بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: مقام علم وعصمت معصومین«علیهم السلام»

تعداد نمایش
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36667
متن پرسش

سلام استاد: این روایت رو که در مورد سوال و جواب از اهل بیت هست چطور میشه تفسیر کرد. مگر از اهل بیت سوال و جواب میشه؟ ... قال : أتاني الروح الأمين ـ يعني جبرئيل ـ إنها إذا هي قبضت ودفنت يسألها الملكان في قبرها: من ربك فتقول: الله ربي، فيقولان: من نبيك فتقول: أبي، فيقولان: فمن وليك فتقول: هذا القائم على شفير قبري علي بن أبي طالب، ألا وأزيدكم من فضلها ان الله قد وكل بها رعيلاً ... منبع: بشارة المصطفی لشیعة المرتضی علیهماالسلام، صفحه ۲۲۰ (البته روایت از صفحات قبلش شروع میشه؛ اما این تیکه‌ش توی صفحه ۲۲۰ هست)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به اعتبار آن‌که ائمه «علیهم‌السلام» نیز در جایگاه انسانیت انسانیِ‌شان قرار دارند و انسان می‌باشند؛ باید در موطن قبر و برزخ، وجوهِ متعالی خود را با همین جواب‌هایی که می‌دهند ظاهر کنند و به همین جهت آنان نیز در راستای بندگی خداوند عبادت می‌کنند و البته این غیر از مقام نور عظمت آن‌ها است که فوق فرشتگان می باشد. موفق باشید

36655
متن پرسش

«یا غفور» سلام خدمت استاد طاهرزاده: با توجه به اینکه امامان معصوم «صلوات الله علیهم اجمعین» دارای عصمت تکوینی و ذاتی و‌ موهبی هستند و از طرفی دارای جایگاه خاصی در هستی هستند که از خود انسان ها به ایشان نزدیک ترند؛ آیا این شدّت قرب به انسان ها، باعث نمی شود که موبقات و آثارِ گناهان این همه انسان، امامان معصوم را به زحمت بیندازد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه «علیهم‌السلام» با وجه متعالی انسان‌ها با آن‌ها مرتبط‌اند لذا خوبیِ آن‌ها را از خود می‌دانند. موفق باشید

36640
متن پرسش

سلام استاد: خواستم نظرتون را راجع به نکته زیر بفرمایید اگر درست باشه واقعا ادم مببره تو زندگی و انگیزه ای برای زیارت نداره: اهل قبور و از جمله پیامبران و امامان (ع) نه صدای ما را می‌شنوند و نه دعای کسی را اجابت می کنند مرحوم استاد شیخ نعمت اله صالحی نجف آبادی به نقل مستقیم از علی نجار دبیر بازنشسته و پژوهشگر دینی درسال (۶۴یا ۶۵) بود. در ماه رمضان مرحوم آیت الله حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی در اصفهان بود و نماز جماعت به امامت ایشان که فردی محقق و دانشمندی بزرگ بود در مسجد الحجه برگزار می‌شد. نماز گذاران این مسجد اغلب جوانان مخلصی بودند که بسیاری از آنها به خیل شهدا پیوستند. در آن ماه هر روز عصر در زیر زمین مسجد جلسه کلاس و پرسش و پاسخ توسط ایشان برگزار می‌شد. سخنان آن مرحوم بسیار عمیق و قابل تامل بود و گاهی آنقدر تازگی داشت و خلاف باورهای سنتی بود که به همه شوک وارد می‌کرد بطوری که با وجودی که تمام آنها مستند به آیات قرآن بود پذیرش آنها بسیار سخت و گاهی غیر ممکن بود. بعنوان مثال یکروز بحث ایشان به آنجا رسیده بود که، (اهل قبور و از جمله پیامبران و امامان (ع) نه صدای ما را می‌شنوند و نه دعای کسی را اجابت می کنند) و این حرفی بود که برای همگان بسیار ثقیل و هضم آن بسیار دشوار و حتی غیر قابل تحمل بود. بطوری که یکی از حضار برخاست و با صدایی که اعتراض از کلامش محسوس بود گفت: حاج آقا؛ ما وقتی به زیارت امام رضا(ع) می‌رویم به آن حضرت عرض می کنیم: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا، اشهد انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و ترد سلامی و تعلم حاجتی وتقضی حوائجی و...... شهادت مي‌دهم كه تو جايگاه مرا مي‌داني، كلام مرا مي‌شنوي و جواب سلام مرا مي‌دهي و حاجت مرا می‌دانی و حوائج مرا برآورده می کنی و... مرحوم آیت الله صالحی با آرامش پاسخ داد و گفت: راوی این مطالب جهود بوده است و سپس ادامه داد که: ۱. هر چیزی اعم از زیارت یا حدیث و... که مغایر با قرآن باشد مطمئن باشید از معصوم نیست و باید به دیوار کوفت. ۲. این جمعیتی که اطراف ضریح امام و در رواق ها و صحن ها و... از امام رضا همزمان حاجت می‌طلبند و او را می خوانند، تعداشان از صدها نفر تجاوز می کند، تازه اضافه کنید مردمی که در شهرهای دور مانند اصفهان، تهران و... او را صدا می‌زنند. حال اگر امام رضا (ع) توانایی داشته باشد که هم زمان  تک تک آنها را ببیند و صدای تک تک آنها را طور مجزا بشنود و حوایج تک تک آنها را بطور مجزا و همزمان بداند و حوایج تک تک آنها را بر آورد کند و راه دور و نزدیک هم ‌برایش فرقی نکند، چنین کسی با چنین توانایی «اله» است. یعنی با قدرتی خارق العاده. پس قبول این فرض، «لا اله الا الله» را نقض می‌کند زیرا غیر از الله «اله» دیگری هم وجود دارد. بعبارت دیگر یا باید «لااله الاالله» را قبول کنیم یا اینگونه فرض هارا، زیرا هردو با هم قابل جمع نیست. و از طرفی این گونه صفات از اختصاصات خداوندی است زیرا او سمیع و بصیر و قاضی الحاجات است. ۳. وقتی حضرت علی (ع) فرقش شکافته و در بستر خوابیده بود، برای مداوای او یک پزشک یهودی آوردند. و این درحالی بود که سه امام (ع) بر بالین او بودند، امامان حسن، حسین و سجاد خردسال و چندین امامزاده از جمله حضرت ابوالفضل (ع)، واینها همگی بر بالین حضرت گریه می‌کردند و با وجودی که او عزیزترین کس نزد آنان بود اما کار خارق العاده‌ای برای او نمی توانستند انجام دهند تا او شفا یابد و تازه همه آنها هم زنده بودند. حال وقتی در زمان حیاتشان و آن‌هم برای عزیز ترین کسشان نتوانستند کار خاصی انجام دهند، چگونه انتظار دارید که در زمان ممات برای دیگران بتوانند کاری انجام دهند. و این درحالی است که قرآن می‌فرماید: إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ  اعراف ۱۹۴: «مسلماً آنهائي که [براي حاجات خود] به جاي خدا مي‌خوانيد، [اعم از فرشتگان، ارواح انبياء، اولياء و مقدّسين] بندگاني همچون خود شما هستند. پس [براي آزمايش و تجربه هم که شده] آنها را بخوانيد تا درخواست شما را [در حاجات] برآورده کنند، اگر راست مي‌گوئيد! أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا  اعراف ۱۹۵: آيا آنها را پاهائي است که با آن قدم بردارند [و به دنبال حل مشکلات شما بروند؟] يا دست‌هائي که با آن [بر دشمن] يورش آورند؟ يا چشم‌هائي که با آن [احوال پريشان شما را] ببينند؟ يا گوش‌هائي که با آن [درد دل‌هاي شما را] بشنوند؟ ... و ده ها آیه دیگر که بر بي‌تأثير بودن واسطه‌ها در برآوردن حاجات دلالت مي‌کند. و این اولین جرقه ها بود که زده شد و شوک هایی بود که وارد شد آنهم در آن تاریخ که خیلی سخت بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که ایشان نسبت به تجرد نفس در غفلت بوده‌اند و دیدید که در کتاب «شهید جاوید» هم چه ضعف‌هایی از خود نشان دادند و مرحوم شهید مطهری تا حدّی که منجر به جدال نشود، جواب ایشان را دادند. اطلاعاتِ زیادداشتن، مهم نیست، ایشان اتفاقاً در فهم همان اطلاعات، ضعیف‌اند. به همین جهت جامعه علمیِ شیعه توجهی به حرف‌های ایشان نکردند که بیشتر، از بین بردنِ عمر بود. موفق باشید

36552
متن پرسش

سلام روز بخیر: چند روز پیش شخصی گفت: آیه‌ی انتهایی سوره توحید، که اشاره به کفو نداشتن خدا هست در تناقض با نظر عرفا مبنی بر تجلی خدا و در تناقض با نظر فلاسفه در خصوص وحدت وجود و سنخیت قائل شدن هست. فکر من بسیار مشغول شد و پاسخی ندارم، اگر امکانش هست توضیح دهید آن شخص در ادامه گفت دین را در قرآن و کلام امام صادق و امام باقر و احادیث ائمه جسنجو کن، نه در فلسفه و عرفان که فقط نظرات افراد است و در تناقض با آیات و روایات.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دین را باید در قرآن و کلام اولیای الهی جستجو کرد و در همین رابطه بزرگانی چون حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» ما را با جناب ابن عربی و جناب ملاصدرا آشنا کردند. زیرا آن‌ها با تعمقی که در دین نمودند، متذکر آن معارف توحیدیِ بلند شدند. مسلّماً هیچ کفوی برای خداوند که در عرض او باشد، نیست ولی انوار اسماء او، محل توجه به او می‌باشند و از این جهت خداوند در قرآن می‌فرماید «ابتغوا الیه الوسیله» در مسیر تقوی و رسیدن به مقصد، تنها خدا مدّ نظرتان باشد ولی خداوند وسایلی را قرارداده که از طریق آن واسطه‌ها رجوع شما به خدا عملی می‌شود زیرا خداوند فرموده «و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها» خدای را اسماء حسنایی است و او را به اسمای حسنایش بخوانید و امام صادق علیه‌السلام فرمودند «نحن والله الاسماء الحسنی» به خدا قسم ماییم اسماء حسنای خداوند. یعنی با توجه به شخصیت و سیره‌ی آن عزیزان رجوع انسان‌ها به اسماء حسنای خداوند عملی می‌شود زیرا شخصیت امامان آینه‌ی نمایش جمال و جلال خداوند می‌باشد. موفق باشید

36528
متن پرسش

با سلام و ادب: استاد شما می‌گویید عشق به کمال مطلق بی مصداق خارجی فقط یک مفهوم ذهنی است. شما اهل بیت را به عنوان مصداق معرفی می‌کنید. چند اشکال. اول اهل بیت مصداق برای مایند، برای اهل بیت مصداق چیست؟ فرض غلط شما اینه که میگید عشق در ساحت خیاله. خوب خدا رو که نمیشه در خیال آورد می‌رسد اهل بیت را بجای خدا می آورید. یک دفعه بگید ائمه خدایند. همان گونه که مسیحیان، عیسی را خدا می دانند. بهتر است در کلماتتان بیشتر دقت کنید. موفق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است در مورد اسمای الهی بررسی فرمایید و این‌که حضرت صادق «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِي لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا» و این با نظر به آیه مبارکه‌ای است که می‌فرماید: «وَ لِلّهِ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها». عرایضی در شرح کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» در این رابطه شده است. موفق باشید

36525
متن پرسش

با سلام: شما در صوت مبانی نظری حب اهل بیت می فرمایید که ما باید در عالم خیال یک تصوری از الله داشته باشیم و شما اهل بیت را به عنوان صورت خیالی از حضرت الله در نظر گرفته آید. سوال اول: خود اهل بیت از الله چه صورت خیالی دارند؟ سوال دوم: مولانا در یکی از اشعارش می‌گوید: شمس من و خدای من. آیا مولوی تصویر خیالی شمس تبریزی را در عالم خیالش به عنوان تصور خیالی از الله، همان گونه که در مبانی نظری حب اهل بیت عنوان کرده‌اید را داشته است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تصور خیالی در این مباحث یعنی نظر به صورت‌هایی که نازل شده از عالم ربوبی است. مثل آن‌که از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم: «من رانی فقد رأی الحقّ»، با نظر به شخصیت آن حضرت، انسان منتقل به نور حضرت حق می‌شود. خود رسول الله «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نیز با نظر به انوار ربوبی حضرت حق به نور ربّ العالمینیِ خداوند منتقل می‌شوند. ۲. شاید منظور جناب مولوی در آن شعر نظر به الطاف الهی باشد که از طریق شمس به جناب مولوی می‌رسیده. موفق باشید

36508
متن پرسش

سلام علیکم: وقتتون بخیر. آیه «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» کهف (۲۸)
نظر به این دارد که پیامبر متمایل به کسانی شده بودند که پولدار بودند و گفته بودند اگر از فقرا دوری کنی ما به شما متمایل می‌شویم؟ چنین چیزی با عصمت حضرت تنافی ندارد؟ روایتی که می‌فرماید حضرت زهرا گردنبند داشتند و حضرت رسول با ایشان صحبت نکردند و رفتند تا آن را انفاق کردند، این روایت با عصمت حضرت زهرا منافات ندارد؟

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه می فرماید: اي پيامبر! آنچه بر تو واجب است، به سربردن با فقرايي است که همواره پروردگار خود را مي‌خوانند و در طلب وجه او هستند يعني با خواندن اسماي حسناي او به درگاه او تقرب مي‌جويند چون او را از طريق اسماءاش مي‌توان خواند. به عبارت ديگر اين‌ها مي‌خواهند خود را در جايي قرار دهند که صفات الهي اقتضاي آن را دارند. مثلاً آن قدر خود را ذليل جلوه دهند که عزت و عظمت و کبريايي او اقتضاي آن را دارد و آنچنان خود را در موقف جاهل و عاجز و ضعيف قرار دهند که علم و قدرت و قوت خدا آن را اقتضاء مي‌کند و اين است معني «يُريدُونَ وَجْهَهُ». و ديدگانت را از اين مؤمنين برندار و به خاطر زينت دنيا اينان را رها مکن و هيچ توجهي به توانگران کافرکيش نداشته باش و دنبال کساني که عنادشان با خدا موجب تسلطِ غفلت از حق بر قلبشان شده، مباش! که خدا چنان کيفرشان داده که ياد خدا را از دلشان ببرد و نتيجه‌ي اين غفلتِ قلب پيروي هوي و زياده روي است و تو اي پيامبر از چنين کسي که دنبال هواي خود است و کارش تجاوز از حق است، پيروي مکن.
اي پيامبر! اساس کار را بر اين بگذار که کار را با نيروهاي مخلص جلو ببري آن‌هايي که جهت روح خود را به کلي به سوي حق قرار داده‌اند. آن‌چه اي پيغمبر بر تو واجب است به سربردن با آن‌هايي است که به دنبال زينت زندگي دنيا نيستند که منظور ادامه‌ي کار با آدم‌هاي ساده و بي پيرايه‌اي است که انگيزه‌ي خودنمايي و دنياداري ندارند. رمز بقای دين در اين نکته است و هرگز آدم هايي که خود را با امکانات دنيايي قدرتمند جلوه مي‌دهند نمي‌توانند عامل پيشرفت دين باشند، هرگز دين با اين نوع آدم‌ها حفظ نشده و نمي‌شود.
دين الهي آمده است تا ما بتوانيم روح مان را با خدا مرتبط کنيم و در تقرب به خدا موفق شويم و بقيه‌ي امور همه فرعِ اين هدف است، حال اگر اين موضوع فراموش شود بقيه‌ي امور چه فايده‌اي دارد؟ بدين لحاظ به رسولش دستور مي‌دهد با افرادي باش که «يُريدُونَ وَجْهَهُ» وجه الهي را اراده کرده‌اند و تلاش دارند در اين عالم - ماوراء ظاهر زندگي دنيايي- به حق نظر کنند. اين‌ها کساني هستند که متوجه مقصد و مقصود دين هستند، بقيه اگر وارد دين شوند سعي مي‌کنند جهت دين‌داري را به سوي اهداف ديگري سوق دهند.
اين که به ما فرموده‌اند: بعد از معرفت به خداوند، هيچ عملي در اين دنيا بهتر از نماز نيست، به جهت آن است که در نماز، انسان در مسيري قرار مي‌گيرد که آن مسير، هدف دين‌داري است. نماز جاده‌ ارتباط روح به مقام اسمای الهي است و اين همه‌ مقصد و مقصود انسان است. خداوند مي‌گويد اي پيامبر با کساني به سر ببر و کارها را جلو ببر که در طلب وجه الهي هستند و جهت روح خود را در راستاي ارتباط با حق شکل داده‌اند و نه در جهت ارتباط با دنيا. به همين جهت تأکيد مي‌کند چشم از اين افراد برندار به سوي کساني که زندگي دنيايي را مدّ نظر دارند و در آخر با تأکيد فراوان مي‌فرمايد: «وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» به هيچ وجه از کساني که قلبشان از ما غافل است چيزي و پيشنهادي نپذير. کساني که عنادشان با خدا موجب تسلط غفلت از ياد خدا بر قلبشان شده هيچ پيشنهاد درستي- حتي با ظاهر دلسوزانه- ندارند، بايد بفهمند ما هيچ توصيه‌اي از اين افراد را نمي‌پذيريم. چون اين افراد فقط دنيا را مي‌بينند و نظر به عالم غيب و معنويت ندارند تا ما را در راستاي آن اهدافِ بلند کمک برسانند. مضافاً اين‌که روشن مي‌کند پيروي از هوس و افراط در آن از آثار غفلت قلب است به همين جهت در آخر آيه فرمود: «وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» يعني شاخصه‌ي اهل دنيا آن است که از هوس خود پيروي مي‌کنند و به طور کلي انسان‌هاي افراط کاري هستند، به خصوص در موضوع هوس‌راني.
ملاحظه فرموديد در مطالب قبل دو نکته مدّ نظر بود يکي اين‌که در آيه‌ي ۶ به پيغمبر «صلوات الله علیه و آله» مي‌فرمايد: ناراحت مباش که بعضي‌ها يا اکثراً دين نمي‌آورند، اين قاعده‌ دنياست. ديگر اين‌که فرمود: دين را عرضه کن و نگران مباش، وظيفه‌ تو آن است که با مسلمانان متدين و ساده زيست امور را جلو ببري و آن‌ها را رها نکن و از صاحبان قدرت و ثروت که دل در گرو دنيا دارند پيروي مکن. آيا راز بقاء جامعه‌ ديني همين دو نکته نيست؟
در مورد گردنبند حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» این‌طور در روایات داریم که «روزي پيامبر (ص) در مسجد نشسته بودند. عرب باديه نشيني وارد شد و گفت: «اي رسول خدا (ص)! من گرسنه ام، لباس مناسبي ندارم، پولي هم ندارم و مقروض نيز هستم، کمکم کنيد.» پيامبر (ص) فرموند:«اکنون چيزي ندارم.» سپس به بلال فرمودند: «اين مرد را به خانه دخترم، فاطمه (س) ببر و به دخترم بگو که پدرت او را فرستاده است.»
بلال آمد و داستان را خدمت حضرت زهرا (س) عرضه داشت. حضرت نيز در خانه چيزي نداشتند ولي، گردنبند خود را که هدية دختر حمزة بن عبدالمطّلب بود باز کردند و به بلال دادند و فرمودند: «اين گردنبند را به پدرم بده تا مشکل را حل کنند.» بلال بازگشت و امانتي را تحويل پيامبر (ص) داد.
رسول خدا (ص) فرمودند: «هر کس اين گردنبند را بخرد، بهشت را براي او تضمين مي کنم.» عمار ياسر آن را خريد و سائل را به خانه خود برد. به او لباس و غذا داد و دو برابر ميزان قرض به او پول داد. سپس عمار غلام خود را صدا زد و گفت: «اين گردنبند را به خانه رسول خدا (ص) مي بري و مي گويي که هديه است. تو را نيز به آن حضرت بخشيدم.»
غلام نزد پيامبر (ص) رفت. گردنبند را به ايشان داد و جريان را برايشان شرح داد. پيامبر (ص) نيز غلام و گردن بند را به حضرت فاطمه (س) بخشيدند.
غلام نزد حضرت زهرا (س) رفت. گردنبند را به حضرت داد و جريان را براي ايشان بيان فرمود. حضرت فرموند: «من نيز تو را در راه رضاي خدا آزاد کردم.» غلام خنديد.
حضرت راز خنده غلام را سوال کردند. و غلام پاسخ داد: «اي دختر پيامبر (ص) برکت اين گردن بند مرا به شادي آورد، چون گرسنه‌اي را سير کرد، برهنه‌اي را پوشاند، فقيري را غني نمود، پياده‌اي را سوار نمود، بنده‌اي را آزاد کرد و عاقبت هم به سوي صاحب خود بازگشت.» موفق باشید
 

 

36393
متن پرسش

با سلام استاد گرامی: در رابطه با انسان کامل آیا این مرتبه برای تمام انسان ها ممکن است؟ یا شخص برگزیده یا مشخص شده ای از میان انسان ها مدنظر است؟ سوال دوم آیا انسان کامل معصوم هستند؟ (به معنایی که هیچ عصری بدون امام عصر نیست). فرضا برخی عمر خیام را امام عصر خود می دانستند یا دیگرانی در گذشته که به این صفت در برخی نهله های فکری منسوب شده اند. به نظر اعتقاد این جریان فکری به وجود امام عصر در هر دوره است. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این‌که خداوند در هر عصری نمادی از انسانیت را که همان انسان کامل است، در صحنه دارد؛ حرفی در آن نیست. زیرا انسانها برای حضور در عالی ترین میدان، نیاز به حجّت دارند و در این مورد عرایضی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در قسمت «آیه تطهیر» شده است که می‌توانید به آن کتاب که روی سایت هست، رجوع فرمایید. ۲. مسلّماً انسان کامل معصوم است از آن جهت که نماد عالی‌ترین مقام انسانی است وگرنه ما در مسیری که باید به سوی کمال انسانی داشته باشیم، ناقص می‌مانیم و این برای حضور ابدی ما بسی آزاردهند است. موفق باشید

36378
متن پرسش

درباره علت اذن خداوند برای افزایش زمان زندان حضرت یوسف علیه السلام بنظر من چون در آیه گفته شیطان کاری کرد که زندانی حرف یوسف را فراموش کنه پس اشتباه یوسف نبوده بلکه امتحانش بوده مثل ایوب. آیا درست برداشت کرده ام؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً همین‌طور است که می‌فرمایید. و علامه طباطبایی بر اساس آیه ۲۴ همان سوره که می‌فرماید: «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ» می‌فرمایند شیطان بر مخلَصین سلطه‌ای ندارد که بخواهد فرد را گرفتار فراموشی کند و بنابراین ضمیر فراموشی، به آن کسی ارجاع داده می‌شود که از زندان آزاد شد. موفق باشید

36345
متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: استاد عزیز اینکه از شروع خلقت انسان هر چه جلو تر می آییم در تاریخ به مرور، شریعت مطرح می شود و موارد بیشتری با بشر در میان گذاشته می شود تا آخرالزمان که ظرفیت پذیرش بشر زیاد شده را باید با چه بیانی مطرح کرد؟ از جهتی نمی توان گفت بشر الان بزرگتر از بشر قبل است چون سابقون و مقربون در قبل بیشتر از الان بودند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرموده‌اند مصداق «السابقون» در آیه مذکور، حضرت علی«علیه‌السلام» و به یک معنا ائمه «علیهم‌السلام» می‌باشند، انسان‌هایی فراتاریخی. و لذا اگر از همه زودتر حقیقت را یافته‌اند، نمادِ حقیقت برای همه بشریت هستند که البته از «اصحاب یمین» با همه خوبی‌هایی که دارند، متفاوتند. ۲. خود روایات به ما خبر از مؤمنین آخرالزمان می‌دهد که بسی از مؤمنین صدر اسلام برتر و بالاترند در این راستا رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله» در جواب ابوعبیده که از یاران حضرت بود و پرسید: آیا شما بهتر از ما را می‌شناسید که اولاً: اسلام را اختیار کردیم و به شما ایمان آوردیم و ثانیاً: در کنار شما به جهاد پرداختیم؟ حضرت فرمودند: «بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی» آری! قومی از امت من که پس از شما می‌آیند و به من ایمان دارند. به همان معنایی که آن حضرت فرمودند آن‌ها «فَآمَنُوا بِسَوادٍ عَلي بَياضٍ» به سیاهی بر روی سپیدی ایمان دارند، حاکی از خبرهایی که آن‌ها از وجود مقدس رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در نوشته‌ها خوانده‌اند، و به تعبیر حضرت سجاد «علیه‌السلام»: مردم زمان غیبتِ حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» که به امامت آن حضرت پای بندند و نیز «الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی ذِکرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ» همواره در حال انتظار به‌سر می‌برند، از مردم همه زمان‌ها برترند، زیرا خداوند چنان درک و فهم و نیروی تشخیص آنان را قوت بخشیده که غیبت نزد آنان همانند ظهور است (بحارالانوار، ج 52، ص 122). موفق باشید

36339
متن پرسش

سلام: با توجه به مبنای المیزان لطفا مبحث ترک اولی یا سهو النبی بعضی پیامبران مثل حضرت یونس یا یوسف را توضیح دهید. چطور با عصمت قابل جمع است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفسیر قیّم «المیزان» به خوبی روشن می‌کند که نه در این موارد سهو النبی در کار بوده و نه ترک اولی. که در هر دو مورد علاوه بر رجوع به المیزان ، می‌توانید به عرایضی که در شرح سوره انبیاء و یا سوره یوسف شد، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/776?mark=%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A1
 https://lobolmizan.ir/sound/746?mark=%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81. موفق باشید

 

36191
متن پرسش

سلام استاد وقت شما بخیر: آیا در مورد انبیاء عظام و اولیاء الله هم مبارزه با نفس صدق می‌کند؟ یعنی این بزرگان با وجود مقامات عالیه و به قول رسول الله تسلیم شدن شیطان درونشان، آیا تا آخر عمر همچنان در مهار نفسشان کوشش می‌کردند؟ این سوال از آنجایی برایم پیش آمد که از یک طرف به قول مولانا این بزرگان در مقامی هستند که از جهد و ریاضت خلاصی یافته و مستغرق ذات الهی هستند. یک گُرُه مستغرقِ مطلق شدند / همچو عیسی با مَلَک ملحق شدند نقشِ آدم ، لیک مَعنی جبرئیل / رَسته از خشم و هوا و قال و قیل از ریاضت رَسته ، وز زهد و جهاد / گوییا از آدمی او خود نزاد. و اما از یک طرف وقتی به زندگی این بزرگان نظر می‌کنیم ما به وضوح اوج ریاضت کشی و جهاد به نفس را مشاهده می‌کنیم. خصوصا اینکه سیر الی الله را انتهایی نیست که بگوییم آنجا مبارزه با نفس تمام شده و باز به قول مولانا: هرچند شوی عالی تو جهد به اعلی کن...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بحثی در این رابطه شده است که عیناً آن قسمت، خدمتتان ارسال می‌گردد. موفق باشید
در رابطه با اعتقاد به وجود انسان‌هايي که خداوند به نحوه‌ي خاصي برگزيده، موضوع مخلَصين در قرآن است.
شيطان مي‌داند كه از بين بنـدگان خدا فقـط يك گروه هستنـد كه هيچ ابزار و امكاني براي گمراهي آن‌ها در اختيار ندارد و آن «مخلَصين» هستند و لذا به خداوند عرض کرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعين، اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»  به عزت تو همه را گمراه مي‌كنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصين آن‌هايي هستند که خداوند در آن‌ها تصرف خاصي دارد و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد تا شيطان بتواند در آن‌ها تصرف کند. اگر به معني «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهيد شد كه مخلَص‌بودن غير «مخلِص»بودن است. همّت براي خوب‌شدن مربوط به مخلِصين است و نه براي مخلَصين، بلكه مخلَصين برگزيدگاني هستند كه خداوند براي خود خالص كرده و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد، بلكه آن‌ها به دليل مخلَص‌بودنشان آينه‌ي خواست و رضايت خدايند و هركس خواست و رضايت خدا را جلب کند، بايد حركات و افكار و عقايد آن‌ها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه اين مقام يک مقام اكتسابي نخواهد بود، بلكه موهبتي است، هرچند آن‌ها با اختيار خود بايد اين عصمت را حفظ نمايند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبي مشكل‌ترين كار ممكن براي بشريت است، زيرا حفظ عصمت به اين معنا است که يك لغزش نبايد از آن‌ها سر بزند. در همين رابطه است که عارفان گفته‌اند: محنت قرب ز بُعد افزون است / جگر از محنت قربم خون اسـت. هسـت در قرب همه بيم زوال / نيست در بعد جز امید وصــال.
حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون مي‌کند که با يک خطا از آن مقام سقوط مي‌نمايد.
در زيارت جامعه خطاب به امامان «علیهم‌السلام» عرض مي‌کنيم: «السَّلامُ عَلَيكُمْ يا نُورَاللهِ في ظُلُماتِ‌الاَرض» سلام برشما اي نور خدا در ظلمت‌هاي زمين. «بِكُمْ يُسْلَكُ اِلَي الرِّضْوان» به كمك شما راه رضايت الهي طي مي‌شود. و يا مي‌گوييم: «حَفَظَةً لِسِرِّه وَ خَزَنَةً لِعِلْمِه» شما نگهبان سرّ الهي و معدن علم او هستيد.

 

36171
متن پرسش

سلام علیکم: آیا صلوات فرستادن ما باعث بالا رفتن درجه اهل بیت می‌شود و نفعی برای آنها دارد؟ اگر اینطور هست یعنی اهل بیت علیهم السلام کامل نیستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی در کتاب « صلوات بر پيامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»؛ عامل قدسي‌شدن روح» که روی سایت هست، در این مورد شده است. موفق باشید

35922
متن پرسش

سلام استاد: یک دور فصوص به توفیق الهی کار کردیم و منزل ۶۱ منزل محبت هستم. می خواستم این سوال رو از محضرتان بپرسم این جمله از فص آدمی است که عینا می نویسم « منظور از نشئه آدم، نشئه ی انسانی است، زیرا نوع انسان از این نشئه خلق شده است و همین امر امکان انسان کامل شدن را به همه می دهد در صورتی که به مقام خود وفا کنند پس انسان کامل شدن مقام شأنیت نیست مقام فعلیت است و مظاهر این فعلیت انسان های کاملی مثل ائمه هستند» می‌خواستم بپرسم آیا برای من هم امکانش هست که از نظر فعلیت انسان کامل بشم؟ آخه خودم که میدونم من مظهر حضرت الله نیستم من مطمئن هستم که عین ثابته من حضرت الله نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه انسان‌ها به اعتبار خلیفۀ اللهی‌بودن‌شان مظهر اسم الله می‌باشند و البته ائمه «علیهم‌السلام» صورت فعلیت‌یافته خلیفۀ اللهی هستند. موفق باشید

35778
متن پرسش

سلام: هرچه بررسی می‌کنم متوجه نمیشم چرا اهل بیت از لفظ امامت که در شیعه غالب هست در بیان حقانیت خود و ترغیب مردم استفاده نکرده اند یا بندرت. چرا حضرت امیر جز ابتدای کار پس از سقیفه، طول تاریخ خلفا و حکومت خودشان به غدیر استناد نمی‌کنند، از واژه امام استفاده نمی‌کنند، از عصمت که تقریبا اصلا. راز قضیه چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر شرایط جهت اثبات حقّانیت جایگاه ائمه «علیهم‌السلام» برای مخالفان بوده است و در این‌جا معلوم است که باید بر اساس مبنایی که مخالفان پذیرفته‌اند با آن‌ها صحبت شود. موفق باشید

35288
متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار: در کتاب فصوص محیی الدین ره می‌فرماید، چون برای ما همه حقایق و علم خداوند ظاهر نشده است، همه‌ خداوند را نمی‌بینیم و برای هیچ کس این اتفاق نمی افتد، می‌خواستم عرض کنم حتی برای انسان کامل هم همه خداوند ظهور نمی‌کند؟ طبق آیه سوره یس می‌فرماید، «کل شئ احصیناه فی امام مبین»، یا در آیه الکرسی می‌فرماید، «لا یحیطون به شی من علمه الا بما شاء»، به علم خداوند کسی محیط نیست مگر کسانی که او بخواهد، انسان کامل هم با همه خداوند رو در رو هست یا به اندازه که ظهور می‌کند رو در رو می‌شود؟ با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینکه هر آنچه نیاز انسان است در امام معصوم هست، ولی باز رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌و آله» در خطاب به حضرت حق عرضه می‌دارند: «مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ وَ مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ». موفق باشید

35267
متن پرسش

سلام و عرض ادب: فرق مخلِص با مخلَص در چیست. و چه کنیم تا مخلَص شویم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن در این مورد بسیار است. آری! انسانِ مخلِص که به قصد رضایت حضرت حق، کار را شروع می‌کند و ادامه می‌هد به جایی می‌رسد که دیگر خداوند او را در بر می‌گیرد که در این حالت، مقام او مقامِ مخلَصین است که نمونه کامل آن اولیای معصوم می‌باشند. موفق باشید

35082
متن پرسش

با سلام و خسته نباشید: بنده طلبه پایه سه هستم. می خواستم تحقیقی در مورد قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» و روایت پیامبر اول ما خلق الله نوری بنویسم. می خواستم کمی در این مورد توضیح دهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به بحث «برهان صدیقین» رجوع فرمایید که رابطه وجودیِ بین حضرت حق و مخلوقش را به میان می آورد. نکاتی در این رابطه در جزوه «فلسفه و کلام» اسلامی شده است. در مورد روایت «اول ما خلق الله نوری» می توانید به کتاب «حقیقت نوری اهل البیت «علیهم السلام» رجوع فرمایید. جزوه مذکور و کتاب هر دو روی سایت هست. موفق باشید

35010
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: فایل صوتی مبحث آداب صلوه حضرت امام خمینی رحمه‌الله علیه را گوش می دهم. در مبحث وضو و غسل که در وضوفرمودید رحمت هست و نظر به رحمت خداوند متعال باید بکنیم و آن روایت که یهودی سوال کرد از پیامبر علیه السلام راجع به وضو غسل روزه علت آن برمی گردد به قضیه حضرت آدم و حوا و پدرمان که شجریه ممنوعه خورد تفاسیر مختلف گفتند گندم گفتند میوه یا غیره بوده است به خاطر آن باید وضو و غسل روزه بگیریم تا آخر که در دنیا هستیم. آیا آنجا که بودند بهشت برزخی بوده که در آن مقام بودند و حضرت امام فرمودند توجه به کثرت متوجه اسما الهی بودند که از بهشت بیرون شدند آیا توجه به درخت در ظاهر توجه به غیر خدا هست و آیا توجه اسماء الهی چی می شود چون تمام اسماء مگر در خود الله نیست و خداوند متعال جامع جمیع اسماء مگر نیست پس توجه به اسماء حجاب شد و حضرت آدم که عصمت مطلق و طهارت مطلق داشت چرا این خطیه را انجام داد و یا می گویند ترک اولی داشته آیا این دورست یا خیر؟ علت طهارت فرمودند خلاصه کردند که باید منیت و انانیت برود بیرون از وجودمان حضرت امام گفتند آن عارف بزرگ محی الدین ابن عربی راجع به طهارت دویست چیز گفته امام در یک جمله عرفان و معرفت به خداوند را بیان کردند چکیده خلاصه قصه قصه منیت و خودخواهی بشر هست. باید منیت نداشت تا آن طهارت ایجاد شود که وصل به غیب شویم و چرا اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام باید وضو و غسل بگیرید آنها عصمت مطلق و طهارت مطلق و بی نهایت داشته در زیارت جامعه کبیره هم اشاره کردند امام هادی علیه السلام در معرفی شناخت اهل بیت علیه السلام اینکه پیامبر صلی‌الله علیه وآله و سلم درمستراح رفته بودند کسی پیامبر ندید که به دست شویی برود و بوی مشک و عنبر می دادند همیشه معطر بودند و مردم می فهمید از بوی پیامبر که از اینجا رد شدند و آنها همیشه در بی نهایت فنا فی الله بودند و دایم توجه به خدا داشتند و حضرت زهرا علیه السلام مسأله زنانه نداشتند و داری طهارت مطلق و رجس و پلیدی وقاذورات نداشتند با همه فرق داشتند ولی در وضو غسل در چه مرتبه ای بودند آیا همان گرد غبار دنیایی بوده چون نه پیامبر نه حضرت علی ذره ای به این دنیا دل بسته نبودند چون حضرت آن زندگی زاهدانه که داشتند بسنده به نان جو خشکیده و خیلی ساده زیست بودند ولی زمان امام باقر و صادق علیه السلام و سایرین این طور نبوده. دارد حضرت لباس فاخر پوشیدند چون زمانه فرق کرده اینها استاد مطهری در کتاب سیر در سیره اهل بیت خوندم این سوال شد که اهل بیت در وضو توجه به کثرت نعوذبه الله که نیست و توجه اسما نیست چون همه غیر خدا هست پس چی می شود گفت و انبیا اینگونه بودند عصمت مطلق و بی نهایت توجه به فنا که قابل وصف و توصیف نیست و داریم وقتی وضو می گرفتند امام حسن علیه السلام رنگ از رخسار مبارک می رفت و حالات لرزش داشتند و دگرگونی در وجود مبارکشان بود و یا حضرت علی علیه السلام و یا امام سجاد علیه السلام داشتند توجه دیگر نه به دنیا و غیر خدا داشتند در نماز و عبادات خودشان چون مدام یاد حق بودند و متصل پی درپی وصل به غیب بودند و اینها معنا مفهومی ندارند که در حریم اهل بیت راه ندارد و شیطان هم همین طور نعوذ بالله راه ندارند چون شیاطین تسلیم شدند در مقابل حضرات معصومین علیه اسلام و راجع به خودمان توجه به اسما برای ما چطوری جلوه دارد و چون فرمودید همه ما جنب هستیم چون خودی در صحنه هست منیت هست باید برود کنار غسل باطنی و وضو باطن آن منیت باید برود اگر می شود توضیح بدهید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در مسیر حقیقت، حضور صفر یا صد بودن نیست بلکه حضوری است که همواره می‌تواند شدت و شدت یابد و در همین رابطه از رسول خدا «صلوات الله علیه و آله» داریم: ««إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً » . به درستی که قلب من زنگارآلود می‌گردد [از این رو] در هر روز هفتاد بار از خدا طلب مغفرت می‌کنم»؟! این بدان معنا است که در هر حال همین که حتی در امور خیر انسان در این دنیا وارد شود به هر حال نوعی در محدوده کثرات وارد می‌شود و هنر اولیای الهی آن بود و هست که در عین حضور در کثرات، وسعت شخصیت وحدانی خود را شدت می بخشند و اگر در عالم کثرت وارد نمی شدند عملا در آن وجه وحدانی اولیه خود می ماندند. موفق باشید

 

34826
متن پرسش

«الهی فَرِّق بَيني وَبَينَ ذَنْبِي الْمانِعِ لي مِنْ لُزُومِ طاعَتِكَ»: خدایا مشکلاتی در درونم هست که مانع اتصال صاف و صحیحم با تو شده. خواهش می‌کنم نجاتم بده» سلام استاد. در رابطه با صلوات گفته اند ما چیزی از جانب خود به اهل البیت علیهم السلام نمی‌دهیم و نداریم که بدهیم. منتها از خدای متعال تقاضا می‌کنم صلوات خودش را بر این خاندان سرازیر کند. حال پرسش این است که اولاً: خدا که بر طبق آیه شریفه «إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ...» این کار را انجام می دهد. پس این تقاضای ما چه تأثیری برای اهل بیت دارد؟ ثانیاً: آیا این برداشت درست هست که وقتی ما صلوات می فرستیم، در حقیقت خودمان را در ذیل اهل بیت در معرض صلوات و آبشار تجلیاتی قرار می دهیم که بر جان اهل بیت سرازیر است؟ اگر این برداشت درست است پس از طریق صلوات ما چیزی اضافه ای برای اهل بیت از خدا تقاضا نمی کنیم بلکه «صرفاً» جان خودمان را در معرض آن صلواتی که بر جان اهل بیت سرازیر است قرار می‌دهیم؟ ثالثاً: استاد به نحو کاربردی چگونه و چقدر صلوات بفرستیم که «تمام» ظلمات شخصیت ما تبدیل به نور شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «صلوات» در این رابطه‌ها شده. آری! آنچه موجب افزایش درجات اولیای معصوم می‌شود، صلوات الهی است. ولی بندگان خدا از خداوند تقاضا می‌کنند که حضرت حق، صلوات خود را بر آن ذوات مقدس اعمال نماید. و این نقش ما می‌باشد که مانند همه کارها، راهِ سیر رحمت الهی را به سوی غیر فراهم نماییم و در این رابطه صلوات ما نسبتی بین خودمان و خداوند و امامان برای‌مان پیش می‌آورد. ۲. بستگی به خودتان  و احوالات‌تان دارد. ۱۰۰ صلوات قبل از خواب خوب است. موفق باشید

34734
متن پرسش

با عرض سلام و تبریک اعیاد شعبانیه: سؤالی که بنده برایم پیش آمده این است که با توجه به این که امام مهدی (عج) روح این عالم هستند و به فرموده آیت الله بهجت سخنان ما قبل از این که از دهانمان به گوشمان برسد، امام آن را می‌شنوند؛ پس معنی عرضه اعمال در روزها و یا ایام خاص به ایشان چیست؟ ایشان که از کوچکترین اعمال ما همان لحظه باخبر هستند. التماس دعا

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اجمال و تفصیل عمل می‌باشد. مثل آن‌که قرآن در شب قدر به صورت اجمال بر قلب پیامبر نازل می‌شود ولی به صورت تفصیل، طی ۲۳ سال ظهور می‌کند. در مورد عرضه اعمال نیز، منظور همان حالت اجمال و تفصیل است، وگرنه امام باطنِ هر اراده‌ای را می‌دانند و از آن آگاه می‌باشند. موفق باشید

34673
متن پرسش

سلام استاد: خسته نباشید، می خواستم ببینم که چطور میشه درک معرفتی بهتری از امام زمان داشت و به او نزدیک شد به طوریکه انسان این نزدیکی را در عمق وجود خود احساس کند؟ چگونه می‌شود با او انس بیشتری گرفت و با او رفیق شد؟ چطور می‌شود یادش در دلمان بیشتر شود به طوری که فقط به خاطر خوشحالی او قدم برداریم و هم و غم و دل مشغولی مان او بشود؟ اگر گاهی به یادش افتادیم چگونه بفهمیم که واقعا او را می خواهیم یا خودمان را. اگر گاهی بی قرارش شدیم چگونه بفهمیم این واقعی است و اگر فهمیدیم که واقعی ست چگونه با این احساس برخورد کنیم؟ اگر گاهی دوست داریم در فراقش و برایش گریه زیاد بکنیم به حدی که گریه هم آراممان نکند و گریه مان قطع نشود ولی بعد دوباره این حال را از دست می دهیم و دوباره مشغول زندگی حداقلی و حیوانی خود می‌شویم چه بایدبکنیم؟ (این موارد برای من پیش می آید و صرف فرض نیست) حال این مرحله برای بنده خیلی مهم است که چگونه به او متصل شوم اما از طرفی دوست دارم دیگران را هم با مهدی فاطمه بیشتر آشنا کنم. بنده طلبه پایه هفتم قم هست و برخی از کتاب هایتان مثل شرح دعای ندبه و شرح زیارت آل یس را هم خوانده ام خواستم اگر بشود بنده را به شکل عملیاتی و مشخص راهنمایی فرمایید و خواهشمندم حقیر را از سر خود باز نکنید. اگرچه می دانم انسانی بی ارزشم و شاید هنوز آن قدر مضطر آن وجود بی نهایت امام عصر نشده ام و یا شاید سوالاتم زیاد و نامنظم است اما بزرگواری کنید و بنده را راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله دل خود را در نزد وجود مبارکی به گِرو گذاشته‌اید. رفیق عزیز! نزدیکی به انسانی که در مقام عصمت است با رعایت هرچه بیشتر دستورات شرع مقدس در امور فردی و اجتماعی پیش می‌آید زیرا رعایت دستورات شرع مقدس برای انسان نوعی از عصمت را به همراه دارد و موجب می‌شود نسبت به آن امام معصوم احساس نزدیکی بیشتری بکنیم.

حضرت صاحب‌الأمر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» انسان کامل‌اند و دوست‌داشتن انسان‌ها به جهت انسانیت‌شان موجب نوعی نزدیکی به آن حضرت می‌شود و در این حالت است که تازه دل‌مان هوای آن انسان کامل را می‌کند. آری! دوست‌داشتن انسان‌ها در این امر، تازه غمِ مقدس احساس دوری از امام را پیش می‌آورد که خداوند در راه دل‌سپردن به نایب‌الإمام، آن غم را به نحوی به سامان می‌رساند که از پا در نیاییم. تبعیت کامل از نایب الإمام و تعمق در رهنمودهای او است که آن غم مقدس را معنا می‌بخشد و امیدواری در این زمانه را که شیطان سختْ در تلاشِ از بین‌بردن آن است؛ تقویت می‌کند. موفق باشید     

34583
متن پرسش

سلام: کدام یک از دو بیان زیر صحیح یا صحیح تر هستند؟ ۱. مقام نوری معصومین علیهم السلام، روح العظمه که در روایتهای مربوط به مراتب قلب معصوم، عالی ترین مرتبه قلب معصوم شمرده شده است و مثل اعلای خداوند ( که در دو مورد در قرآن کریم آمده است) و باطن خلیفه الله الاعظم همگی یک حقیقت واحد هستند که به لحاظ مختلف اسامی گوناگون بر آن اطلاق شده است. ۲. مقام نوری انسان کامل، مرتبه عالیه همه اینهاست و بقیّه، شوون مختلف مقام نوری انسان کامل هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جا که از این دو جمله می‌فهمم نباید بین آن‌ها تفاوت قائل شد، زیرا نور عظمت که مقام موهبی حضرت حق به آن بزرگواران است، بنیان و اصل و اساس مقام آن ذوات مقدس می‌باشد تا مبنای هدایت‌شان برای خلق عالی‌ترین مبنا باشد. موفق باشید

34525
متن پرسش

سلام: «حتی تخرق ابصارالقلوب حجب النور» تداخلی با حقیقت نوری ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این فراز از خداوند می‌خواهید تا شما را از حجاب‌های نوری مثل عقل استدلالی نیز عبور دهد و به نور قلب، با خدا مأنوس شوید. تازه در این مرحله است که اتفاقاً می‌توان حقیقت نوری اهل بیت را که آینه های نمایش اسما، الهی هستند، درک کرد. موفق باشید

34499
متن پرسش

سلام استاد جان وقتتون بخیر: الف) در سوال شماره ۳۴۰۸۶ در مورد ترک اولای یونس فرمودید حضرت یونس منتظر نماندند حکم خدا بیاید نه انکه بین دو حکم حکمی را انتخاب کردند که اولی نبود، خب همینکه منتظر حکم خدا نماندند در حالی که به نظر میآید همینکه باید منتظر می‌ماندند خودش اولی بوده و منتظر نماندن ترک اولی محسوب می‌شود ب) شما ترک اولی را چه تعریفی می‌کنید که در پاسخ به سوال ۳۴۰۸۹ می‌فرمایید ترک اولی بدان معنا نیست که پیامبران بین تو انتخاب آنکه ارجحیت نداشته انتخاب کرده باشند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ترک اولی‌ای که در عرف مطرح است بدین معنا می‌باشد که در مقابل امر الهی، آن امر را اولی ندانیم و تصور بعضی نسبت به کار حضرت یونس «علیه‌السلام» چنین است. در حالی‌که حضرت بدین معنا عمل نکردند بلکه شأن ایشان آن بود که منتظر بمانند تا حضرت حقّ تکلیف پیامبرشان را تعیین کنند. در حالی‌که حضرت به نظر خودشان همین‌که ملاحظه کردند ابری بلاگونه آمد، قوم را ترک کردند. و به گفته علامه طباطبایی تمرّدی صورت نگرفت، نفرمودند نرو و رفت، بلکه نگفتند برو و رفت. موفق باشید

نمایش چاپی