بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: معرفت نفس

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6896
متن پرسش
بنام حق و با سلام حضور استاد گرامی عطف به سوال 6731 جواب شما به سوال دوم در مورد عرفا و غیر معصومین به راحتی قابل پذیرش است اما راجع به انبیاء و اولیاء معصوم که مدار و قطب زمانه خویشند و دنیا و آخرت که همان ظاهر و باطن است، برای آنان ظاهر است و شهود آنان بنحو ( أنّ ) است نه ( کأنّ ) چگونه می تواند وجهی داشته باشد و چگونه می توان فشار مرگ را برای آنان توجیه کرد. لطفا از این زاویه توضیح بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی نمی‌کند همین‌که انسان در این دنیا است و بخواهد از این ساحت به آن ساحت برود از جهتی همان‌طور که حضرت یحیی«علیه‌السلام» فرمودند با فشار انتقال از مرحله‌ی مادون به مرحله‌ی مافوق روبه‌رو هستند و این خود یک نحوه سلوک است و ربطی به آن افق «إنَّ» آن‌ها که همواره در دنیا بدان نظر دارند، ندارد. موفق باشید
6854
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم ببخشید اگر ممکن است اینجانب در رابطه با اینکه بدن ابزاری برای نفس است مثلا دیدن کار نفس و چشم ابزاری است برای آن واینکه افرادی که مادر زاد از بعضی از ابزار مثلا نابینا هستند چگونه میتوانند خدا را بشناسند ؟ و آیا واقعا بدن در شناخت خدا نقش دارد یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم به وجود خداوند دو روش هست؛ یکی از اثر و آثار و آیات متوجه خدا شویم و یکی با تعقل متوجه شویم مخلوقات نیاز به خالقی دارند که آن خالق مخلوق نیست و برای فرد نابینا جهت علم به وجود خدا هر دو روش ممکن است، و در نهایت متوجه وجود مخلوقات می‌شود و به خالقی پی می‌برد که مخلوق نیست. موفق باشید
6798
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی، با توجه به اینکه جناب عالی در کتاب آشتی با خدا عرض فرمودید که "من" انسان مجزا از تن انسان است و ما به وضوح می توانیم این جدایی آن را به زمانی که "سرکلاس" در افکار خود غوطه ور می شویم و فرضا حرف خنده دار استاد متوجه نمی شویم یا به" خواب" و اینکه می گوییم خودم دیدم که فرضا در فلان مکان بودم تلفیق بدهیم. چند سوال در ذهن من بود که البته جهت روشن شدن بیشتر موضوع آن را می پرسم: 1- اگر در هنگام خواب "خود" انسان دخیل است پس چرا بعضی مواقع خواب هایی می بینیم که هیچ حالت خارجی نمی توانیم برای آن تعریف کنیم حال آنکه من انسان در آن محل حاضر است و باید یک حالت کامل از آن محل یا صحنه ببیند یا بهتر بگویم خواب های پریشان را چگونه تفسیر می کنید؟ 2- زمانی که ما شخصی رادر خواب می بینیم آیا هم زمان آن شخص نیز مارا در خواب می بیند؟ مگر نه آن است که "من "هر دو در آن لحظه و مکان حاضر است.اگر غیر از این است پس خیال آن شخص است یا چیز دیگریست؟ 3- زمانی که سر کلاس در خیالات خود غرقیم پس چرا بعضی مواقع به مکان یا زمانی که سیر میکنیم هر چه به ذهنمان فشار می آوریم نمی توانیم شکل دقیقی از آن مکان یا زمان در ذهنمان به وجود آوریم طبق کتاب این گونه است که" من انسان سیر کرده ". پس باید آن محل را جامع و شامل ببینیم در صورتی که اینگونه نیست 4- زمانی که ما به مکان یا زمان خاصی فکر میکنیم اگر" خود" ما در آن محل حاضر است مگر میشود که همزمان در تنمان نیز حاضر باشد چون همزمان پلک یا پای ما هم دارد تکان می خورد و این حرکات اثر روح است . آیا حضور روح به طور همزمان در تن و خارج امکان پذیر است؟ به نظر جناب عالی آیا نمی شود از این دو مورد به عنوان خیال یا فکر بجای" من "یاد کرد : همانگونه که در عامیانه "خواب دیدن" یا "فکر و خیال کردن" گفته می شود. پیشاپیش از توجه جناب عالی تشکر میکنم.خدا حفظتون کنه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خواب‌های غیر صادق تکرار حالات نفسانی خود انسان است و آن خواب‌ها غیر از رؤیای صادقه است که می‌تواند راهنمای ما باشد 2- عموماً ما وقتی خواب افراد را می‌بینیم با صورت خیالیه‌ای که در پیش خود داریم مرتبط هستیم مگر موارد استثنائی که در کتاب «خویشتن پنهان» به آن نوع ارتباط پرداخته شد 3- ارتباط با صورت‌های ذهنی غیر از حضور در صحنه‌هایی است که نفس در آن حاضر می‌شود. بعضاً صورت‌های ذهنی در پوشش صورت‌های ذهنی دیگر قرار می‌گیرد و از روشنی می‌افتد 4- خیال و فکر مصداق خارجی ندارد مواردی مورد بحث ما است که انسان خود را در آن زمان و مکان احساس می‌کند و سپس با آن روبه‌رو می‌شود که البته با ادامه‌ی بحث در ده نکته که همراه با ده جلسه صوت است إن‌شاءاللّه موضوع برایتان روشن‌تر می‌شود. موفق باشید
6775
متن پرسش
سلام استادی در دانشگاه این سوال را مطرح کرد: آیا انسان میتواند رباتی بسازد که از خود انسان باهوش تر باشد؟؟ آیا زمانی میرسد که رباتی بسازد که از انسان بالاترباشد؟؟ باتوجه به نکات معرفت نفس انسان از لحاظ روحی اینقدر بزرگ است که هیچ انسانی نمیتونه این کار را بکنه.ولی سوال من اینجاست. در کتاب"ازتنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی" در مورد انسان کامل گفته بودید که انسان کامل تمام اسماء الهی را داراست.حال یکی از اسماء الهی خالق بودن است.پس میتواند خلق کند. همانطور که امام علی(ع) در آن واحد چهل بدن خلق میکرد. در جای دیگر ذکر کرده بودید که امام معصوم فرموده اند که ما از خداییم و شما از مایید. حال چون امام زمان واسطه فیض هستند پس همه وجود ما از امام زمان است. سوال من این است که آیا انسان کامل میتواند انسانی با روح مجزا خلق کند؟؟ ممنون یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم انسان کامل واسطه‌ی فیض است پس متوجه‌ایم او از خود هیچ‌چیز ندارد و تنها مجرای تجلی اسماء الهی است واو آنچه را خداوند تقدیر کرده است را بما می رساند. موفق باشید
6709
متن پرسش
با سلام. خواستم کتاب "معرفت النفس و الحشر " شما را در یک خبرگزاری درج کنم ، دیدم به نقل از خبرگزاری کتاب ایران ، شما را ""مترجم"" کتاب "معرفت النفس و الحشر " معرفی کردند ! یعنی واقعا شما این کتاب را " ترجمه " کرده اید ؟؟ چون من فکر می کردم تألیف خودتان هست و در آن اسفار را شرح داده اید اما در این خبرگزاری نوشته : "مترجم کتاب «معرفت‌‌النفس و الحشر» از ویرایش جدید این اثر با شرح و اضافاتی مفید خبر داد" .... باتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که نوشته‌اند. بنده ابتدا آن را ترجمه کردم و سپس در 75 جلسه شرح دادم. موفق باشید
6695
متن پرسش
به نام حق و با سلام عطف به پرسش 6528 می دانم که نفس به عنوان حقیقتی ذات مشکک اگر در مرتبه‌ای از مراتب نازله‌ی وجود ظهور یابد از حقیقت خود خارج نمی‌شود و در واقع سقوط نمی کند بلکه نازل می شود. سوال این است که مرتبه ی عالیه ی عقلانی باید احکام عالم عقل را داشته باشد و وقتی نازل شد، مرتبه ی نازل شده به عالم مثال هم باید احکام عالم مثال را داشته باشد یعنی شکل و اندازه مثالی داشته باشد پس چرا نفس به عالم مثال نازل میشود اما خود نفس مثالی نمیشود ؟ البته نگویید در مثال، بدن مثالی دارد زیرا میدانیم که بدن مثالی به ایجاد نفس در خیال نفس متمثل میشود واین خیال از قوای نفس است و نازل از آن
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باز باید بر روی وجودی‌بودن نفس دقت شود که یک عین واحدی است با ظهورات و حضورات مختلف، در معرفت نفس دارید حضور نفس بخودش است و ظهورش به قوایش می باشد، بدین معنا که در هر حالی که باشد از حقیقت خود خارج نمی‌شود و عالٍ فی دنوهِ است ،. مثل نور بی‌رنگ که هراندازه هم نازل شود از جامعیت خود خارج نمی‌گردد. موفق باشید
6681
متن پرسش
سلام استاد بنده کارشناس ارشد فلسفه اسلامی هستم و به فلسفه علاقه ویژه دارم. مدتی است توجه بنده به مقوله وهم، قوه واهمه و ... و همچنین تأثیرات مثبت و منفی وهم در زندگی انسان مخصوصا در اخلاق فردی و اجتماعی، آثار مخرب توهم بر تفکر عقلانی، میزان کارایی پدیده هایی که در مرتبه وهم انسان قرار دارند مثل موسیقی، بازی و ... جلب شده است. از آنجا که حضرتعالی در این مباحث و کلا مسائل معرفت النفس به صورت تخصصی مطالعه و تحقیق کرده اید، می خواستم نظر حضرتعالی را در باره اصل یک تحقیق در سطح علمی پژوهشی در این باره، همچنین منابع و مآخذی که در این باره می توان استفاده کرد، جویا شوم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است. فکر می‌کنم کتاب «ادب عقل و خیال و قلب» و یا کتاب «مدرنیته و توهّم» به کارتان آید. موفق باشید
6679
متن پرسش
سلام.استاد آیا فرشتگان هم جسم متناسب باخود دارند مانند نفس ناطقه که در هیچ عالمی بدون بدن نیست ودرهرعالم بدن مناسب با خود را دارد با این که خود مجرد است.واگر جسم دارند جنس آن از چیست؟ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: موقعیت فرشتگانم به عنوان مظاهر اسماء الهی شبیه موقعیت قوای نفس‌اند، که در هر موطنی به آن موطن ظهور دارند. مثل آن‌که قوه‌ی بینایی در چشم به بینایی ظهور دارد در حالی‌که نفس ناطقه به خودی خود یک چیز است ولی قوای نفس به نفس است که در اعضاء ظاهر می‌شوند و فرشتتگان نیز در مواطن مختلف ظهور خاص خود را دارند. موفق باشید
6649
متن پرسش
استاد با سلام و احترام فراوان بنده خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران هستم که خواستار اطلاعات بیشتر درباره کتاب تحت چاپ شما با عنوان معرفت النفس و الحشر هستم که خبر آن را از آقای اصفا گرفتم. قصد من این است که قبل از انتشار کتاب پیش خبر آن را تهیه کنم. اگر با بنده همکاری بفرمایید بسیار ممنونتان می شوم. در صورت تمایل توضیحاتی درباره موضوع و محتوای کتاب بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جلد 8 و 9 اسفار معارف ارزنده‌ای از الهیات به بمعنالاخص و معرفت نفس در اختیار فرهنگ بشری ‌گذارده که سال‌های سال بشر نیاز دارد اندیشه‌ی خود را از آن طریق بارور نماید و از آن‌جایی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» جهت ورود به عرفان بر همین دو جلد تأکید داشتند لازم بود که جلسه‌ی 8 و 9 اسفار در اختیار فارسی‌زبان قرار گیرد و از آن‌جایی که چاپ اول کتاب معرفت‌النفس و الحشر در سال‌های گذشته نایاب شده بود و از طرفی نیاز بود که با ویرایش جدید در اختیار عزیزان قرار گیرد بر آن شدیم که آن کتاب را با ویرایش جدید و با شرح و اضافاتی مفید تجدید چاپ نماییم. به‌خصوص که احساس می‌شود نسلی به صحنه آمده است که طالب معارف متعالی است و می‌تواند مطلوب خود را از دریای بیکران حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا به‌دست آورد. ملاصدرایی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در وصف او فرموده‌اند: «و ما ادراک ماالملاصدرا» زیرا عظمت روح اندیشه‌ی حکمت متعالی انسان را حیران می‌کند که چگونه خداوند آن مرد را و اندیشه‌‌ی او را پرورانده که در این زمان می‌تواند برای عبور از ظلمات سوبژکتیویته‌ی غرب به کمک آید. موفق باشید
6634
متن پرسش
سلام راه های رسیدن به وحدت درونی چیست؟؟ اگه میشه چند مورد تیتر وار بگید ممنون میشم.مباحث شمارا دنبال میکنم،اشاره کنید در کتاب های مربوطه دنبال میکنم. یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بخواهیم خیلی مختصر عرض کنم مختصرتر از توصیه‌های علی«علیه‌السلام» به فرزندشان در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه نمی‌شناسم که در دو جلد کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» آن نامه را شرح مختصری داده‌ام که چگونه حضرت ما را از توقف بر عالَم کثرت‌‌ها به حقیقت وحدانی درونی که پنجره‌ی اتصال به حضرت اَحد است راهنمایی می‌کنند. إن‌شاءاللّه مطالب آن دو کتاب را دنبال بفرمایید به حکمتی که گمشده‌ی مؤمن است می‌رسید. موفق باشید
6640
متن پرسش
باعرض سلام ادامه سخنرانی های مباحث کتاب انسان در مورد اختیار را در کجا دنبال کنیم؟ جلسات مربوط به شرح دعای مکارم اخلاق را درسایت قرار نمی دهید؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» بحثی تحت عنوان انسان فقط اختیار است، بد نیست 2- مباحث صوتی دعای مکارم‌الأخلاق در قسمت فایل های صوتی هست. موفق باشید
6611
متن پرسش
سلام.حضرت استاد در حال مباحثه درس 10 نکته از معرفت نفس می باشیم ودر حال حاضر درنکته شمار5 به سرمی بریم.درحین پرسش هایی مطرح شد که لازم می دانم عرض کنم.1.دربحث مرگ طبیعی وکمال نفس انسان این پرسش مطرح است که حد کمال چیست مگر کمال انتها دارد ؟وآیا انسان ها ظرف وجودی شان با هم متفاوت است ؟ووکسی کمالش نصف دیگری است؟ واین را چگونه می توان تبیین کرد؟2.آیا تعدد وکثرت عمل را نمی توان به عنوان کمال گرفت یعنی اگر نفسی 10 سال دیگر زندگی کند در حیوانیت یا انسانیت به هرحال عملی انجام می دهد وآنرا می توان کمال آن محسوب کرد ویا نه کمال کیفی است وکمی نمی باشد؟3.آیا می توان مرگ از یاس را بدین معنا گرفت که اراده ی انسان وقتی با عملش مغایر باشد بعد از مدتی نفس ناامید از این می شود که در افقی که برایش تعیین کرده به کمال قابل توجهی نمی رسد؟4.نظر مرحوم ابن سینا با نظر جناب ملاصدرا چه تفاوتی باهم در رابطه موضوع مرگ ونزع روح از بدن داردونظر ملاصدرا چه ترجیحی دارد که شما آن رامبنای بحث قرار داده اید .تقریبا تا نکته4 وقسمت اول همین نکته بحث بنا بر فرموده شما تجربی بود ودر خود احساس می کردیم ولی درموضوع انواع مرگ این مساله تجربی نیست که ما بتوانیم دلیل نزع روح از بدن را کمال آن ببینیم ویا پیری وبیماری! ممنون از زحمات شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «خویشتن پنهان» روشن می‌شود تقدیری که خداوند برای هرکس معلوم کرده، حدّ کمال او است. مثل تقدیری که برای زن‌بودن زنان یا مردبودن مردان تعیین فرموده 2- کمال کیفی است و به اراده و رویکرد افراد مربوط است 3- حرف درستی است 4- جناب ابن‌سینا به این صورت در رابطه با علت مرگ وارد نشده است. همین‌طور است که می‌فرمایید ما کمال و نقص یا یأس خود را تا حدّی احساس می‌کنیم ولی علت مرگ خود را خودمان احساس نمی‌کنیم. موفق باشید
6555
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد درادامه سیروسلوک فردی دومقوله می باشدکه گریبان گیربنده شده است یکی فکرمشغول ودیگری خیال مغشوش که اگرچه خاستگاه انان نفس ناطقه می باشدولی فکرازعقل است وخیال از دل (به نظر بنده)باتوجه به مباحث معرفت نفس چگونه مشوددرطهارت انان کوشیدضمناازاینکه امکانی برای برقراری ارتباط با شمابرای ماشهرستانی ها فراهم اورده اید کمال تشکررادارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که نفس ناطقه یک وجه به سوی حق دارد – با توجه به این‌که حق عین وحدت و یگانگی است – و یک وجه به سوی بدن و امور مادی دارد که عین حرکت و کثرت است و لذا هراندازه حجاب‌های بین انسان و پروردگارش برطرف شود از اغتشاش فکری و خیالی آزاد می‌شود. عمده آن است که با رویکرد عبور از کثرت به وحدت عبادات خود را انجام دهیم. موفق باشید
6556
متن پرسش
سلام.حضرت استاد با توجه به این که در علم ژنتیک نطفه ای را پرورش می دهند وتبدیل به انسان می کنند خیلی ها به این عقیده نزدیک شده اند که پس حقیقتی به نام حیات وجود نداردکه از جانب خدا در جنین دمیده می شود ومیگویند وقتی می توانیم تمام سازوکار جنین وتبدیل آن به نوزاد را توجیه علمی وتجربی کنیم چه دلیلی است که به خرافه وغیرماده وعالم غیب اعتقاد داشته باشیم .می گویند این نطفه همان مواد مغذی می باشد که درطبیعت به صورت پراکنده ودر زن ومرد به صورت ترکیبی وجود دارد واز طرفی سیر تکاملی طبیعت گاهی اقتضای گیاه گاهی حیوان وگاهی انسان می کند واین چرخه با مرگ هرکدام ادامه دارد وتبدیل به مواد اولیه طبیعت می شوند وبعد باز ازخاک شروع می شود بعد گیاه بعد حیوان ودرانتها انسان شکل می گیرد. واز طرفی مسئله بغرنج تر میشود که غرب ادعا می کند که در مسیر تکامل تکنولوژی هوش مصنوعی انسان هایی را خلق می کند که تمامی احساسات بشری را دارا باشد واین از انجا سرچشمه می گیرد که تمام حقیقت وکارآمدی وکنترل بدن را مربوط به مغز می دانند ومی خواهند با شبیه سازی آن نشان دهند که انسان هم یک پدیده ای است که اقتضای طبیعت آن را به وجود آورده ومانند تنه ی درختی که اقتضای طبیعت آن را به وجود آورده وامروزه بشر می تواند نسخه ی غیر طبیعی واز یک مسیر آزمایشگاهی شبیه تنه ی درخت وچوب را بسازد انسان را هم می تواند از یک مسیر ازمایشگاهی وبا دور زدن طبیعت بسازد.به نظرم مباحث معرفت النفس و دارای روح بودن بشر در قرونی که صحبت از هوش مصنوعی وعلم ژنتیک نبود خیلی راحت وبا فطرت پاک همه قبول می کردند غیر معاند!اما امروزه این گونه نیست قشر وسیعی از دانشجویان کشورخودمان براین باورند که اصل آنان مغز آنان است وروح خرافه ای باقی مانده از زمان نادانی بشر که هرچه را نمیدانست وعلتش را نمدانست آن را به عالمی غیر ماده وغیب مربوط می کرد .حضرت استاد به نظرم دیگر داستان پی نوکیو را برای سرگرمی نگاه نمی کنند بلکه به عنوان ارمانی دیرین که بشر به آن می اندیشید وامروزه به آن رسیده می بینند بشری که بتواند مثل خود را بسازد! به نظرم غرب وعلم غربی با هدایت شیاطین نوک پیکان خود را به سمت انکار عالم غیب گرفته است ومیداند با این کار میتواند تمامی آن چه را مدنظر دارد به یک باره بدست آورد شایسته است بزرگان واندیشمندان معتقد در این زمینه خیلی تلاش کنند وبه نوعی نگذارند غرب در این میراث واصلی ترین میراث عالم دینی که غیب و ماورای ماده باشد تشکیک کند. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال وقتی انسان به خود آید و متوجه شود ماوراء این بدن، خودی را احساس می‌کند که همه‌ی احساسات را به آن خود نسبت می‌دهد مجبور است وارد این اندیشه شود که وجهی از او در صحنه است که غیر از تن اوست، همانی که تن را با همه‌ی مکانیسم‌اش احساس می‌کند، هرطور هم که توجیه کند باز با خودش طوری روبه‌رو است که به خودش علم دارد و همیشه با خودش می‌باشد چه بدن داشته باشد و چه بدن نداشته باشد، حال با چنین خودی که بی‌بدن هم خودش است چگونه به‌سر ببرد؟ با خاطری مغشوش از عالم کثرت یا با خاطری یگانه با علم وحدت؟ شریعت آمده است تا انسان بتواند با خدا به‌سر ببرد که عین وحدانیت است چه بدن داشته باشد و چه نه. مگر بنا است کسی که خود را به خوابی زده است را هم بیدار کنیم؟ موفق باشید
6538
متن پرسش
سلام علیکم .امیدوارم حالتان خوب باشد .در سوال 6519 که از حضورتان داشتم احساس کردم انتهای سوال ناراحت و غمگین شدید .اول اینکه من منظور بدی نداشتم گاهی حرف ها در قالب کلمات بد جلوه میکنند شاید من بد منظورم را رساندم . آثار شما زندگی من را تا جایی عوض کرد مخصوصا نامه 31 نهج البلاغه و به هرحال اگر درشتی در سخن حقیر ملاحظه کردید ببخشید . من چون فعلا روی مبحث علم النفس کار میکنم سوالات مکرر پیش می آید حوزوی هم نیستم که از اساتیدحوزه بپرسم .دوستان حوزوی ام هم زیاد روی فلسفه کار نمیکنند.در حال حاضر چند سوال از خدمتتان داشتم گرچه تعداد سوالات زیاد و باعث مزاحمت .میخواستم سوالات را تقسیم کنم سپس بفرستم ولی باز دیدم همانقدر وقتتان گرفته میشود .شرمند ه استاد 1-ما نفس هایی به اسم نفس لوامه , اماره , ملهمه , مطمئنه , ناطقه داریم . میگویند نفس اماره مربوط به اخلاق است و نفس ناطقه مربوط به فلسفه . مگر خود حقیقت نفس واحد نیست ؟ پس این اسم های متنوع حالت مراحل مختلف کمال نفس را دارد یا منظور چیزه دیگر است ؟ یعنی باید از نفس اماره گذشت تا بتوانیم روی نفس ناطقه کار کنیم ؟ و نفس ناطقه چه رابطه ای با ملهمه و مطمئنه دارد . من کلا در این موضوع گیج شدم کمی میشود توضیح دهید 2-من در کتابی خواندم که بدن مرتبه ی نازله ی نفس است .این یعنی چه ؟ وقتی بدن در رحم مادر هست مدتی بدون روح و نفس به سر میبرد . اگر بدن نازله ی نفس است چرا از اول در معیت هم نیستند . بالاخره شما یک لامپ را که روشن بکنی در همان لحظه نورهایی با شدت و ضعف های مختلف در سراسر اتاق داریم .پس چرا بدن مدتی بی نفس به سر میبرد . 3-آیا پیامبر که به دنی فتدلی و کان قاب قوسین او ادنی رسید از ملک روح هم گذشت یا خیر ؟ یعنی بدون واسطه در محضر حضرت حق بود یا باز هم ملک روح بود ؟ 4-چرا خداوند ابتدا ملک روح را آفرید و در او بطور کامل تر از بقیه موجودات جلوه کرد و سپس انسان را از ملک روح آفرید ( و نفخت فیه من روحی ) چرا خود خدا مستقیم جلوه نکرد و انسان را بیافریند 5-آیا بقیه موجودات هم از جلوه ی ملک روح هستند یا جلوه ی خود خدا . مثلا وقتی کنار دریا می ایستی و در نگاه به بی کرانگی دریا یک خوفی درون انسان بوجود می آید و میفهمی اسم جلال بر دریا تجلی کرده و یا وقتی زیبایش را میبینی میفهمی اسم جمال تجلی کرده . حال این تجلی جمال و جلال برای دریا توسط همان ملک مقرب روح است یا توسط خود خدا . 6-وقتی خداوند می فرماید که إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ(فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى گوید: «موجود باش!»، آن نیز بى درنگ موجود مى شود)سوره یس آیه 82 . هرچیزی که کن فیکون باشد به امر پروردگار باید خالی از زمان , مکان , حرکت , تبدیل , ماده و.... باشد پس آیا هرچیزی که با کن فیکون بوجود آید مجرد است ؟ 7-ملک روح خودش مجرد است و اگر دریا و درخت تجلی صفات جمال و جلال هستند و این صفات از خدا به روح تجلی کرده و از روح به دریا و درخت تجلی کرده چرا آنها مجرد نیسند . مگر میشود از موجود مجرد موجود غیر مجرد پدید آید 8-با دوستم صحبت نفس میکردم . به او گفتم تو با چه چیزی فکر میکنی ؟ اگر راست میگویی اندیشه هایت را به من نشان بده ؟ ایشان معتقد بود که این اندیشه ها در مغز انسان ذخیره میشود و هیچ ربطی به نفس ندارد شبیه به یک هارد کامپیوتر که اطلاعات درونش ذخیره میشود و با یک ضربه دچار عیب میشود . همانطور که مغز انسان با ضربه از کار میفتد . این مساله را چگونه باید عقلانی برایش روشن کرد ؟ 9-در سوال 6519 فرمودید وقتی ملاصدرا می‌گوید هرگز روح انسان بدون جسم نمی‌شود و روشن می‌کند آن جسم از جنس روح است، بهتر متوجه می‌شویم حضرت صادق«علیه‌السلام» در آن روایت(الروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً " روح جسمی رقیق و لطیف است که در غالبی ضخیم و غلیظ (بدن) قرار گرفته است بحارالانوار 10-185) به کجا اشاره دارند.میشود کمی توضیح دهید . خب روح حتما باید جسم داشته باشد . در عالم ماده میشود همین بدن , در عام برزخ بدن مثالی , در عالم قیامت هم بدن خاص خودش را . ولی بازهم متوجه نشدم که جسم رقیق منظور امام صادق کدام جسم است .جسم مادی که رقیق نیست , جسم برزخی هم و اخروی هم که مثالی است و نه مادی که بتوان واژه رقیق را برآن حمل کرد . میشود کمی توضیح دهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز این‌طور نبوده که از صحبت شما ناراحت شده باشم. حقیقت این است که مشرب‌ها متفاوت است، همان‌طور که بعضی خراباتی و بعضی مناجاتی هستند. در امور معرفتی نیز همین‌طور است که مثال آیت‌اللّه بهاءالدین و حضرت امام را در عرایضی که داشته‌ام، زده‌ام که چگونه آیت‌اللّه بهاءالدین از مشرب آیت‌اللّه شاه‌آبادی نتوانستند استفاده کنند بدون آن‌که در سیر الی‌الحق ضرری کرده باشند 1- اگر به موضوع مورد بحث نگاه وجودی داشته باشیم می‌گوییم از جهت فلسفی به موضوع می‌نگریم زیرا فلسفه از موجود بما هو موجود سخن می‌گوید و اگر نگاه ارزشی به موضوع داشته باشیم می‌گوییم از جهت اخلاقی به موضوع می‌نگریم. نفس ناطقه پدیده‌ای است که دارای ابعاد مختلف می‌باشد از جهت وجودی، موجود مجردی است که «جسمانیة‌الحدوث و روحانیة البقاء» است ولی همین موجود دارای گرایش‌هایی است که منجر به ظهور نفس لوامه و یا نفس مطمئنه می‌شود 2- همین‌طور که متوجه شدید منظور آن نیست که بدن تجلی نفس است بلکه به این معنا است که بدن محل ظهور حالات و تدبیرات نفس می‌باشد 3- در مقام «دنی فتدلی» هیچ واسطه‌ای بین ذات رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» و حضرت حق نبود که به آن تجلی ذاتی می‌گویند و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در آن مرحله به رابطه‌ی وجودی که خدا با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌واله» داشتند و موجب ایجاد آن حضرت شدند، رسیدند که این بالاترین درجه‌ی ممکن برای بشر است و بحث آن را باید در تجلی ذاتی که در عرفان بحث می‌شود دنبال بفرمایید 4- لازمه‌ی وجود، تشکیکی‌بودن و مرتبه‌داشتن است و هر مخلوقی ظرفیت درک مرتبه‌ای خاص از وجود را دارد 5- همواره برای تجلی اسماء الهی واسطه‌ در میان است منتها آن واسطه‌ها مظاهر همان اسم‌اند و به همین جهت شما در مظاهر با نور همان اسم مرتبط می‌شوید 6- ظاهراً همین‌طور است 7- موجودات غیر مجرد مظاهراند و این غیر از رابطه‌ی وجودی است که بین عین وجود و سایر موجودات هست که در بحث برهان صدیقین بحث شده 8- در بحث ده نکته در معرفت نفس عرایضی داشته‌ام. ایشان را به آن مباحث راهنمایی کنید 9- نباید انتظار داشت ائمه«علیهم‌السلام» با واژه‌های ما سخن بگویند ما باید بتوانیم سخن آن‌ها را با مباحث فلسفی تطبیق دهیم. واژه‌ی بدن مثالی یک واژه‌ی فلسفی است وقتی دقت کنیم متوجه می‌شویم منظور حضرت از بدن رقیق تطبیق می‌کند با بدن مثالی، از طرفی ائمه«علیهم‌السلام» با نور شهود خود سخن می‌گویند و فیلسوف با تفکر انتزاعی خود سخن خود را بیان می‌کند، هرچه جلوتر برویم به نگاه ائمه نزدیک‌تر می‌شویم زیرا نگاه آن‌ها گزارش عین حقیقت است. موفق باشید
6510
متن پرسش
سلام خسته نباشید . ممنون از راهنمایی تان ؛ ولی سوال دوم (در مورد اسلام شناسی اگر کتاب های جامع و کاملی می شناسید لطف می کنید و معرفی نمایید ؟ ) را پاسخ نداده بودید . اگر امکان دارد راهنمایی بفرمایید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بعد از مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین کتاب‌های حضرت امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری و آیت‌اللّه جوادی و آیت‌اللّه حسن‌زاده و استاد صفائی حائری را جهت شناخت اسلام جامع می‌دانم. موفق باشید
6519
متن پرسش
سلام علیکم . امیدوارم که حالتان خوب باشد . استاد من به فلسفه صدرایی علاقه ی خاصی دارم .چند بار سوالی در خصوص تجرد نفس برایتان ارسال کرده ام . اما جوابتان من را قانع نکرد . چند وقتی هست که نسبت به آن سوال بی خیال شدم تا اینکه باز دوباره به ذهن ام آمده است و از صبح روی مغزم راه میرود.به جایی رسیدم که اگر بحث تجرد نفس را کنار بگذارم سیر سلوکی ام بهم میخورد و خودتان بهتر میدانید که اگر بحث تجرد نفس را رها کنیم مباحثی مثل وحدت وجود و ریاضات شرعیه و مقام امام و ... همه زیر سوال میرود و از طرف دیگر هم دلیل نقلی محکمی که بتواند دل ام را آرام کند نیافتم . اگر میشود مرا از این درگیری ذهنی خارج کنید . سوال اول اینکه در احادیث دیده میشود که پیامبر مشخصات ظاهری حضرت جبرائیل را توضیح داده است و حتی تعداد پرهای او را هم به مسلمین گفته است , پس جبرئیل جسمی داشته که پیامبر به عینه می دیده و حتی تعداد پرهای او را هم میدانسته . نکته ی دوم اینکه وقتی پیامبر به معراج رفت عالمی که فلاسفه آن را مجرد می نامند به چشم دید و با زبان به راحتی برای مسلمین بازگو کرد , مثلا فرشته ای که فلان مشخصات ظاهری داشت و یا مالک دوزخ به این شکل بود و در حدیثی هم از امام صادق نقل شده است که الامام‌ الصادق علیه السلام: والروح‌ جسم‌ رقیق‌ قد البس‌ قالبا کثیفاً " روح جسمی رقیق و لطیف است که در غالبی ضخیم و غلیظ (بدن) قرار گرفته است بحارالانوار 10-185 . این حدیث حضرت صادق و مشخصات ظاهری جبرائیل که پیامبر فرموده بودند مرا به فکر بازداشت . و از طرفی دیگر و فارغ از این بحث ,شخص عالمی در یکی از سخنرانی هایش گفت عقل قطعی بر نقل مقدم است .این حرف را هم هیچ طوری نمیتوانم قبول کنم . اگر مرحوم ملاصدرا و شیخ الرئیس براهین عقلی آورده اند که روح مجرد است و از آن طرف که احادیثی را میبینی که میگویند روح مجرد نیست .حال بیاییم حرف و حدیث رسول الله و امام صادق را کنار بزنیم و بگوییم فلسفه ی مشاء و حکمت متعالیه عقل قطعی است و چون حدیث امام با این عقل قطعی جور در نمیاید, بگوییم پس حرف ملاصدرا و بوعلی بر نقل رسوال الله و امام صادق مقدم است .به نظرتان این کوتاهی در حق اهل بیت نیست . من خودم در سخنرانی های شرح نامه ی 31 شنیدم که فرمودید فلاسفه حرف امام را محدود میکنند و تا جایی که میدانم شما خودتان به سیر و سلوک با احادیث بیشتر تاکید میکنید . مثل نامه ی 31 نهج البلاغه و یا حدیث عنوان بصری و یا موضوعاتی از این نوع. سوال دوم : شما میفرمایید که نفس ناطقه یا همان روح شبیه به هیچ چیزی نیست . هست , ولی بی شکل است . مثلا اگر کسی بگوید که نفس و روح شکل دارد , شکل اش هم شکل بدن شخص است . دست روح در دست بدن جای میگیرد پای روح در پایش و.... و حرف خودش را هم به حدیث امام صادق که فرمود روح جسمی رقیق است استناد کند . و بگوید روح از جنس ماده است و از نور هم رقیق تر هست و سرعت اش هم از سرعت نور خیلی بالاترست .و شکل فیزیکی اش هم مثل بدن است . اگر بعضی از فیلم ها را دیده باشید وقتی شخصی میمیرد و روح اش از بدن اش جدا میشود و در کنار اتاق می ایستد . منظورم این گونه بود.حال ما اگر برای شخصی مباحث تجرد رو هم گفتیم و شخص این نوع دلائل را آورد چگونه راضی اش کنیم .و نقطه ی تکیه محکمی هم دارد و آن هم حدیث امام صادق است سوال سوم . من سخنرانی های آشتی با خدا و ده نکته از معرفت نفس را گوش دادم ( به جز شماره 10 از ده نکته و شماره 9 از آشتی با خدا ) و خیلی دوست داشتم که بحث تجرد را با اتکا به احادیث هم مطرح کنید . آخه من خودم از مباحث معرفت نفس اتون خیلی لذت بردم و دوست دارم اما وقتی میبینم حدیثی کنارش نیست ته دل ام میلرزه و میگویم ملاصدرا که معصوم نبوده است و هزار تا فکر دیگر . استاد من چون رشته ام فنی مهندسی است و زمینه ی مطالعاتی ام آثار شماست , بعضی اوقات اونقدر سوال پیش می آید که نمیدانم چکار کنم . و این پیشنهاد من حقیر به شما استاد گرامی است .اگر میشود مباحث را علاوه بر محتوای فلسفی ,عرفانی نیز روایی تر بررسی کیند با تشکر با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مباحث معرفت نفس را ادامه دهید به‌خوبی متوجه عظمت این‌گونه احادیث می‌شوید که امام معصوم چه حقایقی را به عالمان و فیلسوفان نشان می‌دهند. وقتی ملاصدرا می‌گوید هرگز روح انسان بدون جسم نمی‌شود و روشن می‌کند آن جسم از جنس روح است، بهتر متوجه می‌شویم حضرت صادق«علیه‌السلام» در آن روایت به کجا اشاره دارند. و یا وقتی ملاصدرا روشن می‌کند حقایق غیبی صورت بزرخی دارند می‌فهمیم معنای کشف برزخی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نسبت به جبرائیل«علیه‌السلام» داشتند و حضرت جبرائیل را با هزار پر دیدند، در حالی‌که مردمی که اطراف رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بودند، ندیدند ، به چه معناست. در آموزه های حکمت متالیه می‌فهمیم معنای نزول جبرائیل تا مرتبه‌ی برزخ نزولی یعنی چه. منظور آن عالم بزرگوار که فرموده‌اند عقل قطعی بر نقل مقدم است به این معنا نیست که عقل بر سخن امام معصوم مقدم است، بلکه از آن جهت که نقل بعضاً توسط افرادی به ما رسیده که معلوم نیست درست مطلب را منتقل کند. از این جهت اگر با روایتی روبه‌رو شدیم که با عقل قطعی قابل قبول نبود به عقل تکیه می‌کنیم، ولی ملاصدرا و پدر جدّ ملاصدرا هم هرگز حرف خود را قابل قیاس با سخن معصوم نمی‌دانند. همه‌ی تلاش این بزرگان آن است که ذهن و فکر خود را طوری از خیالات و حدسیات آزاد کنند تا سخن معصوم را بفهمند. بالاخره بنده و امثال بنده بحمداللّه به این عقیده رسیده‌ایم که باید تلاش کنیم به نور روایات و آیات نزدیک شویم و اگر با مطالعه‌ی آثار ما چنین فهمی به شما دست داد ادامه دهید وگرنه حتماً راه را عوض کنید، راهی را پیدا کنید که شما را بیشتر به فهم متون اسلامی نزدیک کند. موفق باشید
6508
متن پرسش
سلام استاد امیدوارم حالتون خوب باشه استاد من پسری 22 ساله در شهرستان کاشان هستم و در حال حاظر سال آخر دانشگاه هستم و در حال خواندن برای کنکور ارشد میباشم، استاد بنده تا چند ماه پیش در حال مطالعه برروی کتب شما بودم که پس از ان شروع به خواندم چهل حدیث امام کردم ولی پس از مدتی متوجه شدم انگار کسی در درونم مرا به خواندن کتب شناخت مهدویت و امام زمان تشویق می کند . استاد انگار ندای امام حسین در گوشم میپیچد و هَل مِن ناصر یَنصُرنی امام زمان به گوشم میرسد میترسم از افرادی باشم که مثل مردم کوفه با آن همه دیانت امامشان را سربریدند همان طور که میدانید مشکل آنها نماز و شناخت دین نبود و سوال من اینست که آیا همان موضوع عرفان را ادامه دهم ویا به موضوع مهدویت بپردازم وچگونه راهش را طی کنم . قصد مطالعه کتاب الغدیر را دارم لطفا شما هم چند کتاب به بنده معرفی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که ما باید امروز بر روی تحقق تمدن اسلامی سرمایه‌گذاری کنیم، خوب است که نسبت به جایگاه تفکر مهدوی و عقل مهدوی در آینده‌ی تاریخ مطالعه و تأمل کنید و این گرایش را به فال نیک بگیرید. شاید دو جلسه صحبت امثال بنده در رابطه با جریان روشنفکری و تقابل آن با تمدن و کربلا نقطه عطف تقایل تمدن اسلامی با تمدن جاهلی افق موضوع را در حدّی تبیین کند. موفق باشید
6485
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیز در یکی از سوالات جواب فرمودید با مراجعه به اطبا سنتی و دارو تعادل را به روح بازگردانید درصورتیکه علم طب چه سنتی چه غیر سنتی فقط روی بدن مادی اثر میگذارند طب سنتی که اساسش گرمی و سردی و خشکی و تری است اینها از صفات ماده است گرمی و تری که در روح راهی ندارد تعادل بدن مادی با این چهار خصوصیت حفظ میشود نه تعادل روح. غیر از اینکه بگوییم یک بدن نامتعادل روح را در تدبیر دچار مشکل میکند پس بیماریهای خود ایمنی هم ریشه در بیماری بدن دارد نه روح.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحث را باید در بحث ده نکته در معرفت نفس به‌خصوص نکته‌ی 3 و 4 دنبال بفرمایید که بحث تأثیر متقابل روح و جسم را مطرح می‌کند و بنده بر آن اساس آن پیشنهاد را خدمتتان گفتم. آری اگر روح با بدن متعادلی روبه‌رو باشد به تعادل برمی‌گردد. موفق باشید
6487
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید ببخشید بنده در رساله دکتری خودم، پیرامون مراتب آگاهی و هستی شناسی هر مرحله از آن کار می کنم، یعنی چگونه فرد به سطوح بالای آگاهی از وضعیتی که در آن قرار گرفته برسد و آن را با دیگران به اشتراک بگذارد. در این صورت سرعت عمل و تصمیم گیری در هنگامی که نیاز به همکاری و کار گروهی است، افزایش می یابد این موضوع نیاز بسیاری به دانستن چگونگی مکانیزم آگاهی و شناخت در انسان دارد. منابعی که موجود است بیشتر غربی بوده و پیرامون فلسفه ذهن می باشد که جایگاهی برای روح انسانی هم غالباً در نظر گرفته نمی شود. به نظر جنابعالی برای ورود بنده به مباحث آگاهی در اسلام، چه منابع و کتاب هایی از جنابعالی یا دیگر اندیشمندان مفید است. کتاب های شهید مطهری، آیت الله سبحانی، آیت الله مصباح را مطالعه کردم، اندکی کاربردی تر و دورتر از فضای فلسفه، مثلاً مانند بحث های روان شناسانه می خواستم با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب» در قسمت چگونگی ادراک کمک‌تان کند. موفق باشید
6456
متن پرسش
سلام، نظرتون در مورد اغما یا کمای بیماران چیست؟در این حالت روح انسان چه شرایطی داره؟و فرقش با خواب و مرگ چیه؟ مادر بزرگم 85 سالشه و الآن تو کما هست.احساس می کنم روحش بلا تکلیفه.شما چه دعایی برای شفای این بیماران می کنید. ان شاء الله خدا همه ی بیمارن رو شفا بده. خیلی ممنون از وقتی که برای پاسخ به سوالات اختصاص می دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کُما از نظر ما کُما است، او در آن حال در پیش خودش است. دعای عدیله را بالای سرشان بخوانید. موفق باشید
6468
متن پرسش
سلام.با توجه به این که فرمودید درپاسخ یکی از پرسش ها که بعد از بالا رفتن این عالم ماده طبق حرکت جوهری وبرپایی قیامت بازهم خداوند بنا بر اقتضای فیاضیت وخلاقیت شان باز عالم ماده ای برپا می کنند واین سیر ادامه دارد! چند سوال برای بنده پیش آمد. 1.اگراین طورباشد عالم ماده ای که قرار است خلق شوند چه فرقی با این عالم می کنند؟ومگر این عالم ماده احسن نیست واگر قرار باشد عالم ماده ی دیگری برپا شود از این عالم بهتر است که با احسن بودن تناقض دارد؟ویا مانند همین است که چه فایده ای مترتب است وتکرار پیش می آید .واگر فیض خدا ونور حضرت حق همواره می تابد بر ظرف مستعد پس چرا همین جا این افراد عالم ماده ظهور نمی کنند ومتجلی نمی شوند؟ 2.با فرض اینکه عالم ماده ای جدید برپا می شود آیا عوالم غیب هم به تناسب تغییرمی کنند؟وحقایق متفاوت است؟ومثلا وسیله هدایت موجودات غیر قرآن است ؟ومثلا پیامبران وائمه غیر اینانند؟ 3.عالم ماده فعلی اولین عالم است آخرین عالم است یا نه؟اصلا ممکن است درعرض این عالم ماده عوالم ماده دیگر تابی نهایت موجود باشند چون تقدم وتاخر که برای خدا وجود ندارد وبرای ایجاد این عالم ماده هم ترجیحی حداقل نمی بینیم چون با دیگر عالم ماده ای که قرار است تشکیل شود آشنایی لازم را نداریم؟ کلا با این موضوع خیلی کلنجار رفتم وچه بسیار متحیر شدم. متشکرم که جوابی بدهید تا کمی از تحیرم کم شود. موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب را باید در مباحث برهان صدیقین دنبال کنید که حضرت حق، فیاض علی الاطلاق است و تجلی تعطیل‌بردار نیست به‌خصوص که در روایت داریم . ابو حمزه ثمالى گفت از حضرت زین العابدین علیه السّلام شنیدم میفرمود خداوند محمّد و علی و پاک فرزندانش را از نور عظمت خود آفرید و آنها را بصورت شبح قرار داد قبل از آفرینش مخلوقات سپس فرمود تو خیال میکنى خداوند جز شما چیزى نیافریده بخدا سوگند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفرید که تو در آخرین عالم قرار گرفته‏اى. « ُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاکُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِم‏ »، بدین معنا که با هر آدمی عالمی شروع شده و بعد به انتها رسیده و باز عالمی دیگر و آدمی دیگر. با دنبال‌کردن مباحث برهان صدیقین همه‌ی بندهای سؤال‌تان برایتان روشن می‌شود. إن‌شاءاللّه دنبال‌کردن این مباحث نه‌تنها از حیرتتان بکاهد بلکه وارد عالَمی از معرفت بکند که به دنبالش بوده‌اید. موفق باشید
6444
متن پرسش
سلام.بحمدالله چند وقتی می باشد بحث معرفت النفس را به صورت ارائه وبحث با حدود10نفرآغازکرده ایم.برکات زیادی داشته وبرخی از خلا ها حس می شود که هربار از روزنه ای به این مطلب برخورد می کنیم که مغز و ذهن انسان به هر نحو حقیقت انسان است بنده هم تذکراتی را که شما برای جواب به این سوال در کتاب شرح10 نکته مطرح کرده بودید بارها مطرح کردم از جمله جواب اینکه شما فرمودید که انسان همین نسبت دادن حقیقت نفس به مغز را به منتان نسبت می دهید یا اینکه ما شخصی هستیم که مغزهم داریم ومغایرت مردک ومدرک ومثالهایی که زدید و...اما به گمانم دوستان با این تذکرات هنوز برایشان خلا معرفتی ایجاد شده وجلوی سیرشان را می گیرد .به عنوان مثال جای سوا برایشان است که شما فرمودید اگر دست انسان قطع شود از من اش کم نمی شود ولی می گویند اگر مغز ما را بردارند چی ؟یا سرمان قطع شود؟می توان رابطه ی ویژه وخاصی را به مغز وذهن با نفس ناطقه نسبت داد؟ ممنون از راهنمایی هایتان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان بدن خود با تمام اعضایش احساس می‌کند دلیل بر آن است که خودش غیر از بدنش است، حال چه این بدن دست باشد و چه مغز، هرچند بعضی قسمت‌های بدن طوری است که اگر از بین برود دیگر نفس نمی‌تواند به تدبیر خود ادامه دهد، مثل قطع سر، ولی این دلیل بر آن نیست که سر یا مغز ما خودمان هستیم. موفق باشید
6410
متن پرسش
با سلام بزرگی میگفت بر طبق حدیثی که در من لا یحضره الفقیه است وقتییک پیغمبر یا وصی پیغمبر از دنیا میرود خداوند متعال بدنشان را به آسمان می برد حتی گوشت و استخوان و پوستش را،اگر این روایت درست است به چه معناست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم روح بزرگ اولیاء در عالی‌ترین درجات عالم اعلاء برده می‌شود ولی نمی‌دانم گوشت و استخوان آن‌ها را هم می‌برند یا نه. حدیث را بفرمایید تا روی آن فکر کنم. موفق باشید
6412
متن پرسش
سلام علیکم اینکه ملاصدرا میفرماید انسان جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاست پشتوانه قرآنی یا روایی هم دارد؟با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به دلایل ملاصدرا به دقت توجه شود می‌بینیم در واقع خواسته آنچه قرآن و روایت می‌گوید را ثابت کند که انسان در ابتدای خلقت نطفه است و سپس مضغه می‌شود تا آن‌جایی که زمینه‌ی تجلی روح فراهم می‌گردد ولی در نهایت خداوند «توفی الانفس» جان‌ها را می‌گیرد بدون آن‌که آن جان‌ها از بین بروند. پس انسان جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است. موفق باشید
نمایش چاپی