بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32300
متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر.این گفتار صحت داره از نظر شما؟ شیاطین موجوداتی مجردند که از جنس ملائکه هستند ولی ملک نیستند و ماموریت شون وسوسه و امتحان انسانها و حتی اجنه هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن در مورد شیطان می‌فرماید: «کان من الجنّ» یعنی از جنس جنّ است و جسم آن لهیبی از آتش می‌باشد که مرحوم شهید مطهری تعبیر به انرژی فرموده‌اند البته روح‌شان مثل انسان که یک جسم دارد و یک روح، مجرد است. در این مورد خوب است به کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

32298
متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به اینکه تفسیر المیزان مسایل عرفانی رو به‌طور مستور بیان کرده و اگر اشتباه نکنم به تعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی «لا یمسه الا العارفون» هست و تفسیر بیان السعاده هم در برخی جاها نقد هایی بهش هست برای همین لطفاً یک تفسیر عرفانی که مورد اعتماد و بر اساس اعتقادات شیعه باشد معرفی نمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که اگر با مطالعه جزوه «روش کار با تفسیر المیزان» به سراغ المیزان بروید نتایج خوبی می‌گیرید. تفسیر مشهور ابن عربی که تأویلات جناب عبدالرزاق کاشانی است نیز در این مورد مطالب خوبی دارد. در رابطه با نگاه عرفانی به سوره «فتح» می‌توانید به کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

32292
متن پرسش

سلام: من میخاستم کتاب های علامه حسن زاده رو تا حدودی خریداری کنم کتاب هزار و یک کلمه که هفت جلدی هست رو سفارش دادم فروشنده گفتن یه سری از کتابای کوچیک علامه توی این هفت جلد هست مثل طب و طبیب اما اینکه کامل کدوم کتابا هست رو نمیدونستن میخاستم بپرسم شما میتونید راهنمایی کنید که من کتاب تکراری نخرم. دیگه مثلا مراتب رویا نامه برنامه ها بر نامه ها دستورالعمل های اخلاقی و سیر و سلوک، سر اجابت دعا، صد و ده اشاره، نور علی نور در ذکر و ذاکر، در اسمان معرفت، طب و طبیب، قران و لیله القدر الاوبه الی توبه رساله رابط و رابطی ولایت تکوینی اینا رو میخام ببینم کدوماش توی اون هفت حجد مطالبش هست و اینکه هزار و یک نکته با هزار و یک کلمه یکیه؟ ی فروشنده گفت متفاوته و جلدها رو هم که دیدم متفاوت بود منتهی یه فروشنده دیگه گفتن یکیه ببخشید من قم هم نیستم که بتونم حضوری برم برای خرید این شهری هم هستم نه کتابفروشی هست که داشته باشه این کتابارو نه استادی رو می‌شناسم ببخشید اگه امکانش هست راهنمایی بفرمایید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم به راحتی بتوانید به نتیجه‌ای که جنابعالی به دنبال آن هستید برسید. مهم آن است که بالاخره از جایی شروع کنید که پیشنهاد می‌شود با مباحث «معرفت نفس» که ایشان در این مورد زحمات زیادی کشیده‌اند، شروع کنید نتیجه می‌گیرید. موفق باشید

32290
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: سوالی که پیش آمده در رابطه با شخصیت های امثال هایدگر و کربن و بنده در این مورد پاسخ درخوری نتوانستم بدهم که هایدگر در تاریخی که تاریخ اسلام است و دین آخرالزمانی مطرح است چرا در مذهب خود باقی مانده و جایگاه اخروی او چگونه است و شخصیتی مثل هایدگر با این همه عمق تفکر که توانسته است از متافیزیک عبور کند چرا نتوانسته است در افق اندیشه خود اهل بیت را پیدا کند؟ گویا پاسخ استاد مطهری در این رابطه در کتاب عدل الهی پاسخی از جنس کلام است، بنده احساس می‌کنم در نگاه عقل تاریخی باید به این پاسخ داده شود. اگر سخنرانی یا مطلبی در این رابطه دارید بفرمائید تا بنده از آن استفاده کنم یا پاسخ این سوال را با نگاه عقل تاریخی برای بنده پاسخ دهید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اسلام، هرگز مسیحیان و یهودیان را دعوت به اسلام نکرده است بلکه فرموده است بر همان توحید خود که از طریق پیامبران‌شان رسیده است؛ بمانند. قرآن به پیامبر خود می‌فرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آل‌عمران/64) و امثال آقای هایدگر و کربن در این جهت از اهل کلیسا بسیار جلوترند. موفق باشید

32273
متن پرسش

سلام استاد ارجمند خسته نباشید: طاعات و عباداتتان قبول باشه ان‌شاءالله. خدا به توفیقاتتان بیفزاید. استاد من برای امر ازدواج استخاره از آیت الله ناصری گرفتم و خیلی بد اومد. استخاره که گرفتم بخاطر تک فرزند بدون اون دختر بود و اینکه من دیپلم هستم و اون فرد لیسانس داشت و ادامه تحصیل هم می‌خواست بدهد و ازاین قبایل شرایط و با این شرایط من یکم ترسیدم و دودل شدم و استخاره کردم ولی اون فرد (دختره) به خانواده ام گفته من از صداقتش خوشم اومده و ملاکم تحصیل و این چیزها نیست می‌خواستم بدانم با این شرایط میشه به استخاره پشت کرد آیا با این جواب استخاره اگه باهاش ازواج کنم مشکل در دنیا یا آخرت برام ایجاد نمیشه؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به فرمایش علامه طباطبایی پشت به استخاره، پشت‌کردن به قرآن حساب نمی‌شود. بالاخره انسان باید عقل خود را به کار بندد و با اهلش مشورت کند و تصمیم بگیرد. موفق باشید

32270
متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عزیز: استاد یک سوال فنیِ فلسفی داشتم. آقای داوری اردکانی در کتاب فلسفه در دام ایدئولوژی یک جایی موضع تاریخ گرایی خودشان را توضیح می دهند و می گویند سه نگاه به تاریخ می شود داشت: ۱. تاریخ زدگی (historism) و ۲. تاریخ انگاری (historicism) و ۳. گذشت از تاریخ زدگی و تاریخ انگاری. می گویند موضع امثال پوپر که مدافع وضع موجود عالم هستند اولی هست. موضع امثال هایدگر و گادامر که متذکر به مطلق نبودن تاریخ غربی هستند دومی هست اما ایشان در ادامه می گویند باید از هر دو تاي این ها گذشت و نگاه سوم را داشت. برداشت من این هست که نگاه توحیدی ناب همین سومیه پس چرا ایشان پس از چهل سال همچنان در موضع دوم هستند و تاریخ برایشان از خود حقیقتِ ثابتِ وراي تاریخ اصالت بیش تری دارد؟ ۲. باتوجه به تقریر بالا از تاریخ استاد نگاه شما به تاریخ کدامه؟ آیا مثل هایدگر و گادامر دوميه یا سومی؟ اگر دومی هست نه سومی علتش چيه؟ آیا نگاه دوم با تفکر اسلامی توحیدی تناسب دارد و قابل پذیرشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هایدگر و گادامر و دکتر داوری را شخصیتی می‌دانم که از تاریخ‌زدگی و تاریخ‌انگاری عبور کرده‌اند و به عصری‌بودنِ «وجود» نظر دارند.

عصری‌دیدنِ «وجود» از نکات مهمی است که جهت بحث عدم استتار یا انکشاف در دل فضایی باز، فضایی که در عین انکشاف، دارای نسبت استتار است و از این جهت متوجه می‌شویم موجودات به صورت خاصی ظهور و حضور می‌یابند که مربوط به میدان انکشافی است که در آن قرار دارند و معنای عصری‌دیدنِ «وجود» را باید در این رابطه مدّ نظر قرار داد و بر این اساس به انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مظاهر «وجود» در این تاریخ نظر کرد و در آن مأوا گزید تا همچنان‌که هایدگر می‌فرماید در خانه‌ی «وجود» مأوا گزیده باشیم. موفق باشید

32266
متن پرسش

السلام علیکم و رحمت الله تعالی: آیا این دعا اساسا درست است؟ خدایا هر آنچه که اسلام عزیز را تضعیف می کند نابود بفرما. مثلاً اگر نظام جمهوری اسلامی ایران باعث تضعیف اسلام عزیز است نابودش بفرما. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا درست نباشد؟ اگر واقعاً نظام جمهوری اسلامی موجب تضعیف اسلام است، باید نابود شود. می‌ماند که آیا نظام جمهوری اسلامی محل ظهور اسلام در این تاریخ است یا عامل تضعیف اسلام؟ همه چیز گواه بر آن است که شهید حاج قاسم سلیمانی در نسبت با جمهوری اسلامی، حقیقی‌ترین و صادق‌ترین سخن را گفته است وقتی فرمود: «امروز قرارگاه حسین‌بن‌علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند.» آری! حقیقتاً جمهوری اسلامی حرم است. موفق باشید

32257
متن پرسش

سلام: چرا تناسخ به صورت تولد دوباره به صورت انسان باطل است؟ در کدام روایات شیعه و سنی امده است ؟ منبع معرفی می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی هرکس در قیامت با اعمال خود حاضر است، دیگر تناسخ معنا نمی‌دهد. بخصوص که قرآن می‌فرماید: « وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَىٰ كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ ۖ» مبنی بر این‌که هرکس با فردانیت خود به همان صورتی که در ابتدای امر خلق شده، در قیامت حاضر می‌شود؛ دیگر چه جای تناسخ؟ جناب صدرالمتألّهین در ابتدای جلد هشتم اسفار دلایل خوبی در نقد تناسخ آورده‌اند. خوب است که به آن‌جا رجوع شود که می‌فرماید: چون نفس به وسيله بدن از قوه به فعليت مي‌رسد و چون به فعليت رسيد ديگر نياز به بدن ندارد و آن‌را ترک مي‌کند اگر بخواهد باز به بدني ديگر برگردد لازم مي‌آيد دوباره از همان جهت که بالفعل شده بالقوه گردد و اين محال است، لذا تناسخ نمي‌تواند درست باشد. موفق باشید

32232
متن پرسش

با سلام: آیا این بیان صحیح است که از کتاب جریان شناسی آقای خسروپناه می‌گویند جریان عقلانیت اسلامی شامل حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب، ایت الله جوادی آملی معتقد به سازگاری دین و مدرنیته است (و سازگاری دین و مدرنیته و به نفع دین را مد نظر دارد و دغدغه دین و مدرنیته را دارد) و در حالی که جریان تجدد ستیزی فلسفی (حذف مدرنیته) شامل فرهنگستان علوم اسلامی به ناسازگاری دین و مدرنیته قائل است و در واقع جریان تجدد ستیزی فلسفی داره راه دیگه از راه جریان عقلانیت اسلامی (حضرت امام خمینی رحمت الله علیه، شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب) را حرکت میکنه؟ و هم چنین در رابطه با موضوع مطرح شده در کتاب ها و مطالب تون هم معرفی فرمایید بسیار سپاس گزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته آری! نمی‌توانیم بیرون از تاریخ مدرن در جهان حاضر شد و همان‌طور که فرموده‌اند حضرت امام و رهبر معظم انقلاب حقیقتاً متوجه این امر شده‌اند که در همین تاریخ باید نظر به وجوه قدسی بشر امروز کرد و واقعاً برای خود بنده نیز مسئله است که چگونه فرهنگستان به‌کلّی فلسفه را اعم از فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نفی می‌کند. موفق باشید

32227
متن پرسش

با سلام و عرض ادب استاد عزیز: سوالی از محضرتان داشتم اینکه برای از بین بردن افکار و اوهام و خیالات در نماز و عبادات و زیارات چه راهکارهایی موثرترند؟ با تشکر از محضر شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدمت آیت الله حسن‌زاده این سؤال را پرسیدیم، فرمودند از کسی بپرسید که توانسته است از این مهلکه‌ها عبور کند. حاکی از آن‌که گویا این قصّه همواره کنار انسان است. بنا به گفته آیت الله بهجت، تا آن‌جا که ممکن است قبل از ورود به نماز یعنی در طول روز، طوری خود را درگیر مسائل نکنیم که آن مسائل بر روح ما غلبه کند و در نماز ما نیز حکومت از آنِ آن مسائل باشد. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد نکاتی دارد. موفق باشید

32226
متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: عذر میخوام وقت ارزشمندتان را می گیرم. خودم و جامعه اسلامی را مدیون شهدا و ایثارگران گرامی می‌دانم، پرسشی را که مطرح می کنم سوال از روش است هر چند که عمق تاثیرات منفی آن و همه کارها را مصداقا نمی توان بیان کرد. دو گروه یا جریان یکی زیاده خواهان با روابط ناسالم و یکی سهم خواهی فرزندان معزز جانبازان و .. و برخی ترکیب از این دو به کمک مسئولان و مدیرانی که به سفارش شدگان و دوستان شان و همچنین سهم دهی بعنوان رسیدگی به فرزندان معزز... مانع بزرگی برای استخدام و پیشرفت شغلی حتی ابراز وجود و ناامیدی افراد شایسته و پر تلاش شده اند و گاها بهمین بهانه پست های مدیریتی و کلیدی را نیز اشغال کرده اند (اصلا حق خودشان می‌دانند). صحبتهایی از مبارزه با گروه ویژه خواران و زیاده خواهان بعنوان عدالت می‌شود ولی سوال اینجاست بدتر از آن اعمال را انقلابون انجام می دهند که اگر صدایی از حلقوم کسی بلند بشه......، رسانه ایی میشه و تهمت ضد انقلاب و دین بهش میزنن و... بنظر شما که زمانی مسئولیت در بنیاد نیز داشته اید و بهتر اطلاع دارید این شیوه سهم دهی مورد تایید امام زمان روحی فداه و مقام معظم رهبری حفظه الله علیه و شهدا و امام شهدا هست؟ راه درست چیست؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه موجب بقای یک نظام است به حکم «زوال الدولة باثنین، اِقبال الأراذل وإدبار الأفاضل» یعنی زوال قدرت‌ها به خاطر دو چیز بوده است: پیش افتادن فرومایگان وکنارگذاشتن صاحبان فضیلت!! آری! حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توصیه فرمودند که فرزندان شهدا و جانبازان را امکان تحصیل بهتر برایشان فراهم شود تا چنانچه استعداد لازم در آن‌ها هست، ظهور کند و به نحوی خلأ نبودن پدرشان از این طریق جبران گردد. ولی این به معنای سهم‌خواهی نیست، بلکه در رابطه با گرفتن مسئولیت‌ها، آنچه باید مدّ نظر قرار گیرد، شایسته‌سالاری است. و همچنان‌که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» فرمودند:

«این را هم ضمناً بدانیم که تصوّر این‌که این اصول برای مردم، برای کشور و برای آینده سودمند نیست، تصوّر بسیار غلط و خلاف واقعی است؛ بی‌انصافی محض است. ما در کشورمان در این ۴۳ سال هر جایی که پیشرفتی داشته‌ایم، حرکت موفّقی داشته‌ایم، و دست بازی داشته‌ایم، آن‌جایی بوده است که افراد انقلابی با روحیه، با مجاهدت فعّال شده‌اند، وارد میدان شده‌اند، کار کرده‌اند، پیش رفته‌ایم. ما در زمینه‌ی پیشرفت علمی، در زمینه‌ی پیشرفت‌های صنعتی، پیشرفت‌های فنّی، پیشرفت‌های سیاسی، بخش‌های گوناگون، آن‌جایی که افراد مؤمن، آگاه، وارد، انقلابی، وارد میدان بودند، توانسته‌ایم پیشرفت کنیم؛ امّا هرجا کار زمین مانده، انسان نگاه که می‌کند، می‌بیند پای فرصت‌طلبی‌ها در میان است، پای فساد، اشرافی‌گری و نگاه‌های غیر انقلابی، حرکتهای غیر انقلابی [در میان است]؛ این‌ها است که موجب می‌شود کارها روی زمین بماند و پیشرفت نکند. بنابراین پایبندی به اصول انقلاب، مسلّماً یکی از مهم‌ترین وسایل و ابزارهای پیشرفت کشور و پیشرفت ملّت است؛(19/10/1400)

موفق باشید

32206
متن پرسش

سلام خدمت استاد ارجمند: استاد ببخشید وقت ارزشمند شما را می‌گیرم. اول از شما طلب دعای خیر برای خودم دارم و ثانیا از آن طلبه ای که برای خدا و این انقلاب امام در فضای مجازی کار می‌کند تشکر مب‌کنم. در موضوع «علم تو استاد توست» تأملاتی کردم. خواستم ببینم آنچه برداشت کردم را صحیح می‌دانید؟ آیت الله بهجت اولا فرمودند که علم تو استاد توست اما آیا فرمودند و قید کردند که علم تو برای همیشه استاد توست؟ مثلا آیا نمی‌شود احتمال داد که شخص مراجعه کننده، مثل منِ حقیر، عامی و تازه به دوران رسیده بوده و آیت الله منظورشان این باشد که، برای تو فعلا عمل به دانسته هایت کافی است تا بعد؟ مثلا ما در حدیث هم شخص مخاطب امام را در نظر می‌گیریم اینجا هم عقل می‌گوید باید چنین کنیم. دوماً، آیا لزوما هر علمی علم قابل اعتماد است؟ مثلا نمی‌شود آن علم خود باعث گمراهی ما بشود و هر چه پیش رویم بیشتر بر گمراهی ما بیفزاید؟ با توجه به آیه وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ این احتمال بعید نیست. و من ضعیف از کجا بفهمم که علمم حیله‌ی شیطان و نفسم نیست؟ چهار روز دیگر هر کس بر اساس علمش رفتار کند چه نتایج بدی که گریبان گیر ما نمی‌شود مثلا کشف های شیطانی و... سوماً، فرض کنیم علممان درست باشد، منبع علم هم مهم است. بالاخره این علم از کتاب بدست می آید؛ اما برخی علوم را شاید نشود نوشت و گفت بلکه مثلا باید چشاند؛ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ. چه کسی باید این علم را از الله دریافت کند جز کسی که مخلَص باشد؟ اینگونه مواقع منبع علم استاد می شود. در این مرحله، استاد تو علم توست. خیلی ممنون یا علی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید مرحوم آیت الله بهجت در کدام فضا آن سخن را فرمودند. در آن جزوه که حتماً لازم است همه آن مطالعه شود؛ نظر به رهنمودهای علمایی همچون حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی و امثال شهید مطهری‌ها شده و در این فضا، خودِ آن علوم برای سیر إلی الله به ما کمک خواهند کرد. موفق باشید

32200
متن پرسش

استاد بزرگوار سلام و احترام: در حال مطالعه پرسش و پاسخ های شما درباره فضای مجازی بودم که پرسش ۳۱۴۷۲ را دیدم. چنانچه بنده را می شناسید مطلع هستید که بعد از اتمام پایه 6 حوزه به طور جدی وقت خود را روی فضای مجازی گذاشتم و تلاش کردم طی 3 سال گذشته هر آنچه که کمکی به درک بهتر فضای مجازی می کرد را بیاموزم. بسیار سرزنش شدم و برخی از آنهایی که استاد و مشاور و مباشرم بودند مرا ملامت کردند. آنهایی که در همه چیز نیز سنتی می اندیشند گفتند که طلبگی را رها کرده ام و باید منتظر عذاب الهی باشم. با این حال یک هدف بیشتر نداشتم و آن انجام کاری که بود که سال ها روی زمین مانده بود. (آنچه عرضِ من است و من روی آن تکیه می‌کنم این است که فضای مجازی بدون اختیار ما، از بیرون از اختیارِ ما دارد مدیریّت می‌شود؛ - حضور در این فضا باید یک حضور جریان‌ساز باشد، - فضای مجازی می‌تواند ابزاری باشد برای زدن توی دهن دشمنان و...) هدف شناخت عرصه، به دست گرفتن ابتکار عمل در این فضا و شروع یک حرکت جریان ساز بوده که به حمدلله در حال پیشرفت است. اما آنچه در پاسخ خود فرموده بودید با نگرانی ها و دغدغه هایی که این روزها همه فکر و ذکر مرا مشغول کرده جمع نمی شود. اینترنت هنوز از من جوان تر است و تازه ۲۷ سال دارد ولی می بینیم با چه رشد سرسام آوری از یک صفحه وب که فقط چند کلمه متن سیاه و آبی روی آن نوشته شده بود تبدیل شده به چنین موجود پیچیده و عجیب و ترسناکی. حالا فکرش را بکنید که مارک زاکربرگ هم همین روزها نام شرکت فیسبوک را به متا تغییر می دهد و همه بودجه و توان شرکتش را می گذارد روی پروژه متاورس. تصور کنید وقتی واقعیت مجازی، هوش مصنوعی، یادگیری ماشین، پردازش تصویر و رمزارزها در فضای بلاکچین متاورس را توسعه بدهند چه خواهد شد؟ فضایی که تنها در فیلم هایی مانند Ready Player One و ماتریکس دیده بودیم همان چیزی است که امروز همه دغدغه شرکتی است که اینستاگرام تنها یکی از شبکه های بزرگ در اختیارش است. شرکتی که تقریبا تمام سهامش صهیونیستی است و پروژه متاورس قرار است وب کلیکی را به دنیای ارتباطات در واقعیت مجازی تبدیل کند. حالا این را در نظر بگیرید که شرکتی که در اینستاگرام ما را راحت نمی گذارد و الگوریتم های هوش مصنوعی و سیستم پردازش تصویرش هر پیجی که عکسی از حاج قاسم دارد را حذف می کند در فضای سه بعدی متاورس که قطعا نسل بعدی اینترنت است چه جایی برای دین و فرهنگ ما باقی خواهد گذاشت. اگر امروز نوجوان ما در اتاقش با افرادی در ارتباط است که پدر و مادرش حتی روحشان هم خبر ندارد در متاورس می تواند با یک عینک واقعیت مجازی کجاها برود و چه کارهایی انجام بدهد؟ در همان گوشه اتاقش. وقتی اینترنت در طی ۲۷ سال به اینجا رسیده گمان می کنید ما با متاورس چقدر فاصله داریم؟ نسل اینترنت 5G و 6G ، تلاش برای ایجاد دسترسی اینترنت ماهواره ای رایگان در سراسر جهان که تاکنون در نقاط مختلفی آزمایش شده، مهاجرت شرکت های بزرگ فناوری مانند IBM به تولید ابررایانه ها، تراشه های پردازش کوانتومی و پایان سرویس دهی شرکت های بزرگی مانند الکسا همه خبر از دنیای جدیدی می دهند که پیش رو داریم و اصلا نه در سطح نخبگانی و نه به طبع در سطح عمومی برای آن آماده نیستیم. اکنون به پاسخ شما برمی گردیم. این فضای انقلاب اسلامی که فرمودید در دل آن می توانیم در جهان‌های گشوده همدیگر حاضر شویم در زندگی دیجیتالی ده سال آینده و دنیایی که از طریق سلطه واقعیت مجازی تربیت، دین و فرهنگ همه جوامع را در دست خواهد گرفت کجا و چگونه محقق خواهد شد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این نکات دقیقی که فرمودید و ما هرگز نباید از این امور بیگانه باشیم و در آن سهیم نگردیم، فراموش نفرمایید که اگر از آن طرف منوّر به محتواهای ملکوتی نگردیم جواب بشر امروز را نداده‌ایم. ملاحظه کردید ما در همین فضای مجازی با طرح ابعاد روحانی حاج قاسم سلیمانی و تذکردادن به ملکوت شخصیت آن مرد بزرگ، چگونه آن حضور را پیدا کردیم که ملکوت، بر ناسوت متصل گشت. پس راه ما بحمدلله از طریق انقلاب اسلامی روشن است راهی که باید جهان کمّی را به جهان کیفی متصل کرد. عرایضی در بحث  https://eitaa.com/khanehtolab/310 شده است. موفق باشید

32193
متن پرسش

با سلام و عرض ادب و ارادت: استاد گرامی در مورد دو موضوع سوال داشتم خیلی ممنون میشم اگر در هر دو مورد نظر خود را بفرمایید : ۱. اخیرا گاهی احساس می کنم می توانم با وجودی که خود برترم هست ارتباط بگیرم. از او در ذهن خود سوال می کنم و جواب می گیرم. آیا این یک توهم است یا چنین وجودی واقعا هست؟ ۲. توصیه هایی شنیده می شود که یک مورد آن را خدمتتان عرض می کنم، آیا امثال این کارها تاثیری در زندگی انسان دارد و روی هم رفته کارهای خوبی هستند: مثلا گفته می شود نام ارزشها و اهدافتان در زندگی را روی کاغذی بنویسید و کاغذ را در ظرف آبی بگذارید. بعد از چند ساعت آن آب را به محیط زندگی خود بپاشید. با تشکر فراوان از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با بودن کتاب‌های اندیشمندان بزرگی چون شهید مطهری و با بودن قرآن و روایات، ورود به این امور و امید برای رسیدن به نتیجه امر بیهوده‌ای است. موفق باشید

32192
متن پرسش

سلام علیکم. پیرو بحثهای آقای کدیور در مورد علامه طباطبایی، یادداشت زیر توسط یکی از دوستان محقق قابل استفاده برای نسل جوان خواهد بود. https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/09/14/2620208/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%DA%A9%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D8%B9%D9%88%D9%84-%D9%88-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B1%D9%87

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خوب است که رفقا پیرو جواب سؤال شماره ۲۶۱۹۷ به آدرس فوق نیز رجوع فرمایند. موفق باشید

32180
متن پرسش

سلام‌علیکم: همان‌طور که استحضار دارید مکتب علّامه طباطبایی علیه‌الرّحمه از دو مسیر ادامه پیدا کرد. مسیر علّامه حسن‌زاده و آیةالله سعادت‌پرور رحمةالله‌علیهما. حال، به‌نظر حضرتعالی ۱. کدام مسیر جهت سلوک‌ الی‌الله ‌بهتر است؟ ۲. در مکتب حضرت علّامه طباطبایی رضوان‌الله‌علیه (و نیز علّامه حسن‌زاده رحمةالله‌علیه) برخلاف مکتب استادشان، آیةالله قاضی علیه‌الرّحمه، اشاره و توصیّه‌ای به «زیارت عاشورا» نشده‌است!!! این درحالی‌ست که سیّدعلی‌آقای قاضی (ره) فرموده بودند من هرچه دارم از زیارت عاشوراست! اگر ممکن است دراین‌زمینه توضیح بفرمایید! ۳. درزمینۀ بحث فوق درسال‌های اخیر کتابی از انتشارات «تُراث» به‌چاپ رسیده با عنوان «کیمیای وصل»، که نویسنده در انتهای آن، نسخه‌ای را از زیارت عاشورا آورده که ادّعا می‌شود نسخۀ متعلّق به آقای قاضی (ره) است. آیا شما این نسخه را تأیید می‌کنید؟ با تشکّر، علیرضا اسماعیلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بستگی به ذوق افراد دارد که با کدام‌یک از عزیزان راحت‌تر می‌توانند سیر خود را ادامه دهند ۲. در رابطه با زیارت عاشورا، چیزی بیش از آن‌چه در کتاب «زیارت عاشورا، اتحاد روحانی با امام حسین «علیه‌السلام» عرض شده، ندارم. آری! هرچه هست احوالاتی است که هر کس در نسبت خود با آن حضرت از طریق زیارت جلیل‌القدر عاشورا پیدا می‌کند. ۳. نه، ندیده‌ام. مگر تفاوتی با زیارت عاشورای مطرح‌شده در مفاتیح‌الجنان دارد؟ موفق باشید

32172
متن پرسش

درود با احترام می‌خواستم نظر استاد را درباره ی گفتگوی اخیر آقای کدیور با استاد نصر بپرسم. https://youtu.be/9UL6ePizLus سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب شماره  ۲۶۱۹۷  رجوع فرمانید. موفق باشید

32171
متن پرسش

سلام خدمت حاج آقای طاهرزاده: حضرت استاد آیا ما در مسیر کسب معرفت مجاز به استفاده از آموزه‌های مکاتبی مانند مکتب بودا و استفاده از آموزه‌های اشخاصی مانند کنسفیوس و لائوتسه هستیم، البته با حفظ معارف عالی دین مبین اسلام و پیامبران الهی و ائمه اطهار علیهم السلام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده به حکم «اطْلُبُوا الْعِلْمَ‏ وَ لَوْ بِالصِّينِ» که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» ما را تشویق کردند از معارف موجود در شرق عالم استفاد ه کنیم؛ خوب است که با موارد فوق آشنایی داشته باشید. جناب آقای داریوش شایگان می‌فرمایند اوپانیشادها را در محضر علامه طباطبایی ترجمه می‌کردیم و می‌خواندیم و علامه طباطبایی با شوق زیاد به آن مطالب توجه می‌کردند و می‌فرمودند: ما هم همین‌ها را می‌گوییم و به زیبایی تمام آن مطالب را در منظر توحیدی خودشان شرح می‌دادند. موفق باشید

32166
متن پرسش

به نام حق سلام آقا وقتتون بخیر: ببخشید که مزاحم می شم خوابی دیدم خیلی صبر کردم تا خودم متوجه بشم ولی نتونستم به نتیجه برسم بنده تو روستا زندگی می کنم یه کسب و کار کوچکی تو خونه دارم (جوجه کشی) پیش خودم فکر کردم که این کار من بی خوده وقتی خدا نفقه ی من رو به عهده ی همسرم گذاشته چرا باید تلاش بی خود بکنم و با دقت تو زندگی بقیه به این نتیجه رسیدم که روزی به تلاش زیاد ما بستگی نداره، همین ۲۷ متری که از خونه ی نیمه کاره مون آماده کردیم و با سه تا فرزند توش زندگی می کنیم و همین لباس و غذا روزی ماست وهر چقدر تلاش کنیم تا خدا نخواد نتیجه عوض نمی شه (این فکر من درسته؟) تصمیم گرفتم که این کارمو تعطیل کنم تا دل مشغولی که مزاحم سیر و سلوک باشه نداشته باشم. همون شب خواب دیدم جلوی یک پنجره یک مداح هست مداح به خاطر من دو بیت شعر برای امام حسین خوند و عده ای پیدا شدن و با شور عجیبی شروع به سینه زنی کردن شعرش خیلی عالی بود ولی حتی یک کلمه یادم نموند، دیدم قاشق قدیمی سفید رنگی جلوی پنجره پیدا شد و بهم الهام شد که این رو امام زمان برام فرستاده وقتی برش داشتم تبدیل به یه قاشق امروزی شد زیارتش می کردم دیدم یه روباه که مثل سگ ها رفتار می کنه و مال منه پیدا شد و می خواد قاشق رو ازم بگیره چیزی می انداختم دور می رفت دنبالش و دوباره برمی گشت و تلاش می کرد قاشق رو ازم بگیره من هم قاشق رو بغل کرده بودم که آب دهان اون بهش نخوره هم ازش می ترسیدم هم باهاش انس داشتم در تمام مدت هم یه آقایی کنارم نشسته بود و با لبخند نگاهم می کرد ولی صورتش رو نمی دیدم و اصلا متوجه حضورش کنارم نبودم بازم تو خواب روباه دیدم ولی این بار باهاش درگیر شدم و زخمی ام کرد اما آخرش من زدم و بی هوشش کردم حالا چیکار کنم آقا کارمو تعطیل کنم؟ کتاب مقالات رو تهیه کردم و شرحتون رو شروع کردم جلد اول کتاب خیلی آدم رو می ترسونه که نکنه بین راه گمراه بشم و به ضلالت بیفتم؟ بعد آقا اینکه در مقابل افکار شما تسلیم محض بودن ایراد داره؟ بعضی نظرات من با شما متفاوته ولی من به خودم میگم حتماً نظر استاد درسته حتی اگه با عقلم جور درنیاد هم می گم عقل من ناقصه سواد قرآن و روایت درست و حسابی هم که ندارم ولی میگم حتماً نظر شما مطابق قرآن و روایت هست، وقتی تو سوالات می بینم کسی با لحن توهین آمیز برای شما نوشته گریه ام می گیره ولی وقتی جواب متین و توأم با ادب و آرامش شما رو می بینم افتخار می کنم، اینکه کلاً تسلیم نظر و فکر و استنباط شما بودن درسته؟ ببخشید طولانی شد ولی دیگه از سردرگمی خسته شدم خواهش می کنم برام دعا کنید ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. البته مستحضرید که بنده علم تعبیر خواب ندارم ولی به نظر می‌آید بتوانید بین آن دو فعالیت یعنی فعالیت‌های اجتماعی و حضور در معارف و انقلاب اسلامی ذیل مقام معظم رهبری را با آن نوع فعالیت اقتصادی جمع کنید. مگر از توانایی‌های انسان این زمان غافلید؟ انسانی که به جهت روحیه توحیدی‌اش کاری او را از کاری باز نمی‌دارد. ۲. در هر حال باید در مواجهه با مباحث بنده و امثال بنده همواره عقل انسان در صحنه باشد و چه اشکال دارد که احساس کنید در مواردی نگاه‌تان با موضوعاتی که بنده مطرح کرده‌ام؛ متفاوت باشد، و همین امر موجب تفکر بیشتر و بیشتر می‌شود. موفق باشید

32152
متن پرسش

سلام استاد عزیز: وقت شما بخیر علامه جوادی آملی در تاریخ ۱۳۹۶/۰۹/۱۱ در پیامی که به همایش بررسی شخصیت علمی و اخلاقی آیت اله هاشمی رفسنجانی داشتند، فرمودند که «دیدید او از تخت به تخته کشانده شده ولی هیچ تکان نخورد! معلوم می‌شود آن وقت که روی تخت بود آیت الله هاشمی رفسنجانی بود و آن وقت که روی تخته آمده آیت الله هاشمی رفسنجانی بود. معلوم می شود آنچه بیرون از جان این مرد بزرگ بود، در جان او اثر نگذاشت و این معنای اخلاق است!»  حتی در همین پیام ایشان را جامع علم و جهاد و شجاعت و شهامت دانستند و بنحو جامع اکمل! نظر شما راجع به این پیام ایشان چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت ما آن است که این نگاه به آقای هاشمی با نگاه مقام معظم رهبری متفاوت است. بخصوص که رهبر معظم انقلاب در نماز میت ایشان آن جمله که معمولاً برای متوفی می‌خوانند را، اظهار نکردند. نکاتی در جواب سؤال‌های شماره‌  ‏۱۸۳۱۲  و ۱۵۲۶ در این رابطه شده است که می‌توانید به آن‌جا رجوع فرمایید.با همه این توصیفات نمی توان از شخصیت حکیمانه و عالمانه آیت الله جوادی به راحتی عبور کرد. موفق باشید

32137
متن پرسش

سلام علیکم: شما در صحبتی فرمودید در مسئله ریش تراشی نباید به مردم گیر داد چون فتوای مستقیم ندارد. آیت الله مهدوی چند هفته پیش در نماز جمعه فرمودند کسی که حسن ظاهری ندارد حسن باطنی هم ندارد و مسئله ریش را به عنوان حسن ظاهری مطرح کرد و فرمودند هیچ مرجعی حکم به حلال بودن تراشیدن ریش ندارد و... حال آیا لازم بود این حرف در نماز جمعه مطرح شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید روش مقام معظم رهبری بهتر است که سخت‌گیری نمی‌کنند، نه این‌که منکر موضوع باشند. زیرا بالاخره ظاهر دینی هم در جای خود مهم است.

به این صحبت مقام معظم رهبری با علمای خراسان شمالی توجه شود، راه‌کارهای خوبی در آن نهفته است آن‌جایی که فرمودند:

 «خودتان را مجهز کنید. مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهای فرهنگی - هنری بروید و پذیرای جوانها باشید. با روی خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس» ؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زننده‌ای داشته باشد؛ داشته باشد. بعضی از همینهائی که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقای مهمان‌نواز، هم بقیه‌ی آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائی بودند که در عرف معمولی به آنها می‌گویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می‌ریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ی به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمی‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که می‌نمائی هستی؟».  ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم می‌کند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.»  موفق باشید   

32135
متن پرسش

سلام وقت بخیر استاد: برای کتاب منازل السائرین، آیا شرح شما کفایت می کند یا نیازه در کنارش شرح استاد یزدانپناه هم دنبال بشه؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به شرح ایشان هم رجوع فرمایید معلوم است که کار کامل‌تر خواهد شد. موفق باشید

32129
متن پرسش

باسمه تعالی: سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و گرانقدر؛ ان شاء الله در پناه لطف خدا و عنایات امام زمان (عج) سلامت و موفق باشید. شرمنده ام که با وجود برنامه ها و مشغله های زیادی که دارید، در اینجا مصدع اوقات شریف شدم. به هر حال توفیقی شد تا در اینجا مطلبی که در حد فهم و درک خودم درباره وصایای سیاسی شهید حاج قاسم سلیمانی (ره) نوشته ام را محضرتان ارسال کنم و بخواهم با توجه به وسعت نظرتان درباره این شهید والامقام، چنانچه وقت و فرصت داشتید، لطف فرمایید و نکات و نقدها و نظرات تان را درباره این متن ناقص بفرمایید و ما را هم بهره مند بفرمایید. ان شاء الله ما را هم در ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) از دعای خیرتان محروم نفرماييد. وجود مقدس نبی اکرم (ص) در روایتی فرمودند: {مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحاً ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِه؛ هرکس که چهل روز اعمال خویش را برای خداوند خالص سازد، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌گردد}. آری! جز این نیست که ثمره اخلاص و تقوا و عبودیت بر لسان سید شهيدان مجاهدان بی مرز نشست و او وصیتنامه ای به این میزان عمیق و سرشار از عرفان، حکمت، سیاست و تربیت را نگاشت و میثاق نامه ای برای مکتب خویش بجا گذاشت. درباره شخصیت و منش و سلوک او در چنین روزهایی که سالگرد فراق ما از او و پرگشودنش بسوی ملکوت حق است، بحمدالله زیاد گفته و شنیده و تدبر کرده ایم؛ اما شاید بشود گفت حق وصیتنامه و شناخت هویت او از طریق وصیتنامه اش همچنان مغفول یا در آغاز راه است. وصیتنامه او چند بعدی و چند جهتی است؛ دقیقا مانند شخصیت خود او که جامع الاطراف بود و توانست وجوه مختلفی را در خود جمع کند. شروع وصیتنامه او، تجلی عرفان و حکمت ناب شیعی و اشراب شده از انوار ثقلین است و یقینا جز یک سالک واصل و راه یافته به باطن عالم، کس دیگری قادر به بیان چنین معارف و حکمت هایی نیست. اما بندهای میانی وصیتنامه او، قطعا مختص سیاست ورزی حکیمانه و متعالی و آسیب شناسی از بسیاری منش ها و الگو و نسخه های سیاستمداران در طول چهل و سه سال گذشته است که در صورت تدبر در این بندها می‌توان به قطع گفت، این سخنان شهید سعید، منشور سیاست ورزی در تراز جامعه و تمدنی انقلابی و در مقیاسی ناظر به اهداف و آرمانهای رهبران انقلاب اسلامی است. او در ابتدا، نقد و تلنگری برخاسته از عمق یک نگاه نافذ و واسع را درباره منش ها و برنامه های سیاسی بیان کرده و می‌فرماید: «آنچه پیوسته در رنج بودم، اینکه عموما ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزشها را فراموش می‌کنیم؛ بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره هايتان، به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید». این بیانات، مشخص می‌کند که چه میزان عمیق و ژرف، آسیبها و توالی فاسد در فعالیتها و کنشگری های سیاسی را تشخیص داده است و می‌کوشد تذکر دهد که سیاست ورزی انقلابی، هویت و باطنی مجزا از آنچه در جهان امروز و عالم تجدّد بعنوان سیاست ورزی و سیاستمداری مطرح است، دارد و چگونه باید در این دوران و وضع تاریخی، حضوری توحیدی و متعالی در سیاست داشت. این حضور توحیدی در سیاست، همان چیزی است که عالم فرزانه آیت الله العظمی جوادی آملی از آن تعبیر به سیاست متعالیه مي‌کنند و آن‌را لازمه حکمرانی تراز اسلام بر می شمردند و جلوه ای حقیقی از این سیاست متعالیه، به يقين شهید سلیمانی است. اصل و رکن این سیاست ورزی، وفاق و اتحاد بر اصول و حاکمیت وحدتی الهی بر جامعه و تکثرات اجتماعی است چنانچه سردار شهید در وصیتنامه اش مي‌فرمايد: «اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است.» علامه طباطبایی (ره) در ذیل تفسیر آیه پایانی سوره آل عمران، مطالبی مهم درباره حکمت سقوط و بقای امت ها و جوامع می‌فرمایند و اساسی ترین نکته ایشان در آنست که اگر وحدت بر کثرات حاکم شد و وحدانیت توانست تکثرات را تدبیر کند، آنگاه فرد و جامعه بشری در وحدت و بقا و در مسیر صعود و تعالی قرار می‌گیرد؛ مانند اینکه نفس مجرد انسان بر اجزاء مختلف جسم حاکم است و تا زمانیکه نفس انسان حاکم بر جسم است، هر کدام از اجزاء جسم به فعالیت خویش با نظم و وحدت ادامه می‌دهند و وقتی که نفس، بدن را دیگر تدبیر نکند، اجزاء بدن متلاشی و مرگ انسان رخ می‌دهد و دیگر اجزاء بدن فعالیتی نخواهند داشت. این ماجرا، یقینا امتدادی اجتماعی نیز دارد و اگر ولایت الله و اولیاء الله بر جامعه ای حاکم نشود و زمام امور در اختیار دیانت الهی قرار نگیرد، جامعه درگیر تکثر و تشتت و بدور از وحدت است زیرا که اساسا توحید، متضمن یک جهت واحد کلی و شرک، متضمن جهت گیری های مختلف و منکسر و متفاوت است. حال باید راز تاکیدات مکرر سردار سلیمانی در وصیتنامه اش جهت وحدت و پاسداری از اصول را دریافت و دقت کرد چرا او در توصیه هایش به آحاد مسلمین، مردم ایران، کرمان و سیاسیون، مدام بر وحدت و وفاق حول اصول تاکید دارد؟ و جز این نیست که او پس از سالها مجاهدت در جهاد اکبر و جهاد اصغر، سر بقای جوامع را دریافته بود و مصداقی از این روایت عجیب حضرت زین العابدین (ع) درباره مردمان آخرالزمان شده بود: {إنّ الله عزّ و جلّ علم أنَّه يكون في آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون}. اما در ادامه وصیتنامه، خود او در نقش آموزگاری دلسوز و آینده نگر، در صحنه آمده و سیاست ورزی مکتب سلیمانی را به آحاد مشتاقان می آموزد و مولفه های سیاست متعالیه را بر می شمرد: «اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی اینکه نصیحت او را بشنوید؛ با جان و دل به توصیه و تذکرات او بعنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند؛ آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!». کمتر کسی است که در وصیتنامه و مرام و منش شهید عزیز ما، تدبر کند و نشانی از ولایت و لزوم اتصال به ولايت را نیابد و نداند که او تا چه حدی، بر این مسئله حساس و نکته سنج بود. او، سیاسیون و آحاد امت را دعوت به وفاق بر اصول کرد تا سر بقای جوامع را یادآور شود و حال می‌گوید، لب لباب و اصلی ترین رکن این اصول، همان ولایت مجتهد جامع الشرایط است که مظهر ولایت وحدانی در عصر غیبت ولی معصوم (ع) قلمداد می‌شود و چنانچه ولایت فقیه نبود، آیا راه انقلاب اسلامی اساسا در این تاریخ، گشوده می‌شد و تداوم می يافت و حاج قاسم ها به صحنه می آمدند؟ ولایت فقیه، در حد یک نقش حقوقی و اداری نیست؛ ولایت فقیه مظهر وحدت و جهت گیری وحدانی مسئولین و اقشار مختلف است تا مبادا جهت گیری ها و سوگیری های متشتت، جامعه را از بقا به فنا سیر دهد و روح عبودیت رب العالمین، از عرصه اجتماعی کنار زده شود و بهترست بگوییم، ولی فقیه، بستر سلوک در انقلاب اسلامی و صراطی است که سُبُل انقلاب در آن جاری می‌گردد. و مگر جز این بود که شهید سلیمانی، عاشقانه و از عمق حکمت و محبت، لحظه ای دست از دست رهبران انقلاب جدا نکرد و تا همیشه تکیه گاه و یاوری امین برای آنان ماند و مگر اشک های رهبر انقلاب در نماز میت او، گواه این دلدادگی و شور دو طرفه نیست؟ اصل دوم در سیاست متعالیه ای که سردار بی مرز به ما آموخت، اینست: «اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزشها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.» شهید بزرگوار که خودش مظهر وعده صادق در مسئولیت و نمونه بارز تعهد از عمق جان به تمام مبادی و مبانی این انقلاب است، در این بند، از خطر نفاق و عدم صداقت در تعهد و باور به جمهوری اسلامی می‌گوید و نمایان می‌سازد هر تحول و مسئولیت و سیاست ورزی در این انقلاب بر اصلی واحد استوار است: جمهوری اسلامی. اصلی که به فرمایش رهبر انقلاب، سرّ تمام توفیقات و دستاوردها در چهار دهه گذشته است و چنانچه این اصل در مجاری دیگر هم پیاده می‌شد، چه بسیار استعدادهای نهفته ای که به فعلیت می رسیدند و چه بسیار معضلاتی که پیشامد نمی‌کردند. جمهوری اسلامی را بسیاری گفتند و می‌گویند و خواهند گفت ولی همانها اساساً یا نفهمیدند جمهوری اسلامی چه معنایی دارد و یا فهمیدند و هواجس نفسانی مانع شد تا در مسیر آن به درستی گام بنهدند. خواستند جمهوریت را از اسلام جدا کنند و گفتند مگر اسلام دعوت به مشارکت مردم نموده و مگر اساساً اسلام توانایی فراهم سازی بستر مردم را دارد و اساسا مشارکت مردم تنها در دموکراسی قابل توجه است و اسلام را چه کار به این حرف ها. از طرفی دیگر برخی گفتند مشارکت سیاسی مردم، پر ریسک است و بالقوه می‌تواند منشأ اختلافات و معضلات حکمرانی شود و وقتی ولی فقیه بعنوان مظهر دیانت بر جامعه حاکم است، دیگر نیازی به همراهی عمومی نیست و خود ولی، امور را به پیش میبرد و سیره ثقلین نیز در همین است. اما سردار شهید و دو مقتدای او که سردار، سخت دلباخته و تحت تاثیر نظام اندیشه آنان بود، همواره گفتند و در عمل خویش اثبات نمودند که جمهوری اسلامی حقیقتی برخاسته از دیانت و حکومتی با هویت و غایات و ذاتیات و عالَمی اسلامی است و ظاهر و قالبی از حضور و مشارکت و نظارت مردمی دارد که همان هم مُنتِج از اسلام ویژه مکتب اهل البیت (ع) است و پشتوانه اقتدار و امتداد آن حکومت، در امتی برخاسته و قیام کرده در ظاهر باطن است. و حاج قاسم چه خوب این دو را در مکتب خود جمع کرد و رکن اسلام و ولایت را به حقيقت آن و انس و الفت و همراهی با ملت را آنچنان که بایسته بود، به نمایش گذاشت و ما خوب دریافتیم که ولایت و اسلام، اصلی ترین پشتوانه صیانت از ملت و رشید کردن آنان است و الا که امر فراعنه، هیچگاه رشد دهنده امت نیست ولو در نقاب جامعه مدنی و حقوق بشر و حکومت دموکراتیک خود را پنهان ساخته باشند: [وَ ما اَمرُ فِرعونُ بِرَشید]. اصل سوم و چهارم سیاست متعالیه در وصیتنامه سردار، ناظر به ارزشهایی فطری و جوشانی است که بیش از پیش جامعه و مدیران ما امروزه به آن نیازمندند: «بکارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت؛ نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.» حاج قاسم، از همان نسلی است که در دوکوهه و اروند و هویزه، معنای خدمت و پاکدستی و پشت پا زدن به تمام دنیای دنیا طلبان و مفسدین و مترفین را عرضه کردند و در تحول انفسی خود، از هرچه رنگ نفاق و طمع و حرص در آن باشد، گذار کردند که اگر چنین نبود، هرگز آینه وجود او چنین صیقل یافته نبود تا حقایق و باطنی ترین ابعاد مسائل این دوران را انعکاس دهند: گر طمع در آینه برخاستی/ در نفاق آن آینه چون ماستی گر ترازو را طمع بودی به مال/ راست کی گفتی ترازو وصفِ حال و چقدر ما، لطمه از مترفین و دنیا دوستانی خورديم که به تعبیر سردار، اگر حتی میز مسئولیت یک دهستان به آنها می‌رسید، خاطره خان های سابق را تداعی می‌کردند و چه حق فرمود پیر خمین که تنها آنانی تا آخر با ما خواهند ماند که طعم محرومیت و مشقت را چشیده باشند و الا این مترفین، چنانچه به مناصب برسند، حاضرند برای مطامع خود و اتراف و طمع هر چه بیشترشان چه بسا تمام ارزشها و مصالح را فدا کنند و اگر این نبود، پس چرا صدیقه طاهره (س) در خطبه فدکیه، یکی از علل حوادث پیرامون سقیفه را، دنیا دوستی و عافیت طلبی مردمان خواند: {أَلا وَ قَدْ أَریٰ أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَی الْخَفْضِ وَ أَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ أَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ أَغْواهُمْ عَلَیْهِ وَ خَلَوْتُمْ بِالدِّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضِّیقِ بِالسَّعَةِ؛ آگاه باشید که همانا شما در راحت طلبی، فرو رفته اید و آنرا که به امر و نهی سزاوار بود، از عرصه دور نمودید و با عافیت طلبی خلوت نموده اید و خودتان را از سختی و مضیقه بسمت عافیت و راحتی سوق دادید}. پنجمین اصل مُلک داری سلیمانی، از جان سوخته و نگران او برای ارزشها برخاسته است که چنین نوشت: «در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزشها باشند؛ نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند». ارزشها در یک جامعه، نُمود و بروز و تعیّن هویت و تفکر و فرهنگ آن امت و جامعه است و ارزشهای اجتماعی هر امتی، در رفتارها و کنشگری ها و افعال آن امت تجلی می یابد چنانچه خداوند متعال در قرآن، شعائر حج را مظهر هویت تقوا مدارانه جامعه اسلامی بیان می‌فرماید: [وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ]. سردار ما در عالم و دورانی، سخن از ارزشها و توسعه ارزشها و عدم بایکوت آن سخن می‌گوید که به تعبیر بسیاری از متفکران، عصر مرگ ارزشها و نیست انگاری بشر است؛ آن هم نیست انگاری که تنها به اکنون فکر می‌کند و چنان غرق حریق شده که ازغیر اکنون و وضع فعلی خویش، تصوری ندارد و در گیر و دار غضب و شهوت، اسیر حال است و قانون، آبرو، اندیشه، سیاست و تربیت دیگر آنچنان اهمیتی ندارد و این، جز افسار گسیختگی نفس اماره نیست. در عصر فعلی، در اغلب بشریت، تنها مصرف است که اولویت دارد و انسان، اسیر مصرف است و حتی خودش را هم مصرف می‌کند. عصر فعلی، عصر بی خودی انسانها از خود و در حکم آخرین مرحله هبوط بشر محسوب می‌شود و دیگر بشر، حتی خود را هم ندارد و توفیق خلوت و انس با خود و خدای خود را هم آنچنانکه باید، کسب نمی‌کند و قفس های آهنینی که از سلطه نیست انگاری ایجاد شده است. بی دلیل نیست که برخی اهل بصیرت، از دوران فعلی بعنوان دوره امپراطوری تاجرانِ سودانگارِ بی رحمِ بورس باز یاد می نمایند و با این همه، این دوران هم دورانی از آخرین نفس های حیات حوزه فرهنگی و تمدنی غرب متجدد است و آخرین تکاپوهای آن در قرنی است که آن‌را آغازی بر یک پایان میتوان نامید. از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است و چه زیبا سید مرتضی آوینی نوشت که: [حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (ره) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسانهایی جست که خلیفه اللهی مبعوث شده اند]. و اصل پایان بخش وصایای سیاسی سردار سربدار، ناظر بر کانون اساسی جامعه یعنی خانواده و تربیت اشخاص و وظایف دولت و نظام اسلامی در قبال آنهاست: «مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند؛ نه با بی‌مبالاتی و بخاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومتها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند.» عجب کلام نغز و عمیق و سرشار از یک نگاه جامع و کلان، بر لسان سیدالشهدای جبهه مقاومت جاری شده است؛ او از خانواده و تربیت و نقش حکومتها در مسیر آن میگوید حال آنکه خانواده و تأدیب و پرورش بشر در این دوران چه میزان مغفول و مظلوم واقع شده است و چقدر تأسف بار است که جوامع بشری در بازگشت به رفتارهای قوم سدوم و مفاسد اخلاقی گذشتگان که انبیاء الهی تمام همت خود را بر زدودن آنان مصروف نمودند، با یکدیگر مسابقه گذاشته و در حال ربودن گوی انهدام بنیادهای خانواده و تأدیب و پرورش انسان از همدیگر اند‌. متاسفانه علیرغم توفیقات انقلاب اسلامی در حوزه مسائل خانواده و در صیانت از خانواده که بحمدالله نقشه سالانه جهانی خانواده که حتی بر اساس مولفه های سازمان ملل و مؤسسات غربی تدوین می‌شود، گویای ظرفیت عظیم انقلاب در حوزه خانواده برای فائق آمدن بر معضلات و پیشروی و فتح دستاوردهای دیگر فرهنگی و تربیتی است، دعواهای سیاسی جهت جذب آراء زودگذر و ایجاد هیاهو و جنجالهای کاذب و البته کم کاری ها و غفلت‌ها و ساده انگاری بسیاری از صاحبان نظر و متولیان امر، در خدشه دار شدن ارزشهای ناظر به خانواده و بروز بعض هنجار شکنی ها و کژراهه هایی در سبک زندگی شده است و این مورد از چشم حاج قاسم هم دور نمانده و او هم نسبت به دعاوی و رفتارهایی که خطرات اجتماعی ناظر به ضربه دیدن کیان خانواده و تربیت اجتماعی می‌گردد، هشدار داده و حکومت دینی و صاحب منصبان آنرا در مقام پدران جامعه و نه تشدید کنندگان گسل ها و معضلات می بینید. پدر در خانواده، سعی می‌کند بستر تالیف قلب و تربیت فرزندان را فراهم کند و آنها را با محبت و ارائه ظرفیت های طبیعی، در جهتی حرکت دهد که استعدادهای فرزندان آشکار شود و در واقع ستون وفاق و اجماع خانواده است؛ چنانچه او نیز خود را در مقام پدری برای جامعه دید و از دو قطبی سازی ها و موج سازی ها و دسته بندی های کاذب و غیر حقیقی گلایه کرد و سعی نمود آحاد جامعه را به وحدتی حول اصول و محبت و شفقت جریان دهد و حضور عمومی در تشییع پیکر او و یارانش، حجتی بر این مدعاست. و پایان بخش جالب سخنان سردار درباره سیاست، نکته ای جالب است که نمی‌توان از آن گذشت: «اگر به اصول عمل شد، آنوقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.» اگر بگوییم این بند، خلاصه و عصاره تمام وصایا و مولفه های سیاست متعالیه در وصیتنامه مجاهد کبیر انقلاب است، مبالغه نکرده ایم. آری! در مکتب سلیمانی، وحدت و وفاق روی اصول، سر بقا و وحدت و رشد امت و در عین حال، بستر رقابتها و ارائه برنامه ها و انتخاب اصلح از بین صالحان است. در این مکتب، حول اصول هم وحدت می‌شود و هم رقابت؛ البته اگر بر اصول وفاق شد، انتخاب و مشارکت سیاسی_اجتماعی هم برای گزینش اصلح از بین صالحان است که حکمت مردمسالاری دینی به تعبیر ولی فقیه بزرگوارمان، دقیقاً همین است و تفاوت لیبرال یا سوسیال دموکراسی با مردمسالاری و جمهوری اسلامی، در همین اصول و وفاق بر اصول و گزینش بهترین فردی است که راهبرد ارائه اصول را دارد و به اصول از بُن جان باور داشته و توانایی و سابقه عملی ساختن آنها در حد ظرفیت خود را هم داشته است. و اگر این سیاست ورزی و افق سیاسی که سردار قلوب، ما را به آن فرا می‌خواند، سياستی متعالیه نیست و در حکم پشتوانه ای برای تداوم راه این نهضت تا طلوع تمدن آینده کره ارض نیست، پس باید آن‌را چه نامید و چه خواند؟ البته سخن‌ها درباره منش و روش و وصایای سیاسی این شهید حکیم، هنوز مانده است که امیدواریم بتوانیم به تدریج، آنان را درک و فهم نمائیم و به آنها ملتزم باشیم‌ بعون الله و فضله.

متن پاسخ

سلام علیکم: چه خوب توانسته‌اید ابعاد وصیت‌نامه سردار مقاومت را که بنده او را بنیانِ حضور تاریخی بشر امروز و فردا می‌دانم؛ تبیین کنید. بنده از دقت‌های جنابعالی بهره بردم و مسرور گشتم. از زبان آن سردار بزرگ و آن مرد بصیر، متذکر جایگاه ولیّ فقیه به معنای حقیقی آن شدید از آن جهت که ما برای عبور از تنگناهای تاریخی خود، هیچ راهی جز همان راهی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، نداریم. به نظر بنده این جمله شما را حکایتی از تفکر می‌دانم که می‌فرمایید: «از سویی در دل همین عصر، ما با انقلاب اسلامی و انسانهایی نظیر شهید قاسم سلیمانی مواجه هستیم که در عین دلنگرانی و دغدغه از وضع فعلی بشر، در تاریخ و جایگاهی ماورای وضع فعلی، سکنا گزیده اند و دلداده انقلابی هستند که برخاسته از یک طلوع مشرقی است» . فکر می‌کنم نکاتی را که متذکر شده‌اید برای دیگر افراد نیز مفید خواهد بود و به همین جهت خوب است که آن مطالب در معرض دید کاربران سایت نیز قرار گیرد. موفق باشید

32128
متن پرسش

عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی بنده پیگیر مباحث حصرتعالی هستم اما به عنوان یک شاگرد ناچیز خواستم مطلبی را با شما در میان بگذارم. در همین جلسه روز سه شنبه ۱۴ دیماه که خاطره‌ای درباره آهوان نقل شد وقتی اخر خاطره از سردار نقل شد که من به دعای اینها هم محتاجم فرمودید این مهم نیست حتی شاید راوی خاطره خودش این را اضافه کرده. عرًم این است که چرا وقتی میخواهید تبیین وجودی داشته باشید یا جایگاه تاریخی را توصیف و تبیین کنید تا این حد از واژه‌های دینی و اخلاقی احتراز می‌کنید. شاگرد کوچکتان با اینکه کاملا در ضرورت فهم تاریخی با شما همدل است پیوندی جدانشدنی بین همه واژگان و دیدگاههای دینی با فهم تاریخی می‌بیند. ۱۳ و ۱۴ دیماه امسال کنار مزار حاج قاسم بودم. هم اینهمه توجه قلوب را ناشی از اخلاص سردار میدیدم چنان که حضرت آقا به آن تصریح داشتند، هم حاج قاسم عزیز را طلب تاریخی مردم میدیدم. شما استاد روشندل و بزرگوار ما هستید اما می‌شود به نگرانی بنده لحظه ای توجه کنید که مبادا تبیین های تاریخی و وجودشناختی، بوی سکولاریته بدهند. همچنان که در تاکید بر مقام خیال، مقام عقل و حتی عمل نادیده گرفته نشود. ملاصدرا پیامبر را در همه قوای عامله واهمه خیال و عقل در نهایت حد انسانیت میداند، تاکید بیش از حد بر یک جهت ما را از تعادل انسان کامل دور میکند. از صبوری حضرتعالی برای خواندن مشق‌های شاگرد کوچکتان ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تأکید بنده بر حضور بیشتری است که در بنیان تاریخیِ حاج قاسم می‌توان مدّ نظر داشت و آنچه بر روح او می‌گذرد را که حضور خدا در این تاریخ است؛ اصل بگیریم و واژه‌های دینی که در ادبیات امثال حاج قاسم‌ها مطرح می‌شود را سعی کنیم با نگاه هرمنوتیکی نظر کنیم تا معنای عمیق‌تری از اخلاص این افراد در کلمات‌شان دیده شود. عرض بنده آن بود که شهید حاج قاسم در این کلمات، به دنبال حضور گسترده خود می‌باشد و برای حفظ آن حتی توجه او به آهوهایی است که در کنار مقر قرارگاه قدس در حال چرا هستند و با ریزش برف از چریدن در آن بیابان محروم می‌شوند. این یعنی تقدم بودن بر اندیشیدن که بحث آن مفصل است. موفق باشید       

32126
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله و برکاته: استاد جان امسال برای اربعین توفیق زیارت سید و سالار شهیدان نصیبم شد. من همیشه بخاطر تبعیت از فرمان رهبر عزیزمان و نیز حکم عقل، ماسک می‌زنم و رعایت می‌کنم، بدون اینکه از کرونا ترسی داشته باشم. خلاصه امسال دلم برای امام حسین پر می کشید و عازم عتبات عالیات شدیم، در کربلا مستقر شدیم، خانواده همسر من از نزدیکان یکی از روحانیون به نام اصفهان هستند که ایشان واقعا در تهذیب نفس و اخلاق ستودنی است و خیلی زیاد هم به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف می شوند، منتهی نه ایشان نه اطرافیانشان ندیدم که قائل به ماسک و فاصله گذاری و حالا واکسن و... باشند. در اصفهان هم در جلساتشان، خصوصا محرم رعایت نمی شد، و برخی دوستان ولایی رنجیده می شدند که چرا فرامین رهبری نادیده گرفته می شود در این جلسات، ولیکن آن روحانی بزرگوار و مریدان گویی نه حالا علنی بلکه یه جورایی انگار عقیده دارن نباید یک بیماری رو اینقدر بزرگ کرد و چیزی از دست خدا در نرفته و عمر و سلامتی و... دست خداست و... در کربلا این عزیزان همگی، که بالای ۱۰۰ نفر بودند، در یک مجموعه ساکن بودند و به هیچ وجه رعایت نمی شد و خیلی هاشون کرونا داشتن و انگار نه انگار. بنده هم بی خبر از همه جا رفتم به اقوام سر بزنم در بدو ورود به کربلا، و دو سه روز بعد مریض شدم. اول که نمی دانستم کروناست، چون اصلا نمی دانستم افراد بسیاری در آن مجموعه که گفتم کرونا داشته اند، فقط دیدم روزبه روز و لحظه به لحظه حالم بد می شود نه چیزی از زیارت می‌فهمم و نه بدنم و اعصابم یاری می کند، خلاصه در هلال احمر تست دادم و فهمیدم مثبت است، چون می‌خواستم کسی از من این بیماری رو نگیره بسیار عذاب کشیدم تا رسیدم اصفهان و در حال موت و با سطح اکسیژن زیر ۴۰ و ریه کاملا تخریب شده بدو ورود بستری شدم، دکترها جواب کرده بودن و من در حالتی مانند اغما احساس می‌کردم در حال عزیمت به جهانی دیگرم، تا اینکه به خواست خدا، آمپولهای اکتمرا و رمدسیویر و... پاسخ داد بعد از ده روز بستری بودن، مرخص شدم، اولا در بیمارستان حال زار بیماران و استیصال خانواده ها در تهیه آمپولها با قیمت‌های گزاف در بازار آزاد رو می دیدم به خودم می‌گفتم بیخود نیست رهبر ما حکیم است، هنوز که هنوز است ماسک می‌زند و مراسمات مذهبی رو بدون شرکت کننده برپا می کند، چون رهبر اینجا و این گوشه بیمارستان و زجر و درماندگی بیماران زیر دستگاه اکسیژن و دوندگی کادر درمان و آوارگی خانواده ها از این بیمارستان به آن بیمارستان را می بیند، او اینها رو درک می‌کند، اما فلان استاد اخلاق فقط میگه خدا خدا خدا و دیگر هیچ! من به خاطر این جماعت مذهبی از زیارت چیزی نفهمیدم، مدتها در بستر بیماری فقط خدا می‌داند چه زجری کشیدم، ویروس بر مغز و اعصاب آنچنان اثری گذاشته که بعد از سه ماه هنوز پرخاشگری که از اختیارم خارج است، عذابم می دهد، عصبی میشم گاهی مثل دیوانه ها می شم، تازه دستگاه اکسیژن رو کنار گذاشتم، خانواده ام بسیار اذیت شدند و دهها میلیون تومان هم هزینه شد، حالا هم که تقریبا تمام موهای سرم در حال ریزش است مثل کسی که شیمی درمانی کرده، من سعی کردم در این مدت ناشکری نکنم اما احساس می‌کنم اگر من نوعی و خانواده ام این جماعت مومن رو حلال نکنیم در آن دنیا گیر هستن، یک مقدار بصیرت هم چیز خوبیه والا. اما استاد جان من تا الان صبر کردم اما با این ریزش شدید مو، دیگر طاقتم داره طاق میشه. دلم می‌خواست راضی به رضای حق باشم اما واقعا طاسی رو نمیتونم تحمل کنم دلم شکسته استاد جان، دعایم کنید. شاید تقصیر خودم است رفتم تحت قبة ارباب ازش مقام رضا رو خواستم، بعد در بیمارستان استغفار طلبیدم از این دعا، گفتم شاید اشتباه کردم این دعا رو کردم. آنقدر بدحال بودم حس می‌کردم خدا رو گم کردم خودم رو گم کردم استاد هر چی از عجایب کرونا بگم کم گفتم. حالا هم این ریزش مو، شما فکر می کنید چرا اینطوری شد؟ آیا من نباید می‌رفتم زیارت؟ آیا کفاره گناهان است؟ موهام برام مهم بود حالا داره از دست میره. چه کنم امام حسین دستم رو بگیره؟ احساس می‌کنم دیگه هیچی در دست ندارم. لحظه ای که داشتم از تنگی نفس خفه می‌شدم به همسرم گفتم دارم میرم اما دستم خالیه. حالا انگار خالی تر شده. استاد دعایم کن

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم بسیار از آنچه برای جنابعالی پیش آمده متأسفم. مطمئن باشید حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» دست‌تان را رها نمی‌کنند و به گفته خودتان متوجه حکمت مقام معظم رهبری از یک طرف، و جدّی‌بودن کرونا از طرف دیگر شدید. نباید خود را سرزنش کنید. امیدوارِ رحمتی باشید که در این مسیر برایتان پیش می‌آید. موفق باشید

نمایش چاپی