بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: حکمت متعالیه

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5988
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد شبهه ای در باب تناسخ به ذهنم رسیده است و آن این که اگر حیات طبیعی در این دنیا تحت تدبیر و فعالیت عقول مجرد است، انسانی که عقل مجرد شود میتواند با تصرف در عالم طبیعت مجددا در آن متولد شود در حالی که زندگی دنیایی قبلی خود را نیز به یاد می آورد. بدیهی است که در این صورت، نفسِ بدنِ جدید، قوه محض نخواهد بود و از همان کودکی با یک سِری فعلیت ها به دنیا می آید که آن فعلیت ها در مقام عقلی اش از حیات دنیایی قبلی محفوظ مانده است. در بحث هایی که با قائلین به تناسخ دارم شواهدی هم از کودکانی که مرده اند و با بازگشت به دنیا زندگی قبلی خود را به یاد دارند ارائه میکنند. البته همه این ها گزارشات افرادی است که مدعی اند این ها را با چشم خود دیده اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانی که عقل مجرد شده مگر بیکار است خود را گرفتار بدن کند؟ تصرف بر طبیعت ربطی به داشتن بدن و فعلیت یافتن به وسیله ی بدن ندارد. در مورد موضوع احساسی که اهل تناسخ نسبت به دوران قبل از تولد خود دارند باید آن را به القائات شیطان نسبت داد و تصوراتی که شیطان در ذهن این آدم های ساده ایجاد می کند. موفق باشید
5964
متن پرسش
سلام علیکم. جناب استاد: بنده در حال حاضر در مقطع ارشد فلسفه تحصیل می کنم و تا حدودی با مباحث معرفت نفس و غرب شناسی آشناییت دارم . قصد دارم تا موضوع پایان نامه ام را مرتبط با همین مسایل انتخاب کنم .مسله ی ای که ذهن مرا درگیر خود کرده این است که آیا می توان بر اساس حکمت صدرا یک نظام آموزشی داشت؟ ساختار نظام آموزشی امروز چه نسبتی با وهم دارد؟ شما فرمودید انسان مدرن در توهم چیزیست که نیست اما مثلا کامپیوتر وقتی ساخته میشود که دیگر در خارج موجود است؟آیا نظام آموزشی مدرن تفکر عمیق را از انسان میگیرد؟(با توجه به صوت شما در شرح کتاب مدرنیته و توهم)چگونه؟تفکر عمیق مورد نظر حکمت صدرا چگونه است؟ در کل این موضوع برای پایان نامه مورد تصدیق شما هست؟(نظام آموزشی از منظر حکمت صدرا) با تشکر فراوان از حضرتعالی.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: برای پایان‌نامه موضوع خوبی است. در معنای سوبژه‌کردن همه‌چیز توسط غرب و تَوهمی زندگی‌کردن، در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌‌تعالی‌علیه‌« عرایضی داشته‌ام. در جزوه‌ی « علوم انسانی عبوراز مدرنیته ونظر به اسما الله. » نیز دلایلی در رابطه با این‌که چرا نظام آموزش باید با نظر به اسماء الهی شکل بگیرد، مباحثی شده که به کار شما می‌آید. موفق باشید
5951
متن پرسش
سلام استاد . امیدوارم حالتان خوب باشد . چند تا سوال داشتم . و یک درخواست درخواست : اگر میشود یک سلسله بحث هایی را درخصوص ازدواج انجام دهید . حال دقیق نمیدانم که چنین بحث هایی را دارید یا خیر ؟ چون من در کتاب ها و صوت هایتان ندیدم . استاد ازدواج و ملاک های آن , انتخاب همسر ایده آل , شرایط زندگی , عقد و عروسی , شیوه ی خواستگاری , شیوه بیان و حرف زدن بین دختر و پسر در شب خواستگاری , اینکه چه حرف هایی را باید مطرح کنند و چه هدف هایی را باید در زندگی دنبال کنند و در اون یک ساعت صحبت در شب خواستگاری باید تمرکز بحث را روی چه بگذارند و.... خیلی از حرفهایی که در پروسه خواستگاری تا ازدواج و حتی بعد از ازدواج پیش میاید را توضیح دهید و اینکه خانواده ها باید چه انتظارهایی از همدیگر و عروس و داماداشان داشته باشند .وخیلی از بحث های دیگر در این خصوص که خودتان وارد ترهستید . استاد واقعا خیلی سخت است برای کسی که سلوک دینی دارد و نمیداند شب خواستگاری چه بگوید . من تا به حال سر این قضیه زیاد فکر کردم که خب با این شرایط من دختر مورد نظر را از کجا پیدا کنیم . خب قطعا از روی آسمون که نمیاد , مامان آدم باید بگرده , خب مامان آدم که بگرده افکار و عقاید من رو که نمیدونه حالا باید تو مجلس خواستگاری چی گفت و.... چون ازدواج یکی از واجباتی هست که امروزه دست خوش تغییر قرار شده و به جای اینکه دختر پسر با ازدواج عرشی بشوند فرشی میشوند . فرش که سهل است . پسر تا زمان مجردی اش درگیر وام و چک و .. نبوده بعد از ازدواج به جایی که الهی تر بشه درگیر این تعلقات و زنجیر ها شده است . البته من مباحث مربوط به زن را در سخنرانی هایتان دیدم ولی گوش نکردم . اگر آنها کمک میکند که بگویید همان ها را گوش دهم سوال اول : امام عارف بزرگی بود ولی یک سوال داشتم و اینکه آیا امام چهار سفر را طی کرد . یعنی ایشان مقام فنا و بقا داشته اند ؟. آیا کتاب یا اثری یا خاطره ای هست که حالات امام را در سفرهای مختلف چهارگانه بیان کند ؟. چون از بعضی خاطرات و یا آثار که در شرح حال عرفایی چون سیدعلی آقا قاضی و یا محمد جواد انصاری همدانی میزنند به واضح روشن است که ایشان مثلا در مرحله فنا بوده اند و یا این حالت ایشان در مرحله ی بقا بوده است سوال دوم : شما فلسفه را بسیار زیبا توضیح میدهید , نه طوریکه سنگین و حجیم باشد و نه خیلی سطح پایین . و اینطوریکه من دقت کرده ام فلسفه را طوری تدریس میکیند که کارآیی داشته باشد . مثل بحث معاد , معرفت النفس و یا برهان صدیقین و حرکت جوهری .حال میخواستم بپرسم که آیا اسفار قسمت های دیگری هم دارد که اینگونه کاربردی باشد , یا هرچه قسمت کاربردی داشته شما در سخنرانی هایتان بیان کردید ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در مورد خواستگاری و نحوه‌ی سؤال و جواب در ابتدای امر، فکر می‌کنم جناب آقای دکتر بانکی‌پور در مؤسسه‌ی حدیث راه عشق با اعضای آن مؤسسه کارهای خوبی کرده‌اند. در مورد نحوه‌ی ارتباط زوج‌های جوان، در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد»، قسمت «ازدواج؛ تولدی دیگر» حرف‌هایی دارد. 2- حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بنا به اقرار بزرگان یقیناً یک عارف کامل مکمِل بوده‌اند که حتی در بعضی مقامات نمی‌توان ایشان را با سایر عرفای بزرگ مقایسه کرد. بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرایضی در این مورد داشته‌ام 3- اسفار پر است از گوهرهایی مثل همین‌هایی که می‌فرمایید عمده آن است که رویکرد ما به اسفار رویکرد جمع بین حضور و حصول باشد که معنای حکمت متعالیه است. موفق باشید
5871
متن پرسش
سلام علیکم . سوال اول من در امور روزمره معیارم را طوری قرار دادم که هر کاری باعث حجاب و قساوت و سختی روی دل و قلب ام میشود آن را رها میکنم . مثلا بعد از دعای ندبه برای بچه های مسجد سخنرانی میکنم , اما احساس کردم که داره حجاب میشه , با برادران دینی زیاد برخاست بنشین میکردم و بعد متوجه شدم در این وسط دل ام کمی سخت میشود , نمیدانم به خاطر حرف زدن های زیادمان بود یا نه .کتاب خواندن ام گاهی شهوت میشوم که در سوال پیش گفتم و همون جا کتاب را میبندم .استاد گاهی اوقات حتی خواندن تفسیر قرآن برایم حجاب میشود چون احساس میکنم الان دارم میخوانم که فقط بدانم , وقتی به قلب ام رجوع میکنم و از قلب ام سوال میکنم میبینم حتی خواندن تفسیر قرآن را برای دانستن و بالا بردن اطلاعات میخواهد نه برای حرکت , که خودتان این حالت را در شرح نامه 31 بیشتر توضیح دادید.حرکت جوهری را که میخواندم به جای اینکه مرا متوجه خالق کند , مدام به مباحث سنگین و دشوار حرکت جوهری فکر میکردم . حتی در راه رفتن , در خیابان .و اصلا حساب کتاب قلب ام از دست ام رها شده بود . حتی مسجد رفتن ام هم گاهی حجاب و نفسانیات میشود و از این حیث مسجدم رو عوض میکنم و به مسجدی میروم که کسی من را نشاسد , چون مسجد خودمون همه من رو میشناسند و مدام به صحبت و ... میپردازند . و مثالهایی از این دست . حال میخواستم بپرسم این شیوه و راهکار من مورد تایید قرآن و اهل بیت هست ؟ و سوال دوم . در کتابی دیدم برای عاشق خدا شدن اول باید معرفت به خدا پیدا کرد دوم مدام از خود او خواست تا عشقمان را فزونی دهد و سوم کارهایی را که او دوست دارد انجام دهیم . حال میخواستم بپرسم برای حصول معرفت خدا یعنی حتما باید برویم اسفار و حرکت جوهری و معاد و معرفت نفس بخونیم یا برویم کتابهای روایی مثل توحید مرحوم صدوق و ... را مطالعه کنیم و یا مباحث توحیدی مثل توحید در قرآن آیت الله جوادی آملی را مطالعه کنیم ؟ و سوال سوم .ببینید من همیشه تو ذهن ام دوست دارم کسی بشوم مثل مرحوم سیدهاشم حداد . چون نه ایشون سواد حوزوی داشت و نه من . برای همین وقتی به ایشون فکر میکنم دل گرم میشوم . از طرف دیگر تمام عرفای ما درس حوزه خونده بودند . و هنگامی که به علمایی مثل مرحوم قاضی و ملاحسینقلی خان همدانی و مرحوم بهجت نگاه میکنم فکر میکنم که اگر درس حوزه و اسفار نخونم نمیتونم به جایی برسم . من میدونم وقتی مرحوم حداد به درجات بالا نائل آمدند کتاب های سنگین فلسفی و عرفانی را تحلیل میکردند و علم حضوری به او داده شده بود . و یا داستان شهید مطهری و مرحوم حداد که شهید مطهری سوالات بی پاسخ خود را از مرحوم حداد میپرسد . این را میدانم ولی میخواهم بپرسم مرحوم حداد در طی طریق الی الله اسفار و ... خوانده بود .یعنی بدون فلسفه و عرفان نظری میتوان حرکت کرد و به درجات بالا رسید ؟منظورم از درجات بالا فقط کشف و شهود نیست بلکه طی کردن سفرهای چهارگانه است با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: مؤمن باید در مسیر توحید متوجه حضور و تأثیر حق باشد ولی این بدین معنا نیست که از وسائطی که خداوند قرار داده دوری کند. خوب است که مواظب هستید چیزی حجاب قلب‌تان نشود ولی باید در دل انجام وظایف شرعی سعی کنید توجه خود را به خدا بیندازید نه این‌که از ترس حجاب‌شدن کتاب یا صحبت‌ برای بچه‌های مسجد، کتاب‌خواندن را یا صحبت‌کردن را ترک کنید، باید سعی کنید توجه و نیت شما تغییر کند. به هرحال به ما دستور داده‌اند برای کسب علم تا چین هم بروید حالا شما تفکر بر روی حرکت جوهری را از ترس آن‌که فکرتان را مشغول می‌کند رها می‌کنید؟ در حالی‌که اگر با تفکر و تعقل عمیق‌تر با آیات و روایات روبه‌رو شوید از لایه‌های عمیق آیات و روایات آگاه می‌شوید و درجه‌ی توحید شما شدیدتر می‌شود. مرحوم حداد تا حدّ سیوطی ادبیات عرب را خوانده بودند و متون عربی را به‌خوبی می‌فهمیدند. از طرفی استاد بزرگی مثل مرحوم قاضی داشتند که مبانی فلسفی و عرفانی را به ایشان آموخته بودند ما امروز از طریق اساتیدی مثل حضرت امام و علامه طباطبایی و شاگردان آن‌ها باید راه را جلو ببریم. موفق باشید
5858
متن پرسش
سلام علیکم آیا مصداق مفاهیم کلی مثل انسان که فرمودید دارای وجود کلی سعی هستند همان عقول مجرد یا رب النوع ها هستند؟ آیا تقسیم ملکوت به ملکوت اعلی و اسفل ناظر به قوس صعود انسان ها است؟ آیا ملکوت اعلی محل استقرار روح انبیاء و اولیاء (بهشت) و ملکوت اسفل محل استقرار ارواح خبیث اشقیاء (جهنم) است؟ ظاهرا در تقسیم بندی فلاسفه از عوالم چنین عناوینی وجود ندارد و ملکوت عنوان عالم عقل در نظر گرفته میشود حال آن در ملکوت اسفل نشانی از عقل نیست بلکه محل استقرار نفوس متوهم است. مبدأ این تقسیم بندی به ملکوت اعلی و اسفل چه کسی بوده است؟ متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بعضی از این اصطلاحات آن‌چنان تعریف شده نیست که مربوط به شخص خاصی باشد. در هر صورت مفاهیم کلّی به معنای کلّی سِعی مربوط به مقام عقل است ولی بحث رب‌النوع ها در مرحله‌ی نازل‌تری است چون نظر به نوع خاص در میان است. آن‌چه می‌توان گفت، بحث ملکوت است که جنبه‌های باطنی عالم ارض است هر چند اشکالی ندارد بگوییم روح انبیاء در ملکوت اعلی است بدین معنی که نظر به باطنی ترین مراتب عالم وجود داشته‌باشیم ولی ملکوت اسفل معنی ندارد؛ قرآن می‌فرماید «فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » یعنی ملکوت هر چیزی در دست خدا است. موفق باشید
5859
متن پرسش
با سلام و احترام در نهایه آمده است: در عالم ماده بر خلاف دو عالم دیگر، یعنی عقل و مثال، صورت‌های جوهری در مقام ذات و فعل و یا فقط در مقام ذات به ماده وابستگی دارد. کدام صور جوهری در مقام ذات و فعل به ماده بستگی دارند؟ جمادات؟ و کدام صورت فقط در مقام ذات به ماده بستگی دارد بدون این که در مقام فعل به ماده بستگی داشته باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: هر صورت جوهری مثل انسان و درخت از جهت صورت به ماده تعلّق دارد و این صورتی که دارند به اعتبار بدنشان مربوط به جنبه‌ی مادی آن‌ها ست ولی همین بدن به اعتبار ذات مادی که دارد از نظر ذات، متعلّق به ماده است و چنان‌چه فعلی از موجودات مادی صادر شود مثل فعل رطوبت برای آب، مربوط به جوهر مادی آن است. موفق باشید
5862
متن پرسش
سلام استاد، قدیم زمانی به چه معنی است ؟ این که فرمودید معتزله تفکیکی بین قدیم ذاتی و قدیم زمانی قائل نیست اجمالا متوجه نشدم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: قدیم زمانی یعنی مثلاً پدیده‌ای مثل ملائکه در همه‌ی زمان‌ها بوده، ولی قدیم ذاتی مثل حضرت حق به این معنا است که ذاتاً قدیم است و فرض نبودن برای او معنا نمی‌دهد، در حالی‌که ملائکه در عین آن‌که قدیم زمانی‌اند قدیم ذاتی نیستند و در ذات خود مخلوق خداونداند. برعکس بدن من و شما که حادث زمانی است و در یکی از مقاطع سلسله‌ی زمان حادث شده‌اند. و این تفکیک برای معتزلیان روشن نبوده است . موفق باشید
5815
متن پرسش
مفاهیم کلی مثل انسان آیا در خارج یافت می شوند؟ منظور از تشخص در فلسفه چیست؟ ماهیت با جوهر چه فرقی دارند؟ اگر ساده و مفصل توضیح بدین ممنون میشم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: مفصل این بحث‌ها را باید در کتاب‌ها دنبال کنید. با فرض آن‌که رفقا مطالعه کرده‌اند و حالا سؤالی دارند می‌توان جواب سؤال‌شان را داد. 1- در فلسفه‌ی صدرایی مفاهیم کلی یک حقیقت کلّی سِعِی دارند. 2- وقتی به موضوع به اعتبار جنبه‌ی وجودی‌اش نظر ‌کنیم بحث تشخیص به میان می‌آید 3- ماهیت به اعتبار چیستی شیئ به پدیده نظر دارد و جوهر به اعتبار ان‌که وقتی چیزی در خارج باشد مثل عرض در موضوع نباشد. مانند این‌که می‌گوییم انسان جوهر است ولی گرما جوهر نیست چون گرما در موضوع یافت می‌شود بدین‌معنی که باید چیزی باشد که گرم باشد. موفق باشید
5779
متن پرسش
سلام علیکم: من شرح حکمت متعالیه آیت الله جوادی آملی را تهیه کردم . من رشته‌ام حوزوی نیست اما مطالعه‌ی زیاد در مباحث دینی دارم. یکی از دوستانم که حوزوی بود گفت قبل از حکمت متعالیه باید روی منطق مسلط باشم . به نظر شما لازم است ؟ یعنی بدون منطق، اسفار را متوجه نمیشوم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: علماء فلسفی عموماً در سخنان خود اصطلاحات منطق را به‌کار می‌برند و از این لحاظ باید حداقل اصطلاحات منطقی را بدانید. موفق باشید
5786
متن پرسش
سلام وخداقوت حضرت آقا فقه اکبر را فلسفه میگویند وامام ره عرفان منظورآقا چیست؟واینکه چراعرفان رافقه اکبر نگفتند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: شاید آن فلسفه‌ای که مدّ نظر آقا است یعنی فلسفه‌ی حکمت متعالیه به نحوی همان عرفان باشد. موفق باشید
5747
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد آیت الله جوادی آملی حفظه الله و علامه حسن زاده آملی حفظه الله هر دو در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی کار میکنند .میخواستم آثار ایشان را مطالعه کنم . خب خودتان در جریان هستید هم آیت الله جوادی در زمینه متون فلسفی و عرفانی مطالب زیادی دارند هم علامه حسن زاده آملی. و هر دو بزرگوار شاگرد علامه طباطبایی بودند . برای شروع آثار کدام یک بهترست.و یا اگر میشود تفاوت ها و شباهت های آثار این دو بزرگوار را به اختصار بیان کنید . بطور مثال یک نمونه که من خودم متوجه آن شدم علامه حسن زاده در متن آثار فلسفی و عرفانی ادبیات و شعر را زیاد بکار میبرند و از عرفای پیشین بسیار یاد میکنند و نظرات اشان را لابلای نظرات خود می آورند . اما آیت الله جوادی آملی بیشتر به فلسفه صدرایی و قرآن و حدیث اکتفا میکنند .البته این برداشت شخصی خودم بود . اگر میشود کمی توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظرم بستگی به خودتان دارد که با کدام روش بیشتر می‌توانید ارتباط برقرار کنید. بنده خودم با آن‌ که محضر آیت‌اللّه حسن‌زاده را بیشتر درک کردم ولی به جهت نظم خاصی که آیت‌اللّه جوادی در ارائه‌ی مباحث داشتند از آیت‌اللّه جوادی بیشتر استفاده کردم ولی بعضی‌ها با روحیه‌ی آیت‌اللّه حسن‌زاده بهتر می‌توانند سلوک کنند. در هر حال «شاخ گُل هر جا که می‌روید گل است». موفق باشید
5728
متن پرسش
باسلام استاد پیشنهادی که شما فرموده بودید به استاد واسطی بدهیم را به ایشان پیام دادیم و ایشان در جواب اینگونه فرمودند:((سایت(حکمت و عرفان)چندماهی است از طرف موسسه مطالعات راهبردی توسط آقای وکیلی برای نقدتفکرتفکیک و تفکرات غلط مدعی عرفان فعال است اسم سایت را در گوگل جستجو کنید می آید لطفا خدمت استادارجمند آقای طاهرزاده ابلاغ تحیت حقیر و مطلب فوق را اطلاع رسانی بفرمایید)).
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بسیار از اقدام جناب حجت‌الاسلام آقای وکیلی مسرور شدم و آن سایت را دیدم. ضمن تشکر از عزیزان امیدوارم سایت مذکور موجب دفع شبهاتی باشد که به اندیشه‌ی حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا و عرفان محی‌الدین گرفته می‌شود در حالی‌که به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی اشکالاتی که بر ملاصدرا گرفته می‌شود نوعاً به جهت عدم دقت در فهم اندیشه‌ی مرحوم ملاصدرا است و به گفته‌ی امام برای فهم اندیشه‌ی محی‌الدین باید دقت‌هایی داشت که سخنان از مو باریک‌تر او را بتوانیم بفهمیم. موفق باشید
5697
متن پرسش
سلام علیکم . شما خودتون درس شرح اسفار ندارید ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: تنها سی‌دی شرح جلد 8 و 9 اسفار را دارم که خیلی کیفیت آن پایین است در حال حاضر در صدد هستم با ویرایش جدید جلد 8 و 9 آن را طوری آماده کنم که دوستان بتوانند از کتاب استفاده کنند. موفق باشید
5654
متن پرسش
اگر امکان دارد فایل کتاب معرفت النفس و الحشر را بفرستید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که کلیه‌ی آثار این‌جانب در یک دی‌وی‌دی توسط مرکز کامپیوتری نور تهیه شده است می‌توانید کتاب مذکور را نیز از آن نرم‌افزار اخذ بفرمایید. موفق باشید
5602
متن پرسش
سلام حاج آقا خوب هستین؟ من سوالی خصوصی ازتون پرسیدم که بی جواب موند البته یکبار جواب دادید که از شانس بد من با فونت عجیبی جوابتون اومد که قابل خوندن نبود و من براتون فرستادمش اما دیگه جوابی ندادید. 1- کسی که از بچگی ذاتا به جنس موافق علاقه داره باید چه خاکی تو سرش بریزه؟ توضیح بدبد لطفا 2- آیا شاهدبازی بین عرفا وآقای ملاصدرا بوده؟ توضیح بدبد لطفا تورو خدا جواب بدید. به کمکتون نیاز داریم بخداااااااااااااااااااا.......
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض کردم در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرض کرده‌ام که این نوع گرایش‌ها انسان را تا هلاکت جلو می‌برد چون قوه‌ی واهمه در میان است و قوه‌ی واهمه محل ورود شیطان است. در همان کتاب راه‌ حل عبور از قوه‌ی واهمه داده شده است در بحث عشق به زیبارویان که در عرفان مطرح است در جایی است که انسان به مقام فنا می‌رسد و همه‌ی عالم را مظهر حق می‌یابد. در آن حال خودی برایش نمانده و آن نکته را که در مورد ملاصدرا گفته‌اند با کمال بی‌انصافی مطرح کرده‌اند زیرا بحث در صور برزخی است که بر قلب سالک تجلی می‌کند و موجب اتحاد آن صور با نفس سالک می‌شود. ملاصدرا عشقی را مطرح می‌کند که به‌کلی از شهوت و منفعت بر کنار باشد تا گذرگاهی به سوی معبود حقیقی گردد و لازمه‌ی چنین سیری معرفت کامل از حضور حضرت حق در عالم است. موفق باشید
5596
متن پرسش
با سلام /ظاهرا آقای عباسی اخیرا صحبتهایی در نقد مکتب صدرایی داشته اند و حتی ظاهرا تفسیر آیت الله جوادی حفظه الله را مورد انتفقاد قرار داده اند؟نظرتان راجع به صحبتهای ایشان و شخصیتشان چیست؟ایشان غیر از رهبری خیلی از مسیولین درجه یک را مورد نقد و اشکال قرار میدهند آیا بنظرتون رهبری بدین امر رضایت دارند متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته ایشان بعدا تکذیب کرده‌اند ولی در هرحال سعی بفرمایید اندیشه‌ی علمی و سیاسی خود را از طریق علمایی بگیرید که در ثبات و طمأنینه‌ی لازم هستند. هرچند آقای عباسی دلسوزی می‌کنند ولی نباید در تحلیل ها از توصیه‌ی رهبری عزیز که دائماً متذکر می‌شوند به مددهای الهی اعتقاد داشته باشید، غفلت کرد و نقشه‌های دشمن را طوری بزرگ جلوه دهیم که گویا فردا دنیا را می‌گیرد. موفق باشید
5598
متن پرسش
بسم الله/ با سلام و تقدیم احترام با توجه به اینکه تمدّن چیزی جز عینیت تفصیلی نسبت انسان با مبداء وجود نیست : 1) اگر "شهود اولیه ی وجود" را بنیان طراحی یک دستگاه فلسفی معطوف به تمدّن در نظر آوریم، این "ادراک نخستین از وجود"، چگونه شکل می گیرد و چگونه دگرگون می شود؟ و جایگاه فاهمه ی انسان و میزان توانش در ادراک آن کجاست؟ 2) آیا اساسی ترین پرسش مغفول مانده در فلسفه ی غرب ، "پرسش از هستی" است؟ 3) امکان "همزبانی "ملاصدرا و شیخ اشراق و فیلسوفان پدیدارشناس غربی مثل هایدگر و هوسرل را چقدر می دانید؟ و آیا گشودگی راه آینده همین همسخنی نیست؟ 4) آیا آن "خدایی که می تواند ما را نجات دهد" همان "خدای انقلاب اسلامی ایران" است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه از نوع سؤال‌تان برمی‌آید که اندیشه‌ی ارزشمندی در صحنه دارید. 1- حقیقتاً وقتی متوجه باشیم تمدن چیزی جز عینیت تفصیلی نسبت انسان با «وجود» نیست و متوجه باشیم «وجود» حقیقتی است که در عین در ظهور و خفابودن، همواره نور خود را در مظاهر مختلف می‌نمایاند و با ظهور خود دست و دل یک ملت را با ظهور خود به سوی تعالی سوق می‌دهد و با خفای خود انسان‌ها را به خودشان وامی‌گذارد تا تمدنی بسازند که حجاب حقیقت باشد؛ پس نباید پرسید «ادراک نخستین از وجود چگونه شکل می‌گیرد» . چون این وجود است که اگر تاریخی را آماده دید ظهور می‌کند، ما فقط می‌توانیم ناظر ظهور نور وجود باشیم و تقدیری که شروع شده است را درست بشناسیم، چیزی که شما در انقلاب اسلامی شاهد آن هستید و حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با جمله‌ی «خدای مقلب‌القلوب، قلب این ملت را در جهت تحقق این انقلاب هدایت کرد» خبر آن تقدیر تاریخی را به ما رساند. هنر انسان‌ها آن است که کاری بکنند از این تقدیر تاریخی بیرون نیفتند، به نظرم فاهمه به این کار می‌آید تا به جای ساختن تاریخ، تاریخ خود را بشناسد وگرنه بی‌تاریخ می‌شود. 2- حقیقتاً همین طور است که اساسی‌ترین پرسش، پرسش از هستی است که هایدگر در یک شهود اجمالی متوجه آن شد و به تعبیر جناب فردید؛ آقای خمینی به تفصیل آن پرداخت و آن را از دست فلسفه نجات داد و تلاش بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برای تبیین چنین مطلبی است که بفهمیم چرا شهود هایدگر، شهود عبور از غرب است و چرا حضرت روح‌اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به نور نبوت نبی‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صورت کاربردی‌دادن به آن شهود است که بر قلب حضرت امام اشراق شد 3- بنده بین نگاه صدرایی و هایدگر که یکی صورت تکامل‌یافته‌ی اشراق سهرودی و دیگر صورت زنده‌تر فهم هوسرل است جدایی نمی‌بینم به شرطی که به هر دو با نگاه وجودی نظر کنیم 4- چقدر احساس همزبانی می‌کنم با این جمله‌ی شما که متوجه شده‌اید «تنها خدایی می‌تواند ما را نجات دهد که در انقلاب اسلامی ظهور کرد» من نمی‌دانم شما چه کسی هستی، ولی از کلماتت معلوم است، خیلی خوش‌ترکیبی. موفق باشید
5532
متن پرسش
سلام استاد عزیز در کلیات وجود اثبات میشود که وجود جزء ندارد اما در بحث تشکیک، ترکیب وجود و ماهیت و ترکیب وجود و عدم پذیرفته می شود. پس حداقل باید به نحوه ای از ترکیب و جزء داشتن در ذات وجود - حداقل مراتب پایین آن - قائل شد، درست است؟ چون اگر این را نپذیریم تشکیک دیگر معنی پیدا نمی کند و صرفا باید به یک وجود واحد بسیط که در کمال شدت است و هیچ ترکیبی - اعم از مقداری، ذهنی و یا ترکیب به نحو نقصان -- در آن راه ندارد قائل شد و مخلوقات را نفی کرد. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تشکیک وجود معتقدیم ذات وجود عین تشکیک است و لذا یک وجود مطرح است که دارای تشکیک و شدت و ضعف می‌باشد پس دیگر جزء معنا ندارد. مگر در تشکیک کسی معتقد است آن بالایی وجود است و پایینی‌ها قسمتی از آن هستند؟ به علاوه مگر ماهیت یا عدم چیزی است که با وجود ترکیب شود؟ ماهیت در ذات خود عدم است، ترکیب عدم و وجود معنا ندارد یک وجود است که در ذات خود مشکک است. البته بحث وحدت وجود فرق می کند چون در آن حالت تشکیکی در کار نیست .موفق باشید
5520
متن پرسش
باسلام خدمت حضرت استاد طاهرزاده استاد سیدعباس معارف در کتاب نگاهی دوباره به مبادی حکمت انسی بین علم و معرفت نوعی تفاوت قائل شده اند و معتقدند معرفت مسبوق است به نوعی جهل و نسیان و علم اینگونه نیست ظاهرا از سخن حضرت امام خمینی ره در چهل حدیث نیز این نکته بر می آید مستدعیست توضیح بفرمایید چگونه معرفت از مسیر علم عبور نمی کند و ارتباط معرفت و علم چه می شود
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید معرفت با آمادگی روح از طرف حق اشراق می‌شود ولی در این تقسیم‌بندی علم که منظور علم حصولی است با طرح صغری و کبری در یک قضیه حاصل می‌شود بدین لحاظ علم و معرفت را جدا می‌دانند
5405
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز در جایی از مباحثتون فرمودید که ملاصدرا را با روحیه ی حماسی او بخوانید دقیقا منظور چیست؟ مثلا اگر ما بدایه و نهایه را خوب خواندیم و سراغ اسفار رفتیم با چه لحاظ و نگاهی بخوانیم که متوجه روحیه ی حماسی جناب صدرالمتألهین باشیم؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب سلوک روشن ملاصدرا با رویارویی با تفکر دکارت که توسط مستشرقین زمان شاه عباس وارد ایران شد روبه‌رو گردید و متوجه عمق فاجعه‌ی سوبژکتیویته شد و لذا مکتب اصالت وجود را در مقابل آن فکر ظهور داد تا تاریخ آینده‌ی بشر را از ظلمات سوبژکتیویته دکارتی نجات دهد، بدین معنا ملاصدرا یک شخص نیست یک شخصیت بصیر تاریخی است که در تقابل روح غربی به میدان آمده است، همچون امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که برای نجات ملت‌ها از حاکمیت سیاسی، فکری غرب به میدان آمد. موفق باشید
5307
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده. این نامه ویژه مطلبی خاص است و فوق العاده مهم است. این موضوع که می نویسم سال ها – با شدت ضعف متفاوت – درگیرش بوده ام.لطفا جواب را به ایمیل بدهید. جوانی هستم 22 سال اهل مشهد. عاشق رهبری هستم.تا آن جا که یادم هست با جان و دل به احمدی نژاد رای دادم و فکر کنم دعا می کردم روزی مثل ایشان شوم. - احمدی نژاد منهای آقای مشایی ای که برایم مجهول است - .چند وقتی است با آثاری از شما آشنا شده ام. و از غربی نگری متنفرم از فرزند تفکر غربی بودن و از همه مهمتر عمل به آن چه تفکر غربی می گوید.از اوایل دانشگاه دغدغه دینی کارکردن داشتم.رشته ی من مهندسی شهرسازی است - رشته ی من همان است که کاربری می دهد،تراکم تعیین می کند،خیابان می کشد،مبلمان شهری می کند و .. - و اگر خدا بخواهد از مهر همین امسال شاید ارشد در رشته ی برنامه ریزی شهری یا برنامه ریزی منطقه ای قبول شوم.براساس گفته ی چند نفر و شناخت برخی اطرافیانم در این رشته از محتوای خوبی برخوردار شده ام و درس نسبتا خیلی خوب بوده . خودم فکر می کنم تا حد خیلی خوبی به مباحث رشته ی خود آشنایی دارم و همین الان در این رشته و مجلات موجود به نظر می توانم با همین سطح به راحتی بسیاری مقاله بنویسم(البته با کمک اساتید و مقالات چند نفره).در تحلیل و فهم نظریات قدرت خوبی دارم. اما با این تفاصیل پی بردم – البته پی بردنش خیلی راحت است - که شهرسازی کشور ما تقریبا (یا دقیق ترش شاید این باشد: تماما) حاصل شهرسازی آمریکایی و انگلیسی و شاید غیره است.طرح های جامع شهری اساسا امریکایی و انگلیسی است و الان نگرش راهبردی که در رشته های مختلف شناخته شده است هم غربی است.(هر چند به نظر می رسد این نگرش ویژگی های مثبت زیادی دارد).اصلا رویکردهای ساماندهی و توسعه ی شهری جدید از انجمن نوشهرسازی آمریکا است مثل:رویکرد توسعه ی حمل و نقل محور(TOD) و دهکده های شهری(URBAN VILLAGE) و ... . اما شاید تاسف آورتر این است که در فضای مقالات ما هم مشاهده می شود که پس از توضیح این رویکرها کاربردی کردن آن ها مطرح است فرض کنید در مقاله مثلا این مطرح بشود که در شهر اصفهان در کنار کدام ایستگاه مترو مرکز TOD می توان زد. اصلا به شخصه من یکی ندیدم تی او دی در ایران با نقد مواجه شده باشد.انگار در شهرسازی ما، ما دربست در اختیار غربیم، دربست. البته شاید تی او دی درست باشد ولی مهم این است که بفهمیم درست است یا نه،اگر درست است چقدر درست است... اما تلاش هایی در خصوص شهرسازی اسلامی – ایرانی شده است ولی به نظر آنقدر ضعیف که استاد ما در پاسخ به سوالی می گفت برخی می گویند شهرسازی اسلامی – ایرانی و برخی می گویند ایرانی – اسلامی ،البته این می تواند از ضعف استاد ما باشد که دانشجوی دکترا هم هست.این یعنی دانشجوی دکترای شهرسازی این را هنوز تشخیص نداده که اول ایرانی بیاید یا اول اسلامی ..یعنی اینقدر این شهرسازی اسلامی – ایرانی غریبه و جا نیفتاده است. شاید بتوان پدر این شهرسازی را دکتر محمد نقی زاده دانست که ایشان رجوع زیاد به قرآن دارند و در کتاب ایشان نام جناب علامه طباطبایی مطرح می شود.ایشان در کتاب مبانی نظری خود از وحدت در کثرت،زیبایی و نظم و .. سخن می گویند... و البته این گونه نیست که واقعا تلاش نبوده و جدیدا در تبریز همایش سالانه در این خصوص برگزار می شود و مقاله می گیرد و ... . ولی در عمل و توسعه ی شهری شاید 100% غربی باشیم. جالب است بدانید که در تقریبا در همه ی شهرسازی ما اگر عکسی از فلان میدان در اروپا که مردم دور آن نشسته اند و بستنی می خورند و همه ساله در آن کارناوال فلان برگزار می شود گذاشته شود از آن به عنوان یک فضای شهری موفق نام برده خواهد شد و شهرسازان ایرانی باید این چنین فضایی را الگو قرار دهند. حال با توصیف خیلی اجمالی از شهرسازی موجود کشور و نسبت خود با این شهرسازی، می خواهم گام بردارم و در ذیل تفکر انقلاب اسلامی ، شهرسازی اسلامی کاربردی ارائه دهم،البته من مهم نیستم یعنی می خواهم یک کاری بکنم،عذاب وجدان راحتم نمی گذارد وقتی بدانم می توانستم کاری کنم و نکردم بعد شاید بتوان گفت واقعا چگونه دعای فرج بخوانم ؟! .آخر شهر جایی است که تاثیرات جدی بر زندگی دارد اصلا در بستر همان طبیعتی است که شما می گویید باید با آن تعامل کرد،من احساس می کنم می شود از شهرسازی تا حدی بستری برای توسعه ی کاربردی فرهنگ و عقاید ایجاد کرد. یعنی شهری ساخت در جهت زندگی بندگان خدا. نمی گویم شهر توان این دارد که بشود استاد کامل سخنگوی فلسفه ولی مسکنش که می تواند جایی برای تعالی سریع تر انسان باشد.کافی است تا با عنایت امام زمان – عجل الله تعالی فرجه - شهر بسازیم که اگر آرمان شهر نیست دشمن شهر هم نباشد و حداقل بعضی ویژگی های غلط را نداشته باشد،حداقل حداقل مسجدش درست مکان یابی شود... من با شناختم از شهرسازی می گویم می شود اگر حداقل حداقل نشود دیگر حداقل حداقل حداقل حداقل که می شود.. اما من نیاز به استاد دارم،نیاز به کسی دارم که اسلامی باشد،من خودم هم در راه اسلامی بودن قدم بر می دارم ولی شاید می توان سریع تر گام برداشت، باید سریع تر گام برداشت،شهرساز شدن در چند سال آسان است اما استاد طاهرزاده شدن،احمد رهدار شدن، جناب واسطی شدن به این زودی ها مگر با عنایت ویژه از بالا،نیست.حالا من تا حدی شهرساز شدم اما نیاز دارم به استاد اسلامی ،نیاز دارم به راهنمای تمدن شناس... کسی که حداقل بگوید برو فلان کتاب را بخوان بعد ببین این وحدت در کثرت که آقای نقی زاده مطرح می کنند کیفیتش چگونه است،اصلا تفکر آقای نقی زاده چقدر درست است و ... . کسی که بگوید فلان کار را در شهرسازی موجود بکنی عیبی ندارد الان خوب است.. به این راحتی ها دغدغه ام را کنار نمی گذارم، باور کنید می شود در این زمینه کار کرد.البته نمی خواهم آویزان شوم فقط حداقل به اندازه ی جوانی که سوال از ازدواج و عشقش به دختری دارد و با چشم گریان و دلی طوفان زده جلوی شما در خیابان ظاهر می شود کمکم کنید کافی است. حالا می خواهم یک نقشه ی راه اولیه بگیرم، مثل اینکه بگویید چه کتاب هایی را بخوانم،یا در مشهد به کدام جلسه مراجعه کنم، یا فوق العاده است که وقتی به من بدهید با کتاب های شهرسازی ام یکی دو جلسه یک ساعته به دیدارتان بیایم، طی الارض بلد نیستم ولی با همین ماشین غربی خودم را از مشهد می رسانم!. نمی دانم چگونه سخن بگویم که بدانید من بچه پر رو نیستم فقط کمک می خواهم... . اگر فکر می کردم در این زمینه نمی توانم کاری کنم جلو نمی آمدم... اگر نیاز به توضیح بیشتر است لطفا بفرمایید مطالب تکمیلی بفرستم. ببخشید مطلب طولانی بود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که می‌فرمایید می‌توان شهری ساخت که بستر زندگی را به سوی خداخواهی سوق دهد که اگر آرمان‌شهر نیست لا اقل جایگزینی‌های کاذب ایجاد نکند که انسان احساس کند خداخواهی‌اش به حاشیه رفته. اگر به طرز زیبایی ذهن‌ها به جای تصور حضور در پارک، تصور حضور در مسجد را داشته باشند و در تصور حضور در مسجد گم‌شده‌هایی را مدّ نظر بگیرد که حضور در پارک حجاب آن گمشده‌های معنوی باشد، چقدر جهت‌گیری انسان‌ها در زندگی شهری عوض می‌شود. بنده به‌خوبی خلأ وجود چنین شهری را احساس می‌کنم و می‌دانم نتوانسته‌ایم به مردم بفهمانیم مبلمان شهری وقتی براساس نگاه غربی تنظیم شود ما را به ایده‌آل‌های غربی متوجه می‌کند و به‌کلی از ورود به عالم قدس و ملکوت محروم می‌کند. ولی تا کلیات موضوع در انسان‌شناسی درست تبیین نشود چه کسی می‌پذیرد مبلمان شهری چه اندازه در جهت‌گیری دینی و غیر دینی موثر است. در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» اصولی در این مورد عرض کرده‌ام. عنایت داشته باشید کاربردی‌کردنِ موضوعات به عهده‌ی امثال جنابعالی است و نگاه کلی‌دادن در این مورد وظیفه‌ی امثال ما است. اگر با همین دغدغه، مباحثی که عرض کرده‌ام را دنبال کنید آرام‌آرام قلب شما آماده می‌شود تا اشراقی در راستای طراحی شهری در شما ایجاد شود که روح انسان‌ها در آن شهر در هوای عبودیت سیر کند. ریزه کاری‌های زیادی در میان است. نیاز نیست ریز مطالب را برای امثال بنده ارائه دهید، وقتی توانستید از یک طرف روشن کنید چگونه شهرسازی غربی حجاب رجوع به عالم قدس است و چرا نمی‌توان در یک شهر کافه تریا و پارک داشت و باز جامعه از مسجد تغذیه‌ی معنوی بکند و وقتی توانستید از طرف دیگر روشن کنید مقصد انسان‌ها در این دنیا چیست و چرا مساجد از وظیفه‌ی خود باز مانده‌اند، آرام‌آرام نقطه‌های رجوع به شهرسازی اسلامی ماوراء نگاه غربی به مسجد و پارک شروع می‌شود. چه کسی باور می‌کند این نوع شهرسازی ریشه در روحیه‌ای دارد که معتقد به حکیمانه‌بودن نظام عالم نیست و به خود حق می‌دهد هرطور خواست در عالم و آدم تصرف کند؟ موفق باشید
5259
متن پرسش
سلام استاد وهابیت مهم است که ما در مورد آن بخواهیم فعالیت کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما با ارائه‌ی اسلامی که فقه و عرفان و فلسفه ی‌ آن از آیات و روایات گرفته شده باشد روسیاهی وهابیت را به خوبی روشن می‌کنیم. موفق باشید
5052
متن پرسش
سلام استاد عزیز 1- هنگامی که آثار فیلسوفان الهی مثل ملاصدرا (ره) را مطالعه میکنم حالت وجد و سروری در درون خود احساس میکنم انگار که نور علم است که به قلبم میتابد. البته مطالب همان مطالب قبلی است ولی تذکر مجدد آن ها باز باعث سرور میشود. منتها هر دفعه بعد از مدتی آن حالت از دست می رود و هیچ گاه حالت پایدار پیدا نمیکند. چگونه میتوان این حالت اتحاد را تقویت و حفظ کرد. آیا بهتر است که مدتی خلوت گزینیم و از زندگی دنیایی کاملا فارغ شویم و با کتب مأنوس شویم تا آن حالت حضور برای همیشه حفظ شود؟ این چه قدر طول میکشد؟ آیا توصیه میکنید که پیگیری اخبار و مسائل سیاسی و اجتماعی را قطع کنیم تا وحدت فکری و عقلی مان تثبیت شود و بعد مجددا به جامعه برگردیم؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید اشاره‌ حکمت متعالیه به نکات و مطالب عرشی است ولی در قالب مفاهیمی که به آن مطالب عرشی اشاره دارد باید سعی بفرمایید با تزکیه‌ی لازم آن مفاهیم از حالت مفهومی به حالت وجودی تبدیل شود که بعد از فهم آن مطالب، با عبور از مفاهیم و نظر به« وجود حقایق» عملی می‌شود. شاید کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» کمک کند. نیاز نیست مطلقاً خلوت‌گزینی کنید ولی سعی کنید خیلی با مردم مخلوط نشوید و در امور سیاسی هم فقط ذیل نور رهبری حرکت کنید. موفق باشید
4951
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز دل... یکی از اساتیدما در درس کلام جدید می گفت که درست است که اصالت وجود حق است ولی چون در بحث اصالت وجود ما ماهیت را نادیده می گیریم به همین دلیل می بینیم که در فلسفه ملاصدرا طبیعیات و پرداختن به علوم طبیعی که شالوده نیازهای اجتماعی و نیازی مبرم برای تمدن سازی است نادیده گرفته می شود مثلا با بحث اصال وجود نمی شود ما بیاییم علم درخت شناسی درست کنیم چون طبق اصلات وجود توجهی به درخت بودن درخت نمی شود که حالا بخواهد مبنای تولید چنین علمی شوددر نتیجه ما بعد از حکمت متعالیه رشد علوم طبیعی را در جامعه اسلامی و با نگاه اسلامی نداریم ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چقدر خوب است کسی که از حکمت متعالیه چیزی نمی‌داند لا اقل نظر ندهد. این بنده‌ی خدا اصلا نفهمیده این که در حکمت متعالیه ماهیت را نادیده می‌گیرند یعنی چه، فکر کرده چیزی هست و حکمت آن را نادیده‌می‌گیرد. در حالی که همه‌ی مشکلات آن است که ما در بسیاری از موارد به چیزی نظر داریم که واقعیت خارجی آن مربوط به وجودش است و نه مربوط به محدودیت‌هایش که جنبه‌ی عدمی دارد. این چه هنری است که ما با جنبه‌های عدمی شیء بخواهیم شیء را بشناسیم؟ موفق باشید.
4853
متن پرسش
باسلام و احترام. برخی معتقدند بکار بردن اصل مفهوم تمدن سازی با حکمت متعالیه نمیسازد و نوعی غرب زدگی است. اقای عبدالکریمی اخیرا در پاسخ به اقای دهقان بر ان صحه گذارده اند. با عنایت به نکات شما در کتاب سلوک که یک بال تمدن سازی را حکمت متعالیه میدانید این مساله را توضیح دهید. سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در همان کتاب سلوک از حضرت امام به‌عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی شاهد آوردم که حضرت امام در جواب «حسنین هیکل» یکی از عواملی که مبنای حرکت‌شان را تشکیل می‌دهد فلسفه‌ی ملاصدرا یا حکمت متعالیه معرفی کردند. از طرفی اگر بخواهیم تمدن اسلامی داشته باشیم آن تمدن نیاز به یک تفکر و برداشت منسجم از اسلام دارد که چون خونی در همه‌ی ابعاد آن تمدن جاری باشد که به اصطلاح آن تفکر را فلسفه‌ای می‌دانند که آن تمدن براساس آن بنا می‌شود و عالم و آدم را در آن تمدن معنا می‌کند تا آن تمدن مبتنی بر آن خود را معنا کند و جلو برود، همان‌طور که تمدن غربی بر مبنای اومانیسم خود را معنا می‌کند و به زعم خود جلو می‌رود و این چیزی نیست که مربوط به غرب باشد بلکه یک موضوع عقلی است که همیشه این‌طور بوده حتی امویان و عباسیان برای خود برداشتی از اسلام داشتند که ترکیبی از اسلام و جاهلیت و یک نحوه یونان‌زدگی بود و بر آن مبنا تمدنی ناقص برای خود شکل دادند و لذا اگر شیعه بخواهد به عنوان یک تمدن به میان آید در کنار فقه شیعی باید تفسیری فلسفی از عالم و آدم به میدان آورد که بنده فکر می‌کنم خداوند حکمت متعالیه را جهت این منظور بر ملاصدرا اشراق کرده است تا عقل‌ها در فضای فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» آنچنان پرورش بیابد که بتوانند برای خود و دیگران حرف داشته باشند. موفق باشید
نمایش چاپی