بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شهید قاسم سلیمانی

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
28650
متن پرسش

سلام علیکم: در پاسخ به یکی از پرسشها فرمودید که اصلی‌ترین مشکل ما، نداشتن گشودگی به هم در عین حفظ اصول است. جداً امروز در سطح نیروهای فرهنگی، مشکل اساسی پیش آمده است. یکی اینکه بسیاری اوقات برای جذب افراد، چنان از اصول فاصله می‌گیرند و یا برای اینکه بین افراد مختلف مطرح شوند که اینها دغدغه‌مند هستند، رسماً با ریشه‌ها و مبانی، به صورت عجیبی برخورد دارند و حتی گاهی چنان سیاه نمایی و فضاسازی در برابر انقلاب و نظام می‌کنند که بسیار تعجب آورست و حتی در مباحث معرفت دینی هم با رویکرد عجیبی کار خود را پیش می‌برند و چنان برخورد می‌کنند که انگار بله ما خودمان مخالف این ساختارها هستیم و انقلاب از ریشه‌ها فاصله گرفته و منحرف شده و ما در یک انحطاط بسر می‌بریم و برای تصدیقش هم متأسفانه دست به فضا سازی می‌زنند. این‌که شخصیتی و معممی مثل آقای زائری چنین با مبانی دینی و انقلاب و نظام برخورد کنند جداً تعجب آورست و حتی گاهی به نظر می‌رسد رسماً دارند دست از مبانی و ریشه‌ها می‌کشند. آقای مهدی نصیری که بسیار تعجب آورتر کار می‌کنند و با تمدن اسلامی مخالفت کرده و استفاده از تجارب همین نظام‌های سکولار برای مدیریت و رفع مشکلات در عین اعتقاد به مهدویت را راهگشای عصر غیبت می‌دانند و حتی درباره‌ی حجاب هم مواضع عجیبی گرفته و روندی مانند مباحث شریعت سهله که در اواخر دهه هفتاد مطرح می‌شد را پیش گرفته‌اند. از طرفی قبول دارم برخی با کمترین مبحثی افراد را از قطار انقلاب و نظام پیاده می‌کنند و یا تاب و تحمل کار فرهنگی در کنار آنان را ندارند و یا حتی افرادی‌که در مبانی و ریشه‌های اسلامی و انقلاب معتقدند ولی در یکی دو مسئله مواضع دیگری ممکن است پیدا کنند را غیر انقلابی می‌خوانند و به قصد عدم انحراف در مسیر، از ارتباط درست و متقن هم نارسایی و کاستی قابل تامل دارند. حضرت آقا هم در همین مباحث فرموده اند دایره انقلاب را گسترده و هدایت و بصیرت‌افزایی و گفتمان سازی کنید و از طرفی سخت بر روی مبانی پافشاری کنید و از مبانی کوتاه نیایید و مراقب باشید به طرف افراد منافق یا بی‌اعتقاد هم نروید و در آن راستا قرار نگیرید. و جداً مشکل در همین دو بحث است که جمع کثیری هدفشان به جای هدایت و بصیرت افزایی و تربیت نیروهای انقلابی صاحب فکر و توانمند و در عین حال نشان‌دادن مبانی اسلام و انقلاب و تمدن اسلامی در قالب گفتمان ویژه گفتمان هنری رسانه‌ای و تولیدات فرهنگی _ هنری، جذب افراد حتی در ازای سیاه نمایی و فضاسازی‌های حیرت‌آور و مخالفت یا کاستی و اصلاحگری مبانی و پرداختن به مسائلی تعدد قرائت‌ها در دین و تساهل و تسامح و تحریف شرایط تاریخی که حتی موجب گلایه و ناخشنودی حضرت آقا در سخنان عید قربان شد؛ است و از طرفی عدم آشنایی با مقتضیات کار قوی فرهنگی من جمله تولید آثار فاخر جذاب و عدم تخاطب مستحکم و حکیمانه در راستای گشودن افق متعالی انقلاب مقابل افراد و عدم دست گشاده و روی مهربان در برابر افراد و بیرون کردن آنها از دایره انقلاب حتی بخاطر چند مسئله یا موردی اختلافی و عدم اعتقاد به ارتباط درست با مردم ویژه نسل پس از پیروزی انقلاب، هم یک مورد و مسئله و امر ناصواب دیگر است. ببخشید اطاله کلام کردم خواستم کمی بحث از اجمال در بیاید تا فرصت و مجال شود در این‌باره، باب بیانات حضرتعالی هم مفتوح شود و در این‌باره بیانات خودتان را بفرمایید. به جهت تجارب کار فرهنگی و مشغول بودن به آن، آنچه به نظرم رسید این بود و به نظرم رسید عرض کردم و امید دارم ان شاء الله مبنا و منظومه فکری_عملی ما در کار فرهنگی جداً همان مبنای بیانیه‌ی گام دوم انقلاب و هدایتگری و بصیرت‌افزایی و تولید محتوا و اثر و کرسی‌های آزاد اندیشی و تعمق در حدّ جذاب و فاخر و مهم‌تر توانمند سازی و تعلیم نیروهای فرهنگی دغدغه‌مند به انقلاب و تلاش در راستای صاحب فکرشدن آنها بر اساس مبادی مشخص مثل نظام فکری امامین انقلاب، علامه طباطبایی، شهید مطهری و شهید آوینی و علامه مصباح باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صد سینه سخن در میان است. وقتی توحید به صحنه‌ی تاریخی ما در میان آید، از آن‌جایی که توحید نافذ است و هرچه جلو بیاید گستره‌ی خود را بیشتر می‌کند و همچون ذاتش، جهان بیشتری را در برمی‌گیرد. دیروز یعنی در ابتدای انقلاب اسلامی باید مواظب بودیم که در دریاچه‌ی توحیدیِ انقلاب اسلامی رودی گِل‌آلود ورود نکند تا کلّیّتِ دریاچه را گل‌آلود کند، ولی توحید انقلاب همچنان گسترده و گسترده شد در آن حدّ که امروز اقیانوسی شده است که هزاران رود گل‌آلود را در آغوش می‌گیرد، آلودگی‌های آن‌ها را فرو می‌نشاند و آن‌ها را از آنِ خود می‌کند.

اگر به هر دلیلی نسبت به انقلاب با روحیه‌ی مقدس‌مآبانه گرفتار تحجر شدیم، انقلاب را دفن کرده‌ایم. رهبر معظم انقلاب فرمودند انقلاب مثل یک موجود زنده است، همواره در حیات جدیدی باید خود را تجربه کند، ایشان در ۲۶ تیرماه سال ۹۸ حکمی به امام جمعه بندرعباس دادند. بنده خواهش می‌کنم به جملاتی که در آن حکم هست دقت فرمایید. می‌‌فرمایند: «تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات، توصیه‌ی مؤکد من است.» عموم مردم در این پیام چه کسانی‌اند؟ در حالی‌که قبل از آن فرموده‌اند تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن. آیا عموم مردم جز مردمی خواهند بود که نه در راستای تقویت جریان انقلابی قرار دارند و نه در راستای جوانان مؤمن؟ بنده همان زمان که این پیام را دیدم به رفقا عرض کردم این پیام نشان می‌دهد انقلاب وارد مرحله‌ی دیگری شده که می‌تواند مردم معمولی را که به ظاهر نسبتی با انقلاب و حتی اسلام ندارند در بر بگیرد و آن‌ها را از آنِ خود بداند، همان آدم‌هایی که نه انقلابی هستند و نه کاری به انقلاب دارند و نه مؤمن می‌باشند. شما باید نسبت‌تان را با این‌ها تغییر دهید، آن‌هم با رویی گشاده و دستی مهربان. آیا این پیام خبر از آن نمی‌دهد که این انسان‌ها که به ظاهر ربطی به انقلاب ندارند، دیگر خود را در تاریخ مدرن معنا نمی‌کنند، هرچند ظاهرشان مدرن است؟ و باید آن‌ها را از خود بدانیم و ما این را در تشییع پیکر شهدایی مثل شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی دیدیم که چه کسانی خود را وابسته به آن شهدا احساس می‌کردند که از نظر ظاهر تحت تأثیر فرهنگ غرب بودند.

باز عرض می‌کنم بحث بسیار است. اگر تا دیروز باید از «دیگری» بترسیم، امروز در فضای توحیدیِ انقلاب اسلامی بسیاری از ان‌هایی که «دیگری» بودند در درون خود نوعی احساس یگانگی با ما دارند مشروط بر آن‌که از ترس آن‌که دریاچه‌ی ما گل‌آلوده نشود، از اقیانوس‌بودنِ خود غفلت نکنیم. در این مورد عرایضی در جزوه‌ی «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم» شده است. شاید موجب گشودگی راهی باشد که فراموشش کرده‌ایم. موفق باشید    

28313
متن پرسش

با سلام: پیرو سوال ٢٨٢٩٢ استاد مگر به گفته رهبری ما الان در جنگ اقتصادی نیستیم مگر طبق این کلیپ مردم را دعوت به مشارکت نکردند https://www.aparat.com/v/a4xCB/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87_%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%B3%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87%26zwnj%3B%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%B3 خوب چرا افرادی مثل حسن عباسی نظر دیگری دارند و بورس رو قمار می‌دانند یعنی الان مراجع ما نمی‌دانند بورس قماره یا حلال؟ اگر می‌دانند که در فتواها گفتند ایراد نداره حتی رهبری هم حکم به حلال داده البته گفتند سهام حرام نخرین مثل سهام کارخانه شراب سازی و .... که در سوالات قبلی مفصل گفتیم. این کلیپ از آقای حسن عباسی نظرش چیز دیگریست و قمار می‌داند https://www.aparat.com/v/qYBMN/%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%B3_%D9%87%D9%85_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87_%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B4%DA%A9%DB%8C_%D8%AF%D9%8E%D8%B1_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%87..._%28_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%29 یا این کلیپ نمی‌دانم چه بگویم: https://www.aparat.com/v/gANTO/%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%B3_%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%82%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%88_%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%87_%7C_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DB%8C اگه حرف رهبر رو قبول دارن چرا تکلیف معلوم نیست؟ از یه طرف هم سردار شهید قاسم سلیمانی میگه قسم میخوره که یکی از راههای عاقبت بخیری گوش دادن به دهان رهبریست یعنی هر چه رهبر گفت اینها چطوری جمع میشه؟ من سنگ بورس رو به سینه نمی‌زنم فردا صبح رهبر بگه حرامه می‌کشم بیرون حالا دنیا سودم داشته باشه فرقی برام نداره. این عقیدمه ولی الان که جنگ اقتصادیه و تمام بورس دنیا خورده زمین و بورس ایران تو اوج رفته خودش افتخار نیست؟ خودش پیروزی نیست؟ جایی دیدم این نوشته بود راجع به قمار. بورس نیز همین طور است. مطلق خرید و فروش سهام که حرام نمی‌شود. کِی تا به حال شراکت حرام اعلام شده است؟ صرف این که قیمت سهام بالا یا پایین می‌رود نیز مصداق «قمار» نمی‌باشد. در هر سرمایه‌گذاری، گاهی افزایش سرمایه ایجاد می‌شود و گاهی کاهش و البته هر تجارتی ریسک دارد و ریسک نیز به معنای قمار نیست. اما در قمار، چند نفر پول یا سایر دارایی‌های خود را وسط می‌آورند و سر آنها بازی می‌کنند و هر کس برنده شد، اموال دیگران را صاحب و مالک می‌شود. لذا اگر کسی با سهامش قمار کند، قمار و حرام می‌شود. یا اگر سهام به شکل قمار عرضه شوند و به شکل قمار به مالکیت درآیند، حرام می‌شوند الان طبق اخبار در ماه گذشته ١٣ میلیون کد بورسی ایجاد شده و وارد بورس شده خوب همه از همین مردمند که آمدند شرکت کنند الان با این کلیپ ها شبهه ایجاد میشه که رهبری سفارش به شرکت تو فعالیتهای اقتصادی میکنن ولی هسته و مرکز قمار تو ایرانه و مردم رفتن توش و خودشون قمارخونه درست کردند و میگن قمار خوب نیست این شبه شده الان دید تغییر کرده، استاد مگه رهبری نفرمودند آقای احمدی نژاد صلاح نیست بیاد انتحابات ولی آمد خوب چه شد جز اینه که تو انتخابات ١۴٠٠ دید مردم دو تا شده اند عده ای میگن هر چه فکر می‌کرده باید حرف رهبر رو اولویت قرار می‌داد و گوش می‌کرد عده ای دیگر یه برداشت دیگر و طرفداری خوب من که دارم این سولات رو می‌پرسم خوب نمی‌دانم که می‌پرسم باید از اعلم تر پرسید تا راه مشخص شود حالا من بیام خودم افراط تفریط کنم و خودسرانه عمل کنم این که نمی‌شود استاد عزیز من یقین دارم باور بفرمایید الان اعلم ترین مرجع رهبر بزرگواره چرا؟ دلایل خودم اولا مرجع که نباید فقط فقه بداند و خلاص باید علاوه بر آنها بر سیاست و مسائل پیرامون کشور و دنیا آگاهی داشته باشد که رهبر دارد. دوما وقتی دیگر شیعیان کشورهای دیگر مثل عراق رهبر رو مرجع خود کردند و قبول دارند خاک به سر منه شیعه که تو کشورم نفهممش و قبولش نداشته باشم. سوم استاد عزیز الان الم و پرچم اسلام در این غیبت مولا دست کسی نیست جز رهبر چرا نخام ببینم؟ چهارم کدام حرف رو زده که به صلاح ما نبوده یا کدام حرفش به ضرر مملکت بوده هیچ جا گفت نرید برجام رفتند چه شد و...؟ خلاصه دلایل زیاد دارم جاش نیست وقت شما رو بگیرم، حالا هم همینطور. خوب استاد برای این عقل ناقص من بگویید آیا افراط و تفریط تا حالا به دین ضربه نزده؟ مثلا رهبر میگه این زمانه قمه نزنین باعث وهن دین و بدنامی اباعبدالله میشه هرچند نیتتان امام حسینه ولی رهبر پیچش مو را می‌بیند نه مو، حالا افراط کنیم و بگیم نه خوب کجا ضرر میشه بلاخره رهبر دارن کلی می‌بینند نه سطحی. بگذریم. آیا این سخنان آقای عباسی تند روی نیست؟ منطقی فکر می‌کنیم اگه سیستم بورس قماره و قمارخانه راه افتاده چرا خود رهبر بورس رو جمع نمیکنه چرا دعوت به مشارکت میکنه؟ چرا مراجع نمیگن بورس ایران قماره و تعطیل بشه چرا فتوا به حلال دادن؟ اگر هم قمار نیست چرا اجازه میدن بعضیها این جور تو مجامع نظر بدن؟ استاد بیشتر این سخنان تو جاهایی مثل دانشگاه صورت میگیره همه هم که قدرت تجزیه تحلیل ندارن گوشه ای از کلام رو می‌گیرند و قضاوت درست یا نادرست میشه فندانسیون یه پایه فکری که یا از بیخ غلط ریخته میشه یا درست بالاخره کار پیچیده میشه این مسائل باعث دوگانگی میشه شما تصور کن یکی بنا به حرف رهبر تصمیم داره بجا سپردن پول به بانک و گرفتن سود ربوی بخاد بره سهام یه کارخانه رو بخره و مشارکت کنه تا هم کارگران آن کارخانه بیکار نشوند و کارخانه روی پابمونه هم پولاش رو راکت نخوابانده باشه لااقل کاری مفید بشه و یه سودی هم ببره بعد برادر همون بیاد بگه من کلیپ دیدم تو رفتی تو قمارخونه قمار می‌کنی. این میشه اول اختلاف نظر دو تا برادر و بره تا مردم و جامعه، خلاصه استاد جریان چیه؟ حرف حاج قاسم درسته و هر چی رهبر گفت یا این کلیپ ها؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سخنان آقای دکتر عباسی را نشنیده‌ام ولی حرف جنابعالی در مورد مقام معظم رهبری، کاملاً حق است و واقعاً اگر همه‌ی ما به چنین بصیرتی برسیم که خداوند راه‌های کلی و راهبردی را از طریق ایشان برای ما روشن کرده است و مطابق رهنمودهای ایشان جلو برویم، بسیاری از تنگناهای تاریخی که روشنفکران تلاش دارند از طریق عقل مدرن رفع نمایند، رفع می‌شود. موفق باشید

28100
متن پرسش

سلام علیکم: علت اینکه با وجود کاستی ها و خیلی شواهد ناگوار و خیلی مظاهر نامناسب و انحرافات، حضرت آقا این میزان امیدوار اند و معتقدند اینها سلسله حوادث طبیعی در راه رسیدن به قله است، چیست؟ ایشان خودشان به مسائل و مفاسد واقف اند و می‌دانند و عسر و حرج هایی که برای ماست، واقعا چه دلیلی دارد که ایشان محکم و راسخ به دلشان حزن راه نمی‌دهند و صریح می‌گویند من معتقدم مردم پس از انقلاب دیندار تر شده اند و علیرغم بعض ظواهر اما عمق رسوخ ایمان بین شان زیاد است، و اشاره به آیه حضرت موسی پشت نیل می‌کنند «کلا ان معی ربی»؟این مشکلات چگونه برای ایشان در حدی نیست که ملت و انقلاب را زمین گیر و به اصطلاح ابن السبیل کند و معتقدند ما از اینها می‌گذریم و روشنایی در انتظار ماست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به عنوان توحید ناب در مقابل مردم گشودند، درست همان راهی است که مردم می‌خواهند و این توحید، دل‌ها را در برگرفته هرچند از یک طرف مدرنیته و از طرف دیگر امثال ما با طرح معارفی ضعیف با حضرت امام در این رابطه همراهی نکردیم. ولی بالاخره این توحید ناب کار خود را می‌کند و جلو می‌آید و قاسم سلیمانی‌ها را به ظهور می‌آورد. موفق باشید

27936
متن پرسش

با سلام: ۱. در سال های اخیر در سخنرانیهای عمومی رهبری هیچ موضع قاطع و اعتراضی از ایشان در مورد وضعیت فساد در کشور شاهد نبوده ایم. کاری ندارم که مثلاً مصلحت نبوده است یا مثلاً ایشان در جلسات خصوصی این اعتراض ها و به قول خودشان تشر ها را مطرح کرده اند یا هر چیز دیگر، آنچه واضح است موضع عمومی قاطعی نداشته اند البته من در جایگاهی نیستم که به عملکرد ایشان اعتراضی داشته باشم چون از وضعیت کشور خبر ندارم. ۲. نهادهای نزدیک به رهبری هم نه تنها در برابر فساد موضع نمی گیرند بلکه معترضان را هم تخریب می کنند. منطق آن ها این است که اگر فسادی بود رهبری خودش اعلام می کرد و حالا که رهبری سکوت کرده ما هم باید سکوت کنیم. مثلاً چند روز پیش خبرگزاری فارس مقاله ای کار کرد که خوارج هم در ابتدا عدالت‌خواه بوده اند. آن ها پیشاپیش جریان جوان عدالت‌خواه شکل گرفته در کشور را به عبور از رهبری در آینده متهم می کنند. ۳. الف) آیا این جریان در آینده یاغی خواهد شد؟ ب) آیا این استدلال که چون رهبری موضع نگرفته، ما هم باید موضع نگیریم درست است؟ شاید رهبری منتظر است تا ما موضع بگیریم تا بعد ایشان موضع بگیرد. پ) در ماجراهای خصوصی سازی، هفت تپه چند هزار میلیاردی را به ده میلیارد دادند به دو نفر جاعل رشوه دهنده، هپکو ، ماشین سازی تبریز و و و . همین نیروگاه شهید منتظری اصفهان خود ما را به چه قیمتی واگذار کردند؟ در ماجراهای تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی، چقدر از سرمایه های ارزی کشور ما را غارت کردند؟ حال چند جوان آمده اند و اعتراض کرده اند که این چه نحوه خصوصی سازی است؟ آمده اند و پیگیر تشکیل دادگاه این ها و اخبار آن هستند. واقعاً این ها خوارج و ضد رهبری هستند؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که بنده نیز در جریان بعضی امور می‌باشم، فکر می‌کنم راه درست، همین راهی است که رهبر معظم انقلاب با سعه‌ی صدر و بصیرتی که دارند جلو می‌برند تا کشور از این بحران که عموماً ریشه در نگاه و مدیریت آقای هاشمی داشت، عبور کند. زیرا برای آبادکردن راهی نباید شهری را خراب کرد. انقلاب اسلامی هر اندازه در این شرایط که از یک طرف دشمن تلاش دارد با انواع تحریم‌ها و فتنه‌ها آن را به درد سر بیندازد و از طرف دیگر جریان‌های سیاسی که کشور را مُلکِ پدری خود می‌دانند، از انواع رانت‌ها برای ثروت‌اندوزی استفاده می‌کنند؛ جایگاه اصلی خود را تثبیت کند، بهتر می‌توان از این مشکلات و از این افراد عبور کرد. وقتی به گفته‌ی آقای محسنی اژه‌ای آقای رئیس جمهور در یک مرحله با صراحت تمام بگوید اگر برادرشان را نظام قضائی جلب کرد، موضع‌گیری می‌کنند؛ باید با رئیس جمهور مقابله کرد و کشور را به هم ریخت؟ یا باید با سعه‌ی صدری که مقام معظم رهبری در اداره‌ی کشور دارند، بالاخره آقای فریدون محاکمه شود و کشور هم به هم نریزد. به صحبت‌های حاج قاسم سلیمانی آن شهید بصیر که کلیات انقلاب را از زوایای مختلف می‌شناخت در مورد مقام معظم رهبری، فکر کنید که ذیلاً خدمتتان ارسال می‌گردد. موفق باشید 

شهیدقاسم سلیمانی در مقدمه وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «خداوندا تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز- که جانم فدای او باد- قرارداده‌ای» سردار سلیمانی در بخش پایانی وصیت‌نامه خطاب به علما و  مراجع معظم تقلید ضمن تکریم بسیار از آنان، از موضع «سربازی از برج دیده‌بانی» می‌نویسد: «من می‌دیدم که برخی خناسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای موثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند - در حالی که حق واضح است، جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه، میراث امام خمینی هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار بگیرند. من حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت‌هایتان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی - بازگشت به - زمان شاه ملعون هم نخواهد بود بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیرقابل بازگشت خواهد بود» فراز نخست که به آن اشاره شد استمرار ولایت فقیه در مبارزات ممتد سردار سلیمانی را بیان می‌کند و فراز پایانی «دغدغه محوری» شهید تا واپسین روزهای او را بیان می‌کند. از نظر او نه فقط آینده تشیع بلکه آینده اسلام و مواریث اسلامی در گرو بقاء و محوریت ولایت فقیه است از این رو او معتقد است و در این وصیت‌نامه به آن تصریح کرده است که اگر نظام مبتنی بر ولایت فقیه آسیب ببیند حرمین در مکه و مدینه و حرمین در قدس و الخلیل از بین می‌روند. بر این اساس می‌توان گفت هیچ‌چیز در اندیشه و سیره سردار شهید سلیمانی عزیز به اهمیت و برجستگی ولایت فقیه و تبعیت مسلمانان از ولی‌فقیه نبوده است. تعابیر سردار سلیمانی در این وصیت‌نامه پرنکته، درباره ولایت فقیه و ولی‌امر خیلی جالب و درس‌آموز است؛ «حکیم»، «مظلوم»، «خامنه‌ای عزیز که جانم فدای او باد»، «تنها نسخه نجات‌بخش امت»، «خیمه رسول‌الله»، «والله والله والله اگر این خیمه آسیب ببیند، بیت‌الله‌الحرام آسیب می‌بیند»، «از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولی‌فقیه خصوصا این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت»، «خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید»، «مقدس»، «این ولایت، ولایت علی‌ابن‌ابی‌طالب است»، «خیمه ولایت، خیمه حسین فاطمه است»، «دور آن بگردید، با همه شما هستم»، «ولایت فقیه رنگ خداست، این رنگ را بر هر رنگی ترجیح دهید»، «با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید» و «شرط اساسی احراز مسئولیت، اعتقاد حقیقی و عملی به ولایت فقیه است». هرکدام از این کلمات و عبارات، بخشی از تفکر سردار شهید را نسبت به ولایت فقیه و حضرت امام خامنه‌ای - دامت‌برکاته- بیان می‌کند. به‌طور خلاصه او رهبری را حکیم، محور، نعمت اعظم، خدایی، طبیب حقیقی، مطاع و در عین حال مظلوم می‌داند. اینها اعتقادات یک مدرس در یک مدرسه نیست. اینها یافته‌های یک پژوهشگر دین پژوهش نیست، اینها اعتقادات و باورهای فردی است که حدود ۴۰ سال مستقیما با مسایل مهم در داخل و خارج کشور درگیر بوده و هر روز تجربه‌ای اندوخته و حالا در پایان یک عمر فعالیت بی‌وقفه و برای پس از شهادتش می‌گوید و راستی چه نیاز به این عبارات، در حالی که زندگی او همه این عبارات را در عمل به اثبات رسانده است؛شهید نخواسته کار را ناتمام بگذارد و حق مطلب را وانهد. او بعنوان «شهید» گواهی داده است. اگر او فقط در دوره دنیایش این مطالب را می‌گفت، خالی از «شائبه» نبود اما حالا از آن دنیا و در حالی که هیچ تعلقی به این دنیا ندارد، با ما- همه ما- سخن می‌گوید. واژه «مظلوم» در عبارات شهید سلیمانی کمی رازگونه است. البته عبارات وصیت‌نامه این واژه را تا حد زیادی توضیح داده است. از نظر او دکترین «ولایت فقیه» و «ولی فقیه زمان» آن‌طور که «حق» آن است درک و به آن «آنطور که حق آن است»، عمل نمی‌شود. از منظر او ولایت فقیه محور اسلام، تشیع، ایران و جهان است و همه خیرها وابسته به توجه و عمل به آن است. او در تجربه علمی و عملی خود دیده است که ولایت فقیه و امام خمینی- سلام‌الله علیه- و امام خامنه‌ای- دامت‌برکاته- کلید گشایش همه مشکلات و مرهم همه آلام است و در عین حال می‌بیند که در بخش‌های مهمی از جامعه و جهان اسلام از علما گرفته تا مسئولین کشور و تا نخبگان ایران و نخبگان جهان اسلام، مورد غفلت و کم‌توجهی قرار گرفته است. امروز همه دوستان و دشمنان به بزرگی کار و موفقیت‌های سردار شهید سلیمانی اعتراف دارند و همه می‌دانند که رمز اصلی کارهای بزرگی که او کرده و موفقیت‌های بسیار بزرگی که او به دست آورده است، عمل به نسخه‌های رهبری و رابطه عاشقانه او با ولایت فقیه بوده است. شهید در این وصیت‌نامه می‌خواهد با زبان هم به ایران و جهان اسلام بگوید کلید موفقیت‌ها تبعیت از نسخه‌های رهبری است. وقتی شهید می‌بیند به واسطه کم‌توجهی به نقش و تأثیر عظیم ولی فقیه و عدم توجه به محوریت این ودیعه الهی در حل مسایل، ایران و جهان اسلام گرفتار انواعی از مشکلات است، دردمندانه از «مظلومیت» ولی فقیه و مظلومیت حضرت امام خامنه‌ای- دامت‌برکاته- سخن می‌گوید.

وصیت‌نامه سردار شهید سلیمانی، تفسیر بسیار متقنی از «فراجناحی» بودن ارائه می‌دهد. بعضی فراجناحی را نفی جناح‌ها و بعضی آن را خط دیگری در مقابل جناح‌های کشور و انقلاب می‌دانند و در واقع به فراانقلاب و فرا نظام دعوت می‌کنند. وصیت‌نامه شهید سلیمانی تفسیر دیگری که بسیار هم دلنشین است، بیان می‌کند. فراجناح بودن از منظر شهید سلیمانی و وصیت‌نامه بسیار پرمحتوای او، حرکت حول محور ولایت فقیه و حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است. او در وصیت‌نامه و البته در سلوک 43 ساله سیاسی خود جناح‌ها را رد نکرده بلکه جناح‌گرایی را رد کرده و می‌گوید جناح‌ها باید حول محور رهبری باشند و نه تنها با این «خیمه» اختلاف نداشته باشند بلکه باید با این اختلافات خود را مدیریت کنند. از نظر سردار شهید اعتبار هر فرد و جناح به تبعیت آن فرد یا جناح از ولایت فقیه باز می‌گردد. او ولایت فقیه را اولین اصل می‌داند و هر حرکت و اقدام فراتر از آن را انحراف می‌داند و از آن پرهیز می‌دهد. او در وصیت‌نامه خود می‌گوید جناح‌ها باید مظلومیت را از چهره ولی امر بزدایند و خود غباری بر آن نباشند. بنابراین «فراجناحی» بودن، یک رویه و مسئولیت است نه خودجناحی در برابر جناح‌ها. از منظر شهید جناح‌ها و جناحی‌ها همه باید وقتی به رهبری و نصایح و تدابیر او می‌رسند، فراجناح باشند و مبادا جناح در نزد آنان خود به یک محور تبدیل شود. از نظر شهید سلیمانی جناح‌ها باید اقدامات خود را بر مبنای چهار اصل ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی، حمایت از مردم و مقابله با دشمنان تنظیم کنند و خود را اصلی در مقابل این اصول قرار ندهند. فراجناحی از منظر سردار سلیمانی عبور جناح‌ها از خود در روز حادثه و پناه بردن همه آنان به «خیمه ولایت فقیه» است.

27727
متن پرسش

سلام علیکم: در حال مطالعه مطالب حضرتعالی در کتاب گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی هستم و الحمدلله ابواب جدیدی برای تدبر در باب انقلاب اسلامی در نظرم آمد. در بخشی از این کتاب به زیبایی فرموده اید که: «بايد به مظهر امام زمان (عج) در اين تاريخ نظر كرد يعني به رهبر معظم انقلاب اسلامي كه متذكر حقيقت انقلاب اسلامي در اين زمان هستند. ممكن است كساني باشند كه با صد دليل وجود حضرت مهدي (عج) را اثبات كنند ولي نتوانند متوجه مظهر اراده ي آن حضرت در این تاريخ بشوند.» به نظرم دقیقا رسالت تاریخی ما همینجاست که ببینیم اشارات حضرت امام و حضرت آقا کدام انسان را مد نظر دارند که قرارست حضور پیدا کند ماورای مدرنیته که خودش حجاب حق شد و حتی تکنیک را هم به ورطه عجیبی برد و همین تکنیک و توسعه و مبادی تمدن مدرن خودش مبدعی برای نیهلیسم و عدم نظر به وجود حقایق در عالم و تنزل وجود انسان به فردی که می‌خواهد حال درونی خویش را مد نظر قرار دهد و بر آن اساس عالم را تغییر دهد و حتی با مبانی دکارت و کانت، وجود لایقف و نفس و جان انسان در حد مرکز اندیشه ها و رد و اثبات هست و پدیده های عالم را نه بر حسب وجود و اصلشان بلکه بر اساس قالب های شکل گرفته فکر تحلیل می‌کند و می‌فهمد و نظر به ماهیات و کثرت ها پیدا شده و نظر به وجود و ظرایف عالم در حجاب رفته است. اساسا اگر خودآگاهی تاریخی که ویژه رهبر عزیزمان در بیانیه گام دوم اشاره دارند و تمام روح این سند و پیام مهم و راهبردی چله دوم نهضت است را بیابیم و ببینیم اشارات ایشان نظر به تاریخی که دارد که به تعبیر خودشان چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود، می‌توانیم بهتر هم را بفهمیم و متوجه بشیم در چه طرح جامع و عظیمی قرار گرفته ایم و تلاشمان این باشد هر چه بهتر به این خودآگاهی جمعی و تاریخی برسیم و در تراز تمدن نوین اسلامی و افقی که باید به صحنه بیاید که افق فطرت و جان همه انسانها برای عبور از نیهیلیسم و سکولاریزه شدن و حضور ذیل طرح ولایت حضرت حق و اولیاء اش ویزه صاحب الزمان است. البته هر چه بیشتر حقیقت انقلاب را دریابیم و با انقلاب زندگی و حیات کنیم، بلاشک مواجهه شدیدتر و عظیم تر و جهاد کبیرتر خواهد بود و قطعا جبهه مدرنیته و آن کسانی در ظاهر انقلابی، ولی روح غیر انقلابی را دنبال می‌کنند هم تلاششان و نمودشان بیشتر است، و قطعا می یابند حضور انقلاب دیگر گذار بشر از حیرت و سرگشتگی همچنین سیطره سکولار و پوچ انگارانه است و به تلقی من که شاید البته تلقی ناقص و غلطی باشد این عصر، عصر توبه و رجوع تاریخی بشر است و خودش خیلی حرفها دارد و الحق خودآگاهی و بصیرت نافذ و عمار گونه می طلبد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی بس عزیزالقدر و لطیف در بستر انقلاب اسلامی به سوی انسان‌هایی که نمی‌خواهند خود را در فرهنگ مدرنیته فریب دهند، گشوده شده است که برکات آن «لا یدرک و لا یوصف» است. عظمت جهانِ گشوده‌ای که خداوند از طریق انقلاب اسلامی در آن به ظهور می‌آید و توکل به او در آن جهان نقش اساسی دارد تا به جای پناه‌بردن به خود، به خدا پناه ببریم. وقتی به عمق جهانی که می‌توان با قلب زنده در آن حاضر شد پی بردیم و دانستیم بدون قلب زنده امکان آن چنان حضوری نیست، اشک جاری می‌شود و قلب به خود می‌آید. چیزی که در تشییع پیکر مبارک حاج قاسم سلیمانی، ملتِ ما در مقابل خود احساس کردند.

 یکی از جهان‌هایی که سخت انسان‌ها به آن نیازمندند، جهانی است که شهدا آن را شناختند و در راه حضور در آن جهان قدم زدند. همسر علی چیت‌سازیان می‌گوید: «در آخرین باری که آمد منزل و بعد از آن رفت و شهید شد و دیگر ندیدیمش؛ نیمه‌شب همین‌طور نشسته بود و اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد. با این‌که مرد با صلابت و قدرتمند و فرمانده‌ی کاملاً با صلابتی بود و اصلاً اهل گریه و این چیزها نبود؛ اما اشک می‌ریخت. گفتم چرا این‌قدر گریه می‌کنی؟ گفت: فلانی را خواب دیدم. رفیق همراهش را، معاونش را. معاونش را خواب دیده بود که قبل از او شهید شده بود. می‌گوید دستش را محکم گرفتم و گفتم باید به من بگویی، ما این‌همه با همدیگر رفتیم راه‌کار پیدا کردیم - این‌ها نیروهای اطلاعات عملیات بودند که بلدچی یگان‌ها می‌شدند. قبلاً می‌رفتند راه‌ها را پیدا می‌کردند و باز می‌کردند تا یگان‌ها بتوانند حرکت کنند بروند جلو- ما این‌همه رفتیم با همدیگر راه باز کردیم، راهکار پیدا کردیم. راه‌کار این قضیه چیست؟ این قضیه‌ی شهادت؟ این را به من بگو، چرا من شهید نمی‌شوم؟ می‌گوید یک نگاهی به من کرد و گفت: راه‌کارش اشک است، اشک.» این نشان می‌دهد شهید چیت‌سازیان متوجه‌ی جهانی که در مقابل شهدا گشوده می‌شود، شده است و به دنبال راهی است که خود را در آن جهان احساس کند. و عملاً می‌توان گفت انقلاب اسلامی اشک را به ما برگرداند تا جهان گمشده را به ما برگرداند. موفق باشید  

27653
متن پرسش

سلام علیکم: استاد عزیز، واقعا از پاسخ دقیق و جانانه ۲۷۶۲۶ حضرتعالی و این نگاه تان به مسئله مسرور و خوشحال شدم و اینکه فرمودید امروز اگر کسی راه اشارات شهیدان سلیمانی و آوینی را درنیابد و خود را در آن نبیند، چه میزان از عالم انسان حقیقی و عالم انسان متعالی در این عصر دور است. حقیقتش این است که اگر افرادی امثال آن مطالب را که شما در همانجا به آن پاسخ دادید را می نویسند، این است که به عالم انقلاب و طرح بزرگ انقلاب نظر نشده و فوقش مانند بسیاری تحلیلگران و سیاسیون ویژه غربی فکر می‌شود انقلاب یک کشور مستعمره و دنیای سوم (که دقیقا همین تقسیم بندی غرب درباره جهان و کشورها را هم پذیرفته اند) بوده و می‌توان بیاییم مبانی توسعه و رهاوردهای غرب ویژه تکنولوژی را دنبال کنیم و حتی در قواعد جامعه سازی و دولت شهرها هم به آنها نظر کنیم، در عین حال توجه به حکمت شیعی و شریعت هم بکنیم و مثلا در این حد مراقب باشیم که احکام اسلام نقض نشود و رسما در جامعه با انقلاب و ولایت فقیه مخالفت نشود و آنها را پذیرفت. حتی این نگاه می‌تواند تا جایی برسد که نهایتا بگوید ما باید کشور اسلامی باشیم و بپذیریم در چارچوب همین قواعد کشورها حاضر شویم با شرایع اسلامی ولی اگر انقلاب باشد، هزینه زایی می‌شود و مگر خروج از قواعد عالم مدرن، کار سهل و راحتی است و چقدر می‌تواند ظرفیت ها را درگیر کند. در صورتیکه خود امام هم از همان سال ۴۲ متوجه بود که چکار عظیمی دارد می‌شود و هدفش هم یک حرکت بزرگ بین المللی برای عبور از مدرنیته بسمت تمدن نوین اسلامی و مُلک مهدوی است و کار ما در این حد نیست که حالا حکومت بنام اسلام و تعهد به احکامش شول بگیرد ولی باز هم ما خود را ذیل دولت شهرهای مدرن تعریف کنیم و بگوییم ما می‌خواهیم کشور اسلامی باشیم که در عین حال هویت ملی هم دارد. امام وقتی می‌گفت ما برآنیم تا پرچم لا اله الا الله که پرچم عزت و کرامت انسانهاست را بر سطح قلل عالم برافرازیم نظر داشت حرکتش حرکت جهانی و عبور از مدرنیسم است کما اینکه خود ایشان گفته بودند طلوع تجدد، غروب اسلام است. اینکه بعضی متاسفانه می‌خواهند ایران هم کشوری باشد مثل بعضی دیگر کشورهای اسلامی که نام اسلام را یدک می‌کشنند و توجه به مناسک دارند ولی نهایتا با تمام مظاهر دنیای مدرن و لیبرالیسم کنار آمده اند و اساسا حرفی برای زدن و قد علم کردن ندارند و حتی خود را ذیل همان قواعد سیاسی رایج مدرنیته می بینند و اینکه این افراد می‌گویند تا کی می‌خواهیم با استکبارستیزی برای خود هزینه زایی کنیم و بجای نقد دولت های غربی بیاییم مقابل مدرنیته بایستیم و مدام خود را مقابل آن قرار دهیم و برای ملت و کشور مشکل درست کنیم، دقیقا ناشی از عدم فهم هندسه انقلاب و منظومه فکری امام است و اینکه می‌خواهند انقلاب را از شان تمدن سازی تقلیل دهند. ولی وقیقا داریم می‌بینیم انقلاب در حال حرکت بسمت همان هندسه اصیلش هست و حتی مشکلات امروز هم در نگاه تمدنی، اتفاقات و مشکلاتی است که اتفاقا در تمدن سازی پیش می آید و حتی خود مدرنیته برای اینکه برود بسمت جامعه سازی و تمدن هم با آن مواجه شد و تمدن سازی خب با آن عجین است. انقلاب امروز رسما پرچم تمدنی است که مقابل مدرنیته و نئولیبرالیسم بلند شده و متاسفانه برخی بجای اینکه هر چه بیشتر انقلاب را در مسیر تمدنی اش پیش ببرند و آرمانشان تمدن نوین اسلامی باشد، به رویکرد های دیگر رفتنه اند البته که چه بخواهند چه نخواهند حکایت همانی است که شهید آوینی می‌گفت: بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (ره) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بخواهیم یا نخواهیم تاریخی شروع شده که تقابل جبهه‌ی توحید و جبهه‌ی استکبار است و در شرایطی نیستیم که راهِ میانه‌ای را در پیش گیریم. آن‌هایی که راه میانه را در پیش گرفته‌اند خواسته یا ناخواسته نسبت به حرکت توحیدیِ زمانه‌ی خود بی‌تفاوت می‌باشند و این در حالی است که خداوند نسبت به حق و باطل بی‌تفاوت نیست. نمی‌خواهم بگویم همه باید مانند شهید قاسم سلیمانی یا سید حسن نصراللّه عمل کنند، ولی حدّ اقل آن است که خود را در آن جبهه احساس نمایند حتی در حدّ تأییدنکردنِ تبلیغات کفر جهانی که جنابعالی در نوشته‌ی خود بسیار خوب متذکر آن شدید. موفق باشید  

27625
متن پرسش

با سلام: این متن ذهنم را درگیر کرد اگر ممکن است جواب کامل و دقیقی بدهید چون شبهه ای است که داخل کانالهای اصلاح طلب کپی می‌شود، البته نمی دانم واقعا نویسنده اقای حائری هستند یانه. ✍️شهاب الدین حائری شیرازی چند روز پیش رهبر انقلاب به مناسبت آغاز ماه مبارک رمضان با مردم سخن گفتند و از مردم خواستند در ماه مبارک به قرآن توجه ویژه نمایند. در همین ضمن برخی اوامر قرآنی را گوشزد نمودند و از آن‌جمله این امر را که «از غیر خدا نترسید و فقط از خدا بترسید» سپس به خاطره ای از امام راحل اشاره کردند که محل بحث در این نوشتار است ایشان گفتند: پس از تسخیر سفارت آمریکا فشار بر ما زیاد شد که آنجا تخلیه شود بنده و آقای هاشمی و یک نفر دیگر در قم خدمت امام رسیدیم و قضایا را گفتیم امام از ما پرسید آیا از آمریکا می‌ترسید بنده گفتم نه امام گفتند پس بلند شوید و بروید سفارت را لازم نیست خالی کنید.» برای نگارنده این متن سوال پیش آمد آیا اهل بیت که در برابر سلاطین جور زمان خود تقیه می‌کردند از این پادشاهان می‌ترسیدند؟ قطعا جواب منفی است. آنچه امامان شیعه را بر آن می‌داشت که شیعیان را دعوت به تقیه و کتمان عقیده بلکه همراهی ظاهری با نظام جور نمایند تا آنجا که امام معصوم خطاب به خلیفه ای سفاک چون هارون الرشید می‌گفت : یا امیر المومنین ..... مراعات مصلحت بود و پدید آوردن فرصت برای رشد و نمو تشیع تا خونی بی حاصل ریخته نشود. در ایات و روایات تقیه چنان جایگاهی دارد که ملازم ایمان است و فقدان تقیه به معنی بی ایمانی دانسته شده که معصوم فرمود: «لا دین لمن لا تقیه له _ دین ندارد کسی که تقیه نکند.» البته پیداست آنچه عموم مردم را به حمایت از تسخیر سفارت آمریکا فراخواند. عمری تحقیر و استعمار بود اما آیا بهتر نبود به تبعیت از سیره اهل بیت در مواجهه با فرعون زمان، مسیری مصلحت اندیشانه بکار می‌بردیم؟ آیا اظهار دشمنی آن‌هم به شیوه ای کاملا خلاف عرف و معاهدات بین المللی یعنی بالا رفتن از دیوار سفارت و به گروگان گرفتن کارمندان، آمریکای ظالم را در چشم جهانیان، مظلوم جلوه نداد و جای طلبکار و بدهکار را عوض نکرد؟ عایدی مادی و معنوی انقلاب که هزاران خون پاک بپایش ریخته شده از این فتح سفارت و انقلاب دوم، چه بوده و هست؟ بنظر نگارنده مهمترین مانع نوسازی سازه های فرهنگی و سیاسی از پس تخریب نظام شاهنشاهی، توجه افراطی به خارج مرزها و داعیه اصلاحگری در سطح بین الملل بود که با تسخیر سفارت رخ داد و انقلاب را از ساختن خود باز داشت. چرا وضعیت فرهنگی ما روز به روز بدتر می‌شود چرا صداقت و امانت که شاخصه فرهنگی یک نظام دینی است دائما رو به افول است؟ پاسخ را بایست در وضعیت نابسامان اقتصادی جست که پیامبر (ص) فرمود: «نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد_ کاد الفقر ان یکون کفرا» و از اسباب مهم کاهش رشد اقتصادی و بیکاری و فقر، تحریمهای ظالمانه آمریکاست که آن‌هم حاصل ۴۰ سال دشمنی و رو یا رویی با هارون الرشید عصر حاضر است. عزیزان اگر می‌خواهیم این انقلاب بماند بایست بی مجامله و صادقانه آن‌را به نقد بکشیم که اصلاح مایه ماندگاریست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به این جمله‌ی امام خمینی فکر کنید که در سال ۴۲ فرمودند امروز تقیه حرام و افشاء ظلم حاکمان واجب است ۲. عرایضی در رابطه با جریان اشغال سفارت آمریکا در آن تاریخ را در جزوه‌ی «ریشه‌های انقلاب» که بر روی سایت هست، شده. همین اندازه عرض کنم اگر آن روز، سفارت گرفته نمی‌شد و دولت موقت ادامه می‌یافت، امروز ما یکی از نوکران آمریکا بودیم با همان خفّتی که بعضی‌ها برای تکه‌ی نان حاضرند چکمه‌های ژنرال‌های آمریکایی را بلیسند و مانند یک سگ سر خود را به زیر آن چکمه‌ها قرار دهند و مانند خانم مسیح علینژاد افتخار کنند که با مایک پومپئو وزیر امور خارجه آمریکا عکس بگیرند. آیا در شرایطی نیستیم که هرکس حسینی نیست، یزیدی است و هرکس آوینی و قاسم سلیمانی نباشد، هرچه باشد هیچ چیز نیست؟! هرچند که در لواسان ویلایی‌های آن‌چنانی داشته باشند؟!! موفق باشید  

27556
متن پرسش

سلام علیکم: استاد به نظر شما من به عنوان دانشجو چطور میتونم درس خوندن خودم رو برای خدا خالص کنم؟ وقتی صحبت از امتحانات اساتید و تکلیف و نمره میشه یا وقتی که توجه فامیل و دوستان بهم جلب میشه احساس می‌کنم درس خوندن من خالص نیست و دارم برای جلب نظر دیگران درس میخونم نه برای رضای خدا. حالا به نظر شما با چه نیتی باید درس بخونم که گرفتار مقایسه ها و نگرانی از حرف این و اون نشم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است مواردی که می‌فرمایید پیش می‌آید. ولی باید سعی کرد با نیّت کلی خود را در تاریخی حاضر نمود که قاسم سلیمانی‌ها را می‌پروراند. باید در این تاریخ و در بستر انقلاب اسلامی و افقی که نایب حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» مدّ نظرها می‌آورند، کلیت خود را تعریف کرد. موفق باشید

27550
متن پرسش

سلام علیکم: استاد عزیز، نوجوان ۱۷ ساله ای هستم که بحمدالله با مطالعه آثار شما توانستم در مبانی معرفت دینی بهتر تعمق کنم و عشقم به انقلاب بیشتر و بیشتر شود و الان بعنوان یک نیروی فرهنگی مشغول بکارم و در تبیین انقلاب اسلامی و معرفت دینی تونستم خدا رو شکر به مدد الهی و مطالعه ویژه آثارتون با هم سن و سالهای خودم و جوانان و نوجوانان هم صحبت بشم و تبیین معارف در حد مطالعات خودم بکنم. دیدم که غالبا به نوجوانان توصیه دارید که کتاب جوان و انتخاب بزرگ یا کتاب چه نیازی به نبی رو بخونند و خب من در عین مطالعه این آثار، خودم مشتاق شدم و خانواده علی الخصوص مادرم که مدرس فلسفه هستند، دیگر آثارتون در بحث انقلاب اسلامی، معرفت النفس و غربشناسی رو هم مطالعه کردم و تونستم در همین سن یک گام مهم بردارم. هدفم این بود که یک نیروی حقیقی انقلاب و تمدن نوین اسلامی باشم و از همین اکنون زندگی منظم و منضبط رو در راستای هدف بزرگ زندگی ام بچینم. اما استاد گاهی در برنامه ریزی و کارهایم، حالت خوف پیدا می‌کنم. می‌گویم نکند الان کار بهتری برای انقلاب می‌توانم بکنم و نمی‌کنم و نکند همچنان ظرفیت نفس مجرد و روح ام آماده برای برداشتن در این مسیر نشود و گاهی ناراحتم که برنامه های آموزش و پرورش چرا خودش مانعی برای ماندن در صراط انقلاب و اینکه انسان انقلاب باشم نه انسان در بستر دولت شهرهای مدرن. امیدوارم روزی نیاید که چند سال بعد کلا از این مسیر برگردم و چند سال بعد با بدبینی گذشته ام را ببینیم و بگویم چرا من در راه انقلاب و تمدنش بودم و نباید در این راه می‌رفتم و این راه خطا بود. برخی از آشنایان و افرادی که می‌شناسم، اول پیروزی انقلاب خودشان انقلابی و یاور امام و مبارز بودند ولی الان صد و هشتاد درجه از مسیر آن سالها برگشته اند و از طرح ریزی آن سالهایشان ناراحت اند و الان با اندیشه انقلاب رسما زاویه دارند. امیدوارم روزی چنین نرسد که برنامه ها و فعالیت های کنونی ام در راستای آن هدف بزرگ و این فعالیتم در عرصه فکری_اجتماعی برای انقلاب مرا ناراحت کند و مواضع زاویه دار و خلاف راه انقلاب و امام که اکنون مطمئنم مسیر حیات بخش بشر است، بگیرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آنچه به سراغ شما می‌آید و شما را در برمی‌گیرد، همانی است که باید باشید پس جای نگرانی نیست که بگویید نکند باید کار بهتری کرد. نمونه ی این نحوه سلوک را در کتاب «خون دلی که لعل شد» می‌توانید بیابید که چگونه رهبر معظم انقلاب خود را در معرض آنچه ایشان را در بر می‌گرفت، قرار می‌دادند اعم از تأمّل در قرآن و حتی مطالعه‌ی رمان‌های مهم دنیا ۲. عمده، رویکرد ما به انقلاب است. رویکرد سیاسیون و نگاه حزبی، شایسته‌ی ماندن در انقلابی که بناست افق بشر را در جهانی ماورای دنیای سکولار به ظهور آورد، نیست. رویکرد صحیح شهید قاسم سلیمانی‌ها و شهید آوینی‌ها موجب شد راهی بس گشوده در بستر انقلاب مقابل آن‌ها گشوده شود، در آن حدّ که آن افراد خود را امیدوارترین افراد نسبت به آینده و در جهانی احساس می‌کردند که جهان خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و جهانِ توبه‌ی بشر است. موفق باشید  

27175
متن پرسش

سلام علیکم: فرموده بودید در پاسخ به یکی از پرسش های قبلی ام که یادداشت انقلاب اسلامی طلوع جهانی بین دو جهان را بخوانم و اگر نکته و ابهامی هست مطرح کنم. بعنوان ارادتمند و مطالعه کننده آن یادداشت نکات و سوالی بود که خدمتتان عرض می کنم: این جمله دکتر داوری به نظرم قابل نقد و تامل و بررسی است که تا زمانی که راه و منزل دیگری در افق آینده ظاهر نشود نمی توان از راه توسعه روگرداند یعنی وقتی چشم اندازی نباشد و مردمان به راه تجدد و نظام مصرف آن بستگی پیدا کرده باشند، انصاف نیست که خرد پشتوانه سیاست و اقتصاد جدید و علم بزرگ تکنولوژیک با بی باکی تحقیر شود. خب روی هر دو محور واقعا می شود بحثهای مفصل کرد ولی به نظرم چند مسئله است. آنجا که دکتر داوری می نویسند تا رویکردی غیر از توسعه غربی نیامده نباید چشم روی آن بست و فی الحال باید معطوف به آن طرح ریخت، با ایشان همسو و هم جهت نیستم. شاید این حرف در گام اول انقلاب و آنگاه که همچنان ما می خواستیم تمدن نوین اسلامی را در قالب مباحث نظری طرح کنیم و الگویی جدید و آنچنان گفتمان سازی نشده، بسیار صحیح و متقن بود ولی الان در گام دوم و شرایط کنونی من به تلقی شخصی خودم ما توانسته ایم در خودآگاهی و ایجاد افقی در شان تمدن جهانی توحیدی هر چند نه آنچنان گسترده نشان دهیم و یک شاهد مثالش واکنش بین المللی و همنوایی جهانی در شهادت حاج قاسم سلیمانی و هم رزمانش بود. در تمدن سازی حکمت عملی مقدم به حکمت نظری است و بایستی متناسب حکمت عمل حکمت نظر را در شئون مختلف به صحنه آورد و به نظرم اینکه اکنون مدارا با توسعه و تکنیک مدرن را پیشه می گریم حتی به شیوه اکل میته صحیح نیست. الحمدلله با وجود موانع و کاستی هایی که بود و همچنان تا حدوی هست امروز ما در عرصه های ویژه علوم انسانی با پیگیری حضرت آقا در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و سند چشم انداز اقتصاد مقاومتی توانسته ایم در مرحله تولید حکمت عملی و نظریه وارد شویم و اکنون راه آن است بصورت فرآیندی از ذیل توسعه و عقل متاثر توسعه گرایی بیرون شده و به جامعه توحیدی تمدن ساز بتدریج بیاندیشیم. خود امام وقتی انقلاب کردند نفرمودند که من همان اول قصد اتصال انقلاب با مدیریت ولی فقیه به حکومت حقه امام عصر (عج) را دارند، بلکه طی فرآیندی ابتدا فرمودند شاه باید برود سپس بحث رفراندوم و بعدا انتخابات خبرگان قانون و تصویب آن و سپس چینش ساختارها ذیل مدیریت کلان ولی فقیه. یعنی امام به دموکراسی و توسعه سیاسی غربی اصالت نداد و با آن مدارا نکرد و آن را اکل میته بکار نبرد بلکه بتدریج با حکمت برخاسته از متن ایمان اسلامی سعی کرد اولا فضا را به سوی تفکر در عالم دینی ببرد و اصالت عقل مدرن و غیر قدسی را کنار بزند سپس با آرامی و حادثه ساز و اتفاق محور کار نهاد سازی و تکمیل انقلاب را جلو بردند. هر چند من هم باور دارم دکتر داوری واقعا دغدغه خروج از ذیل مدرنیته بسوی تمدن برتر اسلامی را دارند و البته صبر و تانی را راهکار آن می دانند و قطعا من همنوا با ایشان هستم که ما به هر جهت با عقل مدرن و تکنیک معطوف به توسعه روبرو هستیم و حوالت تاریخی داریم و نمی شود از آن هم فرار کرد و انزوا و انفعال یا سلفی گری را برگزید، ولی با وجود حوالت تاریخی ما امکان تاریخ سازی و تغییر مناسبات را داریم و رویکرد ما نبایستی گزینش تکنیک و طرح های توسعه از دریچه و نگاه خود باشد و گزینشی یا شاید تلفیق بدین صورت کار کنیم، به نظرم همانطور که عرض شد ابتدا مسئله مستحدثه تمدن اسلامی و انقلاب را بشناسیم و عالم انسان دینی را مبنا بگذاریم سپس به نقد مدرنیته و عدم اصالت به جوهره و توسعه برخاسته از آن بپردازیم، وقتی اذهان و افکار بدون اصالت دادن به انسان ابزارساز مدرن و تمام ابعاد و روح مدرن، محوریت را عالم انسان دینی قرار داد به نظرم همانطور که فرموید چون انقلاب از جنس وجود است و تشکیک و مراتب دارد، در طول فرآیندی تدریجا اسباب و مکانیزم را حقیقتا متناسب با عقل و ادب و قلب قدسی می کند. ولی فی الحال توجه به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و اقتصاد مقاومتی واقعا افق متعالی و اثر گذار و بزنگاهی برای ماست که رهبر عزیز هم به آن تاکید دارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز در افقی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، چیزی جز پای‌گذاردن در توسعه را می‌یابم و معتقدم هرآنچه بر حضور تاریخیِ خود تأکید کنیم و با رفعِ موانع جلو برویم، نتیجه می‌گیریم و هراندازه به توسعه نزدیک شویم، فرصت‌ها را از دست می‌دهیم. با این‌همه حرف دکتر داوری آن است که این راه، نزدیک نیست و با آرزوهای مذهبی‌های احساساتی محقق نمی‌شود. و در جواب «دبیرخانه_هم‌اندیشی_علم_دینی » می‌فرماید آنچه را که شما نزدیک می‌بینید، من دور می‌بینم. اگر عنایت داشته باشید در نوشته‌ی «انقلاب اسلامی، جهانی بین دو جهان» در جایی عرض می‌شود از این‌جا به بعد بنده با جناب آقای دکتر داوری همراهی نمی‌کنم. با این‌همه باید در مورد انقلاب اسلامی به جهانی که بین دو جهان است، فکر کرد. در ضمن آقای دکتر داوری در جواب دو پرسشی که دبیرخانه_هم‌اندیشی_علم_دینی اخیراً از ایشان کرده‌اند جوابی داده‌اند که ما را در اندیشیدن به تاریخی که در آن هستیم، کمک می‌کند. جواب‌های ایشان را اگر پیام‌رسانی در ایتا دارید بفرمایید تا برایتان ارسال کنم. موفق باشید

27038
متن پرسش

سلام با عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد بنده نزدیک ۹ سال است که با کمک شما سلوک ذیل شخصیت حضرت امام و بالتبع ذیل شخصیت حضرت آقا برایم آسان تر فراهم شده با راهنمای خوب، راه نزدیک است. اگر چه که آخرین باری که حضوری شما رو دیده باشم یادم نمیاد! استاد بعد از قضیه سیل پارسال وارد فضای جهادی شدم به معمولان و پلدختر و اهواز و سوسنگرد رفتم کمک رسانی کردیم هر لحظه که می گذشت حس می کردم خدا دو تا بال بهم داده و من دارم پرواز می کنم! خلاصه گم شده خودم رو پیدا کردم یعنی راهی که خدا برای رشد من قرار داده بود رو پیدا کردم مردم مدتی بعد از پایان سیل تقریبا سیل زده ها رو از یاد بردند ولی کار من تازه شروع شده بود. با گروهی از سپاه تهران هماهنگ شدم و در روستاهای سیل زده خوزستان شروع کردم جالبه در این مدت در کنار کار جهادی در شهر خودم ازدواج کردم! هم یه تولیدی پوشاک با دست خالی راه انداختم! از فضل پروردگارم. خانمم خیلی از نظر معنوی و انگیزشی کمکم کرد خدا سربلندش کند در دنیا و آخرت. چند دوره رفتم کمک رسانی و آمدم. که اتفاقات عجیبش فقط چند جلد کتاب می شود. آنجا مثل من کم نبودند که تازه راه خود را پیدا کرده بودند و از شهرهای مختلف آمده بودند. *عجب چیزیه این حضور تاریخی* کار خوزستان که تمام شد بعد از فتنه بنزین و مراسم انتخابات برنامه بعدی خدا برای رشد جمعی انسانها شروع شد! سیل سیستان و بلوچستان. با همان گروه هماهنگ شدم رفتیم سیستان و بلوچستان منطقه کنارک. در این منطقه که همه اهل سنت شافعی هستند. با کمک خیرین مردمی در حال ساخت اولین مدرسه به نام مبارک شهید حاج قاسم سلیمانی هستیم تقریبا یک پنجمش انجام شده که تصاویرش رو برای حاج آقا نظری بزرگوار فرستادم لطفا ببینید. حالا یه مطلبی ذهنم رو مشغول کرده...آنها اهل سنت هستند الحمدلله رابطه قلبی خوبی با جوانان و کودکانشان برقرار کرده ایم حتی چند روز پیش برای خواندن نماز میت یکی از مردم آنجا شرکت کردیم خیلی خوب بود آنها با دست بسته نماز می خواندند و ما به آنها اقتدا کردیم خیلی استقبال کردند. حالا سوال اینه که در قضیه مذهب ما هدفگذاریمون این باشه که اینا شیعه بشن؟ یا نگاهشون نسبت به شیعه بهتر بشه؟ یا اینکه نه شیعه شدن یا نشدن آنها در این برهه تاریخی ملاک نیست؟ دقیقا خروجی فرهنگی این حرکت چی باید باشه؟ انقلاب اسلامی چه چیزی از ما می خواهد نسبت به این عزیزان؟ جالبه با اینکه در فقر و محرومیت هستند ولی روی کپرهایشان عکس حاج قاسم رو زده بودند! چه راه های بسته ای با خون حاج قاسم باز شد! به چشم سربازان حاج قاسم به ما نگاه می کنند! چه زیباست این جمله «شهید سلیمانی زنده تر و موثر تر است از سردار سلیمانی» و آمریکا نمیفهمد با شهادت حاج قاسم چه اشتباه بزرگ و راهبردی ای کرده است. ببخشید. تشکر. یا زهرا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  بحمداللّه حلوا خورده‌اید، مبارک‌تان باد. بر نکته‌ی خوبی دست گذاشتید که خروجیِ ما در راه خدمت‌رسانی به برادران اهل سنت چه باید باشد. آری! ما نمی‌خواهیم آن‌ها را شیعه کنیم، همین‌که آن ها خود را در تاریخی احساس کنند که انقلاب اسلامی شکل داده و آن را تاریخِ خود بدانند، همه‌ی آن‌ها خود را حاج قاسم احساس می‌کنند یعنی شیعه‌هایی هستند که دست‌بسته نماز می‌خوانند. موفق باشید

27006
متن پرسش

آقای خامنه ای در سخنان خود در عید مبعث فرمودند رسیدن به تمدن اسلامی در برنامه دور است با توجه به این سخن ایشان می توان نتیجه گرفت که ظهور دور است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. زیرا در روایت داریم کار حضرت، یک‌شبه درست می‌شود. پس اگر ظاهراً کارهای بسیاری مانده است ولی از آن طرف هم می‌توان امیدوار بود ملت، یک‌شبه ره صدساله را طی کنند مثل تحولی که با شهادت حاج قاسم سلیمانی در ملت به‌وجود آمد. موفق باشید

26746
متن پرسش

سلام علیکم: در یادداشت «براستی همه ما حاج قاسم هستیم»، اشاره به حس حضور تاریخی خدا از طریق انقلاب اسلامی کردید و فرمودید، شهید سلیمانی در بستر این نهضت غرق در اراده الهی بود. در کتاب انقلاب اسلامی بازگشت به عهد قدسی نیز در این باب مطالبی دارید و نوشته اید «مشکل امروز ما اين است که جوانان ما دارند عالَم ديني شان را از دست مي دهد و گرنه از من و شما بهتر مي توانند خدا را ثابت کنند، ولی با علم به وجود خدا، وارد عالَمی نشده اند که منجر به اُنس با خدا گردد و به همين جهت در عالَم خود جايگاهی براي احکام الهی نمي شناسند.» در ادامه هم تبیین فرمودید علت اینکه خیلی افراد نسبت به تک تک احکام دینی سوال کرده و یا ابهام برایشان ایجاد می شود، همین وارد نشدن و نشناختن عالَم دینی است. فکر می کنم و برداشتم این است که منظور حضرتعالی این بود که اگر ما سعه وجودی مان را از طریق الفت با ذات اقدس رب العالمین بالا ببریم و به عمق جهانی کاری که در پرتو انقلاب اسلامی در حال شکل گیری است بیندیشیم و خود را در طرح بزرگ تمدن سازی توحیدی حاضر ببینیم، صبر و بصیرت پیشه می کنیم و دیگر سختی ها و مشقت های این مسیر ما را زمین گیر و ابن السبیل نمی کند و آن وقت حتی عباداتی مثل نماز یومیه را هم از دین دید می بینیم که این نماز، به ما عظمت روحی می دهد تا در کلان پروژه تاریخ خود ثابت قدم و استوار بمانیم و به واقعیت این جمله امام راحل برسیم که عالَم محضر خداست. نمی دانم تا چه حد این برداشت من از سخنان حضرتعالی درست بوده اما بواقع نکات عمیق و قابل تدبر و حکمت آمیز در یادداشت تان درباره شهادت حاج قاسم سلیمانی بود و ان شاء الله باب تدبر برای همه ما به برکت خون این شهید عزیز، باز شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. احساسِ بودنِ حقیقی، نه به بودنِ مفهوم، بلکه در بودنِ تاریخی محقق می‌شود و انقلاب اسلامی عطای الهی است به بودنِ تاریخی که همیشه انسان اصیل به دنبال آن است. علی «علیه‌السلام» مظهر کامل بودنِ تاریخیِ اسلام‌اند. عرایضی در این رابطه در بحث سوره‌ی «نبأ» شد. متن درس‌گفتارِ آن را در زیر خدمتتان می‌فرستم. البته تنها یک جلسه در شرح مفادّ آن متن بحث شده. عمری باشد ادامه خواهد یافت. موفق باشید

تعیّن تاریخی نباء عظیم

باسمه تعالی

در راستای به ظهور آمدن نباء عظیم که یوم الفصلی است وعده داده شده در تحقق شخصی که مصداق «وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً» است می توان گفت:

۱. انسان با نظر به «بودن»اش، حقیقت را در بستر تقدیرِ تاریخ احساس می‌کند، از آن جهت که «حقیقت» در افق زمان و تاریخ، در شخصیتی متعین فهمیده می‌شود.

۲. «بودنِ» انسان در گرو فهم «وجود» است تا با این فهم، انسان مانند سایر موجودات صرفاً در درون جهان قرار نگیرد بلکه چون فهمی از وجود دارد، در میان آینده و گذشته و آزاد از زمان، خود را احساس می‌کند و بر این اساس، یعنی بر اساسِ فهم «وجود»، موجودات از حیث وجودشان در افقِ فهم انسان به حضور در می‌آیند و معنا می‌شوند. یعنی انسان کامل جایگاه هر چیزی را به معنای واقعی‌اش درک می‌کند.

۳. وقتی انسان خود را در تاریخی که به اراده‌ی الهی ظهور آمده،  احساس کند، با نظر با وجه وجودی خود به موجودات، گشوده می‌شود. نحوه‌ی گشودگی و برون‌خویشیِ انسان اصیل، وجهی از همان ساختارِ در جهان‌بودنِ آن است.

۴. بودنِ در زمان و تاریخِ خود، بودنی است غیر ذهنی که می‌توانیم خود را بیش از آن‌که بفهمیم، حسّ کنیم. این است معنای «كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّه عَلَيْهِ التَّفَكُّرَ وَ الِاعْتِبَار» اكثر عبادت اباذر تفكر و عبرت گيرى بوده.

۵. انسان، موجودی است که باید در همان نحوه‌ی واقعیت و وجودش، عین روی‌آورندگی باشد. بودنِ انسان اساساً چیزی جز روی‌آورنده‌بودن نیست، وجودی که عین گشودگی است و به همین جهت، هویت اش تعلقی است. «ماهِيتُهُ انِيتُهُ»، چيستى او همان هستى اوست‏ و در این رابطه پرسش از آن‌که انسان چیست، پرسش بی ربطی است.

۶. انسان اصیل در عین آن‌که یک فرد است، به وسعت هستی است و درعین آن‌که متناهی است، مطلق است به جهت مقام فهم «وجود و بودن» خویش. این انسان از حیث وجودش سر و کارش از یک طرف با وجودِ خویش است و از طرف دیگر با تمام عالم وجود سر و کار و رابطه دارد.

۷. گشودگی انسان اصیل، ایجاب می‌کند تا همواره با امکان‌های بودن خویش و به تبع آن، با انحاء اتمام نا پذیر مواجهه با موجودات، روبرو باشد.

۸. اگر انسان خود را تنها یکی از موجوداتِ عالم بفهمد، غیر اصیل است ولی انسان اصیل باشد، بودن خود را در خواهد یافت و آن را مصممانه بر عهده خواهد گرفت.

۹. آینده‌ی آغازین و اصیل، حرکت به سوی خود است؛ به سوی خودی که عین ربط به بیکرانه وجود است برای تعالی یافتن.

۱۰. این که  انسان با موجود نسبت برقرار کند و موجود بما هو موجود را تجربه کند، به جهت آن است که  وجود به او عطا شده. و گرنه خود را یک وجود بیگانه از سایر موجودات می‌فهمد.

۱۱. رویداد های تاریخی در بستر اسلامی که شروع شد، انسان اصیل، خود را به واسطه‌ی روشنی‌گاه های وجود احساس می کند، اساسا به واسطه‌ی رویدادهای تاریخی است که انسان و حقیقت در تعلّق متقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. به همان معنایی که علی علیه السلام از طریق اسلام با حقیقت روبرو شدند و آن را در صحنه های نبرد دنبال کردند.

۱۲. انسان با آن گشوده شدن نسبت به انوار الهی در پرتو رخدادهای توحیدی به دست می‌آید.

۱۳. تاریخ هستی، همان تاریخ فرستادن‌ها و حوالت هستی است که موجودات را به نحوی آشکار و در عین حال پنهان می‌دارد.

۱۴. تاریخِ حقیقی، حال است. حال، آینده است از آن جهت که حال، چیزی است که انتظارِ وقوع لوازم تاریخ جدید را می‌کشد. آیا این همان بودن نیست که ذاتی است همواره در حال، آن چیزی که در برابر ما، منتظر ما است؟ همان آینده‌ای است که به درستی اندیشه شده.

۱۵. وقتی انسان عین نسبت با وجود باشد، وجود، صرفاً خود را در چنین نسبتی آشکار می‌سازد که همان حضور یافتن است که تعلّق متقابل میان انسان و خدا است.

۱۶. هستی یا وجود به مثابه‌ی رویداد، همواره ارتباطی متقابل میان انسان و وجود را بر قرار می‌کند و وجود به مثابه‌ی رویداد، همواره در پیوند با انسان است که همان «کلّ یومٍ هو فی شأن» است. یعنی تاریخ توحیدی ظرفیت رابطه‌ی متقابل بین خدا و ظرفیت تاریخی انسان است.

۱۷. احساسِ «بودن»، در مواجهه‌ی با حق، در تاریخ، یعنی خود را به صورت اصیل احساس‌کردن است و این نوع «بودن» همان رویداد مواجهه با جنبه‌ی وجودی هر موجود است و در این حالت، انسان بر عکس سایر موجودات، وجودش عین گشودگی خواهد بود که این، در واقع همان «هویت تعلقی» انسان می‌باشد. انسان در این حالت در زمان نیست، بلکه ماورای زمان، عین گشودگی با موجودات است و به موجودات، مجال می‌دهد تا در نسبت با زمان خاص‌شان آشکار شوند. معنای فراتاریخیِ اولیای الهی را باید در این نحوه بودن جستجو کرد.

۱۸. هویت تعلقیِ انسان یعنی در عینِ ربط‌بودن با کلّ هستی. این یعنی جمع بین تناهی و نامتناهی که در اولیای الهی محقق می‌شود.

۱۹. انسان از موطن «بودن»ِ خود در مقام نظر به رویدادهای تاریخی در فهمِ وجود قرار می‌گیرد و از این حیث، بر تمام موجودات تقدم می‌یابد. این نوع «بودن»، احساسِ انسان است نسبت به خود در بیکرانگیِ با وجود، نه موجودی در میان موجودات.

۲۰. انسان با فهمِ «بودن»ِ خود، فهمنده‌ی وجود است و با بودنِ صرف خویش مواجه می‌شود و این همان راز گشودگی انسان است یعنی درکِ اتحاد با خویشتن که منجر به درک وجودی همه‌ی موجودات می‌شود و همه‌ی عالَم را نزد خود احساس می‌کند به همان معنایی که مولایمان علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند:

اتَزْعَمُ انَّكَ جِرْمٌ صَغيرٌ             وَ فيِكَ انْطَوَى الْعالَمُ الاكْبَر

تو مى‏ پندارى كه همين جسم كوچك هستى، در حالى كه جهان بزرگى در نهاد تو پنهان است.

 با این‌همه، انسانِ اصیل نمی‌تواند وجود خود را به صورت تامّ و تمام تجربه کند. زیرا ذاتاً همواره در مقام «امکان» است یعنی بیشتر از آنچه واقع شده است می‌باشد و همین امر موجب می‌شود تا احساسِ «بودن» در عینِ حضور بیکرانه‌ی «وجود» را در خود احساس کند.

۲۱. آن‌چه آینده است، در اصل همان امکان است که به سوی انسان اصیل که با «بودن»ِ خود به‌سر می‌برد، می‌آید، وقتی که او گشودگی خویش را حفظ کرده باشد. پیشروی انسان در آینده به معنای بازگشتِ او به سوی خود است، به معنای آنچه همواره از پیش بوده است.

۲۲. انسانِ اصیل در «حال» قرار می‌گیرد و می‌تواند با موجودات، مواجه شود، به واسطه‌ی رابطه‌ی آینده و گذشته. و لذا نحوه‌ی ارتباط آینده‌بودگی و «حال» را در وحدت‌شان نشان می‌دهد.

۲۳. انسان اصیل در مواجهه با موجودات باید خود را در حدّ مطلقِ گشودگی دریافته باشد و این دریافت، همان حرکتی است که در نخست از آینده در مواجه با نهائی‌ترین امکان، آغاز می‌شود و به سوی «بودگی» می‌رود.

۲۴. انسان اصیل که خود را در گشودگی نسبت به همه چیز می‌یابد، به اطلاقی می‌رسد که در آن اطلاق، دیگر خود را به واسطه‌ی موجودات درون جهان نمی‌فهمد. بلکه «بودن» خویش را در خود جهان احساس می‌کند. 

26743
متن پرسش

با سلام: پس از خواندن یادداشت زیبای شما با عنوان آیا همه ما حاج قاسم سلیمانی هستیم مطلبی به ذهنم رسیده که با شما در میان می گذارم. همیشه میل و اشتیاق شهدا به شهادت برای من سوال بود، اینکه این میل را فقط برای رسیدن به درجات بالای بهشتی و همنشین شدن با اولیا الهی بدانیم کمی بوی منیت دارد. آیا کسی که در سخت ترین لحظات جنگ که می داند چقدر جبهه حق به حضور او نیاز دارد چرا خواهان شهادت است؟ با شهادت حاج قاسم سلیمانی و شناختی که همگی ما از روحیه جهادی و انقلابی و خستگی ناپذیر این ابرمرد تاریخ داشتیم برای من روشن شد که دلیل این میل و شوق و اشتیاق چیزی بس والاتر است. در واقع شهدا و بویژه حاج قاسم سلیمانی با طلب و آرزوی شهادت دنبال یک درجه بالاتر و حیات شدیدتری هستند تا بدون مزاحمت این قفس تن نقش خود را فرا زمان و فرا مکان ایفا کنند. آری برای دشمن شهید حاج قاسم سلیمانی بسیار خطرناک تر از حاج قاسم سلیمانی است چرا که دیگر آن محدودیت های حیات مادی را ندارد و همانگونه که به شایستگی به سردار دلها ملقب شده بود الان قلوب سپاه حق را فرماندهی می کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که سفره‌ی گسترده‌ی خدا در انقلاب اسلامی چه میوه‌هایی که به بار نیاورده‌است.

باغ سبز عشق کو بی منتهاست               جز غم و شادی در او بس میوه‌هاست

حالتی دیگر بود کان نادر است             بی خزان و بی بهار سبز و تر است

موفق باشید

26664
متن پرسش

سلام استاد عزیزم: مقاله ی «در جستجوی عشق در محضر شهدای هویزه» را داشتم مطالعه می کردم. از اولش که شروع کردم، یه حس گنگی به من دست داد، یعنی با خوندن هر کلمه، انگار تمام کلمات در وجودم بود و برام آشنا؛ اما نمیدونم چی هست! چی بود! گنگ بودم. انگار یه چیزی رو می شناسم، اما یادم نمیاد که چی، و هرچه جلو می رفتم، دلم بیشتر آشوب می شد. تا اینکه رسیدم به این جمله «این آن وقتی است که انسان محو جلوات الهی در آینه‌ی انقلاب اسلامی می‌شود و احساس می‌کند در تمام حالات، این خداست که دارد خدایی می‌کند.» که در این هنگام یکباره قفل دلم باز شد. و حقیقتا حس کردم که این کلمات شما رو انگار از دل خودم دارم میخونم. خیلی به وجد اومدم. مدت هاست که دلم خیلی روشنه. و اکثر دوستانم نسبت به رهبری و انقلاب جبهه گرفتن؛ اما همیشه بهشون میگم که تمام این مسائل در محضر خدا و امام زمان علیه السلام هست. حال دیدم که رنگ اعتقاد دلم، همرنگ هست با این گفته های شما الحمدلله. شبی خواب دیدم که در لشکر هستم در دوران دفاع مقدس، فرمانده ما شهید قاسم سلیمانی بود، در بین سربازها، شهید چمران هم حضور داشتن. و برام تعجب آور بود که چرا شهید چمران جزو سرباز معمولی هست و با ما نشسته! شهید سلیمانی فرمانده بودن و داشتن ماموریت رو شرح میدادن، حقیر به شهید سلیمانی و شهید چمران نگاه می کردم اما شهید چمران، بیشتر دلم رو می بُرد و دیدن چهره اش خیلی منو منقلب می کرد. ببخشید خیلی دارم در نوشتار زیاده روی می کنم، اما با اجازه از این هم بگم که یک ارتباط و وصل شدن به شهید، میتونه آدمی رو از هرچه دنیا هست بکنه و ببره به جایی که فقط میشه حسش کرد و اصلا قابل شرح نیست، حالی که آدم احساس میکنه از همه چیز فارغ و جداست و خودش هیچ یک از این چیزایی که می بینه نیست؛ بلکه خودش چیزی هست که فقط میتونه با اون حس و حال زیبا، بچشه و احساسش بکنه اون حالی که احساس میکنه انگار به حقیقت الان پیش شهید هست. و تمام وجودش از دنیا کنده میشه. انگار دیگه به هیچ چیزی تعلق نداره. و علامتش سوز شدید و بُغضی بسیار و سیل اشک هست که فقط باید چشید. به حقیقت اگر هنگام مرگِ من، یک شهید بیاد کنارم و این حال به من دست بده، خدایی دوست دارم هر لحظه جان بدم و مدام این حال رو بچشم. حال، این فقط چشیده ای بود از این روسیاه و جاهل... و چه چیزی چشیدند اصحاب عاشورا. ببخشید ؛ قصد این همه مزاحمت نداشتم. اما احساس کردم که شما بر دل این حقیر می خوانید؛ و این حقیر از دل شما می خوانم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه این هم از برکت شهداء است که ما بیش از پیش با حقایق تاریخیِ خود آشنا می‌شویم. موفق باشید

26554
متن پرسش

سلام استاد: ببخشید ناظر به سوال ۲۶۵۴۴ بنده صوت این جلسه رو گوش دادم ولی زیاد متوجه نشدم. اینکه شهادت حججی ۱۵ خرداد انقلاب و شهادت حاج قاسم ۲۲ بهمن انقلاب بود رو میشه بیشتر توضیح بدین؟! ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهید حججی عزیز، وَجهِ فردی ما را در نسبت به تاریخ انقلاب اسلامی متذکر شد و دیدید چه اندازه از طریق او احساس کردیم جان و روان‌مان متعلقِ به انقلاب اسلامی است، حتی در بیرونِ مرزها. و حاج قاسم سلیمانی، وجوهِ جمعی ما را در نسبت با انقلاب اسلامی متذکر شد. با حاج قاسم متوجه شدیم چه اندازه در هویت انقلاب اسلامی، در جهان حاضریم. موفق باشید    

26529
متن پرسش

سلام استاد: درد دلی داشتم خواستم اینجا مطرح کنم. آن روز جمعه صبح رفته بودم نانوایی شخصی بهم گفت سردارمون رو زدن کاملا شکه شدم. اومدم خونه پیام رهبر رو دیدم ولی اروم نشدم دو روز تمام گریه کردم اروم نشدم. استقبال با شکوه خوزسنان رو دیدم مقداری تسلی دل بود ولی اروم نشدم دل فقط یک چیز می خواست من هم برم گفتم میرم تشییع سردار اونجا رهبری چیزی میگه اروم میشیم ولی رهبری گفت «الحقنا بهم» حالمون بدتر شد. رفتیم تشییع ولی اروم نشدم. قید کارم رو زدم دیدم دیگه نمی تونم ادامه بدم. بیست و دو بهمن شد رفتیم جشن سالگرد پیروزی و ... امیدهایی که برای امسال آدم تو اون جشن حس می کرد ولی ارامش و قرار نیومد. استاد شما می دونید آرامش را کجا میشه پیدا کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آرامش در همان اشکی است که بدون اختیار با یاد حاج قاسم عزیز جاری می‌شود. مگر نخوانده‌ای که آن مردِ بی‌قرار که بعد از ملاقات شمس تبریزی، ۳۰ سال بی‌قرار بود، فرمود:

جملة بی‌قراری‌ات از طلب قرار توست                   طالبِ بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

جملة نامرادی‌ات از طلب مراد توست                    ورنه همه مرادها جمله نثار آیدت

آن نفسی که با خودی بسته ابر غصه‌ای               آن نفسی که بی‌خودی مه به کنار آیدت

آن نفسی که با خودی یارکناره می‌کند                وآن نفسی که بی‌خودی باده یار آیدت

آن نفسی که با خودی همچو خزان فسرده‌ای         وآن نفسی که بی‌خودی دی چو بهار آیدت

حاج قاسم تجربه‌ی بی‌قراری در این دنیا را به ما عطا فرمود، حالا می‌خواهی هم یاد حاج قاسم را داشته باشی و هم با قرار باشی؟!! چرا بی‌قراری را در این تاریخ، عین زندگی ندانیم؟ مگر رهبر معظم ما که حاج قاسم جانش را فدای او می‌کند؛ یک لحظه قرار دارند که ما به دنبال قرار باشیم؟!! موفق باشید  

26527
متن پرسش

سلام علیکم: استاد عزیز من به خودم و نحوه مطالعه خودم شک دارم. چند وقتی است مصباح الهدایه را از طریق شرح شما در حال مطالعه هستم اما به راحتی تمام صحبتها و توضیحات شما را تایید می کنم و جای شک و شبه یا انکاری برای من باقی نمی مونه و از طرفی در شروع مباحث سوال برام پیش می آمد اما به مرور رفع می شد و تمام مطالب از لحاظ عقلی و قلبی فقط ناخواسته تایید می کردم و می کنم (حقیقتش از همان ابتدای آشنایی با شما راجع به همه مطالب و سیر مطالعاتی شما اینگونه بودم) اما اگر کسی سوالی در این باب از من بپرسه اصلا توانایی توضیح ندارم فقط قلبم میدونه جواب چیه تازه اگر بخواهم توضیح بدم نه تنها جواب دقیق و کامل نمیتونم بدم بلکه بیشتر موجب ایجاد سوال و شبه برای طرف مقابلم میشم با همه این احوالات از این وضعیت ناراحت نیستم به خودم میگم من در جایگاه تدریس یا تفهیم موضوع برای شخص دیگر نیستم لزومی هم نداره خودم بتونم برای خودم این را مطالب شرح بدم همین که تایید قلبی دارم که منجر به اعتقادم میشه کافیست اما به تازگی نگران شدم که آیا این واقعا برای آخرتم کافیست؟ یا شیوه مطالعه من از همان ابتدا (طی این ۱۵ سال تا کنون) ایراد داره یا خیر؟ چون واقعا از همه لحاظ تایید می کنم گاهی حتی در برخی مباحث شما مثل مصباح الهدایه به خودم میگم خوب این توضیحات که واضح هستش و قابل فهم چرا اینقدر تفسیر میشه هرچند با تفسیر بیشتر تاییدیه من بیشتر میشه و اصلا در خصوص هیچ یک از مباحث شما تا کنون نیاز به فکر کردن نداشتم و شاید باور نکنید گاهی به خودم میگه این مباحث فقط جنبه یاداوری و تذکر داره انگار میدونم با اینکه بار اول است که به آن مواجه شدم. ۲. یکی از اساتید معارف ما می فرمود روح اموات با شخص آشنای خودشون در عالم دنیا میتونند ارتباط داشته باشن و با خیرات آنها دعای خیرشان را شامل آن فرد میکنن ولی عموما برای ارتباط با ارواح طیبه مثل شهدا و امام خمینی (ره) و غیره از طریق شخص ناآشنا ارتباط تقریبا مشکل یا ناممکن است. در پاسخ به یکی از سوالات دوستان شما در این سایت فرمودید از طریق خیرات می شود با روح امام خمینی ارتباط برقرار کرد و همچون استاد کاملی در عرفان از امام بهره گرفت من سالهاست که بدنبال استاد عرفان می گردم اما هر شخصی که در مسیرم قرار گرفت کامل نبود و من اصلا وارد عرفان و آنچه آنها میگفتن نشدم یا بعد از مدتی کنار گذاشتم چون روحم احساس اغنا نداشت. قاعدتا من جدا از تمام مباحث و نقدهای سیاسی که فعلا در جامعه وجود داره شخص امام خمینی (ره) را از لحاظ توحیدی کامل می دانم و کسی را همپای ایشون نمی دانم. اما اگر توضیح استاد ما کاملا درست باشه پس من نمی تونم در خصوص عرفان از امام خمینی مدد بگیرم ناگفته نماند من همیشه فاتحه و اعمال خیری را نثار امام کردم و می کنم ولی احساس می کنم بی نتیجه بوده خلاصه اگر قرار است این مدد گرفتن از امام با دعا و خیرات بنده برای ایشون باشه نحوه راهنمایی ایشون به عنوان یک استاد عرفان برای منی که نمیشناسه چگونه صورت میگره (علت سول بخاطر فرمایشات آن استاد محترم می باشد) و از چه طریق متوجه باشم آن امداد غیبی یا هرچه هست از سمت امام خمینی است؟ ۳. استاد معارف ما معتقد است روزی در زمین هیچ یک از امامان زنده نیستن و انقدر اعتقادات مردم سست می شود که بجز پیران کسی یاد خدا نمی کند به گونه ای که آن پیران هم می گویند شاید خدا باشد وقتی به ایشون گفتم این قضیه با واسطه فیض بودن ائمه بر روی زمین منافات دارد ایشون گفت تو فکری می کنی تا کی قراره ائمه رجعت کنن و یا بمیرن و مجدد زنده شوند؟ نکنه قصد تو این است که آنها مدام بیایند و بمیرن درحالی‌که من تنها جوابم این بود که زمین از حجت خدا و خلیفه اش هرگز خالی نخواهد ماند ولی با انتقاد ایشون مواجه شدم و من پاسخ شفاهی نداشتم اما اصلا سخن ایشون را قبول نکردم نظر شما در این رابطه چیست؟ بخاطر صبر و حوصله و وقتی که برای همه ما می گذارید متشکرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین حالت خوب است. زیرا بعد از مدتی برای شما شخصیت می‌شود و دیگر  بر اساس شخصیتِ خود سخن می‌گویید، نه بر اساس محفوظاتتان. ۲. مگر این ملت به روح حضرت امام و شهداء به جهت حضور در تاریخی که هستند، نزدیک نمی‌باشند؟ ندیدید که مردم چه اندازه حاج قاسم سلیمانی را از خود دیدند! آری! مثلاً اگر می‌خواهید با سید حیدر آملی مرتبط شویدبا روح او از طریق معارفی که مطرح کرده، یا توصیه‌هایی که نموده آشنا گردید. ۳. عرایضی در کتاب «مبانی نظری مهدویت» در رابطه با حضور انسان کامل مبنی بر آن‌که انسان کامل همواره در صحنه است، شده است. خوب است که به آن کتاب که بر روی سایت است، رجوع شود. موفق باشید  

26434
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: متن زیر مقاله ای مختصر به نام صور اسرافیل است که در مورد شهادت شهید سلیمانی می باشد که در آن ادعاهایی شده است که تمایل دارم نظر حضرتعالی را در مورد آن جویا شوم. از صبر و لطف شما سپاسگزارم. باسمه تعالی صور اسرافیل افراد جامعه به گونه‌‌های مختلفی هستند. برخی در زندگی‌شان برای دیگران آورده‌ای دارند و برخی ندارند. برخی اطرافیان خود را رشد می‌دهند و برخی نه و برخی بعد از مردن خود نیز می‌توانند به بقیه خیری برسانند و برخی اینچنین نیستند. اما واقعه شهادت حاج قاسم سلیمانی از سنخ هیچ کدام از این موارد نیست! شهادت این فرد با شهادت کلیه شهدای انقلاب اسلامی متفاوت است. اینکه بیان می‌شود جنس شهادت جنس دیگری می‌باشد، به همان معنی است که جنس شهادت یاران اباعبدالله (ع) نیز با شهادت‌های پیش از خود فرق داشت. با شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا (ع) فرق داشت. هیچ‌کس نمی‌تواند شهادت شهید حججی را با شهادت شهید همت و امثالهم مقایسه کند. لازمه قیاس، سنخیت در نوع است. البته توجه داشته باشید این ادعا به هیچ معنا تلقی کننده‌ پایین بودن و کم ارزش بودن شهادت‌های آن بزرگواران نیست؛ بلکه نشان دهنده اهمیت و ارزش شهادت‌های شهید حججی و سلیمانی است. مگر شهادت سلیمانی با شهادت کاظمی‌ها و خرازی‌ها چه تفاوتی دارد؟ چه چیزی باعث شده است که ما جنس شهادت‌های آنها را جدای از هم بدانیم؟ آیا علت آن در نحوه شهادت آن‌ها است؟ آیا در زمان و مکان شهادت است؟ آیا علت آن مصالح امنیتی و سیاسی کشور است؟ بدیهی است که پاسخ تمامی این سوالات منفی است. سوالاتی که برخی با پاسخ مثبت، آن‌ را هنر شهادت شهید سلیمانی معرفی می‌کنند و به بیراهه می‌روند. باید در این دقت کرد که آنچه در این شهادت تمایز ایجاد کرده است و این شهادت را در ادامه شهادت شهید حججی قرار داده است، «رشد تکوینی انسان‌ها» در اثر این شهادت بوده است. شاید به کار بردن این عبارت برای برخی بسیار محل اعراض و مناقشه باشد و آن را بی‌مبنا و ابتر تلقی کنند. اما باید دانست که آنچه پس از شهادت شهید سلیمانی رخ داد، دقیقا نشانه‌هایی از همان رشد تکوینی و بیداری در مردمان بود. شهادت شهید سلیمانی نه در ابتدای انقلاب بلکه در سال ۲۰۲۰ اتفاق افتاده است. در این زمان، بلوغی به صحنه آمده است که ابتدای انقلاب هم شاهد آن نبوده‌ایم. این اتفاق در زمانه کنونی که مدرنیته و تکنیک جولان می‌دهند رقم خورده است و نه در فضای نابالغ تکنیکی ابتدای انقلاب و با این همه، انسان‌هایی که در این فضا زیست کرده‌اند چنین تشییع جنازه‌ای را رقم زده‌اند. این برخورد و بازتاب‌های حسی و عقلی مردم را در نظر بگیرید، اگر همین برخوردها عینا و دقیقا در زمان انقلاب یا اصلا در دوران ائمه اطهار اتفاق می‌افتاد، جای شگفتی داشت اما اکنون که این حادثه در چنین شرایطی و در این زمانه رخ داده است، جای بسیار بسیار شگفتی دارد! از خودتان سوال بپرسید! این انسان‌هایی که در تشییع جنازه چنین کردند، از کجا آمده‌اند؟ این انسان‌هایی که از شهرهای خودشان به تهران رفتند، از کجا آمده‌اند؟ آری این ملت در گذشته نیز برای رحلت پیشوای خود حضرت روح‌الله (ره) چنین رفتار مشابهی را بروز دادند اما رخ‌ دادن بسیار کمی‌تر و کیفی‌تر آن برای یک سردار جنگی که هر لحظه در میدان‌های جنگ انتظار شهادت‌اش می‌رود، توسط این انسان‌ها، مدهوش کننده است. انسان‌هایی که هر یک خودشان و با دعوت خودشان به صحنه آمده‌اند و بدون اختیار عقل معاش خود، خود را به صحنه می‌رسانند، آیا چیزی جز لبیک به ندای اصرافیلی حقیقت است؟ چیزی جز شوق برای رویت حقیقت و لمس آن است؟ آیا این انسان‌هایی که چنین عظمتی را رقم زدند، غیر از انسان‌های امروزی و غیر از من و شما بودیم؟ آیا ما باید خودمان را گول بزنیم و بگوییم این انسان‌ِ در بند توهم و غرب‌گرای امروزی که در تشییع جنازه آنچنان وارد می‌شود، انسان امروزی نیست و آنها را از دل تاریخ هزاران هزار سال پیش و از میان عمارها و سلمان‌ها بیرون کشیده‌ایم و برای مدتی به تاریخ امروزی چسبانده‌ایم تا نمایشی را اجرا کنند و سپس در گذر زمان متوقف شوند؟ یا باید با عینکی دیگر و به دور از تعصبات ذهنی تحلیل کنیم؟! به همین خاطر است که شما باید برای تحلیل این ماجرا فقط به درون خودتان رجوع داشته باشید تا از گزند این تعصبات رهایی یابید و صرفا آنچه را که دریافت کرده‌اید را به زبان بیاورید و نقش ببندید. از خودتان سوال بپرسید چرا خبر شهادت در دل شما انقلابی ایجاد کرد؟ آیا شما چیزی به غیر از چند خط متعارف از آقای سلیمانی شناخت داشتید؟ چرا با وجود این شناخت بسیار کم و اندک، این شهادت در درون شما تاثیرگذار شد؟ تاثیرگذاری که تاثّر آن به اختیار شما نبود و ناخوانده بر درون شما وارد شد و هرکسی که توانسته باشد حدی از غل و غش را در وجود خود زدائیده باشد، این ورود تکوینی را نیز یافته است و به استقبال آن رفته است. اینگونه و با طرح این سوالات خواهید فهمید که جنس این شهادت با شهادت‌های اول انقلاب فرق می‌کند. در واقع این همان جنس غلیظ شده شهادت شهید حججی است. شهادتی که فرای از قبل و بعد از شهادت، خودِ شهادت موجب رشد تکوینی می‌شود. این رشد است که موجب تکاپوی انسانِ تحت سلطه عقل غربی می‌شود و اینچنین بی‌گدارانه و با اشتیاق خاصی حرکت می‌کند و گریه می‌کند و می‌لرزد. رشدی که بسیاری را در برگرفت، بدون آنکه آنها طلبی از آن داشته باشند. مائده‌ای ناخوانده‌ای بود که بر دل‌های ما نازل شد. از خودتان سوال بپرسید آیا این اتفاق جز وعده نزدیکی ظهور چه خبر دیگری دارد؟ ظهوری که وقتی اتفاق بیفتد انقلابی در قلوب می‌شود و تصعیدی در علوم می‌شود که شواهد آن در روایات ما فقط خاک می‌خورد. باید دانست در عصر کنونی یک اتفاقی که توانسته است حیات غربی انسان کنونی را اینچنین به مخاطره اندازد، قطعا در زمان ظهور نیز به همین نحو تقلب قلوب خواهیم داشت و انسان‌ها از نوعی به نوع دیگر به پا خواهند خواست و این اتفاق آنقدر سریع است که می‌توانیم آن را دفعی و لحظه‌ای قلمداد کنیم و در این تقلب لحظه‌ای، انسان‌ها رشد می‌کنند و مهیای رکاب موعود می‌شوند. همانگونه که در این ایام نیز مزه‌ای از آن را چشیدیم و بدون آنکه به اختیار کام خود را باز کرده باشیم. همین مزه است که سنخ متفاوتی را رقم زده است. مزه‌ای که از آن بوی ظهور استشمام می‌شود و مزه‌ای که انتظار چشیدن آن را در آن ایام داریم. از خودتان بپرسید آیا وقوع چنین سنخ از اتفاق‌ها، غیر از زائیدگی در عقل اربعینی است؟ آیا چیزی جز مسخ قلوب و عقولی که در اربعین رخ می‌دهد را در اینجا می‌بینیم؟ و اگر صادقانه به خودتان رجوع کنید، این تاثیر را می‌یابید و بدانید که هر چقدر این تاثیر را بتوانید بیشتر ادراک کنید، می‌توانید ظهور مهدی موعود (عج) را بهتر ادراک کنید. چرا که این اتفاقات همه آمادگی برای انسان‌هاست تا بتوانند زمینه مقلب القلوب شدن در زمان ظهور را در خودشان ایجاد کنند. «همه هستی همگام با انسانی است که در راه هدایت گام بر می‌دارد» امام موسی صدر. حدیث سحرگاهان، ص ۲۸۴

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات دقیقی را در این نگاه دیدم. عرایضی نیز تحت عنوان «آیا همه‌ی ما قاسم سلیمانی بودیم؟» شده است که متن آن را این روزها إن‌شاءاللّه بر روی سایت خواهید دید. آری! همین‌طور که نویسنده‌ی محترم مقاله‌ی فوق می‌گوید انقلاب اسلامی ظرفیت‌هایی دارد که روز به روز بیش از پیش به ظهور می‌آید و ما باید منتظر ابعادی از انقلاب اسلامی باشیم که هنوز به ظهور نیامده است، إن‌شاءاللّه. موفق باشید 

26389
متن پرسش

با عرض سلام و تحیت: استاد بزرگوار مدتها بود که در قصه عاشورا سوال بود برایم اینکه کار اباعبدلله به سختی می افتد را چطور با مجیب بودن پروردگار می شود جمع بست؟ چرا حضرت زینب سلام الله علیها حتی لحظه ای که حضرت را در گودی قتلگاه می بینند رو به مدینه می کنند و با حضرت رسول سخن می گویند چرا از خداوند نمی خواهند فرجی رخ بدهد؟ این ادب است؟ یا تقدیر حتمی است امکان تغییرش نیست و خدا اینطور می خواهد؟ «ان الله شاء أن یراک قتیلا»؟ این رویه در زندگی دیگر افراد هم رایج است؟ اینکه گاهی کاملا کاری که می کنی در مسیر حق است ظاهرا ولی موانع متعدد، گرفتار شدن ... با همه سختی ها راه را ادامه می دهی اما از زمین و زمان هم می بارد چرا؟ این تصویری نیست که از خداوند در ذهن ما ایجاد شده خدا را دستگیر و اجابت کننده معرفی کردند بهمان، نه خدایی که سختی و فشار بنده ای که در راه خودش هست می بیند ولی تغییری گشایشی نمی دهد. پس کجا اگر یک قدم برداریم ده قدم می آید. شاید خیلی ها بگویند حسین (ع) باید اینطور شهید می شد تا اسلام احیا شود. اما عقل ناقص امثال من بر نمی تابد اگر خدا خداست و رحمانیتش و رحیمیتش پا برجاست چرا مداخله ای نکرد. عاشورا که هیچ در حد و اندازه تفکر امثال بنده نیست در زندگی خودمان هم گاهی سختی پشت سختی، منظورم سختی دنیایی است، رشد معنوی که الحمدلله هست. ولی چطور فقط غیر دنیایی ها را ببینیم مگر خدای ما فقط خدای آخرت است؟ برای دنیای مان عنایتی ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود اولیاء الهی به این نتیجه می‌رسند که بهترین بودن در دنیا، مقابله با استکبار است. ملاحظه کردید که ماه‌های اخیر جناب شهید حاج قاسم چه اندازه به دنبال شهادت بود به جهت آن‌که می‌دانست برکاتی در شهادت او برای خودش و جامعه رقم خورده است و دیدید که یکی از مسئولان آمریکایی گفته بود قاسم سلیمانی شهید برای آمریکا از قاسم سلیمانی زنده، خطرناک‌تر است.

فرعون نمونه فرهنگی است که میگوید زندگی فرصتی برای «زنده بودن» است و موسی(ع) نمونه فرهنگی است که می گوید زندگی فرصتی است برای «حرکت» و اینکه انسان از لاک خودش خارج شود، پوست بیندازد، آزاد شود و چهره حقیقی او که پشت این شرایط پنهان شده، ظاهر گردد.
وقتی یکی از آنها می گوید پیروزی، آن یکی چیز دیگری می فهمد. هرلفظی که این می گوید، در فرهنگ خودش و در قاموس خودش یک معنا دارد و دیگری از آن چیز دیگری و معنای دیگری درک می‌کند.
طبق فرهنگ موسوی، اصل بر زنده ماندن نیست؛ بلکه اصل، نتیجه گرفتن از زندگی است؛ یعنی در فرهنگ موسوی اگر با زنده بودن نتیجه گرفته می‌شود، زندگی خوب است و اگر با دادن زندگی نتیجه به دست می آید، باید زندگی را داد. 
فرهنگ موسوی می گوید پیروزی در رهاکردن زندگی است؛ اگر با رها کردن زندگی نتیجه به دست می‌آید.

موفق باشید

26189
متن پرسش

چرا می پرسی که او چه کرده بود؟ مگه با این جملات و کلمات می شود وصف کرد؟ 'خب به هر حال باید فکر کرد... چه باعث شده او به این مرتبه برسد... ببین برادر من کم که نیست. از کجا برایت بگویم. از کجا شروع کنم؟ از فرماندهی عملیات ها در دهه ۶۰؟ از جنگ با اسرائیل تو میانه جنگ؟ از مبارزه با اشرار و جنگ لبنان؟ از داعش و شهادت به دست اشقی الاشقیا زمانه؟ از تشییع و ولوله؟ از چه بگویم؟ باید فکر کرد فکر...' عشق من... دوست روحانی من... گفتم که. خیلی مدت است از فکر و خیال و تادیب و کتاب کاری درخور بر نمی آید. بال می خواهد عشق من. پرواز می خواهد روح من. پرواااااااز. آه پرواز.... 'نمی فهمم چی میگی ممد. اصلا خودتم میدونی چی میگی؟ خب یجور بگو ما هم بفهمیم بابا...' من سگ کی باشم روحم که بخوام توضیح بدم... بذار یکم از زبون سید بشنویم. اگر اشک امانم بده البته " آری حاج قاسم تکه تکه شد... او تکه تکه شد و پیکرش به باد و خاک و آب و آتش پیوست اما راز خون آشکار شد راز خون چیست؟! مگر راز خون را جز شهدا در می یابند؟ مگر جز پروانگان که پروای سوختن ندارند دیگران را نیز این شایستگی هست که معرفت نور را به جان بیازمایند؟ تو دانی که حاج قاسم را برای طواف به نجف و کاظمین و کربلا بردند. کربلا مستقر حاج قاسم بود. کربلا مستقر کسی است که نور قلبش را تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ جایی ندارد. کربلاییان جاودانه اند رفیق. فرمانروایان اقیانوس بی انتهای نور که طلیعه ای از آن بر ما افتاد و دیدی که چه کرد. آری شهید حاج قاسم سلیمانی چنین کرد تا جز شایستگان کسی در آن استقرار نیابد." ای شهید... ای شقایق آتش گرفته." شقایقی است که داغ شهادت شما را بر دل دارد. آیا شود که بلبلی دیگر در رسای ما چنین نغمه کند؟"

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از رازِ خون گفتی! و چه خوش گفتی! می‌گویی: «آیا شود که بلبلی دیگر در رسای ما چنین نغمه کند؟» آری! راهی گشوده شده که خدا می‌داند این راه، چه آینده‌ی درخشانی دارد و چه انسان‌هایی را به ظهور می‌آورد. قبلاً عرض شده بود آینده، کسانی ظهور و رجعت می‌کنند که باکری‌ها و خرازی‌ها به گَردِ پایشان هم نمی‌رسند. بفرمایید همین آقای شهید حاج قاسم!! باز می‌گویم قاسم سلیمانی‌های بس بزرگی در پیش رو داریم. توحید خمینی به طور عجیبی انسان‌هایی بس متعالی می‌پروراند و می‌نمایاند. پس نه‌تنها بلبلی دیگر، بلکه صدها بلبل باز در رسایِ انسانِ دوران انقلاب به نغمه خواهند آمد. موفق باشید  

26153
متن پرسش

بسمه تعالی: سلام استاد: خبر سقوط هوا پیمای اوکراینی حسابی روحیه ما را به هم ریخت. اولا چرا خداوند در چنین شرایطی چنین واقعه ای را رقم زد؟ ثانیاً چرا سپاه و مسئولان کشور از همان روز اول خطای خود را به عهده نگرفتند تا ما در مقابل ادعاهایی که دشمنان می کردند بدون دلیل موضع‌گیری نکنیم و اساسا چرا در چنین شرایطی این اشتباهات پیش می آید؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به سوی بنیاد تاریخی خود هدایت می‌شویم که راهِ رسیدن به تفکری را بیابیم که آن تفکر می‌تواند به ندای هستی گوش بسپارد و با نظر به حضور تاریخی خود در رخدادِ تجلیل از شهادت حاج قاسم سلیمانی معلوم شد به نوعی از جهش نیاز داشتیم تا به ساحتی دست یابیم که با آشکارگیِ ذاتی خود آن‌چه را که باید به وسیله‌ی آن ساحت آشکار شود به میان آید، تا در عین آشکارگی همواره نهان بماند. زیرا قصّه‌ی آن عبارت است از این‌که بگوئیم: «نهان ز چشمِ جهانی ز بس‌که پیدایی». انقلاب اسلامی آن روشنی‌گاهی از هستی است که خداوند خود را در آن می‌نمایاند و پنهان می‌کند. با شهادت مردانی همچون حاج قاسم سلیمانی خود را می‌نمایاند و همه‌ی قلب‌ها را منوّر می‌کند و باز پنهان می‌شود تا تنها در آن مرحله نمانیم. باید با قدمی بس بلندتر به آینده‌ای دقیق‌تر قدم برداشت که در آن آینده، سهل‌انگاری‌های دیروز و امروز در آن نباشد.

آری! آن‌چه با سقوط هواپیمای بوئینگ اوکراینی پیش آمد، تأسف‌بار است و چند نکته را باید در آن مدّ نظر قرار داد. اولاً: آن‌که چرا به گفته‌ی ستاد نیروهای مسلح، آن هواپیما پس از بلندشدن، چرخشی به سوی یکی از مراکز حساس سپاه داشته است که به قول ستاد مذکور؛

در چنین شرایط حساس و بحرانی، پرواز شماره ۷۵۲ خطوط هوایی اوکراین از فرودگاه امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» حرکت نموده و درهنگام چرخش، کاملاً در حالت نزدیک شونده به یک مرکز حساس نظامی سپاه و در ارتفاع و شکل پروازی یک هدف متخاصم قرار می‌گیرد که در این شرایط بر اثر بروز خطای انسانی و به صورت غیر عمد، هواپیمای مذکور مورد اصابت قرار گرفته که متاسفانه موجب به شهادت رسیدن جمعی از هموطنان عزیز و جان باختن تعدادی از اتباع خارجی می گردد.

ثانیاً: با توجه به احتمال حمله انتحاری حتی توسط یک هواپیمای مسافربری و خصوصا با تهدیدهایی که به طور محرمانه توسط سفارتهای مختلف انجام شد حساسیت پدافند در بالاترین حد خود قرار داشت و عکس العمل غیر متعارف هواپیمای مسافربری اوکراینی در یک خطای محاسباتی این فاجعه آفریده شد!!

البته اگرخطایی صورت گرفته شده باید حتما بررسی و مقصرین مجازات شوند! و این احتمال نیز هست که افرادی که متوجه‌ی آن خطای خود شده‌اند، آن را پنهان کرده باشند و اگر واقعاً سپاه کاملا می‌دانسته که خودش زده ولی احتمالات جدی می‌داده که پای عملیات تروریستی با هواپیمای مسافربری در میان بوده و لذا چند روز تاخیر انداخت تا مطمئن شود قضیه از چه قرار است؛ می‌توان آن را پذیرفت، وگرنه لازم بود هرچه زودتر مردم را در جریان قرار می‌دادند تا مدافعان جبهه‌ی حق در مقابل باطل در دفاع خود به اشتباه نمی‌افتادند. با این‌همه نباید این خطاها ما را از کار بزرگی که به لطف الهی به دست مردم انجام شد، چه در تشییع و چه در موشک‌بارانِ پادگان عین الاسد آمریکایی، غافل کند و به موضوعات فرعی مشغول شویم. چیزی که دشمنان قسم‌خورده‌ی ما به کمک شیطان دنبال می‌کنند تا مردم ما از مزه‌ی حضور تاریخی خود که تجربه‌ی درک توحید الهی بود، غافل شوند. موفق باشید

26158
متن پرسش

بسمه تعالی استاد عزیز، نمی دانم چرا به پیامدهای این حادثه سقوط هواپیما خوش بین نیستم. به نظرم این حادثه می تواند علمی برای غربگرایان از صفوف و صنوف مختلف سیاسی_اجتماعی شود تا فارغ از تجلی کلان انقلابی پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی و شنیده شدن صدای «ا لیس الصبح بقریب»، دوباره کشور را به فضای غربزدگی و دوری از جایگاه متعالی و مکتب اصیل انقلاب در این عصر ببرند. نمی دانم چرا حس می کنم این اتفاق خون حاج قاسم را کمرنگ و یا محو می سازد، تا هم حضور آمریکا در منطقه ادامه یاید و هم معاهداتی نظیر fatf با قاطعیت تصویب شود یا حتی دوباره تعهدات برجامی را فعال کنیم و دور جدیدی از مذاکرات به بهانه تامین قطعات لازم صنعتی هم که شده بپا شود. واقعاً الان شرایط عجیبی دارم که آیا وسواس زیادی به خرج می دهم یا واقعا سعی دارند اثرات خون پاک شهدا و شکست هیمنه نظامی آمریکا پس از هفتاد سال و گشودگی تاریخی به وسعت انقلاب ما که فرای از تاریخ و سبک زندگی مدرنیته است را ساقط کنند. امیدوارم اشتباه کرده باشم و انقلاب ما در دل جایگاه تاریخی خودش قرار گیرد و این موانع را پشت سر نهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شیطان از مردمی که در جریان تشییع پیکر سردار از دستش در رفته‌اند، عصبانی است و هر کاری که در انحراف آن مردم برایش ممکن باشد، با انواع وسوسه‌ها و وارونه‌جلوه‌دادنِ واقعیت انجام می‌دهد. ولی گویا مردم ما باید در مسیری که انتخاب کرده‌اند به چنین تجربه‌ای دست می‌یافتند تا بدانند برای کارهای بزرگ، باید آماده‌ی هزینه‌کردن بود و مسلّم بدانید «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا». موفق باشید

26140
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم استاد عزیزتر از جانم سلام علیکم: شهادت سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی را خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق شون امام خامنه ای این قلب تپنده دلهای بیدار و منتظر و جنابعالی به عنوان سرباز جبهه فرهنگی و دینی این عزیزان تسلیت و تبریک عرض می کنم. جانانم مراد از تصدع اوقات طرح سوالیست که سالهاست با من هست و باعث اضطراب و افسردگی و تفرق و سردردهای شبانه و فشارهای روزانه شده، به طوریکه به جان آمده و شب و روزی نیست که آه و افسوس نکرده و اشکهایی جاری نشود. زیاد متصدع نمی‌شوم و یک راست به اصل مطلب می پردازم، استاد عزیزتر از جانم حقیر در این حدود ۳۳ سال که از عمرم گذشته، شب و روزی نبوده که به تکامل و اصلاح روح و روانم فکر نکرده باشم و تا حدودی عمل نکرده باشم، اما انگار در یک تسلسل عجیب گیرافتاده ام و انگار قرار نیست که اتفاق مثبتی بیوفتد و از این زندان بی در و دیوار که ظهورش این روزمرّگی و ناامیدی و اضطراب همیشگی قلب و وجودم می باشد، سالیان سال هست که انتظار فرجی در این کار می کشم و هر اتفاق و امتحانی که پیش می‌آید بنایش را بر این می‌گذارم که این وسیله رسیدن به آن فرج و آن گشایش می باشد، هرچند که ارتباط ظاهری چندانی با این داستان نداشته باشد و امید دارم که بزودی آن اتفاق موعود بیوفتد و رهایی پیدا کنم. جانانم سالهاست یک ندای درونی می‌گوید فلانی تو قرار است که نقش مهمی ایفا کنی و ان شاءالله شهادت در این راه از باب فضل الهی نصیبت خواهد شد اما بقول سردار شهیدمان تو تا شهید نباشی، شهید نمی‌شوی. شهید نیستم و شهادت می خواهم و هیچ تصوری ندارم این سربازی و این جانبازی در قواره و تقدیر من چگونه نوشته شده است! مرا چه می شود؟ بکجا می روم؟ چه می‌گویم؟ فدایتان شوم ای آرامش قلب بی قرارم! والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم باید به مأوایی فکر کرد که به عنوان تقدیر الهی در آن قرار دارید و در این حال، بودنِ شما برایتان پذیرفتنی می‌شود و در آن بستر، آن‌چه وظیفه است انجام می‌دهید تا «آن‌چه پیش آید خوش آید». موفق باشید

26133
متن پرسش

سلام استاد عرض ادب: ترامپ: داعش دشمن ذاتی ایران است و ما باید با ایران بر سر این موضوع و سایر موضوعات مشترک کار کنیم. جنگ با داعش، اولویت دارد. تحلیل: می‌دانیم که داعش پس از فروپاشی حکومتش توسط جمهوری اسلامی ایران، حالتی نیمه جان دارد. سؤال قابل تأمل این است که چرا ترامپ که تقریبا از بقاء در منطقه غرب آسیا ناامید است و جدیت رهبری ایران در این باره را دیده است، ناگهان بحث داعش را پیش می‌کشد و آن را اولویت اول ذکر می‌کند و تلویحاً به ایران در این زمینه هشدار می‌دهد و حتی با حالت منت، اعلام می‌کند که حاضر است با ایران در این زمینه همکاری کند؟ آیا واقعا داعش در حال حاضر، مشکل اصلی ایران محسوب می‌شود؟ جواب این است که قطعاً خیر. اما از گفته‌های ترامپ برمی‌آید که در آینده، داعش به مشکل درجه اول ایران تبدیل خواهد شد. در مطالب قبلی گفته‌شد که آمریکا در پلن B احتمالا این پیش‌بینی را داشته که تبعات ترور حاج قاسم سلیمانی برای او بسیار سنگین خواهد بود تا جایی که منجر به اخراج او از منطقه خواهد شد. اما چرا حاضر به این ریسک بزرگ شد؟ گفتیم دلیلش این است که آمریکا خلأ ناشی از اخراجش از غرب آسیا را با یک نیروی نیابتی پر خواهد کرد و آن نیروی نیابتی، جز داعشِ بازسازی شده نمی‌تواند باشد. جملات امروز ترامپ می‌تواند مؤید تحلیل چند روز پیش ما باشد. امروز ترامپ صراحتاً مشکل اصلی منطقه را داعش اعلام می‌کند و صراحتا ایران را کشوری درگیر با این مسأله می‌داند. ایران فعلا با داعش درگیر نیست اما ترامپ کدی می‌دهد که ایران درگیر این مسأله خواهد شد. در این رابطه توجه به چند نکته، ضروری است: ۱. آمریکا به زعم خود بزرگترین مانع داعش یعنی حاج قاسم را حذف کرده، پس می‌تواند مجددا بدون مانع، داعش را بازسازی کند. ۲.اگر آمریکا مجبور به خروج از منطقه شود، اسرائیل به تنهایی اسیر کشورهای مقاومت می‌شود و این، یعنی فروپاشی قطعی اسرائیل. پس آمریکا در غیاب خود، باید کشورهای مقاومت را درگیر مشکلی بزرگ کند تا از فکر کردن به اسرائیل باز بمانند تا بلکه اتفاقی دیگر بیفتد و آمریکا مجددا بازگردد. ۳. دأب آمریکا و یهود این است که از هرکجا بیرون بکشند مشکلاتی پیش می‌آورند تا توجیهی برای بازگشت مجدد داشته‌ باشند، پس باید مجددا داعش را بازتولید کنند و ویرانی بوجود آورند تا مردم منطقه بگویند: «قربانت گردم برگرد» ۴. به برخی سران ایران که یا متوجه نیستند و یا نمی‌خواهند متوجه باشند، کد اشتباه می‌دهد که دشمن اصلی شما داعش است و نه کس دیگر. ۵. معاویه دیگر نمی‌تواند در مقابل علی (ع) مقاومت کند، لذا به نسخه بدل که خوارج باشند متوسل می‌شود. در حال حاضر نیز آمریکا مستقیما نمی‌تواند با انقلاب اسلامی ایران در بیفتد، لذا اول مالک را حذف می‌کند و سپس خوارج جدید یعنی داعش را به عنوان نسخه بدل، در مقابل انقلاب اسلامی قرار می‌دهد. مبتنی بر مطالب فوق، شاید بتوان گفت بازسازی داعش برای آمریکا بسیار ضروری است. اما باید اشکالات نسخه قبلی برطرف شود. حدس نگارنده این است که در نسخه جدید، داعش تحت سازماندهی کشوری مانند اردن بازسازی شود و از امتیازات یک کشور باثبات مانند اردن بهره‌مند شود و امتیازات سابق خود را نیز بر آن بیفزاید و یا شاید مانند مدل قبلی از سوریه کار خود را شروع کند و به عراق امتداد بدهد. خواستم بگویم باید منتظر نشست و نظاره کرد، اما باید بگویم جای نشستن و نظاره کردن نیست و قطعا باید برای پر کردن خلأ «خاورمیانه بدون آمریکا» برنامه داشت و گرنه آمریکا آن خلأ را به نحوی خونین پر خواهد کرد. #ر_ک با توجه به تحلیل خوبی که برادرم آقای کریمی انجام داده اند، نظر حضرت استاد در مورد آمادگی آینده منطقه چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به خلاء خاور میانه‌ی بدون آمریکا فکر کرد ولی به نظر می‌اید تحلیل فوق بر اساس جهان گذشته‌ای است که آمریکا هنوز هویت ابرقدرتی دارد. در حالی‌که جهان جدید از آن جنس نیست که امثال اردن، جایی برای فتنه‌گری داشته باشند. بر اساس جهان جدید، تذکرات معنویِ ایران است که حرف آخر را می‌زند و لذا به جای حاکمان مزدور، مردمان در صحنه هستند و اساساً باید برای نظر به آینده به چنین جهانی فکر کرد. موفق باشید  

نمایش چاپی