بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شریعت و احکام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18512
متن پرسش
سلام استاد عزیز:ان شاءلله که حالتان خوب باشد. مدتی ست در جامعه واژه ی «ازدواج سفید» به کار برده می شود که ترجمه ی تحت الفظی اصطلاحی انگلیسی است و در ایران به رابطه ی بین زن و مرد نامحرمی گفته می شود که بدون ایجاد پیوند زناشویی با یکدیگر زندگی می کنند و ارتباط زناشویی دارند. جدا از همه ی مسائل مربوط به این پدیده ی شوم، بحث بنده در مورد به کار بردن و رواج این واژه حتی در سخنرانی ها و محافل مذهبی ست. ما مسلمان هستیم و تا جایی که بنده اطلاع دارم روابط زناشویی در اسلام شیعی به سه صورت است: ۱. ازدواج دائم ۲. ازدواج موقت ۳. زنا ما شکل چهارمی به اسم ازدواج سفید نداریم. این عمل، زنا محسوب می شود. ازدواج نیست که بخواهد سیاه باشد یا سفید!!!! به نظر بنده به کار بردن این واژه برای عمل شرم آور زنا و فحشا، در عادی کردن این گناه نقش دارد. بنده اخیرا شنیده ام که افراد مذهبی هم شاید با تصور مودبانه تر بودن این واژه، از این کلمه استفاده می کنند. ولی واژه ی «ازدواج سفید» نه تنها زشتی و قبح این عمل را در کلام منتقل نمی کند، بلکه به کار بردن کلمه ی «ازدواج» برای این موارد، شکل عرفی و مقبول به این کار می دهد. قشری از جامعه در بیان و عمل، پدیده ی شرعی ازدواج موقت را اینقدر زننده و قبیح معرفی می کنند که گویا بدتر از زنا ست، بعد اسم زنای علنی رو می گذارند «ازدواج سفید»!!!!!!! مزاحم جنابعالی شدم تا نظرتان رو در مورد این واژه بدانم. شاید بنده گرفتار وسواس شده ام و زیادی سخت می گیرم. نمی دانم. خدا خیرتان دهد ان شاءلله. التماس دعا. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر شما موافقم مگر آن‌که این افراد که می‌خواهند بدون پذیرش بارِ حقوقی ازدواج، یا آزادشدن از مشکلات رسمی ازدواج با هم باشند؛ به حکم شرع صیغه‌ای بخوانند حال یا موقت و یا دائم که گرفتار گناه نشوند. شاید حال که شرایط طوری است که بعضی نمی‌توانند به طور رسمی ازدواج کنند اعم از دختر و پسر، افراد مذهبی توصیه کنند ازدواج سفید را به این شکل انجام دهند تا قبح زنا از بین نرود. موفق باشید

18492
متن پرسش
با سلام: احتراما پیرو سوال قبلی در مورد تفاوت لن و لم در زبان عربی و غفران الهی که فرموده بودید نمونه بیاورم: 1- سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ 2- إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا 3- إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ 4- إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا 5- قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ آیا کفر - ظلم و فسق از شمول اسراف بر نفس خارج است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که غفران همه‌ی گناهان در رابطه با آن است که می‌فرماید انسان‌ها از توبه‌کردن مأیوس نشوند، زیرا خداوند در إزای توبه، همه‌ی گناهان را می‌بخشد. ولی این هرگز مربوط به کسانی نیست که منافقانه عمل کرده‌اند و یا صدّ عن سبیل‌اللّه شده‌اند و یا بعد از ایمان دوباره به اردوگاه کفر برگشته‌اند. موفق باشید

18478
متن پرسش
سلام: قباهت گناه رو چگونه درک کنم؟! در صورتی که متاسفانه خیلی از گناهان امروز عادی به نظر میرسن، در این عصر من چگونه زشتی گناهِ بزرگی مثل زنا و خودارضایی رو ببینم و درک کنم؟! ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان متوجه شود اگر این گناهان را مرتکب شود، مسیر اُنسِ او با حضرت حق تیره می‌گردد، حکایت از آن دارد که وقتی در قیامت حجاب‌ها برطرف شد انسان، خود را از الطاف الهی دور می‌یابد و گرفتار آتش می‌شود. موفق باشید

18452
متن پرسش
با سلام: چرا همه افعال انسان باید برای خدا باشد و اگر برای خدا نباشد هیچ ارزشی ندارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت عالم خداوند است و رجوع انسان به خدا است. اگر اعمال انسان در حالت کلی برای خدا باشد، جهت‌گیری شما، جهت‌گیریِ درستی است. ولی این بدان معنا نیست که در امور جزئی مثل غذاخوردن که برای رفع گرسنگی است گمان کنیم نباید با انگیزه‌ی رفع گرسنگی غذا خورد. آری! در کلّ وقتی انسان برای بندگی خدا می‌خواهد زنده بماند غذاخوردنش هم که برای رفع گرسنگی است در حکم عملی خواهد بود که برای خدا انجام می‌دهد. موفق باشید

18438
متن پرسش
سلام: می خواستم بدونم انسان چگونه می تواند به یک تفکر مستقل برسه؟ در کل آدم با چه دیدی باید به خود و جهان پیرامون خود نگاه کند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نگاه و دیدی که صاحب عالم یعنی حضرت حق از طریق شریعت در اختیار انسان‌ها گذارده است باید عالم را نگریست. موفق باشید

18391
متن پرسش
سلام: آیا گوش دادن به تلاوت قرآن می تواند جانشین موسیقی برای رشد قوه خیال باشد؟ دوستانم به من پیشنهاد دادند چون احساساتم ضعیف است و میزان گریه ام بسیار کم (گریه برای سید شهدا) موسیقی گوش دهم. حالا می خواهم بدانم آیا گوش دادن به قرآن می تواند ضعف بنده را برطرف کند با توجه به اینکه کم متوجه معنی قرآن از طریق صوت می شوم. در بخش پرسش و پاسخ سرچ کردم پیشنهاد مثنوی مولوی را داده بودید که باز هم از لحاظ طبع شعری نیز ضعیفم. صله رحم، صدقه و عدم چشم چرانی را هم رعایت می کنم ولی باز بسیار سخت اشک از چشمانم جاری می شود یا بسیار کم احساساتی می شوم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موسیقی را جهت این امر دنبال نکنید. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را که بر روی سایت هست، مطالعه فرمایید و پیشنهادهایی که در آن کتاب می‌شود را دنبال کنید. موفق باشید

18370
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: من نزدیک یک سالی هست که حضرتعای رو شناختم و در بعضی جلاساتتون حضور داشتم خدا رو شاکرم که راه رو نشونم داده و ای کاش این لطف خدا زودتر از اینا نصیبم می شد. سوال: چرا نمیتونم در بعضی از اعمالم پا روی نفسم بذارم؟ مثلا یه عملی رو میدونم گناهه اما در مقابلش کم میارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره این میل‌ها را باید حجابِ رجوع به حق دانست و هر اندازه کمتر به آن‌ها توجه شود، امیدشان برای غلبه بر ما کمتر می‌شود. موفق باشید

18332
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: میشه خواهش کنم با قلب الهی و پاک تان برای حقیر یک استخاره بگیرید و تردید مرا برای انجام کاری رفع کنید. اگر امکان دارد به شخصی بفرستید. ممنون از بزرگواری تان!!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار برایم امکان ندارد که در خانه جوابگوی تقاضای استخاره‌ی رفقا باشم. موفق باشید

18279
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: احتراما در پاسخ پرسش 18240 فرموده بودید در قیامت هم در نهایت، انسان‌های مؤمن از یادِ گناهان می‌روند. آیا رمزی در این نوع بیان نهفته است؟ زیرا قاعدتا باید می فرمودید گناهان از یاد انسان های مومن می روند. همچنین در خصوص سوال کاربری که موجب ناراحتی جنابعالی گردیدند (سوال 18251) باید به عرض برسانم برای بنده نیز یکبار همین مشکل پیش آمده چون جوابهایی که به ایمیل ارسال می شود در قسمت spam قرار می گیرد و من در قسمت inbox را جستجو می کردم لذا پیشنهاد می شود چنانچه پاسخ سوالی به ایمیل ارسال می شود در قسمت سوال و جواب سایت مراتب به پرسشگر اطلاع داده شود. در پایان ضمن تشکر از جنابعالی و سایر دست اندر کاران قسمت پرسش و پاسخ خواهشمند است به این کار پر خیر و برکت خود ادامه دهید و با سعه صدر این در رحمت خداوند را به روی افراد نیازمند دانستن نبندید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- منظور خاصی در میان نبوده. عمده آن است که به لطف الهی انسان‌های مؤمن در بهشت پس از طری مراحلی آن‌چنان مشعوفِ توجه به حضرت حق می‌شوند که ابداً هیچ توجهی به گناهان خود ندارند 2- پیشنهاد خوبی است که رفقا جهت دنبال‌کردنِ ایمیل‌های خود به قسمت spam رجوع فرمایند. موفق باشید

 

18255
متن پرسش
سلام علیکم: لطفا راجع به این جمله توضیح دهید: «فرمایش امیر المؤمنین است که حیرت می‌کنم از جوانی که قدرت‌های جوانی در اوست و در خودش بین شیطان و خدا جنگ می شود و او طرف خدا را می‌گیرد.» این جمله را در تعریف ورع در جایی دیدم، یعنی چه بین خدا و شیطان جنگ می شود و مثلا من طرف خدا را می گیرم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در درون جوانان از یک طرف جذبه‌های فطری قرار دارد و از طرف دیگر امیال شهوانی. و چقدر زیباست که جوانان در عین امیال شهوانی که دستگیره‌ی شیطان است، به جذبه‌های فطری که الهامات الهی است رو می‌کنند. موفق باشید

18240
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: آیا تاکنون به شعله های آتش دقت نموده اید؟ شعله شدت و ضعف دارد گاهی زیاد و گاهی کم می شود آیا اینکه گاها انسان به یاد گناهانش می افتد و عذاب می کشد و گاهی آنها را فراموش می کند نیز همینگونه است؟ آیا می بایست با یادآوری گناهان آتش را زیاد کنیم تا پاک شویم؟ و یا می توان این آتش را خاموش کرد؟ سوال دیگرم اینست که افرادی که از جهنم خلاص می شوند آیا گناهان خود را فراموش می کنند؟ زیرا تا هنگامی که انسان خطاهایش را به یاد بیاورد عذاب می کشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مرحله‌ی اول که انسان باید از گناه خود استغفار کند لازم است که گناهان را به یاد داشته باشد ولی پس از مدتی با نظر به رحمت واسعه‌ی حق، دیگر نباید برای رجوع به خدا بین خود و خدا گناهان را در میان آورد. در قیامت هم در نهایت، انسان‌های مؤمن از یادِ گناهان می‌روند. موفق باشید

18180
متن پرسش
سلام: 1.درباره اعتقادات چه کتاب هایی به صورت اجتهادی بخوانیم؟ 2. اینکه احساس کنیم غرق در گناه هستیم این را چه طور می توان بر طرف کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سیر مطالعاتی بر روی سایت جهت این امر می‌تواند کمک‌کننده باشد 2- با امید به رحمت خدا نگرانی خود را برطرف نمایید. مطالعه‌ی کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» همراه با شرح صوتی آن پیشنهاد می‌شود. موفق باشید

18175
متن پرسش
سلام: آیا انسان گناه کار بعد از توبه می تواند به مقام عصمت برسد، بطوریکه در قیامت در زمره و مرتبه کسانی قرار گیرد که در تمام عمر خود گناه نکرده اند مانند آیت الله بهجت و از اون بعنوان کسی یاد کنند که در تمام عمر خود گناه نکرده باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زیرا در روایت از پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: «من تاب لذنب کمن لا ذنب له» هرکس که از گناهی توبه کند مثل آن است که گناه نکرده است. موفق باشید

18166
متن پرسش
با سلام و احترام و وقت بخیر خدمت استاد: من تحقیقی در مورد توکل در قرآن داشتم، تک تک آیاتی که واژه توکل در آنها بود رو بررسی کردم اما هنوز به خوبی توکل رو نفهمیدم. آیا توکل با اون وجود تعلقی بودن و ربطی بودن انسان در ارتباطه؟ یعنی چون انسان ذاتا یه موجود وابسته هست و کارهاشو مستقلا نمی تونه انجام بده خداوند مسأله توکل رو مطرح کرده؟ استاد گرامی به نظرمن دستورات دین مثل یه پازلی می مونه که هر کدوم اجزاش باید جای خودش باشه و هرکدام تامین کننده بخشی از نیازهای انسان است. اگه این نظر درسته توکل جاش کجاست؟ حس می کنم ذهنم به هم ریخته هست و دستورات دینی هنوز جای خودشون را پیدا نکردند و سازمان یافته نیستند حداقل تو ذهنم. ببخشید مزاحم شدم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم انسان همه‌ی ابعاد خود و هستی را نمی‌شناسد و حضرت حق که خالق او و هستی است، همه‌ی عالم را می‌شناسد و می‌تواند در آن تصرف کند؛ عاقلانه‌ترین کار آن است که به مدیریت حضرت حق در همه‌ی امور اعتماد کنیم و او را وکیل بگیریم و این معنی توکل است از آن جهت که به هرچه او گفته است اعتماد کنیم و به نتایجی که حاصل می‌شود، راضی باشیم. عقل برای آن است که جستجو کنیم ببینیم حضرت حق چه دستوری داده است، نه آن‌که عقل را در مقابل دستورات الهی و به طور مستقل تبعیت کنیم. موفق باشید  

18124
متن پرسش
سلام: از کجا باید متوجه بشوم که واقعا به خدا توکل کرده ام؟ اساسا توکل به خدا یعنی چه؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید متوجه‌ی حضور خداوند در همه‌ی امور باشید و خود را تنها احساس نکنید. مطالعه‌ی کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

18118
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد: خواهشمندم متن زیر را بخوانید: «همانگونه که به عرض رسانديم قوة خيال اگر درست تطهير شود مي تواند دستگاه عکسبرداري نفس نسبت به ماوراي طبيعت باشد. اينجاست که شخص خوابهاي خوش مي بيند و تمثّلات شيرين زلالي پيش مي آيد، حقائق آينده را مي بيند، باطن افراد را مي بيند، مي تواند با بو کردن انسانها را بشناسد و بعد با ايشان ارتباط برقرار کند و ... يعني عقل به واسطة قوة خيال مي تواند اسرار عالم و اسرار درون مردم را عکسبرداري کند. انسان هر وقت ديد نمي تواند آن را که در ذات افراد نهفته است ببيند و عکسبرداري کند، معلوم مي شود که هنوز قوة خيالش را تطهير نکرده است. لذا در مورد انبياء آمده است که ايشان به محض پا گذاشتن در اجتماع و وارد شدن در جمع مردم مي توانستند تشخيص دهند که چه کسي سر به راه است و چه کسي منحرف شده است. ايشان به واسطة دستگاه عکسبرداري‌شان درون افراد را مي بينند و اعلام مي دارند که اين درون خراب است ولو اينکه نماز شب خوان هم باشد و آن ديگري ذات پاکي دارد ولو اينکه شرابخوار باشد يا حجابش را رعايت نکند. اين است که حضرت عيسي «عَلَيهِ السَلام» هميشه به دنبال اوباش بود و سعي داشت از بين همين لاتها صحابه انتخاب کند. بعضي از خواص به ايشان مي گفتند: «آقا مگر ديوانه شده اي؟ به دنبال ما بيا و از بين ما صحابه بگير». حضرت مي فرمود: «نه! در بين همين ها کساني هستند که قابليت دارند و بايد به دام من بيفتند». اتفاقاً آن حواريوني که از خواص حضرت عيسي «عَلَيهِ السَلام» بودند نوعاً از بين ياغيهاي بيابانها به شکار حضرت در آمده بودند.» متنی را که خواندید قسمتی از شرح معرفت نفس علامه حسن زاده آملی توسط استاد صمدی آملی می باشد. چند سؤال برایم پیش آمده و آن اینکه آیا عرفا همیشه خوب یا بد بودن آدم‌ها را می ببینند یا اینکه بعضی وقتها این حالت برایشان پیش می آید؟ اگر بعضی وقتها این حالت برایشان پیش می آید خب چرا؟ این‌ها (عرفا) که دائما قوه‌ی خیالشان طهارت دارد پس دائما هم باید اسرار عالم و درون مردم برایشان مکشوف باشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع ستارالعیوب‌بودنِ خداوند را فراموش نکنید که خداوند بعضاً اسرار بنده‌ی خود را برای احدی فاش نمی‌کند مگر برای کسانی‌که امکان هدایت آن بنده در آن‌ها هست و آن‌ها نیز مظهر ستارالعیوبی خداونداند. موفق باشید

18117
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: با تشکر از زحمات فراوان شما. 1) یک روحانی می گفت که اکثر این داعشی ها بهشتی هستند زیرا جهلشان منجر شده که این جنایات را انجام دهند. به نظر من و با توجه به جواب شما به یکی از سوالات با عنوان «چه کنیم داعشی نشویم»، حرف خیلی ... زده است. اگه اینجوری باشه که اونوقت باید بگیم تو کربلا هم، بیچاره ها جهل داشتن و نمی دونستن دارن چیکار می کنن، ان شاءلله که میرن بهشت! سوالم ایجاست که با توجه به آیه ی «انا هدیناه السبیل»، آیا اصلا ممکن است شخصی در شرایطی قرار گیرد که نتواند از عقل و فطرت خود استفاده کند و دچار گناه ناخواسته شود؟ آیا اصلا ما گناه ناخواسته هم داریم... مگه داریم....مگه میشه.....! 2) این که در روایات زیاد به چشم می خورد عبارت «شیعیان گنهکار»، اصلا برایم قابل هضم نیست؛ چون در مقابلش هم روایت داریم که اگر به آنچه ما عمل کردیم، عمل می کنی، از شیعیان ما هستی و الا فلا... .. اصلا این عبارت «شیعه گنهکار»، چطور باید معنا شود؟ اگر شیعه، پیرو است که دیگر گناه نمی کند. اگر گناه می کند هم که محب محسوب می شود. پس فرق بین شیعه ی گنه کار با محب در چیست؟ 3) در روایت هست که شخص کریم، چهار نشانه دارد؛ که من با دو تای این نشانه ها کار دارم. یکی اینکه می بخشد کسی را که به او ظلم کرده (تعفو عمن ظلمک) . دیگر اینکه احسان می کند به کسی که به او بدی کرده... سوالم این جاست که خدایی که خودش گفته کریم باشید و خودش هم معدن کرم و کرامت است، چطور آن دنیا کسی را که به او ظلم کرده، بازخواست و عذاب می کند؟ چطور بدی را با بدی جواب می دهد در صورتی که خودش گفته احسان کن به کسی که به تو بدی کرد؟ خدای کریمی که از قبل می دانسته این بندگانی که دارد خلق می کند، اکثرشان جهنمی هستند، اصلا چرا آنها را خلق کرده است؟ 4) آیا گناهان فردی، باعث تاخیر در ظهور می شوند؟ اگر برایتان امکان دارد به طور خلاصه بفرمائید که موانع ظهور حضرت، چه چیزهایی هستند؟ این سوال خیلی از افراد است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرایضی در رابطه با قسمت اول سؤال در جواب سؤال شماره‌ی 16645 شده است 2- این‌که در روایت می‌فرماید: ««حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ‏ عَلِيٍ‏ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»[1]دوستى على حسنه‏ اى است كه با داشتن آن، سيئه زيانى نمى‏ رساند و دشمنى على سيئه ‏اى است كه با وجود آن، حسنه سودى ندارد. نظر به جهت‌گیریِ انسان دارد که اگر جهت‌گیریِ کلی او درست باشد، ضعف‌های جزئی او شخصیت او را به عنوان یک گنه‌کار تثبیت نمی‌کند. 3- حضرت حق به هیچ‌وجه به کسی ظلم نمی‌کند، بلکه نتیجه‌ی اعمال انسان‌ها است که پاپیچِ آن‌ها می‌شود و حضرت حق با ارسال رسل کمک می‌کند تا ما مرتکب اعمالی نشویم که حاصل آن در ابدیتِ ما مزاحم ما باشد 4- کتاب «بصیرت و انتظار فرج» نکاتی در مورد نحوه‌ی ظهور و عوامل ظهور مطرح کرده است. جواب جدّی خود را می‌توانید با مطالعه‌ی آن کتاب إن‌شاءاللّه به‌دست آورید. کتاب بر روی سایت در قسمت نوشتار هست. موفق باشید


[1] - نهج الحق و كشف الصدق، ص 259. كنوز الحقائق، طبع بولاق مصر، ص 53، 57، 67، ينابيع المودة، ص 19.

18091
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَمَن تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ با سلام و تشکر از سایت خوبتان: حقیقتا هیچ چیز سنگین تر از بار گناهان نیست شدیدا خود را نیازمند می بینم که کاش کسی بود که می توانستم تقصیرها را به گردنش بیاندازم ولی آیه قوق در ذهنم متبادر می شود. اختیار چالش بزرگی در زندگی انسان است هم اوج احترام خداوند به انسان است و هم اشد حسرت ها را در پی دارد. در آتش حسرت و گناهانم می سوزم چگونه از این عذاب رهایی یابم ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین چیزی که به نظرم آمد خدمت جنابعالی ارسال دارم متنی بود که قبلاً در رابطه با جناب «حرّ» نوشته بودم. موفق باشید  باسمه تعالی

حُرّ یعنی تجسم توبه در تاریخِ پر از گناه

در تقابل تمدنی که ما با غرب داریم همه‌ی تلاش غرب آن است که فضای جامعه‌ی ما را گناه‌آلود کند و طوری القاء نماید که روح جوانان ما را تسخیر کرده است و ما را گرفتار یأسِ فرهنگی نماید و هنر ما آن است که متوجه غِنای فرهنگی خود باشیم و بدانیم تمدن آینده‌ی ما ظرفیت جای‌دادنِ حرّهای زیادی را دارد همان‌طور که امام حسینu در نهضت خود جای حرّ را باز کردند و او را از چنگال فرهنگ اموی نجات دادند و در این راستا لازم است که شخصیت حرّ را در فرهنگ کربلا بیابیم تا در ادامه‌ی فرهنگ کربلا نقشه‌های فرهنگ امویِ این زمانه یعنی فرهنگ ظلمانی غرب را خنثی کنیم و جوانان‌مان را از چنگال آن فرهنگ نجات دهیم. در این راستا نکات زیر قابل تذکر است:

1- حُرّ از پیوستگان به امام حسینu است، آن‌قدر دیر رسید که افق اقبال‌اش در شرف تاریک‌شدن بود، ولی در مقابل انبوه موانعی که در مقابل توبه‌ی او بود، مأیوش نشد و هر موقعیتی که در مقابل او قرار می‌گرفت را یک آغازی جدید به حساب آورد.

2- حُرّ به عنوان فرمانده‌ی سپاه هزار نفری دارای روحیه‌ی استواری است که به تنهایی نیز به عزمی هزار نفری آراسته بود، همین‌که از قصرکوفه به سوی امام حسینu روانه شد ندایی از پشت سر شنید که گفت: «بشارت بادت ای حرّ به بهشت»، پس نگاهی به عقب سر کرد و کسی را ندید و در منزل «ذی حُسم» با قافله‌ی امام حسینu برخورد کرد. حضرت به جوانان فرمودند؛ به‌ افراد آن لشکر و به اسبانشان آب دهید. وقت نماز در حالی‌که حرّ و سپاهیانش نماز را با امام اقامه می‌کنند، بین اذان و اقامه خطاب به حرّ و لشکریانش فرمودند: من به سوی شما نیامدم مگر پس از آن‌که نامه‌های دعوت شما به من رسید، پس اگر بر سر سخن خود باقی هستید من هستم وگرنه اگر از آمدن من ناخرسندید من هم منصرف می‌شوم. حرّ گفت: « لَسْنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَتَبُوا إِلَيْك‏» ما از آن گروه نیستیم که به سوی شما نامه نوشتند، ما دستور داریم از شما جدا نشویم تا شما را نزد عبیداللّه بن زیاد ببریم، و امام فرمودند: « الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِك‏»(الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 80 ) مرگ نزدیک‌تر است به تو از این آرزو. و بالاخره بنا شد راهی پیش گیرند که نه به کوفه نزدیک شوند و نه به مدینه، و در بین راه امامu خطبه خواندند و متذکر شدند که نباید از سلطان جائر پیروی کرد وگرنه در قیامت در همان آتشی وارد می‌شویم که آن سلطان جائر وارد می‌شود. حرّ در بین راه از سر دل‌سوزی به امام نزدیک شد و گفت: ای حسین! « ُ إِنِّي أُذَكِّرُكَ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ فَإِنِّي أَشْهَدُ لَئِنْ قَاتَلْتَ لَتُقْتَلَنَّ. » خدا را در باره‌ی نفس‌ات در نظر آر، من می‌بینم اگر با آن‌ها به جنگ بپردازی تو را به قتل می‌رسانند. امام فرمودند: «أَ فَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي‏؟ »آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ و حضرت در جواب او اشعاری را خواندند حاکی از آن‌که مرگ برای جوانمرد در راه خدا ننگ نیست، و حرّ دید مرگ در مقابل حسینu بسیار زبون است. هر دو به راه ادامه دادند تا نامه‌ای از طرف عبیداللّه آمد که در هرجا حسینu هست متوقف‌اش کنید . حضرت صلاح ندیدند مقاومت کنند و در سرزمین کربلا پیاده شدند و چون فهمیدند نام آن سرزمین کربلا است با توجه به حدیث امّ سلمه و سخنی که از رسول خداf شنیده بودند، فرمودند: «هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا»(بحار، ج 44، ص 383) اينجا موضع گرفتارى و بلاء ميباشد، اينجا محل خوابيدن شتران ما است، اينجا محل خيمه و اثاث ما است اينجا محل شهيد شدن مردان ما ميباشد. اينجا محل ريختن خونهاى ما است. برای حضرت روشن شد زمان آن رسالت تاریخی که به دوش ایشان گذاشته شده فرا رسیده و بیش از همه مقام بلند‌پایه و عزّت نفس خود را می‌دانستند و لذا یاران خود را جمع کردند و سختی کار را و آینده‌ی آن را متذکر شدند، تا بالاخره در روز عاشورا عمر سعد لشکر خود را در مقابل لشکر امام حسینu آماده کرد. حرّ به عمر سعد گفت: آیا تو تصمیم به جنگ با این مرد را داری؟ عمر گفت: آری به خدا، جنگی که آسان‌ترین شکل آن بریدن سرها و قطع‌کردن دست‌ها است. حرّ گفت: آیا به هیچ‌یک از این پیشنهادهایی که به شما کرد رضایت نمی‌دهید؟ عمر سعد گفت: به خدا اگر کار به من واگذار بود می‌کردم ولیکن امیر تو إبا دارد.

حرّ برگشت و در میان لشکر در جایی ایستاد ولی به سوی نفرات خود نرفت مبادا مقام بر او غلبه کند و تا در آن فرصت اندک فکری بکند. «قُرة بن قیس» با او بود برای آن‌که او را از سر خود باز کند، به او گفت: اسب خود را امروز آب داده‌ای؟ و او را فرستاد تا به اسب‌اش آب دهد. حرّ راهی را انتخاب کرده بود که اگر لشکرش بفهمند صد دیوار جلوی مقصد او می‌کشند، باید قبل از کشف قضیه کاری بکند وگرنه ممکن است با هزار مانع روبه‌رو شود، در حالی‌که او باید هزاران قوه به‌کار برد و هزاران گذشت بنماید تا آن تصمیم بزرگ عملی شود، چگونه از این ساحت زیستی که یک عمر در آن به‌سر برده خود را به ساحتی دیگر وارد کند؟

حرّ پس از دورشدنِ قُرة بن قیس، بنا کرد اندک‌اندک رو به سوی حسینu آمد، نظر دارد هرچه بتواند خود را از لشکر و حوزه‌ی قدرت آن‌ها آرام‌آرام بیرون بکشد و قدم‌قدم از میدان نفوذ آن‌ها دورتر شود، گویی خود ستونی از لشکر است که پیش می‌رود. «مهاجربن اوس ریاحی» به او گفت: چه خیال داری؟ آیا خیال حمله‌ داری؟ زیرا وضع ظاهری خود را به آن شکل درآورده بود - جواب نداد- از هیچ‌کس ایمن نبود تا راز خود را با او در میان گذارد نکند که یا مانع او شوند و یا برای خوش‌خدمتی به عبیداللّه او را از پای درآورند. حرّ مرگ را انتخاب کرده بود اما پس از ساعتی دیگر و در زیر سایه‌ی امام محبوبی که بنا است نزد او عذرخواهی کند، ندامت از گذشته و امید به آینده، قلیان خوف و رجاء در درون او جزر و مدّی به‌پا کرده بود، هیچ‌کس تا این حدّ او را مضطر نیافته بود. مهاجربن اوس که وضع حرّ را دید گفت: ای ریاحی! کار تو شبهه‌ناکاست، هرگز در هیچ موقعی مانند آنچه اکنون در تو می‌بینم ندیده‌ام. اگر گفته می‌شد شجاع‌ترین مردم کوفه کیست؟ من از تو نمی‌گذشتم، پس این چیست که در تو می‌بینم؟ جواب داد: راستش من خود را مخیّر بین جنّت و نار می‌بینم.

حرّ و حقیقت «توبه»

حرّ در شرایط بسیار سهمگین قرارگرفته. اگر در کربلا حقیقت فداکاری ظهور کرد و تا قیام قیامت هر فداکاری که واقع شود به ذات فداکاری یعنی کربلا باید متصل باشد تا فداکاری به حساب آید. حقیقت «توبه» نیز در کربلا و از طریق حرّ اتفاق افتاد. چند قدم از حوزه‌ی نفوذ دشمن دور شده، هنوز فرمانده‌ی لشکر است، هنوز می‌تواند با سایر فرمانده‌های لشکر عمرسعد رقابت کند، بد آفتی است حبّ ریاست و حبّ شرف و رقابت؛ و حالا حرّ آرام‌آرام دارد از همه‌ی آن‌ها عقب می‌ کشد. اگر اسب زیر پایش همچنان جلو رود به جایی می‌رسد که دیگر از آن آفت‌ها خلاص خواهد شد . جاذبه‌حقیقت یعنی جاذبه‌ی حسینu که او در این چند منزل بیشتر با او آشنا شده، قوی شده، لذا پس از آن که گفت: «خود را بین جنّت و نار مخیّر می‌بینم»؛ ادامه داد: «به خدا سوگند چیزی جز بهشت را انتخاب نمی‌کنم، اگرچه قطعه‌قطعه شوم و اگرچه سوخته گردم».[1] این را گفت تا مهاجربن اوس گمان نکند می‌تواند او را از کشته‌شدن بترساند و منصرف کند. سپس به اسب خود تازیانه ای زد و به سوی سپاه امام حسینu پرواز نمود و چون نزدیک شد سپر را واژگون کرد و همه فهمیدند او امان می‌خواهد. مانند کسی که روی به وادی اَیمن نهاده، می‌آمد و می‌نالید و می‌بالید - موسی آن‌جا به امید قبسی می‌آید- قصد حسینu داشت، « وَاضِعايَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أُنِيبُ فَتُبْ عَلَيَّ- فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادَ نَبِيِّكَ-» دست بر سر گذاشته و می‌گفت: خدایا به سوی تو آمدم ، توبه‌ی مرا بپذیر که من دلِ اولیاء تو و اولاد دختر پیامبر تو را آزردم. همین‌که نزدیک شد بر حسینu سلام کرد و گفت: خدا مرا به قربانت کند ای پسر رسول خدا، من همان همراهی هستم که مانع حرکتت شدم و به تو سخت گرفتم، به حق خدایی که جز او خدایی نیست، گمان نمی‌کردم این مردم پیشنهادهای شما را ردّ کنند و کار را با مثل تویی به این‌جاها برسانند؛ «فَإِنِّي جِئْتُكَ‏ تَائِباً وَ مُوَاسِياً لَكَ حَتَّى أَمُوتَ‏ بَيْنَ يَدَيْكَ أَ تَرَى إِلَى ذَلِكَ تَوْبَةً ؟» و اکنون به راستی نزد تو آمده‌ام و پشیمان از آنچه نسبت به تو روا داشتم تا نزد خدا توبه نمایم و جانم را فدای تو کنم تا پیش تو بمیرم، آیا این کار را برای من توبه می‌بینی؟ و حسین فرمودند: «نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْك وَ يَغْفِرُ لَكَ» آری! خداوند توبه‌ات را می‌پذیرد. سپس در مقابل لشکر عمر سعد ایستاد با ظاهری پر صلابت در حالی که سر تا پایش را آهن و فولادهای ابزار جنگی پوشانده، ولی با دلی نرم و دلسوزانه خواست آن‌ها را از تبعات جنگ با امام حسینu عافیت بخشد. اینک که از چشمه‌ی معنویت حسینu می‌نوشید سرشار از دلسوزی شده بود و متذکر می‌شد که غریزه‌ی انسانی آن است که میهمان را پذیرایی کنید. سر خوش از توبه‌ی خود و متکی به حقیقتی که بدان دست یافته او را به گوینده‌ای توانا مبدل کرده بود تا به نمایندگی آل محمدh سخن بگوید و همچون آن خانواده بهادری و سلحشوری را با عاطفه ممزوج کند.

حرّ به نمایندگی احرار عالم شرط حرّیت را متذکر شد، شروطی را که هر انسانی در هر نقطه‌ی جهان از آن دفاع می‌کند و با زبان خود کاری کرد که با هزار شمشیر نمی‌توان چنین کرد. تحت عنوان نکوهش سران سپاه، روشن نمود کار ناهنجار آن‌ها با هیچ‌یک از نظامات انسانی پذیرفتنی نیست چه رسد به نظامی که اسلام آورده.

گفت: «شما خودتان دعوت اش کردید، حالا چه شده است که او را به خود وانمی‌گذارید که برگردد؟ این محاصره و کشتن از کدام سنت و سیره برخاسته و با کدام خوی اسلام و حتی خوی عرب سازکاری دارد؟ هنوز به سرزمین شما نیامده - سرزمینی که خودتان دعوتش کردید- شما تاخته‌اید که خود را به او رسانده تا به قتل‌اش برسانید؟! هیچ پذیرایی از شما انتظار نیست، بگذارید برگردد، چرا آب را به روی بسته‌اید؟»[2]

 شما در این سلحشوری و سخنوری معجزه‌ی «توبه» را به تماشا نشسته‌اید، او یک تن نیست، نماینده‌ی همه‌ی آن‌هایی است که از ظلمات دوران به سوی حقیقت اسلام توبه می‌کنند، او نردبان صعود کسانی است که تلاش دارند دیگر تن به گناه ندهند.

حرّ سلحشورانه در مقابل دیدگان مبارک امام جنگید و همچون اسبی پیل‌تن سواره در دریای دشمن تاخت، در کشتن دشمن توانایی فوق‌العاده‌ای از خود نشان داد تا بالاخره به آنچه می‌خواست رسید و شهید شد و امام بر بالین سرش فرمودند: « َ بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ‏ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» اعیان‌الشیعه، ج 40، ص 614) به به تو در اين دنيا و در آخرت آزادى همان‌طور که مادرت چنین نامی بر تو نهاد. آزاد در دنیا و سعید در آخرت. و این‌گونه امام، حرّیت او را امضا کرد.

خونی که از پیکر حرّ روان شد سخن‌هایی با ما دارد، به ما می‌گوید آزادگی با آلودگی نمی‌سازد هرچند روزگار انسان را در دل لشکر دشمن و تا فرماندهی یک سپاه جلو ببرد. فرمانده‌ی سپاه بود و چشم‌ها به او دوخته شده بود، ولی او به عاقبت کارش فکر کرد که چگونه برای همیشه خواری را با خود حمل کند. فهمید بیش از آن‌که از مرگ باید هراس داشت، باید از ننگ هراسید.

خاطر نورانی بشر را با خدا رابطه‌ای است که همراهی با ستمگران آن را تیره و تار و برگشت به سوی اولیاء الهی آن را روشن و روشن‌تر می‌کند و شجاعت مردان در همراهی با اولیاء الهی به‌درستی شکوفا می‌شود و در نتیجه یک تنه، نه از یک دریا لشکر می‌هراسند و نه یک دنیا تبلیغات سوء و دام‌های انحراف می تواند او را تحت تاثیر قرار دهد. دیگر نه‌تنها از مرگ نمی‌هراسند بلکه  از مرگی که نکبت‌ها و ننگ‌ها را از صحنه‌ی حیات آدمی پاک کند استقبال می‌نمایند. مرگی که در طریق نجات عالم و خلاصی امت‌ها باشد، مرگی برای پراکنده‌شدن خلق از پیرامون تبهکاران. ا این مرگ، مردن نیست، احسانی است به بشریت و پس از خفتن آن شهید هزاران مولود رشید زائیده می‌شوند و عملاً او تکثیر شده است.

حرّیتِ حرّ در آن بود که توانست ماوراء فضایی که قراردادهای جامعه‌ی بشری ایجاد کرده است خودش تصمیم بگیرد و به بهانه‌ی آن‌که خلیفه‌ی مسلمین یعنی یزید چنین خواسته، تسلیم فضای حاکم نشد.

وضع نظام دنیای امروز می‌کوشد که اراده را در انسان‌ها بمیراند و به نام دیسیپلین استقلال رأی افراد را محو کند تا در مقابل مافوق خود بی‌اراده و بی‌بصیرت باشد و نسبت به زیردست خود با خشونت و به اسم نظام اداری، هرگونه عاطفه‌ای را نادیده انگارند در حالی‌که در نگاه انسان‌های آزاده باید نظام جامعه و اداره را طوری شکل داد که بصیرت و ابتکار همواره در میان باشد و همواره بر بصیرت افراد افزوده شود تا برای حفظ روابط ،آراء و نظرات صائب و ارزشمندی توسط افراد اتخاذ شود و در فضای اداره‌ی کشور نظرات فعّال و مبتکرانه به مسئولان ارائه گردد و صلابت مسئولان با پختگی و همراه با رحمت و عاطفه در میان آید و آزادگی در سراسر جامعه حفظ شود.

حرّ و ابتکار آزادی از عادات زمانه

حرّ ابتدا از نظم خشکی که به نام تبعیت از خلیفه، انسانیت افراد را در نظر نمی‌گرفت، آزاد شد تا توانست تصمیم بگیرد. اگر باید از حاکم اسلامی تبعیت کرد از آن جهت است که حاکم اسلامی با فطرت‌ها سخن می‌گوید و در فضایی که عقل‌ها رشد کرده است انسان ‌ها را قانع به تبعیت می‌کند و دل‌ها را به سوی اهدافی که در پیش است جلو می‌برد و هرگز انتخاب را از مسلمین نمی‌گیرد، بلکه مسلمین با تبعیت خود نظر حاکم اسلامی را بر نظر خود ترجیح می‌دهند چون آن نظر را نسبت به مصالح جامعه صائب‌تر از نظر خود می‌یابند. پس جایی برای تبعیت از سلطان جائری که حرام خدا را حلال می‌شمارد نمی‌ماند. باید قدرت تشخیص به جامعه برگردد تا تبعیت از حاکمان، کورکورانه نباشد.

حرّ در تبعیت خود نسبت با حاکمی مثل یزید تجدید نظر کرد و لذا آن انقلاب درونی شروع شد و جهانی دیگر را برای خود انتخاب کرد و سرحلقه‌ی آزادگی را در دست همه‌ی آزادگان قرار داد تا به اسم فرهنگ ظلمانی حاکم، به هر حقارتی تن در ندهند، هرکس از خود بپرسد آیا شریعت الهی  و خدایی که آزادی را به ما هدیه کرده تا بهترین انتخاب را بکنیم راضی است وقتی حسینu در صحنه است به حاکمی همچون یزید تن دهیم؟ آیا خداوند از پذیرفتن چنین حاکمیتی از ما راضی خواهد بود؟

حرّ توانست ابتکار آزادشدن از عادات زمانه را به همه‌ی بشریت متذکر شود تا به خود آیند و راهی را که حق می‌دانند و بدان باور دارند در پیش گیرند. حرّ یعنی حرّیت توبه‌کردن، حرّ یعنی رسیدن به شرافت توبه، حرّ یعنی بازگشتن از راهی که بی‌ثمری آن روشن است و آزادشدن از زنجیرهایی که خودمان بر پای خود بسته‌ایم و از تطور و نوشدن بازمان می‌دارد، حرّ یعنی برای آزادشدن از نفس امّاره از مرگْ نترسیدن و گریبان خود را از دست فضاهای فرهنگی مسمومْ آزادکردن و وضع را به سود حقیقت دگرگون ‌نمودن و منابع حیاتی یک ملت را از دست بیگانگان رهانیدن و آزادی ربوده‌ی خود را از او بازپس‌گرفتن.

حرّ به بشریت آموخت با وجود گناه‌های سنگین باید به تحولی فکر کرد که همه‌ی گناهان را زیر پای آدم قرار می‌دهد و توبه مسیر تحقق آن تحول است. حضرت آدم با توبه توانست بهشت گمشده را باز در منظر خود بیابد و آنچه غیر از توبه در آدم هست سرّ ذاتی آدم نیست و با کوچک ترین گناه چیزی نمی‌گذرد همه‌ی آن‌ها از بین می‌رود مگر توبه و توجه به حضرت حق و تحولی که رو به سوی قرب الهی دارد. این است شاهکار آدم و آدمیت. توبه تحولی است از ساحتی به ساحت دیگر و از جنبه‌ای به جنبه‌ای بالاتر، از جنبه‌ی غفلت از حق به سوی حق و حقیقت. قدرت بی‌انتهای آدم در توبه نهفته است که می‌تواند شخصیتی چون حرّ بسازد که تا قیام قیامت بشریت را تغذیه کند.

حضرت آدمu با تلقی کلمات الهی توبه را شروع کرد و این سرآغاز معارفی شد که سخت بدان نیاز داشت و به قرب درگاه الهی بازگشت و محبوبیت از دست‌رفته را بازیافت و بهشت آینده‌ی خود را تملک کرد. یعنی پدر ما حضرت آدمu همه چیز را به برکت توبه جبران نمود و همین توبه را برای فرزندانش به ارث گذارد که سرمایه‌ی بازگرداندن همه‌ی دارائی‌هایی است که از دست‌اش رفته.

حرف حرّ در کوی شهیدان این است که او سرّ خط پدر ابوالبشر را به‌خوبی قرائت کرد و راز دل حضرت آدمu را فهمید که چگونه خود را از زنجیره‌ی گناه آزاد کند و گذشته‌ی خود را با نگاه به امام حسینu که همان « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ» بود بازخوانی نماید و در هبوطِ در فرهنگ ظلمانی دوران ،‌خود را نبازد، زیرا حسینu زنده است و عریانی هرکس را که گرفتار آن فرهنگ شد را جبران می‌کند. هنگام خروج از بهشت آدم را عریان کردند و همه‌چیز را از او گرفتند،[3] ولی سرّ پنهان او که توبه بود در او محفوظ ماند و آدم دید ازآن همه‌ نعمت که در آن غرق بود هیچ چیز باقی نمانده جز آن سرّ پنهان که به گوشش رسید آن سرّ پنهان توبه به داد تو می‌رسد: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ»(بقره/37) و حرّ صورت تعیّن‌یافته‌ی حقیقت توبه‌ی آدمu شد تا جهان اسلام از غفلت بزرگ خود که نادیده‌گرفتن غدیر و تنهاگذاردن امام معصوم بود توبه کند.

توبه از گناه تاریخی

بعد از رحلت رسول خداf تحجری غلیظ بر امت اسلام روی آورد و گمان کردند هرکسی که بر مسند حاکمیت جامعه قرار گیرد قابل اطاعت است و این تصور کار را به حاکمیت یزید کشاند که از انسانیت فقط قالبی بیش نداشت، در حالی‌که عادت اطاعت از امراء سوء، عادت بشر آن دوران شده بود بدون آن‌که متوجه باشند قلبی که باید در پیکر خلیفه در تپش باشد، قلبی است که خدا آن را مدد می‌رساند و حرّ با آگاهی از روش یزید متوجه این گناه تاریخی شد و با توبه از این گناه، همه‌چیز در او عوض شد. آن گناه تاریخی جهان اسلام را که باید یک‌پارچه ایمان باشد گرفتار انحطاطی بزرگ کرد و در کربلا تنها حرّ نیست که توبه می‌کند، بلکه این امت اسلام است که از اطاعت هر خلیفه‌ای توبه کرد و پس از عاشورا انقلاب‌های ممتدی را پدید آورد و می‌رود که با توبه از آن گناه تاریخی، روح انقلاب اسلامی جهانی شود.

پیام حسینu آن بود که تکیه به حکم ناروا، پرتگاهی را ماند که امت اسلام را در قعر آن تکه‌تکه می‌کند و دشمن اسلام از امت پاره‌پاره‌شده که تنها صدایی ضعیف خواهد داشت، حیاتی باقی نمی‌گذارد. در حالی‌که وقتی همه در ذیل رهبری کسی قرار داشته باشد که متذکر اسلام است، دولت‌مردان در مذاکره با دشمنِ مستکبر نه‌تنها صدای خود را ضعیف نمی‌کنند، بلکه صدای حرّیت خود را به همه‌ی جهانیان اعلام می‌نمایند و دشمن اسلام را حقیر می‌کنند.

حرّ با اتکاء بر رهبری امام حسینu و با آزادگیِ تمام پای در میدان مذاکره با لشکر یزید گذاشت و با تمام قد ایستادگی کرد و حقانیت حرکت امام را به اثبات رساند.

چراغ توبه‌ی حرّ پر نورتر از آن بود که آرام بنشیند و در گوشه‌ای بخرامد، تا آن‌جا که در توان داشت انقلابی به‌پا کرد و رسم شجاعت و رشادت را به همه‌ی آن‌هایی که می‌خواهند سرباز اسلام باشند نشان داد تا از هرگونه خضوع در مقابل کفر و استکبار توبه کنند، توبه کنند تا شکوفائی ذاتی آن‌ها به سراغشان آید.

با قابلیتی که هر انسانی در تحول خود دارد می‌تواند دری به روی توبه باز کند و مقاومت با عوامل گناه را شروع نماید و متوجه شود حال که با گناه، عریان و برهنه شده نباید خود را ببازد و خود را به دست گناه بیشتر دهد، پدر ما آدم چشم خود را به دریچه‌ی توبه دوخت و آن دریچه باز شد و از رسوایی نجات یافت و با تمام وجود زنده گشت. با یک حرکت انقلابی و معقولانه می‌توانید از ساحتی به ساحتی دیگر در آیید و مانند حرّ با تمام وجدان زنده شوید و از این جهت آنچنان باید به خود بلرزید که طور دیگر بشوید، مثل لرزشی که زمین دنیائی را به زمین قیامتی تبدیل می‌کند. شما نیز با حضور در انقلاب اسلامی که امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به صحنه‌ی این تاریخ آورد از مکر لیل و نهار فرهنگ غرب توبه کنید، خود را منقلب کنید تا ارزش توّابین پیدا نمائید و بدانید در آن صورت انقلاب شما کارها می‌کند زیرا مورد محبت خدا خواهید بود که: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابين‏»(بقره/222).

آن آزادگانی که از کثرت دشمن و حضور همه‌جانبه‌ی او خود را نبازند و فریب تبلیغات او را نخورند و مقهور آن نگردند، از تشخیص درستی بهره‌مند می‌شوند و برای عملی‌کردن تشخیص خود جرأت لازم را پیدا خواهند کرد و در تغییر وضع موجود از هر فرصتی استفاده خواهند نمود و ملائکه را نیز به سجده خواهند آورد و اگر در زمین هبوط کنند زمین را از نور وجود خود سرسبز می‌دارند.

کار حُرّ، آن شخصیت عجیب، آن زاده‌ی آدم، آن مخزن تحول و توبه، همان کارِ انقلابی بود که افکار را از اسارتِ عادت دوران آزاد کرد و جرأت روبه‌رویی با مرگ را و نهراسیدن از آن را به بشریت برگرداند و مرزهای حقیقت را برای او باز نمود و روشن کرد آن منبع لیاقت، با همه‌ی انسان‌ها هست، پس از هیچ‌کس مأیوس نشوید و هیچ‌کس هم از خود مأیوس نگردد، هرچند دشمن همه‌ی اطراف شما را گرفته باشد و مرگ از هر سو بر شما ببارد، باز زندگی و آزادگی در اختیار شماست و نه در اختیار دشمن. خداوند با «توبه» حرّ را در صدر نشاند و افتخار آزادگی را به کشته‌ای غرق به خون داد. پس شما نیز از زیر بار سنگین گناه برخیزید، هرچند آن گناه به سنگینی کوه باشد. با یک حرکت خود را از طوری به طور دیگر درآورید.

کار حرّ اگر هبوط آدم را تجدید کرد ولی همچون آدم، راز درونی آدم که توبه بود را نیز بازگو نمود و همه‌چیز را جبران کرد. پس مبادا چهره‌ی گناهان، شما را از معجزه‌ی توبه مأیوس کند در حالی‌که رسول خداf فرمودند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه‏» هرکس از گناهی توبه کند مانند آن است که گناهی نکرده. زیرا با توجه به نور اسم غفّار، حق را به صحنه آورده.

وقتی تنها حسینu سخن‌گوی مجامع باشد احراری که - در میان مردم زیادند- موفق به توبه خواهند شد پس این‌قدر گناه‌کاران را سرکوب نکنید، با حسینu آشنایشان نمایید. حسینu سرآمدِ تغییردهندگان اوضاع انسان‌ها و اوضاع جهان است، لذا خود حضرت در ابتدای ورود به کربلا در حالی‌که لشکر حرّ نیز ناظر حضرت بود، در خطبه‌ای که روشن فرمودند با حاکمیت یزید حلال خدا، حرام و حرام خدا، حلال شده و باید وضع را تغییر داد؛ می فرمایند: «و اَنَا اَحَقُّ مِن غَیْر» من از هرکس دیگر برای این تغییر شایسته‌تر هستم. و چنین توانایی بود که از حرّ، «حرّ» ساخت و در این راستا هیچ‌کس نباید مأیوس باشد، کافی است مقصد دین‌داری معلوم شود تا بتوانیم به‌راحتی از حاکمیت ظالمانی همچون یزید و به اسم جانشینی پیامبر خداf سرباز بزنیم.

حرّ نشان داد اگر امام حسینu را به مردم نزدیک کنیم، مردم به‌خوبی در فضایی که عبودیت خدا مقصد اصلی نیست به بازخوانی می‌نشینند. هیچ حرکتی را به اندازه‌ی نزدیکی به حسینu برای تجدید نظر نسبت به زندگیِ گناه‌آلود نخواهید یافت، وقتی حسینu به آزادگان جامعه نزدیک شد طوفانی در آن‌ها به‌وقوع می‌پیوندد و افکار پست را زیر و رو می‌کند. از این جهت باید به آینده‌ی جوانان خود امیدوار بود زیرا جوانان ما از نظر نجابت و اصالت از حرّ کم‌تر نیستند در آن حدّ که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در رابطه با جوانان می‌فرمایند: «نه، من مى‏دانم چه مى‏گذرد، اما در زیر این کف‌ها و این گِل و لای‌ها، من جریان عظیم و خروشان نجابت و دیانت و اصالت و نورانیّت را هم مشاهده مى‏کنم». و نیز حضرت صادقu در همین رابطه می‌فرمایند: «يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَا تَقُلْ فِي الْمُذْنِبِينَ‏ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِكُمْ إِلَّا خَيْراً وَ اسْتَكِينُوا إِلَى اللَّهِ فِي تَوْفِيقِهِمْ وَ سَلُوا التَّوْبَةَ لَهُم»؛[4] در مورد گناه‏كارانى كه از جمع شيعيان هستند سخن مگوئيد مگر به خير و خوبى، از خدا خاضعانه برايشان تقاضاى توفيق كنيد و از خدا بخواهيد كه توبه كنند.

حرّ از این طریق تا کوی شهیدان پیش رفت و بذری را افشاند که تنها در کوفه هزاران آدم مانند حرّ برخاستند، شبی که به کوی شهیدان رسیدند، چهارهزارتن اشک‌ها ریختند و پس از سه‌سال از واقعه‌ی کربلا حالا با سلیمان‌بن صرد خزاعی تصمیم گرفته‌اند به قصد خون‌خواهی امام آنچه می‌توانند انجام دهند. تو گفتی به بدرقه‌ی حرّ آمده‌ام و پس از آن‌ها هزاران هزار کوفیان به دنبال مختار حرکت کردند.

دایره‌‌ی توبه و برگشت به حسینu و سیره و سنت اولیاء الهی مسیری است که حرّ به سوی بشریت گشود که کم‌ترین نتیجه‌ی آن بازخوانی اهل سنت است نسبت به آنچه را که پشت سر گذارده‌اند تا آن‌جایی که بشریت نسبت به غفلت از غدیر توبه کند و به خود آید که چرا آن پیام آسمانی را نادیده گرفت.

حرّیت حرّ را باید در دنیا مدّ نظر قرار دهیم تا در آخرت نیز بتوانیم بدان پیوند بخوریم. حرّ در کوفه به‌عنوان یک شیعه‌ی علیu مطرح نیست ولی حرّیت او در این دنیا به او کمک کرد تا ماوراء مذهب خود متوجه حقیقت راهی شود که امام حسینu بدان اشاره داشتند و به همین جهت است که امام نیز حرّیت او را امضاء کردند و فرمودند: «انت‏ حرّ في‏ الدّنيا و سعید الآخرة» و این قصه‌ی هرکسی است که بخواهد با توبه‌ی خود بهترین راه را انتخاب کند.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته   

 


[1] - «وَ اللَّهِ إِنِّي أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِقْت‏» ( الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 99)

[2] - «ثُمَّ قَالَ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ لِأُمِّكُمُ الْهَبَلُ وَ الْعَبَرُ أَ دَعَوْتُمْ هَذَا الْعَبْدَ الصَّالِحَ حَتَّى إِذَا أَتَاكُمْ أَسْلَمْتُمُوهُ وَ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ قَاتِلُو أَنْفُسِكُمْ دُونَهُ ثُمَّ عَدَوْتُمْ عَلَيْهِ لَتَقْتُلُوهُ أَمْسَكْتُمْ بِنَفْسِهِ وَ أَخَذْتُمْ بِكَظْمِهِ وَ أَحَطْتُمْ بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ لِتَمْنَعُوهُ التَّوَجُّهَ فِي بِلَادِ اللَّهِ الْعَرِيضَةِ فَصَارَ كَالْأَسِيرِ فِي أَيْدِيكُمْ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا يَدْفَعُ عَنْهَا ضَرّاً وَ حَلَأْتُمُوهُ وَ نِسَاءَهُ وَ صِبْيَتَهُ وَ أَهْلَهُ- عَنْ مَاءِ الْفُرَاتِ‏الْجَارِي يَشْرَبُهُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسُ وَ تَمَرَّغُ فِيهِ خَنَازِيرُ السَّوَادِ وَ كِلَابُهُ فَهَا هُمْ قَدْ صَرَعَهُمُ الْعَطَشُ بِئْسَ مَا خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فِي ذُرِّيَّتِهِ لَا سَقَاكُمُ اللَّهُ يَوْمَ الظَّمَإِ الْأَكْبَرِ فَحَمَلَ عَلَيْهِ رِجَالٌ يَرْمُونَ بِالنَّبْلِ فَأَقْبَلَ حَتَّى وَقَفَ أَمَامَ الْحُسَيْنِ u.» گفت: اى مردم كوفه مادر بعزايتان بنشيند و گريه كند، آيا اين مرد شايسته‏ را بسوى خود خوانديد و چون بسوى شما آمد شما كه ميگفتيد: در يارى او با دشمنانش خواهيد جنگيد، دست از ياريش برداشتيد پس بروى او آمده‏ايد ميخواهيد او را بكشيد؟ و جان او را بدست گرفته راه نفس كشيدن را بر او بسته‏ايد، و از هر سو او را محاصره كرده‏ايد و از رفتن بسوى زمينها و شهرهاى پهناور خدا جلوگيريش كنيد، بدانسان كه همچون اسيرى در دست شما گرفتار شده نه ميتواند سودى بخود برساند، و نه زيانى را از خود دور كند، و آب فراتى كه يهود و نصارى و مجوس مى‏آشامند و خوك‏هاى سياه و سگان در آن ميغلطند بروى او و زنان و كودكان و خاندانش بستيد، تا بجائى كه تشنگى ايشان را بحال بيهوشى انداخته، چه بد رعايت محمد (ص) را در باره فرزندانش كرديد، خدا در روز تشنگى (محشر) شما را سيراب نكند؟ پس تيراندازان بر او يورش بردند، و حر (كه چنين ديد) بيامد وپيش روى حسين عليه السّلام ايستاد.

 

 

[3] - «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما...» و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، زشتی‌هایشان بر آن‌ها آشکار شد...

[4] - بحارالأنوار، ج 75، ص 280

18028
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار: 1. ما الحمدلله تفسیر سوره ی انعام را داریم گوش می دهیم و سخنرانی را یادداشت می کنیم شما فکر می کنین نیاز هست که این مطالب سخنرانی را تایپ کنیم و براتون بفرستیم به عنوان کتاب در بیارین؟ مثل خویشتن پنهان که شرح ده نکته ی معرفت را به صورت کتاب در آوردین؟ 2. استاد گرامی کتاب مبین با لوح محفوظ فرق داره؟ 3. برداشتم نسبت به کتاب مبین درسته؟ کتاب مبین سرنوشتمون در آن یادداشت میشه در طول زندگی با دعا و صدقه کم و زیاد میشه و شب قدر هم در کتاب مبین مطالبی در مورد ما نوشته میشه. 4. استاد عزیز در مورد اینکه دانش آموزان را مشهد بردیم و ازتون راهنمایی خواستم شما فرمودین کتاب شهید برونسی و چه نیازی به نبی؟ فلسفه تقلید را براشون در واگن ها صحبت کنم. متاسفانه همه بچه ها با تبلت و آهنگ غیر مجاز سرگرم بودند و احساس کردم حوصله ی حرف هایم را ندارند. گذاشتم بعد از زیارت و برگشتنی ولی حجاب و نماز آنها خیلی پرت بود اصلا به نماز اهمیت نمی دادند چند بار به مدیرم گفتم وضع حجابشون خیلی بده. بچه ها فقط دوست داشتن بازار برن و روز اول نماز صبح نیم ساعت مونده به قضا به همکارم که مسئول پرورشی اونا بود به این تذکر من واکنش منفی نشون داد و ناراحت شد چقدر سخت میگیرین... و خودشون از قطار پیاده نمی شدن و ترس از اینکه گم بشن تو قطار میخوندن و به بچه ها می گفتند بعدا قضا بخونین ... یک وضعی بود ... خلاصه وضع معلم ها و دانش آموزان خیلی ناراحت کننده بود ... موقع برگشت خیلی ناراحت بودم که فایده ای برای دانش آموزانم نداشتم چون ندونستم باهاشون صحبت کنم اصلا آمادگی نداشتند و یا شاید من بلد نیستم باهاشون ارتباط برقرار کنم از این بابت از دست خودم ناراحتم که چرا نتونستم تو واگن ها براشون در مورد پیشنهاد شما کار کنم. 5. ضعف های دولت و کارهای اشتباه را دبیران مدرسه مون تو سر ما خالی میکنن و ما را مخاطب قرار میدین که دبیران دینی چکار میکنین... من معمولا حرفی نمی زنم چون اکثرا ماهواره نگاه میکنن و به نماز و حجاب اهمیت نمیدن فقط گفتم، جامعه بدتر هم میشه باید امام زمان بیاد همه چیز خوب بشه باز به این حرفم، گیر میدن بس دست به دست هم بنشینیم گفتم نه تلاش کنیم... 6. چکار کنیم به دخترامون که دوست دارند آهنگ غیر مجاز گوش کنن، نهی یا متوجه کنیم؟ ممنون به سوالاتمون جواب میدین 7. استاد عزیز، در گذشت آیت الله محمد فاضل استر آبادی ما را به شما و امام زمان تسلیت می گویم نمیدونم این عالم ربانی ما را می شناسین؟ خدا به وقتتون برکت بده. اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فعلاً نیاز نیست همین‌که با یادداشت‌کردن در موضوعات متمرکز می‌شوید برای خودتان مفید است 2- می‌توان گفت «لوح محفوظ» از آن جهت که حقایق را به صورت روشن مطرح می‌کند - چون مجرد است - همان «کتاب مبین» است 3- خوب است 4- نباید نگران باشید بالاخره شرایط نبوده، إن‌شاءاللّه از طریق دیگر خداوند راهی جهت این امر می‌گشاید 5- در این موارد باید با محبت و رفاقت با آن‌ها برخورد کرد و نباید کار به «مراء» بکشد 6- به آن‌ها سخت‌گیری نکنید، با محبتی که به آن‌ها می‌کنید؛ خود به خود علاقه‌شان به آن آهنگ‌ها کم می‌شود 7- خدا ایشان را رحمت کند. آشنایی چندانی نسبت به ایشان نداشتم. موفق باشید

17972
متن پرسش
سلام استاد: به نظر شما چه گناهی در من هست که توفیق شرکت در پیاده روی رو پیدا نکردم؟ یه سوال دیگه ام اینه که آیا کسی که مثلا 7 سال گناه جنسی مثلا خود ارضایی می کرده بعد از توبه آیا میتونه یا احتمال داره که بعدها از عرفا بشه یا از سربازای امام زمان (عج) بشه؟ اگه احتمالش وجود داره چطوری میتونه با اون همه گناه پستی که کرده کنار بیاد که بالاخره یه روزی اونا رو انجام داده و خودشو لایق اینکه خدا اونو سرباز امام زمان (عج) قرار بده نمیدونه.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: پيامبر (ص) در اين رابطه مى ‏فرمايند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ‏ لَه» توبه‏ كننده از گناه مثل آن است كه گناهى براى او نيست. پس راه برای رسیدن به کمالات، برای انسان تائب گشوده است. موفق باشید

17958
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: حدیثی از امام رضا (ع) شنیدم که فرموده اند خداوند به یکی از پیامبرانش وحی کرد، رضایتم را در اطاعتم قرار دادم و اگر از کسی راضی شدم، نعمتم را بر او افزون کنم و پایانی برای نعمت من متصور نیست و از طرفی اگر کسی مورد خشم من قرار گیرد، او را لعنت می‌کنم و آثار لعنت من تا هفت نسل او را شامل خواهد شد. حال سوالم اینست که با توجه به اینکه آثار وضعی گناهان حتی با استغفار و توبه برطرف نمی شود 1. آیا این شمول لعنت تا هفت نسل بعد، از آثار وضعی گناهان است؟ 2. آیا راهی برای افراد پشیمان هست که از تاثیر گناهان گذشته خود در نسلشان جلوگیری کنند؟ 3. آیا کلمه رحیم که بعد از کلمه غفور در قرآن آمده نظر به درخواست از خدا جهت برطرف کردن آثار وضعی گناهان دارد؟ با عرض معذرت از تصدیع اوقات و آرزوی توفیق روزافزون برای جنابعالی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1-  در آن روایت خواسته‌اند شدت خشم خداوند را متذکر شوند ولی در هرحال به حکم «کلّ نفسٍ بما کسبت رهینة» هرکس در زندگی خود در رهن اعمال خود است 2- همین‌که طرف توبه کند، آثار وضعی گناه او نیز از بین می‌رود 3- حرف خوبی است به‌خصوص که می‌فرماید بعد از غفران، به جهت رحیمیتش آن بنده را به خود نزدیک می‌کند. موفق باشید

17955
متن پرسش
سلام: دلسوزی شدید خدا و اهل بیت (ع) نسبت به خودمون رو چگونه درک کنیم؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که در اولین توسل به نور آن‌ها از گناه متنفر می‌شوید دلیل دلسوزی آن‌ها است که نمی‌خواهند شما هلاک گردید. موفق باشید

17952
متن پرسش
سلام: ممکن است یک گناه از سوی خدا باشد تا از عجب بیرون بیام و همون تضرع سابق رو داشته باشیم؟! چه کنیم که یادمون نره و همیشه یادمون باشه به درگاه خدا بنده و ضعیف و گناهکاریم؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر سعی کند خود را در معرض گناه قرار ندهد، به مرور از مشکلات قبلی آزاد می‌شود. زیرا نمی‌شود تصاویر مستهجن را تماشا کرد و گرفتار خودارضایی نشد. موفق باشید

17883
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: با آرزوی قبولی زیارت امام حسین علیه السلام. در باب زیارت حضرت سید الشهدا علیه السلام، چهار سوال داشتم. 1) قید «عارفا بحقه» در زیارت امام یعنی چه؟ و آیا اگر زیارتمان عارفا بحقه نباشد، فایده ای ندارد؟ 2) اینکه در روایت هست «کسی که سید الشهدا علیه السلام را عارفا بحقه زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده ی او را می آمرزد» یعنی چه؟ 3) آیا گناهان فردی مثل دروغ و غیبت و....، باعث حبط ثواب و آثار زیارت می شود؟ یعنی اگر کسی به زیارت سید الشهدا علیه السلام برود و پس از آن دچار گناهانی بشود، به کلی ثواب و آثار زیارتش از بین می رود؟ 4) این جمله را به شهید آوینی نسبت می دهند ولی من منبع قابل اعتمادی برایش پیدا نکردم: کربلا به رفتن نیست، به شدن است، اگر به رفتن بود، شمر هم کربلایی بود. نظرتان راجع به این جمله ی بالا چیست؟ اگر کسی زندگی حسینی داشته باشد ولی به زیارت کربلا نرود. ولی فرد گنه کاری به عشق امام حسین علیه السلام به زیارتش برود و سختی های راه را تحمل کند، کدام یک برترند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مسلّم هرکس به زیارت امام می‌رود به نحوی به جایگاه آن امام عارف است منتها هرچه این معرفت بیشتر شود بهتر می‌تواند با امام ارتباط برقرار کند 2- زیرا در فضایِ عصمتِ امام قرار می‌گیرد 3- خیر. نور آن زیارت در جای خودش محفوظ است 4- موضوع محل و مکان مطرح نیست. لذا اگر فرد گناه‌کاری به عشق امام حسین«علیه‌السلام» به زیارت آن امام برود، به کمک نور آن امام، دیگر نمی‌تواند از گناه لذّت ببرد. موفق باشید

17880
متن پرسش
با عرض سلام: خواهش می کنم که به کتاب یا مقاله ای ارجاع ندهید و بازم خواهش می کنم دو سوالم رو خودتون شخصا پاسخ بدید. واقعا ممنونتون میشم که این لطف را در حق بنده بکنید. 1) چرا کنیزها در اسلام حجاب نیاز ندارند؟ 2) آیا یک زن می تواند بدون رعایت حجاب، به خداوند نزدیک شود و بنده ی خدا شود؟ (درصورتیکه فکر خودش رو مشغول بدحجابی و جنس مخالف نکنه) منتظر پاسختون هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این حالت مربوط به کنیزها نیست. به طور کلی اقوام و قبیله‌هایی که هنوز عقل فهم احکام الهی را نیافته‌اند – مثل کولی‌ها – از این جهت با آن کنیزان که هنوز در فضای درک احکام شریعت نیستند، مشترکند. در حالی‌که بعضی از کنیزان با قرارگرفتن در زیر سایه‌ی اسلام به فهم بالای خارق‌العاده‌ای نسبت به درک احکام الهی رسیده‌اند، در آن حدّ که در مقام مادر امام قرار گرفته‌اند 2- وقتی انسان متوجه‌ی جایگاه احکام الهی بشود و عقل لازم را جهت این امر داشته باشد ولی به عقل و درک خود پشت کند، عملاً شخصیت خود را زیر پا گذارده و در این راستا گرفتار خواهد شد. موفق باشید

نمایش چاپی