بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حکمت متعالیه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8539
متن پرسش
سلام علیکم. استاد: با توجه به مباحث تجرد نفس و مسئله‌ی معاد در حکمت صدارئی که «هم‌اکنون قیامت همه برپاست» و این‌که خود پیامبر هم فرمودند: «الان قیامتی قائم». پس قیامت چیزی نیست که آینده بوجود بیاید و هم اکنون وجود دارد و ما به دلیل کثرت حجاب‌ها نمی‌توانیم آن را ببینیم. اما این‌جا یک سوال پیش می‌آید. بعد از صراط و کتب و ... هر کسی با توجه به درجه‌ی نفسش یا در یکی از مراتب جنت است و یا در یکی از مراتب آتش است. پس حساب همه مشخص شده است. یا جهنمی است و یا بهشتی است. اما ما در دنیا چگونه می‌توانیم بگوییم الآن قیامت همه قائم است. در حالی‌که من در یک روز ممکن است چند بار بهشتی باشم به دلیل کارهای خوبی که انجام دادم و چند بار جهنمی باشم به دلیل کارهای بدی که انجام داده‌ام. حال در بین آن کارهای خوب یک کار واقعاً از سر خلوص بوده و برای به امید لقای خداوند انجام شده و یک کار در همان روز از سر میل به نعمات بهشت بوده است. و یا در همان روز یک ریا و نفاق انجام می‌دهی که یک مرتبه از آتش است و کاری دیگر انجام می‌دهی مثل دروغ که مرتبه‌ی دیگری از آتش است. حال با توجه به این‌که قیامت همه اکنون برپاست پس یا باید در بهشت باشند و یا در جهنم، و اگر در بهشت باشند در درجه‌ی خاص و متعلق خود هستند و در جهنم هم همچنین. در حالی‌که ما در روز چند بار جهنمی هستیم و چند بار بهشتی و حالت جهنمی‌مان هم ثبات ندارد گاهی با عملی در عمق آتش قرار داریم و گاهی در آتش قرار داریم ولی شدتش فرق دارد. این حالت‌ها چگونه با همدیگر قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همان‌طور که در حدیث معراج داریم رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» وقتی از اهل بهشت دیدن کردند و دیدند فرشتگانی که مشغول ساختن قصرها برای اهل بهشت‌اند، بعضاً متوقف می‌شوند و باز به کار ادامه می‌دهند و چون حضرت علت را پرسیدند، جبرائیل عرض کرد؛ وقتی از طرف اهل زمین مصالح لازمه که همان توحید الهی بود برسد، آن‌ها مشغول کارند. پس معلوم می‌شود اهل بهشت یعنی آن عده‌ای که رویهم‌رفته اهل بهشت‌اند، گاهی که کوتاهی می‌کنند از ساختن بهشت خود محروم می‌شوند و مسلّم اهل آتش نیز به همین شکل‌اند، و این جنبه‌ی کلّی شخصیت آن‌ها است. ولی در یوم‌الحساب جنبه‌های جزئی هرکس مشخص می‌شود و حتی ممکن است آن‌هایی که اهل بهشت هستند و برای خود قصرها هم ساخته‌اند مجبور باشند مدتی از آتشِ عقاید باطل و اخلاق فاسد عبور کنند تا شایسته‌ی آن وجه آرمانی خود شوند. موفق باشید
8540
متن پرسش
سلام علیکم. استاد بنده بحث حرکت جوهری و برهان صدیقین را دنبال کردم و با مباحث مراتب و تشکیک و ... آشنا هستم. یک سوال برای من بوجود آمده. و آن اینکه لامپ منبع نور است و آن چیزی که صادر میکند چیزی جز نور نیست و تمام صادرات آن از یک جنس است. حال شما فکر کنید یک لامپ در حال صادر کردن است ابتدا نورهای غلیظ صادر میشوند و بعد نورهای رقیق و همانطور مراتب تشکیکی. حال فکر کنید مرتبه نازله ی صادره ی لامپ چیزی است که از جنس نور نیست. مثلا فکر کنید رطوبت. خب مگر تا مرتبه ای که لامپ فقط نور صادر میکرد جای سوال پیش نمی آید و اگر گفته شود از لامپ چیزی به اسم رطوبت صادر شده است تعجب انگیز است. حال با این فرض میگوییم عالم لاهوت و جبروت و ملکوت از جنس مجرد هستند و چون خداوند خودش مجرد است وحدت وجود صدق میکند و میتوان گفت که عوالم مافوق ماده تجلی حضرت احدیت هستند و در عالم ماده هم نفوس عالم را میتوان گفت که تجلی حضرت احدیت هستند ولی اشیا و اجرامی مثل سنگ و چوب و درخت و بدن انسان چگونه میتواند تجلی حضرت باشد . درست است که نفس انسان حی است به حی خدا و.... از این مثالهای. اما مشکل بنده سر جرم عالم ماده است که هرچی فکر میکنم نمیتوانم مسأله را حل کنم. فقط بگویید جرم عالم ماده مثل سنگ و... چگونه میتواند از حضرت احدیت صادر شده باشد در حالیکه ماهیت یکی تجرد است و فاقد زمان و مکان و ماهیت دیگری ماده است و محدود. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در بحث برهان صدیقین روشن شده وقتی «وجود» نازل شود به جهت نازله‌بودنش خاصیت‌هایی مثل شوری یا تری را به خود می‌گیرد هرچند از جهت وجودی به خدا مرتبط است بدون آن‌که محدودیت‌هایی مثل شوری یا تری یا سنگ‌بودن به خدا مرتبط باشد زیرا خاصیت مخلوقات به جهت محدودیت آن‌ها است که مربوط به خودشان است. موفق باشید
8196
متن پرسش
سلام آیا ملاصدرا معاد جسمانی را قبول داشته؟ آیا تفسیری که ایشان از معاد جسمانی ارائه میکنند با معاد جسمانی در قران مطابقت دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حتماً قبول داشته. حضرت امام در شرح جلد هشتم و نهم اسفار که تحت عنوان تقریرات درس فلسفه‌ی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه»، چاپ شده روشن می‌کنند چقدر نگاهی که ملاصدرا به معاد جسمانی دارد به آیات و روایات ما نزدیک است نسبت به آن‌هایی که معاد جسمانی را تنها همان معاد مادی و گوشتی قلمداد کرده‌اند. موفق باشید
8023
متن پرسش
سلام استاد . آیا تمام انسان ها در انتها به لقای خداوند خواهند رسید یا خیر؟ یا اینکه هستند کسانی که در بهشت متنعم باشند و از لقای پروردگار محرم باشند .؟ بطور مثال شخصی یک مومن معمولی باشد و اهل سیر وسلوک نباشد و پس از مرگ نفس اش با توجه به حرکت جوهری کامل شود و به لقاالله برسد. حال اگر جوابتان این است که تمام انسان ها در انتها به لقاالله میرسند آن وقت بین شخصی مثل آقای قاضی که این همه فشار و و سختی و ریاضت را تحمل کرد با کسی که دین داری عادی کرد چه تفاوتی است ؟ خب در انتها هر دو به لقاالله میرسند دیگر.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: یک وقت انسان مؤمن در حدّ روبه‌روشدن با نور اسم رزّاق به لقاء الهی می‌رسد و یک وقت در حدّ روبه‌روشدن با اسم اللّه به لقاء الهی می‌رسد. انسان‌های مؤمن در آن دنیا در حدّ معرفتی که نسبت به خدا پیدا کرده‌اند به لقاء الهی نایل می‌شوند. موفق باشید
7996
متن پرسش
باسلام بنده معتقدم اشکال به فلسفه صدرایی گرفتن یک نوع تفکر شبیه "«حَسبنا کتاب الله»" گفتن را می زاید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آری بالاخره این کتاب الهی را باید با نوری و عقلی درک کرد. نور اهل‌البیت«علیهم‌السلام» حجت ظاهری و عقل حجت باطنی در این امر است و فلسفه‌ی اسلامی یک نوع تعقل و تلاش برای فهم قرآن و معارف اهل‌البیت«علیهم‌السلام» است. موفق باشید
7957
متن پرسش
باسلام ...اگر بخواهیم کتاب شواهد الربوبیه ملاصدرا را بخوانیم آیا نیاز به مقدمه دارد؟کدام ترجمه بهتراست برای مطالعه ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بدایة الحکمه و نهایة الحکمه علامه که اساتید شرح داده‌اند و صوت آن موجود است مقدمه‌ی خوبی است برای این کتاب. من غیر از ترجمه‌ی آقای جواد مصلح، ترجمه‌ی دیگری نمی‌شناسم تا بتوانم نظر دهم. موفق باشید
7962
متن پرسش
سلام استاد برای این بظاهر روحانیونی که براحتی اینهمه سرمایه های معنوی کشور و عالَم، نظیر امام و علامه حسن زاده و آیت الله جوادی و ... رو بر سر مسائلی نظیر وحدت وجود (که خودشان هم مطمئنم چیزی از آن نفهمیده اند و حرف چهار تا استاد معلوم الحال که نمیخواهم اسم بیاورم را میزنند) تخطئه میکنند و خطرشان به نظر اینجانب از صد اوباما برای این نظام و دین بیشتره نباید فکری شود؟2.یکی از همین مغز جامدان در مورد فصل معشوقه و صبیان و غیره ی اسفار ملاصدرا که در کتاب او این آدرس بود : جزء2 سفر ثالث اسفار چاپ مصطفوی ص 178 به بعد،که چون به عربی بود بنده خوب نتوانستم موضوع را بفهمم و آن روحانی با آن جمودش میگفت ملاصدرا در این فصل گفته زیر یک لحاف رفتن با نوجوان برای سلوک قبیح نیست! میشود بفرمایید آن فصل اصلا در مورد چیست و این موضوع چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- بهترین راه آن است که وحدت وجود در محافل علمی به‌خوبی تبیین شود تا معلوم گردد چقدر در توحید نکته‌های دقیقی در اعتقاد به وحدت وجود نهفته است 2- اولاً: این آقایان بین نظر به شمایل در بستر عشق عفیف را که عرفا مطرح می‌کنند با نظر به اعضاء تحت تأثیر شهوات فرق نمی‌گذارند. ثانیاً: این‌ها استعارات عرفانی که عموماً شاعرانه است را درست درک نمی‌کنند. لذا وقتی حافظ می‌گوید: «رشته‌ی تسبیح اگر بگسست عیب ما مکن.... دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود» و گزارش می‌دهد از حالت سلوکی خود آن‌گاه که تجلیات نور الهی موجب شد که نظم ذکرش به‌هم بخورد را، به ظاهرش تعبیر می‌کنند و تصوراتی مادی از آن در ذهن می‌آورند. عین این تعبیر در فصل عشق در کتاب اسفار هست که تنها کسانی متوجه مقصود این بزرگان می‌شوند که در تمام فضای کتاب اسفار سیر کرده باشند و حالا به این‌جا رسیده باشند . ولی اگر بخواهند یک پاراگراف را در آورند و در معرض دید عموم قرار دهند از فهم مقصود اصلی در حجاب می‌روند. موفق باشید
7872
متن پرسش
سلام علیکم استاد اینکه شیخ محمد جواد انصاری در کتاب سوخته میگوید مرحوم ابهری مکاشفات اش صحیح است چون با نور اهل بیت حرکت میکند . از کجا میتوان فهمید یک شهود با نور اهل بیت است و شهود ولایی است و از کجا میشه فهمید که یک شهود ذوقی و کشف خود عارف است ؟ سوال دوم :‌آیا در شهود ولایی باز هم خطا وجود دارد یا خیر ؟ سوال سوم :‌هرکس میخواهد اسفار اربعه را طی کند حتما باید ملاصدرا و فصوص و فتوحات خوانده باشد یا خیر ؟ اگر جوابتان آری است (‌یعنی اینکه باید فلسفه عرفان خوانده باشیم ) که خب در مورد شیخ محمد جواد انصاری نظرتان چیست که بدون خواندن فلسفه و عرفان چهار سفر را طی کرد و اگر جوابتان خیر است (‌یعنی اینکه برای طی کردن اسفار اربعه نیازی به خواندن عرفان و فلسفه نیست )‌باز باید بگویم پس چگونه بر کشف خود برهان اقامه کنیم ؟ و عوالم دیگر را چطور عقلانی مورد بررسی قرار دهیم که در مکاشفات شیطانی نیفتیم . عذر خواهم این سوال نقضی نبود چون در هر دو حالت اش ذهن من را اشغال کرده بود . سوال چهارم :‌یکی از سخنرانی های آقای وکیلی را گوش میکردم . چیزی استنباط کردم و آن اینکه به نظر میرسد مکتب عرفانی شیعی نجف از مرحوم قاضی به قبل یعنی ملاحسیتقلی خان همدانی - سید احمد کربلایی طهرانی و مرحوم شوشتری وحدت وجودی بسیار غلیظ بودند اما زیاد اهل مباحث استدلالی و فلسفی نبودند . میخواستم بپرسم این استنباط من درست است یا خیر ؟یعنی میتوان راه را بدون حکمت متعالیه و عرفان نظری پیمود ؟ سوال پنجم :‌شما بارها گفته اید مرحوم بهاالدینی مشرب فلسفی نداشتند . ایشان را شما از اهل توحید به شمار میاورید یا اهل کرامت ؟ سوال ششم :‌مشرب مبرزا جواد آقا ملکی تبریزی هم آن طوری که بو می آید باید شبیه به مشرب ملاحسینقلی همدانی باشد . حداقل من از رساله لقاالله ایشان این طور استنباط کردم . میشود در این خصوص هم کمی توضیح دهید . عذر خواهم سرتان را به درد آوردم.آخر فکر میکنم که بدون فلسفه و حکمت متعالیه نمیتوان راه را پیمود باتشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- وقتی سالک دائماً شهود خود را با نظر معصوم تطبیق دهد خطر انحراف به حداقل می‌رسد ولی اگر به صرف شهود خود اعتماد کند خطر انحراف زیاد است 2- بعضاً سالکِ غیر معصوم در مصداق به خطا می‌رود 3- اسفار اربعه سیری است از کثرت به سوی وحدت و با هرچه عمیق‌ترشدن در احکام الهی محقق می‌شود و اسفار ملاصدرا و یا فصوص محی‌الدین چیزی جز گزارش سیر آن‌ها در رعایت احکام الهی نیست و لذا باید چیزهایی مثل اسفار ملاصدرا و یا فتوحات را مبانی نظری این سیر دانست ولی هرکس باید خودش به نور شریعت راه بیفتد و ملاک صحت کشف، نظر به سیره و سخن معصوم باید باشد 4- عرفان نظری و حکمت متعالیه حاصل تدبرات در وحدت وجود است 5- مرحوم آیت اللّه بهاء الدین اهل توحید بودند و کراماتی که از ایشان ظهور می‌کرد به تبع بود نه این‌که ایشان اراده کرده باشند اهل کرامت باشند 6- در مصاحبه‌ای که در رابطه با نحله‌ی نجف کرده‌ام و إن‌شاءاللّه روی سایت قرار می‌گیرد عرایضی داشته‌ام جواب خود را در آن مصاحبه خواهید یافت إن‌شاءاللّه. موفق باشید
7850
متن پرسش
استاد عزیز و بزرگوار -- با سلام واحترام به نظر حضرتعالی در فلسفه ملاصدرا می توان در خصوص مبانی فلسفی تعلیم وتربیت افرادکم توان ذهنی (مانند ضرورت وهدف تعلیم وتربیت این افراد)اصولی را استخراج ویا استنباط نمود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حتما می‌توان ولی یک کار تخصصی است که افرادی باید به عهده بگیرند و پس از کسب نگاه ملاصدرا به معرفت نفس فروعات موضوع را دنبال کنند. موفق باشید
7818
متن پرسش
سلام استاد. نظر شما درباره کتاب مبانی تربیت اسلامی و برنامه ریزی درسی بر اساس فلسفه صدرا نوشته دکتر جمیله علم الهدی چیست؟تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مطالعه نکرده‌ام ولی با توجه به عنوانی که دارد، باید ابتکار ارزشمندی باشد. موفق باشید
7822
متن پرسش
سلام علیکم . در جواب عزیزی فرموده بودید :‌تفکر فلسفی یک نوع تفکر است. مگر ما در دین تفکری دیگری هم جز تفکر فلسفی داریم ؟ یعنی اینکه ما مدل های دیگری از تفکر را هم داریم که تفکر فلسفی نباشد ؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حتماً این‌طور است. همین‌طور که تفکر ریاضی نسبت به تفکر فلسفی محدودتر است و یا تفکر منطقی نسبت به تفکر و فلسفی انتزاعی‌تر باشد. تفکر حضوری و قدسی خیلی بالاتر از تفکر فلسفی است هرچند مغایر تفکر فلسفی نمی‌باشد. عرفا سخت مواظب‌اند با تفکر فلسفی سیر خود را مخلوط نکنند. موفق باشید
7807
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم خلقت جنین در رحم آیا توسط ملائکه شکل می گیرد یا توسط نفس؟آیا می توان گفت جنین تا مدت 4 ماه توسط ملائکه صورتگری می شود و بعد از آن که نفس بر اساس حرکت جوهری ظهور می کند و بعد ماورائی انسان در ظرف بدن تجلی می کند،این تدبیر توسط نفس انجام می شود؟ چرا در آیه 6 سوره آل عمران - هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاء لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ،این صورتگری را مستقیما به ذات خداوند با لفظ هو بیان کرده و از الفاظی نظیر انا نصورکم که نقش ملائکه را بیان کند در آیه نیامده است
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هر حرکتی که در عالم صورت گیرد، حتی نزول یک قطره باران، با هدایت و مدیریت ملائکةالله انجام می‌شود هر چند صورت ظاهری آن را در عالم ماده با جاذبه‌ی زمین می‌یابید. مثل حرکات دست که باطن آن مربوط به نفس ناطقه‌ی انسان است هرچند صورت ظاهری آن با قبض و بسط ماهیچه‌ها و حرکات استخوان‌ها و سوخت و ساز داخلی ظاهر می‌شود. در مورد حرکات جنین نیز موضوع از همین قرار است که شما مدیریت ملائکه‌الله را در نفس ناطقه می‌یابید و در هر حال این ملائکه‌الله هستند که در حرکات نفس ناطقه صورت‌گری را به ظهور می‌رسانند، همان‌طور که در زندگی دنیایی نیز نفس ناطقه‌ی شما با الهامات ملائکه‌الله اراده‌های مختلف را دارا است این‌که در بعضی موارد خداوند اراده‌ها و افعال خود را به صورت فردی می‌آورد به جهت آن است که می‌خواهد ما را متوجه کند که در نهایت ماوراء نظام عالم این خداوند است که کارها به وسیله‌ی او انجام می‌گیرد. موفق باشید
7732
متن پرسش
سلام استاد قبلا از محضر شما سوالی پرسیده بودم و عرض کردم که ارادت بسیار به محضر جناب صدرالمتالهین دارم و شوق قلبی آشنایی با نظرات و آرا ایشان را دارم و از شما منبعی برای مطالعه درخواست کردم که کتاب از برهان تا عرفان را معرفی فرمودید این کتاب را تهیه کردم و خیلی سریع در عرض چندساعت با شوق خوندمش و حظ بردم خیلی مفید بود برام. حال برای تعمق و تدبر بیشتر و گام بعدی مطالعه و انس با جناب صدرا درخواست راهنمایی دارم لطفا منابع بعدی رو برام تعیین بفرمایید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: منبع کار بر روی افکار ملاصدرا به طور مشخص «اسفار» ملاصدرا است، ولی مقدمتاً بدایة‌الحکمه و نهایة‌الحکمه کمک می‌کنند. البته عنایت داشته باشید فلسفه‌خواندن باید با تامل همراه باشد. موفق باشید
7740
متن پرسش
سلام علیکم استاد شخصی میگوید نمیشود عین وجود , وجودش از خودش باشد . میگویم به چه دلیل ؟ میگوید به همان دلیل که عین شوری , شوری اش به خواست خداست . میگوید در نهایت آتش و آب و نمک به وجود محض یعنی خدا ختم میشود . و میگوید برای من سوال است که بالاخره عین وجود وجودش را از جایی گرفته باشد . میگویم بابا عین وجود یعنی عین هستی . یعنی کسی که تمام وجود ها و هستی ها به او هست . قانع نمیشود . حال من از کتاب برهان تا عرفان بخش "خداوند وجود اشیا را میدهد نه خاصیت آنها را "دوباره خواندم . دنبال قاعده دو تسلسل هم گشتم ولی مشکل ام حل نشد . مشکل این دوست ما این است که بین مفاهیم خلط ایجاد میکند . بین نمک (شوری محض) و خدا ( وجود محض) رابطه برقرار کرده است . و میگوید اگر نمک عین شوری هم باشد باز هم به خدا ختم میشود . و خدا به چه کسی ختم میشود ؟ من خودم هم گیج شدم . میشود یک راهنمایی بکنید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آری نمک در عین آن‌که عین شوری است و شوری‌اش از خودش است، ولی وجودش به خدا ختم می‌شود که عین وجود است. ولی خدایی که عین وجود است که نمی‌شود وجودش به وجود دیگری ختم شود. موفق باشید
7718
متن پرسش
باسلام استاد صمدی در شرح مراتب طهارت می فرمایند هر کسی باید با یک سیر جلو برود آنهایی که با شهید مطهری جلو می آیند دیگر کتب دیگری را نخوانند همان سیر به مقصد می رساند یا مثلا اگر سیر علامه طهرانی را می خوانند دیگر کس دیگر را نخوانند اما نظر برخی این است که ایرادی ندارد به نظر شما چکارکنیم؟ 2.آیت الله جوادی می فرمایند تمام عوم دینی است چون فعل خداست خب منظور ایشان چیست تکنولوژی غرب که اینهمه خسارت زده چگونه دینی است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» همه‌ی علمائی که دست‌پروده‌ی حکمت متعالیه هستند یک استاد به حساب می‌آیند 2- اگر از جهت تجربه‌ی صرف باشد حرفی نیست، ولی علوم تجربی ترکیبی است از تجربه و تحلیل فکری دانشمندی که بعضاً نگاه توحیدی ندارد. موفق باشید
7696
متن پرسش
سلام علیکم. این سوال را تا الان به خیلیها نشان داده ام.از اساتید حوزه و دانشجویان رشته فلسفه ... هرکدام یک چیزی میگویند. متن سوال : جهان در حال تبدیل قوه به فعل است.(منظور تکامل یافتن). حال عالم ماده نیز همان عالم بالا است منتها به نازله. بر اساس حدیث جنود عقل وجهل این عقل است که پس از آمدن به برمیگردد. این جهان هم برمیگردد از نازله به تکامل یافته.(تبدیل قوه به فعل و سپس قیامت). حال آیا می توان گفت عالم ماده دارای عقل است؟ دلایل: همه چیز در آسمان و زمین تسبیح خداوند را می گویند.اما شما نمی فهمید.اسراء-44. نکته:این فقط عقل است که میتواند تسبیح خداوند را گوید زیرا این عقل است که حقیقت را درک میکند. تجربی:برای خودم هزاران بار اتفاق افتاده.برای مثال:میخواهم یک کار بدی بکنم یک دفعه یک اتفاقی می افتد.یا حتی برای کارهای خوب نیز همین طور است. ابوسعید ابولخیر:فکر بدی به ذهنم رسید شتر لگد زد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این موضوع در برهان صدیقین به‌خوبی اثبات می‌شود که هر مخلوقی در درجه‌ی وجودی خود همه‌ی کمالات را دارا می‌باشد منتها در حدّ نازله‌اش، و حضرت حق که عین وجود است عین کمال است، و از آن‌جایی که حضرت حق منشاء وجود همه‌ی مخلوقات است، منشاء کمال همه‌ی مخلوقات نیز می‌باشد. موفق باشید
7678
متن پرسش
سلام علیکم . در یکی ازجوابها فرموده بودید " که در رابطه با هر دوی این دو پیامبر خدا (ادریس و عیسی) بحث در آن است که آن‌ها با جسمی لطیف‌تر از جسمی که در عالم ماده هست در عالمی بالاتر از عالم ماده به‌سر می‌برند و جنبه‌ی روحانی آن‌ها بر جنبه‌ی مادی آن‌ها غلبه دارد. " اینکه جسم حضرت عیسی جسم مثالی نیست چون ایشان وارد عالم برزخ نشده اند . جسم مادی شدید هم نیست و فرموده اید که جسمی لطیف تر دارند و بر اساس برهان صدیقین جسمی است که شدت یافته است . و فرموده اید که روحانیت آن بیشتر است . پس ایشان دارای جسم مادی هستند ولی بطور لطیف و رقیق . این چگونه با بحث عالم مجردات قابل جمع هست ؟یعنی شما منظورتان چیزی شبیه به بخار است . یعنی جسمی رقیق .خب این جسم رقیق جایش کجاست ؟ به نظر من راهی نیست جز اینکه وجود حضرت عیسی را مجرد بدانیم و هیچ جنبه ی مادی برای ایشان قائل نباشیم . میشود کمی توضیح دهید . . و سوال دوم اینکه مگر جز عالم ماده ی ما و کهکشان راه شیری عالم ماده ی دیگری هم هست که رقیق و لطیف باشد با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- وقتی جسم لطیف شد برزخی می‌شود و همین حالا برزخ به عنوان یک مرتبه‌ی وجودی هست و نسبت این برزخ برای آن پیامبران غیر از برزخی است که هرکس بمیرد وارد آن می‌شود 2- خیر ، وقتی می‌گوییم ماده لطیف؛ منظورمان جسم برزخی و مثالی است، مثل جسمی که در خواب هست. موفق باشید
7574
متن پرسش
سلام علیکم جناب آقای طاهرزاده.علت ستیز دکتر ابراهیم فیاض با فسفه ملاصدار چیست؟چرا اینان که سواد فلسفی چندانی ندارند باید به این مسائل بپردازند و روح تشنه ی جوانان را منحرف کنند؟فلسفه ای که امام با هم زیست.فلسفه ای که به تعبیر رهبری امام خمینی چکیده آن است.فسفه ای که پاسخ گوی بشر بی وطن در تاریخ بود.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده در جواب سؤال 7548 عرایضی داشتم و واقعاً بسیار جای تعجب است که حکمت متعالیه را عامل دوری از اسلام بدانیم در حالی‌که حضرت امام برای دعوت گورباچف به عنوان نماینده‌ی نبوغ ملت روسیه، حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا را مدّ نظر قرار می‌دهند. گویا جناب آقای دکتر فیاض فراموش کرده‌اند که ما در هم‌آوردی با تمدنِ غربی باید تفکر فلسفی مناسب عقل این دوران را به صحنه آوریم. آیا بنا نیست برای حفظ اسلام در تقابل با تمدن غربی وارد شد؟ از چه طریقی؟ موفق باشید
7575
متن پرسش
سلام حضرت استاد بنده دانشجوی ارشد فلسفه وحکمت اسلامی هستم ودر خصوص پایان نامه ام از حضرت عالی تقاضای راهنمایی ومساعدت دارم موضوع پایان نامه: بررسی آراء فلسفی حضرت امام خمینی (ره)وتآثیر آن در جهت گیری های سیاسی ایشان در روند انقلاب اسلامی . باتوجه به گستردکی و دقت و تحلیلی بودن این موضوع به شدت دچار سر درگمی شده ام و با توجه به این که برخی از آثار جناب عالی را مطالعه کرده ام ،و کم و بیش با نظرات شما آشناهستم ،ان شاءالله که راهنمایی شما برای این جانب راه گشاست . عمده سؤالات بنده در خصوص این موضوع عبارتند از : -مبنای فلسفی لزوم وحدت واصرار ایشان بر وحدت مسلمین در عالم -رسیدن به وحدت در همه شئون آن در پرتو تفکر حضرت روح الله (ره)ورهایی یافتن از کثرتی که هم ثمره وهم خمیر مایه تفکر عالم غربی است -ارتباط مباحث وجودی حکمت متعالیه -وبه تبع آن اندیشه های فلسفی حضرت امام (ره)-با وقوع انقلاب اسلامی -بحث حرکت وپیشرفت وتکامل انقلاب اسلامی به عنوان یک موجود حقیقی -مبنای فلسفی ولایت فقیه -پاسخ به این پرسش که چه کسی باید حکومت کند؟ وبالاخره اگر نکته ،توصیه وراهنمایی در این رابطه به نظر مبارکتان می رسد ،مرحمت بفرمایید. واگر زاویه خاصی از نگاه به این مسئله ویا بعدی از ابعاد این مبحث ،که زاویه ویابعدی است که روشن کننده حقیقت است ونشان می دهد که حضرت روح الله (روحی فداه) اگر فلسفه می خواندندو فلسفه درس می گفتند،این پرداختن به فلسفه ،چیزی نبود که جدای از منطومه کلی فکری ایشان باشد وقطعابا فضای کلی ذهن مبارکشان هم سو وهم جهت بوده . وقطعا چنین نبوده که شخصیت عظیمی همچون ایشان بخشی از عمر گرانقدرشان راصرف امری کنند که در جهت حفظ وگسترش -به فرمایش ایشان -اسلام عزیز نباشد وبه آن بی ارتباط باشد .ویقینا این امر در جهت گیری های سیاسی ایشان ونوع دین داری ایشان ورهبری جامعه ومعرفت وشناختی که حضرت ایشان به جامعه دادند و افقی که برای فردای اسلام عزیز وجهانی شدن حکومت اسللامی می دیدند دخیل بوده . حضرت استاد بنده ساکن تهران هستم و تقاضای دیدار حضوری با جناب عالی را داشتم که پس از پیگیری ،به من گفته شد که ابتدا باید برای شما ایمیل بزنم وسؤالم را مطرح کنم ،اگر استاد صلاح دیدند خودشان اجازه ملاقات می دهند ،لذا مایلم که اگر موافقت داشتید به طور حضوری مزاحم وقتتان شوم .
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: متأسفانه امکان ارتباط حضوری برایم نیست. ولی این نکاتی که در نظر گرفته‌اید نکات بسیار خوبی است. فکر می‌کنم می‌توانید از جهات مختلف از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» استفاده کنید و یا در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» از بحث ولایت فقیه با مبانی حکمی استفاده نمائید. موفق باشید
7548
متن پرسش
سلام علیکم. نظر جناب عالی در مورد مناظره دکتر فیاض و پارسانیا چیست؟ دکتر فیاض چند نقد اساس وارد کرده اند که بنده با توجه به متن مناظره مهم ترین نقد های دکتر فیاض را قرار میدهم: 1_ اخباری­گری و ملاصدرا دو بال یک جریان انحطاطی در ایران است که هر دو به عرفان تقلیل می یابد. 2_ انقلاب اسلامی هیچ گاه بازتولید اندیشه صداریی نبوده است چرا که امام در همان اوایل جوانی اش از فلسفه ملاصدرا عدول کرده بود و به فلسفه اعتباری شیعه (که متاسفانه امروزه از آن خیلی غافل هستیم) که بر اساس اصول عملیه ی شیخ انصاری می باشد، رسید. 3_مشروطه توسط انگلیسی ها آورده شد که دو فلسفه در این حوادث به نوعی شاخص اند که اولین شاخص آن فراماسونری می باشد که به شدت بر فلسفه ی ملاصدرا همت گذاشته اند؛ (یعنی میرزا حسین سپه سالار که مدرسه ی سپه سالار را بنیان می گذارد که فراماسونری را در آنجا ایجاد می کنند؛ و مدرسه ی دارالفنون) ، و دومین جریانی که خود از دل فلسفه ی ملاصدرا به وجود می آید و کاملا یک انقلاب دینی است، بهائیت می باشد. 4_بعد از مشروطه اصولی هایی (آخوند خراسانی و علامه نائینی) که فلسفه ی ملاصدرا را با اصول شیخ انصاری قاطی کردند، یک نوع انحطاطی را رقم زدند و آن پیشرفتی را که از فلسفه اعتباری شیخ انصاری ایجاد شده بود را نابود کردند. به همین دلیل، هم امام و هم مرحوم علامه طباطبایی برای آنکه از این اندیشه عدول کنند و به فلسفه ی اعتباری برسند، این اندیشه را مورد نقد قرار دادند که چرا فلسفه ی ملاصدرا را با اصول فقه شیخ انصاری قاطی کرده اند. 5_مشکل فلسفه ی صدرا را امروز اتفاقا در تشخیص آیت الله جوادی آملی می توان دید که یک نگاه کاملا محافظه کارانه نسبت به علم دارند و حتی علم جدید را کاملا قبول کردند به قدری که حتی غربی ها آن را قبول ندارند، و معتقدند این علوم، علوم الهی هستند و نقصان غربی ها در این است که این علوم تقلیلی هستند و به مبدا توجهی نداشته اند. و به نظر من این نوع تفکر هیچ گونه نقادی نسبت به علم ندارند و در نتیجه دچار رکود خواهیم شد. 6_مبنای انقلاب اسلامی ، حکمت ابراهیمی است و آقای جوادی آملی با توجه به این همه تلاشی که می کنند دچار رکود هستند، چرا که فلسفه ی صدرایی دوری است......ملاصدرا ضد حمکت ابراهیمی است و اگر دقت کنیم خواهیم دید که از ذوقیات در کتاب اسفار بحث کرده است و به جای آنکه عرفان را برهانی کند، بر عکس برهان را عرفانی کرده است. در ضمن ایشون هانری کربن را ، فراماسون و عضو سازمان جاسوسی فرانسه میداند.
متن پاسخ
- باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم جناب آقای پارسانیا با آن متانت و عمقی که دارند به‌خوبی از عهده‌ی اشکالات غیر محققانه ولی دلسوزانه‌ی آقای فیاض برآمدند. از بی‌پایه‌بودن سخن آقای فیاض که می‌گویند امام در اوایل جوانی‌اش از فلسفه عدول کرده، همین که امام در آخر عمر به گورباچف نامه می‌نویسند و آن‌ها را به حکمت صدرایی دعوت می‌کنند. بنده یک نوع آشفتگی در سخنان آقای فیاض احساس می‌کنم و آن را به جهت عدم اطلاع کافی از مکتب صدرایی می‌دانم که جای بحث آن این‌جا نیست. خیلی عجیب است می‌گویند ملاصدرا به جای آن‌که عرفان را برهانی کند، برهان را عرفانی کرد! مگر این کار بد است که برهان‌های ما در عین آن‌که مبنای عقلی داشته باشد بتواند حقایق را مدّ نظر ما قرار دهد و مگر هنر حکمت متعالیه همین نیست که بتواند درک عقل و قلب را یک‌جا جمع کند؟ کتاب های دکتر سید مهدی امامی جمعه در این مورد نکات خوبی دارد. موفق باشید
7554
متن پرسش
با سلام آیا میتوان ارتباط روح ثابت آدمی با جسم لطیف قیامتی را دهر تعریف کرد؟اینطور که تحقیق کردم میرداماد ارتباط موجودات ثابت را با موجودات متغیر شامل دهر میداند.(همانطور که ارتباط موجوادت این جهان با یکدیگر شامل تقدم و تاخر میشود و همان را زمان میدانیم)
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در آن دستگاه حرف همان است که جناب میردامادی می‌زند. ولی اگر بحث اصالت وجود به میان آید و موجود متغیر به عنوان مرتبه‌ای از وجود مدّ نظر قرار گیرد که در ذات خود متغیر است بحث ارتباط ثابت با متغیر در میان نخواهد بود بلکه تشکیک وجود در میان است و در آن صورت رابطه‌ی وجود نازله با وجود بالاتر مطرح است که در حرکت جوهری به‌خوبی به آن پرداخته شده است. موفق باشید
7525
متن پرسش
سلام علیکم. شما فرمودید که الان ما در دوران گذار از تمدن غرب به تمدن اسلامی هستیم.و این دوران قواعدی برای خود دارد.این قواعد چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب سلوک عرض کرده‌ام. یکی رجوع به حکمت متعالیه و دیگر سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه». موفق باشید
7542
متن پرسش
با سلام فرمودید میرداماد گفته دهر حد زمان است مثل ماهیت که حد وجود است.آیا قیامت زمان دارد که زمانش حدی هم داشته باشد؟چرا بعضی افراد برای قیامت به جای زمان دهر قائلند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحث دهر بحثی نیست که بتوان در حدّ سؤال و جواب دنبال کرد به‌خصوص که امثال ملاصدرا آن را نپذیرفته‌اند و برای خودشان هم دلایلی دارند. آن‌هایی که دهر را حقیقت زمان می‌دانند معتقدند در قیامت زمان دهری هست ولی وقتی زمان را علامت حرکت بدانیم و در قیامت حرکت معنا نداشته باشد دیگر زمان دهری هم معنا ندارد. موفق باشید
7518
متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت استاد میشه یه مقدار درمورد مقام قلب و روح و سر توضیح بفرمایید؟ من حکمت متعالیه و عرفان نظری یه مقدار خودندم ... التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در سیر توحید برای لقاء الهی در مقام قلب متوجه انوار الهی در مخلوقات می‌شود و در مقام روح حق را مشاهده می‌کند ولی هنوز یک شاهد هست و یک مشهود و در نهایت به جایی می‌رسد که همه چیز را حقانی می‌بیند حتی خود را ،که این مقام سرّ و یا فناء فناء است و باید در منازل السائرین دنبال کرد. مرحوم کاشانی در مقدمه‌ی منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری به تفصیل این ها را بحث کرده‌اند. موفق باشید
7499
متن پرسش
با سلام محضر استاد بزرگوار سؤالات 7474 و 7436 را خوندم. و دو تا سؤال برایم پیش آمد. سؤال اول این که من چند وقت پیش مقدمه کتاب المیزان را می‌خواندم. علامه طباطبایی در آن مقدمه اصرار داشتند که برای فهم قرآن هیچ نیازی به فلسفه و کلام و عرفان و حتی حدیث نیست. و حتی خودشان با دلیل ثابت می‌کردند که تمام کسانی که سعی کرده اند که با فلسفه یا عرفان و یا کلام و حدیث قرآن را بفهمند، راه را اشتباه رفته اند. حاج آقا احساس کردم بین نظر شما و نظر علامه اختلاف وجود داره. و خصوصاً که علامه اصرار دارند که در تفسیر قرآن باید معانی اصطلاحی را بر الفاظ قرآن حمل نشه. بلکه معنای هر تعبیری از خود قرآن فهم بشود. به همین دلیل این فرمایشتون که نوشته بودید، چون خود قرآن به ما دستور دادند که در آن تدبر کنیم، پس باید فلسفه بخوانیم. در حالی که تدبر در قرآن معنای خاص خودش را دارد که باید آن را با روش تفسیر آیات به آیات از سایر آیات استفاده کنیم. و احساس کردم که ممکن است معنای تدبر در قرآن منظور نظر است دقیقاً با آن چیزی که ما در تفکر فلسفی داریم، یکی نباشد. و مثلاً تدبر قرآن اعم از تفکر فلسفی باشد. سؤال دوم این که ما همواره از شما شنیده ایم که تاریخ جدید، با امام شروع شده و تو کتاب سلوک این مطلب را خیلی خوب توضیح دادید که هر عصری نیاز به یک مجدد دارد و مجدد عصر ما امام خمینی هستند. اگر برداشت من درست باشت، در این صورت دیگه چه نیازی هیست که ما همان سیری که امام رفتند را طی کنیم؟! مگر ما قرار است که مانند حضرت امام تاریخ جدیدی را تأسیس کنیم؟! و اصلاً معلوم نیست که ما توانش را هم داشته باشیم. استاد من شنیدم که حضرت امام این قدر از نعمت خدادای هوش بالا برخوردار بودند که خودشان به تنهایی و بدون این که از استاد کمک بگیرند، عمده کتاب اسفار ملاصدرا را خونده اند. و شنیدم که آیت الله جوادی آملی می‌فرمودند که بخشی از مباحث اسفار واقعاً،‌ سنگینه. بعد که از برخی دوستان که اسفار را خوانده بودند پرسیدم، این فرمایش آقای جوادی را تأیید کردند. با این توضیحات واقعاً چه لزومی هست که همه ما همان راهی که امام رفتند را برویم؟ اگر قرار باشد با حکمت متعالیه یک تاریخ جدید تأسیس بشه، که این کار با امام اتفاق افتاده اگر هم قراره ما سر سفره امام بنشینیم و همان طور که بسیجی ها راه صد ساله را یک شبه طی کردند، دیگه چه نیازی هست که ما این همه بحث‌های سنگین فلسفی بخونیم؟! خب مگه شهدای ما از این بحثا اطلاع داشتند؟! مگه همین که شهداء خودشان را کاملاً ذیل شخصیت ذی وجود امام تعریف کرده بودند و طی طریق می کردند، موجب نمی‌شد که کمبودهای فلسفی شان جبران بشه؟! احساس من این بوده که شهداء با امام قرار دادن حضرت امام، توانستند، از حاصل زحمات امام بزرگوار در فلسفه و عرفان را بدون آن که آن زحمات را خودشان متحمل شوند، بهره مند شوند. خب چرا ما هم همین کار را نکنیم؟! و اگر هم واقعاً احساس می کند که وظیفه تاریخ سازی و تأسیس یک تاریخ جدید دارد، وظیفه دارد همان طور که بزرگان تفکر ما عمل کرده اند، عمل کند. و ببیند که چطور افرادی مانند صدرالمتألهین، کارهای بزرگی را انجام داده‌اند؟! مگر غیر از این است که ایشان دست به دامن قرآن و اهل بیت شده اند و از باغ معارف قرآن و حدیث، آن نظام فکری را تأسیس کرده اند؟! خب اگر واقعاً کسی احساس می کند که باید تاریخ جدیدی را تأسیس کند،‌ او هم باید برود و مانند ملاصدرا دامن همت به کمرش بزند و با استفاده از منابع اصیل ما یعنی قرآن و روایات، یک فتح تاریخی برای ما رقم بزند. و این وظیفه هم همان طور که خود شما فرموده اید، در هر قرنی تنها به عده خاصی اختصاص دارد و نه این که همه افراد موظف به چنین کاری باشند. ممنون می‌شوم اگر این تناقضاتی که در ذهن من بوجود آمده را با بیانات روشنگر خود، برطرف بفرمایید. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را سپاس می‌گویم از داشتن مخاطبانی مثل جنابعالی. در سراسر سخنانتان احساس همدلی شدیدی نسبت به جنابعالی داشتم و در همین راستا می‌خواهم چند نکته را عرض کنم تا این همدلی ادامه یابد 1- حقیقتاً حرف همان است که علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» زدند که باید مواظب بود قرآن را در نگاه فلسفی خود محدود نکنیم، زیرا به فرمایش جنابعالی تدبّر در قرآن اعم از تفکر فلسفی است، چیزی که هست عرض بنده در آن است که فراموش نکنیم وقتی حکمت متعالیه حاصل تدبّر یک عالم اسلامی است با آن‌همه نبوغ و پشت‌کار، به اسم فلسفی بودن آن تفکر خود را از آن محروم نکنیم، همان‌طور که خود را از تفسیر قیّم المیزان نباید محروم کرد 2- در رابطه با هماهنگی با حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای حضور در تاریخ جدید باید به موقعیت خود نگاه کنیم. آری یک وقت در موقعیت شهداء هستیم که با دقت به سخنان حضرت امام می‌فهمیم تکلیف ما در این تاریخ چیست و عمل می‌کنیم. ولی یک وقت وظیفه‌ی ما فهم جزئیات سخنان امام و تبیین آن‌ها است، در این موقع است که با علم به حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین می‌توانیم سخنان حضرت امام را به نسل‌های آینده که بسیار به تفکر امام نیاز دارند، برسانیم. تازه وقتی ما از حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین درست استفاده می‌کنیم که در ذیل شخصیت حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عمل کنیم. با همه‌ی این حرف‌ها جمع‌بندی جنابعالی را بنده قبول دارم. موفق باشید
نمایش چاپی