بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حکمت متعالیه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5405
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز در جایی از مباحثتون فرمودید که ملاصدرا را با روحیه ی حماسی او بخوانید دقیقا منظور چیست؟ مثلا اگر ما بدایه و نهایه را خوب خواندیم و سراغ اسفار رفتیم با چه لحاظ و نگاهی بخوانیم که متوجه روحیه ی حماسی جناب صدرالمتألهین باشیم؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب سلوک روشن ملاصدرا با رویارویی با تفکر دکارت که توسط مستشرقین زمان شاه عباس وارد ایران شد روبه‌رو گردید و متوجه عمق فاجعه‌ی سوبژکتیویته شد و لذا مکتب اصالت وجود را در مقابل آن فکر ظهور داد تا تاریخ آینده‌ی بشر را از ظلمات سوبژکتیویته دکارتی نجات دهد، بدین معنا ملاصدرا یک شخص نیست یک شخصیت بصیر تاریخی است که در تقابل روح غربی به میدان آمده است، همچون امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که برای نجات ملت‌ها از حاکمیت سیاسی، فکری غرب به میدان آمد. موفق باشید
5307
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده. این نامه ویژه مطلبی خاص است و فوق العاده مهم است. این موضوع که می نویسم سال ها – با شدت ضعف متفاوت – درگیرش بوده ام.لطفا جواب را به ایمیل بدهید. جوانی هستم 22 سال اهل مشهد. عاشق رهبری هستم.تا آن جا که یادم هست با جان و دل به احمدی نژاد رای دادم و فکر کنم دعا می کردم روزی مثل ایشان شوم. - احمدی نژاد منهای آقای مشایی ای که برایم مجهول است - .چند وقتی است با آثاری از شما آشنا شده ام. و از غربی نگری متنفرم از فرزند تفکر غربی بودن و از همه مهمتر عمل به آن چه تفکر غربی می گوید.از اوایل دانشگاه دغدغه دینی کارکردن داشتم.رشته ی من مهندسی شهرسازی است - رشته ی من همان است که کاربری می دهد،تراکم تعیین می کند،خیابان می کشد،مبلمان شهری می کند و .. - و اگر خدا بخواهد از مهر همین امسال شاید ارشد در رشته ی برنامه ریزی شهری یا برنامه ریزی منطقه ای قبول شوم.براساس گفته ی چند نفر و شناخت برخی اطرافیانم در این رشته از محتوای خوبی برخوردار شده ام و درس نسبتا خیلی خوب بوده . خودم فکر می کنم تا حد خیلی خوبی به مباحث رشته ی خود آشنایی دارم و همین الان در این رشته و مجلات موجود به نظر می توانم با همین سطح به راحتی بسیاری مقاله بنویسم(البته با کمک اساتید و مقالات چند نفره).در تحلیل و فهم نظریات قدرت خوبی دارم. اما با این تفاصیل پی بردم – البته پی بردنش خیلی راحت است - که شهرسازی کشور ما تقریبا (یا دقیق ترش شاید این باشد: تماما) حاصل شهرسازی آمریکایی و انگلیسی و شاید غیره است.طرح های جامع شهری اساسا امریکایی و انگلیسی است و الان نگرش راهبردی که در رشته های مختلف شناخته شده است هم غربی است.(هر چند به نظر می رسد این نگرش ویژگی های مثبت زیادی دارد).اصلا رویکردهای ساماندهی و توسعه ی شهری جدید از انجمن نوشهرسازی آمریکا است مثل:رویکرد توسعه ی حمل و نقل محور(TOD) و دهکده های شهری(URBAN VILLAGE) و ... . اما شاید تاسف آورتر این است که در فضای مقالات ما هم مشاهده می شود که پس از توضیح این رویکرها کاربردی کردن آن ها مطرح است فرض کنید در مقاله مثلا این مطرح بشود که در شهر اصفهان در کنار کدام ایستگاه مترو مرکز TOD می توان زد. اصلا به شخصه من یکی ندیدم تی او دی در ایران با نقد مواجه شده باشد.انگار در شهرسازی ما، ما دربست در اختیار غربیم، دربست. البته شاید تی او دی درست باشد ولی مهم این است که بفهمیم درست است یا نه،اگر درست است چقدر درست است... اما تلاش هایی در خصوص شهرسازی اسلامی – ایرانی شده است ولی به نظر آنقدر ضعیف که استاد ما در پاسخ به سوالی می گفت برخی می گویند شهرسازی اسلامی – ایرانی و برخی می گویند ایرانی – اسلامی ،البته این می تواند از ضعف استاد ما باشد که دانشجوی دکترا هم هست.این یعنی دانشجوی دکترای شهرسازی این را هنوز تشخیص نداده که اول ایرانی بیاید یا اول اسلامی ..یعنی اینقدر این شهرسازی اسلامی – ایرانی غریبه و جا نیفتاده است. شاید بتوان پدر این شهرسازی را دکتر محمد نقی زاده دانست که ایشان رجوع زیاد به قرآن دارند و در کتاب ایشان نام جناب علامه طباطبایی مطرح می شود.ایشان در کتاب مبانی نظری خود از وحدت در کثرت،زیبایی و نظم و .. سخن می گویند... و البته این گونه نیست که واقعا تلاش نبوده و جدیدا در تبریز همایش سالانه در این خصوص برگزار می شود و مقاله می گیرد و ... . ولی در عمل و توسعه ی شهری شاید 100% غربی باشیم. جالب است بدانید که در تقریبا در همه ی شهرسازی ما اگر عکسی از فلان میدان در اروپا که مردم دور آن نشسته اند و بستنی می خورند و همه ساله در آن کارناوال فلان برگزار می شود گذاشته شود از آن به عنوان یک فضای شهری موفق نام برده خواهد شد و شهرسازان ایرانی باید این چنین فضایی را الگو قرار دهند. حال با توصیف خیلی اجمالی از شهرسازی موجود کشور و نسبت خود با این شهرسازی، می خواهم گام بردارم و در ذیل تفکر انقلاب اسلامی ، شهرسازی اسلامی کاربردی ارائه دهم،البته من مهم نیستم یعنی می خواهم یک کاری بکنم،عذاب وجدان راحتم نمی گذارد وقتی بدانم می توانستم کاری کنم و نکردم بعد شاید بتوان گفت واقعا چگونه دعای فرج بخوانم ؟! .آخر شهر جایی است که تاثیرات جدی بر زندگی دارد اصلا در بستر همان طبیعتی است که شما می گویید باید با آن تعامل کرد،من احساس می کنم می شود از شهرسازی تا حدی بستری برای توسعه ی کاربردی فرهنگ و عقاید ایجاد کرد. یعنی شهری ساخت در جهت زندگی بندگان خدا. نمی گویم شهر توان این دارد که بشود استاد کامل سخنگوی فلسفه ولی مسکنش که می تواند جایی برای تعالی سریع تر انسان باشد.کافی است تا با عنایت امام زمان – عجل الله تعالی فرجه - شهر بسازیم که اگر آرمان شهر نیست دشمن شهر هم نباشد و حداقل بعضی ویژگی های غلط را نداشته باشد،حداقل حداقل مسجدش درست مکان یابی شود... من با شناختم از شهرسازی می گویم می شود اگر حداقل حداقل نشود دیگر حداقل حداقل حداقل حداقل که می شود.. اما من نیاز به استاد دارم،نیاز به کسی دارم که اسلامی باشد،من خودم هم در راه اسلامی بودن قدم بر می دارم ولی شاید می توان سریع تر گام برداشت، باید سریع تر گام برداشت،شهرساز شدن در چند سال آسان است اما استاد طاهرزاده شدن،احمد رهدار شدن، جناب واسطی شدن به این زودی ها مگر با عنایت ویژه از بالا،نیست.حالا من تا حدی شهرساز شدم اما نیاز دارم به استاد اسلامی ،نیاز دارم به راهنمای تمدن شناس... کسی که حداقل بگوید برو فلان کتاب را بخوان بعد ببین این وحدت در کثرت که آقای نقی زاده مطرح می کنند کیفیتش چگونه است،اصلا تفکر آقای نقی زاده چقدر درست است و ... . کسی که بگوید فلان کار را در شهرسازی موجود بکنی عیبی ندارد الان خوب است.. به این راحتی ها دغدغه ام را کنار نمی گذارم، باور کنید می شود در این زمینه کار کرد.البته نمی خواهم آویزان شوم فقط حداقل به اندازه ی جوانی که سوال از ازدواج و عشقش به دختری دارد و با چشم گریان و دلی طوفان زده جلوی شما در خیابان ظاهر می شود کمکم کنید کافی است. حالا می خواهم یک نقشه ی راه اولیه بگیرم، مثل اینکه بگویید چه کتاب هایی را بخوانم،یا در مشهد به کدام جلسه مراجعه کنم، یا فوق العاده است که وقتی به من بدهید با کتاب های شهرسازی ام یکی دو جلسه یک ساعته به دیدارتان بیایم، طی الارض بلد نیستم ولی با همین ماشین غربی خودم را از مشهد می رسانم!. نمی دانم چگونه سخن بگویم که بدانید من بچه پر رو نیستم فقط کمک می خواهم... . اگر فکر می کردم در این زمینه نمی توانم کاری کنم جلو نمی آمدم... اگر نیاز به توضیح بیشتر است لطفا بفرمایید مطالب تکمیلی بفرستم. ببخشید مطلب طولانی بود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که می‌فرمایید می‌توان شهری ساخت که بستر زندگی را به سوی خداخواهی سوق دهد که اگر آرمان‌شهر نیست لا اقل جایگزینی‌های کاذب ایجاد نکند که انسان احساس کند خداخواهی‌اش به حاشیه رفته. اگر به طرز زیبایی ذهن‌ها به جای تصور حضور در پارک، تصور حضور در مسجد را داشته باشند و در تصور حضور در مسجد گم‌شده‌هایی را مدّ نظر بگیرد که حضور در پارک حجاب آن گمشده‌های معنوی باشد، چقدر جهت‌گیری انسان‌ها در زندگی شهری عوض می‌شود. بنده به‌خوبی خلأ وجود چنین شهری را احساس می‌کنم و می‌دانم نتوانسته‌ایم به مردم بفهمانیم مبلمان شهری وقتی براساس نگاه غربی تنظیم شود ما را به ایده‌آل‌های غربی متوجه می‌کند و به‌کلی از ورود به عالم قدس و ملکوت محروم می‌کند. ولی تا کلیات موضوع در انسان‌شناسی درست تبیین نشود چه کسی می‌پذیرد مبلمان شهری چه اندازه در جهت‌گیری دینی و غیر دینی موثر است. در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» اصولی در این مورد عرض کرده‌ام. عنایت داشته باشید کاربردی‌کردنِ موضوعات به عهده‌ی امثال جنابعالی است و نگاه کلی‌دادن در این مورد وظیفه‌ی امثال ما است. اگر با همین دغدغه، مباحثی که عرض کرده‌ام را دنبال کنید آرام‌آرام قلب شما آماده می‌شود تا اشراقی در راستای طراحی شهری در شما ایجاد شود که روح انسان‌ها در آن شهر در هوای عبودیت سیر کند. ریزه کاری‌های زیادی در میان است. نیاز نیست ریز مطالب را برای امثال بنده ارائه دهید، وقتی توانستید از یک طرف روشن کنید چگونه شهرسازی غربی حجاب رجوع به عالم قدس است و چرا نمی‌توان در یک شهر کافه تریا و پارک داشت و باز جامعه از مسجد تغذیه‌ی معنوی بکند و وقتی توانستید از طرف دیگر روشن کنید مقصد انسان‌ها در این دنیا چیست و چرا مساجد از وظیفه‌ی خود باز مانده‌اند، آرام‌آرام نقطه‌های رجوع به شهرسازی اسلامی ماوراء نگاه غربی به مسجد و پارک شروع می‌شود. چه کسی باور می‌کند این نوع شهرسازی ریشه در روحیه‌ای دارد که معتقد به حکیمانه‌بودن نظام عالم نیست و به خود حق می‌دهد هرطور خواست در عالم و آدم تصرف کند؟ موفق باشید
5259
متن پرسش
سلام استاد وهابیت مهم است که ما در مورد آن بخواهیم فعالیت کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما با ارائه‌ی اسلامی که فقه و عرفان و فلسفه ی‌ آن از آیات و روایات گرفته شده باشد روسیاهی وهابیت را به خوبی روشن می‌کنیم. موفق باشید
5052
متن پرسش
سلام استاد عزیز 1- هنگامی که آثار فیلسوفان الهی مثل ملاصدرا (ره) را مطالعه میکنم حالت وجد و سروری در درون خود احساس میکنم انگار که نور علم است که به قلبم میتابد. البته مطالب همان مطالب قبلی است ولی تذکر مجدد آن ها باز باعث سرور میشود. منتها هر دفعه بعد از مدتی آن حالت از دست می رود و هیچ گاه حالت پایدار پیدا نمیکند. چگونه میتوان این حالت اتحاد را تقویت و حفظ کرد. آیا بهتر است که مدتی خلوت گزینیم و از زندگی دنیایی کاملا فارغ شویم و با کتب مأنوس شویم تا آن حالت حضور برای همیشه حفظ شود؟ این چه قدر طول میکشد؟ آیا توصیه میکنید که پیگیری اخبار و مسائل سیاسی و اجتماعی را قطع کنیم تا وحدت فکری و عقلی مان تثبیت شود و بعد مجددا به جامعه برگردیم؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید اشاره‌ حکمت متعالیه به نکات و مطالب عرشی است ولی در قالب مفاهیمی که به آن مطالب عرشی اشاره دارد باید سعی بفرمایید با تزکیه‌ی لازم آن مفاهیم از حالت مفهومی به حالت وجودی تبدیل شود که بعد از فهم آن مطالب، با عبور از مفاهیم و نظر به« وجود حقایق» عملی می‌شود. شاید کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» کمک کند. نیاز نیست مطلقاً خلوت‌گزینی کنید ولی سعی کنید خیلی با مردم مخلوط نشوید و در امور سیاسی هم فقط ذیل نور رهبری حرکت کنید. موفق باشید
4951
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز دل... یکی از اساتیدما در درس کلام جدید می گفت که درست است که اصالت وجود حق است ولی چون در بحث اصالت وجود ما ماهیت را نادیده می گیریم به همین دلیل می بینیم که در فلسفه ملاصدرا طبیعیات و پرداختن به علوم طبیعی که شالوده نیازهای اجتماعی و نیازی مبرم برای تمدن سازی است نادیده گرفته می شود مثلا با بحث اصال وجود نمی شود ما بیاییم علم درخت شناسی درست کنیم چون طبق اصلات وجود توجهی به درخت بودن درخت نمی شود که حالا بخواهد مبنای تولید چنین علمی شوددر نتیجه ما بعد از حکمت متعالیه رشد علوم طبیعی را در جامعه اسلامی و با نگاه اسلامی نداریم ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چقدر خوب است کسی که از حکمت متعالیه چیزی نمی‌داند لا اقل نظر ندهد. این بنده‌ی خدا اصلا نفهمیده این که در حکمت متعالیه ماهیت را نادیده می‌گیرند یعنی چه، فکر کرده چیزی هست و حکمت آن را نادیده‌می‌گیرد. در حالی که همه‌ی مشکلات آن است که ما در بسیاری از موارد به چیزی نظر داریم که واقعیت خارجی آن مربوط به وجودش است و نه مربوط به محدودیت‌هایش که جنبه‌ی عدمی دارد. این چه هنری است که ما با جنبه‌های عدمی شیء بخواهیم شیء را بشناسیم؟ موفق باشید.
4853
متن پرسش
باسلام و احترام. برخی معتقدند بکار بردن اصل مفهوم تمدن سازی با حکمت متعالیه نمیسازد و نوعی غرب زدگی است. اقای عبدالکریمی اخیرا در پاسخ به اقای دهقان بر ان صحه گذارده اند. با عنایت به نکات شما در کتاب سلوک که یک بال تمدن سازی را حکمت متعالیه میدانید این مساله را توضیح دهید. سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در همان کتاب سلوک از حضرت امام به‌عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی شاهد آوردم که حضرت امام در جواب «حسنین هیکل» یکی از عواملی که مبنای حرکت‌شان را تشکیل می‌دهد فلسفه‌ی ملاصدرا یا حکمت متعالیه معرفی کردند. از طرفی اگر بخواهیم تمدن اسلامی داشته باشیم آن تمدن نیاز به یک تفکر و برداشت منسجم از اسلام دارد که چون خونی در همه‌ی ابعاد آن تمدن جاری باشد که به اصطلاح آن تفکر را فلسفه‌ای می‌دانند که آن تمدن براساس آن بنا می‌شود و عالم و آدم را در آن تمدن معنا می‌کند تا آن تمدن مبتنی بر آن خود را معنا کند و جلو برود، همان‌طور که تمدن غربی بر مبنای اومانیسم خود را معنا می‌کند و به زعم خود جلو می‌رود و این چیزی نیست که مربوط به غرب باشد بلکه یک موضوع عقلی است که همیشه این‌طور بوده حتی امویان و عباسیان برای خود برداشتی از اسلام داشتند که ترکیبی از اسلام و جاهلیت و یک نحوه یونان‌زدگی بود و بر آن مبنا تمدنی ناقص برای خود شکل دادند و لذا اگر شیعه بخواهد به عنوان یک تمدن به میان آید در کنار فقه شیعی باید تفسیری فلسفی از عالم و آدم به میدان آورد که بنده فکر می‌کنم خداوند حکمت متعالیه را جهت این منظور بر ملاصدرا اشراق کرده است تا عقل‌ها در فضای فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» آنچنان پرورش بیابد که بتوانند برای خود و دیگران حرف داشته باشند. موفق باشید
4793
متن پرسش
باعرض سلام به استاد عزیز بنده مدتی است ذهنم مشغول شده وبه یک سردر گمی رسیده ام که امیدوارم شما جوابم رابدهید:چراکه وقتی سراغ مباحث وسخنرانی های آقای مشایی میروم و زمانی که مباحث وکتاب آقای شریف زاده(آوای خرد)دردفاع ازتفکر آقای مشایی رامطالعه میکنم وبعد آنهارابامباحث ودرس های شما تطبیق میدهم میبینم تقارب بسیاربسیار بالایی بامبانی تفکری شماداردوتطبیق فراوانی با مباحث امام ومحی الدین(در مبحث انسان محی الدین که ازخودشما درس گرفتیم)دارد -وهمین طورآقای شریف زاده نحوه ی عرضه ی دین درتفکر مشایی واحمدی نزاد راوتطابق آن با تفکرامام ره رادر کتابش تبین میکند وبازاین هم با مباحث شما تقارب زیادی دارد وبنده وامسال من از تفکر ومبانی شما به آن رسیده ایم اما وقتی به نقدهای شما به آقای مشایی نگاه میکنم واین که میفرمایید(مضمونا)تفکر مشایی دوراز تفکر امام است به سردرگمی عجیبی میرسم حضرت استاد سوال بنده صرفا ازجهت سیاسی نیست بلکه ازجهت علمی واشرقی هم برایم اهمیت دارد(این سوال نه برای من بلکه برای خیلی از دیگرشاگردان شمامطرح است) تشکروالتماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده اثباتاً و نفیاً در مورد تفکر و مبانی آقای مشائی سخنی نگفته‌ام. عرض بنده آن بود که صلاح نبود آقای احمدی‌نژاد آقای مشائی را به عنوان رئیس جمهور مطرح کنند که دلایل آن را تحت عنوان «چرایی عدم حمایت از کاندیداتوری آقای مشائی» عرض کردم. آن‌چه مهم است سخنان بنده و امثال بنده نیست نهایت ارزش سخنان اینجانب وقتی ظهور خواهد کرد که بتواند خوانندگان عزیز را به ستون‌های اصلی اندیشه‌ی دینی مثل علامه طباطبائی‌ها و مطهری‌ها و حضرت امام و آیت‌الله جوادی و آیت‌الله حسن‌زاده سوق دهد و در همین راستا خواهشمندم مواظب باشید در رجوع به آقای مشائی طوری برخورد نشود که ما در نهایت به اندیشه‌ی سلسله‌ی علماء بزرگ متصل نگردیم زیرا در آن صورت ناخواسته فرقه‌ای خواهیم شد جدا از دریای بیکران سلسله‌ی علماء دین که حامل فقه و حکمت و عرفان‌اند، وای اگر با روحیه‌ی علاقه‌مندی به عرفان و سیر قلبی ارتباط تنگاتنگ با فقه و حکمت در ما ضعیف شود. موفق باشید
4734
متن پرسش
سلام استاد گرامی از دنیای دلگیر سیاست به دنیای مطالعاتم برگشتم. در مبدأ و معاد، حکیم ملاصدرا (رضوان الله علیه) سن کمال قوه عقل را چهل سالگی می داند. میخواستم بدانم آیا این اطلاق دارد؟ چون میدانیم بسیاری از ائمه قبل از چهل سالگی به مقام امامت و انسان کامل رسیدند. پس در چهل سالگی دقیقا چه اتفاقی روی میدهد؟ یعنی خود ما وقتی به مرز چهل سالگی رسیدیم باید منتظر چه تحولاتی درون خود باشیم؟ سوال دیگر این که مقام عقل مستفاد با کدام یک از مقامات عرفانی مطابقت میکند؟ آیا ادراک تمام معقولات فلسفه ملازم با ادراک عقل مستفاد است یا این همان مقام شهود باطنی ملائکه است؟ یا این که عقل مستفاد در حقیقت همان حالتی است که انسان معقولات را بدون نیاز به تفکر مجدد میتواند از اجمال و بساطت به بیان تفصیل بیاورد و از همین توانایی تعبیر به نظر مستقیم به عالم عقول میشود؟ در این حالت اخیر انسان مقامش همان مقام ادراک کلیات و معقولاتی است که ملاصدرا آن را جهت ابهام ادراک عقول جزئیه و مُثُل میداند یا فراتر از آن است؟ با تشکر و احترام فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در وجه طبیعی رویهمرفته حرف درستی است که در چهل سالگی روح انسان می‌تواند در جهت ادامه‌ی سیر خود به یک جمع‌بندی تکوینی برسد. به همین جهت هم روایات می‌فرماید اگر کسی تا چهل سالگی نتوانست راه خود را درست پیدا کند شیطان او را مسح کرده. ولی تفاوت ائمه«علیهم‌السلام» با ما در آن است که آن عزیزان کامل خلق می‌شوند و باید با حفظ کمال خود امتحان بدهند که در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بحث آن شده است ولی ما با سیر به سوی آن‌ها و نظر به مقام عصمت آن‌ها به کمال خود نزدیک می‌شویم 2- عقل مستفاد در فلسفه مربوط به مقامی است که فیلسوف بدون طی مقدمات عقلی می‌تواند به کلیات عقلی نظر کند و ارتباط مفهومی با آن حقایق پیدا کند ولی عارف از طریق قلب با حقایق عالم که در فلسفه به آن کلیات می‌گویند، ارتباط وجودی و قلبی پیدا می‌کند و تحت پرتو انوار آن حقایق قرار می‌گیرد. موفق باشید
4609
متن پرسش
با سلام ظاهرا در سوال عقل عملی و عقل فلسفی اخر جمله مقام معظم رهبری باید اینگونه باشد این سفره عام نیست فکر کنم باید اصلاح شود اگر بتوانید وقتی از سخنان رهبری استفاده یکنید ادرسش را هم بدهید بهتر است با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: صحبت رهبری در این مورد که فرمودند: «فلاسفه‌ی بزرگ از سفره‌ی گسترده‌ی عمومی انبیاء الهی بیشترین بهره را می‌برند» در دیدار جمعی از مداحان در تاریخ 11/2/92 بود و آن قیدی که شما می‌فرمایید را نداشت ولی در هرحال این قید به طور طبیعی هست، همان‌طور که هرکسی عقل ریاضی ندارد. موفق باشید
4125
متن پرسش
سلام استاد. بنده مباحث مربوط به معاد حضرتعالی را گوش دادم و به نظرم کاملا منطقی می آید. اما در برخی ادعیه مطالبی هست که متناقض به نظر میرسد: مثلا در دعای کمیل به گونه ای از جهنم بحث شده که انگار جهنم یک جایی است و نه صورت اعمال. با این تناقضات چه باید کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً جهنم یک جایی است با وجودی به شدت قوی‌تر از وجود این دنیایی، منتهابحث بر سر آن است که ظهور عقاید و اخلاق و اعمال فاسد انسان‌ها است که آن‌ها را احاطه می‌کند، همان‌طور که صورت‌های ذهنی شما، حقیقتاً در جایی به نام ذهن هستند، منتها چون وجودشان شدیدتر است محدودیت‌های پدیده‌های مادی را ندارند که مثل پدیده‌های مادی مکان‌مند باشند. موفق باشید
4052
متن پرسش
با سلام و احترام استاد عزیز حرکت جوهری را هرچی می خوانم نمی فهمم چکار کنم کتاب جانبی هست در کنارش مطالعه کنم ؟با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی بی‌کاری وقتی موضوعی را که دانستن آن واجب شرعی هم نیست، دنبال می‌کنید! باید اگر علاقه‌مند به آن بودید و استعداد فهم آن را داشتید آن را دنبال کنید. تلاش کنید قدرت تدبّر در قرآن و روایات از شما تلف نشود. موفق باشید
3958
متن پرسش
با عرض سلام و خداقوت نظرتون را میخواستم بدونم در باره اظهارات زیر. آیا این وحدت وجودی که در متن زیر بررسی شده، آیا همان وحدت وجود ملاصدرا است یا اشتباه تصور کردند و از دل آن نسبی گرایی را درآورده اند؟ متن: چند روز پیش پسرم -محی الدین_ میگفت: بابا میخوا ستم به دوستم بگویم که خدایشان را نپرستند و خدای ما را بپرستند. گفتم: خوب. چرا نگفتی؟ گفت: با خودم فکر کردم شاید ناراحت بشه، نگفتم. ************ با خود فکر کردم این چه مقوله ایست که ما مسلمانها دائماً درصدد "هدایت زبانی" دیگران به دین خودمان هستیم؟! محی الدین فرزندیست که اساساً در محیطی بزرگ شده که دائماً احترام به ادیان دیگر و نقد "خود" را دیده و شنیده است، ولی با این حال درصدد هدایت زبانی "دیگری" است! مسلمان جماعت را جان به جانش کنند دست از هدایت دیگری بر نمیدارد و خودش را برتر می بیند. خیلی برایم این حرف محی الدین عجیب بود. گرچه به خودش اجازه نداد بر زبان بیاورد ولی با این حال برایم عجیب بود که چرا خدای دین خود را برتر از خدای دین دوست بودایی اش می داند و می بیند! چرا او برغم اینکه در خانه و محیطی بزرگ شده است که "وحدت ادیان" و "وحدت وجود" مشی عملی و نظریش بوده، بازهم در پس و پشت ذهنش، خود را مکلف به هدایت زبانی "دیگری" می بیند!! این "خود برتربینی" هستی شناختی(نه روانشناختی) چیزی است که سالها ذهن مرا به خود مشغول کرده است. من نمیتوانم به صرف اینکه دین اسلام برترین ادیان و کامل ترین ادیان است، "خود" را برتر از دیگران ببینم تا چه رسد به اینکه بخواهم آنها را با زبان به مشی و منش خود دعوت کنم. هرگاه رفتم تا غیر مسلمانی را به اسلام دعوت کنم خود را مخاطب این کلام وحی دیدم که میفرماید: مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لَا یُبْصِرُونَ(بقره/ 17) "سرگذشت آنان مانند کسانى است که آتشى افروختند، چون آتش پیرامونشان را روشن ساخت ، خدا نورشان را خاموش کرد و آنان را در تاریکىهایى که مطلقاً نمىدیدند واگذاشت" شاید کسانی با توسل به "شبه علوم وهمی"، شأن نزول این آیه را برای "منافقان" بدانند و "خود" را مخاطب این کلام الهی نبینند! ولی من نمیتوانم خود را اینگونه فریب دهم و مصداق این آیه نبینم. واقعاً چرا نباید خود را مصداق این آیه ببینم؟ آیا وقتی نماز میخوانیم، نوری از نمازمان برمیخیزد؟ ایا از عبادات ما نوری برمیخیزد؟ چگونه است که هم نماز میخوانیم و هم مغرور و متکبر هستیم؟ کدام عبادت ما میتواند مُرده زنده کند؟ کدام عمل صالح ما میتواند اتاق تاریک خانه مان را روشن سازد؟ ایا براستی ما میتوانیم با یک "حمد" بیماری را شفا دهیم؟ اگر اینطور نیست، پس لاف بیهوده نباید بزنیم و به آنچه اولیاء دین دارند، غره نشویم. به قول ما ترکها "تو رو سن نه"! من هرگاه توانستم با یک "ذکر" یک بیمار را شفا دهم و با یک "کلمه" مُرده را زنده کنم و با "عملم" اسباب آرامش و راحتی برای مردمان فراهم کنم، آنگاه به خود اجازه میدهم "دیگری" را به دین خود دعوت کنم. این است معنای آن حرفی که میزنیم و میگوییم: دوران اسلام گرایی به پایان رسیده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بر اساس نوری که به قلب شما رسیده است بخواهید انسان‌ها را هدایت کنید حرف همین است که می‌فرمایید. ولی وقتی بر اساس نوری که بر قلب حضرت محمد«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» بخواهید متذکر سخن آنان باشید تا در آن اردوگاه جای بگیرید کار خوبی است. حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به فرزندشان می‌فرمایند: «وَاْمُرْ بِالْمعروفِ تکُن مِن اَهله» امر به معروف کن تا از اهل معروف باشی. معروف یعنی آن‌چه حق و پسندیدنی است و انبیاء اهل معروف‌اند. آیا با توجه به این امر می‌توان گفت دوران اسلام‌گرایی به پایان رسیده است یا باید گفت تازه شروع شده است زیرا تنها اسلام است که با ابعاد عمیق انسان‌های سرگشته‌ی این دوران گفتگوها دارد. در ضمن وحدت وجودی که مورد بحث در محافل عرفانی است. در مورد نحوه‌ی حضور مطلق حضرت حق است و این‌که مخلوقات در عرض خدا نیستند بلکه همه مظاهر انوار اسماء الهی‌اند. موفق باشید
3895
متن پرسش
باسلام وعرض ادب محضر استادعزیز ،دکتر ابراهیم فیاضی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با طرح این پرسش که چرا انقلاب اسلامی ایران به سرعت به پیروزی رسید و این موضوع برای اندیشمندان علوم انسانی جای تعجب و پرسش دارد، گفته است: انقلاب اسلامی مبتنی بر فقه مردمی است و صدرایی نیست. فلسفه صدرا ضد تحول و پیشرفت است؛ درست است که حرکت جوهری در آن رخ می‌دهد اما مسئله وحدت وجود این مکتب فلسفی را به مکتب ضد پیشرفت و تحول نزدیک می‌کند.حال آنکه حضرت عالی یکی از اصلی ترین زیرساخت های شکل گیری انقلاب را همین فلسفه صدرایی می دانیدومعتقدید که امام (ره) در مشی سیاسی وانقلابی شان نگاه خاصی به شخص ملاصدرا وفلسفه وی داشته اند .استاد عزیز موضع شما در مقابل این طرز فکر چیست؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنان ایشان را دیدم، برداشت درستی از وحدت وجود و حکمت صدرایی ندارند. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مورد ریشه‌ی تحقق انقلاب چیز دیگری می‌فرمایند و در در جواب حسنین هیکل که می‌پرسد چه کتاب‌هایی جز قرآن در شما اثر گذاشته، می‌فرمایند: ««در فلسفه: ملا صدرا، از کتب اخبار: کافی، از فقه: جواهر.»»،‌‌‌‌‌0(صحیفه‌ی امام، ج 5، ص 271.) و مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «... به گمان ما فلسفه‌ی اسلامی در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی، جای خالی خویش را در اندیشه‌ی انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت...».. . موفق باشید
3866
متن پرسش
سلام.ببخشیدبنظرشماکسی که فلسفه می خواند تابه تفسیرقرآن برسدتاپایان مقطع دکتری فلسفه راادامه دهد؟یعنی لازم است جزدرفلسفه ی صدرایی درسایرمکاتب فلسفی هم تبحریابد؟ متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه یک نوع تفکر است و تفکر صدرایی قدرت تدبّر در قرآن را در انسان رشد می‌دهد و اگر در مطالعه‌ی مکاتب فلسفی دیگر گرفتار پوزیتیویسم نشویم امکان رشدیافتن تفکر در آن‌ها نیز هست. موفق باشید
3831
متن پرسش
استاد عزیز دربحث حرکت جوهری وممکن الوجود بودن عالم واینکه فیض الهی دائمی است ازمثال نور که پس از جدا شدن ازمنبع نیست می شود استفاده میکنید درحالی که میدانیم که مثلا ستاره ای که ده سال نوری باما فاصله دارد نورش ده سال پس از جدا شدن از ستاره به ما رسیده است واین فوتونها جذب شده وبه فوتونهای دیگری تبدیل میشوند البته ازمثال انتظار زیادی نمیرود به قول خودتان خاک بر..... اما از نظر من شاید نارسا باشد خواهشمندم توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که ما چه موقع آن نور را درک می‌کنیم غیر از آن است که اگر نور از منبع آن جدا شود باز نورانیت خود را حفظ می‌کند. نسبت نور با منبع نور همیشه ثابت است ولی این‌که ما چه موقع آن را می‌بینیم به ما و فاصله‌ی ما با آن نور ربط دارد. موفق باشید
3776
متن پرسش
باسلام 1.در مناظره ایت الله جوادی و ایت الله سیدان در مبحث معاد شما کدام سخن را می پذیرید؟ 2.آیا شعار ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند با اینکه معصومین فرمودند کسی را با ما مقایسه نکنید این شعار درست است که خطاب به مقام معظم رهبری می گویند؟ 3. آیا قبل از شروع بدایه الحکمه باید جوهر النضید را بخوانیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- روش و برخورد آیت‌الله جوادی بسیار حکیمانه بود و در آخر با طرح روایتی که از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» آوردند معلوم کردند لازم نیست بدن قیامتی ما مادی باشد 2- ما نباید کسی را در مقام با اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مقایسه کنیم 3- امروزه به‌حمدالله فلسفه‌ی اسلامی خیلی به کلام اسلامی نزدیک شده لذا فکر می‌کنم با تفکر فلسفی که در اسلام به‌خصوص در شیعه مطرح است بسیاری از موضوعات کلامی به نحو بهتری حل می‌شود. موفق باشید
3782
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز با توجه به مطالعه ی کتب از برهان تا عرفان و معاد و سیر مهدویت و .... بنده به عرفان علاقه پیدا کردم و با توجه که این استعداد را در خودم میبینم میخواستم راهنماییم کنید و یک سیر مطالعاتی برای شروع عرفان و خود عرفان ، بفرمایید. بنده طلبه پایه پنج هستم استاد از این که افق زندگی را برایم روشن کردید و بنده را با حضرت علامه طباطبایی و دریای معارف المیزان آشنا کردید ممنونم و دعاگوی شما هستم .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید به فلسفه‌ی صدرایی رجوع کنید که مقدمه‌ی فهم عرفان است و در ابتدا با «بدایه» و «نهایه» علامه طباطبایی می‌توانید کار را شروع بفرمایید تا از تمحض در دروس پایه عقب نمانید. موفق باشید
3296
متن پرسش
سلام جناب عالی در جواب سوال 3236 فرمودید که جلد هشت و نه اسفار را ترجمه کردید. میخاستم ببینم از کجا میشه این کتاب رو تهیه کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چاپ این کتاب تمام شده و با بودن کتاب‌های «خویشتن پنهان» و «معاد جدی‌ترین زندگی» نیازی به تجدید چاپ آن دیده نشده ولی اگر باز تهیه‌ی آن را ضروری می‌دانید به گروه فرهنگی المیزان تلفن بزنید. موفق باشید
3240
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز....چرا علامه در کتب بدایه و نهایه اینقدر از ذهن و عین به طور جداگانه صحبت می کنند؟ آیا فضای این کتب واقعا براساس فلسفه متعالیه هست؟ در برخی فصول علامه می فرمایند که براساس مشاء تقریر کرده اند و برای فرد تازه واردی مانند بنده یک آشفتگی ذهنی پیش آمده نسبت به دو مکتب مشاء و حکمت متعالیه و مسائل در ذهنم درست تبیین نمی شوند. کتاب بهتری برای مطالعه دقیق تر و تفکیکی هست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هم معتقدم شبهه وجود ذهنی را می‌توانیم با تبیین ملاصدرا و طرح حمل اوّلی ذاتی به‌خوبی حل کرد و به بقیه‌ی شبهه‌ها نپرداخت و لذا نگران نباشید و از موضوع عبور کنید. علامه نکات ارزشمندی در ادامه‌ی نهایه مطرح می‌فرمایند. موفق باشید
3245
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی یکی از ایراداتی که به بحث اثبات اشتراک معنوی وجود میگیرند ایراد زیر است لطفا توضیحی بفرمایید. (چون مفهوم وجود ممکن است مقسم قرار بگیرد، یعنی وجود یا واجب است یا ممکن، و وجود ممکن یا جوهر است یا عرض، پس مفهوم وجود درتمام این اقسام مفهوم واحدی است). اما این دلیل بسیار سست است؛ زیرا اولا مقسم بودن وجود چنانکه قبلا توضیح داده شد مقسم بودن سایر مفاهیم کلی نیست و با آنها فرق بسیار بارز و اساسی دارد، بدین معنی که هرگز برخلاف سایر مفاهیم کلی جزء ذات افراد قرار نمی گیرد. ثانیاً همین قدر که وجود را اضافه می کنیم و می گوییم (وجود واجب، یاوجود جوهر، یا وجود عرض) خود دلیل بر این است که وجود مطلق بی معنی است. ثالثاً تقسیم وجود به واجب وممکن از لحاظ منطقی با تقسیم آن به جوهر وعرض فرق دارد، زیرا وجوب و امکان خارج محمول است درحالی که جوهر وعرض محمول بالضمیمه هستند و حکمشان یکسان نیست پس این دلیل مردود است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: حق بیامرزد پدرت را. وجود اصیل است چون هرچیزی به اعتبار وجودداشتن‌اش منشأ اثر است. ما را چه که گرفتار این اصطلاحات شویم و از علم صریح باز بمانیم. موفق باشید
3247
متن پرسش
با عرض سلام....در این جمله :" مقسم به وجود اقسامش در خارج محقق می شود" منظور هر نوع مقسمی است؟ شاید مقسم یک لفظ اعتباری باشد که برای سهولت به کار رفته است شاید مقسم انتزاعی از قسم ها باشد و امر مشترک آنها باشد که هیچ وجود مستقلی ندارد. میدانیم وجود مساوق شخصیت و تعین است. یعنی اگر یک چیز بخواهد موجود باشد باید متعین و متشخص باشد پس چطور علامه در نهایه می فرماید مقسم به وجود اقسامش موجود است. یا این است که وجود مقسم منحاز و مستقل است یا اینکه مقسم وجود ندارد و اقسام درخارج وجود دارند.بنده معنای وجود بالعرض را نمی فهمم. مثلا همینکه میگویند: مقسم موجود است به وجود اقسامش یا می گویند: ماهیت موجود است به عرض وجود و ....
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید این سخنان بر مبنای روش مشائی گفته شده و بر آن اساس درست است چون در حکمت مشاء وجودات متباین مدّ نظر است ولی در اصالت وجود و تشکیکی‌بودن آن هیچ‌یک از این موارد مطرح نیست، تنها وجود است و ظهورات وجود. موفق باشید
3236
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در سایت مشرق مصاحبه ای است از دکتر یثربی با عنوان حکمت متعالیه برهان نیست ادعای برهان است. میخواستم بدانم شما با دکتر یثربی و اثار او اشنا هستید و دلیل این حرف او را چه میدانید اگر این مصاحبه به صورت عمومی منتشر نشده بود چندان مهم نبود بحثی بود ین اهل علم ولی وقتی عمومی میشود فرق میکند البته دکتر یثربی مدعی است که تا چهل سالگی کتب فلسفی را خوانده حتی درس اسفار علامه را هم شرکت کرده بعد به این نتیجه رسیده که حکمت متعالیه برهان نیست ادعای برهان است البته من به سایت ایشان رجوع کردم دیدم اثار زیادی دارد ولی نتوانستم کتابی از ایشان مطالعه کنم در مجموع دوست دارم بدانم کسی که مدعی است کتب فلسفی را خوانده است چگونه به این نتیجه رسیده که برهانهایی که بر اصالت وجود تشکیک وجود و غیره اقامه شده برهان نیست و امثال شهید مطهری که معتقدند برهاین حکمت متعالیه مانند براهین ریاضی مستحکم ست و سلسله وار از هم نتیجه گرفته میشود متوجه برهانی نبودن انها نشده اند البته مشکل همین است که اینها مدعی اند ما چند سال فلسفه را خواندیم و کلاس علمایی مانند علامه هم رفتیم و نتیجه ای نگرفتیم ممنون میشوم اگر توضیحی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده نیز سخنان ایشان را شنیده‌ام و کتب ایشان را هم مطالعه کرده‌ام و در مقایسه با سخنان حکمی حضرت امام و علامه طباطبایی به این نتیجه رسیدم آقای یثربی نتوانسته‌اند آن‌طور که حضرت امام و علامه متوجه حکمت متعالیه شدند، مطلب را بگیرند و چون بنده جلد هشتم و نهم اسفار را ترجمه‌ کرده‌ام دیدم آقای یثربی در همان مورد نفس و معاد مطالب را به شدت ناقص فهمیده‌اند. موفق باشید
3115
متن پرسش
سلام استاد،عین وجود به چه معناست؟با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: «وجود» تعریف‌بردار نیست هرکسی درک می‌کند «وجود» یعنی چه حتی انکارش عین اقرار است. موفق باشید
3126
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در جایی خواندم مرحوم ملاصدرا نهایتا حدوث زمانی عالم را قبول میکند در اثر تدبر در ایات لطفا توضیحی بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ملاصدرا همیشه حدوث زمانی عالم را قبول داشته ولی نه به معنایی که متکلمین می‌گویند بلکه به آن معنایی که ذات عالم ماده عین حرکت است و هرلحظه عالم جدید می‌شود و زمان عالم هم که تابع حرکت است جدید است. موفق باشید
3042
متن پرسش
سلام استاد امروز تو یه سایتی اینو دیدم 1. اعتقاد به وحدت و عینیت خالق و مخلوق (در مدرسه حکمت متعالیه) یا غیریت و دوگانگی خالق و مخلوق (در مدرسه برهان و قرآن و عترت) 2. اعتقاد به جبر و مجبور بودن انسان در افعال خود (در مدرسه حکمت متعالیه ) یا مختار بودن انسان و امر بین الامرین (در مدرسه برهان و وحی و عصمت) 3. پلورالیسم و نفی مرزبندی بین توحید و شرک و ایمان و کفر و حق و باطل (که معتقَد حکمت متعالیه بویژه از وجه عرفانی آن است) و یا اعتقاد به وجود مرز بندی بین توحید و شرک و ....(که مبنای قرآن و اهل بیت است.) نظر شما چیه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این‌ها سخنان آقای نصیری است در مقابل وحدت وجود. اگر کتاب ارزشمند جناب آقای دکتر غفاری تحت عنوان «جدال با مدعی» را مطالعه بفرمایید متوجه می‌شوید متأسفانه جناب آقای نصیری نه یک کلمه از وحدت وجودی که امثال حضرت امام و علامه طباطبایی می‌گویند فهمیده و نه یک کلمه از دوگانگی خلق و مخلوق را. در ضمن اگر نقد مکتب تفکیک را در سایت‌ها دنبال کنید جواب‌های خوبی به آقای نصیری داده شده. از جمله در وبلاگ http://baerfan.blogfa.com/ جواب این سه نکته که فرمودید هست. موفق باشید
نمایش چاپی