بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شریعت و احکام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14283
متن پرسش
با سلام: پرسشهای سایت را که از نظر گذراندم سوالاتی مشابه سوال خودم نیافتم و به همین علت مزاحم وقت شما شدم 1. آیا نپرداختن وجوه شرعی می تواند عامل بی برکتی رزق باشد؟ 2. اگر شخص ولی با وجود تذکر اولاد نسبت به پرداخت این وجوه سهل انگاری کند، تکلیف از فرزندانش ساقط است، اما آنها نیز دچار قهر خداوند می شوند. آیا این ناعدالتی نیست؟ 3. بطورکلی آیا در هر بلا و سختی که بدان دچار می شویم کاوش در زندگی خویش برای یافتن سابقه گناه و خطا برای جبرانش امر صحیحی است؟ 4. بطور کلی در شدائد و مشکلات چگونه می توان تفاوت عقوبت گناه و امتحان را از یکدیگر تشخیص داد؟ راه برون رفت چیست؟ (بخصوص در زمینه تنگی رزق و دشواری معیشت)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً نپرداختن وجوه شرعی موجب بی‌برکتی رزق خواهد شد 2- تکلیف فرزندان در این مورد ساقط است و هرگز به جهت سهل‌انگاریِ پدر خانواده، آن‌ها گرفتار قهری نخواهند شد 3- تا حدّی خوب است که گذشته‌ی خود را نسبت به خطاها، بازخوانی کنیم ولی ریشه‌ی بلایا بعضاً امتحان است و تشخیص آن‌که بلاها به جهت خطاهای ما است یا امتحان الهی است؛ کار مشکلی است. لذا در عین توبه نسبت به خطاهای گذشته زیباترین کار صبر بر بلایا و راضی‌بودن به قضای الهی است که موجب رشد واقعی می‌شود. موفق باشید

14274
متن پرسش
با سلام: آیا واقعا مهمه که چه دینی داشته باشیم؟ ملاک برتری دین چیه؟ کدوم دین برتره؟ چرا؟ و دیگه اینکه چجوری میشه زمام نفس رو بدست گرفت بدون اینکه بخوای امیالتو سرکوب کنی؟ تو روانشناسی داریم که سرکوب کردن امیال و غرایز باعث نفوذ اونا به ناخودآگاه و بروزشون به صورتای مختلف میشه. مثلا راه پیدا کردن افکاری که پس میزنیمشون به خواب، به راستی چطوری میشه زمام امیال و نفس رو به دست گرفت بدون اینکه بخوایم سرکوبشون کنیم؟ میشه لطفا شرح بدین!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه‌ی توحید، یعنی حقیقت واحد عالَم وجود باشیم هر دینی که ما را بهتر به توحید برساند، بهترین دین است 2- ادیان الهی هیچ‌کدام امیال انسان‌ها را سرکوب نمی‌کنند، بلکه جهت می‌دهند تا در یکی افراط و در دیگری تفریط واقع نشود 3- نظر به آن حقیقت یگانه موجب می‌شود انسان از غلبه‌ی امیال راحت شود و هر میلی را در جای خود قرار دهد و شریعت الهی در این راستا به بشر کمک می‌کند. موفق باشید

14235
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: عده ای از دوستان به توفیق الهی و دعای حضرتتان و البته اجازه از حضرتعالی شروع به ترویج دروستان طبق سیر مطالعاتی در جلساتی مختلف از قبیل جلسات خانگی و محل کار در صورت بودن زمان و ... را نموده اند. در راستای این سنت مبارک و حسنه بین دوستان سوالاتی مطرح شده از این قبیل که: 1. آیا تقوای فردی را به مرحله حداقلی رساندن و بعد ورود به انتشار دروس کردن اولی بر ورود به اجتماع نیست؟ 2. چگونه خصوصیاتی از تقوا و ورع در درجه اول و سپس مسلط بودن بر دروس و روحیه شناسی مخاطب فردی و اجتماعی برای به صحنه آوردن این دروس مورد نیاز است؟ 3. برگزارکننده و استاد جلسه معتقد است از همان ابتدای شروع مباحث باید با عقاید باطل مخالفت کرد و هیمنه توهمی و غرب گرایی و مشرکانه زیستن را زیر سوال برد تا مستمعین بر پوچ بودن عقایدشان آگاه گردند سپس دروس ادامه یابند اما عده ای از دوستان قائل به جذب مخاطب از طریق رافتی حکیمانه تا رسیدن مخاطب حداقل به نکته 10 و در ادامه براهین صدیقین و حرکت جوهری هستند نظر حضرتعالی چیست؟ 4. در صورت صلاحدید بفرمایید شما در مطرح کردن توحید برای مخاطب چگونه روشی را و طبق چه قاعده ای از آیات و روایات و اجتهاد شخصی توصیه می فرمایید؟ آیا آیه و روایتی هم در باب چگونگی روش تدریس برایمان هبه می کنید؟ 5. عده ای از دوستان به طور کلی مخالف تبلیغ توسط غیر روحانی هستند چرا که پذیرا بودن مخاطب را تحت الشعاع می بینند البته منظورشان شاگردان است نه حضرتعالی نظرتان در این باب چیست؟ در پایان ضمن تقاضای خاضعانه طلب دعای جنابتان در این مسیر برای شاگردانتان با گوش جان نکات تکمیلی را ان شاءالله شنواییم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً باید نسبت به تقوای فردی جدّی بود و در زیر سایه‌ی چنین روحیه‌ای به مسائل اجتماعی ورود کرد 2- وقتی اصل را بر رعایت حرام و حلال الهی از یک‌طرف و رعایت اخلاق از طرف دیگر گذاشتیم، در صحنه‌هایی که در مسیر انقلاب برای ما پیش می‌آید، می‌توانیم مطابق اهداف انقلاب اسلامی موضع‌گیری کنیم و متذکر افراد باشیم 3- هر دو حرف درست است. در نقد عقاید باطل از ابتدا باید نفی آن عقاید مدّ نظر باشد. ولی در رابطه با ارتباط با افرادی که راه را غلط طی می‌کنند باید لَیّن بود 4- بعد از بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» خطبه‌های توحیدی نهج‌البلاغه و سوره‌ی زمر و ابتدای سوره‌ی حدید بسیار مفید خواهند بود 5- بنده هم رویهم‌رفته همین نظر را دارم منتها آن‌جایی که دستمان از روحانیِ صاحب اندیشه خالی است، از برادران غیر روحانی باید استفاده کرد. بحمداللّه سؤالات جامعی را مطرح نمودید، نیازی نیست که بنده چیزی به آن بیفزایم.  موفق باشید

14221
متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده طلبه ای که برای تزکیه و ریاضت و خودسازی و مهم تر از همه تحصیل علم وارد حوزه شده تا خلوتی برای کتب عرفانی و انس با خدا داشته باشد، ضعف ها، ترس ها و نقص هایی در خود می بیند که نه می تواند به کسی بگوید و هم دیگران از او انتظار نداشتن چنین نقص ها و ترس ها را دارند از جهت دیگر هم شیطان به این موضوع دامن می زند خواهش می کنم امید رهایی از این نقص ها را با دلیل برایمان بیان کنید. یا هر پاسخ مناسبی که می بینید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که یک طلبه راه را به لطف الهی درست پیدا کرده است، حال به مرور نقص‌ها و ضعف‌هایش را پشت سر می‌گذارد و بدون ادعا سعی می‌کند فرهنگ امامان معصوم را به جامعه متذکر شود. موفق باشید

14219
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز ان شاء الله همیشه سلامت باشد. در مورد برنامه دکتر سلام که فرمودید مفید است سوال داشتم و آن اینکه دلایلتان برای اینکه در این برنامه غیبت و مسخره کردن مومن و اهانت به مومن نمی شود چیست؟ با اینکه نه تنها بنده بلکه دوستان دیگر بنده هم می گویند این عیب ها را دارد ولی مولفه های خوبی از جمله بصیرت افزا است و آدم احساس تنهایی در دفاع از آرمان های انقلاب نمی کند. با تشکر
متن پاسخ

اسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه طنز به موضوعات با مسخره‌کردن و عیب افراد را شایع‌نمودن؛ فرق دارد. به نظر بنده برنامه‌ی «دکتر سلام» بیشتر، نقد بود با زبان طنز، و این مسخره‌کردن به حساب نمی‌آید. موفق باشید

14186
متن پرسش
سلام بر شما استاد بزرگوار:مشاهده ی پوچ شدن یک فعالیت فرهنگی، آن هم به واسطه ی هدیه ی کتاب (آن گاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود)، مرا بر آن داشت که برایتان بنویسم. من یک آدم معمولی هستم. در وادی عرفان هم نیستم. اما تصمیم بر نوشتن گرفتم. استاد! این روزها برخی شاگردانتان محو تبلیغات آموزه ای گرانقدر شمان. آن هم از طریق کانال ها و گروه هایی که مفید هم هستند. اما خواستم بگویم مواظب باشیم و باشید چرا که شیطان قطعا راه ورود را بلد است. نکنه شاگردان تشنه ی شما بعد از چند سال چشم باز کنند و ببینند اشتباهی شده بود. نکند آلوده به ارتباط با نامحرم شوند؟ در ضمن آیا وجود این همه کانال و گروه ضروریه؟ نکند فعالیت های فرهنگی شان پوچ بشود؟ به خصوص در ارتباط با نامحرم. گروهی که خانم و آقا باشند درسته؟ مگر انسان های مومن اهل ورع نیستند؟ تبلیغ دین خوبه. سیر مطالعاتی هم. اما به یاد دارم در کتاب عالم انسان دینی دو جمله بسیار زیبا وجود داشت. یکی این که ممکن است انسانی سوادش کم باشد ولی عالم دینی داشته باشد و دیگری این که تنها کسی می تواند بفهمد نگاه به نامحرم یعنی چه که عالم دینی داشته باشد. این حرفا رو از عمق دلسوزی قلبم بپذیرید که نکند فعالیت های فرهنگی مان پوچ شود. تلخی این حرف ها را چشیده ام که از آن سخن می گویم. نکند حقایقی که در زبان و کتب شما جاریست و مباحث خودشناسی وسیله ای شود که از مولایمان مهدی که صد البته تنهاست غفلت ورزیده شود. کوچکی من و حرفهایم را ببخشید. لطفا این پیام را در سایت قرار ندهید و امیدوارم آن را مطالعه بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر کاملاً به‌جایی است و اگر رفقا مواظب وساوس شیطان نباشند آن عابد 6000 ساله از طریق همین فعالیت‌های فرهنگی ورود خواهد کرد به‌خصوص وقتی مرزهای محرم و نامحرم بدون احتیاط لازم، رقیق شود منتها این موضوع نباید ما را از حضور تاریخی‌مان در ارائه‌ی انقلابی آن‌چنان بزرگ در فضای مجازی غافل کند. به طوری‌که دختر حضرت امام می‌فرمودند از یک طرف حضرت امام به ما سخت می‌گرفتند در رعایت حفظ حریم محرم و نامحرم؛ و از طرف دیگر اجازه می‌دادند در مباحث مربوط به مسائل اجتماعی و انقلاب، ساعت‌ها با مردان نامحرم به بحث بنشینیم. زیرا آن نوع ظهور، حضور در تاریخی است بس بلند و انسان‌ساز و جمع این دو همان عبور از صراطی است که «از مو بایک‌تر و از شمشیر تیزتر» است. موفق باشید.

14170
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد مهربان: لطفا این جمله حضرت علامه حسن زاده را اندکی شرح دهید: (غضب و انتقام نیز از عین رحمت اوست زیرا اکثر اهل عالم به سبب غضب و انتقام به کمالی که برایشان مقدر شده می رسند اگر چه ملایم طبعشان نباشد.) سدره المنتهی فی تفسیر قرآن المصطفی. چرا رسیدن به غضب را کمال مقدر می نامند چگونه تقدیری است؟ و اساسا چرا غضب را از عین رحمت می دانند آری اگر مجرمی زودتر از دنیا برود برایش رحمت است چون از میزان گناه او کم می شود ولی نفس گرفتاری در عذاب را چگونه رحمت بدانیم؟ 2. در رابطه با ایمان فرعون در همان کتاب حضرت علامه ظاهرا از قول ابن عربی آورده است: «فقبضه طاهرا مطهرا لیس فیه شی من الخبث لانه عند ایمانه قبل ان یکتسب شیئا من الاثام و الاسلام یجب ما قلبه و جعله آیه علی عنایه سبحانه بمن شاء حتی لا ییاس احد من رحمه الله ..... فلو کان فرعون ممن آیس ممن ما بادر الی الایمان.....» و در توضیح خودش هم تایید فرموده است با توجه به سخن جنابعالی که ایمان فرعون را غیر قابل قبول فرمودید پس مبنای حرف این بزرگان چیست و آیا این دلیل که چون فرعون ادعای ایمان کرد پس جزء کفار که آیس از رحمت خداوندند نبوده است زیرا کافر هیچ گاه طلب رحمت از خدا نمی کند و لو این که هزار بار در دریا غرق شود چنانچه ابوجهل در زمان قتل خود گفت من در این حال نیز از مخالفت محمد (ص) پشیمان نیستم درست است؟ پس آنها هم که در قیامت رب ارجعون می گویند بشرح ایضا و اساسا اکثری آدمها در حال معاینه و سکرات به خاطر دیدن حقایق و چشیدن سکرات ایمان می آورند و آنگاه آیا این مطب با مطلب نخست که فرمودند اکثریت انسانها به غضب دچار می شوند تضاد ندارد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غضب بر کسی جاری می‌شود که امکان رسیدن به کمالات الهیه در او باشد و او نسبت به جذب آن کمالات، کاهلی کرده باشد و لذا با نظر به کمالی که می‌توانسته است به‌دست آورد به او غضب می‌کنند تا به وَجه کمالیش برگردد و از این جهت، غضب نیز ذیل رحمت الهی به‌ صحنه می‌آید. می‌ماند بحثی که محی‌الدین در فصّ اسماعیلی پیش می‌کشد در رابطه با «عَذْب» و گواراشدنِ عذاب، که در این مورد اختلاف نظر هست.[1]  2- آیات مربوط به فرعون در حالی‌که داشت غرق می‌شد موجب تفاوت نظر در مورد ایمان فرعون شده است که گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ»(یونس/90)‏ در حالی‌که خداوند در جواب او فرمود: « آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ (91) . و این نشان می‌دهد که فرصتِ ایمان گذشته است. موفق باشید

 

 


[1] - محی‌الدین می‌گوید بعد از آن‌که اسم منتقم کار خود را کرد، عذابِ حسّی مثل دردناک‌بودن مار و عقرب قطع می‌شود، ولی عذاب نفسی ابدی است. می‌گوید اهل جهنم در شرایط «لا یَمُوتُ و لا یَحْیی» قرار می‌گیرند و مثل کسی که در اثر درد شدید غش می‌کند دیگر احساس درد را ندارند و در همین حدّ یک نوع نعمت برای آن‌ها محسوب می‌شود، هرچند از آتش خارج نمی‌شوند. می‌گوید: «لأنَّهم لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْ النّار ابداً» ولی تخدیری در حسّ آن‌ها پدید می‌آید که اَلَمِ موجود در آتش را احساس نمی‌کنند و حتی گاهی برای بعضی از آن‌ها یک نعیم خیالی پدید می‌آید، «نعیماً خیالیا» مثل خواب‌دیدن کسی که در حالت بیداری در سختی است ولی در خواب شرایط دیگری را خواب می‌بیند.

می‌گوید در قرآن اگر عذاب الیم فرموده با خالدبودن همراه نیاورده تا معلوم شود عذاب تا آخر با دردناک‌بودن همراه است و تبدیل به عَذْب نمی‌شود، هرچند آن کسی که چرک و خون می‌خورد و به آن عادت می‌کند، غیر از آن کسی است که از نعمت‌های بهشتی لذّت می‌برد. ولی اهل نار بعد از آن‌که از خروج از نار مأیوس شدند مزاج‌شان مناسب عذاب می‌شود و دردشان با نوعی لذّت آمیخته می‌گردد و این همان مآل إلی الرحمه است(فصّ هودی).

ملاصدرا در جلد 9 اسفار، صفحه‌ی 346 به استقبال سخن محی‌الدین رفته و معتقد می‌شود عذاب، دائمی نمی‌باشد و معتقد است از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»(اعراف/179) به یقین عده‌ی زیادی را برای جهنم آفریدیم. پس ذات عده‌ای برای جهنم است و از این جهت که ذات آن‌ها با جهنم مناسبت دارد نباید جهنم برای آن‌ها آزاردهنده باشد و به همین جهت از درخت زقّوم با ولع می‌خورند. البته ملاصدرا در کتاب «عرشیه» که از آخرین آثار اوست از عقیده‌ی قبلی برمی‌گردد و معتقد می‌شود دار جهنم دار آلام و رنجِ ابدی است. در کتاب «عرشیه» این طور شروع می‌کند: صاحب فتوحات مکیه، ابن عربی، در این باب امعان نظر کرد و در آن کتاب، بحث فراوان نمود و در فصوص گفت: اما دوزخیان، فرجام کار آن‌ها به سوی نعمت است؛ زیرا صورت آتش برای دوزخیان پس از سپری شدن مدت عقوبت، سرد و سلامت می‌شود. «و اما انا و الّذي لاح لى بما انا مشتغل به من الرياضات العلميّة و العمليّة ان دار الجحيم، ليست بدار النعيم و انما هى موضع الألم و المحن و فيها العذاب الدائم، لكن آلامها متفننة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلة.» امّا من، آنچه که برایم با اشتغال به ریاضت‌های علمی و عملی، ظاهر و آشکار شده، این است که دوزخ و سرای جحیم جای نعمت نیست بلکه جای درد و رنج است و در آن، عذاب دائم و همیشگی وجود دارد امّا رنج‌ها و دردهایش گوناگون و نو به نو و در عین حال پیوسته و بدون پایان است. پوست‌ها در آن دگرگون می‌شوند. آن‌جا جای راحتی و آسودگی و رحمت و آرامش نیست؛ زیرا منزلت دوزخ و دار جحیم در آن سرای، همانند منزلت عالم کون و فساد، از این عالم دنیاست.(ملا صدرا، عرشیه، انتشارات مولى، 1361، ص 282.)

علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» پس از بحث بر روی آیات 163 تا 167 سوره‌ی بقره، بحثی را در همین رابطه به میان می‌کشند  و می‌فرمایند:

«این مسئله مطرح است كه آيا عذاب قيامت انقطاع مى‏پذيرد و يا خالد و جاودانه است، مسئله‏اى است كه نظريه علماى اهل بحث در آن مختلف است، هم از نظر ادله‌ی عقلى و هم از جهت ظواهر لفظى. و آنچه در اين باره مي‌توان گفت، اين است كه از جهت ظواهر لفظى، بايد دانست كه كتاب خدا نص است در خلود و جاودانگى و مى‏فرمايد: «وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ»، ايشان به هيچ وجه از آتش بيرون نخواهند شد، و سنت از طرق ائمه‌ی اهل بيتh نيز آن قدر زياد است كه به اصطلاح به حد استفاضه رسيده.

   از جهت عقل، باید گفت: نعمت و عذابِ عقلى كه عارض بر نفس مى‏شوند، به خاطر تجردش و تخلقش به اخلاق و ملكات فاضله يا رذيله و يا به خاطر احوال خوب و بدى كه كسب كرده. اين احوال و ملكات در نفس، صورتى نيكو و يا قبيح ايجاد مى‏كند كه نفسِ سعيده از آن صورتِ نيكو متنعم، و نفسِ شقي از آن صورتِ قبيح متألم مي‌شود. و در صورتى كه اين صورت‌ها در نفس رسوخ نكرده باشد و صورى ناسازگار با ذات نفس باشد، به زودى زايل مى‏گردد، براى اين‌كه عقل براى ناسازگارى دوام و اكثريت نمى‏بيند و قسر، فشار، زور و ناسازگارى محكوم به زوال است (پس اگر ذات نفس سعيده باشد، صورت‌هاى رذيله و زشت دير يا زود از آن زايل مى‏گردد و اگر ذات نفس شقی باشد، صورت‌هاى نيكو و جميل كه در آن نقش بسته، به زودى زايل مي‌شود). و نفس خودش مي‌ماند و آن سعادت و شقاوت ذاتي‌ا‌ش، پس اگر نفس مؤمن به خاطر گناهانى صورت‌هاى زشتى به خود گرفت، سرانجام آن صورت‌ها از بين مى‏رود، چون با ذات نفس سازگار نيست هم‌چنان كه نفسِ كافر كه ذاتاً شقى است، اگر به خاطر تكرار كارهاي صالح صور حسنه‏اى به خود گرفت، آن صور بالأخره از نفس زايل مي‌شود، چون محيط نفس با آن سازگار نيست و همه‌ی اين مطالب  روشن است.  و اما در صورتى كه صورت‌هاى عارضه بر نفس، در نفس رسوخ كرده باشد، و در نتيجه صورت جديدى و نوعيت تازه‏اى به نفس داده باشد، مثلاً او را كه انسان بود و داراى صورت انسانيه بود، بخيل كند كه چنين انسانى يك نوع جديدى از انسانيت است، همان‌طور كه ناطقه وقتى با جنس حيوان ضميمه شود يك نوع حيوان درست مى‏كند كه نامش انسان است  و اين هم معلوم است كه اين نوع يعنى انسان، نوعى است مجرد در نفس، و موجود مجرد دائمى الوجود است؛ در نتيجه هر گناهى كه از او صادر شود، در صورتى كه نفس او سعيده باشد و با گناه سنخيت نداشته باشد و خلاصه عوامل خارجى گناه را به گردنش گذاشته باشد، در چنين صورتى وبال و عذاب آن گناهان را مى‏چشد و پاك مي‌شود، و از عذاب نجات مى‏يابد و در صورتى كه نفس او شقى باشد و با گناه سنخيت داشته باشد در اين صورت هرچند كه هرچه از چنين نفسى سر مى‏زند به اذن خدا است و ليكن از آن‌جا كه گناهان بدون قسر و فشار از او سر مى‏زند، چون نفس او نفسى گناه دوست است، لذا چنين نفسى دائماً در عذاب خواهد ماند. و مَثَل چنين انسانى كه دائماً گرفتار و معذّب به لوازم ملكات خويش است به وجهى مثل كسى است كه به مرض ماليخوليا و يا مرض كابوس دائمى مبتلا شده كه دائماً صورت‌هايى هول‌انگيز و وحشت‏آور و زشت از قوه‌ی خياليه‏اش سر مى‏زند، چنين كسى همواره از آن صورت‌ها فرار مى‏كند و با آن‌ها در جنگ و ستيز و بالأخره در عذاب است، با اين‌كه خود او اين صورت‌ها را درست مي‌كند و صدور آن از نفسش به قسر قاسر و به فشارى از خارج نيست، و كسى اين صورت‌ها را در نفس او مجسم نكرده، بلكه كار، كار نفس خود او است، ولكن هر چه باشد بالأخره از آن صورت‌ها رنج مى‏برد و از آن صورت‌ها مى‏گريزد و مگر عذاب، غير آن چيزى است كه انسان قبل از ابتلاء بدان از آن مي‌گريزد؟ و بعد ازآن‌كه بدان مبتلا شد، در جستجوى خلاصى از آن بر مى‏آيد؟ و اين تعريف و مثال بر آن امور زشت و صورت‌هاى غير جميل كه انسان شقى در دار آخرتش با آن‌ها روبه‌رو مي‌شود، صدق مى‏كند، پس معلوم شد كه عذاب جاودانه و انقطاع‌ناپذير، از انسان شقى، خود شقاوت و بدبختى ذاتى او است، و قاسرى و خلاصه كسى او را بدان مبتلا نكرده است. حال كه مسئله‌ی خلود در عذاب‏ برايت روشن گرديد، اينك اشكال‌هايى كه به آن كرده‏اند از نظرت مى‏گذرد، آن وقت خواهى ديد كه تا چه حد فاسد و بى‌پايه است.

اشكال اول اين‌كه؛ خداى سبحان با اين‌كه داراى رحمت واسعه است، چگونه رحمتش اجازه مي‌دهد كسى را بيافريند كه بازگشت او به سوى عذاب دائم باشد، عذابى كه هيچ موجودى تاب تحمل آن را ندارد.

دوم اين‌كه؛ عذاب وقتى عذاب است كه با طبع معذب سازگار نباشد و يا به عبارت علمى قسرى و غير طبيعى باشد و در جاى خود مسلم شده، كه قسر دوام ندارد، پس چگونه عذاب دائمى تصور مي‌شود؟

سوم اين‌كه؛ بنده‌ی خدا هر گناهى هم كه كرده باشد، بالأخره پایان داشت، مثلاً هفتاد سال گناه كرد، چرا بايد تا ابد معذب باشد؟ و آيا اين ظلم نيست؟

چهارم اين‌كه؛ افراد شقى هم همان دخالت و تأثير را در نظام تكوين دارند كه افراد سعيد دارند، و خدمتى كه آنان به اين نظام كرده و مى‏كنند، از خدمت افراد سعيد كم‌تر نيست، چون اگر نيك بنگرى زمينه‌ی سعادت افراد سعيد را همين اشقيا فراهم نموده و مى‏نمايند، پس ديگر چرا بايد در عذاب دائمى معذب باشند؟

پنجم اين‌كه؛ عذاب هر متخلف و نافرمانبر به طور كلى براى اين است كه عذاب‌كننده آن نقصى را كه به وسيله‌ی نافرمانى متخلف و ظالم متوجه او شده، جبران كند، كه اين جبران را به عبارتى كوتاه‏تر انتقام هم مى‏گوييم، و انتقام از خداى تعالى تصور ندارد، چون عصيان و نافرمانى بنده، نقصى بر او و بر مقام ربوبى او وارد نمى‏كند تا بخواهد با عذاب‌كردن عاصى، آن را جبران نمايد، و اين اشكال تنها مربوط به عذاب دائم نيست بلكه به عذاب موقت نيز متوجه مي‌شود، چيزى كه هست در عذاب دائم بيشتر وارد است.

اين بود آن اشكال‏ها كه بر عذاب خالد كرده‏اند، البته اشكال‌هاى ديگرى نظير اين‌ها كرده‏اند، و خواننده‌ی عزيز اگر آن طور كه بايد به معناى بيانى كه ما در باره‌ی خود در عذاب كرديم، احاطه پيدا كند، خواهد ديد كه اين اشكال‌ها از اصل ساقط است، براى اين‌كه گفتيم: عذاب خالد اثر و خاصيت آن صورت نوعيه شقاوت‌بارى است كه نفسِ انسان شقى به خود گرفته، اين نوع انسان هم نمي‌تواند نوع ديگرى شود، چون تصور و گفتگوى ما از چنين نفسى بعد از آن است كه نخست به اختيار خود گناهانى مرتكب شد و سپس به دنبال آن گناهان احوالى پى در پى در نفس او پديد آمد، و به دنبالش استعداد شديدى در ذات نفس پيدا شد. و همين شدت‌يافتن استعداد نفس، علتى است كه در تمامى حوادث باعث مي‌شود صورتى متناسب با آن استعداد در نفس پديد بياورد. در نتيجه همان‌طور كه بعد از انسان‌شدن نان و گوشت و ميوه و عناصر و مواد ديگرى كه انسان مركب از آن است، ديگر صحيح نيست بپرسيم چرا اين مركب شعور پيدا كرده و چرا فكر دارد و چرا و چرا و صدها چراى ديگر، براى اين‌كه پاسخ به همه‌ی اين سؤالات يك كلمه است، و آن اين است كه چون انسان شده، همچنين در مورد بحث ما، صحيح نيست بپرسيم چرا شقاوت دست از يقه او بر نمي‌دارد و دائماً آثار شقاوت از آن سر مى‏زند؟ كه يكى از آن آثار، عذاب جاودانه است، چون جواب همه‌ی اين‌ها اين است كه چون او به دست خود و به اختيار خود، خود را شقى ساخت، يعنى انسانى خاص كرد كه شقاوت، لازمه‌ی وجود او است».[1]

در رابطه با این‌که خداوند به وعده‌ی خود عمل می‌کند ولی آن‌طور نیست که حتماً به وعیدی که می‌دهد عمل کند، حضرت صادقu می‌فرمایند: «مَنْ وَعَدَهُ اللَّهُ عَلَى عَمَلٍ ثَوَاباً فَهُوَ مُنْجِزٌ لَهُ وَ مَنْ أَوْعَدَهُ عَلَى عَمَلٍ عِقَاباً فَهُوَ فِيهِ بِالْخِيَار»؛ كسى را كه خدا وعده‏ى پاداش در كردارى دهد آن پاداش برايش ثابت است و كسى را كه خدا وعده‏ى بر مجازات دهد او مختار است كه اگر بخواهد عوض كند.(بحارالأنوار، ج 74، ص 154)

جناب حجت‌الاسلام آقای یزدان‌پناه در جمع‌بندی این بحث چنین می‌فرمایند که در اسماء الهی در جمع، اسماء خیر می‌چربد و از طرفی حدیث  «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي» جدّی است و امیرالمؤمنینu نیز در دعای کمیل با اعتقاد به رحمت الهی عرضه می‌دارند: «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ‏ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَا كَانَ‏[1] لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لَا مُقَاماً لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ‏ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ‏ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِين‏».

و از آن‌جایی از نظر عقلی و عرفانی در نظام اَحسن خیر کثیر است و شرّ قلیل، می‌توان گفت در عین عذاب یک نوع لذّت هم باید در میان باشد. زیرا هرچیزی که ملکه‌ی جان انسان شد چنانچه ملکه‌ی دیگری مقابل آن نباشد، آن ملکه کار خود را می‌کند و صورت برزخی و قیامتی خود را همراه دارد و از این جهت می‌توان گفت چگونگی جهنم به حسب افراد و استعدادهای آن‌ها است به طوری که ائمه‌ی کفر تا آخر در رنج و اَلَم هستند در عین لذّات خاص خود از آن عذاب. مثل آن‌که در خبر داریم وقتی ابوجهل در جهنم است با عبور رسول خداf از کنار جهنم نسیمی خنک به جهنم و جهنمیان می‌رسد، وقتی ابوجهل می‌فهمد این راحتی به جهت عبور رسول خداf است از غضبی که دارد می‌گوید جلو این نسیم را ببندید، با این‌که در حال عذاب است ولی لذّت باقی‌ماندن در آن عذاب نسبت به راحتی نسیمی که عبور رسول خداf برای او آورده، برایش بهتر است. همه‌ی کفار در جهنم در یک حدّ نیستند، بعضی قطع رنج دارند که همین برای آن‌ها یک نوع رحمت است و بعضی نه‌تنها قطع رنج دارند بلکه عذاب آن‌ها به عَذْب تبدیل می‌شود زیرا در دنیا در عین کفر دارای صفات حسنه‌ای مثل سخاوت بوده‌اند.

جناب حجت‌الاسلام استاد یزدان‌پناه، نظر استادشان آیت‌اللّه حسن‌زاده را نیز این‌طور بیان می‌کنند که خلود در عذاب هست، ولی چون به آن خو می‌کنند آن عذاب از رنج‌آوربودن در می‌آید. می‌فرمایند ظاهراً شریعت این موضوع را سربسته گذارده و به اعلام همان عذابی که سال‌های متمادی برای اهل جهنم هست بسنده کرده و اگر هم عذاب در نهایت همراه با رنج و درد نباشد همان قبح منظری که جهنمی‌ها دارند که با خوردن غساق همراه است، سر جای خود محفوظ است.

آیت‌اللّه جوادی معتقدند مسئله‌ی ابدیت عذاب بدون شناخت انسان میسر نیست و اگر انسان یک گوهر داشته باشد آن وقت می‌توان بحث کرد آیا این عوارض در جهنم عارض بر جان انسان شده یا همسنخ انسان است و اگر همسنخ انسان است دیگر عذاب نیست و اگر همسنخ انسان نیست ابدی نیست. ولی وقتی انسان دارای یک گوهر نبود و دارای فطرت و طبیعت بود موضوع متفاوت می‌شود بدین معنا که فطرت او آنچه را طبع او به عنوان ملکاتِ خلاف شریعت در خود نهادینه کرده است نمی‌پذیرد و همواره این تضاد که مسخر به انواع عذاب‌های رنج‌آور می‌شود در چنین انسانی باقی است.

 

14161
متن پرسش
سلام: استاد اگر میشه بفرمایید اگر بخواهیم احکام شرعی را عرفانی معنا کنیم چه باید بگوییم؟ منظورم اینست که معنی عرفانی فقه چه می شود؟ در کلیت موضوع
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آن‌که خداوند انسان شایسته‌ای را متوجه‌ی عالَم ملکوت نمود، وَجه ملکوتی احکام ناسوتی را به او می‌نمایاند. موفق باشید

14169
متن پرسش
سلام علیکم: وظیفه مان در حد ابشار و انذار است. حال اگر ما بیش از وظیفه مان عمل کنیم آیا کار مطلوب و درستی انجام داده ایم؟ مثلا اگر دوستمان دچار منکری (مثلا غیبت کردن است) اگر ما به او بگوییم عملش خلاف حکم خداست به وظیفه عمل کرده ایم ولی ممکن است ما به جهت دوست داشتن او با معرفی کتابها و همچین صحبت کردن با او و نشان دادن راهکار عملی رها شدن از غیبت ایشان را تا رها شدن کامل از این گناه یاری کنیم و یا ما در مسائل اعتقادی دوستمان و ظیقه ای نداریم و خودش باید دنبال علم آموزی برود، ولی ممکن است ما در دوستمان استعداد معنوی ببینینیم و خودمان از محضر علمای ربانی مواردی آموخنه باشیم که می دانیم اگر به ایشان در چندین جلسه توضیح دهیم کمک زیادی به ایشان برای جهت گیری زندگی توحیدی و آشنایی با ان عالم ربانی کرده ایم. با دو مورد بالا که مثال زدم آیا کارهای حارج از وظیه هم دارای ارزش هستند؟ 2. همان طور که مراجع می فرمایند امربه معروف و نهی از منکر در واجبات و محرمات است. حال امر به مستحب و نهی از مکروهات که واجب نیست و وهمچنین امر به اخلاقیات (غیر واجب) و نهی از مذمومهای اخلافی (غیر حرام) که وظیفه مان نیست دارای اجر و ثواب هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نمونه‌هایی که می‌فرمایید همه، صورت کمال‌یافته‌ی انذار و تبشیر است 2- این‌که می‌فرمایند امر به معروف در واجبات و محرمات، واجب است یعنی اگر بتوان انجام داد، ترک آن حرام است ولی این بدان معنا نیست که تذکر در امور مستحب ثواب خود را نداشته باشد. موفق باشید

14152
متن پرسش
سلام و درود: استاد فاضل من ترسو هستم و در مواقعی که شرع و اخلاق به من اجازه ظهور غضب را داده اند نمی توانم غضب را ظاهر کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه بیشتر مطابق عقیده‌ی الهی‌تان عمل کنید، بیشتر موفق می‌شوید در انجام وظایفی که باید انجام دهید. موفق باشید

14074
متن پرسش
سلام استاد: زیارتتون قبول چه کنم، دیگه خسته شدم از دست خودم. کربلا میرم، به همه عبادات اهمیت میدم، سخنرانی های شما را گوش می دم، سحر پا میشم، اما خیال آلودم رهام نمی کنه، شاید بخاطر اون تصاویریه که از فیلم و عکسای قدیم توشه. مدام می کشونم پای فیلم های بد. اصن نمی دونم چرا انقد به اینا میل دارم هرکاری هم می کنم درست نمیشه گاهی فکر می کنم آخرش به خاطر همینا بدعاقبت می میرم. همه راه هایی هم که شما دادید را بلدم ولی بازم از پس وهم و خیالم و نفس امارم برنمیام. نمیدونم دعام کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «آب گِل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را می‌کشد». وقتی کسی بخواهد از ذهنیات قلبی و جزئیات امور دنیایی به سوی دریای حقیقت سیر کند طبیعی است که ذهنیات قبلی، تازه رُخ می‌نمایانند و برجسته می‌شوند و سعی می‌کنند با درخشش هرچه بیشتر ما را به خود بخوانند. ولی دیگر کار آن‌ها تمام است و اگر می‌توانستند ما را در خود نگه داشته بودند. پس دلواپس نباشید و امیدوارانه در راهی که انتخاب کرده‌اید، قدم بگذارید و اگر هم بعضاً پاپیچ‌ شما می‌شوند، مأیوس نگردید. همان نوری که شما انتخاب کرده‌اید نمی‌گذارد میل‌های قبلی شما را در بر بگیرد. روز به روز آن صورت های باطل ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود تا آن‌جایی که نه‌تنها دیگر از آن‌ها خوشتان نمی‌آید، بلکه از آن‌ها متنفر هم می‌شوید و باطل‌بودنِ آن‌ها را حسّ می‌کنید در آن حدّ که به نگاه اهل‌البیت«علیهم‌السلام» منوّر می‌گردید. موفق باشید

14077
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار و محبوبم: ببخشید یک سوال موسیقی در نظر عرفا چه گونه است؟ آیا داشتن مثل نی در خانه و نی زدن مصداق آلت لهو است که گفته شده فرشتگان در آن خانه حضور پیدا نمی کنند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به جواب سؤال شماره‌ی 14067 نمی‌توان گفت وسایلی مثل «نی»، آلت لهو و لعب باشد که نگه‌داشتن آن‌ها در خانه منجر به عدم توجه فرشتگان به آن خانه گردد. موفق باشید

14075
متن پرسش
سلام علیکم: با تبریک حلول ماه ربیع الاول لطف و کرم امام حسین (ع) به جناب حر را می دانم و ثواب های بی حد زیارت آقا را شنیده ام اما به دلیل گناهان زیاد خجالت می کشم به کربلا بروم (شاید هم چون دستم به گوشت نمی رسد می گویم بو می دهد). البته می دانم (یا حداقل به زبان می گویم ) که عالم محضر اهل بیت (ع) است اما باز هم از رویارویی با حضرت به شدت خجالت می کشم. لطفا راهنمایی بفرمایید با تشکر و آرزوی توفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «با کریمان کارها دشوار نیست» آن‌ها خانواده‌ی کرم‌اند بدون آن‌که بدی‌های ما را به چشم آورند، دستگیری می‌کنند، آن‌هم چه دستگیری‌هایی! موفق باشید

14067
متن پرسش
سلام استاد: امیدوارم که حالتان خوب باشد. می خواستم راجع به موضوعی با شما مشورت کنم. من در خانواده مذهبی که باید اعتراف کنم که گاهی رفتار هایمان افراطی است بزرگ شدره ام سعی کرده ام به مبانی مذهبی دینم پایبند باشم البته از جایی به بعد واقعا خودم دوست داشتم که این گونه باشم اما استاد به عنوان یک دختر چادری که رهبر را قبول دارد چادر و اعتقاداتم سوال های زیادی را برای دوستانم در دانشگاه ایجاد می کند. من هیچ وقت نمی توانم به سوال های آن ها جواب قانع کننده ای بدهم در بحث ها مخصوصا بحث های سیاسی که جالب است غالبا خودشان شروع کننده آن اند یک جواب هایی را می دهم اما بعد که فکر می کنم جواب های بهتری را می یابم که دیگر دیر است از این که حضور ذهنم این قدر پایین است ناراحتم و یکی دیگر از ناراحتی هایم اینست که گاهی بی اختیار با حالت تندی جبهه می گیرم. آخر خیلی سخت است که آدم بداند چیزی درست است اما نتواند بیان کند. مثالش بحث موسیقی است. این موضوع برای خودم قابل درک است که موسیقی انسان را به اوهام می برد و 2 سال پیش خدا به من نشان داد وهم جهنم دره ایست که تمامی ندارد هرچند هنوز هم از وهم خارج نشده ام و تلاش های منقطعی می کنم اما این را چگونه به آن ها بگویم که معتقدند گاهی لازم است انسان با موسیقی به خیال برود چهارشنبه ی این هفته کرسی آزاد اندیشی برای موسیقی داریم 2 نفر موافق 2 نفر مخالف. استاد کمکم کنید که وظیه خودم را تا حد توان انجام دهم چه گونه موضوع را مطرح کنم و چه مطالعاتی انجام دهم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که فقهای بزرگ می‌فرمایند، حرمت موسیقی، محتوایی است یعنی به خودی خود حرمت ندارد، می‌ماند که آیا یک کار لغو هست یا نه. و مؤمن باید «عن اللغوِ» معرض باشد یا نه. برای کسی که بیشتر در موطن خیالات با دین ارتباط دارد موسیقی در آن فضا می‌تواند تحرک‌زایِ همان حالات باشد. ولی برای کسی که نظر به حقایق غیر خیالی دارد، حجاب محسوب می‌شود و در این رابطه است که امامان نظری به موسیقی ندارند هرچند برای مردم عادی آن را نفی ننموده‌اند. توحیدی که امثال حضرت امام و محی‌الدین مدّ نظر دارند، نیاز به هیچ‌گونه موسیقی ندارد ولی نمی‌توان آن نوع موسیقی که مولوی مدّ نظر دارد را، کاری غیر توحیدی دانست. موفق باشید

13997
متن پرسش
سلام: استاد من ... هستم. من هر گناهی که فکرشو بکنید کردم. هرگناهی. چون کسی منو نمیشناسه بگم چند نمونه: زنا و امثالهم هم انجام دادم. سن پایین تر که بودم دزدی هم کردم از کتابخونه .و یه عالمه گناهای دیگه. من الان پشیمونم. بطور عادی هم پشیمون نیستم. علاوه بر اینکه پشیمونم. دوست دارم به توحید برسم به مقام جمع برسم. مثل آقای ... بشم. . مثل استاد جوادی املی بشم. ولی بعضی وقتا یه صدایی تو ذهنم میاد میگه با اینهمه گناه تو به ابلیسم نمیرسی چه برسه به توحید. توقع زیاد داری. خیلی پررویی. تو هیچ وقت به کشف و شهود نخواهی رسید. تو هیچ وقت مثل عرفا نمیشی. استاد توروخدا راهنماییم کنید. میشه یا نه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «تو پای به راه در نه و هیچ مپرس/ خود راه بگویدت که چون باید کرد» شما شروع کنید، خداوند بر اساس وعده‌ای که داده‌است موانع را بر طرف می‌کند؛ فرمود «انّ الحسنات یذهبن السیئات» اعمال نیک آثار اعمال بد را از بین می‌برد و بدی‌ها را به مرور از جان شما می‌زداید. موفق باشید

13991
متن پرسش
سلام و ارادت استاد فرزانه فردی که 40 سال گناهکار بوده و توبه کرده است دچار ناامیدی شده است وی فکر می کند وقت زیادی برای کسب فضایل اخلاقی و کسب علم ندارد و هر چقدر تلاش کند نمی تواند فاضل و مخلص شود. وی می گوید علما از 10 سالگی سیر و سلوک می کنند ولی من از 40 سالگی شروع کرده ام لذا وقتی برای سلوک نیست. راهکار بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معارف الهی نور است با هر قسمت آن روبه‌رو شویم با همه‌ی آن روبه‌رو خواهیم شد، پس جای نگرانی نیست. موفق باشید

13956
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت به استاد بزرگوار: بنده طلبه ای هستم که خیلی دغدغه دارم کارم رو به بهترین نحو انجام بدم. در حال حاضر هم موضوعی من رو مشغول خودش کرده و اون امر به معروف در جامعه کنونی هست به خانمها. می بینید که حتی در فصل زمستان هم پوشش همچنان به همون نحو هست. این قضیه من رو خیلی آزار میده اما نمیدونم چرا نمیتونم امر به معروف کنم. شاید از ترس باشه، البته ترس از داد زدن و آبرو ریزی یا حتی به طور مثال چاقو خوردن و... نیست. با اینکه همسر و فرزند دارم اما آرزوی شهادت دارم اما ترس از اینکه طرف مقابل حرفی بزنه و من نتونم جوابی قانع کننده براش داشته باشم. گرچه به گفته اطرافیان از نظر اطلاعاتی در حدی معقول هستم اما نمیدونم شاید چون تابحال جلو نرفتم این ترس رو دارم. اصلا این کار الان که نزدیک به هفتاد تا هشتاد درصد خانمهای بالاخص اصفهان گرفتارش هستند، تاثیری داره؟ اصلا به بنده واجب عینی هست که برم جلو یا این عذاب وجدان رو از خودم بردارم؟ و من الله التوفیق، التماس دعای فرج و شهادت برای حقیر. سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع امر به معروف در این زمان و در این تاریخ حوزه‌ی بسیار گسترده‌ای پیدا کرده است که غیر از حوزه‌ای است که 400 سال پیش در آن قرار داشتیم. پیشنهاد می‌کنم به جواب سؤال‌های 11643 و 12834 و 13569 و 13387 رجوع فرمایید. موفق باشید

13954
متن پرسش
سلام علیکم: آیا وجود مجسمه های تزیینی در خانه اثرات منفی در معنویات به دنبال دارد؟ آیا وجود عکس و تصویر در اتاق کودک و یا روی لباس نوزاد و کودک تاثیرات منفی بر روی ملکوت او دارد؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا می‌شود باید از این امور اجتناب کرد ولی نه آن‌چنان که کودک شما از سایر همسالانش جدا باشد. موفق باشید

13933
متن پرسش
سلام: استاد جوانی از من پرسید: برای اینکه صورتهای ذهنی که به دلیل ابتلا به استمناء در ذهنم مانده چه کار کنم تا پاک شود؟ می گفت: صحنه های جنسی برایم تداعی می شود. سریع به صحنه های این چنینی انتقال میابم. چون قبلا عکس و فیلم های مبتذل دیده ام. بنده یه چیزهایی جواب دادم ولی خواستم دقیق ترش رو از شما بپرسم. این جوان چطوری خودشو درمان کنه؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی شده است. آن‌چه باید در مورد صور ذهنی مدّ نظر قرار گیرد آن است که صور ذهنی برعکس مفاهیم عقلی اگر بدان‌ها توجه نشود پس از مدتی نه‌تنها از قدرت تأثیر می‌افتند، بلکه به عنوان یک خیال عادی بی‌رنگ و بی‌معنا می‌شوند. وای به حال کسی که تمام زندگی‌اش مشغول چنین صورت‌هایی باشد وقتی در برزخ قرار می‌گیرد و می‌بیند با صورت‌هایی زندگی کرده که سخت بی‌هویت و بی‌رنگ است. موفق باشید

13906
متن پرسش
سلام حاج آقا: خدا به من امانت داد این نفس و این حیات رو. من از عمد و از روی نادانی این نفس را به ابتذال کشاندم تا جایی که سگ بزرگ و اژدهای وحشتناکی را به آن راه دادم و آن را توجیه کردم و به این امانت خیانت کردم و ایامی را به خیانت گذراندم. تا جایی که نفسم به صورتی شد که خودم هم باورم نمی شود چطور اینقد پست شد که توانست خیانت کند به این امانت الهی. حالم از خودم بد می شود و کم آوردم و خداوند باید من را حفظ کند ... اصلا حال خودم را مناسب ریزش رحمت الهی نمی دانم که از او رحمت و بخشش بخواهم. گناه، من را از خدا دور کرد و زندگیم را بی معنی کرد... نفهمیدم چگونه راه می روم و چگونه سخن می گویم و ظلم کردم. خیانت روی خیانت. خیانت به روح الهی که در من دمیده بود. چه کنم که این اژدها را بیرون کنم درحالی که با این شخصیتی که از خود ساختم امکان ندارد که بیرون رود... چه کنم خدا. خاک به سر شدم حاج آقا. زحمات انبیاء و مؤمنین را به باد دادم. شخصیتم را این گونه ساختم و یک گناه نیست که از آن توبه کنم. هیچ راهی برای خودم نمی بینم و اینقدر ظلمات روی ظلمات است که نمی توانم به پس فردا خوشبین باشم چون شخصیت خود را ضایع کردم. زحمات شما را نیز بر باد دادم. گریه های شبانه تان را به باد دادم. همه چیز را ضایع کردم. توبه برایم معنی نمی دهد. بخشش الهی برایم معنی نمی دهد. چون خودم می دانم چه کردم تازه این یک هزارم واقعیتی است که نمی بینم. چه کنم واقعا که این شخصیت دگرگون شود. هیچ امیدی ندارم و می دانم هیچ کاری نمی شود کرد چون اراده ی درست و حسابی از این شخصیت مبتذل من صادر نمی شود. باز آمدم زحمت شما را بدهم بلکه جمله ای بگویید که اثری کند. اینهایی که نوشتم ناظر به باطن است نه اینکه گناه فعلی انجام داده باشم ولی این باطن، در ظاهر هم ظهور دارد. حالم خیلی بد است از شخصیتم. یا علی.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر به خوبی‌های دیگران و انگیزه‌های قدسی افراد غفلت نکنید و به افرادی که خوبی را تنها منتسب به خود می‌کنند و موجب انشقاق بین مؤمنین می‌گردند، حذر نمایید. این‌طور نیست که بعضی‌ها در جامعه‌ی اسلامی، خوبِ خوب و بعضی‌ها بدِ بد باشند. نظر به سنت‌های تکوینی جاری در عالم داشته باشید و بدانید گناهان به هرشکلی که باشد میهمان‌های ناخوانده‌اند و در فطرت جای ندارند. موفق باشید

13905
متن پرسش
سلام حاج آقا: اگر انجام یک گناه کبیره در فردی ریشه دوانده باشد مثلا 10 سال، برای خلاصی از این مفسده که اکنون به عادتی برای وی تبدیل شده چه باید انجام دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید توبه کند و با نور خدا شدت آن گناه را که جایگاهی در فطرت انسان ندارد، ضعیف و ضعیف‌تر گرداند تا افق نفس مطمئنه در مقابل او گشوده شود. موفق باشید

13771
متن پرسش
سلام: استاد رائفی پور تو یکی از سخنرانی هاشون در خصوص فیلم های مستهجن و مضررات شدید اون میگفتن که خیلی هم جالب بود، یه دلیل روانشناسی هم که آوردن این بود که دیدن این تصاویر برای جوانی که در آینده قرار هست ازدواج کند از این جهت بسیار خطرناک است که باعث میشه او تنوع طلب بشه، متاسفانه می بینید که دشمن چقدر این موضوع را تو اینترنت گسترده کرده و پسر و دختر جوان میلیون ها از این فیلم ها رو میتونن ببینن و این در آینده برای زندگی مشترکشون مشکلی جدی بوجود میاره و همسرشون از لحاظ جنسی براشون خسته کننده میشه، چرا که بهترین ها رو تو فیلم ها دیدن و نفسشون تنوع طلب شدن حالا سوال بنده از شما این هست، فیلم که قطعا به اندازه رابطه فیزیکی اثر ندارد، بنظر شما ازدواج موقت یه جوان 18 ساله در آینده براش مشکل نمیشه؟ با این حکم شرعی میشه قبل ازدواج دائم با صد ها نفر دیگر رابطه داشت، این تنوع طلبی رو تشدید نمیکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ازدواج موقت از جهت روح و روحانیت غیر از ازدواج دائم است که دارای عهد قلبی بین زوجین می‌باشد و خداوند در وصف آن می‌فرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (21/روم) بین آن دو ارادت و رحمت ایجاد کردیم. در حالی‌که نگاه حرام و یا نعوذ باللّه زنا، موجب می‌شود مسیر تجلی آن مودت و رحمت از بین برود. موفق باشید

13745
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامي: 1. بنده به دليل عدم اطمينان به نمايندگان مراجع تقليد، در خصوص نحوه هزينه شدن پولهاي خمس، دچار شك شده ام. چرا نمي شود خود انسان عينا در همان راهي كه آن نمايندگان قصد هزينه كردن پول خمس را دارند خودش و با دست خودش هزينه كند؟ 2. اينكه بگويند شما فقط پول را بدهيد و هزينه كردنش با ما، آيا درست است؟ 3. آيا اجازه مي‌دهيد پول خمس را شخصا به جنابعالي تقديم نمايم تا در راه مربوطه اش هزينه كنيد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پول‌هایی که در مورد خمس به مراجع عظام پرداخت می‌شود عموماً در مسیر پرورش طلاب دین صرف شهریه‌ی آن‌ها می‌شود و نمایندگان آن‌ها عموماً آن پول‌ها را خدمت مراجع محترم می‌دهند یا از طرف آن‌ها مأمورند در همین مسیر خرج کنند. موفق باشید

13728
متن پرسش
سلام خدمت استاد: من 18 سالمه الحمدلله، زندگیمو بر اساس اندیشه ها مهدوی چیندم و فک می کنم هدفم درسته و راه درستی رو برای ایندم انتخاب کردم. با توصیه های شما و استاد رائفی پور اما یه سد بزرگی که جلوی خودم می بینم، ارضا نشدن جنسیم هست. چند سال پیش به گناه افتادم و توبه و توبه تا اینکه الان که خیلی پیشرفت کردم، رسوندمش به دو ماه یه بار، و تو این دو ماه با این وضع جامعه خیلی سختی می کشم، اما مقاومت شیرینی خیلی خوبی داره که فوق العادس؛ اما امان از روزی که سر دو ماه میرسه و من هر سریع دژ خودمو محکم می کنم تا قصه دو ماه پیش تکرار نشه و اندازه بال مگسی دل امام زمانو شاد کنم اما امان از غفلت؛ ینی خداوکیلی یه لحضسا، یه لحظه. و بعد ساعت ها و روز ها حسرت. "کسایی که کوچکترین گناه هم نمیکردن به قافله اما حسین نرسیدن، من که نمیتونم جلو خودمو بگیرم میخام مهدی رو یاری کنم؟" تلاش دو ماهه رو به باد دادی، همه سختی ها و تحمل کردن ها به باد رفت" و ... جملاتیه که به خودم میگم و باعث سرشکستگیم میشه. سرتونو درد آوردم، غرض از مزاحمت می خواستم بپرسم چه میشه کرد؟ نگرش من درباره ازدواج موقت درسته؟: ازدواج موقت برای جوانی که شرایط ازدواج نداره گذاشته شده تا نیاز خودشو ارضا کنه. خب خدا که این قانون رو گذاشته پس ینی اینکه واقعا مقاومت حداقل 6-7 ساله ما (از بلوغ تا ازدواج) یه کار غیر ممکنه و کسی که شرایط ازدواج دائم نداره باید اینطوری (ازدواج موقت) خودشو ارضا کنه. این نیاز مگه مثه نیاز به غذا نیست؟ کسی که غذا نخوره میمیره، حالا هر چقدر هم تحمل داشته باشه، توانش تا یه حده. نیاز جنسی هم مگه همین طور نیست؟ حالا ما چطور میتونیم 7 سال تحمل کنیم؟ که از قضا بدبختانه راهی که خدا گذاشته (ازدواج موقت) هم شرایطش برای من و امثال من فراهم نیست!!! حالا تو این اوضاع که این جور مسائل به من فشار میاره من باید برا کنکور بخونم تا دانشگاه خوب قبول شم تا برا مملکت امام زمان مفید باشم و ان شاءالله یه گوشه ای رو بگیرم، چیزیه که مادرم از بچگی دم گوشم خونده و خدا شاهده، تمام ارزوم اینه، ینی همین الان بمیرم ناراحت نیستم الا بخاطر اینکه نتونستم کاری واسه امام زمان و نایبش انجام بدم، ولی مشکلی که عرض کردم ... امان امان امان از سرشکستگی (نمیگم نا امیدی چون هنوز خدا امام حسینو ازم نگرفته)، امید هست اما سرشکستگی بهترین واژه ایه که برای حالم پیدا کردم. به این امید اومدم اینجا که راهکاری برای مشکل بزرگم باشه، پاسخی برای سوالم باشه تا ببینم مشکلم به وسیله شما حل میشه یا نه. الان راهی که خدا گذاشته صیغه موقت هست، راستشو بخواید من اصلا بهم بگن هم و شرایطشم فراهم کنن دوست ندارم. من پس فردا میخوام به امید خدا با یه دختر خانم ازدواج دائم کنم، چطور میتونم برای رفع نیاز جنسیم با یکی دو ساعت ازدواج کنم بعد تموم؛ پس فردا تو جلسه خواستگاری چی بگم؟ اگه اون این کارو کرده باشه بهم بگه من قبولش نمیکنم، چطور خودم به این کار رضایت بدم. پس ازدواج موقت هم شرایطش اصلا اصلا نیست و هم این دلیل که عرض کردم. پس چی می شود کرد؟ قبول دارید به گناه افتادن یه ثانیس، بخدا قسم یه ثانیه، یه ثانیه غفلت واقعا کار سختی نیست من 6-7 سال یه ثانیه هم غفلت نکنم؟ خواهشی دارم، جواب منو مثل یه پدر بدید؛ فک کنید پسرتون ازتون سوال کرده! باهاتون درد و دل کردم، به همه مشکلاتم پاسخ بدید، با هام حرف بزنید، نصیحتم کنید، به یکی دو خط اکتفا نکنید. میدونم 15-20 دیقه وقت گذاشتن برا سوال یه پسر جوون معمولی زیاده، ولی فک کنید من با بقیه فرق دارم، واقعا هم دارم، من اوضاعم خیلی خطریه، اگه ضعفمو ترمیم نکنم ممکنه بکلی دژم فرو بریزه، پس این 15-20 دیقه رو به من هدیه بدید و صرف خوندن درد و دل طولانیم و پاسخ دادن بهم بکنید. یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  1- در هر صورت حرف، دو کلمه بیش نیست: یکی توبه‌کردن و باز توبه‌کردن و دیگر این‌که وقتی شیطان شما را گرفتار گناه کرد تا مأیوس کند، مأیوس‌نشدن. خدا را شکر کنید که گناه، به کام شما شیرین نیامده است 2- منطق‌تان برای ازدواج موقت، صحیح نیست. خداوند طوری عالم را شکل داده که زن در هرحال آماده‌ی ازدواج است، ولی مرد را تحریک برای ازدواج کرده است و در إزای این تحریک است که اگر مرد نتواند ازدواج دائمی داشته باشد، ازدواج موقت انجام دهد و لازم نیست که بعد از ازدواج دائم آن را با همسر خود در میان بگذارید. دژی که برافراشته‌اید با این نقشه‌های ضعیف شیطان فرو نمی‌ریزد. سعی کنید با خدا معامله‌ای را صورت دهید که شما در انجام عبادات کوتاهی نکنید و او یا مسئله‌ی ازدواج‌تان را حل کند و یا این میل را به عقب بیندازد. موفق باشید

13685
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده در محل کارم که یک شرکت خصوصی هست دو همکار خانم دارم که دائما در حال توهین به نظام و رهبری و مردم مومن و روحانیت و سپاه هستند و اگه ساعت کاری 8 ساعته اونها 5 ساعت رو دارن بین خودشون و با صدای بلند بحث های سیاسی و عقیدتی که همش توهین به نظام و رهبری و گاها اسلام هست میکنن و تبلیغ شبکه های ماهواره ای bbc و ... میکنن، و کاملا واضحه که با نظام سر دشمنی دارن مخصوصا یکیشون که خیلی ام روی حرفاش اسرار داره و تبلیغ هم میکنه، البته مدیر شرکت هم اصلاح طلبه با اون تفکرات مخصوص به خودشون، بنده چند بار با این خانم بحث کردم و از نظام دفاع کردم که به دلیل اینکه منطقا کم آورد شروع به جدل و مسخره کردن کرد، البته بنده زیاد برام مهم نبود اما چون مدیریت این شرکت هم تقریبا با این شخص هم تفکره اگه بخوام بحث کنم و از نظام دفاع کنم باید پیه اخراج رو به تنم بمالم، بنده متاهل هستم، از طرفی از این محیط کار به دلیل این توهین ها راضی نیستم. لطفا به بنده بفرمایید با توجه به این مطالب و خطر اخراج و ناراضی بودن از محیط کار تکلیفم چیست، چه کنم، آیا جلوی این خانم بایستم و باهاش بحث کنم که نتیجش اخراجه، و یا با حالت ناراضی از محیط کار هیچ چیزی نگم و خودم رو سرکوب کنم و به کارم ادامه بدم؟ لطفا بنده را راهنمایی کنید و راهی جلوی پای بنده قرار دهید. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر به ما نفرموده‌اند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»(72/فرقان) وقتی با سخنان لغو روبه‌رو شدید خود را هم‌سنگ آن‌ها نکنید و بزرگواری خود را حفظ نمایید بگذارید در ذهنیات خود بمانند! شرایط طوری است که حجت برای جنین افرادی تمام شده است، بنابراین مسئولیتی نسبت به آن‌ها ندارید. موفق باشید

نمایش چاپی