بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شریعت و احکام

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12447
متن پرسش
سلام علیکم: در مباحثاتی که با جمعی از دوستان داشته ایم به موضوعی بر خوردیم که برایمان قابل درک نیست. شخصی مسلمان بوده و حالا به هر دلیلی به مسیحیت گرویده و در حال حاضر مشغول به تبلیغات وسیعی در این زمینه می باشد. لذا بحث اینجاست که چرا اسلام فردی را که تغییر دین می دهد مرتد اعلام می کند و دلیل عقلی این قضیه چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علت این موضوع را قبلاً خدمت عزیزان عرض کرده‌ام خوب است حداقل به جواب‌های 11671 و 11172 رجوع فرمایید. موفق باشید

12426
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز ان شاء لله اگر خدا توفیق دهد امسال عازم سفر حج هستم لطفا کتابهایی که باید مطالعه شوند و راهنمایی ها و تذکرات لازم جهت چگونه آماده شدن را بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالبی در جزوات «حقیقت حج» و «وظیفه‌ی حجاج بعد از سفر حج» هست که ان‌شاءاللّه مفید خواهد بود. کتاب «صهبای حج» از آیت اللّه جوادی و «حج عارفان» از آقای رحیم کارگر مفید خواهد بود. موفق باشید

12410
متن پرسش
استاد گرامی، سلام و عرض ادب: زن عموی بنده معتقد به حجاب نبوده و از 20 سال قبل که وارد خانواده ی ما شده اند جلوی نامحرمان حتی روسری هم بر سر نمی کند، مگر بعضی از مردهای خیلی غریبه تر که احیانا عموی من نظر خوبی به آنها نداشته و از ایشان خواسته اند که جلوی آنها روسری بپوشد. من 8 ماه است که عقد کرده ام و از همان ابتدا دغدغه ی این را داشته ایم که منو همسرم که مقید هستیم چگونه باید روابط خانوادگی خود را با ایشان تنظیم کنیم. ما با عموهایم زیاد رفت و آمد داریم و این مسئله را سخت تر می کند چون مواجهه ی ما با ایشان سالی یکی دو بار نیست که بتوان یک جوری آن را مدیریت کرد. در این هشت ماه همسرم بوده که به امید بهتر شدن وضعیت حجاب ایشان و برهم نخوردن روابط ما با عمویم و حفظ رضایت و احترام پدرم، مدارا کرده و هر جا ایشان هم بوده اند همسرم راضی شده اند که بیایند ولی سر به زیر و معذب نشسته اند. من در این مدت هر دفعه به زن عمو و برخی از فامیل گفته ام که همسرم از این وضع ناراضی هستند و از زن عمویم با نرمی و شوخی خواسته ام که روسریشان را بپوشند ولی کوتاه نمی آیند و می گویند همانطور که من به نظرات شما احترام می گذارم و چادر مشکی شما را تحمل می کنم شما هم باید به عقاید من احترام بگذارید و من را بدون روسری قبول کنید. منو همسرم فکر می کنیم که اگر بخواهیم همینطور با مدارا ادامه بدهیم به زودی این رفت و آمد ما تبدیل به توقع آنها و وظیفه ی ما می شود و این ما هستیم که همیشه ناراحتیم و چه بسا در تربیت فرزند هم دچار محذورات و مشکل خواهیم شد. استاد وظیفه ی ما چیست و راه درست برخورد با اینگونه رفتارها خصوصا که از این نمونه آدمها در خانواده ها زیادند چیست؟ پیشاپیش از پاسخگویی شما تشکر کرده و بابت طولانی شدن پرسشم عذرخواهی می کنم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید اسلام آمد تا مرز حق و باطل اعمال انسان‌ها را مشخص کند و ما در زیر سایه‌ی اسلام هرگز نمی‌توانیم مثل کسانی فکر کنیم که خود را از اسلام جدا می‌دانند و تحت عنوان آن‌که به عقیده‌ی ما احترام می‌گذارند ما هم باید به عمل غیر شرعی آن‌ها احترام بگذاریم. خدای ما چنین چیزی را از ما نمی‌پذیرد. وظیفه‌شما و همسر شماست که در جلسه‌ای که معصیت خدا در آن واقع می‌شود شرکت نکنید. موفق باشید

12405
متن پرسش
با سلام و تشکر از پاسختان. من راجع به بسته شدن بخت سوال کرده بودم. می خواستم بگم پس تکلیف دعاهایی که در منزل پیدا کردیم چیست؟ من خودم نمیتونم قبول کنم که کسی راحت این کار رو انجام بده و خداوند هم اجازه بده که اون شخص به هدفش برسه. ولی یعنی سرکتاب باز کردن هم راست نیست؟ فهمیدنش سخته! چه جوری بفهمم چی راسته و چی دروغ؟ من دختر درس خوانده و پایبند به دینم هستم ولی سنم کم کم داره زیاد میشه فکر می کردم بخاطر دعاها نمیتونم ازدواج کنم. راستش خانواده ام خوبن از هر نظر. ایمان، فرهنگی، مالی،.... حتی قیافه م هم مشکلی نداره ولی... نمیدونم چی بگم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر ذهن‌تان را از این مسائل آزاد کردید حقیقت بیشتر برای شما آشکار می‌شود و معلوم می‌شود که مصلحت وجود این مشکل کجاست. موفق باشید

12386
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: استاد بنده صدقاتم را بیشتر بنام ائمه (ع) یا چطور بگویم از طرف آنها و به نیت سلامتی آقا صاحب الزمان (عج) می اندازم. آیا می توانم صدقه را به حساب کمیته امداد نریزم و به شخصی از آشنایان که نیاز دارد بدهم. البته قصد تحقیر کسی را ندارم نمی خوام طرف فکر کند بنده صدقه به او می دهم. حال راه حل چیست؟ کسی را می شناسم که بچه هایش زیاد از لحاظ پوشاک هم تامین نیستند می توانم گاهی با این صدقات لباسی بخرم و به مناسبتی به آنها هدیه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت ابتدا باید صدقات را به فقرای مؤمنی که می‌شناسید رد کنید و چنانچه نمی‌شناسید به مراکزی مثل کمیته‌ی امداد بدهید. چه خوب است که همان‌طور عمل کنید که می‌کنید یعنی به نیت مولایمان حضرت صاحب‌الأمر صدقات خود را رد کنید تا در واقع در ذیل شخصیت آن امام عمل کرده باشید و در حالی‌که عمل امام پذیرفته است عمل شما نیز پذیرفته می‌شود. موفق باشید

12385
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام: دوستی دارم که تعریف می کرد که برادرش با ولایت فقیه مشکل دارد و می گفت من روبروش ایستادم و دفاع کردم اما نتیجه نداد البته مشکل این است که ایشان گرانی و .. را به پای گروه روحانیت می گذارند و گرنه اهل هیچ کار خاص یا تفرقه و گروه خاصی نیست. حال آیا روبرویی با او مراء حساب می شود و نباید با او جدال کند و در همین حدی که گفته کافی است و تکرار نباید بکند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت اگر زمینه‌ی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش می‌باشد، در این موارد به ما فرموده‌اند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبه‌رو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. موفق باشید

12388
متن پرسش
سلام استاد: چندین سال پیش برای بنده اتفاقی افتاد که خبطی کردم و اشتباهی و حرکت نادرست و قبیحی که یک از دوستان بنده متوجه شد و فهمید و حالا سال های سال است که از آن جریان می گذرد و بنده کاملا برگشتم و اصلا آن اشتباهات و رفتارها را ندارم ولی از این خوف دارم که او در شرایطی این اشتباه مرا برملا کند و اینکه الان در حال حاضر روی بنده حسابی باز نکند رفاقتی نکند و مرا همان فردی ببیند که با آن اشتباه دید در صورتی که بنده الان آن شخص نیستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما هرگز نباید در این مورد به خود نگرانی راه دهید. به حکم وظیفه آنچه باید بکنید را انجام دهید که خداوند خود مدافع مؤمنین است، حال یا از یاد دوستانتان می‌برد که شما چه کرده‌اید و یا در مقابل آن‌ها از شما دفاع می‌کند. موفق باشید

12380
متن پرسش
با سلام: میخوام بدونم بستن بخت دختر با دعا راسته؟ باید چیکار کرد اگر این اتفاق افتاده باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توکل به خدا و بی‌محلی به این حرف‌ها همه‌چیز حلّ است مگر کسی چنین قدرتی را دارد که سرنوشت کسِ دیگری را تغییر دهد؟ مگر آن‌که خودمان پای شیطان را بر زندگی خود باز کنیم. موفق باشید

12378
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: استاد مدتی است سؤالی ذهنمان را درگیر کرده اینکه تسلیم بودن و رضا به رضای حق بودن در ازدواج چگونه است؟ این که کاملاً توکل کنیم و فقط اینکه دین داشته باشد و نماز بخواند را در نظر بگیریم و کسی را رد نکنیم چون می دانیم که آنچه خدا خواهد همان می شود و در مواردی که می آیند ایراد به ایمان و پایبندی های بیشتر دینی نگیریم چون اگز خدا بخواهد ایمان حفظ می شود و نخواهد نمی شود اینجا رضای کامل به خدا بودن چگونه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نه آن‌چنان سخت بگیرید که فکر کنید خواستگار شما هرشب باید به معراج رود، و نه آنچنان ساده بگیرید که اگر طرف سرش به سجده‌ی حق هم نمی‌آید مهم ندانید! موفق باشید

12381
متن پرسش
با سلام: پرسشگر شماره 12045 هستم. با استفاده از کتب عدل الهی و توحید شهید مطهری مطالبی را برای ارائه به افراد معمولی نوشته ام. اما این دلواپسی را دارم که نکند مطالب نوشته شده ناقص باشد و موجب شبهات بدتر و بیشتر شود. در صورت امکان لطف نموده و تصحیح بفرمایید: هو العلیم *چرا یکی سیاه و دیگری سفید است؟ یکی زشت و یکی زیبا؟ یکی کامل و یکی ناقص؟ و... جواب اجمالی اشخاص متدین معمولا وقتی شما این مسئله را برای یک آدم متدین طرح می کنید، او یک جواب اجمالی به آن می دهد. او در جواب این سؤالات که چرا این همه مصیبت و سختی پیدا شد؟ چرا من بیمار شدم؟ چرا چنین شد؟ چرا چنان شد...؟ می گوید: لابد مصلحتی در آن است، خدا خودش بهتر می داند، لابد مصلحتی هست در اینکه مرگ را بیافریند، فقر را بیافریند، جهل را بیافریند، بیماری را بیافریند... این جواب یک جواب اجمالی است که فقط برای افراد مؤمن قانع کننده است و برای غیرمؤمن قانع کننده نیست. مقصودم از افراد مؤمن افراد متعبد نیست، بلکه مقصود یک عده افرادی است که اعتقادشان به نظام این عالم آنقدر قوی و شدید است که وقتی با این طور مسائل مواجه می شوند خود به خود در ذهنشان جهل خودشان منعکس می شود. هر کسی که در مقابل عظمت کار یک نفر قرار گرفت و جز نظم و حکمت و عدالت در کار او ندید، وقتی در یکی دو جا برخورد کند و حکمت آن را نفهمد، اعتراض نمی کند بلکه می گوید حتما این هم سری دارد که من نمی دانم. می خواهم بگویم این حرفی هم که آنها می گویند، حرف بی منطقی نیست؛ این هم خودش یک منطقی است، اما به شرط اینکه انسان به آن حدی از ایمان رسیده باشد که اعتقادش به نظم و حکمت و عدالت عالم آنقدر قوی و نیرومند باشد که آن بدیها و بی نظمی هایی که می بیند، به نظرش کوچک و حقیر بیاید و بگوید من نمی دانم؛ مثل کسی که به کارخانه بسیار منظمی می رود و در گوشه و کنار به چیزهایی برخورد می کند که به نظرش می آید اینها دیگر زائد است و نباید باشد، ولی بعد خودش را تخطئه می کند و می گوید آن کسی که دستگاه به این عظمت را با این دقت درست کرده است نمی شود این را نفهمیده باشد، حتما یک چیزی هست که من نمی دانم. اما برای کسی که از نظر ایمان و اعتقاد به این حد نرسیده است، این جواب قانع کننده نمی باشد. در کل برای جواب به این افراد می توان به چند نکته اشاره کرد: تفاوت نه تبعیض آنچه در خلقت وجود دارد «تفاوت» است نه «تبعیض». «تبعیض» آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همسان، بین اشیاء فرق گذاشته شود، ولی «تفاوت» آن است که در شرایط نامساوی، فرق گذاشته شود. به عبارت دیگر تبعیض از ناحیه دهنده است و تفاوت، مربوط به گیرنده. با یک مثال ساده مطلب روشن می شود: اگر دو ظرف را که هر کدام ظرفیت ده لیتر آب دارند در مقابل شیر آب قرار دهیم و در یکی ده لیتر آب بریزیم و در دیگری پنج لیتر، در اینجا تبعیضی صورت گرفته است؛ منشا اختلاف، نیرویی است که آب را خالی می کند؛ و اما اگر دو ظرف داشته باشیم یکی به ظرفیت ده لیتر و دیگری به ظرفیت پنج لیتر و هر دو را در دریا فرو بریم، باز هم اختلاف هست، اما منشاء اختلاف تفاوتی است که خود آن دو ظرف از نظر گنجایش و استعداد دارند، نه دریا و نیروی فشار آب. مثال دیگر: اگر یک معلم به دانش آموزانی که همه در یک درجه هستند و کار آنها یکسان است نمره های مختلفی بدهد، این تبعیض است؛ ولی اگر معلم، همه را به یک دیده بنگرد و همه را یک جور تعلیم دهد و یک جور امتحان کند و سؤالات امتحانی که طرح می کند برای همه یکسان باشد، آنگاه برخی از شاگردان او بخاطر کودنی و کم هوشی، یا به خاطر ساعی نبودن، از عهده امتحان بخوبی یا اصلا برنیایند و برخی دیگر از شاگردان به علت استعداد قوی و کار خوب، سؤالات امتحانی را کاملا جواب بدهند، و معلم به هر کدام آنها بر طبق جوابهای امتحانی نمره بدهد که قهرا مختلف خواهد بود، در اینجا تفاوت رخ داده نه تبعیض. عدالت این نیست که معلم، همه نمره ها را جمع کند و بعد بین همه دانش آموزان بطور مساوی قسمت کند؛ عدالت این است که به هر کدام آنچه را که استحقاق دارد بدهد. در اینگونه موارد، فرق گذاشتن، عین عدالت و مساوات است، و فرق نگذاشتن، عین تبعیض و ظلم. حال باید دید که اصلا چرا موجودات متفاوت هستند؟ راز تفاوت آنها با یکدیگر چیست؟ راز تفاوت ها راز تفاوت ها یک کلمه است: «تفاوت موجودات، ذاتی آنها می باشد و لازمه نظام علت و معلول جهان است». جمله سنگینی است ولی چاره ای نیست، باید توضیح داده شود. در حقیقت هر موجود و هر شیئی در «نظام علت و معلول جهان»، جای مشخص و مقام معلومی دارد، یعنی آن معلول، معلول شئ معینی است و علت شئ معین. کار خدا نظام و ترتیب دارد؛ نبودن نظام معین در بین موجودات، مستلزم این است که هر موجودی بتواند منشأ ایجاد هر چیزی بشود و نیز ممکن باشد هر چیزی از هر چیزی بوجود آید. مثلا باید ممکن باشد که از یک نیروی کوچک، یک انفجار بزرگ که متناسب با یک نیروی بزرگ است بوجود آید؛ و بر عکس، نیروی بزرگ، قدرت کمتری نشان بدهد. باید ممکن باشد که اثر یک شعله کبریت با اثر خورشید جهان تاب برابری کند. ما معمولا وقتی یکی از پدیده ها را مورد سؤال و تردید قرار می دهیم فقط به خود آن پدیده توجه می کنیم، حساب نمی کنیم که آن پدیده در نظام هستی چه جایی و چه وضعی دارد؟ درحالی که هر پدیده ای خواه نیک باشد یا بد، معلول یک سلسله علل مخصوص و وابسته به شرایط معینی است. هیچ حادثه ای در جهان، «منفرد» و «مستقل» از سایر حوادث نیست، همه قسمتهای جهان با یکدیگرمتصل و مرتبط است. این اتصال و ارتباط، همه اجزا جهان را شامل می گردد و یک پیوستگی عمومی و همه جانبه را بوجود می آورد. همه آن اشتباهات _ که فرض می شود کامل در جای ناقص بنشیند و ناقص در جای کامل _ از آنجا پیدا شده است که افراد، قطعیت و ضرورت و روابط ذاتی موجودات را درک نمی کنند و مراتب موجودات را در جهان هستی از قبیل مراتب قراردادی و اعتباری افراد در محیط اجتماع فرض می کنند؛ همه اشتباهات از مقایسه خدا به انسان و مقایسه نظام ذاتی جهان به نظام قراردادی اجتماع انسان ناشی می شود. اینگونه افراد پیش خود فکر می کنند همانطور که هیچ مانعی نیست که فلان رئیس، مرؤوس باشد و مرؤوس، رئیس، چرا نباید گوسفند به جای انسان، و انسان به جای گوسفند باشد؟ چرا آن را گوسفند و این را انسان قرار داد؟ نمی دانند که چنین چیزی محال است. * چرا بلا؟ چرا مصائب؟ چرا سختی ها؟ مصائب،عامل تکامل اند مصائب و سختی ها و شدتها عامل بزرگی هستند برای خوبی ها و تکامل های بعدی. ما سلامت، قدرت، ثروت و امنیت را می گوییم «خوبی» و خوبی هم هست ولی همین ها را اگر از نظر عوارضی که بعد به وجود می آورند نگاه کنیم می بینیم که چندان خوب نیستند. معمولا _ البته کلیت ندارد _ قدرت غرور می آورد و غرور بدبختی می آورد. ثروت فساد می آورد و فساد بدبختی می آورد. و امنیت زیاد هم که هیچ وقت انسان از طرف دشمن تهدید نشود تنبلی و تن پروری می آورد. این خصوصیت مربوط به موجودات زنده بالاخص انسان است که سختی ها و گرفتاری ها مقدمه کمالها و پیشرفت هاست. ضربه ها،جمادات را نابود می سازد و از قدرت آنها می کاهد ولی موجودات زنده را تحریک می کند و نیرومند می سازد. مصیبت ها و شدائد برای تکامل بشر ضرورت دارند. آدمی باید مشقت ها تحمل کند و سختی ها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش، شلاق تکامل است. موجودات زنده با این شلاق راه خود را به سوی کمال می پیمایند. این قانون، در جهان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان صادق است. درختان بیابانی که از مراقبت و رسیدگی مرتب باغبان محروم می باشند، چوب محکمتر و دوام بیشتری دارند و برعکس، درختان باغستانها که دائما مراقبت شده اند و باغبان به آنها رسیدگی کرده است، نازک پوست تر و بی دوام ترند. بلاها و گرفتاری ها برای کسانی که مقاومت می کنند و ایستادگی نشان می دهند، سودمند است و اثرات نیکی در آنان به وجود می آورد. بلا و نعمت نسبی است از این نکته نباید غفلت ورزید که مصائب وقتی نعمت هستند که انسان از آنها بهره برداری کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواریهایی که مصائب تولید می کنند، روح خود را کمال بخشد. اما اگر انسان در برابر سختی ها فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد؛ در این صورت بلا برای او واقعا بلاست. حقیقت این است که نعمت های دنیا نیز مانند مصائب، ممکن است مایه سعادت باشد و ممکن است مایه بدبختی و بیچارگی گردد. نه فقر، بدبختی مطلق است و نه ثروت خوشبختی مطلق. چه یسا فقرهایی که موجب تربیت و تکمیل انسانها گردیده و چه بسا ثروت هایی که مایه بدبختی و نکبت قرار گرفته است. امنیت و ناامنی نیز چنین است. برخی از افراد یا ملتها در هنگام امنیت و رفاه، به عیاشی و تن پروری می افتند و بالنتیجه در پرتگاه خواری و ذلت سقوط می کنند و بسیاری دیگر از ملتها از شلاق بدبختی و گرسنگی، به جنبش در می آیند و به آقایی و عزت می رسند. سلامت و بیماری، عزت و ذلت و سایر مواهب و مصائب طبیعی نیز مشمول همین قانون است. نعمتها و همچنین شدائد و بلایا، هم موهبت است، زیرا از هر یک از آنها می توان بهره برداری های عالی کرد، و نیز ممکن است بلا و بدبختی شمرده شوند، زیرا ممکن است هر یک از آنها مایه بیچارگی و تنزل گردند. هم از راه فقر می توان به سعادت رسید و هم از راه ثروت، و از هر دو راه نیز ممکن است آدمی به بدبختی برسد. علی هذا نعمت بودن نعمت، بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن نعمت، که شاکر باشد یا کفور؛ و همچنین نقمت بودن نقمت، بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آنکه صابر و خویشتندار باشد یا سست عنصر و بی اراده. از این رو یک چیز نسبت به دو شخص، وضع مختلفی می یابد، یعنی یک چیز برای یک نفر نعمت است و همان چیز برای شخص دیگر نقمت. این است که گفته می شود: «نعمت و بلا هر دو نسبی است.» رسو کتابی دارد به نام «امیل» که در فن تربیت کودک نوشته شده است؛ امیل نام کودک فرضی و افسانه ای است که وی در کتاب خود او را تحت تربیت خود قرار می دهد و به پرورش همه جنبه های جسمی و روانی او توجه می کند. در همه موارد ایده روسو این است که امیل را در حال ممارست با طبیعت و پنجه در پنجه طبیعت و در دامن سختی ها پرورش دهد. وی معتقد است که بدبخت ترین کودکان، آنهایی هستند که والدین آنها، آنها را در ناز و نعمت پرورش می دهند و نمی گذارند سردی و گرمی دنیا را بچشند و پستی و بلندی جهان را لمس کنند. این گونه کودکان در مقابل سختی ها حساس می شوند و در مقابل لذتها بی تفاوت؛ همچون ساق نازک یک درخت کوچک در مقابل هر نسیمی می لرزند و کوچکترین حادثه سوئی آنان را ناراحت می کند تا جایی که یک حادثه کوچک، آنان را به فکر خودکشی می اندازد؛ و از آن طرف، هرچه موجبات لذت به آنان داده می شود به هیجان نمی آیند و نشاط پیدا نمی کنند. اینگونه انسانها هرگز طعم نعمت ها را درک نمی کنند؛ گرسنگی نچشیده اند تا مزه غذا را بفهمند، بهترین غذاها برای ایشان کم ارج تر و کم لذت تر از نان جوینی است که یک بچه دهاتی می خورد. سعدی در باب اول «گلستان »داستانی آورده، می گوید: آقایی با غلامش به کشتی نشست. غلام که دریا ندیده بود وحشت کرد و بی قراری می نمود، بطوری که اظطراب او ساکنین کشتی را ناراحت ساخت. حکیمی در آنجا بود، گفت چاره این را من می دانم؛ دستور داد غلام را به دریا افکندند. غلام که خود را در میان امواج خروشان و بی رحم دریا مواجه با مرگ می دید سخت تلاش می کرد که خود را به کشتی رساند و از غرق شدن نجات دهد. پس از مقداری تلاش بی فایده، همین که نزدیک شد غرق شود، حکیم دستور داد که نجاتش دهند. غلام پس از این ماجرا آرام گرفت و دیگر دم نزد. رمز آن را جویا شدند، حکیم گفت: لازم بود در دریا بیفتد تا قدر کشتی را بداند. آری، شرط استفاده کردن از لذت ها آشنا شدن با رنجهاست. لذت و رفاه بیش از اندازه، انسان را بی حس کرده و به صورت یک موجود کرخ و ابله در می آورد. چنین انسانی برسر موضوعات کوچکی خودکشی می کند. «فلسفه پوچی» در دنیای غرب، از یک طرف حاصل از دست دادن ایمان است و از طرف دیگر محصول رفاه بیش از اندازه. در همین زمینه مثال خوبی ذکر می کنند؛ می گویند در این دنیا کسی پیروزمند است که قدرت شناوری در امواج بلاها و سختی ها داشته باشد و این شناوری را کسی می تواند بلد باشد که در این امواج بیفتد، والا اگر انسان صد سال کتاب بخواند و نرود در دریاچه یا حوضچه ای شنا کند، آیا ممکن است شنا را یاد بگیرد؟! انسان شنا را باید در عمل یاد بگیرد؛ یعنی باید بیفتد در آب، در حالتی که احساس خطر کند، آنوقت است که نیرو به خرج می دهد و شنا می کند. آری مصائب و بلاها نعمتهای بزرگی هستند که باید در برابر آنها سپاسگزار خدا بود، نعمت هایی هستند که در لباس قهر تجلی کرده اند؛ به هر حال باید متوجه بود که نعمت بودن نعمت، و نقمت بودن نقمت، بستگی دارد به طرز واکنش و عکس العمل ما در برابر آن. ما می توانیم همه نقمتها را تبدیل به نعمت کنیم و هم می توانیم همه نعمتها را تبدیل به بلا و مصیبت کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه متوجه نکات ارزشمندی شده‌اید. به امید آن‌که روزی بتوانیم آن‌چه آن مرحوم شهید آن علامه‌ی دلسوز فرموده‌اند را با تفصیل بیشتر به این نسل ارائه دهیم تا معلوم شود حضرت حق نه‌تنها عادل، بلکه رحمت او فوقِ عدل است و به هیچ‌کس نه‌تنها ظلم نکرده است بلکه به قول معروف به جایی خواهیم رسید که با تمام وجود می‌گوییم که «در بلا هم می‌چشم الطاف او / مات اویم، مات اویم، مات او». موفق باشید

12371
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد برای تقویت نفس در رابطه با از بین بردن بیماری چه راه حل و ذکری را موثر می دانید؟ بنده مدتهاست به بیماری معده گرفتارم چندین متخصص رفته و از داروی های گیاهی زیادی استفاده کرده ام ولی نتیجه نداده. با تشکر از استاد عزیز
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نهایتاً اگر طبّ سنتی هم جواب نداد، هنر مدارا با آن بیماری را پیشه کنید إن‌شاءاللّه به مرور بر آن مسلط خواهید شد. موفق باشید

12360
متن پرسش
با سلام و احترام وتبریک این اعیاد: به نظر شما کل زدن، دست زدن و استفاده از سبکهای موسیقی در مراسمات جشن ائمه (ع) جایز است؟ وقتی به این مراسم ها می روم بیش از آنکه عظمت و بزرگی ائمه را حس کنم، احساس می کنم آنه را در حد خودمان پایین آوردیم که اینگونه برایشان جشن می گیریم. آیا واقعیت هم همین است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً سیره‌ی ائمه با حضور هر نوع موسیقی فاصله دارد و اساساً موسیقی ما را از اشارات بلند و عمیقی که اهل‌البیت در منظر ما قرار داده‌اند، محروم می‌کند. به همین جهت نه‌تنها نباید خودمان به چنین کارهایی دست بزنیم، باید در چنین جلساتی حاضر نگردیم. می‌ماند که مردم عوام چون راهی جهت تجلیل از امامان‌شان نمی‌شناسند در این حدّ عمل می‌کنند. آری! حرام نیست، ولی بهره‌ای آنچنانی هم برای آن‌ها نخواهد داشت. موفق باشید     

12352
متن پرسش
سلام: پدری دارم 45 ساله کارگر. با اعتقادات سالم و تقریبا خوب. ولایی و... حتی مرا خودش فرستاد طلبگی ولی خودش نماز نمی خواند و کمی زود عصبانی می شود. چکار کنم که نماز خوانش کنم و مهربانتر...؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما سعی کنید با پدرتان مدارا کنید و با مهربانی‌های زیاد إن‌شاءاللّه انگیزه‌ی نمازخوانی در او ایجاد می‌شود، ولی مستقیماً در مورد این‌که بخواهید او را نمازخوان کنید، وارد نشوید. موفق باشید

12330
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: تا بحال فکر می کردم اسم ستار حضرت حق یعنی پوشاننده اما با توجه به سخنان شما متوجه شدم اسم غفار یعنی پوشاننده. حال اگر امکان دارد تفاوت این دو اسم حضرت حق را بنویسید. چیزی که خودم برداشت می کنم این است که اگر انسانی به لطف خدا مظهر این اسامی شود - البته با در نظر گرفتن شدیت آن - و اسم ستار در انسان به ظهور رسید عیوب دیگران را نمی بیند و عیب پوشی می کند و در اسم غفار اگر چیزی از دیگران سرزد در مورد او - قضاوتی ، غیبتی و... - طرف را مورد غفران قرار می دهد و چنان در پوششی قرار می دهد اعمال او را که انگار نادیده گرفته. اجرکم عندالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که به نظر می‌رسد اسم «ستار» زیرمجموعه‌ی اسم «غفّار» باشد همان‌طور که متوجه‌اید در اسم غفار، نور غفاریت حضرت حق موجب می‌شود که اثر گناه از صحنه‌ی روح ما برود و دیگر مانع سلوک ما نشود. ولی با نور اسم «ستار» تنها آن گناه را می‌پوشاند تا نبینیم هرچند هنوز به مرحله‌ی غفران نرسیده و ممکن است میل به آن گناه عود کند. لذا چنانچه آن میل به ذهن شما عود کرد متوسل به غفّاریت حق شوید و بیشتر از ستارالعیوبی او در راستای نادیده‌گرفتن عیب دیگران استفاده کنید. موفق باشید

12328
متن پرسش
با سمه تعالي با عرض سلام خدمت استاد عزيز: استاد طاهر زاده، حقير در حال حاضر مقلد آيت الله مكارم شيرازي هستم، اما مدتي است كه با توجه به سوالاتي كه در خصوص نحوه سپرده گذاري و اخذ تسهيلات بانكي از بعضي موسسات از دفتر ايشان داشته ام، جوابهايي كه گرفته ام ته دلم را نسبت به تقليد از ايشان لرزانده است و شايد اين ناشي از آن باشد كه نحوه انتخاب مرجع خود را تا حدي تقليدي محض مي دانم، از آنجا كه شما را فردي مؤمن و محقق در امور دين مي دانم، از محضر شما طلب راهنمايي در خصوص انتخاب مرجع را دارم. هميشه دعاگوي شما بوده ام. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین احترام به همه‌ی مراجعی که جامعه‌ی مدرسین آن‌ها را تأیید کرده‌اند، مرجع تقلید بنده حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» است. موفق باشید

12322
متن پرسش
سلام: می خواستم ببینم دلیل عدم استجابت بعضی از دعاها، با وجود طلب مکرر و تشنه گونه ی آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایات داریم بعضاً خداوند صلاح نمی‌بیند که دعای بنده‌اش را اجابت کند، حال یا دوست دارد او خداخدا نماید و اُنس خود را با پروردگارش ادامه دهد یا جواب دعای او را برای قیامت آن بنده حفظ می‌کند. گفت: «تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن / که خواجه خود صفت بنده‌پروری داند». موفق باشید

12321
متن پرسش
با سلام: استاد بنده چون زیاد به خدا امیدوارم راحت گناه کبیره می کنم و بعدش پشیمون میشم و چون به بخشنده بودن خدا یقین دارم از خدا طلب مغفرت می کنم و از خدا میخوام که به من کمک کنه که دیگه گناه نکنم اما نمیدونم چی میشه که دوباره تو موقعیت گناه که قرار می گیرم هرچی به خودم نهیب میزنم بازم زور گناه میچربه و از طرفی چون بیش از حد به بخشندگی خدا امیدوارم راحت گناه می کنم. استاد از این وضع خسته شدم، دلم میخواد دیگه گناه نکنم، فکر می کنم دیدم به بخشندگی خدا غیر واقعیه و مکر شیطانه که من اینجوری فکر می کنم، لطفا دید من رو نسبت به گناه و آثار گناه با توضیحاتتون عوض کنید، خدا میدونه که از چه چیزهایی به واسطه گناه محروم شدم و خودم خبر ندارم، لطفا کمکم کنید و مسیر و دید درست رو به من نشون بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید حدّاقل مشکلی که در این رابطه برایتان پیش می‌آید عقب‌افتادن از عالَمی است که می‌توانید در آن عالَم در مقام سکینه و طمأنینه قرار گیرید و فوق این لذت‌ها با لذاتی غیر قابل توصیف زندگی کنید. موفق باشید

12312
متن پرسش
با سلام و عرضه خسته نباشید: من با توجه به آیات «و من یتق الله یجعل له مخرجا» و همچنین «و من یتق لفتحنا ابواب السماوات و الارض» سعی کردم که تا جایی که می شود از گناهان دوری کنم و همچنین اخلاق حسنه داشته باشم و ... و حقیقتا بعضی از معاصی را به لطف خدا ترک کرده ام اما نمی دانم چرا بعد از چند سال مشکلات ما حل نشده و همچنان سخت من را از زندگی بیزار کرده است؟ مگه قرار نیست با تقوا راه خروج از مشکلات باز شود؟ واقعا تا کی باید صبر کرد؟ هرچه هم استغفار کرده و هرچه هم به زیارت اهل بیت (کربلا، مشهد، قم، شیراز، مناطق جنگی) می روم باز هم حاجات ما برآورده نشده و قصه ها تمام نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «اسْتِغْنائُكَ‏ عَنِ الشَّي‏ء خَيرٌ مِنْ اسْتِغْنائِكَ‏ بِهِ»؛ استغناء و بى‏نيازى تو از يك چيز، بهتر از استغناء تو با آن چيز است، زيرا نخواستن بالاتر از داشتن است. شما چه می‌دانید که خداوند چه طرحی را برای برون‌رفت از مشکلاتتان طراحی کرده‌ است! شاید بخواهد به‌جای برآوردن آرزوهایت آزادشدن از آن‌ها را به شما بدهد. معجزه‌ی تقوا را در نجات از امیال ساده نگیرید. موفق باشید

12299
متن پرسش
با سلام: پيش از اين سؤالي در خصوص جواز مراجعه به افراد مورد اعتماد براي گشودن سحر از خدمت استاد پرسيده بودم. نظر استاد را در باره روايت زير مي‌خواهم: در حدیث آمده است: یکی از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد می‌گرفت خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد می‌گرفتم، خرج زندگی من نیز از همین راه تأمین می‌شد و با همان درآمد، حج خانه خدا را انجام داده‌ام، ولی اکنون آن را ترک نموده و توبه کرده‌ام آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق(علیه السلام) در پاسخ فرمود: عقده (گره) سحر را بگشا، ولی گره جادوگری مزن. آيا اين روايت مي‌تواند جوازي براي مراجعه به اقرادي باشد كه علم آن را دارند؟ در اضطرار قرار دارم و با وجود اينكه مي‌دانم نااميدي گناه بزرگي است اما در سراشيبي سقوط به سوي آن قرار دارم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌تأثیرکردن سحر ساحران منحصر به کسی نیست که علم به سحر دارد بلکه هرکس بتواند روح و قلب افراد را متوجه حق نماید آن‌ها را در بی‌تأثیرکردن سحر بر روح و روان‌شان کمک کرده و از القائات شیطان در قوه‌ی واهمه رهانیده است، به همین جهت به ما فرموده‌اند جهت بی‌تأثیرکردنِ سحر، سوره‌های مبارک معوذتین را بخوانید که در آن‌ها انسان از هر وسوسه‌ای به حضرت حق پناه می‌برد. موفق باشید

12284
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد گرامی و با تشکر فراوان از روشنگری های دلسوزانه ی شما. اگر کسی جهت درمان به افراد مدعی درمان از طریق اجنه رجوع کرد و درمان شد و بعد متوجه اشتباه این راه شد و توبه کند تکلیف اش چیست؟ آیا همین توبه اثرات این کار را از او برطرف می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که انسان متوجه شود که اموراتش را باید با خدا در میان بگذارد و از طریق حضرت حق رفع کند. لذا باید شما غفلت نکنید که در این نوع امتحانات به غیر از خدا و وسائل شرعی رجوع ننمایید. همین امر، توبه‌ی کار است. موفق باشید

12278
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد: بنده در شرکتی خصوصی کار می کنم که جو آن شرکت مخصوصا قسمتی که من کار می کنم فوق العاده ضد نظام و بعضی مواقع ضد اسلام و فوق العاده از لحاظ تفکر غربی می باشد، چند تا از همکارانم اکثر زمان کار را به جای اینکه کار کنند در حال بحث سیاسی و توهین به نظام و ولایت فقیه و بعضی مواقع هم زیر سوال بردن اسلام و تعریف و تمجید از غرب به سر می برند، بنده تا به حال چندبار که اسلام را زیر سوال می بردند با آنها وارد بحث منطقی شدم و در آخر هم چون اینگونه افراد همانطور که خودتان مستحضر هستید چیزی و منطقی در چنته ندارند به جای اینکه قانع شوند شروع به تمسخر و جدال می کنند، که البته بنده اصلا از اینگونه برخورد آنها ناراحت نمی شوم چون به حق بودن کلام خود اطمینان دارم، اما چیزی که مرا آزار می دهد جو غیر معنوی و غربزده آنجاست که احساس می کنم روی نفس من تاثیر بد گذاشته، البته نه اینکه انحراف فکری برایم ایجاد کرده باشد نه، بلکه احساس می کنم هرچه در مواقع راز و نیاز و عبادت نفسم را جلا می دهم با حضور در محل کار و این جو غرب زده همه ی آن تلاشها و حضور قلب مختصر و معنویت به دست آمده از بین می رود. 1-بنده می خواستم بدانم وظیفه من چیست؟ آیا باید محل کار خود را تغییر دهم و از این شرکت و جو غرب زده آن دور شوم؟ (در ضمن بنده توانایی تغییر محل کار و شغل را دارم و حتی خودم هم می توانم با توجه به توانایی هایم کسب و کار شخصی ایجاد کنم و برای خودم کار کنم، اما کمی زمان بر است) 2- از نظر اسلام و فرهنگ اهل بیت (ع) اگر کسی توانایی ایجاد کسب و کار برای خودش را داشته باشد که دستش جلوی کسی دراز نشود و هر ماه منتظر حقوق ماهانه نباشد و جیره خور کس دیگر مخصوصا یک شخص غرب زده نباشد (منظور بنده برخی شرکت های خصوصی که هر لحظه امکان اخراج شدن و عقب افتادن حقوق و سخت شدن امرار معاش و جو نامناسب و غرب زده که باعث کدورت قلب می شود است،می باشد) وظیفه اش چیست؟ آیا به طور کلی یک فرد مومن اگر توانایی دارد تا آنجا که می تواند باید جیر خور کس دیگر نباشد و برای خود کار کند؟ یا اینکه مسئله شخصی است و به خود فرد بستگی دارد که اگر محل کار مناسب نبود و جو محل کار غرب زده و فاسد بود و شخص توانایی کسب و کار شخصی را داشت (مثل بنده) باید اقدام به کسب و کار شخصی و حلال کند تا جیره خور فردی غرب زده نباشد؟ لطفا جواب بنده را واضح و روشن دهید و اگر روایت و یا حدیثی در این رابطه هست نقل کنید. با تشکر. موفق باشید. التماس دعا بر محمد و آل محمد صلوات
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن به ما می‌فرماید آن‌جایی که زمینه‌ی تذکر و هدایت نیست و کار به مراء و جدال می‌کشد بزرگوارانه از موضوع عبور کنید و خود را هم‌سنگِ چنین افرادی ننمایید. فرمود: «اذا مرّوا بالغو مرّوا کراما» نهایتاً باید نشان داد که گرفتار لغو و پوچی هستند و از واقعیات تاریخی خود غافل‌اند 2- این از مسلّمات شخصیت انسان است که هرچه می‌تواند در آزادی و آزادگی خود قدم بردارد و در مورد شغل نیز قضیه از همین قرار است که اگر بتوانید استادکارِ خود باشید حتی با حقوق کم‌تر به روح و روان خویش خدمت بیشتری کرده‌اید. موفق باشید

12262
متن پرسش
با سلام: استاد بنده مدتی دچار شبهات و تفکراتی شده بودم که با تحقیق و تدبر و توکل و توسل شبهات و آن تفکرات برطرف شد و در این مسیر مطالب زیادی هم فرا گرفتم و دیدم نسبت به خیلی چیزها عوض شده و انگار بیدارتر شده ام و خیلی چیزها را که دیگران نمی فهمند و درک نمی کنند من درک می کنم، الان به گونه ای شده ام که اگر کمی به سمت گناه بروم آن شبهات دوباره به سراغم می آیند و آزارم می دهند و وقتی متوجه می شوم و به خودم می آیم و از گناه دوری می کنم آن شبهات هم می روند، یعنی طوری شده که آمدن آن تفکرات آزار دهنده شده ملاک تشخیص و حواس جمعی من که از طریق آن می فهمم و هوشیار می شوم که دچار گناهم و به نوعی جبرا به خاطر دوری از آن شبهات و تفکرات آزار دهنده گناه نمی کنم، آیا این لطف خداست که از این طریق شامل حال من شده که به خاطر دچار نشدن به آن افکار نباید مرتکب گناه شوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً شریعت الهی مطابق روح اصیل انسان‌ها است و هر اندازه انسان به حقیقتِ خود نزدیک شود از گناه متنفر می‌شود به همان معنا که شریعت الهی گناه را موجب از بین‌رفتن اصالت روح می‌داند و سعی کنید این هوشیاری را که در باطن خود بدان دست یافته‌اید، با حضور در جلسات دینی و مطالعه‌‌ی کتاب‌های معرفتی و اخلاقی و عباداتِ با حوصله نگه دارید. موفق باشید

12266
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید راهکار دینی برای ترک خودارضایی در کسانی که دچار اعتیاد به این موضوع شده‌اند چیست؟ در یکی از کارگاه‌های علمی مشاوره که به مشکلات نوجوانان و جوانان می‌پرداخت، هدف در ترک خودارضایی، به حد نرمال رساندن این مسئله است و حد نرمال از نظر ایشان، یکی دو بار در ماه است. نظر اوريال این است که وقتی احساس گناه در این باره بالا می رود، اضطراب زیاد می شود و فرد برای رهایی از تنش، دوباره دست به این عمل می زند و این چرخه ادامه می‌یابد. او با اینکه مبنایی علمی برای مباحث دینی قائل است و کسی را مثلاً به خودارضایی تشویق نمی کند، ولی دین را به دلیل تغییر زمانه و تغییر سن ازدواج و... در این زمینه کمک کننده نمی داند و نیاز به اجتهادی مجدد از سوی علما احساس می‌کند! مثال‌هایی مثل مجوز خوردن گوشت مردار در شرایط اضطرار از جمله توجیهات ایشان است. در این موارد و در پاسخ به این نظرات علمی چه باید گفت؟ وظیفۀ ما در قبال شنیدن این جور نظرات چیست؟ آیا باید همان جا موضع‌گیری کنیم یا کار دیگری؟ و حتی در بحث مسائل و مشکلات جنسی کودکان و نوجوانان، هر از گاهی از سوی همکلاسان یا استاد، بی‌غرض یا باغرض، مثال هایی از مشکلات مربوط به خانواده های مذهبی و انحرافات آنان یا فرزندانشان آورده می شود که آزاردهنده است دین را با متدینین و چادر و ریش و مسجد تفسیر می کنند و... ممنون از راهنمایی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت امر آن است که در این مورد هرکس نمی‌تواند از خود نظر بدهد زیرا مسئله‌ی حرام‌بودن و یا حرام‌نبودن چیزی از طریق تفقه فقها معلوم می‌شود و در خودِ فقه با توجه به حیطه‌ای که آیات و روایات دارند مشخص می‌شود که موضوعی تاریخی و مربوط به شرایط خاص است و یا در ذات آن موضوع حرمت نهفته است. لذا باید بدون آن‌که از برخورد حکیمانه عدول کنیم به طرف مقابل گفت اجازه بدهید در چنین مواردی که می‌خواهیم حرام‌بودن چیزی را بشناسیم، از خود نظر ندهیم. موفق باشید

12261
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در مورد مطلبی که یک نفر از کاربران در مورد سیر مطالعه فلسفه و عرفان گذاشته اند باید گفت ایشان از نقش حد واسط کتب امثال جنابعالی غفلت کرده اند به این منظور که کتب جنابعالی چکیده روان و خوبی از آن سیر است که باعث می شود ضمن اشنایی اجمالی و خوب در مخاطب میل فراگیری مطالب عمیق فلسفی و عرفانی بوجود آید این چیزی است که خود ما تجربه کردیم، از طریق کتب شما متمایل شدیم به مطالعه فلسفه و منطق در حالیکه به نسل امروز نمی توان به طور مستقیم گفت برو آن سیر استاد رمضانی را فرا بگیر حتی طلاب هم انگیزه چندانی ندارند در حالی که کتب شما حد واسط خوبی است برای آن سیر هر چند آن کتب به خودی خود هم دارای ارزش و اعتبار است و میل به فراگیری فلسفه و عرفان یکی از نتایج مطالعه کتب شماست. در مورد مولوی و موسیقی هم جالب است در مثنوی مولوی هیچ سفارشی نسبت به موسیقی ندارد حتی بعضی جاها آن را تخطئه هم می کند مثل داستان پیرچنگی که می گوید تو حجاب من بدی از اله البته دیوان غزل ملاک نیست چون زبان غزل زبان خاصی است حتی در اشعار مرحوم حاجی سبزواری هم خیلی از الفاظ موسیقی استفاده شده در حالیکه شرح حال آن مرحوم مشخص است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در هر دو مورد با جنابعالی موافقم زیرا اگر انسان رویکرد خود را نسبت به فلسفه و عرفان درست کند و سپس به آن‌ها رجوع نماید می‌داند برای چه هدفی فلسفه و عرفان بخواند و شاید در مباحث بنده این نتیجه، حاصل آید. و در مورد مولوی به نکته‌ی بسیار دقیقی اشاره فرمودید که اینان هرگز تشویقی به موسیقی به معنای معمول آن ندارند بلکه نظر به شرایط آهنگین نظم عالم قدس می‌کنند و هر آن‌چه که این نگاه را برای آن‌ها فراهم کند، ارج می نهند. موفق باشید

12259
متن پرسش
به نام خدای مهربان خدمت استاد عزیز سلام عرض می نمایم و توفیق روز افزون برای شما خواستارم ما خانواده ای هستیم مذهبی. فرزندی داریم که در عین علاقه زیاد به رفتن در حوزه علمیه و مسایل مذهبی حدود 2 سال است که به واسطه فضای مجازی آلودگی به تصاویر و داستانها و فیلمهای مستهجن پیدا کرده است. ضمن اینکه با هماهنگی و تمایل خودش به مشاوره های مذهبی مراجعه کرده ایم و ضمن اینکه معتقد است که مشکل دارد و می خواهد که مشکلش حل شود ولی هنوز اصل موضوع پابرجاست (لازم به ذکره که چندین نوبت که متذکر موضوع می شدیم ایشان بشدت انکار می کرد و با توجیه کردن و دروغ بافی زیاد از قبول موضوع سرباز می زد و ما هم اصرار نمی کردیم تا روز قبل که در مورد مشابهی مجبور شدم ضمن تذکر و نوع برخوردم نشان دهم که من به اطمینان رسیده ام در این موضوع) استاد چه کنیم؟ از یک طرف ظاهر مذهبی و حوزوی و قرآنی و از طرف دیگر دروغ گویی و توان توجیه کردن مسایل و عادات ابتذال و... اصلا نمی تواینم و بنا هم داریم که نگذاریم به حوزه برود چرا که فکر می کنیم می توان یک فرد عادی منحرف را تحمل کرد ولی یک روحانی نما و یا یک فرد به ظاهر مذهبی دچار انحراف اخلاقی را اصلا نه. استاد عزیز اگر شما با چنین شرایطی روبرو م یشدید چه می کردید؟ موبایل و کامپیوتر را خیلی کنترل شده در اختیارش گذاشته ایم ولی با اندک غفلت فیلش یاد هندوستان می کند. استاد می ترسیم از شرایط موجود و رسم زمانه ای که دهان باز کرده و دارد مدام می بلعد و فضایی ایجاد کرده که افراد بین قرآن و امام حسین و ریش و تسبیح و تمناهای اینچنینی با ابتذال و دزدی و دروغ و... جمع کرده اند. تکلیف ماها چیست در این وانفسا؟ با فرزندانمان چه کنیم؟ با خودمان چه کنیم؟ می بخشید مزاحم وقتتان شدم. درد و دلی بود و چاره جویی از پدر و مادری درمانده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت باید شرایط برای این نوع جوانان طوری فراهم کرد که متوجه‌ی احساس گناه خود شوند ولی آنچنان زیر نظر قرار نگیرند که وقتی می‌خواهند توبه کنند و خود را مبری از این عیوب بدانند امکان چنین کاری برای آن‌ها نباشد! فکر نمی‌کنم اگر این جوانان بعضاً گناه‌آلوده – ولی نه گناه‌کار – در شرایط خوب دینی قرار بگیرند به‌کلّی از این نوع گناهان فاصله نگیرند! شما مسئله را خیلی بزرگ نکنید که موجب یأس جوانانی شود که گرفتار مکرِ لیل و نهار این روزگارند. موفق باشید

نمایش چاپی