وجودی انبیاء و اولیاء از خداوند پایین تر است و از آنها در متون اسلامی به عنوان واسطه فیض یاد شده با این اوصاف ما به عالمی که نبی در آن سیر می کند، ارتباط ما با وی راحت تر و سریعتر خواهد بود نسبت به رابطه با خداوند، پس چگونه است که شناخت خداوند مقدم بر شناخت نبی است؟ 6. حدیث معروف امام صادق (علیه السلام) با این مضمون که «وجود خداوند را حتی مشرکان به صورت فطری قبول دارند اما قائل به یگانگی خدا نیستند» نشان می دهد که شناخت خدای واحد نمی تواند مقدم بر شناخت نبی باشد. 7. مشرکان مکه به شهادت تاریخ قائل به وجود خداوند بوده اند (یک مثالش همان عهدنامه ای که در خانه کعبه توسط موریانه ها خورده شد..!) اما چه شد که وقتی نبی مبعوث می شود آن هم نبی رحمة للعالمین با آنها به مبارزه برمی خیزد؟ پاسخ این است که همین ها که به وجود خداوند باور داشتند به دشمنی با خدایی که پیامبر از جانب او مبعوث شده و ندای وحدانیت وی را سر می دهد پرداختند. اگر شناخت خدا مقدم بر شناخت نبی بود هیچ قومی به جنگ و لجاجت با پیامبرش برنمی خاست! 8. اینکه انسان ها از لحاظ قوه تفکر و هوش در یک سطح نیستند و کمتر آدمی دیده می شود به طور دغدغه مند به این مباحث بپردازد، فرض اینکه شناخت نبی پس از شناخت خداوند باشد را غیر منطقی و ناعادلانه جلوه نمی دهد؟ چرا که این طوری رسیدن به حقیقت برای خیلی ها امری دور از دسترس می شود در حالی که اگر شناخت نبی مقدم بر شناخت خداوند باشد این چنین نخواهد شد. ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- [1] . البته حقیر اذعان دارم شکّ و پاسخ به سوالاتم را به طور روشمند و منظم پیش نبردم و گاهاً زیگزاگی عمل کردم همین هم باعث شده که بعد گذشت حدود 5 سال هنوز به منظومه فکری درستی نرسیده ام. [2] . که متاسفانه نرسیدم کامل گوش کنم. بحث سخنرانی چیزی شبیه این بود اما نه خود آن اساساً یکی از بزرگترین خدماتی که پیامبر اکرم(ص) به بشریت کردند، وصل کردن ارتباط دو جانبه بدون پارازیت میان خدا با بشر و بشر با خدا بود؛ یعنی این ارتباط را ایشان دوباره و برای همیشه برقرار کردند و رفتند، علاوه بر اینکه صدای مقدس خداوند را با امانت و عصمت کامل به ما رساندند و این کار بسیار بزرگی است، از این طرف هم به ما آموختند که خدا را چگونه بنامیم و با چه نامهایی بخوانیم؟ از او چه بخواهیم؟ چگونه بخواهیم؟ توحید و معاد را به ما آموخت، ارتباط معادش و معاد و تعامل ماده و معنا را به ما آموخت. روش حرکت از دنیا به سمت آخرت را به ما آموخت، بدون اینکه دنیای ما را ضایع کند، بدون اینکه واقعیت طبیعی ما را نبیند و این درحالی است که ما به هیچ یک از اینها دسترسی نداشتیم. اگر پیامبر اکرم (ص) نبود، هیچ یک از این راه ها در دسترس ما نبود. ما تنها حدسیاتی مخلوط با خرافات می زدیم. این خدمت بزرگی است که ایشان به بشریت کرد، اینها اختراعی نیست، امور عینی است، او بود که خداوند را برای ما توصیف کرد. اگر پیامبر اکرم (ص) خدا را برای ما توصیف نمی کرد، بین بت و خدا و خدایان چه فرقی می توانستیم قائل شویم؟ مگر بقیه اقوام بشری که بت پرستند، تابویی اند، توتم پرست اند، اینها دنبال حقیقت نبودند؟ آنان هم به دنبال حقیقت و خدا بودند، ولی به اینجا رسیدند، زیرا دستشان به دامان پیامبر اکرم (ص) نرسید و الا آنها هم در پی همین مطلوب بودند، ولی کجا رفتند؟ به کجا رسیدند؟ چه می خواستند و چه شد؟ پیامبر (ص)، خداوند را برای ما توصیف کرد، او ما را از بزرگترین خرافه، یعنی الحاد، چه الحاد بسیط و چه الحاد پیچیده و مرکب نجات داد. از انواع معنویتهای انحرافی، بت پرستی، توتم پرستی، تابوها، از این سحر و جادو جمبلهای شیطانی، از ریاضتهای غلط غیر انسانی، از شطحیات و طامات سرایی و از این همه آدرسهای تقلبی از خدا که در دنیا هست، ما را نجات داد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طورکه قرآن می‌فرماید نقش پیامبر تذکر است بدین معنا که انسان‌ها در فطرت خود خدا را می‌شناسند، ولی روزمرّگی‌ها آن‌ها را از پیام‌های فطری‌شان غافل می‌کند، به همین جهت هم در خطرات مهیب که دیگر به هیچ چیز نمی‌توانند اعتماد کنند با تمام وجود خدا را می‌خوانند 2- با این کار نبی از شناخت اجمالی خدا به شناخت تفصیلی می‌روید و این دور نیست 3- نظر به توحید و یگانگی خدا یک امر فطری است 4- حرف درستی است 5- تقدم شناخت خدا در فطرت، غیر از شناخت خدا در مظاهر و سنت‌ها است که انبیاء الهی متذکر آن می‌شوند 6- کفار، بت‌ها را شُفَها و شفیعان می‌دانند و از این جهت نظر به کثرات دارند وگرنه همه در فطرت خود در عین نظر به خدا نظر به یگانگی خدا دارند و حضرت در این رابطه می‌فرمایند: «فَطَرهم علی التوحید» یعنی خداوند مردم را بر اساس توحید و درک یگانگی خدا آفریده 7- مشرکان حجاز با نبوت نبی مخالف بودند و قبول نداشتند خداوند با بشر صحبت می‌کند و دستورالعمل می‌آورد. فکر می‌کنم اگر همت کنید و تفسیر المیزان را از ابتدا مطالعه فرمایید به نور قرآن در فضای عقلی و عملی بسیار محکمی قرار می‌گیرید. موفق باشید
10522
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: اینکه بارها فرموده اید عشق و محبت ومودت نسبت به والدین و زن و فرزند و خلاصه غیر معصوم معنا ندارد و با بقیه فقط باید در حد وظیفه و از باب صله رحم ارتباط برقرار کنیم پس تکلیف «وجعل بینکم موده و رحمه» چه می شود؟ و آیا این مودت و رحمت از جنس دیگریست؟ و آیا مودت و رحمت نسبت به بقیه فقط در راستای عشق به خدا و اهل بیت (علیهم السلام) معنا می دهد؟ که در این صورت با بقیه هم می شود ارتباط حبی برقرار کرد. و آیا آن اطاعتی که پیرو عشق ورزیدن به معصومین علیهم السلام پیش می آید در بقیه موارد چگونه خواهد بود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید آیه‌ای که اشاره می‌فرمایید، می‌فرماید خداوند بین زن و شوهر مودّت و رحمت قرار می‌دهد و ما وظیفه داریم با رعایت حقوق همدیگر آن مودّت و رحمت را حفظ کنیم و مواظب باشیم شیطان آن را از ما نگیرد، ولی خود ما وظیفه داریم محبت و مودّت را که باید اراده کنیم به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» باشد. پس یک محبت را باید پاس داشت مثل محبت به همسر، و یک محبت را باید ایجاد کرد و آن محبت به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» است. به نظرم محبت به فرزندان نیز چیزی است که به صورت طبیعی در ما هست. شاید آیه‌ی 24 سوره‌ی توبه نیز تهدیدش در همین رابطه است که محبت به خدا را که مظاهرش اهل‌البیت«علیهم‌السلام» است، در عرض محبت به همسر و فرزندان و متعلقات دنیایی قرار گیرد. لذا می‌فرماید: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ». موفق باشید
10515
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و با تشکر از اینکه به سوال قبلی من پاسخ دادید، متاسفانه مشکل من هنوز رفع نشده است سوال من در رابطه با وسواس فکری و شک در مورد اهل بیت بود (ع) پاسخ دادید مطالعاتی داشته باشم و بعد به پابوس امام رضا (ع) بروم. اطلاعاتم در این حد است که می دانم نور امامان قبل از خلقت حضرت آدم خلق شده و می دانم واسطه ی فیض از طرف خدا برای سایر مخلوقات هستند و واجب الاطاعه هستند. مشکل من اینجاست که در موقع دعا یا زیارت عاشورا و در مجالس روضه و در موقع استمداد از اهل بیت (ع) دچار شک و شبه می شوم و در ذهنم تاریخ اسلام و دلایل اثبات شیعه را باید مرور و اثبات کنم. سپس از این حالت خودم متنفر می شوم. از اهل بیت (ص) خواسته ام به خوابم بیایند تا مشکلم حل شود ولی هنوز نشده است. در ضمن فعلا به پابوس امام رضا هم نمی توانم بروم خاضعانه از شما درخواست کمک و راهنمایی دارم. زیرا 6 سال است که به این مشگل گرفتار شده ام. از اینکه به سخنانم گوش دادید متشکرم اجرتان با پروردگار متعال.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه کار داریم برای اهل البیت«علیهم‌السلام» تکلیف تعیین کنیم که به خواب ما بیایند یا نه؟! پیشنهاد می‌کنم ابتدا سعی کنید عقاید خود را به صورت ملکه در آورید و محکم کنید. کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را در این رابطه مفید می‌دانم. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
10408
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز چگونه اصول کافی را روشمند مطالعه کنیم تا بهره کامل تری ببریم؟ مطالعه‌ اصول کافی نیاز به چه مقدماتی دارد؟ ترتیب آن چگونه باشد از ابتدا جلد اول یا جلد آخر؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به لطف الهی پس از گذراندن مقدماتی مثل معرفت نفس و حشر اصول کافی را از جلداول شروع کردم و بدون عجله و با یادداشت‌نویسی ادامه دادم و آن زمان از بهترین دوران عمر من بود که چگونه اولیاء معصوم با آدم سخن می‌گویند و انسان را در فضایی قرار می‌دهند که با هیچ فضایی قابل مقایسه نیست. موفق باشید
10384
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. چرا خود دیدن حضرت سلیمان باعث کج شدن تاجشان می شود ولی ما نه؟ همه جای قرآن حق فریاد می زنند که جواب ظلم داده می شود عجب ما هم قطعا حجاب ما می شود و مانع دریافت فیض به شرط توبه نکردن البته، به این خاطر نیست که تاج برای بدن مثل روح است برای جسم تاج به اذن حق کج می شود تا انحراف البته در سطح انسان کامل را نشان دهد و چون ایشان به منزله روح برای جهان هستند خود دیدن ایشان هم باعث کج شدن کلاه می شود چون تدبیر عالم بانیابت از حق دست ایشان است همان گونه که وقتی روح ما بیمار می شود جسم ما هم بیمار می شود و بیماری جسم علامت بیماری روح است. خودبینی ما باعث تاثیر قابل رویت در اطرافمان نمی شود چون ما واسطه فیض به عالم ماده نیستیم. درست است استاد؟ 2- اگر ظالم از ظلمش توبه کند ولی عذرخواهی از مظلوم نکند و مظلوم هم بگوید خدایا اگر توبه هم کند من نمی بخشم مگر در صورت عذرخواهی، آیا خدا ندیده ظلم ظالم را می گیرد خواست مظلوم را به صرف توبه ظالم؟ که به نظر با عدل سازگار نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حرف خوبی است. آری چون آن اولیاء الهی همه‌ی تصرفاتشان در راستای رجوع به انوار الهی صورت می‌گیرد اگر کوچک‌ترین خللی در رجوع آن‌ها ایجاد شود به همان اندازه در تصرفاتشان خلل ایجاد می‌شود. البته: «کار نیکان را قیاس از خود مگیر» آن بزرگان رابطه‌ی خاصی با خدا دارند که مربوط به خودشان است 2- یکی از لوازم توبه، عذرخواهی از مظلوم است و جبران حق النّاس. موفق باشید
10341
متن پرسش
با سلام: آیا بر اساس مبانی حکمت متعالیه نفوس کملین هم جسمانیه الحدوثند؟ و اگر همینطور است پس در برهه ای از زندگیشان باید از مردم معمولی هم پایین تر باشند (گرچه بعدا به مقام کملین برسند) همچنین اصلا چرا نفوس کملین که ناقص نیستند باید به بدن تعلق بگیرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر نفسی جسمانیه‌الحدوث است ولی برای ائمه«علیهم‌السلام» حقیقت دیگری هست به نام نور عظمت که وسیله‌ای است جهت هدایت بشر توسط آن‌ها. بحث آن در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده. موفق باشید
10333
متن پرسش
با توجه به نقد هایی که درباره مباحث آقای سروش و شبستری روی سایت قرار داده اید آیا نمی توان اینگونه و به آسانی پاسخ داد که پیامبر (ص) قرآن را اعم از لفظ و معنا خودشان ایجاد فرموده اند، اما با این توضیح که حقیقت قرآن عین حقیقت پیامبر (ص) است و تنها لازم است که ایشان آن را تنزل بدهند و به شکل الفاظ دربیاورند. کما اینکه جبرئیل نمی تواند از حقیقت پیامبر (ص) که اشرف مخلوقات هستند بالاتر باشد. و با این توضیح قرآن که تنزل یافته آن حقیقت است نمی تواند خطا یا اشتباه باشد. اما اگر خداوند را در مقابل پیامبر (ص) و دو وجود بدانیم آن اشکالات وارد می شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود قرآن می‌فرماید تماماً حتی الفاظ آن از طرف خداوند آمده و به انسان‌ها می‌فرماید اگر شک دارید که این قرآن از طرف خدا نیست و سخنانی است که یک انسان آن را تنظیم کرده شما هم به عنوان یک انسان یک سوره همانند آن بیاورید. لذا نمی‌توان گفت الفاظ قرآن از خود پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باشد. حتی بعضاً رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند جبرائیل این آیه را برای من نازل کرد و جای آن را نیز تعیین می‌کند که در کجای قرآن قرار دهم. موفق باشید
10295
متن پرسش
سلام استاد: چه ایرادی دارد که ولایت امیرالمومنین (ع) را فقط ولایت معنوی بدانیم؟ یعنی رهبر و امام و راهنمای مومنان عالم پس از پیامبر (ص). نه یک حاکم و والی سیاسی. هرچند که کسی بهتر از ایشان شایسته حکومت نیست ولی خواست نهایی و تمایل مردم به ایشان نیز شرط است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر امام معصوم و یا نایب امام معصوم حاکم نباشند و تکلیف امور را روشن ننمایند این سیاست‌مداران خواهند بود که تکلیف دین را و دین‌داران را تعیین می‌کنند در حالی‌که دین باید تکلیف همه را تعیین کند و این با حاکمیت امام و یا نایب او ممکن است. موفق باشید
10289
متن پرسش
چرا به پیامبران می گویند معصوم هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معصوم یعنی کسی که از آلوده‌شدن به گناه حفظ می‌شود و خداوند وقتی شایستگی لازم را در کسی دید که می‌تواند پیام خدا را به مردم برساند از لغزش‌‌های احتمالی هم او را حفظ می‌کند تا مردم بهترین بهره را از آن پیامبر ببرند. در ابتدای کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در این مورد عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
10257
متن پرسش
با عرض سلام حضور استاد گرانقدر طاهرزاده: من در خانواده ای مذهبی هستم الآن 45 سال دارم. در عین حالی که به اهلبیت (ع) و اسلام اعتقاد و علاقه دارم و وظایف شرعی ام را انجام می دهم، شش سال است به وسوسه فکری و شک در مورد وجود اهل بیت (ع) دچار شده ام تحقیق و مطالعه کرده ام ذکرهایی را هم بنا به گفته اساتید داشته ام نذر هم کرده ام و از اساتید هم سوال کرده ام و می دانم دین حق است، اما در موقع دعا صحبت با امامان شک و شیطان به سراغم می اید. از این وضع خیلی معذب هستم دلم می خواهد یقین صددرصدی داشته باشم لطفا به غیر از مطالعه راهکار دیگری به حقیر بدهید. متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مطالعه‌ی کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» یک‌سری به زیارت حضرت ثامن الأئمه«علیه‌السلام» بروید تا حضور متعالی آن حضرت را در جان خود احساس کنید و همه‌ی شک‌هایتان برطرف شود. موفق باشید
10255
متن پرسش
با عرض سلام و تبریک اعیاد گذشته خدمت استاد: 1) در مباحث معرفت النفس که با علم حضوری به کمال می رسد طهارت و صیقل زدن قلب و جهاد با نفس چه جایگاهی دارد؟ 2) حضرات معصومین سلام اله علیهم عالم الغیب بودند یا به تعبیر قرآن علم غیب منحصرا در ید الهی است؟ و اگر معصومین علیهم السلام فاقد علم غیب هستند پس اطلاع حضرات بر آینده چه وجهی دارد؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- پس از نظر به نفس از طریق مباحثی مثل ده نکته در معرفت نفس، از آن به بعد تنها با تزکیه است که انسان می‌تواند به حقیقت خود نزدیک شود 2- علم غیب منحصراً در ید و قدرت حضرت حق است، حضرت حق آن اندازه که جهت هدایت انسان‌ها لازم است، به پیامبران و ائمه«علیهم‌السلام» می‌دهد.خداوند در سوره جن فرمود: « عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ (27) . موفق باشید
10219
متن پرسش
سلام اخوی کارتون بعضی وقتا حرف داره در عین این که خودتون حرف ندارید سوال کرده بودم این نامه سرگشاده ای که امام به رهبری عزیز نوشتن و گفته بودن شما معنای ولایت فقیه رو نفهمیدید جریانش چیه اصلاح طلبای دانشگاه پدرمو در اوردن کمک کنید چند روزه منتظر جوابم جوابو رو سایت نذاشتید نمیدونم چرا با تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: البته سؤال‌تان ارسال نشده. این که می فرمائید یک موضوع علمی است که دامنه و وسعت ولایت فقیه تا چه اندازه است و این غیر از آن است که یکی ولایت فقیه را قبول داشته باشد و دیگری منکر آن باشد. امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در جواب صحبت مقام معظم رهبری که در نماز جمعه داشتند، طی نامه‌ای نظر خود را اعلام کردند و روشن فرمودند دامنه‌ی ولایت فقیه در حدّ اختیارات رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است. قبل از آنکه اصل ماجرا را بازگو نماییم لازم است از کسانی که به این ماجرا ایراد می گیرند بپرسیم، بالاخره شما نظر امام(ره) مبنی بر مطلقه بودن ولایت فقیه را قبول دارید یا نظر آن موقع رییس جمهور وقت را می پسندید؟ نوع رفتار این گونه افراد نشان داده است که متاسفانه هیچ پایبندی به ولایت مطلقه فقیه و حتی ولایت فقیه نیز ندارند و سعی می کنند از اینگونه مسایل در جهت نیات خود سوء استفاده نمایند. و حال اصل ماجرا... حضرت امام(ره) در پاسخ شورای نگهبان نوشتند: دولت حق دارد تا از تصرف بیش از حق عرفی شخص و اشخاص جلوگیری نماید. این معادن (نفت و گاز) چون ملی است و متعلق به ملتهای حال و آینده است که در طول زمان موجود می گردند از تبعیت املاک شخصیه خارج است و دولت اسلامی می تواند آنها را استخراج کند. ... [امام خمینی ، صحیفه نور، ج 20، ص 155 (مورخ 1366/8/3)] امام(ره) در پاسخ وزیر کار درباره جواز قراردادن شروط الزامی نسبت به کارفرمایانی که از خدمت دولتی بهره مند می شوند نوشتند: «چه در گذشته، چه در حال، دولت می تواند شروط الزامی را مقرر نماید». [همان ، ج 20، ص 163 (مورخ 1366/9/16)] امام(ره) در پاسخ به استفسار شورای نگهبان درباره پاسخ ایشان به وزیر کار نوشتند: دولت می تواند در تمام مواردی که مردم استفاده از امکانات و خدمات دولتی می کنند با شروط اسلامی و حتی بدون شرط قیمت مورد استفاده را از آنان بگیرد و این جاری است در جمیع مواردی که تحت سلطه حکومت است و اختصاص به مواردی که در نامه وزیر کار ذکر شده ندارد، بلکه در انفال که در زمان حکومت اسلامی امرش با حکومت است می تواند بدون شرط یا با شرط الزامی امر را اجرا کند. [همان ، ج 20، ص 165 (مورخ 1366/9/26)] آیت الله خامنه ای، امام جمعه تهران (لازم به ذکر است ایشان به فرمان امام(ره) بر خلاف سایر امام جمعه های تهران - به غیر از آیه الله طالقانی - به عنوان امام جمعه دائم تعیین گردیده بودند) و رئیس جمهور وقت در توضیح نامه شورای نگهبان و نظر امام در نماز جمعه 11/10/1366 این گونه اظهارنظر کردند: «اقدام دولت اسلامی، در برقرارکردن شروط الزامی به معنای برهم زدن قوانین و احکام پذیرفته شده اسلامی نیست ... امام که فرمودند دولت می تواند هر شرطی را بر دوش کارفرما بگذارد، این هر شرطی نیست، آن شرطی است که در چهارچوب احکام پذیرفته شده اسلام است، و نه فراتر از آن. سوال کننده سوال می کند: برخی این طور از فرمایشات شما استنباط می کنند که می شود قوانین اجاره و مضاربه، احکام شرعیه و فتاوای پذیرفته شده مسلم را نقض کرد. و دولت می تواند برخلاف احکام اسلامی شرط بگذارد، امام می فرمایند: این شایعه است، ببینید قضیه چقدر روشن و جامع الاطراف است.» [روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه 12/10/1366، ص 9، خطبه های نمازجمعه حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی خامنه ای] این سخنان سبب خیر گشت و باعث شد حضرت امام خمینی (ره ) طی نامه ای تاریخی پرده از حقیقت ولایت مطلقه فقیه بردارند: بسمه تعالی جناب حجت الاسلام آقای خامنه ای، رئیس محترم جمهوری اسلامی - دامت افاضاته پس از اهدای سلام و تحیت، من میل نداشتم که در این موقع حساس به مناقشات پرداخته شود. و عقیده دارم که در این مواقع سکوت بهترین طریقه است. و البته نباید ماها گمان کنیم که هر چه می گوییم و می کنیم کسی را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برای رشد انسانها. لکن صحیح ندانستم که جواب مرقوم شریف و تقاضایی که در آن شده بود را به سکوت برگزار کنم. لهذا، آنچه را که در نظر دارم به طور فشرده عرض می کنم . از بیانات جنابعالی در نماز جمعه اینطور ظاهر می شود که شما حکومت را که به معنای ولایت مطلقه ای که از جانب خدا به نبی اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - واگذار شده و اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد، صحیح نمی دانید. و تعبیربه آنکه اینجانب گفته ام حکومت در چهارچوب احکام الهی دارای اختیار است بکلی برخلاف گفته های اینجانب بود. اگر اختیارات حکومت در چهارچوب احکام فرعیه الهیه است ، باید عرض حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضه به نبی اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - یک پدیده بی معنا و محتوا باشد و اشاره می کنم به پیامدهای آن، که هیچ کس نمی تواند ملتزم به آنها باشد: مثلا خیابان کشیها که مستلزم تصرف در منزلی است یا حریم آن است در چهارچوب احکام فرعیه نیست. نظام وظیفه، و اعزام الزامی به جبهه ها، و جلوگیری از ورود و خروج ارز، و جلوگیری از ورود یا خروج هر نحو کالا، و منع احتکار در غیر دو - سه مورد، و گمرکات و مالیات، و جلوگیری از گرانفروشی، قیمت گذاری، و جلوگیری از پخش مواد مخدره، و منع اعتیاد به هر نحو غیر از مشروبات الکلی، حمل اسلحه به هر نوع که باشد، و صدها امثال آن، که از اختیارات دولت است، بنابر تفسیر شما خارج است؛ و صدها امثال اینها. باید عرض کنم حکومت، که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - است، یکی از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است. حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم می تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند؛ و مسجدی که ضرار باشد، در صورتی که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت می تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قراردادمخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند. و می تواند هر امری را، چه عبادی و یا غیر عبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند. حکومت می تواند از حج، که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست موقتا جلوگیری کند. آنچه گفته شده است تاکنون، و یا گفته می شود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است. آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحا عرض می کنم که فرضا چنین باشد، این از اختیارات حکومت است. و بالاتر از آن هم مسائلی است، که مزاحمت نمی کنم. ان شاءالله تعالی خداوند امثال جنابعالی را، که جز خدمت به اسلام نظری ندارید، درپناه خود حفظ فرماید. 16دی 1366 -روح الله الموسوی الخمینی در جواب، امام جمعه تهران در نامه ای خطاب به امام اعتقاد خود را به ولایت مطلقه فقیه ابراز داشت، در نامه آیت الله خامنه ای به ایشان آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم محضر مبارک رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینی - مدظله العالی پس از عرض سلام و ارادت، مرقوم مبارک در پاسخ به معروضه اینجانب را استماع و زیارت کردم و از ارشادات آن حضرت که مانند همیشه ترسیم کننده خط روشن اسلام است متشکرم. نکته ای که بیان آن را لازم می دانم آن است که بر مبنای فقهی حضرتعالی که اینجانب سالها پیش آن را از حضرتعالی آموخته و پذیرفته و بر اساس آن مشی کرده ام، موارد و احکام مرقوم در نامه حضرتعالی جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم. مقصود از حدود شرعیه در خطبه های نماز جمعه چیزی است که درصورت لزوم مشروحا بیان خواهد شد. امید است سالهای متمادی این ملت عزیز و فداکار و مسئولان آن و همه امت بزرگ اسلام از فکر بیدار و روشن و رهبری بی بدیل جنابعالی بهره مند گردند و خداوندعمر شریف شما را تا حضور ولی عصر - ارواحنا فداه - مستدام بدارد. 21/10/66 - سید علی خامنه ای حضرت امام خمینی (ره ) نیز در پاسخ ضمن تجلیل از ایشان آن را تایید نمودند، که در پاسخ حضرت امام خمینی (ره ) هم به ایشان آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم جناب حجت الاسلام آقای خامنه ای، رئیس محترم جمهوری اسلامی - دامت افاضاته مرقوم شریف جنابعالی واصل و موجب خرسندی گردید. اینجانب که از سالهای قبل از انقلاب با جنابعالی ارتباط نزدیک داشته ام و همان ارتباط بحمدالله تعالی تاکنون باقی است، جنابعالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری که آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا جانبداری می کنید، می دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید، روشنی می دهید. مع الاسف جمهوری اسلامی و سران محترم آن به جرم اسلام خواهی و بسط عدالت اسلامی درجهان مورد تاخت و تاز تبلیغاتی جهان خواران شده اند و مثلا اگر بگویند آفتاب روشن است، فردا تبلیغات جهانی به شرح و تفصیل و توجیه و تحلیل پرداخته و جمهوری اسلامی و یاران آن را به طوری محکوم می کنند و چون آشنا به فقه اسلامی و به ملت فداکار اسلام و ایمان راسخ آنان نیستند، بسیاری از اوقات تبلیغات آنان به نفع جمهوری اسلامی تمام می شود. و البته ما متوقع نیستیم که با قیامی که بر پایه اسلام عزیز نمودیم و "نه " به شرق و غرب و عمال آنان گفته ایم، آنان به ما و شماها و به ملت عزیز جان بر کف ما بارک الله بگویند. و خوشبختانه اخیرا در همین موضوع حدود ولایت فقیه نویسندگان و گویندگان متعهد و آگاه به مسایل اسلامی، مسئله را در مجالس و روزنامه ها تا آنجا که دیدم مورد بحث قرارداده که من از تمامی آنان تشکر می کنم و امید است ائمه محترم جمعه و بویژه امثال جنابعالی که در بیان مسائل دست توانا دارید، مسئله را تعقیب و در خطبه های نماز جمعه اذهان ناآگاهان را روشن و زبان دشمنان اسلام را قطع فرمایید. و جنابعالی و ملت بزرگوارخواهند دید که در اطراف همین نامه چه شیطنتها و تحلیلها در رسانه های گروهی مخالفین اسلام و همدستان آنان خواهد صورت گرفت. در خاتمه سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند خواستار و امید است امثال جنابعالی در مقاصد عالیه خود پیروز وسربلند گردید. والسلام علیکم و رحمه الله- 21 دی ماه 66 -روح الله الموسوی الخمینی
10160
متن پرسش
سلام استاد: می فرمایید مقام معظم رهبری نایب امام زمان (عج) هستند؛ کاربرد این عنوان برای ایشان جایز است؟ من متوجه مقام ولایت فقیه هستم اما معمولا نواب امام زمان (عج) افراد خاص مثل حسین بن روح و ... نام برده می شوند. دلیلی خاص دارد که آقا، نایب امام زمان (عج) نامیده می شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدیث مشهور عمر بن حنظله حضرت صادق(علیه‌السلام)، فقهاء را که مطابق احادیث امامان معصوم علیهم‌السلام امورات مردم را در دست می‌گیرند نایب خود قرار داده‌اند و مصداق کامل این نیابت ولیّ فقیه است. موفق باشید
10134
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده سوال: چرا مقام امامت از نبوت باید والاتر و بالاتر باشد؟ سوال 2: از برخی از اهل سنت پرسیده می شود که امام زمان شما کیست می گویند قرآن. دلیلشان هم آیه 17سوره هورد است که کتاب موسی را امام و رحمت معرفی می کند. نظر جنابعالی چیست؟ و سوال 3: در چه منابعی داریم که امام زمان (عج) هنوز به دنیا نیامده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی بفرمایید کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را که روی سایت نیز هست مطالعه فرمایید. إن‌شاءاللّه سؤالاتتان جواب داده می‌شود. موفق باشید
10112
متن پرسش
سلام علیکم: در سوال 9996 فرمودید امامان وجود خارجی نداشتند بس آیه «بقیه الله خیرالکم» که در مورد امام زمان است توضیحش چیست؟ از آنجایی که قرآن برای تمام اعصار است و خودش فرموده «لا یمسه الا المطهرون» چرا موضوع امامت و مشخصا تک تک امامان برای مطهرون و با رمز نیامده؟ آیا جای سجده سجاد و زندان کاظم و غربت رضا و غیبت صاحب و ...... در قرآن خالی نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید باید بین حقیقت امامان و بین وجود خارجی آن‌ها تفکیک کنید. حقیقت ائمه«علیهم‌السلام» از اول بوده و حتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در معراج خود می‌فرمایند دوازده نور سبز دیدم «فِی کُلِّ نُورٍ سَطْرٌخْضَرُ عَلَیْهِ اسْمُ وَصِیٍّ مِنْ أَوْصِیَائِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِیُّ أُمَّتِی»؛ در هر کدام از آن نورها سطرى سبز بود که بر او اسم یکى از اوصیاء من قرار داشت که اول آن‏ها على بن ابى طالب و آخر آن‏ها مهدى امت من بود. سبزبودن آن سطور مژده‏اى است که حضرت بدانند حقیقت اولیاءِ نبى اکرم (ص) همواره زنده و با طراوت و پایدار خواهند بود و نور ائمه (ع) در دامنه‏ ى عرش الهى و به پشتیبانى اسماء الهى همچنان ادامه مى‏یابد تا خداوند با تمام جلوات خود در زمین ظهور کند. موفق باشید
10110
متن پرسش
سلام: با توجه به آیات فراوانی که به ولایت امیرالمومنین (ع) اشاره دارد، برای اثبات این امر به کدام آیه در قرآن که محسوس تر از بقیه است، می توان استناد کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» قسمت امامت در قرآن خوب است. موفق باشید
10046
متن پرسش
سلام علیکم: سوال بنده در مورد بحث طینت و وجه جمع با اختیار و همچنین بحث ثواب و عقاب است. توضیح آنکه از احادیث طینت اینطور استنباط می شود؛ که اصولاً برخی ها از ابتدا و ذاتاً خوب هستند و برخی ها از ابتدا و ذاتاً بد. پس اگر خب؛ عمل صالح کرد هنری نکرده چون به اقتضای طینتش بوده و اگر بد نیز اعمال خلاف انجام داد لایق سرزنش نیست چون او نیز به اقتضای طینتش بوده. تا جائیکه روایت داریم که عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ مَعِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَأَغْتَمُّ وَ أَحْزَنُ مِنْ غَیْرِ أَنْ أَعْرِفَ لِذَلِکَ سَبَباً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ ذَلِکَ الْحَزَنَ وَ الْفَرَحَ یَصِلُ إِلَیْکُمْ مِنَّا لِأَنَّا إِذَا دَخَلَ عَلَیْنَا حُزْنٌ أَوْ سُرُورٌ کَانَ ذَلِکَ دَاخِلًا عَلَیْکُمْ لِأَنَّا وَ إِیَّاکُمْ مِنْ نُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَعَلَنَا وَ طِینَتَنَا وَ طِینَتَکُمْ وَاحِدَةً وَ لَوْ تُرِکَتْ طِینَتُکُمْ کَمَا أُخِذَتْ لَکُنَّا وَ أَنْتُمْ سَوَاءً وَ لَکِنْ مُزِجَتْ طِینَتُکُمْ بِطِیْنَةِ أَعْدَائِکُمْ فَلَوْ لَا ذَلِکَ مَا أَذْنَبْتُمْ ذَنْباً أَبَداً ... خب از ظاهر حدیث اینطور استنباط می شود که پس معصومین (ع) هنری نکرده اند که معصوم بوده اند. چون طینتشان خالص بهشتی و علیینی است. اگر طینت ما نیز خالص علیینی بود ما نیز گناه نمی کردیم به تصریح خود معصوم در روایت. حال این مسأله را چطور باید حل کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده توجه به معنای طینت است که متوجه باشیم بعضی از انسان‌ها از نظر طینت و شخصیت عموماً امور الهی را انتخاب می‌کنند و شخصیتاً خود را در انتخاب‌های معنوی می‌پرورانند با این‌که می‌توانند انتخاب‌های غیر الهی داشته باشند و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نمونه‌ی کامل چنین شخصیتی هستند به همین جهت عبادات طولانی دارند، زیرا می‌خواهند بهترین انتخاب را بکنند، در حالی‌که می‌توانستند غیر از این عمل کنند. حال آن انسان‌هایی که به این معنا به شخصیت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نزدیک‌اند از طینت‌ آن‌ها برخوردارند. موفق باشید
10045
متن پرسش
سلام: حضرت استاد در کتاب جوان پرورِ «جوان و انتخاب بزرگ» تقریبا در انتهای کتاب نام دو پیامبر بزرگ الهی حضرت عیسی و ادریس علیهما السلام آورده شده است به عنوان دو پیامبری که زنده اند و به آسمان رفته اند به گمان حقیر نام الیاس نبی به اشتباه ادریس کتابت شده است چون پیامبری که مانند عیسی علیه السلام عروج کردند الیاس علیه السلام است. در روایتی آمده روزی عزرائیل نزد الیاس (ع) آمد تا روحش را قبض کند، الیاس (ع) گریست. عزرائیل گفت آیا گریه می کنی با این که به سوی پروردگارت باز می گردی. الیاس گفت: گریه ام برای مرگ نیست، بلکه برای فراق از شبهای طولانی زمستان و روزهای تابستان است که دوستان خدا این شب ها را به عبادت می گذرانند و با محبوبشان خدا، راز و نیاز می کنند و لذت می برند. ولی من می خواهم از صف آنها جدا گردم و اسیر خاک شوم. خداوند به الیاس چنین وحی کرد: تو را به خاطر آن که علاقه به مناجات داری و می خواهی در خدمت مردم باشی تا روز قیامت مهلت می دهم. المخازن سید عباس کاشانی، ج 1، ص 286. برای این متذکر شدم که اگر اشکال بنده درست بود در چاپ های بعدی اصلاح شود. یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر از تذکری که فرمودید. قیصرى در شرح فصوص می‌فرماید: إدریس بسیار از بدن منسلخ مى‏شد و صاحب معراج گردیده بود و با أرواح و ملائکه‌ی مجرده آمیزش داشت. بعضى گفتند مدت شانزده سال خواب نکرد و چیزى نخورد تا عقل مجرد شد و میل بشری - مثل خواب و غذا - از او زایل گشت. هرچند مختص آسمان چهارم است ولی معراج‌هایی تا آسمان هفتم داشت. از این جهت بنده آن مطلب را عرض کردم. موفق باشید
9945
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. چطور پیامبر و حضرت امیر علیماالسلام حاکمان و والیان خودشان را انتخاب می کردند، ولی امروز انتخاب رئیس جمهوری و رئیس مجلس را رهبر انتخاب نمی کند؟ سوال من این است که امروز جامعه ما قابلیت آن را هنوز ندارند یا باید سیاست اسلامی همینطور باشد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حاکمیت جامعه باید مردم شرکت داشته باشند. زیرا امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به مردم می‌فرمایند: ای مردم! حکومت از آنِ شما است به هرکس که می‌خواهید بدهید. لذا یک روز بیعت با حاکم، نظر عمومی لحاظ می‌شده و امروز با انتخابات. در هر صورت باید نظر مردم در صحنه باشد. موفق باشید
9878
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقتتان بخیر. در مورد بحث انتخابگری: تفاوت پیامبر (ص) با انسان خوب و انسان نامشروع این است که پیامبر (ص) بین حجاب نورانی باید انتخاب کند و دومی بین شبهات و سومی بین واجب و حرام، به عبارتی خداوند سرمایه بیشتری به پیامبر (ص) داده و قرار نیست مثل من بین گناه و غیر گناه انتخاب کند پیامبر (ص) در درجه وجودی بالاتری خلق شده مثل انسان نابغه که برایش هنر نیست مسائلی را که انسان باهوش متوسط حل می کند بتواند حل کند، ولی همه ما بین آنچه باید انتخاب کنیم با هر سطحی، کشش یکسان داریم. پدر و مادر صالح و رعایت آداب بارداری باعث می شود سطح انتخاب بالا رود و بجای گناه و غیر گناه سطح به سمت ترک اولی برای فرزند صعود کند همین! نه اینکه باعث شوند گرایش به سمت خوبی بیشتر شود خدا هم انتظار بیشتری از این فرزند دارد. بعد از تولد هم فقط علت معده اند و انتخاب را جهت می دهند کما اینکه فرزند حضرت نوح (ع) بد از آب درآمد درست فهمیدم بحث را؟ (کتاب هدف حیات زمینی آدم)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» نیز نکاتی هست که بحث را کامل می‌کند. موفق باشید
9801
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: در مورد بحث با اکبرجباری، در دو سه مورد فکر نمی کنید تندروی کردید؟ از جمله نسبت دادن اینکه ایشان ماموریت دارند و اینطور حرفها؟ آیا شما شناخت قبلی از ایشان دارید که این مطلب رو فرمودید یا صرف از لابه لای همین مطلب جباری به این رسیدید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به رفقا عرض کردم در راستای تحقق تمدن اسلامی باید طوری خود را تربیت کنیم که همه ی سلایقی که در ذیل اسلام و انقلاب جای می گیرند قابل احترام باشند ولی آنجایی که فرد یا جریانی حجاب تحقق تمدن اسلامی است تساهل و مسامح عین بی غیرتی است نسبت به خون شهدا و غفلت از جایگاه خطرناکی است که افکار امثال آقای جباری در نظام اسلامی پدید می آورند. عنایت داشته باشید حرف ایشان این نبود که بعضی رویات ضعیف و غیر موثق است، حرف ایشان آن بود که هیچ یک از کتب روایی ما قابل اعتماد نیست! این یعنی نفی کلّی اهل البیت«علیهم السلام». موفق باشید
9677
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: لطفا شرح مستوفایی درباره دعای «اللهم عرفنی نفسک...» بفرمایید و تفاوت آن را با نگاه از پایین به بالا که از طریق حجت خدا، خدا را می شناسیم چیست و منظور از نفس درباره خدا وند چیست؟ لطفا به اجمال بر خورد نکنید و اندکی این دعای عزیز را شرح دهید چون به دستور آیت الله بهجت بعد از نمازهایم می خوانم ولی دلم می خواهد بفهمم عمق مطلب چیست. با تشکر التماس دعا. در ضمن به نظر این حقیر این که بعضی سوالها را چون شخصی هستند در سایت نگذارید خوب نسیت خود من گاهی سوالهایی که کاملا شخصی بوده اند را و جواب شما را خواندم و دیدم عجب این مشکل دقیقا مشکل خود من یا دوستانم که خبر از وضعشان داشتم بوده است لذا شما سوالها و جوابها را بگذارید هر کسی خواست می خواند و هر کی نخواست مجبور که نیست. خداحافظ
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: امام صادق (ع) فرمودند «إِنَّ لِلْقَائِمِ (عج) غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ» براى قائم قبل از آن که قیام کند غیبتى است. زُراره مى‏پرسد: فدایت شوم اگر به آن دوران رسیدم چه کنم؟ حضرت فرمودند: این دعا را بخوانید: «اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنى‏ نَفْسَکَ‏ فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ، لَمْ اعْرِفْ نَبَّیک اللّهُمَّ عَرِّفنى رَسوُلَکَ فَانَّکَ انْ لمَ تُعَرِّفْنى رَسوُلَکَ، لَمْ اعْرِفْ حُجَتَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنى حُجَّتَک فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَن دینى» خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانى پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا رسول خود را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانى حجتت را نخواهم شناخت و اگر حجت خود را به من نشناسانى در دینم گمراه خواهم شد. در دعاى فوق به خدا عرض مى‏کنى اگر خودت را به من نشناسانى از آن جایى که باید بوى تو را در پیامبرت بیابم، پیامبرت را هم نخواهم شناخت. باز عرضه مى‏دارى حجتت را به من بشناسان، چون نور وجود غیبى‏ترین مرتبه‏ ى عالم وجود یعنى مقام حضرت حجت (عج) بالاتر از آن است که با عقل و فکر عادى بتوان به آن نزدیک شد و از نور آن حضرت بهره‏ مند گشت. هر انسانِ بصیرى متوجه است که موضوع شناخت حجت الهى بالاتر از آن است که خودش به تنهایى بتواند آن راه را طى کند، لذا از طریق دعا از خدا مى‏خواهد در ظلمات آخرالزمان نظرش را بر نور وجود حضرت حجت بیندازد و در ذیل سایه‏ى مبارک ایشان به‏ سر برد. چون وقتى خدا را به عنوان اصل وجود شناختیم، نبى الله و پیامبر او را که تجلى نور وجود مطلق است، مى‏توان شناخت و معنى مغز وجود بودن حجت الهى روشن مى‏شود، در آن حال مى‏یابى که وَحى متذکر «وجود» است و در وحى الهى به مطهرونى اشاره کرده است که با «وجودِ» قرآن مرتبط اند و لذا فرمود آن‏ها حقیقت قرآن را حس مى‏کنند و مَسّ مى‏نمایند و نگفت از آن حقیقت مطلع ‏اند. اگر آیه قرآن این‏چنین بود که‏ «لا یُعَلِّمُهُ الّا الْمُطَهَّرُون» مطمئن باشید دیگر قرآن، قرآنِ نازل‏ شده از طرف خداوند نبود. این‏جا است که آدم مى‏فهمد قرآن‏ به‏ واقع از طرف خداوند است چون حقیقت بزرگ، یعنى قرآن نمى تواند یک مفهوم باشد و چون قرآن یک حقیقت غیبى است مى توان به کمک قلب - آن هم قلب پاک و مطهر - آن را لمس کرد به همین جهت مى‏فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ» خیلى قرآن بلند مرتبه‏ اى است، «فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ» در صحیفه‏ اى دست نایافتنى و متعالى، ولى نه یک نوشته‏ اى که مثل الفاظ آن را بخوانند بلکه‏ «لا یَمَسُّهُ إِلّا الْمُطَهَّرُونَ» یک حقیقتى است که قابل انس و تماس است. حرف بنده این‏جا است که عنایت داشته باشید در رابطه با قرآن با یک حقیقت وجودى روبه‏ رو هستید که بسیار بلند مرتبه است، و اساساً «وجود» چنین است که به راحتى رخ نمى‏نمایاند و در حجاب مى‏رود. ولى ماهیت با یک ارتباط ذهنى به سرعت در دسترس ذهن قرار مى‏گیرد، «وجود» به خودى خود بلند مرتبه است، چه رسد به مرتبه عالیه وجود یعنى قرآن که لازمه ارتباط با آن، داشتن مطلق طهارت است از همه وهمیات در موضع عقیده، و از همه خبائث در موضع اخلاق. به همین جهت امامان معصوم (علیهم السلام) با همه گرایش‏هاى انسانى که دارند، باید دائماً خود را در حالت عصمت حفظ کنند تا ارتباط با حقیقت وجودى قرآن برایشان پایدار بماند. لذا استغفار معصوم با استغفار غیرمعصوم متفاوت است، استغفار غیر معصوم «لِلرَّفع» است یعنى استغفار مى‏کند تا گناهان رفع شود. اما استغفار معصوم «لِلدَّفع» است، یعنى براى دفع گناه استغفار مى‏کنند تا گناه جلو نیاید و آن‏ها باقى بر مقام خود باشند. و این کارِ بسیار مشکلى است که انسان تلاش کند همواره در قله عصمت بماند، با این‏که آن‏ها انسان‏اند و مثل بقیه انسان‏ها در زندگى طبیعى خود هزاران گرایش دارند، غضب دارند، شهوت دارند، میل به غذا و غیره دارند، حال در میان این‏همه گذرگاه‏ها و گرایش‏هاى طبیعى، عصمت خود را حفظ مى‏کنند. عنایت کنید چه کار بزرگى است، زیرا آن عصمت یک موضوع وجودى است و با حضور دائم قلب در محضر حق، حفظ مى‏شود، اگر یک لحظه آن حضور به هر دلیلى ضعیف شود از مقامِ قله عصمت و قربِ حق فرو مى‏افتند. و از آن‌جایی که حضرت حق در مظاهر خود نیز اسماء و صفاتش را می‌نمایاند می‌توان از طریق مخلوقات با نظر به کمالاتی که در مخلوقات هست، حضرت حق را شناخت. موفق باشید
9659
متن پرسش
سلام: با عرض ادب و احترام 1- پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مهدی موعود زیاد بیان می کردند و احادیث زیادی هم داریم. 2- معتقدیم که سقیفه باعث شد که در نهایت موجب غیبت امام معصوم شود. 3- اگر این طور باشد پس باید حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در احادیثی به مردم هشدار هایی داده باشند. آیا احادیثی است؟ اگر هست لطفا آدرس و یا حدیث را بیان نمایید. 4- اگر نیست یعنی چه سقیفه بود و چه نبود غیبت رخ می داد پس این که بگوییم سقیه مبنای تمام بدبختی ها شده صحیح نیست! اگر هم است حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم آیا نباید همان طور که به آخر الزمان اشاره می کردند مردم را هم متوجه می کردند که یک جریانی باعث آن می شود و به مردم تذکر می دادند؟ چرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم موقع بستریشان گفتند کاغذ و قلم بیاورید چرا مثلا بعد از برگشت از حج در یک مراسمی در مسجد این امر را مکتوب می کردند که دیگر سقیفه ای هم پیش نیاید؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر فرصت بفرمایید کتاب شریف «الغدیر» را مطالعه بفرمایید با نمونه‌های زیادی از تلاش رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» جهت امامت حضرت علی«علیه‌السلام» در متون اهل سنت روبه‌رو می‌شوید. کتاب الغدیر را جناب آقای محمدحسن شفیعی شاهرودی به صورتی عالمانه خلاصه و ترجمه کرده‌اند می‌توانید به آن رجوع کنید و یا به مجلدات 7 تا 10 از امام‌شناسی از آیت‌اللّه حسینی طهرانی رجوع فرمائید. اگر اندکی وقت بگذارید نه‌تنها این سؤالاتتان جواب داده می‌شود، نکات ظریفی از شرایط تاریخی آن زمان به‌دست می‌آورید و این‌که چگونه رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» با ظرائف مخصوص به خود اسلام را در آن شرایط جلو بردند و نگذاشتند نگاه اصلی به اسلام که مربوط به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بود با تلاش امویان مورد غفلت قرار گیرد. موفق باشید
نمایش چاپی