بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معرفت نفس

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
25073
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید استاد یکم درباره ترنس ها توضیح می فرمایید؟ افرادی که به گفته ی خودشان از نظر روح مثلا زن هستند ولی جسم شان مرد است و برعکس. چرا روحی که در حقیقت زن است (البته جدای از آن بحث که اصل روح زن و مرد ندارد) برای خود بدنی مردانه می سازد؟ این مسئله یک ناهماهنگی عجیب است بین جسم و روح. به همین دلیل بعضی از ترنس ها بعدها تغیر جنسیت می دهند و می گویند الان جسم مان مطابق با شخصیت مان شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز عجیبی است از آن جهت که بالاخره روحِ همین آدم‌ها در دوره‌ی جنینی که در اصیل‌ترین موقعیت خود قرار دارد، بدن خود را شکل داده و بعداً همین افراد طالبِ بدن دیگری می‌شوند. آیا می‌توان گفت که طلبِ بعدی برای آن‌ها طلبی اصیل نیست؟ موفق باشید

25079
متن پرسش
سلام استاد: وقت بخیر ۱. کسی که بخواهد استاد خیلی ناب بشود در معرفت النفس باید از کجا شروع کند بعد از مطالب سایت و کتب شما؟ بنده قصد دارم در رشته ی روانشناسی که درس خوانده ام معرفت النفس رو در بین روانشناسها خیلی مفید و موثر جلوه بدهم و لطف خدا را در ایجاد این علاقه در خودم دیده ام. چون واقعا تمام مشکلات من با معرفت النفس حل شده و خیلی از جوانها رو با استعداد سخنرانی جذاب که خداوند در درون من نهاده جذب کتب شما کرده ام. می خواهم اختلالات روانی و اختلالات شخصیت رو با معرفت النفس تحلیل و تفسیر کنم برای مخاطبین و مراجعین و افرادی که قراره بهشون آموزش بدهم و نیاز به راهنمایی جامع و کامل شما دارم ۲. بهترین کتاب سیر و سلوک کدوم کتاب هست استاد؟ کتاب بانو امین؟ منارل السایرین انصاری؟ سیر و سلوک بحر العلوم؟ یا...؟ ۳. گاهی فکر می کنم وظیفمه هر چی کتب عرفانی از شما یا امام خمینی (ره) یا دیگر بزرگان مطالعه می کنم همه اش رو باید برای خانوادم بگم. و واقعا وظیفه ی ما در انتقال مباحث به افراد خانواده که اهل مطالعه نیستن چطوری باید باشه؟ ممنونم از لطف شما. ان شاءلله که جزو ۳۱۳ نفر باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «معاد» و کتاب «معرفتِ نفس و حشر»  ۲. کتاب «منازل‌السائرین» از خواجه عبداللّه، مبنای همه‌ی این کتاب‌ها است. ۳. خیلی به آن‌ها سخت نگیرید. موفق باشید

25061
متن پرسش
سلام: آیا روح، خودش جسم خودش را می سازد؟ اگر آری، چرا بعضی ارواح بدن خود را ناقص می سازند؟ به عبارت دیگر چرا بعضی جنین ها ناقص الخلقه هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب در شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» روشن شد که اگر روح در شرایطِ مناسبی در دوره‌ی جنینی قرار نداشته باشد به طور کامل نمی‌تواند بدنِ مناسب خود را بسازد و لذا نقش روحیه‌ی مادر و غذای مناسبی که باید به جنین برسد مهم است. موفق باشید

25059
متن پرسش
با سلام: با توجه به سوال ۲۵۰۴۳ متن مربوط به سوال را بنده در یک فایل صوتی در مورد معرفت نفس که توسط جنابعالی ایراد شده عیناً در سوال نوشتم ام، خود شما در آن فایل صوتی فرمودید که موقعیت روح با تن، همان تن است، مثال برهان صدیقین را خودتان زدید، این جمله که آوردم که: این کسی که الان اینجا ظاهر شده و نشسته همان روح است که به صورت تن آمده اینجا، گفته خودتان است، حتی شما در آن فایل صوتی فرمودید اینکه می گویند روح مثل روغن است در کنجد را قبول نداریم چون نوعی دوگانگی است، خود شما گفتید رها کنید که در فکر یه روح داریم و یه تن، ما واقعا در خارج روح و جسم نداریم، یک شخص داریم که همه اش خودش است و...، به گونه ای در آن فایل سخن گفتید که این برداشت می شود که نوعی یگانگی بین روح و بدن است که درک می‌کنیم روح همان تن است. شما در فرمایشتان نگفتید تن ابزار روح است، که اگر هم می گفتید این هم نوعی دوگانگی است که یک روح دارم و یک تن که روح آز آن تن به عنوان ابزار استفاده می کند. در متن سوال ۲۵۰۴۳ بنده هرچه نوشتم گفته های خودتان در آن فایل صوتی بود، حال چرا خلاف آن را می گویید نمی دانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبنای آن‌که «جسم، همان روح است» غیر از آن است که «روح، علتِ جسم باشد». فلاسفه در تعريف نفس ناطقه مى‏ گويند: «النفس كمال الأول لجسم طبيعي آلي ذي حيوة»[1] يعنى نفس، كمال اول براى جسمِ زنده‏ اى است كه با آلات و ابزار- مثل دست و چشم- فعاليت مى‏ كند. در اين تعريف نظر به جسم دارند از آن جهت كه داراى حيات است، يعنى نفس را بايد در همين جسمِ زنده ملاحظه كرد وگرنه در يك انتزاع ذهنى با مفهوم نفس سر و كار داريم و نه با وجود آن. يعنى همين بدنِ زنده‏ ى شما نفس است، اشكال مرحوم شهيد مطهرى به افلاطون اشكال به جايى است. چون افلاطون مى‏ گويد حضور نفس در بدن مثل حضور روغن در كنجد است. اشكال مرحوم مطهرى اين است كه سخن افلاطون يك نوع دوگانگى بين نفس و بدن را در عالم خارج القاء مى‏ كند در حالى ‏كه چنين نيست، همين‏طور كه بين حضرت حق و مخلوقات، جدايى و دوگانگى نيست، مگر در انتزاع ذهنى. نفس ناطقه همان جسم‏ آلى‏ ذى حياتى است كه شما با آن روبه‏ روئيد. جسم‏ آلى‏ يعنى دست من كه شما مى‏ بينيد در حركت است، اين جسم‏ آلى‏، «نفس است در اين موطن». درست است كه در تحليل ذهنى مى‏ گوئيد كه نفس است كه اين دست را به حركت مى‏ آورد، اما اين در تحليل ذهن است، در خارج اين‏طور نيست. همين‏طور كه در خارج اين‏طور نيست كه يك خدا داشته باشيم و يك مجموعه آيات الهى در كنار خدا. خداوند در اين موطن به اين آيات ظهور مى ‏كند هرچند خداوند محدود به موطن عالم ماده نيست. اميرالمؤمنين (ع) مى‏ فرمايند: «مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ»[2] هركس بگويد خدا در كجاست، خدا را در ضمنِ مخلوق قرار داده و اگر كسى بگويد خدا بر كجاست، درون آن شيئ را خالى از خدا پنداشته است. در حالى كه خداى بى ‏نهايت نه در ضمن مخلوقات است و نه درون مخلوقات از حضور خداوند خالى است. حضرت حق وجود مطلقى است كه تمام اين عالم، مظاهر او است. مواظب باشيد افلاطونى فكر نكنيد. متوجه باشيد عالَم مظاهر و آيات خدا است به اين معنا كه حق با اسماءاش به جمال مخلوقات در صحنه است، نه اين‏كه كنار مخلوقات باشد، به تعبير حضرت امام خمينى «رضوان‏ الله تعالى‏ عليه»: نفس تمام منازل وجود را سير نموده و در مرتبه‏ ى ادنى با دانى است و در مرتبه‏ ى فوق و غيب با آنچه غيب است، غيب است و در نهايت دنائت و در نهايت اعلائيت است؛ چون نمونه‏ اى از توحيد «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأسْمَاءَ كُلَّهَا» است و متعلم به تمام اسماء حق؛ اعم از تنزيهيه و تشبيهيه است. پس چنان‏كه او عالم غيب الغيوب است، هكذا نفس هم چنين است و چنانكه او «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأعْيُنِ»،[3] هكذا نفس چنين است و چنانكه او به مخلوقاتش عالم بالرضاست، هكذا نفس چنين است و چنان‏كه لا يعزب عنه شى‏ء، نفس نيز چنين است و چنان‏كه يكى از اسماء حق اين است كه: «يا مَن عَلا في دُنوّه و يا مَن دنا في عُلوّه» هكذا النفس عالٍ في دُنوّه و دانٍ في عُلوّه‏، و اصل محفوظ در سير اين سلسله قوا و عمود جميع مراتب وجود، نفس است.[4] موفق باشید

 


[1] ( 1)- محمد على التهانو، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 2، ص 1716.

[2] ( 2)- نهج البلاغه، خطبه‏ ى 1.

[3] ( 1)- سوره‏ ى غافر، آيه‏ ى 19.

[4] ( 2)- ر. ك: تقريرات فلسفه، ج 1، صص 291- 292.

25040
متن پرسش
جناب استاد سلام: آیا نفس اینگونه است که نفس مجموع همه مراتب می باشد به صورت یگانه و در هر عالم با توجه به آن عالم آن مرتبه ظهور می کند در حالی که آن مراتب دیگر را هم شامل است، مثل نور که نور پایین همان نور بالاست اما چون الان پایین است از شدت کمتری برخوردار است که اگر چیزی اتصال را از یک قسمتی از نور قطع کند قسمت پایین تر دیگر نور نیست، در مورد نفس هم همینگونه است، طبق برهان صدیقین این بدن خود نفس یا روح است در مرتبه نازله این عالم مادی و در صورتی که جناب عزرائیل این ارتباط را قطع کند، مرتبه برزخی به صحنه می آید و آن بدن برزخی خود روح است در مرتبه برزخ که کمالات مرتبه مادی را نیز داراست، و بعد از برزخ که ارتباط قطع شود و قیامت به پا شود و عالم قیامت برپا شود، مرتبه قیامتی نفس یا روح به صحنه می آید و روح همان بدن قیامتی است که دارای کمالات دو مرتبه پایین تر یعنی برزخی و مادیست، حال بعد از عالم قیامت عالمی که انسان بتواند به آن راه داشته باشد یا نه که نفس شدیدتر شود نمی دانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن قیامتی عین روح است و مرتبه‌ی بالاتری در میان نیست. در این مورد سری به جواب سؤال شماره‌ی ۲۵۰۴۳ بزنید. موفق باشید

25044
متن پرسش
سلام استاد عزیز: سوالی که می خواهم مطرح کنم نزدیک به ۱۴ سال است که آزارم می دهد یعنی دقیقا بعد از وفات پدر بزرگوارم. بعد از وفات ایشان من از انسانی شاد به انسانی محزون و گوشه گیر مبدل شدم و برای درمان مشکلاتی که به سراغم آمد کلی کتاب های روانشناسی غربی خواندم و تا الان حدود ۸۰۰ جلد کتاب روانشناسی برای درمان احساس پوچی و بی معنایی و بی هدفی زندگی که هر از چند گاهی گریبان مرا می گیرد مطالعه نمودم حتی رشته ام روانشناسی است و امسال دانشجوی ارشد روانشناسی اسلامی هستم برای درمان بی معنایی زندگی ام تمام کتابهایی که پدر معنا درمانگر جهان یعنی ویکتور فرانکل به فارسی ترجمه شده بود مطالعه کردم و بقیه روانشناسانی که فکر می کردم می تواند کمکم کند را مطالعه نمودم ولی از شما چه پنهان که نمی توانستم کاملا به آنها اعتماد کنم. مثلا مکتب ویکتور فرانکل را جزء اگزیستانسیالیست ها تقسیم بندی کردند. یادم رفت بگویم من بعد از فوت پدرم دچار اختلال دوقطبی شده ام و ریشه درمان این اختلال روحی روانی را به عقیده ناتانیل براندن روانشناس آمریکایی پدر جنبش عزت نفس کمبود عزت نفس می دانند و به نظرم در اسلام دلیل اصلی کاهش عزت نفس را نا فرمانی از خدا و انجام گناه می دانند. حدود ۲ سالی است که برای افزایش عزت نفسم با گرفتن روزه پشت سر هم تصمیم به ترک گناه گرفتم اوائل اصلا موفق نبودم ولی به مرور موفق تر شدم در ترک گناه. نتیجه مثبتش را دیدم تصمیم گرفتم کمی بیشتر راجع به روزه تحقیق کنم و مطالب اندک ولی قوی ای از کتاب معراج السعاده پیدا کردم و در کتاب احیاء العلوم مطالب بیشتری را پیدا کردم و در کتاب کشف المحجوب هم دلایل خوبی پیدا کردم و در سایر کتابهای عرفانی گذشته مطالبی پیدا کردم ولی در نویسنده های معاصر نویسنده یا سخنرانی که در زمینه روزه تحقیق فراوان کرده باشد پیدا نکردم تا اینکه کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا ی شما را خواندم شما احادیثی که قبلا خوانده بودم را طوری دقیق شرح دادین که آدمی را به عمق مطلب پی می برد. با یک سرچ کوچک به لیست سخنرانی های شما که راجع به روزه بود دست یافتم و حدود ۴۰ جلسه از سخرانی های شما که راجع به روزه بود را گوش دادم و هم زمان روزه می گرفتم و خیلی راضی و خوشحال بودم تا اینکه تمام ۴۰ جلسه را استماع نمودم و بعد از چند روز دوباره آن پوچی سابق به سراغم آمد منی که راه نجاتم را روزه می پنداشتم ولی انگار این روش نیز برایم مناسب نبود. نمی دانم ایرادم از کجاست و چه کار کنم؟ تمام باورهای مذهبی ام انگار در حال فرو ریختن است. استاد صبور عزیز شما چه راه حلی ریشه ای را پیشنهاد می کنید برای درمان این احساس پوچی و بی معنایی زندگی که احساس رخوت و تنبلی و سستی را برایم به ارمغان می آورد؟ با تشکر فراوان از شما و عذر خواهی بابت اینکه متنم طولانی شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم تا حال خوب جلو رفته‌اید، ولی بنا نیست که از سعه‌ی بیشتر در عالم غفلت نمایید و از معارفی که می‌تواند پشتیبان عبادات باشد، غفلت نمایید. پیشنهاد بنده دنبال‌کردنِ مباحث «معرفت نفس» و «معاد» است همراه با شرح صوتی آن‌ها، تا خود را در وسعتی بیشتر احساس کنید و در اگزیستانسِ اصیل‌تری وارد شوید. موفق باشید 

25043
متن پرسش
جناب استاد سلام: شما در مباحث معرفت النفس می‌فرمایید: این روح چه موقعیتی نسبت به تن من دارد؟، همین تن من است، فرقش این است که ذاتا این تن در حقیقتش دخالت ندارد، طبق برهان صدیقین وجود نازله واقعا همان جلوه وجود عالیه است در این موطن، ما یه روحی نداریم پشت تنمان، این کسی که الان اینجا ظاهر شده و نشسته همان روح است که به صورت تن آمده اینجا، شما الان روحی اینجا نشسته ای، این کسی که الان اینجا نشسته خودتی، ما روح و جسم نداریم یه شخص داریم که همه ی خودش است، این دست دست خودش است، خودش این دست است. آنجا که می‌فرمایید (فرقش این است که ذاتا این تن در حقیقتش دخالت ندارد)٬ منظورتان چیست؟ حقیقتش چیست ؟ اگر امکان دارد مثال بزنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تن، نازله‌ی روح نیست زیرا در نظامِ طولی، نازله‌ی هرچیز، تجلیِ آن چیز است ولی جسم ما تجلیِ روح ما نیست بلکه روح ما، تن را به عنوان ابزار خود در دوره‌ی جنینی برای خود شکل می‌دهد. موفق باشید

25030
متن پرسش
سلام خدمت استاد: قسمتون میدم به این دهه محرم خودتون جواب منو بدین. استاد بعد از این همه گرفتاری و بدبختی متوجه مسئله ایی شدم که تمام دنیا روی سرم خراب شد. از بچگی با تمام بی محبتی ها، کمبود عاطفه، دعوا و داد و بیداد بزرگ شدم راهمون یک جورایی انتخاب کردم که آدم بشم اینقدر زندگیم بدتر شد که نماز را کنار گذاشتم، البته به طرز بدی آخرش هم به جایی رسیدم که نمیتونم خدا را ببخشم و اهل البیت برام معنا ندارن، من خیلی توسل داشتم برای خوندن نماز برای خوش اخلاقی برای صبر، اما همش نتیجه عکس داد، اون هم شرایط زندگی من که از ناله و نفرین گرفته تا خوار و زاری بین دوست و ناآشنا. من کی هستم نمیدونم حالا بعد از این همه بی دینی و بی عزتی متوجه قضیه ایی شدم که مربوط به مسائل درونی خودم میشه این همه بی عدالتی برای چیه؟ کم گناه داشتم که این هم اضافه بشه و مهر خلاصی به جهنم را برام بزنه دیگه نمیدونم چیکار کنم، تمام وجودم برای لحظه های پاک و خوب پرمیکشه، برای اینکه تمام فکر و وجودم و جسمم پاک باشه، اینها را از خدا خواستم بدتر شد، که اوضاع رسیده به خودکشی، میخوام به خودم ثابت کنم مرگ دست خودم هست واقعا به این نتیجه رسیدم که من باید به دنیا میومدم تا جهنم خدا جهنمی داشته باشه، این گرفتاریها هم میخواد برای مومنین تو بهشت دلیل باشه برای جهنمی بودنم هر چی فکر می کنم هر چی توسل، هر چی برنامه ریزی به ساعت نرسیده فاجعه رخ میده مگه بالاتر از این هم داریم که همش بگی غلط کردم خودت کمکم کن دستم رو بگیر نفرین شدن برای چی بود؟ خود خدا هم از همه روزگارم خبر داد و میدونست و میتونست محبت من رو تو دل پدر و مادرم بزاره میتونه مریضی روحم رو شفا بده هر چه بدی هست از من اعتراف می کنم ولی یک ذره آرامش هم ندارم، شرمنده استاد اما عاجزانه ازتون درخواست مشاوره دارم ازتون ممنونم من به آخر رسیدم، خودکشی برام معنا پیداکرده از همه عذابش خبردار اما من نمیتونم آلوده زندگی کنم تمام وجودم استرس و سیاهه من کمترین نشونه را میخوام اما خدا دریغ میکنه من فکر روحم و جسم آلوده شده دارم زجر می کشم هیچ کس نمی‌فهمه من چی میگم واقعا خدا کی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید جواب اندیشه‌ی خود را با تأمل در معارف حقه‌ی الهی بدهید تا این حالات به سر و سامان بیاید. بنده پیشنهاد دنبال‌کردن مباحث «معرفت نفس» را دارم. موفق باشید

25028
متن پرسش
سلام: من بعضی از کتاب‌های شما شامل آشتی با خدا، ده نکته از معرفت نفس، از برهان تا عرفان، جایگاه رزق انسان و... رو مطالعه کردم و در کنارش مطالعات پراکنده در موضوعات مختلف شامل تاریخ اسلام، علم (فیزیک و زیست) و تضادهای علم و دین، تاریخ فلسفه و بررسی نظریات فلاسفه غربی در حد اجمال داشته ام. احساس می‌کنم در برزخی بین کفر و ایمان قرار دارم. گاهی با خود می‌گویم نکند انسان من خود را در مغز تصور می‌کند و نفس و روحی در کار نیست، نکند پیامبر و ائمه نعوذ بالله شهوت باره بوده اند، نکند تجربیات عرفانی عرفا همه توهم بوده و هزاران سوال دیگر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم این حالت، حالتِ بدی نباشد و لذا اگر در موضوع معرفت نفس در ادامه‌ی آن بحث «خویشتن پنهان» و سپس بحث‌های معاد را همراه با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید، نه‌تنها از این شبهات عبور خواهید کرد، بلکه با وسعت بهتری معارف دینی را درک می کنید. موفق باشید

25027
متن پرسش
سلام: در بحث معرفت نفس، حضورش شدید تر است یعنی چی؟ حاضر تره حاضره یعنی چی؟ اینکه ما تعلقات مون کمتر باشه تجردمون بیشتر میشه، منظور از تعلق چیست؟ مصادیقش چیست؟ آیا دوست داشتن خانواده و امثال اینها باعث ضعف تجرد میشه؟ اگر اینطور است چه کنیم؟ چیزی را نخواهیم و دوست نداشته باشیم یا دوست داشتنمان باشد و در کنار اینها حدود دین را هم که رعایت می کنیم کافی ست؟ راهنمایی کنید ممنون میشیم. خدا توفیق بیشتر بهتون بده. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه با این‌که در ذات خود مجرد است، چنان‌چه به عالم ماده توجه نماید و برای عالم ماده نقش اساسی قائل شود، از وسعت خود می‌کاهد و شدت حضورش در عالم هستی کم می‌شود. مثل کاری که اهل دنیا می‌کنند.

دوست‌داشتن غیر از منشأ اثردانستن است. به هر صورت انسان باید خانواده و سایر انسان‌ها را دوست داشته باشد. موفق باشید

25021
متن پرسش
استاد سلام: چگونه نگاه به نامحرم را در خود کنترل کنیم و به اصطلاح بتوانیم جلوی نفسمان را بگیریم که میل به نگاه به نامحرم را نداشته باشد؟ خلاصه بگویم داروی درمان چشم چرانی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث معرفت نفس می‌یابید که نفس انسان چه اندازه می‌تواند در عوالم متعالی حاضر شود و نگاه به نامحرم در آن شرایطی که شریعت حرام نموده است، موجب می‌شود تا انسان در حضور در آن عوالم محروم گردد. موفق باشید

24998
متن پرسش
با سلام: نفس یا من به صورت بدیهی درک می کند و می فهمد که این تن یا بدن غیر از اشیا و جدا از اشیا اطراف است و اشیا خارجیت دارند نسبت به تن و بدن، حال سوال این است که نفس چگونه درک می کند و می فهمد که غیر از بدن و این تن است؟ و تن خارجیت دارد از من؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر در مباحث «معرفت نفس» ملاحظه  نفرمودید که نفس به اعتبارِ ذات مجرد خود، به خود و به غیر خود می‌تواند علم داشته باشد؟ پس ده نکته در معرفت نفس، برای چه کسی تنظیم و شرح شد؟! موفق باشید

25002
متن پرسش
با سلام و احترام: با توجه به جواب سوال ۲۴۹۹۵ وقتی برای نفس بدن قائل می شویم که حقیقت هم همین هست، یعنی محدود شدن نفس در آن بدن حال برزخی باشد یا اخروی یا دنیوی، فقط فرق ماجرا در این است که عالم متفاوت است و قوانین مخصوص به خود را دارد که در برزخ نفس با بدنش می تواند در جاهای مختلف به چشم بر هم زدنی جابجا شود مثلا اگر نفس در برزخ اجازه داشته باشد الان که در دارالسلام نجف است می تواند به چشم بر هم زدنی با بدن برزخی به هر کیفیتی که هست به مشهد برود و...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است مجرد در ذات خود از حضور در بقیه‌ی عوالم محروم نیست. موفق باشید

24963
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله: نفس چگونه بر چند عمل خود همزمان آگاهی دارد و بر همه توجه دارد؟ مثلا همزمان صحبت می کنیم و یا در حال شنیدن حرف دیگری هستیم همان لحظه تخیل غیر مرتبط هم می کنیم و هم متوجه تخیلمانیم هم متوجه حرف طرف مقابل و یا حرف زدن خودمان، چگونه اینگونه می شود؟ و شاید بتوان همزمان به چند حالت نفس تسلط داشت و توجه داشت که با هم متفاوتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر از مجردبودنِ نفس غافلید؟! مگر نفس مثل موجودات مادی است که یا سنگ باشد یا آب؟! در حالی‌که موجود مجرد، وَجهِ جامعیت دارد. تا حدّی می‌توان گفت مثل نور بیرنگ است که جامع هفت نور می‌باشد. موفق باشید

24965
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بنده از فلسفه خوشم نمی آید چون باعث قبض روحی بنده می شود، اما سوالاتی که برای بنده پیش می آید عموما فلسفیست، چه کنم این سوالات فلسفی برای بنده پیش نیاید و روحیه عرفانی داشته باشم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید، در مورد مسائلی که طرح کرده‌اید، راه‌گشا خواهد بود. موفق باشید

24964
متن پرسش
استاد سلام: بنده خیلی کم خواب می بینم، یا اگر هم دیده باشم یادم نمیاد؟ در صورتی که قبلاً بیشتر بوده و یادم می ماند٬ مشکل از کجاست؟ چرا اینگونه شده؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مباحث «ده نکته در معرفت نفس» را دنبال بفرمایید در آن‌جا سخن حضرت باقر «علیه‌السلام» را می‌یابید که حضرت می‌فرمایند: هر اندازه عقل انسان کامل شود، خواب‌دیدن‌های او کم می‌گردد. موفق باشید

24920
متن پرسش
سلام: یادم هست جایی به کتاب گلستان یازدهم اشاره کردید و آنجایی که همسر شهید چیت سازیان می گفت «انگار یکی به من می گفت خوب این بدن را نگاه کن و بخاطر بسپار، چشم گوش بازو و....» و از این قسمت به نیکی یاد کردید، حال یک سوال دارم: درست است که این بدن همان ظهور نفس متعالی آن شهید بوده ولی آیا این جسم مادی که پایین ترین درجه وجود هست ارزش این همه نگاه و بخاطر سپردن دارد؟ و آیا مانع از ارتباط نفس ناطقه خود همسر شهید با نفس شوهرش نمی شود؟ حتی شما در دروس معرفت نفس می فرمودید وقتی شما به من نگاه می کنید با من من در ارتباط هستید و ممکن است حتی تن من رو نبینید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌جا موضوع فرق می‌کند. در این‌جا آن دست و پا، مظهر کسی است که روحش سختْ در حال پرواز است شبیه حرم امامان که مظهر نور امام است. آن خانم در این دست و پا، بدن را نمی‌نگرد، روحِ در حالِ پرواز شهید را می‌بیند. «در آینه، رخ یار دید». موفق باشید

24892
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: با توجه به اینکه ما تجلی خداوندیم و وجود ما تجلی عین وجود است و وجود ما عین ربط به عین وجود است، آیا این ربط و وصل در یک مقطع زمانی و یا بهتر است بگویم در یک مقطعی از جانب خداوند ایجاد شده و ما هست شدیم، و یا نه از ازل عین ربط و وصل به عین وجود بوده ایم؟ اگر از ازل به عین وجود وصل بوده ایم و هست بوده ایم، چرا این را یادمان نیست و نمی دانیم؟ که البته طبق نظر ملاصدرا نفس جسمانیة الحدوث است و نمی توانیم از ازل متجلی بوده باشیم. ممنون از پاسخگوییتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر وجودی، بودِ ما از خدا است و قبل از آن‌که خدا ما را ایجاد کند از نظر امکانِ ذاتی در علمِ خدا بوده‌ایم. چون همه‌ی این امور به صورت حضوری بوده است در حافظه‌ی ما که امورِ حصولی تنها جای می‌گیرند، نمی‌ماند. موفق باشید

24884
متن پرسش
استاد سلام: آیا برفرض اگر نفس ما این بدن را نداشت باز هم دنیای اطراف را همانگونه که الان می بیند می دید؟ آیا وقتی شخصی می میرد و نفس او دنبال بدنش حرکت می کند، آیا دنیای اطراف را و مردم را همینگونه می بیند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره نفس برای دیدنِ این دنیا، چشمِ و گوش این دنیایی می‌خواهد. بعد از مرگ، با چشمِ جسم برزخی می‌تواند موجودات را بنگرد. مثل این‌که ما با چشم خود در خواب، پدیده‌ها را می‌بینیم. موفق باشید

24883
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد: گاهی یا شاید اکثرا موقع کار و درس و نماز و مطالعه و موسیقی و ورزش و... حالاتی در بنده پیش میاد که نمیدونم حضور قلبه یا نه. حضور قلب چیه و چطور ایجاد میشه و چطور و از چه راهایی تقویت میشه؟ و چه کنیم همیشه در حضور قلب باقی بمانیم و خسته از این نوع حضور نشویم؟ و چطور تشخیص بدهیم که کی در حضور قلبیم؟ در ضمن به سوال ۲۷۸۰۸ ام که خیلی وقته خدمتتون فرستادم پاسخی داده نشده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نقداً پیشنهاد مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوتی آن دارم. ۲. سؤال مذکور به صورت شخصی این‌طور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» نمی‌زنید؟! کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

24882
متن پرسش
سلام عرض ادب: استاد خسته نباشين - خيلي دوستون داريم استاد استاد به اعتقاد صدرالمتالهين نفس در آغاز، امري مادي و جسماني است و در اثر حركت جوهري رشد و اشتداد يافته و به تجرد مي رسد و نفس و بدن درجات يك جوهرند و تكثر و ثنويت آنها عددي نيست، بلكه به مرتبه است يـــــعني چــــه ؟ استاد جناب صدرا به اين قائل هستن كه بين جسم و روح و نفس (نامي نباتي، حسي حيواني، ناطقه قدسي، كلي اللهي) قرار داره؟ يا منظور از اين نفس-جان (نامي نباتي - حسي حيواني - ناطقه قدسي - كلي اللهي) همان روح و روان هستش ؟ استاد كلاً انسان را از منظر اسلام از كجا مطالعه كنيم؟! هر چي بيشتر مطالعه مي كنيم بيشتر سردرگم ميشيم. كتاب هاي شما رو مطالعه كرديم استاد - ملتمس دعام استاد .
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی گفته می‌شود دوگانگیِ بین نفس و بدن، عددی نیست؛ می‌خواهند بفرمایند آن دو در عرض همدیگر نیستند. ۲. بستگی به تأویلی دارد که از نفس می‌کنیم. به طور کلّی جناب صدرا معتقد به «تجرد نفس»اند در هر مرتبه که نفس باشد، چه در مرحله‌ی نباتی و چه در مرتبه‌ی حیوانی و انسانی. پیشنهاد بنده آن است که بحث «حرکت جوهری» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آن دنبال بفرمایید. موفق باشید

24856
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به اینکه وجود ما از خداست و دائما در حال شدنیم و در اصل ما هیچ نداریم و بالاترین نعمت هم که وجود است از اوست و هرچه هست آن واحد قهار است و ما فقط تجلی اوییم، پس چرا خود را خود می دانیم و خود را او نمی دانیم و خود را خود درک می‌کنیم نه او؟ درصورتیکه همه تجلیه اوییم و فقیر محض هستیم و خودی در میان نیست. ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نظر به ماهیات یعنی وجوهِ محدود خود، خود را احساس می‌کنیم. در حالی‌که از جهت «وجود» عینِ اتصال به او هستیم. گفت: «سوی دریا عزم کن زین آب‌گیر/ بحر جو، و ترکِ این مرداب گیر». موفق باشید

24832
متن پرسش
سلام عليكم: استاد بزرگوار فرمودند شرح كتاب ده نكته معرفت نفس را گوش بدهم و گوش دادم يك خواهش دارم شما را به خدا قسم به من برنامه عملي بدهيد خيلي نيازمند برنامه راه هستم خواهش مي كنم رهایم نكنيد. محتاج استادم. محتاج برنامه راه هستم. خدا خيرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روش حضرت امام خمینی و علامه‌ی طباطبایی«رحمت‌اللّه‌علیهما» معرفت نفس است و در دل معارفی که از آن طریق حاصل می‌شود، دستورات دینی، نتایج عمیق خود را ظاهر می‌کند. به همین جهت رعایت واجبات و نوافل برای رسیدن به نتیجه‌ی لازم کافی است. سیر مطالعاتی روی سایت ان‌شاءاللّه در کسب معارف می‌تواند کمک کند. موفق باشید

24834
متن پرسش
استاد سلام علیکم: ۱. تقسیم مراتب نفس به نفس اماره و لوامه و مطمئنه به چه معناست؟ ۲. آیا در زمانی که نفس اماره فعال است نفس لوامه هم فعال است؟ چون بعضی مواقع انسان در جنگ با فکر و خواهش نفسانیست. ۳. همه می دانیم خطورات نفسانی یا هدایت به نیکی و مبارزه با پوچیست از جانب ملائکه و یا وسوسه و ترغیب به بدی و پذیرش افکار پوچ است از جانب شیطان،آیا شیطان وقتی وسوسه می‌کند با نفس اماره مرتبط می شود و نفس اماره در اصل نقش سرباز و نوکر او را بازی می کند و وقتی ملائکه الهام می کنند با نفس لوامه مرتبط می شوند و نفس لوامه سرباز و فرمانبردار آنهاست؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» متوجه می‌شوید که نفس امّاره و لوامّه و ... همه، مراتب مختلف نفس ناطقه هستند. آری! زمینه‌ی وسوسه‌ی شیطان و یا الهامِ ملک در خود انسان هست و به وسیله‌ی همان نفس‌هایی که برشمردید، آن‌ها کار خود را انجام می‌دهند. موفق باشید

24825
متن پرسش
سوال: سلام استاد: یک سیر مطالعاتی جداگانه برای فلسفه و عرفان (البته عرفان نظری) می خواستم ممنون میشم به ترتیب مشخص کنید باید چه بخوانم. طلبه هستم. سپاس فراوان جواب:باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بعد از مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن‌ها و مطالعه‌ی کتاب‌های «بدایة الحکمه» و نهایة الحکمه» و «اسفار» جناب صدرالمتألهین و سپس «فصوص الحکم» ابن عربی بتوان این راهِ بسی با برکت را طی کرد. موفق باشید سوال: منظور از اسفار تمام ۹ جلد اسفار است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی بعد از «بدایه» و «نهایه» می‌شود از جلد پنجم اسفار شروع  کرد. موفق باشید

نمایش چاپی