بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شریعت و احکام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15599
متن پرسش
باسمه تعالی سلام استاد: بنده وضعیتم رو می نویسم که شبیه این مطلب رو شما فراوان پاسخ دادید به دوستان اما در پایانش یک سوال دارم که اون برام مهمه، وضیت بنده به این صورت هست که: بعد از یک‌ لطفی که خداوند به من کرد از جهل مرکب بیرون‌ اومدم و یه خورده ای تغییر کردیم و از گناهان توبه کردیم و فکر کردیم که دیگه کار تمومه ولی الان دو ساله که گناه می کنم‌ بعد از گناه پشیمون می شم به حدی که طلب مرگ می کنم از خداوند و توبه می کنم و نماز یکشنبه توبه را می خوانم و یک مدتی علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات و انجام نوافل و در حالی که فکر می کنم دیگر به گناه بر‌ نمی گردم ناگهان گناه می کنم و تمام اعمالم رو تباه می کنم و باز دوباره همین چرخه تکرار می شود سوال من اینجاست که: ۱. آیا من به واسطه ی توبه شکسن متعدد گرفتار استدراج نشده ام؟ ۲. آیا شیطان من را به دور باطل نینداخته؟ ۳. آیا بهتر نیست من هم همرنگ بعضی از جوانها بشوم و با غفلت و بی خیالی زندگی کنم تا اینکه مرتبا توبه بشکنم؟ الان دارم اکثر اعمال ماه رجب را انجام می دهم اما ته دلم می دانم دوباره به گناه می افتم و تمام این زاد و توشه رو به باد می دهم، عادت کردم به یک گناه خاص و می دانم چه قدر بد است ولی حریف خودم نمی شوم. کمکم کنید لطفا تشکر از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به همین شکل که تلاش دارید، تسلیم گناه نشوید کار را ادامه دهید، مطمئن باشید به لطف الهی نجات می‌یابید. نگران توبه‌شکستن نباشید، نگرانِ توبه نکردن باشید. زیرا در هر توبه‌ای جذبه‌ی آن گناه به آن شکل از بین می‌رود. موفق باشید

15598
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد: عاجزانه التماس می نمایم گره کار بنده حقیر را باز کنید که با حالی نزار خدمتتان رسیده ام. بعد از استمداد از حضرت حق تعالی و توسل به ساحت مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام)، اینک دست یاری بسوی شما دراز کرده ام، باشد که خداوند این بنده ی حقیر را توسط شما از ضلالت و گمراهی نجات دهد. سالها پیش، در سن ۱۴ سالگی، با لطف و توفیق الهی شروع کردم به نماز خواندن. همین طور که روزها می گذشت به وضوح ید الهی را می دیدم که مرا بسمت قرب خودش پیش می کشید. کم کم نمازهایم در اول وقت و در مسجد اقامه می شد. تمام واجبات را انجام می دادم و کوچکترین گناهی مرتکب نمی شدم. بعد از مدتی شک و شبهاتی برای اینجانب در مورد خداوند و نبوت حضرت ختمی مرتبت پیش آمد که برای اقناع ذهنی مجبور گشتم به کتب کلامی پیرامون توحید و نبوت و معاد رجوع کنم و مدتی مشغول آن بودم که البته مطمئنا این شکیات از جانب باری تعالی بوجود آمده بودند زیرا هم کنترل شده بودند و هم اینکه اینجانب بدنبال مطالعه ی کتب ضاله نبودم که برایم شکی بوجود بیاید و بطور یقین خواست خدا بود برای تقویت ایمانم که الحمداله به اقناع ذهنی و فکری رسیدم. با هر گره ی ذهنی که برطرف می گشت گویی بیشتر به معنای آیه ی «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» پی می بردم و کاری جز سجده بر آستانش نمی توانستم انجام دهم. اما مسائل فلسفی و کلامی ارضا و سیرابم نمی کرد و فقط برای اقناع ذهنم مفید بود، از این رو قدم در راه عاشقی با او نهادیم که صراط مستقیم و مسیر قرب الهی را در اینجا یافتم. به مرور زمان مستحبات را نیز انجام داده و از مکروهات اجتناب نمودم. در تمام روز چشمانم به احدی از نامحرم نمی افتاد. نماز شب و تهجدم ترک نمی شد. چنان از حلاوت و شیرینی مناجات سیراب می شدم که ترک غیرالله نمودم. بیشتر اوقاتم در مسجد سپری می گشت. به هنگام نماز حضور قلبی کامل داشتم و از خطورات قلبی و نفخات الهی، حظ لازم را می بردم. از استهزاء دیگران باکی نداشتم و هدفم در زندگی که قرب الهی بود برایم کاملا بصورت ملکه در آمده بود، و با جان و در سیر درونی که باخود داشتم به این هدف متعالی رسیده بودم  پس به کارهای بیهوده و معاشرت با افراد لاابالی مشغول نمی شدم. هر از چند گاهی بابی از ابواب معرفت بر من گشوده می شد و چیزهایی از حقایق قرآن و یا عبادت و یا معرفت خدا بصورت آنی بر قلبم وارد می گشت که هیچ پیش زمینه و مطالعه ای، مسبب آن نبود. هر روز بصورت ناخودآگاه مراقبه انجام می شد، بدون اینکه اصلا بدانم مراقبه چیست، گویی نیرویی خارجی به هنگام نزدیک شدن به مناهی و معاصی و مکروهات در گوشم زمزمه می کرد که نزدیکش نشوم. در واقع سیر و اطوار مختلف نفسم را بطور کامل درک می کردم. روحم به قدری لطیف شده بود که کوچکترین کدورتی حضور قلبم در نماز را بهم می زد. گاهی گمان می کردم مخاطب خاص قرآن مجید منم زیرا آیات کریمه ای کاملا منطبق بر نفس و حالات نفسانیم بود. تعجب تمام سراپای وجودم را می گرفت وقتی می دیدم مردم لذت نماز و مناجات را رها کرده و به امور دنیوی مشغولند. ۴، ۵ سال به این منوال گذشت و من هر روز با عهدی که با رب العالمین بسته بودم، پای بند تر می شدم, می توانم بگویم در طول این مدت کوچکترین مکروهی از من سر نزد. اما... در سن ۱۹ سالگی (بعد از گذشت 5 سال)، هنوز نمی دانم در کدام امتحان الهی شکست خوردم و شیطان رجیم به کدامین فریب مرا گمراه نمود (شاید به خاطر همین منیت و عجب و غروری که در سطور بالا به چشم می خورد که سراپای مرا فرا گرفته بود) ناگهان تمامی حالات روحانیم به یکباره از بین رفت، احساس می کردم خداوند دیگر به من نظر نمی کند، من که لذت معاشقه با یار را چشیده بودم، اینک نمی توانستم این بی مهری را تحمل کنم، گمان می کردم  به استدراج مبتلا شده و در عرض مدت بسیار کمی به همان ترتیب که پله های قرب را طی نموده بودم، به همان ترتیب نزول نمودم، اصلا نفهمیدم چه شد ولی تا به خود آمدم از آن همه مراعات شرعیه چیزی نمانده بود، هیچ و هیچ و هیچ. (ناگفته نماند این مرحله با ورود این بنده ی حقیر به دانشگاه شروع شد و البته محیط فاقد طهارت دانشگاه و همچنین برخورد با نامحرم و جایگزین کردن عشق زمینی با عشق الهی تاثیر بسیار مخربی بر روح بنده داشت). نه تنها مستحبات بلکه واجباتم نیز ترک شد. این حالت عصیانگری در من از ۲۰ تا ۲۶ سالگی ادامه داشت. الامان من مکر الله. وای بر من! که آن توفیقات را از خود دانستم و ندانستم که اوست که اراده فرموده کم بخورم و کم بخوابم و کم بگویم. وای بر من از این تکبر و غرور. این حقیر عاصی در اثر جهل به عظمت و غنای خداوند و عجب به عمل و تکیه به خود، خود را به عجز و نیازمندی و حقارت نشناختم، به عمل خود دلخوش گردیده، ترس از دل بیرون کردم، غافل از اینکه چه عمل های بزرگی که فقط در نزد صاحبش بزرگ است و نه نزد خداوند. من روسیاه کی گمان می کردم از این توفیقات محروم گردم؟ وای بر من! گیرم که بابی هم از ابواب معرفت گشوده شده بود، اما حقیر از غرور و تکیه به فهم و کسب خود نترسیدم و در اداء شکر جل جلاله کوتاهی و سستی نمودم، آنگاه از فضل خدا محروم و به خذلان مبتلا گشتم و به بلای حجاب و فراق که نزد اهل معرفت، اشد عذاب است دچار شدم که آنقدر سنگین است که جوان را پیر می کند و پیر را فرتوت. می خواهم بگویم از آن نوجوان با تقوا اینک به پست تر از حیوان رسیده بودم. تا اینکه در سن 26 سالگی ازدواج نمودم. اینک که این نامه را می نویسم ۲۷ سال  دارم و دوباره آن ذوق و شوق الهی مانند دوران نوجوانی ام در من شعله کشیده است. آرام و قرار ندارم. می خواهم دوباره قدم در راه قرب الهی بگذارم. قسم می خورم هیچ فردی به اندازه ی این بنده ی حقیر بخاطر 6 سال از عمرش، اینچنین حسرت نخورده و نمی خورد. اینک می اندیشم که اگر این مسیر متعالی قرب الهی را گم نکرده بودم اینک بسیار به خدا نزدیک تر بودم و این فکر و حسرت و حسرت و حسرت هر لحظه می آزاردم. به زیارت شمس الشموس، امام رضا (ع) رفتم و در بارگاهش به درگاه خداوند توبه نمودم شاید که مقبول گردد. اینک خدا را مهربان یافتم و امیدوارم از گناهانم بگذرد، اما با این 6 سال خسران و گمراهی چه کنم؟ وای بر من.... ولله قسم که حجت بر من تمام شده بود (با وجود آن حلاوت ها، خطورات قلبی و نفحات الهی) چگونه می شود که کسی اینها را با قلبش درک کند و سپس گمراه شود؟ بخدا اگر از داغ این مصیبت بمیرم رواست. اینک نمازهایم را اول وقت و در مسجد می خوانم و از محرمات و مکروهات کناره گرفتم، وارد حوزه علمیه شده ام  و مانند گذشته می خواهم پا در مسیر قرب الهی بگذارم اما..... حسرت این 6 سال هر لحظه می آزاردم. هر لحظه بغضی در گلو دارم که به یک آه می شکند. آن الطاف و نفخات الهی کجاست؟ گویی دیگر از آن عشق بازی ها خبری نیست. بنده به حضرتش امیدوارم و صد امید دارم که این سراپا تقصیر را ببخشاید، اما به آن ذات لایزال الهی قسم، حاضرم مرا به سخت ترین عذاب ها گرفتار سازد ولی لحظه ای و آنی نگاهش را از من نگیرد که مرا تاب و توان تحمل فراقش نیست. (فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت الی عذابک فکیف اصبر علی فراقک). اینک به عنوان فردی سراپا تقصیر از حضرتعالی درخواست کمک دارم. اینک پر از خوف (و رجاء) هستم که آیا آن ارحم الراحمین توبه ام را می پذیرد؟ اما بزرگتر از این حزن و خوف و حسرت، اینست که نمی دانم با این 6 سال خسران چه کنم؟ مرا درک می کنید؟ 6 سال از جوانی و بهترین سالهای عمرم که می توانستم بسیار به خدا نزدیک شوم را در وادی گمراهی و ضلالت به سر بردم. اینک بفرمائید چه کنم تا در مقام جبران این سالهای از دست رفته ی بی بازگشت بر آیم؟ در صورت بخشش آن ذات بی همتا، آیا هنوز می توان از بندگان مقرب خداوند شد؟ این 6 سال را چگونه جبران کنم؟ بفرمائید آیا اصلا امکان جبران وجود دارد؟ چگونه می توان دوباره در مسیر سلوک الی الحق قرار گرفت؟ آیا باید از ابتدا شروع کرد؟ آیا اعمال آن 5 سال که در مسیر قرب بودم احباط شده و هیچ تاثیری در حالات کنونی من ندارد؟ خدمتتان تکرار کنم که اینک حالت نفسانی خاصی جز حسرت بر گذشته ندارم. استاد گرامی، در یک کلام، حال من خوب نیست. باور کنید خوب نیستم. هر لحظه انتظار مفارقت روح از بدنم را دارم. حسرت این 6 سال که می توانستم به خدا بیشتر نزدیک شوم، دارد ذره ذره مرا آب می کند. نمی دانم از کجا باید شروع کنم؟ الان که طلبه شده ام. حسرتم افزون نیز گشته. کاش بجای دانشگاه از ابتدا به حوزه علمیه می رفتم. آه از حماقت.... التماس می کنم این بنده ی حقیر را راهنمایی و دعا بفرمائید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته بنده گنهکار عاصی ....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حداقل آن‌چه خداوند در این رابطه به ما فرموده است این است که می‌فرماید: «انّ الحسنات یُذهبنّ السیئات» به همان معنایی که اگر شریعت الهی را ادامه دهیم، سیئات برده می‌شود و از آن مهم‌تر آن‌جا است که می‌فرماید: « مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً ( فرقان70) در این آیه آن‌چنان ما را دلگرم و امیدوار می‌کند که در قیامت، گناهان ما تبدیل به حسنات شده است. زیرا دل‌کندن از گناهانی که نفس امّاره سخت، طالب آن است کارِ کمی نیست. از آن طرف درست است که آدم از بهشت رانده شد و از آن فضای روحانی محروم گشت و با ندای «إهبطوا» گرفتار سختی زمین شد، ولی به او فرمود: «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (38)/بقره) چنان‌چه در تنگنای زمین از هدایتی که برایتان فرستاده می‌شود، تبعیت کنید، شما را خوف از آینده و غمِ از گذشته جایی ندارد. موفق باشید

15596
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد طاهر زاده عزیز: استاد حدودا دو سالی است که مریضم، مریض روحی! و گرفتار دام های شیطان شده ام، سوار بر مرکب چموش هوس که هر لحظه مرا بسویی می برد. با اینکه در طی این چند وقت هزار بار توبه کرده ام و هزاران متن درباره ی ترک گناه خوانده ام با اینکه گاهی اوقات حتی دو ماه از این گرفتاری ها بدور بودم اما باز با وسوسه های شیطان، من ضعیف و روسیاه دوباره آلوده شدم! آلوده به خود ارضایی، و دیدن فیلم و عکس____! دستم به دامنتون می ترسم با سرطان گناه بمیرم و کافر از دنیا برم! می ترسم دیگر از چشم خدا و امام زمانم (عج) بیوفتم! دیگه خسته شده ام! لطف کنید راهکاری به من معرفی کنید یا برنامه ای به من بدید و دعا کنید که از این دام با روحی صاف و زلال بیرون بیام! عذر می خواهم که وقت گران بهایتون رو گرفتم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم ما راهی جز توبه و رجوع به حق نداریم در آن حالت است که کدورت و تنگی این کارها احساس می‌شود. خوب است به جواب سؤال شماره‌ی 15599 نیز توجهی بفرمایید. در ضمن مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه می‌تواند راه‌گشا باشد. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

15532
متن پرسش

سلام استاد: خسته نباشید برای ماه رجب کتاب شما را خوانده ام و دوباره می خواهم بخوانم. 1. در این ماه بجز دعای توقیع چه ذکر و دعایی اثرگذار است؟ 2. بنده که بخاطر طلبگی نمی توانم اعتکاف بروم بجای آن چه اعمالی انجام دهم که کمی اثر کند؟ 3. ماه رجب از جهت توبه و بازگشت به سوی الله یک نوع خاصیت بیشتری ظاهرا دارد. این توبه و بازگشت را با کدام اعمال و چگونه انجام دهیم که ما را به زمره ی مانوسان با حق راه دهند. ان شاءالله؟ 4. برهنگی که ماه رجب موجب رفع آن می شود در برزخ یا قیامت ما هم اثر دارد؟ به چه شکل؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن دعا فوق‌العاده است. بنده نیز شرحی راجع به آن دعا داشته‌ام که روی سایت هست. 2- از اعمال «امّ داود» در آن سه روز می‌توانید استفاده کنید، بدون آن‌که لازم باشد معتکف باشید. 3- نظر به شهدا و توبه از این‌که کاری بکنیم که از حضور تاریخی آن‌ها غفلت شود. 4- پوششی که با انجام اعمال ماه رجب پیش می‌آید. موفق باشید

15521
متن پرسش
با سلام و نهایت تشکر: تفاوت بین سوء ظن و فکر چیست؟ از این نظر که فکر گناه، گناه نیست ولی سوء ظن با این که یک نوع فکر است گناه است. چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بدون دلیل انسانی را «بد» بدانیم این سوء ظنّ است و تحت تأثیر شیطان هستیم. ولی اگر فکرِ انجام گناهی را داشته باشیم، تا به آن گناه دست نزده‌ایم، نسبت به القائات شیطان مقاومت کرده‌ایم و به همین جهت گناهی مرتکب نشده‌ایم. موفق باشید

15518
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: من خانمی هستم ... ساله دارای ...فرزند کوچک که فرصت های ناب جوانی خود را در غفلت و بی برنامگی از دست داده ام و فقط سرمایه ی اندکی از عمر برایم باقی مانده. 1. استاد گرامی آیا برای شروع سیر و سلوک (برای من) دیر نشده؟ اگر فکر می کنید دیر نشده، آدمی با شرایط من از کجا شروع کند؟ 2. آیا راه یا راه های میانبری برای من وجود دارد؟ ( که بتوانم با رفتن آن راه های میانبر کمی از عمر از دست رفته را جبران کنم) 3. من مشغول به تحصیل در رشته فلسفه و کلام اسلامی در دانشگاه ....هستم و نیمی از تحصیل خود را پشت سر گذاشته ام و هدفم از تحصیل این است که با پشتوانه ای محکم بتوانم در روستایی که ساکن آن هستم کار فرهنگی بکنم. ( آیا توصیه ای در این زمینه برای بنده دارید ؟)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سیر مطالعاتی روی سایت، إن‌شاءاللّه برای شروع خوب است 2- خود خداوند به حکم «إن‌ّ الحسنات یُذهبن السیئات» ضعف‌های گذشته را جبران می‌فرماید 3- مباحث رشته‌ی خود را جدّی بگیرید و سری هم به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بزنید. موفق باشید

15489
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد معظم جناب اقای طاهرزاده: غرض از مراحمت، بنده از مبحث عین ثابت برداشتی کردم لطفا حضرتعالی در جاهایی که خلط یا اشتباه کرده ام تصحیح و در جاهای مورد نیاز توضیح بفرمایید. 1. گویا اینطور است که خداوند برای انسان مناسب با امکان ذاتی اش، ظرفیت وجودی اراده کرده است که برای هرکس متفاوت با دیگریست. بعد انسان یک سعه وجودی ذاتی دارد که به وسیله علم و عمل می تواند آن را افزایش دهد تا جایی که سعه وجودی او در نهایت به اندازه عین ثابتی که خداوند برای او اراده کرده است، می شود. خواستم از شما بپرسم که مگر علوم بی نهایت نیستند؟ پس انسان می تواند با کسب علوم، مدام سعه وجودی خود را زیاد کند. پس عین ثابت. که محدو کننده سعه وجودی است چه می شود؟ 2. همانطور که در پاسخ برخی از سوالات فرمودید، امکان ذاتی صدام بر اساس عین ثابتش؛ با اختیار خود می تواند شهید خرازی شود ولی هرگز امام خمینی نمی تواند شود. خواستم ازتون بپرسم که منظورتان از هرگز امام خمینی نمی شود اینست که عین ثابت صدام در نهایت آنقدر نیست که به اندازه عین ثابت امام حمینی (ره) شود یا منظورتان اینست که قابلیت رسیدن به مقام امام خمینی را ندارد که در اینصورت با آن مطلب که همه انسان ها قابلیت رسیدن به کمال دارند، منافات پیدا می کند و همچنین از آن جمله که فرمودید می تواند با اختیار خود شهید خرازی شود یعنی نهایت ظرفیت عین ثابت او آنقدر است که اگه تقریبا تمام استعدادات عین ثابتش را به فعلیت برساند در نهایت به مقام شهید خرازی می تواند برسد؟ لطفا توضیح دهید. 3. وقتی انسان گناه می کند از سعه وجودی او کم می شود. یعنی مقداری از استعدادات خود را می سوزاند و دوباره با توبه آن ها را خداوند به او می دهد. و می تواند با کسب علم و عمل به نهایت سعه وجودی خود که همان عین ثابت خود است، برسد؟ لطفا توضیح دهید. و همچنین بفرمایید که سعه ذاتی و عرضی چیست و گناه کردن، کدام را کم می کند؟ باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان در همان سعه‌ی قلبی‌اش تا بی‌نهایت می‌تواند جلو رود زیرا قلب او برای درک حقایق عالم ظرفیت بی‌نهایتی دارد به همان معنایی که خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «لا يَسَعُني اَرْضِي وَلا سَمائي و لَكِنْ يَسَعُني قَلْبُ عَبْدِي المُؤمِن» زمين و آسمانم گنجايش مرا ندارند ولى قلب بنده مؤمن من دارد. و از این جهت انسان‌ها تفاوتی نسبت به همدیگر ندارند 2- هرکس در مقام امکانِ ذاتی خودش به کمال لازم می‌رسد. حال اگر امکانِ ذاتی‌اش انسان باشد، می‌تواند به کمال ذاتی خود برسد، چه امام خمینی باشد و چه صدام. زیرا از نظر انسان‌بودن و داشتنِ ظرفیت تجلی همه‌ی اسماء تفاوتی ندارند 3- همین‌طور است. انسان با گناه، از سعه‌ی اصلی انسانی خود دور می‌شود و با توبه جبران می‌گردد 4- سعه‌ی ذاتی همان مقام امکانی افراد است و سعه‌ی عرضی آن چیزی است که انسان با اراده‌ی خود به‌دست می‌آورد. موفق باشید

15470
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: به نظر شما موسیقی های متداول چه تاثیری بر روان آدمی می گذارد؟ آیا موسیقی های عرفانی یا اشعار عارفانه می تواند ما را به خدا نزدیک کند؟ تکلیف ما نسبت به موسیقی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون موسیقی‌هایی که عنوان عرفانی دارد در سیره‌ی ائمه نبوده است، نمی‌توان آن را تأیید کرد. موفق باشید

15435
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر و خسته نباشید. تشکر فراوان دارام از وقت و لطفی که برای ماها صرف میکنین،ان شاءالله خیر دنیا و آخرت شامل حالتون بشه. ببخشید استاد اینکه گفته میشه تا اونجایی که میشه سراغ مکروهات نرین باعث شده که کنجکاو بشم که بدونم مکروهات چیا هستن؟ کتاب در مورد تعداد گناهان کبیره موجود هست اما در مورد شرح مکروهات نمیدونم باشه یا نه خواهش می کنم اگر امکانش هست کتابی، منبعی در این مورد معرفی کنین. ممنون از لطف فراوانتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رساله‌های عملیه نکاتی را متذکر شده‌اند هرچند کتاب خاصی تدوین نشده، ولی عموماً در فرهنگ دینی، اعمال مکروه مشخص شده است. موفق باشید

15385
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت بخیر. 1. حضرت آیه الله سعادت پرور فرمودندکه روزی با خانواده بداخلاقی کرده اند و شب در عالم معنا به ایشان گفتند بیست سال ناله های تو بی ثمر شد. یا حضرت امام فرمودندکه گاهی یک عصبانیت 20 سال انسان را عقب می اندازد. با این حساب سخت که چیزی در بساط نمی ماند؟ اگر با یک بد اخلاقی 20 سال ناله بی اثر می شود پس چطور باید جبران کرد این همه گناه را؟ توبه چقدر قدرت جبران دارد؟ ضمن اینکه اغلب مردم گناهان بدتری بدون استغفار مرتکب می شوند. 2. فرمودید اگر کسی در ایمان راسخ شد خواب به معنای صورت از او برداشته می شود می توان رسید به جایی که در همه خوابها یا غالبشان حقایق را آزاد از صورت دید؟ یعنی بجای مکاشفاتی که سالک گاها در خواب برایش اتفاق می افتد غالبا کشف داشته باشد؟ چنین امکانی وجود خارجی دارد که بعد به فکر رسیدن به آن باشیم؟ سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر با یک بداخلاقی، زحمات بیست‌ساله هبط می‌شود، با یک عذرخواهی همه‌ی آن سیئات به حسنه تبدیل می‌گردد. پس چه جای یأس و ناامیدی!! 2- اگر قلب پاک باشد و انسان بتواند با عالمِ مثال منفصل مرتبط گردد، در خواب حقایقی برایش منکشف می‌گردد. آیت اللّه حسن‌زاده می‌فرمودند علامه طباطبایی مکرراً می‌گفتند هر وقت روز خوبی داشته باشم، شب‌های خوبی نیز خواهم داشت که منظورشان احوالاتی است که در خواب و رؤیا نصیب‌شان می‌شود. موفق باشید

15360
متن پرسش
استاد محترم و ارجمند با سلام و خدا قوت: بنده مدت كوتاهي است كه تصميم به طي مسير الي الله نموده ام، البته بسيار افتان و خيزان جلو مي روم كه برآمده از ضعف نفس و اراده خود مي دانم و البته هيچ راه حلي هم ندارم. اما نكته اي وجود دارد كه به نظر خودم خيلي مرا از اين راه دور كرده، و آن ترس از خداست كه از ابتداي شروع مسير به بي خيالي و خوش بيني به فرجام زندگاني ام مبدل شده است. اشك و آه از وجودم رخت بر بسته و به محض گفتن جمله «الهي انا عائذ بك من النُار» ندايي از درون به اين جمله مي‌خندد گويي اين عذاب براي من نيست. ناگفته نماند بنده خطاهاي بسياري داشته ام و در حال حاضر نيز به برخي رذايل نفساني دچارم اما نمي دانم مشكل كجاست كه تصور مي كنم خدا توبه مرا پذيرفته و من بهشتي ام! و فقط بايد رتبه خود را در بهشت بالا برم! در مناجات ها حال چنداني ندارم و به محض اينكه يك شب براي نماز بيدار مي شوم عجب وجودم را فرا مي گيرد. هر چند سعي مي كنم اين خيالات را از خود دور كنم موفق نمي شوم. خواهشمندم راهنمايي فرماييد. با سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده‌اند: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (186) /آل عمران)» اگر در امور دین، پشتکار داشته باشیم و تقوا را رعایت کنیم، آرام‌آرام راه‌ها گشوده می‌شود و خطورات، کم می‌گردد و این است آن اراده‌ ای که هرکس باید داشته باشد. موفق باشید

15362
متن پرسش
با سلام محضر استاد گرامی: چگونه است حال کسی که تعقیبات نمازش معصیت خداوند است؟!
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در حدّ ممکن، این خطورات را دنبال نکرد تا شیطان مأیوس گردد. موفق باشید

15357
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ببخشید در تکمیل سوال قبلی گاهی پا را فراتر می نهیم، با این که یاد خدا هستیم نعوذ بالله گناه می کنیم. مثلا در حال گوش دادن موسیقی حرام هستیم در همان لحظه هم یاد خدا هستیم و می دانیم که عصیان الهی انجام می دهیم هر چند یاد خدا به معنی واقعی این است که گناه نکنیم ولی در اون لحظه باطنمان متوجه خدا هست. آیا یاد خدا بودن در لحظه گناه ارزش معنوی ندارد؟ یا مثل سوال قبلی چنین قیاسی اشتباه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر یاد خدا به معنای نظرِ قلب به حضرت حق باشد و با توجه به این‌که گناه‌کردن یعنی پشت‌کردن به حکم خدا، یادِ خدا با گناه‌کردن جمع نمی‌شود و آن یاد خدایی که می‌فرمایید، یادِ خدای واقعی نیست. موفق باشید

15329
متن پرسش
سلام: اگر شخصی گناه کار که آشکارا گناه می کند در سوریه کشته شود شهید به حساب می آید؟ با این نیت که بجنگد در راه خدا کشته شود تا بیشتر گناه نکند. زیرا یارای مقابله با هوای نفس خویش نیست؟ خدا قوت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که به قصد دوری از گناه در چنین صحنه‌هایی قدم می‌گذارد، حضرت حق از سر رحمت خود با او برخورد می‌کند و گناهانش را می‌بخشد. موفق باشید

15309
متن پرسش
من دوست دارم به احکام دینم پایبند باشم. اما مشکلی با پدرم دارم. ما متاسفانه ماهواره داریم. پدرم علاقه دارد و برخی شبکه ها که موسیقی ها و تصاویر زن های بی حجاب را نشان می دهد را نگاه می کند. من دوست ندارم محیط خانواده را ترک کنم اما مجبورم موقع روشن شدن آن دجال زمان به خلوتی فرار کنم. از اینکه من بخواهم برای پدرم نهی از منکر کنم احساس می کنم درست نیست. شما استاد عزیز من را رهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درست کاری می‌کنید که با پدرتان درگیر نمی‌شوید و از طرفی نشان می‌دهید که علاقه‌ای به این برنامه‌ها و این وسایل ندارید. موفق باشید

15280
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی: 1. بهترین راه برای از بین بردن افکار و توهمات بد که باعث گناه می شود چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید

15249
متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و ارجمند در چهل حدیث امام خمینی (قدس سره الشریف) آمده: بخاطر یک رذیله اخلاقی انسان در برزخ برای پاک شدن این رذیله باید صدها سال اخروی فشارها و عذاب ها را تحمل کند. چرا خدای رحمان برای پاک کردن یک رذیله باید یک نفر را اینقدر دچار عذاب کند؟ سپاس فراوان
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: رذیله‌ای که حضرت امام می‌فرمایند، غیر از یک گناهی است که انسان مرتکب شود و سپس تکرار نکند. منظور، ملکه‌ی اخلاقی است که با اعمال منفی برای انسان پیش آید. موفق

15248
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خسته نباشید سوالی داشتم: خداوند در آیه 78 سوره نسا خداوند می فرمایند: «أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا ﴿۷۸﴾» یعنی: هر كجا باشيد شما را مرگ درمى ‏يابد هر چند در برجهاى استوار باشيد و اگر [پيشامد] خوبى به آنان برسد مى‏ گويند اين از جانب خداست و چون صدمه ‏اى به ايشان برسد مى‏ گويند اين از طرف توست بگو همه از جانب خداست [آخر] اين قوم را چه شده است كه نمى‏ خواهند سخنى را [درست] دريابند (۷۸) ولی خداوند در آیه 79 همین سوره می فرمایند: «مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا ﴿۷۹﴾» یعنی: هر چه از خوبي ها به تو مى ‏رسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مى‏ رسد از خود توست و تو را به پيامبرى براى مردم فرستاديم و گواه بودن خدا بس است. (۷۹) چرا خداوند در آیه 78 خوب و بد را از جانب خودش می داند ولی در آیه 79 خوبی را از خودش و بدی را از نفس بد خود انسان می داند علت تفاوت در چیست. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند با دو نگاه تکوینی و تشریعی با ما سخن می‌گوید. در نگاه تکوینی می‌فرماید: هرچه در عالم واقع می‌شود چه آن‌چه شما مایل باشید و چه مایل نباشید، همه از طرف خدا است. ولی در آیه‌ی 79 ما را متوجه‌ی حقیقت تشریعی حضرت رب‌العالمین می‌کند که اگر منوّر به اعمال نیک شدید، به جهت رعایت دستورات خداوند است که چنین توفیقی را یافتید و اگر آلوده به گناه گردیدید، به جهت دوری از دستورات الهی و پیروی از امیال خودتان است. موفق باشید

15214
متن پرسش
سلام علیکم استاد: این متن را در یکی از شبکه های مجازی دیدم آیا درست است ؟ لطفا توضیح دهید؟ صوفیان معتقدند عشق به صورت ها و مظاهر و مخلوقات زیبا، به خصوص پسران امرد و نوجوانان، همچون پل و صراطی برای رسیدن به خدا می باشد و اصطلاحا می گویند: #المجاز_قنطرة_الحقیقة یعنی عشق مجازی (عشق به مخلوقات زیبا) پلی به عشق حقیقی ( خدا) است. جلال الدین همائی در این رابطه می گوید: حقير معتقد است كه عشق صورتى، در صورتى آبستن عشق حقيقى الهى است كه حالت مرآتيت و بقول علما جنبه «ما به ينظر» داشته باشد نه جنبه «ما فيه ينظر»؛ و شايد آنچه به شيخ اوحد الدين ابو حامد احمد كرمانى متوفى 635 ه- ق و اصحاب و پيروان او نسبت مى‏ دهند كه خداپرستى و كمال انسانى را در جمال‏پرستى و شاهدبازى و عشق‏ورزى با خوب‏رويان مى ‏دانستند، محمول بر همين نظر «ما به ينظر» باشد كه بدان اشاره كرديم؛ يعنى جمال جميل حق را در آينه حسن صنع مى‏ ديدند. مولوى نامه ؛ مولوى چه مى گويد؟، ج‏2، ص: 824 اکنون به بعضی از شاهدان اقطاب و بزرگان صوفیه اشاره می شود: ابن عربی عاشق صدرالدین قونوی بود. بایزید بسطامی، عاشق احمد بن خضرویه بود. حسین بن منصور حلاج عاشق پسر معتضد خلیفه بود. ابوالحسن خرقانی عاشق جوانی خوش سیما بوده که ابریق وضوی او را مهیا می داشت. ابوسعید ابوالخیر عاشق شاگرد امردش شده بود. خواجه عبدالله انصاری در زمانی که مشغول تحصیل علوم بود به جوانی زیباروی به نام ابواحمد دلبسته شد و جهت او اشعار بسیاری گفت. احمد جام یا ژنده پیل به پسر امیر نیشابوری تعلق خاطر داشت. اوحدی مراغه ای عاشق جوانی از دراویش حیدری بود که معرکه می گرفت و شعر عرفانی می خواند. شهاب الدین یحیی سهروردی (شیخ اشراق) عاشق پسر شهاب الدین عمر سهروردی صاحب کتاب عوارف المعارف و رئیس طریقت سهروردیه شده بود. سعدالدین حموی شیفه و دلباخته عین الزمان گیلانی بود . عطار نیشابوری صاحب کتاب مشهور تذکرة الاولیاء، شیفته پسر کلانتر نیشابور بود. نجم الدین رازی صاحب مرصاد العباد در همدان به جوان زرگری دلداده بود. سیف باخرزی عاشق پادشاه زیبای بخارا گردده بود. عزیز نسفی دلداده پسر یکی از امرای سلطان جلال الدین شده بود. جلال الدین محمد بلخی (مولوی) عاشق صلاح الدین زرکوب بود. شمس تبریزی عاشق سلطان ولد، فرزند مولوی شده بود و صریحاً او را از پدرش درخواست کرد! محمود شبستری را عاشق ابراهیم منظور نامی می دانند. سعدی به جوانی قصاب وابسته شده بود. سید علی همدانی (قطب کبرویه و ذهبیه) را عاشق صاحب جمالی و بهاءالدین نقشبند را دلباخته ترک تندخویی و حافظ شیرازی را عاشق پسر مفتی شهر دانسته اند. احمد غزالی علاوه بر عین القضات همدانی، به نوجوانان ترک و امرد علاقه بسیار داشت. عین القضات همدانی عاشق جوانی زرگر بود و در کتاب تمهیدات ص74می گوید: جانم فدای کسی باد که پرستنده شاهد مجازی باشد که پرستنده شاهد حقیقی، خود نادر است. شارح شطح یعنی روزبهان بقلی شیرازی در کهن سالی عاشق کودکی امرد شده بود که به او خدمت می کرد و عراقی در این رابطه می گوید: پیر شیراز شیخ روزبهان / آن به صدق و صفا فرید جهان داشت او دلبری فرشته نهاد / که رخش دیده را جلا می داد دیوان عراقی ص 366 منبع : مجالس العشاق/سلطان حسین بایقرا شاهد بازی در ادبیات فارسی/ شمیسا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اولاً: علاقه‌مندی به انسان‌های وارسته و جوانان با ادب و طالب حقیقت، غیر از عشقی است که در این دوران مورد نظر است. ثانیاً: فرهنگ خاص عرفان، فرهنگ خاصی است، نه آن‌طوری که ذهن انسان‌های معمولی از زیبایی‌ها، تنها زیبایی‌های جسمانی را می‌یابند و فرشتگانِ مدبّر آن زیبایی‌ها را نمی‌نگرند. به هر صورت به قول مولوی: «کارِ نیکان را قیاس از خود مگیر». موفق باشید

15194
متن پرسش
سلام: من یک جوان مجرد هستم که در زندگی مشکلاتی برایم پیش آمده و با تفکر متوجه شده ام که ریشه اکثر مشکلاتم گناههای خودم بوده و یک راه حل که به فکر خودم رسیده که باعث ترک گناهانم میشه ازدواج است ولی الان اثرات همون گناههای گذشته و مشکلات پیش آمده مانع ازدواجم هستن و فعلا نمیتونم ازدواج کنم، به نظر شما چیکار کنم که مشکلات حل بشه و بتونم ازدواج کنم تا یک زندگی با آرامش و بدون گناه داشته باشم و بتونم به خدا نزدیک بشم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با رعایت دستورات شریعت و مقاومت بر آن‌هاست که إن‌شاءاللّه گشایش‌ها ظهور می‌کند. موفق باشید

15146
متن پرسش
با سلام: استاد ببخشید آیا گناهان انسان رو کسانی که بطور مثال بینش قوی یا دید برزخی دارند میتونن آگاهی پیدا کنن؟ یا گناهان هرکسی نزد خداوند ستارالعیوب محفوظ هست؟ یا اینکه برخی گناهان از دید آنها مخفی و برخی هویداست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً خداوند اجازه نمی‌دهد کسی متوجه‌ی گناهان بنده‌اش گردد، مگر آن‌که بخواهد به عنوان محرمِ راز خداوند به ما کمک کند. موفق باشید

15126
متن پرسش
با سلام: استاد گرامی چند هفته است که با شما وکتابهای شما آشنا شده ام. خدا حفظتان کند و سلامتی و رحمت را ارزانی روح بزرگوارتان کند. ان شاء الله. سوال اول: با اینکه می دانم خداوند عظیم است و کسی غیر از خداوند عظیم نمی تواند گناهان عظیم را ببخشد. لایغفرالعظیم الا العظیم. اعتقاد دارم. اما اکثر اوقات فکر می کنم اگر خداوند گناهان مرا ببخشد آیا این با عدل او منافاتی ندارد؟ اینکه با توبه سیئات به حسنات تبدیل می شود با عدل منافاتی ندارد؟ پس تفاوت آن کسی که از ابتدا حسنات انجام داده با من که گناهم به حسنه تبدیل شده در کجاست؟ گاهی فکر می کنم گناهانم اگرچه خداوند غفارالذنوب است و ستارالعیوب و اگرچه عظیم است ولی قابل بخشش نیستند. اینگونه گناهانی که نه راه بخششان را می دانم و نه کفاره شان را می شناسم چگونه بخشیده می شوند باید چکار کنم؟ آیا آن حدیثی که فرموده صلوات برای بخشش چنین گناهانی است صحت و سندیت دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر ساده است که انسان از لذّت گناه دل بکند؟! عظمت کار به قدری بزرگ است که خداوند به انسانِ توّاب محبت خود را ارزانی می‌دارد. مسلّم، گناه‌نکردن آسان‌تر از توبه‌کردن است ولی وقتی توبه واقع شد، توفیق بزرگی نصیب انسان شده است و عملاً تولد دیگری پیش آمده است و عالَم، عالَم دیگری است برای انسانِ توّاب. موفق باشید  

15124
متن پرسش
سلام علیکم: بیماران جسمی دو گونه اند یه دسته در شرایطی هستند که طبیب دستوراتی می دهد و بیمار با انجام آنها روند بهبود را طی می کند و دسته دوم بیماران در حال بیهوشی و کما هستند که طبیب بدون توضیح و مساعده بیمار به تنهایی اقدامات لازم را در راستای بهبود انجام می دهد من بیمار دسته دوم می باشم که قدرتی برای انجام هیچ کاری ندارم جز طلب نجات، من هلاک شدنم را احساس می کنم و نمی خواهم تسلیم این نابودی بشم و توانم هم تمام شده حتی استغفار عادی برایم سخت است احساس می کنم من برای شقاوت خلق شدم و هر راهی برای رسیدن به سعادت به بن بست ختم می شود امید و اعتمادم به روایات و کلمات منقول از ائمه را از دست دادم هر چه می توانستم برای تغییر این وضعیت کردم تا جایی که ضعف کردم و از هوش رفتم از فرط خستگی و درد مصیبتی بالاتر از مصائب وارده بر همه خوبان بالاتر اینه که آدم تنها امید و تکیه گاهش رو از دست بده، وضعیت قریب جنون و ناامیدی کامل پیدا کردم پیش از بریده شدن این مو اگر می توانید کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ کاری نمی‌خواهد بکنید. تنها در این شرایط است که حقیقت طلوع خواهد کرد. همیشه وقتی اضطرار به نهایت رسید؛ طلوع آغاز می‌شود. موفق باشید

15089
متن پرسش
سلام: در جلسه شنبه فرمودید نگهداری از مجسمه ها و... یک نوع بت پرستی محسوب میشه قبول ولی اگر باستان شناسان پیگیر آثار باستانی نباشند و از آنها نگهداری نمی کردند ما چه تصوری از بت داشتیم یا چه تصوری از قدرتهای عجیب پیشینیان می توانستیم داشته باشیم و یا بدن فرعون که خداوند در قرآن فرموده برای عبرت باقی می ماند کجا بود؟ خود شما هم بارها در جلسات از آثار فوق العاده دوران فرعون یا همین شهر سوخته و یا مجسمه ابولهول و.. مثال زده اید و....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم همان‌طور که قرآن متذکر می‌شود خداوند آثار آن‌ها را در حدّی که ما به عبرتِ لازمه برسیم، برای ما حفظ می‌کند و این غیر از شکل افراطی جاری در فرهنگ غربی است. موفق باشید

15048
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام: بنده چهار ساله ازدواج کردم در این مدت هر گونه تلاشی کردم تا شوهرم خمسش را بدهد ولی نشد. دوستی دارم که برای مباحثه اصول فقه می آید منزل ما، پرسید خمس دادید منم راستش را گفتم که ندادیم، این خانم هر بار که میاد منزل ما لب به چیزی نمی زند و دل مرا خون کرده، من با شوهرم بداخلاقی کردم چون دیدم چهار سال محبت جواب نداده. حالم بد است چون راه سیر و سلوک را برخودم و پسر کوچکم بسته می بینم. از نظر شرعی میگویند برعهده ات چیزی نیست ولی در مطالب عرفانی چیز دیگری بیان شده و میگویند خمس ندادن مانع رشد معنوی است. مستاصل مانده ام چکار کنم با شوهری که دوست ندارد خمس بدهد و اگر بیشتر اصرار کنم زندگیم میپاشد و چه کنم با خودم که دوست دارم در عبودیت پیشرفت کنم و آرزو دارم پسر کوچولویم عالم ربانی بشود ،شما راهنمایی بفرمایید چکار کنم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عهده‌ی شما نیست که در این مورد حساس باشید. از نظر عرفانی هم هیچ مانعی برای شما به‌وجود نمی‌آید. آن خانم هم بهتر بود با توجه به این‌که مسلّم نیست به آن آقا خمس تعلق می‌گیرد یا نه، از پذیرایی شما استفاده می‌کرد و اساساً چرا ایشان این سؤال را می‌فرمایند؟!! موفق باشید

نمایش چاپی