بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معرفت نفس

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20280
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: سوالی داشتم خدمتتون: ۱. بر اساس گفته ملاصدرا که النفس الجسمانیه الحدوث است و همانطور که فرمودید بدن مادی علت معده ی روح انسان است ولی یک اشکال وجود دارد چرا که خودتان از طرفی فرمودید که روح انسان با استفاده از غذایی که وارد رحم مادر می شود بدن دنیوی خود را می سازد و علت معده عمده ی آن می شود. (نشان به این نشان که فرمودید تفاوت تشکیل بدن توسط روح در دنیا با تشکیل بدن در آخرت این است که در دنیا روح علت عمده ی بدن است ولی در برزخ روح مستقیما خودش جسم را به وجود می آورد)، اگر اینطور باشد که در دنیا روح علت عمده ی جسم است و نه جسم علت عمده ی روح و قانون ملاصدرا نقض می شود. لطفا توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ملاصدرا می‌فرماید: «النّفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» یعنی بعد از حیات دنیائی دیگر روح در حالت برزخ و قیامت، چیزی جدای از جسم‌اش نیست، بلکه جسم آن همان ظهور روح است. موفق باشید

20264
متن پرسش
اللهم اغننی بتدبیرک لی عن تدبیری استاد حکیم طاهرزاده نظر به پرسش شماره 20056 و امر حضرتعالی بر مطالعه ی «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن خویش» ؛ در میان مطالب مطروح در معرفت ففس حضرتعالی بیان فرمودید که: «تن» در قبضه «من» است. به همين جهت هم «تنِ» انسان از حالات و تأثّرات «نفس» متأثّر مي‌شود. از آنجا که «تن» و «من» در یکدیگر تاثیر و تاثر می کنند. دو سوال برای این کمترین به وجود آمده است. نخست این که: کیفیت ترکیب «تن» و «من» در انسان چگونه است؟ (آیا مانند نعناع در آب محلول است. یا به مانند یخ در میانه ی آب معلق؛ یا صورتی دیگر در کار است!) نگفته پیداست که نفس مجرد است و این مثال جهت تقریب به محضر مبارکتان است.) دیگر آن که: تن از من (حقیقت نفس) متاثر می شود؛ به راستی چگونه ممکن است «دو شیء در عین دو ذات بودن، مباین و مفارق یکدیگر نباشند؟» آیا با اتخاد فرض قبول فرمایشان، اصالت وجود را مردود نمی یابیم؟ (اگر چه اصالت وجود، ماهیت و نور هر یک در محل خود قابل بحث است؛ لکن باید دانست بیان این جمله بر چه فرضی ست.) پاسخ حضرتتان موجب امتنان این فقیر سراپا تقصیر است. دل اندر حسن لیلی بند و کار عشق مجنون کن / که عاشق را زیان دارد مقالات خردمندی ا.دیالمه 96/06/15
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از انواع وحدت‌ها مثل وحدت ذات و صفات که برای حضرت حق مطرح است، برای وحدتِ بین نفس و جسم، وحدت انضمامی را مطرح می‌کنند که به نحوی به تدبیر نفس مرتبط است که چگونه بدن را تدبیر می‌کند 2- اگرچه جسم و روح دو ذات متفاوت‌اند، ولی در رابطه‌ی وجودی، نفس با بدن مغایرتی آن‌چنان ندارد که نفس نتواند آن را از خود بداند. مثل وقتی که شما برای کوبیدن میخ از چکش استفاده می‌کنید در آن حدّ که احساس تان آن است که شمایید که دارید میخ را می‌کوبید، تازه وقتی چکش خراب شد نسبت به آن احساس دوگانگی می‌نمایید. موفق باشید 

20262
متن پرسش
سلام علیکم: استاد فکر کنم متوجه منظورم در سوال ۲۰۲۵۱ نشدید. ببینید؛ اتحاد عالم و معلوم در علم به خود مشخص است چون هم عالم خودم هستم هم معلوم خودم هستم، پس در واقع عالم همان معلوم است. ولی در علم به احساسات و تصورات خود، عالم خودم هستم ولی معلوم که احساس من است خودم نیستم بلکه فرع بر وجود من است. در اینجا عالم و معلوم یکی نیستند بلکه معلوم صفتی است برای عالم. تشکر. ببخشید وقتتان را می گیرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که در علمِ به احساسات هم، احساسات جزء علم انسان می‌شود و علمِ به خود همان علم به احساسات و تصورات خود است. زیرا در مجردات، عارض و معروض و وصف و موصوف همه در مقام اتحاد هستند. موفق باشید

20242
متن پرسش
سلام عرض می کنم خدمت استاد گرامی: واقعا از وجودتان بهره می بریم. سوالی که چند وقتی است ذهن بنده رو به خودش مشغول کرده اینه که علی رغم اینکه کار کردن در فضای فرهنگی واقعا برکت و ثمرات خاص خودش را دارد ولی معنویت خاصی را می طلبد. در این مدت نیاز به معنویت در وجودم خیلی بیشتر از قبل احساس می شود. برای پاسخ گویی به این نیاز چه راهکاری را پیشنهاد می دهید؟ علاوه بر این موضوع چگونه می توان همیشه افقی که پیش روی خودمان متصور شدیم را در نظرداشته باشیم؟ یعنی چگونه می توان همیشه عظمت کار را در نظر داشت؟ از این موضوع نگران هستم که فقط صرف اینکه فعلا یک کاری واگذار شده و باید پیش رود به آن نگاه کنم! سپاس گزاری می کنم از اینکه نظراتتان را می فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از کسب معارفی چون معرفت نفس در همان وظیفه‌ای که برایتان پیش آمده است هرچند وظیفه‌ی کوچکی باشد، با تمام وجود انجامِ وظیفه کنید. باید از کسانی گِله کرد که کاری را به‌دست می‌گیرند ولی سهل‌انگارانه نسبت به آن برخورد می‌کنند. موفق باشید

20228
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار: در ابتدا اعیاد ذی الحجه را به شما تبریک می گویم. استاد در اواخر کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» آوردید که روح زیباست لذا اگر بدن را تحت کنترل خود در آورد، بدنی زیبا می سازد. در اینجا مراد از زیبایی چیست؟ آیا مراد، همان زیبایی عرفی است؟ که چشم بزرگ، بینی کوچک و غیره و یا نه، مراد دل نشین بودن ظاهر است؟ چرا که ما علمایی داریم که با اینکه شاید زیبایی ظاهری به معنای عرف را نداشته باشند اما ظاهری دل نشین دارند که گاهی قابل توصیف نیستند. اجرکم عندالله. التماس دعا. یا علی مدد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی حقیقی نظمی است که اعضاء را به وحدتِ مخصوص خود برساند و به همین جهت که اسماء الهی در وحدتِ حضرت حق جای دارند، او را جمیل می‌گوییم. لذا هرجا اعضاء به وحدتِ خاص خود و به تعادل لازم رسیده باشند، زیبایی به میان می‌آید. موفق باشید   ُ

20201
متن پرسش
سلام علیکم: کسی که خواب نمی بیند به خاطر عقل، وقتی می خوابد کجا می رود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس پیشِ خودش می‌ماند. موفق باشید

20189
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: با عرض خسته نباشید خدمت حضرتعالی در مورد کار کردن کتب «ده نکته از معرفت النفس» و «از برهان تا عرفان» را برای طلاب از چه پایه ای صلاح می دانید که به دروسشان هم لطمه ای نخورد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که از همان ابتدا این کار انجام بگیرد ولی با کنترل، تا درس رسمی حوزوی طلبه به حاشیه نرود. موفق باشید

20163
متن پرسش
سلام علیکم: یک بنده خدایی چند کتاب از آثار شما خوانده بود و گفت که آقای طاهرزاده بعضا مطالب سخت عرفانی ای را بیان می کنند که برای فهم آنها نیاز است که یک مقداری فلسفه و عرفان نظری بلد باشیم، من هم در جواب گفتم که اگر طبق سیر ایشان پله پله جلو برویم مشکلی پیش نخواهد آمد و می توانیم مطالب را بفهمیم. حال خواستم نظر خودتان را بفرمایید. آیا واقعا ما باید اول برویم فلسفه و عرفان بخوانیم؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً رفقا باید با «ده نکته معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن شروع کنند. موفق باشید

20150
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خسته نباشید. دو سوال از خدمتتون داشتم. اول اینکه برای خواندن کتاب مصباح امام شرح سوره حمد مقدمه آن است؟ دوم اینکه از قول علامه حسن زاده شنیدم که جزا نفس عمل است حال که در روایات داریم که پیامبر صورت آن چهار ذکر تسلیحات اربعه را به صورت ساختن قصر در معراج دیده اند حال جزا نفس عمل است چه می شود؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شرح صوتی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» 2- شاید منظور حضرت آقا، عمل به آن چیزی است که می‌دانیم؛ در آن صورت است که نفس بهره‌ی لازم را می‌برد. موفق باشید

20126
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: من واقعا در باسخ به اين سوال مضطر شده ام و از هر كسي مي برسم قانع نمي شوم، لطفا به من كمك كنيد. من بزشك هستم، ما بيماراني داريم كه ماهها زير دستكاه ونتيلاتور بدون آنكه تنفس خودبخود داشته باشند زنده نگه داشته مي شوند و در واقع نهايتا تصميم تيم بزشكي بر عدم انجام اقدامات درماني منجر به فوت آنان مي شود و شايد اگر اين تصميم گرفته نشود آنان سالها با دستكاه ونتيلاتور زنده بمانند. بيماراني داريم كه دچار ايست قلبي تنفسي مي شوند و بزشكان با ماساژ قلبي و تنفس مصنوعي آنان را به زندگي بر مي گردانند. اميد به زندگي هر سال بالا تر مي رود و آمار مرگ و مير كمتر مي شود و در كشورهاي توسعه يافته آمار مرگ كمتر از كشورهاي در حال توسعه است. اين تجربيات حسي، نشان مي دهد كه بر اساس قانون عليت مي شود بر علت مرگ غالب شد. شكي نيست كه ايجاد كننده اين قانون و برقراركننده اين ارتباطات خداوند است، شكي نيست كه آنكه انسان را داراي جنين قدرت فكري و علمي كرده است خداوند است، اما سؤال من اينجاست كه ايا خداوند انسان را خلق كرده و به او توانايي غلبه بر مرگ داده تا بتواند به عمر جاويدان در دنيا برسد؟ آيا مرگ روزي مغلوب انسان مي شود و انسانها ديكر نمي ميرند؟ من واقعا گرفتارشده ام، اگر مرگ را مي شود مغلوب كرد بس قيامت و معاد جيست و جه طور مي شود اثباتش كرد، آنجه به جشم مي بينم غلبه بر مرگ است و آنچه سعي مي كنم در ذهن اثباتش كنم حتمي بودن مرگ است و اين واقعا غير ممكن است. لطفا من را راهنمايي بفرماييد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع مرگ با انصراف نفس از بدن واقع می‌شود، وقتی که نفس دیگر به بدن احتیاج نداشت و ربطی به این حرف‌ها ندارد. پیشنهاد می‌شود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» که بر روی سایت هست مطالعه فرمایید. موفق باشید

20128
متن پرسش
سلام: با آرزوی توفیقات بیشتر برای شما. بنده پس از تحصیل در دانشگاه در مقطع کارشناسی در دو رشته مهندسی مواد و مدیریت صنعتی، به حوزه علمیه پیوستم و بیش از یک سال هم هست که طلبه شده ام. یکی از بزرگترین دغدغه هام احیا عقاید و اخلاق ناب محمدی در جامعه است. به اصطلاح استاد «تنگنای تاریخی موجود» و وضعیت فرهنگی، اخلاقی، عفاف جامعه خیلی بنده را می رنجاند و می خواهم کار تحقیقاتی و جدی برای برونرفت از این پیچ تاریخی خطرناک انجام دهم و تقدیم جامعه اسلامی کنم. از استاد تقاضای راهنمایی و نقشه راه دارم. چه سرفصل هایی را باید مطالعه کنم، چه تحقیقاتی باید انجام دهم؟ چه اقداماتی فردی یا گروهی باید انجام دهم؟ خلاصه در این فضا که هرکس تقصیر وضعیت نابسامان فرهنگی، دینی، اجتماعی را گردن دیگری می اندازد، بنده چه کار مفیدی می توانم انجام دهم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که اسلام راه‌کارهای اساسی برای بحران‌های فرهنگیِ اجتماع دارد، ابتدا باید با حوصله‌ی زیاد روحِ قرآنیِ مسائل را با تدبّر در قرآن به‌دست آورد و این نیز نیاز به مقدمه‌ا‌ی به نام معرفت نفس دارد. لذا اگر می‌خواهید کاری اساسی و مبنایی انجام دهید، بدون عجله در عین تعمق در دروس رسمی حوزه، به مباحث «معرفت نفس» و سپس به تدبّر در قرآن بپردازید. موفق باشید

20112
متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: آیا حضرتعالی در مورد وجود انسان قبل از تولد با ملاصدرا تفاوت نظر دارید یا ایشان نیز قائل به این قولند و در این صورت آن نظر ایشان که جسم در اثر حرکت جوهری در چهار ماهگی مبدل به روح می شود چگونه قابل توجیه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجودِ علمی با وجودِ عینی فرق دارد. آن‌چه جناب ملاصدرا «جسمانیت‌الحدوث» می‌نامد وجود عینی است وگرنه وجود علمیِ انسان‌ها را ایشان نیز قبول دارند. موفق باشید

20072
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم: با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: بنده ی حقیر اول راه هستم و چند روزی می شود با گروه المیزان آشنا شدم، طبق سیر مطالعاتی که در سایت المیزان لطف کردند در اختیار عموم قرار دادند، آیا ابتدا یک کتاب را مطالعه بکنم، بعد سراغ کتاب دیگری بروم؟ یا اینکه از هر کتابی یه مقدار طبق مباحث جلو بروم؟ ضمن اینکه برای بنده فعلا شرایط مباحثه با شخص دیگری مهیا نیست. سوال دوم: آیا در کنار این سیر مطالعاتی می توانم از کتب دیگری مثل کتاب های شهید مطهری و... استفاده کنم یا اینکه فعلا سیر مطالعاتی کفابت می کند؟ سوال سوم: همان طور که از آیات و روایات بر می آید و همچنین طبق مباحث انسان شناسی شما که بنده توفیق مطالعه برخی کتب را داشتم، معرفت نفس بنیادی ترین معارف است که باید سرلوحه ی تمامی معارف قرار گیرد، سوال اینجاست که در سیر مطالعاتی پیشنهادی در سایت، کتب مربوط به معرفت نفس خیلی کم رنگ است، آیا دلیل خاصی دارد؟ سوال چهارم: در سیر مطالعاتی گاهی کتاب ها در مباحث مختلف تکرار می شوند، بالفرض کتاب «دعای ندبه، زندگی در فردایی نورانی» ذبل دو مبحث شناخت اهل بیت (ع) و امامت و مباحث مهدویت و انتظار قرار گرفته است، بنده باید در هر دو مبحث کتاب مذکور را مطالعه کنم؟ پیشاپیش از راهنمایی شما کمال تشکر را دارم. برای بنده ی حقیر که در اول راه هستم دعا بفرمایبد. لطف می کنید، بنده را در ابتدای راه نصیحتی بفرمایید. از خداوند منان برای شما و فعالان این گروه، توفیق روز افزون را خواستارم. یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید سعی شود یک کتاب تا انتها خوانده شود و پیام آن به جان شنیده شود و سپس به کتاب دیگری رجوع شود 2- بعد از مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کتاب‌های ارزشمند دانشمندی بزرگ همچون شهید مطهری، بیشتر قابل استفاده خواهد بود 3- مباحث «خویشتن پنهان» و «معاد» نیز در راستای معرفت نفس است 4- به نظر می‌آید اکثر تکرارها برای حضور بیشتر مخاطب باشد تا خود شما دریافت حضوری بهتری از موضوع پیدا کنید 5- با حوصله و پشتکار جلو بروید. موفق باشید

20056
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: ضمن عرض ادب و وقت بخیر خدمت استاد حکیم طاهرزاده در پی مراجعه ی یکی از دوستانم که دانشجوی پزشکی هستند، سوالی از بنده کمترین پرسیده شد. (راقم این سطور فارغ التحصیل مهندسی الکترونیک، دانشجوی حقوق و علاقمند به فلسفه و عرفان اسلامی هستم.) سوال عبارت بود از اینکه: «از کجا می دانی این اعتقادات و ادراکاتی که بر آن هستی صرفاً مجموعه ای از فعل و انفعالات عصبی - مولکلی نیست؟» به وضوح پیداست که این سوال متاثر از علم زدگی (Scientism) است که می خواهد لباس ناموزون ساینس (با همه ی گرایش های الحادی اش) را بر قامت بلند وجود بنشاند. بنده با سه مقدمه به صورت بسیار مفصل و با جزئیات به ایشان پاسخ گفتم که نظر به اینکه بازگو کردن جزئیات زیره به کرمان بردن است مطلب را اجمالاً به عرضتان خواهم رساند. (ضمناً لطفاً اگر نقد و نظری در این باره نیز داشتید بیان بفرمایید اگرچه اصل پرسش بنده این نیست...): اولاً: انسان بهره ای از وجود دارد و وجود منحصر در انسان نیست. پس انسان عضوی از دائره وجود است. ثانیاً: انسان (طبق برهان انسان معلق حضرت ابن سینا) خود را حضوراً وِجدان می کند و این وِجدان حضوری خود پیش از قوای حواس است. ثالثاً: همانطور که ما به «روحِ من» و «جسمِ من» تفوّه می کنیم، روح و جسم را از متعلقات من می دانیم. یعنی روح و جسم اعضا و اجزای من هستند. نقش نمای اضافه ی کسره ما بین روح و من یا جسم و من حاکی از آن است که روح بر من حمل می شود و همچنین جسم بر من. در نتیجه: انسانی که وجود دارد و وجود خود را حضوراً حتی پیش از حواس وجدان می کند نمی تواند در جسم خود محصور باشد، لاجرم بایستی وجهی از انسان وجود داشته باشد که رابط فی ما بین وجود و وجدان و من باشد و ما آن وجه انسان را روح می نامیم. پس از پاسخ به ایشان با وجود اینکه بحمدلله توانستم به خوبی ایشان را اقناع کنم، ولی پس از آن مکالمه پرسشی برای بنده طرح گردید که حتی پس از مراجعه به چند استاد فلسفه هنوز نتوانستم کما هو حقه جان کلام را دریابم. تا جایی که یکی از اساتید فلسفه به جای پاسخ دادن به سوال پس از دو مرتبه مراجعه و پاسخ های گزنده، در مرتبه سوم به بنده پیشنهاد داد به جای دنبال کردن این سوال یک چله نماز شب و مراقبه داشته باشم (!!!) . زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم / گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم 1. به راستی این «من» چیست که حامل روح و جسم است؟ 2. امام روح الله روحی فداه در آثار خود می فرمایند: «به نظر مى رسد این که جمله «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» از قبیل تعلیق به محال است، یعنى همان گونه که انسان نمى تواند نفس و روح خود را بشناسد خدا را نیز نمى تواند حقیقتاً بشناسد.» رای شما در این باره چیست؟ 3. آیا شناخت من لازمه اش محیط شدن انسان بر خود (که محال به نظر می رسد!) نیست ؟ 4 - آیا در راه شناخت و آشنایی با من راهی به جز علم حضوری و عرفان وجود دارد و فلسفه را بر آن راهی هست؟ ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید / هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند در پایان خواهشمندم حتی المقدور پاسخ را مفصل و با جزئیات بیان بفرمایید. اگر میسر بود برای مطالعه ی بیشتر منابعی را معرفی بفرمایید موجب امتنان این حقیر خواهد بود. می دانم این فرزندتان را از دعای خیرتان محروم نمی فرمایید. و الحمدلله رب العالمین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در موضوع معرفت نفس و احساسِ خودْ ماوراء تن، و حضورِ ابدی آن سخن بسیار رفته است و همان‌طور که مرقوم فرموده‌اید انسان به خوبی خود را بدون تن می‌تواند احساس کند و به حکم آن‌که عالِم غیر معلوم است آن‌کسی که به تنِ خود علم دارد مسلّم تنِ خودش نیست و چون علم از مقوله‌ی مجردات است، پس بنابراین کسی که علم به خود دارد موجودی مجرد است و موجود مجرد، فرسایش‌پذیر و «میرا» نیست. و این کم‌ترین علم به خودمان می‌باشد در آن حدّ که خود را به عنوان یک موجودِ مجرد می‌یابیم. و بنده در این رابطه عرایضی در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» با شرح صوتی آن و در کتاب «خویشتن پنهان» داشته‌ام. می‌ماند این نفس چه وسعتی دارد در آن حدّ که مولایمان علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند:

اتَزْعَمُ‏ انَّكَ جِرْمٌ صَغيرٌ

 

وَ فيِكَ انْطَوَى الْعالَمُ الاكْبَرُ

     

تو مى‏ پندارى كه همين جسم كوچك هستى، در حالى كه جهان بزرگى در نهاد تو پنهان است. زیرا انسان وسعتی تا همه‌ی افلاکِ سماوی دارد در آن حدّ که فرمود: «دو سر هر دو حلقه‌ی هستی / به حقیقتْ به هم تو پیوستی». در رابطه با وسعت انسان و این‌که سلوک زیادی نیاز است تا انسان همه‌ی ابعاد خود را در حدّ ممکن بیابد، کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتنِ باورها» با شما سخن‌ها دارد. و باز در این رابطه در روايت داريم كه راوي از حضرت‌امام‌ رضا (ع) مي‌پرسد: مرا از بهشت و جهنم خبر دهيد، آيا هم اكنون آن‌ها خلق شده‌اند؟ حضرت فرمودند: بلي، و رسول‌الله (ص) وقتي به معراج رفتند داخل بهشت شدند و آتش را ديدند. راوي مي‌گويد: عده‌اي از مسلمانان مي‌گويند بهشت و جهنم مقدر شده‌اند ولي خلق نشده‌اند. حضرت فرمودند: آن‌ها از ما نيستند و ما هم از آن‌ها نيستيم:

«مَنْ اَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنّار كَذَّبَ النَّبِيَّ (ص) وَ كَذَّبَنا وَ لا مِنْ وِلايَتِنا علي شَيْئٍ وَ يَخْلُدُ في نارِ جَهَنَّم. قال‌الله‌: هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي يُكَذِّبُ بِهَاالْمُجْرِمُونَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ آنٍ».

پس كسي كه منكر خلقت فعلي بهشت و جهنم شود، پيامبر و ما را تكذيب كرده است و از دوستان ما نيست و براي هميشه در آتش است. خداوند در آيه 44 سوره الرحمن فرمود: اين است جهنمي كه گناهكاران انكار مي‌كردند و هم اكنون گناهكاران بين آن جهنم و آب‌جوشان در حال طواف‌اند.[1]

و نيز در روايت داريم که: «رسول خدا (ص) ‌فرمودند: در آن هنگامي كه مرا در آسمان معراج دادند من داخل بهشت شدم‌، ديدم در آنجا زمين‌هاي بسياري را كه سفيد و روشن افتاده و هيچ در آنها نيست‌، وليكن فرشتگاني را ديدم كه بناء مي‌سازند، يك خشت از طلا و يك خشت از نقره‌، و چه بسا دست از ساختن برمي‌دارند. من به آن فرشتگان گفتم‌: به چه علّت شما گاهي مشغول ساختن مي‌شويد و گاهي دست برمي‌داريد؟ فرشتگان گفتند: وقتي كه نفقة ما برسد ما مي‌سازيم و وقتي‌كه نفقه‌اي نمي‌رسد دست بر مي‌داريم و صبر مي‌كنيم تا آن‌كه نفقه برسد. رسول‌خدا (ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقة شما چيست‌؟ گفتند: نفقة ما گفتار مؤمن‌است‌ در دنيا، كه ‌بگويد: سُبْحَانَ اللَهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لاَ إلَهَ إلاَّ اللَهُ وَ اللَهُ أَكْبَرُ.[2]

پس چنانچه ملاحظه مي‌فرماييد حضرت در سفر معراجي خود با بهشت و جهنم روبه‌رو شدند و اين مي‌رساند که هم اکنون بهشت و جهنم موجود است. 3- ما تنها نسبت خود با خدا را می‌یابیم و نه نسبت خدا به عالَم را 4- فلسفه، خبر از وجود حقایق می‌دهد و عرفان، مقام اُنس با آن حقایق است. موفق باشید

 


[1] - قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَاu: يَابْنَ رَسُولِ اللَهِ! أَخْبِرْنِي‌عَنِ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ، أَهُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ؟! فَقَالَ: نَعَمْ، وَ إِنَّ رَسُولَ اللَهِf قَدْ دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ رَأَي‌النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إلَي‌السَّمَآءِ. قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: فَإنَّ قَوْمًا يَقُولُونَ: إنَّهُمَا الْيَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَيْرُ مَخْلُوقَتَيْنِ! فَقَالَu: مَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ لاَ نَحْنُ مِنْهُمْ. مَنْ أَنْكَرَ خَلْقَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَقَدْ كَذَّبَ النَّبِيَّ f وَ كَذَّبَنَا وَ لَيْسَ مِنْ وَلاَيَتِنَا عَلَي‌شَيْءٍ وَ خُلِّدَ فِي‌نَارِ جَهَنَّمَ! قَالَ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ: هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي‌يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ حَمِيمٍ ءَانٍ. (توحيد صدوق، باب ما جاء في‌الرُّؤْيَه، حديث 21 ص 118).

[2] - «عن أبي عبد الله u قال، قال رسول الله f لما أسري بي إلى السماء دخلت الجنة فرأيت فيها قيعان يقق و رأيت فيها ملائكة يبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضة و ربما أمسكوا فقلت لهم ما بالكم ربما بنيتم و ربما أمسكتم فقالوا حتى تجيئنا النفقة فقلت و ما نفقتكم فقالوا قول المؤمن في الدنيا سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر فإذا قال بنينا و إذا أمسك أمسكنا»(بحارالانوار، ج 18، ص 409، باب 3 – اثبات المعراج و معناه.)

20042
متن پرسش
سلام: قبل از صوت شرح مقالات باید صوت معرفت نفس و حشر را گوش بدهم؟ در صورت گوش دادن به صورت معرفت نفس و حشر که داخل dvd بود، آیا خواندن کتاب های 10 نکته و کتاب معرفت نفس و حشر لازم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مقالات خوب است که «ده نکته» و سپس «برهان صدیقین» و بعد از آن «معاد» را کار کنید. همه‌ی آن موارد با شرح صوتی آن کار شود. موفق باشید

20035
متن پرسش
سلام استاد: در بحث معرفت نفس به وجه پایدار اشاره نمودین و در مورد بدن گفتید دانشمندا گفتن که بدن الان ما بدن پارسال ما نیست و کلا تغییر کرده، در بحث حرکت جوهری فرمودین جسم در عین حرکت و تغییر همون بدنه، جمع بین این دو تا چطوره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تغییری که در علوم تجربی مطرح است، تغییر در عرض است و نه در جوهر. موفق باشید

20034
متن پرسش
سلام استاد: ۱. در بحث جسمانیه الحدوث بودن، ابتدا جسم که ابزار است ساخته می شود و بعد روح در آن دمیده می شود یا شروع شکل گیری جنین با نظر روح است؟ یک توضیح مفید بفرمایید لطفا ۲. الان درک از من و تن داریم و حتی درک از نظر من به تن، اما اینکه در ابتدا، روح در بستر تن دمیده می شود رو هنوز به صورت مفهوم هم نفهمیدم، یعنی یک شخص به صورت یک نفس متعین هست می شود و در همان ابتدای هست شدن متعین، به بدن نظر دارد، یا ابتدا هست می شود و خودش بدنی که می خواهد را میابد در شکم یک زن و آن را پرورش می دهد؟ لطفا شرح بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «جسمانیت الحدوث»بودنِ نفس به آن معنا است که نفس ناطقه در بستر جسم انسان در دوره‌ی جنینی با آماده‌شدن جسم در اثر حرکت جوهری بر آن متجلی می‌شود. موفق باشید

20014
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: چه کنیم از دست خدای شکل و صورت دار آزاد شویم؟ مباحث معرفتی را طبق فرمایش حضرتعالی دنبال می کنم. ۲. چطور می توان به جایی رسید که در همان عالم کشف صحت کشف را بسنجیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر معرفت نفس این مشکل حلّ می‌شود و خود انسان متوجه‌ی حقّانیت و نورایت کشف خود می‌گردد. کتاب «مقالات» از آیت اللّه شجاعی در این مورد کارساز است. موفق باشید

19973
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی اینجانب یک برادر دارم ، دانشجو است. درسهای ترم اول برایش سنگین بود. دچار افسردگی شدید شد. البته پیش زمینه هم داشت. ایشان وسواس فکری هم دارند هنوز خودش رو پیدا نکرده. فنی حرفه ای هم ثبت نام کردند برای یادگیری یک مهارت. به مباحث مذهبی علاقه دارد. خودم کتابهای شما را خوانده و صوت برخی مباحث را گوش داده ام. به نظر شما چه کتابی را مطالعه کند برای شروع. یا چه مبحثی را گوش دهد. آیا کلا برای مشکلات روحی انسان که از پدر یا مادر عزیزمان به ارث برده ایم و آنها هم از یکی از والدین شان، در این عالم راه حلی نیست؟ ما هم باید این رفتارها را به فرزندانمان انتقال دهیم؟ مشاوره های روانشناسی راهگشا نیست به تنهایی. ما نباید قطع کننده این جریان یا این زنجیره تکراری باشیم. اصلا امکانش هست؟ دردهای من نگفتنی است، دردهای ار جنس این دنیا. از بی خبری.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «خُلِق الانسان ضعیفاً» و از آن‌جایی که ضعیف‌بودن بد نیست و ضعیف‌ماندن بد است، هرکس به نحوی ضعف‌هایی دارد که باید در مسیر زندگی و از طریق اعمال و افکار، جبران کند. به نظر بنده دنبال‌کردنِ مباحث «معرفت نفس» خوب است. موفق باشید

19972
متن پرسش
سلام استاد: ۱. در معاد جسمانی، منظور از صورت همون جسم از جنس نفسه چیست؟ ۲. در قیامت، نفس یک انسان عین اخلاق و اعتقاد و اعمالش میشه که جسم از جنس نفس، ظهور این سه پدیده میشه، به عبارتی اول نفس تحول پیدا میکنه به این پدیده‌ها و بعد ظهور نفس، نوع بودن نفس رو نشون میده و یا همه اینها به صورت یک پرده و حجاب اند و خود نفس بدون تحوله و فقط جسم متجلی به این صورت در میاد؟ ۳. معاد دیگر پدیده‌های غیر از انسان به چه صورت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آری! 2- نفس انسان با نظر به هویتی که در قیامت پیدا می‌کند جسم خود را ابداع می‌نماید 3- با تحول جوهری، عالَمْ شدتِ وجود پیدا می‌کند. موفق باشید

19968
متن پرسش
سلام استاد: در مورد معاد جسمانی از نظر امام، فرمودید که دیگه یه جسم و یک روح نداریم، بلکه روح یا نفس همان جسم است، به معنی تجلی ۱. یعنی میشه گفت دیگه بدن ابزار نیست در قیامت؟ ۲. اینکه فرمودین نفس همون جسمه، به معنای تجلی، آیا میشه گفت این نوع تجلی همانند تجلی خداوند است به صورت ملائکه یا فرق داره؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است که می‌فرمایید 2- همه‌ی عالم تجلی انوار الهی است و از حضرت حق جدا نیست و بدن قیامتی انسان نیز به همین نحو از روح انسان جدا نیست که ابزار بدن باشد. موفق باشید

19966
متن پرسش
با سلام مجدد: ببخشید استاد حرف شما درست اما من هنوز جواب سوالم رو نگرفتم. خب شما میگید وقتی نفس به کمال برسه جسم رو رها میکنه. خب این کفارِ مشرک چطوری ممکنه به کمال برسن تا جسمشون رو رها کنند؟ یعنی اگه کسی به کمال نرسه دیگه جسمشو رها نمیکنه؟ خواهش می کنم استاد کمکم کنید و منت بگذارید و توضیحات بیشتر و مفصل تری در این موضوع افاضه بفرمایید و بهم ثابت کنید که نمی شود جاودان در دنیا ماند چه کافر چه مومن. خداوند سایه تون رو از سر ما کم نکند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا شد بحث را در کتاب «ده نکته» و شرح صوتی آن دنبال فرمایید تا معلوم شود کمال نفس، یا در بُعد انسانی است و یا در بُعد حیوانی. حیف نیست با این‌همه تأکید بر روی معرفت نفس ما از این معرفت جدا باشیم!! موفق باشید

19961
متن پرسش
با سلام خدمت استاد معظم جناب طاهرزاده: آقای طاهرزاده. یک شبهه و سوالی برام پیش اومده که داره ریشه و بنیان عقایدم رو از بین میبره. و اون اینست که از طرفی می بینم ائمه گفتند که دنیا سرای عبورکردن است و نه سرای ماندن. و یا اینکه حضرت علی در نهج البلاغه فرمودند که اگر کسی بنا بود نردبانی برای رسیدن به جاودانگی پیدا می کرد یا راهی برای دفع کردن موت از خودش، بی شک او سلیمان فرزند داوود بود چون او کسی بود که خداوند سلطنت بر جن و انس و.... را تحت تسخیرش قرار داده بود و احادیثِ دیگری در این مساله که صراحتا میگن کسی در این دنیا جاودان باقی نمی ماند و به قول قرآن کل نفس ذائقه الموت. اما آقای طاهرزاده خب قطعا در زمان ائمه علوم خیلی پیشرفت نکرده بود. اما الان علم خیلی پیشرفت کرده و همین طور هم داره پیشرفت میکنه و تحقیق کردم تو اینترنت و مقالاتی خوندم تو این زمینه، متوجه شدم که دانشمندان به این نتیجه رسیدند که جاودان ماندن و دفع مرگ از انسان غیر ممکن نیست و اگر فعالیت های علمی شان درست پیش بره انتظار دارند که حدود سی چهل سال اینده بتونن به این تکنولوژی برسند که جلوی مرگ رو بگیرن و انسان را جاودانه کنن. البته دانشمندان می گویند که در حال حاضر هم نوعی مرجان دریایی است که به دلیل فعالیت و مکانیسم پیچیده ای که دارد پس از طی کردن مراحل زندگی اش با فرایند های پیچیده ای خودش را به مرحله اول تولدش می برد و دوباره همینطور زندگی می کند و این موجود قابلیت این را دارد که تا بینهایت بار این کار را کند و تا ابد زنده بماند اما به دلیل عواملی مثل شکار شدن توسط شکارچی ها یا بیماری و... می میرد و نمی تواند جاودانه بماند. حالا آقای طاهرزاده این شبهه برام پیش اومده که اگه اینطور که این دانشمندان میگن بشه پس یعنی کلام معصومین و کلا ضروریات دین استغفرالله کشک میشه. و به صورت واضح علم بر دین غلبه پیدا می کند. ممکنه بگید خب ممکنه بتونن در انسان قابلیت جاودانه زندگی کردن را ایجاد کنند ولی خب آدم در اون صورت به وسیله بلاهای طبیعی و حوادث و.... می میرد. اما آقای طاهرزاده این شبهه برام پیش اومده که دانشمندانِ جونِوَر که تونستن انسان رو به قابلیت جاودانگی برسونن شاید بتونن راهکارهایی پیدا کنن که انسان رو از عواملی که باعث مرگ میشه، مثل حوادث و... حفظ کنند. استاد خواهش می کنم راهنمایی ام کنید که داره عقایدم سست میشه و می ترسم نعوذ بالله اعتقاداتم فاسد شه و فکر کنم علم انسان رو به همه جا میرسونه و دین در برابر علم مغلوب است. خواهشا کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شناخت نفس انسان، غیر از شناخت جسم انسان و عکس‌العمل‌هایی است که جسم از خود نشان می‌دهد. علوم تجربی در حوزه‌ی جسم انسان می‌تواند صاحب‌نظر باشد و نفس انسان یک موضوعِ مجرد است و در تفکر فلسفی مورد بحث قرار می‌گیرد به همان معنایی که جنابعالی می‌توانید در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی مربوط به آن که بر روی سایت هست، آن را دنبال کنید. در آن‌جا روشن می‌شود که نفس انسان پس از آن‌که از بدن خود به عنوان ابزار رسیدن به کمالات استفاده کرد، آن را رها می‌کند. مثل نجاری که پس از آن‌که صندلی مورد نظرش را ساخت، ارّه و چکش خود را رها می‌نماید. موفق باشید

19939
متن پرسش
سلام علیکم: اگر کسی امام زمان (عج) را در خواب ببیند، آیا خود امام زمان (عج) از اینکه به خواب آن شخص آمده آگاهی دارند؟ خواهشمندم مرحمت فرموده با ذکز مستندات پاسخ را بیان فرمایید. قبلا از وقتی که برای پاسخ می گذارید متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً خواب چیزی نیست که بتوان بر روی آن حساب کرد چه برای کسی که خواب دیده باشد، چه برای کسی که در خواب می‌آید. مباحث «معرفت نفس» نکاتی در این مورد دارد. موفق باشید

19947
متن پرسش
استاد سلام: یه سوال پرسیدم و پاسخ دادین ولی برام حل نشد ۱. شبهه جناب ابن سینا، با عنوان بقاء موضوع، در رابطه با جسم نبود بلکه در رابطه با نفس بود، یعنی برای نفس حرکت جوهری قائل شدن رو رد کرده، اما شما جواب رو در رابطه با جسم دادین؟ ۲. خب اگه برداشت من اشتباه نباشه، باید اینطور جواب بدیم که نفس که از وجه من بودنش که ثابته، و حرکت برای وجه قوه و فعل اون هست، اینجا در جواب باید بگیم اگه نفس وحدت داره با جسم خودش، پس در عین حرکت جوهری، جسم همون جسم قبلیه چون اگه تغییر می کرد، نفس نمیتونست وحدت خودش رو باهاش حفظ کنه، الان استاد این تحلیل من درسته؟ اگر درسته پس میتونیم اینجوری تعمیم بدیم که تمام پدیده‌ها از نظر ماده بودن یک نفس دارن، مثل انسان که نفس داره، مثلا آب هم یک نفس داره، ولی میز به اعتبار ماده و درخت بودن یک نفس داره، پس این نفوس همون جسم خودشونو میخوان، پس لازمه حرکت جوهری ثابت ماندن هویت شی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب ابن‌سینا برای جسم، نفس قائل نیست ولی متوجه است جسمِ انسان اگر حرکت جوهری داشته باشد دیگر این جسم، آن جسم نیست و به این اعتبار شخصی هم که متعلق به آن جسم است، آن شخص قبلی نمی‌باشد. موفق باشید

نمایش چاپی