بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معرفت نفس

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9574
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام استاد عزیز: 1- چه کنم که از این عدم مدیریت وقت خلاص شوم؟ بعضا می بینم مسائل سیاسی مشغولم کرد، یا کار فرهنگی در فضای مجازی وقت زیادی گرفت که می بینم حدود 4 ساعت وقت گرفته، از طرفی مشاهده می کنم این همه کتاب هست که من در برنامه دارم اما نخوانده ام، از مابقی آثار شما بگیر تا آثار شهید مطهری، ادامه المیزان و صحبت های حضرت آقا و ... . 2- کتاب «معرف النفس و الحشر» در لیست کتب سایت قرار داده شده ظاهرا، ولی وقتی روش کلیک میکنیم کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» باز میشود. اگر بفرمایید تا اصلاح کنند. ممنون می شویم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خوب است برنامه‌ای را برای خود به صورت مکتوب و هفتگی تنظیم کنید و کارها را در آن جای دهید 2-درسایت صفحه ای را که برای کتب انسان شناسی باز میشود تمام کتب این موضوع موجود است که باکتاب" انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی شروع شده وبا کتاب" معرفت النفس و الحشر "وکتاب"ده نکته از معرفت نفس "ختم میشود. موفق باشید
9548
متن پرسش
سلام خدمت استاد: همانطور که احیانا مستحضر هستید، یکی دو سالی است سوالات و شبهاتی پیرامون وجود نفس انسانی در رسانه ها، کلاسها و بالتبع در اذهان برخی دانش آموزان و دانشجوها می گذرد. لب سوالاتی که در این زمنیه مطرح است رو شاید بشود در این خلاصه کرد که: از کجا معلوم که این مغز انسانی نباشد که مدرک، مدیر و اصل اساسی انسان است و چرا باید به یک من خارج از تن، لزوما قائل شویم؟ اینها استدلالها یا رجوع به وجدانهایی که امثال حضرتعالی در کتب تان می آوردید را شنیده اند، ولی می گویند وقتی مغز برود، دیگر نمی گوییم : «من»! و می گویند برای یک ملحد که قائل به حیات پس از مرگ نیست چطور می توان ثابت کرد که واقعا نفس، من و روحی خارج از تن وجود دارد که اصل اساسی و حقیقی انسان، آن است؟ شما در کتب تان (که انصافا در زمینه معرفت به نفس، قوت زیادی داشته و دارد) به طور مستقیم اشاره ای به این شبهه نداشته اید و شاید بشود غیر مستقیم مطالبی رو در پاسخ به این شبهه، پیدا کرد. حال خواهشمندم که راهنمایی بفرمایید. البته ناگفته نماند، که این سوال، سوال جدیدی نیست و از سالها و چه بسا قرن ها پیش مطرح بوده. اخیرا به دو دلیل طرح آن همگانی تر شده: 1) خو گرفتن به فضاهای علوم فنی مهندسی و حتی پزشکی (که در نگاه خوگرفته با این علوم، انسان رو می توان به یک کامپیوتر هوشمند تقلیل داد) و 2) طرح این گونه پرسشها در فضاهای مجازی و رسانه ها و ... ممنون و متشکر منتظر راهنمایی استاد هستیم. (که حقیقتا این مساله، مساله مبتلا به و پر دردی ست)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما بحث معرفت نفس را با نظر به همین شبهات مطرح کردیم، اگر به همان روشی که انسان را به احساس خودش از خودش رجوع می‌دهیم، جلو رویم همه‌ی این مشکلات رفع می‌شود و در قسمت آرشیو مباحث در قسمت معرفت نفس این‌گونه سؤالات جواب داده شده. موفق باشید
9559
متن پرسش
با سلام: اینکه ما هر چقدر جنبه تجردمان بیشتر شود، وجودمان شدید تر می شود دقیقا به چه معناست؟ یعنی ما علم، حیات و قدرتمان بیشتر می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه میل های غریزی که مربوط به بدن است در ذیل شریعت الهی بیشتر کنترل شود، به همان اندازه جنبه‌ی تجرد ما بیشتر ظهور میکند و نحوه‌ای خاص از حقیقت و قدرت و علم را در خود احساس میکنیم که قبلاً نداشتیم. موفق باشید
9534
متن پرسش
سلام بر استاد: 1. ویرایش جدید کتاب فرزندم اینچنین باید بود (جلد اول) در سایت نیست هنوز چاپ هم نشده؟ 2. به عنوان مقدمات برای خواندن کتاب «معرفت النفس و الحشر» این سیر خوب است یا ناقص است: «جوان و انتخاب بزرگ» ، «آشتی با خدا صوت» ، «10 نکته کتاب» ، «خویستن پنهان» ، «معاد صوت»)؟ با تشکر فراوان و خدا قوت
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب در صحافی است إن‌شاءاللّه همین روزها سر و کله‌اش پیدا می‌شود 2- بله همین سیر که می‌فرمایید خوب است ولی سعی کنید با دقت هرچه تمام‌تر با کتاب «معرفتِ نفس و حشر» برخورد کنید. موفق باشید
9506
متن پرسش
سلام علیکم: شما فرمودید اگر روح شخص حاضر نباشد، هنگام صدان زدن شخص خوابیده نباید او بیدار شود، چون گوش هایش نمیشنود، ولی چون روحش حاضر است با صدا زدن ما متوجه میشود و شخص بیدار میشود. این سوال برام بوجود آمد که اگر اینگونه باشد، پس مسلما برای روح مجرد مکان معنایی ندارد، ولی اگر ما برویم اتاق کناری یا تو خیابون یا جایی دورتر از بدن فرد خوابیده و او را صدا بزنیم، آن شخص بیدار نمیشود، در صورتی که روح او حاضر است و برای مجرد مکان معنی ندارد. چرا در جایی دورتر از جسم فرد خوابیده که او را صدا میزنیم تا بیدار شود نتیجه ای نمیگیریم؟ ( البته بنده این کار را تا به حال امتحان نکرده ام)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح مکان ندارد ولی توجه و تعلقش به بدنش محفوظ است و به همین جهت هم حتی اگر فرد خواب را صدا هم نزنید ولی او را حرکت دهید روح او در بدن او حاضر می‌شود. موفق باشید
9507
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه رمضان: یک طبیب طب اسلامی ادعا میکرد علت تمام بیماریها یکی از سه مورد چشم زخم، ارواح، و اجنه می باشد نظر شما در این خصوص چیست؟ ادعای دیگر ایشان این بود که چون شافی یعنی خدا یکی است پس در طب اسلامی ما چیزی به عنوان بیماری صعب العلاج و سهل العلاج نداریم نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیماری‌های بدن یا به جهت عوامل بیرونی است مثل آن‌که سمّی وارد بدن شود و روح نتواند تدبیر خود را نسبت به بدن انجام دهد، و یا به جهت ناتوانی روح است که بدن را نمی‌تواند تدبیر کند. حال به هر دلیل روح نتواند بدن را تدبیر کند، بدن دچار بیماری می‌شود و هرچه انسان از نظر ایمانی قوی‌تر باشد و تحت تأثیر خیالات وَهمی قرار نگیرد روح، بهتر بدن را تدبیر می‌کند ولی اگر از نظر ایمانی و اتصال به حضرت حق ضعیف شد، خیالات او بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گیرد. از جمله عواملی که خیالات را تحت تأثیر قرار می‌دهد حبّ دنیا و تکبّر است و از همین طریق روح‌های تنگ‌نظر، چشم‌زخمِ خود را إعمال می‌کنند و یا شیاطین بدن را را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهند. مسلّم شافی خدا است، ولی با نور ایمان به خدا است که حضرت شافی نور خود را ظاهر می‌کند نه این که با جن گیر بخواهیم کارها را سامان بدهیم . موفق باشید
9497
متن پرسش
سلام: در پاسخ به سوال 9480 درباره اسلام شناسی فرمودید کتب ادبیات عرب باید مطالعه شود من کسی را ندارم در این زمینه راهنماییم کند لطفا بفرمایید عنوان اولین کتابی که مربوط به ادبیات عرب است چیست؟ آیا جامع المقدمات است؟ بی شک به تنهایی توان تسلط پیدا کردن به این مباحث را ندارم استاد یا دوستی که مسلط باشد هم ندارم راهکار چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین را دنبال بفرمایید سپس یا روش آموزش عربی که در کتاب‌های دبیرستانی تدوین شده است را، دنبال کنید و یا با مشورت با طلّابی که در این امر کار کرده‌اند مشکل را حل بفرمایید. موفق باشید
9437
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی ها در مورد کتاب سیاحت غرب اینگونه استدلال میکنند که: ایشان (آیت الله قوچانی) خود در مقدمه کتاب سیاحت غرب، تصریح کرده اند که این مضامین را با توجه به آیات و روایات، ترسیم و تجسم کرده اند؛ نه این که به آن عالم رفته و از آن جا خبر آورده باشند. یعنی ایشان مطالبی را که از آیات و روایات در مورد حیات پس از مرگ، استفاده کرده است، در قالب بیانی خاصی تبیین کرده است و مطالب آن عمدتا مستند به آیات و روایات است هر چند در ترسیم و تبیین آن هم در قالب بیانی همچون نمایشنامه و فیلمنامه، جزئیاتی را افزوده اند. نظر شما چیست؟ آیا آیت الله قوچانی مکاشفه را در مقدمه کتاب تکذیب کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک حضور است که برای ایشان پیش آمده که نمونه‌هایی از آن برایشان در سیاحت شرق هم هست. بنده یک جزوه‌ای در شرح کتاب سیاحت غرب دارم، شاید روشن کند که موضوع از چه قرار است. موفق باشید
9417
متن پرسش
سلام علیکم: 1) آیا به جز شما، اشخاص دیگری هم از عبارت «القواطعِ القسریه» ی ملاصدرا، تعبیر به مرگ از یاس کرده اند؟ اگر جزوه یا کتابی از صاحب فکران دیگر در این زمینه (مرگ از یاس) میشناسید لطفا معرفی کنید. 2) حدیث امام صادق علیه السلام که می فرماید کسانی که به حهت گناهنشان میمیرند بیشتر از کسانی هستند که از سر آمدن اجلشان میمیرند.... آیا به این معنی نیستش که گناهان باعث حوادثی میشود که باعث قطع عمر یا کوتاه شدن آن میگردد مثلا به دلیل یک گناه انسان تصادف میکند و میمیرد یا بیماری لا علاج میگیرد و میمیرد نه اینکه، به دلیل کامل شدن نفس در جنبه حیوانیش باشد. بنده نفهمیدم از کجای حدیث امام صادق علیه السلام چنین برداشتی (مرگ از یاس) را کردید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده با دقت در دلایل مرگ از نظر ملاصدرا و با توجه به این‌که بعضی از نفس‌ها نه در حیوانیت کامل شده‌اند و نه در انسانیت و نه به جهت عوامل خارجی، بدن را ترک می‌کنند؛ به این نتیجه رسیدم و تعبیر به مرگ از یاس را برای چنین مرگی انتخاب کردم 2- روایت حضرت صادق«علیه‌السلام» از جهتی با چنین مرگی تطبیق دارد زیرا حضرت موضوع را محدود به این نفرمودند که مرگ در اثر گناه صرفاً باید ریشه‌ی بیرونی داشته باشد. مضافاً این‌که برهان کمک می‌کند تا بفهمیم بالاخره نفس ناطقه بعضاً چون افق آینده را به جهت گناه‌آلودگی‌اش تاریک می‌بیند، امید ادامه‌ی تدبیر بدن را از دست بدهد. موفق باشید
9409
متن پرسش
پس طبق همین استدلال، ملک بودن هم باید تشکیکی باشد؛ چون باید ذاتی باشد که با علم متحد شود، و چون علمْ تشکیکی است، پس آن ذات هم باید تشکیکی باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است و عنایت داشته باشید هر فرشته‌ای صورت اسمی از اسماء الهی است مثل علم یا قبض یا حیات، پس ذاتی نیستند که این صفات با آن‌ها متحد باشد بلکه ذات آن‌ها همان اسماء است. البته عنایت دارید که مفهوم ملائکه تشکیکی نیست، بلکه ملائکه به اعتبار ذاتش که عین اسمی از اسماء الهی است تشکیکی است و برای افراد مختلف ظهورات مختلف دارند، بر عکس انسان که به اعتبار انسانیت، تشکیکی است و آن ذات با علم و حیات اتحاد دارند. موفق باشید
9410
متن پرسش
ببخشید، من از آن جمله تان جواب این سؤالم را نگرفتم؛ آیا این حرف درست است که بگوییم: «آن پدیدهای که نفسْ علت تامة آن است (مثل صورتهای ذهنی)، اینطور نیست که لزوماً مظهر نفس (مثل خشم) هم علت تامة آن پدیده باشد.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث مظهر و ظاهر فکر نمی‌کنم بتوان صورت‌های ذهنی را جای داد، آن را باید در یک تقسیم‌بندی دیگری قرار داد. مظهر محل ظهور باطن است و جنبه‌ی محلیت آن باید حفظ شود. موفق باشید
9411
متن پرسش
سلام علیکم. شما در پاسخ به این سوال که اگر مرگ غیر طبیعی بر اثر گناهان، به خاطر آینده نگری نفس است چرا که در همان دوران جوانی آینده ی خود را نمی بیند و از اصلاح خود ناامید نمی شود تا بمیرد؟! فرمودید: «نفس در ابتدای امر امید دارد استعدادهایش به فعلیت برسد و در به کارگیری بدن بی وقفه تلاش می کند و هیچ تصوری جز به فعلیت رساندن استعدادهایش در خود ندارد و ابداً به آینده ی دور خود توجه نمی کند، تا آن که با بدنی روبه رو می گردد که دیگر امکان به فعلیت درآوردن استعدادهایی که مد نظر نفس است در آن نیست و از اعمال فرمان به آن بدن جهت به فعلیت آوردن استعدادها مأیوس می گردد، در چنین حالتی است که آرام آرام یأسِ مورد بحث ظهور می کند و در نهایت منجر به انصراف نفس از بدن میگردد.» سوالم این است که اگر نفس در ابتدا به آینده دور خود توجه ندارد، چطور در دوره ی جنینی آینده نگری میکند و میداند در دنیا به چه بدنی نیاز دارد، لذا مژه و دست و ابرو ... همه را میسازد؟! آیا این تناقض با فرمایشات شما نیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است نفس از بعضی جهات متوجه نیازهای خود باشد و اعضاء مناسب آن نیاز را در دوره‌ی جنینی بسازد، ولی این غیر از آن است که عدم کمال خود را احساس کند و از تغییر آن مأیوس شود. موفق باشید
9399
متن پرسش
باسمه تعالی با سلام: پس میشود بگوییم: «فرق ابوسفیان و پیامبر، در این است که مصادیق کمالشان مثل علم و حیات، در حوزة انسانی، شدت و ضعف دارد.»، و لذا پذیرفتن اختلاف پیامبر و ابوسفیان، ما را نمیرساند به این که پس حتماً باید در انسانیتشان با هم فرق داشته باشند. دلیل شما برای تشکیکی بودن انسانیت چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید در بحث اتحاد عاقل و معقول حل کرده ‌باشید به این معنی که باید ذاتی باشد که با علم متحد می‌شود و مسلّم ذات پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» با ذات ابوسفیان متفاوت است و از آن‌جهت که آن ذات با علم متحد است و علم، تشکیکی است، ذوات انسانی تشکیکی است. دو سوال بعدی هم با فهم این نکته مرتفع خواهد بود. موفق باشید
9386
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام و ارادت: در صوت جلسه اول معرفت نفس شما فرمودید طبق آیه 42 سوره ی زمر خداوند در خواب نفس ما را میگیرد و تا خودمان اراده میکنیم بخوابیم نمی توانیم بخوابیم. پس چرا داروهای بیهوشی باعث میشود توجه نفس از بدن قطع شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: داروهای بیهوشی موجب می‌شود که عرصه‌ی حضور نفس در بدن تنگ شود و نفس را بدون اختیارش از بدن بیرون می‌کنند. در کتاب «خویشتن پنهان» این موضوع بحث شده است. موفق باشید
9352
متن پرسش
شما به عنوان مثالی برای «مظهر» فرمودید که مثلاً خشم یا شادی مظهری است از حالت من. من، علت صورتهای ذهنی ام هستم. این علیت را نمیتوان به مظهر من نسبت داد و مثلاً بگویم: «خشم من، علت آن صورتهای ذهنی است.». آیا این حرف صحیح است که: «وقتی یک حقیقتی علت تامة پدیده ای شد، مظهر این حقیقت هم علت تامة آن پدیده است؟»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه‌ی انسانی احوالاتی در درون دارد مثل خشم و شادی که این خشم و شادی چون در ظاهر انسان ظهور کند، مظهر احوالات نفس ناطقه است. موفق باشید
9353
متن پرسش
من به شما اشکال کردم که انسانیت تشکیکی نیست، بلکه کمال تشکیکی است. شما به این نظریه دو اشکال گرفتید؛ اولاً کمال، انتزاعی است، آنچه واقعیت دارد، مصادیق کمال مثل علم و حیات است. ثانیاً طبق این نظریه، دیگر تفاوتی بین پیامبر با ابوسفیان نیست. در پاسختان به سؤال بعدی پذیرفتید که اشکالی ندارد بگوییم: «کمالاتِ انسانهای برتر مثل علم و حیات، شدیدتر از انسانهای دیگر است.»، طبق این جملة اخیر که هر دو طرف بر آن اتفاق داریم، آن دو اشکال شما پاسخ داده میشود؛ تفاوت انسانها، در مصادیق کمال است، و تفاوت پیامبر با ابوسفیان هم در شدت و ضعف در همین مصادیق کمال است، نه تفاوت در انسانیت. شما چطور ثابت میکنید که انسانیت تشکیکی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانیت به علم و حیات است ولی علم و حیات مربوط به حوزه‌ی انسانی. همان‌طور که این علم و حیات در گوسفند با هویت گوسفندی آن معنا دارد. موفق باشید
9354
متن پرسش
شما فرمودید که اگر کمالات پیامبر را اگر عارض بر ذات بدانیم، فرقی با ابوسفیان ندارد. پرسیدم: «کمالات ملائکه ذاتی آنهاست یا عارض بر آنها؟»، شما فرمودید که در ملائکه بحث عارض و معروض نداریم. وقتی کمالات ملائکه ذاتی آنهاست اما لازم نمیآید حقیقت «ملکبودن» در آنها باشد و تشکیکی هم باشد، پس میشود پیامبر هم کمالاتش ذاتیاش باشد ولی به شدت و ضعف در انسانیتش برنگردد، مثل ملائکه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم کمالات پیامبر ذاتیِ نفس ناطقه‌ی حضرت است ولی در حوزه‌ی حیاتی انسانی آن حضرت، وگرنه فرقی بین خدا و پیامبر نمی‌ماند. موفق باشید
9363
متن پرسش
سلام علیکم: شما فرمودید در خواب حکومت حس کم میشود. کم شدن حکومت حس یعنی چی؟ اصلا حس یعنی چی؟ حس چه بعدی از وجود ما را تشکیل میده؟ اصلا حس در بیداری چی هست که در خواب کم بشه؟ لطفا برایم روشن کنید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حس، یک امر وجودی است که هرکس در نزد خود دارد و در خواب این حالت به حاشیه می‌رود. موفق باشید
9367
متن پرسش
سلام استاد گرامی: نفس ناطقه ممکن است به جهت اختلالات در وهمیات نتواند از بدن خود درست استفاده کند،منظور از اختلالات در وهمیات چیست که باعث اختلال عملکرد نفس میشود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس انسان وقتی دنیا را مطلوب خود قرار داد وَهمیات او قوت می‌گیرد و از حقایق دور می‌شود. موفق باشید
9348
متن پرسش
سلام علیکم. در سوال 9333 منظورم این نبود که با بدن مادی حضور پیدا کند بلکه سوالم این بود که یک شخصی در این دنیا باشد و نیاز نداشته باشد به خواب رود تا با حقیقت غیبی یک حادثه ارتباط برقرار کند و آن را ببینید بلکه در بیداری و در حالت اختیار با صورت غیبی حادثه ای که در آینده رخ میدهد ارتباط بر قرار کند. آیا این امکان وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی که انسان بتواند در عالم مثال و باطن عالم مثال حاضر شود مسلّم است که بدون آن‌که در خواب بخواهد حقایق غیبی را ببیند در بیداری و در حالت اختیار با آن حادثه‌ها روبه‌رو می‌شود و این را نه‌تنها در پیامبران و امامان معصوم حتی در اولیاء الهی نیز می‌یابیم. نمونه‌ی آن را در نگاه آیت‌اللّه بهاء‌الدین به رهبریِ مقام معظم رهبری درست در زمانی‌که همه متوجه قائم‌مقامیِ آقای منتظری بودند، داریم. موفق باشید
9332
متن پرسش
سلام علیکم: 1) اینکه خداوند میفرماید ما یک اراده بیشتر نکرده ایم، به این معنا است که بنده که الان دارم این سوال را مینویسم، خداوند تحقق این را، روز خلقت عالم ارده کرده بود و میدانست در فلان سال و فلان ساعت شخصی این سوال را برای شما میفرستد و این را اراده کرد؟! 2) اگر خدا اراده های متفاوت داشته باشد، مشکلی بوجود میآید؟ با تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که متوجه شده‌اید. خداوند با یک اراده همه‌ی عالم را خلق کرد و عالم طوری است که تا مرحله‌ی اول آن ظهور نکند، زمینه‌ برای ظهور مرحله‌ی بعدی فراهم نمی‌شود ولی برای خداوند که عین کمال است معنا نمی‌دهد تغییر حالت دهد و اراده‌های متقاوت بکند. آری چون مخلوق او عین ربط به اوست همواره در حال همان یک اراده است نه این‌که مخلوق را خلق کرده و فعلاً در حال استراحت می‌باشد. اراده حق از ذات او جدا نیست. موفق باشید
9333
متن پرسش
سلام علیکم: آیا نفس، با بدن مادی می تواند در صحنه هایی حاضر شود که آن صحنه ها «واقعی» باشد؟ یعنی نیاز نداشته باشد تا به خواب رود تا یک حقیقتی را که در آینده اتفاق میافتد ببیند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آن صحنه هنوز از نظر مادی ظهور نکرده باشد چگونه او به صورت مادی در آن صحنه حاضر شود؟ موفق باشید
9319
متن پرسش
در مورد این جمله که «نفس انسان به هر کجا که نظر کند، خود را آنجا می یابد و این بدین معنی نیست که نفس آنجا قرار دارد» لطفا توضیح بدهید. آیا نفس ما غیر از بدن میتواند جایی دیگر باشد؟ تفاوت این نوع بودن یا نظر کردن با بودن در بدن چیست؟ آیا نفس میتواند به کل و تحت اراده تشریعی خود را از بدن جدا کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس ناطقه در ذات خود مجرد است و لذا در جای خاصی قرار ندارد. چون به بدن خود نظر دارد خود را در بدن احساس می‌کند و اگر به همان صورتی که به بدنش مستمراً توجه دارد به هرجایی از عالَم توجه کند، خود را با دقت کامل در آن‌جا می‌یابد و می‌تواند خبرهای واقعی از آن‌جا بدهد. کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» نکاتی در این رابطه دارد. موفق باشید
9290
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: این که گفته میشود کافران در هنگام مرگ و لحظه جان دادن عذاب زیادی را تحمل میکنند یا همان سکرات موت در حالی که ممکن است یک شخصی در کمتر از یک ثانیه کشته شود، آیا میتوان با توجه به مباحث معرفت النفس این دو مسئله را با هم جمع کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهر قضیه آن است که کم‌تر از یک ثانیه می‌میرد، اصل قضیه، نفس اوست که تمام توجه‌اش به تعلقات دنیایی‌اش می‌باشد، در حالی‌که چون کافر است قلب او هیچ تعلقی به خدا ندارد که متوجه آن طرف باشد و آرامش داشته باشد. موفق باشید
9272
متن پرسش
آیت الله ملکی در نامه ای که به حاج شیخ محمد حسین اصفهانی می نویسد در شرح روش سلوکی استاد خود می گوید: «برای مبتدی می فرمود در مرگ فکر کن تا آن وقتی که از حالش می فهمیدند فی الجمله استعدادی پیدا کرده، آن وقت به عالم خیالش ملتفت می کردند، برای چند روزی هم در طول روز و شب در این فکر کند که بفهمد هر چه خیال می کند و می بیند خودش است و از خودش خارج نیست، اگر این را ملکه می کرد خودش را در عالم مثال میدید و حقیقت عالم مثالش را می فهمید.» 1) به عالم خیال متلفتش میکرد یعنی چه؟ 2) بفهمد هر چه خیال می کند و می بیند خودش است و از خودش خارج نیست، یعنی چه؟ 3) یعنی شخص با این کارها (تفکر به مرگ و متوجه شدن به عالم خیال) به راحتی عالم مثال خودش را می بینید و حقیقت عالم مثالش را می فهمد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه شد آنچه از خود سراغ دارد به اندازه‌ای است که در ذهن دارد، یک قدم جلوتر که برود می‌رسد به جایی که با عالم مثال که اصل عالم ماده است مرتبط می‌شود و با ملکوت عالم مأنوس می‌گردد و جهت رجوع إلی‌اللّه برایش روشن می‌شود، چون ملکوت عالم در دست خدا است و انسان از طریق ملکوت می‌تواند به حضرت حق رجوع نماید و خود را و همه‌چیز را در قبضه‌ی حق احساس کند. قرآن می‌فرماید: « فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ » یعنی منزه و بلندمرتبه است خدایی که ملکوت هرچیزی در قبضه‌ی قدرت اوست. نسبت ملکوت با حضرت حق، مثل نسبت آینه و صاحب صورت است. ملکوت آینه‌ی نمایش حق است و جلوه‌بودن مخلوقاتی که هیچ استقلالی از خود ندارند. موفق باشید
نمایش چاپی