بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: شخصیت‌ها

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
جستجو در کتاب ها نتیجه ای نداشت
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5743
متن پرسش
سلام علیکم. استاد گرامی یک تفکر هست که به خداوند به دید یک معمار می نگرد یعنی جهان را بنا کرد و خودش کنار نشسته و تفکر دوم این است که خداوند جهان را بنا کرد و یک سری سنت گذاشت و طبق همان سنتها جهان پیش می رود و تفکر سوم این که خداوند جهان را خلق کرد و هرلحظه در حال تدبیر کردن است و در هرصحنه فعالانه حاضر است. استاد کدام یک از این سه به حقیقت نزدیکتر است؟چرا؟چگونه می شود ثابت کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم خداوند «وجود» مخلوقات را می‌دهد نه این‌که مثل یک بنا مصالح عالم را شکل داده، متوجه می‌شویم وقتی رابطه‌ی بین علت و معلول وجودی باشد یعنی معلول وجود نازله‌ی علت است و به عبارت دیگر معلول تجلی علت می‌باشد در این حالت جز نگاه سوم آن دو نگاه دیگر غلط خواهد بود. این‌را می‌توانید در مباحث برهان صدیقین دنبال کنید. به گفته‌ی شهید مطهری مشکل فیلسوفان غرب که عموماً دو نظر اول مربوط به آنان است، این می‌باشد که آن‌ها جز برهان نظم دلیل دیگری برای ارتباط خدا با عالم نمی‌شناسند. موفق باشید
5747
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد آیت الله جوادی آملی حفظه الله و علامه حسن زاده آملی حفظه الله هر دو در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی کار میکنند .میخواستم آثار ایشان را مطالعه کنم . خب خودتان در جریان هستید هم آیت الله جوادی در زمینه متون فلسفی و عرفانی مطالب زیادی دارند هم علامه حسن زاده آملی. و هر دو بزرگوار شاگرد علامه طباطبایی بودند . برای شروع آثار کدام یک بهترست.و یا اگر میشود تفاوت ها و شباهت های آثار این دو بزرگوار را به اختصار بیان کنید . بطور مثال یک نمونه که من خودم متوجه آن شدم علامه حسن زاده در متن آثار فلسفی و عرفانی ادبیات و شعر را زیاد بکار میبرند و از عرفای پیشین بسیار یاد میکنند و نظرات اشان را لابلای نظرات خود می آورند . اما آیت الله جوادی آملی بیشتر به فلسفه صدرایی و قرآن و حدیث اکتفا میکنند .البته این برداشت شخصی خودم بود . اگر میشود کمی توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: به نظرم بستگی به خودتان دارد که با کدام روش بیشتر می‌توانید ارتباط برقرار کنید. بنده خودم با آن‌ که محضر آیت‌اللّه حسن‌زاده را بیشتر درک کردم ولی به جهت نظم خاصی که آیت‌اللّه جوادی در ارائه‌ی مباحث داشتند از آیت‌اللّه جوادی بیشتر استفاده کردم ولی بعضی‌ها با روحیه‌ی آیت‌اللّه حسن‌زاده بهتر می‌توانند سلوک کنند. در هر حال «شاخ گُل هر جا که می‌روید گل است». موفق باشید
5727
متن پرسش
«ملت ایران به فضل خدا و هدایت معنوى ولى الله الاعظم خواهد توانست تمدن اسلامى را بار دیگر در عالم سربلند کند. این،آینده قطعى شماست. جوانان،خود را براى این حرکت عظیم آماده کنند. رهبرانقلاب 76.5.29 »استاد این اینده کدام اینده است که رهبری از آن سخن می گویند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در جواب سؤال 5716 متذکر آن شدم. ما در آینده در تاریخی قرار خواهیم گرفت که با نگاه تفکر مدرنیته به عالم نمی‌نگریم باید از همین امروز در آن افق زندگی خود را شکل دهیم. رهبر عزیز تقدیری را که خداوند مقدر فرموده برای امروز تاریخ ما می‌فهمند. شاید کتاب سلوک متذکر باشد.موفق باشید
5728
متن پرسش
باسلام استاد پیشنهادی که شما فرموده بودید به استاد واسطی بدهیم را به ایشان پیام دادیم و ایشان در جواب اینگونه فرمودند:((سایت(حکمت و عرفان)چندماهی است از طرف موسسه مطالعات راهبردی توسط آقای وکیلی برای نقدتفکرتفکیک و تفکرات غلط مدعی عرفان فعال است اسم سایت را در گوگل جستجو کنید می آید لطفا خدمت استادارجمند آقای طاهرزاده ابلاغ تحیت حقیر و مطلب فوق را اطلاع رسانی بفرمایید)).
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بسیار از اقدام جناب حجت‌الاسلام آقای وکیلی مسرور شدم و آن سایت را دیدم. ضمن تشکر از عزیزان امیدوارم سایت مذکور موجب دفع شبهاتی باشد که به اندیشه‌ی حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا و عرفان محی‌الدین گرفته می‌شود در حالی‌که به گفته‌ی علامه‌ی طباطبایی اشکالاتی که بر ملاصدرا گرفته می‌شود نوعاً به جهت عدم دقت در فهم اندیشه‌ی مرحوم ملاصدرا است و به گفته‌ی امام برای فهم اندیشه‌ی محی‌الدین باید دقت‌هایی داشت که سخنان از مو باریک‌تر او را بتوانیم بفهمیم. موفق باشید
5731
متن پرسش
سلام علیکم اخیرا حکم اعدام 5 بسیجی که تحت تأثیر سخنرانی آیت الله مصباح اقدام به قتل چندنفر به جرم فساد و فحشا کرده بودند صادر شد. آیت الله مصباح گفتند که در آن سخنرانی عین احکام فقهی را استنساخ کرده اند ولی فتوایی صادر نکرده اند. اما به هر حال نتیجه آن شده است احساس تکلیف کردن 5 بسیجی و این قتل ها. به نظر حقیر و به نظر بسیاری از منتقدین آیت الله مصباح نفس مطرح کردن چنین مورادی و موارد دیگر ریشه در باور آیت الله مصباح به هدایت و اصلاح اجباری جامعه دارد که به نظر میرسد فرسنگ ها با آموزه های اسلام و اهل بیت فاصله دارد. اظهار نظر اخیر آیت الله مصباح که در آن گفته بودند من به این نتیجه رسیدم که قرار نیست همه افراد بشر را به زور وارد بهشت کرد نشان میدهد که روزگاری چنین عقیده واضح البطلانی داشته اند. این رویکرد در شاگردان آیت الله مصباح هم به چشم می خورد که با آسمان و ریسمون به هم بافتن از گروه های دگراندیش، کافر و مرتد میسازند حتی از آقای مشایی! از آن میترسم که مبادا جنجال های اصلاح طلبان که روزی میگفتند افراد وزارت اطلاعات با فتوای آیت الله مصباح اقدام به قتل های زنجیره ای کردن صحت داشت باشد! اظهاراتی منسوب به مرحوم سعید امامی هست که این را تأیید میکند. گذشته از این موارد جنجالی، آیا نفس صدور فتوای قتل شهروندان جامعه اسلامی مبتنی بر مستمسک فقهی مطابق با روح ارشادگری اسلام و تکریم جان انسان ها در اسلام هست؟ اگر آری آنگاه سوال جدیتری مطرح میشود. اگر بخواهیم با چنین رویه ای با مفاسد اجتماعی برخورد کنیم آنگاه آن کارگزاران حکومتی که در اثر اجرای برنامه های غلط و فسادزا در حوزه مدیریت اقتصادی کشور، مسبب بسیاری از مفاسد و معضلات اجتماعی شده اند اولی به اعدام شدن نیستند؟ خوب اگر بخواهیم بنا به رویکرد آیت الله مصباح علل مفساد اجتماعی را بشناسیم باید حکم به اعدام بسیاری از مسئولین نظام دهیم که سیاست های نیولیبرال شیاطین وال استریت را در مملکت ما پیاده کردند و نتیجه اش شده است بسیاری از مفاسد و ناهنجاری های اجتماعی که در این دو دهه اخیر داشتیم و داریم. این حکم آخر، نتیجه منطقی آن رویکرد فقهی است. یعنی سزاوار است که معلول ها را اعدام کنیم و مسببین و عاملین سیاسی این مفاسد هیچ گاه محاکمه و مجازات نشوند؟ مردمی که قربانی شده اند در این وضعیت مطمئنا این گونه مسئله را تحلیل میکنند. گذشته از این، آیا به نظر حضرت عالی اصل اجرای حکم مفسد فی الأرض در صورت تعلل نهادهای جزایی حکومت اسلامی برای افراد به طور سرخورد مجاز است؟ البته میدانم هیچ پاسخ قطعی به این سوال نمیتوان داد چرا که هزار محزور و مصلحت در مصادیق به وجود می آید. پس چرا اساسا چنین حکمی که در مقام انطباق با مصادیق میتوان مفسده آفرین باشد را مطرح کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: البته بنده از این‌که می‌فرمایید اطلاعی ندارم ولی تا آن‌جا که بنده آیت‌اللّه مصباح را می‌شناسم و سیره‌ی علماء را درک کرده‌ام، روح و روحیه‌ی این بزرگان این نیست که با وجود نظام اسلامی سخنی بگویند که منجر به چنین نتایجی بشود که می‌فرمایید آن آقایان به جرم فساد و فحشاء اقدام به قتل چند نفر کرده‌اند، و حقیقتاً معتقدم پروژه‌ای در کار است که چهره‌ی این عالم بصیر و دلسوز را که در اوج تعادل است مخدوش کنند و در آن صورت به‌خوبی تیر خود را به هدف زده‌اند. بنده اگر آیت‌اللّه مصباح را نمی‌شناختم و از نزدیک متوجه نگاه باز و همه‌جانبه‌ی ایشان نبودم ممکن بود احتمال صدق این سخنان را بدهم. جرم ایشان این است که خیلی زودتر از بقیه متوجه انحراف می‌شوند و به کمک همین بصیرت خدادادی کشور را از خطر بزرگی که اصلاح‌طلبان برای انقلاب ایجاد کرده بودند نجات دادند و آن‌ها به کمک اربابان استکباری‌شان کینه‌های نهفته‌ی بسیاری نسبت به آیت‌اللّه مصباح دارند تا کلّیت شخصیت این مرد بزرگ را زیر سؤال ببرند وگرنه هرکسی ضعف‌هایی دارد ولی کلیّت این مرد مجاهد خودساخته فوق‌العاده پذیرفتنی و پسندیده است. ایشان از افراد نادری هستند که می‌دانند با حضور انقلاب در تاریخ معاصر چه کار بزرگی شروع شده است و به همین جهت شب و روز در تلاش اند تا انقلاب اسلامی به زیبایی تمام از همه‌ی انحراف‌ها مصون بماند. ای کاش جناب آقای احمدی‌نژاد به ایشان نزدیک می‌شد تا امروز سرنوشت انقلاب ما در جاده‌ای بسیار گسترده‌تر جلو می‌رفت. دوستان شاهدند که بنده همان روزهایی که در ذیل تأیید رهبری از آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کردم مکرراً عرض می‌کردم اگر بنده مخیّر باشم بین آقای احمدی‌نژاد و آیت‌اللّه مصباح یکی را انتخاب کنم حتماً آیت‌اللّه مصباح را انتخاب می‌کنم و تأکید می کردم با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند و زیبایی موضوع این بود که آن دوستان با توجه به تأکیدشان نسبت به دفاع از آقای احمدی‌نژاد، همگی بر همین نظر متفق بودند و مطمئن باشید دشمن هوشیارانه متوجه این امر هست که با شکستن آیت‌اللّه مصباح، اسلام انقلابی می‌شکند. ملاحظه کنید خود جنابعالی چطوری با مقدمات قیاسی به نتیجه‌ای رسیده‌اید که اگر خودتان را کنترل نکنید خواهید گفت همه‌ی ظلم‌ها به آیت‌اللّه مصباح برمی‌گردد چون معتقدید نتیجه‌ی منطقی رویکرد فقهی آیت‌اللّه مصباح در نهایت غفلت از ارزیابی ریشه‌ای فساد است. این نوع قیاس شبیه قیاسی است که گروه فرقان در مورد آیت‌اللّه مطهری داشتند که به اصطلاح اهل منطق انسان‌ از یک مقدمه‌ی جزئی به یک نتیجه‌ی جزئی می‌رسد بدون آن‌که کبرای مناسبی در قضیه‌ی خود داشته باشد، در حالی‌که بسیاری از جوانب در این نتیجه‌گیری به جهت ضعف مقدمات مورد غفلت قرار می‌گیرد. شما هوشیاری آیت‌اللّه مصباح را نسبت به ضعف‌های اسلامی دولت آقای هاشمی و کینه‌ای که طرفداران تفکرآقای هاشمی نسبت به ایشان در دل دارند و بعضاً با روش خاص خود عملیاتی می‌کنند، مدّ نظر داشته باشید و از آن طرف تأییدات مکرر رهبری از ایشان را نیز مورد غفلت قرار ندهید تا از کلّیت بسیار مثبت آیت‌اللّه مصباح غفلت نفرمایید و ضعف بعضی از افراد را که خود را به ایشان منتسب می‌کنند را پای ایشان نگذارید وگرنه با این ملاک بسیاری از بزرگان دین را نیز باید نادیده بگیریم چون مثلاً فرزندشان جعفر کذّاب بوده است. در آخر تأکید می‌کنم چنانچه مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» متوجه کلّیت شخصیت آیت‌اللّه مصباح نباشند چنین تعبیرهایی نمی‌کنند که بعضی از آن تعبیرات چنین است: «رهبر معظم انقلاب اسلامی در منزل آیت‌الله مصباح یزدی: بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را - حالا به این تعبیر بگوییم- خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا. رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. رهبر معظم انقلاب درباره درس هفتگی استاد مصباح فرمودند: هر چه از آن پخش شده و من گوش کردم واقعا انسان استفاده می‌کند. در ماه مبارک رمضان که سخنرانی ایشان عصرها پخش می‌شد من غالباً گوش می‌کردم و بهره می‌بردم. رهبر انقلاب: «آقای مصباح موردهجوم است چون هرجا منطق قوی وجود داشته باشد،دشمن تشخیص میدهد/ با شهیدمطهری هم همینطور کردند. «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل سیاسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند». «من خدا را شکر و حمد می کنم که نسل جوان ما در سراسر کشور به ایشان(استادمصباح یزدی) شدیداً علاقمند و قدردان هستند». آیا ما نباید از خود بپرسیم این تفاوت نگاه بعضی‌ها به آیت‌اللّه مصباح با نگاه رهبری از کجا ریشه گرفته است؟ و آیا انحراف به این معنا یک واقعیت جدّی نیست که وحدت ملی و دینی ما را با امثال این تحلیل‌ها که شما متذکر شدید نشانه گرفته است؟ موفق باشید
5703
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی بنده هیچ حب و بغضی نسبت به شریعتی ندارم هر چند معتقدم کسانی که ابشخور فکریشان فقط شریعتی است تفکرشان نسبت به دین ضررش بیش از نفعش هست حالا کاری هم به سخنان مرحوم سید هاشم حداد نداریم که درباره شریعتی چه فرمود ولی بحث من این است که شرعتی مسلما هیچ تفکر عمیق در متون اصلی دین نداشته است نه در قران نه در احادیث نه در کتب بزرگان نه استاد بزرگی دیده نه متون اصلی را عمیق فرا گرفته است به قول شهید بهشتی که از مدافعان ایشان هست میفرماید اگر کسی بدون داشتن تفکر درستی در معارف اسلامی به سراغ کتب شریعتی برود حتما به ضرر اوست منظورم از این حرفها تعجب زیاد از سخنان شهید بزرگوار چمران در مورد شریعتی است که به شعر سرایی بیشتر میماند تا به حقیقت نمیدانم دلیل این همه ابراز ارادت چیست اخر ای شهید بزرگوار شریعتی خود چقدر از معارف و معنویت بهرمند بود تا تو را سیراب کند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: مرحوم شهید چمران یا مقام معظم رهبری نظر به شخصیت مرحوم دکتر شریعتی دارند و این به معنای آن نیست که بتوانیم با کتاب‌های دکتر شریعتی اسلام را بشناسیم و وارد سلوک دینی شویم ولی می‌توان گفت نسل روشنفکر غیر مذهبی با مطالعه‌ی کتاب‌های دکتر شریعتی به اسلام علاقمند می‌شوند. موفق باشید
5596
متن پرسش
با سلام /ظاهرا آقای عباسی اخیرا صحبتهایی در نقد مکتب صدرایی داشته اند و حتی ظاهرا تفسیر آیت الله جوادی حفظه الله را مورد انتفقاد قرار داده اند؟نظرتان راجع به صحبتهای ایشان و شخصیتشان چیست؟ایشان غیر از رهبری خیلی از مسیولین درجه یک را مورد نقد و اشکال قرار میدهند آیا بنظرتون رهبری بدین امر رضایت دارند متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته ایشان بعدا تکذیب کرده‌اند ولی در هرحال سعی بفرمایید اندیشه‌ی علمی و سیاسی خود را از طریق علمایی بگیرید که در ثبات و طمأنینه‌ی لازم هستند. هرچند آقای عباسی دلسوزی می‌کنند ولی نباید در تحلیل ها از توصیه‌ی رهبری عزیز که دائماً متذکر می‌شوند به مددهای الهی اعتقاد داشته باشید، غفلت کرد و نقشه‌های دشمن را طوری بزرگ جلوه دهیم که گویا فردا دنیا را می‌گیرد. موفق باشید
5511
متن پرسش
با سلام.استاد سوالی در مورد نظام کلی عقل و استناد به آن دارم و در کل برای فهم مفاهیم اعتقادی طوری که به خطا نرفت باید بر چه چیزی تکیه کنیم؟اصلا ما روی چه اصلی باید بر حرف دیگران اتکا کنیم.مگر ما بیش از عقل چیزی با خود داریم.مگر ما امامی دیده ایم.مثلا اگر(مثال کلی) همه بگویند پانصد سال پیش امامی در فلان منطقه بود و همه ی خوبی ها را به او نسبت دهند و گفت اینکار را همه باید انجام دهند.آیا باید انجام داد(مانند نماز خواندن و... سنی ها و امثال..).مانند برخی احکام اسلامی که ما دلیلشان را در حال حاضر نمیفهمیم آیا باید فردی که در آن حوزه زندگی میکند پی دلایل نباشد.مانند یک جوان غربی که یکسره بمباران اطلاعاتی میشود.برای نمونه به او میگویند نعوض بالله پیامبر مسلمانان آدم عیاشی بوده چون چندین همسر داشت.آیا باید همانطور که در اطرافش میبیند افرادی که پی چندین جنس مونث هستند افراد عیاشی هستند قبول کند یا بر اساس حرفهای اطرافش...اصلا از متون تاریخی که آنها هم سراسر راست نیستند داستان اولیا را دانستیم. ولی از کجا جنبه الهی بودن آنها را بفهمیم.استاد من نمیخواهم مانند بقیه(قصد کم کردن ارج آنها راندارم)چون میگویند امام حسین آنگونه بود برایشان اشک بریزم چون یقین دارم در آن صورت اگر در آمریکا به دنیا می آمدم معلوم نبود چه فاسدی شوم چون آنجا رابطه جنسی یک امر جا افتاده و معمولی است.میخواهم امامت امام حسین(ع) را با قلبم درک کنم تا آنوقت بتوانم از حق مظلوم دفاع کنم و... نه فقط اشک بریزم.یا مثلا میگویند شب قدری است و چنان و چنون.آخر من از کجا بدانم.آیا در آخرت برای صرف تکرار ارزشی قائل هستند.اصلا من از کجا به الهی بودن امامت و صدق آن پی ببرم؟خلاصه برای راه سعادت چگونه باید بر عقل متکی بود که آخرش مانند آقای قرائتی نفرمایند مگر شما که دکتر میروید میپرسید که چرا این دارو را به من دادید.پس شما نیز نباید انتظار داشته باشید از همه چیز اسلام سر دراورید و باید به مراجع اعتماد کنید.اگر اینگونه باشد که مردم اروپا در قرون وسطا باید تا ابد به حرف روحانیونشان گوش میدادند صرف اینکه آنها روحانیون بزرگ ما هستند و سالها درس خوانده و ریاضت کشیده و ...آنها باید بر چه چیزی استدلال میکردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید ما تنها می‌توانیم به عقل خود اعتماد کنیم و تا آن‌جایی که عقل ما موضوعی را تصدیق کرد بدان اعتماد نماییم ولی بالاخره باید راه بیفتید و در هرچیزی که شک کردید اعم از موضوعات عقیدتی یا موضوعات تاریخی، با تحقیقات عقلی موضوعات را دنبال کنید مطمئن باشید به هرچه رسیدید همان حق است. آری به جایی می‌رسید که عقل شما به شما می‌فهماند که قرآن حق است در آن صورت اگر تابع نظر قرآن می‌شوید به دلیل آن است که عقل شما حقانیت آن را تصدیق کرده. موفق باشید
5512
متن پرسش
با سلام.استاد تو رو به خدا این مبانی عقلی و شرعی ولایت فقیه را توضیح بدین جوری که ما هم بفهمیم.طوری که اطمینان قلبی حاصل بشه.به خدا ما آقا رو دوست داریم(حتی آماده حکم جهاد ایشون هستم).میدانم نظر ایشون چیزی جز پیاده سازی اسلام عزیز در این سرزمین نیست.ولی از این جنبه الهی دادن به ولایت فقیه سر در نمی آورم.مثلا شما در جواب یکی از دوستان در مورد ازدواج فرمودید اگر طرف مقابلتان به ولایت فقیه اعتقاد دارن جلو بروید.به خدا ماندم.مگر جزء اصول دین است.چگونه امام عزیز میفرمایند جز این حکومت طاغوت است.یعنی یک شیعه کار درست که به این شکل رهبری را قبول ندارد کافر است؟تا همین دویست سال پیش مگر این همه عالم دینی نبودند مانند ملاصدرا و..مگر شیخ بهایی با شاه عباس خوب نبودند..یعنی همه آن همه آدمهای خوب طاغوت.حتی من از کسی شنیدم شیعه ها تا همین دویست سال پیش مرجع نداشتند و به این شکل قبول نداشتند.برای نمونه کسی که اطلاعات دینی زیادی داشت بهم میگفت ما باید تابع بی چون و چرای ولی فقه باشیم.به او گفتم اگر ولی فقه بی دلیل بگوید برو و سر پدرت را ببر میروی.گفت نه دیگر عقل حکم میکند از او پیروی نکنیم چون از مسیر خارج شده.گفتم عقلی که در سطح بالا و آخرش میتواند تشخیص دهد از او دیگر تبعیت نکند مگر از اول چه مشگلی داشته که باید تابع بی چون و چرا باشد.و وقتی ما باید با عقل خود باید ایشان را بسنجیم چطور ولایت مطلق فقیه توجیه میشود؟البته بودن حاکم با ایمان و عادل و گوش کردن به حرفش برای اداره جامعه حکم عقل است برای حکومت دینی ولی نه اینکه بگوییم او حکم از خدا دارد و به آن جنبه الهی بدهیم.(و هی بر آن پا فشاری کنیم مانند کارهای صدا سیما).مانند داستان آیت الله منتظری.فکر کنید ایشاد رهبر شده بودند.آیا باید بی چون و چرا تابع ایشان میبودیم با آن شاهکارهایشان.آخر مگر این آدم ها امام علی(ع)هستند و معصوم که عاری از خطا باشند و به قول خودشان به راههای آسمان وارد تر باشند تا راههای زمین.و اینکه چرا اینقدر اصرار داریم بگوییم ولی امر مسلمین جهان!!!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این روزها کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» از زیر چاپ درآمده، از صفحه‌ی 195 کتاب تا آخر بحث مبانی حکومت دینی و ولایت فقیه شده. پیشنهاد می‌کنم بررسی بفرمایید ببینید آیا عقل شما قانع می‌شود که در حال حاضر حق خود را در ولایت فقیه نمایانده و اگر امروز نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم عملاً راه را برای شیطان باز کرده‌ایم؟ موفق باشید
5445
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی در پاسخ به یکی از سوالات همین سایت با عنوان « دیدگاه رهبری در مورد واژه علم » فرموده بودید که رهبری در مورد علوم انسانی می گویند که ضد توحید است و در مورد علوم تجربی می فرمایند مادی و غیر مادی ندارد. سپس فرمودید که تفکیک رهبری به خاطر این است که ما عقب ماندگی خود را جبران کنیم سپس به تجدید نظر در مبانی پوزیتیویستی علوم تجربی بپردازیم. چند سوال پیرامون این فرمایشات شما داشتم : 1- دقیقا متوجه نشدم که شما دیدگاه تان نسبت به نظر رهبری چگونه است؟ یعنی آیا ایشان در تقسیم بندی سه گانه جناب میر باقری ، واجد نظریه دوم یعنی تفکیک خوب و بد غرب هستند؟ و اگر اینطور است، شما با تحمیل ولایت عملی فقیه به حوزه نظری، موافق هستید؟ 2- این تلقی که ما اول عقب ماندگی هایمان را جبران نماییم و سپس به تجدید نظر در مبانی بپردازیم از چند جهت مخدوش است: اول------- اینکه اگر معیار عقب ماندگی، عقب ماندگی در علم مدرن و صنعت و حتی علوم نظری محض غرب باشد، ما هیچ وقت به غرب نخواهیم رسید. این نه به خاطر خود ضعیف پنداری، بلکه به خاطر عدم وجود « عقل توسعه » در مملکت ماست. کمبودی که باعث می شود ما به تجملات علم مدرن مثل لباس نانویی ضد حریق و فرستادن میمون به فضا بپردازیم ولی از توسعه زیر ساخت های معنوی و حتی مادی پیشرفت علمی غافل هستیم. زیرا ما در حسرت توسعه است و با لبانی که آب از آن ها سرازیر است به دنبال توسعه می رویم. این حسرت و عطش در خود غرب نیز وجود نداشت و غرب هم اگر می خواست با نفسانیت اخلاقی به سمت توسعه برود و توسعه را برای شهوت خود بخواهد، هیج وقت به توسعه نمی رسید. دوم -------اینکه در زمانه ای که ما عقب مانده هستیم و لاجرم به توسعه نرسیده ایم و نمی توانیم در آن تجدید نظر یا مقابله کنیم، اگر به آن برسیم به حمل اولی جلوگیری از روند آن سخت تر می شود. زیرا مردمی که الان و در یک جامعه کم و بیش التقاطی و غرب زده ، به سر می برند، وقتی واجد عقل توسعه شوند و به پیشرفت حقیقی غربی( نه بالا بردن آمار کاغذ پاره هایی به نام ISI ) برسند قطعا غریزه دنیا خواهی شان، به مراتب شدید تر عمل خواهد کرد. سوم------- اینکه اگر مبانی علوم تجربی پوزیتیویستی هست و اگر تکنولوژی به دنبال استیلاء بر عالم می باشد، و به طور کلی روح مدرنیته، روح نیست انگاری و به تبع آن اراده معطوف مادیت است، کوشش هر چه بیشتر در این راه، و تبلیغ این مسیر از بوق های مختلف نظام از جمله بالاترین تریبون یعنی تریبون مقام معظم رهبری، منجر به تعمیق این پوزیتیویسم در کشور نخواهد شد؟ منظور این است که اگر به غرب مکانیکی نگاه نکرده و آن را همانند یک جسم زنده دارای تاثیر متقابل در شئون مختلفش بدانیم، حرکت طولانی مدت و بی چون و چرای ما در مسیر توسعه، قطعا روی مبانی ما در مسائل معرفت شناسی تاثیر گذار است. مضافا بر این که عمدتا ناقدین علوم جدید توسط رهبری به مغالطه گرانی تشبیه می شوند که از دیدن آن ها در هزاره سوم باید تعجب کرد.( اشاره به دو سخنرانی رهبری مرتبط با تکنولوژی و علم مدرن ) ضمن اینکه وقتی توسعه یک تاثیر عینی بر باورهای ما می گذارد چطور می خواهیم با عملیات ذهنی نظیر بحث و گفتگو و کتاب و سخنرانی به مقابله با آن برویم؟ چهارم -------اینکه روند تغییرات در یک تمدن ، تغییراتی توده وار است. این که ما همیشه تغییرات را از جامعه نخبگان طلب کرده و انتظار داریم نخبگان یک تحول زیربنایی را کلید بزنند بیشتر به نحوه تلقی غلط ما از غرب بر می گردد و نحوه تقلید ما از تمدن سازی غرب. ما تصور می کنیم که غرب را در شئون مختلفش، کانت و هگل یا آگوست کنت و فروید یا جیمز وات و ادیسون ساخته اند. درحالی که روح مدرنیته و ایجاد طلب تغییر در عالم غربی از قرون وسطی به مدرنیته در وجود تک تک آدمیان غربی حلول کرده بود. و به همین دلیل هم بود که کسی نه جیمز وات را تهییج و تشویق به تولید ماشین بخار کرد ، نه کسی به آگوست کنت دستور و بخش نامه داد تا جامعه شناسی را بنیان دهد و نه کسی به قصد تمدن سازی شروع به تدوین مبانی فلسفی خویش کرد. همه چون واجد یک روح جدید شده بودند بدون احساس اجبار یا تکلیف از سوی حکام خود دست به این کار زدند و حتی حکام خود را مجبور به تغییر ساختارهای حکومتی و همچنین مجبور به حمایت از فعالیت های علمی کردند. در آخر می خواستم بپرسم که آیا اهل آمدن به دانشگاه هستید؟ اگر پاسختان مثبت است من دوست دارم در دانشگاه شریف حضور یابید تا در یک میز گرد با اساتید دیگر، به تلقی های متفاوت از پیشرفت نگاهی بیندازیم. البته در قزوین و اصفهان و مشهد هم دوستانی دارم که شاید بتوانند مقدمات حضورتان در دانشگاه های آن شهر را فراهم کنند. خیلی متشکر می شوم اگر به همه سوالات( اشکالات حقیر به سخناننان) پاسخ مقتضی را درج نمایید. با تشکر یاحق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده کاملاً با سخنان شما موافق هستم و فکر می‌کنم در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» در ابعاد مختلف به این موضوعات پرداخته‌ام و فکر می‌کنم رهبر انقلاب نیز مدتی درگیر این مباحث بوده‌اند و سال‌های قبل سخنانی داشتند که حکایت از این درگیری فکری داشت تا آن‌جا که به این نتیجه رسیدند موقعیت ما مثل کسی است که باید کشتی را در روی دریا تعمیر کند و نه مثل کسی که می‌خواهد یک کشتی از ابتدا بسازد، می‌خواستند بفرمایند ما در شرایطی هستیم که روح غربی در همه‌ی ابعاد زندگی ما نفوذ دارد که اگر بخواهیم به‌کلی به آن پشت کنیم باید زندگی را تعطیل نماییم و به این نتیجه رسیدند که باید با پیشرفت علمی در موقع مناسب جهت را به سوی آرمان‌های خود تغییر داد ،با همه‌ی مشکلاتی که جنابعالی متوجه‌اید و در پیش داریم. عرایضی در کتاب‌های «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» و «فرهنگ مدرنیته و توهّم» داشته‌ام. در ضمن شرایط جسمی و روحی‌ام امکان حضور در دانشگاه را نمی‌دهد. موفق باشید
5400
متن پرسش
سلام علیک ورضوانه حضرتاستاد خسته نباشید.استاد از انجایی که ما میدانیم اقای جوادی یکی از تئوریسین های ولایت فقیه است ویکی از شخصیت های قوی نظام است با توجه به مطالبی هم که در کتاب بنیان مرصوص نوشته اند مشهود است که ایشان نظرشان نسبت به انقلاب خیلی نزدیک به امام هست ولی نظرتان درباره یموضع گیری های ایشان در انتخابات و حمایت ایشان از اقای هاشمی وتعابیر ایشان از قبیل سید الشهدای ایران و تک درخت انقلاب که به اقای هاشمی نسبت دادند با اینکه نظر رهبری همانطور که در22خرداد فرمودند خیلی با اقای هاشمی نسبت به انقلاب متفاوت است این تفاوت چگونه است ایا نظر اقای جوادی هم مثل اقای هاشمی است وایشان نظرشان در اینجا با رهبری فرق می کند؟اجرکم عند الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش ما نمی‌دانیم دقیقاً منظور حضرت آیت‌اللّه جوادی چه بوده چون متوجه هستید آیت اللّه جوادی ذوب امام و رهبری هستند و با توجه به این نکته باید سخنان ایشان را ارزیابی کرد. موفق باشید
5398
متن پرسش
استاد گرامی! سلام طاعاتتان قبول در خطبه 113 نهج البلاغه امام علی (علیه السلام) فرمودند: أسمعوا دعوه الموت آذانکم قبل ... . اگر این دستور امام را بخواهیم در زندگی خود کاربردی بکنیم و دعوت مرگ را به خودمان بشنوانیم چه کارهایی را باید انجام بدهیم؟ و برای اینکه در این راستا ساحتمان را عوض بکنیم لطف فرموده و ما را راهنمایی کنید و چند دستور العمل کاربردی به ما بیان کنید. بیانات شما بسیار متین و عالی است ولی قبول بفرمایید که کلی است و برای کسی که بخواهد مثلاَ از امروز شروع کند دقیقاَ نمی داند چکار باید بکند. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روش حضرت علامه طباطبایی و حضرت امام«رحمت‌اللّه‌علیهما»آن بود که تفکر را با ما در میان می‌گذاردند تا ما مناسب حال خودمان به کمک دستورات دینی جلو برویم. به نظرم این روش خیلی روش خوبی است از بنده نخواهید از این روش عدول کنم. پیشنهاد می‌کنم با حوصله‌ی زیاد جلد دوم کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» را مطالعه بفرمایید تا جواب سؤال خود را از بهترین منبع عالم هستی یعنی امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بگیرید. موفق باشید 5399
5390
متن پرسش

سلام استاد عزیز ملاحظه بفرمایید که ما همچنان نسبت به مظلومیت آقای احمدی نژاد وظیفه داریم. به نظر حقیر از تاریخ بیرون افتادن سرنوشت آن هایی خواهد بود که سرباز تنهای ولایت را تمام شده بدانند و تلاشی در جهت روشن شدن حقایق این هشت سال نکنند. البته با اتمام دوره آقای احمدی نژاد روز به روز حقایقی رو میشود که بیش از پیش پرده از تزویر جریان چپ و راست برخواهد گرفت و آن روز که شرارت های این اصحاب زر و زور و تزویر رسوا شود جایگاه ولایت فقیه و سرباز راستینش احمدی نژاد بیش از پیش در اذهان ملت ارتقاء خواهد یافت و لوکره المشرکون! افشاگری های تکان دهنده آقای کوچک زاده از عمق عناد استکبار داخلی با ولی فقیه و آقای احمدی نژاد http://nocutpress.com/fa/news/1260/کوچک‌زاده-پشت-پرده-جریان-ضد-احمدی‌نژاد-و-ضد-ولایت-فقیه-یکی-است

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید با گذشت زمان خیلی چیزها روشن می‌شود و انقلاب با توانایی بالاتری جلو می‌رود ولی سعی کنید با نگاه رهبری نگاه کنید تا بعضی ازآن هایی که دشمن می شمارید دوست تلقی کنید. آقای احمدی نژاد را ملاک دوستی ها و دشمنی های خود با افراد قرار ندهید. موفق باشید

5369
متن پرسش
باسمه تعالی. استاد گرانقدر بنده جزوه مربوط به خنده و قهقهه را خواندم نوشته بودید کسانی که بدون دلیل خنده شان می گیرد باید قوه عاقله را رشد دهند و در امور حکمی تدبر کنند؛ استاد من گاهی سر موضوعی خنده ام می گیرد نمی توانم خودم را کنترل کنم تا آبرویم می رود.چه کنم؟در چه اموری تدبر کنم؟لطفا راهنماییم کنید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعه‌ی کتاب‌های امثال شهید مطهری«رحمت‌اللّه‌علیه» کمک می‌کند. موفق باشید
5344
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات شما استاد عزیز اینجانب دو گزیده از بیانات مقام معظم رهبری پیرامون نگرش اسلم و غرب به علم می آورم. 1-"... ما می بینیم که در زمینه های مختلف تحقیق و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیای مادی و دنیای غرب، مبنای قابل قبول و مورد اعتمادی نبوده... نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان می گذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده. تحقیقات علمی در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین می پنداشتند، آغاز شده...پایه و مبنای علوم انسانی ای که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعه شناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشته های علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضددینی و غیردینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدی اسلامی رسیده باشند..." بیانات رهبر معظم انقلاب پس از سخنان اساتید 26/9/83 2-"...علم که دیگر مادی و معنوی ندارد؛ علم، علم است. علم، معرفت است؛ علم، عزیز و شریف است، گوهر است. علم آن چیزی است که انسان باید دنبال آن باشد؛ چشم باز انسان در حرکت است. همه جا باید دنبالش برویم. شما ملاحظه می کنید و می بینید که دیگران رفتند..." بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با رؤسای دانشگاه سراسر کشور، 6/12/1376 در بیانات اول عنوان می شود که علم غربی از لحاظ تفکر دینی و توحیدی بر مبنای درستی تولید نشده است. اما در بیان دوم عنوان می شود که هر علمی شریف است. 1)اگر هر علمی شریف است پس تولید علم بر مبنای تفکر توحیدی چه معنایی می دهد؟ 2)آیا بحث علم دینی که در نزد تعدادی اساتید دانشگاهی مطرح است (امثال دکتر داوری، دکتر گلشنی و...) منتفی می شود؟ 3)یا اینکه ایشان در بیانات خود به دو جنبه ی متفاوت از علم اشاره کرده اند یعنی جهانبینی بر گرفته از علم در بیانات اول و اکتشافات علمی در بیان دوم. با سپاس فراوان اینجانب را راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مستحضر هستید که واژه‌ی علم هم در مورد علوم انسانی به‌کار می‌رود و هم در مورد علوم تجربی. رهبری عزیز مبنای علوم انسانی را در غرب ضد توحیدی می‌دانند ولی در مورد علوم تجربی می‌فرمایند، علم که دیگر مادی و معنوی ندارد. به نظر بنده ایشان از این طریق تلاش دارند کشور را در علوم تجربی از عقب‌ماندگی تاریخی نجات دهند بعد از آن است که باید در یک بازخوانی مجدد آن علوم را از مبنای پوزیتیویسمی که آقای دکتر گلشنی می‌فرمایند، رهانید و تا با تغییر نگاهی که دکتر داوری بر آن تأکید دارد، علم از نفسانیت و سوبژکتیویته فاصله بگیرد. موفق باشید
5339
متن پرسش
عرض سلام مدتهاست عملکردبرخی نهادهای سیاسی وافراد سیاسی رازیر نظر دارم به این تحلیل رسیدم که گویا انها میخواهندخواسته یاناخواسته روح سرمایه داری وفرهنگ غرب راوارد کشور کنندوجمهوری اسلامی راتبدیل به جسم بی روح کنندوروح حاکم براین نظام یعنی اندیشه های امام راحل راازان تهی کنند.این نهادها وجریانات سیاسی چند کاررابه صورت همزمان در حال انجام اند 1جاده صافکنی برای برنامه های غیرهمگن بااندیشه امام تا مشکلات بوجود امده ازاین برنامه هارا برسر اندیشه ونگاه امام وانقلاب بیاندازند2تخریب شخصیت ها وافرادی که خودرادل بسته به راه امام وانقلاب میدانندتاازاین طریق به گفتمان امام وانقلاب ضربه بزنندودیگر کسی نماند گه ازاندیشه امام دفاع کند3ازطریق مطبوعات ورسانه هایشان برنامه های غربی رابسیار جذاب منطقی وبی نقص نشان میدهندواین برنامه هارا تنهاراه حل مشکلات قلم داد میکنند4الگوکردن افرادی که از جنس این برنامه ها ونگاه هستند برای مردم.استاد انچه که مهم است این برنامه به طور دقیق وموبه مودرحال اجرامیباشدونتایج ان به وضوح قابل رویت است من فقط برخی را مثال میزنم .1-مواضع دوپهلو ودیر هنگام رئیس مجلس در موردفتنه 88 .2-وقف دانشگاه ازادکه عملکردرئیس مجلس درروز جلسه قابل تامل است . تصویب قانونی برای این که بدهکاران بزرگ بانکی تاپنج سال میتوانند بدهی خودراپس ندهند وبانک مرکزی برای عودت این بدهی نمی تواند به این هافشار بیاورد این قانون باعث استحکام سرمایه داری در کشورمی شود.3-غیرقانونی تشخیص دادن تسهیلات بانکها به اقشار ضعیف وکم درامد.4-غیرقانونی دانستن اعطای تسهیلات بانکهادرمورد مسکن مهر توسط رئیس مجلس....
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جهت این‌که چند دوره مسئولیت اجرایی داشتم سال‌ها پیش متوجه ضعف‌ها شدم و از طرفی چون ظرفیت فرهنگی اسلام و تشیع و ایران را می‌شناختم می‌دانستم باید با نگاه فرهنگی مشکل را حل کرد چون این موارد و موارد دیگر ضعف‌هایی است که در طول تاریخ در فرهنگ ما وارد شده و تنها با ارتقاء فرهنگی از طریق اسلام و تشیع قابل جبران است. اگر واقعاً به فکر چاره هستید بدون آن‌که خودتان را یک‌طرف قرار دهید و مشکلات را طرف دیگر، عمیقاً به فکر عمق‌دادن به دیانت مردم باشید، دیانتی که شریعت در آن با طریقت همراه است و نظر به حقیقت دارد یعنی مکتب حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» که حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» با تمام وجود سعی دارند آن را در کشور پیاده کنند؛ راه دیگری وجود ندارد. موفق باشید
5307
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده. این نامه ویژه مطلبی خاص است و فوق العاده مهم است. این موضوع که می نویسم سال ها – با شدت ضعف متفاوت – درگیرش بوده ام.لطفا جواب را به ایمیل بدهید. جوانی هستم 22 سال اهل مشهد. عاشق رهبری هستم.تا آن جا که یادم هست با جان و دل به احمدی نژاد رای دادم و فکر کنم دعا می کردم روزی مثل ایشان شوم. - احمدی نژاد منهای آقای مشایی ای که برایم مجهول است - .چند وقتی است با آثاری از شما آشنا شده ام. و از غربی نگری متنفرم از فرزند تفکر غربی بودن و از همه مهمتر عمل به آن چه تفکر غربی می گوید.از اوایل دانشگاه دغدغه دینی کارکردن داشتم.رشته ی من مهندسی شهرسازی است - رشته ی من همان است که کاربری می دهد،تراکم تعیین می کند،خیابان می کشد،مبلمان شهری می کند و .. - و اگر خدا بخواهد از مهر همین امسال شاید ارشد در رشته ی برنامه ریزی شهری یا برنامه ریزی منطقه ای قبول شوم.براساس گفته ی چند نفر و شناخت برخی اطرافیانم در این رشته از محتوای خوبی برخوردار شده ام و درس نسبتا خیلی خوب بوده . خودم فکر می کنم تا حد خیلی خوبی به مباحث رشته ی خود آشنایی دارم و همین الان در این رشته و مجلات موجود به نظر می توانم با همین سطح به راحتی بسیاری مقاله بنویسم(البته با کمک اساتید و مقالات چند نفره).در تحلیل و فهم نظریات قدرت خوبی دارم. اما با این تفاصیل پی بردم – البته پی بردنش خیلی راحت است - که شهرسازی کشور ما تقریبا (یا دقیق ترش شاید این باشد: تماما) حاصل شهرسازی آمریکایی و انگلیسی و شاید غیره است.طرح های جامع شهری اساسا امریکایی و انگلیسی است و الان نگرش راهبردی که در رشته های مختلف شناخته شده است هم غربی است.(هر چند به نظر می رسد این نگرش ویژگی های مثبت زیادی دارد).اصلا رویکردهای ساماندهی و توسعه ی شهری جدید از انجمن نوشهرسازی آمریکا است مثل:رویکرد توسعه ی حمل و نقل محور(TOD) و دهکده های شهری(URBAN VILLAGE) و ... . اما شاید تاسف آورتر این است که در فضای مقالات ما هم مشاهده می شود که پس از توضیح این رویکرها کاربردی کردن آن ها مطرح است فرض کنید در مقاله مثلا این مطرح بشود که در شهر اصفهان در کنار کدام ایستگاه مترو مرکز TOD می توان زد. اصلا به شخصه من یکی ندیدم تی او دی در ایران با نقد مواجه شده باشد.انگار در شهرسازی ما، ما دربست در اختیار غربیم، دربست. البته شاید تی او دی درست باشد ولی مهم این است که بفهمیم درست است یا نه،اگر درست است چقدر درست است... اما تلاش هایی در خصوص شهرسازی اسلامی – ایرانی شده است ولی به نظر آنقدر ضعیف که استاد ما در پاسخ به سوالی می گفت برخی می گویند شهرسازی اسلامی – ایرانی و برخی می گویند ایرانی – اسلامی ،البته این می تواند از ضعف استاد ما باشد که دانشجوی دکترا هم هست.این یعنی دانشجوی دکترای شهرسازی این را هنوز تشخیص نداده که اول ایرانی بیاید یا اول اسلامی ..یعنی اینقدر این شهرسازی اسلامی – ایرانی غریبه و جا نیفتاده است. شاید بتوان پدر این شهرسازی را دکتر محمد نقی زاده دانست که ایشان رجوع زیاد به قرآن دارند و در کتاب ایشان نام جناب علامه طباطبایی مطرح می شود.ایشان در کتاب مبانی نظری خود از وحدت در کثرت،زیبایی و نظم و .. سخن می گویند... و البته این گونه نیست که واقعا تلاش نبوده و جدیدا در تبریز همایش سالانه در این خصوص برگزار می شود و مقاله می گیرد و ... . ولی در عمل و توسعه ی شهری شاید 100% غربی باشیم. جالب است بدانید که در تقریبا در همه ی شهرسازی ما اگر عکسی از فلان میدان در اروپا که مردم دور آن نشسته اند و بستنی می خورند و همه ساله در آن کارناوال فلان برگزار می شود گذاشته شود از آن به عنوان یک فضای شهری موفق نام برده خواهد شد و شهرسازان ایرانی باید این چنین فضایی را الگو قرار دهند. حال با توصیف خیلی اجمالی از شهرسازی موجود کشور و نسبت خود با این شهرسازی، می خواهم گام بردارم و در ذیل تفکر انقلاب اسلامی ، شهرسازی اسلامی کاربردی ارائه دهم،البته من مهم نیستم یعنی می خواهم یک کاری بکنم،عذاب وجدان راحتم نمی گذارد وقتی بدانم می توانستم کاری کنم و نکردم بعد شاید بتوان گفت واقعا چگونه دعای فرج بخوانم ؟! .آخر شهر جایی است که تاثیرات جدی بر زندگی دارد اصلا در بستر همان طبیعتی است که شما می گویید باید با آن تعامل کرد،من احساس می کنم می شود از شهرسازی تا حدی بستری برای توسعه ی کاربردی فرهنگ و عقاید ایجاد کرد. یعنی شهری ساخت در جهت زندگی بندگان خدا. نمی گویم شهر توان این دارد که بشود استاد کامل سخنگوی فلسفه ولی مسکنش که می تواند جایی برای تعالی سریع تر انسان باشد.کافی است تا با عنایت امام زمان – عجل الله تعالی فرجه - شهر بسازیم که اگر آرمان شهر نیست دشمن شهر هم نباشد و حداقل بعضی ویژگی های غلط را نداشته باشد،حداقل حداقل مسجدش درست مکان یابی شود... من با شناختم از شهرسازی می گویم می شود اگر حداقل حداقل نشود دیگر حداقل حداقل حداقل حداقل که می شود.. اما من نیاز به استاد دارم،نیاز به کسی دارم که اسلامی باشد،من خودم هم در راه اسلامی بودن قدم بر می دارم ولی شاید می توان سریع تر گام برداشت، باید سریع تر گام برداشت،شهرساز شدن در چند سال آسان است اما استاد طاهرزاده شدن،احمد رهدار شدن، جناب واسطی شدن به این زودی ها مگر با عنایت ویژه از بالا،نیست.حالا من تا حدی شهرساز شدم اما نیاز دارم به استاد اسلامی ،نیاز دارم به راهنمای تمدن شناس... کسی که حداقل بگوید برو فلان کتاب را بخوان بعد ببین این وحدت در کثرت که آقای نقی زاده مطرح می کنند کیفیتش چگونه است،اصلا تفکر آقای نقی زاده چقدر درست است و ... . کسی که بگوید فلان کار را در شهرسازی موجود بکنی عیبی ندارد الان خوب است.. به این راحتی ها دغدغه ام را کنار نمی گذارم، باور کنید می شود در این زمینه کار کرد.البته نمی خواهم آویزان شوم فقط حداقل به اندازه ی جوانی که سوال از ازدواج و عشقش به دختری دارد و با چشم گریان و دلی طوفان زده جلوی شما در خیابان ظاهر می شود کمکم کنید کافی است. حالا می خواهم یک نقشه ی راه اولیه بگیرم، مثل اینکه بگویید چه کتاب هایی را بخوانم،یا در مشهد به کدام جلسه مراجعه کنم، یا فوق العاده است که وقتی به من بدهید با کتاب های شهرسازی ام یکی دو جلسه یک ساعته به دیدارتان بیایم، طی الارض بلد نیستم ولی با همین ماشین غربی خودم را از مشهد می رسانم!. نمی دانم چگونه سخن بگویم که بدانید من بچه پر رو نیستم فقط کمک می خواهم... . اگر فکر می کردم در این زمینه نمی توانم کاری کنم جلو نمی آمدم... اگر نیاز به توضیح بیشتر است لطفا بفرمایید مطالب تکمیلی بفرستم. ببخشید مطلب طولانی بود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور که می‌فرمایید می‌توان شهری ساخت که بستر زندگی را به سوی خداخواهی سوق دهد که اگر آرمان‌شهر نیست لا اقل جایگزینی‌های کاذب ایجاد نکند که انسان احساس کند خداخواهی‌اش به حاشیه رفته. اگر به طرز زیبایی ذهن‌ها به جای تصور حضور در پارک، تصور حضور در مسجد را داشته باشند و در تصور حضور در مسجد گم‌شده‌هایی را مدّ نظر بگیرد که حضور در پارک حجاب آن گمشده‌های معنوی باشد، چقدر جهت‌گیری انسان‌ها در زندگی شهری عوض می‌شود. بنده به‌خوبی خلأ وجود چنین شهری را احساس می‌کنم و می‌دانم نتوانسته‌ایم به مردم بفهمانیم مبلمان شهری وقتی براساس نگاه غربی تنظیم شود ما را به ایده‌آل‌های غربی متوجه می‌کند و به‌کلی از ورود به عالم قدس و ملکوت محروم می‌کند. ولی تا کلیات موضوع در انسان‌شناسی درست تبیین نشود چه کسی می‌پذیرد مبلمان شهری چه اندازه در جهت‌گیری دینی و غیر دینی موثر است. در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» اصولی در این مورد عرض کرده‌ام. عنایت داشته باشید کاربردی‌کردنِ موضوعات به عهده‌ی امثال جنابعالی است و نگاه کلی‌دادن در این مورد وظیفه‌ی امثال ما است. اگر با همین دغدغه، مباحثی که عرض کرده‌ام را دنبال کنید آرام‌آرام قلب شما آماده می‌شود تا اشراقی در راستای طراحی شهری در شما ایجاد شود که روح انسان‌ها در آن شهر در هوای عبودیت سیر کند. ریزه کاری‌های زیادی در میان است. نیاز نیست ریز مطالب را برای امثال بنده ارائه دهید، وقتی توانستید از یک طرف روشن کنید چگونه شهرسازی غربی حجاب رجوع به عالم قدس است و چرا نمی‌توان در یک شهر کافه تریا و پارک داشت و باز جامعه از مسجد تغذیه‌ی معنوی بکند و وقتی توانستید از طرف دیگر روشن کنید مقصد انسان‌ها در این دنیا چیست و چرا مساجد از وظیفه‌ی خود باز مانده‌اند، آرام‌آرام نقطه‌های رجوع به شهرسازی اسلامی ماوراء نگاه غربی به مسجد و پارک شروع می‌شود. چه کسی باور می‌کند این نوع شهرسازی ریشه در روحیه‌ای دارد که معتقد به حکیمانه‌بودن نظام عالم نیست و به خود حق می‌دهد هرطور خواست در عالم و آدم تصرف کند؟ موفق باشید
5304
متن پرسش
سلام رابطه تکلیف و نتیجه چه است؟ لطفا در مورد ما مرد تکلیف هستیم نه مسئول نتیجه توضیح دهید؟ نقش این گفتمان در پیچ تاریخی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که رهبر عزیز«حفظه‌الله» فرمودند ما یک نتیجه را در نظر می‌گیریم و مطابق آن به تکلیف خود عمل می‌کنیم با توجه به این امر به هرچه پیش آمد راضی می‌شویم مثل ورود در دفاع مقدس که ما دفع دشمن را به عنوان نتیجه در نظر گرفتیم و سپس بنا به تکلیف خود مبارزه با آن را انجام دادیم و به نتیجه‌ای که خداوند مقدر فرمود راضی شدیم. در شرایط حاضر نیز ما در راستای عبور از حاکمیت استکبار جهانی به میدان آمده‌ایم و به تکلیفی که اقتضای چنین نتیجه‌ای را می‌کند عمل می‌کنیم و به نتیجه‌ای که خداوند در مراحل مختلف مقدر می‌فرماید راضی هستیم. موفق باشید
5268
متن پرسش
باسلام ا.استاد شما در بحث معاد فرمودید بعضی 700هزار سال بخاطر اینکه عقیده درستی از معاد ندارند سر پل صراط صبر می کنند می خواستم ببینم آیا آیت الله بروجردی هم که خود شما فرمودید نباید در مباحث معاد به ایشان مراجعه کرد بلکه باید به طباطبایی ها مراجعه کرد آیا ایشان هم آن دنیا چون معادی را که علامه طباطبایی مد نظرشان نبود را نخواندند 700هزار سال صبر می کنند؟2. نسبت به افراد عوام چطور؟ 3.آیا انسان در این دنیا باید نامحدود را بخواهد تا در آن دنیا هم نامحدود را بخواهد یا نه همه انسانهای خوب بلا استثنا حتی اگر نامحدود را نخواهند و در یک حدی توقف داشته باشند هم آن دنیا سیر نامحدود می کنند؟ 4.فرق ایمان با یقین چیست؟و کدام بالاتر است؟ 5.در آخرین جلسه سوره اعراف فرمودید امام ملاقات هایشان را حتی با رئیس جمهور در ماه مبارک رمضان قطع می کردند این چطور با سیره مقام معظم رهبری که این همه ملاقات در ماه مبارک دارند جمع می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم. 1- آیت‌اللّه بروجردی خودشان اهل حکمت صدرایی بوده‌اند ولی وظیفه‌ی خود را در ارائه‌ی فقه می‌دانستند در حالی‌که علامه طباطبایی وظیفه‌ی خود را در تبیین معارف اسلامی می‌دانستند. با این‌همه به گفته‌ی آیت اللّه جوادی، علامه طباطبایی نیز معتقد بودند حوزه تا آن زمان آمادگی طرح معاد را ندارد 2- در هر صورت هراندازه رجوع ما به خداوند در معاد درست‌تر باشد بنا به روایات سرعت ما در صراط بیشتر است 3- همه فطرتاً به دنبال نامحدود هستند هرچند مصداق‌ها را اشتباه می‌گیرند 4- یقین درجه‌ی کامل‌تر ایمان است در حدّی که انسان به جایی می‌رسد که نقش فعال خداوند را در همه‌چیز می‌یابد 5- مقام معظم رهبری که در ماه رمضان ارشاد ملت را به عهده گرفته‌اند این با خلوت‌داشتن نسبت به امور سیاسی و اجتماعی تنافی ندارد. تازه هرکدام از آن عزیزان وظیفه‌ی خودشان را دارند. موفق باشید
5250
متن پرسش
سلام استاد عزیز در تفسیر سوره انعام حضرت علامه میفرمایند طبق ایه قران حضرت الله اول زمین را خلق کرد بعد اسمان را ما اینطور فهمیدیم زمین نازله اسمان هست لطفا توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان نیستم لطفاً عین متن را ارسال فرمایید تا اگر چیزی به ذهنم آمد خدمتتان عرض کنم. موفق باشید
5238
متن پرسش
باسلام 1- استاد ایا شما جایگاهی عرفانی هم برای ولایت فقیه قائل هستید یعنی این ولایت را ضعیف شده همان ولایت تکوینی انسان کامل می دانید؟اگر این طور است پس نظر ایت الله جوادی املی دراینباره چگونه تبین می شود که ولایت را تقسیم وتفکیک می کنند وتنها در بخش جزی فقیه را دارای ولایت می دانند؟ 2-استاد چرا علامه طباطبایی وعلامه جعفری تئوری ولایت فقیه رانپذیرفتند، درصورتی که زمان این دوبزرگوار این نظریه مطرح ودرحال نظریه پردازی بود؟ 3-استاد شما ازجریان فراماسونری چه تعریفی دارید وجایگاه آن را-باتوجه به مستنداتی که این شبها تلوزیون پخش می کند-در تمدن سازی مدرنیته به این شدت قبول دارید؟ 4-پیرو سوال قبل استاد شما در ظهور مدرنیته آیا نقشی برای فعالیت های عرفانی کابالایی و نوعی ارتباط با ماوائ شیطانی قائل هستید؟ 5- آیا این حرف درست است که(( حق وحقیقت ثابت است واین باطل است که در تاریخ چهره های گوناگونی به خود میگرد وامروزه باطلی که ما با آن روبه رو هستیم فضای غرب ومدرنیته است)) اگر صحیح است ما چگونه مردم را متوجه مدرنیته کنیم درحالی که انها نه بااصطلاحات فلسفی وجامعه شناسی اشنایند وهم بسیار با تکنولوژی خو گرفته اند برای انها امری بدیهی شده است و بدی تمدن غرب را در مفاسد اخلاقی ان می دانند وخواستار ژاپن اسلامی هستند در این فضا ما باید کجا شروع کنیم تا دیگران رامتوجه غرب کنیم؟ استاد این راهم باید اضافه کنیم که بسیاری ازعلما هم غرب را فقط ازفیتلر فقه ما می گذارنند ومردم هم این را می پذیرند. التماس دعا
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هیچ‌کس ولایت فقیه را به اعتبار جایگاه ولایت فقیه، جایگاه عرفانی نمی‌داند. هرچند ممکن است شخصی که به عنوان ولیّ فقیه در مسند کار قرار گرفته انسان عارفی باشد و تأثیرات تکوینی بر جامعه داشته باشد. می‌ماند که بنا به سخن حضرت رضا«علیه‌السلام» هرکس امور بندگان را به‌دست گرفت خداوند مددهایی از جمله مددهای تکوینی به او می‌کند که آن بحث دیگری است و بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این مورد عرایضی داشته‌ام 2- ابداً این طور نیست که این دو بزرگوار ولایت فقیه را قبول نداشته باشند. بنده با افکار علامه جعفری و علامه طباطبایی آشنایم و این را یک تهمتی می‌دانم که رادیوهای بیگانه مطرح کردند 3- نمی‌دانم منظورتان چیست. معلوم است که یکی از ابعاد فرهنگ غربی فراماسیونری است 4- تمام این‌ها برای ترمیم روح مدرنیته است تا فرهنگ مدرنیته بتواند جای دین را بگیرد 5- همیشه حقایق ثابت‌اند و ظهورات مختلف دارد و باطل همیشه مانع ظهور حقیقت است. به نظرم رنه‌گنون بعد از مسلمان‌شدنش این کار را به‌خوبی به عهده گرفت و بنده در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» سعی کرده‌ام اندیشه‌ی او را تبیین کنم و مردم به‌خوبی از این طریق می‌توانند متوجه حجاب مدرنیته نسبت به حقایق قدسی بشوند. موفق باشید
5239
متن پرسش
اینکه علامه حقیقت ومنشا عصمت رادرجایی علم یاعلم حضوری یا نیروی درونی یاتسدیدالهی باروح القدس ودرموردی هم منشا ان رامحبت الهی دانستند ایا این موارد مخصوصا چهارمورداول باهم فرق دارند یانه؟آیا منظور از این موارد علم لدنی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف علامه حرف بسیار دقیقی است چون علم حضوری یک حقیقت وجودی است که با اتصال به وجود مطلق و نظر قلبی به حضرت حق ظهور می‌کند. آری به یک اعتبار می‌توان گفت علم حضوری علم لدنّی است زیرا وجود معلوم نزد عالم است و نه مفهوم معلوم، ولی این‌که لازم می‌آید همیشه موهبی باشد، این‌طور نیست. موفق باشید
5230
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد بزرگوار،پیرو سئوالاتی در سایت از شما پیرامون بحث غرب شناسی و مخصوصا تکنیک غرب و علمی که به این تکنیک ها منجر میشود سخنی مبسوط از سوی رهبرمعظم انقلاب در جمع نخبگان هست که با توجه به لحن قاطع کلام همراه با انواع قیود تاکیدی اینگونه مستفاد میشود که بیان ایشان شامل محکمات نظر ایشان در باب این موضوع است.از آنجا که در طرح اینگونه سئوالات امکان برجسته نمایی استدلال ها به وسیله تغییر فونت در سایت وجود ندارد عنوانهایی از کلام ایشان را به عنوان چالش خود برای هر قسمت انتخاب کردم.1-حتی علوم دنیایی هم از نظر اسلام به ارزش است((خب، حالا این مطلب را من عرض بکنم - شاید پاسخى هم باشد به سؤالى که این برادر عزیزمان در پایان جلسه مطرح کردند - که علم براى یک جامعه‌ى انسانى، یک موهبت الهى است: هم علوم ارزشى و علوم معرفتى، و هم علومى که به انسان کمک میکند تا در این طبیعت عظیم و در این خلقت شگفت‌آور خداى بزرگ، از گنجینه‌هائى که خدا براى انسان در این طبیعت قرار داده، بیشتر و بهتر استفاده کند. از اول پیدایش انسان، حرکت انسان به سمت پیدا کردن رموز طبیعت و کشف کردن کوچه پس‌کوچه‌هاى تو در توى این ساخت عظیم و بافت بزرگ به کار گرفته شده و اسلام و همه‌ى ادیان این را تأیید میکنند. شما نمیتوانید در هیچ دینى - بخصوص دین اسلام - یک تعبیر و جمله‌اى پیدا کنید که نشان‌دهنده‌ى این باشد که این علوم دنیوى فایده‌اى ندارد یا مضر است یا نباید دنبالش رفت؛ بعکس، همه‌ى این دانشهائى که تا امروز بشر به آنها دست پیدا کرده - که وسیله‌اى است براى اینکه انسان بتواند از این حقیقتى که وجود دارد و این طبیعتى که خدا براى ما آفریده، بهتر استفاده کند - و همچنین دانشهائى که تا امروز بشر به آنها دست پیدا نکرده - شاید دانشهاى بیشترى در آینده پیدا خواهد شد که حجم و کمیت آنها از همه‌ى دانشهاى بشرى از اول تا حالا بیشتر است و بشر در آینده به آنها دست پیدا خواهد کرد - همه‌ى این دانشها از نظر اسلام باارزش است.))-2-ازعلم نفسانی بهره گرفتن بد است نه خود علم((خودِ علم ارزش است. این ارزش را کسانى میتوانند به ضد ارزش تبدیل کنند که از او علیه منافع بشریت استفاده کنند؛ اما خودِ دانش یک ارزش است. به برکت دانش، معرفت خدا هم آسان میشود. کسانى که داراى علم‌اند، بیشتر میتوانند حقانیت پیام پیغمبران و حقانیت پیام راستین اسلام را بفهمند. علم را با شهوات، با غرضها و با چیزهائى که در عالم مادى و گرایشهاى مادى وجود دارد، مخلوط نباید کرد. آنى که آنجا بد است، او ضد ارزش حرکت کردنِ آنها و شهوانى و نفسانى بهره‌گیرى کردن از علم است، نه خود علم. بنابراین علم یک ارزش است؛ در این شک نکنید. هم علوم معرفتى، علوم ارزشى، علوم حقیقى یا اعتبارى‌اى مثل فلسفه یا فقه یا امثال اینها خیلى با ارزش است و هم علومى که وسیله‌ى کشف دنیاى موجودِ در اختیار بشر و کشف رازهاى آن و توانا شدن بر استفاده‌ى بهتر از این گنجینه‌ى عظیم است))-3-بدیهی بودن ارزش علوم بدون شک وتردید وتفسیر حدیث معروف ((. اینى که پیغمبر میفرماید: «اطلبوا العلم و لو بالصّین»، نمیخواهد بگوید بروید فلسفه یا فقه را از چین یاد بگیرید؛ بروید دانش را - هر دانشى؛ علم و آنچه که بر علم مترتب میشود یعنى فناورى و توانائیهاى فراوان سرپنجه‌ى بشرى - یاد بگیرید؛ اینها چیزهاى لازمى است. خب، این یک مقدارى پرداختن به مسائل بدیهى بود؛ یعنى بنده تصور هم نمیکردم که در بین شما جوانان نخبه کسى باشد که در این زمینه شک و تردیدى داشته باشد و تصور کند که حالا اسلام چه میگوید))-4- قالبها (اعم از علم وتکنولوژی )، ایرادی ندارد اشکال از جهت هاست (لبته با توجه به نگاه شما به این موضوع خود نفس اماره است که دنبال این علوم میرود تا سلطه خود با ابزار های گوناکون بر طبیعت وبه طریق اولی با خیال خام خود و در خیال خود بر کل هستی برای خواسته های خود به کار گیرد که در فرهنگ اکنون غرب مشهود است مثالی بسیار ظریف در سخن ایشان وجود دارد که اسلام به نفسانی ترین وغیر توحیدی ترین سنت عرب جاهلیت با حفظ قالب روح توحید دمید وآن را نماد توحید در اسلام قرار داد واین هنر اسلام است واسلام این توانایی را برای بعد علم و تکنولوژی نیز داراست ،البته قبول دارم که نمی توان تمام آن قالب ها مانند معماری جهان غرب و... اسلامی کرد ولی میتوان از آن علوم و فنون در یک روح فراگیر توحیدی-اسلامی استفاده کرد)،((سند چشم‌انداز هم مطلقاً یک قطعه‌اى از نگاههاى غربى نیست. ما جهت را عوض کرده‌ایم. ببینید، یک نکته‌اى که شما جوانها خوب است به آن توجه کنید، این است که خیلى از چیزها هست که قالب آن ایرادى ندارد، اما جهتش اشکال دارد؛ ما در اسلام هم از این قبیل چیزها داشتیم. همین حج و عمره‌اى که شماها میروید و اینقدر دختر جوان ما و پسر جوان ما - با آن دلهاى پاکشان - تحت تأثیر آن قرار میگیرند، این حج یک رسم جاهلى است و در جاهلیت بوده. همین طوافى که شما میکنید، این طواف را در دوران جاهلیت میکردند. در موسم حج، که موسم حج هم همین ماه‌هاى حرام بود، از اطراف عربستان - حالا در بیرون عربستان کسى اعتقاد نداشت - راه مى‌افتادند و به مکه مى‌آمدند، براى اینکه اطراف کعبه طواف کنند. قالب کار، همین قالب کارى است که شما انجام میدهید؛ اما محتوا و جهت کار، صد و هشتاد درجه تفاوت دارد. امروز شما اطراف کعبه که حرکت میکنید، توحید را دارید تجسم میکنید؛ حرکت عظیم عالم بر محور وجود خالق متعال؛ که اینجا یک حرکت سمبلیک و یک حرکت نمادین به وجود آمد و کعبه شد مظهر توحید در اسلام، و حج شد بهترین عامل براى توحید کلمه در یک مجمع عظیم جهان اسلام؛ این جهتِ امروز آن است. جهت جاهلیت صد و هشتاد درجه تفاوت داشت و نقطه‌ى مقابل این بود؛ بتهاى گوناگونى بیرون کعبه و درون کعبه آویخته بودند؛ کسانى که مى‌آمدند و دور کعبه حرکت میکردند، در واقع دلباخته و دلبسته‌ى آن بت بودند و از خداى واحدِ احد چیزى نمیفهمیدند. خودِ این حرکت کردن هم نه فقط آنها را به هم نزدیک نمیکرد، آنها را از هم دور میکرد؛ چون دلبستگى‌هایشان با هم فرق داشت؛ یکى به خاطر فلان بت دور کعبه میگشت و دیگرى به خاطر فلان بت دیگر که همه‌ى اینها توى کعبه جمع بودند. پیغمبر حج و طواف و سعى را مطلقاً تغییر نداد - این قالب حفظ شد - جهت آن را صد و هشتاد درجه عوض کرد؛ حجى که مظهر شرک و بت‌پرستى و خرافه‌پرستى و عصبیت و جهالت محض بود، تبدیل شد به مظهر توحید، مظهر صفا، مظهر اخلاص و دلباختگى در مقابل ذات اقدس الهى.)) -5-در این فراز مثالهای عینی ومصداقی از علومی مانند نانو ، الکترونیک، آیرودینامیک که کاملا علومی مادی به عنوان قالب های درست و علومی مورد تایید بیان میکنند وبا بیان اینکه کسانی از این علوم بسیار بد استفاده میکنند یکی از جهات مهم فراگیری این که ترویج ارزشهای توحیدی است را بیان میکنند((قالبها اشکالى ندارند. تکنولوژى هسته‌اى هیچ گناهى نکرده، گناه مال آن کسى است که جهت او را جهت تخریب انسانها قرار میدهد. یا مثلاً فناوریهاى پیشرفته‌ى نانو، یا صنایع الکترونیک بسیار پیشرفته و آیرودینامیک و امثال اینها گناهى ندارند؛ اینها خیلى خوبند و ابزارهائى هستند براى اینکه انسان بتواند در دنیا از منابع و فرصتهائى که خدا در این طبیعت قرار داده، به بهترین وجهى استفاده کند. گناه مال آن کسانى است که از این نعمت خدادادى و از این گنجینه‌ى الهى، براى زورگوئى به بشر، تسلط به دیگران و پامال کردن حقوق دیگران استفاده میکنند. شما که مبناى خوبى دارید، شما که به خدا معتقدید، شما که به کرامت انسان معتقدید، شما که با ظلم و غصب و تعدى و تجاوز مخالفید، شما که استکبار و جامعه‌ها یا حکومتهاى برآمده‌ى از شهوات شخصى و جمعى را تقبیح میکنید، شما این علوم را یاد بگیرید تا ارزشهاى خودتان را در دنیا ترویج کنید و معارف خودتان را در دنیا حاکم کنید. این چیز بدى است؟! یک نفر سوار هواپیما میشود و براى عیاشى و هرزگى، به فلان شهرِ فلان کشور میرود؛ یک نفر هم سوار همین هواپیما میشود، میرود براى زیارت خانه‌ى خدا؛ این هواپیما که گناهى ندارد؛ جهتها فرق میکند. شما دانش و فناورى را فرا بگیرید و از هوش ویژه‌اى که در شما هست - که من حالا اشاره خواهم کرد و بعضى از دوستان هم گفتند - استفاده کنید، براى اینکه در این جهت، قله را فتح کنید. آن‌وقت از این موقعیت و از این فرصت، براى نشر ارزشهاى حقیقى - به جاى ارزشهاى دروغین، به جاى نفسانیات، به جاى هرزگى، به جاى سلطه‌ى زر و زور بر سرنوشت بشر - استفاده کنید))-از آنجا که برای درست فکر کردن نیاز به مقدمات صحیح وبدون تناقض با هم و... است (اگرچه نمیخواهم بگویم این حرفها تمام حرفهای ایشان است)به نظر شما این بیان ایشان از محکمات ایشان در باب علوم وتکنیک غربی نیست ؟ومن الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر عزیز در این سخنان که نوعاً با نسل جوان و دانشجویان سخن می‌گویند سعی می‌کنند جوانان وارد میدان علم و فن‌آوری شوند تا اولاً: کشور از عقب‌ماندگی علمی نجات پیدا کند. همین‌طور که در این سال‌های اخیر بحمداللله آثار نجات از عقب‌ماندگی علمی پیدا است. ثانیاً: اگر ما علم را در اختیار گرفتیم سعی می‌کنیم آن را بومی‌سازی کنیم و در مسیر بومی‌سازی است که تکنولوژیِ مربوط به فرهنگ خودمان را ایجاد می‌کنیم . در آن صورت آن تکنولوژی از روح غربی آزاد است. رهبری با چنین بصیرتی سعی می‌کنند علم‌اموزی در کشور را مدیریت کنند و از این جهت یکی از محکمات ایشان همین است که عرض کردم. موفق باشید
5216
متن پرسش
چگونه و با طرح چه مباحثی می توان دولت را در مسیر ایجاد تمدن اسلامی هدایت کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان روشی که رهبری عزیز انجام می‌دهند و سعی می‌کنند هدف اصلی مورد غفلت قرار نگیرد وظیفه‌ی ما است آنچه رهبری متذکر می‌شوند را نگذاریم در جامعه مورد غفلت قرار گیرد و گرفتار حاشیه‌ها بشویم. موفق باشید
5182
متن پرسش
سلام: نوشته ام را از عمار شروع می کنم-او عمار بود و علی را بیان می کرد – او عمار بود و یکی بود و علی را درک کرده بود و اورا به دیگران هم می فهماند-ذو شهادتین و ابن تیهان و دیگرانی از جنس آنها هم همچنین-عمار و علی و ما و رهبری – شاید هرچه عمار می گفت تبیین علی بود اما هرچه ما می گوییم چطور؟؟به خدا که بیش تر آنها هزینه از رهبریست و اگر رهبری از دست این عمارها بگویند ،این عمار، من تعجب نخواهم کرد...درست است که شما اینقدر خوب بودید که ندای این عمار پشتتان را لرزانده است اما باید اضافه کنم : و هم پشت خیلی های دیگر را لرزه انداخته – اما هیچ کس و در هیچ مکان و زمانی حق ندارد عمار بودن را در انحصار بگیرد. این مقدمه را نوشتم تا بگویم هم از کسانی که بهار را و امام عصر را انحصاری کرده اند گله دارم و هم از کسانی که آقا را ، که به قول یکی :آقا را از هر طرف بخوانی آقاست.مثالی می زنم و بحثم را ادامه می دهم: بر طبق سوال 5137 و سوال های دیگر،اگر قرار باشد شما حرف های رهبری را تحلیل و تفسیر کنید و از طرف خودتان آن ها را در ظرف زمان و مکان بگذارید ، خیلی خوب; پس لازم می دانم جمله ای از رهبری نقل کنم و سپس توضیح دهم: ((یک نکته‌ى دیگر هم که در مورد این دولت در طول این هشت سال مورد نظرم بود و بارها هم به آن اشاره کردم، این است که این دولت بحمدالله توانست شعارهاى انقلاب را سر دست بگیرد و به آنها افتخار کند و آنها را در جامعه مطرح کند.)) معنی این حرف چیست؟بدون تعارف و تعریف که مومن اینها را برنمی تابد،من شما را از اساتید خودم می دانم و در مورد شما سعی کرده ام این نگاه را داشته باشم که تا نسبت به موضوعی مطمئن نشده اید درباره ی آن اظهارنظر نمی کنید.با این توضیحات سوالی در ذهن من نقش بسته:آیا در این چند جمله رهبری صراحتا نمی گوید جنس تقدیر و اندازه گیری و تشکر و دیدگاه من نسبت به این دولت همان چیزی است که بارها و درطول این 8سال بیان کرده ام- یک نکته‌ى دیگر هم که در مورد این دولت در طول این هشت سال مورد نظرم بود و بارها هم به آن اشاره کردم -؟(پس امسال و امروز همان را فرمودند که پیش از این بیان کردند)آیا شما این حق را به خود می دهید که در نظر صریح رهبری نسبت به دولت اینچنین واضح تفسیر به رای داشته باشید؟آیا رهبری باید در لب المیزان هم مظلوم واقع شود؟آیا شما هم مثل نگارنده روی کلماتی که رهبری در سخنرانی هایشان به کار می برند حساس هستید(و البته من مراقبت ولی عصر از مقام رهبری را از خودتان یادگرفته و فهمیده ام) بگذارید صریح تر سخن بگویم و اطمینان دارم که شما این نوشته ی من را منتشر خواهید کرد. وقتی سوال و جواب 5137 (...اگر رهبری قبل از آن یک‌شنبه از آقای احمدی‌نژاد و از دولت ایشان دفاع می‌کردند، ما آن دفاع را در راستای دفاع از دولتی می‌دانستیم که ادامه‌ی انقلاب است ولی اگر حالا از دولت تعریف می‌کنند، ما آن تعریف را در مقایسه با دولت‌های دیگر تلقّی می‌کنیم...) و سخنان رهبری در جمع هیئت دولت را در کنار هم قرار دادم به این نتیجه رسیدم که استاد در شرایطی قرار گرفتند که یا باید اشتباه خود را تصحیح می کردند و یا سخنان رهبری را تفسیر ،که متاسفانه استاد راه دوم را در پیش گرفتند. استدعا می کنم و التماس دارم خدمت جنابتان که دیگر هیچ وقت رهبر را تفسیر نکنید. مگر می ترسید حرف های واضح رهبری را ما متوجه نشویم؟که اگر اینگونه است قطعا شما شاگردانتان را تنبل بار آورده اید! رهبری خود حرف هایشان را صریح و برای عموم می گوید- خواهش می کنم اگر نظری دارید با شجاعت و بدون هزینه از رهبری آن را اعلام کنید .التماس می کنم بگذارید مخاطبانتان همان قدر که از رهبری می فهمند، همان را عمل کنند. مثالی بزنم تا هم استاد عزیز و هم خوانندگان محترم متوجه منظور بنده شوند.گفته می شود و احساس می شود آقای احمدی نژاد در زمینه هایی منجمله مسائل اقتصادی اشتباهات بسیار و عملکرد ضعیفی داشتند ،بحث من این نیست-سوال این است که آیا کسی این قضیه را متوجه رهبری می داند( در حالیکه هیچ کس به اندازه ی رهبری از دولت حمایت نکرد بنابراین خیلی از خواست های رهبری در حال اجرا بود)خیر-چون آقای احمدی نژاد هیچ گاه از رهبری هزینه نکردند و هیچ گاه مستقیم اعلام نکردند که ما فلان کار را طبق نظر آقا انجام دادیم. و البته در کنارش هر انتقادی به آقای سعید جلیلی (فقط مثال می زنم و اصلا قصدم مقایسه ی اسامی و شخص ها نیست) بود همه آن را به حساب رهبری می نوشتند.چرا؟چون ایشان در همه ی مصاحبه ها و حرف هایشان مستقیما اعلام می کردند که تابع محض ولی فقیه اند و این شد که هرچه ایشان می گفت و می کرد را به پای افکار و خواسته های رهبری می نوشتند(که البته و خوشبختانه جز ناکامی در انتخابات و دامن زدن به این تفکر غلط و دور از منطق که طرفداران مقاومت و انقلاب و رهبری همان طرفداران سعید جلیلی هستند هزینه ی دیگری برای رهبری نداشت!) . سوال این است که چرا همه می خواهیم خودمان را پشت رهبری مخفی کنیم و مگر آن خود اصلی ما چه هست که جرات نداریم آن را مستقیم نشان دهیم؟مگر نه بارها رهبری فرمودند که نظراتشان را صریح و در جمع عموم می فرمایند و مگر نه مخاطبان خاص رهبری ،عموم مردم و توده ها هستند؟ آری باید مواظب بود و مراقبت کرد تا حزب الله ساده لوح و سطحی نگر بار نیاید و در مقابل عده ای ریاکار صحنه را بر طبق خواسته شان مدیریت نکنند.-و باید اذعان کرد بازی حزب الله و منافق اینبار به طور واقعی در جامعه بوجود آمده که دیگر تشخیص و تمییز منافقان به این آسانی نخواهد بود! ریشه در کجاست؟ متاسفانه ما راه تفکر را بر خود بستیم-این شد که ترسو بار آمدیم و سعی می کنیم خودمان را پشت دیگران مخفی کنیم-و برای آنجا که فقط خوانده و یا شنیده ایم که مومن باید زیرک باشد و هنوز باید به دنبال معنای زیرک بگردیم و سپس واژه های عمار و بصیرت را معنا کنیم که همچون منی لیاقت اینکار را ندارد.و البته من ها فقط اهل هزینه ها و خرج کردنیم و لیاقتی و سرمایه ای از خودمان برای کمک به این راه مقدس نداریم که مجبوریم برای بقا هزینه کنیم- برای هم دعا کنیم تا اطرافمان را بهتر ببینیم و بیش تر بفهمیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان وقتی متوجه شد حقیقتی به میان آمده سعی می‌کند اندیشه‌ی خود را در پرتو آن حقیقت بپروراند و جلو ببرد. این کاری است که اندیشمندان با روبه‌روشدن با اسلام انجام دادند، نام این کار خرج‌کردن از اسلام برای خود نیست بلکه تلاش است برای نشان‌دادن اسلام و نفی خود. بنده اندیشه‌ی رهبری عزیز را در مورد موضوعات جاری کشور حقیقی‌ترین نگاه به موضوعات می‌دانم هم از جهت آن‌که بصیرت کافی دارند و هم از جهت آن‌که در موضعی هستند که احاطه‌ی کافی به موضوعات دارند. بنابراین وظیفه‌ی خود می‌دانم که در سخنان ایشان تدبّر لازم را داشته باشم تا از جوانب گوناگون نگاه ایشان غفلت نشود. شما حتماً می‌دانید که سخنان حکیمانه‌ی حکیمان جوانبی دارد که همدیگر را تفسیر می‌کند همان‌طور که قرآن حکیم به صورتی متعالی این‌چنین است. یک‌جا می‌فرماید «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا» و آمدن را به خدا و ملائکه نسبت می‌دهد و یک جا می‌فرماید «لیس کمثله شیء» او مانند هیچ چیزی نیست تا ما در سخن خدا تدبّر کنیم و آمدن خداوند را مثل آمدن انسان‌ها ندانیم. شما در رابطه با نوع برخورد رهبر عزیز با دولت آقای احمدی‌نژاد با دو نوع برخورد روبرو می‌شوید؛ یکی تأییدات مکرّر رهبری از دولت و دیگر اشکال مستقیمی که رهبری نسبت به عمل آقای احمدی‌نژاد در آن یک‌شنبه‌ی سیاه داشتند و این‌که بعد از ان در کنار امتیازات دولت کنونی ضعف‌های آن دولت را مطرح کردند. در حالی که تا قبل از جریان یکشنبه‌ی سیاه بحث ضعف‌های دولت مطرح نبود و تا آن‌جا که ممکن بود اعمال دولت حمل بر صحت می‌شد، حتی بعد از جریان وزارت اطلاعات و خانه‌نشینی آقای احمدی‌نژاد، با این‌که رهبری وزرات اطلاعات را به عهده‌ی آقای احمدی‌نژاد نگذاشتند ولی فرمودند کارهای دولت خوب و مطلوب است. حال نباید از خود بپرسید جایگاه دولت آقای احمدی‌نژاد در کنار تأییدات مکرر رهبری و نقدی که به طور مستقیم داشتند و ضعف‌هایی که مطرح کردند، کجا است؟ عرض بنده در جواب سؤال‌های شماره‌ی 5063 و 5137 آن بود که متوجه باشیم ادامه‌ی انقلاب ما به دولتی ختم می‌شود که مثل انقلاب در جایگاه خاصی در تاریخ قرار می‌گیرد که همچنان جلو می‌رود و گمانمان آن بود که آن دولت، دولت آقای احمدی‌نژاد بود، در حالی‌که دولت آقای احمدی‌نژاد با آن‌همه خدمات بزرگی که داشت، نشان داد آن دولت آرمانی نیست. حالا به نظر شما این کمک به حزب الله است تا در مقابل دو موضوع به ظاهر متضاد فکر کند و از سطحی‌نگری آزاد شود یا این موجب می‌شود راه تفکر به روی او بسته شود؟ بنده به این مطالب‌تان کار ندارم که چگونه جایگاه نامزدی آقای جلیلی را تحلیل می‌کنید. بیشتر عرض بنده آن است که چگونه تفکّر به جامعه برمی‌گردد. نمی‌دانم چرا نتیجه گرفته‌اید در شرایطی قرار گرفته‌ام که یا باید اشتباه خود را تصحیح کنم و یا سخنان رهبری را تفسیر نمایم. مگر تا حال چیزی از خود گفته‌ام که حالا گرفتار چنین پارادوکسی شود؟ و اساسا مگر بنا است بنده در جایی مطرح باشم که حالا دلواپس مطرح نشدن خودم باشم. ای کاش جنابعالی چنین موضوعی را مطرح نمی‌کردید تا بنده نیز دغدغه ای در این موضوع پیدا نمی‌کردم. آن‌چه باعث شد بنده در جواب نوشته‌ های امثال شما عزیزان احساس وظیفه کنم و این عرایض را بنویسم ایجاد زمینه است برای بهتر فکر کردن تا در یک وجه از سخنان رهبری عزیز متوقف نشوید و در آینده آن‌طور که شایسته‌ی تفکر است در بمانید. خدا می‌داند فقط نگران آینده ی عزیزان هستم که با تحلیل‌های یک جانبه در آینده ی تاریخ خود حاضر شوند و تصمیماتی بگیرند که در شأن سربازان انقلاب و حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌‌فرجه» نباشد. مگر ما می‌خواهیم کسی باشیم که از رهبری خرج کنیم؟ مگر جریان خاصی را دنبال می‌کنیم و یا به دنبال حزب و گروه خاصی راه افتاده‌ایم؟ خوشا سربازی این انقلاب در عین بی نامی. تنها شما امروز به کسانی فکر کنید که یا به‌کلی از انقلاب منقطع شده‌اند و یا در عین بی‌فکری و تعصب کورکورانه از انقلاب دفاع می‌کنند و هرکس جز خودشان را فکر کند را با تیر تهمت و انحراف رمی می‌کنند و از خود بپرسید چه‌چیزی باعث شد که ما امروز وارث این دو گروه باشیم که در بیست‌سال قبل به شوق سربازی انقلاب وارد شدند اما با تحلیل‌های غلط و یک‌جانبه یا از این طرف افتادند و یا از آن طرف و این‌چیزی است که بنده برای دوستان نگرانم که در بیست‌سال دیگرِ انقلاب، در کجا ایستاده‌اند. خود دانید. موفق باشید
نمایش چاپی