بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21251
متن پرسش
با سلام: لطفا معنی این کلمات و جملات در پیام رهبر انقلاب در خصوص ارتحال علامه طهرانی را مشخصا بیان فرمائید و چرا عبارت عربی پایانی آن (تا جائی که من تحقیق کرده ام) و یا نظیر آن را برای شخص دیگری استفاده نکرده اند؟: خبر رحلت عالم عامل ربّانى، و سالك مجاهد روحانى، آيت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی را با اندوه و افسوس بسيار دريافت كردم و عميقا متأسّف و مصيبت زده شدم. ايشان از جمله فرزانگان معدودى بودند كه مراتب برجسته علمى را با درجات والاى معنويّت و سلوك توأما دارا بودند، و در كنار فقاهت فنّى و اجتهادى، به فقه الله الأكبر نيز كه از مقوله شهود و محصول تجربه حسّى و مجاهدت معنوى است نيز نائل گشته بودند. فقدان آن عزيز براى آشنايان و ارادتمندانشان خسارتى دردناك و غمى هائل است. اين جانب با قلبى اندوهگين و ملول به شما آقازادگان محترم و والده محترمه و ديگر فرزندان و اخوان و كسان و نزديكان و نيز دوستان و ارادتمندان ايشان تسليت مى‌گويم، و از خداوند متعال براى ايشان علوّ درجات و حشر با احبّه و اولياء را مسألت مى‌كنم. هنيئًا لَهُ ما أعدَّهُ اللهُ لإوليآء اللهِ و عبادِه الصّالحين. و سلام عليكم و رحمة الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون واقعاً آیت اللّه تهرانی علاوه بر فقاهتِ فنی و اجتهادی در فقه‌اللّه اکبر و سلوک به سوی توحید حضرت ربّ العالمین زحمت کشیده بودند و انصافاً همین بود که حضرت آقا متذکر این امر شدند. بنده خود نیز از آثار ایشان بهره‌ها برده‌ام. موفق باشید

21238
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: دو سئوال از محضر مبارک دارم: 1. حضرتعالی با تغییر نظام اجرایی _ سیاسی کشور از «ریاستی» به «پارلمانی» موافق هستید؟ نظرتون را کامل و جامع بفرمایید. 2. به نظر شما «تحزب» در نظام اسلامی موجب تخدیش «وحدتی» که برای نیل به آرمان ها شدیداً به آن نیازمندیم، نمی شود؟ وحدتی که جنابعالی به آن در کتاب سلوک پرداختید. نظرتون را کامل و جامع بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر! شاید بدتر هم بشود. زیرا نمی‌توان به نمایندگان اعتماد کرد که زد و بند نکنند، به مردم بیشتر می‌توان اعتماد کرد. 2- مقام معظم رهبرى «حفظه‏ الله» در جمع دانشجويان در كرمانشاه فرمودند: ما با تحزّب‏ مطلقاً مخالفتى نداريم و معتقديم تحزّب‏ با وحدت جامعه منافاتى ندارد؛ به شرط آن‏كه با نگاه درست ايجاد شود. اگر حزبى براى كانال كشى و كادرسازى و هدايت فكرى جامعه در زمينه‏ هاى سياسى، دينى، عقيدتى و ديگر عرصه‏ ها به ‏وجود آيد و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، كارى خوب و مورد تأييد است كه البته اينگونه احزاب، اگر در رقابت‏هاى سياسى هم وارد شوند، به طور طبيعى برنده مى ‏شوند.

پيشنهاد بنده آن است، رفقايى كه گروه‏هاى مذهبى تشكيل داده ‏اند، دستورالعمل و فلسفه‏ ى وجودى خود را همين جمله‏ ى رهبرى قرار دهند، يعنى گروهى باشيد كه مبنايتان كادرسازى‏ براى نظام باشد و در هدايت فكرى و زمينه‏ هاى سياسى و عقيدتى فعاليت نماييد. مقام معظم رهبرى در ادامه مى‏ فرمايند: ولى برخى احزاب مانند احزاب كنونى غرب در واقع باشگاه ‏هايى براى كسب قدرت هستند و سعى مى ‏كنند از هر طريق، از جمله زد و بند سياسى به قدرت برسند كه ما اينگونه تحزب را تأييد نمى ‏كنيم اما اگر كسانى با همين نگاه، دنبال تشكيل حزب باشند، جلوى آنها را نمى ‏گيريم. موفق باشید

21171
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار خدا شما را حفظ کند. استاد عزیز اجازه دهید از پاسخهای حضرتعالی در خصوص بیانات اخیر آیت الله جوادی آملی نسبت به مرحوم هاشمی قانع نشویم! استاد جان همه حرفهای شما در مورد نوع نگاه آیت الله جوادی آملی به تمدن و غرب و ...فرضا درست (که البته همین هم جای بحث دارد) منتهی تعبیراتی مانند «خلق عظیم» را چه می گویید؟ یا «... آن کسی که جامع بین این فضائل است، به نحو جمع سالم و نحو جمع اکبر، زندان را برای رضای خدا، کرسی ریاست مجلس شورای اسلامی را برای خدا، ریاست مجمع تشخیص مصلحت را سالیان دراز برای رضای خدا، ریاست مجلس خبرگان را سالیان متمادی برای رضای خدا و سایر مسائل را برای رضای خدا تجربه می‌کند و اگر همه اینها یک‌جا از دست ایشان گرفته شد، برای رضای خدا صبر می‌کند، بنگرید ببینید که اخلاق چه می‌کند...» و... استاد جان یا آقای جوادی آملی از روی احساسات چنین حرفهایی می زنند که اینطوری باید به خیلی از موضع گیریهای دیگرشون هم شک داشت یا اینکه بگوییم بعد از این همه سال تفقه و تدبیر در قرآن و المیزان و... ایشان به شناخت فرهنگ و تمدن اسلامی و تقابلاتش با فرهنگ غرب نائل نیامده پس واقعا این همه سال چه می کرده که بینش نصفه و نیمه ای بیشتر کسب نکرده اند؟! وقتی این همه سال تدبر در المیزان ایشان را به بصیرت جامع نکشاند چه فایده؟! استاد یا باید بگوییم واقعا آقای هاشمی همینگونه اند که آقای جوادی گفته اند که هر کاری می کنیم نمی توانیم به این نتیجه برسیم. فرمودید نظرشان تقابلی با دیدگاه رهبری ندارد و... چرا ندارد؟ پیامهای رهبری در تسلیت درگذشت ایشان به هیچ وجه مدیحه سرایی نبود که هیچ، معلوم بود خیلی هم با مدارا و اغماض برخورد کرده اند. نماز میت و... هم که شاهدی دیگر بر این ماجرا بود... استاد هر گونه که پاسخ کاربران را دهید با هر بیانی و زبانی و... نمی توان بر روی حرفهای آقای جوادی ماله کشید و ایشان رأی قاطع و تام به حقانیت آیت الله هاشمی در تمام مواضع و عمرشان بوده. با چه استدلالی می شود این موضوع را رد کرد؟ خدا حفظتان کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال یا باید تصور کرد تقابلی بین نظر رهبری و آیت اللّه جوادی نسبت به آقای هاشمی هست، و یا باید نظرات آیت اللّه جوادی را توجیه کنیم. بنده با تجربیات خودم معتقدم آقای هاشمی اگر خدماتی هم داشتند، صدمات مبنایی در راستای پشت‌کردن به ساده‌زیستیِ انقلابی و نگرانی نسبت به ضعفا، به روح انقلاب زدند که در سال‌های سال ما گرفتار آن هستیم، ولی فعلاً وقت این حرف‌ها نیست. موفق باشید

21144
متن پرسش
به نام خدا سلام خدا بر استاد عزیز و سنگ صبورمان استاد جان، صحبت پیرامون آیت الله جوادی دارد ملال انگیز می شود ولی مثل این که چاره ای نیست. استاد در رابطه با آقای جوادی در پاسخهای شما جواب ما یافت نمی شود. پاسخهای شما عمدتا ناظر به دو مطلب است یکی این که نظر ایشان در موردی خاص نباید باعث عدم استفاده علمی از ایشان شود این مطلب کاملا مقبول ما حتی از مارکس و بر کمونیسم یا هر اندیشمندی باید استفاده کنیم شکی نیست، گرچه در حوزه دینی وقتی کسی از قلب بیرون رفت در مغز هم دیگر چندان جایگاهی پیدا نمی کند و نقش انسان سازی و تاثیرش بر مخاطب به شدت تقلیل پیدا می کند. دیگری این که نگاه ایشان به آینده تمدنی با نیروهای انقلاب و ارزشی متفاوت است و هاشمی را مهره ای برای ساختن آن تمدن می داند در این باره گرچه نظر ایشان بسیار شگفت انگیز است اما به هر حال یک نظر است و باید به آن عنوان یک نظریه در کنار دیگر نظریات نگاه کرد این هم قبول، اما سوال ما چیز دیگریست، چطور آقای جوادی اشتباهات بزرگ و فاحش هاشمی را نه تنها نمی بیند بلکه حسن می بیند؟ اشتباهاتی که اساسا ریشه در اخلاق دارد و چندان کاری با تمدن سازی ندارد. این که حاکم اسلامی روز تاسوعا به سد لتیان با فرزندان برای اسکی روی آب می روند برای آقای جوادی چطور لغزش نیست با توجه با آن همه سخنان و سیره معصومین درباره چگونگی زیست حکام و مسئولین اسلامی. آیا آقای جوادی سخنان بسیار واضح و صریح امام خمینی (ره) را نشنیدند یا نخوانده اند که فرمود آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند آن روز است که انحطاط برای خود و اطرافیانش و برای کسانیکه با او تماس دارند پیدا می شود. استاد جان آخر از این واضح تر چه کسی بسم الله این فاتحه را خواند که الان عباس آخوندی در منزل 800 میلیاردی زندگی می کند و وزیر بهداشت اش چون پرادو چپ می کند رفته پروشه یک ملیارد و چند صد ملیونی خریده در حالی که بسیاری مردم یک موتور ندارند. براستی چه کسی هنوز کفن امام خشک نشده بود پرید در کاخ سعد آباد و کار خدا در آخر سوار بر بنز به همان کاخ رفت و در استخر فرح فاسد پهلوی سکته کرد و مرد تا تاریخ این پرسش را همواره داشته باشد آنجا چرا؟ مثل این که برای فرح خانم بد بود ولی برای هاشمی خوب. استاد، آقای جوادی نمی داند رهبر عزیزمان وقتی آیت الله مصباح و ... در مجلس خبرگان رای نیاوردند چقدر دلشکسته شد تا جایی که علنا مطرح کرد و نبود اینان را خسارت نامید. ولی هاشمی بیانیه داد و چه توهین هایی نثار آنان کرد و هزاران موارد دیگر. خود شما استاد مایی. آنچه برای ما شگفت انگیز است و چون استخوان در گلویمان مانده ندیدن این همه اشتباه و بد اخلاقی یا خوب دیدن آنها توسط آقای جوادی و آن همه مدح و ثنا که از امام هم (ره) فراتر رفت است نه نحوه تفکر ایشان به تمدن و یا استفاده علمی از او، ترس ما این است وقتی این همه علم و عرفان و،،،،این واضحات را نشان آدم نمی دهد ما چه خاکی بر سرمان کنیم و اصلا چگونه از این پس نظر بزرگان علم و عرفانمان را پایه قرار دهیم؟ باید بپذیریم آقای جوادی با ندیدن یا حسن دیدن این همه واضحات پایه های علم و عرفان را برای عاشقان علم و عرفان که همان نیروهای انقلابی و ارزشی هستند سست کرد و نقطه ضعف و تعجب بزرگی در کارنامه زندگیش برای تاریخ باقی گذاشت. با تشکر و التماس دعا مهربان استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این نوع گفتگوها را در بسترِ به تفکرآمدنِ جامعه می‌دانم ولی مشروط بر این‌که با روشِ پدیدارشناسانه جلو برویم که می‌دانم کار آسانی نیست. بحث در تبرئه‌ی اقای هاشمی و جریانی که وابسته به تفکر ایشان است، نیست؛ بحث در درست‌دیدنِ پدیده است. آیا می‌توان رفتن به سدّ لتیان را مقابلِ بی‌حرمتی به روز تاسوعا گذاشت؟ و یا رفتن به سدّ یک امر بوده، و روز تاسوعا امر دیگر. آیا منزل آقای آخوندی که بنده سختْ به ایشان انتقاد دارم، در یک فعالیتِ اقتصادیِ شخصی برای ایشان پیش آمده، یا در اثر رانت وزارت ایشان؟ زیرا در جریان فعالیت‌های چشم‌پزشکی آقای وزیر بهداشت قبل از وزارت ایشان هستم که ثروت زیادی را از طریق فعالیت‌های پزشکی به‌دست آوردند که البته جای «إن قلت» دارد به‌خصوص که آیا چنین وزیری می‌تواند نسبت به ثروتی که سایر پزشکان به روش‌های غیر معمول به‌دست می‌آورند؛ حساس باشد؟ با این‌همه باید پدیده، درست دیده شود و این‌جا است که باید مواظب باشیم در نگاه به این امور، تفکر دفن نشود و نگاه آیت اللّه جوادی به موضوع از زاویه‌ی دیگری خواهد بود که معنایِ دیگری از تمدن اسلامی در نظر دارند بدون آن‌که بخواهند با نظرات امام و رهبری مقابله یا مخالفت کرده باشند، هرچند که به نظر بنده آن نگاه، واقع‌بینانه نیست و انقلاب اسلامی ظرفیتِ بالاتری برای حضور تاریخی‌اش در این عصر و زمانه دارد. موفق باشید 

21134
متن پرسش
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد: استاد در اینکه نظر آیه الله جوادی در مورد هاشمی اشتباهه شکی نیست. اما استاد من از خودم می ترسم آیه الله جوادی با این همه علم و عرفان و کتاب که اینطوری بگه من که هیچم چی میشه؟ آیا آیه الله جوادی خودشونو ذیل شخصیت ولی فقیه نمیدونند که اینجور میگند؟ کدوم باور و اعتقاد در این زمینه هست که به اشتباه نیفتم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب‌ سؤال‌های قبلی به طور نسبتاً مفصل عرض شد، حضرت استاد آینده‌ای که برای جامعه ترسیم می‌کنند، بیشتر آن نوع تمدنی است که در کنار فرهنگ مدرنیته قرار دارد و در آن جامعه هم ما سخت نیاز به عرفان و قرآن داریم و فکر می‌کنم بسیاری از متدینین همین طور اسلام را می‌خواهند. آری! مقام معظم رهبری نظر به نفیِ فرهنگ استکبار دارند و آیت اللّه جوادی هم مخالف آن نیستند. موفق باشید

21116
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد عزیز: بنده کلامی از شما در باره دکتر سید حسین نصر شنیدم که فرمودید ایشان فراماسونر است و در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی به تناسب بحث از ایشان کردید ولی در این کتاب چنین برداشتی از ایشان نمی توان کرد. منظورتان از فراماسونر چیست؟ نظرتان راجع به شخصیت و همچنین مبانی ایشان که بعضا در کتبشان بیان می کنند چیست؟ آیا دچار انحراف عقیدتی هستند؟ آیا ایشان از دانشمندانی هستند که عالم (مفتوح اللام) داشته باشند تا ارزش آن را داشته باشد که روی کتب ایشان وقت گذاشت؟ (چون توصیه خودتان است که از علمای عالم دار استفاده کنید و با آنها مانوس شوید)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنده گله دارم به آن‌هایی که آقای سید حسین نصر را فراماسونری و یا درباری می‌دانند. از نوشته‌های ایشان می‌توان در نقد مدرنیته و رجوع به حکمتِ خالده استفاده کرد، در عین حال که معلمِ تفکر ما در این تاریخ حضرت امام و رهبری می‌باشند. موفق باشید

21115
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: استاد یک سوالی خیلی وقتها ذهن بنده را به خود مشغول کرده و آن هم این که رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی) بسیار علاقمند به مطالعه رمان های ارزشمند هستند چه خارجی مثل بینوایان و چه داخلی و در مورد شهدا و به جوانان نیز توصیه هایی در مورد مطالعه این آثار می کنند. می خواهیم بدانم خواندن این ها وقت تلف کردن نیست؟ البته بنده به آیت الله خامنه ای عزیز اعتماد و اطمینان کامل دارم ولی بعضی از مسایل را شنیدم که مثلا بعضی (مثل شیخ رجبعلی خیاط) می خواهند مثنوی بخوانند ولی یک ندای غیبی به ایشان می گوید که این کار را نکند البته عمده بحث بنده این است که کلا خواندن رمان و داستان های مشهور و ارزشمند است نظر اخلاقی چه رمان های خارجی چه داخلی وقت تلف نیست؟ با تشکر و عرض پوزش از گرفتن وقت ارزشمند شما. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رُمان‌های بزرگی مثل بینوایان و یا برادران کارامازوف، قصه نیست تذکر به روحی است که در آن جامعه جاری بوده است و نویسنده راه حل‌های عبور از آن را متذکر می‌شود. آری! اگر با این رویکردها رُمان‌ها خوانده شود، مفید خواهد بود و خواندن خاطرات شهداء نیز، قصه‌ی عزمی است که خداوند در این مردم ایجاد کرده و در شهداء به عالی‌ترین شکل به ظهور آمده. موفق باشید

21119
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: استاد یک سوالی داشتم با توجه به این که بنده همواره سعی دارم جوری کار کنم که انگار یک دقیقه ی دیگر ظهور است و لیطمئن قلبی این سوال را می پرسم استاد می خواهم نظر شما را در مورد خاطره شهید عراقی از حضرت امام رحمةالله علیه بپرسم: حجت الاسلام مهدوی: خدا رحمت کند شهید عراقی و یکی از شخصیتهای سیاسی خوب امروز که متأسفانه نمی توانم اسم ببرم. می گویند وقتی امام در ابتدای نهضت اولین اعلامیه سیاسی خود را داد (خوب ما در حد فهم خودمان درک می کردیم)، با شهید عراقی رفتیم خدمت امام، شهید عراقی با همان خلوصی که داشت گفت حاج آقا واقعاً خیلی خوب می شد اگر این چیزی که شما می گویید اتفاق بیافتد و وضع مردم خوب می شود. امام با بی اعتنایی فرمود بله وضع مردم هم ان شاالله خوب می شود ولی ما مأمور به انجام چنین کاری نیستیم. آقای عراقی هم آدم سمج، گفت آقا چی گفتید؟ امام فرمود ما برای مأموریت دیگری آمدیم. آقای عراقی گفت برای چه مأموریتی آمده اید؟ امام فرمود برای سه مأموریت: اول: سرنگون کردن حکومت پهلوی. دوم: استقرار نظام جمهوری اسلامی. سوم: دادن پرچم حکومت اسلامی به دست صاحب اصلی اش. حوادث روزگار و فاصله زمانی از حافظه ما برد، رفتیم داخل مبارزات و خیلی ها کشته شدند و انقلاب پیروز شد. شهید عراقی هم با زبان روزه توسط سید مهدی هاشمی به شهادت رسید، ما به یکباره دیدیم دو تا از وعده های امام محقق شد. یک وقتی در جمع بعضی از مسئولین نظام از جمله حضرت آیت الله ری شهری گفتم شهید عراقی و بنده شاهد چنین حرفی از امام بودیم. حالا دو مورد آن اتفاق افتاده، سومین آن یعنی چی؟ بحث شد که با دست امام می رسد به دست صاحب اصلی، یا شخص دیگری؟ یکی از همان جمع که حالا اسم نمی برم و شما می شناسید و آدم بزرگواری است گفت من میرم و از امام می پرسم. بعد رفتند و اینقدر از امام اصرار کردند که آقای عراقی همچنین چیزی از شما شنیده، آیا درست است؟ امام فرمودند بله درست است. گفتند دو تا از آنها محقق شده سومی چی؟ امام گفتند سومی هم خدا ان شاءالله می خواهد و می شود. ( خیلی امام پرهیز داشت) اصرار کردم گفتم شما هستید که این پرچم را به دست صاحبش می دهید؟ یا شخص دیگر؟ بعد از اصرار من، امام فرمودند: نه من نیستم. بعد از من کسی خواهد آمد که پرچم را به دست صاحب اصلی اش خواهد داد. البته آیت الله پناهیان هم سخنرانی دارند که فکر کنم گفته اند من با نشانه هایی یقین دارم که حضرت آیت اله خامنه ای عزیز مد ظله العالی سید خراسانی هستند. می خواستم بپرسم نظر جنابعالی چیست؟ با تشکر و عرض پوزش از این که وقت ارزشمند شما را گرفتم. خدا یار و یاورتان باشد. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. ولی معتقدم انقلاب اسلامی به سوی نور حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» پیش می‌رود و انقلاب اسلامی یک قدم، بیشتر تا حاکمیت امام معصوم فاصله ندارد. موفق باشید

21104
متن پرسش
با سلام: پیش از این عالم را کسی می دانستم که بدایات را تنقیح کرده باشد البته مقصودم عرفانی نیست بلکه در حوزه نظری و اندیشه است چه تفاوت عامی و عالم درین است که عالم از بدایات شروع و به نظریات ختم می کند لکن عامی این سیر را طی نمی کند و تبع لابا مثلا ایمان به یک دین می آورد بنابرین برایم پذیرفته نبود عالمی ادعای ایمان عالمانه به تشیع داشته باشد لکن مثلا نتواند عدم تحریف قرآن را اثبات کند و نیز بقیه گزاره های پایه ای دین. پیام آیت الله جوادی که به مرحوم هاشمی مقام شبه عصمتی می بخشید نگاه مرا به این جلب نمود که عالم کسی است که نهایات را تنقیح کرده باشد که در عصر ما نگاه کلان نسبت به تمدن اسلامی است بنابرین هرکس که قصد بنای دستگاه فکری برای خود دارد باید افق اعلی خود را مشخص کند در زمان غیبت مشخص است که در بین فقها افق اندیشه کسی بالاتر از امام نبود و بعد از ایشان مقام رهبری، بنابرین ما که جواب جان خویش را در این دو یافتیم چه حاجت به آثار آقای جوادی و... داریم مستحضرید که جوادی اصول فکری ای دارند که از آن اصول تمجید هاشمی بیرون می آید و اگر فرد بخواهد آثار ایشان را مطالعه کند و در نهایت به تمجید هاشمی نرسد کاریست بس دشوار. مرحوم غزالی گویا ریاضیات را منع می کنند تا فرد نسبت به فلاسفه متمایل نشود چگونه می توان در عالم آیت الله جوادی بود و حب به هاشمی نداشت مگر اینکه فرد ابتدا نهایات خویش را بر اساس امام و رهبری تنظیم کند بعد به مطالعه بقیه بپردازد لکن در کتاب ادب عقل و خیال و قلبتان به خاطر ندارم فرد را دعوت به خواندن صحیفه امام کرده باشید (با اینکه نسبت به کتابهایی که از ایشان معرفی کردید ساده تر است و عمق نگاه تمدنی ایشان در آنست) یا به مرور بیانات رهبری از ابتدا تاکنون دعوت کنید حتی کاربری که در سوال 19645 سیر مطالعاتی از رهبری می خواهد می گویید در مورد مقام معظم رهبری، سیر مطالعاتی خاصی نمی‌توان پیشنهاد کرد در حالی که مثلا کتابی دارند به نام طرح كلى انديشه اسلامى در قرآن‏ که نشان می دهد قبل از انقلاب ایشان چه دید کلی نگر و وسیعی به دین داشتند پس ابتدا فقط باید امام و رهبری خواند ولا غیر چون با مطالعه آثار جوادی و ... چنان عظمتی از ایشان ما را فرا می گیرد که دشوار می توان از زیر این شبهه برامد که اگر امر دایر باشد بین سهو من و سهو جوادی من اولی به سهوم تجربه چند ساله منست که بدون تنقیح نهایات وارد مطالعه شدم و چه خون دلها و چه زجر و محنتها از تردید ها نکشیدم تا باز به انقلاب رجوع کردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که متوجه شد‌ه‌اید مسلّم عقل دوران ما،‌ عقلی است که بر مبنای انقلاب اسلامی تفکّر کند و نسبت هر کس را بر اساس هدفی که انقلاب اسلامی در نظر دارد تعیین نماید ولی آیا در بستر و سنّتی که انقلاب اسلامی تعیین می‌کند نمی‌توان همان طور که سایر متفکّران رجوع می‌کنیم و مسأله‌ی خود را در آن‌ها به نحوی خاص می‌یابیم، به عالِمی که در فلسفه و عرفان و تفسیر متبحّر است رجوع کنیم و استفاده نماییم؟ موفق باشید

21102
متن پرسش
با سلام: در مورد مرحوم فرديد دانشمندي که حيات ديگري برايم رقم زد و نشان داد وراي ترديدها و غربزدگي ها عالم ديگري نيز هست سوالاتي دارم اميد تک تک را پاسخ دهيد و به جواب کلي اکتفا نکنيد. 1. آيا آن حکيم فرزانه، عالم (بکسر لام) عالم (بفتح لام) دار است؟ 2. چگونه مي توان انديشه هاي زلال و ناب ايشان را به دست آورد متاسفانه ايشان نوشته چنداني به جا نگذاشتند از طرفي گويا سخنران خوبي هم نبودند و يک فيلم از ايشان که در اينترنت است بسيار نامفهوم است اين هم از عجايب است که يکي از بزرگترين حکما بنان و بيان خوبي نداشته باشد. 3. براي من نگاه آن مرحوم و عبور از غرب اصالت دارد و انقلاب اسلامي را از دريچه ايشان مي نگرم و شايد از زماني که کتابي از مرحوم حائري خواندم اعتقاد چنداني به ولايت فقيه ندارم و تاکنون همراهيم به خاطر آن مرحوم بوده است لکن احساسي که اخيرا دارم اينست که شايد نتوان با اين نظام از غرب عبور کرد و حوزه ها هنوز ظرفيت رسيدن به عمق نگاه فرديد را ندارند و در نتيجه فقها و ولي فقيهاني که از آن حوزه برخواستند در شناخت غرب شايد فائز نباشند کما اينکه امام مي فرمايند اگر مراد از مظاهر تمدن نوآوری‌ها، اختراعات و ابتکارات و صنعت‌های پیشرفته است که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ‌گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلامی و قرآن مجید است و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه‌ای می‌گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس‌بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند مي بنيد اختلاف امام با غرب جوهري نيست بلکه نسبت به عوارضي است که غرب بدان دچار است و نيز رهبري را مي بينيم سنت و مدرنيته را در وجود چمران جمع شده مي بينند از طرفي اين چهل سال نشان مي دهد نظام در عبور از غرب ناکارامد بوده است عموما غرب زده ها در راس قوه مجريه بودند واقعا اگر امام قصد عبور از غرب را داشت باز سکان اجرايي کشور را در سال 64 علي رغم ميل رييس جمهور به موسوي مي داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ بنده فردید را به جهت جامعیّتی که دارد یک عالم واقعی می‌دانم. شاید سبقت مطالبی که در فکر خود دارد مانع می‌شود تا مثل یک خطیب سخن بگوید ولی اهل فکر خوب می‌فهمند که او در سخنان خود به چه اشاره دارد. 2ـ کتاب‌های «دیدار فرهی» و «مفردات فردیدیه» نکات خوبی برای فهم اندیشه‌ی فردید دارد. مقاله‌ی بنده تحت عنوان «محکمات و متشابهات فردید» تذکّراتی در این مورد در بر دارد که آدرس آن در سایت لب المیزان عبارت است از «http://lobolmizan.ir/faq/1276» 3ـ تصور بنده آن است که حضرت امام و رهبری به خوبی غرب را فهمیده‌اند و نمی‌خواهند کنار غرب خود را معنا کنند بلکه نظر به تمدّن دیگری دارند ولی روش آن‌ها عبور دادن ملّت است از غرب نه صرفا نقد تئوریک غرب و آن جملات که می‌فرمایید معنای دیگری دارد غیر از آن‌چه بخواهند به غرب اصالت دهند. موفق باشید

21065
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: استاد جان به خدا قسم وقتش است دست به قلم شوید. استاد فقط که نباید جواب سروش و کدیور و..... را داد گاهی باید یک دوست را آگاه کرد ضربه ای که یک دوست می زند خیلی بیشتر از معاند است. استاد آقای جوادی دارد انحراف هاشمی و حزب کارگزاران را تائید و نهادینه می کند و چه ظلم بزرگی است. خوب استاد اگر شماها دست بکار نشوید و آگاه نکنید چه کسی این کار را بکند؟ استاد نفرمائید استاد بزرگ ماست و احترام دارد ما که نمی گوئیم بی احترامی کنید حقیقت را روشن کنید. مگر شیخ مفید شاگرد شیخ صدوق نیست مگر شیخ صدوق مرد بسیار بزرگی نبود اما مگر شیخ مفید به نقد استادش نپرداخت تا جایی که بعضی جاها عقیده او را این چنین به نقد می کشد 1ـ مخالفت با قرآن؛ 2ـ مخالفت با ساير احاديث؛ 3ـ استناد به احاديث مفرد، ضعيف، شاذ و...؛ 4ـ برداشت ناصحيح از احاديث؛ 5ـ تأثيرپذيري از مذاهب و مکاتب فکري غيرشيعي (اماميه) يا هماهنگي با نظرات آنان؛ 6ـ مخالفت با قواعد زبان و لغت عربي. استاد تو را خدا نامه ای سر گشاده به آقای جوادی بنویسید شما که غرب را می شناسید شما که لیبرال دموکراتهای مسلمان را می شناسید که به رهبری هاشمی چه کردند، شما که نامه برای رهبر نوشتید که سخنان هاشمی غفلت می آورد برای جوادی هم بنویسید. بنویسید رهبری در پاسخ هاشمی که نوشت دنیای فردا دنیای گفتمان است نه موشک فرمودند کسی که این حرف را بزند یا خائن است یا جاهل تا نگوید هاشمی نلغزید و مردم را هم از لغزیدن نگه داشت، بنویسید نامه بی سلام و السلامش چگونه زمینه را برای فتنه نابودگر 88 فراهم کرد تا نگوید هاشمی نلغزید؟! بنویسید هاشمی می خواست زنان خوبرو بین مردم باشند تا مردم از این خوبرویان محروم نباشند تا فکر نکند هاشمی مصداق خلق عظیم بود. و هزاران موارد دیگر که گوسفندها هم فهمیدند! استاد جان ما که داریم یک یک از این علما بریده می شویم. آخر این همه علم و عرفان و تفسیر که تا این اندازه حقایق واضح را نمی بیند به چه دردی می خورد؟ شاید اگر شما نبودید اکنون بین تظاهر کنندگان بودیم. شما بنویسید تا نسل جوان بفهمد هنوز نقد عالمانه شیخ مفیدها وجود دارد و شاید آقای جوادی از نهادینه کردن این انحراف دست بکشد. آخر یکی نیست به این آقای جوادی بگوید اگر نیاز بود کسی ببانیه برای این همایش بدهد شخص رهبری بود نه شما! استاد لطفا جوابی به این درخواست ما بدهید و از کنار سوال بدون پاسخ رد نشوید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم! اولاً خدا را شکر کنید که زبانِ رهبر خود را که حقاً نایب امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، متوجه‌اید. ثانیاً: بحث، بحثِ تذکر نیست، بحث، بحثِ تصوری است که آیت اللّه جوادی از آینده‌ی انقلاب اسلامی دارند که در جواب سؤال شماره‌ی 21057 مدّ نظر رفقا قرار گرفت و این موضوع بسیار مهمی است. آینده‌ای که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای ما تعیین فرموده‌اند، تا آن‌جاست که در آخرین پیام‌هایشان در وصف آن فرمودند: «مگر بيش‏ از اين است كه فرزندان عزيز اسلامِ ناب محمدى در سراسر جهان بر چوبه ‏هاى دار مى‏ روند؟ مگر بيش‏ از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته مى ‏شوند؟ بگذار دنياى پست ماديت با ما چنين كند ولى ما به وظيفه‏ ى اسلامى خود عمل كنيم.»[1] مسلّم آقای هاشمی چنین آینده‌ای را برنمی‌تابد. حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» ادامه‌ی اسلام را در تاریخی که فرهنگ اُموی سیطره دارد تا مرز شهادت برای خود قبول کرده است. ولی امثال آقای هاشمی معتقدند مردم آماده‌ی چنین حضوری در تاریخ نیستند و همین نگاه است که منجر به تحمیل صلح با صدام توسط آقای هاشمی به حضرت امام شد و قصه‌ی آن جام زهر. و همین نگاه است که آقای هاشمی را مجبور کرد در فتنه‌ی 88 مرعوب حرکات ضد انقلاب شود و همین نگاه است که نسبت به چنگ و دندان استکبار، ما را مجبور به پذیرش برجامِ نافرجام نمود. در حالی‌که بنده معتقدم باید در منظر رهبر عزیز به نسلی از نسل حججی‌ها که امثال شماها باشید، خود را در آینده حاضر کرد، مرزی که شهادت را برای تحقق تاریخِ توحید، کرامت می‌داند. رزقنی اللّه و ایّاکم. موفق باشید 


[1] ( 1)- امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه»، در تاريخ 8/ 1/ 68.

21057
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد با این پیام آقای جوادی آملی در باره هاشمی در همایش ابعاد اندیشه اخلاقی هاشمی تازه فهمیدم چرا چند سال پیش حسن عباسی بر آقای جوادی شورید و فریاد زد و .... و افسوس چقدر تف و نفرین نثار ایشان شد که تو چه می فهمی او استاد بزرگ عرفان و فلسفه است او بزرگترین مفسر قرآن است. آفرین بر حسن عباسی با بصیرتش. وای بر فلسفه و عرفان و تفسیری و مفسری که می گوید هاشمی نلغزید و نگذاشت جامعه بلغزد. استاد جان آقای جوادی جک تعریف کرده. نکند ایشان نیز معتقدند خانمهای خوبرو را نباید از دست مردن خارج کرد؟ نکند ایشان هم روزهای تاسوعا به سد لتیان می رود اسکی بازی با آقا مرتضی که برجام را صلح حدیبیه نامید؟ (راستی نکند مجرای اطلاعات ایشان همین آقا مرتضی است؟) نکند ایشان نیز تازگی در کشوری که مردمش از فقر و فلاکت گاهی یک دوچرخه ندارند بنزش را عوض کرده و مدل جدید خریده است؟ نکند ایشان نیز هر هفته به استخر وی آی پی فرج برای آب تنی می رود؟ نکند ایشان نیز از امام خاطره دارند که مرگ بر آمریکا نگویید؟ نکند ایشان نیز اقتصاد غربی را می پرستد و معتقد است اگر در ساختن یک سد 10 ملیاردی 500 ملیون دزدیده شود چیزی نیست؟ نکند او نیز رشوه را هدیه می داند که امروز سراسر مملکت را رشوه به گند کشیده است؟ نکند نکند نکند....... واقعا هاشمی جامعه را از لغریدن مصون داشت یا لغزاند؟ آقای جوادی نمی فهمد فریادهای دیروز اصفهان و تهران و امروز مشهد را که مردم فریاد می کشیدن ما انقلاب کردیم ما اشتباه کردیم، اسلام رو پله کردند مردم رو ذله کردند، دست پخت تفکر لیبرالی هاشمی و حزب کارگزارانش است که امروز بر سر سفره مردم گذاشته شد؟ استاد این است آن علمایی که می فرمودید حقایق را مثل آئینه می بینند؟ ای خدا، ما را از دست این علما نجات بده. استاد جان درد اینجاست اگر مطالب نظر شخصی ایشان بود اشکالی نداشت به خودش مربوط می شد. آقای جوادی دارد با این حرفها انحراف را نهادینه می کند و با این تعریفها باب نقد و گذر از این انحرافات را سد می کند. و چماقی به دست دست پرورده های هاشمی می دهد تا نیروهای انقلاب و ارزشی را بکوبند. راستش را بخواهید استاد جان مثل این که بهتر است ما هم انقلاب را ببوسیم و کناری بنهیم. وای بر این فلسفه و عرفان و تفسیر. از لحن تند و درد آلودم از استاد عزیز پوزش می طلبم. استاد جان لطف کنید در سخنانتان اسم نیاوردید لااقل بگوئید یکی از علما آخر حالمان می گیرد. با تشکر و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که این سخنان آیت الله جوادی را با نظر به اشاراتی که از مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» نسبت به آقای هاشمی داریم نمی‌توانیم قبول کنیم؛ حرفی نیست. آینده‌ای که ایشان در تصور خود دارند و معتقدند آن آینده با تفکر آقای هاشمی به میدان می‌آید، آینده‌ای نیست که ما با تصور نسبت به تمدن انقلاب اسلامی داریم یکی باشد. آقای هاشمی می‌خواست آینده‌ای را برای ما شکل دهد که به قول خودشان، ما یک ژاپن اسلامی شویم. در حالی‌که بنا است ما تمدن دیگری باشیم آزاد از سیطره‌ی نظام استکباری، و معنایِ دیگری از زندگیِ زمینی را در افق نگاه انسان‌ها قرار دهیم. می‌ماند که اولاً: فلسفه و عرفان را باید نفی کنیم، در حالی‌که امثال حضرت امام به قول خودشان، حاصلِ روایات «کافی» و فقه «جواهری» و فلسفه‌ی «صدرایی» هستند و از شرح‌های ایشان نسبت به مکتب محی‌الدین نمی‌توان غافل بود. ثانیاً: آیا از آیت اللّه جوادی به عنوان یک استاد معارف دینی نمی‌توان استفاده کرد؟ رفیق سالکی داشتم که انصافاً در بعضی از امور باطنی و صفای روحانی مورد حسرت بنده بود، با این حال به طریقی حضرت امام به ایشان خبر داده بودند که فرزندم را جهت تربیت به شما نمی‌سپارم. زیرا ایشان آن بصیرت لازم را در امور اجتماعی از خود نشان نمی‌دادند. البته موضوعِ تربیت غیر از تعلیم است. آری! از علماء جهت تعلیم باید استفاده نمود، ولی برای تربیت خود و شکل‌دادن به شخصیت، امروز اسوه‌ی ما رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه»‌اند. موفق باشید

21035
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: در پاسخ هایی که به کاربران در مورد موسیقی ارائه کردید شاهدیم که حضرتعالی دید مثبتی نسبت به موسیقی ندارید لکن از طرفی اشتغال بزرگانی چون مرحوم سید عباس معارف ما را متذکر می کند که نباید از موسیقی غافل بود در شرح حال آن بزرگ آمده «ردیف موسیقی ایرانی و موسیقی مقامی را به خوبی می‌شناخت و بسیار خوب دوتار می‌نواخت. شیوه خاصی از مضراب زدن که به «پنجه شکسته» یا «پنجه معارف» معروف است، از ابداعات اوست» می بنید حسب این نقل حتی صاحب ابتکار در موسیقیست این هم لینک دوتار نوازی آن مرحوم و تعریف حکمت انسی https://www.youtube.com/watch?v=eV0FT5lqXEM
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنده هم معتقدم نمی‌توان از موسیقی چشم برداشت. می‌ماند که یکی بد سلیقگیِ من است که از طریق موسیقی جذب نمی‌شوم و به آن دل نمی‌دهم؛ دیگر فرمایش رهبری است که فرمودند سیاست نظام، ترویج موسیقی نیست. موفق باشید

20999
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز جناب استاد: شعارهای دیروز تهران و امروز اصفهان را شنیدید. تهران: اسلام رو پله کردند. مردم رو ذله کردند. اصفهان: ما انقلاب کردیم چه اشتباهی کردیم. استاد جان مگر در روایت نداریم حکومت با کفر باقی می ماند ولی با ظلم نه. استاد جان می بینیی فساد و ظلم و جنایت دارد سر به آسمان می ساید ظلم و اجحاف حکومت جان مردم را به لب رسانده آنچه در تهران و اصفهان اتفاق افتاد یعنی به زودی باید منتظر تظاهرات خیابانی و در پی آن بازداشت و حتی کشته باشیم دیگر زبان ما بند آمده هیچ دفاعی نمی شود از انقلاب کرد شما می دانید و ما نیز آنچه شاهدیم آشی است که دیگش را هاشمی بنیان گذاشت. چرا وقتی هاشمی که بنیان تجملات، تشریفات، تضاد طبقاتی، اشرافیت، اختلاس را می‌گذاشت رهبر عزیز در مقابل او کاری نکرد؟ کاری نمی‌توانست بکند؟ خوب این القاب و شلقاب چه بود به ریش او می بست تا دیگر آنهایی که عمق فاجعه را می‌فهمند نتوانند هیچ حرفی بزنند؟ القابی مثل «خداي بزرگ را سپاس كه در اين نوبت نيز، رأي مصيب ملت، مسؤوليت را به دستهاي تواناي مردي سپرد كه در ميدانهاي دشوار، لياقت و امانت و صلاحيت و كارداني و برجستگي او را آزموده بود. مردي بزرگ از سابقينِ اوّلينِ انقلاب و از حوارييّن و انصار ديرين امام راحل. عالِمي متفكّر، سياستمداري هوشمند، فقيهي زمان شناس، مجاهدي خستگي نشناس، برادري مهربان براي ضعيفان و مديري كاردان براي كشور.» استاد واقعا هاشمی فقیهی زمان شناس بود که تا هم فیها خالدون فرهنگ منحط سرمایه داری اشرافی غرب را در این کشور نهادینه کرد، کسی که در روز تاسوعا که ارمنی ها هم عزاداری می کنند برای تفریح به همراه فرزندان به سد لتیان می رود و کسی که در زمانی که بسیاری از دوچرخه ای محروم بودند به گفته خودش تفریح فرزندانش اسکی و اسب سواری بود، کسی که اختلاس و دزدی را به چیزی نمی انگارد، کسی که رشوه را هدیه نامید و حال رشوه دارد مردم را خفه می کند؟ و هزاران موارد دیگر، اصلا واقعا هاشمی برادری مهربان برای ضعیفان بود؟ مگر نه این که از زمان هاشمی له شدن ضعیفان کلید خورد؟ خاتمی و روحانی هم که دو سیئه از سیئات او هستند. احمدی نژاد هم نتوانست با این غول و یارانش مبارزه کند و در آخر هم دیوانه شد. استاد جان مردم بیش از آن که ما فکر می کنیم از انقلاب زده شده اند چه می خواستند و چه شد. کو عدالت؟ کو اجرای احکام؟ اسلام کو؟ انسانیت کو؟ ساده زیستی و زی طلبگی کو؟ رسیدگی به محرومان به زلزله کرمانشاه نگاه کن جگر آدم کباب می شود. فساد جنسی دارد تا اعماق حتی خانه های مذهبیون رخنه می کند کو انقلاب؟ کو ارزشها؟ استاد حرف اصلی مردم این است که به اسم انقلاب و اسلام دارند جنایت می کنند. استاد جان راستی باید منتظر لرزش پایه های انقلاب باشیم؟ سخنی بگوئید که داریم دق می کنیم. ايميل خراب است لطفا در سایت جواب فرمائید. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم چه اندازه در جریان شخصیت آقای هاشمی هستید؟ آن القابی که می‌فرمایید که در مورد ایشان گفته شده، مربوط به هاشمیِ اول است که حقیقتاً با استعدادهایی که داشت در صدد خدمت بود و در این رابطه خدماتی از او سر زد. ولی در مرحله‌ای ایشان احساس کرد با انقلاب و تأکید بر اهداف اصیل آن نمی‌توان کار را ادامه داد و به نحوی به جریان سکولاری که اصالت را به غرب می‌داد، نزدیک شد. در حالی‌که باید تجربه‌ی تاریخیِ ما برای ایشان روشن می‌کرد که هرچه ما مشکل داریم از غرب و غرب‌زده‌ها است و مدیرانی که با نظر هاشمیِ دوم خواستند کشور را اداره کنند 2- راه‌کارِ اصلی برگشت به ریشه‌های انقلاب است و رهبر معظم انقلاب با تدبیر حکیمانه‌ی خود مواظب‌اند که جریان غرب‌زده در زیر سایه‌ی آقای هاشمی با لطایف‌الحیل مردم را همان‌طور که در انتخابات به خطا انداختند؛ به خطا نیاندازند. به این شکل که به مردم القاء شود با نزدیکی به غرب، مسائل‌شان حل می‌شود و اگر رهبری مستقیماً با این جریان درگیر شوند، در این شرایط میدان به غرب‌زده‌ها داده می‌شود به‌خصوص که رسانه‌های بیگانه نیز در این رابطه می‌توانند بر روی مردم تأثیر بگذارند. به همین جهت ما وظیفه داریم اولاً: رهبری را تقویت کنیم. ثانیاً: سعی کنیم مردم را متوجه‌ی اشارات رهبری و دغدغه‌های ایشان بکنیم. موفق باشید

20887
متن پرسش
سلام علیکم: لطفا نظرتان را در مورد نامه ۹۶/۸/۲۲ آقای احمدی نژاد به رهبری بفرمایید با توجه به این که در این نامه واقعیت های کشور بیان شده و نیاز به اقدامات فوری ضروری دانسته شده و با سکوت رهبری عزیز مواجه شده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنگناها مشخص است و معلوم است که ما گرفتار چه تنگناهایی هستیم. عمده راهِ حل‌هاست که فکر نمی‌کنم با دولتمردانِ آقای روحانی این مشکلات مرتفع شود. اینان بیشتر، گفتاردرمانی می‌کنند تا درمانِ مشکلات. امید است مردم ما برای آینده‌ی خود عبرتی بگیرند تا انتخاب مناسب اهداف انقلاب داشته باشند. موفق باشید

20851
متن پرسش
سلام استاد: متن زیر را یکی از دوستان بعد از شنیدن فایل صوتی شما در مورد احمدی نژاد برایم فرستاد. لطفا نظرتون را بدهید ممنون: در ابتدا قبول دارم که شاید احمدی نژاد بعد از فوت هاشمی می توانست‌ حکیمانه تر و صبورانه تر (همانند صبر عجیبی که همیشه از او دیده بودیم و توقع امروز ما را بالاتر برده) رفتار کند و شاید با رفتارهای انتخاباتی اش که البته خطا نبود ولی مورد سوءاستفاده قرار گرفت تفکری که بخاطر آن ما حامی اش بودیم را به عقب راند. اما تا بحال فکر کرده ایم کدام یک از ما می توانستیم یک روز جای احمدی نزاد باشیم و با وجود حمایت های بی سابقه ی رهبری و جواب های شخص رهبری به تهمت ها و انتقادها باز از جناح برخی حزب الهی ها و صهیونیست ها و منافقین دقیقا یک نوع و یک جنس هجمه ی ناجوانمردانه را تحمل کنیم. کدام یک از ما می توانیم این همه ظلم را تاب بیاوریم؟ اصلا در تاریخ ما چه موقع سابقه داشته که منافق و ضد انقلاب و صیونیست و بچه حزب الهی ها و اصلاح طلب و اصول گرا و مرجع تقلید و ... همه و همه در یک موضع و آن هم هجمه به یک شخص متحد باشند؟ و اما در تاریخ انقلاب همواره منتقدین به نظام همیشه خود را در جناح ضد نظام و ضد رهبری و دشمن تعریف کردند و با رسانه هاشان مصاحبه کردند و گاهی به سرزمین هایشان هجرت کرده اند ولی احمدی نژاد هیچوقت مواضع ضد استکبارش را از دست نداده و همیشه خود را ذیل امام و رهبری و انقلاب تعریف کرده. اصلا و اساسا مگر همه باید همانند عقل رهبری بیاندیشند؟ رهبری وظیفه اش و رسالتش ایجاب می کند یک نوع عقلی به صحنه بیاورد که لزوما با سربازانش و بقیه مردم یکسان نباشد. انتقادم به تحلیل استاد و استدلالشان این است که مگر خود رهبری در زمان امام در مواردی با ایشان اختلاف نظر نداشته و حتی قهر نکرده اند؟ خود رهبری بارها متذکر شده اند که نقد به ایشان بدون اشکال است و حتی در موردی ایشان فرمودند که اشتباه کرده ام و از خداوند طلب عفو می کنم. پس آزاد اندیشی کجا رفته. اگر ابنطور است ما را به آقا اندیشی دعوت کنند نه آزاد اندیشی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده عرایضی که در جواب سؤال‌های قبلی داده شد، جواب آن قسمت از فرمایشات آن دوست عزیز را می‌توانید در آن بیابید. می‌فرمایند به آقای احمدی‌نژاد حق داد؛ ولی بحث بر سر غفلت آقای احمدی‌نژاد است از جایگاه تاریخی‌شان که می‌توانستند نمادِ عدالت‌خواهیِ نظام اسلامی باشند و مسئولیتی که در این مورد به عهده داشتند و حکیمانه عمل نکردند 2- تعجب بنده از آن قسمت از آن سخن رفیق است که می‌فرماید مگر رهبری قهر نکردند؟!  کلا و حاشا، عظمت رهبری اتفاقاً در آن بود که متوجه‌ی جایگاه انقلاب اسلامی در آن تاریخ بودند و در عین تفاوت نظر نسبت به ادامه‌ی نخست وزیری آقای موسوی، حضرت امام مخالف نظر مقام معظم رهبری نبودند؛ فرموده بودند در آن شرایط مصلحت نیست. و رهبر حکیم و فرزانه آن زمان به عنوان رئیس جمهور زیباترین برخورد را با موضوع داشتند. حال مقایسه کنید آن برخورد را با اعتراض آقای احمدی‌نژاد به رهبری و خانه‌نشینیِ آن چنینی. موفق باشید  

20831
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: نکاتی مد نظر بنده است که تقاضا دارم با سعه صدر مورد توجه قرار بدهید و باز هم تقاضا دارم که در صورت امکان با جواب خویش‌ به گشایش امر کمک بفرمایید: عجیب است که چند روزی است در فضای سایت و بین مخاطبانش بحث هدایت قلب زعیم الهی و عصمت داشتن و نداشتنش حسابی داغ شده است. کَاَنّ تمام دشواری های پیش آمده در روزگار ما با حل شدن این مساله برطرف خواهد شد. لطفا به بنده حقیر بفرمائید که این همه نقض حقوق شرعی اخلاقی و قانونی که دارد اتفاق می افتد از مصادیق هدایت زعیم الهی است! استاد عزیز باور بفرمائید الان مشکل اشتباهات احمدی نژاد نیست! به هر حال شما طبق مبانی تفکری خودتان می توانید رفتار احمدی نژاد را خارج از حکمت و ... بدانید و البته شناختی که بنده از مبانی تفکری جنابعالی دارم این است که منطق شما با مبانی خودتان سازگار است. البته می توان به این مبانی تشکیک کرد و با شما در این باب به گفتگو نشست، اما امروز مساله و بحث ما این نیست! مساله ظلمی است که دارد اتفاق می افتد و آیا در قبال آن هیچ مسئولیتی متوجه ما و شما نیست؟ آیا با برشمردن اشتباهات احمدی نژاد صورت مساله مسئولیت داشتن آقای طاهرزاده پاک می شود؟ آیا این یک نوع فرافکنی و شانه خالی کردن نیست؟ مگر نه این که پیامبر (ص) فرموده است: هر کس ندای استغاثه‌ی مسلمی را بشنود و پاسخ نگوید، مسلمان نیست. کلمه هر کس هم که مطلق است و قید ذیل زعیم الهی بودن یا نبودن را هم که ندارد. استاد عزیز اگر ما صدتا نامه امضا کنیم و هزارتا بیانیه بدهیم هیچ فایده ای ندارد در حالی که اگر چهار تا آدم وجیه در این قضیه ورود کنند، مساله متفاوت می شود. چرا حضرتعالی و امثال حضرتعالی در این قضیه ورود نمی کنید تا قوه قضائیه این مسخره بازی را تمام کند؟ اصلا ما را چه به احمدی نژاد! مگر مساله ما احمدی نژاد است؟! مساله باورهای ماست که در این قضیه دارد می لرزد! امروز اگر دشمنان نظام هر راست و دروغی را در رابطه با ظلم در جمهوری اسلامی بگویند، من بچه مسلمان انقلابی هم تنم می لرزد که نکند راست باشد. امروز پیش خود می گوییم تمام آن شایعاتی که یک زمانی می گفتند و ما باور نمی کردیم، نکند که راست بوده! و به راستی چه کسی مسئول این همه درد و فشار بر ما از جهت لرزش باورهایمان است؟ احمدی نژاد؟ درد من این است که مساله اختلاف نظرها و اختلاف مبانی ها و نسبت گیریهای متفاوت با رهبری نیست. مشکل این سکوتی است که از بالا تا پایین بزرگان جامعه را فراگرفته است! احمدی نژاد می گوید وقتی با من که به هر حال هشت سال رئیس جمهور این مملکت بودم چنین می کنید وای به حال مردم عادی! امروز متاسفانه به جایی رسیدیم که در دعوای مردم با حاکمیت در دعوای میان بالایی ها و پایینی ها از این که واقعا حق به حق دار برسد دیگر ناامید شده ایم! آیا این درد کمی است! آیا من و شما مسئول نیستیم؟ و عجیب است که پاسخ شما در قبال همه این مسائل این است که این ها در جلسات خصوصی اشان بعضی از نظرات رهبری را قبول ندارند!؟ باور بفرمائید که دیگر این یکی با مبانی خود حضرتعالی هم جور در نمی آید! متاسفانه به نظر من احمدی نژاد در یک بازی دو سر باخت گرفتار شده است، کاری نکند قربانی است، کاری هم بکند باز قربانی است! و حکایت عملکرد شما و بقیه هم جبهه ای هایتان حکایت کسانی است که به دوست یا برادرشان می گویند از جبهه امن کنار ما خارج نشو و حالا طرف به هر دلیلی بر مرزهای جبهه شما پا گذاشته است و گرفتار شیرها شده، نجنگد خورده می شود، بجنگد هم باز نابود می شود و حالا شما و بقیه بیرون از گود و در جایگاه فعلا امنتان نشستید و فقط می گویید دیدی گفتیم نرو، دیدی گفتیم نرو. و تمام! این رفتار از بسیاری از افرادی که همیشه نگاه سیاسی، حزبی، جناحی و ... بر حوزه تفکرشان غالب بوده قابل پذیرش است، اما جنابعالی چی؟ شما که مواضع سیاسی دکتر داوری را در جهت آزاد اندیشی توجیه می کنید شما که حتی تیم دولت روحانی را در جهت سعه صدر در دایره انقلاب حفظ می کنید، اما در قبال احمدی نژاد تمام سعه صدرها و آزاد اندیشی ها تمام می شود! به جرم اینکه با مبانی تفکری شما جور در نمی آید! آیا این یک نوع رفتار قبیله گرایی همیشه مورد مذمت شما نیست؟ استاد عزیز من واقعا نمی دانم احمدی نژاد دل کسی را خون کرده یا نکرده اما تو را به خدا به ما بفرمائید با صحبت های احمدی نژاد در صدای مردم ۵ چه کنیم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با عدم سعه‌ی صدر و تنگ‌نظری و کینه‌ای که بعضاً نظام قضایی ما نسبت به تیم آقای احمدی‌نژاد إعمال می‌کنند؛ بنده از زمان زندانی‌کردن آقای جوانفکر اعلام موضع کردم و عرض کردم نه سید مهدی شجاعی مستحق تعطیل‌شدن مجله‌اش بود به جرم تشییع فحشاء و نه جوانفکر ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه بود. از همان زمان سعی بنده آن بود که جریان قضایی را در حدّ خود متوجه کنم این‌طور نیست که ما حرکات آن‌ها را بپذیریم، حتی آن زمانی که آقای صادق لاریجانی جواب نامه‌ی آقای احمدی‌نژاد را دادند به رفقا عرض نمودم فضای این نامه با نوعی کینه‌توزی نسبت به رقیب همراه است.

عرض بنده آن است که چرا آقای احمدی‌نژاد متوجه نشدند در چه تاریخی قرار دارند؟ و از رسالت اصلی خود با همه‌ی تنگناها که در روبه‌روی خود دیدند غافل شدند؟ از آن وقتی که نوعی مرید و مرادی با آقای مشائی به میان آمد تا خانه‌نشینی و شرکت در انتخابات بر خلاف مصلحت رهبری، معلوم شد آقای احمدی‌نژاد دیگر آن آقای احمدی‌نژادی که مقام معظم رهبری تلاش داشتند او را به عنوان نمادِ عدالت‌خواهیِ انقلاب اسلامی معرفی کنند؛ نیست. ما چوب آن حرکات آقای احمدی‌نژاد را خوردیم که عرض شد و سرشکسته‌ی این بچه‌بازی‌های ایشان هستیم، وگرنه هنوز هم بنده معتقدم نظام قضائی سختْ غیر حکیمانه عمل می‌کند و بچه‌بازی‌های آقای احمدی‌نژاد را هم آن‌ها تکرار می‌کنند و وظیفه‌ی ما است به هر نحوی شده است تذکر خود را به گوش آن‌ها برسانیم.

برتولت برشت در نمایش‌نامه‌ی گالیله متذکر می‌شود که در بعضی موارد جامعه نیاز به قهرمانی دارد که صورت آرمان‌های او باشد و وقتی مردم در اطراف دادگاهی که بنا بود گالیله را محاکمه کنند جمع شده بودند تا گالیله ـ قهرمانی که به او نیاز داشتند ـ با مقاومت خود نشان دهد که حقیقتاً زمین می‌گردد. ولی وقتی گالیله از دادگاه بیرون آمد در حالی که آن‌چه شایسته‌ی یک قهرمان بود، از خود نشان نداد؛ حساب کن مردم به چه حالی در افتادند؟! این جا است که برشت می‌گوید: وای به حال ملتی که قهرمانانشان یعنی نمادهای اهداف تاریخی‌شان شکست بخورند! در این‌ گالیله نبود که شکست خورد، این مردم بودند که در شکست نمادِ مقاومت در هم پیچیدند.

ای کاش آقای احمدی‌نژاد متوجه بود در چه تاریخی زندگی می‌کند؟!

 موفق باشید

20829
متن پرسش
با سلام خدمت استاد شما در فایل صوتی می فرمائید: «من یک چیزی را رک بگویم تا ایشان ذیل زعیم بود خیلی حکیم بود، آمد بیرون به یک نحوی.» و در ادامه می فرمائید: «البته الان هم نمی گوید آقا را قبول ندارم اما ذیل زعیم بودن یعنی مطابق عقل آقا فکر کردن. این بی عقلی و تقلید نیست بلکه تفکر است مثلا شما اگر قرآن نداشتید هر فکری می کنید بی خود است اتفاقا شما با قرآن و ذیل آن فکر می کنید نه اینکه شما بگویید حالا ما قرآن را بفهمیم دیگر فکر نمی کنیم، افلا یتدبرون؟ با زعیمتان می توانید فکر کنید و متفکر بشوید. ایشان جدا شد و آن جور که باید از زعیم استفاده نکرد.» و در جواب این پرسش که علت این صحبت شما چیست می فرمائید: «یکی از بچه هایی که نزدیک بود به من گفت که من از آن جا دیگر مطمئن شدم که کار خراب شده است ؛ ایشان فکر می کند آقا همه نظریه هایش درست نیست، رک بگویم. آن کسی هم که این را به من گفته است با خود بچه های آنها بود، شما هم او را می شناسید و انسان مطمئنی است و از وقتی این را شنید فاصله گرفت از آن ها و این را به من گفت. می گویند که آقا همه نظریاتش درست نیست درصورتی که خدا وقتی کسی را زعیم می کند، قلبش را در اختیار می گیرد. بالاخره ما چه گناهی کرده ایم که آقا را قبول داریم. آیا می شود خدا ایشان را کمک نکند، آن وقت به ما ظلم کرده است و خدا این کار را نمی کند.» این علتی که شما فرموده اید با جواب سوال 20812 و 20800 گویا مغایرت دارد، شما در پاسخ به پرسش 20800 فرموده اید: «پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. البته این بدین معنا نیست که آن ولیّ امر معصوم باید باشد» و در جواب سوال 20812 فرموده اید: « اگر مسئولی بخواهد خود را در عرض عقل ولیّ فقیه مطرح کند، از حکمت لازم خارج می‌شود. وگرنه اگر در عین انتقاد به رهبر، باز در کلیّت، جهتی که رهبری در جمع‌بندی پیشنهاد می‌کنند را عمل کنند مشکلی پیش نمی‌آید». شما در آن فایل صوتی علت تاریخی فکر نکردن آقای احمدی نژاد و ذیل زعیم نبودن ایشان را گفته ی یک فرد مطمئن بیان کرده اید که گفته است آقای احمدی نژاد معتقد است تمام نظریات رهبری درست نیست. استاد، در صورت صحت گفته این فرد باز هم طبق نظر خودتان آقای احمدی نژاد اشتباهی را مرتکب نشده است. و حتما از خود حضرت آقا هم که بپرسید خود ایشان تصریح می کنند. (همچنان که بار ها تصریح کرده اند) که تمام نظرات من صحیح نیست. به نظر شما آیا ذیل زعیم بودن یعنی اطاعت بدون سوال و یا حتی انتقاد؟ البته من معتقد هستم اگر رابطه ی ما با حضرت آقا درست باشد این انتقاد ها دلیلی نمی شود برای ما که در عمل خلاف نظراتشان عمل کنیم چرا که یک عقل بالاتر ما را دعوت به این کار می کند، و همچنان که از شما یاد گرفته ایم این تقلید نیست و تفکر است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع انتقاد و تذکر به رهبری قبل از جمع‌بندیِ رهبری نسبت به هر موضوعی کار لازمی است و در متون روایی ما تحت عنوان «نصایح الملوک» مطرح است ولی به همان معنایی که خداوند به رسول خود می‌فرماید بعد از مشورت با مردم و بعد از جمع‌بندی، به هر نتیجه‌ای که رسیدی به خدا توکل نما و آن نتیجه را عمل کن. در این رابطه ما باید نسبت خود را با زعیم دوران شکل دهیم و به نظر نهایی ایشان اجر گذاریم. متأسفانه آقای احمدی‌نژاد نه در موضوع وزرات آقای مصلحی چنان کردند و خانه‌نشینی پیشه نمودند، و از آن بدتر بعد از مشورت با رهبری نسبت به حضور در انتخابات اخیر و گرفتن نظریه‌ی رهبری که به آقای احمدی‌نژاد فرمودند مصلحت نیست شما به جهت دوقطبی‌شدن انتخابات در انتخابات شرکت کنید؛ ابتدا قضیه را پنهان نمودند و صدایش را بلند نکردند و بعد هم که دفتر رهبری آن موضوع را خبری نمودند، طرفداران آقای احمدی‌نژاد شروع به تکذیب آن نمودند بدین مضمون که خود رهبری فرمودند من سخنان خود را از تریبون خود اعلام می‌کنم و با کمال تأسف با این‌که آقای احمدی‌نژاد در جریان امر بودند، کاملاً سکوت کردند و به دوستان خود هیچ تذکری در این مورد ندادند تا این‌که کار به آن‌جا رسید که مقام معظم رهبری مجبور شدند در ابتدای درس خارج، قضیه را اعلام کنند و بفرمایند این هم تریبون. و بعد از آن آقای احمدی‌نژاد اعلامیه دادند که من سرباز رهبری هستم و بعد در انتخابات شرکت کردند تا نشان دهند حقیقتاً سرباز رهبری می‌باشند. تأسف بنده از این‌جا است که بعضی از طرفداران ایشان مدعی‌اند ایشان مطلقاً تابع رهبرند! بنده معنای خارج‌شدن از ذیل زعیم رهبری را جز این نمی‌دانم.

همه‌ی عرض بنده آن است که موضوع را در دستگاه آنتولوژیک به عنوان یک پدیده‌ی تاریخی بنگریم تا عقلِ تاریخیِ ما به صحنه آید و به طراوت لازم نایل گردد، وگرنه ما را چه به آقای احمدی‌نژاد و چه به آقای مشایی!!

مسئله‌ی امروز ما حضورِ بس افتخارآمیزی است که با امثال حججی‌ها در تاریخ‌مان گشوده شد و با نفی داعش معلوم شد خداوند حضوری خاص را برای ما رقم زده است و وای اگر از درک و یافت چنین حضوری غافل باشیم!  سخن بسیار است و وظیفه‌ی من در آن حدّ است که آن‌چه تصور می‌کنم برای رفقا مفید است، در اختیارشان قرار دهم، شاید چشم‌اندازی باشد برای «گفت» و «گو».

 موفق باشید

20813
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزيز: در اين كانال تلگرامي (@mohsenp1414) مطلب زير به نقل از شما آمده البته بنده هم جوابي براي Hدمين آن فرستادم كه هر دو را جهت اطلاع ارسال مي كنم: قاعده لطف و عصمت استراتژیک ولی فقیه (بخش یک از دو) ....................... آقای اصغر طاهرزاده طی سخنانی در ارتباط با اختلاف نظر رئیس جمهور سابق با مقام معظم رهبری، می‌گوید: «می‌گویند که آقا همه نظریاتش درست نیست درصورتی که خدا وقتی کسی را زعیم می کند، قلبش را در اختیار می گیرد. آیا می شود خدا ایشان را کمک نکند، آن وقت به ما ظلم کرده است و خدا این کار را نمی‌کند.» آنچه در واقع طاهرزاده در مقام بیان آن است مطلبی است که بسیاری از حامیان ایدئولوژیک آیت الله خامنه‌ای بر آن اصرار دارند و آن عبارت است از اینکه به حکم قاعده لطف، ولی فقیه در عرصه تصمیمات استراتژیک از عصمت برخوردار است. مطابق این ادعا گرچه ولی فقیه ذاتا معصوم نیست و ممکن است در برخی از ساحت‌های زندگی فردی‌اش سهو و خطا داشته باشد اما از آنجا که ولی فقیه امام امت و جامعه محسوب می‌شود، هنگامی که در طرح‌های کلان جامعه اظهار نظر می‌کند و طرحی را عملیاتی می‌کند، معصوم از خطا و اشتباه است. چرا که اگر خطا کند و خداوند مانع او نشود، خداوند به دلیل گمراهی مردم و عدم راهنمایی، به ما ظلم کرده است و خداوند از ظلم مبراست. برای ارزیابی و سنجش ادعای آقای طاهرزاده، در ابتداء تعریف اجمالی از قاعده لطف بیان می‌کنیم سپس به بررسی ادعای طاهرزاده می‌پردازیم. قاعده لطف قاعده‌ای است که در علم کلام به آن پرداخته می شود. معنای این قاعده این است که به مقتضای حکیم بودن خداوند و محدود بودن دانش بشری، عقل حکم می کند که خداوند آنچه را که مقرب به طاعت و مبعد از معصیت هست را بیان کند. با توجه به همین قاعده، استدلال بر لزوم بعثت انبیاء و ارسال پیامبران شده است چرا که اگر پیامبران مبعوث نشوند و احکام الهی را بیان نکنند، درک محدود انسان‌ها قاصر از فهم احکام الهی و عاجز از رسیدن به کمال و قرب الهی است. بنابر این، استدلال طاهرزاده و جمعی از حامیان ایدئولوژیک مقام معظم رهبری بر این امر استوار است که مطابق قاعده لطف وقتی ولی فقیه تصمیمی را برای جامعه اتخاذ می‌کند اگر آن تصمیم اشتباه باشد و خداوند جلوی آن را نگیرد، خداوند به انسانها ظلم کرده است و از آنجا که خداوند از ظلم مبراست پس مانع از وقوع اشتباه در تصمیمات استراتژیک ولی فقیه می‌شود. مشابه این نظریه در تاریخ فقه شیعه را جمعی از قدما اتخاذ کرده‌اند؛ مرحوم شیخ طوسی و جمعی از علماء در مساله اجماع، قاعده لطف را مطرح می‌کنند و می‌گویند اگر اتفاق و وحدت دیدگاهی بین عالمان و محققان شیعه بر امر نادرست و باطلی ایجاد شود ولی خداوند از طریق امام معصوم مانع این رویه نشود، خلاف لطف است و خداوند از این ظلم مبراست بنابراین اجماع علماء حکایت از صحت نظریه و دیدگاه می‌کند. اما آیا تطبیق این قاعده بر تصمیمات ولی فقیه و استنتاج عصمت استراتژیک ولی فقیه، صحیح است؟ بسیاری از فقهاء و محققان متاخر در مساله اجماع به قاعده لطف می‌پردازند و اشکالات مهمی را به آن مطرح می‌کنند که آن اشکالات بر دیدگاه آقای طاهرزاده و هم فکران او نیز وارد است. رهبر انقلاب مردم ایران امام خمینی در مباحث اصول فقه به قاعده لطف اشکال می‌کنند و آن را مقبول نمی‌دانند(1)؛ و فرزند ایشان شهید آیت الله مصطفی خمینی درباره قاعده لطف می‌نویسد: أنّ قاعدة اللطف ليست تامّة، لا في باب النبوّة، و لا في باب الإمامة. قاعده لطف نه در باب نبوت و نه در باب امامت قاعده ی تمام و صحیحی نیست. (2) @mohsenp1414 جواب با سلام: اينطور به آقاي طاهرزاده حرف بستن خارج از اخلاق در بررسي نظرات ديگران است شرح نظر هر كس را از خودش و آثارش بخواهيد. ايشان زنده است و سايت پاسخگويي هم دارند (لب الميزان) لطف كنيد چند كليك ساده كنيد و توضيح اين مطلب را بخواهيد. ايشان به عصمت هيچ كس بجز 14 معصوم قائل نيستند و معناي كمك و امداد الهي در زندگي بشر (چه قلبي و چه در عالم مادي) با عصمت متفاوت است. فقط استاد طاهرزاده اين مطلب را نمي گويد بلكه استاد مطهري نيز در كتاب (امدادهای غیبی در زندگی بشر) مي گويد: «امدادهای غیبی خداوند، تأثیر شگرفی در زندگی انسان‌ها دارد. در قرآن کریم و روایات معصومین (ع) این موضوع به تأکید مطرح شده، به گونه‌ای که دیگر نمی‌توان گفت امدادهای غیبی در زندگی انسان‌ها یک استثناست و تنها در موارد نادری نمایان می‌شود، بلکه یکی از سنت‌های الهی است که مؤمن می‌تواند در سختی‌های زندگی به آن دل ببندد و امید نجات داشته باشد.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر از تذکری که به نویسنده‌ی آن مقاله دادید؛ همان‌طور که در جواب سؤال‌های شماره‌ی 20774 و 20800 و 20812 عرض شد بحث عصمت برای ولیّ فقیه در میان نیست، بحث بر سر آن است که به تعبیر حضرت رضا «علیه‌السلام» : «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] اگر خداوند بنده‏ اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه‏ ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. در نتيجه آنچنان توانا مى ‏شود كه در جواب‏گويى به هيچ نيازى در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏ گيرد.

در ضمن به این نکته‌ی عقلانی و عالمانه‌ی حضرت آیت اللّه جوادی، نمی‌توان دقت نداشت که می‌فرمایند به همان معنایی که خداوند امامان معصوم را جهت هدایت جامعه می‌پروراند، در زمان غیبت امام معصوم عالِمِ مورد نیاز جامعه را نیز می‌پروراند. آیا در تجربه‌ی وجود شخصیت‌هایی مثل حضرت امام و رهبری روی هم رفته این موضوع قابل درک نیست؟ در ضمن در فایل صوتی که بناست بر روی سایت «لبّ المیزان» تحت عنوان «مددهای الهی به زعیم جامعه» قرار گیرد، عرایضی شده است. موفق باشید  

 


[1] - تحف العقول، ص 443

20756
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد رهبر معظم در کرمانشاه فرمودند: همه مردم به قدر وسعشان به کرمانشاه کمک کردند چرا که پیروزی در جنگ را مدیون کرمانشاهیان می دانند جناب استاد در میان این همه مردم و دوست و آشنا و غریبانه که در شهر ما کمک کردند. حتی با ماشین شخصی اجناس را بردند حتی یک نفر را هم ندیدم که اصلا به مسئله پیروزی در جنگ و نقش کرمانشاه و این چیزها فکر کند حتی خود من که عاشق دفاع مقدس و رهبرم هستم اصلا به مخیله ام چنین چیزی خطور نکرد. مردم بر اساس حس انسانی کمک کردند اگر هر شهر دیگری که اصلا نقشی در جنگ نداشت بود مردم همین کار را می کردند. پس چرا رهبر چنین می گویند که عده ای بگویند ببین رهبر از همه چیز استفاده برای اهداف خودش می کند. واقعا به نظر شما این مردم به خاطر نقش کرمانشاه در جنگ به زلزله زده ها کمک کردند؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» متذکر امر قابل توجهی شدند تا اگر افراد از آن غافل بودند متوجه شوند. این یک روش اخلاقی است که بتوانیم نیّت‌ها را تصحیح و متعالی کنیم. موفق باشید

20740
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: ایام شهادت تسلیت باد. سؤالی که خدمت استاد داشتم پیرامون عزاداریه. اینکه درسته برای همه اهل بیت سینه زنی و پیاده روی راه بیاندازیم؟ این متن بیانات رهبری است در 70/12/13 در دیدار اعضای گروه معارف صدای جمهوری اسلامی «... مسأله‌ی دیگر، مسأله‌ی روضه‌هاست. روضه‌خوانی و سینه‌زنی باید باشد؛ اما نه در هر عزایی. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همه‌ی ائمه نیست؛ متعلق به بعضی از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسی کسی روضه‌یی می خواند، عده‌یی دلشان نرم می شود و گریه می کنند؛ این عیبی ندارد. اصلاً عزاداری کردن یک حرف است، روضه‌خوانی و سینه‌زنی راه انداختن یک حرف دیگر است. روضه‌خوانی و سینه‌زنی راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضی از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بیست‌ویکم ماه رمضان، سینه‌زنی و عزاداری و برپایی جلسات خوب است؛ ولی مثلاً در مورد حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) - با این‌که وفات آن بزرگوار از وفاتهای دارای روضه‌خوانی است - من لزومی نمی بینم که سینه‌زنی بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) مناسبتی ندارد که ما بیاییم نوحه‌خوانی و سینه‌زنی کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح مصایب، گریه‌آور است. من خودم الان در ایام ماه محرّم که نمی توانم روضه بروم، چون آن احساس و عشقی که در دل هر شیعه هست و دلش می خواهد در عزاداری شرکت کند، لذا من این را با خواندن «نفس‌المهموم» حاج شیخ عباس قمی(11) - که یک کتاب عربی است - اشباع می کنم؛ این خودش گریه‌آور است و برای من کار چند نفر روضه‌خوان را می کند. حتماً لازم نیست که عزاداری به همان شکل سنتىِ روضه‌خوانی باشد که اولش چیزی می خوانند و بعد هم احیاناً آخرش دمی می گیرند و سینه‌یی می زنند؛ نه، شرح حال را بیان کنید؛ مثلاً یک نفر با بیان خوب و لحن محزونی، وضع زندان رفتن حضرت موسی بن‌ جعفر را بیان کند؛ حوادث تلخ زندان را بیان کند؛ بعد شهادت حضرت را بیان کند؛ بعد مراسم تشییع را بیان کند؛ در این صورت هر کس که آن‌جا نشسته باشد، دلش نرم می شود.» با این توجه الان چه باید کرد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید توصیه‌ی مقام معظم رهبری، توصیه‌ی بسیار حساب‌شده‌ای است. زیرا روح حرکت امام حسین«علیه‌السلام» با روح حرکت سایر ائمه«علیهم‌السلام» متفاوت است. در مورد امام حسین«علیه‌السلام» پس از فهم اولیه‌ی آن نهضت می‌توان با همان سینه‌زنی تا حدّی به حضرت نزدیک شد. به همان معنایی که یاران حضرت در راستای نزدیکی به آن حضرت، با اقدامِ عملی شهادت آن کار را انجام دادندو ولی برای نزدیکی به سایر ائمه«علیهم‌السلام» بهتر است با تأمل بر حرکات آن‌ها و توجه به بستر تاریخیِ اعمال‌شان به آن‌ها نزدیک گردید. در این مورد رادیو و تلویزیون بی‌تقصیر نیست. زیرا همان حرکاتی که هیئت‌های غافل از رهنمودِ رهبری را انجام می‌دهند، را به صحنه می‌آورد. موفق باشید  

20733
متن پرسش
درود محضر استاد طاهرزاده: نظر حضرتعالی نسبت به تحصن صورت گرفته در مرقد عبدالعظیم چیست اگر چه هنوز پرونده روشن نیست لکن بنظر می رسد این تحصن نمود بغضیست که بسیاری از مردم نسبت به قوه قضاییه دارند واقعا قوه ایست که با این حجم از فساد به هیچ کس پاسخگو نیست مگر رهبری و ایشان هم مگر چقدر می توانند نسبت به اصلاح آن اقدام کنند در پاسخ یکی از سوالات اخیر فرمودید آیا باید اشکال را به پای اسلام گذاشت یا به پای مردم واقعا در قوه قضاییه که مردم هیچ نقشی در انتخابشان ندارند مردم چه نقشی دارند؟ اگر فساد از مردم است نه ذات نظام چرا در این بخش ها که مردم نقشی ندارند باز فساد موجودست؟ سخن آخر با حضرت صاحب که آقا جان انقلاب به چهلمین سالگردش نزدیک می شود و نظام از اصلاح اولیاتمان درمانده است (همانطور که دکتر سعید زیباکلام در برنامه جهان آرا فرمودند) بیا که مصلح فقط تویی و گویا تقدیر مان این بود که حسب بعض روایات گروه های مختلف بر ما حاکم شوند تا عجزشان از اصلاح امور مشخص شود و این حوالت تاریخی ماست. حقیر نیز همانطور که استاد میرشکاک در خشت خام فرمودند امیدم به این نظام از صندلی ای که بران نشستم و صفحه کلیدی که با آن هم اکنون تایپ می کنم کم ترست. ببخشید ازین مقایسه چون مقایسه جاییست که تشکیک وجودی در کار باشد والا صفر را با چه عددی می توان مقایسه کرد امتحان کنید از هر عددی بینهایت بار ضعیفتر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با وجود چنین ضعف‌هایی در امور اجرایی کشور و از جمله تنگ‌نظری‌ها که در بعضی قضات هست، بحثی نیست. بحث بر سر واقعیت تاریخی است که ما در آن قرار داریم. یا باید در حاشیه‌ی تجدد و همچنان در توسعه‌نیافتگی مثل 200 سال گذشته قرار داشته باشیم، و یا باید باقی‌ماند بر عهدی که نسبت به انقلاب اسلامی داریم، به آینده‌ای بس متعالی امیدوار باشیم که با فرهنگ دینی از ضعف‌های توسعه‌نیافتگی آزاد شویم. در آن صورت است که با تعالی مردم آن قاضی هم که به یک معنا جزء مردم است و آن کارمند اداری نیز متذکر اهداف بلند وظیفه‌ی انسانی خود خواهد شد، تا انسان‌ها متوجه‌ی رسالت تاریخی خود نشوند همواره در خودبینی و خودخواهی گرفتارند. شاید منظور مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» که در مورد حرکت اربعینیِ این سال‌ها فرمودند: «این هم یکی از حوادث بسیار برجسته‌ای است که خدای متعال منّت گذاشته بر ما و این حادثه را برای ما خلق کرده است» این باشد که از طریق حادثه‌ی اربعین، روحیه‌ی ایثار و تواضع به جامعه‌ی ما برگردد. و راز امیدواری به آینده موضوع مهمی است که نباید آن را از متن تاریخی که شروع کرده‌ایم نادیده بگیریم. موفق باشید

20695
متن پرسش
سلام استاد عزیز: می خواستم نظرتون رو نسبت به این متن بدونم اگه ایراد و انتقادی هست لطفا بفرمایید البته میدونم متن زیاده از اینکه وقتتون رو میگیرم عذرخواهی می کنم: کسانی که ادعا دارند اگر طب اسلامی وجود داره پس چرا علما و یا مقام معظم رهبری بچه هاشونو واکسیناسیون می کنند و وقتی خودشان مریض می شوند برا معالجه به پزشکان امروزی (طب شیمیایی) مراجعه می کنند لازم می دانیم به موارد زیر توجه خاص داشته باشند. باید توجه داشته باشیم که پزشکی امروزی (طب صهیونیستی) حاصل 80 سال برنامه ریزی صهیونیست ها برای پی ریزی و عملیاتی کردن این طب در دنیا و در ایران است و به شدت در زمان حکومت پهلوی در ایران ریشه دوانده است و تمام زیر ساخت های لازم برای این طب صهیونیستی اعم از ساخت هزاران بیمارستان و دانشگاه برای تربیت نیرو و از همه مهم تر به دست گرفتن افکار عمومی با در دست داشتن رسانه ها و فریب مردم شکل گرفته است و همان طوری که امام راحل (ره) فرمودن که حکومت اسلامی تشکیل دادیم و حالا سعی کنید دولت اسلامی و بعد جامعه اسلامی تشکیل بدین ولی هنوز بعد از 40 سال که از انقلاب گذشته هنوز نتوانستیم دولت اسلامی تشکیل بدیم. چرا که اقتصاد ما به فرموده ی مراجع ربوی است و نظام آموزشی و دانشگاهی ما بر گرفته از نظام غرب و بهداشت و درمان ما نیز برگرفته از غرب است و در یک کلام غیر الهی است. این نشان از نداشتن ظرفیت فکری لازم برای پیاده کردن احکام الهی (در بخش اقتصاد و بهداشت و درمان و ...) از طرف مسئولین دولتی و نماینده ها ی مجلس است و متاسفانه مردم نسبت به بی تقوایی مسئولین بی توجهی نشان می دهند. نکته قابل توجه این است که برخی سکوت مقام معظم رهبری و برخی علما و تایید ظاهری این روش اداره کشور را دلیل بر حقانیت و درست بودن روش اداره کشور دانستند. چنانکه در برخی موارد مثلا می گویند اگر این پزشکی نوین غیر الهی است یا اقتصاد و بانک ها ربوی است چرا رهبری و علما علنا چیزی نمی گویند. این آقایون غافل از آنند که رهبری به عنوان ولی خدا و نائب امام زمان روشی برای اداره کشور بر گزیده که همان روش اداره ی پیامبر و امیر المومنین است چنان که با توجه به وضعیت کشور و اینکه این حکومت بعد از 1400 سال و با دادن خون هزاران انسان الهی به وجود آمده اولویت اول حفظ نظام اسلامی است و نباید به خاطر مصالح پایین تر. مصالح بالاتر که حفظ نظام است به خطر افتد کما اینکه امام راحل فرمودن حفظ نظام از اوجب واجبات است آیا شریح قاضی که قاضی القضات مولا امیرالمونین بود مگر نه این بود که مولا می خواستن بر کنارش کنن و فشار سران اون زمان باعث ابقای پست او شد؟ آیا اشعث که یک منافق بود فرماندار مولا نبود؟ مگر نه این بود که به خاطر اینکه اشعث مقبولیت زیادی بین مردم داشت و با دور کردن اشعث از خود و تقابل با او مولا هزاران سرباز را از دست می داد؟ آیا انتخاب اشعث و قاضی شریح به عنوان فرماندار و قاضی القضات توسط مولا به منزله ی مقبولیت این دو توسط مولا بود یا به خاطر مصالح بالاتر که همان حفظ اسلام است اینکارو کردند؟ در واقع در بین سران اون زمان مومنی که مقبولیت مردمی بالایی داشته باشه نبوده برای همین مولا مجبور بوده امثال اشعث رو بهشون پست سیاسی بده. این مثال ها رو زدم تا راحت تر رفتار ها و گفتارها ی مقام معظم رهبری قابل فهم بشود. مثلا با این سابقه ای که طب صهیونیستی در دنیا و در ایران دارد چه از لحاظ زیر ساخت چه تربیت نیرو و از همه مهم تر در دست گرفتن افکار عمومی آیا صحیح است که رهبری موضع تهاجمی بگیرد؟ آیا مردم ظرفیت آن را دارند که کل نظام اقتصادی و دانشگاهی و بهداشت و درمان زیر و رو شود؟ آیا مسئولینی داریم که بتواند این افکار الهی چه در اقتصاد چه در بهداشت و درمان و ... اجرا کنند؟ کدام مسئول؟ این دولت؟ این مجلس؟ که آدمهاشون تو این دانشگاه هایی که صهیونیست ها نظامش رو طراحی کردن و کتاب های غربی تدریس میشه تربیت شدن چه طوری می توانند بر ضد این طب صهیونیستی عمل کنن؟ آیا رهبری بدون پشتوانه ی مردم می تواند با این سیستم غیر الهی در بیافته؟ مگر نه اینست که امام (ره) به پشتوانه ی مردم (با بصیرت) توانستن حکومت طاغوت را نابود کنن؟ به تناسب آن برای انقلاب در اقتصاد و در بهداشت و درمان و ... نیز رهبری نیاز به پشتوانه ی مردمی دارد. اصلا وظیفه ی رهبری این است که مردم را به کمال برساند و مردم با خواسته ی خودشون و حضور خودشون باید این انقلاب ها رو به ظهور برسانند نه اینکه ما بنشینیم و منتظر باشیم رهبری برای ما کاری کند البته رهبری و با اشاره حرفاشونو میزنن همان طوری که پیامبر فرمودن که من به اشارت مبعوث شدم نه به صراحت. ما مردم باید اشاره های مقام معظم رهبری را بگیریم. مگر نفرمودند دغدغه ی من طب اسلامی ایرانی است؟ پس بسم الله. اگر هم به پزشکان امروزی مراجعه میکنن به سبب همان مصالحی است که عرض کردیم. این مردم هستن که باید بروند و فدای امام حسین بشوند و اگر مردم غفلت کنن امام مظلوم واقع می شود و به قتلگاه می رود. البته مردم ما به اون بصیرت رسیدن که نگذاشتن حتی نائب امام زمان 40 سال براشون این اتفاقا بیافتد. ولی برای مبارزه با این سیستم غیر الهی نیاز به حضور موثر تر این مردم هست. در مورد طب صهیونیستی هم مردم باید وارد میدان شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که طب شیمیایی نظام بدن و تدبیر نفس را بر هم می‌زند؛ حرفی نیست. و در این‌که صهیونیست‌ها نیز بعضاً در آن نفوذ کرده‌اند هم بحثی نیست. ولی اولاً: همه‌ی این طب، صهیونیستی نیست، ثانیاً: بنا به فرمایش حضرت امام در کتاب «کشف‌الأسرار» متأسفانه رضاخان طب اسلامی را از بین برد و ما فعلاً در ابتدای راه هستیم. از این جهت باید حوصله به خرج داد تا طب اسلامی رشد لازم را بکند تا بتواند با طب شیمیایی رقابت نماید. موفق باشید

20676
متن پرسش

سلام علیکم: رسیدن شما از این سفر پر از برکت به خیر ان شاءالله. استاد بزرگوار برای ما که جا ماندیم از این راه عزیز بگویید؛ بگویید در پیاده روی امسال چه دیدید؟ از کربلا چه خبر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بهترین جواب را که به نظر بنده رسیده است در جزوه‌ی «مسئولیت فهم اربعین» باید جستجو بفرمایید. آن‌جایی که تأکید می‌شود تاریخی شروع شده است که روح آن ایثار و تواضع است و در این رابطه مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» در سخن اخیر خود نسبت به اربعین می‌فرمایند این یک لطف الهی است به ما. آری! مایی که فراموش کرده بودیم برای ادامه‌ی انقلاب باید ایثار و تواضع را پیشه نماییم. و امروز خدام زائرانِ حسین «علیه‌السلام» انعکاس آن چیزی‌اند که ما فراموش کرده بودیم ولی شرطِ بقای ما در همین چیز است. موفق باشید 

20653
متن پرسش
سلام: لطفا به شبهه زیر پاسخی قانع کننده دهید: رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تلاش‌های دشمنان برای انحراف نسل‌های جوان با روش‌هایی همچون ترویج فحشا، مواد مخدر و بازی‌های گمراه‌کننده رایانه‌ای، افزودند: با وجود همه این دشمنی‌ها، نوجوانانِ دهه‌ی هشتادی که نه امام و انقلاب را دیده اند و نه دفاع مقدس را، امروز مفاهیم اساسی انقلاب را با همان روشن‌بینی و اقتدار جوانِ فهیم اول انقلاب، دنبال می‌کنند. ایشان با توصیه مؤکد به دانش آموزان و دانشجویان برای فراموش نکردن دشمن اصلی یعنی آمریکا افزودند: این، شرط اصلیِ تداوم مسیر خوش عاقبت آینده کشور است. حضرت آیت الله خامنه‌ای درس خواندن و علم‌آموزی و کار و تلاش دانش‌آموزان و دانشجویان را شرط دیگر تحقق آینده روشن کشور برشمردند و افزودند: درس‌خواندن و علم‌آموزی باید به ارزشی والا تبدیل شود. و اما حرف بنده: در حالی که شما الان می بینید که بسیاری از جوانان با بیکاری و مفسده هایی که بیکاری دارد مواجه شده اند و زمانی که می گفتند بچه درس بخوان تا به جائی برسی تمام شد، این همه تحصیل کرده بیکار که باز از سر بیکاری و بدون رغبت به مفطع فوق لیسانس می روند و ..... جوانان فعلی آینده شان تباه شده و 10 سال فشار جنسی که فشار عصبی نیز دارد را تحمل کرده اند و تا بلکه در 28 سالگی اگر شغلی داشته باشند ازدواج کنند یا خیر، حال رهبری می فرمایند آینده از آن شماست و شما بر مشکلات فائق می آئید و حرف از مسیر خوش عاقبت آینده می زنند! شما ببنید چقدر تضاد بین واقعیت جامعه فعلی با حرف های ایشان وجود دارد؟ البته قبلا هم از این نوع حرف ها که تضاد دارد ایشان زده اند ، گوئی ایشان اطلاع دقیقی از وضع جامعه و جوانان ندارند! چقدر ایشان امید واهی (یعنی امید بی پایه و اساس) می دهند؟ در حالی که جوانان فعلی آینده ای ندارند! و از رشد و کمال در سایه کسب روزی حلال و ازدواج و .. بازمانده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید اگر تحصیل علم جهت صحیحی به خود بگیرد، دیگر فوق لیسانس و دکترایش به دنبال کار نمی‌گردند، بلکه کارآفرین می‌شوند و مسیری که با مدیریت رهبر انقلاب در حال شکل‌گیری است، عبور از علمِ آموختنی به علمِ عملی است 2- البته مشخص است که شروع یک تاریخ، با فرآیند همراه است. به همین جهت مقام معظم رهبری در یکی از جلسات که با دانشجویان داشتند، به مطالعه‌ی انقلاب فرانسه توصیه فرمودند. زیرا برای عبور از یک تاریخ و ورود به تاریخی دیگر، چنین مشکلاتی که شما برشمردید، پیش خواهد آمد. ولی بصیرت رهبری انقلاب در این‌جا است که متوجه‌اند برای عبور از تاریخ سکولاریته به تاریخ توحید، موانع مانعِ تحقق آن تاریخ نمی‌شود و بدین جهت افق را روشن می‌بینند. البته مشروط بر آن‌که نخواهیم خود را در ادامه‌ی فرهنگ استکباری و در زیر سایه‌ی آمریکا تعریف کنیم که این عامل نابودی همه‌ی هویتِ تاریخی انقلاب اسلامی است. لذا تأکید عالمانه‌ی ایشان در دشمنیِ دائمی ما با آمریکا است و این، حکیمانه‌ترین سخنی است که باید هرگز از آن غفلت ننمود. نه از آن جهت که چون آمریکا دشمن ما است، ما با او دشمنیم، بلکه از آن جهت که آمریکا، نمودِ روح استکباریِ بشری است که با شیطان عهد بسته است و شیطان عدوِّ مبین بشریت است.  موفق باشید

نمایش چاپی